منابع و پی نوشتهای متوسط
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

سلام بن ابی الحقیق

از دانشنامه‌ی اسلامی
(تغییرمسیر از ابورافع نَضَرى)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
Icon-encycolopedia.jpg

این صفحه مدخلی از دائرة المعارف قرآن کریم است

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

«سلام بن ابى الحقیق» معروف به «ابورافع نَضَرى» از «احبار» یهود و از دشمنان سرسخت اسلام و پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله بود که در وقوع جنگ احزاب علیه مسلمانان نقش مؤثری ‌داشت. او به سبب این خیانت، سرانجام در «سریه عبدالله ‌بن ‌عتیک» کشته شد. نام ابورافع در شأن نزول برخی آیات قرآن کریم ذکر شده است.

زندگی‌نامه

سلام بن‌ ابى الحُقیق معروف به ابورافع نَضَرى[۱] از احبار و اشراف یهود قبیله بنى‌نضیر[۲] و بازرگان اهل ‌حجاز بود.[۳] برخى نیز او را قرظى دانسته‌اند.[۴] او چون پیامبرى از میان غیر یهود برانگیخته شد، حسادت مى‌کرد.[۵]

هنگامى که اسلام آوردن عبدالله بن ‌سلام را شنید، در حضور او نبوت پیامبر صلى الله علیه و آله را انکار کرد و آن را پادشاهى خواند.[۶] وى در اذیت و آزار پیامبر مى‌کوشید.[۷] پس از غزوه بنى‌نضیر در سال چهارم هجرى که به اخراجشان از مدینه انجامید، با تنى چند از سران یهود به خیبر رفت[۸] و از سوى مردم استقبال شد.[۹]

ابورافع در پى انتقام از پیامبر و مسلمانان، با قرار دادن پاداشى بزرگ، به تحریک قریش غطفان و عرب‌هاى مشرک اطراف مکه پرداخت و بدین ترتیب در شکل‌دهى جنگ احزاب نقش ‌داشت.[۱۰]

پس از پیروزى مسلمانان در خندق و خاتمه یافتن مسأله بنى‌قریظه، خزرجیان براى کسب برترى در رقابت با اوسیان[۱۱] که کعب ‌بن ‌اشرف یهودى را به قتل رسانده بودند،[۱۲] از پیامبر صلى الله علیه و آله اجازه کشتن ابورافع (هم پشت کعب بر ضد پیامبر[۱۳]) را خواستند[۱۴] تا با انجام عمل مشابهى بر رقیب خود برترى یابند.[۱۵] آن حضرت، پنج تن از انصار را در سریه ای به فرماندهى عبدالله ‌بن ‌عتیک براى کشتن او اعزام کرد.[۱۶] آنان با حیله وارد قلعه خیبر شده کمین کردند و شبانگاه به بهانه دادن هدیه به ابورافع وارد خانه‌اش شده، او را به قتل ‌رساندند.[۱۷] پیامبر با شنیدن خبر قتل او خشنود شد و به قاتلان وى شادباش گفت.[۱۸]

مورخان، در سال وقوع سریه عبدالله ‌بن ‌عتیک که به کشته شدن ابورافع انجامید، اختلاف دارند. طبرى آن را به سال سوم و پیش از جنگ اُحد[۱۹] و ابن‌کثیر پس از آن ذکر کرده است.[۲۰] این گفته را طبرى نیز نقل مى‌کند؛[۲۱] گرچه هر دوى آنان به تفصیل نظر ابن‌اسحاق را مبنى بر قتل او در سال ‌ششم هجرى نقل مى‌کنند که با داده‌هاى تاریخى به ویژه با نقش او در جنگ خندق سازگارتر است.[۲۲]

