سوره انعام: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز
جز
سطر ۱: سطر ۱:
نام ششمين سوره [[قرآن كريم]].
+
نام ششمین سوره [[قرآن كریم]].
  
اين سوره به اتفاق قرآن پژوهان مكى<ref> التحرير والتنوير، ج 7، ص 121؛ الميزان، ج 7، ص 2؛ المكى والمدنى فى القرآن، ج 1، ص 305.</ref> و ششمين سوره در ترتيب مصحف است كه بين دو سوره مائده و اعراف قرار گرفته و پنجاه و پنجمين سوره در ترتيب نزول است كه پس از [[سوره حجر]] و پيش از [[سوره صافات]] شبانه در [[مكه]] نازل شده است.<ref> البرهان فى علوم القرآن، ج 1، ص 281؛ روح‌المعانى، مج 5، ج 7، ص 109؛ التمهيد، ج 1، ص 132ـ136.</ref>
+
این سوره به اتفاق قرآن پژوهان مكى<ref> التحریر والتنویر، ج 7، ص 121؛ المیزان، ج 7، ص 2؛ المكى والمدنى فى القرآن، ج 1، ص 305.</ref> و ششمین سوره در ترتیب مصحف است كه بین دو سوره مائده و اعراف قرار گرفته و پنجاه و پنجمین سوره در ترتیب نزول است كه پس از [[سوره حجر]] و پیش از [[سوره صافات]] شبانه در [[مكه]] نازل شده است.<ref> البرهان فى علوم القرآن، ج 1، ص 281؛ روح‌المعانى، مج 5، ج 7، ص 109؛ التمهید، ج 1، ص 132ـ136.</ref>
  
در روايات ترتيب نزول، رديف‌هاى 43 تا 69 را براى آن ذكر كرده‌اند.<ref> تاريخ قرآن، راميار، ص 670.</ref> برخى معاصران و مستشرقان بر اساس اجتهاد، رديفِ 81، 89، 90 و 113 را براى آن حدس زده‌اند<ref> همان، ص 671.</ref> كه سه قول اخير ملازم مدنى بودن سوره است و برخى مفسران بدان معتقدند.<ref> تفسير المعين، ج 1، ص 325.</ref>
+
در روایات ترتیب نزول، ردیف‌هاى 43 تا 69 را براى آن ذكر كرده‌اند.<ref> تاریخ قرآن، رامیار، ص 670.</ref> برخى معاصران و مستشرقان بر اساس اجتهاد، ردیفِ 81، 89، 90 و 113 را براى آن حدس زده‌اند<ref> همان، ص 671.</ref> كه سه قول اخیر ملازم مدنى بودن سوره است و برخى مفسران بدان معتقدند.<ref> تفسیر المعین، ج 1، ص 325.</ref>
  
جمعى به اختلاف تا 9 آيه اين سوره را (آيات 20،23،91 ـ 93،114، 151 ـ 153)<ref> تفسير جلالين، ص 131؛ التمهيد، ج 1، ص 171ـ178.</ref> به اجتهاد يا با تكيه بر رواياتى ضعيف استثنا كرده و آن‌ها را مدنى دانسته‌اند؛<ref> روح المعانى، مج 5، ج 7، ص 109؛ تفسير مراغى، مج 3، ج 7، ص 69؛ التمهيد، ج 1، ص 171ـ178.</ref> ليكن هماهنگى موجود بين آيات اين سوره<ref> التفسير الحديث، ج 4، ص 64؛ الميزان، ج 7، ص 6.</ref> و نيز روايات فراوانى كه نزول همه سوره را به يكباره در [[مكه]] مى‌داند اين نظر را سست مى‌كند،<ref> الدرالمنثور، ج 3، ص 243ـ346؛ نورالثقلين، ج 1، ص 696؛ المكى والمدنى فى القرآن، ج 1، ص 290، 297.</ref> افزون بر اين وجود آيات مدنى در سوره‌هاى مكى و عكس آن برخلاف اصل است و تا روايت صحيحى آن را تاييد نكند پذيرفتنى نيست.<ref> تفسير المنار، ج 7، ص 284؛ التمهيد، ج 1، ص 170.</ref>
+
جمعى به اختلاف تا 9 آیه این سوره را (آیات 20،23،91 ـ 93،114، 151 ـ 153)<ref> تفسیر جلالین، ص 131؛ التمهید، ج 1، ص 171ـ178.</ref> به اجتهاد یا با تكیه بر روایاتى ضعیف استثنا كرده و آن‌ها را مدنى دانسته‌اند؛<ref> روح المعانى، مج 5، ج 7، ص 109؛ تفسیر مراغى، مج 3، ج 7، ص 69؛ التمهید، ج 1، ص 171ـ178.</ref> لیكن هماهنگى موجود بین آیات این سوره<ref> التفسیر الحدیث، ج 4، ص 64؛ المیزان، ج 7، ص 6.</ref> و نیز روایات فراوانى كه نزول همه سوره را به یكباره در [[مكه]] مى‌داند این نظر را سست مى‌كند،<ref> الدرالمنثور، ج 3، ص 243ـ346؛ نورالثقلین، ج 1، ص 696؛ المكى والمدنى فى القرآن، ج 1، ص 290، 297.</ref> افزون بر این وجود آیات مدنى در سوره‌هاى مكى و عكس آن برخلاف اصل است و تا روایت صحیحى آن را تایید نكند پذیرفتنى نیست.<ref> تفسیر المنار، ج 7، ص 284؛ التمهید، ج 1، ص 170.</ref>
  
برخى معاصران با استناد به شواهدى ضعيف بخش عظيمى از اين سوره را مدنى دانسته‌اند.<ref> نظم قرآن، ج‌ 1، ص‌ 132؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامى، ج‌ 9، ص‌ 393.</ref> درباره زمان نزول اين سوره برخى با توجه به اين كه اين سوره پس از [[سوره حجر]] نازل شده است و مشتمل بر آيه «فَاصدَع بِما تُؤمَرُ = آنچه را بدان مأمورى آشكارا بيان كن» ([[سوره حجر]]/15،94) است كه پس از علنى شدن دعوت پيامبر صلى الله عليه و آله (پس از سه سال از بعثت<ref> السيرة‌النبويه، ج 1، ص 261؛ فروغ ابديت، ج 1، ص 264.</ref>) نازل شده، نزول [[سوره انعام]] را در سال چهارم يا پنجم بعثت به واقع نزديك‌تر مى‌دانند.<ref> التحرير والتنوير، ج 14، ص 6؛ الموسوعة القرآنيه، ج 3، ص 4.</ref>
+
برخى معاصران با استناد به شواهدى ضعیف بخش عظیمى از این سوره را مدنى دانسته‌اند.<ref> نظم قرآن، ج‌ 1، ص‌ 132؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامى، ج‌ 9، ص‌ 393.</ref> درباره زمان نزول این سوره برخى با توجه به این كه این سوره پس از [[سوره حجر]] نازل شده است و مشتمل بر آیه «فَاصدَع بِما تُؤمَرُ = آنچه را بدان مأمورى آشكارا بیان كن» ([[سوره حجر]]/15،94) است كه پس از علنى شدن دعوت پیامبر صلى الله علیه و آله (پس از سه سال از بعثت<ref> السیرة‌النبویه، ج 1، ص 261؛ فروغ ابدیت، ج 1، ص 264.</ref>) نازل شده، نزول [[سوره انعام]] را در سال چهارم یا پنجم بعثت به واقع نزدیك‌تر مى‌دانند.<ref> التحریر والتنویر، ج 14، ص 6؛ الموسوعة القرآنیه، ج 3، ص 4.</ref>
  
احتجاجات اين سوره با مشركان و مباحث عقيدتى و ديگر موضوعات مطرح شده در آن نيز بيشتر با اين فضا سازگارى دارد.<ref> احسن الحديث، ج 3، 172؛ تفسير سورة الانعام، ص 11.</ref> برخى زمان نزول اين سوره را پيش از سال دهم بعثت<ref> التحرير والتنوير، ج 7، ص 121.</ref> و برخى ديگر با استناد به برخى رواياتِ ترتيب نزول، فرود آمدن آن را اندكى پيش از هجرت مى‌دانند<ref> الموسوعة القرآنيه، ج 3، ص 17؛ ج 7، ص 205.</ref>؛ ولى با توجه به اختلاف روايات، تعيين زمان خاص براى نزول سوره دشوار است. اين سوره داراى 165 آيه و 3055 كلمه است.<ref> المعجم الاحصائى، ج 1، ص 299ـ301.</ref>
+
احتجاجات این سوره با مشركان و مباحث عقیدتى و دیگر موضوعات مطرح شده در آن نیز بیشتر با این فضا سازگارى دارد.<ref> احسن الحدیث، ج 3، 172؛ تفسیر سورة الانعام، ص 11.</ref> برخى زمان نزول این سوره را پیش از سال دهم بعثت<ref> التحریر والتنویر، ج 7، ص 121.</ref> و برخى دیگر با استناد به برخى روایاتِ ترتیب نزول، فرود آمدن آن را اندكى پیش از هجرت مى‌دانند<ref> الموسوعة القرآنیه، ج 3، ص 17؛ ج 7، ص 205.</ref>؛ ولى با توجه به اختلاف روایات، تعیین زمان خاص براى نزول سوره دشوار است. این سوره داراى 165 آیه و 3055 كلمه است.<ref> المعجم الاحصائى، ج 1، ص 299ـ301.</ref>
  
قاريان بصره و شام شمار آياتش را 166 دانسته‌اند زيرا آن‌ها هر چند آيه 66: «لَستُ عَلَيكُم بِوَكيل» را آيه‌اى مستقل به حساب نياورده‌اند ولى برخلاف كوفي‌ها بر «كُن فَيَكون» در آيه 73 و «اِلى صِراط مُستَقيم» در آيه 161 ايستاده و آن را آيه‌اى مستقل به شمار آورده‌اند. قاريان حجاز نيز «لَستُ عَلَيكُم بِوَكيل» در آيه 66 را آيه‌اى مستقل به شمار نياورده‌اند و مانند بصريان و شامي‌ها دو مورد پيشين را آيه به حساب آورده‌اند، افزون بر اين بر «جَعَلَ الظُّلُمتِ والنُّور» در آيه اول سوره وقف و آن را آيه‌اى مستقل دانسته‌اند، از اين‌رو آيات سوره را 167 شمرده‌اند.<ref> مجمع‌البيان، ج 4، ص 421؛ بصائر ذوى التمييز، ج 1، ص 186؛ البيان فى عد آى القرآن، ص 151.</ref>
+
قاریان بصره و شام شمار آیاتش را 166 دانسته‌اند زیرا آن‌ها هر چند آیه 66: «لَستُ عَلَیكُم بِوَكیل» را آیه‌اى مستقل به حساب نیاورده‌اند ولى برخلاف كوفی‌ها بر «كُن فَیَكون» در آیه 73 و «اِلى صِراط مُستَقیم» در آیه 161 ایستاده و آن را آیه‌اى مستقل به شمار آورده‌اند. قاریان حجاز نیز «لَستُ عَلَیكُم بِوَكیل» در آیه 66 را آیه‌اى مستقل به شمار نیاورده‌اند و مانند بصریان و شامی‌ها دو مورد پیشین را آیه به حساب آورده‌اند، افزون بر این بر «جَعَلَ الظُّلُمتِ والنُّور» در آیه اول سوره وقف و آن را آیه‌اى مستقل دانسته‌اند، از این‌رو آیات سوره را 167 شمرده‌اند.<ref> مجمع‌البیان، ج 4، ص 421؛ بصائر ذوى التمییز، ج 1، ص 186؛ البیان فى عد آى القرآن، ص 151.</ref>
  
اين سوره از زمان پيامبر صلى الله عليه و آله به [[سوره انعام]] (جمع «نَعَم» به معناى چارپايان) خوانده مى‌شده و به احتمال اين نامگذارى از زبان آن حضرت بوده است<ref> تفسير ابن كثير، ج 2، ص 127؛ التحرير والتنوير، ج 7، ص 121؛ احسن الحديث، ج 3، ص 171.</ref> زيرا واژه «انعام» 6 بار در آيات 135 ـ 142 تكرار شده است<ref> التحرير والتنوير، ج 7، ص 121.</ref> و نيز [[احكام]] مربوط به آن‌ها در ضمن 15 آيه اين سوره (136 ـ 150) بيان شده است.<ref> الموسوعة القرآنيه، ج 3، ص 4.</ref>
+
این سوره از زمان پیامبر صلى الله علیه و آله به [[سوره انعام]] (جمع «نَعَم» به معناى چارپایان) خوانده مى‌شده و به احتمال این نامگذارى از زبان آن حضرت بوده است<ref> تفسیر ابن كثیر، ج 2، ص 127؛ التحریر والتنویر، ج 7، ص 121؛ احسن الحدیث، ج 3، ص 171.</ref> زیرا واژه «انعام» 6 بار در آیات 135 ـ 142 تكرار شده است<ref> التحریر والتنویر، ج 7، ص 121.</ref> و نیز [[احكام]] مربوط به آن‌ها در ضمن 15 آیه این سوره (136 ـ 150) بیان شده است.<ref> الموسوعة القرآنیه، ج 3، ص 4.</ref>
  
در برخى منابع از آن به سوره «حجت» نيز ياد شده است زيرا در اين سوره به دلايل نبوت پرداخته شده است. واژه حجت نيز در آيات 83 و 189 آن سه بار آمده است.<ref> بصائر ذوى التمييز، ج 1، ص 187.</ref> سوره انعام پنجمين سوره از سبع طوال ([[سوره بقره]] تا [[سوره توبه]] يا سوره بقره تا [[سوره يونس]]، بدون احتساب [[سوره انفال]] و سوره توبه)<ref> فضائل القرآن و معالمه، ج 2، ص 30.</ref> و دومين سوره از سور حامدات ([[سوره حمد]]، [[سوره انعام]]، [[سوره كهف]]، [[سوره سبا]] و [[سوره فاطر]] كه با «اَلحَمدُلِلّهِ» آغاز شده) است.<ref> الاتقان، ج 1، ص 125؛ تاريخ قرآن، حجتى، ص 105.</ref>
+
در برخى منابع از آن به سوره «حجت» نیز یاد شده است زیرا در این سوره به دلایل نبوت پرداخته شده است. واژه حجت نیز در آیات 83 و 189 آن سه بار آمده است.<ref> بصائر ذوى التمییز، ج 1، ص 187.</ref> سوره انعام پنجمین سوره از سبع طوال ([[سوره بقره]] تا [[سوره توبه]] یا سوره بقره تا [[سوره یونس]]، بدون احتساب [[سوره انفال]] و سوره توبه)<ref> فضائل القرآن و معالمه، ج 2، ص 30.</ref> و دومین سوره از سور حامدات ([[سوره حمد]]، [[سوره انعام]]، [[سوره كهف]]، [[سوره سبا]] و [[سوره فاطر]] كه با «اَلحَمدُلِلّهِ» آغاز شده) است.<ref> الاتقان، ج 1، ص 125؛ تاریخ قرآن، حجتى، ص 105.</ref>
  
