مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

دنیاطلبی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(رده اولویت مقاله)
(ویرایش)
 
(۲۰ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
{{متوسط}}
+
{{خوب}}
{{و}}
+
«دنیاطلبی» یکی از رذائل اخلاقی و موانع بزرگ در رسیدن به کمالات انسانی است. دنیاطلبی و مشغول شدن به متاع اندک [[دنیا]] موجب [[غفلت]] انسان از یاد [[الله|خدا]] و فراموشی مبدأ و مقصد آفرینش و در نتیجه باز ماندن از بندگی خداوند می شود. در آموزه های [[اسلام|اسلامی]]، «دنیاطلبی» ریشه همه گناهان دانسته شده و به شدت از آن نهی گردیده است.
{{الگو:منبع الکترونیکی پایگاه معتبر}}
+
==دنیای خوب، دنیای بد==
==دنياطلبي==
+
در آموزه های اسلامی فاصله میان تولد و مرگ توقفی کوتاه در دنیا جهت  کسب کمالات انسانی و در بستری از ابتلاءات و آزمونهای کوچک و بزرگ الهی است. اما چه بسا در متن زندگی توجه به زینت های دنیا [[انسان]] را از یاد خدا و هدف خلقت خود و توجه به مبدأ و [[معاد]] باز می دارد و موجب سرگرم شدن او به متاع ناچیز دنیا شود تا آنجا که انسان شیفته ظواهر دنیا شده و همه فرصت طلایی دنیا را به جمع مال و هوسرانی و  بازی های دنیا می گذراند. از این حالت در [[قرآن]] و [[حدیث|روایات]] اسلامی به «حب الدنیا» یا «دنیا دوستی» تعبیر شده است. 
  
دنيا دو قسم است، دنياي بلاغ و دنياي ملعون.
+
بنابراین زندگی دنیایی انسان از یک سو می تواند زمینه ساز سعادت ابدی او باشد و از سوی دیگر ممکن است باعث شقاوت و بدبختی شود. چنانکه در روایاتی از [[امام سجاد علیه السلام|امام سجاد]] علیه السلام آمده است: {{متن حدیث|«الدُّنْیا دُنْیاءَانِ دُنْیا بَلَاغٌ وَ دُنْیا مَلْعُونَة»}}؛<ref>الکافی، ج‏۲، ص: ۱۳۱</ref> دنیا دو گونه است: دنیاى رساننده و دنیاى ملعون.
  
دنياي بلاغ يعني دنيايي که وسيله رسيدن به [[آخرت]] مي باشد و بعد از [[مرگ]] همراه انسان مي باشد و از دو طريق قابل کسب است؛ دانش و کردار.
+
دنیای «بلاغ» یا «رساننده» همان دنیائى که انسان را به اطاعت و قرب خدا می رساند و در نگاه پیشوایان دین ستوده شده است و دنیای «ملعونه» دنیایی است که انسان را به ورطه ی غفلت کشانده و نابود می کند. به همین جهت است که  گاه در کلام پیشوایان دین، دنیا به شدت مذمت شده و گاهی مورد ستایش قرار گرفته است.<ref>رک:  مقاله سیمای دنیا در نهج البلاغه،حسینعلی کیخا، مجله معرفت، ش ۱۲۰ </ref> به عنوان نمونه چنانکه در [[نهج البلاغة|نهج البلاغه]] آمده، [[امام علی علیه السلام|امام علی]] علیه السلام از یک سو دنیا را «ماری سمی» و «کشنده ای تبهکار» توصیف کرده و از سوی دیگر می فرمایند «دنیا جای داد و ستد دوستان خداست که رحمت خدا را به دست می‌آورند و بهشت سودشان می‌شود».<ref>نهج البلاغه، حکمت ۱۳۱، ص ۶۵۶</ref>
  
مقصود از دانش يعني معرفت به خدا و صفات و افعال و [[فرشتگان]] و کتب و رسل او و مقصود از عمل يعني [[عبادت]] خالص براي خدا و تمام افعال مطابق با شرع مقدس؛ در آن صورت لذایذي که در آن اعمال است بعد از مرگ هم کمک مؤمن مي باشد مثل لذایذ اکل و شرب و جنسي که از طريق شرع مقدس تأييد شده باشد.
+
نیز می فرمایند: {{متن حدیث|«من اَبصَر بصّرتهُ و من اَبصَر الیها اَعمَتهُ.»}}<ref>نهج البلاغة، الخطبة ۸۲ </ref>؛ در این عبارت، حضرت علی علیه‌السلام به صراحت بیان می‌نمایند که دنیا می‌تواند دو نقش مثبت و منفی، سازندگی و تخریب داشته باشد، هم می‌تواند مایه تربیت و سازندگی باشد و هم می‌تواند مایه نابینایی و گم‌راهی شود. اگر انسان با چشم بصیرت به دنیا نگاه کند به او درس و پند می‌دهد، و وسیله نجات و صعود در کمالات روحی و معنوی می‌گردد. و نیز دنیا می‌تواند انسان را کور کند و بر روی چشم حقیقت‌بین او پرده افکند و وسیله هلاکت و نابودی‌اش گردد.  
  
اما دنياي مذموم يعني دانش و کرداري که سد طريق [[آخرت]] باشد و آن دشمني است که راه بسوي خدا را مي بندد و خلاصه آن منهيات شرع مقدس است که شامل تمام مسائلي که شرع مقدس منع نموده مي باشد. در روايات ذيل اشاره به دنياي مذموم شده که چگونه انسان را به سقوط مي کشاند و انسان ها بيش از رزق خودشان به سهم بيشتري نخواهند رسيد بلکه فقط حزن و اندوه و حرصي که عمر آنها را تباه کرده است برايشان خواهد ماند. رواياتي که اشاره به حکمت مذموم بودن دنياطلبلي نموده است.
+
این نحوه نگرش ما نسبت به دنیاست که موجب می‌شود وصف خوب یا بد به خود بگیرد. {{متن حدیث|«وَ لَنعمَ دارٌ من لم یَرضَ بها داراً و محلّ من لَم یُوَطّنا مَحَلاً»}}<ref>نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص: ۳۴۵</ref>؛ دنیا چه خوب خانه‌ای است برای آن کس که آن را جاودانه نپندارد، و خوب محلی است برای آن کس که آن را وطن خویش انتخاب نکند.<ref>مقاله سیمای دنیا در نهج البلاغه، حسینعلی کیخا، مجله معرفت، ش ۱۲۰</ref>
 +
==ریشه گناهان==
 +
در تعالیم [[اسلام]] از دنیا طلبی به شدت نهی شده است. در برخی روایات از آن به وصف {{متن حدیث|«أکبَرُ الکبائِرِ»}}، یعنی بزرگترین [[گناه]] کبیره و {{متن حدیث|«أعظَمُ الخَطایا»}}<ref>تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص: ۱۴۰</ref> بزرگ ترینِ خطاها و {{متن حدیث|«رَأسُ الفِتَنِ وأصلُ المِحَنِ»}}<ref>تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص: ۱۳۹</ref>؛ منشأ فتنه ها و ریشه رنج ها یاد شده است.
  
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ دُرُسْتَ بْنِ أَبِي مَنْصُورٍ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع وَ هِشَامٍ عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ قَالَ رَأْسُ كُلِّ خَطِيئَةٍ حُبُّ الدُّنْيَا؛ حضرت [[امام صادق]] علیه السلام فرمود: ريشه و سر هر خطاكارى دوستى دنيا است. ([[اصول کافي]]، ج5، ص 230، ح1)
+
نیز در روایاتی دیگر دنیا دوستی به عنوان {{متن حدیث|«أصلُ کلِّ مَعصِیةٍ»}}<ref name=":۱">مجموعة ورام، ج‏۲، ص: ۱۲۲</ref>؛ ریشه همه گناهان، {{متن حدیث|«أوَّلُ کلِّ ذَنبٍ»}}<ref name=":۱" />؛ آغاز هر گناهی؛ و {{متن حدیث|«سَبَبُ إحباطِ کلِّ حَسَنَةٍ»}}<ref>بحار الأنوار، ج‏۷۴، ص: ۱۸۲</ref>؛ سبب بى حاصل شدن هر کار نیک، نامیده شده است.
  
