خلیل بن احمد فراهیدی

از دانشنامه‌ی اسلامی
(تغییرمسیر از خلیل فراهیدی)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

«خلیل بن احمد فراهیدی» (۱۷۰-۱۰۰ ه.ق)، عالم نحو و فقه اللغه عرب و واضع علم عروض است. بعضی از دانشمندان علم رجال، خلیل بن احمد را شیعه می دانند. "سیبویه" و "اصمعی" از شاگردان او هستند. خلیل فراهیدی اول کسی است که لغت‌نامه "العین" را برای زبان عربی نوشت.

نام کامل خلیل بن احمد فراهیدی
زادروز ۱۰۰ قمری
زادگاه عمان
وفات ۱۷۰ قمری
مدفن بصره

Line.png

اساتید

ایوب السختیانی، عاصم الاحول، عوام بن حوشب، غالب القطان،...

شاگردان

سیبویه، اصمعی، نضر بن شمیل، ارون بن موسی نحوی، وهب بن جریر،...

آثار

کتاب العین، زبدة العروض، الامامة، النقط و الشکل، معانی اسماء الحروف،...

ولادت و مذهب

خلیل بن احمد بن عَمرو بن تَمیم فَراهیدی در سال ۱۰۰ هجری در عمان به دنیا آمد و در جوانی به بصره رفت.

او امامی و شیعه مذهب بوده است.[۱] این را می توان از سخنان زیبا و پرمغزی که خلیل در مقام و منزلت امام علی علیه السلام بیان نموده فهمید، از جمله:

  • ۱. از وی سوال شد که به چه دلیل علی علیه السلام امام همگان است؟ خلیل پاسخ داد: احتیاج الکل الیه و غنائه عن الکل؛ به علت احتیاج همه مردم به آن حضرت و بی نیازی آن بزرگوار از دیگران.[۲]
  • ۲. در مورد فضیلت علی علیه السلام از وی سوال شد. خلیل پاسخ داد: چه می توان گفت در حق کسی که دوستان و دشمنان فضائل وی را مخفی کردند. دوستان از ترس و دشمنان از حسادت. و با همه این ها فضائل و مناقبش شرق و غرب عالم را فراگرفته است.[۳] علامه مامقانی، پس از ذکر این مطلب می گوید: سوگند به جان خودم که این سخن را باید با نور بر رخ حور نوشت.[۴]
  • ۳. یونس بن حبیب می گوید: از خلیل بن احمد سوال کردم: چرا اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم گویا همگی فرزند یک مادر هستند و علی علیه السلام فرزند مادری دیگر؟ خلیل پاسخ داد: زیرا آن حضرت را تقدم در اسلام و برتری در عمل و شرف و علاقه به جهاد، از سایرین ممتاز ساخته است.[۵]
  • ۴. ابوزید نحوی انصاری می گوید: از ابن احمد سوال کردم که چرا مردم علی را رها کردند در حالی که آن حضرت در پیشگاه پیامبر صلی الله علیه و آله و مسلمانان جایگاهی بلند داشت و خدماتش به اسلام بسیار زیاد بود؟ خلیل (در پاسخ گفت): زیرا خداوند او را از دیگران جدا کرده و مردم به اشباه و نظایر خود، متمایل هستند. آیا این شعر را شنیده ای: و کل شکل لشکله آلف * أما تری الفیل یألف الفیلا؛[۶] هر گروهی به مانند و شبیه خود متمایل است؛ آیا ندیدی فیل را که با فیل الفت و تمایل دارد.

جامعیت در علوم و فنون

یکی از بدیهی ترین مسائل در زندگی علمی خلیل بن احمد، جامع بودن در دانش های گوناگون است که ارباب تاریخ و یا خودش به آنها تصریح کرده اند. او خود می گوید: آن قدر علوم در اختیار من است که اگر آنها را در اختیار همه بگذارم همه مردم در علم یکسان خواهند شد؛ ولی می خواهم که عالمان، مؤونه ای داشته باشند.[۷]

دومین دلیل که ما را بر جامعیت علمی او رهنمون می گردد آن است که وی در علم و دانش ضرب المثل بوده است. این مطلب از بسیاری از اشعار عرب و از جمله شعر اسحاق بن ابراهیم موصلی در هجو اصمعی[۸] و خالد نجار در هجو توزی[۹] برمی آید.

