حجت: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(ویرایش)
 
(۱۴ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
{{نیازمند ویرایش فنی}}
+
«حُجّة» واژه ای بکار رفته در [[قرآن]] و اصطلاحى در [[منطق]] است و آن چیزی است که بدان مخالف خود را مغلوب و رأی خود را ثابت کنند. همچنین «حجّت» از القاب [[امام زمان عجل الله فرجه الشریف|امام دوازدهم]] (عجل الله تعالی فرجه) است.
 
 
(حجة) واژه ای به کار رفته در قرآن و اصطلاحى و مبحثی در منطق است و هر چیزی است که بدان مخالف خود را مغلوب و رأی خود را ثابت کنند. همچنین حجت از القاب امام دوازدهم (عج) است.
 
  
 
==معنای لغوی حجت==
 
==معنای لغوی حجت==
  
معناى لغوى حجت در عربى، وسیله پیروزى در هنگام مخاصمه (خلیل‌بن احمد، ذیل «حج»)، بیانگر صحت ادعاى یكى از طرفین منازعه (راغب اصفهانى، ذیل «حج») و برهان و دلیل (ابن‌منظور، ذیل «حجج») است. دانشنامه جهان اسلام، مدخل حجت(1) از سعید عدالت‌نژاد، در دسترس در [http://lib.eshia.ir/23019/1/5832 کتابخانه فقاهت]، بازیابی: 16 فروردین 1392
+
حجت در عربى، به معانى گوناگون: وسیله پیروزى در هنگام مخاصمه ([[خلیل فراهیدی|خلیل‌ بن احمد]]، ذیل «حج»)، بیانگر صحت ادعاى یکى از طرفین منازعه ([[راغب اصفهانی|راغب اصفهانى]]، ذیل «حج») و برهان و دلیل ([[ابن منظور|ابن‌منظور]]، ذیل «حجج») آمده است.<ref>دانشنامه جهان اسلام، مدخل حجت از سعید عدالت‌نژاد، در دسترس در [http://lib.eshia.ir/23019/1/5832 کتابخانه فقاهت]، بازیابی: ۱۶ فروردین ۱۳۹۲.</ref>
  
==حجت در قرآن ==
+
==حجت در قرآن==
  
در قرآن در چندین جا کلمه حجة آمده است:
+
در [[قرآن|قرآن کریم]] در چندین جا کلمه «حجة» ذکر شده است:
  
#«قل فلله الحجة البالغة»(سوره انعام/آیه150) بگو خدای راست بر شما حجتی رسا و تمام که قطع اعذار و شبهات کند<br>مقصود از حجت در این آیه برهان است بر نفی قول جبریان، گفتند اگرخدا می خواست ما مشرک نمی شدیم و پدران ما هم، و چیزی را بی دستوری او حرام نمی کردیم خداوند بر آنها حجت آورد که شما بر مدعای خویش دلیل ندارید چیزی به گمان و پندار خویش می گوئید برای آنکه بر خدای حکیم حجت تمام کنید و بهانه در کفر و معصیت خویش بیاورید اما حجت خدا بر شما تمام است چون کسی را که مختار نباشدعذاب نمی کند خداوند تعالی می تواند به جبر مردم را بکار دارد اما نمی خواهد او مانند سلطان قاهری است که رعیت خویش را آزاد گذارده است اگر جبر می خواست مردم را مجبور به طاعت و ایمان می کرد نه به کفر و عصیان «فلو شاء لهدیکم اجمعین»(ج5ص85).(رجوع به جبر شود
+
۱. {{متن قرآن|«قُلْ فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ فَلَوْ شَاءَ لَهَدَاكُمْ أَجْمَعِينَ»}}؛ ([[سوره انعام]]/آیه ۱۴۹) بگو خدای راست بر شما حجتی رسا و تمام که قطع اعذار و شبهات کند.  
#«لئلا یکون للناس علی الله حجة بعد الرسل»(سوره نساء/آیه 163) خداوند پیغمبران فرستاد مژده دهنده و بیم کننده تا مردم  را پس از فرستادن پیغمبران بر خدای حجت نباشد<br>حجت آن است که مردم در قیامت با خدای گویند ما نمی دانستیم دین و شریعت چیست و خبر نداشتیم که اگر کسی مخالفت فرمان کند معذب خواهد شد یا اگر فرمان برد در نعیم ابد خواهد بود از این جهت خداوند پیغمبران فرستاد تا مردم نتواند بر خدای تعالی حجت آورند و این نیز دلیل بطلان جبر و اثبات عدل خداست.
 
#«وتلک حجتنا آتیناها ابراهیم علی قومه»(سوره انعام/آیه83) خداوند به حضرت ابراهیم علیه السلام برهان آموخت که با مشرکین زمان خویش احتجاج کند.
 
