اسفار اربعه (کتاب)
نویسنده | ملاصدرا |
موضوع | فلسفه اسلامی |
زبان | عربی |
تعداد جلد | ۴ |
|
کتاب «الحکمة المتعالیة فی الأسفار العقلیة الأربعة» معروف به «أسفار أربعة» تألیف ملاصدرای شیرازى (م، ۱۰۵۰ ق)، از مهمترین آثار در تاریخ فلسفه اسلامى است که مؤلف نظام فلسفی خود را در آن تبیین کرد. کتاب اسفار دربرگیرنده امهات مباحث امور عامه و الهیات بالمعنى الاخص و مباحث نفس و معادشناسى است که به عنوان یکى از متون مهم آموزشى در حوزههاى فلسفى تدریس مىشود.
محتویات
مؤلف
محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازى (۹۷۹-۱۰۵۰ ق)، معروف به صدرالمتألهین و ملاصدرا، فیلسوف بزرگ شیعه و صاحب مکتب فلسفى «حکمت متعالیه» است.
از اساتید بزرگ ایشان، شیخ بهایی، میرداماد و میرفندرسکی می باشند و فیض کاشانی و ملا عبدالرزاق لاهیجی از معروفترین شاگردان او هستند.
علاوه بر «اسفار اربعه»، برخی دیگر از آثار او عبارت است از: تفسیر القرآن الکریم، الشواهد الربوبیه، اللمعات المشرقیه،المبدا و المعاد و العرشیه.
انگیزه و زمان تألیف
اندیشه تألیف کتابى جامع که دربردارنده همه مباحث اساسى حکمت و مابعد الطبیعة از امور عامه و الهیات و علم النفس باشد و علاوه بر نقل و نقد و بررسى آراء پیشینیان، اسرار و رموزى را که مؤلف در دوران تحقیق و مطالعه به آن دست یافته نیز در برداشته باشد، از همان دورانى که در اصفهان بوده است در ذهن او نقش مىبندد.
چنانکه خود صدرالمتألهین در مقدمه اسفار مىگوید: و إنی لقد صادفت أصدافا علمیة فی بحر الحکمة الزاخرة، مدعمة بدعائم البراهین الباهرة مشحونة بدرر من نکات فاخرة مکنونة فیها لآلئ دقائق زاهرة. و کنت برهة من الزمان أجیل رأیی، أردد قداحی و أوامر نفسی و أنازع سری حدبا على أهل الطلب و من له فی تحقیق الحق أرب فی أن أشق تلک الأصداف السمینة و أستخرج منها دررها الثمینة و أروق بمصفاة الفکر صفاها من کدرها و أنخل بمنخل الطبیعة لبابها عن قشورها و أصنف کتابا جامعا لشتات ما وجدته فی کتب الأقدمین مشتملا على خلاصة أقوال المشائین و نقاوة أذواق أهل الإشراق من الحکماء الرواقیین مع زوائد لم توجد فی کتب أهل الفن من حکماء الأعصار و فرائد لم یجد بها طبع أحد من علماء الأدوار و لم یسمع بمثله دورات السماوات ولم یشاهد شبهه فی عالم الحرکات.
اما در آن زمان شرایط را مساعد نمىبیند و با همه شوق و علاقهاى که به پدید آوردن چنین اثر جامعى دارد تألیف آن را به تأخیر مىاندازد و مىگوید: ولکن العوائق کانت تمنع من المراد و عوادی الأیام تضرب دون بلوغ الغرض بالأسداد، فأقعدتنی الأیام عن القیام و حجبنی الدهر عن الاتصال إلى المرام لما رأیت من معادات الدهر بتربیة الجهلة والأرذال و شعشعة نیران الجهالة والضلال، و رثاثة الحال و رکاکة الرجال و قد ابتلینا بجماعة غاربی الفهم تعمش عیونهم عن أنوار الحکمة و أسرارها، تکل بصائرهم کأبصار الخفافیش عن أضواء المعرفة و آثارها یرون التعمق فی الأمور الربانیة والتدبر فی الآیات السبحانیة بدعة و مخالفة أوضاع جماهیر الخلق من الهمج الرعاع ضلالة و خدعة... .[۱]
در این موقع است که صدرالمتألهین از اصفهان به قم هجرت نموده و در کهک قم منزوى گردیده و از ابناء زمان دورى مىگزیند: فلما رأیت الحال على هذا المنوال... ضربت عن أبناء الزمان صفحا و طویت عنهم کشحا فألجأنی خمود الفطنة و جمود الطبیعة لمعاداة الزمان و عدم مساعدة الدوران إلى أن انزویت فی بعض نواحی الدیار واستترت بالخمول والانکسار منقطع الآمال منکسر البال، متوفرا على فرض أؤدیه و تفریط فی جنب الله أسعى فی تلافیه لاعلى درس ألقیه أو تألیف أتصرف فیه... .
