آیه 55 سوره مائده

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ

مشاهده آیه در سوره


<<54 آیه 55 سوره مائده 56>>
سوره : سوره مائده (5)
جزء : 6
نزول : مدینه

ترجمه های فارسی

ولیّ امر و یاور شما تنها خدا و رسول و مؤمنانی خواهند بود که نماز به پا داشته و به فقرا در حال رکوع زکات می‌دهند (به اتفاق مفسّران مراد علی علیه السّلام است).

سرپرست و دوست شما فقط خدا و رسول اوست و مؤمنانی [مانند علی بن ابی طالب اند] که همواره نماز را برپا می دارند و در حالی که در رکوعند [به تهیدستان] زکات می دهند.

ولىّ شما، تنها خدا و پيامبر اوست و كسانى كه ايمان آورده‌اند: همان كسانى كه نماز برپا مى‌دارند و در حال ركوع زكات مى‌دهند.

جز اين نيست كه ولىّ شما خداست و رسول او و مؤمنانى كه نماز مى‌خوانند و همچنان كه در ركوعند انفاق مى‌كنند.

سرپرست و ولیّ شما، تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آورده‌اند؛ همانها که نماز را برپا می‌دارند، و در حال رکوع، زکات می‌دهند.

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Your guardian is only Allah, His Apostle, and the faithful who maintain the prayer and give the zakat while bowing down.

Only Allah is your Vali and His Apostle and those who believe, those who keep up prayers and pay the poor-rate while they bow.

Your guardian can be only Allah; and His messenger and those who believe, who establish worship and pay the poordue, and bow down (in prayer).

Your (real) friends are (no less than) Allah, His Messenger, and the (fellowship of) believers,- those who establish regular prayers and regular charity, and they bow down humbly (in worship).

معانی کلمات آیه

وليكم: ولى (بر وزن عقل) در اصل به معنى نزديكى است. گويند: «تباعدنا بعد ولى» يعنى بعد از نزديكى دور شديم. به اين مناسبت به سرپرست، مدير، دوست و مانند اينها ولى گويند كه هر يك نوعى نزديكى است. مراد از آيه سرپرستى است.

راكعون: ركوع كنندگان. مراد ركوع نماز است. ركع و ركوع: خم شدن.[۱]

نزول

محل نزول:

این آیه در مدینه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. [۲]

شأن نزول:

«شیخ طوسی» گوید: درباره كسى كه اين آيه به خاطر او نازل گرديده، اختلاف است: ابوبكر رازى در كتاب احكام القرآن بنا به حكايتى كه مغربى از او نموده است و نيز مجاهد و سدى و طبرى و رمانى گويند: در شأن على بن ابى‌طالب عليه‌السلام نازل گرديده هنگامى كه در حالت ركوع انگشترى خود را به عنوان صدقه به فقيرى داده بود، چنان كه امامين باقر و صادق عليهماالسلام و نيز جميع علماء اهل البيت روايت نموده اند.[۳]

حسن بصرى و جبائى گويند: درباره جميع مؤمنين نازل شده است، عده اى گويند: درباره عبادة بن الصّامت نازل شده كه از دوستى و هم‌سوگندى يهود بنى‌قينقاع بيزارى و برائت جست و اعلام كرد كه دوست وى خدا و رسول او و مؤمنين مى باشند.

كلبى گويد: درباره عبدالله بن سلام و اصحاب او نازل شده وقتى كه اسلام اختيار كرده بودند و يهوديان دوستى خود را با آن‌ها قطع نموده بودند[۴].[۵]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ «55»

ولىّ و سرپرست شما، تنها خداوند و پيامبرش و مؤمنانى هستند كه نماز را برپا مى‌دارند و در حال ركوع، زكات مى‌دهند.

نکته ها

در شأن نزول آيه آمده است: سائلى وارد مسجد شد و از مردم درخواست كمك كرد. كسى چيزى به او نداد. حضرت على عليه السلام در حالى كه به نماز مشغول بود، در حال ركوع، انگشتر خود را به سائل بخشيد. در تكريم اين بخشش، اين آيه نازل شد.

ماجراى فوق را ده نفر از اصحاب پيامبر مانند: ابن عباس، عمّار ياسر، جابربن عبداللّه، ابوذر، انس‌بن مالك، بلال و ... نقل كرده‌اند و شيعه و سنّى در اين شأن نزول، توافق دارند. «1»

عمّار ياسر مى‌گويد: پس از انفاق انگشتر در نماز و نزول آيه بود كه رسول‌خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «مَن كنتُ مولاه فعلىّ مولاه». «2»

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در غديرخم، براى بيان مقام حضرت على عليه السلام اين آيه را تلاوت فرمود. «3»

و خود على عليه السلام نيز براى حقّانيّت خويش، بارها اين آيه را مى‌خواند. «4» ابوذر كه خود شاهد ماجرا بوده است، در مسجد الحرام براى مردم داستان فوق را نقل مى‌كرد. «5»

كلمه‌ى «ولى» در اين آيه، به معناى دوست و ياور نيست، چون دوستى و يارى مربوط به همه مسلمانان است، نه آنان كه در حال ركوع انفاق مى‌كنند.

امام صادق عليه السلام فرمودند: منظور از الَّذِينَ آمَنُوا ...، على عليه السلام و اولاد او عليهم السلام تا روز قيامت هستند. پس هركس از اولاد او به جايگاه امامت رسيد با اين ويژگى مثل اوست، آنان در حال ركوع صدقه مى‌دهند. «6»


«1». الغدير، ج 2، ص 52، احقاق‌الحقّ، ج 2، ص 400 و كنزالعمّال، ج 6، ص 391.

«2». تفسير الميزان.

«3». تفسير صافى.

«4». تفسير الميزان.

«5». تفسير مجمع‌البيان.

«6». كافى، ج 1، ص 288.

جلد 2 - صفحه 319

مرحوم فيض كاشانى در كتاب نوادر، حديثى را نقل مى‌كند كه بر اساس آن ساير امامان معصوم نيز در حال نماز و ركوع به فقرا صدقه داده‌اند كه اين عمل با جمع بودن كلمات‌ «يُقِيمُونَ‌، يُؤْتُونَ، راكِعُونَ» سازگارتر است.

امام باقر عليه السلام فرمود: «خداوند پيامبرش را دستور داد كه ولايت على عليه السلام را مطرح كند و اين آيه را نازل كرد». «1»

بهترين معرّفى آن است كه اوصاف وخصوصيّات كسى گفته شود ومخاطبان، خودشان مصداق آن را پيدا كنند. (آيه بدون نام بردن از على عليه السلام، اوصاف وافعال او را برشمرده است)

امام صادق عليه السلام فرمود: «على عليه السلام هزاران شاهد در غدير خم داشت، ولى نتوانست حقّ خود را بگيرد، در حالى كه اگر يك مسلمان دو شاهد داشته باشد، حقّ خود را مى‌گيرد!» «2»

ولايت فقيه در راستاى ولايت امام معصوم است. در مقبوله‌ى عمربن حنظله ازامام صادق عليه السلام مى‌خوانيم: «به آن كس كه حديث ما را روايت كند و در حلال وحرام ما نظر كند و احكام ما را بشناسد، بنگريد. پس به حكومت او راضى باشيد كه من او را بر شما حاكم قرار دادم. فانّى قد جعلته عليكم حاكماً .... «3»

پیام ها

1- اسلام، هم دين ولايت است و هم دين برائت. هم جاذبه دارد و هم دافعه. آيات قبل، از پذيرش ولايت يهود و نصارا نهى كرد، اين آيه مى‌فرمايد: خدا و رسول و كسى را كه در ركوع انگشتر داد، ولىّ خود قرار دهيد. يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا ... إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ‌ ...

