حسن نورى همدانى

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon book.jpg

محتوای فعلی بخشی از یک کتاب متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


«اسوه اخلاص»

اشاره

از زمانى كه جامعه جهانى، به خصوص جهان اسلام از تبليغات مكتب هاى اقتصادى، سياسى و فرهنگى، كه بازتاب جامعه صنعتى بود، پر شد دگرگونى هايى در سطح باورهاى علمى، فنى و نظام اجتماعى و حتى ارتباطات را به همراه آورد و در پى آن اصالت ها تغيير يافت و جوامعى كه از مبانى اعتقادى خود بيگانه شدند، به افكارى كه ارمغان فرهنگ بيگانه بود، بسنده كردند.

در چنين شرايطى وظيفه پرچمداران دين، هدايت جامعه به معارف اسلام بوده و هست. و بى شك امروزه نيز ايجاد دگرگونى در ابعاد مختلف زندگى، معارف اجتماعى، هم سوسازى جامعه با مفاهيم مكتب و هدايت توده ها در جهت سرچشمه هاى فضيلت خودشناسى و خودسازى؛ بدون بهره گيرى از تجربه هاى مبارزاتى، فكرى شخصیت هاى دينى و صاحبان انديشه، ممكن نيست. لذا معرفى چهره هاى ممتاز و مبارزى چون حجة الاسلام والمسلمين نورى همدانى نشانه تقويت و تجليل از مقام ارزشمند عالمان عامل در جامعه اسلامى است.

در اين مقاله با عالمى آشنا مى شويم كه سابقه درخشان مبارزات فرهنگى، سياسى اطلاعات وسيع او از مكتب هاى سياسى، فلسفى جهان تبحر در فقه، تاريخ «به خصوص تاريخ اسلام» ذوق سرشار ادبى و آشنايى به زمان از شايستگى هاى بارز او است.

تولد

صفحه تاريخ نيمه دوم قرن سيزده را نشان مى داد، خفقان سياسى عرصه را بر انسان هاى آزاده تنگ كرده بود. فقر فرهنگى و اقتصادى در جامعه ايران حاكميت داشت. بى رونقى انديشه نسل جوان. هر ديندارى را براى ايجاد طرحى نو برمى انگيخت. در چنين روزگارى در سال 1302 ه.ق در يكى از روستاهاى همدان، ستاره اى در خانه مرحوم ميرزا ابراهيم نورى درخشيد و چشمان پدر و مادر را به قدومش روشن ساخت. پدرش به پاس احترام و علاقه خاصى كه به اهل بيت علیهم السلام داشت، اسمش را حسن نهاد. و در دوران كودكى تعليم و تربيت او را به عهده گرفت.

از تبار پاكان

ميرزا ابراهيم در عصر استبداد رضاخانى مى زيست و به سوق دادن توده هاى مسلمان به سوى معارف دينى اشتغال داشت. او تحت هيچ شرايطى سنگر دفاع از دين را ترك نكرد و چون در آن دوره عمامه علماء را برمى داشتند. براى مدتى و به جهت حفظ لباسش به يكى از روستاهاى همدان كه در دوازده فرسخى شهر به نام «پاينده» بود رفت. از خصوصيات بارز آن عالم فرزانه موارد ذيل را مى توان برشمرد:

  • 1- با وجود مشكلات سياسى، از هدايت مردم دست برنداشت.
  • 2- از گرفتن و مصرف وجوه شرعيه امتناع مى ورزيد.
  • 3- براى امرار معاش دكانى دائر كرد و از درآمد آن هم خود استفاده مى كرد. به ديگران كمك مى نمود. و به اين وسيله اتكاى به خويشتن را نشان مى داد. با دست گيرى از مستمندان، سنگر مبارزه با فقر را احياء مى كرد. و از جانب ديگر با هجرت و به ارشاد توده ها، جامعه را به بيدارى فكرى، معنوى و سياسى مى رساند. و سازش ناپذير بودن روحانيت را به يادگار مى گذاشت.

