چله نشینی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(ویرایش)
 
(۶ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
چله‌نشینى، اصطلاحى عرفانى و معادل اربعین یا اربعینیه، به معناى خلوت‌نشینى سالك به مدت چهل روز یا در چند دوره چهل روزه.
+
{{عالی}}
 
+
«چله‌نشینى»، اصطلاحى [[عرفان|عرفانى]] و معادل «اربعین» یا «اربعینیه»، به معناى خلوت‌نشینى سالک به مدت چهل روز است. دانشمندان مسلمان به ویژه آنان که مشرب عرفانی دارند، به عدد چهل در زمینه خودسازی به دیده اهمیت می نگرند و برای این عدد در فعلیت یافتن استعدادهای [[انسان]] و کامل شدن ملکات اخلاقی و پیمودن درجات [[معرفت]] تأثیری ویژه قائل هستند. البته برخی چله‌نشینی‌ را [[بدعت]] دانسته اند.
==رموز عدد چهل==
 
 
 
عدد چهل در فرهنگ ديني و اسلامي در ميان ساير اعداد از جايگاه ويژه اي برخوردار است. به راستي راز و رمز آن چيست. آيا صرفاً يك اعتبار و قرارداد است كه براي هر عددي مي توانست در نظر گرفته شود و يا اين كه از يك پشتوانه تكويني و تكاملي روند حركت انسان در ابعاد مادي و معنوي برخوردار است. در اين رابطه بهترين منابعي كه حق مطلب را در تبيين رموز عدد چهل ادا مي كند آيات شريفه قرآن و روايات معصومين علیهم السلام است.
 
 
 
==شكل گيري شخصيت انسان==
 
 
 
اهميت چهل سالگي انسان قابل انكار نيست، چنانكه در روايات متعددي از پيامبر صلی الله علیه و آله و معصومان آمده است: هنگامي كه بنده به چهل سالگي مي رسد خداوند به دو فرشته مراقب او مي گويد: ازاين پس بر او سخت بگيريد و همه كارهاي كوچك و بزرگ و زياد و كم را ثبت كنيد. اين روايات همه از اين حقيقت خبر مي دهند كه شخصيت انسان تا چهل سالگي شكل گرفته و از آن پس تحولات دروني در او سخت تر مي شود.
 
 
 
==مشرب عرفا==
 
 
 
دانشمندان مسلمان به ويژه آنان كه مشرب عرفاني دارند، به عدد چهل در زمينه خودسازي به ديده اهميت مي نگرند و براي اين عدد در فعليت يافتن استعدادهاي انسان و كامل شدن ملكات اخلاقي و پيمودن درجات معرفت تاثيري ويژه قائل هستند.
 
  
 
==عدد چهل از منظر قرآن==
 
==عدد چهل از منظر قرآن==
 +
در [[قرآن کریم]] واژه «اربعین» در چهار [[آیه]] و مرتبط با سه موضوع دیده می شود:
  
عدد چهل يا اربعين، از موضوعاتي است كه در [[قرآن]] و روايات از جايگاه ويژه اي برخوردار است و تاكنون كتاب هاي فراواني درباره آن نوشته شده است. در [[قرآن كريم]] اين واژه در چهار آيه و مرتبط با سه موضوع ديده مي شود:
+
*۱- در آیه ۱۵ [[سوره احقاف]] از چهل سالگی انسان یاد شده و این که خداوند به همه انسان ها درباره نیکی به پدر و مادر سفارش کرده است؛ اما فقط نیکوکاران به این سفارش الهی عمل و به پدر و مادر خود نیکی می کنند و این نیکی را تا رسیدن به رشد کامل خود و رسیدن به چهل سالگی ادامه می دهند؛ آنگاه در چهل سالگی [[دعا]] می کنند و از خداوند توفیق می طلبند تا در برابر نعمت هایی که خود و پدر و مادرشان از آن برخوردار بوده اند، شکرگزار او باشند: {{متن قرآن|«وَوَصَّینَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَیهِ إِحْسَانًا حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کرْهًا وَوَضَعَتْهُ کرْهًا وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا حَتَّىٰ إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِینَ سَنَةً قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکرَ نِعْمَتَک الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَی وَعَلَىٰ وَالِدَی وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَصْلِحْ لِی فِی ذُرِّیتِی إِنِّی تُبْتُ إِلَیک وَإِنِّی مِنَ الْمُسْلِمِینَ»}}.
 
 
* 1- در آيه 15 [[سوره احقاف]] از چهل سالگي انسان ياد شده و اين كه خداوند به همه انسان ها درباره نيكي به پدر و مادر سفارش كرده است؛ اما فقط نيكوكاران به اين سفارش الهي عمل و به پدر و مادر خود نيكي مي كنند و اين نيكي را تا رسيدن به رشد كامل خود و رسيدن به چهل سالگي ادامه مي دهند؛ آنگاه در چهل سالگي [[دعا]] مي كنند و از خداوند توفيق مي طلبند تا در برابر نعمت هايي كه خود و پدر و مادرشان از آن برخوردار بوده اند، شكرگزار او باشند: {{متن قرآن|«و وصينا الانسان بوالديه احسانا حملته امه كرها و وضعته كرها و حمله و فصاله ثلاثون شهرا حتي اذا بلغ اشده و بلغ اربعين سنه قال رب اوزعني ان اشكر نعمتك التي انعمت علي و علي والدي و ان اعمل صالحا ترضاه و اصلح لي في ذريتي اني تبت اليك و اني من المسلمين»}}.
 
