موضع ائمه علیهم السلام در مورد قيام زيد: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(منبع)
(ویرایش)
 
(۳ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۱ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۲: سطر ۲:
  
  
 +
هر چند قیام [[زید بن علی بن الحسین]] علیهم السلام در عصر [[امام صادق]] علیه السلام صورت گرفت، و از زمان وفات [[امام باقر]] علیه السلام تا زمان نهضت زید حدود هشت سال مى  گذشت، اما چنین قیامى از سال ها قبل مطرح بود و بارها و بارها امام باقر علیه السلام درباره آن اظهار نظر فرموده بود. در بررسى زندگى سیاسى امام باقر علیه السلام، توجه به موضع آن حضرت در قبال قیامى که زید بن على هماره از آن سخن مى  گفت و مترصد تحقق آن بود، ضرورى  است.
  
 +
== روایات مختلف در مورد قیام زید ==
 +
روایات در زمینه شخصیت زید و موضع گیرى امام باقر علیه السلام و سایر [[ائمه اطهار]] در قبال قیام او به سه دسته قابل تقسیم است:
  
'''امام باقر علیه السلام و قيام زيد بن على علیه السلام'''
+
*۱- روایاتى که زید بن على را شخصیتى مثبت، ارجمند و معتقد به [[ائمه اثنی عشر|ائمه اثنى عشر]]<ref>ر.ک: [[کفایة الأثر (کتاب)|کفایة الاثر]] ۳۲۷، [[الارشاد]] ۱/۱۶۸، [[اثبات الهداة]] ۵/۲۹۴، بحار ۱۱/۴۱.</ref> و نیز [[امامت]] [[امام باقر علیه السلام|باقرالعلوم]] علیه السلام<ref>مناقب ۲/۲۸۵، اشعار زید بن على در رثاى [[امام باقر]] علیه السلام.</ref> و [[امام صادق علیه السلام|جعفر بن محمد]] علیه السلام<ref>اختیار معرفة الرجال ۳۷۶ و ۳۶۱، مناقب ابن شهر آشوب ۲/۳۲۶ و ۳۴۷، بحار ۱۱/۳۵.</ref> معرفى مى  کند، و قیام او را در راستاى اهداف ائمه و بر اساس رضایت آنان مى  شناساند<ref>روضه کافى ۲/۱۱۶، [[عیون اخبارالرضا]] ۱، باب ۲۵، [[وسائل الشیعة]] ۱۱/۳۶.</ref> و [[شهادت]] او و یارانش را فوزى بزرگ بشمار مى  آورد.<ref>امالى صدوق ۳۳۰، عیون اخبارالرضا ۱، باب ۲۵، مقاتل الطالبین ۵۲.</ref>
  
هر چند قيام زيد بن على بن الحسين علیه السلام در عصر [[امام صادق]] علیه السلام صورت گرفت، و از زمان وفات [[امام باقر]] علیه السلام تا زمان نهضت زيد حدود هشت سال مى  گذشت، اما چنين قيامى از سال ها قبل مطرح بود و بارها و بارها امام باقر علیه السلام درباره آن اظهار نظر فرموده بود.
+
*۲- روایاتى که به ظاهر موهم قدح است، ولى پس از تأمل و دقت نمى  توان آن را به صورت قطعى، بیانگر مذمت دانست. از این گونه روایات وجود نوعى اختلاف نظر میان زید با امام باقر و امام صادق علیهم السلام و اصحاب خاص ایشان استفاده مى  شود.<ref> ر.ک: اصول کافى ۱/۳۵۶، [[مروج الذهب]] ۲/۱۸۱، مناقب ۲/۲۷۹. </ref>
  
در بررسى زندگى سياسى امام باقر علیه السلام، توجه به موضع آن حضرت در قبال قيامى كه زيد بن على هماره از آن سخن مى  گفت و مترصد تحقق آن بود، ضرورى است. روايات در زمينه شخصيت زيد و موضع گيرى امام باقر علیه السلام و ساير [[ائمه اطهار]] در قبال قيام او به سه دسته قابل تقسيم است:
+
*۳- روایاتى که آشکارا زید را به ادعاى [[امامت]] براى خود متهم مى  کند و چنین مى نماید که قیام او به اجازه ائمه علیه السلام نبوده، بلکه علیرغم نهى آنان و با نفى امامت ایشان صورت گرفته است!<ref>ر.ک: اثبات الوصیة ۱۵۴، اثبات الهداة ۵/۳۲۱، بحار ۴۶/۲۵۲.</ref>
  
* 1- رواياتى كه زيد بن على را شخصيتى مثبت، ارجمند و معتقد به ائمه اثنى عشر<ref>ر.ك: [[كفاية الاثر]] 327، [[الارشاد]] 1/168، [[اثبات الهداة]] 5/294، بحار 11/41.</ref> و نيز [[امامت]] باقرالعلوم علیه السلام<ref>مناقب 2/285، اشعار زيد بن على در رثاى [[امام باقر]] علیه السلام.</ref> و جعفر بن محمد علیه السلام<ref>اختيار معرفة الرجال 376 و 361، مناقب ابن شهر آشوب 2/326 و 347، بحار 11/35.</ref> معرفى مى  كند، و قيام او را در راستاى اهداف ائمه و بر اساس رضايت آنان مى شناساند<ref>روضه كافى 2/116، [[عيون اخبارالرضا]] 1، باب 25، [[وسائل الشيعة]] 11/36.</ref> و [[شهادت]] او و يارانش را فوزى بزرگ بشمار مى  آورد.<ref>امالى صدوق 330، عيون اخبارالرضا 1، باب 25، مقاتل الطالبين 52.</ref>
+
[[جرح و تعدیل|جرح و تعدیل]] و داورى درباره این احادیث نیازمند مجالى جداگانه است،<ref> ر.ک: سیره و قیام زید بن على علیه السلام. </ref> و در این جا فقط به نکات اصلى و تعیین کننده اشاره مى شود. توجه به چند نکته مى  تواند در بررسى این روایات مؤثر باشد:
  
* 2- رواياتى كه به ظاهر موهم قدح است، ولى پس از تأمل و دقت نمى  توان آن را به صورت قطعى، بيانگر مذمت دانست. از اين گونه روايات وجود نوعى اختلاف نظر ميان زيد با امام باقر و امام صادق علیهم السلام و اصحاب خاص ايشان استفاده مى  شود.<ref> ر.ك: [[اصول كافى]] 1/356، [[مروج الذهب]] 2/181، مناقب 2/279. </ref>
+
*۱- سیاست کلى ائمه بر دفاع از [[ولایت]] و [[امامت]] و نفى حکومت غاصبان و حاکمان جور بوده است، و هیچ کدام از آنان در اصل این موضوع اختلاف نظر نداشته  اند و اگر برخى از آنان عملا به قیام مسلحانه روى آورده و بعضى راه [[تقیه|تقیه]] را در پیش گرفته اند به جهت شرایط و مقتضیات و امکانات زمان بوده است.
  