و سخن دیگر آن که توجی (از ادیبان عرب) می گوید: ادیبان تمام نواحی، در مکه گردآمده بودیم و در مورد دانشمندان جهان عرب سخن می راندیم و هر کس در برتری ادیب شهر خود بر سایرین تکلم می کرد؛ تا آن که ذکر خلیل به میان آمد. آن گاه ملاحظه کردیم تمام ادیبان و دانشمندان حاضر در مجلس، او را باتقواترین مردم و کلید دانش ها و به وجود آورنده تحول و دگرگونی در علوم دانستند.[۱۰]

برخی از علوم و فنونی که خلیل بن احمد در آنها تبحر یافت بدین شرح است:

۱. نحو:

کتابی در ادبیات عرب نمی توان یافت که دست به دامن نظریات خلیل فراهیدی نشده باشد. او استادی بزرگ و سخنش در این فن حجت قلمداد می گردد. ابن معتز (متوفای ۳۱۸ ه.ق) می گوید: خلیل ابن احمد، داناترین مردم در نحو و دیگر علوم و دقتش از همگان بیشتر است. وی استاد همه مردم زمان خود و بدون رقیب محسوب می گردد.[۱۱]

سیرافی، بزرگ ادیب عرب (متوفای ۳۶۸ ه.ق) بیان می دارد: تخصص خلیل در نحو و استخراج مسائل آن به نهایت رسیده بود.[۱۲]

در مهارت خلیل در علم نحو همان بس که او استاد سیبویه، ادیب نامی جهان عرب و اسلام است. جلال الدین سیوطی (متوفای ۹۱۱ ه.ق) در این مورد می گوید: هرگاه سیبویه در کتاب خود ـ الکتاب، که دانشوران، آن را قرآن نحو لقب داده اند ـ اظهار می دارد: «وسألته» یا «قال» بدون آن که گوینده را مشخص نماید، مقصودش خلیل بن احمد است.[۱۳]

۲. لغت:

نه تنها مهارت خلیل در الفاظ عربی بر همگان آشکار است و او را امام اهل لغت می دانند و «کتاب العین» را در همین مورد تألیف کرد، بلکه لغت فارسی را نیز پس از آن که در آستانه اضمحلال و ضایع شدن قرار داشت، مرتب و منظم ساخت و بدین وسیله افتخار عرب بر عجم ـ که می گفتند الفاظ عربی به صورت قانونمند جمع آوری شده ولی لغت عجم بدون ضابطه است ـ را از بین برد.[۱۴]

۳. جدال احسن:

خلیل می گوید: در یکی از سفرها در حالی که باران به شدت می بارید و من بیمناک از صحرا بودم به صومعه راهبی پناه بردم و در زدم. راهب سوال کرد: کیستی؟ گفتم: خلیل بن احمد هستم. گفت: تو همان کسی هستی که مردم او را یگانه در علوم عرب می دانند؟ گفتم: چنین می گویند، ولی من خود را در این حد نمی بینم! گفت: اگر پاسخ سه سوال مرا دادی در را به رویت می گشایم و از تو پذیرایی می کنم. گفتم: آن ها چیست؟

گفت آیا چنین نیست که آن چه در عالم غیب وجود دارد، نمونه ای از آن در این دنیا موجود است و ما به همین وسیله بر عالم غیب استدلال می کنیم؟ گفتم: آری، (همین طور است). گفت: تو معتقد هستی که خداوند جسم و ماده ندارد، در حالی که در این دنیا چیزی را بدین نمونه نمی یابیم. و تو اعتقاد داری بهشتیان می خورند و می آشامند و چیزی از خود دفع نمی کنند و این امر در این دنیا وجود ندارد. و تو بر این باور هستی که نعمت های بهشت پایان نمی یابد در حالی که آن چه در این دنیاست فناپذیر است.

