علی غروی علیاری: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (صفحه‌ای جدید حاوی ' {{بخشی از یک کتاب}} '''منبع:''' ستارگان حرم، جلد 2 '''نویسنده:''' مجيد محبوبى ==ميرزا ع...' ایجاد کرد)
 
(اضافه کردن رده)
سطر ۳: سطر ۳:
  
 
'''نویسنده:''' مجيد محبوبى
 
'''نویسنده:''' مجيد محبوبى
 
==ميرزا على‌آقا غروى عليارى==
 
  
 
آموزگار فضيلت
 
آموزگار فضيلت
سطر ۱۳۱: سطر ۱۲۹:
  
 
(4). منجزات مريض، ص 8.
 
(4). منجزات مريض، ص 8.
 +
[[رده:علمای قرن چهاردهم]]

نسخهٔ ‏۷ اوت ۲۰۱۲، ساعت ۰۶:۲۵

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon book.jpg

محتوای فعلی بخشی از یک کتاب متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

منبع: ستارگان حرم، جلد 2

نویسنده: مجيد محبوبى

آموزگار فضيلت

ولادت و تحصيل

در سپيده دم جمعه، دوازدهم رمضان المبارك سال 1319 هجرى قمرى، در تبريز و خانواده تقوا و فضيلت قدم به عرصه هستى نهاد. در سه سالگى پدرش، مرحوم آيت الله ميرزا محسن غروى عليارى، را از دست داد و از آن پس زير نظر جد بزرگوارش، مرحوم آيت الله ميرزا حسن عليارى، قرار گرفت. پس از فراگيرى مقدمات در مكتب‌خانه به پيروى از نياكانش كه از پيشگامان دين بودند، به تحصيل علوم دينى پرداخت. آنگاه وارد محافل علمى شد و به حوزه درسى برخى بزرگان و علما راه يافت.

اساتيد وى در حوزه تبريز عبارتند از آيات عظام:

  • 1- ميرزا رضى نوروزى، (از اكابر و فقهاى نامدار تبريز)؛
  • 2- سيد محمد حجت، (مرجع تقليد مشهور)؛
  • 3- ميرزا حسن غروى عليارى، (جد امجد معظم له).

عزيمت به نجف اشرف

حاج ميرزا على غروى عليارى پس از تكميل دروس سطح در سال 1341 هجرى قمرى، عازم شهر مقدس نجف اشرف شد و موفق به درك محضر بزرگانى شد كه يگانه عصر خود بودند. برخى از آن بزرگان و آيات عظام عبارتند از:

  • 1- آقاى ضياءالدين عراقى، (1361-1278).
  • 2- شيخ محمدحسين نائينى غروى، (1355-1282).
  • 3- سيد ابوالحسن اصفهانى، (1365-1284).
  • 4- سيد ابوتراب خوانسارى، (1346-1281).
  • 5- سيد محمد حجت، (1373-1310).
  • 6- ميرزا على آقا ايروانى، (1353-1301).
  • 7- حاج سيد ميرزا آقا اصطهباناتى، (1378-1297).
  • 8- ميرزا اسدالله زنجانى، (1378-1282).
  • 9- ميرزا ابوالحسن مشكينى، (1358-1305).
  • 10- شيخ اسدالله رشتى، (1354-1282).
  • 11- شيخ احمد آشتيانى، 1300.

مراحل سير و سلوك

نزديك به هفتاد سال سالك راه حقيقت بود، صفاى روح و كمال نفسانيش گواه بر اين مدعى است. آيت الله غروى تكامل در اخلاق و عرفان عملى را مرهون زحمات و هدايت هاى معنوى استاد بزرگوارش، مرحوم حاج ميرزا على قاضى، عارف عظيم الشأن، مفسر عاليقدر، صاحب كاشفات و كرامات فراوان، مى دانست. كه در آن عصر استاد اخلاق و هادى سالكان و عاشقان سير و سلوك بشمار مى آمد.

همدرسان معظم له: برخى از آيات عظام و بزرگانى كه با آيت الله ميرزا على غروى عليارى همدرس بودند، عبارتند از: سيد عبدالله شيرازى، سيد شهاب الدين مرعشى نجفى، شيخ عبدالحسين غروى تبريزى، ميرزا كاظم دينورى، سيد محسن حكيم، سيد ابوالقاسم خويى و سيد جواد خامنه اى.

