رعایت ادبیات دانشنامه ای متوسط
مقاله بدون شناسه یا دارای شناسه ضعیف است
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

میرزا حبیب الله رشتی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(پروژه1: سنجش کیفی)
سطر ۱: سطر ۱:
میرزا حبیب الله رشتی، از فقهای [[شیعه]] و از مجتهدین صاحب نام عصر ناصری، در سال ۱۲۳۴ در به دنیا آمد.
+
میرزا حبیب الله رشتی، از فقهای [[شیعه]] و از مجتهدین صاحب نام عصر ناصری، در سال ۱۲۳۴ به دنیا آمد.
  
 
==ولادت و خاندان میرزا حبیب الله رشتی==
 
==ولادت و خاندان میرزا حبیب الله رشتی==
سطر ۹۹: سطر ۹۹:
 
* تلخيص از مجموعه گلشن ابرار، جلد 1، زندگی نامه "میرزا حبیب الله رشتی" از رضا مظفري.
 
* تلخيص از مجموعه گلشن ابرار، جلد 1، زندگی نامه "میرزا حبیب الله رشتی" از رضا مظفري.
 
* چهل سال تاریخ ایران، به کوشش ایرج افشار، ج۱، ص۱۹۴، ۲۲۳، ۲۳۴، ۲۴۵ و ۷۵۰.
 
* چهل سال تاریخ ایران، به کوشش ایرج افشار، ج۱، ص۱۹۴، ۲۲۳، ۲۳۴، ۲۴۵ و ۷۵۰.
 +
{{سنجش کیفی
 +
|سنجش=شده
 +
|شناسه= ضعیف
 +
|عنوان بندی مناسب= خوب
 +
|کفایت منابع و پی نوشت ها= خوب
 +
|رعایت سطح مخاطب عام= خوب
 +
|رعایت ادبیات دانشنامه ای= متوسط
 +
|جامعیت= خوب
 +
|رعایت اختصار= خوب
 +
|سیر منطقی= خوب
 +
|کیفیت پژوهش= خوب
 +
|رده= دارد
 +
}}
  
 
[[رده:علمای قرن چهاردهم]]
 
[[رده:علمای قرن چهاردهم]]
 
[[رده:فقیهان]]
 
[[رده:فقیهان]]
 
[[رده:مجتهدین]]
 
[[رده:مجتهدین]]

نسخهٔ ‏۸ ژوئن ۲۰۱۹، ساعت ۰۸:۰۰

میرزا حبیب الله رشتی، از فقهای شیعه و از مجتهدین صاحب نام عصر ناصری، در سال ۱۲۳۴ به دنیا آمد.

ولادت و خاندان میرزا حبیب الله رشتی

میرزا حبیب الله رشتی فرزند میرزا محمدعلی خان فرزند جهانگیرخان قوچانی گیلانی، دانشمند و محقق ژرف‌نگر از بزرگترین فقهای جهان تشیع و یگانه‌ی دوران خود بود. پدرانش در اصل اهل قوچان بودند كه در سال‌های آغازین قرن یازدهم به گیلان كوچانده شده و از آن پس در گیلان ساكن شدند.[۱]

میرزا حبیب الله سال 1234 ق. در املش[۲] چشم به جهان گشود قبل از تولد او پدرش که از نیك‌مردان روزگار و حاكم منطقه بود خواب هایی دیده بود كه این فرزند را از طلایه داران قرن نشان می‌داد.[۳]

تحصیلات میرزا حبیب الله رشتی

او در سال‌های نخستین زندگی حبیب الله در تكاپوی یافتن معلمی مؤمن و دانا بود تا فرزندش گام‌های اول ترقی را در زادگاه بپیماید.[۴]

چنین بود كه حبیب الله در خانه، نخستین كلمات را از قرآن آموخت. دوازده ساله بود كه از املش به لنگرود و سپس به رشت عزیمت نمود تا بر اندوخته‌اش افزوده و پاسخی در خور پرسش هایش بیابد. هیجده بهار را دیده بود كه به خواست پدر در میهمانی یكی از خوانین (امین دیوان لاهیجی) منطقه حضور یافت. خان حاكم با استفاده از قدرت و نفوذش تصمیم به پایمالی حق رعیتی داشت كه با مخالفت سرسخت شیخ حبیب الله جوان روبرو شد. چون نصایح روحانی جوان كارگر نیفتاد به نشانی اعتراض مجلس مهمانی را ترك كرد و از همان روز تصمیم به ترك دیار گرفت.[۵]

