رعایت سطح مخاطب عام متوسط است
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

ابن سیرین

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

«محمد بن‌ سیرین‌» (۳۳-۱۱۰ ق‌)، محدث‌ و فقیه‌ تابعى‌ اهل بصره است. ابن سیرین در تعبیر خواب مشهور بوده، اما با این وجود، کتابی در این زمینه از خود وی وجود ندارد.

نام کامل محمد بن‌ سیرین‌
زادروز ۳۳ قمری
زادگاه بصره
وفات ۱۱۰ قمری
مدفن بصره

Line.png

اساتید

انس‌ بن‌ مالک‌، ابوهریره‌، ابوسعید خدری‌، عبدالله‌ بن‌ عمر، شریح‌ قاضى‌، زید بن‌ ثابت‌،...

شاگردان

هشام‌ بن‌ حَسّان‌، سلمة بن‌ علقمه‌، حبیب‌ ابن‌ شهید، یحیى‌ بن‌ عتیق‌، خالد حذاء، یونس‌ بن‌ عبید، سلیمان‌ تمیمى‌،...


زندگی‌نامه

ابوبکر محمد بن‌ سیرین‌ حدود سال ۳۳ هجری در بصره به دنیا آمد. پدرش‌، سیرین‌ در ۱۲ق‌. هنگام‌ فتح‌ عین‌التمر (شهرکى‌ در عراق‌ در نزدیکى‌ انبار) به‌ دست‌ خالد بن‌ ولید به‌ اسارت‌ درآمد.[۱] سیرین‌ پس‌ از اسارت‌، مولای‌ انس بن مالک، صحابى‌ پیامبر صلی الله علیه و آله شد و با پرداخت‌ ۲۰۰۰۰ درهم‌ خود را آزاد ساخت‌. [۲] از این‌رو او و فرزندانش‌ را موالى‌ انس‌ خوانده‌اند. مادرش‌ صفیه‌ نیز از موالى‌ ابوبکر زنى‌ پارسا بود.[۳] محمد بن سیرین برخلاف‌ سنت‌ جاری‌ در میان‌ موالى‌، زنى‌ عرب‌ را به‌ همسری‌ گرفت‌[۴] که‌ برایش‌ ۳۰ فرزند آورد، اما جز یکى‌ به‌ نام‌ عبدالله‌ همه‌ از دست‌ رفتند.[۵]

وی‌ در روزگار فرمانروایى‌ عبدالله‌ بن‌ زبیر در مکه‌ (۶۴-۷۳ ق‌) به‌ حج‌ رفت‌ و با عبدالله‌ دیدار کرد و از وی‌ حدیث‌ شنید.[۶] سپس‌ به‌ کوفه آمد، چندگاهى‌ به‌ پارچه‌فروشى‌ پرداخت‌ و از علقمه‌ حدیث‌ شنید. او همچنین‌ به‌ مداین‌ و واسط سفر کرد.[۷] و چهار سال‌ نیز در دمشق‌ بسر برد.[۸]

ابن‌ سیرین‌ که‌ به‌ بازرگانى‌ اشتغال‌ داشت‌ در حدود ۹۳ ق‌. تنها به‌ سبب‌ پیداشدن‌ پلیدی‌ در یکى‌ از خمهای‌ روغنى‌ که‌ به‌ ۴۰۰۰۰ درهم‌ خریده‌ بود، همه‌ را دور ریخت‌ و با تحمل‌ خسارتى‌ هنگفت‌ به‌ زندان‌ افتاد.[۹] چون‌ انس‌ بن‌ مالک‌ در همان‌ سال‌ در بصره‌ درگذشت‌ و وصیت‌ کرده‌ بود که‌ ابن‌ سیرین‌ او را تجهیز و تکفین‌ کند، به‌ او اجازه‌ دادند تا برای‌ اجرای‌ وصیت‌ از زندان‌ بیرون‌ آید.[۱۰]