گفتم: تمام این موارد، نمونه هایی در عالم دنیا دارد و ما بدین وسیله بر جهان غیب استدلال می کنیم؛ اما در مورد خداوند، هر چند نظیری برای او یافت نمی شود ولی نمونه آن، روح است که با تمام وجود آن را حس می کنیم، ولی نمی دانیم کجاست و چگونه است و دارای چه خصوصیاتی است و در هنگام مرگ، خروج روح برای دیگران قابل حس نیست و در عین حال به وسیله افعال و حرکات و تصرفاتمان به وجود روح پی می بریم. و اما آن چه در مورد خوردن و آشامیدن اهل بهشت بیان کردی، پاسخ آن این است که جنین در رحم مادر غذا می خورد در حالی که دفع نمی کند. و اما پایان نیافتن نعمت های خداوند در بهشت، نمونه آن در این دنیا عدد «یک» است که هر چه (تا بی نهایت) بشمریم از یک استفاده می شود و در عین حال زوال ناپذیر است. خلیل در پایان این ماجرا می گوید: پس از این جواب ها راهب در را به روی من گشود و از من پذیرایی نیکویی به عمل آورد.[۱۵]

۴. فلسفه:

دانشمند معروف، حمزه بن حسن اصفهانی (متوفای ۴۶۰ ه.ق) می گوید: احمد بن طیب که فیلسوف زمان خود بود، خلیل بن احمد را جزء فلاسفه اسلام می شمرد.[۱۶]

۵. حساب:

تسلط او در این دانش از آن جا معلوم می گردد که وی تصمیم گرفت این علم را به صورتی آسان به مردم ارائه دهد که حتی اگر کنیزی در دادگاه حاضر شد مغبون نگردد. روزی در حالی که عمیقا در این فکر بود با مرکبی برخورد کرد و همین سبب فوتش گردید.[۱۷]

۶. علوم ابتکارى‌:

خلیل از دانشمندان بزرگ دوران خود به شمار مى‌آید و اختراع برخى از علوم را به وى نسبت داده‌اند، مانند:

  • علم لغت‌؛ وى با نگارش کتاب «العین» در علم لغت، اولین کتاب را در این علم نگاشته است. وى با جمع آورى حدود دو هزار ریشه لغت، یکى از ارزشمندترین و معتبرترین کتاب‌هاى لغت را نگاشته است که پیوسته مورد استفاده و استناد علماى اسلام قرار داشته و دارد.
  • علم عروض‌؛ اولین کسى که این علم را به صورت منظم مطرح نموده و قواعدى براى آن تنظیم کرده، خلیل بن احمد است. گفته شده، او مقدمات این علم را از یکى از یاران امام محمد باقر علیه السلام فرا گرفته است. وى علم عروض را به پنج دائره که از آنها پانزده بحر به دست مى‌آید تقسیم کرده است. اخفش از شاگردان او در این علم به شمار مى‌آید.
  • موسیقى‌؛ از دیگر ابتکارات خلیل، وضع قوانینى براى علم موسیقى است. وى اگر چه شخصیتى زاهد، عابد و پرهیزگار بود و اهل لهو و لعب و خوشگذرانى نبود، ولى کتابى در این علم نگاشته است که در آن به دسته‌بندى صداها و اقسام آن پرداخته است. اسحاق بن ابراهیم موصلى که از اساتید این فن است بسیارى از دانسته‌هاى خود را همانگونه که خود گفته از ایشان گرفته است. علاوه بر آن، تخصص خلیل در علم موسیقى عامل مهمى در موفقیت ایشان در علم عروض و لغت نیز بوده است.
  • علائم حروف‌؛ از دیگر ابتکارات او اختراع حرکاتى است که ما هم اکنون براى خواندن قرآن از آنها استفاده مى‌کنیم، مانند فتحه، ضمه، کسره، تنوین، تشدید و دیگر حرکات. قبل از زمان خلیل، حرکات حروف توسط نقطه‌ها مشخص مى‌شد که ابتکار ابوالاسود دوئلى (م، ۶۹ هجرى)، از یاران حضرت على علیه السلام بوده است. زمانى که نصر بن عاصم و یحیى بن یعمر به دستور حجاج، حروف را نقطه‌گذارى کردند، تشخیص حرکات حروف مشکل شد و خلیل در اینجا حرکات جدید حروف را مطرح ساخت. این حرکات با دقت و هماهنگى خاص انتخاب شده بود و به همین جهت مورد پذیرش همگان قرار گرفت.
  • قواعد ریاضى‌؛ خلیل بن احمد فراهیدى در علم ریاضیات نیز صاحب نظر بود و از این علم بهره‌هاى فراوان برده بود. برخى از قواعد ریاضى نیز از ابتکارات اوست.
  • قواعد صرف و نحو؛ خلیل از اساتید بزرگ علم ادبیات به شمار مى‌آید. او در قواعد صرف و نحو استادى چیره دست و صاحب نظر است. شاگردان بزرگى نزد او به درس مشغول بودند که هر یک از چهره‌هاى درخشان این علم مى‌باشند، مانند سیبویه، مبرد، یونس و زمخشرى. راوى روایت مشهور حضرت على علیه السلام (در مورد انواع کلمه) نیز خلیل بن احمد فراهیدى است. همان روایتى که مى‌فرماید: «الکلام ثلاثة أشیاء، اسم و فعل و حرف جاء لمعنى، فالاسم ما أنبأ عن المسمى و الفعل ما أنبأ عن حرکة المسمى و الحرف ما أوجد معنى فی غیره»، یعنى کلام سه بخش است، اسم و فعل و حرف که براى معنایى آمده باشد. اسم از چیزى خبر مى‌دهد که نام اوست و فعل از حرکت آن چیز خبر مى‌دهد و حرف معنایى در غیر خود ایجاد مى‌کند.

