شیخ عبدالنبی نوری: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(ویرایش)
سطر ۱: سطر ۱:
'''حاج شیخ عبدالنبی نوری''' (۱۳۴۴-۱۲۵۴ ق) حکيم، مجتهد و جامع علوم عقلی و نقلی و از عالمان برجسته [[تهران]] در عصر خویش است.  
+
'''حاج شیخ عبدالنبی نوری''' (۱۳۴۳-۱۲۵۴ ق) حکیم، مجتهد و جامع علوم عقلی و نقلی و از عالمان برجسته [[تهران]] در عصر خویش است. او از شاگردان عالمان بزرگی همچون [[میرزا محمدحسن شیرازی]] و [[میرزا ابوالحسن جلوه]] بود و به مدارج بالای فقهی و حکمی دست یافت. در حوزه درسی او بزرگانی چون [[میرزا محمدطاهر تنکابنی|میرزا محمدطاهر تنکابنى]]، [[سید شهاب الدین مرعشی نجفی|آیت الله مرعشى نجفى]] و [[علامه شعرانی|علامه شعرانى]] شرکت می جستند.
 +
{{شناسنامه عالم
 +
||نام کامل = شیخ عبدالنبی نوری
 +
||تصویر=[[پرونده:Abdonabi.jpg|۲۰۰px|center]]
 +
||زادروز = ۱۲۵۴ قمری
 +
|زادگاه = نور، مازندران
 +
|وفات = ۱۳۴۳ قمری
 +
|مدفن =  شهرری، حرم [[حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام|حضرت عبدالعظیم حسنی]]
 +
|اساتید =  [[میرزای شیرازی]]، [[میرزا ابوالحسن جلوه]]، [[میرزا حبیب الله رشتی|میرزا حبیب الله رشتى]]،...
 +
|شاگردان =  [[سید شهاب الدین مرعشی نجفی|آیت الله مرعشى نجفى]]، [[علامه شعرانی|علامه شعرانى]]، [[آیت الله محمدتقی آملی|محمد تقى آملى]]،...
 +
|آثار = حاشیه بر [[فرائد الاصول (کتاب)|رسائل]]، حاشیه بر [[اسفار اربعه (کتاب)|اسفار اربعه]]، شرح [[قواعد الأحکام (کتاب)|قواعد الاحکام]]، رسالة فى تحریم المشروطه،...
 +
}}
 +
==ولادت==
 +
شیخ عبدالنبی نوری در سال ۱۲۵۴هـ.ق. (۱۲۱۴ ش) در روستاى سراسب شهرستان نور از توابع استان مازندران دیده به جهان گشود. پدرش ملامهدى قبل از تولد او دار فانى را وداع گفت. و عبدالنبی در ۵ سالگی مادرش را نیز از دست داد.
 +
 
 +
==تحصیلات و استادان==
 +
عبدالنبى تحصیلات مقدماتى را از ملا اسماعیل و حاج میرزا محمد تنکابنى - داماد علامه [[شیخ محمدتقی نوری|محمدتقى نوری]] - فراگرفت. [[منطق]]، [[علم معانی|معانى]]، [[علم بیان|بیان]] و [[تفسیر]] را هم آموخت و آنگاه به روستاى بالرود مهاجرت کرد و به حوزه درسى میرزا هادى (پسر علامه نورى) حاضر شد. در مدت ۵ سال [[فقه]]، [[علم کلام|کلام]] و تفسیر را فرا گرفت. آنگاه به شهرستان آمل و سپس به بابل رفت و نزد مرحوم سعیدالعلماء مازندرانى به تلمّذ پرداخت و به دلیل استعداد فوق العاده، مورد توجه وى قرار گرفت.<ref>فرزانگان مازندران، گلبرار رئیسى، ج اول، ص ۴۳۶.</ref>
 +
 
 +
عبدالنبی پس از وفات سعید العلماء براى کسب معلومات بیشتر به [[تهران]] آمد و نخست به محضر [[میرزا ابوالقاسم کلانتری|میرزا ابوالقاسم کلانتر]] شاگرد [[ملا عبدالله زنوزی|ملاعبدالله زنوزى]] شتافت تا معقول و منقول را نزدش بیاموزد. همچنین در مدرسه سپهسالار سابق (شهید مطهرى کنونى) از درس آقا على زنوزى (آقا على حکیم) و آقا على مدرس استفاده کرد.<ref>میراث ماندگار، ج ۲، ص ۸۸, کلید خوشبختى، صادق حسن زاده، ص ۵۸.</ref> بعد از مدتی محمدرضا قمشه اى که سالها در [[اصفهان]] عهده دار تدریس فنون و حکمت بود، به تهران آمد و در حجره [[مدرسه صدر بازار|مدرسه صدر]] مسکن گزید و عبدالنبى نورى توانست از محضر پرفیض این [[عارف]] وارسته نیز بهره مند گردد. از دیگر اساتید شیخ عبدالنبی، [[میرزا ابوالحسن جلوه|حکیم جلوه]] بود که در مدرسه دارالشفاى تهران به تدریس [[شفا (کتاب)|شفاى]] [[ابن سینا|بوعلى سینا]] و برخى متون [[فلسفه|فلسفى]] دیگر را تدریس می نمود.<ref>میرزا ابوالحسن جلوه حکیم فروتن، گلی زواره، ص ۱۴۴ و ۱۰۰؛ گلشن جلوه، گلی زواره، ص ۱۵؛ خدمات متقابل اسلام و ایران، شهید مرتضى مطهرى، ص۶۱۲.</ref>
 +
 
 +
عبدالنبى نورى براى تکمیل سطوح عالى [[فقه]] و [[اصول فقه‌‌‌‌|اصول]] عازم [[نجف]] اشرف شد و محضر پرفیض درس اصول حاج [[میرزا حبیب الله رشتی|میرزا حبیب الله رشتى]] را درک کرد و با برخى از عالمان بزرگ همچون [[شیخ فضل الله نورى|شیخ فضل الله نورى]]، [[حاج آقا نورالله اصفهانی|حاج آقا نورالله اصفهانى]]، [[سید علی اکبر فال اسیری|سید على اکبر فال اسیرى]]، آیت الله خالصى، [[سید محمدکاظم طباطبائی یزدی|سید محمدکاظم یزدى]]، [[آقا ضیاءالدین عراقی|آقا ضیاءالدین عراقى]] هم درس و هم بحث شد.<ref>حدیث پارسایى، رضا مظفرى، ص ۹۹، ۱۰۰ و نیز ص ۱۱۴.</ref> وی همچنین در درس [[شیخ مرتضی انصاری|شیخ انصارى]] حضور یافت.<ref>آیینه مهر (ویژه گرامى داشت بیستمین سالگرد رحلت علامه طباطبایى)، جمعى از نویسندگان، ص ۲۴.</ref>
 +
 