2- از اين‌كه به جاى «اوليائكم»، «وليّكم» آمده، ممكن است استفاده شود كه روح ولايت پيامبر و على عليهما السلام، شعاع ولايت الهى است. «وَلِيُّكُمُ»


«1». تفسير نورالثقلين وكافى، ج 1، ص 281.

«2». تفسير نورالثقلين.

«3». كافى، ج 1، ص 67.

جلد 2 - صفحه 320

3- در قرآن معمولًا نماز وزكات در كنار هم مطرح شده است؛ ولى در اين آيه، هر دو به هم آميخته‌اند. (دادن زكات در حال نماز) «الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ»

4- كسانى كه اهل نماز و زكات نيستند، حقّ ولايت بر مردم را ندارند. إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ‌ ... ( «إِنَّما»، نشانه‌ى انحصار ولايت در افراد خاصّ است)

5- براى توجّه به محرومان، نماز هم مانع نيست. «يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ» (آرى، فقير نبايد از جمع مسلمانان دست خالى برگردد.)

6- ولايت از آنِ كسانى است كه نسبت به اقامه‌ى نماز وپرداخت زكات پايدار باشد. يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ‌ ... ( «يُقِيمُونَ» و «يُؤْتُونَ» نشانه دوام است)

7- هرگونه ولايت، حكومت و سرپرستيى كه از طريق خدا و رسول و امام نباشد، باطل است. إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ‌ ... (كلمه‌ «إِنَّما» علامت حصر است)

8- توجّه به خلق براى خدا در حال نماز، با اقامه نماز منافات ندارد. «يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ»

9- كسى كه نسبت به فقرا بى‌تفاوت باشد، نبايد رهبر و ولىّ شما باشد. إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ‌ ... وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ

10- كارهاى جزئى (مثل انفاق انگشتر) نماز را باطل نمى‌كند. «يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ»

11- در فرهنگ قرآن، به صدقه مستحبّى هم «زكات» گفته مى‌شود. «يُؤْتُونَ الزَّكاةَ»

12- ولايت‌ها در طول يكديگرند، نه در عرض يكديگر. ولايت بر مسلمانان، ابتدا از آنِ خداوند است، سپس پيامبر، آنگاه امام. إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا ...

تفسير نور(10جلدى)، ج‌2، ص: 321

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ (55)

حق تعالى بعد از بيان اوصاف حميده دوستان خود، تبيين حال كسى كه رتبه ولايت و حكومت بر خلق دارد و قيام او به امور بندگان بر وجه احسن باشد، و وجوب طاعت او بر ايشان اوجب و الزم است، بطور حصر معين فرمايد:

إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ‌: اينست و جز اين نيست كه اولى به تصرف و حاكم در امور دينى و دنيوى شما و احق بر خلافت در مصالح خلقان و صاحب اختيار شما، ذات مقدس الهى است. وَ رَسُولُهُ‌: و پيغمبر او، يعنى حضرت محمّد صلى اللّه عليه و آله‌ وَ الَّذِينَ آمَنُوا: و آن كسانى كه ايمان آورده‌اند و متصف باشند به اوصاف مذكوره. الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ: آن كسانى كه اقامه كنند نماز را با شرايط و اركان. وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ‌: و مى‌دهند زكات را و حال آنكه راكعند، يعنى اتيان زكات كنند در حال ركوع نماز. جمهور مفسران خاصه و عامه متفقند كه اين آيه در شأن شاه اوليا، على مرتضى عليه السّلام نزول‌

«1» تفسير برهان، ج 1 ص 479.

تفسير اثنا عشرى، ج‌3، ص: 114

يافته. به اين آيه، امامت خاصّه بلافاصله آن سرور بعد از پيغمبر صلى اللّه عليه و آله ثابت گردد.

شأن نزول: 1- ثعلبى در تفسير خود تصريح نموده كه اين آيه در شأن حضرت على بن ابى طالب عليه السّلام نازل شده و روايت نموده: شنيدم از منصور حشادى گفت: شنيدم از محمّد بن عبد اللّه حافظ از ابى الحسن على بن الحسن از ابى حامد محمّد بن هارون خضرمى از محمّد بن منصور طوسى از احمد بن حنبل شنيدم كه: على بن ابى طالب افضل فضلاى صحابه است، زيرا آنچه او را حاصل شد از فضائل و كمالات، هيچكس را از مهاجر و انصار حاصل نشد. و از جمله، عبادت مالى و بدنى در يك وقت از او صادر گرديد و مستجمع اين دو صفت عظيمه در حالت واحده على بن ابى طالب عليه السّلام است. «1» 2- ابن مغازلى شافعى از طرق متعدده ناقل است كه اين آيه كريمه در حق شاه اولياء نازل شد.

3- انس بن مالك گويد «2»: روزى در خدمت پيغمبر صلى اللّه عليه و آله بودم كه آن حضرت از خانه متوجه مسجد، و على عليه السّلام را ديد در نماز مستحب.

ناگاه سائلى چيزى طلب، و در سؤال تضرع بسيار نمود. حضرت امير المؤمنين عليه السّلام شنيد كلام سائل را، پس اشاره به دست راست از جانب پشت نمود.

سائل دريافت كه آن شاه سرير خلافت، و شهنشاه سليمان منزلت، خاتم به او بخشيد. بيامد و انگشتر را از دست مبارك آن حضرت بيرون كرد و بسيار خوشحال شد. حق تعالى به جهت تكريم شاه اولياء آيه نازل فرمود. بعد از فراغ نماز، حضرت متوجه منزل، و به حجره طاهره داخل. حضرت پيغمبر صلى اللّه عليه و آله او را احضار، و فرمود: چه عملى امروز از تو صادر شده در راه خدا؟ حضرت واقعه را به عرض رسانيد. پيغمبر صلى اللّه عليه و آله فرمود: گوارا و مبارك باد تو را يا على، خوشدل و مسرور باش كه خداى عزّ و جلّ در حق تو آيتى‌

«1» مجمع البيان ج 2 ص 210 (بنقل از ثعلبى)- الغدير، جلد 2، صفحه 52.

«2» شواهد التنزيل باب 33 حديث 223.

تفسير اثنا عشرى، ج‌3، ص: 115

نازل و تو را به تعظيم و تفخيم ياد فرموده‌ «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ».

4- سعيد بن جبير از ابن عباس نقل كند: روزى پيغمبر صلى اللّه عليه و آله در مسجد، نماز ظهر را ادا و بعد از فراغ بيرون آمد، و صحابه متفرق و كسى در مسجد نماند مگر على بن ابى طالب عليه السّلام كه به نماز مشغول بود. سائلى وارد، كسى را نديد، متوجه حضرت شد. عرض كرد: يا على، به آن خدائى كه اين نماز براى او نمائى، به من آن مقدار كه توانى تصدّق، و مرا از خوان احسان خود محفوظ فرما كه بيچاره و درمانده‌ام و قوتى ندارم. حضرت دست راست خود را بر پشت مبارك نهاد و خاتم عقيق را كه در انگشت داشت به او بخشيد. سائل از آن عطيه بسيار خوشحال و حضرت را دعاى بسيار نمود. حق تعالى اين آيه نازل و پيغمبر صلى اللّه عليه و آله فرمود: يا ابا الحسن، خداوند از اين حالت تو مباهات به ملائكه نمود. يا على بخوان آيه را «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ» تا آخر. «1» 5- كلبى نقل كند: اين آيه در شأن على بن ابى طالب عليه السّلام است، زيرا آن حضرت انگشتر را در حال ركوع به سائل عطا فرمود. «2» برهان قاطع- اولا «ولىّ» به چند مرتبه است:

اول- اولى به تصرف باشد در ماهيت اشياء و افاضه وجود به آنها نمايد؛ اين خاصه ذات ذو الجلال است.

