قوم تبع: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
سطر ۱: سطر ۱:
 
{{خوب}}
 
{{خوب}}
منظور از قوم تُبّع، گروهی از مردم یمن است؛ زیرا تبع و تبابعه لقبی برای پادشاهان [حمیر] یمن است.
+
منظور از قوم تُبّع، گروهی از مردم یمن است؛ زیرا تبع و تبابعه لقبی برای گروهی از پادشاهان یمن است. قرآن سرنوشت این گروه را که به خاطر گناهکاری و تکذیب پیامبران به عذاب الهی گرفتار شده اند به عنوان عبرت مسلمانان نقل می نماید.
  
== تبّع در لغت ==
+
==قوم تُبّع و سرنوشت آنان در قرآن==
 
 
" تُبّع " از ریشه " تَبِعَ " و در لغت به معنی پیروی کردن است؛ خواه به طور دنبال کردن و تعقیب باشد، خواه از نظر پذیرفتن دستور و اطاعت کردن.<ref>- راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق صفوان عدنان داودی، بیروت، دارالعلم، 1412 ق‌،اول‌،ص162</ref> و در اصطلاح به رؤسایی گفته می‌شود که به خاطر پیروی بعضی از آنها از بعضی دیگر در ریاست و سیاست این چنین نامیده شده‌اند و نیز گفته شده " تُبّع " فرمانروایی است که قومش از وی پیروی می‌کنند و جمعش "تبابعه" است.<ref>- همان، ص163</ref> حدیثی از امام رضا علیه السلام نیز معنی اخیر را تایید میکند.از امام رضا (علیه السلام) پرسیدند:چرا تبّعِ پادشاه، تبّع نامیده شده است؟ حضرت فرمود:
 
 
 
«زیرا او جوانی بود نویسنده و برای پادشاه قبل از خود نویسندگی می‌کرد و نوشتن را با جمله‌ "باسم اللَّه الّذی خلق صیحا و ریحا" (به نام خداوندی که باد و فریاد را آفرید) آغاز می‌کرد. پادشاه به او گفت: بنویس "به نام پادشاه رعد" (یعنی نام خودش) او گفت:خیر، نوشتن را فقط با نام معبود خودم آغاز می‌کنم، سپس خواسته تو را در نظر می‌گیرم، لذا خداوند این ویژگی او را شکر نمود و پادشاهی آن پادشاه را به او اعطاء کرد و مردم در این مورد تابع او شدند و لذا تبّع نامیده شد.»<ref>- شیخ صدوق، محمد بن علی‌؛ عیون اخبارالرضا علیه السلام، ترجمه حمید رضا مستفید وعلی اکبرغفاری،‌ تهران،‌ صدوق،1372 ش‌، اول،ج1، ص509</ref>در هر صورت تبع و تبابعه لقبی برای پادشاهان [حمیر] یمن است، مانند«کسری» برای سلاطین ایران و «خاقان» برای شاهان ترک و «فرعون» برای سلاطین مصر و «قیصر» برای سلاطین روم و منظور از قوم تُبّع، گروهی از مردم یمن است.<ref>- مکارم شیرازی، ناصر و دیگران؛ تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1374ش، اول، ج 21، ص 194</ref>
 
 
 
==یاد کرد قرآن از قوم تُبّع==
 
  
 
در قرآن دو بار به این قوم اشاره شده است:
 
در قرآن دو بار به این قوم اشاره شده است:
  
«أَ هُمْ خَیرٌْ أَمْ قَوْمُ تُبَّعٍ وَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ أَهْلَکْنَاهُمْ إِنهَُّمْ کاَنُواْ مجُْرِمِین »<ref>- دخان37 «ترجمه آیات ازآیت الله مکارم شیرازی می باشد»</ref>«آیا آنان بهترند یا قوم «تبّع» و کسانی که پیش از آنها بودند؟! ما آنان را هلاک کردیم، چرا که مجرم بودند»
+
«{{متن قرآن|{{آیه|44|37}}}}»([[آیه 37 سوره دخان]])
  
در این آیه «تُبّع» یکی از پادشاهان یمن است که در بعضی روایات نام او «اسعد ابو کرب» نقل شده است.از پیامبر اکرم (ص) روایت شده که فرمود:«تبّع را نفرین نکنید، زیرا تبّع اسلام آورده است.»
+
«آیا آنان بهترند یا قوم «تبّع» و کسانی که پیش از آنها بودند؟! آنان را هلاک کردیم، آنها قومی گناهکار بودند»
  