 +
مرحوم عبدالنبى نورى از دریاى دانش [[محدث نوری|میرزا حسین نورى]] هم استفاده کرد و به راهنمایى وى در منابع روایى و فقهى به تفحص و تحقیق پرداخت. همچنین از محضر این عالم نامدار به دریافت [[اجازه (علم الحدیث)|اجازه]] نامه روایى موفق گردید.<ref>محدث نورى روایت نور، محمد صحتى سردرودى، ص ۱۰۲.</ref>
  
او در شهرستان نور به دنیا آمد و در جوانی به تهران مهاجرت کرده در نزد عالمان برجسته‌ای همچون آقا على زنوزى، آقا على مدرس ، حکیم محمدرضا قمشه‌اى و حکیم جلوه حکمت و عرفان را فراگرفت. پس از آن راهی عتبات عالیات گردیدو در درس فقیهان بزرگی همچون [[میرزا محمدحسن شیرازی]] حاضر شد و به مدارج بالای علمی و فقهی دست یافت. ایشان سپس به تهران بازگشت و در یکی از مدارس شهر به تدریس همت گماشت. در حوزه درسی او عالمان بزرگی همچون میرزا محمد طاهر تنکابنى، آیت الله سید شهاب الدین مرعشى نجفى، آیت الله محمد تقى آملى، آیت الله سید ابوالحسن شعرانى و سید ابوالحسن رفیعى قزوینى شرکت می جستند.  
+
شیخ عبدالنبى نورى پس از تحصیل در نجف اشرف، به [[سامرا]] رفت و به حوزه درس آیت الله حاج [[میرزا محمدحسن شیرازی|میرزا محمد حسن شیرازى]] راه یافت و به اخذ درجه [[اجتهاد]] نائل گشت.<ref>فرزانگان مازندران، ص ۴۳۷.</ref>
  
==ولادت==
+
==تدریس و شاگردان==
شیخ عبدالنبی نوری در سال 1254هـ.ق. (۱۲۱۴ ش) در روستاى سراسب شهرستان نور از توابع استان مازندران دیده به جهان گشود. پدرش ملامهدى قبل از تولد او دار فانى را وداع گفت. و عبدالنبی در 5 سالگی مادرش را نیز از دست داد.  
+
آیت الله عبدالنبى نورى در تهران جلسات متعدد علمى و ارشادى دایر و با تدریس بى وقفه شاگردان زیادى را تربیت کرد. گروهى از طلاّب برجسته حوزه، از درسهاى [[فقه]]، [[اصول فقه‌‌‌‌|اصول]] و [[فلسفه]] او در صبح و عده اى از مردم از بیاناتش در شامگاه بهره مى بردند. حتى برخى که حوزه تدریس داشتند خود را از بحث هاى معقول و منقول این عالم وارسته بى نیاز نمى دیدند.<ref>گنجینه دانشمندان، ج ۳ ص ۱۲۴۲, نقباءالبشر، آقا بزرگ تهرانى، ج۳، ص ۱۲۴۲.</ref> حوزه درسش که غالباً در مدرسه میرزا محمود تشکیل مى گردید، مجمع ارباب فضل و کمال و علماء والامقام بود.<ref>اختران فروزان، ص ۱۰۶.</ref>
  
==تحصیلات==
+
۱ ـ [[میرزا محمدطاهر تنکابنی|میرزا محمدطاهر تنکابنى]]: با اینکه از بزرگان [[فلسفه]] و اعلام عرفا و فقها بود، به حوزه درسى شیخ عبدالنبى نورى مى رفت. [[علامه شعرانی|علامه شعرانى]] نوشته است: جناب حاج شیخ عبدالنبى نورى در اواخر عمر بر اثر ضعف چشم قادر بر مطالعه کتاب نبوده، میرزا طاهر تنکابنى که خود نامور در معقول و منقول بود، به مجلس درس وى حاضر مى گردید و هر روز کتاب [[اسفار اربعه (کتاب)|اسفار]] [[ملاصدرا]] را به مقدار یک درس قرائت مى کرد و شیخ صرفاً مستمع مطالب خوانده شده بود که همین خواندن و گوش کردن به منزله مطالعه نمودن شیخ عبدالنبى بود. سپس شروع مى نمود براى شاگردان مقصود و مراد صاحب اسفار را تقریر کردن، آن چنان که میرزا طاهر یکپارچه گوش مى شد و با دقت مطالب مطرح شده را مورد توجه قرار مى داد.<ref>در آسمان معرفت، به بیان و بنان علامه حسن زاده ى آملى، ص۱۹۷, دانشمندان و مشاهیر حرم حضرت عبدالعظیم حسنى و شهررى، به کوشش على رضا هزار، ج ۲، ص ۵۴۰-۵۴۱</ref>
عبدالنبى تحصیلات مقدماتى را از ملا اسماعیل و حاج میرزا محمد تنکابنى - داماد علامه [[شیخ محمدتقی نوری|محمد تقى نوری]] - فراگرفت. [[منطق]]، [[علم معانی|معانى]]، [[علم بیان|بیان]] و [[تفسیر]] را هم آموخت و آنگاه به روستاى بالرود مهاجرت کرد و به حوزه درسى میرزا هادى (پسر علامه نورى) حاضر شد. در مدت 5 سال [[فقه]]، [[علم کلام|کلام]] و تفسیر را فرا گرفت. آنگاه به شهرستان آمل و سپس به بابل رفت و نزد مرحوم سعیدالعلماء مازندرانى به تلمّذ پرداخت و به دلیل استعداد فوق العاده، مورد توجه وى قرار گرفت.<ref>فرزانگان مازندران، گلبرار رئیسى، ج اول، ص 436.</ref>
 
  
===تحصیل حکمت وفلسفه در تهران===
+
۲ ـ آیت الله [[سید شهاب الدین مرعشی نجفی|سید شهاب الدین مرعشى نجفى]].
عبدالنبی پس از وفات سعید العلماء براى کسب معلومات بیشتر به [[تهران]] آمد و نخست به محضر [[میرزا ابوالقاسم کلانتری|میرزا ابوالقاسم کلانتر]] شاگرد [[ملا عبدالله زنوزی|ملاعبدالله زنوزى]] شتافت تا معقول و منقول را نزدش بیاموزد. همچنین در مدرسه سپهسالار سابق (شهید مطهرى کنونى) از درس آقا على زنوزى (آقا على حکیم) و آقا على مدرس استفاده کرد.<ref>میراث ماندگار، ج 2، ص 88, کلید خوشبختى، صادق حسن زاده، ص 58.</ref> بعد از مدتی محمدرضا قمشه اى که سالها در [[اصفهان]] عهده دار تدریس فنون و حکمت بود، به تهران آمد و در حجره [[مدرسه صدر بازار|مدرسه صدر]] مسکن گزید و عبدالنبى نورى توانست از محضر پرفیض این [[عارف]] وارسته نیز بهره مند گردد. از دیگر اساتید شیخ عبدالنبی، [[میرزا ابوالحسن جلوه|حکیم جلوه]] بود که در مدرسه دارالشفاى تهران به تدریس [[شفا (کتاب)|شفاى]] [[ابن سینا|بوعلى سینا]] و برخى متون [[فلسفه|فلسفى]] دیگر را تدریس می نمود.<ref>میرزا ابوالحسن جلوه حکیم فروتن، گلی زواره، ص 144 و 100؛ گلشن جلوه، گلی زواره، ص 15؛ خدمات متقابل اسلام و ایران، شهید مرتضى مطهرى، ص612.</ref>
 
  
===سفر به عتبات===
+
۳ ـ آیت الله [[آیت الله محمدتقی آملی|محمد تقى آملى]].
  