ابورافع در شأن نزول

  • طبرى از ابن ‌عباس نقل کرده که ابورافع و دیگران با گروهى از انصار طرح دوستى ریخته تا آنان را بفریبند و هشدار گروهى از مسلمانان مؤثر نیفتاد. خداوند با نزول آیه ۲۸ سوره آل ‌عمران «لاَّ یتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْکافِرِینَ أَوْلِیاء مِن دُوْنِ الْمُؤْمِنِینَ وَمَن یفْعَلْ ذَلِک فَلَیسَ مِنَ اللّهِ فِی شَیءٍ إِلاَّ أَن تَتَّقُواْ مِنْهُمْ تُقَاةً...» مؤمنان را از دوستى با کافران جز در موارد ترس و تقیه برحذر داشت.[۲۳]
  • از عکرمه نقل است که ابورافع و گروهى از یهود با گرفتن رشوه به منظور تغییر صفات پیامبر در تورات به تحریف آن دست مى‌زدند که خداوند آیات ۷۷ و ۷۸ سوره آل ‌عمران «إِنَّ الَّذِینَ یشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللّهِ وَأَیمَانِهِمْ ثَمَنًا قَلِیلاً أُوْلَـئِک لاَ خَلاَقَ لَهُمْ فِی الآخِرَةِ وَلاَ یکلِّمُهُمُ اللّهُ وَلاَ ینظُرُ إِلَیهِمْ یوْمَ الْقِیامَةِ وَلاَ یزَکیهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ * وَإِنَّ مِنْهُمْ لَفَرِیقًا یلْوُونَ أَلْسِنَتَهُم بِالْکتَابِ لِتَحْسَبُوهُ مِنَ الْکتَابِ وَمَا هُوَ مِنَ الْکتَابِ وَیقُولُونَ هُوَ مِنْ عِندِ اللّهِ وَمَا هُوَ مِنْ عِندِ اللّهِ وَیقُولُونَ عَلَى اللّهِ الْکذِبَ وَهُمْ یعْلَمُونَ» را نازل فرمود،[۲۴] و ضمن رسوا کردن آنان به عذاب دردناک در آخرت تهدیدشان‌ کرد.
  • آیات ۶۵ تا ۶۸ سوره آل ‌عمران درباره گروهى از احبار یهود و نصاراى نجران نازل شد که در حضور پیامبر درباره حضرت ابراهیم علیه‌السلام به نزاع برخاستند. احبار او را یهودى و ‌نصارا نصرانى‌اش مى‌خواندند که خداوند فرمود: او پیش از هر دوى اینان است: «یاأهلَ الکتابِ لِمَ تُحاجّونَ فى إبراهیمَ و ما أُنزِلَتِ التَّوراةُ والإنجیلُ إلاّ مِن بَعدِه»؛[۲۵] آن‌گاه ابورافع از پیامبر صلى الله علیه و آله پرسید: آیا مى‌خواهى ما تو را عبادت کنیم؛ چنان‌که نصارا عیسى ‌بن ‌مریم را پرستش مى‌کنند؟ حضرت ‌فرمود: به خدا پناه مى‌برم از این که به عبادت غیرخدا فرمان دهم. در پى این قضیه، آیات ۷۹ و ۸۰ سوره آل ‌عمران نازل شد[۲۶] که پیامبران از فراخوانى دیگران به عبادت خویشتن، فرشتگان و پیامبران دیگر مبرا هستند: «مَا کانَ لِبَشَرٍ أَن یؤْتِیهُ اللّهُ الْکتَابَ وَالْحُکمَ وَالنُّبُوَّةَ ثُمَّ یقُولَ لِلنَّاسِ کونُواْ عِبَادًا لِّی مِن دُونِ اللّهِ وَلَـکن کونُواْ رَبَّانِیینَ بِمَا کنتُمْ تُعَلِّمُونَ الْکتَابَ وَبِمَا کنتُمْ تَدْرُسُونَ * وَلاَ یأْمُرَکمْ أَن تَتَّخِذُواْ الْمَلاَئِکةَ وَالنِّبِیینَ أَرْبَابًا أَیأْمُرُکم بِالْکفْرِ بَعْدَ إِذْ أَنتُم مُّسْلِمُونَ».
  • طبرسى در ذیل آیات ۱۱۱ و ۱۱۲ سوره آل ‌عمران از مقاتل آورده که سران یهود چون ابورافع، کعب اشرف و دیگران نزد برخى هم‌کیشان پیشین خود مثل عبدالله ‌بن ‌سلام و یاران او رفته، آنان را بر اسلام آوردنشان سرزنش کردند که این آیات نازل شد:[۲۷] «لَن یضُرُّوکمْ إِلاَّ أَذًى وَإِن یقَاتِلُوکمْ یوَلُّوکمُ الأَدُبَارَ ثُمَّ لاَ ینصَرُونَ × ضُرِبَتْ عَلَیهِمُ الذِّلَّةُ أَینَ مَا ثُقِفُواْ إِلاَّ بِحَبْلٍ مِّنْ اللّهِ وَحَبْلٍ مِّنَ النَّاسِ وَبَآؤُوا بِغَضَبٍ مِّنَ اللّهِ وَضُرِبَتْ عَلَیهِمُ الْمَسْکنَةُ ذَلِک بِأَنَّهُمْ کانُواْ یکفُرُونَ بِآیاتِ اللّهِ وَیقْتُلُونَ الأَنبِیاء بِغَیرِ حَقٍّ ذَلِک بِمَا عَصَوا وَّکانُواْ یعْتَدُونَ»؛ به شما جز آزارى اندک، زیانى نمى‌رسانند و ‌اگر آهنگ کارزار با شما کنند به شما پشت مى‌کنند و آنگاه یارى نمى‌یابند. هر جا یافته شوند، دچار خوارى‌اند مگر آن که به پناه ‌امان خدا و زینهار مردم (مسلمان) روند و سزاوار خشم الهى شدند و دچار نادارى گردیدند. این از آن بود که آیات الهى را انکار مى‌کردند و پیامبران را به ناحق مى‌کشتند و از آن بود که سرکشى کردند و از حد درگذشتند.
  • نقل است که مقصود از «یؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَالطَّاغُوتِ» در آیه ۵۱ سوره نساء «أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ أُوتُوا نَصِیبًا مِنَ الْکتَابِ یؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَالطَّاغُوتِ وَیقُولُونَ لِلَّذِینَ کفَرُوا هَٰؤُلَاءِ أَهْدَىٰ مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا سَبِیلًا»، ابورافع و دیگر بزرگان یهودند که بهره‌اى اندک از کتاب آسمانى داشته؛ اما به جبت و طاغوت روى کرده‌اند. اینان در مواجهه با مشرکان مکه دین آنان (بت‌پرستى) را برتر از اسلام مى‌شناساندند.[۲۸] به نقل ابن ‌عباس، اینان همان احبار یهود از جمله ابورافع هستند که جنگ احزاب را با تحریک قریش، غطفان و بنى‌قریظه راه انداختند؛ همانان‌ که نزد قریش آمده، دینشان را هدایت یافته‌تر از دین محمد نشان دادند که خداوند این آیه و چهار آیه بعدى را درباره آنان نازل فرمود.[۲۹]

