میرزا محمدحسین نائینی

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۱۶ ژوئیهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۳:۰۴ توسط شیرین سادات حسینی (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای جدید حاوی ' {{بخشی از یک کتاب}} '''منبع:''' فقهای نامدار شیعه '''نویسنده:''' عقیقی بخشایشی ==آیت ا...' ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon book.jpg

محتوای فعلی بخشی از یک کتاب متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

منبع: فقهای نامدار شیعه

نویسنده: عقیقی بخشایشی

آیت الله علامه نائینی

(متولد 1276 - متوفی 1355 ه.ق)

گفتار استاد:

«حاج میرزا حسین نائینی از اکابر فقهاء و اصولیین قرن چهاردهم هجری است. نزد میرزای شیرازی سابق الذکر و سید محمد فشارکی اصفهانی تحصیل کرده است و خود مدرسی عالی مقام شد. شهرت بیشتر او در علم اصول است. به معارضه علمی با مرحوم آخوند خراسانی برخاست و از خود نظرات جدید در علم اصول آورد.

بسیاری از فقها زمان، شاگرد اویند. او کتابی نفیس به فارسی دارد به نام «تنزیه الملة و تنبیه الامة» یا حکومت در اسلام که در دفاع از مشروطیت و مبانی اسلامی آن نوشته است. او در سال 1355 هجری قمری در نجف وفات کرد».[۱]

آیت الله علامه حاج میرزا محمدحسین نائینی، یکی از بزرگترین و نامورترین مراجع عصر خویش و یکی از رجال تحقیق و تدقیق در اصول و فقه می باشد، به حدی که او را «مجدد علم اصول و نوآور آن» نامیده اند و با صراحت می توان گفت که اغلب مراجع فعلی، و فضلای کشور، نوعی از افاضات علمی و رشحات فکری این مرد فضیلت و دانش، مستقیم یا غیرمستقیم تلمذ و بهره برداری نموده اند و به شاگردی اش افتخار و تظاهر می ورزند.

ولادت:

او در 17 ذی القعده سال 1276 ه.ق در نائین، در یک خانواده روحانی چشم به جهان گشود و نشو و نمای خود را تحت تربیت پدرش حاج میرزا عبدالرحیم از فامیل بزرگ منوچهری، آغاز کرد و تحصیلات ابتدایی را در زادگاه خود، نائین اصفهان به انجام رساند و در پیگیری سطوح عالیه و خارج، به حوزه نجف رهسپار گردید و در ردیف شاگردان نامدار آیت الله حاج میرزا محمدحسن شیرازی بزرگ و مرحوم آیت الله سید محمد اصفهانی قرار گرفت و در درس آیت الله آخوند ملا محمدکاظم خراسانی به عنوان ادب و احترام حضور به هم رساند، نه از باب تعلم و تلمذ.

مقام علمی او:

مرحوم میرزای نائینی در اثر اطلاعات وسیع در علوم ریاضی، حکمت و فلسفه و عرفان، و احاطه به کلیات فقه، امتیازات خاصی میان علماء نجف اشرف داشت. ایشان علم اصول را با دقت تمام و جدیت خاص، طوری منظم و خالی از اعوجاج و پیچیدگی، تهذیب و تنقیح نمود که مطلعین این فن، وی را در این امر ستوده و استادی او را در این فن پذیرا شده اند.

شاگردان و تالیفات او:

فضل و دانش وی، چنان در افق بالایی قرار داشت که طلاب از اقطار مختلف کشورهای اسلامی به درس ایشان حاضر گشته و از نظرات دقیقشان استفاده می کردند، وجود همان دقت نظر، و تحقیقات علمی، ایشان را محور حرکت علمی در نجف اشرف گردانید.

