حسن حجتی واعظ

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

شيخ حسن حجتي ثقة المحدثين واعظ گيلاني

تولد

حسن حجتي در سال 1306 ش. در نجف اشرف و در خانواده‌اي روحاني پاي به عرصه وجود گذاشت. پدرش آيت الله شيخ ابوالقاسم حجتي گيلاني، از علماي معروف رشت بود كه در اواخر عمر به قم مهاجرت نمود. از آثار قلمی ‌‌وي تفسير سوره يوسف و شرح احوال ائمه معصوم علیهم السلام، حاشيه بر مكاسب و رسائل و كفاية الاصول است که به صورت خطي از وي به يادگار مانده است.

تحصيلات و استادان

شيخ حسن حجتي گيلاني، دوران كودكي را در نجف اشرف سپري نمود و چون در سال 1311 ش. پدر بزرگوارش از نجف اشرف به ايران بازگشت، وي نيز همراه پدر به رشت رفت و مشغول تحصيلات علوم جديد و كلاسيك شد و مدرك سيكل را دريافت كرد. پس از آن، پدر بزرگوارش او را در پانزده سالگي براي تحصيل علوم ديني به قم فرستاد.

شيخ حسن در سال 1321 ش. وارد حوزه علميه قم شد و تا سال 1323 ش. در قم مشغول تحصيل بود و در اواخر همان سال، در حالي كه تازه به فراگيري لمعه و قوانين اشتغال داشت، قم را به قصد نجف اشرف ترك كرد و در جوار حرم علوي در حوزه بزرگ نجف اشرف رحل اقامت افكند. وي به مدت دو سال و اندي در آن بلده طيبه مشغول فراگيري سطوح متوسط فقه و اصول گرديد و موفق به اتمام كتاب‌هاي لمعه، قوانين، رسائل و مكاسب شد.

حجة الاسلام حجتي بعد از اتمام رسائل و مكاسب و قسمتي از كفايه و استفاده علمی‌‌ و معنوي از فضاي ملكوتي شهر نجف اشرف، مجدداً در سال 1325 ش. وارد قم شد و از محضر استادان بزرگوار حوزه قم به مدت سه سال، يعني تا سال 1328 ش. و منحصراً از محضر دو دانشمند بزرگوار ميرزا محمدتقي اشراقي واعظ (م 1368 ق) و آقا سيد محمدتقي خوانساري كمال بهره علمی‌‌ و معنوي برد.[۱]

وي بخشي از كفايه، خارج فقه، تفسير، فن خطابه و فلسفه را در محضر آيت الله حاج ميرزا محمدتقي اشراقي و نيز فقه و اصول و اخلاق را در محضر آيت الله حاج سيد محمدتقي خوانساري (م 1371 ق) به اتمام رسانيد.

حجة الاسلام حجتي واعظ از شاگردان خصوصي مرحوم اشراقي بشمار می‌‌رفت؛ زيرا صرف نظر از درس‌هاي اصول، تفسير و فلسفه، كه به نحو عمومی ‌‌از محضرش استفاده می‌‌نمود، مطالب خصوصي و درس‌هاي فردي نيز از معظم‌له فراگرفت و آن چنان مورد لطف و توجه و مايه اميدواري آن فقيد سعيد بود كه مرحوم اشراقي بعد از آن كه شاگرد دست پرورده خود را به عنوان تمرين و امتحان در مدرسه فيضيه به منبر فرستاد و او در مقابل آن همه جمعيت و استادان و فضلا و بزرگان و طلاب از عهده كار منبر، خوب برآمد، خطاب به او كرد و گفت: «من خود را بعد از اين، در شما می‌‌بينم».[۲]

آقاي حجتي به استادش اشراقي واعظ، عشق می‌‌ورزيد و استاد هم، اين شاگرد باهوش و بااستعداد را آيينه تمام نماي وجود خويش می‌‌دانست و در تعليم و تربيت او در جهت ترقي و تكامل علمی‌‌ و اخلاقي و معنوي، از هيچ تلاش و كوششي دريغ نداشت. آقاي حجتي سخنوري را با همه ويژگي‌هاي فصاحت و بلاغت، شجاعت، خلوص و تقوا، آگاهي سياسي، جامعه شناسي، روان شناسي و پاسخ گويي با دو حربه مهم قلم و بيان و... از اين استادِ جامع فراگرفت و در طول عمر بابركت و كوتاهش عملاً اين صفات را به منصه ظهور رساند.

