معتزله

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

مذهب اعتزال در اوایل قرن دوم هـ ق توسط واصل بن عطا (۱۳۱-۸۰) پدید آمد. شیوع تفکرات افراطی اهل حدیث در اهل سنت و آسیب های آن، متفکران اهل سنت را به سمت مباحث عقلی و تاسیس مکتب معتزله کشاند.

مؤسس معتزله

موسس مکتب اعتزال را واصل بن عطاء الغزال می دانند.[۱] کنیه وی ابوحذیفه المخزومی است.[۲] متولد مدینه در سال هشتاد هجری است.[۳] ابوالفتح ازدی در مورد او می گوید: بد مردی است، کافر است.[۴] وی یکی از طرفین قضیه جنگ جمل را فاسق می دانست اما معین نمی نمود کدامیک از طرفین فاسق اند.[۵]

واصل در مکتب حسن بصری کسب علم می نمود و به سبب جدائی از رأی حسن بصری و حلقه درس او به معتزله مشهور شدند. وی بنیانگذار مکتب معتزله بصره می باشد.[۶] نظر او باعث اختلاف شدید در جامعه کلامی اهل سنت شد. با نظریات او و همفکرانش مکتب کلامی جدیدی در اهل سنت ظاهر شد که سرسختانه با اهل حدیث مقابله می نمودند.

واصل در سال ۱۳۱ هجری دار فانی را وداع گفت.[۷] ولی اساس مذهب معتزلی که بر مبنای خردگرایی و آزاداندیشی و دوری از جمود است ادامه یافت. معتزله با همین مبنا به مخالفت با اهل حدیث و بسیاری از نظریات ایشان دست زدند.

معتزله به اصحاب العدل و التوحید شهرت یافتند و مُلقّب به عدلیه و قدریه بودند.[۸]

اولین مسأله اختلافی

گفته شده چون واصل بن عطاء حلقه درس حسن بصری را رها کرد و حلقه درس جدیدی بر اساس اعتقادات خود تشکیل داد این فرقه را فرقه اعتزال (اجتناب و کناره‌گیری) نامیده‌اند.[۹] مسأله اختلافی واصل با آرای دیگران و بروز آن در مجلس درس حسن بصری این بود که آیا مسلمانی که مرتکب کبیره است، منافق است یا کافر؟ در این مساله دو نظر مطرح بود. عده ای او را کافر می دانستند و عده ای فتوی به نفاق داده بودند. اما واصل بن عطاء با طرح نظریه «منزلة بین المنزلتین» نه قائل به کفر این شخصیت است نه قائل به نفاق، او بلکه بین کفر و ایمان و شرک و نفاق واسطه و منزلتی را برای او تعیین می نمود.[۱۰] این نظر اساس فکر و اندیشه معتزلی شد.

اصول مکتب اعتزال

گفته شده است که عقائد معتزله بر پنج اصل تحریر یافته است:[۱۱]

  1. التوحید
  2. العدل
  3. الوعد و الوعید
  4. المنزلة بین المنزلتین
  5. الامر بالمعروف والنهى عن المنکر.

۱- توحید: معتزله خود را موحده نامیدند به اعتبار اندیشه شان در باب توحید و نفی صفات زائد بر ذات خدا که در برابر اندیشه صفاتیه و مجسمه قرار دارد، این دو گروه صفات ثبوتی را که جنبه جسمانی داشت به معنای ظاهری می پنداشتند ولی معتزله در این زمینه به تأویل معتقد بود. این نظر در بردارنده اموری چون یگانگی ذات قدیم، نفی صفات زائد بر ذات، نفی رویت و نفی شریک می باشد.

۲- عدل: معتزله عدلیه نیز نام گرفتند و این بخاطر اثبات اختیار و تفویض برای انسان است که در برابر دیدگاه مجبره است. این اصل شامل مسائلی چون خلق افعال انسان نفی ظلم از خداوند، مسأله تولد، عوض، تکلیف، لطف، مسأله حسن و قبح عقلی می باشد.

۳- وعد و وعید: به اقتضای عادل بودن خداوند بر او لازم است در جهان آخرت نیکوکاران را پاداش و بدکاران را مجازات کند. مسائلی چون خلود کافران در جهنم، مسأله شفاعت و توبه از فروع این اصل است.

۴- المنزلة بین المنزلتین: ایشان معتقد بودند که مرتکب گناه کبیره نه مومن است و نه کافر، بلکه در مقامی میان این دو قرار دارد که از آن تعبیر به المنزلة بین المنزلتین می کنند.

۵- امر به معروف و نهی از منکر: معتزله قائل به وجوب امر به معروف و نهی از منکر هستند و ابو علی جبائی وجوب آنرا عقلی و ابو هاشم وجوب آن را شرعی می دانند. مراتب آن را از کراهت قلبی تا توسل به زور می دانند.