دوم- مكمل نفوس بشريه؛ و اين صفت مخصوص وجود نبوى صلى اللّه عليه و آله كه تكميل جامعه بشريت و تقويت رتبه انسانيت نمايد.

سوم- ولى، اولى به تصرف باشد در امور مسلمانان بعد از خدا و رسول؛ و ايشان موصوفند به سه صفت آيه شريفه: اول- «الّذين امنوا» كسانى كه ايمان آورند به خدا، پس اگر بنا به ايمان ظاهرى باشد، شامل تمام مؤمنين بلكه منافقين هم مى‌شود، ولى مسلم است مراد آيه مرتبه اكمل و اخص ايمان است به نحوى كه سراسر وجودش از معرفت توحيد آب خورده و ذره‌اى در جامعه‌

«1» شواهد التنزيل باب 33 حديث 221.

«2» مجمع البيان ج 2 ص 210.

تفسير اثنا عشرى، ج‌3، ص: 116

وجودش شرك راه نيافته؛ البته موصوف بدين صفت بعد از خدا و رسول، ولىّ، و خلافت مخصوص او خواهد بود، و به اتفاق خاصه و عامه اين مقام در حق امير المؤمنين ثابت شده كه «انّ عليّا ازهد من عليها و اعلم من عليها و ان لا يشرك باللّه طرفة عين ابدا» و خود فرمود: انا اوّل من امن به. «1» پس كسانى كه چهل سال بت پرستيدند قابل اين منصب عظمى و ولايت كبرى نخواهند بود! صفت دوم- «يُقِيمُونَ الصَّلاةَ» اقامه نماز كنند؛ اين هم خاص است، زيرا اگر عام باشد شامل حال تمام مصلين، و غير ممكن است همه امامت را دارا شوند. پس فرد اكمل مصلين كه چنان مستغرق و توجهش به مبدء باشد. به حدى كه پيكان را از پاى مباركش در آرند و اصلا الم آن را درك نكند و اين نماز را امير المؤمنين عليه السّلام بجا آورده، و لذا ولايت و امامت بعد از نبى مكرم بلافاصله اختصاص به آن حضرت دارد، لا غير. صفت سوم- «وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ» اتيان زكات نمايند در حال ركوع؛ و به اتفاق موافق و مخالف اين صفت هم خاصّه شاه اولياء باشد. بنابر اين جامع صفات مذكوره، مستحق تاج كرامت امامت و ولايت مطلقه كليّه الهيّه و خليفه بلا فصل رسول خواهد بود.

تتمه- علم الهدى سيد مرتضى رحمه اللّه فرمايد: تعبير به لفظ جمع در آيه شريفه براى بيان آنست كه: اين دلالت مذكوره ثابت است براى جميع ائمه اثنى عشر كه امير المؤمنين عليه السّلام از جمله ايشان است، پس لفظ جمع در آيه استعمال شده در حقيقت. و آيه دال است بر ثبوت ولايت براى ايشان، و چون ثابت شد كه از اهل ولايت متصرفه هستند، پس ايشان ائمه مى‌باشند، زيرا مراد ما به امام اولى به تصرف باشد، و آنها ائمه اثنى عشرند.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ (55)

جلد 2 صفحه 230

ترجمه‌

جز اين نيست كه صاحب اختيار شما خدا است و پيغمبرش و آنانكه ايمان آوردند آنكسانيكه بر پا ميدارند نماز را و ميدهند زكوة را در حاليكه ايشان ركوع كنندگانند.

تفسير

كلمه انّما مفيد حصر است يعنى ولايت منحصر در اين سه مورد است و باين جهت در اصول حجيّت مفهوم انما اثبات شده است و ولايت بمعنى صاحب اختيارى است چنانچه در لغت تصريح شده و مشتقاتش از قبيل ولى و والى و متولّى و مولى و اولى همه به اين معنى است و گاهى در دوست و معين و ناصر هم استعمال ميشود زيرا اين معانى از لوازم ولايت و صاحب اختيارى است چون شرعا و عقلا بايد ولى خيرخواه كسى باشد كه بر او ولايت دارد و خيرخواهى قدر مشترك بين دوست و معين و ناصر است بعلاوه آنكه دوست و ناصر و معين توليت امور دوست و منصور و مورد اعانت را مينمايند پس ريشه و اصل معنى همان تدبير امور بر وفق صلاح و زمام دارى است چنانچه متخصصين در فهم لغات تصريح نموده‌اند و مسلم است ماداميكه حمل لفظ بر معنى حقيقى ممكن باشد نميتوان حمل بر معنى مجازى نمود چه رسد بآنكه حمل بر معنى مجازى ممكن نباشد چنانچه حمل ولى بر معنى دوست و ناصر و معين در اين آيه ممكن نيست زيرا تمام اهل ايمان بايد با يكديگر دوست و ناصر و معين باشند خداوند فرموده المؤمنون و المؤمنات بعضهم اولياء بعض و اختصاص بكسانيكه نماز بخوانند و در حال ركوع زكوة بدهند ندارد و اين معنى هم كه هر كس نماز بخواند و در حال ركوع صدقه بدهد اختياردار ساير اهل ايمان باشد هم معلوم است كه بطور كلّى مراد نيست زيرا احدى از مسلمين قائل باين معنى نشده‌اند چون موجب اختلال نظام است پس معلوم ميشود از اين عنوان كلّى اراده شده است شخص خاص يا اشخاص خاصه كه در خارج معيّن و معهود بوده‌اند ولى نه بطوريكه لفظ عام استعمال در خاص شده باشد تا مجاز باشد بلكه معنى عام اشاره شده است بخاص و براى دلالت بر اين امر لفظ الذين در آيه تكرار شده است مثل آنكه كسى بگويد بايد از علماء تقليد نمود آنعلمائيكه داراى چنين اوصافى باشند و اوصافى ذكر كند كه آن اوصاف در يكنفر بيشتر يافت نشود كه در اينصورت لفظ عام بعموم خود باقى است ولى مراد يكنفر است با آنكه مرادش از ذكر اوصاف آن باشد كه آن يكنفر را بطرف نشان بدهد نهايت آنكه نخواسته اسمش را ببرد يا براى آنكه مصلحت نبوده يا براى آنكه‌