در حوزه قزوین

شیخ حبیب الله در پی آرمانی بلند راه هجرت پیش گرفت و عازم حوزه‌ی علمیه‌ی قزوین شد. پدرش كه او را به دلیل شهامت و اراده‌ی شگفتش می‌ستود برای تهیه لوازم زندگی، او را تا قزوین همراهی نمود.[۶]

او در قزوین استادی عالی مقام یافت كه «شیخ عبدالكریم ایروانی» نام داشت. استادی كه در فقه و اصول نامور و ممتاز بود. شیخ حبیب الله هفت سال پیاپی از محضر ایشان بهره گرفت و در همان شهر به خواست پدر، با خانواده‌ی ارباب وصلت نمود.

مشی زاهدانه‌ی استاد تأثیر شگرفی در او نهاد به گونه‌ای كه از آن پس خود به زندگی زاهدانه روی كرد و تا پایان عمر بر روش پسندیده‌ی استاد وفادار ماند. در 25 سالگی، سیراب از سرچشمه معارف دینی به مقام عالی اجتهاد نائل آمد[۷] و با نظر شیخ عبدالكریم ایروانی خود را مهیای سفر به املش نمود.

سال 1259 ق. از قزوین به املش بازگشت و چهار سال مرجع امور دینی مردم بود. برپایی نماز جماعت، هدایت و ارشاد مردم، پاسخ گویی به پرسش های اعتقادی و قضاوت عادلانه او موجب شده بود مردم ارادتی عاشقانه به مجتهد جوان داشته باشند اما او دوست داشت سفری به نجف اشرف رفته و از حوزه‌ی علمیه‌ی آن شهر مقدس جرعه جرعه شراب معرفت نوشد.

ورود به نجف

شیخ حبیب الله مجتهد املشی در سال 1263 ق. وارد نجف شد و در حلقه‌ی شاگردان فقیه كبیر شیخ محمدحسن نجفی (صاحب جواهر) به كامجویی نشست. او تا سال 1266 ق. كه سال وفات صاحب جواهر بود از كلاسش بهره برد و از آن فقیه نامور اجازه‌ی اجتهاد دریافت داشت.[۸]

پس از آن به درس شیخ اعظم انصاری دل بست و تا پایان زندگی پرافتخار شیخ اعظم از شاگردان ممتاز درس وی بود. شیخ حبیب الله فرموده بود: «با آن كه هفت سال پیش از فوت شیخ از درس او مستغنی بودم ولی از هنگام ورود در جلسه‌ی شیخ تا موقع تشییع جنازه‌اش بحثی از ابحاث او از من فوت نشد».[۹]

ویژگی های اخلاقی میرزا

ویژگی های اخلاقی میرزا حبیب الله رشتی او را به شخصیتی وارسته تبدیل كرد كه زهدش زبانزد خاص و عام بود.

1. میرزا حبیب الله پس از مرگ پدرش كه حاكم منطقه بود برای پاسداشت مقامش به گیلان سفر نمود اما اختلاف برادران بر میراث پدری موجب بازگشت او به نجف اشرف شد. او با این كه زندگی بسیار فقیرانه‌ای داشت از سهم ارث چشم پوشید. میرزای رشتی پس از رسیدن به نجف، برای تأمین معاش، به تدریج لوازم زندگی را یكی پس از دیگری فروخت به گونه‌ای كه در گرمای طاقت فرسای تابستان از خرید آب نیز عاجز بود.

2. یاد خدا در جان او چنان عجین شده بود كه از هر فرصتی برای ذكر و تسبیح و قرائت قرآن كریم بهره می‌جست. حتی هنگامی كه برای تدریس به سوی حرم مطهر می‌رفت وضو می‌گرفت و سوره يس را در راه از حفظ می‌خواند تا به در قبله‌ی صحن امیرالمومنین علیه السلام می‌رسید، خواندن سوره را در كنار آرامگاه استاد خود شیخ مرتضی انصاری به پایان می‌رسانید.[۱۰]

3. در دقت و احتیاط ضرب المثل بود. همین امر وی را از پاسخگویی سریع و بدون تحقیق بازمی‌داشت.