وی‌ در روزگار فرمانروایى‌ خشونت‌ بار عمر بن‌ هبیره‌ (۹۷-۱۰۵ ق‌) در عراق‌ نتوانست‌ ناخشنودیش‌ را از حکومت‌ وی‌ کتمان‌ کند و از پذیرفتن‌ مالى‌ که‌ ابن‌ هبیره‌ برایش‌ فرستاده‌ بود، سرباز زد.[۱۱] او از پذیرفتن‌ منصب‌ قضا نیز تن‌ زد و ناچار یک‌ بار به‌ شام‌ و بار دیگر به‌ یمامه‌ گریخت‌، اما گاه‌ به‌ صورت‌ پنهانى‌ به‌ بصره‌ مى‌آمد.[۱۲]

ابن‌ سیرین‌ در واپسین‌ سالهای‌ زندگى‌ به‌ بصره‌ بازگشت‌، اما در مراسم‌ تشییع‌ جنازه‌ حسن‌ بصری‌ که‌ ۱۰۰ روز پیش‌ از مردن‌ ابن‌ سیرین‌ رخ‌ داد، شرکت‌ نکرد.[۱۳] این‌ نشان‌ مى‌دهد که‌ ابن‌ سیرین‌ پس‌ از یک‌ دوستى‌ نزدیک‌، سرانجام‌ از حسن‌ کناره‌ گرفته‌ است‌، برخى‌ از گزارشها نشان‌ مى‌دهد که‌ حسن‌ برخى‌ از تکلفهای‌ زاهدانه ابن‌ سیرین‌ را نمى‌پسندید و وجود او را باری‌ گران‌ بر خود و خویشانش‌ مى‌دانست‌.[۱۴] همچنین‌ از موضع‌ ابن‌ سیرین‌ نسبت‌ به‌ حجاج‌ سخت‌ برآشفته‌ بود.[۱۵]

ابن‌ سیرین در سده‌های متأخر، به تعبیر خواب شهرت بسیار داشته و دربارهٔ رجوع گستردهٔ مردم برای تعبیر خواب به او داستانهایی نقل کرده‌ اند. در مورد سبب آگاهی او از علم تعبیر خواب، موهبت الهی به او بخاطر پاکدامنی او و فرار از گناه زنا ذکر شده‌ است.

بر اساس برخی منابع، محمد بن سیرین در روز جمعه نهم ماه شوال سال ۱۱۰ هجری در بصره از دنیا رفت.[۱۶]

ویژگی‌های اخلاقی

ابن سعد، ابن سیرین را به‌ علم‌ و پارسایى‌ ستوده‌ است.[۱۷] ویژگیهایى‌ چون‌ رعایت‌ جانب‌ احتیاط در مسائل‌ شرعى‌، یک‌ روز در میان‌ روزه‌ گرفتن‌، شب‌ زنده‌داری‌، بردباری‌، نرمخویى‌، پرهیز از جدال، اعتراف‌ به‌ لغزشهای‌ خویش‌ و امیدواری‌ فراوان‌ به‌ رحمت‌ خداوند،[۱۸] از وی‌ چهره‌ای‌ چونان‌ زاهدان‌ و پارسایان‌ بزرگ‌ ساخته‌ است‌ و همین‌ امر موجب‌ شده‌ تا برخى‌ از کسانى‌ که‌ در زمینه سیر و سلوک‌ کتابهای‌ مهم‌ پرداخته‌اند، در وی‌ به‌ گونه الگوی‌ پرهیزگاری‌ و پارسایى‌ بنگرند.[۱۹]

محمد بن سیرین هرگز با صدای بلند با مادرش سخن نگفت و هر گاه با او سخن می‏ گفت چنان بود که گویی می ‏خواهد سخنی را مخفیانه به او برساند و اگر کسی او را نمی‌شناخت و در حضور مادرش می ‏دید، می ‏پنداشت که وی بیمار است.[۲۰] هرگاه سخن می‌گفت و حدیث نقل می ‏کرد، می‏ خندید و از احوال مردم می ‏پرسید، ولی هرگاه از او درباره فقه و حلال و حرام مسئله‏‌‌ای می‌پرسیدند، رنگش تغییر می‏ کرد و حالش دگرگون می‏ شد.[۲۱]