 
'''فضاى نزول سوره:'''
 
'''فضاى نزول سوره:'''
  
چنان كه پيشتر اشاره شد به احتمال قوى سوره مباركه انعام در سال چهارم يا پنجم بعثت، يعنى يك يا دو سال پس از آن كه پيامبر صلى الله عليه و آله مأمور به آشكار كردن دعوت خود شد فرود آمد.<ref> اهداف كل سوره، ج 1، ص 125.</ref>
+
چنان كه پیشتر اشاره شد به احتمال قوى سوره مباركه انعام در سال چهارم یا پنجم بعثت، یعنى یك یا دو سال پس از آن كه پیامبر صلى الله علیه و آله مأمور به آشكار كردن دعوت خود شد فرود آمد.<ref> اهداف كل سوره، ج 1، ص 125.</ref>
  
مشركان كه با سخنان و تعاليم جديدى مواجه شده بودند و تأثير شگرف آن را بر مردم مشاهده مى‌كردند تلاش گسترده‌اى را براى تخريب شخصيت پيامبر صلى الله عليه و آله و روياروئى با تعاليم حياتبخش اسلام سامان دادند و با شبهه‌افكنى درباره آموزه‌هاى قرآنى مانع از [[ايمان]] آوردن عموم مردم و گسترش دين اسلام در جامعه خود شدند.
+
مشركان كه با سخنان و تعالیم جدیدى مواجه شده بودند و تأثیر شگرف آن را بر مردم مشاهده مى‌كردند تلاش گسترده‌اى را براى تخریب شخصیت پیامبر صلى الله علیه و آله و رویاروئى با تعالیم حیاتبخش اسلام سامان دادند و با شبهه‌افكنى درباره آموزه‌هاى قرآنى مانع از [[ایمان]] آوردن عموم مردم و گسترش دین اسلام در جامعه خود شدند.
  
مشركان مكه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله را به دروغگويى متهم و اعلام كردند كه [[پيامبران]] بايد از [[فرشتگان]] باشند؛ نه از نوع انسان. آنان [[معاد]] را انكار كرده، آن را به سخره مى‌گرفتند و شرك و بت‌پرستى را برتر از يگانه‌پرستى مى‌دانستند. آيات خدا را تكذيب مى‌كردند، اعجاز قرآن را زير سؤال برده و مى‌گفتند: قرآن چيزى جز سخنان پيامبر صلى الله عليه و آله نيست و تقاضاى معجزات ديگرى مى‌كردند. در چنين فضايى سوره مباركه انعام نازل شد و ضمن ارائه پاسخ‌هاى منطقى و مستدل به شبهات مشركان و ابطال عقايد نادرست آنها، اصول و بنيادهاى دين اسلام را بيان كرد.
+
مشركان مكه پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله را به دروغگویى متهم و اعلام كردند كه [[پیامبران]] باید از [[فرشتگان]] باشند؛ نه از نوع انسان. آنان [[معاد]] را انكار كرده، آن را به سخره مى‌گرفتند و شرك و بت‌پرستى را برتر از یگانه‌پرستى مى‌دانستند. آیات خدا را تكذیب مى‌كردند، اعجاز قرآن را زیر سؤال برده و مى‌گفتند: قرآن چیزى جز سخنان پیامبر صلى الله علیه و آله نیست و تقاضاى معجزات دیگرى مى‌كردند. در چنین فضایى سوره مباركه انعام نازل شد و ضمن ارائه پاسخ‌هاى منطقى و مستدل به شبهات مشركان و ابطال عقاید نادرست آنها، اصول و بنیادهاى دین اسلام را بیان كرد.
  
 
'''غرض و محتواى سوره:'''
 
'''غرض و محتواى سوره:'''
  
با توجه به سياق سوره بسيارى از مفسران معتقدند كه هدف اساسى اين سوره بيان اصول يگانه‌پرستى و مبارزه با شرك و بت‌پرستى است.<ref> مجمع البيان، ج 4، ص 421؛ روح المعانى، مج 5، ج 7، ص 112؛ اهداف كل سوره، ج 1، ص 131.</ref> آيات نخست (1 ـ 7) سوره به حمد و ستايش پروردگار و اثبات يگانگى خداوند از طريق يادآورى خلقت آسمان‌ها و زمين و چگونگى آفرينش انسان اختصاص دارد و مى‌افزايد كه دلايل روشن و غيرقابل انكارى بر برترى و حاكميت خداوند بر جهان هستى دلالت مى‌كند؛ اما كافران كه جز بهانه‌جويى كارى ندارند از اين نشانه‌هاى آشكار روى برتافته، پيامبران را استهزا مى‌كنند و از عذاب الهى كه پيشينيان آن‌ها را دربرگرفت غفلت مى‌كنند، در حالى كه آنان از قدرت و ثروتى بيش از مشركان مكه برخوردار بودند؛ اما به سبب رفتار ناشايستشان به عذاب الهى دچار شدند.
+
با توجه به سیاق سوره بسیارى از مفسران معتقدند كه هدف اساسى این سوره بیان اصول یگانه‌پرستى و مبارزه با شرك و بت‌پرستى است.<ref> مجمع البیان، ج 4، ص 421؛ روح المعانى، مج 5، ج 7، ص 112؛ اهداف كل سوره، ج 1، ص 131.</ref> آیات نخست (1 ـ 7) سوره به حمد و ستایش پروردگار و اثبات یگانگى خداوند از طریق یادآورى خلقت آسمان‌ها و زمین و چگونگى آفرینش انسان اختصاص دارد و مى‌افزاید كه دلایل روشن و غیرقابل انكارى بر برترى و حاكمیت خداوند بر جهان هستى دلالت مى‌كند؛ اما كافران كه جز بهانه‌جویى كارى ندارند از این نشانه‌هاى آشكار روى برتافته، پیامبران را استهزا مى‌كنند و از عذاب الهى كه پیشینیان آن‌ها را دربرگرفت غفلت مى‌كنند، در حالى كه آنان از قدرت و ثروتى بیش از مشركان مكه برخوردار بودند؛ اما به سبب رفتار ناشایستشان به عذاب الهى دچار شدند.
  
پس از اين مقدمه كوتاه ساير آيات اين سوره به بيان انحرافات فكرى و رفتارى مشركان و پاسخ‌گويى به شبهات آنان مى‌پردازد و به مناسبت، اصولى از توحيد و هدايت را مطرح مى‌كند، بر اين اساس آيات 8 ـ 135 انحرافات فكرى و شبهات مطرح شده از سوى مشركان را بررسى مى‌كند و آيات 136 ـ 152 رفتارهاى ناشايست و بدعت‌هايى را كه در آيين ابراهيم پديد آورده بودند بيان و [[احكام]] الهى را تشريح مى‌كند و در انتها با جمع‌بندى اين مطالب در آيات 153 ـ 165 سوره به پايان مى‌رسد.
+
پس از این مقدمه كوتاه سایر آیات این سوره به بیان انحرافات فكرى و رفتارى مشركان و پاسخ‌گویى به شبهات آنان مى‌پردازد و به مناسبت، اصولى از توحید و هدایت را مطرح مى‌كند، بر این اساس آیات 8 ـ 135 انحرافات فكرى و شبهات مطرح شده از سوى مشركان را بررسى مى‌كند و آیات 136 ـ 152 رفتارهاى ناشایست و بدعت‌هایى را كه در آیین ابراهیم پدید آورده بودند بیان و [[احكام]] الهى را تشریح مى‌كند و در انتها با جمع‌بندى این مطالب در آیات 153 ـ 165 سوره به پایان مى‌رسد.
  
 
'''''1. انحرافات فكرى مشركان:'''''
 
'''''1. انحرافات فكرى مشركان:'''''
  
آيات 8 ـ 36 به بيان نخستين شبهه كافران و پاسخ آن اختصاص دارد. مشركان مى‌گفتند: اگر به راستى [[حضرت ‌محمد]] صلى الله عليه و آله پيامبر خداست چرا خداوند فرشته‌اى بر او نازل نمى‌كند تا پيامبر را تصديق كرده و ما با مشاهده [[فرشتگان]] به [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله ايمان آوريم. آنان با طرح اين شبهه در صدد استهزاى پيامبر، اثبات ناتوانى خداوند و انكار نبوت رسول ‌اكرم بودند.
+
آیات 8 ـ 36 به بیان نخستین شبهه كافران و پاسخ آن اختصاص دارد. مشركان مى‌گفتند: اگر به راستى [[حضرت ‌محمد]] صلى الله علیه و آله پیامبر خداست چرا خداوند فرشته‌اى بر او نازل نمى‌كند تا پیامبر را تصدیق كرده و ما با مشاهده [[فرشتگان]] به [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله ایمان آوریم. آنان با طرح این شبهه در صدد استهزاى پیامبر، اثبات ناتوانى خداوند و انكار نبوت رسول ‌اكرم بودند.
  
در آيات مورد بحث به طور منطقى و مستدل پاسخ آنان ارائه مى‌شود و سپس اهداف سه‌گانه آن‌ها را از طرح اين شبهه تحليل كرده و پاسخ مى‌دهد. آيات 8 ـ 9 در بررسى استدلالى اين شبهه مى‌فرمايند: اين تقاضا براى كافران هيچ سودى ندارد زيرا اگر فرشته‌اى بر آنان مى‌فرستاديم و [[ايمان]] نمى‌آوردند به حيات آنان پايان داده مى‌شد و نابود مى‌شدند<ref> الميزان، ج 7، ص 20؛ نمونه، ج 5، ص 161.</ref> زيرا سنت الهى بر اين است كه پس از معجزات پيشنهادى و نپذيرفتن آن از سوى پيشنهاد دهندگان، عذاب نازل مى‌شود،<ref> روح المعانى، مج 5، ج 7، ص 141.</ref> افزون بر اين اگر خداى متعالى تقاضاى كافران را مى‌پذيرفت و فرشته‌اى به عنوان رسول بر آنان نازل مى‌كرد باز هم حكمت الهى اقتضا مى‌كرد كه همان فرشته را نيز به صورت بشرى مانند خودشان فرود آورد.
+
در آیات مورد بحث به طور منطقى و مستدل پاسخ آنان ارائه مى‌شود و سپس اهداف سه‌گانه آن‌ها را از طرح این شبهه تحلیل كرده و پاسخ مى‌دهد. آیات 8 ـ 9 در بررسى استدلالى این شبهه مى‌فرمایند: این تقاضا براى كافران هیچ سودى ندارد زیرا اگر فرشته‌اى بر آنان مى‌فرستادیم و [[ایمان]] نمى‌آوردند به حیات آنان پایان داده مى‌شد و نابود مى‌شدند<ref> المیزان، ج 7، ص 20؛ نمونه، ج 5، ص 161.</ref> زیرا سنت الهى بر این است كه پس از معجزات پیشنهادى و نپذیرفتن آن از سوى پیشنهاد دهندگان، عذاب نازل مى‌شود،<ref> روح المعانى، مج 5، ج 7، ص 141.</ref> افزون بر این اگر خداى متعالى تقاضاى كافران را مى‌پذیرفت و فرشته‌اى به عنوان رسول بر آنان نازل مى‌كرد باز هم حكمت الهى اقتضا مى‌كرد كه همان فرشته را نیز به صورت بشرى مانند خودشان فرود آورد.
  
پس از پاسخ‌گويى به اشكال آن‌ها به بررسى انگيزه آن‌ها از طرح اين شبهه مى‌پردازد و مى‌فرمايد: اگر قصد استهزاى پيامبر را دارند بدانند كه به عذاب استهزاكنندگان پيامبران پيشين دچار مى‌شوند و سودى به حال آنان ندارد (آيه 10) و اگر مى‌خواهند ناتوانى خدا را ثابت كنند به آنان بگو: چه كسى مالك و آفريننده آسمان‌ها و زمين است؟ اوست كه تدبير جهان را در دست دارد و روزى همگان را مى‌رساند و هر خيرى به هر كس مى‌رسد از جانب اوست و در يك كلمه «هُوَ القاهِرُ فَوقَ عِباده»(آيه 18)
+
پس از پاسخ‌گویى به اشكال آن‌ها به بررسى انگیزه آن‌ها از طرح این شبهه مى‌پردازد و مى‌فرماید: اگر قصد استهزاى پیامبر را دارند بدانند كه به عذاب استهزاكنندگان پیامبران پیشین دچار مى‌شوند و سودى به حال آنان ندارد (آیه 10) و اگر مى‌خواهند ناتوانى خدا را ثابت كنند به آنان بگو: چه كسى مالك و آفریننده آسمان‌ها و زمین است؟ اوست كه تدبیر جهان را در دست دارد و روزى همگان را مى‌رساند و هر خیرى به هر كس مى‌رسد از جانب اوست و در یك كلمه «هُوَ القاهِرُ فَوقَ عِباده»(آیه 18)
  
و اگر قصد انكار پيامبر را دارند به آن‌ها بگو: خداوند گواه ميان من و شماست و دليل آن نيز اين است كه خداوند اين قرآن را بر من وحى كرده است،(آيه 19) افزون بر اين اهل كتاب نيز پيامبر را همچون فرزندانشان مى‌شناسند و به نبوت پيامبر گواهى مى‌دهند.(آيه 20)
+
و اگر قصد انكار پیامبر را دارند به آن‌ها بگو: خداوند گواه میان من و شماست و دلیل آن نیز این است كه خداوند این قرآن را بر من وحى كرده است،(آیه 19) افزون بر این اهل كتاب نیز پیامبر را همچون فرزندانشان مى‌شناسند و به نبوت پیامبر گواهى مى‌دهند.(آیه 20)
  
پس از آن كه با دلايل منطقى و بررسى همه جوانب ادعاى مشركان را پاسخ گفت و حجت را بر آنان تمام كرد، به فرجام دردناك كافران اشاره كرده و از پشيمانى (آيه 27) و حسرت آنها بر گذشته خود (آيه 31) خبر مى‌دهد.
+
پس از آن كه با دلایل منطقى و بررسى همه جوانب ادعاى مشركان را پاسخ گفت و حجت را بر آنان تمام كرد، به فرجام دردناك كافران اشاره كرده و از پشیمانى (آیه 27) و حسرت آنها بر گذشته خود (آیه 31) خبر مى‌دهد.
  