و در اینجاست که به مجاهدات و ریاضات مشغول گشته و با آماده ساختن باطن براى تابش انوار ملکوت و الهام اسرار لاهوت و ناسوت، اسرار الهى بر او آشکار شده و بیش از آنچه را که به برهان یافته بود به عیان مىبیند و به آنچه تا آن زمان عقول و اندیشهها را به آن راه نبوده راه مىیابد: فتوجّهت توجها غریزیا نحو مسبب الأسباب و تضرعت تضرعا جبلیا إلى مسهل الأمور الصعاب فلما بقیت على هذا الحال من الاستتار والانزواء والخمول والاعتزال زمانا مدیدا و أمدا بعیدا اشتعلت نفسی لطول المجاهدات اشتعالا نوریا والتهب قلبی لکثرة الریاضات التهابا قویا ففاضت علیها أنوار الملکوت... و انکشفت لی رموز لم تکن منکشفة هذا الانکشاف من البرهان بل کل ما علمته من قبل بالبرهان، عاینته مع زوائد بالشهود والعیان... .[۲]
و پس از گذشت زمانى نسبتاً طولانى از شروع دوره انزواى او در کهک قم و شهود اسرار و دقائق معارف الهى، زمان را براى تألیف اثر جامع خود مساعد دیده و به الهام غیبى تألیف این اثر را آغاز مىکند: فألهمنی الله الإفاضة مما شربنا جرعة للعطاش الطالبین و الإلاحة مما وجدنا لمعة لقلوب السالکین، لیحیى من شرب منه جرعة و یتنور قلب من وجد منه لمعة فبلغ الکتاب أجله و أراد الله تقدیمه و قد کان أجله فأظهره فی الوقت الذی قدره و أبرزه على من له یسره فرأیت إخراجه من القوة إلى الفعل والتکمیل و إبرازه من الخفاء إلى الوجود والتحصیل. فأعملت فیه فکری و جمعت على ضم شوارده أمری و سألت الله تعالى أن یشد أزری و یحط بکرمه وزری و یشرح لإتمامه صدری فنهضت عزیمتی بعد ما کانت قاعدة و هبت همتی غب ما کانت راکدة و اهتز الخامد من نشاطی و تموج الجامد من انبساطی و قلت لنفسی هذا أوان الاهتمام والشروع و ذکر أصول ینبسط منها الفروع و... .[۳]
از مجموع عبارات نقل شده دو مطلب به وضوح معلوم مىگردد.
۱. انگیزه تألیف کتاب عبارت است از احساس نیاز به کتابى جامع و دربرگیرنده آرا و انظار عارفان و متکلمان و حکیمان، اعم از مشائیان و اشراقیان و نقد و بررسى آنها و در حقیقت کتابى دربرگیرنده لبّ لباب اندیشهها و آراء پیشینیان در مسائل کلى وجود و معارف الهى همراه با نقد و تحلیل آن و متضمن آرا و اندیشههاى بدیع و ابتکارى صدرالمتألهین که بیانگر مکتبى جدید در قلمرو علوم الهى و معارف عقلى است و در روش و مبانى و نتایج با آنچه دیگران عرضه داشتهاند، کاملاً متفاوت است.
۲. بنا به تصریح صدرالمتألهین در عباراتى که ذکر شد، تألیف اسفار پس از گذشت مدتى طولانى از دوران عزلت و مجاهده و ریاضت در همین مرحله و ظاهراً در همان موطن عزلت آغاز شده است و با توجه به این که تألیف اسفار قبل از سائر تألیفات و به خصوص قبل از تألیف «مبدأ و معاد» بوده (هر چند در طول حیاتش این تألیف ادامه یافته است) چون در مبدأ و معاد مىگوید: که سن او به چهل رسیده است؛ بنابراین قبل از چهل سالگى تألیف اسفار را آغاز نموده است.