عبدالنبى نورى براى تکمیل سطوح عالى [[فقه]] و [[اصول فقه‌‌‌‌|اصول]] عازم [[نجف]] اشرف شد و محضر پرفیض درس اصول حاج [[میرزا حبیب الله رشتی|میرزا حبیب الله رشتى]] را درک کرد و با برخى از عالمان بزرگ همچون [[شيخ فضل الله نورى|شیخ فضل الله نورى]]، [[حاج آقا نورالله اصفهاني|حاج آقا نورالله اصفهانى]]، [[سید علی اکبر فال اسیری|سید على اکبر فال اسیرى]]، آیت الله خالصى، [[سید محمدکاظم طباطبائی یزدی|سید محمد کاظم یزدى]]، [[آقا ضیاءالدین عراقی|آقا ضیاءالدین عراقى]] هم درس و هم بحث شد.<ref>حدیث پارسایى، رضا مظفرى، ص 99، 100 و نیز ص 114.</ref> وی همچنین در درس [[شیخ مرتضی انصاری|شیخ انصارى]] حضور یافت.<ref>آیینه مهر (ویژه گرامى داشت بیستمین سالگرد رحلت علامه طباطبایى)، جمعى از نویسندگان، ص 24.</ref>
+
۴ ـ آیت الله [[علامه شعرانی|ابوالحسن شعرانى]].
  
مرحوم عبدالنبى نورى از دریاى دانش [[محدث نوری|میرزا حسین نورى]] هم استفاده کرد و به راهنمایى وى در منابع روایى و فقهى به تفحص و تحقیق پرداخت. همچنین از محضر این عالم نامدار به دریافت [[اجازه (علم الحدیث)|اجازه]] نامه روایى موفق گردید.<ref>محدث نورى روایت نور، محمد صحتى سردرودى، ص 102.</ref>
+
۵ ـ [[سید ابوالحسن رفیعی قزوینی|سید ابوالحسن رفیعى قزوینى]].
  
شیخ عبدالنبى نورى پس از تحصیل در نجف اشرف، به [[سامرا]] رفت و به حوزه درس آیت الله حاج [[میرزا محمدحسن شیرازی|میرزا محمد حسن شیرازى]] راه یافت و به اخذ درجه [[اجتهاد]] نائل گشت.<ref>فرزانگان مازندران، ص 437.</ref>
+
۶ ـ حاج میرزا عبدالله تهرانى.
  
==بازگشت به تهران==
+
۷ ـ میرزا محمد ثابتى همدانى.
  
حاج شیخ عبدالنبى که پس از سال 1300هـ .ق. به [[سامرا]] رفته بود، پس از حدود پنج سال و به درخواست مردم، به [[تهران]] برگشت<ref>اختران فروزان رى و تهران، ص 107.</ref> و نخست در محله عودلاجان از محلات تهران ساکن شد و در [[مسجد]] پیرزن تهران به اقامه [[نماز جماعت|جماعت]]، تدریس، وعظ و ارشاد همت گماشت و بعدها به دعوت مردم به سرچشمه رفت که این مسجد نیز پایگاه علمى، عبادى و فرهنگى او به شمار مى رفت.
+
۸ ـ آیت الله حاج میرزا یدالله نظر پاک.
  
او بعد از رحلت [[میرزا محمدحسن شیرازی|میرزاى شیرازى]] و شهادت [[شيخ فضل الله نورى|شیخ فضل الله نورى]] عالى ترین مقام علمى و اجتماعى تهران را به خود اختصاص داد و خانه و مسجدى که در آن اقامه جماعت مى نمود، محل رفع دعاوى، قضاوت، [[فتوا]]، درس، بحث، وعظ و تبلیغ شد. گروهى از طلاّب برجسته حوزه، از درسهاى [[فقه]]، [[اصول فقه‌‌‌‌|اصول]] و [[فلسفه]] اش در صبح و عده اى از مردم از بیاناتش در شامگاه بهره مى بردند. حتى برخى که حوزه تدریس داشتند خود را از بحث هاى معقول و منقول این عالم وارسته بى نیاز نمى دیدند.<ref>گنجینه دانشمندان، ج 3 ص 1242, نقباءالبشر، آقا بزرگ تهرانى، ج3، ص 1242.</ref> حوزه درسش که غالباً در مدرسه میرزا محمود تشکیل مى گردید، مجمع ارباب فضل و کمال و علماء والامقام بود.<ref>اختران فروزان، ص 106.</ref> آیت الله عبدالنبى نورى در تهران جلسات متعدد علمى و ارشادى دایر و با تدریس بى وقفه شاگردان زیادى را تربیت کرد. در زمانى که در تهران انجمنهاى زیادى بنیان نهاده شد، حاج شیخ عبدالنبى نورى همراه اکثر ائمه جماعت تهران، هیأت علمیّه اى تشکیل داد که منشى و مهر مخصوص داشت و به طرز جالبى سازماندهى شده بود و درضمن توجه به بنیانهاى علمى در مسائل سیاسى، اجتماعى و حکومتى تأثیرگذار بود و این حرکت قبل از [[مشروطیت|مشروطه]] صورت گرفت که از آینده نگرى و خوش فکرى ایشان حکایت دارد.<ref>تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، محمد على کاتوزیان، ص 526.</ref>
+
۹ ـ صدرالافاضل شیرازى.
  
شیخ عبدالنبی از علمای مبارز و طرف دار نهضت مشروطه مشروعه بود. او همچون دوست و یار دیرینش، شیخ فضل الله نوری تلاش می کرد که از تصویب قوانین غیر اسلامی جلوگیری کند. در این ارتباط، سیل [[تهمت]] و بدگویی علیه او به راه افتاد و تبلیغات منفی مخالفان، چنان شدت گرفت که عده ای جاهل و غافل، درب مسجدی را که محل وعظ و ارشاد این عالم وارسته بود، بستند و محل سکونتش را سنگ باران نمودند. اما او همچنان صبورانه مقاومت کرد تا زمانی که پرده ها کنار رفت و حقایق روشن شد.<ref>حیات یحیى، میرزا یحیى دولت آبادى، ج 2، ص 289, فرزانگان مازندران، ص 438.</ref>
+
۱۰ ـ سید محمد کاظم عصار.
  
از دیگر اقدامات این [[فقیه]] فرزانه، مبارزه با گروهی از [[یهود|یهودی]] های تهران بود که با تبلیغات فریبنده، [[فساد]] و بی بندوباری را در میان جوانان رواج می دادند که با درایت و دخالت ایشان، این توطئه خنثی شد و آن گروه پذیرفتند که دست از تبلیغات علیه [[اسلام]] بردارند و از رواج فساد و [[شراب خواری]] اجتناب کنند.<ref>هفتاد سال خاطره از آیت الله بدلا، ص 188-190, کیهان اندیشه، ش 29، ص 164 و 165, خاطرات سلیمان بهبودى، به کوشش غلامحسین میرزا صالح، ص 113.</ref>
+
۱۱ ـ سید محسن صدرالاشراف.
  