* 3- رواياتى كه آشكارا زيد را به ادعاى امامت براى خود متهم مى  كند و چنين مى  نمايد كه قيام او به اجازه ائمه علیه السلام نبوده، بلكه عليرغم نهى آنان و با نفى امامت ايشان صورت گرفته است!<ref>ر.ك: اثبات الوصية 154، اثبات الهداة 5/321، بحار 46/252.</ref> جرح و تعديل و داورى درباره اين احاديث نيازمند مجالى جداگانه است،<ref> ر.ك: سيره و قيام زيد بن على علیه السلام. </ref> و در اين جا فقط به نكات اصلى و تعيين كننده اشاره مى شود.
+
*۲- پس از شهادت [[امام حسین علیه السلام|حسین بن على]] علیه السلام، سایر [[ائمه اطهار|ائمه]] هرگز زمینه اجتماعى را براى قیامى علنى و گسترده مناسب نیافتند، و با این که با تعالیم خویش، بغض ظالمان و حاکمان غاصب را در قلب [[شیعه|شیعیان]] خود تقویت مى  کردند، ولى از اقدام هاى علنى که شالوده نظام حیاتى شیعه را در معرض متلاشى شدن قرار مى  داد و بنیاد معارف شیعى را تهدید مى  کرد، جلوگیرى مى نمودند.
  
توجه به چند نكته مى تواند در بررسى اين روايات مؤثر باشد:
+
*۳- مبارزه با حاکمان مستبد و فسادگر در هر شکلى که مایه زیان به موجودیت تشکیلات شیعى نمى شد مورد منع آنان نبود، بلکه خود عملا در آن راستا قدم برمى داشتند.
  
* 1- سياست كلى ائمه بر دفاع از [[ولايت]] و [[امامت]] و نفى حكومت غاصبان و حاكمان جور بوده است، و هيچ كدام از آنان در اصل اين موضوع اختلاف نظر نداشته اند و اگر برخى از آنان عملا به قيام مسلحانه روى آورده و بعضى راه تقيه را در پيش گرفته اند به جهت شرايط و مقتضيات و امكانات زمان بوده است.
+
*۴- [[شهادت]] و کشته شدن در راه خدا و ارزش هاى الهى از والاترین سعادت ها در مکتب [[اهل بیت]] علیهم السلام به شمار مى  آید، و هرگز وظیفه اى را به خاطر حفظ جان و فرار از [[مرگ]] ترک نکرده و ترک آن را اجازه نداده  اند.
  
* 2- پس از شهادت حسين بن على علیه السلام ساير ائمه هرگز زمينه اجتماعى را براى قيامى علنى و گسترده مناسب نيافتند، و با اين كه با تعاليم خويش، بغض ظالمان و حاكمان غاصب را در قلب شيعيان خود تقويت مى كردند، ولى از اقدام هاى علنى كه شالوده نظام حياتى شيعه را در معرض متلاشى شدن قرار مى  داد و بنياد معارف شيعى را تهديد مى  كرد، جلوگيرى مى نمودند.
+
*۵- شرایط سخت [[تقیه]]، در موارد بسیارى سبب مى  شده است که ائمه در محافل عمومى یا نزد جاسوسان حکومت و عناصر [[نفاق|منافق]] یا کم ظرفیت، [[احکام]] فقهى یا [[عقاید|اعتقادى]] و سیاسى را به گونه  اى بیان کنند که موافق شرایط تقیه است، نه آن گونه که خود اعتقاد داشته اند، (البته با رفع شرایط تقیه، نظریه حق را به اصحاب و شیعیان خود ابلاغ کرده و مى رسانده اند).
  
* 3- مبارزه با حاكمان مستبد و فسادگر در هر شكلى كه مايه زيان به موجوديت تشكيلات شيعى نمى  شد مورد منع آنان نبود، بلكه خود عملا در آن راستا قدم برمى داشتند.
+
اگر نکات یاد شده مورد توجه قرار گیرد مى  توان از یک سو به علت وجود نقل ها و آراى مختلف در زمینه قیام [[زید بن علی بن الحسین|زید بن علی]] علیه السلام پى برد، و از سوى دیگر ملاکى در ترجیح یک نظریه بر نظریه دیگر به دست آورد. از جمله این که مقام تقیه همواره مقتضى آن بوده است که ائمه خود را از جریان هاى سیاسى و خطوطى که علیه حکومت ها فعال بوده اند، دور نشان دهند و لازمه چنین خط مشیى چنین بوده است که ائمه حرکت زید بن على علیه السلام را هر چند به لحاظ ماهیت و هدف صحیح مى  دانسته اند، اما درباره آن به گونه  اى داورى کنند که قیام او موجب هجوم دستگاه [[خلافت]] به تشکیلات شیعى نشود، و چه بسا امتناع برخى از اصحاب [[امام صادق]] علیه السلام از پیوستن به زید در جهت همین سیاست بوده است، اما تأیید شخصیت معنوى و قیام زید که در بیان معصومین آمده، هرگز قابل  حمل بر تقیه نیست، زیرا هیچ نیرویى ایشان را ناگزیر به تقیه در جهت بزرگداشت مقام زید نمى  کرده است تا آنان نظر به ملاحظات سیاسى از زید و قیام او دفاع کنند. بنابراین، دفاع ائمه از قیام زید و شخصیت وى، علتى جز والایى و ارجمندى او نزد ایشان نداشته است.
  