بنابراین کتاب مبدأ و معاد در سن چهل سالگى و در ۱۰۱۹ هـ.ق تألیف شده و تألیف اسفار یا همزمان با آن و یا اندکى پیش از آن آغاز شده است. و اما دلیل این که تألیف اسفار در طول حیات صدرالمتألهین ادامه داشته است این است که:
اولاً نام برخى از تألیفاتش در اسفار و متقابلاً نام اسفار در آن تألیفات آمده است. چنانکه در مقدمه مبدأ و معاد که از تألیفات اولیه اوست از اسفار نام برده و در اسفار مىگوید و تمام هذا البحث یطلب من کتابنا المسمى بالمبدأ والمعاد. و نیز در اسفار از تعلیقات حکمة الإشراق و در تعلیقات حکمة الإشراق از اسفار نام برده است.
ثانیا در اسفار از کتاب مفاتیح الغیب که جزو آثار نهایى او مىباشد نام برده است، در این کتاب اشارهاى بر گذشت شصت سال از عمر اوست هر چند ارجاع از کتابى به کتاب دیگر دلیل قطعى بر تقدم یکى بر دیگرى نیست. با این حال اگر این ارجاعات را قرینهاى بر تقدم و تأخر در تألیف قرار دهیم، باید گفت که کتاب اسفار در زمانى نسبتاً طولانى تألیف شده است اما این که تا چه زمانى ادامه یافته است، مشخص نیست.
تعبیرات صدرالمتألهین در مورد استادش میرداماد که در مجلدات مختلف اسفار آمده است، بیانگر این است که کل مباحث اسفار یا غالب مباحث آن در زمان حیات سید داماد تهیه و تنظیم شده است.
محتوای کتاب
صدرالمتألهین در مقدمه جلد اول اسفار اربعه وعده داده است که اسفار علمى خود را در این کتاب مطابق با چهار سفر روحانى عرفا تنظیم کرده و مرتب سازد: «واعلم أن للسلاک من العرفاء والأولیاء أسفارا أربعة أحدها السفر من الخلق إلى الحق، و ثانیها السفر بالحق فی الحق، والسفر الثالث یقابل الأول لأنه من الحق إلى الخلق بالحق، والرابع یقابل الثانی من وجه لأنه بالحق فی الخلق، فرتّبت کتابی هذا طبق حرکاتهم فی الأنوار والآثار على أربعة أسفار، و سمّیته بالحکمة المتعالیة فی الأسفار العقلیة».[۴] اما ترتیبى که از مباحث کتاب در چاپهاى موجود آمده است حاکى از آشفتگى و عدم مطابقت اسفار علمى با اسفار عرفانى است. این امر باعث شده است که بعضى بر این باور باشند که صدرالمتألهین در ترتیب مباحث وفاى به عهد ننموده و به دلیل طولانى شدن تألیف، آنچه را که در مقدمه کتاب وعده داده است یا بدست فراموشى سپرده و یا با آگاهى از آن پاىبندى و تعهدى نسبت به آن از خود نشان نداده است.
بعضى نیز بر این باورند که صدرالمتألهین به وعده خود وفا نموده و در تنظیم مباحث کتاب مطابق با اسفار چهارگانه عرفانى پیش رفته و آشفتگى در چاپهاى موجود، ناشى از عدم دقت ناسخان و مصححان است. جهت روشن شدن موضوع، لازم است موارد زیر توضیح داده شود:
الف) توضیحى در مورد اسفار عرفانى:
توضیح این اسفار بنابر آنچه مرحوم آقا محمدرضا قمشهاى بیان نمودهاند این است که در سفر اول سالک با رفع حجب ظلمانى و نورانى از مقام نفس به مقام قلب و از مقام قلب به مقام روح و از مقام روح به مقام مشاهده جمال حق و فنا در ذات او نائل مىشود. و در سفر دوم از آنجا که وجود سالک حقانى مىشود و به مقام ولایت نائل مىشود، سفر او بالحق است و چون از موقف ذات به مشاهده کمالات و اسماء و صفات حق مىپردازد سفر او من الحق إلى الحق است. در این مرحله افعال و صفات سالک در افعال و صفات حق فانى مىشود و همان طور که در انتهاى مرحله نخست ذات او در ذات حق فانى شده بود و به مرتبه سرّ نائل آمده بود، در این مرحله به مرتبه خفى که فناء در الوهیت است و اخفى که فناء از دو فناء پیشین است نائل مىآید.