'''<I>توضيح:</I>'''
+
[[امام صادق علیه السلام|امام صادق]] علیه السلام در مذمت این خوی بد می فرمایند: {{متن حدیث|«جُعِلَ الشَّرُّ کلُّهُ فی بَیتٍ و جُعِلَ مِفتاحُهُ حُبَّ الدُّنیا»}}<ref>مشکاة الأنوار فی غرر الأخبار، ص: ۲۶۴</ref>؛ تمام بدى در خانه اى نهاده شده و دنیا دوستى کلید آن گشته است.
  
بايد دانست كه دنيا و دوستى آن به خودى خود مذموم نيست، آنچه مذموم است آن دنيائى است كه انسان را از كسب كمالات و تحصيل آخرت بازدارد و او را به هلاكت اندازد وگرنه وسيله بسيارى از سعادت همين دنيا و دوستى آن است، دنيا است كه محل نزول فرشتگان رحمت و خانه پيمبران و جاى تجارت اولياء خدا بوده، چنانچه اميرالمؤمنين علیه السلام فرمايد و روى همين اصل، پيمبران و [[ائمه اطهار]] از خداى تعالى طول عمر و ماندن در دنيا را مى خواستند، چنانچه در كلام سيدالساجدين عليه السلام است كه از خدا براى صرف در اطاعتش طول عمر مى خواهد و البته اين چنين دنيائى عين آخرت است، چنانچه در روايت صحيح از ابن ابى يعفور [[حديث]] شده است كه گويد: عرض كردم به حضرت صادق عليه السلام كه ما دنيا را دوست داريم؟ فرمود: مي خواهى براى چه كار؟
+
==آثار دنیا طلبی==
 +
دنیا طلبی و دنیا دوستی آثار ناگوار فراوانی در پی دارد، از جمله:  
  
عرض كردم: مى خواهم بوسيله آن ترويج كنم و [[حج]] بجاى آورم و بر نان خورهاى خود انفاق كنم و به برادران دينى خود برسانم و [[صدقه]] دهم؟ فرمود: اين از دنيا نيست، (بلكه) اين [[آخرت]] است. پس روي هم رفته آنچه از اخبار و آيات استفاده مى شود آن است كه دوستى دنيائى كه باعث فراموشى آخرت و تن پرورى و واگذاردن دستورات الهى و حرص بر لذات و شهوات و گناهان و امثال اينها باشد مذموم است و به عبارت روشنتر دنيا را براى دنيا بخواهند نه براى آخرت ولى اگر دنيا را براى درك سعادات و كسب كمالات و آخرت بخواهد مذموم نيست بلكه ممدوح است. (اين بود ملحض كلام مجلسى عليه الرحمة در باب ذم دنيا)
+
'''فراموشی یاد خدا:'''
  
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ جَمِيعاً عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ سُلَيْمَانَ الْمِنْقَرِيِّ عَنْ عَبْدِالرَّزَّاقِ بْنِ هَمَّامٍ عَنْ مَعْمَرِ بْنِ رَاشِدٍ عَنِ الزُّهْرِيِّ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمِ بْنِ عُبَيْدِاللَّهِ قَالَ سُئِلَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ أَيُّ الْأَعْمَالِ أَفْضَلُ عِنْدَاللَّهِ قَالَ مَا مِنْ عَمَلٍ بَعْدَ معْرِفةِ اللَّهِ عـَزَّوَجَلَّ وَ مَعْرِفَةِ رَسُولِهِ صلی الله علیه و آله أَفْضَلَ مِنْ بُغْضِ الدُّنْيَا فَإِنَّ لِذَلِكَ لَشُعَباً كَثِيرَةً وَلِلْمَعَاصِى شُعَبٌ فَأَوَّلُ مَا عُصِيَ اللَّهُ بِهِ الْكِبْرُ مَعْصِيَةُ إِبْلِيسَ حِينَ أَبَى وَاسْتَكْبَرَ وَ كَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ ثُمَّ الْحِرْصُ وَ هِيَ مَعْصِيَةُ آدَمَ وَ حَوَّاءَ حِينَ قَالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ لَهمَا فَكُل امـِنْ حَيْثُ شـِئْتُم اوَل اتقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُون امِنَ الظّالِمِينَ فَأَخَذَا مَا لَا حَاجَةَ بِهِمَا إِلَيْهِ فَدَخَلَ ذَلِكَ علَى ذُرِّيَّتهِمَا إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ ذَلِكَ أَنَّ أَكْثَرَ مَا يَطْلُبُ ابْنُ آدَمَ مَا لَا حَاجَةَ بِهِ إِلَيْهِ ثُمَّ الْحَسَدُ وَ هيَ مَعْصِيَةُ ابْنِ آدَمَ حَيْثُ حَسَدَ أَخَاهُ فَقَتَلَهُ فَتَشَعَّبَ مِنْ ذَلِكَ حُبُّ النِّسَاءِ وَ حُبُّ الدُّنْيَا وَ حبُّ الرِّئَاسـَةِ وَ حُبُّ الرَّاحَةِ وَ حُبُّ الْكَلَامِ وَ حُبُّ الْعُلُوِّ وَالثَّرْوَةِ فَصِرْنَ سـَبْعَ خِصَالٍ فَاجْتَمَعْنَ كُلُّهُنَّ فِى حُبِّ الدُّنْيَا فَقَالَ الْأَنْبِيَاءُ وَالْعُلَمَاءُ بَعْدَ مَعْرِفَةِ ذَلِكَ حُبُّ الدُّنْيَا رَأْسُ كُلِّ خَطِيئَةٍ وَالدُّنْيَا دُنْيَاءَانِ دُنْيَا بَلَاغٍ وَ دُنْيَا مَلْعُونَةٍ؛ زهرى گويد: از حضرت على بن الحسين علیه السلام پرسيدند: بهترين كردارها در نزد خداوند چيست؟ فرمود: كردارى پس از شناختن خداى عزوجل و شناختن پيغبرش صلى الله عليه و آله بهتر از بغض دنيا نيست زيرا كه براى آن شعبه هاى بسيارى است و براى گناهان نيز شعبه هائى است، پس اول چيزى كه بوسيله آن نافرمانى خداوند شد كبر بود و آن [[گناه]] [[شيطان]] بود آن هنگام كه سرباز زد و تكبر ورزيده و از كافرين شد، سپس حرص است و آن گناه آدم و حوا عليهم السلام بود آن هنگام كه خداوند عزوجل به آن دو فرمود: بخوريد از هر جا كه مى خواهيد و نزديك نشويد بدين درخت كه مي شويد از ستمگران. ([[سوره اعراف]] آيه 19)
+
از آثار ناگوار دنیا دوستی [[غفلت]] و فراموشی یاد خداست. [[قرآن|قرآن کریم]] می فرماید: {{متن قرآن|«ما جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَینِ فی‏ جَوْفِه...‏»}}<ref>سوره ی احزاب آیه ۴</ref> مراد آن است که انسان یک قلب دارد و جز یک عشق در آن نمی گنجد<ref>تفسیر نمونه، ج‏۱۷، ص: ۱۹۴</ref>. اگر محبت دنیا قلب انسان را پر کند دیگر جایی برای تجلی محبت خدا باقی نمی ماند. [[امام علی علیه السلام|امام علی]] علیه السلام می فرمایند: {{متن حدیث|«کیفَ یدَّعی حُبَّ اللّهِ مَن سَکنَ قَلبَهُ حُبُّ الدُّنیا؟!»}}<ref name=":۰">تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص: ۱۴۱</ref> کسى که دوستىِ دنیا در دلش خانه کرده است، چگونه ادّعاى دوستىِ خدا مى کند؟! و نیز می فرمایند: {{متن حدیث|«کمَا أَنَّ الشَّمْسَ وَ اللَّیلَ لَا یجْتَمِعَانِ کذَلِک حُبُّ اللَّهِ وَ حُبُّ الدُّنْیا لَا یجْتَمِعَان‏»}}<ref name=":۰" /> همچنان که روز و شب با هم جمع نمى شوند، خدا دوستى و دنیا دوستى نیز با هم گرد نمى آیند.
  