حمایت از [[شهید سید حسن مدرس|شهید مدرس]] یکی دیگر از فعالیتهای مهم سیاسی وی بود. ایشان به طرفداری از مدرس، مردم خشمگین تهران را که همچون رودخانه ای خروشان به حرکت درآمده بودند، به سوی مجلس هدایت کرد و در حالی که خودش در میان جمعیت بود، به مقابله با مأموران و طرفداران مزدور رضاخان برخاستند و ضمن متواری کردن طرف داران رضاخان، مدرس را بر سردست گرفتند و با فریاد زنده باد اسلام، زنده باد مدرس، وی را پیروزمندانه به خانه آوردند.<ref>مدرس مجاهدى شکست ناپذیر، ص 54-58, شهید مدرس ماه مجلس، از نگارنده، ص 152, حیات یحیى، ج 4، ص 360, فرزانگان مازندران، ص 439.</ref>
+
۱۲ ـ آیت الله شیخ على اکبر الهیان.
  
==شاگردان==
+
۱۳ ـ عبدالکریم امیرى فیروزکوهى.
  
1 ـ [[میرزا محمدطاهر تنکابنی|میرزا محمدطاهر تنکابنى]]: با اینکه از بزرگان [[فلسفه]] و اعلام عرفا و فقها بود، به حوزه درسى شیخ عبدالنبى نورى مى رفت. [[علامه شعرانی|علامه شعرانى]] نوشته است: جناب حاج شیخ عبدالنبى نورى در اواخر عمر بر اثر ضعف چشم قادر بر مطالعه کتاب نبوده، میرزا طاهر تنکابنى که خود نامور در معقول و منقول بود، به مجلس درس وى حاضر مى گردید و هر روز کتاب [[اسفار اربعه (کتاب)|اسفار]] [[ملاصدرا]] را به مقدار یک درس قرائت مى کرد و شیخ صرفاً مستمع مطالب خوانده شده بود که همین خواندن و گوش کردن به منزله مطالعه نمودن شیخ عبدالنبى بود. سپس شروع مى نمود براى شاگردان مقصود و مراد صاحب اسفار را تقریر کردن، آن چنان که میرزا طاهر یکپارچه گوش مى شد و با دقت مطالب مطرح شده را مورد توجه قرار مى داد.<ref>در آسمان معرفت، به بیان و بنان علامه حسن زاده ى آملى، ص197, دانشمندان و مشاهیر حرم حضرت عبدالعظیم حسنى و شهررى، به کوشش على رضا هزار، ج 2، ص 540-541</ref>
+
==آثار و تألیفات==
  
2 ـ آیت الله [[سید شهاب الدین مرعشی نجفی|سید شهاب الدین مرعشى نجفى]].
+
۱ ـ حاشیه بر مطوّل
  
3 ـ آیت الله [[آیت الله محمدتقی آملی|محمد تقى آملى]].
+
۲ ـ حاشیه بر [[فرائد الاصول (کتاب)|رسائل]] [[شیخ مرتضی انصاری|شیخ انصارى]]
  
4 ـ آیت الله [[علامه شعرانی|ابوالحسن شعرانى]].
+
۳ ـ حاشیه بر [[اسفار اربعه (کتاب)|الاسفار الاربعه]] [[ملاصدرا]]
  
5 ـ [[سید ابوالحسن رفیعی قزوینی|سید ابوالحسن رفیعى قزوینى]].
+
۴ ـ شرح [[قواعد الأحکام (کتاب)|قواعد الاحکام]].
  
6 ـ حاج میرزا عبدالله تهرانى.
+
۵ ـ رسالة فى تحریم المشروطه
  
7 ـ میرزا محمد ثابتى همدانى.
+
۶ ـ رساله اى در کُرّ
  
8 ـ آیت الله حاج میرزا یدالله نظر پاک.
+
۷ ـ رساله عملیه: شیخ عبدالنبی این اثر را به اصرار مردم [[تهران]] براى پاسخ به مشکلات شرعى آنان نوشت و آن را به چاپ رساند ولی پس از مدتى کوتاه رساله اش را جمع کرد و چون پرسیدند چرا چنین کردى، جواب داد: «در مکاشفه اى بنا بود با [[امام زمان عجل الله فرجه الشریف|امام زمان]] ملاقات کنم اما به جاى آن حضرت با نایب او مکاشفه نمودم که کسى جز آیت الله [[سید ابوالحسن اصفهانی|سید ابوالحسن اصفهانى]] نبود، در آن حال در شش مسئله شرعى مشکل داشتم که جواب داد و متوجه بودم که آنچه مى گوید حقیقت داشته است. پس فهمیدم او اعلم است و نباید رساله من در ردیف اثرش قرار گیرد، از این جهت اجازه ندادم توزیع شود.»<ref>رادیو معارف، درس اخلاق آیت الله ناصرى، ۳ اردیبهشت ۱۳۸۱، ساعت ۵/۶ صبح.</ref>
  
9 ـ صدرالافاضل شیرازى.
+
==فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی==
  
10 ـ سید محمد کاظم عصار.
+
حاج شیخ عبدالنبى که پس از سال ۱۳۰۰هـ .ق. به [[سامرا]] رفته بود، پس از حدود پنج سال و به درخواست مردم، به [[تهران]] برگشت<ref>اختران فروزان رى و تهران، ص ۱۰۷.</ref> و نخست در محله عودلاجان از محلات تهران ساکن شد و در [[مسجد]] پیرزن تهران به اقامه [[نماز جماعت|جماعت]]، تدریس، وعظ و ارشاد همت گماشت و بعدها به دعوت مردم به سرچشمه رفت که این مسجد نیز پایگاه علمى، عبادى و فرهنگى او به شمار مى رفت.
  
11 ـ سید محسن صدرالاشراف.
+
او بعد از رحلت [[میرزا محمدحسن شیرازی|میرزاى شیرازى]] و شهادت [[شیخ فضل الله نورى|شیخ فضل الله نورى]]، عالى ترین مقام علمى و اجتماعى تهران را به خود اختصاص داد و خانه و مسجدى که در آن اقامه جماعت مى نمود، محل رفع دعاوى، قضاوت، [[فتوا]]، درس، بحث، وعظ و تبلیغ شد.  
  