از سوی دیگر، مرحوم میرزا عنایت خاصی نسبت به شاگردان خود داشته و اهتمام کامل در تربیت و پرورش آنان بذل می نمود. در تهذیب و تعلیم آنان، طبق برنامه و اصول صحیح اهتمام کامل داشت. شاگردان آن مرحوم نظرات ایشان را حفظ کرده یا به تحریر درآورده و به طبع رسانیده اند و به حوزه های علمیه خود القاء می نمودند و این امر حیات علمی میرزای نائینی را زنده نگه داشته است و با وجود این آثار او همیشه باقی و جاوید است. در این جا ما به ذکر اسامی تنی چند از مشاهیر تلامذه ایشان که به درجه اجتهاد رسیده اند اکتفاء می کنیم:

  • 1- آیت الله آقا سید جمال الدین گلپایگانی؛
  • 2- آیت الله آقا سید محمود شاهرودی؛
  • 3- آیت الله آقا شیخ موسی خوانساری؛
  • 4- آیت الله آقا شیخ محمدعلی کاظمی خراسانی؛
  • 5- آیت الله سید محمدحجت کوه کمری؛
  • 6- آیت الله سید محسن طباطبائی حکیم؛
  • 7- آیت الله علامه سید محمدحسین طباطبائی و جمعی دیگر از بزرگان و مراجع معاصر ایران...

از تالیفات آن مرحوم در فقه و اصول که به طبع رسیده است، می توان از رساله «لباس مشکوک»، «رساله لاضرر» و کتاب «وسیلة النجاة» نام برد. همچنین سؤال و جواب های استدلالی فقهی که مرحوم حجة الاسلام آقا شیخ حسین حلی آن ها راجمع آوری نموده، ولی تا به حال به طبع نرسیده است.

اخلاق و ملکات آیت الله نائینی:

آیت الله نائینی، توجه خاصی به تربیت نفس و تهذیب و آراستن آن به انواع فضایل اخلاقی داشت، نماز شب ایشان هیچ گاه ترک نمی شد، نه در حضر، و نه در سفر. هر کسی که چند روزی ملازم ایشان می گشت، حالات عرفانی و تعبدهای خاص آن مرحوم را مشاهده می نمود، ایشان را در درجه اعلی از وارستگی و تقوی و صلاح و ارشاد و اخلاص می دید، گویا همه چیز در آن وجود جمع گشته بود: علم و فضل و شایستگی و آراستگی به کمال و رشد معنوی و فضایل اخلاقی و معنوی.

در طول سالیان خدمتگزاری به جهان علم و مقام روحانیت، فردی از ایشان یک کلمه ناشایست نشنیده بود. او فردی نبود که حق کسی را ضایع کند یا بی توجه به حقوق دیگران باشد. هرگز اوقات گرانبهایش را بیهوده صرف نمی نمود، او یا مشغول مباحثه مسائل علمی بود، و یا با شرح صدر و گشاده رویی در میان مردم به گفت و شنود و رسیدگی به نیازها و مشکلات آنان اشتغال داشت، همیشه در مصرف، اقتصاد را رعایت می نمود و در صرف بیت المال مسلمانان، روش زهد و تقوا و صرفه جویی را داشت تا آن جا که مقدور بود، از سهم مبارک امام علیه السلام و سایر حقوق شرعیه استفاده خصوصی نکرده و هزینه زندگی شخصی را از درآمدهای خویش تامین می نمود. او نمونه بارزی از تقوی و صلاح و رستگاری بود، آن چنان که نمونه بارزی از بلنداندیشی در علم اصول و فقه بشمار می آمد.

خدمات سیاسی و اجتماعی او:

آن روزی که مردم مسلمان ایران زیر پای شاهزادگان و درباریان قاجار در اطراف و اکناف کشور، پامال بودند و ملوک و پادشاهان و فرمانروایان، مالکین رقاب مردم بی پناه بودند، و مردم بی دفاع از خود صاحب اختیار و حرکتی نبودند و عین الدوله ها و شمس الملوکها، شاه ناتوان و بی اراده را آلت دست خودخواهی و هوس بازی خویش قرار داده و ترکتازی را به حد اعلای خود رسانده بودند.

در آن شرایط خفقان و خودسری، تنها علمای بزرگ دینی بودند که ناله های مردم را از دور و نزدیک می شنیدند و می توانستند کمکی به حال آنان انجام دهند. آن چنان که در تهران و تبریز و سایر شهرها و بلاد، علماء به ناله های مردم پاسخ مثبت داده و خواهان اجرای قانون و نظم برگیرنده عدالت و قسط اسلامی شدند.