در سفر سوم از حالت محو به حالت صحو تام باز مىگردد و باقى به بقاءالله مىشود و در عوالم جبروت و ملکوت و ناسوت سیر مىکند و این عوالم را به اعیان و لوازمشان مشاهده مىکند و به مرحله نبوت غیرتشریعى نائل مىشود.
در سفر چهارم سالک همه حقایق را با آثار و لوازم آن مشاهده مىکند و منافع و مضار آنها را مىشناسد و به بازگشت آنها به حق و نحوه رجوعشان به آن ذات مطلق واقف مىشود و به مقام نبوت در تشریع نائل مىگردد و از منافع و مضار و آنچه موجب سعادت و شقاوت است خبر مىدهد و چون وجودش حقانى گشته جز به حق التفات نمىیابد و مشاهده این منافع و مضار و اخبار به آنها او را از توجه به حق باز نمىدارد.[۵]
ب) اسفار چهارگانه کتاب و مطابقت یا عدم مطابقت آن با اسفار عرفانى:
غالب محققان اسفار چهارگانه کتاب را این گونه معرفى نمودهاند.
بعضى نیز اسفار چهارگانه کتاب را چنین معرفى نمودهاند:
- امور عامه
- علم طبیعى
- علم الهى و بحث از ذات و صفات و افعال حق
- علم النفس
بر اساس دیدگاه اول، در امور عامه چون مباحثى مطرح است که پایه و مقدمه اثبات وجود خداوند و صفات اوست، سیر فکرى از خلق به حق است و در مباحث توحید و صفات واجب، سیر فکرى از حق به حق و بالحق است و در مباحث افعال و عوالم وجود، سیر فکرى از حق به خلق بالحق است و در مباحث نفس سیر از خلق به خلق بالحق است.
اما دیدگاه دوم به هیچ وجه با اسفار عرفانى مطابقت ندارد، زیرا چگونه مىتوان گفت که علم طبیعى سفر من الحق إلى الحق بالحق است و یا مباحث توحید و صفات خداوند سفر از حق به خلق بالحق؟ ظاهرا این توهم از آنجا پیدا شده است که در چاپهاى موجود کتاب اسفار در اول، بحث از امور عامه آمده است. السفر الأول فی النظر إلى طبیعة الوجود و عوارضه الذاتیة، و بحث از ذات و صفات حق در جلد ششم آمده است: السفر الثالث فی العلم الإلهى. و چون بین امور عامه و علم الهى چیزى که بتوان آن را به عنوان سفر دوم معرفى نمود جز مباحثى که به عنوان علم طبیعى معرفى شده وجود ندارد، گمان شده است که علم طبیعى یکى از اسفار اربعه کتاب است. غافل از این که نه عنوان العلم الطبیعی یا المرحلة فی العلم الطبیعی درست به نظر مىرسد و نه العلم الطبیعی بر فرض صحت عنوان، مىتواند به عنوان سفر دوم کتاب بشمار آید.
ج) ابواب و فصول کتاب بر اساس چاپهاى موجود:
عناوین کلى و چهارچوب مباحث کتاب اسفار در چاپهاى موجود چاپ ۹ جلدى به شکل زیر است:
- سفر اول، بحث درباره طبیعت وجود و عوارض ذاتى آن که خود شامل مسالکى است.