پانویس

  1. الطبقات، ج‌ ۲، ص‌ ۷۰.
  2. البدایة والنهایه، ج‌ ۴، ص‌ ۶۲‌.
  3. همان، ج ۳، ص‌ ۱۸۶.
  4. سیره ابن ‌هشام، ج ۲، ص ‌۵۵۴‌؛ الدرّالمنثور، ج‌ ۲، ص‌ ۲۵۰.
  5. المغازى، ج‌ ۲، ص‌ ۶۷۷‌.
  6. سیره ابن ‌هشام، ج‌ ۲، ص‌ ۵۷۱‌.
  7. سیر اعلام ‌النبلاء، ج‌ ۲، ص‌ ۱۴؛ البدایة والنهایه، ج‌ ۴، ص‌ ۱۱۲.
  8. المغازى، ج‌ ۱، ص‌ ۳۷۵.
  9. تاریخ طبرى، ج‌ ۲، ص‌ ۸۵‌.
  10. المغازى، ج‌ ۱، ص‌ ۳۹۴؛ سیره ابن ‌هشام، ج‌ ۳، ص‌ ۲۱۴؛ البدایة والنهایه، ج‌ ۴، ص‌ ۷۷.
  11. سیره ابن ‌هشام، ج‌ ۳، ص‌ ۲۷۳؛ اسدالغابة، ج‌ ۱، ص‌ ۲۲۶.
  12. یعقوبى، ج‌ ۲، ص‌ ۷۸.
  13. تاریخ طبرى، ج‌ ۲، ص‌ ۵۵‌.
  14. سیره ابن ‌هشام، ج ۳، ص‌ ۲۷۳؛ تاریخ‌الاسلام، ذهبى، ج ۱، ص ۳۴۱.
  15. سیره ابن ‌هشام، ج‌ ۳، ص‌ ۲۷۴؛ اسدالغابه، ج‌ ۱، ص‌ ۲۲۶.
  16. المغازى، ج‌ ۱، ص‌ ۳۹۱.
  17. المغازى، ص‌ ۳۹۲ ـ ۳۹۴؛ المنتظم، ج‌ ۲، ص‌ ۳۴۲.
  18. المغازى، ج‌ ۱، ص‌ ۳۹۴.
  19. تاریخ طبرى، ج‌ ۲، ص‌ ۵۵‌.
  20. البدایة والنهایه، ج‌ ۴، ص ‌۸‌.
  21. تاریخ طبرى، ج‌ ۲، ص‌ ۵۶‌.
  22. الطبقات، ج‌ ۲، ص‌ ۷۰؛ تاریخ طبرى، ج‌ ۲، ص‌ ۵۶‌.
  23. جامع‌البیان، مج‌ ۳، ج‌ ۳، ص‌ ۳۰۹.
  24. همان، ص‌ ۴۳۵؛ مجمع البیان، ج‌ ۲، ص‌ ۷۷۸؛ الدرّالمنثور، ج‌ ۲، ص‌ ۲۴۵ و ۲۴۶.
  25. دلائل‌النّبوه، ج‌ ۵‌، ص‌ ۳۸۴؛ تاریخ الاسلام، ذهبى، ج ۱، ص ۶۹۷‌.
  26. جامع‌البیان، مج‌ ۳، ج‌ ۳، ص‌ ۴۴۱؛ مجمع‌البیان، ج‌ ۲، ص‌ ۷۸۲.
  27. مجمع‌البیان، ج‌ ۲، ص‌ ۸۱۳‌؛ قرطبى، ج‌ ۴، ص‌ ۱۱۲.
  28. مجمع‌البیان، ج‌ ۳، ص‌ ۹۳.
  29. جامع‌البیان، ج‌ ۵‌، ص‌ ۱۸۸ و ج‌ ۲۱، ص‌ ۱۵۶.

منابع