به تعبیر شادروان آیت الله طالقانی:

«فرهنگ و معلومات لازم در آن روزگار آن چنان در مردم ضعیف بود که اگر از عموم مردم می پرسیدند، چه می خواهند؟ نمی توانستند جواب روشن و یکسان بدهند. گاهی می گفتند: باید قوانین وضع و تدوین گردد و حدود تعیین شود، و گاهی تاسیس «عدالت خانه» یعنی محل مراجعه و دادرسی عمومی را می طلبیدند، ولی آن چه مورد اتحاد و اتفاق کلمه بود، یک چیز بیشتر نبود و آن جلوگیری از خودسری و استبداد و تنظیم قانون و نظام نامه، به عبارت دیگر مشروطیت بود».[۲]

آری در چنین روزگار سیاه و خفقان بود که آیت الله نائینی، آن فقیه دلسوز و آگاه، کتاب شریف «تنبیه الامة و تنزیه الملة» را نوشت و انواع استبداد و خودسری و حکومت خودکامه پادشاهان مستبد را با منطق و حکمت، نشان داد و وظایف علماء و فقهاء را نسبت به دین و اوضاع جاری بیان نمود و با تبیین فصول مختلف عهدنامه مالک اشتر حدود و اختیارات حاکم و حکومت اسلامی را نشان داد و این کتاب با حاشیه و تقریظ دو تن از مراجع بزرگ و استوانه های فقه و فقاهت آن روز، زینت یافت و همانند دستورالعمل و بیانیه حکومت اسلامی تلقی گردید.

آری، دو مرجع مبارز و مجاهد آن روز، آیت الله آخوند خراسانی و آیت الله شیخ عبدالله مازندرانی بر آن کتاب تقریظ نوشتند و ماخوذ بودن اصل مشروطیت را از متن شریعت محمدی صلی الله علیه و آله مورد تایید و امضاء قرار دادند، به این ترتیب گامی در راه برانداختن استبداد مطلق برداشته شد و هر چند دیری نپائید که با دخالت اجانب و بیگانگان و توطئه و تلاش ستون پنجم و روشن فکر نمایانی مانند تقی زاده و ملکم خان و همدستان او، باز از مسیر انقلاب خارج گردید و به تعبیر خود ایشان، انگوری که انتظار و امید سرکه بودن در آن منظور بود، یک باره «شراب» گردید که غیرقابل استفاده مؤمنین بود. این تعبیر را یکی از بزرگان فقه و فقاهت روز، از خود آقای نائینی نقل می نمود.[۳] ولی هر چه بود، با توجه به آن روزگار سیاه، گامی به جلو و حرکتی به سوی اسلامی و الهی شدن و عدالت اجتماعی بود.

مرحوم آیت الله نائینی در یکی از فصول کتاب نامبرده، با صراحت کامل چنین می نگارد: «قلع شجره خبیثه شاه پرستی و ترویج علم و دانش و مرجعیت امور نوعیه را تابع لیاقت و درایت قرار دادن، و ریشه چپاول و مملکت فروشی شاه پرستان را برانداختن، هدف است. ناچار تا شجره ملعونه استبداد برقرار و بنیان استعباد (بنده گرفتن)در مملکت اسلامی استوار است، سلب این قوه و تبدیلش به علم و دانش، از محالات است، و مادامی که حقیقت سلطنت و ولایت بر حفظ نظم و به منزله شبانی گله بودن آن، به واسطه شدت در هوی پرستی بر شخص سلطان مجهول و سلطنتش را عبارت از مشارکت با ذات احدیت عزت کبریائه در مالکیت و قاهریت و فاعلیت «مایشاء» و عدم مسئولیت «عما یفعل» پندارد، و تمکین امت را از این فرعونیت دوست خواهی شمارد. لامحالة به استیصال افراد آگاه، و تقویت دولت خواهان همت خواهد گمارد و مفاد «الملک یبقی مع الکفر ولایبقی مع الظلم» بالعیان مشاهد و محسوس خواهد بود...».[۴]

او این کتاب را در سال 1327 ه.ق، درست 18 سال پس از فتوای پرحادثه استاد بزرگش میرزای شیرازی نگاشت و آن کتاب مبدا تحول و تغییر در نظام سلطنتی مستبد در ایران گردید.