 
 
* 2- در آيه 26 [[سوره مائده]] از چهل سال ممنوعيت ورود بني اسراييل به سرزمين مقدس و چهل سال سرگرداني آنها در قطعه اي از زمين خبر داده است: {{متن قرآن|«قال فانها محرمه عليهم اربعين سنه يتيهون في الارض فلا تاس علي القوم الفاسقين»}}. اين ممنوعيت پس از آن بود كه موسي به قومش براي ورود به سرزمين مقدس فرمان داد؛ اما بني اسراييل به اين دليل كه در آنجا مردمي جبارند، از اطاعت موسي سر باز زدند و گفتند: تا آنان از آنجا بيرون نروند، ما هرگز وارد آن شهر نمي شويم. در [[تورات]] نيز داستان سرگرداني بني اسراييل ذكر شده است.
 
 
 
* 3- آيه 51 [[سوره بقره]] نيز از ميقات چهل شبه موسي خبر مي دهد: {{متن قآن|«و اذ واعدنا موسي اربعين ليله»}} كه در آيه 142 [[سوره اعراف]] به اين صورت تفصيل داده شده است: {{متن قرآن|«و واعدنا موسي ثلاثين ليله و اتممناها بعشر فتم ميقات ربه اربعين ليله»}}.
 
 
 
مفسران برآنند كه آن چهل شب در سي شب [[ذی القعده]] و دهه اول [[ذی الحجه]] بوده است؛ چنان كه در رواياتي از [[امام صادق]] علیه السلام نيز بر اين تعيين دلالت دارد؛ اما آلوسي بدون استناد به دليلي، اين احتمال را كه ميقات در سي روز [[ذی الحجه]] و دهه اول [[محرم]] بوده نيز نقل كرده است. ميقات چهل روز و چهل شبه موسي در تورات آمده است.
 
  
مفسران در ذيل هر يك از آيات پيشين درصدد برآمده اند. رازي متناسب با موضوع را براي عدد چهل بيان كنند. در آيه 15 [[سوره احقاف]] از كمال رشد انسان و چهل سالگي وي ياد شده است. بيشتر مفسران، كمال رشد را در 33 سالگي مي دانند؛ ولي برخي آن را در همان چهل سالگي دانسته اند.
+
*۲- در آیه ۲۶ [[سوره مائده]] از چهل سال ممنوعیت ورود [[بنی اسرائیل]] به سرزمین مقدس و چهل سال سرگردانی آنها در قطعه ای از زمین خبر داده است: {{متن قرآن|«قَالَ فَإِنَّهَا مُحَرَّمَةٌ عَلَیهِمْ أَرْبَعِینَ سَنَةً یتِیهُونَ فِی الْأَرْضِ فَلَا تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْفَاسِقِینَ»}}. این ممنوعیت پس از آن بود که [[حضرت موسی علیه السلام|حضرت موسی]] به قومش برای ورود به سرزمین مقدس فرمان داد؛ اما بنی اسراییل به این دلیل که در آنجا مردمی جبارند، از اطاعت موسی سر باز زدند و گفتند: تا آنان از آنجا بیرون نروند، ما هرگز وارد آن شهر نمی شویم. در [[تورات]] نیز داستان سرگردانی بنی اسراییل ذکر شده است.
  
بنا به روايتي از [[امام صادق]] علیه السلام انسان در 33 سالگي به رشد كامل جسماني خود مي رسد و اين رشد تا چهل سالگي ثابت است و از آن پس، بدن رو به كاستي مي رود. در هر صورت برخي، سر تأكيد آيه بر چهل سالگي را اين دانسته اند كه از يك سو معمولاً عقل انسان در اين سن كامل مي شود و در همين زمان حجت خداوند بر او تمام شده، جهالت جواني از وي فاصله گرفته، حق واجب خداوند را در نيكي به پدر و مادر مي شناسد و از سوي ديگر در چهل سالگي صفات اخلاقي در وي قوي شده، از آن پس به آساني از او جدا نمي شود.
+
*۳- آیه ۵۱ [[سوره بقره]] نیز از میقات چهل شبه حضرت موسی خبر می دهد: {{متن قرآن|«و اذ وَاعَدْنَا مُوسَىٰ أَرْبَعِینَ لَیلَةً»}} که در آیه ۱۴۲ [[سوره اعراف]] به این صورت تفصیل داده شده است: {{متن قرآن|«وَوَاعَدْنَا مُوسَىٰ ثَلَاثِینَ لَیلَةً وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِیقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِینَ لَیلَةً»}}.
  
==عدد چهل از منظر روايات==
+
مفسران برآنند که آن چهل شب در سی شب [[ذی القعده]] و دهه اول [[ذی الحجه]] بوده است؛ چنان که در روایاتی از [[امام صادق]] علیه السلام نیز بر این تعیین دلالت دارد؛ اما آلوسی بدون استناد به دلیلی، این احتمال را که میقات در سی روز [[ذی الحجه]] و دهه اول [[ماه محرم|محرم]] بوده نیز نقل کرده است. میقات چهل روز و چهل شبه موسی در تورات آمده است.
  
آنچه قابل انكار نيست، اهميت اين مرحله از عمر انسان است؛ چنان كه در روايات متعددي از پيامبر صلی الله علیه و آله و معصومان آمده است هنگامي كه عمر بنده به چهل سالگي مي رسد، خداوند به دو فرشته مراقب او مي گويد: از اين پس بر او سخت بگيريد و همه كارهاي كوچك و بزرگ و زياد و كم او را ثبت كنيد.
+
مفسران در ذیل هر یک از آیات پیشین درصدد برآمده اند رازی متناسب با موضوع را برای عدد چهل بیان کنند. در آیه ۱۵ [[سوره احقاف]] از کمال رشد انسان و چهل سالگی وی یاد شده است.  
  