جلد 2 صفحه 231

بفهماند بطرف كه او داراى چنين اوصافى است پس مفاد آيه شريفه آنستكه زمام‌دار و صاحب اختيار اهل ايمان خدا است و پيغمبرش و اهل ايمان آن اهل ايمانى كه نماز مى‌گذارند و در حال ركوع صدقه ميدهند نه ديگران از ساير اهل ايمان بنابر اين ما بايد به بينيم از چه كسى اين عمل صادر شده است و زير بار ولايت او برويم و تمام اهل اسلام باتفاق از سنى و شيعه گفته‌اند و نوشته‌اند بطور ارسال مسلّم و اسناد مصحح كه اين عمل در صدر اسلام مخصوص بعلى بن ابى طالب (ع) بوده است و احدى را خلاف در اين معنى نيست پس آيه شريفه صريح در ولايت مطلقه آنحضرت است و پس از آنحضرت از بعضى روايات خاصه استفاده ميشود كه يازده نفر از اولاد اطهار آنحضرت هم اين عمل را داشته‌اند بنابر اين آيه شريفه دلالت بر ولايت آنها هم دارد و واضح است كه چنانچه ولايت پيغمبر (ص) با ولايت خداوند تنافى ندارد ولايت مولى (ع) هم با ولايت پيغمبر (ص) منافى نيست و همچنين ولايت اولياء خاصه در امور مربوطه بخودشان از قبيل پدر و جد و حاكم و شوهر و وارث با ولايت امام (ع) منافى نيست بلكه ولايت عامه اهل اسلام در اموال و نفوس خودشان هم بجاى خود ثابت است و اينها همه در طول يكديگرند يعنى در يك زمان مجتمعند نهايت آنكه از براى هر يك رتبه فوق ديگر است البته در زمان پيغمبر (ص) رتبه ولايت مولى (ع) محفوظ است ولى رتبه ولايت پيغمبر (ص) فوق او است چنانچه ولايت پيغمبر (ص) هم محفوظ است ولى ولايت الهى فوق او است و در اوائل كتاب ذكر شد كه قرآن مسلّما بترتيب نزول مرتب نشده است و حجيّت ترتيب آيات مسلّم نيست بنابر اين جاى اين توهم نيست كه كسى بگويد چون در آيات سابقه و لا حقه اولياء بمعنى دوستان استعمال شده است مناسب است در اين آيه هم ولى بمعنى دوست باشد زيرا بيان شد كه ممكن نيست ولى در اين آيه بمعنى دوست باشد و مناسبت دوستى با صاحب اختيارى كه بدوا ذكر شد كافى است براى حفظ تناسب بر فرض حجيّت ترتيب آيات علاوه بر آنكه آيه قبل كه معلوم شد در شأن امير المؤمنين (ع) و خاندان اطهار او است آيه شريفه بعدهم خواهد آمد انشاء اللّه تعالى كه از متمّمات اين آيه است و ولايت در آن بمعنى زمام دارى است پس علاوه بر آنكه لفظ مستعمل در معنى حقيقى است محفوف بقرائن قطعيّه بر مراد است و در احتجاج از امير المؤمنين (ع) نقل نموده كه منافقان سؤال نمودند كه آيا چيز ديگرى هست كه خداوند بر ما واجب نموده باشد غير از آنچه‌

جلد 2 صفحه 232

ما ميدانيم بفرما تا قلب ما مطمئن شود كه ديگر وظيفه نداريم خداوند در جواب آنها به پيغمبر (ص) فرمود بگو يك امر ديگر باقى است كه مراد از آن ولايت است و آيه انما وليكم اللّه نازل شد و بين امت اختلاف نشد در آنكه آنروز احدى در حال ركوع زكوة نداد مگر يكنفر و اگر خداوند اسمش را ذكر ميفرمود ساقط مينمودند آن را از قرآن با آنچه ساقط نمودند حقير عرض مى‌كنم خدا خواست بطورى تصريح بولايت مطلقه مولى فرمايد كه كوته نظران نه بينند و قرآن بر حسب وعده الهى محفوظ بماند و دانشمندان به‌بينند و بدانند كه جز على (ع) و يازده فرزندش اوليائى ندارند لذا اوصافيرا بيان فرمود كه حاصلش بر اهل ذوق و معرفت مخفى نيست كه كنايه از مقام جمع الجمعى است يعنى آنكسانيكه در عين توجه بحق توجه بخلق دارند و در عين توجه بخلق توجه بحق دارند و نائل شده‌اند بمقاميكه لا يشغلهم شأن عن شأن اماميكه در حال سجود تير از پاى مباركش بيرون مياورند كه در بعضى غزوات فرو رفته بود و ملتفت نميشود در حال ركوع چگونه متوجه سؤال سائل ميشود كه انگشترى باو عطا فرمايد اين نيست مگر آنكه چون اجابت سائل عين توجه بامر الهى است توجه كامل بحق اين توجه را لازم دارد و كسى باين مقام نميرسد مگر آنكه خداوند اين خلعت را در ازل باو كرامت فرموده باشد و بنابر اين عموم آيه شريفه بحال خود باقى است و لازم نيست براى اشاره بافراد معهوده در خارج باشد چنانچه بدوا ذكر شد بلكه توجه كامل بحق كه تعبير از آن باقامه نماز شده و توجه كامل بخلق كه تعبير از آن بتصدق بفقير شده است و اتحاد آن دو در يك مقام كه تعبير از آن بعطاء در حال ركوع شده محقق نشود مگر در وجود امام (ع) و اين بيان بيانى است فوق بيان اول كه اين مناسب با مذاق معرفت و تدقيق است و آن ملائم با مشرب فقاهت و تحقيق و بر اهل ادب مخفى نيست كه جمله و هم راكعون ممكن نيست مستقل باشد زيرا جمله يقيمون الصّلوة كه شامل نماز گذاردن و مستلزم ركوع نمودن است قبلا ذكر شده و در اينصورت اگر جمله و هم راكعون براى بيان حال دادن زكوة نباشد ذكرش بى‌فائده ميشود علاوه بر آنكه و او بر سر جمله اسميّه مسبوقه بجمله فعليه ظهور در بيان حال دارد چنانچه واضح است و زكوة در لغت بمعنى نموّ است و در شرع ميزان معيّنى از مال را گويند كه با شرائط معيّنه بايد براى دادن بمستحق اخراج شود خواه واجب باشد خواه مستحب و در هر حال تأخيرش تا زمان يافت شدن مستحق جائز است و موجب نمو و بركت مال است انشاء اللّه تعالى در كافى در تفسير

جلد 2 صفحه 233

اين آيه از حضرت صادق (ع) نقل نموده يعنى اولى و احق بشما و بامور شما از جانها و مالهاتان خدا است و پيغمبرش و آنكسانيكه ايمان آوردند يعنى على و اولادش كه ائمه اطهارند تا روز قيامت پس از آن وصف فرموده خداوند ائمه اطهار را كه آنها كسانى هستند كه اقامه نماز مى‌كنند و زكوة ميدهند در حاليكه راكعند امير المؤمنين (ع) مشغول نماز ظهر بود و دو ركعت بجا آورده بود و در حال ركوع بود و حلّه در برداشت كه قيمت آن هزار دينار بود و پيغمبر (ص) آنرا باو عطا فرموده بود و آن هديه نجاشى بود كه براى حضرت فرستاده بود پس سائلى وارد شد و گفت السلام عليك يا ولى اللّه صدقه بمسكين عطا فرما حضرت امير (ع) حلّه را از دوش مبارك انداخت و بدست اشاره فرمود كه بردار پس خداوند اين آيه را در شأن آنحضرت نازل فرمود و اين نعمت را پس از او در اولاد او برقرار فرمود و آنها هم بر اين خصلت مستقر شدند و آن سائل كه از امير المؤمنين (ع) سؤال نمود از ملائكه بود و آنها هم كه از ائمه اطهار كه اولاد اويند سؤال مينمايند از ملائكه ميباشند و روايات بسيارى از طرق عامه و خاصه نقل شده است در كتب معتبره فريقين كه مستفيض بلكه متواتر است و قدر مشترك بين آن روايات آنست كه امير المؤمنين (ع) در حال ركوع باشاره انگشترى بسائل عطا فرمود و اين آيه در شأن آنحضرت نازل شد و مفسرين فريقين بر طبق آن تفسير نموده‌اند و در مجمع و منهج و برهان و صافى ذكر شده است و در نفحات از آية اللّه علّامه حلّى قدس سره الشريف نقل نموده اجماع آنها را بر نزول اين آيه در شأن امير المؤمنين (ع) و آنكه در صحاح سته اهل سنت مذكور است كه اين وقتى بود كه آنحضرت در نماز انگشترى بسائل عطا فرمود در حضور اصحاب پيغمبر (ص) و فضل بن روزبهان با شدت تعصب و كمال اهتماميرا كه بردّ اجماعات منقوله علامه حلى رحمة اللّه عليه دارد اين نقل اجماع را از او تصديق نموده و مناقشه در سند روايات نكرده است و الحمد للّه على وضوح الحق و فيض قدس سره جمع نموده است بين روايت كافى كه نقل شد و ساير روايات كه ما بواسطه كثرت و قرب مضمونشان نقل ننموديم بآنكه آنحضرت دو مرتبه در ركوع تصدّق داده است دفعه اول حله بوده و دفعه دوم انگشترى و بعد از عطاء دوم اين آيه نازل شده است و تقريب فرموده است اين جمع را بآنكه صيغه يؤتون در آيه شريفه مشعر بتجدد و تكرار است چنانكه مشعر به تبعيت اولاد اطهار آنحضرت است از او در اين عمل كه در روايت كافى ذكر شده بود و بنظر حقير چون ظاهر روايت منقوله‌