حجة الاسلام والمسلمين آقاي حاج شيخ محمدمهدي تاج لنگرودي دامت بركاته می‌‌فرمايد: «مرحوم حجتي واعظ از نظر فراگيري علوم قرآني و تفسير، عشق و علاقه خاصي به مرحوم حاج ميرزا محمدتقي اشراقي داشت؛ همان اشراقي واعظي كه وقتي در مدرسه فيضيه بر كرسي خطابه قرار می‌‌گرفت، حدود چهار هزار طلبه و مجتهد و مرجع تقليد حضور داشتند و حتي مرحوم آيت الله العظمی ‌‌بروجردي مقید بود به منبر و سخنراني مرحوم اشراقي گوش فرادهد... .[۳]

خدمات اجتماعي، سياسي و ديني

در دهه آخر زندگي مرحوم حجتي، يعني از سال 1328 ش. كه از قم به رشت رفت و در آن جا رحل اقامت افكند تا آبان 1338 ش. اتفاقات مهم و وقايع فراواني در ايران رخ داد؛ همانند جريان 28 مرداد 30 تير، ملي شدن صنعت نفت، مبارزات آيت الله كاشاني و فدائيان اسلام و... از طرفي، ضعف دولت و از طرف ديگر نقشه‌هاي خائنانه بيگانگان در به انحطاط كشاندن فرهنگ و آداب و رسوم مردم، گسترش فساد و بي‌بندوباري، تغيير خط و فعاليت جريانات منحط و ملحدانه توده‌اي‌ها و بهايي‌ها، استقلال كشور و هويت ديني جوانان برومند اين مرز و بوم را به طور جدي تهديد می‌‌كرد.

حجة الاسلام حجتي، در اين دوران به عنوان يكي از سرداران رشيد، در صحنه‌هاي مختلف خدمات ارزشمندي را انجام داد. در اين ده سالي كه آن فقيد سعيد در ميان توده‌هاي مردم می‌‌زيست، به خوبي توانست در دل تمام افراد جامعه جا باز كند و به عنوان شخصيتي نويسنده و سخنوري متعهد در تمام نقاط گيلان، بلكه در بسياري از شهرهاي ايران مطرح شود.[۴]

1. خطابه:

مرحوم حجتي، در فن خطابه و سخنوري، وارث استادش محمدتقي اشراقي بود. او واعظي شجاع و بي‌باك بود كه با سخنان پرجاذبه‌اش شنوندگان خود را مات و مبهوت می‌‌كرد و شعله‌هاي هدايت در سينه‌ها برمی‌‌افروخت.

آيت الله حاج سيد مجتبي رودباري دامت بركاته، از علماي موجه و فعال رشت، در اين باره می‌‌نويسد: «خطابه‌هاي مؤثر و نافذ مرحوم حجتي براي هميشه در فضاي رشت، انزلي، لاهيجان و ساير نقاط گيلان طنين‌انداز بود. حجتي يك فرد بيش نبود، ولي در چند جبهه عليه دشمنان كشور و ديانت شركت می‌‌نمود. قلم، قدم و زبان، حربه‌هاي آتشين او در پيكار با دشمنان بود. روزي به همراه ايشان و جمعي از روحانيون، به آستانه اشرفيه و لاهيجان عزيمت نموديم. آن مرحوم در سه مجلس به منبر رفت و در هر مجلسي مطالب تازه و جداگانه‌اي بيان می‌‌كرد كه در جاي ديگر گفته نشده بود و اين نبوغ و استعداد ذاتي و خدادادي براي همه ما موجب اعجاب و حيرت گرديد».[۵]

حاج محمد جوادي، مدير هفته‌نامه طالب حق و دوست ديرينه مرحوم حجتي، كه از سال 1329 ش. مديريت اين مجله را در رشت عهده‌دار بود، می‌‌نويسد: «زنده‌ياد حجتي عزيز در فن خطابه، شهامت قابل تحسيني داشت، مردم گيلان برخورد شديد ايشان را در منبر با استاندار مقتدر وقت گيلان و وادار نمودن استاندار را به سكوت در مسجد جامع كاسه‌فروشان رشت، فراموش نكرده‌اند. اين انسان والا و آزاده، از تملق و كرنش بي جا به كلي بيزار و متنفر بود. آن چه را كه ديگران جرأت گفتن و نوشتن نداشتند، مرحوم حجتي می‌‌گفت و می‌‌نوشت و در راه حق منتشر می‌‌ساخت».[۶]