علاوه بر کتاب مزبور، کتاب های فقهی و اصولی و تقریرات درسی او، به نام «تقریرات نائینی» از پرخواننده‌ترین کتاب های اصول است که بارها مورد تجدید چاپ در ایران و نجف گردیده است و شاگردان نامدار و دانشمندی از مکتب فقهی و حوزه اصولی او برخاسته اند که هر کدام از مشعل داران علم و فقه و فقاهت می باشند و حوزه درسی او یکی از پربارترین حوزه های درسی نجف اشرف بوده است.

انقلاب عراق و نقش آیت الله نائینی:

در جنگ اول جهانی، دولت عثمانی به کمک دولت آلمان، علیه قوای انگلیس و فرانسه وارد جنگ شد، دامنه جنگ به عراق کشیده شد و آن کشور اسلامی در معرض خطر و زوال قرار گرفت. در این هنگام علمای شیعه مقیم عراق (کربلا و نجف)، اعلام جهاد نمودند و خود شخصاً وارد جنگ گردیدند و در سنگرهای اطراف بغداد به دفاع از مملکت اسلامی پرداختند.

این نیروی متشکل به رهبری روحانیت مبارز، در طی مبارزات خود، شکست ها و عقب نشینی هایی را به قوای انگلیس دادند و از آنان اسیر گرفتند، تا این که دولت عثمانی شکست خورد و قوای مجاهدین نیز رو به ضعف و انحلال نهاد و بالاخره پس از دو ماه مقاومت در یک حمله سنگین و همه جانبه از انگلیس ها شکست خورده و ناگزیر از عقب نشینی شدند.

در نتیجه مناطق شرقی عراق، به تصرف قوای انگلیس درآمد و دست دولت عثمانی از عراق به کلی قطع گردید. متعاقب آن، دولت انگلیس، «ویلسون» انگلیسی را به حکومت عراق تعیین نمود، اما مسلمانان عراق علیه این امر، دست به قیام زدند. دولت انگلیس ناچار برای فرونشاندن احساسات مردم عراق، یک حکومت ائتلافی، مرکب از رجال انگلیس و عراق تشکیل داد و از مردم خواستند که ضمن انتخابات عمومی، یک حاکم انگلیسی را برای ریاست دولت عراق انتخاب کنند.

فتوای مرجع بزرگ آن روز شیعه، مرحوم آیت الله حاج میرزا محمدتقی شیرازی[۵] مبنی بر این که مسلمانان حق ندارند غیرمسلمان را برای حکومت خود انتخاب کنند، بار دیگر مسلمانان عراق را به قیام واداشت و در چندین شهر عراق تظاهرات دامنه داری صورت گرفت.

لکن با دخالت نیروهای اشغالگر و سرکوب آنان، تظاهرات فرونشست و عده ای از علماء تبعید و عده ای نیز بازداشت شدند. در این بحران سیاسی و در این هنگام هنگامه ها که دشمن از هر طرف به حوزه مسلمین یورش آورده بود، رئیس مسلمانان و رهبر عالی قدر و مرجع تقلید آنان، میرزای شیرازی نیز وفات نمود و مرحوم «شیخ الشریعه اصفهانی» از علماء طراز اول نجف به جای وی نشست و رهبری انقلاب عراق را به عهده گرفت.

هنگامی که انگلیسی ها ثبات قدم علمای شیعه ایرانی را دیدند، ناگزیر از انتخاب حاکم انگلیسی صرفنظر کردند و به جای آن تصمیم گرفتند که پادشاهای که به ظاهر مورد رضای شیعه و سنی باشد، برای عراق تعیین کنند. مناسب‌تر دیدند که «امیر فیصل» سنی را که از اهل حجاز بود، به سلطنت برگزینند. اما شیعه نسبت به وی احساس گرمی نداشته و او را تحمیلی می دانستند.

تبعید مراجع شیعه به ایران:

در سال 1341 ه.ق، «ملک فیصل» که قصد انجام انتخابات و تاسیس مجلس شورای ملی را داشت، از فعالیت‌های انتخاباتی علمای شیعه، سخت به زحمت افتاد، چون اعتقاد علمای شیعه بر این بود که انتخابات زیر نظر روحانیت صورت گیرد و نسبت به شیعیان عراق که دو ثلث ملت عراق را تشکیل می دادند، توجه بیشتری شود.