در انتها خداوند، پيامبرش را در برابر مخالفت‌ها و لجاجت‌هاى مشركان دلدارى داده و به آن حضرت مى‌گويد كه از سخنان آن‌ها غمگين مباش، زيرا كافران پيامبران پيشين را هم تكذيب كرده؛ اما پيامبران در برابر سخنان آن‌ها صبر پيشه كردند و نصرت و پيروزى الهى فرارسيد.(آيه 34)
+
در انتها خداوند، پیامبرش را در برابر مخالفت‌ها و لجاجت‌هاى مشركان دلدارى داده و به آن حضرت مى‌گوید كه از سخنان آن‌ها غمگین مباش، زیرا كافران پیامبران پیشین را هم تكذیب كرده؛ اما پیامبران در برابر سخنان آن‌ها صبر پیشه كردند و نصرت و پیروزى الهى فرارسید.(آیه 34)
  
دومين شبهه مشركان درباره [[توحيد]] و [[نبوت]] در آيات 37 ـ 90 مطرح شده و به تفصيل پاسخ داده شده است. مشركان مى‌گفتند: چرا پيامبر با معجزه‌اى از ناحيه پروردگارش تأييد نمى‌شود. آن‌ها اين سخن را در حالى مى‌گفتند كه بهترين آيات و معجزات الهى يعنى قرآن در دسترس آنان بود، از اين‌رو معلوم مى‌شود كه غرض آن‌ها از اين سخن اين است كه نه تنها قرآن را معجزه‌اى قانع‌كننده نمى‌دانستند بلكه مى‌پنداشتند كه خداوند نمى‌تواند معجزه‌اى را كه بر نفى ربوبيت خدايان و بت‌ها دلالت كند بر كسى نازل كند<ref> الميزان، ج 7، ص 69.</ref> و با اين سخن در صدد نفى ربوبيت الهى و اثبات ربوبيت بتها بودند، ازاين‌رو خداوند در پاسخ آنان به آيات و نشانه‌هايى چند اشاره مى‌كند كه همگى از توانايى خداوند در تدبير و اداره جهان هستى حكايت دارد و در مقابل، دلايل ناتوانى بت‌ها و خدايان پندارى را در صحنه‌هاى گوناگون زندگى و مرگ بيان مى‌كند.
+
دومین شبهه مشركان درباره [[توحید]] و [[نبوت]] در آیات 37 ـ 90 مطرح شده و به تفصیل پاسخ داده شده است. مشركان مى‌گفتند: چرا پیامبر با معجزه‌اى از ناحیه پروردگارش تأیید نمى‌شود. آن‌ها این سخن را در حالى مى‌گفتند كه بهترین آیات و معجزات الهى یعنى قرآن در دسترس آنان بود، از این‌رو معلوم مى‌شود كه غرض آن‌ها از این سخن این است كه نه تنها قرآن را معجزه‌اى قانع‌كننده نمى‌دانستند بلكه مى‌پنداشتند كه خداوند نمى‌تواند معجزه‌اى را كه بر نفى ربوبیت خدایان و بت‌ها دلالت كند بر كسى نازل كند<ref> المیزان، ج 7، ص 69.</ref> و با این سخن در صدد نفى ربوبیت الهى و اثبات ربوبیت بتها بودند، ازاین‌رو خداوند در پاسخ آنان به آیات و نشانه‌هایى چند اشاره مى‌كند كه همگى از توانایى خداوند در تدبیر و اداره جهان هستى حكایت دارد و در مقابل، دلایل ناتوانى بت‌ها و خدایان پندارى را در صحنه‌هاى گوناگون زندگى و مرگ بیان مى‌كند.
  
نخستين نشانه ربوبيت الهى و قدرت و حكمت<ref> مجمع البيان، ج 2، ص 297.</ref> اين است كه خداوند هر چيزى را كه براى زندگى جنبندگان زمين در پرندگان آسمان لازم است به طور غريزى در اختيارشان قرار داده است، چنان ‌كه براى انسان‌ها نيز همين كار را كرده است؛<ref> الميزان، ج 7، ص 71.</ref> اما كافران چشم و گوش خود را در برابر اين واقعيت بسته، آن را انكار مى‌كنند. (آيات 38 ـ 39)
+
نخستین نشانه ربوبیت الهى و قدرت و حكمت<ref> مجمع البیان، ج 2، ص 297.</ref> این است كه خداوند هر چیزى را كه براى زندگى جنبندگان زمین در پرندگان آسمان لازم است به طور غریزى در اختیارشان قرار داده است، چنان ‌كه براى انسان‌ها نیز همین كار را كرده است؛<ref> المیزان، ج 7، ص 71.</ref> اما كافران چشم و گوش خود را در برابر این واقعیت بسته، آن را انكار مى‌كنند. (آیات 38 ـ 39)
  
دومين نشانه ربوبيت الهى اين است كه عذاب و رحمت در دنيا و [[آخرت]] تنها در دست قدرت اوست و هيچ يك از بت‌ها يا شريكانى كه براى خدا قرار داده‌اند نمى‌تواند عذاب الهى را دفع كنند و تنها اوست كه مى‌تواند درخواست عاجزانه اهل عذاب را اجابت كرده و عذاب را از آن‌ها برطرف كند. به همین دليل در هنگام عذاب تنها او را مى‌خوانيد، چنان‌كه امت‌هاى پيشين نيز چنين بودند. (آيات 40 ـ 49)
+
دومین نشانه ربوبیت الهى این است كه عذاب و رحمت در دنیا و [[آخرت]] تنها در دست قدرت اوست و هیچ یك از بت‌ها یا شریكانى كه براى خدا قرار داده‌اند نمى‌تواند عذاب الهى را دفع كنند و تنها اوست كه مى‌تواند درخواست عاجزانه اهل عذاب را اجابت كرده و عذاب را از آن‌ها برطرف كند. به همین دلیل در هنگام عذاب تنها او را مى‌خوانید، چنان‌كه امت‌هاى پیشین نیز چنین بودند. (آیات 40 ـ 49)
  
در ادامه آيات درخواست معجزات رنگارنگ را از پيامبر نادرست مى‌شمرد و به سومين جلوه ربوبيت الهى كه همان هدايت تشريعى است، اشاره كرده از پيامبر مى‌خواهد كه به آنان بگويد: من صاحب خزاين الهى يا فرشته يا عالم به غيب نيستم بلكه مأمور شده‌ام تا از آنچه به من [[وحى]] مى‌شود پيروى كنم و به وسيله آن راه درست را به شما نشان دهم.(آيه 50)
+
در ادامه آیات درخواست معجزات رنگارنگ را از پیامبر نادرست مى‌شمرد و به سومین جلوه ربوبیت الهى كه همان هدایت تشریعى است، اشاره كرده از پیامبر مى‌خواهد كه به آنان بگوید: من صاحب خزاین الهى یا فرشته یا عالم به غیب نیستم بلكه مأمور شده‌ام تا از آنچه به من [[وحى]] مى‌شود پیروى كنم و به وسیله آن راه درست را به شما نشان دهم.(آیه 50)
  
من براى شما معجزه و دليل روشنى آورده‌ام؛ اما شما آن را نپذيرفتيد و معجزه ديگرى مى‌خواهيد كه در اختيار من نيست<ref> همان، ص 115.</ref> و از اين‌رو داورى درباره شما بر عهده خدايى است كه كليدهاى غيب در دست اوست و از هر چه در جهان مى‌گذرد<ref> همان، ص 126.</ref> از جمله اعمال انسان در روز و شب آگاه است و بر بندگان خود سيطره دارد.(آيه 59)
+
من براى شما معجزه و دلیل روشنى آورده‌ام؛ اما شما آن را نپذیرفتید و معجزه دیگرى مى‌خواهید كه در اختیار من نیست<ref> همان، ص 115.</ref> و از این‌رو داورى درباره شما بر عهده خدایى است كه كلیدهاى غیب در دست اوست و از هر چه در جهان مى‌گذرد<ref> همان، ص 126.</ref> از جمله اعمال انسان در روز و شب آگاه است و بر بندگان خود سیطره دارد.(آیه 59)
  
چهارمين نشانه ربوبيت خداوند اين است كه او تنها كسى است كه مشكلات فردى و اجتماعى انسان را حل مى‌كند و او را از بحران‌ها و مصائب زندگى نجات مى‌دهد،(آيه 64) آنگاه رو به پيامبر كرده و مى‌فرمايد: كسانى را كه دين را به بازى و سرگرمى و استهزا گرفته‌اند و زندگى دنيا آن‌ها را مغرور ساخته رها كن و به آن‌ها هشدار ده تا گرفتار عواقب شوم اعمال خود نشوند.(آيه 70)
+
چهارمین نشانه ربوبیت خداوند این است كه او تنها كسى است كه مشكلات فردى و اجتماعى انسان را حل مى‌كند و او را از بحران‌ها و مصائب زندگى نجات مى‌دهد،(آیه 64) آنگاه رو به پیامبر كرده و مى‌فرماید: كسانى را كه دین را به بازى و سرگرمى و استهزا گرفته‌اند و زندگى دنیا آن‌ها را مغرور ساخته رها كن و به آن‌ها هشدار ده تا گرفتار عواقب شوم اعمال خود نشوند.(آیه 70)
  
ناتوانى بت‌ها و زوال‌پذيرى ساير معبودهاى خيالى پنجمين نشانه بر عدم شايستگى آن‌ها براى مشاركت با خداوند سبحان در ربوبيت است كه در آيه 71 به آن اشاره مى‌شود و براى آن كه نشان دهد در ناتوانى معبودان خيالى تفاوتى بين پرستش بت، ستاره، ماه و خورشيد نيست به داستان [[حضرت ابراهيم]] علیه‌السلام و احتجاج او با مشركان زمان خود از بت‌پرستان تا ستاره‌پرستان و ماه و خورشيدپرستان اشاره مى‌كند كه به آن‌ها گفت: من به جاى پرستش اين خدايان زوال‌پذير خداى آفريننده آسمان و زمين را مى‌پرستم و از شريكانى كه براى خدا قرار داده‌ايد هيچ هراسى ندارم.
+
ناتوانى بت‌ها و زوال‌پذیرى سایر معبودهاى خیالى پنجمین نشانه بر عدم شایستگى آن‌ها براى مشاركت با خداوند سبحان در ربوبیت است كه در آیه 71 به آن اشاره مى‌شود و براى آن كه نشان دهد در ناتوانى معبودان خیالى تفاوتى بین پرستش بت، ستاره، ماه و خورشید نیست به داستان [[حضرت ابراهیم]] علیه‌السلام و احتجاج او با مشركان زمان خود از بت‌پرستان تا ستاره‌پرستان و ماه و خورشیدپرستان اشاره مى‌كند كه به آن‌ها گفت: من به جاى پرستش این خدایان زوال‌پذیر خداى آفریننده آسمان و زمین را مى‌پرستم و از شریكانى كه براى خدا قرار داده‌اید هیچ هراسى ندارم.
  
خداوند ضمن تأييد سخنان وى مى‌فرمايد: اين‌ها حجت و برهانى بود كه ما به او داديم و بدين‌سان او را همانند ساير انبياء ـ اسامى 17 نفر از انبياى عظيم‌الشأن در اين آيات ذكر مى‌شود ـ مورد لطف و هدايت خاصه خود قرار داديم. (آيات 71 ـ 90)
+
خداوند ضمن تأیید سخنان وى مى‌فرماید: این‌ها حجت و برهانى بود كه ما به او دادیم و بدین‌سان او را همانند سایر انبیاء ـ اسامى 17 نفر از انبیاى عظیم‌الشأن در این آیات ذكر مى‌شود ـ مورد لطف و هدایت خاصه خود قرار دادیم. (آیات 71 ـ 90)
  
پس از آن كه دومين شبهه مشركان پاسخ داده شد آيات 91 ـ 108 به بررسى سومين شبهه و اشكال اساسى آنان مى‌پردازد. مشركان براى آن كه [[رسالت]] پيامبر را به طور كلى زير سؤال برند، ادعا كردند كه [[قرآن]] و ساير تعاليم پيامبر غير وحيانى است و خداوند هيچ كتابى بر انسان فرو نفرستاده: «اِذ قالوا ما اَنزَلَ اللّهُ عَلى بَشَر مِن شَىء» (6/91) و براى هدايت انسان كارى نكرده است زيرا چنين كارى اصلاً وظيفه خدا نيست.
+
پس از آن كه دومین شبهه مشركان پاسخ داده شد آیات 91 ـ 108 به بررسى سومین شبهه و اشكال اساسى آنان مى‌پردازد. مشركان براى آن كه [[رسالت]] پیامبر را به طور كلى زیر سؤال برند، ادعا كردند كه [[قرآن]] و سایر تعالیم پیامبر غیر وحیانى است و خداوند هیچ كتابى بر انسان فرو نفرستاده: «اِذ قالوا ما اَنزَلَ اللّهُ عَلى بَشَر مِن شَىء» (6/91) و براى هدایت انسان كارى نكرده است زیرا چنین كارى اصلاً وظیفه خدا نیست.
  