از دیگر سو مردم را تشویق می‌نمود تا استفتائات خود را به میرزای شیرازی ارجاع دهند. نوشته‌اند پس از پایان ماه رمضان برای اثبات اولین روز شوال بیش از 40 نفر شهادت دادند و او فرمود «نزدیك قطع شده است» كنایه از این كه هنوز برایم قطعی و یقین نشده است.[۱۱]

4. او در ادب عشق نیز ممتاز بود. آن گاه كه جان به حضرت عزرائیل می‌سپرد، هر چه پایش را رو به قبله دراز می‌كردند او پای خود را جمع می‌كرد و چیزی نمی‌گفت. چون چند بار این كار تكرار شد، از او علت را پرسیدند، به زحمت فرمود: «چون وضو ندارم پایم را رو به قبله دراز نمی‌كنم».[۱۲]

5. هرگز وجوه شرعی را نمی‌پذیرفت، با آن كه امری مرسوم و رایج بود. نقل می‌كنند: مردی ثروتمند از هند برای پرداخت وجوه شرعی به زیارت میرزای رشتی شتافت، اما او چندان عصبانی شد كه اطرافیان از حالتش متعجب شدند و چون از عصبانیتش پرسیدند فرمود: «چاره‌ای جز عصبانیت نبود». نیز نوشته‌اند علاءالدوله[۱۳] برای پرداخت پولی به عنوان وجوه شرعی به نجف اشرف مسافرت كرده بود ولی با بی‌اعتنایی میرزای رشتی مواجه شد[۱۴] و محقق رشتی با این رفتار به آیندگان نشان داد كه مردان بزرگ خدا برای مال دنیا ارزشی قائل نیستند.

6. نوشته‌اند: چهار نفر از شاگردان شیخ انصاری اركان پایدار اعلمیت و ریاست بودند ولی مقام علمی و تدریس منحصر به میرزا حبیب الله رشتی بود. او جز تدریس منظوری نداشت. ریاست نمی‌خواست، از روی عمد تجاهل می‌ورزید و شاگردان خود را نمی‌شناخت برای این كه از او اجازه‌ی اجتهاد نخواهند و تنها درس بخواهند... در خط مرجعیت هم نبود. كسی از مجتهدین به خوش نیتی و سلامت نفس میرزای رشتی نبود، از پرتگاه‌های ریاست خود را نجات داد. قناعت پیشه نمود...».[۱۵]

7. محقق رشتی دیانت و سیاست را به هم سرشته بود. پس از رحلت شیخ انصاری بسیاری از دانشمندان مردم را برای تقلید به میرزای رشتی ارجاع داده بودند. اما او با پیشنهادها مخالفت می‌كرد و نیك می‌دانست كه دنیای اسلام به مرجعی سیاستمدار نیازمند است. او میرزای شیرازی را مجتهدی آگاه به مسائل سیاسی و چهره‌ای سرشناس و محبوب یافته بود.

محقق رشتی بر آن بود تا مرجعیت میرزای شیرازی را به علمای نجف پیشنهاد كرده از آن حمایت كند. این امر موجب شد تا توطئه‌ی دشمن برای لطمه زدن به وحدت شیعیان نقش بر آب شود. ژرف اندیشی سیاسی میرزای رشتی را در گفتارش می‌جوییم. وقتی پرسیدند از چه كسی تقلید كنیم؟ در پاسخ گفت: «از مرجعی تقلید كنید كه تقلیدش جایز باشد. امروز پرچم بر دوش عالم جلیل سید محمدحسن (شیرازی) است و همه پیرامون اویند كه پرچم ساقط نشود».[۱۶]

8. نظم از دیگر ویژگی های محقق رشتی بود. او پس از ادای نماز مغرب و عشا و انجام مستحبات مربوط به آن و پس از صرف مقدار كمی شام، آن گاه كه آسمان چادر سیه شب را بروی خود می‌كشید و ستاره‌ها چشمك زنان نمایان می‌شدند، اندكی می‌خفت تا جان را آماده‌ی خدمت روح كند و جان خود را در چشمه‌ی نور بشوید و عاشقانه‌تر با خدای خویش راز و نیاز كند.

9. تواضع و فروتنی (از دستورات عالی اسلامی) در جای جای رفتار محقق رشتی نمایان است. او دانشمندان را به دیده‌ی احترام می‌نگریست و با بهره‌گیری از نظر نیك، برترین روش را برمی‌گزید. در پی سفر محقق رشتی به ایران، حوزه‌ی درس ایشان تعطیل شد و دانشوران از خورشید وجودش محروم شدند. آن گاه كه به سفری دیگر باربست، دانشمندان نجف بر آن شدند تا او را از سفر بازدارند.