محقق نامور، آيت الله زين‌العابدين قرباني - نماينده ولي فقيه در گيلان و امام جمعه محترم رشت - می‌‌گويد: «حجة الاسلام حجتي هنگام سخن سرايي، نقاش هنرمند و صنعتگر ماهر و بي‌نظيري بود و در هنگام نشان دادن نقاط ضعف اجتماع و انتقاد از گوشه و كنار اوضاع زندگي مردم، شعله‌هاي سوزان از سينه و زبانش زبانه می‌‌كشيد».[۷]

آيت الله حاج شيخ عباس محفوظي دامت بركاته درباره بيان سحرآميز آن مرحوم گفته است: «مرحوم حجتي در انتخاب سوژه، استادي بي‌بديل بود. به خوبي به ياد دارم كه او به مناسبتي در مدرسه حاج ملا صادق منبر رفت. آن چنان با حرارت سخن می‌‌گفت كه حتي به آدم فرصت پلك زدن نمی‌‌داد...».[۸]

2. تأليف:

يكي از ويژگي‌هاي منحصر به فرد مرحوم حجتي آن است كه قلمی ‌‌توانا و قدرتمند داشت و آن چه را نمی‌‌توانست در بالاي منابر و در اجتماعات بگويد، از طريق قلم در خلال سطور مقالاتش در مطبوعات، خصوصاً نشريه راه حق، منتشر می‌‌كرد. اغلب مجلات و روزنامه‌هاي آن عصر مسموم و گمراه كننده بود. آن ها به دليل نداشتن هدف و آرماني جز پول و مقام مادي، از نشر هر گونه داستان‌هاي فضيلت كش و عكس‌هاي رذيلت پرور و مطالب گمراه كننده، خودداري نمی‌‌كردند. و از طرفي هم آقاي حجتي نمی‌‌توانست با بيان سحرآساي خود با مردم تمام نقاط كشور سخن بگويد و در نتيجه افكار جامعه را آن طوري كه بايسته است، نوراني و هدايت نمايد؛ از اين جهت، به انتشار مجله وزين راه حق دست زد. و با آن كه كارشكني و مخالفت با نشر آن می‌‌شد، اراده پولادين و عزم آهنين و استقامت و پشتكار عجيب مرحوم حجتي در امور ديني، موجب شد تا بتواند آن را نشر دهد و بدين وسيله خدمت ديگري را به اجتماع ارائه كند.

آيت الله قرباني نيز می‌‌نويسد: «هر كس كه با نشريه ديني «راه حق» آشنايي كاملي داشته است، می‌‌داند كه نشريه وي مقالات متنوع از نويسندگان فاضل و ارجمند آن عصر و زمانِ كشور داشته است و مخصوصاً سرمقاله‌هاي انتقادي و در عين حال مستدل كه بر عليه مفاسد و مظالم حاكم بر كشور با قلم تواناي آن مرحوم نوشته می‌‌شد، چه نقش عالي را در عالم مطبوعات بازي می‌‌كرده و چه خدمت بزرگ به اين آب و خاك، به اين افكار خسته و سركوفته، به اين قرآن و دين، خلاصه به اين اجتماع می‌‌نمود! آري، حجتي با تلاش و فعاليت و پشتكار فوق‌العاده‌اي كه مخصوص به او بود، توانست تا شماره بيست و هفتم آن را منتشر كرده و از اين راه، خدمت خود را در همه جانب تكميل نمايد».[۹]

مرحوم حجتي براي ارتقاي سطح علمی‌‌ مجله، همواره از خوانندگان نظرخواهي می‌‌كرد و به همين جهت، بسياري از شبهات و سؤالات مطرح شده به وسيله مغرضين و اجانب كه در جامعه شيوع می‌‌يافت، در مقالات مجله به بهترين وجه پاسخ داده می‌‌شد.