آنان با بيان اين سخن به صراحت و برخلاف شواهد فراوان به خداوند سبحان افترا زده و [[قرآن]] و كتب [[پيامبران]] پيشين را انكار كرده‌اند و افزون بر اين معتقد شدند كه موجود ديگرى غير از خداوند وظيفه تعليم و تربيت انسان را بر عهده گرفته است، از اين‌رو ابتدا خداوند در عبارتى كوتاه به سخنان آنان پاسخ مى‌دهد و مى‌فرمايد: گويندگان چنين سخنى عظمت و شأن خدا را چنان كه شايسته اوست نشناخته‌اند: «ما قَدَرُوا اللّهَ حَقَّ قَدرِهِ» زيرا لازمه ربوبيت خدا اين است كه انسان را به سوى صراط مستقيم هدايت كند و به همين منظور [[وحى]] را بر بندگان برگزيده خود نازل مى‌كند.
+
آنان با بیان این سخن به صراحت و برخلاف شواهد فراوان به خداوند سبحان افترا زده و [[قرآن]] و كتب [[پیامبران]] پیشین را انكار كرده‌اند و افزون بر این معتقد شدند كه موجود دیگرى غیر از خداوند وظیفه تعلیم و تربیت انسان را بر عهده گرفته است، از این‌رو ابتدا خداوند در عبارتى كوتاه به سخنان آنان پاسخ مى‌دهد و مى‌فرماید: گویندگان چنین سخنى عظمت و شأن خدا را چنان كه شایسته اوست نشناخته‌اند: «ما قَدَرُوا اللّهَ حَقَّ قَدرِهِ» زیرا لازمه ربوبیت خدا این است كه انسان را به سوى صراط مستقیم هدایت كند و به همین منظور [[وحى]] را بر بندگان برگزیده خود نازل مى‌كند.
  
در ادامه، اين شبهه را در دو بخش پاسخ مى‌دهد: ابتدا شواهد و دلايلى را كه نشان دهنده نزول كتاب الهى بر افرادى از بشر است ذكر مى‌گردد و سپس گوشه‌اى از عظمت مقام الهى را كه به اقتضاى آن هدايت انسان را بر عهده گرفته است بيان مى‌فرمايد. در همين رابطه ناتوانى موجودات ديگر از جمله جن را براى تعليم و هدايت انسان ثابت مى‌كند.
+
در ادامه، این شبهه را در دو بخش پاسخ مى‌دهد: ابتدا شواهد و دلایلى را كه نشان دهنده نزول كتاب الهى بر افرادى از بشر است ذكر مى‌گردد و سپس گوشه‌اى از عظمت مقام الهى را كه به اقتضاى آن هدایت انسان را بر عهده گرفته است بیان مى‌فرماید. در همین رابطه ناتوانى موجودات دیگر از جمله جن را براى تعلیم و هدایت انسان ثابت مى‌كند.
  
بر اين اساس آيات 91 ـ 94 به عنوان بخش نخست پاسخ، از پيامبر صلى الله عليه و آله مى‌خواهد تا از مشركان بپرسد كه چه كسى [[تورات]] را بر [[حضرت موسى]] عليه‌السلام فروفرستاد و آنچه را كه شما و پدرانتان نمى‌دانستيد به شما آموخت و همچنين قرآن را نازل كرد و به راستى كسانى كه اين كتب آسمانى را انكار كرده و بر خدا افتراء زده و مى‌گويند: خداوند چيزى بر بشر نازل نكرده است، ستمكارترين افراد نيستند؟ آنگاه به عذاب ستمگران اشاره كرده و به آنان هشدار مى‌دهد كه مبادا به اتكاى خدايان پندارى به حق پشت كرده و مردم را گمراه كنيد كه همه شما به تنهايى در دادگاه حساب الهى حاضر خواهيد شد.
+
بر این اساس آیات 91 ـ 94 به عنوان بخش نخست پاسخ، از پیامبر صلى الله علیه و آله مى‌خواهد تا از مشركان بپرسد كه چه كسى [[تورات]] را بر [[حضرت موسى]] علیه‌السلام فروفرستاد و آنچه را كه شما و پدرانتان نمى‌دانستید به شما آموخت و همچنین قرآن را نازل كرد و به راستى كسانى كه این كتب آسمانى را انكار كرده و بر خدا افتراء زده و مى‌گویند: خداوند چیزى بر بشر نازل نكرده است، ستمكارترین افراد نیستند؟ آنگاه به عذاب ستمگران اشاره كرده و به آنان هشدار مى‌دهد كه مبادا به اتكاى خدایان پندارى به حق پشت كرده و مردم را گمراه كنید كه همه شما به تنهایى در دادگاه حساب الهى حاضر خواهید شد.
  
در بخش دوم از پاسخ به اين شبهه (آيات 95 ـ 108) به دلايلى كه نشان انحصار شأن هدايتگرى در خداوند سبحان است اشاره كرده و مى‌فرمايد: خداوند تدبير همه جهان را در دست دارد و همه لوازم زندگى انسان را فراهم كرده است. آيا ممكن است او از هدايت و تعليم غفلت كند؟ او خدايى است كه دانه گياهان را مى‌شكافد، مرده را از زنده و زنده را از مرده خارج مى‌كند و شب و روز و حركت ماه و خورشيد را بر اساس نظم و حكمت تدبير مى‌كند، با ستارگان راه را در تاريكى شب به شما مى‌نماياند و نسل انسان را در زمين مستقر كرده است و براى او از آسمان باران فرو مى‌فرستد تا به وسيله آن روزى او فراهم شود.
+
در بخش دوم از پاسخ به این شبهه (آیات 95 ـ 108) به دلایلى كه نشان انحصار شأن هدایتگرى در خداوند سبحان است اشاره كرده و مى‌فرماید: خداوند تدبیر همه جهان را در دست دارد و همه لوازم زندگى انسان را فراهم كرده است. آیا ممكن است او از هدایت و تعلیم غفلت كند؟ او خدایى است كه دانه گیاهان را مى‌شكافد، مرده را از زنده و زنده را از مرده خارج مى‌كند و شب و روز و حركت ماه و خورشید را بر اساس نظم و حكمت تدبیر مى‌كند، با ستارگان راه را در تاریكى شب به شما مى‌نمایاند و نسل انسان را در زمین مستقر كرده است و براى او از آسمان باران فرو مى‌فرستد تا به وسیله آن روزى او فراهم شود.
  
براى چنين خدايى چگونه ممكن است شريكى در آفرينش يا هدايت قرار داد؟ چنان‌كه برخى جن را شريك خدا دانسته يا براى او دختر و پسرى قائل شدند. او خداى آفريننده همه چيز است پس او را [[عبادت]] كرده و به نشانه‌هاى روشنى كه براى هدايت شما قرار داده است، ايمان بياوريد، آنگاه به پيامبر صلى الله عليه و آله مى‌فرمايد: با همه دلايل آشكارى كه براى اثبات نبوت تو داديم ممكن است بگويند: آنچه مى‌گويى از ديگران آموخته‌اى؛ اما تو از آنان روى برگردان و از آنچه به تو [[وحى]] شده است پيروى كن.
+
براى چنین خدایى چگونه ممكن است شریكى در آفرینش یا هدایت قرار داد؟ چنان‌كه برخى جن را شریك خدا دانسته یا براى او دختر و پسرى قائل شدند. او خداى آفریننده همه چیز است پس او را [[عبادت]] كرده و به نشانه‌هاى روشنى كه براى هدایت شما قرار داده است، ایمان بیاورید، آنگاه به پیامبر صلى الله علیه و آله مى‌فرماید: با همه دلایل آشكارى كه براى اثبات نبوت تو دادیم ممكن است بگویند: آنچه مى‌گویى از دیگران آموخته‌اى؛ اما تو از آنان روى برگردان و از آنچه به تو [[وحى]] شده است پیروى كن.
  
چهارمين شبهه‌اى كه سران شرك و كفر براى گمراه كردن مردم به آن دست مى‌يازيدند اين بود كه مى‌گفتند: نشانه‌هايى كه پيامبر بر [[نبوت]] خود ارائه مى‌دهد روشن و آشكار نيست و با سوگند مى‌گفتند: اگر خداوند نشانه‌اى بفرستد كه بر صدق ادعاى [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله و نبوت وى به روشنى دلالت كند ايمان خواهند آورد. (آيه 109)
+
چهارمین شبهه‌اى كه سران شرك و كفر براى گمراه كردن مردم به آن دست مى‌یازیدند این بود كه مى‌گفتند: نشانه‌هایى كه پیامبر بر [[نبوت]] خود ارائه مى‌دهد روشن و آشكار نیست و با سوگند مى‌گفتند: اگر خداوند نشانه‌اى بفرستد كه بر صدق ادعاى [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله و نبوت وى به روشنى دلالت كند ایمان خواهند آورد. (آیه 109)
  
پس از بيان اين شبهه پاسخ آنان را در آيات 109 ـ 123 ذكر مى‌كند و مى‌فرمايد: اولاً روحيات و سوابق آنان نشان مى‌دهد كه اگر نشانه كاملاً آشكارى را هم ببينند ايمان نخواهند آورد حتى اگر فرشتگان بر آنان نازل شوند يا مردگان با آن‌ها سخن بگويند باز هم ايمان نمى‌آورند، ثانياً چه نشانه‌اى محكم‌تر و گوياتر از اين قرآن كه حتى اهل كتاب نيز آن را تصديق كرده و آيات آن را از سوى خدا مى‌دانند. اگر واقعاً در پى آيه‌اى مى‌گردند پس به اين كتاب ايمان آورده و به احكامش عمل كنند.
+
پس از بیان این شبهه پاسخ آنان را در آیات 109 ـ 123 ذكر مى‌كند و مى‌فرماید: اولاً روحیات و سوابق آنان نشان مى‌دهد كه اگر نشانه كاملاً آشكارى را هم ببینند ایمان نخواهند آورد حتى اگر فرشتگان بر آنان نازل شوند یا مردگان با آن‌ها سخن بگویند باز هم ایمان نمى‌آورند، ثانیاً چه نشانه‌اى محكم‌تر و گویاتر از این قرآن كه حتى اهل كتاب نیز آن را تصدیق كرده و آیات آن را از سوى خدا مى‌دانند. اگر واقعاً در پى آیه‌اى مى‌گردند پس به این كتاب ایمان آورده و به احكامش عمل كنند.
  
آيات 124 ـ 135 به پنجمين و آخرين شبهه آنان در [[توحيد]] و نبوت اشاره كرده و مى‌فرمايد: آن‌ها وقتى اين آيات روشن و غيرقابل انكار را مى‌بينند بهانه ديگرى مى‌تراشند و مى‌گويند: ما ايمان نمى‌آوريم مگر اين كه ما نيز به مقام رسالت برسيم و آنچه بر پيامبران نازل مى‌شود بر ما نيز نازل شود: «قالوا لَن نُؤمِنَ حَتّى نُؤتى مِثلَ ما اوتِىَ رُسُلُ اللّهِ» در ادامه ابتدا در پاسخى كوتاه به آنان مى‌گويد: خداوند خود مى‌داند چه كسى را به رسالت برانگيزد و امانت رسالت را به او بسپارد.
+
آیات 124 ـ 135 به پنجمین و آخرین شبهه آنان در [[توحید]] و نبوت اشاره كرده و مى‌فرماید: آن‌ها وقتى این آیات روشن و غیرقابل انكار را مى‌بینند بهانه دیگرى مى‌تراشند و مى‌گویند: ما ایمان نمى‌آوریم مگر این كه ما نیز به مقام رسالت برسیم و آنچه بر پیامبران نازل مى‌شود بر ما نیز نازل شود: «قالوا لَن نُؤمِنَ حَتّى نُؤتى مِثلَ ما اوتِىَ رُسُلُ اللّهِ» در ادامه ابتدا در پاسخى كوتاه به آنان مى‌گوید: خداوند خود مى‌داند چه كسى را به رسالت برانگیزد و امانت رسالت را به او بسپارد.
  
سپس با اشاره به سنت هدايت و گمراهى، پاسخ آن‌ها را به تفصيل بيان مى‌دارد و مى‌فرمايد: اگر خداوند بخواهد كسى را هدايت كند قلب او را براى ادراك حق آماده مى‌سازد و آن كس را كه بخواهد گمراه كند سينه او را از ادراك حقايق، تنگ و ناتوان مى‌كند و كسانى كه [[ايمان]] نمى‌آوردند افرادى پليد هستند.(آيه 120) البته در اين گمراهى مقصر اصلى خود آنان هستند كه شياطين (جن) را پيشواى خود قرار داده و از آن‌ها پيروى كردند<ref> الكشاف، ج 2، ص 64.</ref> و در روز قيامت نيز به آن اعتراف خواهند كرد و به فرجام شوم آن‌ها نيز دچار خواهند شد،(آيه 128) خلاصه آن كه هر كس به سبب اعمال و رفتارش از درجه خاصى برخوردار است: «لِكُلّ دَرَجتٌ مِمّا عَمِلوا».(آيه 132)
+
سپس با اشاره به سنت هدایت و گمراهى، پاسخ آن‌ها را به تفصیل بیان مى‌دارد و مى‌فرماید: اگر خداوند بخواهد كسى را هدایت كند قلب او را براى ادراك حق آماده مى‌سازد و آن كس را كه بخواهد گمراه كند سینه او را از ادراك حقایق، تنگ و ناتوان مى‌كند و كسانى كه [[ایمان]] نمى‌آوردند افرادى پلید هستند.(آیه 120) البته در این گمراهى مقصر اصلى خود آنان هستند كه شیاطین (جن) را پیشواى خود قرار داده و از آن‌ها پیروى كردند<ref> الكشاف، ج 2، ص 64.</ref> و در روز قیامت نیز به آن اعتراف خواهند كرد و به فرجام شوم آن‌ها نیز دچار خواهند شد،(آیه 128) خلاصه آن كه هر كس به سبب اعمال و رفتارش از درجه خاصى برخوردار است: «لِكُلّ دَرَجتٌ مِمّا عَمِلوا».(آیه 132)
  
'''''2. اعتقادات خرافى مشركان و تغيير احكام دينى:'''''
+
'''''2. اعتقادات خرافى مشركان و تغییر احكام دینى:'''''
  
قرآن پس از آن كه در آيات گذشته به تفصيل انحرافات اعتقادى و بهانه‌جويي‌هاى آن‌ها را به صورت شبهات فكرى مطرح كرد (آيات 136 ـ 152) به بيان رفتارهاى ناپسند و اعمال زشت آنان و تغييراتى كه در دين خدا و آيين ابراهيم داده و [[حلال]] آن را [[حرام]] كردند پرداخته و احكام الهى را در اين رابطه بيان مى‌كند.
+
قرآن پس از آن كه در آیات گذشته به تفصیل انحرافات اعتقادى و بهانه‌جویی‌هاى آن‌ها را به صورت شبهات فكرى مطرح كرد (آیات 136 ـ 152) به بیان رفتارهاى ناپسند و اعمال زشت آنان و تغییراتى كه در دین خدا و آیین ابراهیم داده و [[حلال]] آن را [[حرام]] كردند پرداخته و احكام الهى را در این رابطه بیان مى‌كند.
  