و آن دو دنبال چيزى رفتند كه بدان نيازى نداشتند و اين خوى در نژادشان تا روز رستاخيز درآمد و روى همين است كه بيشتر آنچه آدمي زاد به جستجوى آن است چيزهای است كه بدان نياز ندارد، سپس حسد است و آن گناه فرزند آدم (قابيل) است، آن هنگام كه به برادرش (هابيل) حسد ورزيد و او را كشت و از اين منشعب مي شود: دوستى زنان، دوستى دنيا، دوستى رياست، دوستى راحتى (و راحت طلبى) دوستى سخنورى و گفتار، دوستى برترى بر ديگران، دوستى ثروت و اينها هفت خصلت است كه همه آنها در دوستى دنيا گرد آمده و پيمبران و دانشمندان پس از شناختن آن گفته اند: دوستى دنيا سر هر گناهى است و دنيا دو قسم دنيا است، دنياى بلاغ (يعنى به مقدار ضرورت زندگى يا به معناى وسيله رسيدن به آخرت) و دنياى ملعون. ([[اصول کافي]]، ج5، ص234، ح8)
+
'''غفلت از آخرت:'''
  
'''<I>توضيح:</I>'''
+
پیامد آشکار مشغول شدن قلب انسان به دنیا، فراموشی [[آخرت]] است که موجب خسران ابدی برای انسان است. امام علی علیه السلام می فرمایند: {{متن حدیث|«کیفَ یعْمَلُ لِلْآخِرَةِ الْمَشْغُولُ بِالدُّنْیا»}}<ref>تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص: ۱۴۱</ref> کسى که سرگرم دنیاست، چگونه براى آخرت کار کند؟!
  
آنچه در هفت خصلت ترجمه شد بنابراين است كه دوستى ثروت را خصلتى جداگانه به حساب درآوريم و اگرچه لفظ حب در كلام نيست لكن از اين كه بوسيله (واو) عطف شده است اين معنى را مي توان استفاده نمود و بعضى گفته اند: كه دوستى برترى و ثروت يكى است به قرينه اين كه لفظ (حب) در ثروت ذكر نشده و آن خصلت دگر كبر است كه در صدر [[حديث]] ياد شده و حسد نيز به جهت اين كه شعبه هاى آن ذكر شده خودش در شمار حساب نيامده است.
+
قرآن کریم چنین می فرماید: {{متن قرآن|«یعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غافِلُونَ»}}؛<ref>سوره روم آیه ۷</ref> ظاهرى از زندگى پست (دنیا) را مى ‏دانند، در حالى که آنان خود از آخرت غافلند. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله نیز می فرمایند: {{متن حدیث|«إنَّ حُبَّ الدُّنیا وَالأَموالِ فِتنَةٌ، ومَشغَلَةٌ عَنِ الآخِرَةِ»}}<ref>الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏۵، ص: ۳۱۳</ref>. همانا دوستىِ دنیا و اموال، فتنه و باز داشته شدن از آخرت است.
  
عَلِيٌّ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنِ ابْنِ بُكَيْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ بَشِيرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِاللَّهِ يَقُولُ مَا ذِئْبَانِ ضَارِيَانِ فِى غَنَمٍ قَدْ فَارَقَهَا رِعَاؤُهَا أَحَدُهُمَا فِى أَوَّلِ هَا وَالْآخَرُ فِى آخِرِهَا بِأَفْسَدَ فِيهَا مِنْ حُبِّ الْمَالِ وَالشَّرَفِ فِى دِينِ الْمُسْلِمِ؛ [[حماد بن بشير]] گويد: شنيدم از [[امام صادق]] علیه السلام كه مي فرمود: دو گرگ درنده و خون خوار كه به گله بى شبانى برسند يكى از آن دو در جلو گله بايستد و ديگرى در آخر آنها زيان آنها بيشتر از دوستى دنيا و شرف براى دين مسلمان نيست. (اصول کافي، ج5، ص230، ح2)
+
انسان دنیا دوست همه توان و توجه خود را در گرد آوری توشه ی ناچیز دنیا صرف خواهد کرد و و دستش از توشه ی آخرت به کلی خالی خواهد بود. امام على علیه السلام فرمود: {{متن حدیث|«مَا ظَفِرَ بِالْآخِرَةِ مَنْ کانَتِ الدُّنْیا مَطْلَبَه»}}<ref>تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص: ۱۴۱</ref>؛ کسى که دنیا مقصود او باشد، به آخرت دست نمى یابد. و فرمود: {{متن حدیث|«مَنْ رَضِی بِالدُّنْیا فَاتَتْهُ الْآخِرَة»}}<ref>تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص: ۱۴۱</ref>؛ کسى که به دنیا رضایت بدهد، آخرت از دستش مى رود.  
  
'''<I>توضيح:</I>'''
+
'''شعله ور شدن آتش طمع:'''
  
مقصود از دوستى شرف در روايت همان اعيان منشى و تكبرى است كه از اين ناحيه پيدا شود و سدى در مقابل پذيرفتن حق و دعوت پيمبران گردد و براستى اين گونه خود بستگي ها در تاريخ بزرگترين بدبختى بوده كه گريبانگر دسته از شرافت مآبان شده و آنان را از درك هر گونه حقيقى بازداشته است.
+
[[طمع]] سرچشمه بسیاری از بدبختی های انسان است و دنیا دوستی باعث شعله ور شدن آتش طمع در انسان می شود. چنانکه امام علی علیه السلام فرمودند: {{متن حدیث|«حُبُّ الدُّنْیا یوجِبُ الطَّمَع‏»}}؛<ref>تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص: ۱۴۲</ref> دنیادوستى، موجب طمعکارى مى شود. انسان هر چه از دنیا به دست می آورد بیشتر از آن را طلب می کند و [[امام صادق علیه السلام|امام صادق]] علیه السلام می فرمایند: {{متن حدیث|«مَثَلُ الدُّنْیا کمَثَلِ مَاءِ الْبَحْرِ کلَّمَا شَرِبَ مِنْهُ الْعَطْشَانُ ازْدَادَ عَطَشاً حَتَّى یقْتُلَهُ»}}.<ref>الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏۲، ص: ۱۳۶</ref> دنیا مانند آب دریاست که هر چه شخص تشنه از آن بیشتر آشامد، تشنگی اش بیشتر شود تا او را بکشد.  
  
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى الْخَزَّازِ عَنْ غِيَاثِ بْنِ إِبرَاهيمَ عَنْ أَبِى عَبْدِاللَّهِ علیه السلام قَالَ إِنَّ الشَّيْطَانَ يُدِيرُ ابْنَ آدَمَ فِى كُلِّ شَيْءٍ فَإِذَا أَعْيَاهُ جَثَمَ لَهُ عِنْدَ الْمَالِ فَأَخَذَ بِرَقَبَتِهِ؛ امام صادق علیه السلام فرمود: شيطان پسر آدم را در هر چيز مى چرخاند (و به هر گناهى پيشنهاد مى كند) همين كه او را خسته كرد، در كنار مال كمين مى كند و چون بدان جا رسد گريبانش را مى گيرد. (اصول کافي، ج5، ص230، ح4)
+
'''آلودگی به انواع گناهان:'''
  
شرح: مقصود اين است كه مال و ثروت بزرگترين كمينگاه شيطان است زيرا بسيار كم است كه به ان برسد و او را نفريبد.
+
شعله ور شدن میل انسان به ظواهر دنیا باعث می شود که انسان از راهی به دنبال رسیدن به خواسته های بی پایان خود باشد. او چشم و گوش بسته به هر بی اخلاقی تن می دهد تا به اهدافش برسد. برای چنین انسانی رعایت حدود الهی و مرزهای [[زهد]] و [[تقوا]] ممکن نخواهد بود. چنانکه امام علی فرمودند: {{متن حدیث|«حَرَامٌ عَلَى کلِّ قَلْبٍ مُتَوَلِّهٍ بِالدُّنْیا أَنْ یسْکنَهُ التَّقْوَى»}}‏<ref>تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص: ۱۴۲</ref>؛ بر هر دلى که شیفته دنیاست، حرام است که تقوا در آن خانه کند.
  