در حديث آمده است: كساني كه به چهل سالگي مي رسند و [[توبه]] نمي كنند، [[شيطان]] دستي به صورت آنها كشيده، مي گويد: پدرم فداي رويي كه رستگار نمي شود. اين روايات همه از اين حقيقت خبر مي دهد كه شخصيت انسان تا چهل سالگي شكل گرفته و از آن پس، تحولات دروني در او سخت تر مي شود؛ البته در حديثي از [[امام صادق]] علیه السلام نيز آمده كه خداوند افراد چهل ساله را گرامي مي دارد. اين روايت شايد دستوري اخلاقي براي رعايت احترام اشخاصي باشد كه داراي عمري چهل سال و بيشتر از آن هستند.
+
اهمیت چهل سالگی انسان قابل انکار نیست، چنانکه در روایات متعددی از [[پیامبر اسلام|پیامبر]] صلی الله علیه و آله و [[معصوم|معصومان]] آمده است: هنگامی که بنده به چهل سالگی می رسد خداوند به دو [[فرشتگان|فرشته]] مراقب او می گوید: از این پس بر او سخت بگیرید و همه کارهای کوچک و بزرگ و زیاد و کم را ثبت کنید. این روایات همه از این حقیقت خبر می دهند که شخصیت انسان تا چهل سالگی شکل گرفته و از آن پس تحولات درونی در او سخت تر می شود.
  
آلوسي درباره سر چهل سال سرگرداني بني اسرائيل مي گويد: چهل سال، زمان لازمي بود كه بني اسرائيل از ناداني خود در مخالفت با موسي علیه السلام دست بردارند. برخي ديگر نيز چهل سال را زمان لازم براي انقضاي نسل نافرمان بني اسرائيل - كه به اخلاق فاسد خو گرفته بودند - و نيز ظهور نسل جديد از آنان دانسته و برآنند كه پس از آن زمان، نسل جديد بني اسرائيل وارد سرزمين مقدس شد.
+
برخی سرّ تأکید آیه بر چهل سالگی را این دانسته اند که از یک سو معمولاً [[عقل]] انسان در این سن کامل می شود و در همین زمان حجت خداوند بر او تمام شده، جهالت جوانی از وی فاصله گرفته، حق واجب خداوند را در نیکی به پدر و مادر می شناسد و از سوی دیگر در چهل سالگی صفات اخلاقی در وی قوی شده، از آن پس به آسانی از او جدا نمی شود.
  
راز ميقات چهل شبه موسي نيز روشن نيست؛ اما وجود اين روايت از [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله كه فرمود: هر كس چهل روز اخلاص ورزد و اعمال خود را براي خدا خالص گرداند، چشمه هاي حكمت از قلبش بر زبانش جاري مي شود: «من اخلص لله اربعين صباحا جرت ينابيع الحكمه من قلبه علي لسانه» در كنار دو آيه ميقات، سبب شده تا دانشمندان مسلمان به ويژه آنان كه مشرب عرفاني دارند؛ به عدد چهل در زمينه خودسازي با ديده اهميت بنگرند و براي اين عدد در فعليت يافتن استعدادهاي انسان و كامل شدن ملكات اخلاقي و پيمودن درجات معرفت تأثيري ويژه قايل شوند.
+
آلوسی درباره سرّ چهل سال سرگردانی [[بنی اسرائیل]] می گوید: چهل سال، زمان لازمی بود که بنی اسرائیل از نادانی خود در مخالفت با [[حضرت موسی علیه السلام|موسی]] علیه السلام دست بردارند. برخی دیگر نیز چهل سال را زمان لازم برای انقضای نسل نافرمان بنی اسرائیل - که به اخلاق فاسد خو گرفته بودند - و نیز ظهور نسل جدید از آنان دانسته و برآنند که پس از آن زمان، نسل جدید بنی اسرائیل وارد سرزمین مقدس شد.
  
صدرالمتألهين شيرازي بر آن است كه فقط پيامبران و اولياي الهي از راز تعيين عدد چهل باخبرند؛ سپس به نقل نكته اي لطيف از سهروردي، صاحب عوارف المعارف درباره راز آن مي پردازد كه خداي سبحان، گل آدم را در چهل روز سرشت؛ چنان كه در حديث آمده: «خمرت طينه آدم بيدي اربعين صباحا» و او را به گونه اي متناسب با عالم شهادت و غيب آفريد و در هر صباح كه مرتبه اي از قوا و طبقه اي از اعضا را براي آباداني جنبه شهادت (دنيايي) وي در او به وديعه نهاد بين او و عوالم غيبي حجابي پديد آورد و او را به نوعي از ساحت قدس الهي دور كرد؛ بنابراين براي بيرون آمدن وي از اين حجاب ها و نزديك شدن به آن ساحت يك اربعين اخلاص در عمل لازم است.
+
راز میقات چهل شبه حضرت موسی نیز روشن نیست؛ اما وجود این روایت از [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله که فرمود: هر کس چهل روز [[اخلاص]] ورزد و اعمال خود را برای خدا خالص گرداند، چشمه های حکمت از قلبش بر زبانش جاری می شود: «من اخلص لله اربعین صباحا جرت ینابیع الحکمه من قلبه علی لسانه» در کنار دو آیه میقات، سبب شده تا دانشمندان مسلمان به ویژه آنان که مشرب [[عرفان|عرفانی]] دارند؛ به عدد چهل در زمینه خودسازی با دیده اهمیت بنگرند و برای این عدد در فعلیت یافتن استعدادهای انسان و کامل شدن ملکات اخلاقی و پیمودن درجات معرفت تأثیری ویژه قایل شوند.
  