آثار و تألیفات

بعضی از مورخان، برای خلیل فراهیدی حدود هفتاد اثر برشمرده اند؛ گرچه نامی از آن ها به میان نیاورده اند.[۱۸] اما علامه سید محسن امین، کتاب های خلیل بن احمد را بدین ترتیب برمی شمرد:

کتاب العین، زبدة العروض، فائت العین، الامامه، الایقاع، النغم، الجمل، الشواهد، النقط والشکل، معانی اسماء الحروف.[۱۹]

استادان و شاگردان

شرح حال هر یکی از استادان و شاگردان خلیل فراهیدی خارج از حوصله مقاله و موجب اطاله آن است، از این جهت فقط به ذکر نام آنان بسنده می نماییم. ایوب السختیانی، عاصم الاحول، عوام بن حوشب و غالب القطان از جمله اساتید خلیل فراهیدی می باشند.

و از میان شاگردان او می توان به این افراد اشاره کرد: سیبویه، نضر بن شمیل، ارون بن موسی نحوی، وهب بن جریر، اصمعی.[۲۰]

ویژگی‌های اخلاقی

خلیل بن احمد فراهیدی دارای خصوصیاتی بود که موجب تحسین همگان گردید و آنان در مدح او، لب به سخن گشودند. ابوطیب لغوی (متوفای ۳۵۱ ه.ق) بیان داشته است: مانند خلیل، یافت نشد؛ نه قبل از او و نه بعد از او.[۲۱]

برخی از ویژگی های ذکر شده در مورد خلیل بن احمد عبارت است از:

۱. تقوا:

جلال الدین سیوطی (متوفای ۹۱۱ ه.ق) ادیب نامی جهان عرب و اسلام می گوید: خلیل بن احمد ضرب المثل تقوا در زمان خود بود؛ چرا که همه مردم بر این باور بودند که بعد از صحابه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم با تقواتر از وی وجود ندارد. او خیرخواه، متواضع و با عفت بود.[۲۲]

۲. زهد:

با آن که خلیل بصری می توانست اموال زیادی گردآوری نماید، در بعضی مواقع حتی یک فلس (پول رایج آن زمان) در بساط نداشت. او با تمام مشقت در نیستان های بصره روزگار می گذراند و این در حالی بود که شاگردانش به وسیله علومی که از وی آموخته بودند توانستند ثروت زیادی جمع آوری نمایند.[۲۳] او در خانه ای که از چوب یا نی ساخته شده بود، زندگی می کرد و تنها راه درآمدش باغی بود که از پدر به ارث برده بود.[۲۴] نکته دیگر در این مورد آن است که پادشاهان و قدرتمندان آرزوی جذب وی را به دستگاه حکومتی خود داشتند تا بر اعتبارشان بیفزایند؛ ولی خلیل، بی اعتنا به همه زخارف دنیوی، زهد و قناعت را پیشه خود کرد.[۲۵]

۳. جهاد:

خلیل بن احمد، در فراسوی تعلیم و تعلّم، به مبارزه با خصم درون و برون نیز اشتغال داشت، به گونه ای که یک سال به حج مشرف می شد و پروانه وار در حریم دوست طواف می کرد و سال بعد به جبهه های جنگ می شتافت و به دفاع از سرزمین های اسلامی می پرداخت.[۲۶]

۴. عقل و درایت:

آورده اند که خلیل بن احمد و عبدالله بن مقفع،[۲۷] علاقه بسیار به ملاقات یکدیگر داشتند تا آن که «عباد بن عباد مهلبی» زمینه این ملاقات را فراهم کرد و آن دو، سه شبانه روز به گفتگو پرداختند و سپس از یکدیگر جدا شدند. آن گاه از خلیل سوال شد: ابن مقفع را چگونه یافتی؟ گفت: مثل او هرگز ندیدم؛ ولی علمش از عقلش بیشتر است. و از ابن مقفع سوال شد: خلیل را چگونه دیدی؟ گفت: مثل او را هرگز ندیدم و عقلش از علمش بیشتر است. و هر دو راست گفتند؛ چرا که عقل خلیل سبب شد بمیرد در حالی که زاهدترین مردم بود و جهل ابن مقفع او را به سرنوشت شومی دچار کرد.[۲۸]

۵. حفظ آبروی مسلمان:

وقتی خلیل وارد بصره شد تصمیم گرفت با ابوعمرو بن علا (ادیب بصره) مناظره نماید؛ ولی بعد از ورود در مجلس درس او، سکوت کرد و سپس از آن جا خارج شد. از وی سوال شد: چه چیز تو را از مناظره منع کرد؟ پاسخ داد: نگاه کردم و دیدم ابوعمرو مدت پنجاه سال است که ریاست حوزه درسی بصره را عهده دار است. ترسیدم او از پاسخ گفتن به من عاجز شود و آبروی چندین ساله اش در این شهر از بین برود، بدین جهت سکوت کردم.[۲۹]

۶. گذشت:

خلیل بن احمد از کنار گروهی رد شد و شنید در مذمت وی سخن می گویند؛ اما بدون آن که کدورتی از آنان در دل گیرد اشعاری را زیر لب سرود که مضمون آن ها این است: نفس خود را وادار می نمایم تا از خطای دیگران بگذرد هر چند خطایشان زیاد باشد؛ چرا که تمام مردم یکی از سه گروه هستند: گروه برتر از من، که در این صورت رعایت حق آنان و ادب بر من لازم است. گروه مساوی با من، پس بخشش لغزش آنان موجب برتری من خواهد شد. گروه پایین تر از من که بخشیدن جرم آنان و خوداری از پاسخ، موجب حفظ آبروی من خواهد گردید، هر چند سرزنش کنندگان ملامتم نمایند.[۳۰]

۷. تواضع:

شمس الدین ذهبی (متوفای ۷۴۸ ه.ق) می گوید: خلیل بن احمد، متدین، با تقوا، قانع، متواضع و دارای همتی بلند بود.[۳۱]