عَنْهُ عنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ أَبِي أُسَامَةَ زَيْدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله مَنْ لَمْ يَتَعَزَّ بِعَزَاءِ اللَّهِ تَقَطَّعَتْ نَفْسُهُ حَسَرَاتٍ عَلَى الدُّنْيَا وَ مَنْ أَتْبَعَ بَصَرَهُ مَا فِى أَيْدِى النَّاسِ كَثُرَ هَمُّهُ وَلَمْ يَشْفِ غَيْظَهُ وَ مَنْ لَمْ يَرَ لِلَّهِ عَزَّوَجَلَّ عَلَيْهِ نِعْمَةً إِلَّا فِى مَطْعَمٍ أَوْ مَشْرَبٍ أَوْ مَلْبَسٍ فَقَدْ قَصَرَ عَمَلُهُ وَ دَنَا عَذَابُهُ؛ و آن حضرت عليه السلام فرموده كه [[رسول خدا]] صلى الله عليه و آله فرمود: هر كه با تسليت و دلجوئى خداوند تسلى نجويد (و در مقابل ناملايمات بردبارى نكند) نفسش از حسرت هاى پى در پى بند آيد، و هر كه چشم به دنبال آنچه در دست مردمان ديگر است اندازد، اندوهش فراوان گردد و سوز دلش درمان نپذيرد و هر كه جز در خوردن و يا نوشيدن يا جامه پوشيدن براى خداى عزوجل در خودش نعمتى نبيند به طور تحقيق (چنين كسى) كردارش كم و كوتاه و عذابش نزديك است. (اصول کافی، ج5، ص232، ح5)
+
'''تباهی خرد:'''
  
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِى عَبْدِاللَّهِ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ زَيْدٍ عَنْ زِيَادٍ الْقَنْدِيِّ عَنْ أَبِي وَكِيعٍ عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ السَّبِيعِيِّ عَنِ الْحَارِثِ الْأَعْوَرِ عَنْ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ إِنَّ الدِّينَارَ وَالدِّرْهَمَ أَهْلَكَا مَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ وَ هُمَا مُهْلِكَاكُمْ؛ اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: رسول خدا صلى الله عليه و آله فرموده: درهم و دينار (و دوستى آنها) آن را كه پيش از شما بودند هلاك كردند و همان دو هلاك كننده شمايند. (اصول کافي، ج5، ص232، ح6)
+
دنیا دوستی آنچنان [[عقل]] و جان انسان را احاطه می کند که او را از درست اندیشیدن باز می دارد. امام على علیه السلام: {{متن حدیث|«حُبُّ الدُّنیا یفسِدُ العَقلَ»}}؛ محبّت دنیا خرد را تباه مى کند. او گوشی برای شنیدن حکمت ها و چشمی برای دیدن حقایق نخواهد داشت. امام علی می فرمایند: {{متن حدیث|«لِحُبِّ الدُّنْیا صَمَّتِ الْأَسْمَاعُ عَنْ سَمَاعِ الْحِکمَةِ وَ عَمِیتِ الْقُلُوبُ عَنْ نُورِ الْبَصِیرَة»}}<ref>تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص: ۱۴۲</ref>؛ از براى دوستى دنیا کر شده ‏اند گوشها از شنیدن حکمت، و کور گشته ‏اند دلها از نور بصیرت.
  
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يَحْيَى بْنِ عُقْبَةَ الْأَزْدِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ مَثَلُ الْحَرِيصِ عَلَى الدُّنْيَا مَثَلُ دُودَةِ الْقَزِّ كُلَّمَا ازْدَادَتْ مِنَ الْقَزِّ عَلَى نَفْسِهَا لَفّاً كَانَ أَبْعَدَ لَهَا مِنَ الْخُرُوجِ حَتَّى تَمُوتَ غَمّاً وَ قَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ أَغْنَى الْغِنَى مَنْ لَمْ يَكُنْ لِلْحِرْصِ أَسِيراً وَ قَالَ لَا تُشْعِرُوا قُلُوبَكُمُ الِاشْتِغَالَ بِمَا قَدْ فَاتَ فَتَشْغَلُوا أَذْهَانَكُمْ عَنِ الِاسْتِعْدَادِ لِمَا لَمْ يَأْتِ؛ و از حضرت [[امام صادق]] علیه السلام حديث شده كه حضرت [[امام باقر]] عليه السلام فرمود: شخص حريص بر دنيا مانند كرم ابريشم است كه هر چه بيشتر ابريشم بر خود مى پيچيد راه بيرون شدنش دورتر و بسته تر مي گردد، تا اين كه از غم و اندوه بميرد. (اصول کافي، ج5، ص232، ح7)
+
==نشانه‌های اهل دنیا==
 
+
در [[حدیث]] شریفی از [[پیامبر اسلام|رسول خدا]] صلی الله علیه و آله درباره شب [[معراج]]، نشانه های اهل دنیا این گونه بیان شده است:
وَ بِهَذَا الْإِسنَادِ عَنِ الْمِنْقرِيِّ عَنْ حَفْصِ بْنِ غِيَاثٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ قَالَ فِي مُنَاجَاةِ مُوسَى يَا مُوسَى إِنَّ الدُّنْيَا دَارُ عُقُوبَةٍ عَاقَبْتُ فِيهَا آدَمَ عِنْدَ خَطِيئَتِهِ وَ جَعَلْتُهَا ملْعُونَةً مَلْعُونٌ مَا فِيهَا إِلَّا مَا كَانَ فِيهَا لِى يَا مُوسَى إِنَّ عِبَادِيَ الصَّالِحِينَ زَهِدُوا فِي الدُّنْيَا بِقَدْرِ عِلْمِهِمْ وَ سَائِرَ الْخَلْقِ رَغِبُوا فِيهَا بِقَدْرِ جَهْلِهِمْ وَ مَا مِنْ أَحَدٍ عَظَّمَهَا فَقَرَّتْ عَيْنَاهُ فِيهَا وَ لَمْ يُحَقِّرْهَا أَحَدٌ إِلَّا انْتَفَعَ بِهَا؛ [[امام صادق]] علیه السلام فرمود: در مناجات موسى عليه السلام آمده است كه: اى موسى دنيا خانه كيفر است، من آدم را براى خطائى كه از او سر زد در ان كيفر دادم، و دنيا را ملعونه قرار دادم، آنچه در آن است ملعون است مگر آن چه براى من باشد، اى موسى بندگان شايسته من به اندازه دانششان در دنيا زهد ورزيدند و ديگران به اندازه نادانيشان بدان رغبت كردند و كسى نيست كه آن را بزرگ شمارد و چشمش در آن روشن گردد و هيچ كس آن را زبون و پست نشمرد جز آن كه بدان بهره مند شود. (اصول کافي، ج5، ص236، ح9)
 
 
 