وي در ادامه، همين نكته را منشأ تعيين عدد چهل (چله نشيني ها) براي خلوت ها و رياضت هاي عارفان دانسته است. همچنان كه روايت پيشين، توجه عارفان را به خود جلب كرد، نقل حديث ديگري از [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله كه فرمود: هر كس از امت من چهل حديث مورد نياز مردم در امور دين را حفظ كند، خداوند او را در روز قيامت فقيه و دانشمند برمي انگيزد. توجه فقيهان و محدثان را به خود معطوف داشت، به طوري كه كتاب هاي زيادي در زمينه چهل حديث نگاشته شد. برخي بيش از 72 كتاب و برخي ديگر افزون بر 90 كتاب در اين موضوع ياد كرده اند. روايات فراواني نيز نقل شده كه در آن به نوعي از عدد چهل نام برده شده است.
+
[[ملاصدرا|صدرالمتألهین شیرازی]] بر آن است که فقط پیامبران و اولیای الهی از راز تعیین عدد چهل باخبرند؛ سپس به نقل نکته ای لطیف از سهروردی، صاحب عوارف المعارف درباره راز آن می پردازد که خدای سبحان، گل آدم را در چهل روز سرشت؛ چنان که در [[حدیث]] آمده: «خمرت طینة آدم بیدی اربعین صباحا» و او را به گونه ای متناسب با عالم شهادت و غیب آفرید و در هر صباح که مرتبه ای از قوا و طبقه ای از اعضا را برای آبادانی جنبه شهادت (دنیایی) وی در او به ودیعه نهاد بین او و عوالم غیبی حجابی پدید آورد و او را به نوعی از ساحت قدس الهی دور کرد؛ بنابراین برای بیرون آمدن وی از این حجاب ها و نزدیک شدن به آن ساحت، یک اربعین اخلاص در عمل لازم است.
  
==شرایط چله نشینی==
+
وی در ادامه، همین نکته را منشأ تعیین عدد چهل (چله نشینی ها) برای خلوت ها و ریاضت های عارفان دانسته است. همچنان که روایت پیشین، توجه عارفان را به خود جلب کرد، نقل حدیث دیگری از [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله که فرمود: هر کس از امت من چهل حدیث مورد نیاز مردم در امور [[دین]] را حفظ کند، خداوند او را در روز [[قیامت]] فقیه و دانشمند برمی انگیزد. توجه فقیهان و محدثان را به خود معطوف داشت، به طوری که کتاب های زیادی در زمینه چهل حدیث نگاشته شد. روایات فراوانی نیز نقل شده که در آن به نوعی از عدد چهل نام برده شده است.
  
نویسندگان صوفیه، براى به چله‌نشستن سالك شرایط و لوازمى برشمرده‌اند، از جمله اجازه و نظارت شیخ نسفى،<ref> ،1359ش، ص134ـ135؛ همو، 1341ش، ص104؛ ابرقوهى، ص329.</ref> دوام چله‌نشین بر طهارت بدن و دوام وضو، انتخاب مكان مناسب و نشستن در حجره‌اى تاریك و بی‌روزن، سكوت و خاموشى، روزه‌دارى یا كم كردن خوراك، مداومت بر ذكر و حضور قلب، انتخاب زمان مناسب و داشتن توانایى جسمى و روحى لازم، خلوص نیت، نفى خواطر و جز آنها.<ref>رجوع کنید به نسفى، 1359ش؛ همو، 1341ش، همانجاها؛ ابرقوهى، ص330؛ باخرزى، ج2، ص314.</ref>
+
==شرایط چله‌نشینی==
  
گاه توصیه می‌شد كه سالك به هنگام چله‌نشینى به حالتِ چهارزانو یا دوزانو و رو به قبله به ذكر بنشیند.<ref>رجوع کنید به نجم‌رازى، ص282؛ عزالدین كاشانى، ص165؛ باخرزى؛ ابرقوهى، همانجاها.</ref> علاوه بر اینها ــ كه در همه فرقه‌هاى صوفیه مورد تأكید بود ــ در برخى طریقت ها، به سالك چله‌نشین توصیه‌هاى دیگرى نیز می‌شد. مثلاً عزیزالدین نسفى در قرن هفتم از ترك خوراك حیوانى در طول چله یاد كرده است.<ref>1359ش، ص134.</ref> همچنین گاه بر بیدارى در شب هاى ابتداى چله‌نشینى، پوشاندن سر به هنگام خروج موقت از چله‌خانه، تكیه ندادن به جایى یا چیزى در هنگام نشستن در چله‌خانه، بستن چشم و شروع به چله‌نشینى در آغاز حلول خورشید در برج جَدى در اول زمستان تأكید شده است.<ref>الفیوضات الربّانیة، ص51ـ52.</ref>
+
نویسندگان [[تصوف|صوفیه]]، براى به چله‌نشستن سالک شرایط و لوازمى برشمرده‌اند، از جمله اجازه و نظارت شیخ،<ref> نسفى، ۱۳۵۹ش، ص۱۳۴ـ۱۳۵؛ همو، ۱۳۴۱ش، ص۱۰۴؛ ابرقوهى، ص۳۲۹.</ref> دوام چله‌نشین بر طهارت بدن و دوام [[وضو]]، انتخاب مکان مناسب و نشستن در حجره‌اى تاریک و بی‌روزن، سکوت و خاموشى، [[روزه|روزه‌دارى]] یا کم کردن خوراک، مداومت بر ذکر و حضور قلب، انتخاب زمان مناسب و داشتن توانایى جسمى و روحى لازم، خلوص [[نیت]]، نفى خواطر و جز آنها.<ref>رجوع کنید به نسفى، ۱۳۵۹ش؛ همو، ۱۳۴۱ش، همانجاها؛ ابرقوهى، ص۳۳۰؛ باخرزى، ج۲، ص۳۱۴.</ref>
  