- مسلک اول معارفى که انسان در تمام علوم به آن احتیاج دارد که خود مشتمل بر چند مرحله است:
- مرحله اول، در سه منهج
- منهج اول در احوال نفس وجود، در ۹ فصل
- منهج دوم در مواد ثلاث، در ۲۲ فصل
- منهج سوم در وجود ذهنى، در ۵ فصل
- مرحله دوم، در تتمه احکام وجود در ۱۴ فصل
- مرحله سوم، در جعل و در ۵ فصل
- مرحله چهارم، در ماهیت و لواحق آن در ۹ فصل
- مرحله پنجم، در وحدت و کثرت در ۷ فصل
- مرحله ششم، در علت و معلول در ۳۹ فصل
- مرحله هفتم، در قوه و فعل در ۴۰ فصل
- مرحله هشتم، در حکمت و احکام آن در ۱۵ فصل
- مرحله نهم، در قدم و حدوث در ۹ فصل
- مرحله دهم، در عقل و معقول، در اطراف ثلاثه
- الطرف الأول در ماهیت و عوارض ذاتى علم، در ۲۸ فصل
- الطرف الثانی در احوال عاقل، در ۸ فصل
- الطرف الثالث در کلام در ناحیه معلوم در ۳ فصل و یک خاتمه.
- مرحله اول، در سه منهج
- مسلک اول معارفى که انسان در تمام علوم به آن احتیاج دارد که خود مشتمل بر چند مرحله است:
- توجه؛ در اول جلد چهارم آمده است «المرحلة فی العلم الطبیعی» و مشخص نشده است که این مرحله، مرحله یازدهم و به دنبال مراحل قبلى است و یا آن طور که بعضى گمان کردهاند علم طبیعى سفر ثانى از مباحث کتاب است که در یک مرحله مباحث آن عرضه شده است. علم طبیعى در ۴ فن و هر فن در فصولى به این ترتیب آمده:
- فن اول، در مقوله کم با ۱۶ فصل
- فن دوم، در مقوله کیف در یک مقدمه و ۴ قسم
- قسم اول، در کیفیات محسوسه در ۵ باب
- باب اول، در احکام کلى در ۲ فصل
- باب دوم، در کیفیات ملموسه در ۶ فصل
- باب سوم، در کیفیات مبصره در ۴ فصل
- باب چهارم، در کیفیات مسموعه در ۴ فصل
- باب پنجم، در کیفیات مذوقه و مشمومه در ۲ فصل
- قسم دوم، کیف قوه و لا قوه در ۳ فصل
- قسم سوم، فی الکیفیات التی توجد فی ذوات الأنفس، در ۱۵ فصل
- قسم چهارم، فی الکیفیات المختصة بالکمیات در ۳ مقاله و ۲ بحث
- مقاله اولى، در استقامت و استداره در ۵ فصل
- مقاله ثانیه، فی الشکل در ۵ فصل
- مقاله ثالثه، فی الخلقة و کیفیات الأعداد در ۳ فصل
- قسم اول، در کیفیات محسوسه در ۵ باب
- فن سوم در بقیه مقولات عرضى در ۲ مقاله
- مقاله اولى، در مضاف و در ۱۰ فصل
- مقاله ثانیه، در بقیه مقولات در ۸ فصل
- فن چهارم احکام جواهر در یک مقدمه و چند مطلب
- مقدمه، در بیان ماهیت جوهر و عرض در ۷ فصل
- مطلب اول، در احکام جواهر، در ۶ فن
- فن اول، در تجوهر اجسام طبیعى در یک مقدمه و ۹ فصل
- فن دوم، بحث از احوال هیولا و ماهیت و حقیقت آن در ۷ فصل
- فن سوم، در مصاحبت هیولا و صورت در ۶ فصل
- فن چهارم، در اثبات طبایع خاصه براى اجسام در ۱۱ فصل
- فن پنجم، در این که وجود اجسام بر سبیل تجدد است در ۴ فصل
- فن ششم، بحث درباره مبادى که عالم طبیعى از عالم الهى وام مىگیرد، در ۱۷ فصل
- سفر سوم در علم خداوند، در چند فن
- فن اول مباحث پیرامون خداوند و صفاتش، در ۱۰ موقف
- موقف اول در اشاره به واجب الوجود و این که چه نوع وجودى سزاوار اوست و این که او در غایت وحدت و تمامیت است، در ۱۲ فصل
- موقف دوم صفات خداوند بصورت کلى در ۵ فصل
- موقف سوم علم خداوند در ۱۳ فصل
- موقف چهارم قدرت خداوند در ۱۴ فصل
- موقف پنجم حى بودن خداوند