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ الْعَبَّاسِ عَنْ سَعِيدِ بْنِ جَنَاحٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ عَبْدِ الْحَمِيدِ بْنِ عَلِيٍّ الْكُوفِيِّ عَنْ مُهَاجِرٍ الْأَسَدِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ قَالَ مَرَّ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ عَلَى قَرْيَةٍ قَدْ مَاتَ أَهْلُهَا وَ طَيْرُهَا وَ دَوَابُّهَا فَقَالَ أَمَا إِنَهُمْ لَمْ يَمُوتُوا إِلَّا بِسَخْطَةٍ وَ لَوْ مَاتُوا مُتَفَرِّقِينَ لَتَدَافَنُوا فَقَالَ الْحَوَارِيُّونَ يَا رُوحَ اللَّهِ وَ كَلِمَتَهُ ادْعُ اللَّهَ أَنْ يُحْيِيَهُمْ لَنَا فَيُخْبِرُونَا مَا كَانَتْ أَعْمَالُهُمْ فَنَجْتَنِبَهَا فَدَعَا عـيـسَى علیه السلام رَبَّهُ فَنُودِيَ مِنَ الْجَوِّ أَنْ نَادِهِمْ فَقَامَ عِيسَى علیه السلام بِاللَّيْلِ عَلَى شَرَفٍ مِنَ الْأَرْضِ فَقَالَ يَا أَهْلَ هَذِهِ الْقَرْيَةِ فَأَجَابَهُ مِنْهُمْ مُجِيبٌ لَبَّيْكَ يَا رُوحَ اللَّهِ وَ كَلِمَتَهُ فَقَالَ وَ يْحَكُمْ مَا كَانَتْ أَعْمَالُكُمْ قَالَ عِبَادَةُ الطَّاغُوتِ وَ حُبُّ الدُّنْيَا مَعَ خَوْفٍ قَلِيلٍ وَ أَمَلٍ بَعِيدٍ وَ غـَفْلَةٍ فِى لَهْوٍ وَ لَعِبٍ فَقَالَ كَيْفَ كَانَ حُبُّكُمْ لِلدُّنْيَا قَالَ كَحُبِّ الصَّبِيِّ لِأُمِّهِ إِذَا أَقـْبَلَتْ عَلَيْنَا فَرِحْنَا وَ سـُرِرْنَا وَ إِذَا أَدْبَرَتْ عَنَّا بَكَيْنَا وَ حَزِنَّا قَالَ كَيْفَ كَانَتْ عِبَادَتُكُمْ لِلطَّاغُوتِ قَالَ الطَّاعَةُ لِأَهْلِ الْمَعَاصِى قَالَ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ أَمْرِكُمْ قَالَ بِتْنَا لَيْلَةً فِى عَافِيَةٍ وَ أَصبَحْنَا فِى الْهَاوِيَةِ فَقَالَ وَ مَا الْهَاوِيَةُ فَقَالَ سِجِّينٌ قَالَ وَ مَا سجِّينٌ قَالَ جِبالٌ مِنْ جَمْرٍ تُوقَدُ عَلَيْنَا إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ قَالَ فَمَا قُلْتُمْ وَ مَا قِيلَ لَكُمْ قَالَ قُلْنَا رُدَّنَا إِلَى الدُّنْيَا فَنَزْهَدَ فِيهَا قِيلَ لَنَا كَذَبْتُمْ قَالَ وَ يْحَكَ كَيْفَ لَمْ يُكَلِّمْنِى غَيْرُكَ مِنْ بَيْنِهِمْ قَالَ يَا رُوحَ اللَّهِ إِنَّهُمْ مُلْجَمُونَ بِلِجَامٍ مِنْ نَارٍ بِأَيْدِى مَلَائِكَةٍ غِلَاظٍ شِدَادٍ وَ إِنِّى كُنْتُ فِيهِمْ وَ لَمْ أَكُنْ مِنْهُمْ فَلَمَّا نَزَلَ الْعَذَابُ عَمَّنِى مَعَهُمْ فَأَنَا مُعَلَّقٌ بِشَعْرَةٍ عَلَى شَفِيرِ جَهَنَّمَ لَا أَدْرِى أُكَبْكَبُ فِيهَا أَمْ أَنْجُو مِنْهَا فَالْتَفَتَ عِيسَى ع إِلَى الْحَوَارِيِّينَ فَقَالَ يَا أَوْلِيَاءَ اللَّهِ أَكْلُ الْخُبْزِ الْيَابِسِ بِالْمِلْحِ الْجَرِيشِ وَ النَّوْمُ عَلَى الْمَزَابِلِ خَيْرٌ كَثِيرٌ مَعَ عَافِيَةِ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ؛ امام صادق علیه السلام فرمود: عيسى بن مريم بقريه گذشت كه اهل آن و پرنده ها و جاندارانش يك جا مرده بودن، فرمود: همانا اينها بخشم و عذاب (خدا) هلاك شده اند و اگر به مرگ خود به تدريج مرده بودند هر آينه يكديگر را بخاك سپرده بودند، حواريون عرض كردند: يا روح الله از خدا بخواه اينان را براى ما زنده كند تا بما بگويند كردارشان چه بوده (كه به اين عذاب گرفتار شده اند) تا ما از آن دورى كنيم، عيسى علیه السلام از پروردگار خود خواست، پس از جانب فضا بدو ندا شد: كه آنان را صدا بزن، پس عيسى عليه السلام شب هنگام بر تپه از زمين برآمد و فرمود: اى مردم اين ده، يك تن از ميان آنها پاسخ داد، بلى اى روح خدا و كلمه اش، فرمود: واى بر شما كردار شما چه بود؟
 
 
 
در پاسخ عرض كرد: پرستش طاغوت و دوستى دنيا به همراه ترس اندك (از خدا) و آرزوى دور و دراز و غفلت در سرگرمى و بازى، عيسى عليه السلام فرمود: دوستى شما بدنيا چگونه بود؟ عرض كرد: مانند دوستى كودك بمادرش، هرگاه بما رو مي آورد شاد و خرسند مي شديم؟ و چون از ما رو مي گرداند گريان و غمناك مي شديم فرمود: پرستش شما از طاغوت چگونه بود؟ عرض كرد: گنهكاران را فرمانبرى داشتيم، فرمود: سرانجام كار شما به كجا كشيد؟ عرض كرد: شبى را بخوشى بسر برديم و بامدادان در هـاويه افتاديم، فرمود هاويه چيست؟ عرض كرد: سجين است، فرمود: سجين چيست؟ عرض كرد: كوه هائى از آتش گداخته است كه تا در روز قيامت بر ما فروزان است، فرمود: چه گفتيد و به شما چه گفتند؟ عرض كرد: گفتيم ما را به دنيا برگردانيد تا در آن زهد ورزيم، به ما گفته شد: دروغ مي گوئيد: فرمود: واى بر تو چه شد كه جز تو ديگرى از اين جماعت با من سخن نگفت؟ عرض كرد: يا روح الله همه آنها بدهنه ولگام آتشين مهار شده اند و بدست فرشتگان سخت و تند گرفتارند و من در ميان آنها بسر مي بردم ولى از آنها نبودم تا آن هنگام كه عذاب خدا آمد مراهم با ايشان در برگرفت، پس من به تار موئى بر لبه دوزخ آويزان و نمي دانم كه آيا در آن برو درافتم و يا از آن رهائى يابم، پس عيسى علیه السلام بسوى حواريون رو كرده فرمود: اى دوستان خدا خوردن نانى خشك با نمكى زبر و خوابيدن بر مزبله ها خير بسياري است در صورتى كه در دنيا و آخرت در عافيت باشد. (اصول کافي، ج5، ص236، ح11)
 
 
 
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ مَا فَتَحَ اللَّهُ عَلَى عَبْدٍ بَاباً مِنْ أَمْرِ الدُّنْيَا إِلَّا فَتَحَ اللَّهُ عَلَيْهِ مِنَ الْحِرْصِ مِثْلَهُ؛ امام صادق علیه السلام فرمود: خداوند درى از دنيا بر بنده نگشايد جز اين كه بمانند آن درى از حرص بر او بگشايد. (اصول کافي، ج5، ص240، ح12)
 
 
 
شرح: مقصود اين است كه هر مقدار مال زياد گردد به همان مقدار حرص زياد شود، چنانچه تجربه شده است.
 
 
 
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْمِنْقَرِيِّ عَنْ حَفْصِ بْنِ غِيَاثٍ عَنْ أَبـِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ تَعْمَلُونَ لِلدُّنْيَا وَ أَنْتُمْ تُرْزَقُونَ فِيهَا بِغَيْرِ عَمَلٍ وَ لَا تَعْمَلُونَ لِلْآخِرَةِ وَ أَنْتُمْ لَا تُرْزَقُونَ فِيهَا إِلَّا بِالْعَمَلِ وَيْلَكُمْ عُلَمَاءَ سَوْءٍ الْأَجْرَ تَأْخُذُونَ وَ الْعَمَلَ تُضَيِّعُونَ يُوشِكُ رَبُّ الْعَمَلِ أَنْ يُقْبَلَ عَمَلُهُ وَ يُوشِكُ أَنْ يُخْرَجُوا مِنْ ضـيقِ الدُّنْيَا إِلَى ظُلْمَةِ الْقـَبْرِ كَيْفَ يَكُونُ مِنْ أَهْلِ الْعِلْمِ مَنْ هُوَ فِى مَسِيرِهِ إِلَى آخِرَتِهِ وَ هُوَ مُقْبِلٌ عَلَى دُنْيَاهُ وَ مَا يَضُرُّهُ أَحَبُّ إِلَيْهِ مِمَّا يَنْفَعُهُ؛ از امام صادق علیه السلام حديث شده كه حضرت عيسى علیه السلام فرمود: اى مردم شما، براى دنيا كار مي كنيد در صورتي كه بدون كارى روزى به شما داده شود و براى آخرت كار نمي كنيد در حالي كه در آخرت جز در برابر كردار به شما روزى داده نشود، واى بر شما علماى بدكردار، مزد را بگيريد و كا را ضايع سازيد، نزديك است كه صاحب كار، كارش را بپذيرد و نزديك است كاركنان از تنگناى دنيا به تاريكى گور روند، چگونه دانشمند است كسى كه در راه آخرت است و رو به دنيا دارد و آنچه به او زيان رساند محبوبتر است نزدش از آنچه به او سود رساند. (اصول کافي، ج5، ص240، ح13)
 