و همچنین گویند:«تبّع» مردی صالح بوده است که خداوند او را مذمت نکرده است، بلکه تنها قومش مذمّت شده‌اند.<ref>- طبرسی،فضل بن حسن؛ تفسیر مجمع البیان، ترجمه گروهی از مترجمان،تهران،فراهانی،1360ش،اول،ج22،ص312</ref>
+
«{{متن قرآن|وَ أَصحَْابُ الْأَیْکَةِ وَ قَوْمُ تُبَّعٍ کلُ‌ٌّ کَذَّبَ الرُّسُلَ فحََقَّ وَعِید}}» ([[آیه 14 سوره دخان]])
  
جمعی معتقدند او مردم را به پیروی از دعوت انبیاء فرا می‌خواند، هر چند با او مخالفت می‌کردند.<ref>- تفسیر نمونه، پیشین، جلد 22، ص 240.</ref>
+
«و «اصحاب الایکه» [قوم شعیب‌] و قوم تبّع، که هر یک از آنها فرستادگان الهی را تکذیب کردند و وعده عذاب درباره آنان تحقّق یافت.»
  
در آیات فوق به دنبال بحثی که پیرامون مشرکان مکه و لجاجت و انکار آنها نسبت به معاد آمده با اشاره به سرگذشت قوم تبّع آنها را تهدید می‌کند که نه تنها عذاب الهی در قیامت در انتظارشان است که در این دنیا نیز سرنوشتی همچون قوم گنهکار و کافر تبّع پیدا خواهند کرد.<ref>- همان، ص 192</ref> از [[قرآن]] معلوم می‌گردد که قوم تبع و رعایای او مردمی طاغی و گناهکار بودند و از مردم [[مکه]] در قدرت و ثروت و فراخی معیشت بهتر و بالاتر با این حال خدا آن‌ها را هلاک کرد خداوند از قوم تبع در قرآن موضع عبرت را نقل کرده و از تفاصیل خودداری کرده است. <ref> نثر طوبی، علامه شعرانی، ذیل واژه تبع </ref>
+
از این آیات معلوم می گردد که قوم تبع که از مردم مکه در ثروت و قدرت و ... بالاتر بودند مردمی طاغی و گنهکار بودند که پیامبران الهی را تکذیب می نمودند و سرانجام آنان به عذاب الهی گرفتار شدند.  
  
==تبع در روایات==
+
== تبّع چه کسی است؟ ==
  
در [[مجمع البیان]] از سهل بن سعد از [[رسول خدا]] صلى الله علیه و آله نقل كرده كه فرمود: تبّع را فحش نگوئید كه او [[اسلام]] آورده، ولید بن صبیح از [[امام صادق]] علیه‌السلام نقل كرده كه: تبّع به طایفه اوس و خزرج گفت در همین جا باشید تا این پیامبر بیاید و اگر او را درك می‌كردم در خدمتش بودم و با او به پا می‌خواستم.در تفسیر برهان نیز چند [[حدیث]] در همین مضمون منقول است. در كمال الدین صدوق، ص 169، باب 11 سه حدیث در مدح تبّع آمده از جمله از ابن عباس كه گفت: كار تبّع بر شما مشتبه نشود او مسلم بود. <ref> قاموس قرآن، علی‌اکبر قرشی، ذیل واژه تبع </ref>
+
" تُبّع " از ریشه "تَبِعَ" است. راغب در کتاب مفردات الفاظ قرآن می گوید: "تبعه" یعنی دنباله روی او را کرد. و تبعیت گاهی جسمی است و گاهی با پذیرفتن دستور و اطاعت کردن است. و تُبّع رؤسایی بودند که به خاطر پیروی بعضی از آنها از بعضی دیگر در ریاست و سیاست این چنین نامیده شده‌اند و جمع آن "تبابعه" است.<ref>راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق صفوان عدنان داودی، بیروت، دارالعلم، 1412 ق‌،اول‌،ص162 و 163</ref> اما در تاریخ تبع لقبی برای پادشاهان یمن است از سسلسله [[حمیر]] است.<ref>نثر طوبی، علامه شعرانی، کتابفروشی اسلامیه، چاپ پنجم، 1388 ش، ج1، ص 104</ref>
  
== آئین قوم تبّع ==
+
اما اینکه تبعی که خداوند نام او را برده در چه عهدی و در کدام شهر بوده است معلوم نیست. در تفسیر مجمع البیان آمده است:
  
