اصحاب لواء

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
Icon-encycolopedia.jpg

این صفحه مدخلی از دائرة المعارف قرآن کریم است

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

«اصحاب لِواء» گروهی از تیره بنى‌عبدالدار بودند که مانند دیگر تیره‌هاى قریش در مخالفت و دشمنى با پیامبر صلى الله علیه وآله و اسلام مى‌کوشیدند، از این ‌رو در قرآن بدترین جنبندگان خوانده شده‌اند. اصحاب لواء در دو جنگ‌ بزرگ زمان پیامبر اکرم یعنی جنگ بدر و جنگ احد، پرچمدارى مشرکان را بر عهده داشتند و سرانجام توسط مسلمانان کشته شدند.

معرفی اصحاب لواء

«اصحاب لواء» گروهى از تیره بنی عبدالدار ‌بن قصی بن کلاب بودند. از بنى‌عبدالدار، تعدادی اندک با پیامبر صلى الله علیه وآله همراه شده و ۵ تن در هجرت به حبشه شرکت جستند[۱] و مصعب بن عمیر و سویبط ‌بن ‌حرمله نیز از بدریون به شمار آمدند.[۲] چند تن دیگر پس از فتح مکه مسلمان شدند و پیامبر اکرم کلید کعبه را که پیش از این در اختیار آنان بود، به ایشان بازگرداند و آنان را از غنایم غزوه حنین برخوردار کرد.[۳]

بنى‌عبدالدار پس از هجرت پیامبر به مدینه، پرچمدار سپاه مشرکان بودند. در جنگ بدر قریشیان سه پرچم داشتند که هر سه به دست افرادى از بنى‌عبدالدار بود.[۴] در این نبرد، نضر بن حارث که خود از مُطْعِمین (کسانى که در جنگ بدر، مشرکان را اطعام مى‌کردند) نیز بود،[۵] اسیر و بدست حضرت على علیه‌السلام کشته شد[۶] و ابو عَزیز ‌بن ‌عمیر، برادر مصعب به اسارت مسلمانان درآمد و مصعب از مُحرِز، اسیرکننده او خواست تا وى را محکم نگه دارد، چون مادرش از سرمایه‌داران مکه است و براى آزادى او اقدام خواهد کرد. گفته‌اند: مادرش ۴۰۰۰ درهم که گویا همه دارایى وى بود به وسیله طلحه فرستاد، تا آزادش کند.[۷]

بنى ‌عبدالدار در جنگ احد نیز پرچمدار بودند. بر پایه اخبار، قریشیان در این نبرد سه پرچم در دارالندوه بستند؛ اما خود همگى بر گِرد یک پرچم جمع شدند که در دست طلحة ‌بن ‌ابى‌طلحه بود.[۸] در این نبرد، ابوسفیان با احساس خطر از روند جنگ، براى تحریک بنى‌عبدالدار از آنان خواست که اگر از عهده نگهدارى پرچم برنمى‌آیند، به آنان واگذارند. بنى‌عبدالدار از این سخن خشمگین شده و بر همت خویش افزودند.[۹] طلحه، پرچمدار مشرکان به میدان آمد و مبارز طلبید که امام على علیه‌السلام پیش آمد و در نبردى تن به تن سرش را شکافت و او را از پاى درآورد.[۱۰] پس از او، ابوشیبه عثمان ‌بن ‌ابى‌طلحه که پیشاپیش زنان بود، پرچم را بدست گرفت و ‌در حالى ‌که از طرف آنان تشویق مى‌شد، میدان‌دار ‌شد و به دست حمزه کشته شد. سپس ابو سعد بن ‌طلحه (ابوطلحه) پرچم را بدست گرفت و او نیز به وسیله سعد بن‌ ابی وقاص کشته شد. مسافع ‌بن ‌طلحه، دیگر کسى بود که به میدان آمد و عاصم ‌بن ‌ثابت ‌بن ‌ابى ‌اقلح وى را کشت. با قتل مسافع، کلاب ‌بن ‌طلحه پرچم را گرفت که زبیر بن عوام او را کشت. سپس جُلاس (خلاس)‌ بن ‌طلحه به صحنه آمد و طلحة ‌بن ‌عبیدالله او را کشت. پس از آن، ارطاة ‌بن ‌شُرحْبیل به میدان آمد و به دست امیرمؤمنان على علیه‌السلام کشته شد. پس از او شریح ‌بن ‌قارظ (فارظ) پرچمدار شد و از پاى درآمد. سپس غلام او صوأب پرچم را گرفت و او نیز کشته شد.[۱۱] بدین طریق پرچمداران بنى ‌عبدالدار که ۹ تن بودند، همگى در این جنگ کشته شدند.[۱۲]