12 ـ آیت الله شیخ على اکبر الهیان.
+
در زمانى که در تهران انجمنهاى زیادى بنیان نهاده شد، حاج شیخ عبدالنبى نورى همراه اکثر ائمه جماعت تهران، هیأت علمیّه اى تشکیل داد که منشى و مهر مخصوص داشت و به طرز جالبى سازماندهى شده بود و درضمن توجه به بنیانهاى علمى در مسائل سیاسى، اجتماعى و حکومتى تأثیرگذار بود و این حرکت قبل از [[مشروطیت|مشروطه]] صورت گرفت که از آینده نگرى و خوش فکرى ایشان حکایت دارد.<ref>تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، محمد على کاتوزیان، ص ۵۲۶.</ref>
  
13 ـ عبدالکریم امیرى فیروزکوهى.
+
شیخ عبدالنبی از علمای مبارز و طرف دار نهضت مشروطه مشروعه بود. او همچون دوست و یار دیرینش، شیخ فضل الله نوری تلاش می کرد که از تصویب قوانین غیر اسلامی جلوگیری کند. در این ارتباط، سیل [[تهمت]] و بدگویی علیه او به راه افتاد و تبلیغات منفی مخالفان، چنان شدت گرفت که عده ای جاهل و غافل، درب مسجدی را که محل وعظ و ارشاد این عالم وارسته بود، بستند و محل سکونتش را سنگ باران نمودند. اما او همچنان صبورانه مقاومت کرد تا زمانی که پرده ها کنار رفت و حقایق روشن شد.<ref>حیات یحیى، میرزا یحیى دولت آبادى، ج ۲، ص ۲۸۹, فرزانگان مازندران، ص ۴۳۸.</ref>
  
==آثار و تألیفات==
+
از دیگر اقدامات این [[فقیه]] فرزانه، مبارزه با گروهی از [[یهود|یهودی]] های تهران بود که با تبلیغات فریبنده، [[فساد]] و بی بندوباری را در میان جوانان رواج می دادند که با درایت و دخالت ایشان، این توطئه خنثی شد و آن گروه پذیرفتند که دست از تبلیغات علیه [[اسلام]] بردارند و از رواج فساد و [[شراب خواری]] اجتناب کنند.<ref>هفتاد سال خاطره از آیت الله بدلا، ص ۱۸۸-۱۹۰, کیهان اندیشه، ش ۲۹، ص ۱۶۴ و ۱۶۵, خاطرات سلیمان بهبودى، به کوشش غلامحسین میرزا صالح، ص ۱۱۳.</ref>
  
1 ـ حاشیه بر مطوّل
+
حمایت از [[شهید سید حسن مدرس|شهید مدرس]] یکی دیگر از فعالیتهای مهم سیاسی وی بود. ایشان به طرفداری از مدرس، مردم خشمگین تهران را که همچون رودخانه ای خروشان به حرکت درآمده بودند، به سوی مجلس هدایت کرد و در حالی که خودش در میان جمعیت بود، به مقابله با مأموران و طرفداران مزدور رضاخان برخاستند و ضمن متواری کردن طرف داران رضاخان، مدرس را بر سردست گرفتند و با فریاد زنده باد اسلام، زنده باد مدرس، وی را پیروزمندانه به خانه آوردند.<ref>مدرس مجاهدى شکست ناپذیر، ص ۵۴-۵۸, شهید مدرس ماه مجلس، از نگارنده، ص ۱۵۲, حیات یحیى، ج ۴، ص ۳۶۰, فرزانگان مازندران، ص ۴۳۹.</ref>
  
2 ـ حاشیه بر [[فرائد الاصول (کتاب)|رسائل]] [[شیخ مرتضی انصاری|شیخ انصارى]]
+
==در منظر بزرگان==
 +
از آیت الله نورى به عنوان حکیمى دانشمند، عالمى فقیه، محقق اصولى و مجتهدى جامع علوم یاد کرده اند:
  
3 ـ حاشیه بر [[اسفار اربعه (کتاب)|الاسفار الاربعه]] [[ملاصدرا]]
+
[[علامه شعرانى]] و آیت الله [[آیت الله محمدتقی آملی|محمد تقى آملى]] او را مرجع تقلید، عالمى بزرگ و توانمند در حکمت، فلسفه، فقه و کلام و به لحاظ دانش، اندیشه و [[اخلاق]] برتر از دیگر علماى معاصر در تهران دانسته اند.
  
4 ـ شرح [[قواعد الأحکام (کتاب)|قواعد الاحکام]].
+
[[آقا بزرگ تهرانی]] او را نابغه اى در عرضه فقه و اصول، مسلط به علوم عقلى و نقلى و دانشمندى سترگ مى داند.
  
5 ـ رسالة فى تحریم المشروطه
+
[[آیت الله مرعشى نجفى]] مى گوید: «از برخى معاصرین خود افقه و اعلم بود، علاوه بر مقام علمى و فقهى بسیار باظرافت و خوش، سخن مى گفت و منبرى جامع، جالب و گیر او مؤثر داشت...».
  
6 ـ رساله اى در کُرّ
+
[[شهید مطهرى]] مى نویسد: «حاج شیخ عبدالنبى نورى جامع معقول و منقول بوده است. در جامعیت، حضور ذهن و نیز در تقوا در زمان خودش مشهور بوده است.»
  
7 ـ رساله عملیه: شیخ عبدالنبی این اثر را به اصرار مردم [[تهران]] براى پاسخ به مشکلات شرعى آنان نوشت و آن را به چاپ رساند ولی پس از مدتى کوتاه رساله اش را جمع کرد و چون پرسیدند چرا چنین کردى، جواب داد: «در مکاشفه اى بنا بود با [[امام زمان عجل الله فرجه الشریف|امام زمان]] ملاقات کنم اما به جاى آن حضرت با نایب او مکاشفه نمودم که کسى جز آیت الله [[سید ابوالحسن اصفهانی|سید ابوالحسن اصفهانى]] نبود، در آن حال در شش مسئله شرعى مشکل داشتم که جواب داد و متوجه بودم که آنچه مى گوید حقیقت داشته است. پس فهمیدم او اعلم است و نباید رساله من در ردیف اثرش قرار گیرد، از این جهت اجازه ندادم توزیع شود<ref>رادیو معارف، درس اخلاق آیت الله ناصرى، 3 اردیبهشت 1381، ساعت 5/6 صبح.</ref>
+
محمد حسن خان اعتمادالسلطنه مى نویسد: «از فضلاى شاگردان میرزاى شیرازى است. در کتب مقدمات به تخصیص شرح مطّول بر تلخیص تبحرى فوق العاده دارد. این زمان در تهران امامت جماعت و درجه قابل توجهى از شهرت بهم رسانیده، وثاقث و عدالتش قابل توصیف نمى باشد. همه روزه در فقه و اصول مجلس درس منعقد مى سازد و به تحقیقات عالیه مى پردازد
  
 
==وفات==
 
==وفات==
  
مرحوم شیخ عبدالنبى نورى در 20 [[ماه محرم|محرم]] الحرام سال 1343هـ.ق (تیر ماه 1303هـ .ش) دار فانى را وداع گفت و پیکر مطهرش در حرم [[حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام|حضرت عبدالعظیم حسنی]] علیه السلام در شهر ری به خاک سپرده شد.  
+
مرحوم شیخ عبدالنبى نورى در ۲۰ [[ماه محرم|محرم]] الحرام سال ۱۳۴۳هـ.ق (تیر ماه ۱۳۰۳هـ .ش) دار فانى را وداع گفت و پیکر مطهرش در حرم [[حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام|حضرت عبدالعظیم حسنی]] علیه السلام در شهر ری به خاک سپرده شد.  
  