تحصيلات

مرحوم ميرزا حسن نورى همدانى در خانواده اى كه خود اهل علم بوده و به اهل بيت علاقه داشتند، حيات علمى خود را آغاز كرد و در نوجوانى، شعله هاى عشق به تحصيل معارف دينى و علوم آل محمد صلی الله علیه و آله سراپاى وجودش را فراگرفت. دوره مقدماتى را نزد پدر آموخت و بعد از آن كه براى رسيدن به مدارج علمى بالاتر، فيض شاگردى مرحوم آخوند همدانى را كه بنا به درخواست مردم علم دوست همدان و دستور شيخ عبدالكريم حائرى مؤسس حوزه علميه قم، از قم به همدان آمده و حوزه علميه همدان را راه انداخته بود، كسب كرد. و سطوح عاليه را نزد ايشان خواند. در سال 1322 ه.ش به همراه برادر كوچكترش، آيت الله ميرزا حسن نورى، راهى شهر مقدس قم گرديد و به تحصيل علوم دينى ادامه داد. اين مرد درباره چگونگى سكونت خود در قم مى گفت:

«هنگامى كه ما به قم آمديم، در نهايت تهى دستى بوديم، مدتى روى پشت بام مدرسه حجتيه و ديگر جاها مى خوابيديم و قوتمان نان هايى بود كه از ده آورده بوديم. هنگامى كه سفره نان را براى اولين بار باز كرديم، با مشتى نان هاى كپك زده مواجه شديم و تا مدت ها كپك هاى روى نان ها را مى سابيديم و پاك مى كرديم. تا قابل خوردن شوند».(1)

به اين صورت مرحوم ميرزا حسن نورى با مشكلات زندگى دست و پنجه نرم كرد و همانند علماى سلف خود، در كمال زهد، قناعت و تنگ دستى علوم اسلامى را فراگرفت. به خاطر هوش سرشارش بسيار سريع پيشرفت كرد و در رديف شخصیت هاى علمى حوزه علميه قم درآمد.

در محضر فرزانگان

همانطور كه ذكر شد مرحوم نورى همدانى اولين بار در محضر پدر ارجمندش دوره مقدماتى را به پايان رساند، سطوح عالى را نزد مرحوم آخوند همدانى خواند. در سال 1322 كه وارد حوزه پرافتخار تشيع قم شد نزد اساتيد بزرگ و مفاخر عالم اسلام آن روز يعنى آيات عظام؛ بروجردى، داماد، امام خمینی، علامه طباطبايى به فراگيرى علم اصول، فقه، تهذيب نفس و نيز فلسفه پرداخت. و به عنوان شاگردى برجسته، در محضرشان درخشيد و منزلت والايى كسب كرد.

آثار علمى

از مرحوم نورى آثار علمى با خطى زيبا باقى مانده كه متأسفانه اجل فرصت نداد، تا در زمان حياتش انتشار يابد و دانش دوستان از آثار فكرى اين انديشمند بهرمند گردند. تنها چند اثر باارزش وى چاپ شد و به يادگار ماند كه به آن ها اشاره مى كنيم:

  • 1- مجموعه آثار: اشعار علمى، عرفانى است كه به خط زيباى خود نوشته و به يادگار گذاشته است. اين اثر به وسيله فرزند بزرگ آن مرحوم، شيخ على نورى، جمع آورى و منتشر شده است.
  • 2- پيروزى در سايه شكست: اين اثر با رهنمودهاى ايشان در فروردين سال 1348 پديد آمد. نويسندگان جوانِ انجمن اسلامى قم (ولي عصر عجل الله تعالی فرجه شریف) آن را نوشتند. اين كتاب با پژوهشى خاص تاريخ انقلاب خونين حسينى علیه السلام را به نمايش گذاشته است.
  • 3- توضيح المسائل جيبى: فتاواى مراجع در آن جمع آورى و نظر آن ها را در هر موضوعى بيان كرده است. وى فتواى امام خمينى را با حرف (خ) مشخص نموده است. اين كار در شرايطى به انجام رسيده كه بردن نام امام راحل جرم بزرگ به حساب مى آمد.
  • 4- مجموعه آثار علمى - تاريخى: اين آثار كه به بيست جلد مى رسد مجموعه سخنرانى هاى او است كه در زمان حياتش، آن را تنظيم و با تعيين موضوعت و عناوين مورد بحث، براى نشر آماده كرد.
  • 5- رجال آيت الله بروجردى: نقش مرحوم نورى را در اين اثر؛ از زبان فرزند وى مى خوانيم: «اين اثر تا قبل از رحلت آيت الله بروجردى به طور كامل تنظيم نشده بود. ايشان با پشتكار، ذوق هنرى و علمى خويش آن را آماده انتشار كرد، زيرا مراجعه به منابع، تنظيم و تدوين آن نياز به توان جسمى داشت. و چون سن مرحوم آيت الله بروجردى بالا بود، پدرم با همكارى تعدادى از محققان و زير نظر آيت الله العظمى بروجردى به نوشتن آن همت گماشت. و اين به دور از انصاف است كه پدرم را تنها به عنوان خطاط آن اثر با ارزش معرفى كنند».(2)

مرحوم آقاى نورى تمام هفت جلد آن كتاب را با ژرف انديشى كه داشت به پايان رسانيد. خط زيبا، پشتكار، ذوق سليم و اطلاعات علمى، آن مرد علم و عمل دست به دست هم داد و اين كتاب باارزش را براى حوزه علميه، به يادگار گذاشت.

فعاليت هاى فرهنگى و سياسى

در سال هاى هزار و سيصد و چهل و دو و قبل و بعد آن كه، سلطه ننگين استبداد پهلوى بر جامعه اسلامى ايران، حكمفرما بود و مبارزه همه جانبه اسلام خواهان روز به روز گسترش مى يافت، دستگاه امنيتى هر فريادى را در نطفه خفه مى كرد و آزادى خواهان را به بهانه هاى گوناگون از سر راه برمى داشت. در چنين شرايطى مرحوم نورى در سال سى و هفت اقدام به تاسيس انجمن هاى اسلامى قم - مكتب ولي عصر - نمود و در دو بخش خواهران و برادران فرزندان مسلمان را در تشكلى ارزشمند به دور هم جمع كرده و به مبانى دين آشنا مى ساخت.

در واقع آن مجموعه كانون مبارزه عليه التقاط، كفر و محل تحقق و تبيين مفاهيم دينى بود. اين انجمن به صورت هفتگى و بر اساس و نظم خاص اداره مى شد جوانان در اين تجمع فرهنگى، سياسى علاوه بر نيايش با دستورات دينى آشنا مى شدند. در نتيجه اين جلسات و شعبه هاى آن بود كه، شور انقلابى در جامعه ايجاد مى شد.

قشرهاى جامعه با باورهاى پويا و مكتبى، وارد صحنه مى گرديدند و چه بسا زندانى، تبعيد و يا شهيد مى شدند. در همان مقطع كه دست مرموز غرب و شرق از آستين التقاطى ها، بهائى ها و كمونيست ها بيرون مى آمد و سبب تخدير افكار عمومى مى شد، اين گونه تشكل ها و چهره هاى درخشان علمى، دينى، همانند مرحوم نورى با كارهاى فرهنگى، انقلابى جامعه را از سرگردانى نجات مى دادند.