* 4- شهادت و كشته شدن در راه خدا و ارزش هاى الهى از والاترين سعادت ها در مكتب [[اهل بيت]] علیهم السلام به شمار مى  آيد، و هرگز وظيفه اى را به خاطر حفظ جان و فرار از [[مرگ]] ترك نكرده و ترك آن را اجازه نداده اند.
+
از آن جا که خط مشى تقیه سبب شده بود امام باقر و امام صادق علیهم السلام حمایت علنى از قیام زید نکنند و نیز قیام او تنش هاى عقیدتى اى را به دنبال داشت، برخى از شیعیان به گمان این که زید بن على از نظر امام صادق علیه السلام، داراى شخصیتى منفى است و امام حرکت او را باطل مى داند، نزد آن حضرت لب مى  گشایند تا از زید به بدى یاد کنند! اما امام صادق علیه السلام جلو ایشان را مى گیرد و مى  فرماید: «لاتفعل، رحم الله عمى زیدا...» یعنى، اقدام به چنین کارى نکن و سرزنش منماى! خداوند عمویم ـ زید ـ را مورد رحمت قرار دهد.
  
* 5- شرايط سخت [[تقيه]]، در موارد بسيارى سبب مى  شده است كه ائمه در محافل عمومى يا نزد جاسوسان حكومت و عناصر [[منافق]] يا كم ظرفيت، احكام فقهى يا اعتقادى و سياسى را به گونه اى بيان كنند كه موافق شرايط تقيه است، نه آن گونه كه خود اعتقاد داشته  اند، (البته با رفع شرايط تقيه، نظريه حق را به اصحاب و شيعيان خود ابلاغ كرده و مى رسانده اند).
+
تصریح ائمه به شخصیت والاى زید و درستى قیام وى آن گاه صورتى علنى پیدا مى  کند که [[بنی امیه]] از میان رفته و دیگر تأیید زید خطرى را متوجه تشکیلات شیعى نمى سازد.
  
اگر نكات ياد شده مورد توجه قرار گيرد مى  توان از يك سو به علت وجود نقل ها و آراى مختلف در زمينه قيام زيد بن على علیه السلام پى برد، و از سوى ديگر ملاكى در ترجيح يك نظريه بر نظريه ديگر به دست آورد.
+
زید بن موسى بن جعفر از کسانى است که در عصر خلافت [[مأمون]] در [[بصره]] خروج کرد و خانه  هاى بنى العباس را آتش زد، او را دستگیر کردند و نزد مأمون فرستادند، مأمون گفت او را به حرمت برادریش با [[امام رضا علیه السلام|على بن موسى]] مى  بخشم و سپس به على بن موسى علیه السلام گفت: اگر برادر شما خروج کرد و چنین و چنان کرد، قبل از او زید بن على نیز قیام نمود و کشته شد. و اگر به خاطر شما نبود او را مى  کشتم، زیرا عملى که مرتکب شده است، کوچک نیست.
  
از جمله اين كه مقام تقيه همواره مقتضى آن بوده است كه ائمه خود را از جريان هاى سياسى و خطوطى كه عليه حكومت ها فعال بوده اند، دور نشان دهند و لازمه چنين خط مشيى چنين بوده است كه ائمه حركت زيد بن على علیه السلام را هر چند به لحاظ ماهيت و هدف صحيح مى  دانسته اند، اما درباره آن به گونه  اى داورى كنند كه قيام او موجب هجوم دستگاه [[خلافت]] به تشكيلات شيعى نشود، و چه بسا امتناع برخى از اصحاب [[امام صادق]] علیه السلام از پيوستن به زيد در جهت همين سياست بوده است، اما تأييد شخصيت معنوى و قيام زيد كه در بيان معصومين آمده، هرگز قابل حمل بر تقيه نيست، زيرا هيچ نيرويى ايشان را ناگزير به تقيه در جهت بزرگداشت مقام زيد نمى كرده است تا آنان نظر به ملاحظات سياسى از زيد و قيام او دفاع كنند. بنابراين، دفاع ائمه از قيام زيد و شخصيت وى، علتى جز والايى و ارجمندى او نزد ايشان نداشته است.
+
حضرت [[امام رضا]] علیه السلام در پاسخ مأمون فرمود: برادر مرا با زید بن على قیاس مکن! زیرا زید بن على از دانشمندان خاندان [[پیامبر اسلام|پیامبر]] صلی الله علیه و آله بود، براى خدا غضب کرد و با دشمنان خدا جنگید تا در راه خدا کشته شد. پدرم از پدر خویش  ـ [[امام صادق علیه السلام|جعفر بن محمد]] ـ نقل کرد که آن گرامى مى  فرمود: خداوند عمویم زید را مورد رحمت قرار دهد، زیرا او در طلب خشنودى و رضاى آل محمد بود و اگر در قیام خود پیروز مى شد به آن چه دعوت کرده بود وفا مى کرد... مأمون پرسید: مگر زید بن على از جمله کسانى نیست که بدون حق ادعاى [[امامت]] کرده است؟
  
از آن جا كه خط مشى تقيه سبب شده بود امام باقر و امام صادق علیهم السلام حمايت علنى از قيام زيد نكنند و نيز قيام او تنش هاى عقيدتى  اى را به دنبال داشت، برخى از شيعيان به گمان اين كه زيد بن على از نظر امام صادق علیه السلام، داراى شخصيتى منفى است و امام حركت او را باطل مى  داند، نزد آن حضرت لب مى  گشايند تا از زيد به بدى ياد كنند! اما امام صادق علیه السلام جلو ايشان را مى  گيرد و مى  فرمايد: «لاتفعل رحم الله عمى زيدا...» يعنى، اقدام به چنين كارى نكن و سرزنش منماى! خداوند عمويم ـ زيد ـ را مورد رحمت قرار دهد.
+
حضرت امام رضا علیه السلام فرمود: خیر! زید ادعاى امامت نداشت و به چیزى دعوت نمى کرد که صلاحیت آن را دارا نباشد، او داراى [[تقوا]] بود و مى  گفت: من شما را به آن چه مورد رضاى خاندان رسالت است فرا مى خوانم.<ref> عیون اخبارالرضا ۱/۲۴۸. </ref>
  
تصريح ائمه به شخصيت والاى زيد و درستى قيام وى آن گاه صورتى علنى پيدا مى كند كه [[بنى اميه]] از ميان رفته و ديگر تأييد زيد خطرى را متوجه تشكيلات شيعى نمى سازد.
+
از این [[حدیث|حدیث]] استفاده مى شود که آن چه در محافل خصوصى ائمه نسبت به حقانیت قیام زید مطرح مى شده است، حتى به گوش [[بنى العباس]] که در آن روز مخالف حکومت بنى امیه بشمار مى  آمدند نرسیده و فردى چون مأمون از آن بى اطلاع بوده است و زمانى امام رضا علیه السلام صریحا آن را اعلام مى دارد که دوران آن تقیه گذشته است.
  