#«والذین یحاجون فی الله من بعد ما استجیب له حجتهم داحضة»(سوره شوری/آیه16) چون یک بار حجت آوردند و حق ثابت گردید اگر باز کسی مجادله کند گفتارش پذیرفته نیست و حجتش باطل. مثلا به اعجاز قرآن و اخبار غیب آن دانستیم کلام خداست و کسی مانند او نیاورده است اگر ندانیم آیات متشابهه آن برای چیست یا مناسبت میان آیات را ندانیم یقین ما شکسته نمی شود، یا وقتی ما از رؤیای صادقه دانستیم عالمی غیر از عالم محسوس موجود است که در آنجا مجردات غیبی از آینده آگاهند اگر کسی شبهه نماید که مجردات عالم غیب معقول نیست از او پذیرفته نمی شود، یا وقتی به آثار حکمت و مصالح و آثار عجیبه هر چیز دانستیم خالق عالم با شعور و اراده است شبهه آنکه شرور و بلاهای آسمانی و زمینی مانند زلزله و قحط و وبا و امثال آن برای چیست قابل اعتنا نیست مثل آنکه می دانیم آتش می سوزاند اما اگر دیدیم کسی آتش در دست می گیرد و یا در دهان می گذارد و نمی سوزد در سوزاندن آتش شک نمی کنیم هر چند علت نسوختن آن کس را ندانیم.<ref> علامه شعرانی، نثر طوبی، ذیل واژه حجت </ref>
 
  
==حجت در روایات==
+
مقصود از حجت در این [[آیه]]، [[برهان]] است بر نفی قول [[جبریه|جبریان]]، گفتند: اگر خدا می خواست ما و پدران ما مشرک نمی شدیم و چیزی را بی دستور او [[حرام]] نمی کردیم. خداوند بر آنها حجت آورد که شما بر مدعای خویش دلیل ندارید چیزی به گمان و پندار خویش می گوئید برای آنکه بر خدای حکیم حجت تمام کنید و بهانه در کفر و معصیت خویش بیاورید، اما حجت خدا بر شما تمام است چون کسی را که مختار نباشد، عذاب نمی کند. خداوند تعالی می تواند به جبر مردم را بکار دارد اما نمی خواهد. او مانند سلطان قاهری است که رعیت خویش را آزاد گذارده است، اگر جبر می خواست مردم را مجبور به طاعت و [[ایمان]] می کرد نه به [[کفر]] و عصیان. «فَلَوْ شَاءَ لَهَدَاكُمْ أَجْمَعِينَ».  
در زیارت جامعه کبیره امامان سلام اللّه علیهم اجمعین را به عنوان حجت خداوند معرفی شده اند. در روایات شیعه امامان (صلوات اللّه و سلامه علیه) حجت بالغه خداوند هستند، همانگونه که قرآن حجت خداوند است. امیرمؤمنان على(ع) در جایى از نهج البلاغه مى‌فرماید: «و کفى بالکتاب حجیجا»(نهج البلاغه خطبه 83.) قرآن براى حجت کافى است در جایى دیگر مى‌فرماید: «انا شاهد لکم و حجیج یوم القیامة عنکم»(نهج البلاغه خطبه 176.) من شاهد شما و حجت خداوند در روز قیامت بر شما هستم.» و این همان محتواى حدیث متواتر ثقلین است که پیامبر اکرم(ص) این دو یادگار گرانبها را براى امّت بعد از خود باقى گذارد. حضرت امیرمؤمنان على(ع) از نبى اعظم(ص) نقل مى‌فرمایند که حضرت فرمود: «انا و علىٌ و فاطمة و الحسن و الحسین و تسعة من ولد الحسین حجج اللّه على خلقه اعداؤنا اعداء اللّه و اولیاءنا اولیاء اللّه»(بحار الانوار، ج 36، ص 228.) من، على، فاطمه،حسن، حسین و نه فرزند حسین حجت‌هاى خدا بر خلق او هستیم، دشمنان ما دشمنان خدا، دوستان ما دوستان خدا هستند.
 
  
«اباصلت هروى» خادم حضرت امام رضا(ع) مى‌گوید:
+
۲. {{متن قرآن|«لِئَلَّا یکونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ»}}؛ ([[سوره نساء]]/آیه ۱۶۵) خداوند پیغمبران فرستاد مژده دهنده و بیم کننده تا مردم را پس از فرستادن پیغمبران بر خدای حجت نباشد.
  
امام رضا(ع) با هر کس با زبان خودش سخن مى‌گفت به خدا سوگند که فصیح‌ترین مردم و آگاه‌ترین آنها به هر زبان و امتى بود روزى به آن حضرت گفتم اى پسر پیامبر من تعجب مى‌کنم که شما با همه این زبانها با اختلافى که دارند آشنا هستید!! حضرت فرمود: «یا ابا الصلت انا حجة اللّه على خلقه و ما کان لیتخذ حجة على قوم و هو لایعرف لغاتهم»(بحار الانوار، ج 26، ص 190.) اى اباصلت من حجت خدا بر بندگان او هستم و خداوند کسى را که آشناى به زبان قومى نباشد حجت بر آنان قرار نمى‌دهد.  
+
حجت آن است که مردم در [[قیامت]] با خدای گویند ما نمی دانستیم [[دین]] و [[شریعت]] چیست و خبر نداشتیم که اگر کسی مخالفت فرمان کند معذب خواهد شد یا اگر فرمان برد در نعیم ابد خواهد بود. از این جهت خداوند [[پیامبران|پیغمبران]] فرستاد تا مردم نتواند بر خدای تعالی حجت آورند و این نیز دلیل بطلان [[جبر]] و اثبات [[عدل الهی|عدل]] خداست.
  