هرچه از عمر اين مجمع مى گذشت؛ جوانان را بيشتر شيفته خويش مى ساخت و از جانب ديگر، تهديد جدى عليه دستگاه حاكم به حساب مى آمد. ساواك كه بر اساس دقت و حساسيت خود در برخورد با اسلام گرايان، با نظر سوء به اين جلسه ها مى نگريست، بارها در صدد تعطيلى آن برآمد و چند بار مرحوم نورى را به زندان ساواك برد و به انواع تهديدها و شكنجه ها متوسل شد(3)، اما به رغم خواست دستگاه خودكامه، اين مركز فرهنگى، سياسى تا سال هزار و سيصد و پنجاه و پنج شمسى به فعاليت ادامه داد و پس از هيجده سال نورافشانى و هدايت فكرى، به وسيله ساواك تعطيل شد.

سفير انقلاب اسلامى

مرحوم نورى پس از تعطيل شدن انجمن اسلامى ولي عصر عجل الله تعالی فرجه شریف بى آن كه احساس يأس و شكست كند، به كارهاى تبليغى ديگر مشغول گرديد و با شيوه جديد به ميدان مبارزه فرهنگى وارد شد. در سال پنجاه و نه بر اساس فرمان امام خمینی براى، تبليغ و هدايت نيروهاى مسلمان ساكن انگلستان، به آن جا اعزام شد و به راهنمايى اسلام دوستان (دانشجو و غيردانشجو) پرداخت. اين شخصيت دينى - سياسى در شرايطى به اروپا وارد شد كه جو سياسى - فرهنگى آن جا عليه انقلاب ايران و اسلام سامان داده شده بود. و امپرياليزم خبرى نيز سعى مى كرد، چهره انقلاب، انقلابيون به ويژه امام خمينى را در انظار جهانيان مخدوش سازد.

وى پس از ورود به انگلستان و ابلاغ پيام رهبر انقلاب اسلامى، به سازماندهى فكرى - سياسى نيروها پرداخت و محل زندگى و كار او، محفل اجتماع و برنامه ريزى براى پوياسازى انديشه جوانان شد. از جمله فعاليت ها در همان سال برنامه اعتصاب در مقابل سفارت آمريكا در انگليس بود كه در روز اعتصاب و به هنگام فرارسيدن وقت نماز، اقامه نماز جماعتى كه به امامت ايشان، در وسط خيابان لندن و با اجتماع باشكوه مسلمين، در برابر چشمان حيرت زده دولت و ملت انگليس، برپا شد؛ عظمت و اقتدار مسلمانان را به نمايش گذاشتند.

چراغ هدايت

خطا به يك هنر و فن است و مى تواند اثر اجتماعى خاصى داشته باشد. انديشه و فكر را در سطح جامعه تقويت كند، اسلام در طول حيات پُربارش، خطباى بسيار زبردستى را پرورش داده كه با قدرت بيان و فصاحت كلام آن ها دين پيشرفت چشمگيرى كرده است امام خمينى درباره آنان مى فرمود: «آقايان روحانيون و خصوص اهل منبر و خطباء، اين ها سخنگوى اسلام هستند(4)، خطبه هاى حماسى، اجتماعى امام على علیه السلام غيرت ها را به جوش مى آورد و خطبه هاى حماسى امام حسين علیه السلام نيز از همان روح بلند برخوردار بود.

خطيب هنرمند، با تبحرى كه دارد، سعى مى كند كلماتى را به زبان آورد كه شنوندگان را تحت تأثیر قرار بدهد و مرحوم نورى همدانى اين خصيصه را داشت، كاملا از نقش عاطفى و روانى واژه ها آگاه بود و سخنانش به شنوندگان تحرك مى بخشيد.