اما ملک فیصل زیر بار نمی رفت، لذا «آیت الله شیخ مهدی خالصی» که از علمای بزرگ عراق مقیم کاظمین بود، حکم تحریم انتخابات را صادر نمود. این حکم را مرحوم آیت الله نائینی و سپس آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی امضاء نمودند و در اثر امضای این دو بزرگوار، سر و صدای عجیبی در عراق برپا شد و دولت عراق تصمیم گرفت شیخ مهدی خالصی و سایر روحانیون طراز اول و سرشناس را که مؤثر در این امر بودند، به ایران تبعید کند.

در اواخر سال 1341 ه.ق، تحت اقدامات و پوشش های نظامی، تبعید علماء به طرز فجیع صورت گرفت. آیت الله نائینی، آیت الله اصفهانی، آیت الله خالصی و جمعی دیگر از اصحاب و شاگردان مبرز آیت الله نائینی، مانند: آقا سید جمال الدین گلپایگانی، سید حسن تهامی بیرجندی، آقا سید حسن بحرالعلوم و آقا شیخ اسدالله زنجانی و جمعی دیگر از بستگان نائینی به صوب ایران تبعید و اخراج گردیدند.

مردم متدین و مبارز ایران، تا از خبر ورود علماء و مراجع اطلاع یافتند، بی درنگ به استقبال آنان شتافتند، در قصر شیرین، کرمانشاه، همدان و قم، استقبال عظیمی از این قافله تبعید شده علم و فضیلت به عمل آمد.

آیت الله نائینی مدتی در کرمانشاه اقامت گزید و پس از چندی، به سوی همدان حرکت کردند و مدتی در آن جا بسر برده و سپس وارد قم گردیدند. آیت الله نائینی در مدت ده ماه توقف خویش در قم، به تدریس و امامت جماعت اشتغال ورزیدند. قریب یک سال پس از تبعید مراجع، درست در سال 1341 ه.ق بود که ملک فیصل در اثر فشار مردم مسلمان عراق، توسط نمایندگان خود از علماء عذرخواهی کرد و درخواست بازگشت مجدد آنان را به عراق نمود.

علماء نیز برای خالی نگذاشتن حوزه علمیه نجف، و ادامه مبارزات مردم مسلمان، تصمیم بر مراجعت گرفتند. آیت الله نائینی، پس از بازگشت به عراق همچنان به پیگیری امور اجتماعی و اقدامات اصلاحی پرداخت و همانند یک رزمنده آگاه همواره خویش را مکلف به اصلاح امور مسلمانان و رفع نیازمندی های روحی و اجتماعی آنان می دانست و در این باره اقدام علمی و عملی و فکری می کرد.

وفات او:

او پس از آن همه خدمات به جهان علم و تقوی، و پس از عمری زحمت و کوشش در راه تعلیم و تربیت شاگردان مکتب توحید و قرآن، شمع وجود این عالم ربانی و فقیه نامدار اسلام، در26 جمادی الاول سال 1355 ه.ق، مطابق با 24 مرداد 1315 ه.ش به رحمت حق پیوست و ممالک اسلامی را عموماً، و ایران، عراق و پاکستان را خصوصاً در سوگ خود گریاند و جهان اسلام فقیه بزرگواری را از دست داد.[۶] «رحمت حق بر روانش باد و پیروان راهش فراوان».

پانویس

  1. آشنایی با علوم اسلامی، ص 311.
  2. پیشگفتار تنبیه الامة، ص 12.
  3. متن اظهارات آیت الله العظمی مرعشی نجفی در سال 1409 ه.ق.
  4. اعیان الشیعه، ج 42، ص 257.
  5. الثورة العراقیة و رسالة الاسلام، شماره 1، سال 6.
  6. شرح حال او را در: اعیان الشیعة، ج 42، ص 257 - ریحانة الادب، مدرس تبریزی، ج 6، ص 127، پیشگفتار تنبیه الامة به قلم آیت الله طالقانی - مجله نور علم و کتاب های تراجم معاصر می توان مطالعه نمود.