در ضمن حدیثی طولانی از امام رضا علیه السلام در معنای امام آمده است:» «... الامام امین اللّه فى خلقه و حجته على عباده و خلیفته فى بلاده و الداعى الى اللّه و الذاب عن حرم اللّه ..امام امین خداست در میان خلقش و حجت او بر بندگانش و خلیفه او در بلادش و دعوت کننده به سوى او و دفاع کننده از حریم اوست ( اصول کافى جلد اول ص‌200 باب نادر جامع فى فضل الامام و صفاته)
+
۳. {{متن قرآن|«وَتِلْک حُجَّتُنَا آتَینَاهَا إِبْرَاهِیمَ عَلَىٰ قَوْمِهِ»}}؛ ([[سوره انعام]]/آیه ۸۳) خداوند به [[حضرت ابراهیم علیه السلام|حضرت ابراهیم]] علیه السلام برهان آموخت که با مشرکین زمان خویش احتجاج کند.
  
===ضرورت وجود حجت معصوم===
+
۴. {{متن قرآن|«وَالَّذِینَ یحَاجُّونَ فِی اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مَا اسْتُجِیبَ لَهُ حُجَّتُهُمْ دَاحِضَةٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ»}}؛ ([[سوره شوری]]/آیه ۱۶) چون یک بار حجت آوردند و [[حق]] ثابت گردید، اگر باز کسی مجادله کند گفتارش پذیرفته نیست و حجتش باطل است.
  
امامان معصوم که حجت اند واسطه بین خداوند و مردم اند، این انسانهاى برگزیده مأموریت هدایت انسانها را در تداوم راه ترسیم شده از ناحیه پیامبر اکرم(ص) دارند بر این اساس است که در روایات آمده حجت قبل از آنکه افراد عادى خلقت شوند هست و آخرین فردى که از جهان رخت بر مى‌بندد حجت خداست.  
+
مثلا به [[اعجاز قرآن]] و اخبار غیب آن دانستیم کلام خداست و کسی مانند او نیاورده است. اگر ندانیم [[متشابهات|آیات متشابهه]] آن برای چیست یا مناسبت میان آیات را ندانیم، [[یقین]] ما شکسته نمی شود. یا وقتی ما از رؤیای صادقه دانستیم عالمی غیر از عالم محسوس موجود است که در آنجا مجردات غیبی از آینده آگاهند، اگر کسی شبهه نماید که مجردات عالم غیب معقول نیست از او پذیرفته نمی شود. یا وقتی به آثار [[حکمت الهی|حکمت]] و مصالح و آثار عجیبه هر چیز دانستیم خالق عالم با شعور و اراده است، شبهه آنکه شرور و بلاهای آسمانی و زمینی مانند زلزله و قحط و وبا و امثال آن برای چیست قابل اعتنا نیست. مثل آنکه می دانیم آتش می سوزاند اما اگر دیدیم کسی آتش در دست می گیرد و نمی سوزد در سوزاندن آتش شک نمی کنیم هر چند علت نسوختن آن کس را ندانیم.<ref>علامه شعرانی، نثر طوبی، ذیل واژه حجت.</ref>
  
از این روست که اولین باب کتاب حجت اصول کافى باب «الاضطرار الى الحجة» (باب ناگزیرى از حجت) است. و نیز بابى داریم تحت این عنوان که «باب انّ الارض لاتخلو من حجة» اینکه زمین بدون حجت نمى‌ماند. و نیز بابى تحت این عنوان که «ان الحجة لاتقوم لله على خلقه بامام» حجت خدا بر خلقش برپا نشود مگر به وجود امام. روایات فراوانى در این ابواب هست که گویاى ضرورت حجت در هر عصر و زمان است. سه روایت را در اینجا مى‌آوریم:
+
==حجت در روایات==
  
1- حضرت امام باقر(ع) فرمود:
+
در روایات [[شیعه]] و به ویژه [[زیارت جامعه کبیره]]، [[امامان معصوم|امامان]] (سلام اللّه علیهم اجمعین) به عنوان حجت بالغه [[خداوند]] معرفی شده اند. همانگونه که [[قرآن]] حجت خداوند است.
:«و اللّه ما ترک اللّه ارضا منذ قبض آدم الا و فیها امام یهتدى به الى اللّه و هو حجته على عباده و لاتبقى الارض بغیر امام حجة لله على عباده؛(اصول کافى جلد اول ص 178و 179، باب ان الارض لا تخلو من حجة، ح‌8.)
 
  
:به خدا سوگند از زمانى که خداوند آدم را قبض روح نمود زمین را بدون امامى که بوسیله او به سوى خدا رهبرى شوند وانگذارد و او حجت خدا بر بندگانش هست و زمین بدون امامى که حجت خدا باشد بر بندگانش وجود ندارد
+
[[امام علی علیه السلام|امیرمؤمنان على]] علیه السلام در جایى از [[نهج البلاغه]] مى‌فرماید: «و کفى بالکتاب حَجیجا».<ref>نهج البلاغه، خطبه ۸۳.</ref> قرآن براى حجت کافى است. در جایى دیگر مى‌فرماید: «انا شاهد لکم و حجیج یوم القیامة عنکم».<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۷۶.</ref> من شاهد شما و حجت خداوند در روز قیامت بر شما هستم». و این همان محتواى حدیث متواتر [[حدیث ثقلین|ثقلین]] است که [[پیامبر اسلام|پیامبر اکرم]] صلی الله علیه و آله این دو یادگار گرانبها را براى امّت بعد از خود باقى گذارد.
  