زيد بن موسى بن جعفر از كسانى است كه در عصر خلافت مأمون در بصره خروج كرد و خانه  هاى بنى العباس را آتش زد، او را دستگير كردند و نزد مأمون فرستادند، مأمون گفت او را به حرمت برادريش با على بن موسى مى  بخشم و سپس به على بن موسى گفت: اگر برادر شما خروج كرد و چنين و چنان كرد، قبل از او زيد بن على نيز قيام نمود و كشته شد. و اگر به خاطر شما نبود او را مى  كشتم، زيرا عملى كه مرتكب شده است، كوچك نيست.
+
روایاتى که زید را متهم به ادعاى امامت مى  کند، از نظر کمى اندک و از نظر [[سند حدیث|سند]] ضعیف و غیر قابل اعتماد است و آن روایات نمى  تواند با روایات مدح او مقابله نماید.
  
حضرت [[امام رضا]] علیه السلام در پاسخ مأمون فرمود: برادر مرا با زيد بن على قياس مكن! زيرا زيد بن على از دانشمندان خاندان پيامبر صلی الله علیه و آله بود، براى خدا غضب كرد و با دشمنان خدا جنگيد تا در راه خدا كشته شد. پدرم از پدر خويش  ـ جعفر بن محمد ـ نقل كرد كه آن گرامى مى  فرمود: خداوند عمويم زيد را مورد رحمت قرار دهد، زيرا او در طلب خشنودى و رضاى آل محمد بود و اگر در قيام خود پيروز مى  شد به آن چه دعوت كرده بود وفا مى  كرد... مأمون پرسيد: مگر زيد بن على از جمله كسانى نيست كه بدون حق ادعاى امامت كرده است؟
+
== فلسفه نهى از قیام زید ==
 +
سؤالى که در این میان باقى مى  ماند این است که اگر اصل قیام زید مورد امضاى ائمه بوده و حرکت او صحیح و بایسته بشمار مى  آمده است پس نهی هاى مکررى که از سوى امام باقر و امام صادق علیهم السلام نسبت به قیام او صورت گرفته است، چیست؟
  
حضرت امام رضا علیه السلام فرمود: خير! زيد ادعاى امامت نداشت و به چيزى دعوت نمى كرد كه صلاحيت آن را دارا نباشد، او داراى [[تقوا]] بود و مى  گفت: من شما را به آن چه مورد رضاى خاندان رسالت است فرا مى  خوانم.<ref> عيون اخبارالرضا 1/248. </ref>
+
پاسخ این است که اگر روایات مدح را بپذیریم و روایات قدح را ضعیف و ناتوان بشناسیم، در این صورت لازمه جمع میان نهى از قیام زید و ستایش مقام علمى و عملى او این است که بگوییم: نهى ائمه، به جهت دلسوزى و شفقت و ارشادى بوده است.
  
از اين حديث استفاده مى  شود كه آن چه در محافل خصوصى ائمه نسبت به حقانيت قيام زيد مطرح مى  شده است، حتى به گوش [[بنى العباس]] كه در آن روز مخالف حكومت بنى اميه بشمار مى  آمدند نرسيده و فردى چون مأمون از آن بى اطلاع بوده است و زمانى امام رضا علیه السلام صريحا آن را اعلام مى دارد كه دوران آن تقيه گذشته است.
+
نهضت زید از نظر خود او امرى بایسته و ضرورى بود، او دیگر طاقت نداشت که شاهد بى حرمتى [[بنی امیه|بنى امیه]] به ساحت [[پیامبر اسلام|رسول خدا]] و نظاره گر ظلم و بى  عدالتى آنان باشد، و تنها راه را در جهاد مسلحانه علیه آنان مى  دید، اما ائمه علیه السلام از سوى دیگر، با این که در اصل ضرورت مبارزه با کفر و ظلم با او هم نظر بودند، ولى بر اساس اطلاعاتى که تنها در اختیار آنان بود و بینشى که نسبت به شرایط سیاسى داشتند، حرکت نظامى و نهضت مسلحانه را تنها راه ممکن و ضرورى تشخیص نمى دادند.
  
رواياتى كه زيد را متهم به ادعاى امامت مى كند، از نظر كمى اندك و از نظر سند ضعيف و غير قابل اعتماد است و آن روايات نمى تواند با روايات مدح او مقابله نمايد.
+
در نگاه ائمه علیه السلام زید به گونه واجب، موظف به قیام نبود، زیرا اگر او براستى چنین وظیفه  اى داشت، هرگز او را به ترک تکلیف الهى دعوت نمى کردند. از سوى دیگر قیام او ممنوع و باطل نیز نبود، زیرا اگر حرکت او باطل و [[حرام]] بود، هرگز ائمه وى را به نیکى یاد نمى  کردند.<ref>ر.ک: مرآة العقول ۱/۲۶۱، زید الشهید ۴۳.</ref> در نتیجه تنها راهى که مى  توان فرض کرد این است که زید براى مقابله با کفر و فساد حاکمان بنى امیه، میان دو راه مخیر بوده است: راه قیام علنى و راه مبارزه پنهانى. او راه اول را ضروری تر مى  دانست و ائمه راه دوم را شایسته  تر مى شمردند. از این رو، براى راهنمایى وى، سعى داشتند تا او را از قیام مسلحانه منع کنند. چنین است که گاه، کشته شدن سریع او و عدم پیشرفت نظامى را به او متذکر مى  شدند؛<ref>اثبات الوصیة ۱۵۰، الخرائج والجزائح ۱/۲۸۱، کشف الغمة ۲/۳۴۷، الفصول المهمة ۲۱۶ـ۲۱۸، احقاق الحق ۱۲/۱۸۲، اثبات الهداة ۵/۳۲۱، نورالابصار، شبلنجى ۱۴۳. </ref> و زمانى بی وفایى مردم را.
  