بازگشت به وطن

آيت الله غروى پس از سال‌ها تحصيل و تفقه به جايگاه رفيع اجتهاد و كسب اجازات علمى - فقهى از بزرگان دست يافت. او در ميان مردم بودن و براى مردم تلاش كردن را به اقامت در حوزه علميه نجف و تشكيل كرسى درس و بحث در حالى كه شايستگى آن را داشت، ترجيح داد و به تبريز بازگشت. آيت الله غروى علاوه بر رسيدگى به امور مردم، به توسعه امور فرهنگى اهتمام ورزيده، با تشكيل حوزه درس و بحث به تربيت محصلين علوم اسلامى پرداخت.

فضايل اخلاقى

صفات پسنديده آيت الله غروى زبانزد خاص و عام بود. تواضع، سعه صدر، مدارا و خوش برخوردى، احترام به كوچك و بزرگ، احساس مسئوليت، دستگيرى از فقرا و محرومان حتى در بدترين شرايط اقتصادى، مواسات با مردم، تحمل مشكلات و رنج ها در راه خدا و صبر و بردبارى در برابر حوادث ناگوار، تلاش پیگير و فعاليت خستگى ناپذير، كثر مطالعه و نوشتن و برخوردارى از حافظه قوى و ذوق سرشار، علاقه وافر به علم و عمل از جمله صفاتى است كه وجود آن بزرگوار جمع شده بود.

درِ خانه اش همواره به روى مراجعين باز بود، محفل او مجلس قرآن و حديث و موعظه بود، كمتر كسى بود كه در محضرش بنشيند و شيفته مكارم اخلاق و سجاياى حميده اش نشود. آن بزرگوار، علم را با عمل توأم كرده بود و آن را همواره به عنوان بزرگترين توشه آخرت به مردم توصيه مى كرد، هر چند خانه اش آراستگى نداشت، ولى هر دل شكسته التيام دل خود را از آن خانه مى جست و هر بال شكسته بى پناهى، به آنجا پناه مى برد. او در طول زندگانى پربركتش، قناعت پيشه كرد و از لذايذ زندگى چشم پوشيد و خانه و پولى را مالك نشد.

عشق وافر به قرآن

حفظ تمامى قرآنى يكى ديگر از ويژگي‌هاى آن مرحوم بشمار مى رفت و با عنايت به اين كه ايشان مفسرى گرانقدر بود، ارزش اين امر روشن تر مى گردد. او قرآن را با زندگى آميخته، در سلوك فردى و اجتماعى اش آن را راهبر قرار داده بود. در ماههاى مبارك رمضان با سوزدل به تلاوت آن مشغول مى شد و تا حدود دوازده بار قرآن را ختم مى كرد.

عشق و علاقه به عبادت، تهجد و دعا رابطه اى ناپيدا ميان خداوند و بنده اش است. شخص موحد و مؤمن در همه حال خدا را عبادت مى كند و به ياد خداست. او در لحظه لحظه عمر خويش تسبيح گوى خداى جهان است، ويژه اگر عالمى مجتهد و فقيهى زاهد باشد كه عمرى را در عبادت و نيايش گذرانده باشد.

نيايش‌هاى نيمه شب سنت هميشگى وى بود، شب‌هاى بسيارى را با دعا و نيايش به صبح مى رساند. چه بسا شب‌هايى كه با هواى سرد زمستانى در كتابخانه اش از اول شب تا اذان صبح مشغول راز و نياز با معبود خود بود و خود به اين نكته اشاره مى كرد كه صداى اذان، اعلام وقت نماز صبح را به وى گوشزد مى كرد. در شب‌هاى خاص مانند، نيمه شعبان، رجب، شب غدير و شب‌هاى تاسوعا و عاشورا، تا اذان صبح خواب به چشمانش راه نمى يافت.

روزهاى پنج شنبه براى رفتگان، اساتيد، هم دوره هاى تحصيل و علما بزرگ، به نام هر يك، مشغول تلاوت قرآن مى شد. جمعه ها اول صبح به استغاثه براى ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف مى پرداخت، در يك كلام «او انيس دعا و دعا انيس او بود».

علاقه ويژه به خاندان رسالت و ولايت

محبت فوق‌العاده اش به خاندان رسالت و اهل بيت عصمت و طهارت علیهم السلام بر كسى پوشيده نيست. خصوصاً عشق سرشارش به سيدالشهداء و شهيدان واقعه كربلا، چنان شورى در او ايجاد مى كرد كه سر از پا نمى شناخت، با صداى بلند مى گريست.