2- در روایتى ابوحمزه مى‌گوید به امام صادق(ع) عرض کردم آیا زمین بدون امام مى‌ماند حضرت فرمود:
+
[[امام علی علیه السلام|حضرت على]] علیه السلام از نبى اعظم صلی الله علیه و آله نقل مى‌فرمایند که حضرت فرمود: «انا و علىٌ و فاطمة والحسن والحسین و تسعة من ولد الحسین حجج اللّه على خلقه اعداؤنا اعداء اللّه و اولیاءنا اولیاء اللّه».<ref>بحارالانوار، ج۳۶، ص۲۲۸.</ref> من، على، فاطمه، حسن، حسین و نه فرزند حسین حجت‌هاى خدا بر خلق او هستیم، دشمنان ما دشمنان خدا، دوستان ما دوستان خدا هستند.
:«لو بقیت الارض بغیر امام لساخت»(همان حدیث‌10.)
 
  
:اگر زمین بدون امام باشد فرو مى‌رود
+
«[[اباصلت هروی|اباصلت هروى]]» خادم [[امام رضا]] علیه السلام مى‌گوید: حضرت رضا علیه السلام با هر کس با زبان خودش سخن مى‌گفت، به خدا سوگند که فصیح‌ترین مردم و آگاه‌ترین آنها به هر زبان و امتى بود. روزى به آن حضرت گفتم: اى پسر پیامبر من تعجب مى‌کنم که شما با همه این زبانها با اختلافى که دارند آشنا هستید!! حضرت فرمود: «یا ابا الصلت انا حجة اللّه على خلقه و ما کان لیتخذ حجة على قوم و هو لایعرف لغاتهم».<ref>بحارالانوار، ج۲۶، ص۱۹۰.</ref> اى اباصلت من حجت خدا بر بندگان او هستم و خداوند کسى را که آشناى به زبان قومى نباشد حجت بر آنان قرار نمى‌دهد.
  
3- در روایتى حضرت امام صادق(ع) فرمود:
+
در ضمن [[حدیث|حدیثی]] طولانی از امام رضا علیه السلام در معنای امام آمده است: «...الامام امین اللّه فى خلقه و حجته على عباده و خلیفته فى بلاده والداعى الى اللّه والذاب عن حرم اللّه...؛ امام امین خداست در میان خلقش و حجت او بر بندگانش و خلیفه او در بلادش و دعوت کننده به سوى او و دفاع کننده از حریم اوست.<ref>اصول کافى، جلد اول، ص‌۲۰۰، باب نادر جامع فى فضل الامام و صفاته.</ref>
  
:«الحجة قبل الخلق و مع الخلق و بعد الخلق؛(اصول کافى جلد اول ص‌177 باب ان الحجة لا تقوم لله على خلقه الا بامام، ح 4.)
+
همچنین حجت یا حجةالعصر یا حجةالزمان یا حجةالخلف، لقب امام دوازدهم شیعه، [[امام زمان عجل الله فرجه الشریف|محمد بن حسن العسکری مهدی]] علیه السلام است.<ref>لغت نامه دهخدا، در دسترس در [http://www.vajehyab.com/dehkhoda/%D8%AD%D8%AC%D8%AA-3 واژه یاب]، بازیابی: ۱۶ فروردین ۱۳۹۳.</ref>
  
:حجت خدا پیش از خلق بوده و باخلق بوده و بعد از خلق هم مى‌باشد. <ref> سید احمد خاتمى، "امامان ؛ حجت هاى خداوند"، نشریه پاسدار اسلام 1386 شماره 23، در دسترس در [http://www.ensani.ir/fa/content/53038/default.aspx  پرتال جامع علوم انسانی]، بازیابی:16 فروردین 1393 </ref>
+
'''ضرورت وجود حجت معصوم:'''
  
==حجت در منطق==
+
[[امامان معصوم]] که حجت اند، واسطه بین خداوند و مردم اند، این انسانهاى برگزیده مأموریت هدایت انسانها را در تداوم راه ترسیم شده از ناحیه [[پیامبر اسلام|پیامبر اکرم]] صلی الله علیه و آله دارند بر این اساس است که در روایات آمده حجت قبل از آنکه افراد عادى خلق شوند هست، و آخرین فردى که از جهان رخت برمى‌بندد، حجت خداست.
  
علامه شعرانی می گوید منطقیان اصطلاحشان را از قرآن گرفته اند..<ref> علامه شعرانی، نثر طوبی، ذیل واژه حجت </ref>
+
از این روست که اولین باب کتاب حجت [[اصول کافی|اصول کافى]] باب «الاضطرار الى الحجة» (باب ناگزیرى از حجت) است. و نیز بابى داریم تحت این عنوان که «باب انّ الارض لاتخلو من حجة» این که زمین بدون حجت نمى‌ماند و نیز بابى تحت این عنوان که «ان الحجة لاتقوم لله على خلقه الا بامام» حجت خدا بر خلقش برپا نشود مگر به وجود امام. روایات فراوانى در این ابواب هست که گویاى ضرورت حجت در هر عصر و زمان است. سه روایت را در اینجا مى‌آوریم:
  