- موقف ششم سمیع بودن و بصیر بودن خداوند
- موقف هفتم متکلم بودن خداوند در ۱۵ فصل
- موقف هشتم عنایت و رحمت گسترده خداوند در ۲۲ فصل
- موقف نهم فیض و ابداع و فعل خداوند و چگونگى پدید آمدن صور مفارق عقلى، در ۸ فصل
- موقف دهم استمرار بخشش الهى و ازلى بودن قدرتش، در ۵ فصل
- فن اول مباحث پیرامون خداوند و صفاتش، در ۱۰ موقف
- السفر الرابع علم النفس و فیه أبواب
- باب اول در احکام عام نفس در ۲ فصل
- باب دوم در ماهیت نفس در ۵ فصل
- باب سوم در قواى نفس، در ۱۵ فصل
- باب چهارم در قواى نفس حیوانى، در ۱۲ فصل
- باب پنجم در ادراکات باطنه، در ۶ فصل
- باب ششم بیان تجرد نفس، در ۲ فصل
- باب هفتم در احوال نفس از جهت نسبتش به عالم طبیعت، در ۷ فصل
- باب هشتم ابطال تناسخ در ۸ فصل
- باب نهم فی شرح ملکات النفس الإنسانیة، در ۵ فصل
- باب دهم معاد روحانى در ۱۱ فصل
- باب یازدهم معاد جسمانى در ۳۴ فصل
حواشی نوشته شده بر اسفار
بر کتاب اسفار حواشی متعددی نوشتهاند. حاشیه ملاعلی نوری (د۱۲۴۶ق) را ظاهراً باید قدیمتر از همه دانست. مفصلترین و معروفترین آنها از ملاهادی سبزواری (د ۱۲۸۹ق) است که بجز بخش جواهر و اعراض به تمام کتاب پرداخته است. حاشیه آقاعلی مدرس زنوزی نیز از حواشی عالمانه و سودمند این کتاب است. از دیگر حاشیهنگاران بر اسفار، ملا اسماعیل درب کوشکی اصفهانی (د ۱۲۷۷ق)، محمد بن معصوم علی هیدجی (د ۱۳۴۹ق) و علامه طباطبایی را میتوان نام برد.[۶]
شرح های کتاب اسفار
شرح اسفار علامه حسنزاده آملی:
این کتاب تقریر دروس علامه حسن حسنزاده آملی در شرح کتاب «الأسفار الأربعة»، به کوشش محمدحسین نائیجی است.[۷]
شرح اسفار اربعه مصباح یزدی:
این کتاب مجموعه درسهای آیتالله مصباح یزدی است که طی سالهای 1370 تا 1374 است در 425 جلسه در مؤسسه در راه حق برای طلاب ارائه شده است.[۸]
چاپهای اسفار
اسفار نخست در 1222ق بهكوشش علی پناه زنوزی و محمدحسن فانی زنوزی در اصفهان، و چند بار پس از آن در 4 جلد - از جمله در 1282 و 1288ق در تهران - بهچاپ سنگی رسیده است. محمدابراهیم آیتی فهرستی از مطالب كتاب براساس چاپهای سنگی اخیر تنظیم كرده است. چاپ تحقیقی اسفار با اشراف علامه طباطبایی در 9 جلد در 1378 تا 1389ق در قم صورت گرفته است. این چاپ حواشی ششگانۀ یاد شده را در بر دارد.[۹]
پانویس
- پرش به بالا ↑ اسفار، ج۱، ص۶-۵.
- پرش به بالا ↑ اسفار، ج۱، ص۸.
- پرش به بالا ↑ اسفار، ج۱، ص۸و۹.
- پرش به بالا ↑ اسفار، ج۱، ص۱۳.
- پرش به بالا ↑ تعلیقه اسفار، ج۱، ص۱۳.
- پرش به بالا ↑ محمدجواد انواری، مقاله الاسفار الاربعه در دائرة المعارف بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج10، ص200
- پرش به بالا ↑ شرح فارسی الأسفار الأربعة، ویکی نور
- پرش به بالا ↑ شرح اسفار، ویکی نور
- پرش به بالا ↑ محمدجواد انواری، مقاله الاسفار الاربعه در دائرة المعارف بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج10، ص200
منابع
- نرم افزار نورالحکمه (نسخه ۳)، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی.
- محمدجواد انواری، مقاله الاسفار الاربعه در دائرة المعارف بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج10، ص200