قتل نفس زکیه

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

از جمله علائم حتمی ظهور و حوادث مقارن با قیام امام زمان (عجّل‌الله‌تعالی‌فرجه‌)، کشته شدن «نفس زکیّه» است؛ یعنى سیدى پاکدل از یاران حضرت مهدی (علیه‌السلام) که در مکه معظمه، بین رکن و مقام بدون جرم و گناهی به شهادت مى‌رسد.

مراد از نفس زکیّه

«نَفس زکیّه» یعنی فرد بی‌گناه، پاک و کسی که جرم و قتلی انجام نداده است؛ «أقتلتَ نفساً زکیّةً»[۱] در آستانۀ قیام حضرت مهدی (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌) در جریان مبارزات زمینه‌ساز انقلاب آن حضرت، فردی پاک‌باخته و مخلص، در راه امام (علیه‌السلام) می‌کوشد و بین رکن (ضلعی از کعبه که حجرالاسود در آن واقع است) و مقام ـ در بهترین مکان‌های زمین ـ مظلومانه کشته می‌شود که شهادت او از نشانه‌های حتمی ظهور شمرده شده است.[۲]

طبق برخی روایات، فرد یادشده از اولاد امام حسن (علیه‌السلام) است،[۳] اما بنا بر روایات دیگر، او از نسل امام حسین (علیه‌السلام) می باشد.[۴]

برخی گمان کرده‌اند مراد از نفس زکیه، محمد بن عبدالله بن حسن، معروف به «نفس زکیه» است که در زمان امام صادق (علیه‌السلام) در منطقۀ «احجار الزیت» در نزدیکی مدینه کشته شد. اما این احتمال درست نیست، زیرا لازمه‌اش این است که پیش از تولد حضرت مهدی (علیه السلام) بلکه پیش از آن که امامان (علیهم السلام) از آن خبر دهند، این نشانه رخ داده باشد. دلیل دوم اینکه در روایات تصریح شده است که «نفس زکیه»، بین رکن و مقام در مکه کشته می‌شود؛ حال آن‌که محمد بن عبدالله بن حسن در منطقۀ «احجار الزیت» (در نزدیکی مدینه) در سال ۱۴۵ قمری کشته شده است.

قتل نفس زکیّه از علائم ظهور

از امام محمدباقر علیه السلام روایت شده که: یکى از علامات ظهور یا مقارن ظهور و قیام امام زمان (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌)، کشته شدن مردی است از دودمان رسول خدا صلى الله علیه وآله در میان رکن و مقام، که نام او محمد بن الحسن (نفس زکیه) است.[۵] بنا بر روایتی از امام صادق علیه السلام نیز، «قتل نفس زکیه» در کنار صیحه آسمانی، خروج سفیانی، خروج یمانی و خسف بیداء، یکی از نشانه‌های حتمی ظهور است.[۶]

مطابق روایات، نفس زکیّه سفیر حضرت مهدی علیه السلام به سوی مردم مکه است؛ امام مهدی خطاب به یارانش می‌گوید: اهل مکه مرا نمی‌خواهند، اما من کسی را به سوی آن‌ها می‌فرستم تا حجت بر آنان تمام شود. هنگامی که نفس زکیه خود را معرفی می‌کند که نماینده حضرت مهدی است و به دعوت مردمِ آنجا می‌پردازد و بشارت ظهور حضرتش را به مردم می دهد، آنها بر او هجوم آورده و بین رکن و مقام سرش را می‌برند.[۷] مطابق این نقل، کشته شدن وی، پس از ظهور آن حضرت و قبل از قیام خواهد بود.

