یقین: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(ویرایش)
 
(۷ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
{{الگو:منبع الکترونیکی پایگاه معتبر|ماخذ=پایگاه}}
+
{{عالی}}
  
 +
'''یقین''' اعتقاد و باور محکم و استوارى است که مطابق با حقیقت باشد و به هیچ وجه امکان زوال و احتمال خلاف در او راه ندارد.<ref> طوسی، خواجه نصیرالدین ؛اوصاف الاشراف، سید محمد رضا غیاثی کرمانی، قم، مؤسسه فرهنگی-انتشاراتی حضور، ۱۳۸۲ه. ش، سوم، ص۹۶</ref>
  
__toc__
+
==یقین در قرآن==
يقين در [[دين]] به منزله سرمايه است و [[ایمان]] متوقف بر آن مي باشد. ساير علوم شاخ و برگ آن است و رستگاري در [[آخرت]] بدون يقين حاصل نمي شود. حال اگر گفته شود: معناى يقين چيست؟ بايد گفت: يقين در لغت علم<ref> طريحي، شيخ فخر الدين؛ مجمع البحرين، قم، موسسه البعثه، 1414 هـ ق، ج‌6، ص 331</ref> است كه نقطه مقابل" شك" مي باشد و طبق آنچه از اخبار و روايات استفاده مى‌شود به مرحله عالى ايمان" يقين" گفته مى‌شود<ref> مكارم شيرازى، ناصر ؛تفسير نمونه، تهران‌، ‌ دار الكتب الإسلامية، 1374 ش، اول، ج‌27، ص 284</ref>و در اصطلاح، يقين اعتقاد و باور محكم و استوارى است كه مطابق با حقيقت باشد و به هيچ وجه امكان زوال و احتمال خلاف در او راه ندارد.<ref> طوسي، خواجه نصيرالدين ؛اوصاف الاشراف، سيد محمد رضا غياثي كرماني، قم، مؤسسه فرهنگي-انتشاراتي حضور، 1382ه. ش، سوم، ص96</ref> به طوري كه انسان همه چيز را از مسبّب الاسباب بداند و به اسباب توجّه نكند بلكه واسطه ها را مسخّر حقّ و فاقد هر حكم و قدرت بداند و كسى كه بر اين اعتقاد باشد داراى يقين است. <ref> فيض كاشاني، ملا محسن؛المحجة البيضاء، قم، دفتر انتشارات اسلامي، دوم، جلد1، ص: 273 </ref>
 
  
== فرق علم و يقین ==
+
در آیات [[قرآن]]، یقین در چند معنى استعمال گردیده است:
  
همانگونه كه ذكر شد يقين امر معلوم و آشكار و قوت ادراك ذهنى است كه قابل زوال و ضعف نباشد/<ref> داور پناه، ابوالفضل؛ انوار العرفان فى تفسير القرآن، تهران‌، انتشارات صدر، 1375 ش‌، اول‌، ج‌1، ص 175</ref> وهمچنين علمى است كه بعد از استدلال، از طريق برهان حاصل مى‌شود/<ref> طبرسى، فضل بن حسن‌؛ ترجمه تفسير جوامع الجامع‌، مترجمان‌، مشهد، بنياد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى‌، 1377 ش، دوم‌، ج‌1، ص 21</ref> كه موجب آرامش و سكون براى شخص خواهد شد/<ref> راغب اصفهاني، حسين بن محمد؛ ترجمه وتحقيق مفردات الفاظ قرآن‌، خسروى حسينى سيد غلامرضا، تهران‌، انتشارات مرتضوى‌، 1375 ش‌، دوم، ج‌4، ص 548</ref>، پس با علم تفاوت دارد؛ زيرا علم، درك حقيقت چيزي است به گونه اي كه آن شيء شناخته شود.<ref>مصطفوى، حسن‌؛التحقيق في كلمات القرآن الكريم‌، تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب‌، 1360 ش‌،  ج14، ص263</ref> پس هر علمى يقين نيست ولى هر يقينى علم است و به علم خدا يقين گفته نمى‌شود؛ زيرا علم خدا از تحقيق و استدلال حاصل نمي شود؛<ref> أنوار العرفان في تفسير القرآن، ج‌1، ص 175</ref>زيرا تمام اشياء در آشكار بودن نزد وى يكسان است<ref> ترجمه جوامع الجامع،  ج‌1، ص 21</ref>و نيز علم، به فراموشي تبديل مي شود ولي يقين، با توجه دائمي همراه است. <ref> رحمتي شهرضا، محمد؛گنجينه معارف، قم، صبح پيروزي، 1385ه. ش، دوم ص800</ref>
+
#به معنى علم و آگاهى کامل: «ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلَّا اتِّباعَ الظَّنِّ وَ ما قَتَلُوهُ یقِیناً یعنى و ما قتلوه من غیر شک».([[سوره نساء]]، آیه ۱۵۷)
 +
#به معنى [[مرگ]]: «وَاعْبُدْ رَبَّک حَتَّى یأْتِیک الْیقِینُ یعنى حتّى یأتیک الموت». ([[سوره حجر]]، آیه ۹۹)
 +
#به معنى آشکار و روشن. «کلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیقِینِ». یعنى اگر حادثه بزرگ عالم آخرت براى شما روشن و آشکار می شد. ([[سوره تکاثر]]، آیه ۵)<ref>أنوار العرفان فی تفسیر القرآن، ج‌۱، ص ۱۷۶.</ref>
  
== يقین در قرآن ==
+
==مراتب یقین==
 +
از نظر [[عرفان|عارفان]]، یقین داراى سه مرتبه است:
  
در آيات [[قرآن]]، يقين در چند معنى استعمال گرديده است:
+
#علم الیقین: علم الیقین‌ به معناى تصوّر و تصدیق موضوع به صورتى است که در واقع چنان است و البته حصول این یقین جز به کمک دانش و علم و استدلال و [[منطق]] میسّر نیست.
 +
#عین الیقین: عین الیقین‌ به معناى دیدن و مشاهده کردن واقعیت است و این مرتبه درجه‌اى‌ از مرتبه قبل بالاتر است، چون بین چیزى را به چشم دیدن و باور کردن تا شنیدن و قبول کردن خیلى فرق است.
 +
#حقّ الیقین: حق الیقین‌ به معناى متّحد شدن وجود با واقعیت است؛ به نحوى که هیچ‌گونه راه شک و تردیدى به آن براى [[انسان]] نماند و واقعیت خارجى یا موجودیت انسان یکى گردد، حق الیقین به معناى فناى در حق و بقاى به اوست، علماً و شهوداً و حالًا و مراد از لقاى حق در آیات [[قرآن]] همین مرتبه است‌، مرتبه‌‌اى که کار دلیل و برهان کار دیده نیست، بلکه نتیجه حرکت الهى قلب است، قلبى که خانه اوست و عرصه تجلّى نور او و چون دیده قلب که از آن تعبیر به بصیرت مى‌‌شود، به نور یقین روشن گردد انسان مستحقّ عنایات خاصّه و الطاف رحمانیه مى‌‌گردد و مى‌‌شنود آنچه را قبل از این یقین نمى‌‌شنید و مى‌‌بیند آنچه را نمى‌‌دید و مى‌‌یابد، آنچه را نمى‌‌یافت.<ref> انصاریان، حسین، عرفان اسلامى، ج‌۱، ص۳۸۵ و ۳۸۶ </ref>
  
1-  به معنى علم و آگاهى كامل./<ref>سوره نساء، آيه 157ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلَّا اتِّباعَ الظَّنِّ وَ ما قَتَلُوهُ يَقِيناً يعنى و ما قتلوه من غير شك.</ref>
+
برخی دیگر مراتب یقین را با مثال آتش به این صورت توضیح داده اند:
  
2-  به معنى [[مرگ]]./<ref> سوره حجر آيه 99 وَ اعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ يعنى حتّى يأتيك الموت.</ref>
+
#علم الیقین: و آن این است که انسان از دلائل مختلف به چیزى ایمان آورد مانند کسى که با مشاهده دود ایمان به وجود آتش پیدا مى‌کند.
 +
#عین الیقین: و آن در جایی است که انسان به مرحله مشاهده مى‌رسد و با" چشم" خود مثلا آتش را مشاهده مى‌کند.
 +
#حق الیقین: و آن همانند کسى است که وارد در آتش شود و سوزش آن را لمس کند و به صفات آتش متصف گردد و این بالاترین مرحله یقین است.<ref> تفسیر نمونه، ج‌۲۷، ص ۲۸۵</ref>
  
3-  به معنى آشكار و روشن./<ref> آيه 5 تكاثر كَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ. يعنى اگر حادثه بزرگ عالم آخرت براى شما روشن و آشكار مي شد</ref> /<ref> أنوار العرفان في تفسير القرآن، ج‌1، ص 176</ref>
+
==یقین در روایات==
 +
===حقیقت یقین===
  