'''فلسفه نهى از قيام زيد'''
+
سرانجام، زید راه خویش را انتخاب کرد و در پى بى حرمتی هاى مضاعف [[هشام بن عبدالملک|هشام]] به خاندان رسول الله صلی الله علیه و آله و به شخص وى، دست به قیام زد و به فرموده حضرت رضا علیه السلام، براى خدا و در راه خدا به شهادت رسید. و بر اساس روایاتى که از [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله نقل شده است: زید و یارانش در [[قیامت]] گام بر گردن مردمان مى  نهند و به [[بهشت]] وارد مى شوند.<ref>  کفایة الاثر ۳۲۸، بحار ۱۱/۴۱، تنقیح المقال ۱/۴۶۹. </ref> با این همه، نهى ائمه علیه السلام از قیام زید، نیز بى حکمت نبود. اگر درک جوانب این نهى براى معاصران میسر نبود، براى ما که از این فاصله تاریخى مى توانیم شاهد بازتاب ها و نتایج و پیامدهاى آن قیام باشیم، درک آن دشوار نیست.
  
سؤالى كه در اين ميان باقى مى ماند اين است كه اگر اصل قيام زيد مورد امضاى ائمه بوده و حركت او صحيح و بايسته بشمار مى آمده است پس نهي هاى مكررى كه از سوى امام باقر و امام صادق علیهم السلام نسبت به قيام او صورت گرفته است، چيست؟
+
قیام زید براى او به صورت یک تکلیف شناخته شد و او با انگیزه اى مقدس به آن چه تشخیص داده بود عمل کرد، ولى حرکت او به شدت و به سرعت سرکوب شد، و آن چه با بدن و سر او انجام دادند، بر رعب و وحشت مردم و سکوت و خفقان فضاى سیاسى افزود و منحرفان و سست باوران با تبلیغ نادرست اندیشه ها و اهداف وى، جریان هاى فکرى و عقیدتى نادرستى را پدید آوردند و در جبهه متشکل [[شیعه]]، انشعاب [[زیدیه|زیدیه]] شکل گرفت!
  
پاسخ اين است كه اگر روايات مدح را بپذيريم و روايات قدح را ضعيف و ناتوان بشناسيم، در اين صورت لازمه جمع ميان نهى از قيام زيد و ستايش مقام علمى و عملى او اين است كه بگوييم: نهى ائمه، به جهت دلسوزى و شفقت و ارشادى بوده است.
+
قیام و شهادت زید هر چند در [[خراسان]] بازتاب وسیع و گسترده اى پیدا کرد و شیعیان خراسان به جنبش آمدند و حرکت هاى نهانى خود را علیه دستگاه خلافت آشکار ساختند<ref> تاریخ یعقوبى ۲/۳۲۶.</ref> و این جریان همواره گسترش یافت تا به اضمحلال خلافت [[بنی امیه|امویان]] انجامید، اما سوگمندانه زوال خلافت امویان، مشکلى را از جامعه اسلامى نگشود و از شدت جور و استبداد نکاست، چه، [[عباسیان]] بر جاى امویان تکیه زدند و راه ایشان را پى گرفتند!
  
نهضت زيد از نظر خود او امرى بايسته و ضرورى بود، او ديگر طاقت نداشت كه شاهد بى حرمتى بنى اميه به ساحت رسول خدا و نظاره گر ظلم و بى  عدالتى آنان باشد، و تنها راه را در جهاد مسلحانه عليه آنان مى  ديد، اما ائمه علیه السلام از سوى ديگر، با اين كه در اصل ضرورت مبارزه با كفر و ظلم با او هم نظر بودند، ولى بر اساس اطلاعاتى كه تنها در اختيار آنان بود و بينشى كه نسبت به شرايط سياسى داشتند، حركت نظامى و نهضت مسلحانه را تنها راه ممكن و ضرورى تشخيص نمى  دادند.
+
هر چند این مشکلات و انحراف ها از ناحیه زید بن على صورت نگرفت و او تنها به آن چه تکلیف خویش مى  دانست عمل کرد، ولى [[ائمه اطهار|امامان]] علیه السلام افق هایى را مى دیدند که از دید زید بن على که فاقد بینش امامت بود قابل پیش بینى نبود!
  
در نگاه ائمه علیه السلام زيد به گونه واجب، موظف به قيام نبود زيرا اگر او براستى چنين وظيفه  اى داشت، هرگز او را به ترك تكليف الهى دعوت نمى  كردند. از سوى ديگر قيام او ممنوع و باطل نيز نبود، زيرا اگر حركت او باطل و حرام بود، هرگز ائمه وى را به نيكى ياد نمى  كردند.<ref>ر.ك: مرآة العقول 1/261، زيد الشهيد 43.</ref> در نتيجه تنها راهى كه مى  توان فرض كرد اين است كه زيد براى مقابله با كفر و فساد حاكمان بنى اميه، ميان دو راه مخير بوده است: راه قيام علنى و راه مبارزه پنهانى.
+
==پانویس==
 +
<references />
  
او راه اول را ضروري تر مى  دانست و ائمه راه دوم را شايسته  تر مى  شمردند. از اين رو، براى راهنمايى وى، سعى داشتند تا او را از قيام مسلحانه منع كنند. چنين است كه گاه، كشته شدن سريع او و عدم پيشرفت نظامى را به او متذكر مى  شدند.<ref>اثبات الوصية 150، الخرائج والجزائح 1/281، كشف الغمة 2/347، الفصول المهمة 216ـ218، احقاق الحق 12/182، اثبات الهداة 5/321، نورالابصار، شبلنجى 143. </ref> و زمانى بي وفايى مردم را.
+
==منابع==
 