از زمان هبوط حضرت آدم تا آن زمان هیچ کس یک چنین بی ­احترامی به خانه کعبه نکرده است و در آن زمان است که برای اشرار نه عذرخواهی در آسمان می ­ماند و نه یاوری بر روی زمین.[۸] بنا بر روایتی، پانزده روز پس از شهادت نفس زکیه، امام زمان ظهور می‌کند.[۹] امیرالمومنین علیه السلام می ­فرماید: انسان محترمی از قریش را در روزی محترم و در شهری محترم به قتل می­ رسانند. قسم به پروردگاری که دانه را شکافت و بشر را آفرید، بعد از این جریان از سلطنت ظالمان بیش از پانزده روز باقی نمی ­ماند.[۱۰]

در واقع فرستادن نفس زکیه به مکه و ابلاغ ظهور امام زمان علیه السلام به مردم آن شهر، اتمام حجت حضرت قائم برای عالمیان خواهد بود و از آن پس قیام حضرت شروع خواهد شد.

پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌) فرمودند: "مهدی" ظهور نمی‌کند تا اینکه "نفس زکیه" کشته شود. زمینیان و آسمانیان خشمگین می‌شوند. در آن هنگام است که مهدی می‌آید و مردم او را همچون در میان گرفتن عروس در شب زفاف در میان خود می‌گیرند. پس او زمین را پر از قسط و عدل می‌کند و زمین گیاهانش را می‌رویاند (کنایه از فراوانی نعمت) و آسمان بارانش را فرو می‌فرستد.[۱۱]

امام باقر (علیه‌السلام) فرمود: «لیس بین قیام قائم آل محمد و بین قتل النفس الزکیة الا خمس عشرة لیلة؛ بین قیام مهدی (علیه‌السلام) و کشته شدن نفس زکیه، بیش از پانزده شبانه‌روز فاصله نیست».[۱۲]

حادثه «قتل نفس زکیه»، گرچه در منابع اهل سنت کمتر از آن نام برده شده؛[۱۳] ولی در منابع شیعه، روایات آن فراوان است؛ ازاین‌رو در اصل تحقق چنین حادثه‌ای به عنوان علامت ظهور و قیام شکی نیست؛ هر چند اثبات جزئیات آن و نیز زمان دقیق تحقق آن و ویژگی‌های مقتول، مشکل است.[۱۴]

پانویس

  1. سوره کهف، آیه۷۴.
  2. مجلسی، بحارالانوار ج۵۲، ص۲۰۴-۲۰۶.
  3. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۳۳۰، ح ۱۶.
  4. عیاشی، تفسیر العیاشی، ۱۳۸۰ق، ج۱، ص۶۵؛ علامه مجلسی، بحارالأنوار، بیروت، موسسة الوفا، ۱۴۰۴، ج۵۲ ص۲۲۴.
  5. شیخ صدوق، کمال‌الدین، ۱۳۹۵ق، ج۱، ص۳۳۱، ح۱۶.
  6. نعمانی، الغیبة، ۱۳۹۷ق، ص۲۶۴، ح۲۶؛ شیخ صدوق، کمال‌الدین، ۱۳۹۵ق، ج۲، ص۶۴۹، ح۱.
  7. علامه مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۵۲، ص۳۰۷.
  8. طوسی، محمد بن حسن، غیبت شیخ طوسی، ترجمه: مصطفی عزیزی، قم، انتشارات مسجد جمکران، ۱۳۸۶، چاپ اول، ص ۷۷۹.
  9. مجلسی، بحارالانوار، بیروت، موسسة الوفا، ۱۴۰۴، ج۵۲، ص۱۹۲.
  10. الغیبه، نعمانی، ص ۲۵۸؛ بحارالأنوار، مجلسی، ج ۵۲ ص ۲۳۴.
  11. سید بن طاووس، الملاحم والفتن، اصفهان، مؤسسه صاحب الامر، ۱۴۱۶، چاپ اول، ص۳۴۷.
  12. شیخ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الارشاد، ج۲، ص۳۷۴؛ شیخ طوسی، محمد بن حسن، الغیبة، ص۴۴۵.
  13. ابن ابی‌شیبه، المصنف، ج۷، ص۵۱۴، ح‌۳۷۶۴۲.
  14. شیخ صدوق، محمد بن علی، الخصال، ج۱، ص۳۰۳، ح ۸۲؛ شیخ طوسی، محمد بن حسن، الغیبة، ص۴۳۵، ح ۴۲۵.

منابع