== حقیقت یقین ==
+
اولین مرحله [[ایمان]]، [[معرفت]] و سپس یقین<ref> دیلمی، حسن بن ابی الحسن؛ ارشاد القلوب الی الصواب، ترجمه علی سلگی نهاوندی، قم، نشر ناصر، ۱۳۷۶ هـ.ش ج‌۱، ص ۳۳۲</ref> و بالاترین درجه یقین، [[رضا|خشنود]] بودن به [[قضا و قدر|قضاى]] الهی -که ناخوشایند است- مى‌باشد.<ref> حرّانى، حسن بن شعبه؛ تحف العقول، ترجمه بهراد جعفرى، ‌ تهران‌، اسلامیه، ‌اول، ‌۱۳۸۰ ش‌، ص ۲۵۸</ref>
  
اولین مرحله ایمان، معرفت و سپس يقين<ref> ديلمي، حسن بن ابي الحسن؛ ارشاد القلوب الي الصواب، ترجمه علي سلگي نهاوندي، قم، نشر ناصر، 1376 هـ ش ج‌1، ص 332</ref> و بالاترين درجه يقين، خشنود بودن به قضاى الهي -كه ناخوشايند است- مى‌باشد.<ref> حرّانى، حسن بن شعبه؛ تحف العقول، ترجمه بهراد جعفرى، ‌ تهران‌، اسلاميه، ‌ اول، ‌1380 ش‌، ص 258</ref>  
+
در کلام [[معصوم|معصومین]] علیهم السلام حقیقت یقین را [[توکل|توکل]] بر [[الله|خدا]] و [[تسلیم|تسلیم]] در برابر امر خدا و [[رضا]] به مقدرات خدا و واگذارى کارها به خدا دانست.<ref> علامه مجلسی؛ ترجمه الإیمان و الکفر بحارالانوار، عزیزالله عطاردى‌، تهران‌، انتشارات عطارد، ۱۳۷۸ ش، ج‌۱، ص۶۱۵</ref>
  
در كلام معصومين(ع) حقيقت يقين را توكل بر خدا و تسليم در برابر امر خدا و رضا به مقدرات خدا و واگذارى كارها به خدا دانست.<ref> علامه مجلسي؛ترجمه الإيمان و الكفر بحار الانوار، عزيز الله عطاردى‌، تهران‌، انتشارات عطارد، 1378 ش، ج‌1، ص615</ref>
+
در [[حدیث|حدیثی]] از [[پیامبر اسلام|رسول خدا]] صلی الله علیه و آله روایت شده که فرمود: به [[جبرئیل|جبرئیل]] گفتم: تفسیر یقین چیست. فرمود: مؤمن براى خدا کارى مى‌کند که گویا او را مشاهده مى‌نماید و اگر او خداوند را مشاهده نمى‌کند خداوند او را مى‌نگرد و یقین کند که هر چه به او مى‌رسد باید مى‌رسید و خطا نمى‌کرد و هر چه به او اصابت نمى‌کند باید هم اصابت نمى‌کرد.<ref> ایمان و کفر-ترجمه الإیمان و الکفر بحار الانوار، ج‌۱، ص ۶۱۶</ref>
در حديثي از رسول خدا(ص) روايت شده كه فرمود: به جبرئيل گفتم: تفسير يقين چيست. فرمود: مؤمن براى خدا كارى مى‌كند كه گويا او را مشاهده مى‌نمايد و اگر او خداوند را مشاهده نمى‌كند خداوند او را مى‌نگرد و يقين كند كه هر چه به او مى‌رسد بايد مى‌رسيد و خطا نمى‌كرد و هر چه به او اصابت نمى‌كند بايد هم اصابت نمى‌كرد.<ref> ايمان و كفر-ترجمه الإيمان و الكفر بحار الانوار، ج‌1، ص 616</ref>
 
  
== فضيلت يقین ==
+
===یقین در نظر اهل یقین===
 +
در باب «حقیقة الایمان و الیقین» [[اصول کافی|اصول کافى]] مرحوم [[شیخ کلینی|کلینى]] روایت شده است که [[پیامبر اسلام|رسول اللّه]] صلّى اللّه علیه و آله [[نماز]] صبح بگزارد و بعد از نماز جوانى را در [[مسجد]] دید که سرش را فرود مى‌‌آورد. رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله بدو گفت: اى فلان چگونه صبح کرده‌‌اى؟ گفت: یا رسول اللّه صبح کرده‌ام درحالى‌‌که صاحب یقینم. رسول اللّه از گفتار وى به شگفت آمد و گفت هر یقینى را حقیقتى است، حقیقت یقین‌ تو چیست؟ گفت اى رسول اللّه یقینم مرا اندوهگین کرد و شبم را به بیدارى و روزهاى گرمم را به تشنگى کشانیده است تا آنکه گویا من اکنون به [[عرش]] پروردگار نگاه مى‌کنم که براى حساب واداشته شده است و خلائق براى حساب محشورند و من در میان آنانم و گویا که به اهل [[بهشت]] مى‌‌نگرم که در بهشت متنعّمند و یکدیگر را مى‌‌شناسند و بر اریکه‌‌ها تکیه داده‌‌اند و گویا که اهل آتش را مى‌‌بینم که در آتش معذّبند و فریاد برمى‌‌آورند و گویا که من اکنون آواز زبانه آتش را مى‌‌شنوم که بر گوش‌هاى من مى‌‌پیچد.
  
يقين افضل كمالات، اشرف فضايل و اهم اخلاق است و در كلام معصومين(ع) وسخنان بزرگان آمده است كه:
+
رسول اللّه به اصحاب خود فرمود: «هذا عبد نوّر اللّه قلبه» این بنده‌اى است‌ که خداوند دل او را به [[ایمان|ایمان]] روشن کرده است. سپس رسول اللّه بدو فرمود: «الزم ما انت علیه»؛ از این حال جدا مشو. آن جوان گفت: یا رسول اللّه براى من از خداوند بخواه که در خدمت تو [[شهادت در راه خدا|شهادت]] را روزى من گرداند. رسول اللّه بخواست و طولى نکشید آن جوان در یکى از [[غزوات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله|غزوات نبىّ]] صلّى اللّه علیه و آله بعد از نه نفر که وى دهمین بود شربت شهادت چشید.<ref> حسن زاده آملی، حسن،هزار و یک کلمه، ج‌۲، ص ۴۱۳ </ref>
 +
===فضیلت یقین===
  
1- هيچ نورى همچون نور يقين نيست.<ref> حكيمى اخوان، آرام‌ احمد؛الحياة با ترجمه احمد آرام‌، تهران، ‌دفتر نشر فرهنگ اسلامى‌، 1380 ش‌، ج‌1، ص 128</ref>
+
یقین افضل کمالات، اشرف فضایل و اهم [[اخلاق]] است و در کلام معصومین علیهم السلام و سخنان بزرگان آمده است که:
  
2- يقين از ايمان و [[اسلام]] بافضيلت­تر است.<ref>ايمان و كفر، همان، ج‌1  ص : 643</ref>
+
#هیچ نورى همچون نور یقین نیست.<ref> حکیمى اخوان، آرام‌ احمد؛الحیاة با ترجمه احمد آرام‌، تهران، ‌دفتر نشر فرهنگ اسلامى‌، ۱۳۸۰ ش‌، ج‌۱، ص ۱۲۸.</ref>
 +
#یقین از [[ایمان|ایمان]] و [[اسلام]] بافضیلت­ تر است.<ref>ایمان و کفر، همان، ج‌۱، ص۶۴۳.</ref>
 +
#عمل کم و همیشگى با یقین بهتر از اعمال زیاد بدون یقین است.<ref>همان، ص۶۱۶.</ref>
 +
#چیزى گرامى‌تر و عزیزتر از یقین نیست.<ref>همان، ص ۶۴۳.</ref>
 +
#بهترین چیزى که به قلب داده شده، یقین است.<ref>همان، ص ۶۱۶.</ref>
 +
#خیرى که همواره در قلب جاى دارد، یقین است.<ref>همان، ص۶۳۲.</ref>
 +
#یقین ثروتى است که از همه چیز کفایت مى‌کند.<ref>همان، ص۶۳۵.</ref>
 +
#اهل یقین مورد [[غبطه]] دیگران می باشد.<ref>همان، ص ۶۳۲.</ref>
 +
#کمتر از یقین چیزى بین مردم تقسیم نشده است.<ref> همان، ص ۶۳۵.</ref>
 +
#با ارزش‌ترین چیزى که در دل انسان راه می یابد، یقین است.<ref> علامه مجلسی؛ بحارالانوار - ترجمه جلد ۶۷ و ۶۸، سید ابوالحسن موسوى همدانى، تهران‌، کتابخانه مسجد ولى عصر، اول‌ج‌۱، ص۱۴۲.</ref>
 +
#رأس [[دین|دین]]، درستى یقین است.<ref>تحف العقول - ترجمه جعفرى، ص ۶۶.</ref>
  
3- عمل كم و هميشگى با يقين بهتر از اعمال زياد بدون يقين است.<ref> همان، ص616</ref>
+
===حدّ یقین===
  