«وَ أَصحَْابُ الْأَیْکَةِ وَ قَوْمُ تُبَّعٍ کلُ‌ٌّ کَذَّبَ الرُّسُلَ فحََقَّ وَعِید»<ref>- ق / 14</ref>  
+
:نام اين تبع «اسعد ابو كرب» بوده است. سهل بن سعد از پيامبر اكرم (ص) روايت ميكند كه فرمودند: تبع را نفرين نكنيد، زيرا تبع اسلام آورده است. و كعب مي گويد: تبع مردى صالح بوده است، خداوند او را مذمت نكرده است، بلكه خداوند قوم حضرت را مذمّت كرده است. وليد بن صبيح از حضرت صادق (ع) روايت مي كند كه فرمودند: تبع به دو قبيله اوس و خزرج گفت اينجا سكونت كنيد تا پيامبر آخر الزّمان ظهور كند و اگر من او را درك كنم باو ايمان خواهم آورد، و در خدمت او خواهم بود..<ref>طبرسی، فضل بن حسن؛ تفسیر مجمع البیان، ترجمه گروهی از مترجمان، تهران، فراهانی، 1360ش، اول، ج22، ص312</ref>
  
«و «اصحاب الایکه» [قوم شعیب‌] و قوم تبّع (که در سرزمین یمن زندگی می‌کردند)، هر یک از آنها فرستادگان الهی را تکذیب کردند و وعده عذاب درباره آنان تحقّق یافت.»
+
در تفسير برهان نيز چند حديث در همين مضمون منقول است. در كمال الدين صدوق ره ص 169 باب 11 سه حديث در مدح تبّع آمده از جمله از ابن عباس كه گفت كار تبّع بر شما مشتبه نشود او مسلم بود.<ref>قاموس قرآن، علی‌اکبر قرشی، ج1، ص266</ref>
  
اینکه می‌گوید:آنها «رسولان الهی» را تکذیب کردند، در حالی که هر یک از آنها فقط پیامبر خود را تکذیب نمودند، به خاطر آن است که فعلی که از مجموع آنها سر زد در حقیقت تکذیب همه انبیاء بود، هر چند هر کدام یک پیامبر را تکذیب کردند، یعنی اینکه که تکذیب یکی از پیامبران تکذیب بقیه نیز محسوب می‌شود چرا که محتوای دعوت همه یکی است.
+
در تواریخ آمده:"تبّع" در قرن پنجم میلادی به سوی مکه لشکر کشی می‌کند تا خانۀ خدا را خراب کند ولی به بیماری سختی مبتلا می‌شود، پزشکان چاره و درمان او را، انصراف از سوء قصدش به کعبه می‌بینند، چون منصرف می‌شود، بهبودی می‌یابد و کعبه را محترم می‌دارد و برای نخستین بار بر آن پرده یا پیراهن می‌پوشاند.<ref> خرمشاهی، بهاءالدین؛ دانش نامه قرآن و قرآن پژوهی، تهران، دوستان و ناهید، 1377ش، اول، ج 1، ص 472 </ref>او مدت یکماه هر روز صد شتر را نحر می‌کرد و با گوشت آن مردم را اطعام می‌نمود. بعد از مدتی، رو به جانب مدینه نهاد و اقوامی از مردم یمن بنام «غسان» را در آنجا اسکان داد، آنها کسانی بودند که بعدها در زمان پیامبر اکرم (ص) هسته‌های اولیه انصار را تشکیل دادند.<ref>- عزیزی، یوسف؛ ‌داستان پیامبران یا قصه‌های قرآن از آدم تا خاتم‌، تهران،‌ هاد،1380 ش،‌ اول،‌ ص669</ref>اکنون در مکه نیز محلی است که آن را «دارالتّبابعه» می‌گویند.<ref> تفسیر نمونه، پیشین، ج 21، ص 196</ref><ref>علی محمودی، قوم تُبّع،[http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=33963 سایت پژوهشکده باقرالعلوم علیه السلام، بخش فرهنگ علوم انسانی و اسلامی]، بازیابی: 30 دی ماه 1392.</ref>
  
به هر حال این اقوام هم پیامبرانشان را تکذیب کردند، و هم مسأله توحید و معاد را، و سرانجام به سرنوشت دردناکی گرفتار شدند؛ بعضی گرفتار طوفان شدند، بعضی سیلاب، و بعضی دیگر صاعقه، و بعضی زلزله، و یا غیر آن و سرانجام میوه تلخ تکذیب را چشیدند.<ref>- تفسیر نمونه،پیشین،ج22،ص240</ref>
+
در برخی منابع آمده است تُبع (اسعد ابوكرب) در يكى از سفرهاى كشورگشايى خود، براى فتح مدينه، نزديك مدينه آمد، و مدينه را محاصره كرد، براى علماى يهود پيام فرستاد كه من سرزمين مدينه را ويران مى ‏كنم، تا هيچ يهودى در آن نماند و فقط آيين عرب در آن‏جا حاكم گردد.
  