 
 
شرح: آنچه ترجمه شد بنابراين است كه مراد از (ب) در جمله (رب العمل) خداى متعال باشد و لفظ (يقبل) بياء موحدة و به صورت معلوم خوانده شود و از قبول گرفته شده باشد. ولى ممكن است (يقبل) به صورت مجهول خوانده شود و مقصود از (رب العمل) نيز عابدى باشد كه از عالم و دانشمند پيروى و تقليد مى كند و آنچه از دانشمند مى شنود به آن عمل كند و خود عالم عمل نكند كه حضرت بخواهد توبيخ كند دانشمندانى را كه به گفتار خود عمل نكنند و اين كلامى است كه فيض عليه الرحمة در معناى [[حديث]] فرموده است و محتمل است (يقيل) بياء مثناة و از اقاله باشد و بنابراين ترجمه چين است: (نزديك است صاحب كار كارش را پس بگيرد)... و اين احتمال را مجلسى عليه الرحمة از بعضى نقل فرموده است.
 
 
 
عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَمْرٍو فِيمَا أَعْلَمُ عَنْ أَبِى عَلِيٍّ الْحَذَّاءِ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ قَالَ أَبْعَدُ مَا يَكُونُ الْعَبْدُ مِنَ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ إِذَا لَمْ يُهِمَّهُ إِلَّا بَطْنُهُ وَ فَرْجُهُ؛ امام صادق علیه السلام فرمود: دورترين حالى كه بنده از خداى عزوجل دارد اين است كه اندوهى جز براى شكم و فرج نداشته باشد. (اصول کافي، ج5، ص240، ح14)
 
 
 
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ وَ عَبْدِ الْعـَزِيزِ الْعبْدِيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِى يَعْفُورٍ عَنْ أَبِى عَبْدِاللَّهِ قَالَ مَنْ أَصْبَحَ وَ أَمْسَى وَ الدُّنْيَا أَكْبَرُ هَمِّهِ جَعَلَ اللَّهُ تَعَالَى الْفَقْرَ بَيْنَ عَيْنَيْهِ وَ شَتَّتَ أَمْرَهُ وَ لَمْ يَنَلْ مـِنَ الدُّنيا إِلَّا مَا قَسَمَ اللَّهُ لَهُ وَ مَنْ أَصْبَحَ وَ أَمْسَى وَالْآخِرَةُ أَكْبَرُ هَمِّهِ جَعَلَ اللَّهُ الْغِنَى فِى قَلْبِهِ وَ جَمَعَ لَهُ أَمْرَهُ؛ و نيز آن حضرت علیه السلام فرمود: هر كه بامداد كند و روز را به شب رساند و بزرگترين اندهش دنيا باشد خداي تعالى فقر و پريشانى را جلوى چشمش نهد و كارش را پريشان سازد، و بجز بدان چه خداوند روزى او كرده نرسد و هر كه بامداد كنم و شام كند و بزرگترين اندوهش آخرت باشد، خداوند توانگرى و بى نيازى در دلش نهد و كارش را منظم كند. (اصول کافي، ج5، ص240، ح15)
 
 
 
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنْ حَفْصِ بْنِ قُرْطٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ مَنْ كَثُرَ اشْتِبَاكُهُ بِالدُّنْيَا كَانَ أَشَدَّ لِحَسْرَتِهِ عِنْدَ فِرَاقِهَا؛ و نيز آن حضرت عليه السلام فرمود: هر كه بيشتر به دنيا آلوده است هنگام جدائى از آن افسوس سخت تر است. (اصول کافي، ج5، ص242، ح16)
 
 
 
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ الْعَزِيزِ الْعَبْدِيِّ عَنِ ابْنِ أَبِي يَعْفُورٍ قَالَ سمِعْتُ أَبَا عَبْدِاللَّهِ يَقُولُ مَنْ تَعَلَّقَ قَلْبُهُ بِالدُّنْيَا تَعَلَّقَ قَلْبُهُ بِثَلَاثِ خِصَالٍ هَمٍّ لَا يَفْنَى وَ أَمَلٍ لَا يُدْرَكُ وَ رَجَاءٍ لَا يُنَالُ؛ [[عبدالله بن يعفور]] گويد: شنيدم از امام صادق علیه السلام كه مي فرمود: هر كه دل به دنيا به سه خصلت دل بسته است: اندوهى كه پايان ندارد و آرزوئى كه به چنگ نيايد و اميدي كه بدان نرسد. (اصول کافي، ج5، ص242، ح17)
 
 
 
شرح: مجلسى رحمه الله علیه گويد: زيرا آنچه فراخور حرص او است براى او فراهم نگردد و از آفات و مصائب آن نتوانند دورى كند، پس هميشه در غم و اندوه آنچه از دستش رفته و آنچه برايش فراهم نگشته مى باشد.
 
  
 +
«پرخورى، خنده زیاد، خواب بى ‏اندازه، کثرت خشم، قلّت رضا و خشنودى نسبت به حق و خلق و عدم عذرخواهى در برابر رفتار سویى که نسبت به دیگران‏ داشته، قبول نکردن عذر خواه، کسالت در طاعت، بى ‏باکى در معصیت، آرزوى دراز، نزدیکى مرگ، عدم محاسبه نفس، کم سود، پر حرف، کم ترس، خوشحالى زیاد به وقت خوردن، عدم شکر به هنگام راحتى، بى‏ صبرى به وقت بلا و آزمایش، بسیارى مردم به پیش نظرشان کم است و به آنچه که انجام نداده ‏اند از خویش ستایش مى ‏کنند، نسبت به آنچه ندارند ادعا مى ‏کنند، احسان خود را بازگو کرده و از گفتن بدى‏ هاى مردم پروا ندارند، نیکى مردم را از نظر دور داشته و پنهان مى ‏کنند!... جهل و حماقتشان بسیار و نسبت به استادان خود متکبر و پیش خود عاقل، ولى نزد عارفان احمقند.»<ref>إرشاد القلوب إلى الصواب (للدیلمی)، ج‏۱، ص: ۲۰۱</ref>     
 +
==پانویس==
 +
<references />
 
==منابع==
 
==منابع==
 
+
*پاینده، ابو القاسم، نهج الفصاحة، ۱جلد، دنیاى دانش - تهران، چاپ: چهارم، ۱۳۸۲ش.
[http://www.downloadbook.org/maasumin/np/donya.HTMl گروهی از پژوهشگران، دنیا طلبی، سایت دانلود بوک، بخش با معصومین]، بازیابی :2 بهمن 1391.
+
*کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، ۸جلد، دار الکتب الإسلامیة - تهران، چاپ: چهارم، ۱۴۰۷ ق.
 +
*مازندرانى، محمد صالح بن احمد، شرح الکافی-الأصول و الروضة، ۱۲جلد، المکتبة الإسلامیة - تهران، چاپ: اول، ۱۳۸۲ ق.
 +
*تمیمى آمدى، عبد الواحد بن محمد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ۱جلد، دفتر تبلیغات - ایران ؛ قم، چاپ: اول، ۱۳۶۶ش.
 +
*دیلمى، حسن بن محمد، إرشاد القلوب إلى الصواب، ۲جلد، الشریف الرضی - قم، چاپ: اول، ۱۴۱۲ق.
 +
*شریف الرضى، محمد بن حسین، نهج البلاغة، ۱جلد، هجرت - قم، چاپ: اول، ۱۴۱۴ ق.
 +
*ورام بن أبی فراس، مسعود بن عیسى، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر، ۲جلد، مکتبه فقیه - قم، چاپ: اول، ۱۴۱۰ ق.
 +
*مجلسى، محمد باقر، بحار الأنوار، ۱۱۱جلد، دار إحیاء التراث العربی - بیروت، چاپ: دوم، ۱۴۰۳ ق.
 +
*طبرسى، على بن حسن، مشکاة الأنوار فی غرر الأخبار، ۱جلد، المکتبة الحیدریة - نجف، چاپ: دوم، ۱۳۸۵ق.
 