به گزارش اين آيات مشركان براى خدا از روييدني‌ها و حيواناتى كه خداوند آفريده نصيبى معين كرده و مى‌گفتند: اين سهم براى خدا و اين سهم براى بت‌ها و اگر سهم بت‌ها از بين مى‌رفت سهم خدا را به جاى آن قرار مى‌دادند؛ اما عكس آن را مجاز نمى‌شمردند<ref> مجمع البيان، ج 4، ص 571.</ref>(6/136) يا براى بتها فرزندان خود را قربانى مى‌كردند و [[احكام]] ظالمانه و خرافى در دين خدا وضع مى‌كردند و آن‌ها را به خدا نسبت مى‌دادند؛ مثلاً مى‌گفتند: اين قرباني‌ها و صدقات مخصوص بتان است<ref> نمونه، ج 25، ص 455.</ref> و تنها افراد خاصى كه ما مشخص مى‌كنيم مى‌توانند از آنها استفاده كنند يا سوار شدن بر چهارپايان را حرام مى‌كردند، چهارپايان را بدون بردن نام خدا ذبح مى‌كردند و زنانشان را از خوردن گوشت بچه شترهاى تازه به دنيا آمده منع مى‌كردند،<ref> الميزان، ج 7، ص 384؛ احسن‌الحديث، ج 3، ص 323.</ref> مگر اين كه مرده به دنيا آيند.
+
به گزارش این آیات مشركان براى خدا از روییدنی‌ها و حیواناتى كه خداوند آفریده نصیبى معین كرده و مى‌گفتند: این سهم براى خدا و این سهم براى بت‌ها و اگر سهم بت‌ها از بین مى‌رفت سهم خدا را به جاى آن قرار مى‌دادند؛ اما عكس آن را مجاز نمى‌شمردند<ref> مجمع البیان، ج 4، ص 571.</ref>(6/136) یا براى بتها فرزندان خود را قربانى مى‌كردند و [[احكام]] ظالمانه و خرافى در دین خدا وضع مى‌كردند و آن‌ها را به خدا نسبت مى‌دادند؛ مثلاً مى‌گفتند: این قربانی‌ها و صدقات مخصوص بتان است<ref> نمونه، ج 25، ص 455.</ref> و تنها افراد خاصى كه ما مشخص مى‌كنیم مى‌توانند از آنها استفاده كنند یا سوار شدن بر چهارپایان را حرام مى‌كردند، چهارپایان را بدون بردن نام خدا ذبح مى‌كردند و زنانشان را از خوردن گوشت بچه شترهاى تازه به دنیا آمده منع مى‌كردند،<ref> المیزان، ج 7، ص 384؛ احسن‌الحدیث، ج 3، ص 323.</ref> مگر این كه مرده به دنیا آیند.
  
خداى سبحان ضمن تقبيح رفتار زشت آنان، نسبت دادن اين [[احكام]] را به خداوند افترا دانسته و راه درست زندگى را تشريح كرده، مى‌فرمايد: خداوند نعمت‌هاى فراوانى به شما داده است تا از آن استفاده كرده به فقيران دهيد و اسراف نكنيد و نر و ماده حيواناتى همچون گوسفند، بز، شتر و گاو و بچه‌هايى كه در شكم ماده اين حيوانات است، حلال كرده است.
+
خداى سبحان ضمن تقبیح رفتار زشت آنان، نسبت دادن این [[احكام]] را به خداوند افترا دانسته و راه درست زندگى را تشریح كرده، مى‌فرماید: خداوند نعمت‌هاى فراوانى به شما داده است تا از آن استفاده كرده به فقیران دهید و اسراف نكنید و نر و ماده حیواناتى همچون گوسفند، بز، شتر و گاو و بچه‌هایى كه در شكم ماده این حیوانات است، حلال كرده است.
  
از سوى ديگر حيوان مرده، خون ريخته، گوشت خوك و گوشت حيوانى كه بدون ذكر نام خدا ذبح شده باشد، حرام است. اين‌ها [[احكام]] خداست كه مشركان به پيروى از هواى نفس و بدون هيچ دليل شرعى آن‌ها را تغيير داده و حلال خدا را حرام كرده بودند، آنگاه در آيات 151 ـ 152 خلاصه‌اى از احكام الهى را كه مورد تأكيد همه [[پيامبران]] و مورد پذيرش همه شرايع و بيانگر راه صحيح هدايت است، بيان مى‌كند و آن‌ها را راه مستقيم الهى مى‌نامد كه تنها راه نجات است.
+
از سوى دیگر حیوان مرده، خون ریخته، گوشت خوك و گوشت حیوانى كه بدون ذكر نام خدا ذبح شده باشد، حرام است. این‌ها [[احكام]] خداست كه مشركان به پیروى از هواى نفس و بدون هیچ دلیل شرعى آن‌ها را تغییر داده و حلال خدا را حرام كرده بودند، آنگاه در آیات 151 ـ 152 خلاصه‌اى از احكام الهى را كه مورد تأكید همه [[پیامبران]] و مورد پذیرش همه شرایع و بیانگر راه صحیح هدایت است، بیان مى‌كند و آن‌ها را راه مستقیم الهى مى‌نامد كه تنها راه نجات است.
  
اين [[احكام]] كه در 9 فرمان خلاصه شده عبارت است از شرك نورزيدن به خدا، احسان به والدين، نكشتن فرزندان، دورى از كارهاى زشت در آشكار و نهان، نكشتن همديگر مگر به حكم حق و قصاص، تجاوز نكردن به مال يتيم، پرهيز از گرانفروشى و كم‌فروشى، عادلانه سخن گفتن و وفاى به عهد الهى.
+
این [[احكام]] كه در 9 فرمان خلاصه شده عبارت است از شرك نورزیدن به خدا، احسان به والدین، نكشتن فرزندان، دورى از كارهاى زشت در آشكار و نهان، نكشتن همدیگر مگر به حكم حق و قصاص، تجاوز نكردن به مال یتیم، پرهیز از گرانفروشى و كم‌فروشى، عادلانه سخن گفتن و وفاى به عهد الهى.
  
'''نتيجه‌گيرى:'''
+
'''نتیجه‌گیرى:'''
  
با بيان اين احكام، آيات پايانى سوره (153 ـ 165) به جمع‌بندى معارف تبيين شده در سوره پرداخته، مى‌فرمايد: سعادت و خوشبختى انسان در پيروى از تعاليم پيامبران است كه خداوند آن‌ها را به صورت كتاب بر رسولان حق نازل كرد و چنان‌كه خداوند به حضرت موسى كتاب كاملى براى تكميل نفوس و بيان احكام نازل كرد، قرآن پر بركتى را نيز براى هدايت شما فرو فرستاد: «هذا كِتبٌ اَنزَلنهُ مُبارَكٌ فَاتَّبِعوهُ» (آيه 155) تا نگوييد چرا براى يهود و نصارا كتاب فرود آمده؛ اما براى ما هيچ كتابى نازل نشده و اگر ما هم كتاب داشتيم بيش از آن‌ها به آن عمل كرده و هدايت مى‌شديم.
+
با بیان این احكام، آیات پایانى سوره (153 ـ 165) به جمع‌بندى معارف تبیین شده در سوره پرداخته، مى‌فرماید: سعادت و خوشبختى انسان در پیروى از تعالیم پیامبران است كه خداوند آن‌ها را به صورت كتاب بر رسولان حق نازل كرد و چنان‌كه خداوند به حضرت موسى كتاب كاملى براى تكمیل نفوس و بیان احكام نازل كرد، قرآن پر بركتى را نیز براى هدایت شما فرو فرستاد: «هذا كِتبٌ اَنزَلنهُ مُبارَكٌ فَاتَّبِعوهُ» (آیه 155) تا نگویید چرا براى یهود و نصارا كتاب فرود آمده؛ اما براى ما هیچ كتابى نازل نشده و اگر ما هم كتاب داشتیم بیش از آن‌ها به آن عمل كرده و هدایت مى‌شدیم.
  
اكنون حجت و دليلى روشنگر براى شما نازل شده است، پس شما نيز آيات آن را تكذيب نكرده و با بهانه‌جويي‌هاى متعدد همچون درخواست نزول [[فرشتگان]] گمراهى خود را افزون نكنيد كه اگر خدا فرشتگان عذاب را بر شما نازل كند ديگر فرصتى براى [[توبه]] و [[ايمان]] آوردن نخواهد ماند. در آيات پايانى [[سوره انعام]] (161 ـ 163) خداوند از پيامبر صلى الله عليه و آله مى‌خواهد تا اصول اعتقادى و رفتارى خود را در چند جمله كوتاه براى مشركان بيان كرده و با دعوت مجدد آنان به دين توحيدى آن‌ها را از مخالفت بر حذر دارد و به آنان بگويد كه من از راه مستقيم كه همان آيين [[حضرت ابراهيم]] علیه‌السلام است، پيروى مى‌كنم و همه اعمالم را براى خدا انجام داده و هيچ شريكى براى او قائل نيستم زيرا او پروردگار همه جهان است. منكران و كافران نيز بايد بدانند كه هر كس بار عمل خود را بر دوش مى‌كشد و بازگشت همه به سوى خداست و او درباره آنچه انسان‌ها درباره آن اختلاف دارند، داورى مى‌كند.
+
اكنون حجت و دلیلى روشنگر براى شما نازل شده است، پس شما نیز آیات آن را تكذیب نكرده و با بهانه‌جویی‌هاى متعدد همچون درخواست نزول [[فرشتگان]] گمراهى خود را افزون نكنید كه اگر خدا فرشتگان عذاب را بر شما نازل كند دیگر فرصتى براى [[توبه]] و [[ایمان]] آوردن نخواهد ماند. در آیات پایانى [[سوره انعام]] (161 ـ 163) خداوند از پیامبر صلى الله علیه و آله مى‌خواهد تا اصول اعتقادى و رفتارى خود را در چند جمله كوتاه براى مشركان بیان كرده و با دعوت مجدد آنان به دین توحیدى آن‌ها را از مخالفت بر حذر دارد و به آنان بگوید كه من از راه مستقیم كه همان آیین [[حضرت ابراهیم]] علیه‌السلام است، پیروى مى‌كنم و همه اعمالم را براى خدا انجام داده و هیچ شریكى براى او قائل نیستم زیرا او پروردگار همه جهان است. منكران و كافران نیز باید بدانند كه هر كس بار عمل خود را بر دوش مى‌كشد و بازگشت همه به سوى خداست و او درباره آنچه انسان‌ها درباره آن اختلاف دارند، داورى مى‌كند.
  
'''فضيلت سوره:'''
+
'''فضیلت سوره:'''
  
روايات پرشمارى در فضيلت و آثار تلاوت [[سوره انعام]] گزارش شده است.<ref> روح المعانى، مج 5، ج 7، ص 109ـ 110؛ التحرير والتنوير، ج 7، ص 125.</ref> علما نزول دفعى و مشايعت فرشتگان در زمان نزولش را دو ويژگى اين سوره دانسته‌اند.<ref> التفسير الكبير، ج 12، ص 141.</ref> از پيامبر صلى الله عليه و آله نقل شده است كه فرمودند: همه سوره انعام به يكباره بر من فرود آمده و 70000 فرشته در حالى كه با آواز بلند حمد و تسبيح پروردگار مى‌گفتند، آن را همراهى مى‌كردند.<ref> تفسير ابن‌كثير، ج‌ 2، ص‌ 127؛ الدرالمنثور، ج‌ 3، ص‌ 243ـ‌244.</ref>
+
روایات پرشمارى در فضیلت و آثار تلاوت [[سوره انعام]] گزارش شده است.<ref> روح المعانى، مج 5، ج 7، ص 109ـ 110؛ التحریر والتنویر، ج 7، ص 125.</ref> علما نزول دفعى و مشایعت فرشتگان در زمان نزولش را دو ویژگى این سوره دانسته‌اند.<ref> التفسیر الكبیر، ج 12، ص 141.</ref> از پیامبر صلى الله علیه و آله نقل شده است كه فرمودند: همه سوره انعام به یكباره بر من فرود آمده و 70000 فرشته در حالى كه با آواز بلند حمد و تسبیح پروردگار مى‌گفتند، آن را همراهى مى‌كردند.<ref> تفسیر ابن‌كثیر، ج‌ 2، ص‌ 127؛ الدرالمنثور، ج‌ 3، ص‌ 243ـ‌244.</ref>
  
همزمان با نزول آن، پيامبر صلى الله عليه و آله در حالى كه «سبحان الله العظيم و بحمده» را تكرار مى‌كردند به [[سجده]] افتادند و در همان شب نزولش نويسندگان [[وحى]] را فراخواندند تا آن را بنويسند؛<ref> مجمع البيان، ج 4، ص 421؛ الدرالمنثور، ج 3، ص 243 ـ 244؛ التحرير والتنوير، ج 7، ص 122.</ref> همچنين آن حضرت فرمودند: خداوند به وسيله اين سوره به من و مسلمانان عزتى داد كه هرگز پس از آن خوار نگردند.<ref> التبيان، ج‌ 4، ص‌ 75؛ منهج‌الصادقين، ج 3، ص 344.</ref>
+
همزمان با نزول آن، پیامبر صلى الله علیه و آله در حالى كه «سبحان الله العظیم و بحمده» را تكرار مى‌كردند به [[سجده]] افتادند و در همان شب نزولش نویسندگان [[وحى]] را فراخواندند تا آن را بنویسند؛<ref> مجمع البیان، ج 4، ص 421؛ الدرالمنثور، ج 3، ص 243 ـ 244؛ التحریر والتنویر، ج 7، ص 122.</ref> همچنین آن حضرت فرمودند: خداوند به وسیله این سوره به من و مسلمانان عزتى داد كه هرگز پس از آن خوار نگردند.<ref> التبیان، ج‌ 4، ص‌ 75؛ منهج‌الصادقین، ج 3، ص 344.</ref>
  