در دوران ستم شاهى با سخنان شيوا، و پرتحرك، خود جان هاى خفته را بيدار ساخت و به آن ها شخصيت دينى، اخلاقى و كرامت انسانى بخشيد. مردم را با سيره معصومين به خوبى آشنا ساخت و نقش خود را در رشد جامعه به طور احسن به انجام رساند. اين خطيب توانا، مطالب را زيبا و دقيق به اذهان شنوندگان انتقال مى داد. به طور منظم سخن مى گفت و از پراكنده گويى پرهيز داشت. سخنانش خسته كننده نبود و با حفظ سير منطقى آن به اعماق دل ها نفوذ مى كرد. بيشتر به بحث هاى تاريخى، اخلاقى اهتمام مى ورزيد و با ژرف انديشى، الگوهاى تاريخى را به شنوندگان ارائه مى نمود.

شاعرى توانا

مرحوم نورى با ذوق و قريحه سرشار خود شاگردان ادب و معانى را به شور و نشاط مى آورد. و در قصيده هاى زيبايش حقيقت را در قالب شعر بيان مى كرد از آهنگ اشعارش صدها دل و ذوق مجذوب مى شدند و با نكات مملو از كنايه و استعاره افكار بلند و وارستگى خود را به نمايش مى گذاشت.

اشعار او كانون عشق، پيكار و گرايش به دين و حق پرستى بود و خود كه همواره براى حفظ ارزش هاى مقدس در تلاش بود، با ابزار مختلف جامعه را روشنى مى داد و در قالب شعر به تغذيه فكرى جامعه مى پرداخت. و با شعر انتقادى اوضاع اسفبار عصر خود را به تصوير مى كشيد:

هر چه زيبا ديد اين گردون دون × كرد او را در جهان خوار و زبون

هر كه با گفتار حق مأنوس شد × عاقبت اندر قفس محبوس شد

هر كسى زشت است و عيبش بي شمار × احترامش مى كند اين روزگار

«نور يا» لب بند خاموش از سخن × ورنه چون طوطى شوى غرق مِحَن.(5)

از نظر مرحوم نورى جهان بر عشق استوار است، در عرفان اسلامى خداوند حركت حُبى دارد و مى خواهد صفات و اسماء خويش را در آئينه طبيعت ظاهر سازد:

عشق مجازى مطلب اى عزيز × كه عاقبت از روى تو ريزد تميز

عشق گُل و مُل مكن از خود پديد × عشق بر آن بند كه گل آفريد

هر چه به دنيا همه فانى بود × عشق بر آن بند كه باقى بود.(6)

در اشعار خود كه، بر خواسته از عمق ديندارى و درد اجتماع است و عصاره ايده ئولوژى اش را مى فهماند، اقيانوس بيكران عشق و عرفان را به نمايش مى گذارد و مى گويد:

هنوز لاله رخان در ميان بستانند × به ناز رهزن دينند و خصم ايمانند

بسوز عاشق بيدل كه سالكان طريق × به سوز و ساز توان داد عشق بستانند

ملامتم منما گر به دوست مأنوسم × كه شاكران درش هم عنان كيوانند

به شهر عشق بيا و ببين كه دلشدگان × امير گردش چشم سياه مستانند

دلى كه مهر ندارد درخت بى ثمر است × بتى كه نيست وفايش به هيچ نستانند

گرفتم آن كه از من برگرفتى و رفتى × بترس از آن كه ز دست تو نيز بستانند

مها به عاشق دلداده ناز كن و وفا × كه خلق قيمت وصل تو را نمى دانند

بيا و بر سر خاك من اى پَرى، بنشين × كه كشتگان من بى وفا مسلمانند

بيا به خانه بدوشان مده دل اى «نورى» × كه اين گروه جفا پيشه سُست پيمانند.(7)

هنرمند خوشنويس

اين دانشمند محترم از هنر خوشنويسى نيز برخوردار بود و نمونه اى از خط زيبايش قدرت و ظرافت انگشتانش را بيان مى كند. او با ذوق سرشار هنردوستان را مجذوب خويش مى سازد، و همچون ستاره اى در آسمان هنر مى درخشد.