4- چيزى گرامى‌تر و عزيزتر از يقين نيست.<ref> همان، ص 643</ref>
+
برای دانستن حد و نهایت یقین می توان به کلام [[امام صادق علیه السلام|امام صادق]] علیه السلام اشاره داشت که فرمودند: حد یقین این است که فقط از [[الله|خداوند]] بترسى.<ref> ایمان و کفر - ترجمه الإیمان والکفر بحارالانوار، ج‌۱، ص ۶۱۵.</ref>
  
5- بهترين چيزى كه به قلب داده شده، يقين است.<ref> همان، ص 616</ref>
+
===متعلق یقین===
  
6- خيرى كه همواره در قلب جاى دارد، يقين است.<ref> همان، ص632</ref>
+
آنچه یقین به آن تعلق می گیرد یا از اجزاء و لوازم ایمان است مانند وجود [[خداوند]] و صفات کمالیه او و مباحث متعلق به [[نبوت]] و [[امامت]] و احوال نشئه [[آخرت]]، و یا اموری که در ایمان مدخلیتی ندارد.<ref> مولامهدی، نراقی؛علم اخلاق اسلامی (ترجمه کتاب جامع السعادات)، ترجمه سید جلال الدین مجتبوی، انتشارات حکمت، ۱۳۶۶ه. ش، اول، ج۱، ص۱۷۶.</ref>
  
7- يقين ثروتى است كه از همه چيز كفايت مى‌كند.<ref> همان، ص 635</ref>
+
در روایات، یقین بنابر نقلی بر چهار شعبه؛ تیزهوشى، رسیدن به حقایق، عبرت‌شناسى، سنّت و روش پیشینیان<ref> تحف العقول-ترجمه جعفرى، ص ۱۴۹</ref>و بنابر نقل دیگر بر چهار شاخه؛ شوق و ترس و [[زهد]] و انتظار تقسیم می شود.<ref> انصارى زنجانى خوئینى، ‌ اسماعیل؛ اسرار آل محمد علیهم السلام، ‌ قم‌، نشر الهادى، ‌ اول، ‌۱۴۱۶ ق، ‌ص ۲۵۹</ref>
  
8- اهل يقين مورد غبطه ديگران مي باشد.<ref> همان، ص 632</ref>
+
===زمینه یقین===
  
9- كمتر از يقين چيزى بين مردم تقسيم نشده است.<ref> همان، ص 635</ref>
+
با توجه به [[آیه 99 سوره حجر|آیه ۹۹ سوره حجر]]، «[[عبادت]]»، زمینه ساز یقین<ref>گنجینه معارف، ص۷۹۴</ref> است: «وَاعْبُدْ رَبَّک حَتىَ‌ یأْتِیک الْیقِینُ؛ و پروردگارت را عبادت کن تا یقین [مرگ‌] تو فرا رسد».
  
10- با ارزش‌ترين چيزى كه در دل انسان راه مي يابد، يقين است.<ref> علامه مجلسي؛بحار الانوار- ترجمه جلد 67 و 68، سيد ابو الحسن موسوى همدانى، ‌ تهران‌، كتابخانه مسجد ولى عصر، اول‌ج‌1، ص142</ref>
+
گویا که معناى آیه چنین است: اگر مى‌خواهى به یقین و مراتب آن برسى و معلوم را به تفصیل به دست آورى به عبادت پروردگارت مشغول باش تا مراتب یقین که مطلوب تو است بدست آید<ref>گنابادی، سلطان محمد؛ ترجمه بیان السعادة فى مقامات العبادة، خانى رضا/ حشمت الله ریاضى، تهران‌، مرکز چاپ و انتشارات دانشگاه پیام‌نور، ۱۳۷۲ ش‌، اول‌، ج‌۸، ص۸۳</ref> که تداوم بر بندگى حق، سبب پیدا شدن یقین است.<ref> قرائتى محسن؛ تفسیر نور، تهران‌، مرکز فرهنگى درس هایى از قرآن‌، ۱۳۸۳ ش‌، یازدهم‌، ج‌۶، ص ۳۶۳.</ref> و نیز احتمال است که مراد از آمدن یقین، رسیدن [[اجل]] مرگ است که با فرا رسیدنش غیب، مبدل به شهادت و خبر مبدل به عیان مى‌شود.<ref> طباطبایی، محمدحسین؛ ترجمه تفسیر المیزان‌، موسوى همدانى سید محمدباقر، قم‌، دفتر انتشارات اسلامى جامعه‌ى مدرسین حوزه علمیه قم‌، ۱۳۷۴ ش‌، پنجم‌، ج‌۱۲، ص۲۸۹</ref>
  
11-رأس دين، درستى يقين است.<ref> تحف العقول-ترجمه جعفرى،  ص 66</ref>
+
امر دیگری که انسان را به مقام رفیع یقین می رساند، [[تسلیم|تسلیم]] محض خداوند بودن است؛ زیرا کسی به این مقام می رسد که در قلب او جز خواسته خدا چیزی نباشد.<ref> جوادی آملی، عبدالله؛ مراحل اخلاق در قرآن کریم (تفسیر موضوعی قرآن کریم)، قم، مرکز نشر اسراء اول، ۱۳۷۷، ج۱۱، ص۳۵۵</ref>
  
== حدّ يقین ==
+
===نشانه صحت یقین===
  
براي دانستن حد و نهايت يقين مي توان به كلام امام صادق(ع) اشاره داشت كه فرمودند: حد يقين اين است كه فقط از خداوند بترسى.<ref> ايمان و كفر-ترجمه الإيمان و الكفر بحار الانوار، ج‌1، ص 615</ref>
+
در [[حدیث|حدیث]] شریفی از [[امام صادق]] علیه السلام دو چیز علامت صحت و سلامت یقین شمرده شده: یکى آن که [[سخط]] و [[غضب]] حق را به رضاى مردم نفروشد. دیگر آن که مردم را ملامت نکند به آنچه خدا به آنها نداده. که این دو از ثمرات کمال یقین است، چنانچه مقابل آنها از ضعف یقین و علت و مرض ایمان است.<ref>موسوی خمینی، روح‌الله؛ شرح چهل حدیث، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵هـ.ش، سی و ششم، ص ۵۶۰</ref>  
  
== متعلق يقین ==
+
همچنین نترسیدن از [[مرگ]] نیز، نشانه دیگری بر صحت یقین برشمرده شده است.<ref>گنجینه معارف، فص۷۹۹.</ref>
  
آنچه يقين به آن تعلق مي گيرد يا از اجزاء و لوازم ايمان است مانند وجود [[خداوند]] و صفات كماليه او و مباحث متعلق به نبوت وامامت و احوال نشئه آخرت و يا اموري كه در ايمان مدخليتي ندارد.<ref> مولامهدي، نراقي؛علم اخلاق اسلامي(ترجمه كتاب جامع السعادات)، ترجمه سيد جلال الدين مجتبوي، انتشارات حكمت، 1366ه. ش، اول، ج1، ص176</ref>
+
===نشانه‌های ضعف یقین===
در روايات، يقين بنابر نقلي بر چهار شعبه؛ تيزهوشى، رسيدن به حقايق، عبرت‌شناسى، سنّت و روش پيشينيان<ref> تحف العقول-ترجمه جعفرى، ص 149</ref>و بنابر نقل ديگر بر چهار شاخه؛ شوق و ترس و [[زهد]] و انتظار تقسيم مي شود. <ref> انصارى زنجانى خوئينى، ‌ اسماعيل؛ اسرار آل محمد عليهم السلام، ‌ قم‌، نشر الهادى، ‌ اول، ‌1416 ق، ‌ص 259</ref>
 
  
== زمينه يقین ==
+
در روایتی دیگر از امام صادق علیه السلام نشانه ضعف یقین برای ما روشن می شود: «کسى که یقین او ضعیف و سست باشد:
  
با توجه به آيه 99، [[سوره حجر]]، [[عبادت]]، زمينه ساز يقين<ref>گنجينه معارف، ص794</ref> است:
+
#در جریان زندگى خود پیوسته متوجه به وسائل و اسباب شده و تمسک و توسل به آنها پیدا مى‌کند و این را نزد خود جایز و صحیح تصور نموده و برخلاف [[اخلاص]] و [[توحید|توحید]] نمى‌داند.
 +
#در امور زندگى خود بدون دقت و تحقیق [[حق]]، از رسوم و عادات مردم پیروى کرده و گفتار و اقوال دیگران را معتبر مى‌شمارد.
 +
#در امور مربوط به زندگى مادى دنیوى، کمال کوشش و سعى بلیغ نموده و در جمع دنیا و نگهدارى و امساک آن اهتمام خواهد داشت. او اظهار مى‌کند که مانع و معطى و دهنده و گیرنده‌اى به جز پروردگار متعال نیست و هر بنده‌اى نمى‌رسد مگر به آنچه روزى و قسمت و نصیب او باشد و به زبان مى‌گوید که سعى و کوشش اثرى در تغییر مقدرات و در زیادى قسمت ندارد ولى از لحاظ عمل و از باطن و قلب خود مخالف این اظهار و گفتار است.»<ref> منسوب به امام جعفر صادق علیه السلام‌؛ مصباح الشریعة، حسن مصطفوى‌، تهران، ‌انجمن اسلامى حکمت و فلسف ایران‌، اول‌، ۱۳۶۰ ش، ص ۳۹۴.</ref>
  