گرچه‌ او با نسبت‌ دادن‌ هر کاری‌ به‌ اراده خداوند، اعتقاد به‌ قدر را مى‌پذیرفت‌، اما از شرکت‌ جستن‌ در اینگونه‌ بحثها سخت‌ گریزان‌ بود.[۲۲] در بررسى‌ شخصیت‌ او بر پایه گزارشهای‌ موجود به‌ این‌ نکته‌ برمى‌خوریم‌ که‌ وی‌ نیز مانند بیشتر کسانى‌ که‌ به‌ زهد شهرت‌ دارند، زاویه‌نشینى‌ و پرداختن‌ به‌ سلوک‌ فردی‌ را از درگیرشدن‌ در امور سیاسى‌ و اجتماعى‌، برتر مى‌شمرده‌ است‌. از این‌رو با این که‌ در دوران‌ پرآشوبى‌ مى‌زیست‌ و از دور و نزدیک‌ شاهد رویدادهای‌ هولناکى‌ از جمله‌ فاجعه کربلا، ویران‌ ساختن‌ کعبه‌ و کشتارهای‌ بى‌رحمانه‌ حجاج‌ بن‌ یوسف‌ بود، اما واکنشى‌ از وی‌ در برابر این‌ رویدادها دیده‌ نمى‌شود و حتى‌ گاه‌ دیگران‌ را نیز از سخن‌ گفتن‌ درباره بیدادگریهای‌ حاکمان‌ زمان‌، تحت‌ عنوان‌ نهى‌ از غیبت‌ باز مى‌داشت‌.[۲۳] وی‌ امیدوار بود که‌ خداوند از کرده‌های‌ حجاج‌ و برخى‌ دیگر از حکمرانان‌ اموی‌ درگذرد؛[۲۴] اما گاه‌ نیز به‌ کنایه‌ از معاویه‌ و عایشه‌ خرده‌ مى‌گرفت‌ و از امام‌ على‌ علیه السلام، امام‌ حسین‌ علیه السلام، ابوذر و حجر بن‌ عدی‌ جانبداری‌ مى‌کرد.[۲۵]

جایگاه علمی

بررسى‌ گذرا در روایات‌ و آراء ابن‌ سیرین‌ در صحاح‌ ششگانه‌ بیانگر این‌ واقعیت‌ است‌ که‌ نویسندگان‌ صحاح‌ به‌ ابن‌ سیرین‌ به‌ عنوان‌ فقیهى‌ برجسته‌ مى‌نگریستند[۲۶] و رفتار و گفتارش‌ را حجت‌ مى‌دانستند. در این‌ کتابها بیش‌ از آنکه‌ از او حدیثى‌ روایت‌ شده‌ باشد، شاهد فتواهایش‌ در بابهای‌ گوناگون‌ فقه‌ هستیم‌. ابن‌ سیرین‌ برای‌ احادیث‌ اهمیت‌ بسیار قائل‌ بود و مى‌گفت‌ که‌ این‌ حدیثها دین‌ است‌، بنگرید که‌ دین‌ خود را از چه‌ کسى‌ مى‌گیرید.[۲۷] او در حفظ و نقل‌ حدیث‌ بسیار محتاط و دقیق‌ بود.[۲۸] و شاید همین‌ دقتها موجب‌ شده‌ تا همه رجال‌شناسان‌ برجسته اهل‌ سنت‌ او را ثقه‌ و روایتهایش‌ را قابل‌ استناد بدانند.[۲۹]

ابن‌ سیرین‌ ۳۰ تن‌ از اصحاب‌ پیامبر صلی الله علیه و آله را درک‌ کرد[۳۰] و از کسانى‌ چون‌ انس‌ بن‌ مالک‌، ابوهریره‌، ابوسعید خدری‌، عبدالله‌ بن‌ عمر، شریح‌ قاضى‌، زید بن‌ ثابت‌، یحیى‌ بن‌ جزار،[۳۱] عمران‌ بن‌ حصین‌[۳۲] و دیگران‌ روایت‌ کرد.[۳۳]

ایوب‌ بن‌ ابى‌ تمیمه‌ سختیانى‌،[۳۴] عبدالله‌ بن‌ عون‌، هشام‌ بن‌ حَسّان‌، سلمة بن‌ علقمه‌، حبیب‌ ابن‌ شهید، یحیى‌ بن‌ عتیق‌،[۳۵] شعبى‌، قتاده‌،[۳۶] خالد حذاء، یونس‌ بن‌ عبید، سلیمان‌ تمیمى‌[۳۷] و گروهى‌ دیگر، از وی‌ روایت‌ کرده‌اند.