جلد 2 صفحه 234

آنستكه پس از عطاء حله بلافاصله آيه نازل شده است و اشعار فعل مضارع بتجدّد و حدوث بعد از نزول است و ايشان معترفند كه آيه بعدا نازل شده است بهتر آنستكه وجه جمع آن باشد كه هر دو عطا در يك زمان بوده نهايت آنكه سائل دو نفر بودند سائلى كه باو حله انعامى پيغمبر (ص) عطا شده از ملائكه بوده لذا اصحاب او را نديدند وسائليكه باو انگشترى كافر مقتول عطا شده از بشر بوده و همه او را ديدند و نقل نمودند و يكى براى بروز مقام جامعيت و اتمام حجت بر ولايت مطلقه آنحضرت است در عالم غيب نزد ملائكه مقرّبين و ديگر براى ظهور اين مقام است در عالم شهود نزد عامه مؤمنين و در برهان از امام صادق (ع) نقل نموده كه حلقه آن انگشترى نقره خام و نيگينش ياقوت احمر و قيمتش خراج شام بوده و از آن مروان بن طوق بوده كه امير المؤمنين او را كشته بود و آن انگشترى بغنيمت و امر پيغمبر (ص) باو رسيده بود و از شيخ طوسى قدس اللّه سره القدوسى نقل نموده كه تصدق بخاتم در روز بيست و چهارم ذو الحجّة الحرام بوده و از صاحب كتاب مسار الشيعه هم اين تاريخ را نقل نموده و آنكه آنروز روز مباهله هم ميباشد و پس از بيانات سابقه در مفاد آيه شريفه و اخبار لاحقه در مورد آن كه جامع جهات و رافع شبهات است ما از نقل و دفع تشكيكات امام المشكّكين ننگ راز و امثال آن دروغ پرداز مستغنى و بى‌نيازيم و بانصاف خواننده واگذار مينمائيم ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


إِنَّما وَلِيُّكُم‌ُ اللّه‌ُ وَ رَسُولُه‌ُ وَ الَّذِين‌َ آمَنُوا الَّذِين‌َ يُقِيمُون‌َ الصَّلاةَ وَ يُؤتُون‌َ الزَّكاةَ وَ هُم‌ راكِعُون‌َ (55)

منحصرا ولي‌ و صاحب‌ اختيار ‌شما‌ مؤمنين‌ ‌خدا‌ و ‌رسول‌ ‌خدا‌ و كساني‌ ‌که‌ ايمان‌ آوردند و اقامه‌ نماز كردند و اتيان‌ زكاة كردند ‌در‌ حالي‌ ‌که‌ ركوع‌ ميكردند.

‌اينکه‌ ‌آيه‌ ‌از‌ ادله‌ بارزه‌ ‌است‌ ‌بر‌ ولاية امير المؤمنين‌ ‌عليه‌ السّلام‌ و كلام‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ ‌آيه‌ ‌در‌ چند مقام‌ واقع‌ ميشود:

(مقام‌ اول‌)

‌در‌ مورد ‌اينکه‌ ‌آيه‌ شريفه‌ و شأن‌ نزول‌ ‌آن‌، و مقدمة عرض‌ ميكنيم‌ ‌که‌ ‌اينکه‌ ‌آيه‌ شريفه‌ ‌از‌ قضاياي‌ كليه‌ حقيقيه‌ نيست‌ ‌که‌ بتوان‌ ‌گفت‌ عام‌ ‌است‌ و مورد مخصص‌ نيست‌ بلكه‌ قضيه‌ شخصيه‌ خارجيه‌ ‌است‌ ‌که‌ خبر ميدهد ‌که‌ ولي‌ ‌شما‌ ‌در‌ خارج‌ كيان‌ هستند: ‌خدا‌ و ‌رسول‌ و مؤمنين‌ ‌که‌ ‌در‌ خارج‌ ‌اينکه‌ صفات‌ ‌از‌ ‌آنها‌ بروز كرده‌، و اخبار

جلد 6 - صفحه 401

متواتره‌ ‌از‌ عامه‌ و خاصه‌ ‌که‌ ‌اينکه‌ ‌آيه‌ شريفه‌ ‌در‌ موردي‌ نازل‌ شد ‌که‌ امير المؤمنين‌ ‌عليه‌ السّلام‌ ‌در‌ حال‌ ركوع‌ انگشتر بسائل‌ دادند، ‌در‌ غايت‌ المرام‌ بيست‌ و چهار حديث‌ ‌از‌ طرق‌ عامه‌ روايت‌ كرده‌ و نوزده‌ حديث‌ ‌از‌ طرق‌ خاصه‌ ‌که‌ مجموعا 43 حديث‌ ميشود و علماء اعلام‌ ‌در‌ كتب‌ ‌خود‌ مثل‌ بحار مجلسي‌، عبقات‌ مير حامد حسين‌ هندي‌، الغدير اميني‌ رحمت‌ اللّه‌ ‌تعالي‌ ‌عليهم‌، و ساير كتب‌ معدة ‌در‌ باب‌ امامت‌ بسط بسيطي‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ موضوع‌ داده‌ و كتابهاي‌ ضخيمي‌ نوشته‌ ‌که‌ ديگر جاي‌ انكار ‌بر‌ احدي‌ باقي‌ نمانده‌ شكّر اللّه‌ سعيهم‌.

(مقام‌ دوم‌)

‌در‌ دفع‌ اشكالاتي‌ ‌که‌ معاندين‌ كرده‌اند و ‌اينکه‌ چند اشكال‌ ‌است‌: 1‌-‌ اينكه‌ ‌اينکه‌ اخبار مخالف‌ ‌است‌ ‌با‌ آنچه‌ ‌شما‌ نقل‌ ميكنيد ‌که‌ ‌علي‌ ‌عليه‌ السّلام‌ ‌در‌ حال‌ نماز تير ‌از‌ پاي‌ مباركش‌ بيرون‌ كشيدند و متوجه‌ نشد.