«و پروردگارت را عبادت كن تا يقين [مرگ‌] تو فرا رسد!»<ref> وَ اعْبُدْ رَبَّكَ حَتىَ‌ يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ*</ref>
+
===نشانه‌های صاحب یقین===
گويا كه معناى آيه چنين است: اگر مى‌خواهى به يقين و مراتب آن برسى و معلوم را به تفصيل به دست آورى به عبادت پروردگارت مشغول باش تا مراتب يقين كه مطلوب تو است به دست آيد<ref>، گنابادي، سلطان محمد؛ترجمه بيان السعادة فى مقامات العبادة، خانى رضا / حشمت الله رياضى، تهران‌، مركز چاپ و انتشارات دانشگاه پيام‌نور، 1372 ش‌، اول‌، ج‌8، ص83</ref> كه تداوم بر بندگى حق، سبب پيدا شدن يقين است<ref> قرائتى محسن ؛ تفسير نور، تهران‌، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن‌، 1383 ش‌، يازدهم‌، ج‌6، ص 363          </ref> و نيز احتمال است كه مراد از آمدن يقين، رسيدن اجل مرگ است كه با فرا رسيدنش غيب، مبدل به شهادت و خبر مبدل به عيان مى‌شود. <ref> طباطبايي، محمد حسين؛ ترجمه تفسير الميزان‌، موسوى همدانى سيد محمد باقر، قم‌، دفتر انتشارات اسلامى جامعه‌ى مدرسين حوزه علميه قم‌، 1374 ش‌، پنجم‌، ج‌12، ص289</ref>
 
امر ديگري كه انسان را به مقام رفيع يقين مي رساند، تسليم محض خداوند بودن است؛ زيرا كسي به اين مقام مي رسد كه در قلب او جز خواسته خدا چيزي نباشد. <ref> جوادي آملي، عبدالله؛ مراحل اخلاق در قرآن كريم (تفسير موضوعي قرآن كريم)، قم، مركز نشر اسراء اول، 1377، ج11، ص355</ref>
 
  
== مراتب يقین ==
+
برای اهل یقین نشانه هایی برشمردند:
  
يقين جامع همه فضايل است وخود داراي مراتبي است:
+
#نشانه‌اش این است که از غیر [[الله|خدا]] قطع امید مى‌کند و به حول و قوه خدا پناه مى‌برد.<ref> ایمان و کفر - ترجمه الإیمان والکفر بحارالانوار، ج‌۱، ص۶۳۶.</ref>
 +
#و در پیروى از اوامر او استقامت مى‌کند.
 +
#و در ظاهر و باطن خدا را [[عبادت]] مى‌نماید.<ref>علم اخلاق اسلامی، ج۱، ص۱۷۸.</ref>
 +
#صاحب کرامت است؛ زیرا هر قدر یقین انسان زیاد شود قوه تصرف برای او در جمیع کائنات حاصل می شود.<ref>نراقی، ملا احمد؛ معراج السعاده، قم، زهیر، ۱۳۸۶ه.ش، اول، ص۹۶.</ref>
 +
#به وجود پروردگار از روى حقیقت یقین داشته و بدو ایمان آورد.
 +
#محقّق بودن [[مرگ]] را باور داشته و از آن بترسد.
 +
#مطمئن باشد که [[قیامت|قیامت]] حقّ است.
 +
#یقین داشته باشد که [[بهشت]] حقّ است.
 +
#همچنین به [[جهنم|دوزخ]] و [[عذاب]] یقین دارد.
 +
#به حقیقت سؤال و جواب روز [[رستاخیز|رستاخیز]] باور داشته آنگاه به حساب کردار خود برسد.<ref> تحف العقول-ترجمه جعفرى، ص ۲۶.</ref>
  
1- [[علم الیقین]] و آن اين است كه انسان از دلائل مختلف به چيزى ايمان آورد مانند كسى كه با مشاهده دود ايمان به وجود آتش پيدا مى‌كند.
+
===آثار یقین===
  
2- [[عين الیقین]] و آن در جایی است كه انسان به مرحله مشاهده مى‌رسد و با" چشم" خود مثلا آتش را مشاهده مى‌كند.
+
یقین نصیبی است که هر کس به آن مزین شد، محرم خلوتخانه انس می گردد که به سبب آن می توان به اصلاح و [[تهذیب نفس]]،<ref> امام خمینی؛جهاد اکبر، ص ۳۳.</ref> آرامش و سکونت،<ref> شرح چهل حدیث، ص  ۵۵۷ </ref> درک آیات الهی،<ref> سوره جاثیه، آیات ۳-۴ «إِنَّ فىِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ لاََیاتٍ لِّلْمُؤْمِنِینَ * وَ فىِ خَلْقِکمُ‌ْ وَ مَا یبُثُّ مِن دَابَّةٍ ءَایاتٌ لِّقَوْمٍ یوقِنُونَ» بى‌شک در آسمانها و زمین نشانه‌هاى (فراوانى) براى مؤمنان وجود دارد * و نیز در آفرینش شما و جنبندگانى که (در سراسر زمین) پراکنده ساخته، نشانه‌هایى است براى جمعیتى که اهل یقینند. </ref> [[صبر]] و شکیبائى،<ref> ایمان و کفر-ترجمه الإیمان و الکفر بحار الانوار، ج‌۱، ص ۶۳۹</ref> امیدواری،<ref> خوانساری، جمال الدین؛ شرح آقا جمال الدین خوانساری بر غرر الحکم، دانشگاه تهران، ۱۳۶۶ ش، ج‌۵، ص ۴۶۶</ref> کسب بسیاری از امور علمی و عملی،<ref> مراحل اخلاق در قرآن کریم (تفسیر موضوعی قرآن کریم )، ص۳۵۳</ref> برطرف کردن غم و اندوهها<ref> الحیاة با ترجمه احمد آرام، ج‌۱، ص۱۲۸</ref> و به برترین درجه مقصود<ref> تحف العقول-ترجمه جعفرى، ص ۱۸۲</ref> و به جایگاه بلندى که موجب شگفتى مى‌شود<ref> ایمان و کفر-ترجمه الإیمان و الکفر بحار الانوار، ج‌۱، ص ۶۳۵</ref> که منجر به هدایت<ref> شرح آقا جمال الدین خوانسارى بر غرر الحکم، ج‌۶، ص ۱۹۲</ref>می شود، رسید.
  
3- [[حق الیقین]] و آن همانند كسى است كه وارد در آتش شود و سوزش آن را لمس كند و به صفات آتش متصف گردد و اين بالاترين مرحله يقين است. <ref> تفسير نمونه، ج‌27، ص 285</ref>
+
ملاک [[ایمان|ایمان]]،<ref> الحیاة با ترجمه احمد آرام، ج‌۱، ص ۱۸۸.</ref> نشانه‌ی پرهیزکاران،<ref> سید رضی؛ نهج البلاغة، محمد دشتى‌، قم‌، مشهور، ۱۳۷۹ ش‌، اول‌، ص ۴۰۵.</ref> نشانه‌ی مؤمن،<ref> صابرى یزدى، على رضا/انصارى محلاتى‌، محمدرضا الحکم الزاهرة با ترجمه انصارى‌، قم‌، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامى‌، دوم‌، ۱۳۷۵ ش‌، ص ۴۵۸.</ref> [[اخلاص]] در عمل و [[تقوا|تقوى]] و پرهیز از [[گناه]]،<ref> حسن بن ابى الحسن دیلمى؛ ارشاد القلوب، سید هدایت الله مسترحمى، تهران‌، مصطفوى، ‌سوم، ‌۱۳۴۹ ش، ج‌۲، ص ۱۰۷.</ref> رفع [[وسوسه|وساوس]] نفسانیه،<ref>ارشاد القلوب - ترجمه مسترحمى، ج‌۲، ص۱۰۷.</ref> بزرگترین بی نیازى،<ref>الحیاة با ترجمه احمد آرام، ج‌۱، ص ۱۶۵.</ref> کوشش در زندگی،<ref> الحیاة با ترجمه احمد آرام، ج‌۱، ص ۱۶۹.</ref> نیرومند شدن،<ref> الحیاة با ترجمه احمد آرام، ج‌۱، ص ۱۶۹.</ref> کوتاهی [[آرزو|آرزوها]]،<ref> ارشاد القلوب - ترجمه مسترحمى، ج‌۲، ص ۱۰۳.</ref> دورکردن حوادث و مشکلات زندگى<ref>ایمان و کفر - ترجمه الإیمان والکفر بحارالانوار، ج‌۱، ص ۶۳۷</ref> جلب نکردن رضایت مردم با عملى که موجب خشم خدا است<ref> بحارالانوار-ترجمه جلد ۶۷ و ۶۸، ج‌۱، ص ۱۴۲</ref> ملامت نکردن مردم در تنگناها<ref> همان، ص ۱۴۲</ref> برتری عمل اندک و مداوم به واسطه یقین در نزد خداوند<ref> الحیاة با ترجمه احمد آرام، ج‌۱، ص۱۶۵.</ref> [[حرص]] نورزیدن به دنیا<ref> الحکم الزاهرة با ترجمه انصارى، ص ۶۸۶</ref>، فراموش کردن [[دنیا|دنیا]]<ref> شرح آقا جمال الدین خوانسارى بر غرر الحکم، ج‌۵، ص ۳۴۲</ref> و... همه از آثار یقین می باشد.
  