[[رده:اخلاق فردی]]
 
[[رده:اخلاق فردی]]
 
[[رده:صفات ناپسند]]
 
[[رده:صفات ناپسند]]
 
[[رده:مقاله های مهم]]
 
[[رده:مقاله های مهم]]
 +
 +
{{سنجش کیفی
 +
|سنجش=شده
 +
|شناسه= خوب
 +
|عنوان بندی مناسب= خوب
 +
|کفایت منابع و پی نوشت ها= خوب
 +
|رعایت سطح مخاطب عام= خوب
 +
|رعایت ادبیات دانشنامه ای= خوب
 +
|جامعیت= خوب
 +
|رعایت اختصار= خوب
 +
|سیر منطقی= خوب
 +
|کیفیت پژوهش= خوب
 +
|رده= دارد
 +
}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۹ ژوئیهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۰۸:۰۸

«دنیاطلبی» یکی از رذائل اخلاقی و موانع بزرگ در رسیدن به کمالات انسانی است. دنیاطلبی و مشغول شدن به متاع اندک دنیا موجب غفلت انسان از یاد خدا و فراموشی مبدأ و مقصد آفرینش و در نتیجه باز ماندن از بندگی خداوند می شود. در آموزه های اسلامی، «دنیاطلبی» ریشه همه گناهان دانسته شده و به شدت از آن نهی گردیده است.

دنیای خوب، دنیای بد

در آموزه های اسلامی فاصله میان تولد و مرگ توقفی کوتاه در دنیا جهت کسب کمالات انسانی و در بستری از ابتلاءات و آزمونهای کوچک و بزرگ الهی است. اما چه بسا در متن زندگی توجه به زینت های دنیا انسان را از یاد خدا و هدف خلقت خود و توجه به مبدأ و معاد باز می دارد و موجب سرگرم شدن او به متاع ناچیز دنیا شود تا آنجا که انسان شیفته ظواهر دنیا شده و همه فرصت طلایی دنیا را به جمع مال و هوسرانی و بازی های دنیا می گذراند. از این حالت در قرآن و روایات اسلامی به «حب الدنیا» یا «دنیا دوستی» تعبیر شده است.

بنابراین زندگی دنیایی انسان از یک سو می تواند زمینه ساز سعادت ابدی او باشد و از سوی دیگر ممکن است باعث شقاوت و بدبختی شود. چنانکه در روایاتی از امام سجاد علیه السلام آمده است: «الدُّنْیا دُنْیاءَانِ دُنْیا بَلَاغٌ وَ دُنْیا مَلْعُونَة»؛[۱] دنیا دو گونه است: دنیاى رساننده و دنیاى ملعون.

دنیای «بلاغ» یا «رساننده» همان دنیائى که انسان را به اطاعت و قرب خدا می رساند و در نگاه پیشوایان دین ستوده شده است و دنیای «ملعونه» دنیایی است که انسان را به ورطه ی غفلت کشانده و نابود می کند. به همین جهت است که گاه در کلام پیشوایان دین، دنیا به شدت مذمت شده و گاهی مورد ستایش قرار گرفته است.[۲] به عنوان نمونه چنانکه در نهج البلاغه آمده، امام علی علیه السلام از یک سو دنیا را «ماری سمی» و «کشنده ای تبهکار» توصیف کرده و از سوی دیگر می فرمایند «دنیا جای داد و ستد دوستان خداست که رحمت خدا را به دست می‌آورند و بهشت سودشان می‌شود».[۳]

نیز می فرمایند: «من اَبصَر بصّرتهُ و من اَبصَر الیها اَعمَتهُ.»[۴]؛ در این عبارت، حضرت علی علیه‌السلام به صراحت بیان می‌نمایند که دنیا می‌تواند دو نقش مثبت و منفی، سازندگی و تخریب داشته باشد، هم می‌تواند مایه تربیت و سازندگی باشد و هم می‌تواند مایه نابینایی و گم‌راهی شود. اگر انسان با چشم بصیرت به دنیا نگاه کند به او درس و پند می‌دهد، و وسیله نجات و صعود در کمالات روحی و معنوی می‌گردد. و نیز دنیا می‌تواند انسان را کور کند و بر روی چشم حقیقت‌بین او پرده افکند و وسیله هلاکت و نابودی‌اش گردد.

این نحوه نگرش ما نسبت به دنیاست که موجب می‌شود وصف خوب یا بد به خود بگیرد. «وَ لَنعمَ دارٌ من لم یَرضَ بها داراً و محلّ من لَم یُوَطّنا مَحَلاً»[۵]؛ دنیا چه خوب خانه‌ای است برای آن کس که آن را جاودانه نپندارد، و خوب محلی است برای آن کس که آن را وطن خویش انتخاب نکند.[۶]

ریشه گناهان

در تعالیم اسلام از دنیا طلبی به شدت نهی شده است. در برخی روایات از آن به وصف «أکبَرُ الکبائِرِ»، یعنی بزرگترین گناه کبیره و «أعظَمُ الخَطایا»[۷] بزرگ ترینِ خطاها و «رَأسُ الفِتَنِ وأصلُ المِحَنِ»[۸]؛ منشأ فتنه ها و ریشه رنج ها یاد شده است.

نیز در روایاتی دیگر دنیا دوستی به عنوان «أصلُ کلِّ مَعصِیةٍ»[۹]؛ ریشه همه گناهان، «أوَّلُ کلِّ ذَنبٍ»[۹]؛ آغاز هر گناهی؛ و «سَبَبُ إحباطِ کلِّ حَسَنَةٍ»[۱۰]؛ سبب بى حاصل شدن هر کار نیک، نامیده شده است.

امام صادق علیه السلام در مذمت این خوی بد می فرمایند: «جُعِلَ الشَّرُّ کلُّهُ فی بَیتٍ و جُعِلَ مِفتاحُهُ حُبَّ الدُّنیا»[۱۱]؛ تمام بدى در خانه اى نهاده شده و دنیا دوستى کلید آن گشته است.

آثار دنیا طلبی

دنیا طلبی و دنیا دوستی آثار ناگوار فراوانی در پی دارد، از جمله:

فراموشی یاد خدا:

از آثار ناگوار دنیا دوستی غفلت و فراموشی یاد خداست. قرآن کریم می فرماید: «ما جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَینِ فی‏ جَوْفِه...‏»[۱۲] مراد آن است که انسان یک قلب دارد و جز یک عشق در آن نمی گنجد[۱۳]. اگر محبت دنیا قلب انسان را پر کند دیگر جایی برای تجلی محبت خدا باقی نمی ماند. امام علی علیه السلام می فرمایند: «کیفَ یدَّعی حُبَّ اللّهِ مَن سَکنَ قَلبَهُ حُبُّ الدُّنیا؟!»[۱۴] کسى که دوستىِ دنیا در دلش خانه کرده است، چگونه ادّعاى دوستىِ خدا مى کند؟! و نیز می فرمایند: «کمَا أَنَّ الشَّمْسَ وَ اللَّیلَ لَا یجْتَمِعَانِ کذَلِک حُبُّ اللَّهِ وَ حُبُّ الدُّنْیا لَا یجْتَمِعَان‏»[۱۴] همچنان که روز و شب با هم جمع نمى شوند، خدا دوستى و دنیا دوستى نیز با هم گرد نمى آیند.

غفلت از آخرت:

پیامد آشکار مشغول شدن قلب انسان به دنیا، فراموشی آخرت است که موجب خسران ابدی برای انسان است. امام علی علیه السلام می فرمایند: «کیفَ یعْمَلُ لِلْآخِرَةِ الْمَشْغُولُ بِالدُّنْیا»[۱۵] کسى که سرگرم دنیاست، چگونه براى آخرت کار کند؟!