وی به وساطت شیخ حسن مامقانی برنامه‌ی سفر را لغو كرد و به او فرمود: «چون شما مجتهد عادل هستید، حكمتان را واجب الاطاعه می‌دانم» این در حالی است كه شیخ حسن مامقانی در ردیف شاگردان محقق رشتی بود و نسبت میان آن دو مثل استاد و شاگرد بود».[۱۷]

10. اعزام شاگردان برجسته برای تبلیغ، از دیگر ویژگی های این محقق بود. از جمله‌ی آنان آیت الله سید علی‌اكبر فال اسیری از شاگردانی بود كه در پرتو اندیشه‌ی والای آن استاد پرورش یافت. او به تشویق محقق رشتی و میرزای شیرازی به شیراز بازگشت و با كوششی در خور به تبلیغ و هدایتگری پرداخت. همچنین در نهضت توتون و تنباكو نیز عهده‌دار نقشی سترگ در تثبیت فتوای میرزای شیرازی بود.[۱۸]

11. سپاسگزاری او در حق پدر و مادر آموختنی و بی‌نظیر است و نشانه‌ی بالندگی او در مراحل عالی شكر به درگاه حضرت ربوبی است. درخشندگی معنوی او مدیون دعاهای پدر و مادر در روزگاران دور بود. نوشته‌اند او نمازهای پدر و مادر خود را سه بار خواند. یك بار به تقلید از مراجع آنان و دوبار به اجتهاد خودش و این مطلب درباره‌ی هیچ یك از علمای تاریخ ذكر نشده است.[۱۹]

12. او را باید به حق از حافظان حریم روحانیت در عصر خویش خواند. شخصی در نجف بود كه به هنگام سخن حرمت علما را پاس نمی‌داشت و بارها از او پرخاشگری و اهانت نسبت به علمای سابق و معاصر شنیده می‌شد. محقق رشتی در جمعی كه وی نیز حضور داشت دستور داد استكانش را آب بكشند، به گونه‌ای كه مردم گمان بر تكفیر وی برده و او را راندند. پس از آن هرگز نتوانست جایگاه از دست رفته خود را بازیابد. باری رفتار شدید میرزای رشتی و شیوه نهی از منكر او موجب شد تا آنان كه در پی چنین خیالی بودند از گمان خویش بازگردند.

آثار ماندگار

آثار او در علم اصول عبارتند از: رساله فی الضد و اقتضاء الامر بشیء النهی عنه و عدمه، التعادل والتراجیح، بدایع الافكار، اجتماع الامر والنهی، رساله فی مقدمه الواجب، رساله فی المشتق، التقریرات.

در علم فقه: كتاب الطهاره الحاشیه علی المكاسب، كتاب الزكاه، كتاب الاجاره، الالتقاط، كتاب العضب، كتاب القضاء والشهادات، الوقوف والصدقات، رساله فی اللباس المشكوك، حاشیه علی منهج الرشاد، حاشیه علی نجاه العباد، حاشیه علی النخبه.

در علم تفسیر: حواشی بر تفسیر جلالین، و علم كلام: الامامه، كاشف الظلام فی حل معضلات الكلام است.

در علم کلام: الامامة و کاشف الظلام فی حل معضلات الکلام است.

نسخه‌های خطی از آثار محقق رشتی كه می‌رفت در غبار زمان به فراموشی سپرده شود اخیراً به كتابخانه آیت الله مرعشی سپرده شد و اكنون در كاروان نسخه‌های خطی آن كتابخانه ماندگار است.

تقریرات

از انبوه شاگردان كوشا و دانشمند محقق رشتی، بسیاری تقریرات درس ایشان را نوشته‌اند كه در گرامی داشت مقامشان نام برخی از آنان می‌آید: سید حاج میرزا حسن همدانی، سید صادق قمی، میرزا باقر فرزند میرزا محمدعلی، شیخ حسن تویسركانی، شیخ محمدباقر فرزند محمدجعفر بهاری همدانی، سید ابوالقاسم فرزند معصوم حسینی اشكوری...