== نشانه صحت يقین ==
+
===آثار عدم یقین===
  
در حديث شريفي از [[امام صادق]](ع) دو چيز علامت صحت و سلامت يقين شمرده شده :
+
#پذیرفته نشدن [[دعا]].<ref> خرمشاهى، بهاءالدین – انصارى،‌ مسعود؛ پیام پیامبر، تهران‌، منفرد، اول‌، ۱۳۷۶ ش‌، ص ۶۹۷.</ref>
يكى آنكه سخط و غضب حق را به رضاى مردم نفروشد.
+
#کم ارزش بودن عمل فراوان بدون یقین.<ref>الحیاة با ترجمه احمد آرام، ج‌۱، ص ۴۹۳.</ref>
ديگر آنكه مردم را ملامت نكند به آنچه خدا به آنها نداده. كه اين دو از ثمرات كمال يقين است، چنانچه مقابل آنها از ضعف يقين و علت و مرض ايمان است. <ref> موسوي خميني، روح‌الله؛شرح چهل حديث، تهران، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني (ره)، 1385هـ. ش، سي و ششم، ص 560</ref> همچنين نترسيدن ازمرگ نيز، نشانه ديگري بر صحت يقين برشمرده شده است. /<ref> گنجينه معارف فص799</ref>
+
#آن که قلبش به یقین نرسیده است، عملش به فرمان او نیست.<ref>الحیاة با ترجمه احمد آرام، ج‌۱، ص ۱۶۹.</ref>
 +
#هیچ بیخردی ای همچون کمى یقین نیست.<ref> الحیاة با ترجمه احمد آرام، ج‌۱، ص ۷۶.</ref>
 +
#خوابیدن همراه با یقین، برتر از [[نماز]] گزاردن با [[شک|شک]] و تردید است.<ref> نهج البلاغة-ترجمه دشتى، ص۶۴۵.</ref>
  
== نشانه های ضعف يقین ==
+
==پانویس==
 +
<references />
 +
==منابع==
 +
*زینب طاهری، یقین، [http://www.pajoohe.ir دانشنامه پژوهه]، تاریخ بازیابی: ۲ خرداد ۱۳۹۱.
 +
*هزار و یک کلمه‌، [[علامه حسن زاده آملی|حسن زاده آملى‌]]، بوستان کتاب‌، قم‌، ۱۳۸۱.
 +
*عرفان اسلامى‌: شرح و تفسیر مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه‌، حسین انصاریان‌، انتشارات دارالعرفان‌، قم‌، ۱۳۸۶، چاپ اول‌.
  
در روايتي ديگر از امام صادق(ع) نشانه ضعف يقين براي ما روشن مي شود :
 
 
«كسى كه يقين او ضعيف و سست باشد:
 
 
1- در جريان زندگى خود پيوسته متوجه به وسائل و اسباب شده و تمسك و توسل به آنها پيدا مى‌كند و اين را نزد خود جايز و صحيح تصور نموده و بر خلاف اخلاص و توحيد نمى‌داند.
 
 
2- در امور زندگى خود بدون دقت و تحقيق حق، از رسوم و عادات مردم پيروى كرده و گفتار و اقوال ديگران را معتبر مى‌شمارد.
 
 
3- در امور مربوط به زندگى مادى دنيوى، كمال كوشش و سعى بليغ نموده و در جمع دنيا و نگهدارى و امساك آن اهتمام خواهد داشت. او اظهار مى‌كند كه مانع و معطى و دهنده و گيرنده‌اى به جز پروردگار متعال نيست و هر بنده‌اى نمى‌رسد مگر به آنچه روزى و قسمت و نصيب او باشد و به زبان مى‌گويد كه سعى و كوشش اثرى در تغيير مقدرات و در زيادى قسمت ندارد ولى از لحاظ عمل و از باطن و قلب خود مخالف اين اظهار و گفتار است.»<ref> منسوب به امام جعفر صادق عليه السلام‌؛ مصباح الشريعة، حسن مصطفوى‌، تهران، ‌انجمن اسلامى حكمت و فلسف ايران‌، اول‌، 1360 ش، ‌ ص 394</ref>
 
 
== نشانه های صاحب يقین ==
 
 
براي اهل يقين نشانه هايي برشمردند:
 
 
(1)  نشانه‌اش اين است كه از غير خدا قطع اميد مى‌كند و به حول و قوه خدا پناه مى‌برد. <ref> ايمان و كفر-ترجمه الإيمان و الكفر بحار الانوار، ج‌1، ص636</ref>
 
 
(2)  و در پيروى از اوامر او استقامت مى‌كند.
 
 
(3)  و در ظاهر و باطن خدا را عبادت مى‌نمايد. <ref>علم اخلاق اسلامي، ج1، ص178</ref>
 
 
(4)  صاحب كرامت است؛ زيرا هر قدر يقين انسان زياد شود، قوه تصرف براي او در جميع كائنات حاصل مي شود. <ref>، نراقي، ملا احمد؛معراج السعاده، قم، زهير، 1386ه. ش، اول، ص96</ref>
 
 
(5)  به وجود پروردگار از روى حقيقت يقين داشته و بدو ايمان آورد .
 
 
(6)  محقّق بودن مرگ را باور داشته و از آن بترسد.
 
 
(7)  مطمئن باشد كه قيامت حقّ است.
 
 
(8)  يقين داشته باشد كه بهشت حقّ است.
 
 
(9)  همچنين به دوزخ و عذاب يقين دارد.
 
 
(10) به حقيقت سؤال و جواب روز رستاخيز باور داشته آنگاه به حساب كردار خود برسد. <ref> تحف العقول-ترجمه جعفرى، ص 26</ref>
 
 
== آثار يقین ==
 
 
يقين نصیبی است كه هر كس به آن مزين شد، محرم خلوتخانه انس مي گردد كه به سبب آن مي توان به اصلاح و تهذيب نفس،<ref> امام خميني(ره)؛جهاد اكبر، ص  33 </ref> آرامش و سكونت،<ref> شرح چهل حديث، ص  557 </ref> درك آيات الهي،<ref> سوره جاثيه، آيات 3-4«إِنَّ فىِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ لاََيَاتٍ لِّلْمُؤْمِنِينَ*وَ فىِ خَلْقِكمُ‌ْ وَ مَا يَبُثُّ مِن دَابَّةٍ ءَايَاتٌ لِّقَوْمٍ يُوقِنُونَ*»بى‌شكّ در آسمانها و زمين نشانه‌هاى (فراوانى) براى مؤمنان وجود دارد *و نيز در آفرينش شما و جنبندگانى كه (در سراسر زمين) پراكنده ساخته، نشانه‌هايى است براى جمعيّتى كه اهل يقينند. *</ref> صبر و شكيبائى،<ref> ايمان و كفر-ترجمه الإيمان و الكفر بحار الانوار، ج‌1، ص 639</ref> اميدواري،<ref> خوانساري، جمال الدين؛ شرح آقا جمال الدين خوانساري بر غرر الحكم، دانشگاه تهران، 1366 ش، ج‌5، ص 466</ref> كسب بسياري از امور علمي وعملي،<ref> مراحل اخلاق در قرآن كريم (تفسير موضوعي قرآن كريم )، ص353</ref> برطرف كردن غم واندوهها<ref> الحياة با ترجمه احمد آرام،  ج‌1، ص : 128</ref>و به برترين درجه مقصود<ref> تحف العقول-ترجمه جعفرى، ص 182</ref>و به جايگاه بلندى كه موجب شگفتى مى‌شود<ref> ايمان و كفر-ترجمه الإيمان و الكفر بحار الانوار، ج‌1، ص 635</ref> كه منجر به هدايت<ref> شرح آقا جمال الدين خوانسارى بر غرر الحكم،  ج‌6، ص 192</ref>مي شود، رسيد.
 