دفعات چله‌نشینى در میان طریقت هاى صوفیه یكسان نبود. این كه صوفى چنان سلوك كند كه گویى تمام عمر خویش را در حالت چله‌نشینى بسر می‌برد،<ref>رجوع کنید به سهروردى، ص207.</ref> آرمانى صوفیانه به شمار می‌رفت و از این رو، گاه صوفیان به صورت متوالى مثلاً چهل‌بار پشت سرهم<ref>هجویرى، ص417.</ref> چله می‌گرفتند، چنان‌كه به اوحدالدین كرمانى، 72 اربعین، به شیخ اویس‌ بن عبداللّه خُنجى بیش از پنجاه اربعین <ref>رجوع کنید به جنید شیرازى، ص272.</ref> و در روایتى به علاءالدوله سمنانى 140 اربعین در خانقاه سَكاكیه در سمنان و نیز 130 اربعین در جاهاى دیگر نسبت داده شده است.
+
گاه توصیه می‌شد که سالک به هنگام چله‌نشینى به حالتِ چهارزانو یا دوزانو و رو به [[قبله]] به ذکر بنشیند.<ref>رجوع کنید به نجم‌رازى، ص۲۸۲؛ عزالدین کاشانى، ص۱۶۵؛ باخرزى؛ ابرقوهى، همانجاها.</ref> علاوه بر اینها ـ که در همه فرقه‌هاى صوفیه مورد تأکید بود ـ در برخى طریقت ها، به سالک چله‌نشین توصیه‌هاى دیگرى نیز می‌شد. مثلاً عزیزالدین نسفى در قرن هفتم از ترک خوراک حیوانى در طول چله یاد کرده است.<ref>۱۳۵۹ش، ص۱۳۴.</ref> همچنین گاه بر بیدارى در شب هاى ابتداى چله‌نشینى، پوشاندن سر به هنگام خروج موقت از چله‌خانه، تکیه ندادن به جایى یا چیزى در هنگام نشستن در چله‌خانه، بستن چشم و شروع به چله‌نشینى در آغاز حلول خورشید در برج جَدى در اول زمستان تأکید شده است.<ref>الفیوضات الربّانیة، ص۵۱ـ۵۲.</ref>
  
توالى اربعینات یا چله‌ها به نظر شیخ و مربىِ سالك بستگى داشت، به طورى كه شیخ با هر چله‌اى، ریاضت هاى جدیدى را به سالك دستور می‌داد تا آلودگی هاى نفسانى وى كاملاً از بین برود و [[معراج]] و سیر و استغراق براى سالك ملكه و عادت شود  با این حال، ظاهراً سالانه یك تا چهار چله براى صوفیان معمول بوده است.<ref>رجوع کنید به نسفى، 1359ش، ص133؛ باخرزى، ج2، ص311.</ref> معروف‌ترین گونه چله‌نشینى در میان صوفیه، اربعین موسوى نام داشت كه یادآور اقامت چهل روزه حضرت موسى در كوه طور بود.
+
دفعات چله‌نشینى در میان طریقت هاى صوفیه یکسان نبود. این که صوفى چنان سلوک کند که گویى تمام عمر خویش را در حالت چله‌نشینى بسر می‌برد،<ref>رجوع کنید به سهروردى، ص۲۰۷.</ref> آرمانى صوفیانه به شمار می‌رفت و از این رو، گاه صوفیان به صورت متوالى مثلاً چهل‌بار پشت سرهم<ref>هجویرى، ص۴۱۷.</ref> چله می‌گرفتند، چنان‌که به اوحدالدین کرمانى، ۷۲ اربعین، به شیخ اویس‌ بن عبداللّه خُنجى بیش از ۵۰ اربعین<ref>رجوع کنید به جنید شیرازى، ص۲۷۲.</ref> و در روایتى به علاءالدوله سمنانى ۱۴۰ اربعین در خانقاه سَکاکیه در سمنان و نیز ۱۳۰ اربعین در جاهاى دیگر نسبت داده شده است.
  
این چله از اول [[ذی القعده]] آغاز می‌شد و در دهم [[ذی الحجه]] پایان می‌یافت. نوعى چله، به نام چله معكوس نیز در برخى طریقت ها مرسوم بود كه در آن سالك چهل شبانه روز را در حالى كه با سر در چاهى آویزان بود، به ذكر و مراقبه می‌گذراند.
+
توالى اربعینات یا چله‌ها به نظر شیخ و مربىِ سالک بستگى داشت، به طورى که شیخ با هر چله‌اى، ریاضت هاى جدیدى را به سالک دستور می‌داد تا آلودگی هاى نفسانى وى کاملاً از بین برود و معراج و سیر و استغراق براى سالک ملکه و عادت شود. با این حال، ظاهراً سالانه یک تا چهار چله براى صوفیان معمول بوده است.<ref>رجوع کنید به نسفى، ۱۳۵۹ش، ص۱۳۳؛ باخرزى، ج۲، ص۳۱۱.</ref> معروف‌ترین گونه چله‌نشینى در میان صوفیه، اربعین موسوى نام داشت که یادآور اقامت چهل روزه [[حضرت موسی علیه السلام|حضرت موسى]] در [[طور سینا|کوه طور]] بود.
  
==چله نشینی عرفان یا بدعت==
+
این چله از اول [[ذی القعده]] آغاز می‌شد و در دهم [[ذی الحجه]] پایان می‌یافت. نوعى چله، به نام چله معکوس نیز در برخى طریقت ها مرسوم بود که در آن سالک چهل شبانه روز را در حالى که با سر در چاهى آویزان بود، به [[ذکر (اصطلاح اخلاق و عرفان)|ذکر]] و [[مراقبه]] می‌گذراند.
  
به‌ رغم اهمیت رسم چله‌نشینى در نزد گروه هایى از صوفیان و از جمله تأكید فراوان مولویه به آن<ref>رجوع کنید به گولپینارلى، ص474.</ref> و اقوال گوناگون درباره فواید و واقعات و مشاهدات حاصل از آن <ref>براى نمونه رجوع کنید به عزالدین كاشانى، ص161ـ162؛ علاءالدوله سمنانى، 1369ش، ص164؛ باخرزى، ج2، ص294ـ295؛ محمود بن عثمان، ص417؛ جامى، ص599ـ600.</ref> برخى صوفیان تأكید می‌كردند كه این رسم از محمدیان نیست و نوعى بدعت به شمار می‌رود.<ref>رجوع کنید به شمس تبریزى، ج1، ص323؛ افلاكى، ج2، ص793.</ref> و معتقد بودند كه مثلاً براى اصحاب دیوان، رعایت حال مسكینان و رهاندن مظلومان از چنگ ظالمان از هزاران خلوت چله بهتر است و بر آن بودند كه این رسوم اعتبارى ندارند، بلكه كاركردن داراى اعتبار است.<ref>نسفى، 1359ش، ص135؛ افلاكى، ج1، ص308.</ref>
+
==چله‌نشینی، عرفان یا بدعت==
  