[[امام صادق]] عليه‌السلام فرمود: اين سوره در حالى كه 70000 فرشته آن را بدرقه مى‌كردند، فرود آمد پس شما آن را تعظيم و تكريم كنيد،<ref> ثواب‌الاعمال، ص 224؛ لمحات‌الانوار، ج 2، ص 744.</ref> زيرا نام پروردگار در 70 جاى آن آمده است. اگر مردم فضليت آن را بدانند قرائت آن را ترك نكنند.<ref> تفسير عياشى، ج‌ 1، ص‌ 354.</ref>
+
[[امام صادق]] علیه‌السلام فرمود: این سوره در حالى كه 70000 فرشته آن را بدرقه مى‌كردند، فرود آمد پس شما آن را تعظیم و تكریم كنید،<ref> ثواب‌الاعمال، ص 224؛ لمحات‌الانوار، ج 2، ص 744.</ref> زیرا نام پروردگار در 70 جاى آن آمده است. اگر مردم فضلیت آن را بدانند قرائت آن را ترك نكنند.<ref> تفسیر عیاشى، ج‌ 1، ص‌ 354.</ref>
  
در روايات متعدد از آمرزش،<ref> لمحات الانوار، ج 2، ص 744.</ref> ايمنى در قيامت،<ref> تفسير عياشى، ج 1، ص 354؛ ثواب‌الاعمال، ص 224.</ref> خشنودى پروردگار،<ref> لمحات الانوار، ج 2، ص 744ـ745.</ref> تسبيح<ref> الكافى، ج 2، ص 455؛ البرهان، ج 2، ص 396.</ref> و استغفار [[فرشتگان]] براى خواننده اين سوره تا قيامت،<ref> تفسير قمى، ج 1، ص 201.</ref> به عنوان ثواب قرائت ياد شده است. در برخى روايات به خواندن سه آيه نخست اين سوره پس از [[نماز صبح]] سفارش شده و براى آن ثواب و آثار فراوانى بيان شده است.<ref> تفسير قرطبى، ج 6، ص 247؛ الدرالمنثور، ج 2، ص 245ـ246؛ كنزالدقائق، ج 4، ص 278.</ref>
+
در روایات متعدد از آمرزش،<ref> لمحات الانوار، ج 2، ص 744.</ref> ایمنى در قیامت،<ref> تفسیر عیاشى، ج 1، ص 354؛ ثواب‌الاعمال، ص 224.</ref> خشنودى پروردگار،<ref> لمحات الانوار، ج 2، ص 744ـ745.</ref> تسبیح<ref> الكافى، ج 2، ص 455؛ البرهان، ج 2، ص 396.</ref> و استغفار [[فرشتگان]] براى خواننده این سوره تا قیامت،<ref> تفسیر قمى، ج 1، ص 201.</ref> به عنوان ثواب قرائت یاد شده است. در برخى روایات به خواندن سه آیه نخست این سوره پس از [[نماز صبح]] سفارش شده و براى آن ثواب و آثار فراوانى بیان شده است.<ref> تفسیر قرطبى، ج 6، ص 247؛ الدرالمنثور، ج 2، ص 245ـ246؛ كنزالدقائق، ج 4، ص 278.</ref>
  
از [[امام صادق]] عليه‌السلام روايت شده: هر حاجتمندى 4 ركعت نماز (با دو سلام) بگزارد و پس از حمدِ آن [[سوره انعام]] و پس از نماز دعاى «يا كريم يا كريم...» را بخواند، سوگند به كسى كه جانم در دست اوست خداوند حاجتش را برآورده سازد.<ref> تفسير عياشى، ج 1، ص 353؛ اطيب‌البيان، ج 5، ص 2.</ref> البته ثواب‌ها و آثار ياد شده مشروط به اعتقاد و عمل به اين آيات نورانى است وگرنه قرائت بدون عمل ثواب‌هاى موعود را ندارد.<ref> تفسير اثنى عشرى، ج 3، ص 218.</ref>
+
از [[امام صادق]] علیه‌السلام روایت شده: هر حاجتمندى 4 ركعت نماز (با دو سلام) بگزارد و پس از حمدِ آن [[سوره انعام]] و پس از نماز دعاى «یا كریم یا كریم...» را بخواند، سوگند به كسى كه جانم در دست اوست خداوند حاجتش را برآورده سازد.<ref> تفسیر عیاشى، ج 1، ص 353؛ اطیب‌البیان، ج 5، ص 2.</ref> البته ثواب‌ها و آثار یاد شده مشروط به اعتقاد و عمل به این آیات نورانى است وگرنه قرائت بدون عمل ثواب‌هاى موعود را ندارد.<ref> تفسیر اثنى عشرى، ج 3، ص 218.</ref>
  
 
==پانویس ==
 
==پانویس ==
سطر ۱۱۵: سطر ۱۱۵:
 
===منابع===
 
===منابع===
  
سيد عبدالرسول حسينى‌زاده، محمد خامه‌گر؛ دائرة المعارف قرآن کریم، جلد 4، صفحه 547-557.
+
سید عبدالرسول حسینى‌زاده، محمد خامه‌گر؛ دائرة المعارف قرآن کریم، جلد 4، صفحه 547-557.
  
 
[[رده: سوره های قرآن]]
 
[[رده: سوره های قرآن]]

نسخهٔ ‏۲۲ ژوئیهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۰۸:۴۶

نام ششمین سوره قرآن كریم.

این سوره به اتفاق قرآن پژوهان مكى[۱] و ششمین سوره در ترتیب مصحف است كه بین دو سوره مائده و اعراف قرار گرفته و پنجاه و پنجمین سوره در ترتیب نزول است كه پس از سوره حجر و پیش از سوره صافات شبانه در مكه نازل شده است.[۲]

در روایات ترتیب نزول، ردیف‌هاى 43 تا 69 را براى آن ذكر كرده‌اند.[۳] برخى معاصران و مستشرقان بر اساس اجتهاد، ردیفِ 81، 89، 90 و 113 را براى آن حدس زده‌اند[۴] كه سه قول اخیر ملازم مدنى بودن سوره است و برخى مفسران بدان معتقدند.[۵]

جمعى به اختلاف تا 9 آیه این سوره را (آیات 20،23،91 ـ 93،114، 151 ـ 153)[۶] به اجتهاد یا با تكیه بر روایاتى ضعیف استثنا كرده و آن‌ها را مدنى دانسته‌اند؛[۷] لیكن هماهنگى موجود بین آیات این سوره[۸] و نیز روایات فراوانى كه نزول همه سوره را به یكباره در مكه مى‌داند این نظر را سست مى‌كند،[۹] افزون بر این وجود آیات مدنى در سوره‌هاى مكى و عكس آن برخلاف اصل است و تا روایت صحیحى آن را تایید نكند پذیرفتنى نیست.[۱۰]

برخى معاصران با استناد به شواهدى ضعیف بخش عظیمى از این سوره را مدنى دانسته‌اند.[۱۱] درباره زمان نزول این سوره برخى با توجه به این كه این سوره پس از سوره حجر نازل شده است و مشتمل بر آیه «فَاصدَع بِما تُؤمَرُ = آنچه را بدان مأمورى آشكارا بیان كن» (سوره حجر/15،94) است كه پس از علنى شدن دعوت پیامبر صلى الله علیه و آله (پس از سه سال از بعثت[۱۲]) نازل شده، نزول سوره انعام را در سال چهارم یا پنجم بعثت به واقع نزدیك‌تر مى‌دانند.[۱۳]

احتجاجات این سوره با مشركان و مباحث عقیدتى و دیگر موضوعات مطرح شده در آن نیز بیشتر با این فضا سازگارى دارد.[۱۴] برخى زمان نزول این سوره را پیش از سال دهم بعثت[۱۵] و برخى دیگر با استناد به برخى روایاتِ ترتیب نزول، فرود آمدن آن را اندكى پیش از هجرت مى‌دانند[۱۶]؛ ولى با توجه به اختلاف روایات، تعیین زمان خاص براى نزول سوره دشوار است. این سوره داراى 165 آیه و 3055 كلمه است.[۱۷]

قاریان بصره و شام شمار آیاتش را 166 دانسته‌اند زیرا آن‌ها هر چند آیه 66: «لَستُ عَلَیكُم بِوَكیل» را آیه‌اى مستقل به حساب نیاورده‌اند ولى برخلاف كوفی‌ها بر «كُن فَیَكون» در آیه 73 و «اِلى صِراط مُستَقیم» در آیه 161 ایستاده و آن را آیه‌اى مستقل به شمار آورده‌اند. قاریان حجاز نیز «لَستُ عَلَیكُم بِوَكیل» در آیه 66 را آیه‌اى مستقل به شمار نیاورده‌اند و مانند بصریان و شامی‌ها دو مورد پیشین را آیه به حساب آورده‌اند، افزون بر این بر «جَعَلَ الظُّلُمتِ والنُّور» در آیه اول سوره وقف و آن را آیه‌اى مستقل دانسته‌اند، از این‌رو آیات سوره را 167 شمرده‌اند.[۱۸]

این سوره از زمان پیامبر صلى الله علیه و آله به سوره انعام (جمع «نَعَم» به معناى چارپایان) خوانده مى‌شده و به احتمال این نامگذارى از زبان آن حضرت بوده است[۱۹] زیرا واژه «انعام» 6 بار در آیات 135 ـ 142 تكرار شده است[۲۰] و نیز احكام مربوط به آن‌ها در ضمن 15 آیه این سوره (136 ـ 150) بیان شده است.[۲۱]

در برخى منابع از آن به سوره «حجت» نیز یاد شده است زیرا در این سوره به دلایل نبوت پرداخته شده است. واژه حجت نیز در آیات 83 و 189 آن سه بار آمده است.[۲۲] سوره انعام پنجمین سوره از سبع طوال (سوره بقره تا سوره توبه یا سوره بقره تا سوره یونس، بدون احتساب سوره انفال و سوره توبه)[۲۳] و دومین سوره از سور حامدات (سوره حمد، سوره انعام، سوره كهف، سوره سبا و سوره فاطر كه با «اَلحَمدُلِلّهِ» آغاز شده) است.[۲۴]

فضاى نزول سوره:

چنان كه پیشتر اشاره شد به احتمال قوى سوره مباركه انعام در سال چهارم یا پنجم بعثت، یعنى یك یا دو سال پس از آن كه پیامبر صلى الله علیه و آله مأمور به آشكار كردن دعوت خود شد فرود آمد.[۲۵]

مشركان كه با سخنان و تعالیم جدیدى مواجه شده بودند و تأثیر شگرف آن را بر مردم مشاهده مى‌كردند تلاش گسترده‌اى را براى تخریب شخصیت پیامبر صلى الله علیه و آله و رویاروئى با تعالیم حیاتبخش اسلام سامان دادند و با شبهه‌افكنى درباره آموزه‌هاى قرآنى مانع از ایمان آوردن عموم مردم و گسترش دین اسلام در جامعه خود شدند.

مشركان مكه پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله را به دروغگویى متهم و اعلام كردند كه پیامبران باید از فرشتگان باشند؛ نه از نوع انسان. آنان معاد را انكار كرده، آن را به سخره مى‌گرفتند و شرك و بت‌پرستى را برتر از یگانه‌پرستى مى‌دانستند. آیات خدا را تكذیب مى‌كردند، اعجاز قرآن را زیر سؤال برده و مى‌گفتند: قرآن چیزى جز سخنان پیامبر صلى الله علیه و آله نیست و تقاضاى معجزات دیگرى مى‌كردند. در چنین فضایى سوره مباركه انعام نازل شد و ضمن ارائه پاسخ‌هاى منطقى و مستدل به شبهات مشركان و ابطال عقاید نادرست آنها، اصول و بنیادهاى دین اسلام را بیان كرد.

غرض و محتواى سوره:

با توجه به سیاق سوره بسیارى از مفسران معتقدند كه هدف اساسى این سوره بیان اصول یگانه‌پرستى و مبارزه با شرك و بت‌پرستى است.[۲۶] آیات نخست (1 ـ 7) سوره به حمد و ستایش پروردگار و اثبات یگانگى خداوند از طریق یادآورى خلقت آسمان‌ها و زمین و چگونگى آفرینش انسان اختصاص دارد و مى‌افزاید كه دلایل روشن و غیرقابل انكارى بر برترى و حاكمیت خداوند بر جهان هستى دلالت مى‌كند؛ اما كافران كه جز بهانه‌جویى كارى ندارند از این نشانه‌هاى آشكار روى برتافته، پیامبران را استهزا مى‌كنند و از عذاب الهى كه پیشینیان آن‌ها را دربرگرفت غفلت مى‌كنند، در حالى كه آنان از قدرت و ثروتى بیش از مشركان مكه برخوردار بودند؛ اما به سبب رفتار ناشایستشان به عذاب الهى دچار شدند.

پس از این مقدمه كوتاه سایر آیات این سوره به بیان انحرافات فكرى و رفتارى مشركان و پاسخ‌گویى به شبهات آنان مى‌پردازد و به مناسبت، اصولى از توحید و هدایت را مطرح مى‌كند، بر این اساس آیات 8 ـ 135 انحرافات فكرى و شبهات مطرح شده از سوى مشركان را بررسى مى‌كند و آیات 136 ـ 152 رفتارهاى ناشایست و بدعت‌هایى را كه در آیین ابراهیم پدید آورده بودند بیان و احكام الهى را تشریح مى‌كند و در انتها با جمع‌بندى این مطالب در آیات 153 ـ 165 سوره به پایان مى‌رسد.

1. انحرافات فكرى مشركان:

آیات 8 ـ 36 به بیان نخستین شبهه كافران و پاسخ آن اختصاص دارد. مشركان مى‌گفتند: اگر به راستى حضرت ‌محمد صلى الله علیه و آله پیامبر خداست چرا خداوند فرشته‌اى بر او نازل نمى‌كند تا پیامبر را تصدیق كرده و ما با مشاهده فرشتگان به رسول خدا صلی الله علیه و آله ایمان آوریم. آنان با طرح این شبهه در صدد استهزاى پیامبر، اثبات ناتوانى خداوند و انكار نبوت رسول ‌اكرم بودند.