اجازات

محقق رشتی از صدور اجازه‌ی اجتهاد به شدت پرهیز داشت و تنها برای اندكی از شاگردان برگزیده اجازه‌ی اجتهاد نگاشت. نام برخی شاگردان ارجمند وی كه مفتخر به اجازه‌ی نقل روایت و اجتهادند ذكر می‌شود. حاج آقا مجتهد رشت (اجتهاد)، سید عبدالكریم فرزند سید حسن اعرجی (روایت)، حاج میرزا احمد دیلارستاقی لاریجانی (اجتهاد)، سید علی آقا میری دزفولی (اجتهاد)،...

شاگردان

از شاگردان میرزا حبیب الله رشتی برخی مرجع دینی شدند و عده‌ای رهبر حركت های سیاسی و اجتماعی دیار خویش و دسته‌ای نیز در عرصه‌ی تدریس و تحقیق طلایه دار حوزه بودند.من جمله شاگردان او این افراد را میتوان نام برد:

آیت الله العظمی سید محمدكاظم یزدی، آیت الله العظمی آقا ضیاءالدین عراقی، آیت الله العظمی حاج میرزا حسین نائینی، آیت الله شیخ شعبان دیوشلی (لنگرودی)، آیت الله شیخ عبدالله مازندرانی (لنگرودی)، آیت الله شهید شیخ فضل الله نوری، آیت الله شهید حاج آقا میر بحرالعلوم رشتی، آیت الله شهید شیخ علی رشتی، آیت الله شهید شیخ عبدالغنی بادكوبه‌ای، آیت الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی، آیت الله سید ابوالقاسم اشكوری.

وفات میرزا حبیب الله رشتی

شب پنج شنبه چهاردهم جمادی الثانی 1312 ق. محقق رشتی در نجف دار فانی را وداع گفت.[۲۰] و جسد مطهر او در یكی از حجره‌های صحن مطهر علوی دفن گردید.[۲۱]

پانویس

  1. گوشه‌هایی از تاریخ گیلان، شیخ بهاءالدین املشی، ص35.
  2. ر.ك: دایره المعارف تشیع، ج2، ص509.
  3. زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، مرتضی انصاری، ص261.
  4. مقدمه‌ی كتاب القضاء (میرزای رشتی)، تحقیق: سید احمد حسینی، ج1، ص9.
  5. نقل از: حاج فتح الله صوفی.
  6. زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، ص 262.
  7. گنجینه دانشمندان، شیخ محمد رازی، ج 5، ص 174.
  8. اعیان الشیعه، علامه سید محسن امین، ج 9، ص 149.
  9. زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، ص 262 و 95.
  10. مرگی در نور، عبدالحسین كفایی، ص 82 و سیمای فرزانگان، رضا مختاری، ج 3، ص 266.
  11. اعیان الشیعه، ج 4، ص 559.
  12. سیمای فرزانگان، ج 3، ص 274.
  13. ر.ك: تاریخ منتظم ناصری، محمدحسن اعتمادالسلطنه، ج 2، ص 1223.
  14. اعیان الشیعه، ج 4، ص 559. و مردان علم در میدان عمل، سید نعمت الله حسینی، ج 193.
  15. تاریخ روابط ایران و عراق، مرتضی مدرسی، ص 208.
  16. مجله نور علم، جامعه مدرسین حوزه‌ی علمیه قم، ش 42. نقل از پندهایی از رفتار علمای اسلام، ص 65.
  17. نقل از حضرت آیت الله سید موسی شبیری زنجانی، از شیخ عزالدین زنجانی از پدرش.
  18. نقش مجتهد فارس در نهضت تنباكو، محمدرضا رحمتی، ص 62 و ر.ك: وقایع اتفاقیه، به كوشش سعیدی سیرجانی، ص مكرر.
  19. نقباءالبشر، شیخ آقا بزرگ تهرانی، ج 1، ص 358 و 359.
  20. ریحانه الادب، محمدعلی مدرس تبریزی، ج2، ص308.
  21. نقل از خانم عزت صوفی دختر آیت الله شیخ اسحاق رشتی.

منابع

  • تلخيص از مجموعه گلشن ابرار، جلد 1، زندگی نامه "میرزا حبیب الله رشتی" از رضا مظفري.
  • چهل سال تاریخ ایران، به کوشش ایرج افشار، ج۱، ص۱۹۴، ۲۲۳، ۲۳۴، ۲۴۵ و ۷۵۰.