ملاك ايمان،<ref> الحياة با ترجمه احمد آرام ، ج‌1، ص 188</ref> نشانه‌ي پرهيزكاران،<ref> سيد رضي؛ نهج البلاغة، محمد دشتى‌، قم‌، مشهور، 1379 ش‌، اول‌، ص 405</ref> نشانه‌ي مؤمن،<ref> صابرى يزدى، على رضا / انصارى محلاتى‌، محمد رضار؛الحكم الزاهرة با ترجمه انصارى‌، قم‌، مركز چاپ و نشر سازمان تبليغات اسلامى‌، دوم‌، 1375 ش‌، ص 458</ref> اخلاص در عمل و تقوى و پرهيز از گناه،<ref> حسن بن ابى الحسن ديلمى؛ ارشاد القلوب، سيد هدايت الله مسترحمى، ‌ تهران‌، مصطفوى، ‌ سوم، ‌1349 ش، ‌ ج‌2، ص 107</ref> رفع وساوس نفسانيه،<ref>ارشاد القلوب-ترجمه مسترحمى، ج‌2، ص: 107</ref> بزرگترين بي نيازى،<ref> الحياة با ترجمه احمد آرام،  ج‌1 ،  ص 165</ref> كوشش درزندگي،<ref> الحياة با ترجمه احمد آرام ، ج‌1 ،  ص 169</ref> نيرومند شدن،<ref> الحياة با ترجمه احمد آرام ، ج‌1، ص 169</ref> كوتاهي آرزوها،<ref> ارشاد القلوب-ترجمه مسترحمى، ج‌2، ص 103</ref> دور كردن حوادث و مشكلات زندگى<ref> ايمان و كفر-ترجمه الإيمان و الكفر بحار الانوار، ج‌1، ص 637</ref> جلب نكردن رضايت مردم با عملى كه موجب خشم خدا است<ref> بحار الانوار-ترجمه جلد 67 و 68، ج‌1، ص 142</ref> ملامت نكردن مردم در تنگناها<ref> همان، ص 142</ref> برتري عمل اندك ومداوم به واسطه يقين در نزد خداوند<ref> الحياة با ترجمه احمد آرام،  ج‌1، ص165</ref> حرص نورزيدن به دنيا<ref> الحكم الزاهرة با ترجمه انصارى، ص 686</ref>، فراموش كردن دنيا <ref> شرح آقا جمال الدين خوانسارى بر غرر الحكم، ج‌5، ص 342</ref>و... همه از آثار يقين مي باشد.
 
 
== آثار عدم يقین ==
 
 
1-  پذيرفته نشدن [[دعا]] <ref> خرمشاهى، بهاء الدين – انصارى، ‌ مسعود؛پيام پيامبر، تهران‌، منفرد، اول‌، 1376 ش‌ص 697</ref>
 
 
2-  كم ارزش بودن عمل فراوان بدون يقين<ref> الحياة با ترجمه احمد آرام،  ج‌1،  ص 493</ref>
 
 
3-  آنكه قلبش به يقين نرسيده است، عملش به فرمان او نيست. <ref> الحياة با ترجمه احمد آرام،  ج‌1،  ص 169</ref>
 
 
4-  هيچ بيخردیی همچون كمى يقين نيست<ref> الحياة با ترجمه احمد آرام،  ج‌1، ص 76</ref>
 
 
5-  خوابيدن همراه با يقين، برتر از نمازگزاردن با شك و ترديد است. <ref> نهج البلاغة-ترجمه دشتى،  ص : 645</ref>
 
 
== پانویس ==
 
 
<references/>
 
 
 
== منابع ==
 
[http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=38631 یقین، زینب طاهری،سایت پژوهشکده باقر العلوم(ع) ( بخش فرهنگ علوم انسانی و اسلامی)] تاریخ بازیابی: 2 خرداد 1391 .
 
 
[[رده:اخلاق الهی]]
 
[[رده:اخلاق الهی]]
 +
[[رده:واژگان قرآنی]]
 +
[[رده:تعاریف کلی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۵ نوامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۱:۵۷


یقین اعتقاد و باور محکم و استوارى است که مطابق با حقیقت باشد و به هیچ وجه امکان زوال و احتمال خلاف در او راه ندارد.[۱]

یقین در قرآن

در آیات قرآن، یقین در چند معنى استعمال گردیده است:

  1. به معنى علم و آگاهى کامل: «ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلَّا اتِّباعَ الظَّنِّ وَ ما قَتَلُوهُ یقِیناً یعنى و ما قتلوه من غیر شک».(سوره نساء، آیه ۱۵۷)
  2. به معنى مرگ: «وَاعْبُدْ رَبَّک حَتَّى یأْتِیک الْیقِینُ یعنى حتّى یأتیک الموت». (سوره حجر، آیه ۹۹)
  3. به معنى آشکار و روشن. «کلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیقِینِ». یعنى اگر حادثه بزرگ عالم آخرت براى شما روشن و آشکار می شد. (سوره تکاثر، آیه ۵)[۲]

مراتب یقین

از نظر عارفان، یقین داراى سه مرتبه است:

  1. علم الیقین: علم الیقین‌ به معناى تصوّر و تصدیق موضوع به صورتى است که در واقع چنان است و البته حصول این یقین جز به کمک دانش و علم و استدلال و منطق میسّر نیست.
  2. عین الیقین: عین الیقین‌ به معناى دیدن و مشاهده کردن واقعیت است و این مرتبه درجه‌اى‌ از مرتبه قبل بالاتر است، چون بین چیزى را به چشم دیدن و باور کردن تا شنیدن و قبول کردن خیلى فرق است.
  3. حقّ الیقین: حق الیقین‌ به معناى متّحد شدن وجود با واقعیت است؛ به نحوى که هیچ‌گونه راه شک و تردیدى به آن براى انسان نماند و واقعیت خارجى یا موجودیت انسان یکى گردد، حق الیقین به معناى فناى در حق و بقاى به اوست، علماً و شهوداً و حالًا و مراد از لقاى حق در آیات قرآن همین مرتبه است‌، مرتبه‌‌اى که کار دلیل و برهان کار دیده نیست، بلکه نتیجه حرکت الهى قلب است، قلبى که خانه اوست و عرصه تجلّى نور او و چون دیده قلب که از آن تعبیر به بصیرت مى‌‌شود، به نور یقین روشن گردد انسان مستحقّ عنایات خاصّه و الطاف رحمانیه مى‌‌گردد و مى‌‌شنود آنچه را قبل از این یقین نمى‌‌شنید و مى‌‌بیند آنچه را نمى‌‌دید و مى‌‌یابد، آنچه را نمى‌‌یافت.[۳]

برخی دیگر مراتب یقین را با مثال آتش به این صورت توضیح داده اند:

  1. علم الیقین: و آن این است که انسان از دلائل مختلف به چیزى ایمان آورد مانند کسى که با مشاهده دود ایمان به وجود آتش پیدا مى‌کند.
  2. عین الیقین: و آن در جایی است که انسان به مرحله مشاهده مى‌رسد و با" چشم" خود مثلا آتش را مشاهده مى‌کند.
  3. حق الیقین: و آن همانند کسى است که وارد در آتش شود و سوزش آن را لمس کند و به صفات آتش متصف گردد و این بالاترین مرحله یقین است.[۴]

یقین در روایات

حقیقت یقین

اولین مرحله ایمان، معرفت و سپس یقین[۵] و بالاترین درجه یقین، خشنود بودن به قضاى الهی -که ناخوشایند است- مى‌باشد.[۶]

در کلام معصومین علیهم السلام حقیقت یقین را توکل بر خدا و تسلیم در برابر امر خدا و رضا به مقدرات خدا و واگذارى کارها به خدا دانست.[۷]

در حدیثی از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت شده که فرمود: به جبرئیل گفتم: تفسیر یقین چیست. فرمود: مؤمن براى خدا کارى مى‌کند که گویا او را مشاهده مى‌نماید و اگر او خداوند را مشاهده نمى‌کند خداوند او را مى‌نگرد و یقین کند که هر چه به او مى‌رسد باید مى‌رسید و خطا نمى‌کرد و هر چه به او اصابت نمى‌کند باید هم اصابت نمى‌کرد.[۸]

یقین در نظر اهل یقین

در باب «حقیقة الایمان و الیقین» اصول کافى مرحوم کلینى روایت شده است که رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله نماز صبح بگزارد و بعد از نماز جوانى را در مسجد دید که سرش را فرود مى‌‌آورد. رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله بدو گفت: اى فلان چگونه صبح کرده‌‌اى؟ گفت: یا رسول اللّه صبح کرده‌ام درحالى‌‌که صاحب یقینم. رسول اللّه از گفتار وى به شگفت آمد و گفت هر یقینى را حقیقتى است، حقیقت یقین‌ تو چیست؟ گفت اى رسول اللّه یقینم مرا اندوهگین کرد و شبم را به بیدارى و روزهاى گرمم را به تشنگى کشانیده است تا آنکه گویا من اکنون به عرش پروردگار نگاه مى‌کنم که براى حساب واداشته شده است و خلائق براى حساب محشورند و من در میان آنانم و گویا که به اهل بهشت مى‌‌نگرم که در بهشت متنعّمند و یکدیگر را مى‌‌شناسند و بر اریکه‌‌ها تکیه داده‌‌اند و گویا که اهل آتش را مى‌‌بینم که در آتش معذّبند و فریاد برمى‌‌آورند و گویا که من اکنون آواز زبانه آتش را مى‌‌شنوم که بر گوش‌هاى من مى‌‌پیچد.