 +
به‌ رغم اهمیت رسم چله‌نشینى در نزد گروه هایى از [[تصوف|صوفیان]] و از جمله تأکید فراوان مولویه به آن<ref>رجوع کنید به گولپینارلى، ص۴۷۴.</ref> و اقوال گوناگون درباره فواید و واقعات و مشاهدات حاصل از آن،<ref>براى نمونه رجوع کنید به عزالدین کاشانى، ص۱۶۱ـ۱۶۲؛ علاءالدوله سمنانى، ۱۳۶۹ش، ص۱۶۴؛ باخرزى، ج۲، ص۲۹۴ـ۲۹۵؛ محمود بن عثمان، ص۴۱۷؛ جامى، ص۵۹۹ـ۶۰۰.</ref> برخى صوفیان تأکید می‌کردند که این رسم از محمدیان نیست و نوعى [[بدعت]] به شمار می‌رود.<ref>رجوع کنید به شمس تبریزى، ج۱، ص۳۲۳؛ افلاکى، ج۲، ص۷۹۳.</ref> و معتقد بودند که مثلاً براى اصحاب [[دیوان (تشکیلات اداری)|دیوان]]، رعایت حال مسکینان و رهاندن مظلومان از چنگ ظالمان از هزاران خلوت چله بهتر است و بر آن بودند که این رسوم اعتبارى ندارند، بلکه کارکردن داراى اعتبار است.<ref>نسفى، ۱۳۵۹ش، ص۱۳۵؛ افلاکى، ج۱، ص۳۰۸.</ref>
 
==پانویس==
 
==پانویس==
 
{{پانویس}}
 
{{پانویس}}
 
 
==منابع==
 
==منابع==
* مجله فرهنگ كوثر - مرداد 1376، شماره تاریخ: 1386/11/10، در دسترس در [http://www.hawzah.net/fa/Magazine/View/4180/4185/26394 پایگاه اطلاع رسانی حوزه].
+
*مجله فرهنگ کوثر، مرداد ۱۳۷۶، شماره ۵، تاریخ: ۱۳۸۶/۱۱/۱۰، در دسترس در [http://www.hawzah.net/fa/Magazine/View/4180/4185/26394 پایگاه اطلاع رسانی حوزه].
* روزنامه كيهان، شماره 18757، 17/12/85، صفحه رمز و رازهاي عدد چهل از منظر قرآن و روايات، در دسترس در [http://www.magiran.com/npview.asp?ID=1368176 مگ ایرن، بانک اطلاعات نشریات کشور].
+
*روزنامه کیهان، شماره ۱۸۷۵۷، ۱۷/۱۲/۸۵، صفحه ۶، رمز و رازهای عدد چهل از منظر قرآن و روایات، در دسترس در [http://www.magiran.com/npview.asp?ID=1368176 مگ ایرن، بانک اطلاعات نشریات کشور].
* [http://www.encyclopaediaislamica.com/ دانشنامه جهان اسلام]، مدخل "چله نشینی" از  حسینعلى كاشانى بیدختى.
+
*[[دانشنامه جهان اسلام (کتاب)|دانشنامه جهان اسلام]]، مدخل "چله نشینی" از  حسینعلى کاشانى بیدختى.
 
 
 
[[رده: آداب و سنن]]
 
[[رده: آداب و سنن]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۶ ژوئیهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۱:۳۸

«چله‌نشینى»، اصطلاحى عرفانى و معادل «اربعین» یا «اربعینیه»، به معناى خلوت‌نشینى سالک به مدت چهل روز است. دانشمندان مسلمان به ویژه آنان که مشرب عرفانی دارند، به عدد چهل در زمینه خودسازی به دیده اهمیت می نگرند و برای این عدد در فعلیت یافتن استعدادهای انسان و کامل شدن ملکات اخلاقی و پیمودن درجات معرفت تأثیری ویژه قائل هستند. البته برخی چله‌نشینی‌ را بدعت دانسته اند.

عدد چهل از منظر قرآن

در قرآن کریم واژه «اربعین» در چهار آیه و مرتبط با سه موضوع دیده می شود:

  • ۱- در آیه ۱۵ سوره احقاف از چهل سالگی انسان یاد شده و این که خداوند به همه انسان ها درباره نیکی به پدر و مادر سفارش کرده است؛ اما فقط نیکوکاران به این سفارش الهی عمل و به پدر و مادر خود نیکی می کنند و این نیکی را تا رسیدن به رشد کامل خود و رسیدن به چهل سالگی ادامه می دهند؛ آنگاه در چهل سالگی دعا می کنند و از خداوند توفیق می طلبند تا در برابر نعمت هایی که خود و پدر و مادرشان از آن برخوردار بوده اند، شکرگزار او باشند: «وَوَصَّینَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَیهِ إِحْسَانًا حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کرْهًا وَوَضَعَتْهُ کرْهًا وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا حَتَّىٰ إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِینَ سَنَةً قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکرَ نِعْمَتَک الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَی وَعَلَىٰ وَالِدَی وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَصْلِحْ لِی فِی ذُرِّیتِی إِنِّی تُبْتُ إِلَیک وَإِنِّی مِنَ الْمُسْلِمِینَ».
  • ۲- در آیه ۲۶ سوره مائده از چهل سال ممنوعیت ورود بنی اسرائیل به سرزمین مقدس و چهل سال سرگردانی آنها در قطعه ای از زمین خبر داده است: «قَالَ فَإِنَّهَا مُحَرَّمَةٌ عَلَیهِمْ أَرْبَعِینَ سَنَةً یتِیهُونَ فِی الْأَرْضِ فَلَا تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْفَاسِقِینَ». این ممنوعیت پس از آن بود که حضرت موسی به قومش برای ورود به سرزمین مقدس فرمان داد؛ اما بنی اسراییل به این دلیل که در آنجا مردمی جبارند، از اطاعت موسی سر باز زدند و گفتند: تا آنان از آنجا بیرون نروند، ما هرگز وارد آن شهر نمی شویم. در تورات نیز داستان سرگردانی بنی اسراییل ذکر شده است.
  • ۳- آیه ۵۱ سوره بقره نیز از میقات چهل شبه حضرت موسی خبر می دهد: «و اذ وَاعَدْنَا مُوسَىٰ أَرْبَعِینَ لَیلَةً» که در آیه ۱۴۲ سوره اعراف به این صورت تفصیل داده شده است: «وَوَاعَدْنَا مُوسَىٰ ثَلَاثِینَ لَیلَةً وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِیقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِینَ لَیلَةً».