برای او مجلس ترحیمى در روز 22 مرداد 1303 ه.ش. برگزار شد. در مجلس ختم جمعیت موج مى زد و چون [[شهید سید حسن مدرس|مدرس]] مقابل مسجد رسید، با شعارهاى زنده باد مدرس او را سردست بلند کردند و به مسجد آوردند. در این موقع رضاخان هم وارد شد و مردم شعار هایى تند علیه او سر دادند و نسبت به وى بى اعتنایى کردند. او به طرف امام جمعه تهران رفت و با سختى جایى براى خود گشود. واعظ از شخصیت شیخ عبدالنبى نورى و مقام مدرس تجلیل فراوان کرد. در پایان مجلس، مردم براى مدرس و سایر علما و روحانیان با احترام راه باز کردند ولى به رضاخان راه ندادند و او با زحمت خود را به درب مسجد رسانید و با چوب دستى چند نفر را مجروح کرد و با عصبانیت از مسجد خارج شد. و بدین گونه مجلس ختم شیخ عبدالنبى هم به مبارزه بین علما و مردم با رضاخان تبدیل شد.
+
در مجلس [[ترحیم|ترحیمى]] که برای او برگزار شد، جمعیت موج مى زد و چون [[شهید سید حسن مدرس|سید مدرس]] مقابل مسجد رسید، با شعارهاى زنده باد مدرس او را سردست بلند کردند و به مسجد آوردند. در این موقع رضاخان هم وارد شد و مردم شعار هایى تند علیه او سر دادند و نسبت به وى بى اعتنایى کردند. واعظ از شخصیت شیخ عبدالنبى نورى و مقام مدرس تجلیل فراوان کرد. در پایان مجلس، مردم براى مدرس و سایر علما و روحانیان با احترام راه باز کردند ولى به رضاخان راه ندادند و او با زحمت خود را به درب مسجد رسانید و با چوب دستى چند نفر را مجروح کرد و با عصبانیت از مسجد خارج شد. و بدین گونه مجلس ختم شیخ عبدالنبى هم به مبارزه بین علما و مردم با رضاخان تبدیل شد.
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==
 
{{پانویس}}
 
{{پانویس}}
 
 
==منابع==
 
==منابع==
 
+
*حائری، علی، روزشمار شمسی، قم، دفتر عقل، ۱۳۸۶ش، ج۱، ص۳۴۷.
*حائری، علی، روزشمار شمسی، قم، دفتر عقل، 1386ش، ج1، ص347.
+
*گلی زواره، غلامرضا، زندگی نامه شیخ عبدالنبی نوری، مجموعه [[گلشن ابرار (کتاب)|گلشن ابرار]]، جلد ۷.
*گلی زواره، غلامرضا، زندگی نامه شیخ عبدالنبی نوری، مجموعه [[گلشن ابرار (کتاب)|گلشن ابرار]]، جلد 7.
+
*شیخ عبدالنبی نوری مازندرانی،[http://erfanvahekmat.com/%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87/%D8%B4%DB%8C%D8%AE_%D8%B9%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%84%D9%86%D8%A8%DB%8C_%D9%86%D9%88%D8%B1%DB%8C_%D9%85%D8%A7%D8%B2%D9%86%D8%AF%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C سایت عرفان و حکمت در پرتو قرآن و عترت].
*شیخ عبدالنبی نوری مازندرانی، [http://erfanvahekmat.com/%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87/%D8%B4%DB%8C%D8%AE_%D8%B9%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%84%D9%86%D8%A8%DB%8C_%D9%86%D9%88%D8%B1%DB%8C_%D9%85%D8%A7%D8%B2%D9%86%D8%AF%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C سایت عرفان و حکمت در پرتو قرآن و عترت].
 
  
 
[[رده:علمای قرن چهاردهم]]
 
[[رده:علمای قرن چهاردهم]]
 
[[رده:فیلسوفان]]
 
[[رده:فیلسوفان]]
 
[[رده:فقیهان]]
 
[[رده:فقیهان]]

نسخهٔ ‏۱۳ سپتامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۰:۲۷

حاج شیخ عبدالنبی نوری (۱۳۴۳-۱۲۵۴ ق) حکیم، مجتهد و جامع علوم عقلی و نقلی و از عالمان برجسته تهران در عصر خویش است. او از شاگردان عالمان بزرگی همچون میرزا محمدحسن شیرازی و میرزا ابوالحسن جلوه بود و به مدارج بالای فقهی و حکمی دست یافت. در حوزه درسی او بزرگانی چون میرزا محمدطاهر تنکابنى، آیت الله مرعشى نجفى و علامه شعرانى شرکت می جستند.

۲۰۰px
نام کامل شیخ عبدالنبی نوری
زادروز ۱۲۵۴ قمری
زادگاه نور، مازندران
وفات ۱۳۴۳ قمری
مدفن شهرری، حرم حضرت عبدالعظیم حسنی

Line.png

اساتید

میرزای شیرازی، میرزا ابوالحسن جلوه، میرزا حبیب الله رشتى،...

شاگردان

آیت الله مرعشى نجفى، علامه شعرانى، محمد تقى آملى،...

آثار

حاشیه بر رسائل، حاشیه بر اسفار اربعه، شرح قواعد الاحکام، رسالة فى تحریم المشروطه،...

ولادت

شیخ عبدالنبی نوری در سال ۱۲۵۴هـ.ق. (۱۲۱۴ ش) در روستاى سراسب شهرستان نور از توابع استان مازندران دیده به جهان گشود. پدرش ملامهدى قبل از تولد او دار فانى را وداع گفت. و عبدالنبی در ۵ سالگی مادرش را نیز از دست داد.

تحصیلات و استادان

عبدالنبى تحصیلات مقدماتى را از ملا اسماعیل و حاج میرزا محمد تنکابنى - داماد علامه محمدتقى نوری - فراگرفت. منطق، معانى، بیان و تفسیر را هم آموخت و آنگاه به روستاى بالرود مهاجرت کرد و به حوزه درسى میرزا هادى (پسر علامه نورى) حاضر شد. در مدت ۵ سال فقه، کلام و تفسیر را فرا گرفت. آنگاه به شهرستان آمل و سپس به بابل رفت و نزد مرحوم سعیدالعلماء مازندرانى به تلمّذ پرداخت و به دلیل استعداد فوق العاده، مورد توجه وى قرار گرفت.[۱]