رسول اللّه به اصحاب خود فرمود: «هذا عبد نوّر اللّه قلبه» این بنده‌اى است‌ که خداوند دل او را به ایمان روشن کرده است. سپس رسول اللّه بدو فرمود: «الزم ما انت علیه»؛ از این حال جدا مشو. آن جوان گفت: یا رسول اللّه براى من از خداوند بخواه که در خدمت تو شهادت را روزى من گرداند. رسول اللّه بخواست و طولى نکشید آن جوان در یکى از غزوات نبىّ صلّى اللّه علیه و آله بعد از نه نفر که وى دهمین بود شربت شهادت چشید.[۹]

فضیلت یقین

یقین افضل کمالات، اشرف فضایل و اهم اخلاق است و در کلام معصومین علیهم السلام و سخنان بزرگان آمده است که:

  1. هیچ نورى همچون نور یقین نیست.[۱۰]
  2. یقین از ایمان و اسلام بافضیلت­ تر است.[۱۱]
  3. عمل کم و همیشگى با یقین بهتر از اعمال زیاد بدون یقین است.[۱۲]
  4. چیزى گرامى‌تر و عزیزتر از یقین نیست.[۱۳]
  5. بهترین چیزى که به قلب داده شده، یقین است.[۱۴]
  6. خیرى که همواره در قلب جاى دارد، یقین است.[۱۵]
  7. یقین ثروتى است که از همه چیز کفایت مى‌کند.[۱۶]
  8. اهل یقین مورد غبطه دیگران می باشد.[۱۷]
  9. کمتر از یقین چیزى بین مردم تقسیم نشده است.[۱۸]
  10. با ارزش‌ترین چیزى که در دل انسان راه می یابد، یقین است.[۱۹]
  11. رأس دین، درستى یقین است.[۲۰]

حدّ یقین

برای دانستن حد و نهایت یقین می توان به کلام امام صادق علیه السلام اشاره داشت که فرمودند: حد یقین این است که فقط از خداوند بترسى.[۲۱]

متعلق یقین

آنچه یقین به آن تعلق می گیرد یا از اجزاء و لوازم ایمان است مانند وجود خداوند و صفات کمالیه او و مباحث متعلق به نبوت و امامت و احوال نشئه آخرت، و یا اموری که در ایمان مدخلیتی ندارد.[۲۲]

در روایات، یقین بنابر نقلی بر چهار شعبه؛ تیزهوشى، رسیدن به حقایق، عبرت‌شناسى، سنّت و روش پیشینیان[۲۳]و بنابر نقل دیگر بر چهار شاخه؛ شوق و ترس و زهد و انتظار تقسیم می شود.[۲۴]

زمینه یقین

با توجه به آیه ۹۹ سوره حجر، «عبادت»، زمینه ساز یقین[۲۵] است: «وَاعْبُدْ رَبَّک حَتىَ‌ یأْتِیک الْیقِینُ؛ و پروردگارت را عبادت کن تا یقین [مرگ‌] تو فرا رسد».

گویا که معناى آیه چنین است: اگر مى‌خواهى به یقین و مراتب آن برسى و معلوم را به تفصیل به دست آورى به عبادت پروردگارت مشغول باش تا مراتب یقین که مطلوب تو است بدست آید[۲۶] که تداوم بر بندگى حق، سبب پیدا شدن یقین است.[۲۷] و نیز احتمال است که مراد از آمدن یقین، رسیدن اجل مرگ است که با فرا رسیدنش غیب، مبدل به شهادت و خبر مبدل به عیان مى‌شود.[۲۸]

امر دیگری که انسان را به مقام رفیع یقین می رساند، تسلیم محض خداوند بودن است؛ زیرا کسی به این مقام می رسد که در قلب او جز خواسته خدا چیزی نباشد.[۲۹]

نشانه صحت یقین

در حدیث شریفی از امام صادق علیه السلام دو چیز علامت صحت و سلامت یقین شمرده شده: یکى آن که سخط و غضب حق را به رضاى مردم نفروشد. دیگر آن که مردم را ملامت نکند به آنچه خدا به آنها نداده. که این دو از ثمرات کمال یقین است، چنانچه مقابل آنها از ضعف یقین و علت و مرض ایمان است.[۳۰]

همچنین نترسیدن از مرگ نیز، نشانه دیگری بر صحت یقین برشمرده شده است.[۳۱]

نشانه‌های ضعف یقین

در روایتی دیگر از امام صادق علیه السلام نشانه ضعف یقین برای ما روشن می شود: «کسى که یقین او ضعیف و سست باشد:

  1. در جریان زندگى خود پیوسته متوجه به وسائل و اسباب شده و تمسک و توسل به آنها پیدا مى‌کند و این را نزد خود جایز و صحیح تصور نموده و برخلاف اخلاص و توحید نمى‌داند.
  2. در امور زندگى خود بدون دقت و تحقیق حق، از رسوم و عادات مردم پیروى کرده و گفتار و اقوال دیگران را معتبر مى‌شمارد.
  3. در امور مربوط به زندگى مادى دنیوى، کمال کوشش و سعى بلیغ نموده و در جمع دنیا و نگهدارى و امساک آن اهتمام خواهد داشت. او اظهار مى‌کند که مانع و معطى و دهنده و گیرنده‌اى به جز پروردگار متعال نیست و هر بنده‌اى نمى‌رسد مگر به آنچه روزى و قسمت و نصیب او باشد و به زبان مى‌گوید که سعى و کوشش اثرى در تغییر مقدرات و در زیادى قسمت ندارد ولى از لحاظ عمل و از باطن و قلب خود مخالف این اظهار و گفتار است.»[۳۲]

نشانه‌های صاحب یقین

برای اهل یقین نشانه هایی برشمردند:

  1. نشانه‌اش این است که از غیر خدا قطع امید مى‌کند و به حول و قوه خدا پناه مى‌برد.[۳۳]
  2. و در پیروى از اوامر او استقامت مى‌کند.
  3. و در ظاهر و باطن خدا را عبادت مى‌نماید.[۳۴]
  4. صاحب کرامت است؛ زیرا هر قدر یقین انسان زیاد شود قوه تصرف برای او در جمیع کائنات حاصل می شود.[۳۵]
  5. به وجود پروردگار از روى حقیقت یقین داشته و بدو ایمان آورد.
  6. محقّق بودن مرگ را باور داشته و از آن بترسد.
  7. مطمئن باشد که قیامت حقّ است.
  8. یقین داشته باشد که بهشت حقّ است.
  9. همچنین به دوزخ و عذاب یقین دارد.
  10. به حقیقت سؤال و جواب روز رستاخیز باور داشته آنگاه به حساب کردار خود برسد.[۳۶]

آثار یقین

یقین نصیبی است که هر کس به آن مزین شد، محرم خلوتخانه انس می گردد که به سبب آن می توان به اصلاح و تهذیب نفس،[۳۷] آرامش و سکونت،[۳۸] درک آیات الهی،[۳۹] صبر و شکیبائى،[۴۰] امیدواری،[۴۱] کسب بسیاری از امور علمی و عملی،[۴۲] برطرف کردن غم و اندوهها[۴۳] و به برترین درجه مقصود[۴۴] و به جایگاه بلندى که موجب شگفتى مى‌شود[۴۵] که منجر به هدایت[۴۶]می شود، رسید.

ملاک ایمان،[۴۷] نشانه‌ی پرهیزکاران،[۴۸] نشانه‌ی مؤمن،[۴۹] اخلاص در عمل و تقوى و پرهیز از گناه،[۵۰] رفع وساوس نفسانیه،[۵۱] بزرگترین بی نیازى،[۵۲] کوشش در زندگی،[۵۳] نیرومند شدن،[۵۴] کوتاهی آرزوها،[۵۵] دورکردن حوادث و مشکلات زندگى[۵۶] جلب نکردن رضایت مردم با عملى که موجب خشم خدا است[۵۷] ملامت نکردن مردم در تنگناها[۵۸] برتری عمل اندک و مداوم به واسطه یقین در نزد خداوند[۵۹] حرص نورزیدن به دنیا[۶۰]، فراموش کردن دنیا[۶۱] و... همه از آثار یقین می باشد.