ويژگي هاى اخلاقى

براى نسل هاى پس از خود، او الگوى علم دوستى و اخلاص در عرصه عمل، بود. در هيچ شرايطى اصول اخلاقى را ناديده نمى گرفت. با وقار سخن مى گفت. در رفاقت ايثار داشت. استعداد و آمادگى ذهنى خوبى داشت. پشتكارش عالى بود.(8)

در تواضع و اخلاص با مردم كم نظير بود. در برخوردهاى اجتماعى كمال فروتنى و اخلاص را مراعات مى كرد: وقتى كه از كنار مغازه ها مى گذشت و يا با فردى برخورد مى كرد. با آن ها دوستانه صحبت مى كرد و به درددل آن ها گوش مى داد.(9)

سيد محمد سجادى دامغانى چنين نقل مى كند: در يكى از جلسات فن خطابه مرحوم نورى به يكى از طلابى كه جزء شاگردانش بود، گفت: اگر از كتاب هايى كه براى شما معرفى كردم، استفاده مى كرديد، صحبت شما سودمندتر بود. آن طلبه خيلى ناراحت شد و عكس العمل تُندى از خود نشان داد. استاد نورى از جا بلند شد و بسيار متواضعانه صورت آن طلبه را بوسيد و گفت: منظور بدى نداشتم.

عاشق و دلباخته اهل بيت علیهم السلام بود و هر زمان كه اسم اهل بيت علیهم السلام را مى شنيد و يا خود از آن ها ياد مى كرد، آثار غم و اندوه در چهره اش ظاهر مى شد. در هنگام مطالعه و يا زمانى كه در كنارش كتابى بود، پايش را دراز نمى كرد تا به كتاب بى احترامى نشود. هرگز از سواد ديگران سئوال نكرد و اين كار را نمى پسنديد.(10)

نظم در زندگى فردى و اجتماعى از امتيازات ايشان بود. در منبر رفتن، مطالعه، مصاحبت با دوستان و خانواده آن را رعايت مى كرد. در بحث هاى شرعى توجه زياد به (احتياط به شبهه) داشت. در مورد مسائل شرعى زود اظهارنظر نمى كرد. تا سخنى نابجا نگفته باشد.(11)

به تربيت و تزكيه اعضاى خانواده، قبل از پرداختن به امور اجتماعى، اهميت خاصى قائل بود. ساده زيستى از ويژگي هاى بارز اين مرد بزرگ بود. و از هرگونه وابسته شدن به تجملات مادى دورى مى كرد.

آثار اجتماعى و فرهنگى

تأسيس مجمع فرهنگى، مكتب ولي عصر و كانون مهديه، از كارهاى مفيد اين شخصيت بزرگ بود. اين كانون فرهنگى سرچشمه فعاليت نيروهاى انقلابى بود و بعدها شاگردان آن در رأس تشكيلات فرهنگى و سياسى كشور قرار گرفتند و در پيروزى انقلاب سهم داشتند. اين مرد فرزانه با دائر كردن كلاس هاى اخلاق، سياسى و تزريق انديشه اسلامى به جوانان، آنان را براى رسيدن به قله هاى شرف و عزت انقلاب اسلامى راهنمايى كرد.

سخنى چند درباره انجمن هاى اسلامى قم

«مكتب ولى عصر عجل الله تعالی فرجه شریف و كانون مهديه» دو شاخه فرعى از «انجمن هاى اسلامى قم» مى باشد كه هر دو بوسيله يك «شورا» و «يك هيئت مديره ى» واحد و زير نظر راهنماى معنوى جناب آقاى حسن نورى اداره مى شدند. مكتب ولى عصر عجل الله تعالی فرجه شریف شب هاى جمعه براى دانش آموزان دوره دوم متوسطه به بالا و كانون مهديه در صبح هاى جمعه براى دانش آموزان دوره اول متوسطه و ابتدائى، جلسات خود را تشكيل مي دهند.