این اصطلاح، در المنطقیات فارابى (ج 3، ص 48، 52، 56ـ 58) و پیش از آن در ترجمه عربى منطق ارسطو (جدل، 105 الف 20، 158الف 31)، در بحث از مواضع جدل، به‌كار رفته است.
+
*[[امام باقر]] علیه السلام فرمود: «واللّه ما ترک اللّه ارضا منذ قُبض آدم الّا و فیها امام یهتدى به الى اللّه و هو حجته على عباده و لاتبقى الارض بغیر امام حجة لله على عباده؛ به خدا سوگند از زمانى که خداوند آدم را قبض روح نمود زمین را بدون امامى که بوسیله او به سوى خدا رهبرى شوند وانگذارد و او حجت خدا بر بندگانش هست و زمین بدون امامى که حجت خدا باشد بر بندگانش وجود ندارد».<ref>اصول کافى، جلد اول، ص۱۷۸ و ۱۷۹، باب ان الارض لاتخلو من حجة، ح‌۸.</ref>
  
ابن‌سینا در اشارات، آخرین اثر فلسفى خود، منطق را به دو بخشِ معرّف و حجت تقسیم كرده است و از آن پس منطق‌دانانى همچون غزالى، فخررازى، ابن‌سهلان ساوى و دیگران، از وى پیروى كردند.
+
*در روایتى [[ابوحمزه ثمالی|ابوحمزه]] مى‌گوید: به [[امام صادق]] علیه السلام عرض کردم آیا زمین بدون امام مى‌ماند؟ حضرت فرمود: «لو بقیت الارض بغیر امام لساخَت»؛ اگر زمین بدون امام باشد، فرو مى‌رود.<ref>همان، حدیث‌ ۱۰.</ref>
  
ابن‌سینا در اشارات (ج 1، ص 229) حجت را تركیب ثانى دانسته است كه از قضایا تركیب می‌شود و تركیب اول را براى قضایا دانسته است كه از مفردات، یا به عبارت دیگر از موضوع و محمول، تركیب می‌شوند. به گفته او در دانشنامه علائى (ص 59)، حجت نحوه رسیدن به «تصدیق مجهول» است. بنابر تعریف دیگر، حجت قولى است مؤلَّف از اقوال و قضایا، با هیئت و صورتى خاص كه به‌وسیله آن قضیه مجهولى كشف می‌شود.
+
*در روایتى امام صادق علیه السلام فرمود: «الحجة قبل الخلق و مع الخلق و بعد الخلق؛ حجت خدا پیش از خلق بوده و با خلق بوده و بعد از خلق هم مى‌باشد».<ref> اصول کافى، جلد اول، ص‌۱۷۷؛ باب ان الحجة لا تقوم لله على خلقه الا بامام، ح۴.</ref><ref>سید احمد خاتمى، "امامان؛ حجت هاى خداوند"، نشریه پاسدار اسلام، ۱۳۸۶، شماره ۲۳، در دسترس در [http://www.ensani.ir/fa/content/53038/default.aspx پرتال جامع علوم انسانی]، بازیابی: ۱۶ فروردین ۱۳۹۳.</ref>
  
حجت محوری‌ترین و مهم‌ترین مبحث منطق است و بسیارى از مباحثی‌كه پیش‌از آن مطرح می‌شود، درواقع به‌منزله تمهید مقدمه براى طرح این بحث است.
+
==حجت در منطق==
  
اكثر منطق‌دانان، حجت را منحصر در سه قسم دانسته‌اند : قیاس*، استقراء*، تمثیل*
+
[[علامه شعرانی]] می گوید: منطقیان اصطلاحشان را از [[قرآن]] گرفته اند.<ref>علامه شعرانی، نثر طوبی، ذیل واژه حجت.</ref> اصطلاح «حجت»، در المنطقیات [[ابو نصر فارابی|فارابى]] (ج۳، ص۴۸، ۵۲، ۵۶ـ۵۸) و پیش از آن در ترجمه عربى منطق ارسطو (جدل، ۱۰۵الف۲۰، ۱۵۸الف۳۱)، در بحث از مواضع جدل بکار رفته است.
  
دلیل انحصار حجت در این سه، آن است كه میان حجت و مطلوب باید مناسبتى برقرار باشد تا از یكى بتوان به دیگرى رسید. این مناسبت به سه طریق ممكن است: اول آنكه امر معلوم با امر مجهول مشابه و مساوى باشد و امر سومى هر دو را شامل شود و این تمثیل است؛ دوم آنكه امر معلوم مشمول امر مجهول و از جزئیات و مصادیق آن باشد و این استقراء است؛ و سوم، عكس قسم دوم است كه همان قیاس است.
+
[[ابن سینا|ابن‌سینا]] در «[[اشارات و تنبیهات (کتاب)|اشارات]]» آخرین اثر [[فلسفه|فلسفى]] خود، [[منطق]] را به دو بخشِ معرّف و حجت تقسیم کرده است و از آن پس منطق‌دانانى همچون غزالى، [[فخر رازى|فخررازى]]، ابن‌سهلان ساوى و دیگران از وى پیروى کردند.
  
از میان اقسام حجت، قیاس از همه مهم‌تر است، زیرا مقصد نهایى و مطلوب اعلاى منطق است و از نظر استحكام نتایج استدلال، پس از قیاس، استقراء و بعد از آن تمثیل قرار دارد.<ref> )، دانشنامه جهان اسلام، بازیابی:16 فروردین 1393 </ref>
+
ابن‌سینا در اشارات (ج۱، ص۲۲۹) حجت را ترکیب ثانى دانسته است که از قضایا ترکیب می‌شود و ترکیب اول را براى قضایا دانسته است که از مفردات یا به عبارت دیگر از موضوع و محمول، ترکیب می‌شوند. به گفته او در دانشنامه علائى (ص۵۹)، حجت نحوه رسیدن به «تصدیق مجهول» است. بنابر تعریف دیگر، حجت قولى است مؤلَّف از اقوال و قضایا با هیئت و صورتى خاص که به‌ وسیله آن قضیه مجهولى کشف می‌شود.
  