خصوصيات و كمالات

آقاي حجتي واعظ، داراي اوصاف و خصايص اخلاقي فراواني بود و مردم را مجذوب اخلاق خويش ساخته بود. در اين جا برخي از اوصاف و كمالات وي را می‌‌آوريم:

دليري و شجاعت:

حجتي مردي شجاع و مبارز و سلحشور بود و همواره با مرداني كه از اين روحيه برخوردار بودند، انس و الفت بخصوصي داشت. او در نجف اشرف و قم با مرحوم نواب صفوي آشنا گرديد و تا آخر عمرش با او رفاقت خاصي داشت، و آيت الله كاشاني، امام خميني، اشراقي واعظ، امام موسي صدر و... هم با وي مأنوس بودند. ايشان مبارزات دلاورمردان «فدائيان اسلام» را همواره می‌‌ستود و از آيت الله كاشاني حمايت می‌‌كرد و درباره ملي شدن صنعت نفت سخنراني‌هاي آتشيني داشت. آقاي حجّتي در مقابله با ابتذال و منكرات نيز از هيچ كس واهمه نداشت. آري، يأس و نوميدي در منطق او مفهوم نداشت؛ زيرا عمل و ايمان و فداكاري، از جمله اموري بود كه در سرلوحه برنامه زندگي‌اش بود.

3. حمايت بي دريغ از آيت الله كاشاني:

مرحوم حجتي ارتباط بسيار نزديكي با آيت الله كاشاني داشت و روحيه جوانمردي، سلحشوري، استقلال خواهي و... آن بزرگوار را می‌‌ستود. در زماني كه آيت الله كاشاني در تهران در غربت و انزوا قرار گرفت، آقاي حجتي براي اثبات حقانيت ايشان و تجليل از فداكاري‌ها و رشادت‌هاي آن بزرگوار در عرصه سياسي، معظم‌له را به رشت دعوت نمود كه اين دعوت از سوي آيت الله كاشاني پذيرفته شد.

قبل از ورود آيت الله كاشاني، حجتي واعظ به منظور جلب حمايت مردم خطه گيلان و در جهت تجليل از آيت الله كاشاني، سخنراني‌هاي بسيار داغ و پرشوري ايراد كرد. تلاش‌هاي وي موجب شد تا جمعيت فراواني براي استقبال از آيت الله كاشاني، به امامزاده هاشم (واقع در 35 كيلومتري جاده رشت-تهران) بروند. به اين ترتيب، آيت الله كاشاني در ميان انبوه جمعيت با تجليل فراوان وارد رشت شد و در منزل آيت الله ضيابري[۱۰] ساكن گرديد.

آن گاه علما و مردم دسته دسته براي ديدن ايشان به منزل آيت الله ضيابري می‌‌رفتند. گاهي جمعيت به قدري زياد بود كه ناچار آقاي حجتي از طرف معظم‌له براي آنان سخنراني می‌‌كرد. اين كار ارزشمند آقاي حجتي، ضربه بسيار بزرگي بر پيكر مخالفان روحانيت و به خصوص دشمنان آيت الله كاشاني وارد ساخت. در همين سفر بود كه آيت الله كاشاني براي ديدن بندر انزلي رفت و مردم نيز لانه‌هاي فساد آن شهر را تخريب نمودند كه موجب خوشحالي مؤمنين و وحشت عوامل دولتي در منطقه گرديد.[۱۱]

4. مخالفت با تغيير خط:

در زمان آيت الله العظمی ‌‌بروجردي يكي از موضوعاتي كه در جرايد مطرح بود، مسأله تغيير خط بود. آيت الله العظمی ‌‌بروجردي با متصديان اين امر شديداً برخورد و اظهار مخالفت كرد و معتقد بود كه با شكل گرفتن اين امر، «فرهنگ اسلامي» به خطر خواهد افتاد؛ همچنان كه استعمار در تركيه، خط عربي را محو نمود و زبان و خط لاتين در آن جا رايج و تاريخ اسلامی ‌‌به تاريخ ميلادي مبدل گرديد.[۱۲]

حجة الاسلام حجتي براي فرونشاندن اين نغمه شوم وارد ميدان نبرد شد؛ زيرا او به خوبي می‌‌دانست كه هر فكري كه بخواهد رابطه گذشته را با حال، از هم بگسلد، مثل اين است كه بخواهد رشته‌هاي حيات ملت و اصالت آنان را قطع سازد و آنان را از ميان ببرد. او می‌‌دانست كمترين تغييري كه در خط رخ دهد، تغييرات متعدد ديگري را به دنبال خواهد داشت كه به استقلال و قوميت ما لطمه خواهد زد.

آري، او با انسان‌هاي خود فروخته و ايادي استعمار كه می‌‌خواستند زمينه‌هاي هجوم بيگانگان را در ايران مهيا سازند، به شدت مخالفت كرد و غيورانه و شجاعانه در مقابل آنان می‌‌ايستاد.