روایاتی از ابن سیرین در مورد فضیلت امام علی(ع) وارد شده است. او معتقد بود که آیه «أَجَعَلْتُمْ سِقایةَ الْحاج‏ ...» (سوره توبه، ۱۹) در مورد امام علی(ع) نازل شده است.[۳۸] و نیز از مالک بن انس از رسول خدا(ص) نقل کرده است که آن‌ حضرت(ص) فرمود: «کسی که در مورد امام علی(ع) حسد ورزد گویا به من حسد ورزیده است و کسی که بر من حسد ورزد داخل در آتش خواهد شد».[۳۹]

ابن‌ سیرین‌ و تعبیر خواب

کتابهاى‌ گوناگونى‌ در فن‌ خوابگزاری‌ و با ترجمه‌ به‌ زبانهای‌ مختلف‌ به‌ نام‌ ابن‌ سیرین‌ وجود دارد، ولى‌ ملاحظات‌ زیر نشان‌ مى‌دهد که‌ وی‌ هیچ‌ نوشته‌ای‌ در این‌ زمینه‌ یا زمینه‌های‌ دیگر نداشته‌ است‌ و تنها روایتهای‌ انگشت‌ شماری‌ از خوابگزاریهای‌ وی‌ آن‌ هم‌ در منابع‌ متأخّر آمده‌ است‌.

شافعى‌، ابن‌ سعد، ابن‌ معین‌ و خلیفه بن‌ خیاط درباره خوابگزاری‌ ابن‌ سیرین‌ سخنى‌ ندارند. پس‌ از اینان‌ احمد بن‌ حنبل‌[۴۰] روایتى‌ آورده‌ که‌ نشان‌ مى‌دهد وی‌ چندان‌ به‌ خوابگزاری‌ و آنچه‌ در خواب‌ دیده‌ مى‌شود، اهمیتى‌ نمى‌داد. در پى‌ او جاحظ در این‌ باره‌ سه‌ روایت‌ از ابن‌ سیرین‌ نقل‌ کرده‌ که‌ دو مورد آن‌ تؤام‌ با تردید است‌.[۴۱] سپس‌ بخاری‌ دو نکته‌[۴۲] و یک‌ حدیث‌ به‌ واسطه او در مورد رؤیا نقل‌ کرده‌ است‌.[۴۳]

ابن‌ قتیبه‌[۴۴] روایتى‌ از او آورده‌ که‌ نشان‌ مى‌دهد وی‌ چندان‌ علاقه‌ای‌ به‌ خوابگزاری‌ نداشته‌ است‌، وکیع‌[۴۵] هم‌ در این‌ باره‌ یک‌ روایت‌ آورده‌، و ابن‌ عبدربه[۴۶] نیز روایتى‌ نقل‌ کرده‌ که‌ شخصى‌ در این‌ باب‌ با ابن‌ سیرین‌ شوخى‌ کرده‌ است‌. همچنین‌ ابن‌ حبان‌[۴۷] به‌ خوابگزاری‌ وی‌ اشاره‌ای‌ کرده‌ است‌. به‌ رغم‌ سکوت‌ ۳۰ منبع‌ درباره شهرت‌ ابن‌ سیرین‌ در خوابگزاری‌ و انتساب‌ نوشته‌ای‌ در این‌ فن‌ به‌ وی‌، ابن‌ ندیم‌ (م، ۳۸۵ ق‌) کتابى‌ به‌ نام‌ تعبیر الرؤیا به‌ او نسبت‌ داده‌ است‌[۴۸] و ابونعیم‌ (م، ۴۳۰ ق‌) نخستین‌ کسى‌ است‌ که‌ ۱۰ روایت‌ از خوابگزاریهای‌ او را آورده‌ است‌[۴۹] که‌ این‌ روایات‌ در هیچ‌یک‌ از منابع‌ پیش‌ از او یافت‌ نمى‌شود.