جواب‌‌-‌ اينكه‌ هيچ‌ منافاتي‌ ندارد زيرا ‌ما انبياء و اوصياي‌ انبياء ‌را‌ اولين‌ شرط و مهمترين‌ شرط ‌آنها‌ ‌را‌ عصمت‌ ميدانيم‌ و نه‌ فقط معصوم‌ ‌از‌ گناه‌ باشند بلكه‌ غفلت‌، نسيان‌، سهو، شك‌ ‌در‌ ‌آنها‌ راه‌ ندارد و ادلّه‌ عصمت‌ ‌را‌ ‌در‌ محل‌ ‌خود‌ بيان‌ كرده‌ايم‌ مخصوصا ‌در‌ مجلّد اول‌ كلم‌ الطيب‌ ‌در‌ باب‌ عصمت‌ صفحه‌ 197 بيان‌ ‌شده‌، و امير المؤمنين‌ (ع‌) ابدا ‌بر‌ ‌او‌ غفلت‌ عارض‌ نميشود بخصوص‌ ‌در‌ احكام‌ شرع‌ و عبادات‌ مثل‌ ايتاء زكاة و عدم‌ ردّ سائل‌ و متوجه‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌اينکه‌ عبادت‌ بزرگ‌ ‌از‌ ‌او‌ فوت‌ نشود، و اما مسئله‌ اخراج‌ تير ‌از‌ پاي‌ مبارك‌ نه‌ ‌از‌ جهت‌ غفلت‌ بوده‌ بلكه‌ ‌آن‌ حالت‌ شوق‌ ‌با‌ ‌خدا‌ و حالت‌ خوف‌ باندازه‌اي‌ بوده‌ ‌که‌ الم‌ اخراج‌ تير ‌در‌ مقابل‌ ‌او‌ صفر بوده‌ و همين‌ ‌است‌ معناي‌ آنكه‌ ‌در‌ مورد بعض‌ اصحاب‌ امام‌ حسين‌ ‌عليه‌ السّلام‌ دارد

‌لا‌ يمسون‌ الم‌ الحديد

نه‌ اينكه‌ تيرها و شمشيرها و نيزه‌ها ‌را‌ نميديدند ‌ يا ‌ توجّه‌ نداشتند بلكه‌ الم‌ ‌آنها‌ ‌در‌ مقابل‌ شوق‌ شهادت‌ و لقاء پروردگار هيچ‌ ‌بود‌ چه‌ رسد بمقام‌ ‌علي‌ (ع‌)

جلد 6 - صفحه 402

2‌-‌ اينكه‌ ولي‌ّ معاني‌ بسياري‌ دارد ‌از‌ كجا مراد ولايت‌ كليه‌ ‌باشد‌.

جواب‌‌-‌ اولا بمناسبت‌ حكم‌ و موضوع‌ و عطف‌ باللّه‌ و رسوله‌ مراد همين‌ ولايت‌ كليه‌ ‌است‌ چنانچه‌ ميفرمايد اللّه‌ُ وَلِي‌ُّ الَّذِين‌َ آمَنُوا بقره‌ ‌آيه‌ 257، و نيز ميفرمايد هُنالِك‌َ الوَلايَةُ لِلّه‌ِ الحَق‌ِّ كهف‌ ‌آيه‌ 44، و نيز ميفرمايد النَّبِي‌ُّ أَولي‌ بِالمُؤمِنِين‌َ مِن‌ أَنفُسِهِم‌ احزاب‌ ‌آيه‌ 6، و ثانيا ولاية بمعاني‌ ديگر انحصار باين‌ سه‌: ‌خدا‌ و ‌رسول‌ و ‌علي‌ ندارد، و كلمه‌ انّما ‌از‌ ادات‌ حصر ‌است‌.

3‌-‌ ‌اگر‌ مراد ‌علي‌ ‌بود‌ مناسب‌ ‌بود‌ بلفظ مفرد بياورد و الذي‌ آمن‌ و اقام‌ الصلاة و آتي‌ الزكاة و ‌هو‌ راكع‌ نه‌ بلفظ جمع‌.

(جواب‌) ‌اينکه‌ اخبار ‌از‌ قضيه‌ خارجيه‌ ‌است‌ ‌که‌ قبل‌ ‌از‌ نزول‌ ‌آيه‌ واقع‌ ‌شده‌ و باصطلاح‌ نشاني‌ و علامت‌ ‌است‌ و ‌اينکه‌ عمل‌ قبل‌ ‌از‌ نزول‌ ‌آيه‌ ‌از‌ احدي‌ صادر نشده‌ جز ‌علي‌ ‌عليه‌ السّلام‌ واحدي‌ ادّعاء ‌آن‌ نكرده‌ لذا ‌در‌ خبر ‌است‌ پيغمبر صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ تشريف‌ آورد ‌در‌ مسجد و پرسيد ‌با‌ اينكه‌ ميدانست‌ ‌براي‌ اينكه‌ همه‌ اقرار كنند ‌که‌ ‌از‌ ‌که‌ همچه‌ عملي‌ صادر ‌شده‌ همه‌ گفتند ‌از‌ ‌علي‌ بتوهّم‌ اينكه‌ ‌آيه‌ ‌در‌ مذمت‌ ‌اينکه‌ عمل‌ نازل‌ ‌شده‌ ‌پس‌ ‌از‌ اقرار ‌آيه‌ ‌را‌ تلاوت‌ فرمود، و اينكه‌ بلفظ جمع‌ آورده‌ ‌براي‌ اينكه‌ علاوه‌ ‌بر‌ اثبات‌ ولاية دلالت‌ دارد ‌بر‌ اينكه‌ ‌اينکه‌ عمل‌ شايسته‌ و مرضي‌ الهي‌ بوده‌ ‌که‌ صاحب‌ ‌اينکه‌ عمل‌ لياقت‌ ‌اينکه‌ منصب‌ ‌را‌ داشته‌.

4‌-‌ اينكه‌ ‌شما‌ شيعيان‌ مي‌گوييد انگشتري‌ ‌که‌ ‌علي‌ (ع‌) داده‌ قيمت‌ گزافي‌ داشته‌ و ‌با‌ ‌آن‌ فقر ‌که‌ مسلمين‌ خاصه‌ مثل‌ ‌علي‌ داشتند ‌در‌ اول‌ اسلام‌ ‌از‌ كجا ‌براي‌ ‌او‌ فراهم‌ ميشد.

جواب‌‌-‌ اولا ‌ما نميخواهيم‌ بازار جواهر فروشان‌ برويم‌ و انگشتر ‌علي‌ (ع‌) ‌را‌ بفروشيم‌ فرض‌ كنيد يك‌ فلس‌ قيمتش‌ بوده‌ نشانه‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌خدا‌ خبر داده‌ ‌که‌ صاحبش‌ ولي‌ّ ‌شما‌ ‌است‌، و ثانيا ‌در‌ موضوع‌ جهاد يكي‌ ‌از‌ احكامش‌ اينست‌ ‌که‌ (‌من‌ قتل‌ قتيلا

جلد 6 - صفحه 403

فله‌ سلبه‌) و ‌علي‌ (ع‌) چه‌ اندازه‌ ‌از‌ شجعان‌ و اعاظم‌ كفار ‌را‌ بقتل‌ رسانيد ممكن‌ ‌است‌ ‌از‌ آنجا بدست‌ آورده‌ ‌باشد‌ و چون‌ جواهرات‌ ‌با‌ خاك‌ ‌در‌ نظر ‌علي‌ يكسان‌ ‌است‌ بسائل‌ داده‌.

5‌-‌ ‌در‌ بعض‌ اخبار حوله‌ دارد و ‌اينکه‌ معارض‌ ‌با‌ ‌اينکه‌ اخبار ‌است‌.

جواب‌‌-‌ ‌در‌ قرآن‌ معين‌ نكرده‌ ‌که‌ چه‌ بوده‌ فقط صاحب‌ ‌اينکه‌ عمل‌ لياقت‌ ‌اينکه‌ منصب‌ ‌را‌ دارد و ‌او‌ ‌علي‌ (ع‌) بوده‌ و بس‌.

6‌-‌ ‌شما‌ شيعيان‌ ولايت‌ ‌را‌ منحصر بعلي‌ نميدانيد تمام‌ ائمّه‌ اثني‌ عشر (ع‌) ‌را‌ داراي‌ ‌اينکه‌ ولايت‌ مي‌گوييد و ‌آيه‌ باعتراف‌ خودتان‌ انحصار ميرساند.