از نظریات معتزله در طبیعیات نیز می توان به موارد زیر اشاره نمود:

جسم مرکب از ذات لایتجزا است. بو عبارت است از ذات معلق در هوا است، نور ذراتی است که در فضا پخش می شود. تداخل اجسام در یکدیگر محال نیست. معتزله، سایت رحماء.

گسترش مکتب معتزله و فرق معتزلی

معتزله علاوه بر انقسام به دو منهج بزرگ به نامهای معتزله بغداد و معتزله بصره (که مراکز اصلی تدریس و تحصیل معتزلی بود)، به بیش از بیست گروه درآمدند که جز در پنج اصل مکتب معتزلی در اکثر مسائل با هم اختلاف دارند. این فرق عمدتاً کلامى بوده و اختلاف و افتراقشان با یکدیگر در مسائل اعتقادى می باشد.

ابومنصور بغدادى مهمترین مذاهب و فرق معتزله را به این ترتیب بیان می کند:[۱۲] واصلیه، عمرویه، هذلیه، نظامیه، اسواریه، معمریه، اسکافیه، جعفریه، بشریه، مرداریه، هشامیه، ثمامیه، جاحظیه، خابطیه، حماریه، خیاطیه، صالحیه، مریسیه، شحامیه، کعبیه، جبائیه و بهشمیه.

بزرگان معتزله

از بزرگان معتزله در قرن سوم: ابوهاشم معتزلی (وفات۳۲۱)، ابوالقاسم کعبی (وفات۳۱۷)، جاحظ (تولد۲۵۵هـ ق) صاحب کتاب البیان و التبین و کتاب البخلاء، نظّام (وفات۲۳۱) صاحب الرد علی الثنویه، در قرن چهارم ابوبکر احمد بن علی الاخشیدی، در قرن پنجم قاضی عبدالجبار صاحب کتب: (شرح الاصول الخمسه، المغنی و المحیط بالتکلیف)، از متکلمان برجسته این مکتب در قرن ۶ هـ ق. زمخشری صاحب تفسیر کشاف، در قرن ۷ هـ ق. ابن ابی الحدید شارح نهج البلاغه و در قرن های اخیر برخی متفکران از جمله شیخ محمد عبده، عقائد و آرای معتزله را پذیرفتند.[۱۳]

واکنش خلفا به معتزله

در زمان بنی امیه، معتزله قدرت چندانی نداشت و خلفای بنی امیه نیز خیلی متعرض معتزله نمی‌شدند بلکه بیشتر حامی جریان مرجئه بودند. بلکه با تحلیل تاریخ می توان بنی امیه را از مخالفان معتزله محسوب کنیم. زیرا حُکام بنی امیه مانند هشام بن عبدالملک دستور قتل غیلان دمشقی که یکی از رهبران معتزله بود را صادر نمود.[۱۴]

اما در زمان حکومت بنی عباس به دلیل این که عقاید معتزله هماهنگ با سیاست های بنی عباس بود معتزله مورد حمایت دستگاه خلافت قرار گرفت و به ارج و منزلتی بالا دست یافت. در میان خلفای عباسی از جمله مأمون به حمایت صریح از عقاید معتزله پرداخت و مخالفان آن‌ها (اهل حدیث) را تحت فشار قرار داده و به زندان انداخت. معتصم و واثق نیز روش مأمون را ادامه دادند. اما متوکل به مخالفت به معتزله پرداخته و با تحت فشار قرار دادن جریان عقل گرایی و از جمله معتزله، این جریان را در انزوا فرو گزارد و این خود از عوامل سقوط معتزله شد.

عوامل سقوط و انزوای معتزله

الف. مهمترین عامل شکست نهضت ها، انقلاب ها و مذاهب فکرى و سیاسى، از درون خودشان نشأت مى گیرد. مهمترین عاملى که معتزله را در سراشیبى سقوط قرار داد خود آنها بودند. معتزله با ورود به دربار ماهیتی سیاسی را برای خود ترسیم نمود و در واقع مکتب علمی، کلامی معتزله به حزب سیاسی معتزله تبدیل شد. بی تردید رشد و شکست احزاب سیاسی به حامیان ایشان یعنی دربار بنی عباس، وابسته است. همان طور که بیان شد یکی از عوامل رشد معتزله حمایت دربار بود و واضح است که عدم حمایت خلفاء نیز تأثیر مهمی در منزوی شدن معتزله داشت.