خاطره از لندن

سيد محمد سجادى دامغانى مى گويد: «استاد در يكى از جلسات فن خطابه فرمود: از طرف آيت الله العظمى گلپايگانى به انگلستان رفته بودم و محل اقامتم هتلى در لندن بود. شب بعد از اداء فريضه و صرف شام، از مسئول هتل (كه مردى مسيحى بود) كتابى براى مطالعه خواستم. مسئول هتل به من گفت، اگر بخواهى كتابى برايت مى آورم كه هر قدر مطالعه كنى، خسته نشوى. او رفت و ترجمه قرآن مجيد را برايم آورد».

جايگاه در بيت آيت الله بروجردى

مرحوم نورى در بيت آيت الله العظمى بروجردى جايگاه خاصى داشت و از حضورش در مراحل آماده سازى كتاب ارزشمند رجال مى توان به اين جايگاه پى برد، خود آن مرحوم مى گفت: «هر صبح آيت الله بروجردى مرا دعا مى كرد كه خدا تو را خير دهد، روزى به خاطر كهنه بودن عبايم، عباى خود را از دوش گرفت و به من هديه فرمود. پس از وفات آيت الله بروجردى شبى ايشان را در خواب ديدم كه من زير بغلش را گرفته بودم و ايشان راه مى رفتند».(12)

دوستان نزديك

دوستانى كه بيشتر از همه در دوره تحصيلات و حيات اجتماعى با ايشان هم صحبت و همنشين بوده اند مى توان به آيت الله فاضل لنكرانى، آيت الله مصباح يزدى، علامه سيد محمدحسين طهرانى و حجة الاسلام والمسلمين آقاى بهجتى و حجة الاسلام موسوى شاهرودى اشاره كرد.

تعداد فرزندان

از مرحوم ميرزا حسن نورى همدانى هشت فرزند باقى ماند. چهار پسر به نام هاى حجة الاسلام شيخ على نورى (فرزند بزرگ، روحانى و مهندس)، محمدصادق، محمدمهدى، محمدجواد، احمد و سه دختر.

عروج ملكوتى

اين مرد خردمند پس از نوشتن كتاب رجال آيت الله العظمى بروجردى در اواسط اسفند ماه سال 1369 (قبل از ماه مبارك رمضان) در منطقه اى بين يزد و كرمان به هنگام سفر تبليغى كه به سيرجان عازم بودند بر اثر تصادف در سن شصت و هفت سالگى، جان به جان آفرين تسليم كرد و بازماندگان و علم دوستان را در سوگ فقدان خويش نشاند.

جنازه اش را ياران صديق و شاگردان باوفايش، بر دوش كشيدند، با اشك روان و دلسوخته، از مسجد امام حسن علیه السلام تا آرامگاه ابدى، جوار قبر دختر امام موسى بن جعفر علیه السلام، حضرت معصومه سلام الله علیها مقبره سوم صحن مطهر تشييع كرده و پس از اقامه نماز به خاك سپردند.

پى نوشت

(1). مجموعه آثار ميرزا حسن نورى، ص 4.

(2). مصاحبه با على نورى، فرزند مرحوم.

(3). مجموعه آثار، ميرزا حسن نورى، ص 6 و 7.

(4). صحيفه نور، ج 2، ص 12.

(5). مجموعه آثار، ص 149.

(6). همان، ص 135.

(7). همان، ص 21.

(8). مصاحبه با آيت الله مسعودى، توليت آستانه مقدسه قم.

(9). مصاحبه با محمدصادق نورى.

(10). همان.

(11). مصاحبه با على نورى.

(12). شايد جريان خواب ديدن آيت الله العظمى بروجردى مربوط به آماده سازى كتاب رجال باشد كه پس از رحلت ايشان، با پشتكار مرحوم نورى پايان پذيرفت.

منبع

سيد غلامحسين صادقى , ستارگان حرم، جلد 5