==حجت لقب امام مهدی (عج)==
+
حجت محوری‌ترین و مهم‌ترین مبحث منطق است و بسیارى از مباحثی‌ که پیش‌ از آن مطرح می‌شود، در واقع به‌ منزله تمهید مقدمه براى طرح این بحث است. اکثر منطق‌دانان، حجت را منحصر در سه قسم دانسته‌اند: قیاس، استقراء، تمثیل. دلیل انحصار حجت در این سه، آن است که میان حجت و مطلوب باید مناسبتى برقرار باشد تا از یکى بتوان به دیگرى رسید. این مناسبت به سه طریق ممکن است: اول آنکه امر معلوم با امر مجهول مشابه و مساوى باشد و امر سومى هر دو را شامل شود و این تمثیل است؛ دوم آنکه امر معلوم مشمول امر مجهول و از جزئیات و مصادیق آن باشد و این استقراء است؛ و سوم، عکس قسم دوم است که همان قیاس است.
حجت یا حجةالعصر یا حجةالزمان یا حجةالخلف لقب امام دوازدهم شیعه محمدبن حسن العسکری مهدی علیه السلام است.<ref> لغت نامه دهخدا، در دسترس در [http://www.vajehyab.com/dehkhoda/%D8%AD%D8%AC%D8%AA-3 واژه یاب]، بازیابی:16 فروردین 1393 </ref>
 
  
 +
از میان اقسام حجت، قیاس از همه مهم‌تر است، زیرا مقصد نهایى و مطلوب اعلاى منطق است و از نظر استحکام نتایج استدلال، پس از قیاس، استقراء و بعد از آن تمثیل قرار دارد.<ref> دانشنامه جهان اسلام، مدخل حجت (۲) از فرشته نباتی.</ref>
 
==پانویس==
 
==پانویس==
 
{{پانویس}}
 
{{پانویس}}
 
 
[[رده:منطق]]
 
[[رده:منطق]]
 
[[رده:واژگان قرآنی]]
 
[[رده:واژگان قرآنی]]
 
[[رده:القاب ائمه اطهار]]
 
[[رده:القاب ائمه اطهار]]
 
[[رده:القاب و کنیه های حضرت مهدی (عج)]]
 
[[رده:القاب و کنیه های حضرت مهدی (عج)]]
 +
<references />

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۵ نوامبر ۲۰۲۱، ساعت ۰۷:۱۲

«حُجّة» واژه ای بکار رفته در قرآن و اصطلاحى در منطق است و آن چیزی است که بدان مخالف خود را مغلوب و رأی خود را ثابت کنند. همچنین «حجّت» از القاب امام دوازدهم (عجل الله تعالی فرجه) است.

معنای لغوی حجت

حجت در عربى، به معانى گوناگون: وسیله پیروزى در هنگام مخاصمه (خلیل‌ بن احمد، ذیل «حج»)، بیانگر صحت ادعاى یکى از طرفین منازعه (راغب اصفهانى، ذیل «حج») و برهان و دلیل (ابن‌منظور، ذیل «حجج») آمده است.[۱]

حجت در قرآن

در قرآن کریم در چندین جا کلمه «حجة» ذکر شده است:

۱. «قُلْ فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ فَلَوْ شَاءَ لَهَدَاكُمْ أَجْمَعِينَ»؛ (سوره انعام/آیه ۱۴۹) بگو خدای راست بر شما حجتی رسا و تمام که قطع اعذار و شبهات کند.

مقصود از حجت در این آیه، برهان است بر نفی قول جبریان، گفتند: اگر خدا می خواست ما و پدران ما مشرک نمی شدیم و چیزی را بی دستور او حرام نمی کردیم. خداوند بر آنها حجت آورد که شما بر مدعای خویش دلیل ندارید چیزی به گمان و پندار خویش می گوئید برای آنکه بر خدای حکیم حجت تمام کنید و بهانه در کفر و معصیت خویش بیاورید، اما حجت خدا بر شما تمام است چون کسی را که مختار نباشد، عذاب نمی کند. خداوند تعالی می تواند به جبر مردم را بکار دارد اما نمی خواهد. او مانند سلطان قاهری است که رعیت خویش را آزاد گذارده است، اگر جبر می خواست مردم را مجبور به طاعت و ایمان می کرد نه به کفر و عصیان. «فَلَوْ شَاءَ لَهَدَاكُمْ أَجْمَعِينَ».

۲. «لِئَلَّا یکونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ»؛ (سوره نساء/آیه ۱۶۵) خداوند پیغمبران فرستاد مژده دهنده و بیم کننده تا مردم را پس از فرستادن پیغمبران بر خدای حجت نباشد.

حجت آن است که مردم در قیامت با خدای گویند ما نمی دانستیم دین و شریعت چیست و خبر نداشتیم که اگر کسی مخالفت فرمان کند معذب خواهد شد یا اگر فرمان برد در نعیم ابد خواهد بود. از این جهت خداوند پیغمبران فرستاد تا مردم نتواند بر خدای تعالی حجت آورند و این نیز دلیل بطلان جبر و اثبات عدل خداست.