 
سرانجام، زيد راه خويش را انتخاب كرد و در پى بى حرمتي هاى مضاعف هشام به خاندان رسول الله صلی الله علیه و آله و به شخص وى، دست به قيام زد و به فرموده حضرت رضا علیه السلام، براى خدا و در راه خدا به شهادت رسيد. و بر اساس رواياتى كه از [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله نقل شده است: زيد و يارانش در [[قيامت]] گام برگردن مردمان مى  نهند و به [[بهشت]] وارد مى  شوند.<ref>  كفاية الاثر 328، بحار 11/41، تنقيح المقال 1/469. </ref> با اين همه، نهى ائمه علیه السلام از قيام زيد، نيز بى حكمت نبود. اگر درك جوانب اين نهى براى معاصران ميسر نبود، براى ما كه از اين فاصله تاريخى مى  توانيم شاهد بازتاب ها و نتايج و پيامدهاى آن قيام باشيم، درك آن دشوار نيست.
 
 
 
قيام زيد براى او به صورت يك تكليف شناخته شد و او با انگيزه اى مقدس به  آن چه تشخيص داده بود عمل كرد، ولى حركت او به شدت و به سرعت سركوب شد، و آن چه با بدن و سر او انجام دادند، بر رعب و وحشت مردم و سكوت و خفقان فضاى سياسى افزود و منحرفان و سست باوران با تبليغ نادرست انديشه  ها و اهداف وى، جريان هاى فكرى و عقيدتى نادرستى را پديد آوردند و در جبهه متشكل [[شيعه]]، انشعاب زيديه شكل گرفت!
 
 
 
قيام و شهادت زيد هر چند در خراسان بازتاب وسيع و گسترده اى پيدا كرد و شيعيان خراسان به جنبش آمدند و حركت هاى نهانى خود را عليه دستگاه خلافت آشكار ساختند<ref> تاريخ يعقوبى 2/326.</ref> و اين جريان همواره گسترش يافت تا به اضمحلال [[خلافت]] امويان انجاميد، اما سوگمندانه زوال خلافت امويان، مشكلى را از جامعه اسلامى نگشود و از شدت جور و استبداد نكاست، چه، عباسيان بر جاى امويان تكيه زدند و راه ايشان را پى گرفتند!
 
 
 
هر چند اين مشكلات و انحراف ها از ناحيه زيد بن على صورت نگرفت و او تنها به آن چه تكليف خويش مى  دانست عمل كرد، ولى امامان علیه السلام افق هايى را مى  ديدند كه از ديد زيد بن على كه فاقد بينش امامت بود قابل پيش بينى نبود!
 
  
==پانویس==
+
* احمد ترابى، زندگى سياسى امام باقر علیه السلام، صفحه 202.
<references/>
 
  
==منابع==
+
[[رده:قیام زید]]
احمد ترابى، زندگى سياسى امام باقر علیه السلام، صفحه 202.
 

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۸ اوت ۲۰۱۹، ساعت ۱۱:۱۱

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon book.jpg

محتوای فعلی بخشی از یک کتاب متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


هر چند قیام زید بن علی بن الحسین علیهم السلام در عصر امام صادق علیه السلام صورت گرفت، و از زمان وفات امام باقر علیه السلام تا زمان نهضت زید حدود هشت سال مى گذشت، اما چنین قیامى از سال ها قبل مطرح بود و بارها و بارها امام باقر علیه السلام درباره آن اظهار نظر فرموده بود. در بررسى زندگى سیاسى امام باقر علیه السلام، توجه به موضع آن حضرت در قبال قیامى که زید بن على هماره از آن سخن مى گفت و مترصد تحقق آن بود، ضرورى است.

روایات مختلف در مورد قیام زید

روایات در زمینه شخصیت زید و موضع گیرى امام باقر علیه السلام و سایر ائمه اطهار در قبال قیام او به سه دسته قابل تقسیم است:

  • ۲- روایاتى که به ظاهر موهم قدح است، ولى پس از تأمل و دقت نمى توان آن را به صورت قطعى، بیانگر مذمت دانست. از این گونه روایات وجود نوعى اختلاف نظر میان زید با امام باقر و امام صادق علیهم السلام و اصحاب خاص ایشان استفاده مى شود.[۶]
  • ۳- روایاتى که آشکارا زید را به ادعاى امامت براى خود متهم مى کند و چنین مى نماید که قیام او به اجازه ائمه علیه السلام نبوده، بلکه علیرغم نهى آنان و با نفى امامت ایشان صورت گرفته است![۷]

جرح و تعدیل و داورى درباره این احادیث نیازمند مجالى جداگانه است،[۸] و در این جا فقط به نکات اصلى و تعیین کننده اشاره مى شود. توجه به چند نکته مى تواند در بررسى این روایات مؤثر باشد:

  • ۱- سیاست کلى ائمه بر دفاع از ولایت و امامت و نفى حکومت غاصبان و حاکمان جور بوده است، و هیچ کدام از آنان در اصل این موضوع اختلاف نظر نداشته اند و اگر برخى از آنان عملا به قیام مسلحانه روى آورده و بعضى راه تقیه را در پیش گرفته اند به جهت شرایط و مقتضیات و امکانات زمان بوده است.
  • ۲- پس از شهادت حسین بن على علیه السلام، سایر ائمه هرگز زمینه اجتماعى را براى قیامى علنى و گسترده مناسب نیافتند، و با این که با تعالیم خویش، بغض ظالمان و حاکمان غاصب را در قلب شیعیان خود تقویت مى کردند، ولى از اقدام هاى علنى که شالوده نظام حیاتى شیعه را در معرض متلاشى شدن قرار مى داد و بنیاد معارف شیعى را تهدید مى کرد، جلوگیرى مى نمودند.
  • ۳- مبارزه با حاکمان مستبد و فسادگر در هر شکلى که مایه زیان به موجودیت تشکیلات شیعى نمى شد مورد منع آنان نبود، بلکه خود عملا در آن راستا قدم برمى داشتند.
  • ۴- شهادت و کشته شدن در راه خدا و ارزش هاى الهى از والاترین سعادت ها در مکتب اهل بیت علیهم السلام به شمار مى آید، و هرگز وظیفه اى را به خاطر حفظ جان و فرار از مرگ ترک نکرده و ترک آن را اجازه نداده اند.
  • ۵- شرایط سخت تقیه، در موارد بسیارى سبب مى شده است که ائمه در محافل عمومى یا نزد جاسوسان حکومت و عناصر منافق یا کم ظرفیت، احکام فقهى یا اعتقادى و سیاسى را به گونه اى بیان کنند که موافق شرایط تقیه است، نه آن گونه که خود اعتقاد داشته اند، (البته با رفع شرایط تقیه، نظریه حق را به اصحاب و شیعیان خود ابلاغ کرده و مى رسانده اند).