با این همه بخش عمده سرگذشت شاهان تبابعه یمن،(و پیروان آنها) از نظر تاریخی خالی از ابهام نیست و گاه به روایات ضد و نقیض در این زمینه برخورد می‌کنیم، آنچه بیشتر در کتب اسلامی اعم از تفسیر و تاریخ و حدیث مطرح شده، پیرامون همان سلطانی است که قرآن در دو مورد به او اشاره کرده است. در حالیکه دربارۀ تعداد آنها و مدت حکومتشان، اطلاعات زیادی در دست نداریم.<ref>- تفسیر نمونه،پیشین، ج‌21، ص 197</ref>
+
اعلم علماى يهود به نام شامول در آن جا بود گفت: اى پادشاه! اينجا شهرى است كه هجرتگاه پيامبرى از دودمان اسماعيل است كه در مكه متولد مى‏شود. سپس بخشى از اوصاف پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم را بر شمرد، تُبع گويا سابقه ذهنى در اين باره داشت، گفت: بنابر اين من از تخريب اين شهر صرف نظر مى‏كنم.
  
علاوه بر اینکه قرآن نیز تنها در این دو آیه اشاره ای کوتاه به این قوم و هلاک کردن آنها دارد و از بیان جزئیات، معیشت، خصوصیات و نوع عذاب آنها سخنی به میان نیاورده است.
+
اسعد به بعضى از قبيله اوس و خزرج كه در كنارش بودند فرمان داد كه در اين شهر بمانيد و هنگامى كه پيامبر موعود، خروج كرد او را يارى كنيد، و فرزندان خود را به اين موضوع سفارش نماييد، و حتى در ضمن نامه‏ اى به آن‏ها، ايمان خود نسبت به آن پيامبر موعود را اعلام نمود.<ref>تفسير روح المعانى، ج 25، ص 118 نقل از قصه‏ هاى قرآن به قلم روان، محمد محمدى اشتهاردى‏</ref>
 
 
==تاریخ قوم تبع==
 
سرزمین یمن از سرزمینهای آباد و پر برکت است که در گذشته مهد تمدن درخشانی بود که پادشاهان یکی پس از دیگری بر آنجا حکومت می کردند. قوم تُبّع نیز جمعیتی بودند با قدرت و نیروی فراوان و حکومت پهناور.<ref>- تفسیر نمونه، پیشین، ص 191</ref> که از تاریخ آنها اطلاعات زیادی در دست نیست.<ref> نثر طوبی، علامه شعرانی، ذیل واژه تبع </ref>
 
 
 
در تواریخ آمده:"تبّع" در قرن پنجم میلادی به سوی مکه لشکر کشی می‌کند تا خانۀ خدا را خراب کند ولی به بیماری سختی مبتلا می‌شود، پزشکان چاره و درمان او را، انصراف از سوء قصدش به کعبه می‌بینند، چون منصرف می‌شود، بهبودی می‌یابد و کعبه را محترم می‌دارد و برای نخستین بار بر آن پرده یا پیراهن می‌پوشاند.<ref> خرمشاهی، بهاءالدین؛ دانش نامه قرآن و قرآن پژوهی، تهران، دوستان و ناهید، 1377ش، اول، ج 1، ص 472 </ref>او مدت یکماه هر روز صد شتر را نحر می‌کرد و با گوشت آن مردم را اطعام می‌نمود. بعد از مدتی، رو به جانب مدینه نهاد و اقوامی از مردم یمن بنام «غسان» را در آنجا اسکان داد، آنها کسانی بودند که بعدها در زمان پیامبر اکرم (ص) هسته‌های اولیه انصار را تشکیل دادند.<ref>- عزیزی، یوسف؛ ‌داستان پیامبران یا قصه‌های قرآن از آدم تا خاتم‌، تهران،‌ هاد،1380 ش،‌ اول،‌ ص669</ref>
 
 
 
اکنون در مکه نیز محلی است که آن را «دارالتّبابعه» می‌گویند.<ref>- تفسیر نمونه، پیشین، ج 21، ص 196</ref>
 
  
 
==پانویس==  
 
==پانویس==  
 
{{پانویس}}
 
{{پانویس}}
 
==منابع==
 
* نثر طوبی، علامه شعرانی.
 