قرآن کریم چنین می فرماید: «یعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غافِلُونَ»؛[۱۶] ظاهرى از زندگى پست (دنیا) را مى ‏دانند، در حالى که آنان خود از آخرت غافلند. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله نیز می فرمایند: «إنَّ حُبَّ الدُّنیا وَالأَموالِ فِتنَةٌ، ومَشغَلَةٌ عَنِ الآخِرَةِ»[۱۷]. همانا دوستىِ دنیا و اموال، فتنه و باز داشته شدن از آخرت است.

انسان دنیا دوست همه توان و توجه خود را در گرد آوری توشه ی ناچیز دنیا صرف خواهد کرد و و دستش از توشه ی آخرت به کلی خالی خواهد بود. امام على علیه السلام فرمود: «مَا ظَفِرَ بِالْآخِرَةِ مَنْ کانَتِ الدُّنْیا مَطْلَبَه»[۱۸]؛ کسى که دنیا مقصود او باشد، به آخرت دست نمى یابد. و فرمود: «مَنْ رَضِی بِالدُّنْیا فَاتَتْهُ الْآخِرَة»[۱۹]؛ کسى که به دنیا رضایت بدهد، آخرت از دستش مى رود.

شعله ور شدن آتش طمع:

طمع سرچشمه بسیاری از بدبختی های انسان است و دنیا دوستی باعث شعله ور شدن آتش طمع در انسان می شود. چنانکه امام علی علیه السلام فرمودند: «حُبُّ الدُّنْیا یوجِبُ الطَّمَع‏»؛[۲۰] دنیادوستى، موجب طمعکارى مى شود. انسان هر چه از دنیا به دست می آورد بیشتر از آن را طلب می کند و امام صادق علیه السلام می فرمایند: «مَثَلُ الدُّنْیا کمَثَلِ مَاءِ الْبَحْرِ کلَّمَا شَرِبَ مِنْهُ الْعَطْشَانُ ازْدَادَ عَطَشاً حَتَّى یقْتُلَهُ».[۲۱] دنیا مانند آب دریاست که هر چه شخص تشنه از آن بیشتر آشامد، تشنگی اش بیشتر شود تا او را بکشد.

آلودگی به انواع گناهان:

شعله ور شدن میل انسان به ظواهر دنیا باعث می شود که انسان از راهی به دنبال رسیدن به خواسته های بی پایان خود باشد. او چشم و گوش بسته به هر بی اخلاقی تن می دهد تا به اهدافش برسد. برای چنین انسانی رعایت حدود الهی و مرزهای زهد و تقوا ممکن نخواهد بود. چنانکه امام علی فرمودند: «حَرَامٌ عَلَى کلِّ قَلْبٍ مُتَوَلِّهٍ بِالدُّنْیا أَنْ یسْکنَهُ التَّقْوَى»[۲۲]؛ بر هر دلى که شیفته دنیاست، حرام است که تقوا در آن خانه کند.

تباهی خرد:

دنیا دوستی آنچنان عقل و جان انسان را احاطه می کند که او را از درست اندیشیدن باز می دارد. امام على علیه السلام: «حُبُّ الدُّنیا یفسِدُ العَقلَ»؛ محبّت دنیا خرد را تباه مى کند. او گوشی برای شنیدن حکمت ها و چشمی برای دیدن حقایق نخواهد داشت. امام علی می فرمایند: «لِحُبِّ الدُّنْیا صَمَّتِ الْأَسْمَاعُ عَنْ سَمَاعِ الْحِکمَةِ وَ عَمِیتِ الْقُلُوبُ عَنْ نُورِ الْبَصِیرَة»[۲۳]؛ از براى دوستى دنیا کر شده ‏اند گوشها از شنیدن حکمت، و کور گشته ‏اند دلها از نور بصیرت.

نشانه‌های اهل دنیا

در حدیث شریفی از رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره شب معراج، نشانه های اهل دنیا این گونه بیان شده است:

«پرخورى، خنده زیاد، خواب بى ‏اندازه، کثرت خشم، قلّت رضا و خشنودى نسبت به حق و خلق و عدم عذرخواهى در برابر رفتار سویى که نسبت به دیگران‏ داشته، قبول نکردن عذر خواه، کسالت در طاعت، بى ‏باکى در معصیت، آرزوى دراز، نزدیکى مرگ، عدم محاسبه نفس، کم سود، پر حرف، کم ترس، خوشحالى زیاد به وقت خوردن، عدم شکر به هنگام راحتى، بى‏ صبرى به وقت بلا و آزمایش، بسیارى مردم به پیش نظرشان کم است و به آنچه که انجام نداده ‏اند از خویش ستایش مى ‏کنند، نسبت به آنچه ندارند ادعا مى ‏کنند، احسان خود را بازگو کرده و از گفتن بدى‏ هاى مردم پروا ندارند، نیکى مردم را از نظر دور داشته و پنهان مى ‏کنند!... جهل و حماقتشان بسیار و نسبت به استادان خود متکبر و پیش خود عاقل، ولى نزد عارفان احمقند.»[۲۴]

پانویس

  1. الکافی، ج‏۲، ص: ۱۳۱
  2. رک: مقاله سیمای دنیا در نهج البلاغه،حسینعلی کیخا، مجله معرفت، ش ۱۲۰
  3. نهج البلاغه، حکمت ۱۳۱، ص ۶۵۶
  4. نهج البلاغة، الخطبة ۸۲
  5. نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص: ۳۴۵
  6. مقاله سیمای دنیا در نهج البلاغه، حسینعلی کیخا، مجله معرفت، ش ۱۲۰
  7. تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص: ۱۴۰
  8. تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص: ۱۳۹
  9. ۹٫۰ ۹٫۱ مجموعة ورام، ج‏۲، ص: ۱۲۲
  10. بحار الأنوار، ج‏۷۴، ص: ۱۸۲
  11. مشکاة الأنوار فی غرر الأخبار، ص: ۲۶۴
  12. سوره ی احزاب آیه ۴
  13. تفسیر نمونه، ج‏۱۷، ص: ۱۹۴
  14. ۱۴٫۰ ۱۴٫۱ تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص: ۱۴۱
  15. تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص: ۱۴۱
  16. سوره روم آیه ۷
  17. الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏۵، ص: ۳۱۳
  18. تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص: ۱۴۱
  19. تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص: ۱۴۱
  20. تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص: ۱۴۲
  21. الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏۲، ص: ۱۳۶
  22. تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص: ۱۴۲
  23. تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص: ۱۴۲
  24. إرشاد القلوب إلى الصواب (للدیلمی)، ج‏۱، ص: ۲۰۱

منابع

  • پاینده، ابو القاسم، نهج الفصاحة، ۱جلد، دنیاى دانش - تهران، چاپ: چهارم، ۱۳۸۲ش.
  • کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، ۸جلد، دار الکتب الإسلامیة - تهران، چاپ: چهارم، ۱۴۰۷ ق.
  • مازندرانى، محمد صالح بن احمد، شرح الکافی-الأصول و الروضة، ۱۲جلد، المکتبة الإسلامیة - تهران، چاپ: اول، ۱۳۸۲ ق.
  • تمیمى آمدى، عبد الواحد بن محمد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ۱جلد، دفتر تبلیغات - ایران ؛ قم، چاپ: اول، ۱۳۶۶ش.
  • دیلمى، حسن بن محمد، إرشاد القلوب إلى الصواب، ۲جلد، الشریف الرضی - قم، چاپ: اول، ۱۴۱۲ق.
  • شریف الرضى، محمد بن حسین، نهج البلاغة، ۱جلد، هجرت - قم، چاپ: اول، ۱۴۱۴ ق.
  • ورام بن أبی فراس، مسعود بن عیسى، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر، ۲جلد، مکتبه فقیه - قم، چاپ: اول، ۱۴۱۰ ق.
  • مجلسى، محمد باقر، بحار الأنوار، ۱۱۱جلد، دار إحیاء التراث العربی - بیروت، چاپ: دوم، ۱۴۰۳ ق.
  • طبرسى، على بن حسن، مشکاة الأنوار فی غرر الأخبار، ۱جلد، المکتبة الحیدریة - نجف، چاپ: دوم، ۱۳۸۵ق.