اگر نکات یاد شده مورد توجه قرار گیرد مى توان از یک سو به علت وجود نقل ها و آراى مختلف در زمینه قیام زید بن علی علیه السلام پى برد، و از سوى دیگر ملاکى در ترجیح یک نظریه بر نظریه دیگر به دست آورد. از جمله این که مقام تقیه همواره مقتضى آن بوده است که ائمه خود را از جریان هاى سیاسى و خطوطى که علیه حکومت ها فعال بوده اند، دور نشان دهند و لازمه چنین خط مشیى چنین بوده است که ائمه حرکت زید بن على علیه السلام را هر چند به لحاظ ماهیت و هدف صحیح مى دانسته اند، اما درباره آن به گونه اى داورى کنند که قیام او موجب هجوم دستگاه خلافت به تشکیلات شیعى نشود، و چه بسا امتناع برخى از اصحاب امام صادق علیه السلام از پیوستن به زید در جهت همین سیاست بوده است، اما تأیید شخصیت معنوى و قیام زید که در بیان معصومین آمده، هرگز قابل حمل بر تقیه نیست، زیرا هیچ نیرویى ایشان را ناگزیر به تقیه در جهت بزرگداشت مقام زید نمى کرده است تا آنان نظر به ملاحظات سیاسى از زید و قیام او دفاع کنند. بنابراین، دفاع ائمه از قیام زید و شخصیت وى، علتى جز والایى و ارجمندى او نزد ایشان نداشته است.

از آن جا که خط مشى تقیه سبب شده بود امام باقر و امام صادق علیهم السلام حمایت علنى از قیام زید نکنند و نیز قیام او تنش هاى عقیدتى اى را به دنبال داشت، برخى از شیعیان به گمان این که زید بن على از نظر امام صادق علیه السلام، داراى شخصیتى منفى است و امام حرکت او را باطل مى داند، نزد آن حضرت لب مى گشایند تا از زید به بدى یاد کنند! اما امام صادق علیه السلام جلو ایشان را مى گیرد و مى فرماید: «لاتفعل، رحم الله عمى زیدا...» یعنى، اقدام به چنین کارى نکن و سرزنش منماى! خداوند عمویم ـ زید ـ را مورد رحمت قرار دهد.

تصریح ائمه به شخصیت والاى زید و درستى قیام وى آن گاه صورتى علنى پیدا مى کند که بنی امیه از میان رفته و دیگر تأیید زید خطرى را متوجه تشکیلات شیعى نمى سازد.

زید بن موسى بن جعفر از کسانى است که در عصر خلافت مأمون در بصره خروج کرد و خانه هاى بنى العباس را آتش زد، او را دستگیر کردند و نزد مأمون فرستادند، مأمون گفت او را به حرمت برادریش با على بن موسى مى بخشم و سپس به على بن موسى علیه السلام گفت: اگر برادر شما خروج کرد و چنین و چنان کرد، قبل از او زید بن على نیز قیام نمود و کشته شد. و اگر به خاطر شما نبود او را مى کشتم، زیرا عملى که مرتکب شده است، کوچک نیست.

حضرت امام رضا علیه السلام در پاسخ مأمون فرمود: برادر مرا با زید بن على قیاس مکن! زیرا زید بن على از دانشمندان خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله بود، براى خدا غضب کرد و با دشمنان خدا جنگید تا در راه خدا کشته شد. پدرم از پدر خویش ـ جعفر بن محمد ـ نقل کرد که آن گرامى مى فرمود: خداوند عمویم زید را مورد رحمت قرار دهد، زیرا او در طلب خشنودى و رضاى آل محمد بود و اگر در قیام خود پیروز مى شد به آن چه دعوت کرده بود وفا مى کرد... مأمون پرسید: مگر زید بن على از جمله کسانى نیست که بدون حق ادعاى امامت کرده است؟

حضرت امام رضا علیه السلام فرمود: خیر! زید ادعاى امامت نداشت و به چیزى دعوت نمى کرد که صلاحیت آن را دارا نباشد، او داراى تقوا بود و مى گفت: من شما را به آن چه مورد رضاى خاندان رسالت است فرا مى خوانم.[۹]

از این حدیث استفاده مى شود که آن چه در محافل خصوصى ائمه نسبت به حقانیت قیام زید مطرح مى شده است، حتى به گوش بنى العباس که در آن روز مخالف حکومت بنى امیه بشمار مى آمدند نرسیده و فردى چون مأمون از آن بى اطلاع بوده است و زمانى امام رضا علیه السلام صریحا آن را اعلام مى دارد که دوران آن تقیه گذشته است.

روایاتى که زید را متهم به ادعاى امامت مى کند، از نظر کمى اندک و از نظر سند ضعیف و غیر قابل اعتماد است و آن روایات نمى تواند با روایات مدح او مقابله نماید.

فلسفه نهى از قیام زید

سؤالى که در این میان باقى مى ماند این است که اگر اصل قیام زید مورد امضاى ائمه بوده و حرکت او صحیح و بایسته بشمار مى آمده است پس نهی هاى مکررى که از سوى امام باقر و امام صادق علیهم السلام نسبت به قیام او صورت گرفته است، چیست؟

پاسخ این است که اگر روایات مدح را بپذیریم و روایات قدح را ضعیف و ناتوان بشناسیم، در این صورت لازمه جمع میان نهى از قیام زید و ستایش مقام علمى و عملى او این است که بگوییم: نهى ائمه، به جهت دلسوزى و شفقت و ارشادى بوده است.