جواب‌‌-‌ ‌در‌ موقع‌ نزول‌ ‌آيه‌ منحصر باين‌ سه‌ بوده‌، ‌خدا‌ و ‌رسول‌ و ‌علي‌، و ولايت‌ ساير ائمه‌ (ع‌) بعدا بوده‌ بدليل‌ خاص‌ ديگر، ‌هذا‌ ‌ما عندنا.

(مقام‌ سوم‌)

‌در‌ شرح‌ الفاظ ‌آيه‌ شريفه‌ إِنَّما وَلِيُّكُم‌ُ اللّه‌ُ انّما ادات‌ حصر و ولايت‌ خداوند ذاتيست‌ خالق‌ و رازق‌ و قادر و محيط و ساير صفات‌ ‌را‌ دارا ‌است‌ و مخاطب‌ باين‌ خطاب‌ بلفظ (كم‌) مؤمنين‌ هستند ‌که‌ ‌در‌ ‌آيه‌ قبل‌ فرمود يا أَيُّهَا الَّذِين‌َ آمَنُوا (سؤال‌) ‌از‌ مخالفين‌ ‌که‌ آيا اولي‌ و دومي‌ و سومي‌ مشمول‌ ‌اينکه‌ خطاب‌ بودند و جزو مؤمنين‌ محسوب‌ بودند چنانچه‌ ‌شما‌ مخالفين‌ معتقد هستيد ‌پس‌ ‌علي‌ (ع‌) ‌بر‌ ‌آنها‌ ولايت‌ دارد و بايد ‌در‌ تحت‌ فرمان‌ ‌او‌ باشند و ‌اگر‌ ‌از‌ زمره‌ مؤمنين‌ خارج‌ و ‌در‌ عداد منافقين‌ هستند لياقت‌ كوچكترين‌ منصب‌ ‌را‌ ندارند ‌حتي‌ ولايت‌ ‌بر‌ فرزندان‌ ‌خود‌ چه‌ رسد بمقام‌ ولاية كليه‌ و رسوله‌ ‌که‌ ولايتش‌ بجعل‌ الهي‌ ‌بود‌ ‌در‌ ‌آيه‌ شريفه‌ النَّبِي‌ُّ أَولي‌ بِالمُؤمِنِين‌َ مِن‌ أَنفُسِهِم‌ احزاب‌ ‌آيه‌ 6، بعلاوه‌ لازمه‌ نبوت‌ و رسالت‌ ولايت‌ ‌است‌ ‌بر‌ كساني‌ ‌که‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ مبعوث‌ ‌شده‌ و چون‌ حضرتش‌ ‌بر‌ كافه‌ جن‌ّ و انس‌ ‌تا‌ قيامت‌ مبعوث‌ ‌شده‌ ‌بر‌ همه‌ ‌آنها‌ ولايت‌ دارد و همين‌ ‌آيه‌ ‌هم‌ دليل‌ ‌است‌.

جلد 6 - صفحه 404

وَ الَّذِين‌َ آمَنُوا ايمان‌ ‌علي‌ ‌عليه‌ السّلام‌ باندازه‌اي‌ ‌بود‌ ‌که‌ پيغمبر صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ فرمود ‌اگر‌ ايمان‌ جن‌ّ و انس‌ ‌را‌ ‌در‌ يك‌ كفه‌ ترازو بگذارند و ايمان‌ پسر عمّم‌ ‌علي‌ ‌را‌ ‌در‌ كفه‌ ديگر ‌بر‌ تمام‌ ‌آنها‌ سنگين‌تر ‌است‌، و ‌اينکه‌ عبارت‌ شامل‌ اعلي‌ مراتب‌ ايمان‌ تمام‌ باستثناء ‌خود‌ حضرتش‌ ميشود و ‌در‌ روز تقابل‌ ‌علي‌ (ع‌) ‌با‌ عمرو ‌بن‌ ‌عبد‌ ود فرمود

(برز الايمان‌ كله‌ الكفر كله‌)

و ‌خود‌ حضرتش‌ ‌هم‌ فرمود

(‌لو‌ كشف‌ الغطاء ‌ما ازددت‌ يقينا).

الَّذِين‌َ يُقِيمُون‌َ الصَّلاةَ وَ يُؤتُون‌َ الزَّكاةَ وَ هُم‌ راكِعُون‌َ اقامه‌ صلوة و ايتاء زكاة دو امر مهم‌ اسلاميست‌ ‌که‌ ‌در‌ آيات‌ شريفه‌ ‌در‌ بسياري‌ ‌از‌ موارد تأكيد ‌شده‌ ‌حتي‌ ‌در‌ امم‌ سابقه‌ ‌از‌ زمان‌ آدم‌ ‌الي‌ يوم القيامة لكن‌ ‌بر‌ احدي‌ ‌از‌ سابقين‌ و لاحقين‌ اتفاق‌ نيفتاده‌ ‌که‌ جمع‌ ‌بين‌ ‌اينکه‌ دو عبادت‌ بزرگ‌ ‌را‌ ‌در‌ ‌آن‌ واحد بفعل‌ واحد انجام‌ دهند جز ‌بر‌ ‌علي‌ امير المؤمنين‌ ‌عليه‌ السّلام‌ آنهم‌ ‌در‌ حال‌ ركوع‌ ‌که‌ حدّ وسط ‌بين‌ قيام‌ و سجود ‌است‌.

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه‌ 55)

شأن نزول

آیه ولایت

در مورد نزول این آیه از «عبد اللّه بن عباس» نقل شده که: روزی در کنار چاه زمزم نشسته بود و برای مردم از قول پیامبر صلّی اللّه علیه و آله حدیث نقل می کرد، ناگهان مردی که عمامهای بر سر داشت و صورت خود را پوشانیده بود نزدیک آمد و هر مرتبه که إبن عباس از پیغمبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله حدیث نقل می کرد او نیز با جمله «قال رسول اللّه» حدیث دیگری از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله نقل می نمود.

إبن عباس او را قسم داد تا خود را معرفی کند، او صورت خود را گشود و صدا زد ای مردم؟ هر کس مرا نمی شناسد بداند من أبو ذر غفاری هستم با این گوشهای خودم از رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله شنیدم، و اگر دروغ می گویم هر دو گوشم کر باد، و با چشمان خود این جریان را دیدم و اگر دروغ می گویم هر دو چشمم کور باد، که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود: علیّ قائد البررة و قاتل الکفرة منصور من نصره مخذول من خذله «علی علیه السّلام پیشوای نیکان است، و کشنده کافران، هر کس او را یاری کند، خدا یاریش خواهد کرد، و هر کس دست از یاریش بردارد، خدا دست از یاری او برخواهد داشت».

سپس أبو ذر اضافه کرد: ای مردم؟ روزی از روزها با رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله در مسجد نماز می خواندم، سائلی وارد مسجد شد و از مردم تقاضای کمک کرد، ولی کسی چیزی به او نداد، او دست خود را به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا تو شاهد باش که من در مسجد رسول تو تقاضای کمک کردم ولی کسی جواب مساعد به من نداد، در همین حال علی علیه السّلام که در حال رکوع بود با انگشت کوچک دست راست خود اشاره کرد. سائل نزدیک آمد و انگشتر را از دست آن حضرت بیرون آورد، پیامبر صلّی اللّه علیه و آله که در حال نماز بود جریان را مشاهده کرد، هنگامی که از نماز فارغ شد، سر به سوی آسمان بلند کرد و چنین گفت: «خداوندا؟ برادرم موسی از تو تقاضا کرد که روح او را وسیع گردانی و کارها را بر او آسان سازی و گره از زبان او بگشایی تا مردم گفتارش را درک کنند، و نیز موسی درخواست کرد هارون را که برادرش بود وزیر و یاورش قرار دهی و بوسیله او نیرویش را زیاد کنی و در کارهایش شریک سازی.