حتى‌ خطیب‌ بغدادی‌ که‌ به‌ خواب‌ و خوابگزاری‌ علاقمند است‌، هیچ‌ اشاره‌ای‌ در این‌ مورد ندارد. ابن‌ عساکر[۵۰] چند روایت‌ از خوابگزاریهایش‌ را آورده‌ و ابن‌ خلکان‌[۵۱] از مهارت‌ زیاد وی‌ در این‌ فن‌ سخن‌ گفته‌ است‌. مزی‌[۵۲] روایتى‌ از عبدالله‌ بن‌ شوذب‌ آورده‌ که‌ وی‌ در واسط با ابن‌ سیرین‌ دیدار کرده‌ و او مهارت‌ زیادی‌ در فن‌ خوابگزاری‌ داشته‌ است‌.

ابن خلدون (م، ۸۰۸ ق‌) نیز ضمن‌ معرفى‌ وی‌ به‌ عنوان‌ یکى‌ از مشهورترین‌ عالمان‌ تعبیر رؤیا مى‌نویسد: قوانین‌ این‌ فن‌ از وی‌ اخذ و تدوین‌ شده‌ است‌.[۵۳] ابن‌ تغری‌ بردی‌ (م، ۸۷۴ ق‌) هم‌ از او به‌ عنوان‌ «صاحب‌ التعبیر» یاد مى‌کند.[۵۴] با این همه‌ چگونه‌ مى‌توان‌ پذیرفت‌ که‌ ابن‌ سیرین‌ کتابى‌ نوشته‌ باشد، خاصه‌ آنکه‌ به‌ شدت‌ از نوشتن‌ حدیث‌ و هر گونه‌ مطلبى‌ پرهیز مى‌کرده‌ است‌.[۵۵] و حتى‌ هیچ‌گونه‌ نوشته‌ای‌ هم‌ نزد خود نگاه‌ نمى‌داشت‌.[۵۶]

در همین رابطه آثاری به‌ ابن سیرین منسوب‌ است که در ادامه بررسی می شود:

  • ۱. تفسیر الاحلام‌ الکبیر، که‌ با این‌ عنوان‌ به‌ طور مستقل‌ و بار دیگر با عنوان‌ منتخب‌ الکلام‌ فى‌ تفسیر الاحلام‌ در حاشیه جلد اول‌ تعطیر الانام‌ نابلسى‌ به‌ چاپ‌ رسیده‌ است‌. در این‌ کتاب‌ نام‌ کسانى‌ چون‌ سفیان‌ ثوری‌ (م، ۱۶۱ق‌)، شافعى‌ (م، ۲۰۴ق‌)، ابن‌ قتیبه‌ (م، ۲۷۶ق‌) و ابوسعد واعظ خرگوشى‌ (م، ۴۰۶ق‌) دیده‌ مى‌شود[۵۷] که‌ اینان‌ همه‌ پس‌ از وی‌ مى‌زیسته‌اند. همچنین‌ بررسی های‌ ما نشان‌ مى‌دهد که‌ پاره‌هایى‌ از این‌ کتاب‌ (بیش‌ از ۵۰ مورد) از کتاب‌ تعبیرالرؤیای‌ ارطامیدورس‌ خوابگزار یونانى‌ که‌ توسط حنین‌ ابن‌ اسحاق‌ (م، ۲۶۰ق‌) به‌ عربى‌ ترجمه‌ شده‌، برگرفته‌ شده‌ است‌.[۵۸] مى‌توان‌ احتمال‌ داد که‌ تفسیر الاحلام‌ نوشته یکى‌ از شاگردان‌ ابوسعد خرگوشى‌ بوده‌ باشد که‌ کتابى‌ هم‌ به‌ نام‌ البشارة والنذارة در خوابگزاری‌ نوشته‌ است‌،[۵۹] زیرا اوّلاً بیش‌ از ۳۰ مورد از گفته‌های‌ ابوسعد با ذکر نام‌ او در این‌ کتاب‌ نقل‌ شده‌ است‌[۶۰] که‌ تدوین‌ کننده کتاب‌ در نقل‌ برخى‌ از این‌ گفته‌ها با جمله «استاد چنین‌ گفت‌» از ابوسعد یاد مى‌کند؛ ثانیاً مشایخ‌ روایى‌ در تفسیر الاحلام‌ همان‌ مشایخ‌ ابوسعد در شرف‌ النبى‌ است‌ که‌ از آن‌ جمله‌ مى‌توان‌ ابوبکر محمد بن‌ احمد اصفهانى‌ و ابوسعید عبدالله‌ بن‌ محمد رازی‌ را نام‌ برد.[۶۱] ثالثاً برخى‌ از گفته‌های‌ ابوسعد را که‌ ابن‌ شاهین‌ در الاشارات‌ فى‌ علم‌ العبارات‌ خویش‌ آورده‌، در تفسیر الاحلام‌ مى‌یابیم‌[۶۲] بنابراین‌ شکى‌ باقى‌ نمى‌ماند که‌ تفسیر الاحلام‌ از ابن‌ سیرین‌ نیست‌.
  • ۲. تعبیر الرؤیا، این‌ کتاب‌ بارها به‌ چاپ‌ رسیده‌ است‌ و در آن‌ نیز به‌ نام‌ کسانى‌ چون‌ ابوحنیفه‌ (م، ۱۵۰ق‌) و شافعى‌ (م، ۲۰۴ق‌) بر مى‌خوریم‌[۶۳] که‌ نمى‌توان‌ پذیرفت‌ ابن‌ سیرین‌ شاگرد آنان‌ بوده‌ یا حتى‌ آنان‌ را دیده‌ باشد. برخى‌ از فقره‌ها و روایت های‌ این‌ کتاب‌ نیز با تفسیر الاحلام‌ مطابقت‌ دارد.