مفسران برآنند که آن چهل شب در سی شب ذی القعده و دهه اول ذی الحجه بوده است؛ چنان که در روایاتی از امام صادق علیه السلام نیز بر این تعیین دلالت دارد؛ اما آلوسی بدون استناد به دلیلی، این احتمال را که میقات در سی روز ذی الحجه و دهه اول محرم بوده نیز نقل کرده است. میقات چهل روز و چهل شبه موسی در تورات آمده است.

مفسران در ذیل هر یک از آیات پیشین درصدد برآمده اند رازی متناسب با موضوع را برای عدد چهل بیان کنند. در آیه ۱۵ سوره احقاف از کمال رشد انسان و چهل سالگی وی یاد شده است.

اهمیت چهل سالگی انسان قابل انکار نیست، چنانکه در روایات متعددی از پیامبر صلی الله علیه و آله و معصومان آمده است: هنگامی که بنده به چهل سالگی می رسد خداوند به دو فرشته مراقب او می گوید: از این پس بر او سخت بگیرید و همه کارهای کوچک و بزرگ و زیاد و کم را ثبت کنید. این روایات همه از این حقیقت خبر می دهند که شخصیت انسان تا چهل سالگی شکل گرفته و از آن پس تحولات درونی در او سخت تر می شود.

برخی سرّ تأکید آیه بر چهل سالگی را این دانسته اند که از یک سو معمولاً عقل انسان در این سن کامل می شود و در همین زمان حجت خداوند بر او تمام شده، جهالت جوانی از وی فاصله گرفته، حق واجب خداوند را در نیکی به پدر و مادر می شناسد و از سوی دیگر در چهل سالگی صفات اخلاقی در وی قوی شده، از آن پس به آسانی از او جدا نمی شود.

آلوسی درباره سرّ چهل سال سرگردانی بنی اسرائیل می گوید: چهل سال، زمان لازمی بود که بنی اسرائیل از نادانی خود در مخالفت با موسی علیه السلام دست بردارند. برخی دیگر نیز چهل سال را زمان لازم برای انقضای نسل نافرمان بنی اسرائیل - که به اخلاق فاسد خو گرفته بودند - و نیز ظهور نسل جدید از آنان دانسته و برآنند که پس از آن زمان، نسل جدید بنی اسرائیل وارد سرزمین مقدس شد.

راز میقات چهل شبه حضرت موسی نیز روشن نیست؛ اما وجود این روایت از رسول خدا صلی الله علیه و آله که فرمود: هر کس چهل روز اخلاص ورزد و اعمال خود را برای خدا خالص گرداند، چشمه های حکمت از قلبش بر زبانش جاری می شود: «من اخلص لله اربعین صباحا جرت ینابیع الحکمه من قلبه علی لسانه» در کنار دو آیه میقات، سبب شده تا دانشمندان مسلمان به ویژه آنان که مشرب عرفانی دارند؛ به عدد چهل در زمینه خودسازی با دیده اهمیت بنگرند و برای این عدد در فعلیت یافتن استعدادهای انسان و کامل شدن ملکات اخلاقی و پیمودن درجات معرفت تأثیری ویژه قایل شوند.

صدرالمتألهین شیرازی بر آن است که فقط پیامبران و اولیای الهی از راز تعیین عدد چهل باخبرند؛ سپس به نقل نکته ای لطیف از سهروردی، صاحب عوارف المعارف درباره راز آن می پردازد که خدای سبحان، گل آدم را در چهل روز سرشت؛ چنان که در حدیث آمده: «خمرت طینة آدم بیدی اربعین صباحا» و او را به گونه ای متناسب با عالم شهادت و غیب آفرید و در هر صباح که مرتبه ای از قوا و طبقه ای از اعضا را برای آبادانی جنبه شهادت (دنیایی) وی در او به ودیعه نهاد بین او و عوالم غیبی حجابی پدید آورد و او را به نوعی از ساحت قدس الهی دور کرد؛ بنابراین برای بیرون آمدن وی از این حجاب ها و نزدیک شدن به آن ساحت، یک اربعین اخلاص در عمل لازم است.

وی در ادامه، همین نکته را منشأ تعیین عدد چهل (چله نشینی ها) برای خلوت ها و ریاضت های عارفان دانسته است. همچنان که روایت پیشین، توجه عارفان را به خود جلب کرد، نقل حدیث دیگری از رسول خدا صلی الله علیه و آله که فرمود: هر کس از امت من چهل حدیث مورد نیاز مردم در امور دین را حفظ کند، خداوند او را در روز قیامت فقیه و دانشمند برمی انگیزد. توجه فقیهان و محدثان را به خود معطوف داشت، به طوری که کتاب های زیادی در زمینه چهل حدیث نگاشته شد. روایات فراوانی نیز نقل شده که در آن به نوعی از عدد چهل نام برده شده است.