اصحاب لواء در شأن نزول

برخى از مفسران در ذیل آیه «إِنَّ شَرَّ الدَّوَابَّ عِندَ اللّهِ الصُّمُّ الْبُکمُ الَّذِینَ لاَ یعْقِلُونَ» (سوره انفال/۸، ۲۲) از «اصحاب لواء» یاد کرده‌اند[۱۳] و خداوند آنان را بدترین جنبندگان خوانده است. اصحاب لواء که همگى از بنى‌عبدالدار بودند، مى‌گفتند: ما درباره آنچه محمد (ص) ما را به آن مى‌خواند، کر و لال هستیم؛ نه چیزى را مى‌شنویم و نه تصدیق مى‌کنیم.[۱۴] بنا به نقل میبدى، ابن عباس و عکرمه گفته‌اند: آیه ‌۲۳ سوره انفال در شأن بنى‌عبدالدار‌ بن ‌قصى آمده‌است که همگى در جنگ احد کشته شدند و اینان اصحاب لواء بودند.[۱۵]

از مجاهد نقل است که این آیه درباره عده‌اى از اینان نازل شده است[۱۶] و بنا به نقلى مقصود آیه، بنى‌عبدالدار است که جز دو تن آنان کسى مسلمان نشد.[۱۷] بنابراین روایت، آیه ‌بعدى وضعیت آنان را چنین بیان مى‌کند: «وَلَوْ عَلِمَ اللّهُ فِیهِمْ خَیرًا لَأسْمَعَهُمْ وَلَوْ أَسْمَعَهُمْ لَتَوَلَّواْ وَّهُم مُّعْرِضُونَ»؛ و اگر خداوند خیرى در آن‌ها سراغ داشت به آنان گوش شنوا مى‌داد و اگر (بى‌آن که در آنان خیرى سراغ داشته باشد) به آنان گوش شنوا داده بود، باز پشت مى‌کردند و رویگردان مى‌شدند.

پانویس

  1. السیرة‌النبویه، ج‌ ۱، ص‌ ۳۲۵.
  2. المغازى، ج‌ ۱، ص‌ ۱۵۵؛ جمهرة انساب العرب، ص‌ ۱۲۶.
  3. السیرة‌النبویه، ج ۴، ص ۴۹۵؛ المغازى، ج ۳، ص ۱۴۵.
  4. المغازى، ج‌ ۱، ص‌ ۵۸.
  5. السیرة النبویه، ج‌ ۲، ص‌ ۶۶۵.
  6. المغازى، ج‌ ۱، ص‌ ۱۴۹.
  7. همان، ص‌ ۱۴۰.
  8. المغازى، ج‌ ۱، ص‌ ۲۰۳.
  9. همان، ص‌ ۲۲۱؛ السیرة النبویه، ج‌ ۳، ص‌ ۶۷.
  10. همان، ص‌ ۲۲۵‌ـ‌۲۲۶.
  11. همان، ص‌ ۲۲۶‌ـ‌۲۲۹.
  12. جامع‌البیان، مج‌ ۶، ج‌ ۹، ص‌ ۲۷۹؛ الارشاد، ص‌ ۸۱.
  13. جامع‌البیان، مج‌ ۶، ج‌ ۹، ص‌ ۲۷۹؛ کشف‌الاسرار، ج‌ ۴، ص‌ ۲۲.
  14. همان، ص‌ ۲۷۹.
  15. کشف‌الاسرار، ج‌ ۴، ص‌ ۲۲.
  16. صحیح البخارى، ج‌ ۵، ص‌ ۲۳۷.
  17. التبیان، ج‌ ۵، ص‌ ۹۹.

منابع