یکى‌ از معاصران‌ درباره سبب‌ این که‌ مترجمان‌ و نویسندگان‌ سده‌های‌ بعد آثار خود را به‌ ابن‌ سیرین‌ نسبت‌ داده‌اند، نوشته‌ است‌ که‌ آنان‌ برای‌ مقبول‌ افتادن‌ آثارشان‌ ناگزیر بوده‌اند که‌ آنها را به‌ یکى‌ از بزرگان‌ متقدم‌ نسبت‌ دهند.[۶۴]

پانویس

  1. خلیفه‌، تاریخ‌، ج۱، ص۱۰۰-۱۰۲.
  2. ابن‌ قتیبه‌، معارف‌، ص۴۴۲
  3. ابن‌ سعد، الطبقات‌ الکبیر، ج۷، ص۱۴۰
  4. بسوی‌، المعرفة و التاریخ، ج۲، ص۶۳.
  5. ابن‌ سعد، الطبقات‌ الکبیر، ج۷، ص۱۴۰
  6. بخاری‌، تاریخ‌ کبیر، ج۱(۱)، ص۹۰.
  7. ابن‌ سعد، الطبقات‌ الکبیر، ج۷، ص۱۴۷؛ ابن‌ عساکر، تاریخ‌ دمشق، ج۱۵، ص۴۳۶؛ مزی‌، تهذیب‌ الکمال، ج۱۶، ص۳۰۵.
  8. ابن‌ عساکر، تاریخ‌ دمشق، ج۱۵، ص۴۱۸.
  9. ابن‌ سعد، الطبقات‌ الکبیر، ج۷، ص۱۴۴؛ خطیب‌ بغدادی‌، تاریخ‌ بغداد، ج۵، ص۳۳۵.
  10. احمد بن‌ حنبل‌، الزهد، ص۳۷۵.
  11. ابونعیم‌، حلیة الاولیاء،ج۲، ص۲۶۸.
  12. ابن‌ عساکر، تاریخ دمشق، ج۱۵، ص۴۱۸؛نک: عامری‌، غربال‌ الزمان،ص۱۰۱.
  13. ابن‌ سعد، الطبقات الکبیر، ج۷، ص۱۵۰؛ ابن‌ خلکان‌، وفیات، ج۴، ص۱۸۲.
  14. بسوی‌، المعرفة و التاریخ‌، ج۲، ص۵۸.
  15. ابن‌ جوزی‌، الرد على‌ المتعصب‌ العنید، ص۷۴-۷۵.
  16. تاریخ بغداد، ج ‏۲، ص ۴۲۱.
  17. ابن‌ سعد، الطبقات‌ الکبیر، ج۷، ص۱۴۰
  18. نک:ابن‌ سعد، الطبقات‌ الکبیر، ج۷، ص۱۴۲-۱۴۳.
  19. نک: ابونعیم‌، حلیة الاولیاء، ج۲، ص۲۶۳؛ابوحیان‌ توحیدی‌، البصائر و الذخائر، ج۱، ص۲۴۷-۲۴۸؛طوسى‌، اللمع‌ فى‌ التصوف، ۴۴-۴۵؛ قشیری‌، الرسالة القشیریة، ص۵۷.
  20. الطبقات الکبری‏، ج ۷،ص ۱۴۸.
  21. همان، ص ۱۴۵.
  22. نک: ابن‌ سعد، الطبقات‌ الکبیر، ج۷، ص۱۴۳-۱۴۵.
  23. نک: ابونعیم‌، حلیة الاولیاء، ج۲، ص۲۷۱.