شخصيت علمى

در كتاب «زندگانى و شخصيت مرحوم شيخ مرتضى انصارى» مى خوانيم: «حفيدش حاج ميرزا على بن ميرزا حسن عليارى غروى از شاگردان سيد ابوالحسن اصفهانى، ولى بيشترين استفاده اش از آقا ضياءالدين عراقى بوده و هم اكنون از اجله علما، معروف و مقدس ساكن تبريز و از مردم منزوى و به تدريس و تأليف اشتغال دارد و در سفرى كه سه سال قبل به اهواز داشتند، گذشته از مراتب علمى، وى را مردى زاهد و با ورع كه به مكارم اخلاق آراسته بود، يافتم».(1)

شيخ محمد رازى از وى به عنوان «يكى از علما اعلام و مؤلفين كرام معاصر شهرستان تبريز»(2) ياد مى كند، و محمدهادى امينى «عالم فقيه، اصولى متتبع جليل» مى داند.(3) و هدايت الله مسترحمى در شرح حال آيت الله عليارى در مقدمه كتاب منجزات مريض معظم‌له مى نويسد: «وكان من جملة من هاجر الى الله تعالى فى تحصيل هذا المعنى: الفاضل المحقق، والزاهد المدقق، العلامة الفهامه، صاحب محامد الخصال، و خصال المحامد، والمترقى فى مدارج الكمال، آيت الله العظمى الحاج الشيخ على الغروى العليارى مدظله العالى».(4)

خاطرات

آيت الله غروى از دقت استادش در مصرف بيت المال اين گونه سخن مى گويد: «استاد ما مرحوم آقا سيد ابراهيم اصطهباناتى، شيرازى بود كه بعد از فوت مرحوم اصفهانى، در نجف رياست تامه به او منتقل شد. در مصرف سهم امام خيلى دقت داشت، خانه اى داشت كهنه و مخروبه. هر چند مقلدان وى، اصرار كردند بر تعمير آن، حاضر نشد. در آن زمان، حدود چهل هزار تومان، شهريه مى داد، آن هم بالسويه، بدون تفاوت بين عرب و عجم و طلبه اى كه به درس حاضر مى شد، يا نمى شد. فرزندان طلبه خود را، به همان مقدار ساير طلبه ها، شهريه مى داد. اگر اعتراض مى كردند كه شهريه، كفايت معاش و اجازه منزل ما را نمى كند، مى فرمود: «مال پدرم كه نيست، سهم امام است. مردم مرا امين قرار داده اند كه آن را به طلبه هاى درس خوان و مستحق بدهم. خود من هم، فقط به مقدار معاش، در قبال خدمتى كه مى كنم و درسى كه مى دهم و استفتائاتى كه جواب مى دهم، بر مى دارم، نه بيشتر».

آيت الله غروى گاه از مرحوم حضرت آيت الله سيد محمد حجت ياد مى كرد و مى گفت: «در نجف اشرف آيت الله آقا سيد محمد حجت به بنده لطف خاصى داشتند و اكثرا در مسافرت‌هاى كربلا و كوفه در خدمت ايشان بودم، در يكى از اين سفرها به كربلا بنده مشتاق بودم كه زودتر به حرم مطهر مشرف و نماز شب را در آن مكان مقدس اقامه نمايم. مرحوم آيت الله حجت سليقه شان اين بود كه صبح ها چاى خورده، بعد مشرف به حرم مى شدند. بنده اصرار نمود كه آقا زودتر عازم شويم. فرمودند: بنده از آن مقدس نماها نيستم، اگر چاى نخورم حضور قلب پيدا نمى كنم. بعد از ميل چاى در حضور مرحوم آقاى حجت به حرم حضرت سيدالشهداء مشرف شديم، حضرت ايشان به زيارت جامع كبير كه از حفظ داشتند مشغول شدند و بعد از اتمام ادعيه و نماز از حرم خارج مى شوند كه بنده چون مشغول ادعيه بودم متوجه نشدم. چون بيرون آمدم، متوجه شدم كه آقاى حجت در درب بيرونى منتظر من است. همين كه چشمش به من افتاد با عصبانيت فرمودند: تو كجا هستى؟ چرا طول در ادعيه مى دهى؟ كبوتر حرم شدى؟».