۳. «وَتِلْک حُجَّتُنَا آتَینَاهَا إِبْرَاهِیمَ عَلَىٰ قَوْمِهِ»؛ (سوره انعام/آیه ۸۳) خداوند به حضرت ابراهیم علیه السلام برهان آموخت که با مشرکین زمان خویش احتجاج کند.

۴. «وَالَّذِینَ یحَاجُّونَ فِی اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مَا اسْتُجِیبَ لَهُ حُجَّتُهُمْ دَاحِضَةٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ»؛ (سوره شوری/آیه ۱۶) چون یک بار حجت آوردند و حق ثابت گردید، اگر باز کسی مجادله کند گفتارش پذیرفته نیست و حجتش باطل است.

مثلا به اعجاز قرآن و اخبار غیب آن دانستیم کلام خداست و کسی مانند او نیاورده است. اگر ندانیم آیات متشابهه آن برای چیست یا مناسبت میان آیات را ندانیم، یقین ما شکسته نمی شود. یا وقتی ما از رؤیای صادقه دانستیم عالمی غیر از عالم محسوس موجود است که در آنجا مجردات غیبی از آینده آگاهند، اگر کسی شبهه نماید که مجردات عالم غیب معقول نیست از او پذیرفته نمی شود. یا وقتی به آثار حکمت و مصالح و آثار عجیبه هر چیز دانستیم خالق عالم با شعور و اراده است، شبهه آنکه شرور و بلاهای آسمانی و زمینی مانند زلزله و قحط و وبا و امثال آن برای چیست قابل اعتنا نیست. مثل آنکه می دانیم آتش می سوزاند اما اگر دیدیم کسی آتش در دست می گیرد و نمی سوزد در سوزاندن آتش شک نمی کنیم هر چند علت نسوختن آن کس را ندانیم.[۲]

حجت در روایات

در روایات شیعه و به ویژه زیارت جامعه کبیره، امامان (سلام اللّه علیهم اجمعین) به عنوان حجت بالغه خداوند معرفی شده اند. همانگونه که قرآن حجت خداوند است.

امیرمؤمنان على علیه السلام در جایى از نهج البلاغه مى‌فرماید: «و کفى بالکتاب حَجیجا».[۳] قرآن براى حجت کافى است. در جایى دیگر مى‌فرماید: «انا شاهد لکم و حجیج یوم القیامة عنکم».[۴] من شاهد شما و حجت خداوند در روز قیامت بر شما هستم». و این همان محتواى حدیث متواتر ثقلین است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله این دو یادگار گرانبها را براى امّت بعد از خود باقى گذارد.

حضرت على علیه السلام از نبى اعظم صلی الله علیه و آله نقل مى‌فرمایند که حضرت فرمود: «انا و علىٌ و فاطمة والحسن والحسین و تسعة من ولد الحسین حجج اللّه على خلقه اعداؤنا اعداء اللّه و اولیاءنا اولیاء اللّه».[۵] من، على، فاطمه، حسن، حسین و نه فرزند حسین حجت‌هاى خدا بر خلق او هستیم، دشمنان ما دشمنان خدا، دوستان ما دوستان خدا هستند.

«اباصلت هروى» خادم امام رضا علیه السلام مى‌گوید: حضرت رضا علیه السلام با هر کس با زبان خودش سخن مى‌گفت، به خدا سوگند که فصیح‌ترین مردم و آگاه‌ترین آنها به هر زبان و امتى بود. روزى به آن حضرت گفتم: اى پسر پیامبر من تعجب مى‌کنم که شما با همه این زبانها با اختلافى که دارند آشنا هستید!! حضرت فرمود: «یا ابا الصلت انا حجة اللّه على خلقه و ما کان لیتخذ حجة على قوم و هو لایعرف لغاتهم».[۶] اى اباصلت من حجت خدا بر بندگان او هستم و خداوند کسى را که آشناى به زبان قومى نباشد حجت بر آنان قرار نمى‌دهد.

در ضمن حدیثی طولانی از امام رضا علیه السلام در معنای امام آمده است: «...الامام امین اللّه فى خلقه و حجته على عباده و خلیفته فى بلاده والداعى الى اللّه والذاب عن حرم اللّه...؛ امام امین خداست در میان خلقش و حجت او بر بندگانش و خلیفه او در بلادش و دعوت کننده به سوى او و دفاع کننده از حریم اوست.[۷]

همچنین حجت یا حجةالعصر یا حجةالزمان یا حجةالخلف، لقب امام دوازدهم شیعه، محمد بن حسن العسکری مهدی علیه السلام است.[۸]

ضرورت وجود حجت معصوم:

امامان معصوم که حجت اند، واسطه بین خداوند و مردم اند، این انسانهاى برگزیده مأموریت هدایت انسانها را در تداوم راه ترسیم شده از ناحیه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله دارند بر این اساس است که در روایات آمده حجت قبل از آنکه افراد عادى خلق شوند هست، و آخرین فردى که از جهان رخت برمى‌بندد، حجت خداست.