شرایط چله‌نشینی

نویسندگان صوفیه، براى به چله‌نشستن سالک شرایط و لوازمى برشمرده‌اند، از جمله اجازه و نظارت شیخ،[۱] دوام چله‌نشین بر طهارت بدن و دوام وضو، انتخاب مکان مناسب و نشستن در حجره‌اى تاریک و بی‌روزن، سکوت و خاموشى، روزه‌دارى یا کم کردن خوراک، مداومت بر ذکر و حضور قلب، انتخاب زمان مناسب و داشتن توانایى جسمى و روحى لازم، خلوص نیت، نفى خواطر و جز آنها.[۲]

گاه توصیه می‌شد که سالک به هنگام چله‌نشینى به حالتِ چهارزانو یا دوزانو و رو به قبله به ذکر بنشیند.[۳] علاوه بر اینها ـ که در همه فرقه‌هاى صوفیه مورد تأکید بود ـ در برخى طریقت ها، به سالک چله‌نشین توصیه‌هاى دیگرى نیز می‌شد. مثلاً عزیزالدین نسفى در قرن هفتم از ترک خوراک حیوانى در طول چله یاد کرده است.[۴] همچنین گاه بر بیدارى در شب هاى ابتداى چله‌نشینى، پوشاندن سر به هنگام خروج موقت از چله‌خانه، تکیه ندادن به جایى یا چیزى در هنگام نشستن در چله‌خانه، بستن چشم و شروع به چله‌نشینى در آغاز حلول خورشید در برج جَدى در اول زمستان تأکید شده است.[۵]

دفعات چله‌نشینى در میان طریقت هاى صوفیه یکسان نبود. این که صوفى چنان سلوک کند که گویى تمام عمر خویش را در حالت چله‌نشینى بسر می‌برد،[۶] آرمانى صوفیانه به شمار می‌رفت و از این رو، گاه صوفیان به صورت متوالى مثلاً چهل‌بار پشت سرهم[۷] چله می‌گرفتند، چنان‌که به اوحدالدین کرمانى، ۷۲ اربعین، به شیخ اویس‌ بن عبداللّه خُنجى بیش از ۵۰ اربعین[۸] و در روایتى به علاءالدوله سمنانى ۱۴۰ اربعین در خانقاه سَکاکیه در سمنان و نیز ۱۳۰ اربعین در جاهاى دیگر نسبت داده شده است.

توالى اربعینات یا چله‌ها به نظر شیخ و مربىِ سالک بستگى داشت، به طورى که شیخ با هر چله‌اى، ریاضت هاى جدیدى را به سالک دستور می‌داد تا آلودگی هاى نفسانى وى کاملاً از بین برود و معراج و سیر و استغراق براى سالک ملکه و عادت شود. با این حال، ظاهراً سالانه یک تا چهار چله براى صوفیان معمول بوده است.[۹] معروف‌ترین گونه چله‌نشینى در میان صوفیه، اربعین موسوى نام داشت که یادآور اقامت چهل روزه حضرت موسى در کوه طور بود.

این چله از اول ذی القعده آغاز می‌شد و در دهم ذی الحجه پایان می‌یافت. نوعى چله، به نام چله معکوس نیز در برخى طریقت ها مرسوم بود که در آن سالک چهل شبانه روز را در حالى که با سر در چاهى آویزان بود، به ذکر و مراقبه می‌گذراند.

چله‌نشینی، عرفان یا بدعت

به‌ رغم اهمیت رسم چله‌نشینى در نزد گروه هایى از صوفیان و از جمله تأکید فراوان مولویه به آن[۱۰] و اقوال گوناگون درباره فواید و واقعات و مشاهدات حاصل از آن،[۱۱] برخى صوفیان تأکید می‌کردند که این رسم از محمدیان نیست و نوعى بدعت به شمار می‌رود.[۱۲] و معتقد بودند که مثلاً براى اصحاب دیوان، رعایت حال مسکینان و رهاندن مظلومان از چنگ ظالمان از هزاران خلوت چله بهتر است و بر آن بودند که این رسوم اعتبارى ندارند، بلکه کارکردن داراى اعتبار است.[۱۳]

پانویس

  1. نسفى، ۱۳۵۹ش، ص۱۳۴ـ۱۳۵؛ همو، ۱۳۴۱ش، ص۱۰۴؛ ابرقوهى، ص۳۲۹.
  2. رجوع کنید به نسفى، ۱۳۵۹ش؛ همو، ۱۳۴۱ش، همانجاها؛ ابرقوهى، ص۳۳۰؛ باخرزى، ج۲، ص۳۱۴.
  3. رجوع کنید به نجم‌رازى، ص۲۸۲؛ عزالدین کاشانى، ص۱۶۵؛ باخرزى؛ ابرقوهى، همانجاها.
  4. ۱۳۵۹ش، ص۱۳۴.
  5. الفیوضات الربّانیة، ص۵۱ـ۵۲.
  6. رجوع کنید به سهروردى، ص۲۰۷.
  7. هجویرى، ص۴۱۷.
  8. رجوع کنید به جنید شیرازى، ص۲۷۲.
  9. رجوع کنید به نسفى، ۱۳۵۹ش، ص۱۳۳؛ باخرزى، ج۲، ص۳۱۱.
  10. رجوع کنید به گولپینارلى، ص۴۷۴.
  11. براى نمونه رجوع کنید به عزالدین کاشانى، ص۱۶۱ـ۱۶۲؛ علاءالدوله سمنانى، ۱۳۶۹ش، ص۱۶۴؛ باخرزى، ج۲، ص۲۹۴ـ۲۹۵؛ محمود بن عثمان، ص۴۱۷؛ جامى، ص۵۹۹ـ۶۰۰.
  12. رجوع کنید به شمس تبریزى، ج۱، ص۳۲۳؛ افلاکى، ج۲، ص۷۹۳.
  13. نسفى، ۱۳۵۹ش، ص۱۳۵؛ افلاکى، ج۱، ص۳۰۸.

منابع