آيت الله غروى از مرحوم آيت الله سيد جواد خامنه اى (پدر گرامى مقام معظم رهبرى) نيز خاطره اى به ياد داشت، او مى گفت: «با مرحوم آيت الله سيد جواد خامنه اى هم دوره تحصيل در نجف اشرف بوديم. با هم در محضر درس حضرات آيات آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و آقا شيخ ضياء عراقى شركت مى كرديم. ايشان سيد صحيح نسب و به تمام معنى روحانى بودند. آن مرحوم مظهر متانت، طمأنينه، اخلاص، تواضع، عطوفت، عزت نفس و ديگر مكارم اخلاقى بودند. قبل از عزيمت ايشان به مشهد مقدس در تبريز مقيم و در مسجدى كه در چهار راه شهيد بهشتى (مسجد كريم‌خان) است، اقامه نماز جماعت مى نمودند. حقير هر وقت به مشهد مقدس مشرف مى شدم، با آن مرحوم ديد و بازديد مى شد».

تأليفات

مرحوم حضرت آيت الله عليارى از همان زمان كه در درس خارج شركت كرد، به تأليف پرداخت. فهرست آثارش در نُه رشته علمى عبارتند از:

  • 1- فقه: الرهن، الوصية، الوقف، الرضاع، النكاح، الصلح، الخيارات، الشروط، مسقطات الخيار، الاجاره، القضاء المنجزات المريض، الغصب، الزكوة (تقريرات دروس مرحوم آيت الله ضياءالدين عراقى) و الصلاة، البيع، الخيارات، (تقريرات دروس مرحوم آيت الله شيخ محمدحسين نائينى)...
  • 2- كلام: اصول دين و عقايد - رساله فى الرجعة.
  • 3- تفسير: تفسير قرآن مجيد، رساله مفردات قرآن، حروف تهجى.
  • 4- تاريخ: المهجه فى شرح حال الحجة عجل الله تعالی فرجه شریف - كواكب حسينيه.
  • 7- اخلاق: رساله در مواعظ، منهاج الرشاد.
  • 8- رجال: حاشيه بر رجال وحيد بهبهانى، تقريرات رجال بحث مرحوم آيت الله ابوتراب خوانسارى.
  • 9- اصول: تقريرات اصول بحث مرحوم آيت الله ضياءالدين عراقى، الاصول من مباحث الالفاظ تقريرات بحث مرحوم آيت الله شيخ محمدحسين نايينى...

وفات

سرانجام حضرت آيت الله حاج ميرزا على غروى عليارى بعد از يك قرن عمر بابركت در اواخر اسفندماه 1375 بعد از اداى فريضه مغرب و عشاء، هنگام نوشتن حاشيه بر كتاب عروةالوثقى آقا سيد كاظم يزدى، با بروز سكته مغزى در بيمارستان امام خمينى تبريز بسترى گرديد و پس از يك ماه و اندى كه معالجات پزشكان سودى نبخشيد، مرغ روحش در قفس تن آرام نگرفت و عصر روز دوشنبه - دوم ارديبهشت سال - 1376 اوائل اذان مغرب به سوى فضاى بيكران رضوان الهى پر كشيد. با اعلام خبر درگذشت آن عالم جليل القدر شهر تبريز در ماتم و عزا فرورفت.

مراسم تشييع پيكر آن فرزانه يگانه روز چهارشنبه از مسجد جامع تبريز با حضور انبوهى از مردم و روحانيت تا مصلاى امام خمينى صورت گرفت و بنا به اصرار فرزندش آيت الله جواد عليارى، حضرت آيت الله آقا سيد ابوالحسن مولانا - از علماى سرشناس تبريز - بر پيكر آن بزرگوار نماز خواند.

پيكر مطهرش جهت دفن در شهر مقدس قم، به تهران انتقال يافت و روز پنج شنبه با شركت انبوهى از مردم و علماى بزرگوار تهران از مسجد جامع فاطميه تا بيت فرزند برومندش ميرزا جواد عليارى مشايعت شد و عصر روز پنج شنبه با حضور مراجع عاليقدر تقليد، اساتيد و روحانيت معظم، از مسجد امام حسن عسکری علیه السلام تا حرم مطهر تشييع شد.

مراسم نماز در قم به امامت عارف سالك، حضرت آيت الله آقا شيخ محمدتقى بهجت، در صحن حرم مطهر برگزار گرديد و بعد از آن پيكر پاك آن عالم وارسته در صحن حرم مقدس حضرت معصومه سلام الله علیها در كنار ياران سفر كرده خود، آيت الله سيد مرتضى جزايرى، آيت الله سيد احمد زنجانى، آيت الله سيد محمد محقق داماد در آرامگاه ابدى قرار گرفت.

پى نوشت

(1). زندگانى و شخصيت مرحوم مرتضى انصارى، ص 154.

(2). گنجينه دانشمندان، ج 4، ص 162.

(3). معجم رجال الفكر والادب، ص 89.

(4). منجزات مريض، ص 8.