عبدالنبی پس از وفات سعید العلماء براى کسب معلومات بیشتر به تهران آمد و نخست به محضر میرزا ابوالقاسم کلانتر شاگرد ملاعبدالله زنوزى شتافت تا معقول و منقول را نزدش بیاموزد. همچنین در مدرسه سپهسالار سابق (شهید مطهرى کنونى) از درس آقا على زنوزى (آقا على حکیم) و آقا على مدرس استفاده کرد.[۲] بعد از مدتی محمدرضا قمشه اى که سالها در اصفهان عهده دار تدریس فنون و حکمت بود، به تهران آمد و در حجره مدرسه صدر مسکن گزید و عبدالنبى نورى توانست از محضر پرفیض این عارف وارسته نیز بهره مند گردد. از دیگر اساتید شیخ عبدالنبی، حکیم جلوه بود که در مدرسه دارالشفاى تهران به تدریس شفاى بوعلى سینا و برخى متون فلسفى دیگر را تدریس می نمود.[۳]

عبدالنبى نورى براى تکمیل سطوح عالى فقه و اصول عازم نجف اشرف شد و محضر پرفیض درس اصول حاج میرزا حبیب الله رشتى را درک کرد و با برخى از عالمان بزرگ همچون شیخ فضل الله نورى، حاج آقا نورالله اصفهانى، سید على اکبر فال اسیرى، آیت الله خالصى، سید محمدکاظم یزدى، آقا ضیاءالدین عراقى هم درس و هم بحث شد.[۴] وی همچنین در درس شیخ انصارى حضور یافت.[۵]

مرحوم عبدالنبى نورى از دریاى دانش میرزا حسین نورى هم استفاده کرد و به راهنمایى وى در منابع روایى و فقهى به تفحص و تحقیق پرداخت. همچنین از محضر این عالم نامدار به دریافت اجازه نامه روایى موفق گردید.[۶]

شیخ عبدالنبى نورى پس از تحصیل در نجف اشرف، به سامرا رفت و به حوزه درس آیت الله حاج میرزا محمد حسن شیرازى راه یافت و به اخذ درجه اجتهاد نائل گشت.[۷]

تدریس و شاگردان

آیت الله عبدالنبى نورى در تهران جلسات متعدد علمى و ارشادى دایر و با تدریس بى وقفه شاگردان زیادى را تربیت کرد. گروهى از طلاّب برجسته حوزه، از درسهاى فقه، اصول و فلسفه او در صبح و عده اى از مردم از بیاناتش در شامگاه بهره مى بردند. حتى برخى که حوزه تدریس داشتند خود را از بحث هاى معقول و منقول این عالم وارسته بى نیاز نمى دیدند.[۸] حوزه درسش که غالباً در مدرسه میرزا محمود تشکیل مى گردید، مجمع ارباب فضل و کمال و علماء والامقام بود.[۹]

۱ ـ میرزا محمدطاهر تنکابنى: با اینکه از بزرگان فلسفه و اعلام عرفا و فقها بود، به حوزه درسى شیخ عبدالنبى نورى مى رفت. علامه شعرانى نوشته است: جناب حاج شیخ عبدالنبى نورى در اواخر عمر بر اثر ضعف چشم قادر بر مطالعه کتاب نبوده، میرزا طاهر تنکابنى که خود نامور در معقول و منقول بود، به مجلس درس وى حاضر مى گردید و هر روز کتاب اسفار ملاصدرا را به مقدار یک درس قرائت مى کرد و شیخ صرفاً مستمع مطالب خوانده شده بود که همین خواندن و گوش کردن به منزله مطالعه نمودن شیخ عبدالنبى بود. سپس شروع مى نمود براى شاگردان مقصود و مراد صاحب اسفار را تقریر کردن، آن چنان که میرزا طاهر یکپارچه گوش مى شد و با دقت مطالب مطرح شده را مورد توجه قرار مى داد.[۱۰]

۲ ـ آیت الله سید شهاب الدین مرعشى نجفى.

۳ ـ آیت الله محمد تقى آملى.

۴ ـ آیت الله ابوالحسن شعرانى.

۵ ـ سید ابوالحسن رفیعى قزوینى.

۶ ـ حاج میرزا عبدالله تهرانى.

۷ ـ میرزا محمد ثابتى همدانى.

۸ ـ آیت الله حاج میرزا یدالله نظر پاک.

۹ ـ صدرالافاضل شیرازى.

۱۰ ـ سید محمد کاظم عصار.

۱۱ ـ سید محسن صدرالاشراف.

۱۲ ـ آیت الله شیخ على اکبر الهیان.

۱۳ ـ عبدالکریم امیرى فیروزکوهى.

آثار و تألیفات

۱ ـ حاشیه بر مطوّل

۲ ـ حاشیه بر رسائل شیخ انصارى

۳ ـ حاشیه بر الاسفار الاربعه ملاصدرا

۴ ـ شرح قواعد الاحکام.

۵ ـ رسالة فى تحریم المشروطه

۶ ـ رساله اى در کُرّ

۷ ـ رساله عملیه: شیخ عبدالنبی این اثر را به اصرار مردم تهران براى پاسخ به مشکلات شرعى آنان نوشت و آن را به چاپ رساند ولی پس از مدتى کوتاه رساله اش را جمع کرد و چون پرسیدند چرا چنین کردى، جواب داد: «در مکاشفه اى بنا بود با امام زمان ملاقات کنم اما به جاى آن حضرت با نایب او مکاشفه نمودم که کسى جز آیت الله سید ابوالحسن اصفهانى نبود، در آن حال در شش مسئله شرعى مشکل داشتم که جواب داد و متوجه بودم که آنچه مى گوید حقیقت داشته است. پس فهمیدم او اعلم است و نباید رساله من در ردیف اثرش قرار گیرد، از این جهت اجازه ندادم توزیع شود.»[۱۱]

فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی

حاج شیخ عبدالنبى که پس از سال ۱۳۰۰هـ .ق. به سامرا رفته بود، پس از حدود پنج سال و به درخواست مردم، به تهران برگشت[۱۲] و نخست در محله عودلاجان از محلات تهران ساکن شد و در مسجد پیرزن تهران به اقامه جماعت، تدریس، وعظ و ارشاد همت گماشت و بعدها به دعوت مردم به سرچشمه رفت که این مسجد نیز پایگاه علمى، عبادى و فرهنگى او به شمار مى رفت.

او بعد از رحلت میرزاى شیرازى و شهادت شیخ فضل الله نورى، عالى ترین مقام علمى و اجتماعى تهران را به خود اختصاص داد و خانه و مسجدى که در آن اقامه جماعت مى نمود، محل رفع دعاوى، قضاوت، فتوا، درس، بحث، وعظ و تبلیغ شد.