از این روست که اولین باب کتاب حجت اصول کافى باب «الاضطرار الى الحجة» (باب ناگزیرى از حجت) است. و نیز بابى داریم تحت این عنوان که «باب انّ الارض لاتخلو من حجة» این که زمین بدون حجت نمى‌ماند و نیز بابى تحت این عنوان که «ان الحجة لاتقوم لله على خلقه الا بامام» حجت خدا بر خلقش برپا نشود مگر به وجود امام. روایات فراوانى در این ابواب هست که گویاى ضرورت حجت در هر عصر و زمان است. سه روایت را در اینجا مى‌آوریم:

  • امام باقر علیه السلام فرمود: «واللّه ما ترک اللّه ارضا منذ قُبض آدم الّا و فیها امام یهتدى به الى اللّه و هو حجته على عباده و لاتبقى الارض بغیر امام حجة لله على عباده؛ به خدا سوگند از زمانى که خداوند آدم را قبض روح نمود زمین را بدون امامى که بوسیله او به سوى خدا رهبرى شوند وانگذارد و او حجت خدا بر بندگانش هست و زمین بدون امامى که حجت خدا باشد بر بندگانش وجود ندارد».[۹]
  • در روایتى ابوحمزه مى‌گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم آیا زمین بدون امام مى‌ماند؟ حضرت فرمود: «لو بقیت الارض بغیر امام لساخَت»؛ اگر زمین بدون امام باشد، فرو مى‌رود.[۱۰]
  • در روایتى امام صادق علیه السلام فرمود: «الحجة قبل الخلق و مع الخلق و بعد الخلق؛ حجت خدا پیش از خلق بوده و با خلق بوده و بعد از خلق هم مى‌باشد».[۱۱][۱۲]

حجت در منطق

علامه شعرانی می گوید: منطقیان اصطلاحشان را از قرآن گرفته اند.[۱۳] اصطلاح «حجت»، در المنطقیات فارابى (ج۳، ص۴۸، ۵۲، ۵۶ـ۵۸) و پیش از آن در ترجمه عربى منطق ارسطو (جدل، ۱۰۵الف۲۰، ۱۵۸الف۳۱)، در بحث از مواضع جدل بکار رفته است.

ابن‌سینا در «اشارات» آخرین اثر فلسفى خود، منطق را به دو بخشِ معرّف و حجت تقسیم کرده است و از آن پس منطق‌دانانى همچون غزالى، فخررازى، ابن‌سهلان ساوى و دیگران از وى پیروى کردند.

ابن‌سینا در اشارات (ج۱، ص۲۲۹) حجت را ترکیب ثانى دانسته است که از قضایا ترکیب می‌شود و ترکیب اول را براى قضایا دانسته است که از مفردات یا به عبارت دیگر از موضوع و محمول، ترکیب می‌شوند. به گفته او در دانشنامه علائى (ص۵۹)، حجت نحوه رسیدن به «تصدیق مجهول» است. بنابر تعریف دیگر، حجت قولى است مؤلَّف از اقوال و قضایا با هیئت و صورتى خاص که به‌ وسیله آن قضیه مجهولى کشف می‌شود.

حجت محوری‌ترین و مهم‌ترین مبحث منطق است و بسیارى از مباحثی‌ که پیش‌ از آن مطرح می‌شود، در واقع به‌ منزله تمهید مقدمه براى طرح این بحث است. اکثر منطق‌دانان، حجت را منحصر در سه قسم دانسته‌اند: قیاس، استقراء، تمثیل. دلیل انحصار حجت در این سه، آن است که میان حجت و مطلوب باید مناسبتى برقرار باشد تا از یکى بتوان به دیگرى رسید. این مناسبت به سه طریق ممکن است: اول آنکه امر معلوم با امر مجهول مشابه و مساوى باشد و امر سومى هر دو را شامل شود و این تمثیل است؛ دوم آنکه امر معلوم مشمول امر مجهول و از جزئیات و مصادیق آن باشد و این استقراء است؛ و سوم، عکس قسم دوم است که همان قیاس است.

از میان اقسام حجت، قیاس از همه مهم‌تر است، زیرا مقصد نهایى و مطلوب اعلاى منطق است و از نظر استحکام نتایج استدلال، پس از قیاس، استقراء و بعد از آن تمثیل قرار دارد.[۱۴]

پانویس

  1. دانشنامه جهان اسلام، مدخل حجت از سعید عدالت‌نژاد، در دسترس در کتابخانه فقاهت، بازیابی: ۱۶ فروردین ۱۳۹۲.
  2. علامه شعرانی، نثر طوبی، ذیل واژه حجت.
  3. نهج البلاغه، خطبه ۸۳.
  4. نهج البلاغه، خطبه ۱۷۶.
  5. بحارالانوار، ج۳۶، ص۲۲۸.
  6. بحارالانوار، ج۲۶، ص۱۹۰.
  7. اصول کافى، جلد اول، ص‌۲۰۰، باب نادر جامع فى فضل الامام و صفاته.
  8. لغت نامه دهخدا، در دسترس در واژه یاب، بازیابی: ۱۶ فروردین ۱۳۹۳.
  9. اصول کافى، جلد اول، ص۱۷۸ و ۱۷۹، باب ان الارض لاتخلو من حجة، ح‌۸.
  10. همان، حدیث‌ ۱۰.
  11. اصول کافى، جلد اول، ص‌۱۷۷؛ باب ان الحجة لا تقوم لله على خلقه الا بامام، ح۴.
  12. سید احمد خاتمى، "امامان؛ حجت هاى خداوند"، نشریه پاسدار اسلام، ۱۳۸۶، شماره ۲۳، در دسترس در پرتال جامع علوم انسانی، بازیابی: ۱۶ فروردین ۱۳۹۳.
  13. علامه شعرانی، نثر طوبی، ذیل واژه حجت.
  14. دانشنامه جهان اسلام، مدخل حجت (۲) از فرشته نباتی.