نهضت زید از نظر خود او امرى بایسته و ضرورى بود، او دیگر طاقت نداشت که شاهد بى حرمتى بنى امیه به ساحت رسول خدا و نظاره گر ظلم و بى عدالتى آنان باشد، و تنها راه را در جهاد مسلحانه علیه آنان مى دید، اما ائمه علیه السلام از سوى دیگر، با این که در اصل ضرورت مبارزه با کفر و ظلم با او هم نظر بودند، ولى بر اساس اطلاعاتى که تنها در اختیار آنان بود و بینشى که نسبت به شرایط سیاسى داشتند، حرکت نظامى و نهضت مسلحانه را تنها راه ممکن و ضرورى تشخیص نمى دادند.

در نگاه ائمه علیه السلام زید به گونه واجب، موظف به قیام نبود، زیرا اگر او براستى چنین وظیفه اى داشت، هرگز او را به ترک تکلیف الهى دعوت نمى کردند. از سوى دیگر قیام او ممنوع و باطل نیز نبود، زیرا اگر حرکت او باطل و حرام بود، هرگز ائمه وى را به نیکى یاد نمى کردند.[۱۰] در نتیجه تنها راهى که مى توان فرض کرد این است که زید براى مقابله با کفر و فساد حاکمان بنى امیه، میان دو راه مخیر بوده است: راه قیام علنى و راه مبارزه پنهانى. او راه اول را ضروری تر مى دانست و ائمه راه دوم را شایسته تر مى شمردند. از این رو، براى راهنمایى وى، سعى داشتند تا او را از قیام مسلحانه منع کنند. چنین است که گاه، کشته شدن سریع او و عدم پیشرفت نظامى را به او متذکر مى شدند؛[۱۱] و زمانى بی وفایى مردم را.

سرانجام، زید راه خویش را انتخاب کرد و در پى بى حرمتی هاى مضاعف هشام به خاندان رسول الله صلی الله علیه و آله و به شخص وى، دست به قیام زد و به فرموده حضرت رضا علیه السلام، براى خدا و در راه خدا به شهادت رسید. و بر اساس روایاتى که از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده است: زید و یارانش در قیامت گام بر گردن مردمان مى نهند و به بهشت وارد مى شوند.[۱۲] با این همه، نهى ائمه علیه السلام از قیام زید، نیز بى حکمت نبود. اگر درک جوانب این نهى براى معاصران میسر نبود، براى ما که از این فاصله تاریخى مى توانیم شاهد بازتاب ها و نتایج و پیامدهاى آن قیام باشیم، درک آن دشوار نیست.

قیام زید براى او به صورت یک تکلیف شناخته شد و او با انگیزه اى مقدس به آن چه تشخیص داده بود عمل کرد، ولى حرکت او به شدت و به سرعت سرکوب شد، و آن چه با بدن و سر او انجام دادند، بر رعب و وحشت مردم و سکوت و خفقان فضاى سیاسى افزود و منحرفان و سست باوران با تبلیغ نادرست اندیشه ها و اهداف وى، جریان هاى فکرى و عقیدتى نادرستى را پدید آوردند و در جبهه متشکل شیعه، انشعاب زیدیه شکل گرفت!

قیام و شهادت زید هر چند در خراسان بازتاب وسیع و گسترده اى پیدا کرد و شیعیان خراسان به جنبش آمدند و حرکت هاى نهانى خود را علیه دستگاه خلافت آشکار ساختند[۱۳] و این جریان همواره گسترش یافت تا به اضمحلال خلافت امویان انجامید، اما سوگمندانه زوال خلافت امویان، مشکلى را از جامعه اسلامى نگشود و از شدت جور و استبداد نکاست، چه، عباسیان بر جاى امویان تکیه زدند و راه ایشان را پى گرفتند!

هر چند این مشکلات و انحراف ها از ناحیه زید بن على صورت نگرفت و او تنها به آن چه تکلیف خویش مى دانست عمل کرد، ولى امامان علیه السلام افق هایى را مى دیدند که از دید زید بن على که فاقد بینش امامت بود قابل پیش بینى نبود!

پانویس

  1. ر.ک: کفایة الاثر ۳۲۷، الارشاد ۱/۱۶۸، اثبات الهداة ۵/۲۹۴، بحار ۱۱/۴۱.
  2. مناقب ۲/۲۸۵، اشعار زید بن على در رثاى امام باقر علیه السلام.
  3. اختیار معرفة الرجال ۳۷۶ و ۳۶۱، مناقب ابن شهر آشوب ۲/۳۲۶ و ۳۴۷، بحار ۱۱/۳۵.
  4. روضه کافى ۲/۱۱۶، عیون اخبارالرضا ۱، باب ۲۵، وسائل الشیعة ۱۱/۳۶.
  5. امالى صدوق ۳۳۰، عیون اخبارالرضا ۱، باب ۲۵، مقاتل الطالبین ۵۲.
  6. ر.ک: اصول کافى ۱/۳۵۶، مروج الذهب ۲/۱۸۱، مناقب ۲/۲۷۹.
  7. ر.ک: اثبات الوصیة ۱۵۴، اثبات الهداة ۵/۳۲۱، بحار ۴۶/۲۵۲.
  8. ر.ک: سیره و قیام زید بن على علیه السلام.
  9. عیون اخبارالرضا ۱/۲۴۸.
  10. ر.ک: مرآة العقول ۱/۲۶۱، زید الشهید ۴۳.
  11. اثبات الوصیة ۱۵۰، الخرائج والجزائح ۱/۲۸۱، کشف الغمة ۲/۳۴۷، الفصول المهمة ۲۱۶ـ۲۱۸، احقاق الحق ۱۲/۱۸۲، اثبات الهداة ۵/۳۲۱، نورالابصار، شبلنجى ۱۴۳.
  12. کفایة الاثر ۳۲۸، بحار ۱۱/۴۱، تنقیح المقال ۱/۴۶۹.
  13. تاریخ یعقوبى ۲/۳۲۶.

منابع

  • احمد ترابى، زندگى سياسى امام باقر علیه السلام، صفحه 202.