* قاموس قرآن، علی‌اکبر قرشی.
 
*علی محمودی، قوم تُبّع،[http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=33963 پژوهشکده باقرالعلوم علیه السلام]، بازیابی: 30 دی ماه 1392.
 
  
 
{{قرآن}}
 
{{قرآن}}

نسخهٔ ‏۲۱ ژوئیهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۰۹:۴۰

منظور از قوم تُبّع، گروهی از مردم یمن است؛ زیرا تبع و تبابعه لقبی برای گروهی از پادشاهان یمن است. قرآن سرنوشت این گروه را که به خاطر گناهکاری و تکذیب پیامبران به عذاب الهی گرفتار شده اند به عنوان عبرت مسلمانان نقل می نماید.

قوم تُبّع و سرنوشت آنان در قرآن

در قرآن دو بار به این قوم اشاره شده است:

«أَهُمْ خَيْرٌ أَمْ قَوْمُ تُبَّعٍ وَالَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ ۚ أَهْلَكْنَاهُمْ ۖ إِنَّهُمْ كَانُوا مُجْرِمِينَ»(آیه 37 سوره دخان)

«آیا آنان بهترند یا قوم «تبّع» و کسانی که پیش از آنها بودند؟! آنان را هلاک کردیم، آنها قومی گناهکار بودند»

«وَ أَصحَْابُ الْأَیْکَةِ وَ قَوْمُ تُبَّعٍ کلُ‌ٌّ کَذَّبَ الرُّسُلَ فحََقَّ وَعِید» (آیه 14 سوره دخان)

«و «اصحاب الایکه» [قوم شعیب‌] و قوم تبّع، که هر یک از آنها فرستادگان الهی را تکذیب کردند و وعده عذاب درباره آنان تحقّق یافت.»

از این آیات معلوم می گردد که قوم تبع که از مردم مکه در ثروت و قدرت و ... بالاتر بودند مردمی طاغی و گنهکار بودند که پیامبران الهی را تکذیب می نمودند و سرانجام آنان به عذاب الهی گرفتار شدند.

تبّع چه کسی است؟

" تُبّع " از ریشه "تَبِعَ" است. راغب در کتاب مفردات الفاظ قرآن می گوید: "تبعه" یعنی دنباله روی او را کرد. و تبعیت گاهی جسمی است و گاهی با پذیرفتن دستور و اطاعت کردن است. و تُبّع رؤسایی بودند که به خاطر پیروی بعضی از آنها از بعضی دیگر در ریاست و سیاست این چنین نامیده شده‌اند و جمع آن "تبابعه" است.[۱] اما در تاریخ تبع لقبی برای پادشاهان یمن است از سسلسله حمیر است.[۲]

اما اینکه تبعی که خداوند نام او را برده در چه عهدی و در کدام شهر بوده است معلوم نیست. در تفسیر مجمع البیان آمده است:

نام اين تبع «اسعد ابو كرب» بوده است. سهل بن سعد از پيامبر اكرم (ص) روايت ميكند كه فرمودند: تبع را نفرين نكنيد، زيرا تبع اسلام آورده است. و كعب مي گويد: تبع مردى صالح بوده است، خداوند او را مذمت نكرده است، بلكه خداوند قوم حضرت را مذمّت كرده است. وليد بن صبيح از حضرت صادق (ع) روايت مي كند كه فرمودند: تبع به دو قبيله اوس و خزرج گفت اينجا سكونت كنيد تا پيامبر آخر الزّمان ظهور كند و اگر من او را درك كنم باو ايمان خواهم آورد، و در خدمت او خواهم بود..[۳]

در تفسير برهان نيز چند حديث در همين مضمون منقول است. در كمال الدين صدوق ره ص 169 باب 11 سه حديث در مدح تبّع آمده از جمله از ابن عباس كه گفت كار تبّع بر شما مشتبه نشود او مسلم بود.[۴]