در آیات مورد بحث به طور منطقى و مستدل پاسخ آنان ارائه مى‌شود و سپس اهداف سه‌گانه آن‌ها را از طرح این شبهه تحلیل كرده و پاسخ مى‌دهد. آیات 8 ـ 9 در بررسى استدلالى این شبهه مى‌فرمایند: این تقاضا براى كافران هیچ سودى ندارد زیرا اگر فرشته‌اى بر آنان مى‌فرستادیم و ایمان نمى‌آوردند به حیات آنان پایان داده مى‌شد و نابود مى‌شدند[۲۷] زیرا سنت الهى بر این است كه پس از معجزات پیشنهادى و نپذیرفتن آن از سوى پیشنهاد دهندگان، عذاب نازل مى‌شود،[۲۸] افزون بر این اگر خداى متعالى تقاضاى كافران را مى‌پذیرفت و فرشته‌اى به عنوان رسول بر آنان نازل مى‌كرد باز هم حكمت الهى اقتضا مى‌كرد كه همان فرشته را نیز به صورت بشرى مانند خودشان فرود آورد.

پس از پاسخ‌گویى به اشكال آن‌ها به بررسى انگیزه آن‌ها از طرح این شبهه مى‌پردازد و مى‌فرماید: اگر قصد استهزاى پیامبر را دارند بدانند كه به عذاب استهزاكنندگان پیامبران پیشین دچار مى‌شوند و سودى به حال آنان ندارد (آیه 10) و اگر مى‌خواهند ناتوانى خدا را ثابت كنند به آنان بگو: چه كسى مالك و آفریننده آسمان‌ها و زمین است؟ اوست كه تدبیر جهان را در دست دارد و روزى همگان را مى‌رساند و هر خیرى به هر كس مى‌رسد از جانب اوست و در یك كلمه «هُوَ القاهِرُ فَوقَ عِباده»(آیه 18)

و اگر قصد انكار پیامبر را دارند به آن‌ها بگو: خداوند گواه میان من و شماست و دلیل آن نیز این است كه خداوند این قرآن را بر من وحى كرده است،(آیه 19) افزون بر این اهل كتاب نیز پیامبر را همچون فرزندانشان مى‌شناسند و به نبوت پیامبر گواهى مى‌دهند.(آیه 20)

پس از آن كه با دلایل منطقى و بررسى همه جوانب ادعاى مشركان را پاسخ گفت و حجت را بر آنان تمام كرد، به فرجام دردناك كافران اشاره كرده و از پشیمانى (آیه 27) و حسرت آنها بر گذشته خود (آیه 31) خبر مى‌دهد.

در انتها خداوند، پیامبرش را در برابر مخالفت‌ها و لجاجت‌هاى مشركان دلدارى داده و به آن حضرت مى‌گوید كه از سخنان آن‌ها غمگین مباش، زیرا كافران پیامبران پیشین را هم تكذیب كرده؛ اما پیامبران در برابر سخنان آن‌ها صبر پیشه كردند و نصرت و پیروزى الهى فرارسید.(آیه 34)

دومین شبهه مشركان درباره توحید و نبوت در آیات 37 ـ 90 مطرح شده و به تفصیل پاسخ داده شده است. مشركان مى‌گفتند: چرا پیامبر با معجزه‌اى از ناحیه پروردگارش تأیید نمى‌شود. آن‌ها این سخن را در حالى مى‌گفتند كه بهترین آیات و معجزات الهى یعنى قرآن در دسترس آنان بود، از این‌رو معلوم مى‌شود كه غرض آن‌ها از این سخن این است كه نه تنها قرآن را معجزه‌اى قانع‌كننده نمى‌دانستند بلكه مى‌پنداشتند كه خداوند نمى‌تواند معجزه‌اى را كه بر نفى ربوبیت خدایان و بت‌ها دلالت كند بر كسى نازل كند[۲۹] و با این سخن در صدد نفى ربوبیت الهى و اثبات ربوبیت بتها بودند، ازاین‌رو خداوند در پاسخ آنان به آیات و نشانه‌هایى چند اشاره مى‌كند كه همگى از توانایى خداوند در تدبیر و اداره جهان هستى حكایت دارد و در مقابل، دلایل ناتوانى بت‌ها و خدایان پندارى را در صحنه‌هاى گوناگون زندگى و مرگ بیان مى‌كند.

نخستین نشانه ربوبیت الهى و قدرت و حكمت[۳۰] این است كه خداوند هر چیزى را كه براى زندگى جنبندگان زمین در پرندگان آسمان لازم است به طور غریزى در اختیارشان قرار داده است، چنان ‌كه براى انسان‌ها نیز همین كار را كرده است؛[۳۱] اما كافران چشم و گوش خود را در برابر این واقعیت بسته، آن را انكار مى‌كنند. (آیات 38 ـ 39)

دومین نشانه ربوبیت الهى این است كه عذاب و رحمت در دنیا و آخرت تنها در دست قدرت اوست و هیچ یك از بت‌ها یا شریكانى كه براى خدا قرار داده‌اند نمى‌تواند عذاب الهى را دفع كنند و تنها اوست كه مى‌تواند درخواست عاجزانه اهل عذاب را اجابت كرده و عذاب را از آن‌ها برطرف كند. به همین دلیل در هنگام عذاب تنها او را مى‌خوانید، چنان‌كه امت‌هاى پیشین نیز چنین بودند. (آیات 40 ـ 49)

در ادامه آیات درخواست معجزات رنگارنگ را از پیامبر نادرست مى‌شمرد و به سومین جلوه ربوبیت الهى كه همان هدایت تشریعى است، اشاره كرده از پیامبر مى‌خواهد كه به آنان بگوید: من صاحب خزاین الهى یا فرشته یا عالم به غیب نیستم بلكه مأمور شده‌ام تا از آنچه به من وحى مى‌شود پیروى كنم و به وسیله آن راه درست را به شما نشان دهم.(آیه 50)

من براى شما معجزه و دلیل روشنى آورده‌ام؛ اما شما آن را نپذیرفتید و معجزه دیگرى مى‌خواهید كه در اختیار من نیست[۳۲] و از این‌رو داورى درباره شما بر عهده خدایى است كه كلیدهاى غیب در دست اوست و از هر چه در جهان مى‌گذرد[۳۳] از جمله اعمال انسان در روز و شب آگاه است و بر بندگان خود سیطره دارد.(آیه 59)

چهارمین نشانه ربوبیت خداوند این است كه او تنها كسى است كه مشكلات فردى و اجتماعى انسان را حل مى‌كند و او را از بحران‌ها و مصائب زندگى نجات مى‌دهد،(آیه 64) آنگاه رو به پیامبر كرده و مى‌فرماید: كسانى را كه دین را به بازى و سرگرمى و استهزا گرفته‌اند و زندگى دنیا آن‌ها را مغرور ساخته رها كن و به آن‌ها هشدار ده تا گرفتار عواقب شوم اعمال خود نشوند.(آیه 70)

ناتوانى بت‌ها و زوال‌پذیرى سایر معبودهاى خیالى پنجمین نشانه بر عدم شایستگى آن‌ها براى مشاركت با خداوند سبحان در ربوبیت است كه در آیه 71 به آن اشاره مى‌شود و براى آن كه نشان دهد در ناتوانى معبودان خیالى تفاوتى بین پرستش بت، ستاره، ماه و خورشید نیست به داستان حضرت ابراهیم علیه‌السلام و احتجاج او با مشركان زمان خود از بت‌پرستان تا ستاره‌پرستان و ماه و خورشیدپرستان اشاره مى‌كند كه به آن‌ها گفت: من به جاى پرستش این خدایان زوال‌پذیر خداى آفریننده آسمان و زمین را مى‌پرستم و از شریكانى كه براى خدا قرار داده‌اید هیچ هراسى ندارم.

خداوند ضمن تأیید سخنان وى مى‌فرماید: این‌ها حجت و برهانى بود كه ما به او دادیم و بدین‌سان او را همانند سایر انبیاء ـ اسامى 17 نفر از انبیاى عظیم‌الشأن در این آیات ذكر مى‌شود ـ مورد لطف و هدایت خاصه خود قرار دادیم. (آیات 71 ـ 90)

پس از آن كه دومین شبهه مشركان پاسخ داده شد آیات 91 ـ 108 به بررسى سومین شبهه و اشكال اساسى آنان مى‌پردازد. مشركان براى آن كه رسالت پیامبر را به طور كلى زیر سؤال برند، ادعا كردند كه قرآن و سایر تعالیم پیامبر غیر وحیانى است و خداوند هیچ كتابى بر انسان فرو نفرستاده: «اِذ قالوا ما اَنزَلَ اللّهُ عَلى بَشَر مِن شَىء» (6/91) و براى هدایت انسان كارى نكرده است زیرا چنین كارى اصلاً وظیفه خدا نیست.

آنان با بیان این سخن به صراحت و برخلاف شواهد فراوان به خداوند سبحان افترا زده و قرآن و كتب پیامبران پیشین را انكار كرده‌اند و افزون بر این معتقد شدند كه موجود دیگرى غیر از خداوند وظیفه تعلیم و تربیت انسان را بر عهده گرفته است، از این‌رو ابتدا خداوند در عبارتى كوتاه به سخنان آنان پاسخ مى‌دهد و مى‌فرماید: گویندگان چنین سخنى عظمت و شأن خدا را چنان كه شایسته اوست نشناخته‌اند: «ما قَدَرُوا اللّهَ حَقَّ قَدرِهِ» زیرا لازمه ربوبیت خدا این است كه انسان را به سوى صراط مستقیم هدایت كند و به همین منظور وحى را بر بندگان برگزیده خود نازل مى‌كند.

در ادامه، این شبهه را در دو بخش پاسخ مى‌دهد: ابتدا شواهد و دلایلى را كه نشان دهنده نزول كتاب الهى بر افرادى از بشر است ذكر مى‌گردد و سپس گوشه‌اى از عظمت مقام الهى را كه به اقتضاى آن هدایت انسان را بر عهده گرفته است بیان مى‌فرماید. در همین رابطه ناتوانى موجودات دیگر از جمله جن را براى تعلیم و هدایت انسان ثابت مى‌كند.

بر این اساس آیات 91 ـ 94 به عنوان بخش نخست پاسخ، از پیامبر صلى الله علیه و آله مى‌خواهد تا از مشركان بپرسد كه چه كسى تورات را بر حضرت موسى علیه‌السلام فروفرستاد و آنچه را كه شما و پدرانتان نمى‌دانستید به شما آموخت و همچنین قرآن را نازل كرد و به راستى كسانى كه این كتب آسمانى را انكار كرده و بر خدا افتراء زده و مى‌گویند: خداوند چیزى بر بشر نازل نكرده است، ستمكارترین افراد نیستند؟ آنگاه به عذاب ستمگران اشاره كرده و به آنان هشدار مى‌دهد كه مبادا به اتكاى خدایان پندارى به حق پشت كرده و مردم را گمراه كنید كه همه شما به تنهایى در دادگاه حساب الهى حاضر خواهید شد.

در بخش دوم از پاسخ به این شبهه (آیات 95 ـ 108) به دلایلى كه نشان انحصار شأن هدایتگرى در خداوند سبحان است اشاره كرده و مى‌فرماید: خداوند تدبیر همه جهان را در دست دارد و همه لوازم زندگى انسان را فراهم كرده است. آیا ممكن است او از هدایت و تعلیم غفلت كند؟ او خدایى است كه دانه گیاهان را مى‌شكافد، مرده را از زنده و زنده را از مرده خارج مى‌كند و شب و روز و حركت ماه و خورشید را بر اساس نظم و حكمت تدبیر مى‌كند، با ستارگان راه را در تاریكى شب به شما مى‌نمایاند و نسل انسان را در زمین مستقر كرده است و براى او از آسمان باران فرو مى‌فرستد تا به وسیله آن روزى او فراهم شود.

براى چنین خدایى چگونه ممكن است شریكى در آفرینش یا هدایت قرار داد؟ چنان‌كه برخى جن را شریك خدا دانسته یا براى او دختر و پسرى قائل شدند. او خداى آفریننده همه چیز است پس او را عبادت كرده و به نشانه‌هاى روشنى كه براى هدایت شما قرار داده است، ایمان بیاورید، آنگاه به پیامبر صلى الله علیه و آله مى‌فرماید: با همه دلایل آشكارى كه براى اثبات نبوت تو دادیم ممكن است بگویند: آنچه مى‌گویى از دیگران آموخته‌اى؛ اما تو از آنان روى برگردان و از آنچه به تو وحى شده است پیروى كن.

چهارمین شبهه‌اى كه سران شرك و كفر براى گمراه كردن مردم به آن دست مى‌یازیدند این بود كه مى‌گفتند: نشانه‌هایى كه پیامبر بر نبوت خود ارائه مى‌دهد روشن و آشكار نیست و با سوگند مى‌گفتند: اگر خداوند نشانه‌اى بفرستد كه بر صدق ادعاى رسول خدا صلی الله علیه و آله و نبوت وى به روشنى دلالت كند ایمان خواهند آورد. (آیه 109)

پس از بیان این شبهه پاسخ آنان را در آیات 109 ـ 123 ذكر مى‌كند و مى‌فرماید: اولاً روحیات و سوابق آنان نشان مى‌دهد كه اگر نشانه كاملاً آشكارى را هم ببینند ایمان نخواهند آورد حتى اگر فرشتگان بر آنان نازل شوند یا مردگان با آن‌ها سخن بگویند باز هم ایمان نمى‌آورند، ثانیاً چه نشانه‌اى محكم‌تر و گویاتر از این قرآن كه حتى اهل كتاب نیز آن را تصدیق كرده و آیات آن را از سوى خدا مى‌دانند. اگر واقعاً در پى آیه‌اى مى‌گردند پس به این كتاب ایمان آورده و به احكامش عمل كنند.

آیات 124 ـ 135 به پنجمین و آخرین شبهه آنان در توحید و نبوت اشاره كرده و مى‌فرماید: آن‌ها وقتى این آیات روشن و غیرقابل انكار را مى‌بینند بهانه دیگرى مى‌تراشند و مى‌گویند: ما ایمان نمى‌آوریم مگر این كه ما نیز به مقام رسالت برسیم و آنچه بر پیامبران نازل مى‌شود بر ما نیز نازل شود: «قالوا لَن نُؤمِنَ حَتّى نُؤتى مِثلَ ما اوتِىَ رُسُلُ اللّهِ» در ادامه ابتدا در پاسخى كوتاه به آنان مى‌گوید: خداوند خود مى‌داند چه كسى را به رسالت برانگیزد و امانت رسالت را به او بسپارد.