آثار عدم یقین

  1. پذیرفته نشدن دعا.[۶۲]
  2. کم ارزش بودن عمل فراوان بدون یقین.[۶۳]
  3. آن که قلبش به یقین نرسیده است، عملش به فرمان او نیست.[۶۴]
  4. هیچ بیخردی ای همچون کمى یقین نیست.[۶۵]
  5. خوابیدن همراه با یقین، برتر از نماز گزاردن با شک و تردید است.[۶۶]

پانویس

  1. طوسی، خواجه نصیرالدین ؛اوصاف الاشراف، سید محمد رضا غیاثی کرمانی، قم، مؤسسه فرهنگی-انتشاراتی حضور، ۱۳۸۲ه. ش، سوم، ص۹۶
  2. أنوار العرفان فی تفسیر القرآن، ج‌۱، ص ۱۷۶.
  3. انصاریان، حسین، عرفان اسلامى، ج‌۱، ص۳۸۵ و ۳۸۶
  4. تفسیر نمونه، ج‌۲۷، ص ۲۸۵
  5. دیلمی، حسن بن ابی الحسن؛ ارشاد القلوب الی الصواب، ترجمه علی سلگی نهاوندی، قم، نشر ناصر، ۱۳۷۶ هـ.ش ج‌۱، ص ۳۳۲
  6. حرّانى، حسن بن شعبه؛ تحف العقول، ترجمه بهراد جعفرى، ‌ تهران‌، اسلامیه، ‌اول، ‌۱۳۸۰ ش‌، ص ۲۵۸
  7. علامه مجلسی؛ ترجمه الإیمان و الکفر بحارالانوار، عزیزالله عطاردى‌، تهران‌، انتشارات عطارد، ۱۳۷۸ ش، ج‌۱، ص۶۱۵
  8. ایمان و کفر-ترجمه الإیمان و الکفر بحار الانوار، ج‌۱، ص ۶۱۶
  9. حسن زاده آملی، حسن،هزار و یک کلمه، ج‌۲، ص ۴۱۳
  10. حکیمى اخوان، آرام‌ احمد؛الحیاة با ترجمه احمد آرام‌، تهران، ‌دفتر نشر فرهنگ اسلامى‌، ۱۳۸۰ ش‌، ج‌۱، ص ۱۲۸.
  11. ایمان و کفر، همان، ج‌۱، ص۶۴۳.
  12. همان، ص۶۱۶.
  13. همان، ص ۶۴۳.
  14. همان، ص ۶۱۶.
  15. همان، ص۶۳۲.
  16. همان، ص۶۳۵.
  17. همان، ص ۶۳۲.
  18. همان، ص ۶۳۵.
  19. علامه مجلسی؛ بحارالانوار - ترجمه جلد ۶۷ و ۶۸، سید ابوالحسن موسوى همدانى، تهران‌، کتابخانه مسجد ولى عصر، اول‌ج‌۱، ص۱۴۲.
  20. تحف العقول - ترجمه جعفرى، ص ۶۶.
  21. ایمان و کفر - ترجمه الإیمان والکفر بحارالانوار، ج‌۱، ص ۶۱۵.
  22. مولامهدی، نراقی؛علم اخلاق اسلامی (ترجمه کتاب جامع السعادات)، ترجمه سید جلال الدین مجتبوی، انتشارات حکمت، ۱۳۶۶ه. ش، اول، ج۱، ص۱۷۶.
  23. تحف العقول-ترجمه جعفرى، ص ۱۴۹
  24. انصارى زنجانى خوئینى، ‌ اسماعیل؛ اسرار آل محمد علیهم السلام، ‌ قم‌، نشر الهادى، ‌ اول، ‌۱۴۱۶ ق، ‌ص ۲۵۹
  25. گنجینه معارف، ص۷۹۴
  26. گنابادی، سلطان محمد؛ ترجمه بیان السعادة فى مقامات العبادة، خانى رضا/ حشمت الله ریاضى، تهران‌، مرکز چاپ و انتشارات دانشگاه پیام‌نور، ۱۳۷۲ ش‌، اول‌، ج‌۸، ص۸۳
  27. قرائتى محسن؛ تفسیر نور، تهران‌، مرکز فرهنگى درس هایى از قرآن‌، ۱۳۸۳ ش‌، یازدهم‌، ج‌۶، ص ۳۶۳.
  28. طباطبایی، محمدحسین؛ ترجمه تفسیر المیزان‌، موسوى همدانى سید محمدباقر، قم‌، دفتر انتشارات اسلامى جامعه‌ى مدرسین حوزه علمیه قم‌، ۱۳۷۴ ش‌، پنجم‌، ج‌۱۲، ص۲۸۹
  29. جوادی آملی، عبدالله؛ مراحل اخلاق در قرآن کریم (تفسیر موضوعی قرآن کریم)، قم، مرکز نشر اسراء اول، ۱۳۷۷، ج۱۱، ص۳۵۵
  30. موسوی خمینی، روح‌الله؛ شرح چهل حدیث، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵هـ.ش، سی و ششم، ص ۵۶۰
  31. گنجینه معارف، فص۷۹۹.
  32. منسوب به امام جعفر صادق علیه السلام‌؛ مصباح الشریعة، حسن مصطفوى‌، تهران، ‌انجمن اسلامى حکمت و فلسف ایران‌، اول‌، ۱۳۶۰ ش، ص ۳۹۴.
  33. ایمان و کفر - ترجمه الإیمان والکفر بحارالانوار، ج‌۱، ص۶۳۶.
  34. علم اخلاق اسلامی، ج۱، ص۱۷۸.
  35. نراقی، ملا احمد؛ معراج السعاده، قم، زهیر، ۱۳۸۶ه.ش، اول، ص۹۶.
  36. تحف العقول-ترجمه جعفرى، ص ۲۶.
  37. امام خمینی؛جهاد اکبر، ص ۳۳.
  38. شرح چهل حدیث، ص ۵۵۷
  39. سوره جاثیه، آیات ۳-۴ «إِنَّ فىِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ لاََیاتٍ لِّلْمُؤْمِنِینَ * وَ فىِ خَلْقِکمُ‌ْ وَ مَا یبُثُّ مِن دَابَّةٍ ءَایاتٌ لِّقَوْمٍ یوقِنُونَ» بى‌شک در آسمانها و زمین نشانه‌هاى (فراوانى) براى مؤمنان وجود دارد * و نیز در آفرینش شما و جنبندگانى که (در سراسر زمین) پراکنده ساخته، نشانه‌هایى است براى جمعیتى که اهل یقینند.
  40. ایمان و کفر-ترجمه الإیمان و الکفر بحار الانوار، ج‌۱، ص ۶۳۹
  41. خوانساری، جمال الدین؛ شرح آقا جمال الدین خوانساری بر غرر الحکم، دانشگاه تهران، ۱۳۶۶ ش، ج‌۵، ص ۴۶۶
  42. مراحل اخلاق در قرآن کریم (تفسیر موضوعی قرآن کریم )، ص۳۵۳
  43. الحیاة با ترجمه احمد آرام، ج‌۱، ص۱۲۸
  44. تحف العقول-ترجمه جعفرى، ص ۱۸۲
  45. ایمان و کفر-ترجمه الإیمان و الکفر بحار الانوار، ج‌۱، ص ۶۳۵
  46. شرح آقا جمال الدین خوانسارى بر غرر الحکم، ج‌۶، ص ۱۹۲
  47. الحیاة با ترجمه احمد آرام، ج‌۱، ص ۱۸۸.
  48. سید رضی؛ نهج البلاغة، محمد دشتى‌، قم‌، مشهور، ۱۳۷۹ ش‌، اول‌، ص ۴۰۵.
  49. صابرى یزدى، على رضا/انصارى محلاتى‌، محمدرضا الحکم الزاهرة با ترجمه انصارى‌، قم‌، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامى‌، دوم‌، ۱۳۷۵ ش‌، ص ۴۵۸.
  50. حسن بن ابى الحسن دیلمى؛ ارشاد القلوب، سید هدایت الله مسترحمى، تهران‌، مصطفوى، ‌سوم، ‌۱۳۴۹ ش، ج‌۲، ص ۱۰۷.
  51. ارشاد القلوب - ترجمه مسترحمى، ج‌۲، ص۱۰۷.
  52. الحیاة با ترجمه احمد آرام، ج‌۱، ص ۱۶۵.
  53. الحیاة با ترجمه احمد آرام، ج‌۱، ص ۱۶۹.
  54. الحیاة با ترجمه احمد آرام، ج‌۱، ص ۱۶۹.
  55. ارشاد القلوب - ترجمه مسترحمى، ج‌۲، ص ۱۰۳.
  56. ایمان و کفر - ترجمه الإیمان والکفر بحارالانوار، ج‌۱، ص ۶۳۷
  57. بحارالانوار-ترجمه جلد ۶۷ و ۶۸، ج‌۱، ص ۱۴۲
  58. همان، ص ۱۴۲
  59. الحیاة با ترجمه احمد آرام، ج‌۱، ص۱۶۵.
  60. الحکم الزاهرة با ترجمه انصارى، ص ۶۸۶
  61. شرح آقا جمال الدین خوانسارى بر غرر الحکم، ج‌۵، ص ۳۴۲
  62. خرمشاهى، بهاءالدین – انصارى،‌ مسعود؛ پیام پیامبر، تهران‌، منفرد، اول‌، ۱۳۷۶ ش‌، ص ۶۹۷.
  63. الحیاة با ترجمه احمد آرام، ج‌۱، ص ۴۹۳.
  64. الحیاة با ترجمه احمد آرام، ج‌۱، ص ۱۶۹.
  65. الحیاة با ترجمه احمد آرام، ج‌۱، ص ۷۶.
  66. نهج البلاغة-ترجمه دشتى، ص۶۴۵.

منابع

  • زینب طاهری، یقین، دانشنامه پژوهه، تاریخ بازیابی: ۲ خرداد ۱۳۹۱.
  • هزار و یک کلمه‌، حسن زاده آملى‌، بوستان کتاب‌، قم‌، ۱۳۸۱.
  • عرفان اسلامى‌: شرح و تفسیر مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه‌، حسین انصاریان‌، انتشارات دارالعرفان‌، قم‌، ۱۳۸۶، چاپ اول‌.