  24. ابن‌ جوزی‌، الرد على‌ المتعصب‌ العنید، ص۷۴-۷۵؛ ابن‌ شاکر، فوات‌ الوفیات، ج۲، ص۷۰.
  25. بخاری‌، «صحیح‌»، ج۲(۴)، ص۲۰۸-۲۰۹؛ طبری‌، التاریخ‌، ج۲، ص۲۳۶، ج۴، ص۲۸۴-۲۸۵،ج۵، ص۲۵۶؛ زمخشری‌، الفائق‌ فى‌ غریب‌ الحدیث‌، ج۲، ص۳۸۱؛ ابن‌ اثیر، الکامل، ج۳، ص۴۸۸، ج۴، ص۲۴۲.
  26. قس‌: ابواسحاق‌ شیرازی‌، طبقات‌ الفقهاء، ص۹۳.
  27. نک: ابن‌ سعد، الطبقات الکبیر، ج۷، ص۱۴۱؛ دارمى‌، السنن‌، ج۱۹، ص۵۴، ۹۳، ۹۴؛ مسلم‌،الصحیح‌، ج۴(۱)، ص۱۴.
  28. ابن‌ سعد، الطبقات الکبیر، ج۷، ص۱۴۱.
  29. برای‌ نمونه‌ نک: ابن‌ سعد، الطبقات الکبیر، ج۷، ص۱۴۰؛ عجلى‌، تاریخ‌ الثقات، ص۴۰۵؛ابن‌ ابى‌ حاتم‌، الجرح‌ و التعدیل، ج۳(۲)، ص۲۸۱.
  30. ابن‌ حبان‌، مشاهیر علماء الامصار، ص۸۸.
  31. ابن‌ سعد، الطبقات الکبیر، ج۷، ص۱۴۱؛ مسلم‌، الصحیح‌، ج۵(۲)، ص۱۸۲۱؛ ابونعیم‌، حلیة الاولیاء، ج۲، ص۲۸۲.
  32. عدی‌ بن‌ حاتم‌ ابن‌ ابى‌ حاتم‌، الجرح‌ و التعدیل‌، ج۳(۲)، ص۲۸۰؛ ابودرداء مزی‌، تهذیب‌ الکمال‌، ج۱۶، ص۳۰۴
  33. در مورد نحوة روایت‌ او از ابن‌ عباس‌ و زید بن‌ ثابت‌، نک: ابن‌ سعد، الطبقات الکبیر، ج۷، ص۱۴۱؛ قس‌: ابن‌ معین‌، معرفة الرجال، ج۱، ص۱۳۲؛ بسوی‌، المعرفة و التاریخ، ج۲، ص۶۰؛ ابونعیم‌، حلیة الاولیاء، ج۲، ص۲۷۸-۲۷۹؛ خطیب‌ بغدادی‌، تاریخ‌ بغداد، ج۵، ص۳۳۴.
  34. بخاری‌، صحیح‌، ج۱(۲)، ص۶۶، ج۴، ص۲۰۸-۲۰۹.
  35. سندی‌ ترتیب‌ مسند الامام‌ الشافعى، ج۱، ص۱۵۸؛احمد بن‌ حنبل‌، مسند، ج۲۲(۳)، ص۱۱۱؛ بسوی‌، المعرفة و التاریخ‌، ج۲، ص۵۹، ۶۰.
  36. بخاری‌، تاریخ‌ کبیر، ج۱(۱)، ص۹۰.
  37. ابن‌ ابى‌ حاتم‌، الجرح‌ و التعدیل‌، ج۳(۲)، ص۲۸۰.
  38. تفسیر فرات الکوفی‏، ص ۱۶۶.