ب. سرکوب مخالفین معتزله در ابتدا به رشد معتزله انجامید اما بعد از مدتی به یکی از عوامل براندازی معتزله منجر شد. معتزله با کمک حکومت عباسی بشدت مخالفانشان را سرکوب نمودند. سرکوب مخالفان براى آنان مظلومیتى بوجود آورد. تجلى بارز این حقیقت، برخورد آنان با احمد بن حنبل است که در دوره حاکمیت معتزله دائماً تحت فشار و آزار بود اما به هنگام افول قدرت معتزله وقتى احمد حنبل می میرد بر جنازه او چندان مردم حاضر شدند که چنان جمعیتی بر جنازه هیچکس از گذشتگان دیده نشده بود.[۱۵]

ج. فقها و محدثین با علوم عقلى و از جمله کلام و فلسفه میانه خوبى نداشته اند. چنان که شافعى گفته است اگر بنده اى به همه منهیات خداوند غیر از شرک دچار شود بهتر از آنست که در علم کلام نظر کند. احمد بن حنبل گفته است که اهل کلام هیچگاه روى رستگارى نخواهند دید و همه علماى کلام زندیق هستند.[۱۶] از سوی دیگر فقهاء نفوذ زیادی بر مردم و اجتماع داشتند. در واقع جایگاه اجتماعی و مردمی معتزله با مخالفت فقهاء از بین رفت.

د. از جمله عوامل شکست معتزله، مخالفتشان با شیعه بود. این مخالفت از همان آغاز شکل گیرى این مکتب کاملاً محسوس بود. واصل، غیر مستقیم، این مخالفت را ابراز مى داشت. اما کسانى چون عمرو بن عبید، آشکار با شیعه و ائمه آن مخالفت مى کردند. به همین دلیل از طرف ائمه علیهم السلام رد علمی بر این افراد صورت می گرفت.[۱۷]

پانویس

  1. الاسفراینی، طاهر بن محمد؛ التبصیر فی الدین، بیروت، عالم الکتب، ۱۹۸۳، الطبعة الاولی، ص ۶۷.
  2. الشهرستانی، عبدالکریم؛ الملل والنحل، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۰۴، ۲ مجلد، ج۱، ص ۴۵.
  3. حکمی، حافظ بن أحمد؛ معارج القبول، الدمام، دار ابن القیم، ۱۴۱۰-۱۹۹۰، الطبعة الأولى، ۳ مجلد، ج۳، ص۹۴۳.
  4. پیشین
  5. پیشین.
  6. الملطی الشافعی، أبی الحسین محمد بن أحمد بن عبدالرحمن؛ التنبیه والرد، القاهرة، المکتبة الأزهریة للتراث، ۱۹۷۷، الطبعة الثانیة، ۱مجلد، ص ۳۸.
  7. حکمی، حافظ بن أحمد؛ معارج القبول، الدمام، دار ابن القیم، ۱۴۱۰-۱۹۹۰، الطبعة الأولى، ۳مجلد، ج۳، ص۹۴۳.
  8. الشهرستانی، عبدالکریم؛ الملل والنحل، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۰۴، ۲مجلد، ج۱، ص۴۲.
  9. شیخ مفید، محمد بن محمد بن نعمان؛ أوائل المقالات، قم، انتشارات کنگره جهانى شیخ مفید، ۱۴۱۳ هجرى قمرى‌، یک جلدی، ص ۳۷، فخررازی، محمد بن عمر؛ اعتقاد المسلمین والمشرکین، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۰۲، ص ۳۹.
  10. الإیجی، عضدالدین عبدالرحمن بن أحمد؛ المواقف، بیروت، دارالجیل، الطبعة الأولى، ۱۹۹۷، ۳ مجلد، ج۳، ص۵۴۷. فخررازی، محمد بن عمر؛ اعتقادالمسلمین والمشرکین، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۰۲، ص ۳۹ و ۴۰.
  11. الندوة العالمیة للشباب الإسلامی؛ الموسوعة المیسرة فی الأدیان والمذاهب، دارالندوة العالمیة، ۲ مجلد، ج ۲۶، ص ۵. برای آشنائی با عقاید معتزله به مقاله عقائد و نقد معتزله رجوع شود.
  12. البغدادی، عبدالقاهر بن طاهر بن محمد؛ الفرق بین الفرق و بیان الفرقة الناجیة، بیروت، دارالآفاق الجدیده، ۱۹۷۷، الطبعةالثانیة، ۱مجلد، ص ۹۳.
  13. معتزله، سایت رحماء]
  14. فخررازی، محمد بن عمر؛ اعتقادالمسلمین والمشرکین، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۰۲، ص ۴۰.
  15. الذهبی؛ سیر أعلام النبلاء، ۲۳ اجزاء، ج ۱۱، ص ۳۴۰.
  16. نباطى بیاضى، على بن یونس؛ الصراط المستقیم، نجف، چاپ کتابخانه حیدریه، ۱۳۸۴ هجرى قمرى‌، ۳ جلد در یک مجلد، ج۳، ص۲۲۳.
  17. ثقة الاسلام کلینى، محمد بن یعقوب؛ الکافی، تهران، دارالکتب الإسلامیة، ۱۳۶۵ هجرى شمسى‌، ۸ جلدی، ج۵، ص۲۳.

منابع

  • سید حسین میر نور الهی، فرقه معتزله، دانشنامه پژوهه، تاریخ بازیابی: 2 بهمن 1391.
  • معتزله، سایت رحماء.