خداوندا؟ من محمّد پیامبر و برگزیده توام، سینه مرا گشاده کن و کارها را بر من آسان ساز، از خاندانم علی علیه السّلام را وزیر من گردان تا بوسیله او، پشتم قوی و محکم گردد».

أبو ذر می گوید: هنوز دعای پیامبر صلّی اللّه علیه و آله پایان نیافته بود که جبرئیل نازل شد و به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله گفت: بخوان؟ پیامبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود: چه بخوانم! گفت: بخوان انّما ولیکم اللّه و رسوله و الّذین آمنوا ...

تفسیر:

این آیه با کلمه «انّما» که در لغت عرب به معنی انحصار می آید شروع شده و می گوید: «ولیّ و سرپرست و متصرف در امور شما سه کس است: خدا و پیامبر و کسانی که ایمان آوردهاند، و نماز را برپا می دارند و در حال رکوع زکات می دهند» (إِنَّما وَلِیکمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یؤتُونَ الزَّکاةَ وَ هُم راکعُونَ).

منظور از «ولیّ» در آیه فوق ولایت به معنی، سرپرستی و تصرف و رهبری مادی و معنوی است. بخصوص این که این ولایت در ردیف ولایت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و ولایت خدا قرار گرفته و هر سه با یک جمله ادا شده است.

و به این ترتیب، آیه از آیاتی است که به عنوان یک نصّ قرآنی دلالت بر ولایت و امامت علی علیه السّلام می کند.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
  2. طبرسی، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ‌3، ص 231.
  3. طبرانى از علماى عامه در كتاب اوسط از عمار یاسر نقل نموده كه فقيرى نزد على بن ابى‌طالب در حالتى كه به نماز مشغول بود، توقف كرد و چيزى از او خواست على عليه‌السلام انگشترى خود را بيرون آورد و به فقير مزبور داد سپس اين آية نازل گرديد و نيز عبدالرزاق كه يكى ديگر از مفسرين عامه است، چنين گويد: عبدالوهاب بن مجاهد از پدرش او از ابن عباس روايت كرده كه اين آيه در شأن امام على بن ابى‌طالب عليه‌السلام نازل شده است و همچنين ابن مردويه از مفسرين عامه از طريق ديگر از ابن عباس روايت كرده كه در شأن على مرتضى عليه‌السلام نازل شده است. طبرى صاحب جامع‌البيان از مفسرين معروف عامه از مجاهد و نيز ابن ابى‌حاتم از عامه در تفسير خود از سلمة بن كهيل نقل نموده كه اين آيه درباره على بن ابى‌طالب نزول يافته است، موفق بن احمد از بزرگان علماى عامه در كتاب المناقب بعد از هفت واسطه از عيسى بن عبدالله بن عمر بن على بن ابى‌طالب عليه‌السلام نقل نمايد، كه گفت: اين آيه وقتى كه به رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم نازل شد، از منزل بيرون آمد و رهسپار مسجد شد. در حالتى كه مردم نماز مي‌خواندند در اين موقع سائلى از مسجد بيرون آمد، پيامبر از او پرسيد: آيا كسى به تو چيزى بخشيده است؟ سائل در جواب گفت: كسى به من چيزى نه بخشيده جز اين مرد كه در حال ركوع است و اشاره به على نمود و گفت: به من انگشترى بخشيده است و نيز سايرين از مفسرين عالي‌قدر عامه از قبيل ثعلبى و ماوردى و قشيرى و قزوينى و نيشابورى و فلكى و ابومسلم اصفهانى در تفاسير خود از سدى و مجاهد و حسن بصرى و اعمش و عتبة بن ابى‌حكيم و غالب بن عبدالله و قيس بن الربيع و عبادة الربعى و عبدالله بن عباس و ابوذر غفارى نقل و روايت نموده اند و نيز ابن التبع در كتاب معرفة اصول الحديث از عيسى بن عبدالله بن عمر بن على بن ابى‌طالب عليه‌السلام و واحدى در كتاب اسباب النزول از كلبى او از ابوصالح او از ابن عباس و نيز سمعانى در كتاب فضائل الصّحابة از حميد الطويل او از انس و ابوبكر البيهقى در كتاب النيف و محمد الفتال در كتاب التنوير و كتاب الروضة از عبدالله بن سلام و همچنين نظيرى در كتاب الخصائص از ابن عباس و فلكى در كتاب الابانة از جابر انصارى كه همه از بزرگان علماى عامه مى باشند. اين موضوع را با عبارات مختلف و گوناگون نقل و روايت نموده اند، و نيز صاحب كشف الاسرار از مفسرين عامه از عمران بن حصين نقل نموده كه گويد: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود، (انّ عليّا منّى و انا منه و هو ولىّ كلّ مؤمن بعدى) و نيز از قول رسول خدا صلی الله علیه و آله به نقل از عبدالله بن عمر در موضوع برادرى كه پيامبر ميان مسلمين ايجاد كرده بود، درباره على بن ابى‌طالب چنين نقل كرده كه فرمود: (انت اخى في الدنيا والآخرة و انت منّى بمنزله هارون من موسى الّا انّه لانبىّ بعدى) و نيز فرمود: (هذا علىّ وليّكم اللّهمّ وال من والاه و عاد من عاداه).
  4. در تفسير برهان از محمد بن يعقوب كلينى بعد از شش واسطه از امام صادق عليه‌السلام نقل شده كه فرمود: منظور از آيه «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ» يعنى كسانى كه احق و سزاوارتر به امور و انفس و اموال شما مى باشند، همانا خدا و رسول و نيز كسانى اند كه ایمان آورده باشند و در حال نماز، زكات بپردازند و مقصود آن على و اولاد او يعنى ائمه اطهار عليهم‌السلام اند و امیرالمومنین در نماز ظهر خود در حالتى كه دو ركعت آن را بجاى آورده بود، در حال ركوع حله زيباى خود را كه قيمت آن هزار دينار بود و پيامبر به او پوشانيده بود به سائلى داد كه در حال نماز به على سلام كرد و گفت: السّلام عليك يا ولىّ اللّه، به مسكين و بيچاره اى مانند من تصدق بنما، على حله خود را به طرف او افكند و با دست به او اشاره فرمود كه آن را بردارد سپس اين آية نازل گرديد، حله مزبور را نجاشى پادشاه حبشه به پيامبر هديه كرد و پيامبر آن را به على داده بود و نيز در تفسير على بن ابراهيم بعد از سه واسطه از ابوحمزه ثمالى او از امام باقر عليه‌السلام نقل نمايد كه قومى از يهود نزد پيامبر آمدند كه از زمره آن‌ها عبدالله بن سلام بود سپس اين آية نازل گرديد. رسول خدا صلی الله علیه و آله پس از نزول آن از منزل بيرون آمد و به طرف مسجد رفت در اين هنگام سائلى از مسجد بيرون مى آمد، پيامبر از او سؤال كرد و فرمود: آيا كسى به تو چيزى بخشيده است؟ گفت: بلى يا رسول اللّه اين شخص كه نماز مى گذارد به من بخشيده است. پيامبر وقتى به او توجه نمود، ديد على بن ابى‌طالب علیه‌السلام است. غزالى كه از بزرگان علماى عامه است در كتاب سرالعالمين گويد: انگشترى كه اميرالمؤمنين علیه‌السلام صدقه داده بود، انگشترى سليمان بن داود بوده است و شيخ بزرگوار گويد: تصدق مزبور در روز 24 ذی الحجه بوده است، چنان كه صاحب كتاب مسارالشيعه متذكر شده و گويد: تصدق مزبور در روز مباهله بوده است.
  5. محمدباقر محقق،‌ نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص 292.

منابع