در زمانى که در تهران انجمنهاى زیادى بنیان نهاده شد، حاج شیخ عبدالنبى نورى همراه اکثر ائمه جماعت تهران، هیأت علمیّه اى تشکیل داد که منشى و مهر مخصوص داشت و به طرز جالبى سازماندهى شده بود و درضمن توجه به بنیانهاى علمى در مسائل سیاسى، اجتماعى و حکومتى تأثیرگذار بود و این حرکت قبل از مشروطه صورت گرفت که از آینده نگرى و خوش فکرى ایشان حکایت دارد.[۱۳]

شیخ عبدالنبی از علمای مبارز و طرف دار نهضت مشروطه مشروعه بود. او همچون دوست و یار دیرینش، شیخ فضل الله نوری تلاش می کرد که از تصویب قوانین غیر اسلامی جلوگیری کند. در این ارتباط، سیل تهمت و بدگویی علیه او به راه افتاد و تبلیغات منفی مخالفان، چنان شدت گرفت که عده ای جاهل و غافل، درب مسجدی را که محل وعظ و ارشاد این عالم وارسته بود، بستند و محل سکونتش را سنگ باران نمودند. اما او همچنان صبورانه مقاومت کرد تا زمانی که پرده ها کنار رفت و حقایق روشن شد.[۱۴]

از دیگر اقدامات این فقیه فرزانه، مبارزه با گروهی از یهودی های تهران بود که با تبلیغات فریبنده، فساد و بی بندوباری را در میان جوانان رواج می دادند که با درایت و دخالت ایشان، این توطئه خنثی شد و آن گروه پذیرفتند که دست از تبلیغات علیه اسلام بردارند و از رواج فساد و شراب خواری اجتناب کنند.[۱۵]

حمایت از شهید مدرس یکی دیگر از فعالیتهای مهم سیاسی وی بود. ایشان به طرفداری از مدرس، مردم خشمگین تهران را که همچون رودخانه ای خروشان به حرکت درآمده بودند، به سوی مجلس هدایت کرد و در حالی که خودش در میان جمعیت بود، به مقابله با مأموران و طرفداران مزدور رضاخان برخاستند و ضمن متواری کردن طرف داران رضاخان، مدرس را بر سردست گرفتند و با فریاد زنده باد اسلام، زنده باد مدرس، وی را پیروزمندانه به خانه آوردند.[۱۶]

در منظر بزرگان

از آیت الله نورى به عنوان حکیمى دانشمند، عالمى فقیه، محقق اصولى و مجتهدى جامع علوم یاد کرده اند:

علامه شعرانى و آیت الله محمد تقى آملى او را مرجع تقلید، عالمى بزرگ و توانمند در حکمت، فلسفه، فقه و کلام و به لحاظ دانش، اندیشه و اخلاق برتر از دیگر علماى معاصر در تهران دانسته اند.

آقا بزرگ تهرانی او را نابغه اى در عرضه فقه و اصول، مسلط به علوم عقلى و نقلى و دانشمندى سترگ مى داند.

آیت الله مرعشى نجفى مى گوید: «از برخى معاصرین خود افقه و اعلم بود، علاوه بر مقام علمى و فقهى بسیار باظرافت و خوش، سخن مى گفت و منبرى جامع، جالب و گیر او مؤثر داشت...».

شهید مطهرى مى نویسد: «حاج شیخ عبدالنبى نورى جامع معقول و منقول بوده است. در جامعیت، حضور ذهن و نیز در تقوا در زمان خودش مشهور بوده است.»

محمد حسن خان اعتمادالسلطنه مى نویسد: «از فضلاى شاگردان میرزاى شیرازى است. در کتب مقدمات به تخصیص شرح مطّول بر تلخیص تبحرى فوق العاده دارد. این زمان در تهران امامت جماعت و درجه قابل توجهى از شهرت بهم رسانیده، وثاقث و عدالتش قابل توصیف نمى باشد. همه روزه در فقه و اصول مجلس درس منعقد مى سازد و به تحقیقات عالیه مى پردازد.»

وفات

مرحوم شیخ عبدالنبى نورى در ۲۰ محرم الحرام سال ۱۳۴۳هـ.ق (تیر ماه ۱۳۰۳هـ .ش) دار فانى را وداع گفت و پیکر مطهرش در حرم حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام در شهر ری به خاک سپرده شد.

در مجلس ترحیمى که برای او برگزار شد، جمعیت موج مى زد و چون سید مدرس مقابل مسجد رسید، با شعارهاى زنده باد مدرس او را سردست بلند کردند و به مسجد آوردند. در این موقع رضاخان هم وارد شد و مردم شعار هایى تند علیه او سر دادند و نسبت به وى بى اعتنایى کردند. واعظ از شخصیت شیخ عبدالنبى نورى و مقام مدرس تجلیل فراوان کرد. در پایان مجلس، مردم براى مدرس و سایر علما و روحانیان با احترام راه باز کردند ولى به رضاخان راه ندادند و او با زحمت خود را به درب مسجد رسانید و با چوب دستى چند نفر را مجروح کرد و با عصبانیت از مسجد خارج شد. و بدین گونه مجلس ختم شیخ عبدالنبى هم به مبارزه بین علما و مردم با رضاخان تبدیل شد.

پانویس

  1. فرزانگان مازندران، گلبرار رئیسى، ج اول، ص ۴۳۶.
  2. میراث ماندگار، ج ۲، ص ۸۸, کلید خوشبختى، صادق حسن زاده، ص ۵۸.
  3. میرزا ابوالحسن جلوه حکیم فروتن، گلی زواره، ص ۱۴۴ و ۱۰۰؛ گلشن جلوه، گلی زواره، ص ۱۵؛ خدمات متقابل اسلام و ایران، شهید مرتضى مطهرى، ص۶۱۲.
  4. حدیث پارسایى، رضا مظفرى، ص ۹۹، ۱۰۰ و نیز ص ۱۱۴.
  5. آیینه مهر (ویژه گرامى داشت بیستمین سالگرد رحلت علامه طباطبایى)، جمعى از نویسندگان، ص ۲۴.
  6. محدث نورى روایت نور، محمد صحتى سردرودى، ص ۱۰۲.
  7. فرزانگان مازندران، ص ۴۳۷.
  8. گنجینه دانشمندان، ج ۳ ص ۱۲۴۲, نقباءالبشر، آقا بزرگ تهرانى، ج۳، ص ۱۲۴۲.
  9. اختران فروزان، ص ۱۰۶.
  10. در آسمان معرفت، به بیان و بنان علامه حسن زاده ى آملى، ص۱۹۷, دانشمندان و مشاهیر حرم حضرت عبدالعظیم حسنى و شهررى، به کوشش على رضا هزار، ج ۲، ص ۵۴۰-۵۴۱
  11. رادیو معارف، درس اخلاق آیت الله ناصرى، ۳ اردیبهشت ۱۳۸۱، ساعت ۵/۶ صبح.
  12. اختران فروزان رى و تهران، ص ۱۰۷.
  13. تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، محمد على کاتوزیان، ص ۵۲۶.
  14. حیات یحیى، میرزا یحیى دولت آبادى، ج ۲، ص ۲۸۹, فرزانگان مازندران، ص ۴۳۸.
  15. هفتاد سال خاطره از آیت الله بدلا، ص ۱۸۸-۱۹۰, کیهان اندیشه، ش ۲۹، ص ۱۶۴ و ۱۶۵, خاطرات سلیمان بهبودى، به کوشش غلامحسین میرزا صالح، ص ۱۱۳.
  16. مدرس مجاهدى شکست ناپذیر، ص ۵۴-۵۸, شهید مدرس ماه مجلس، از نگارنده، ص ۱۵۲, حیات یحیى، ج ۴، ص ۳۶۰, فرزانگان مازندران، ص ۴۳۹.

منابع