  39. شیخ طوسی، الامالی، ص ۶۲۳.
  40. احمد بن‌ حنبل‌، الزهد، ص۳۷۴.
  41. جاحظ، الحیوان‌، ج۷، ص۱۹۱، ۲۶۸، ج۴،ص۲۶۹
  42. بخاری، صحیح‌، ج۳(۸)، ص۷۱، ۷۳.
  43. بخاری، صحیح‌،ج۸، ص۷۷؛ قس‌: مسلم‌، الصحیح، ج۵(۲)ص، ۱۷۷۳.
  44. ابن قتیبه، تأویل‌ مختلف‌ الحدیث‌، ص‌۴۵۰.
  45. وکیع‌، ج۱، ص۳۳۴
  46. ابن‌ عبدربه‌، العقد الفرید، ج۶، ص۱۶۴
  47. ابن‌ حبان‌، ثقات‌، ج۵، ص۳۴۹
  48. ابن ندیم، الفهرست، ص‌۳۷۸.
  49. ابونعیم، حلیة الاولیاء،ج۲، ص۲۷۶-۲۷۸
  50. ابن عساکر، تاریخ‌ دمشق، ج۱۵، ص۴۵۱-۴۵۳
  51. ابن‌ خلکان‌، وفیات، ج۴، ص۱۸۲
  52. مزی‌، تهذیب‌ الکمال، ج۱۶، ص۳۰۷
  53. ابن‌ خلدون‌، مقدمة، ص‌۴۷۸.
  54. ابن‌ تغری‌ بردی‌، النجوم، ج۱، ص۲۶۸
  55. ابن‌ سعد، الطبقات‌ الکبیر، ج۷، ص۱۴۱؛ دارمى‌،السنن‌، ج۱۹، ص۱۲۲؛ بسوی‌، المعرفة و التاریخ‌، ج۲، ص۵۴، ۵۵.
  56. بسوی‌، المعرفة و التاریخ‌، ج۲، ص۵۹.
  57. منسوب‌ به‌ ابن‌ سیرین‌، تفسیر الاحلام‌ الکبیر، ص‌۱۲، ۱۹۷، ۳۸۴، جم.
  58. به‌ عنوان‌ نمونه‌، قس‌: منسوب‌ به‌ ابن‌ سیرین‌، تفسیرالاحلام‌، ص۹۲، با کتاب‌ ارطامیدورس‌، تعبیر الرؤیا، ص۸۴، سطر۴ و ص۸۱-۸۲، ۸۵، سطر ۶-۱۳، و ص۸۱، سطر ۵-۶، و ص۸۶، سطر ۷-۱۰.
  59. .I/۶۷۰ ،GAS.
  60. منسوب‌ به‌ ابن‌ سیرین‌، تفسیر الاحلام‌، ص‌۵۶، ۵۸جم.
  61. منسوب‌ به‌ ابن‌ سیرین‌، تفسیرالاحلام‌، ص۲۴، ۳۸، ۴۰، ۴۷، ۵۵، ۴۹۴؛ قس‌: ابوسعد، شرف‌ النبى، ص۵۷، ۱۲۳، ۱۹۷، ۳۰۴، ۴۶۱، ۴۸۸، جم.
  62. به‌ عنوان‌ نمونه‌، قس‌: منسوب‌ به‌ ابن‌ سیرین‌، تفسیر الاحلام‌، ص۸۲، ۱۰۸، ۲۶۷، ۳۰۹، ۴۱۷ با «الاشارات‌»، ص۱۶، ۷۲، ۱۴، ۱۶۵، ۱۶۲.
  63. ارطامیدورس‌، تعبیر الرؤیا، ص‌۹، ۲۸، جم.
  64. عبدالدایم‌، ابن‌ سیرین، ج۲، ص۶۱.

منابع