سپس با اشاره به سنت هدایت و گمراهى، پاسخ آن‌ها را به تفصیل بیان مى‌دارد و مى‌فرماید: اگر خداوند بخواهد كسى را هدایت كند قلب او را براى ادراك حق آماده مى‌سازد و آن كس را كه بخواهد گمراه كند سینه او را از ادراك حقایق، تنگ و ناتوان مى‌كند و كسانى كه ایمان نمى‌آوردند افرادى پلید هستند.(آیه 120) البته در این گمراهى مقصر اصلى خود آنان هستند كه شیاطین (جن) را پیشواى خود قرار داده و از آن‌ها پیروى كردند[۳۴] و در روز قیامت نیز به آن اعتراف خواهند كرد و به فرجام شوم آن‌ها نیز دچار خواهند شد،(آیه 128) خلاصه آن كه هر كس به سبب اعمال و رفتارش از درجه خاصى برخوردار است: «لِكُلّ دَرَجتٌ مِمّا عَمِلوا».(آیه 132)

2. اعتقادات خرافى مشركان و تغییر احكام دینى:

قرآن پس از آن كه در آیات گذشته به تفصیل انحرافات اعتقادى و بهانه‌جویی‌هاى آن‌ها را به صورت شبهات فكرى مطرح كرد (آیات 136 ـ 152) به بیان رفتارهاى ناپسند و اعمال زشت آنان و تغییراتى كه در دین خدا و آیین ابراهیم داده و حلال آن را حرام كردند پرداخته و احكام الهى را در این رابطه بیان مى‌كند.

به گزارش این آیات مشركان براى خدا از روییدنی‌ها و حیواناتى كه خداوند آفریده نصیبى معین كرده و مى‌گفتند: این سهم براى خدا و این سهم براى بت‌ها و اگر سهم بت‌ها از بین مى‌رفت سهم خدا را به جاى آن قرار مى‌دادند؛ اما عكس آن را مجاز نمى‌شمردند[۳۵](6/136) یا براى بتها فرزندان خود را قربانى مى‌كردند و احكام ظالمانه و خرافى در دین خدا وضع مى‌كردند و آن‌ها را به خدا نسبت مى‌دادند؛ مثلاً مى‌گفتند: این قربانی‌ها و صدقات مخصوص بتان است[۳۶] و تنها افراد خاصى كه ما مشخص مى‌كنیم مى‌توانند از آنها استفاده كنند یا سوار شدن بر چهارپایان را حرام مى‌كردند، چهارپایان را بدون بردن نام خدا ذبح مى‌كردند و زنانشان را از خوردن گوشت بچه شترهاى تازه به دنیا آمده منع مى‌كردند،[۳۷] مگر این كه مرده به دنیا آیند.

خداى سبحان ضمن تقبیح رفتار زشت آنان، نسبت دادن این احكام را به خداوند افترا دانسته و راه درست زندگى را تشریح كرده، مى‌فرماید: خداوند نعمت‌هاى فراوانى به شما داده است تا از آن استفاده كرده به فقیران دهید و اسراف نكنید و نر و ماده حیواناتى همچون گوسفند، بز، شتر و گاو و بچه‌هایى كه در شكم ماده این حیوانات است، حلال كرده است.

از سوى دیگر حیوان مرده، خون ریخته، گوشت خوك و گوشت حیوانى كه بدون ذكر نام خدا ذبح شده باشد، حرام است. این‌ها احكام خداست كه مشركان به پیروى از هواى نفس و بدون هیچ دلیل شرعى آن‌ها را تغییر داده و حلال خدا را حرام كرده بودند، آنگاه در آیات 151 ـ 152 خلاصه‌اى از احكام الهى را كه مورد تأكید همه پیامبران و مورد پذیرش همه شرایع و بیانگر راه صحیح هدایت است، بیان مى‌كند و آن‌ها را راه مستقیم الهى مى‌نامد كه تنها راه نجات است.

این احكام كه در 9 فرمان خلاصه شده عبارت است از شرك نورزیدن به خدا، احسان به والدین، نكشتن فرزندان، دورى از كارهاى زشت در آشكار و نهان، نكشتن همدیگر مگر به حكم حق و قصاص، تجاوز نكردن به مال یتیم، پرهیز از گرانفروشى و كم‌فروشى، عادلانه سخن گفتن و وفاى به عهد الهى.

نتیجه‌گیرى:

با بیان این احكام، آیات پایانى سوره (153 ـ 165) به جمع‌بندى معارف تبیین شده در سوره پرداخته، مى‌فرماید: سعادت و خوشبختى انسان در پیروى از تعالیم پیامبران است كه خداوند آن‌ها را به صورت كتاب بر رسولان حق نازل كرد و چنان‌كه خداوند به حضرت موسى كتاب كاملى براى تكمیل نفوس و بیان احكام نازل كرد، قرآن پر بركتى را نیز براى هدایت شما فرو فرستاد: «هذا كِتبٌ اَنزَلنهُ مُبارَكٌ فَاتَّبِعوهُ» (آیه 155) تا نگویید چرا براى یهود و نصارا كتاب فرود آمده؛ اما براى ما هیچ كتابى نازل نشده و اگر ما هم كتاب داشتیم بیش از آن‌ها به آن عمل كرده و هدایت مى‌شدیم.

اكنون حجت و دلیلى روشنگر براى شما نازل شده است، پس شما نیز آیات آن را تكذیب نكرده و با بهانه‌جویی‌هاى متعدد همچون درخواست نزول فرشتگان گمراهى خود را افزون نكنید كه اگر خدا فرشتگان عذاب را بر شما نازل كند دیگر فرصتى براى توبه و ایمان آوردن نخواهد ماند. در آیات پایانى سوره انعام (161 ـ 163) خداوند از پیامبر صلى الله علیه و آله مى‌خواهد تا اصول اعتقادى و رفتارى خود را در چند جمله كوتاه براى مشركان بیان كرده و با دعوت مجدد آنان به دین توحیدى آن‌ها را از مخالفت بر حذر دارد و به آنان بگوید كه من از راه مستقیم كه همان آیین حضرت ابراهیم علیه‌السلام است، پیروى مى‌كنم و همه اعمالم را براى خدا انجام داده و هیچ شریكى براى او قائل نیستم زیرا او پروردگار همه جهان است. منكران و كافران نیز باید بدانند كه هر كس بار عمل خود را بر دوش مى‌كشد و بازگشت همه به سوى خداست و او درباره آنچه انسان‌ها درباره آن اختلاف دارند، داورى مى‌كند.

فضیلت سوره:

روایات پرشمارى در فضیلت و آثار تلاوت سوره انعام گزارش شده است.[۳۸] علما نزول دفعى و مشایعت فرشتگان در زمان نزولش را دو ویژگى این سوره دانسته‌اند.[۳۹] از پیامبر صلى الله علیه و آله نقل شده است كه فرمودند: همه سوره انعام به یكباره بر من فرود آمده و 70000 فرشته در حالى كه با آواز بلند حمد و تسبیح پروردگار مى‌گفتند، آن را همراهى مى‌كردند.[۴۰]

همزمان با نزول آن، پیامبر صلى الله علیه و آله در حالى كه «سبحان الله العظیم و بحمده» را تكرار مى‌كردند به سجده افتادند و در همان شب نزولش نویسندگان وحى را فراخواندند تا آن را بنویسند؛[۴۱] همچنین آن حضرت فرمودند: خداوند به وسیله این سوره به من و مسلمانان عزتى داد كه هرگز پس از آن خوار نگردند.[۴۲]

امام صادق علیه‌السلام فرمود: این سوره در حالى كه 70000 فرشته آن را بدرقه مى‌كردند، فرود آمد پس شما آن را تعظیم و تكریم كنید،[۴۳] زیرا نام پروردگار در 70 جاى آن آمده است. اگر مردم فضلیت آن را بدانند قرائت آن را ترك نكنند.[۴۴]

در روایات متعدد از آمرزش،[۴۵] ایمنى در قیامت،[۴۶] خشنودى پروردگار،[۴۷] تسبیح[۴۸] و استغفار فرشتگان براى خواننده این سوره تا قیامت،[۴۹] به عنوان ثواب قرائت یاد شده است. در برخى روایات به خواندن سه آیه نخست این سوره پس از نماز صبح سفارش شده و براى آن ثواب و آثار فراوانى بیان شده است.[۵۰]

از امام صادق علیه‌السلام روایت شده: هر حاجتمندى 4 ركعت نماز (با دو سلام) بگزارد و پس از حمدِ آن سوره انعام و پس از نماز دعاى «یا كریم یا كریم...» را بخواند، سوگند به كسى كه جانم در دست اوست خداوند حاجتش را برآورده سازد.[۵۱] البته ثواب‌ها و آثار یاد شده مشروط به اعتقاد و عمل به این آیات نورانى است وگرنه قرائت بدون عمل ثواب‌هاى موعود را ندارد.[۵۲]

پانویس

  1. التحریر والتنویر، ج 7، ص 121؛ المیزان، ج 7، ص 2؛ المكى والمدنى فى القرآن، ج 1، ص 305.
  2. البرهان فى علوم القرآن، ج 1، ص 281؛ روح‌المعانى، مج 5، ج 7، ص 109؛ التمهید، ج 1، ص 132ـ136.
  3. تاریخ قرآن، رامیار، ص 670.
  4. همان، ص 671.
  5. تفسیر المعین، ج 1، ص 325.
  6. تفسیر جلالین، ص 131؛ التمهید، ج 1، ص 171ـ178.
  7. روح المعانى، مج 5، ج 7، ص 109؛ تفسیر مراغى، مج 3، ج 7، ص 69؛ التمهید، ج 1، ص 171ـ178.
  8. التفسیر الحدیث، ج 4، ص 64؛ المیزان، ج 7، ص 6.
  9. الدرالمنثور، ج 3، ص 243ـ346؛ نورالثقلین، ج 1، ص 696؛ المكى والمدنى فى القرآن، ج 1، ص 290، 297.
  10. تفسیر المنار، ج 7، ص 284؛ التمهید، ج 1، ص 170.
  11. نظم قرآن، ج‌ 1، ص‌ 132؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامى، ج‌ 9، ص‌ 393.
  12. السیرة‌النبویه، ج 1، ص 261؛ فروغ ابدیت، ج 1، ص 264.
  13. التحریر والتنویر، ج 14، ص 6؛ الموسوعة القرآنیه، ج 3، ص 4.
  14. احسن الحدیث، ج 3، 172؛ تفسیر سورة الانعام، ص 11.
  15. التحریر والتنویر، ج 7، ص 121.
  16. الموسوعة القرآنیه، ج 3، ص 17؛ ج 7، ص 205.
  17. المعجم الاحصائى، ج 1، ص 299ـ301.
  18. مجمع‌البیان، ج 4، ص 421؛ بصائر ذوى التمییز، ج 1، ص 186؛ البیان فى عد آى القرآن، ص 151.
  19. تفسیر ابن كثیر، ج 2، ص 127؛ التحریر والتنویر، ج 7، ص 121؛ احسن الحدیث، ج 3، ص 171.
  20. التحریر والتنویر، ج 7، ص 121.
  21. الموسوعة القرآنیه، ج 3، ص 4.
  22. بصائر ذوى التمییز، ج 1، ص 187.
  23. فضائل القرآن و معالمه، ج 2، ص 30.
  24. الاتقان، ج 1، ص 125؛ تاریخ قرآن، حجتى، ص 105.
  25. اهداف كل سوره، ج 1، ص 125.
  26. مجمع البیان، ج 4، ص 421؛ روح المعانى، مج 5، ج 7، ص 112؛ اهداف كل سوره، ج 1، ص 131.
  27. المیزان، ج 7، ص 20؛ نمونه، ج 5، ص 161.
  28. روح المعانى، مج 5، ج 7، ص 141.
  29. المیزان، ج 7، ص 69.
  30. مجمع البیان، ج 2، ص 297.
  31. المیزان، ج 7، ص 71.
  32. همان، ص 115.
  33. همان، ص 126.
  34. الكشاف، ج 2، ص 64.
  35. مجمع البیان، ج 4، ص 571.
  36. نمونه، ج 25، ص 455.
  37. المیزان، ج 7، ص 384؛ احسن‌الحدیث، ج 3، ص 323.
  38. روح المعانى، مج 5، ج 7، ص 109ـ 110؛ التحریر والتنویر، ج 7، ص 125.
  39.  التفسیر الكبیر، ج 12، ص 141.
  40. تفسیر ابن‌كثیر، ج‌ 2، ص‌ 127؛ الدرالمنثور، ج‌ 3، ص‌ 243ـ‌244.
  41. مجمع البیان، ج 4، ص 421؛ الدرالمنثور، ج 3، ص 243 ـ 244؛ التحریر والتنویر، ج 7، ص 122.
  42. التبیان، ج‌ 4، ص‌ 75؛ منهج‌الصادقین، ج 3، ص 344.
  43. ثواب‌الاعمال، ص 224؛ لمحات‌الانوار، ج 2، ص 744.
  44. تفسیر عیاشى، ج‌ 1، ص‌ 354.
  45. لمحات الانوار، ج 2، ص 744.
  46. تفسیر عیاشى، ج 1، ص 354؛ ثواب‌الاعمال، ص 224.
  47. لمحات الانوار، ج 2، ص 744ـ745.
  48. الكافى، ج 2، ص 455؛ البرهان، ج 2، ص 396.
  49. تفسیر قمى، ج 1، ص 201.
  50. تفسیر قرطبى، ج 6، ص 247؛ الدرالمنثور، ج 2، ص 245ـ246؛ كنزالدقائق، ج 4، ص 278.
  51. تفسیر عیاشى، ج 1، ص 353؛ اطیب‌البیان، ج 5، ص 2.
  52. تفسیر اثنى عشرى، ج 3، ص 218.

منابع

سید عبدالرسول حسینى‌زاده، محمد خامه‌گر؛ دائرة المعارف قرآن کریم، جلد 4، صفحه 547-557.