5. مبارزه با مفاسد فرهنگي:

مرحوم حجتي در احياي امر به معروف و نهي از منكر، كوشا بود و از هر فرصت، در اجراي اين فريضه الهي كمال بهره را می‌‌برد.

6. توجه به احكام فقهي:

آقاي حجتي به مسائل فقهي بسيار حساس بود و از قوانين الهي و شريعت نبوي براي تسهيل امور مردم بهره می‌‌جست.

7. راهنمايي طلاب جوان:

حجة الاسلام شيخ حسن حجتي براي طلاب جوان همانند دوستي مهرمان و پدري دلسوز و همكاري صديق بشمار می‌‌رفت و مرشد و راهنماي آنان در امر خطير تبليغ و ترويج احكام نوراني اسلام بود.

ويژگي‌هاي ديگر شیخ

آقاي حاج محمد جوادي، با اشاره به برخي سجاياي اخلاقي مرحوم حجتي گفته است: «از هيچ كس جز خدا بيم و هراس نداشت. از تملق و كرنش بي‌جا به كلي بيزار بود و با صراحت عجيبي اين شيوه ناپسند و مذموم را تقبيح می‌‌كرد. در راه مبارزه با فساد و منكرات، سرسخت و در برابر حقايق، بي‌پرده و در انتقاد، مستدل و متهور بود. هرگز به خاطر خوش آمدگويي اين و آن، برخلاف معتقدات قلبي خود سخن نمی‌‌گفت. محضرش بسيار گرم و شيرين و سرشار از لطف و ذوق بود. تا آخرين لحظات عمر در راه اعتلاي نام پرافتخار مذهب «تشيع» هيچ گاه از پاي ننشست و با شهامت هر چه تمامتر از حريم مقدس «اسلام» در آن روزهاي پرخوف و خطر، جانانه دفاع نمود. اين سخنور كم‌نظير و سخندان باصفا و صميمي، حامی ‌‌ضعفا و ستم ديدگان و خانه‌اش پناهگاه و ملجأ براي ارباب رجوع بود. آوازه شهرتش به ساير كشورهاي اسلامی ‌‌نيز رسيده بود.

شادروان حجتي در مبارزات سياسي، همگام با مردم و در جهت مصالح ملي، خدمات ارزنده‌اي نمود كه سخنراني‌هاي آن مرحوم در ميتينگ پنجاه هزار نفري اتحاديه مسلمين گيلان و بازاريان (در ميدان شهرداري رشت)...، عليه حكومت غاصب قوام السلطنه در واقعه سي تير، هيچ گاه از ياد مردم گيلان نمی‌‌رود و همچنين با تشكيل اجتماعات و ايراد سخنراني‌ها و اعلاميه‌ها مردم را عليه شركت نفت انگليسي ايران برمی‌‌انگيخت و در مورد ملي شدن صنعت نفت و آگاهي دادن مردم گيلان نقش حساس و مؤثري داشت.

خطيب محبوب گيلان، ورزشكار بود؛ در صورتي كه در آن زمان علما و روحانيان كمتر به امر ورزش می‌‌پرداختند. (او همچنين به) رانندگي می‌‌پرداخت با رانندگي خود نشان داد كه پيشرفت‌هاي علمی ‌‌امروز مغايرتي با اسلام ندارد.[۱۳]

وفات

حجة الاسلام حاج شيخ حسن حجتي واعظ با آن كه عمرش كوتاه بود، ولي در اين مدت كوتاه خويش، خوش درخشيد و خدمات شاياني را براي خلق خدا انجام داد. او سرانجام در پنجم آبان 1338 ش. در جاده قم-اصفهان تصادف كرد و دارفاني را وداع گفت.

تشييع جنازه كم‌نظيري در قم از ايشان شد و مرحوم آيت الله حاج سيد مرتضي مرتضوي لنگرودي بر پيكرش نماز گزارد و زماني كه كاروان رشتي‌ها براي شركت در فاتحه به قم آمده بودند، مرحوم شهشاني از زحمات مرحوم حجتي، مخصوصاً در تغيير خط (و مخالفت جدي وي با سعيد نفيسي) سخنان جالبي مطرح نمود.[۱۴] مرحوم آيت الله بروجردي از موضوع تغيير خط به لاتين بسيار متأثر شد و فرمود: چرا در زمان حيات اين گونه افراد، مرا باخبر نمی‌‌سازيد؟!».[۱۵]

مرحوم حجتي و فرزندش بعد از تشييع و نماز، در قبرستان شيخان قم دفن شد.