در تواریخ آمده:"تبّع" در قرن پنجم میلادی به سوی مکه لشکر کشی می‌کند تا خانۀ خدا را خراب کند ولی به بیماری سختی مبتلا می‌شود، پزشکان چاره و درمان او را، انصراف از سوء قصدش به کعبه می‌بینند، چون منصرف می‌شود، بهبودی می‌یابد و کعبه را محترم می‌دارد و برای نخستین بار بر آن پرده یا پیراهن می‌پوشاند.[۵]او مدت یکماه هر روز صد شتر را نحر می‌کرد و با گوشت آن مردم را اطعام می‌نمود. بعد از مدتی، رو به جانب مدینه نهاد و اقوامی از مردم یمن بنام «غسان» را در آنجا اسکان داد، آنها کسانی بودند که بعدها در زمان پیامبر اکرم (ص) هسته‌های اولیه انصار را تشکیل دادند.[۶]اکنون در مکه نیز محلی است که آن را «دارالتّبابعه» می‌گویند.[۷][۸]

در برخی منابع آمده است تُبع (اسعد ابوكرب) در يكى از سفرهاى كشورگشايى خود، براى فتح مدينه، نزديك مدينه آمد، و مدينه را محاصره كرد، براى علماى يهود پيام فرستاد كه من سرزمين مدينه را ويران مى ‏كنم، تا هيچ يهودى در آن نماند و فقط آيين عرب در آن‏جا حاكم گردد.

اعلم علماى يهود به نام شامول در آن جا بود گفت: اى پادشاه! اينجا شهرى است كه هجرتگاه پيامبرى از دودمان اسماعيل است كه در مكه متولد مى‏شود. سپس بخشى از اوصاف پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم را بر شمرد، تُبع گويا سابقه ذهنى در اين باره داشت، گفت: بنابر اين من از تخريب اين شهر صرف نظر مى‏كنم.

اسعد به بعضى از قبيله اوس و خزرج كه در كنارش بودند فرمان داد كه در اين شهر بمانيد و هنگامى كه پيامبر موعود، خروج كرد او را يارى كنيد، و فرزندان خود را به اين موضوع سفارش نماييد، و حتى در ضمن نامه‏ اى به آن‏ها، ايمان خود نسبت به آن پيامبر موعود را اعلام نمود.[۹]

پانویس

  1. راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق صفوان عدنان داودی، بیروت، دارالعلم، 1412 ق‌،اول‌،ص162 و 163
  2. نثر طوبی، علامه شعرانی، کتابفروشی اسلامیه، چاپ پنجم، 1388 ش، ج1، ص 104
  3. طبرسی، فضل بن حسن؛ تفسیر مجمع البیان، ترجمه گروهی از مترجمان، تهران، فراهانی، 1360ش، اول، ج22، ص312
  4. قاموس قرآن، علی‌اکبر قرشی، ج1، ص266
  5. خرمشاهی، بهاءالدین؛ دانش نامه قرآن و قرآن پژوهی، تهران، دوستان و ناهید، 1377ش، اول، ج 1، ص 472
  6. - عزیزی، یوسف؛ ‌داستان پیامبران یا قصه‌های قرآن از آدم تا خاتم‌، تهران،‌ هاد،1380 ش،‌ اول،‌ ص669
  7. تفسیر نمونه، پیشین، ج 21، ص 196
  8. علی محمودی، قوم تُبّع،سایت پژوهشکده باقرالعلوم علیه السلام، بخش فرهنگ علوم انسانی و اسلامی، بازیابی: 30 دی ماه 1392.
  9. تفسير روح المعانى، ج 25، ص 118 نقل از قصه‏ هاى قرآن به قلم روان، محمد محمدى اشتهاردى‏


قرآن
متن و ترجمه قرآن
اوصاف قرآن (اسامی و صفات قرآن، اعجاز قرآن، عدم تحریف در قرآن)
اجزاء قرآن آیه، سوره، جزء، حزب، حروف مقطعه
ترجمه و تفسیر قرآن تاریخ تفسیر، روشهای تفسیری قرآن، سیاق آیات، اسرائیلیات، تاویل، فهرست تفاسیر شیعه، فهرست تفاسیر اهل سنت، ترجمه های قرآن
علوم قرآنی تاریخ قرآن: نزول قرآن، جمع قرآن، شان نزول، کاتبان وحی، قراء سبعه
دلالت الفاظ قرآن: عام و خاص، مجمل و مبین، مطلق و مقید، محکم و متشابه، مفهوم و منطوق، نص و ظاهر، ناسخ و منسوخ
تلاوت قرآن تجوید، آداب قرائت قرآن، تدبر در قرآن
رده ها: سوره های قرآن * آیات قرآن * واژگان قرآنی * شخصیت های قرآنی * قصه های قرآنی * علوم قرآنی * معارف قرآن