به دستور دانشمند معظم آيت الله امام موسي صدر، كه از دوستان و ياران صميمی ‌‌مرحوم حجتي واعظ بود، براي سنگ قبر حجة الاسلام آقاي حاج شيخ حسن حجتي عبارتي نوشته شد كه نشان دهنده عظمت روحي و اخلاقي آن مرحوم در نزد دوستان و ياران صميمی‌‌ و بزرگاني همچون امام موسي صدر است.

آن عبارت چنين است: «در اين مكان، خورشيد درخشان شمال ايران، زبان گوياي اسلام، سپر محكم دين، ركن الاسلام والمسلمين، ثقة المحدثين آقاي حاج شيخ حسن حجتي نجفي طاب ثراه غروب كرده است. حوزه‌هاي علميه قم و نجف به تربيت و تكميل او همت گماشته و عمر كوتاه سي و دو ساله‌اش مشحون از خدمات ذي‌قيمت و كم‌نظير به وسيله زبان و قلم و قدم به اسلام و مسلمين بوده است. طنين خطابه‌هاي مؤثر و شماره‌هاي مجله وزين راه حق و خدمات او به مردم هرگز فراموش نمی‌‌شود. فضايل اخلاقي و كمالات انساني، او را در شمار فرزندان حقيقي اسلام درآورده است...».

پانویس

  1. «افول ستاره فروزان از آسمان اسلام»، زين العابدين قرباني، مجله مجموعه حكمت، سال سوم، شماره 10، آذر سال 1338 ش. ص 22-19 از حجة الاسلام آقاي معمائي رودسري كه اين مجله قديمی ‌‌را در اختيارم گذاشت، تقدير می‌‌نمايم.
  2. همان، ص 20.
  3. مصاحبه نگارنده با آيت الله حاج شيخ محمدمهدي تاج لنگرودي، از خطباي محترم تهران.
  4. مجله طالب حق، محمد جوادي، رشت، آبان 1379 ش.
  5. همان مقاله «آخرين ديدار»، سال 1339 ش. ص 3.
  6. متن مصاحبه حاج محمد جوادي - مدير هفته نامه طالب حق - با راديو گيلان، آبان 1380 ش.
  7. مجله مجموعه حكمت، ص 21.
  8. مصاحبه نگارنده با آيت الله حاج شيخ عباس محفوظي، از مدرسين عالي مقام حوزه قم.
  9. مجله مجموعه حكمت، ص 21.
  10. جهت اطلاع از شرح حال و مبارزات وي، ر.ك: دانشوران و دولتمردان گيل و ديلم؛ گنجينه دانشمندان، اسناد انقلاب اسلامی‌‌ و بررسي و تحليلي از نهضت امام خميني.
  11. هفته نامه طالب حق، سال 1379 و مصاحبه محمد جوادي با راديو گيلان، سال 1380 ش.
  12. براي اطلاع بيشتر، ر.ك: علل پيشرفت اسلام و انحطاط مسلمين، زين العابدين قرباني، ص 440 به بعد.
  13. مصاحبه حاج محمد جوادي با راديو گيلان، (با اندكي تغيير).
  14. استعمار انگليس براي از بين بردن اسلام و مسلمانان، ترفندهاي فراواني را انجام داد كه «تغيير خط فارسي» يكي از آن ها بود اين امر به دنبال كشف حجاب و اتحاد شكل لباس به وسيله رضاخان و ايادي مزدور مطرح شد كه با مخالفت صريح مراجع و بزرگان خصوصاً آيت الله بروجردي مواجه شد و طرح مزبور در نطفه خفه گرديد و استعمار می‌‌خواست با طرح چنين ترفندي، ملت غيور ايران را نيز دچار همان بلايي كند كه بر سر مسلمانان تركيه آمده است و هويت ديني و ملي را از آنان گرفت، اما خوشبختانه اين طرح در ايران با شكست مواجه گرديد. (ر.ك: علل پيشرفت اسلام و انحطاط مسلمين).
  15. دانشوران و دلتمردان گيل و ديلم، ص 157.

منابع

  • محمدتقي ادهم‌نژاد لنگرودي، ستارگان حرم، جلد 16، صفحه 186-210.