ایوب بن متوکل (استاد خلیل) اظهار می دارد: هرگاه خلیل، مطلبی را به کسی تعلیم می نمود هرگز چنین وانمود نمی کرد؛ ولی اگر از کسی چیزی می آموخت، می نمایاند که از او استفاده کرده است.[۳۲] و در موردی دیگر، خلیل را می یابیم که به نظّام (از ادبای عرب) در حالی که طفلی خردسال ولی آثار بزرگی از وی نمایان بود می گوید: احتیاج ما به فراگیری از تو بیشتر است.[۳۳]

در تواضع خلیل، همان بس که با تمام عظمتش چنانچه از وی در مورد مطلبی سوال می شد و او جوابش را نمی دانست، با صراحت تمام می گفت: نمی دانم! علامه طبرسی در «مجمع البیان» نقل می کند: از خلیل بن احمد سوال شد چرا در آیه «حتی إذا جاء أحدهم الموت قال ربّ ارجعون» (مؤمنون، ۹۹) با این که خطاب به خداوند است ولی صیغه جمع آورده شده؟ گفت: نمی دانم. و مردم از این پاسخ لذت بردند.

وفات

بیشتر ادیبان و تاریخ نگاران، وفات خلیل بن احمد را سال (۱۷۰ ه.ق) در بصره دانسته اند. علی بن نصر می گوید: خلیل را پس از مرگش در عالم رؤیا دیدم و در همان حال با خود گفتم: هیچ یک از گذشتگانمان را در خواب به مانند خلیل با این علم و دانش ندیده بودم. آن گاه از وی سوال کردم: خداوند با تو چگونه رفتار کرد؟ خلیل پاسخ داد: خدای متعال مرا بخشید و مورد ترحم قرار داد و سپس ادامه داد: آن چه اندوختم هیچ یک سودمند واقع نگردید و تنها چیزی که مفید به حال من بود ذکر «سبحان الله و الحمدلله و لا إله الا الله و الله اکبر» بود.[۳۴]

خلیل می گفت: دوست دارم در پیشگاه خداوند، برترین و نزد مردم متوسط ترین و نزد خود، پست ترین مردم باشم. و پیوسته برای این سه امر، دعا می کرد.[۳۵]

پانویس

  1. رجال العلامه الحلی، حسن بن یوسف بن علی بن مطهر حلی، ص ۶۷، نشر رضی.
  2. روضات الجنات، ج ۳، ص ۳۰۰؛ سفینه البحار، شیخ عباس قمی، ج ۱، ص ۴۲۶، نشر فراهانی.
  3. همان.
  4. تنقیح المقال، ج ۱، ص ۴۰۳.
  5. کشف الغمه فی معرفه الائمه، علی بن عیسی اربلی، ج ۱، ص ۴۱۱، مکتبه بنی هاشمی.
  6. الامالی، شیخ صدوق، ص ۱۹۰.
  7. همان، ص ۲۷۰.
  8. نور القبس، ص ۵۷.
  9. همان.
  10. مراتب النحویین، ص ۲۹.
  11. طبقات الشعراء، ابن معتز، ص ۹۵.
  12. اخبار التنحویین والبصریین، قاضی ابوسعید حسن بن عبدالله السیرافی، ص ۳۰.
  13. بغیه الوعاه، ج ۱، ص ۵۵۸.
  14. معجم الادباء، ج ۳، ص ۱۲۶۱.
  15. معجم الادباء، ج ۳، ص ۱۲۷۰.
  16. التنبیه علی حدوث التصحیف، حمزه بن حسن اصفهانی، ص ۱۹۵.
  17. بغیه الوعاه، ج ۱، ص ۵۶۰.
  18. روضات الجنات، ج ۳، ص ۲۹۵.
  19. اعیان الشیعه، ج ۶، ص ۳۴۱.
  20. سیر اعلام النبلاء، ص ۴۳۰.
  21. مراتب النحویین، ابوالطیب عبدالواحد بن علی اللغوی الحلبی، ص ۲۷.
  22. بغیة الوعاة فی طبقات اللغوبین والنحاة، جلال الدین عبدالرحمان السیوطی، ج ۱، ص ۵۵۸.
  23. معجم الادباء، ج ۳، ص ۱۲۷۱.
  24. همان.
  25. همان.
  26. معجم الادباء، ج ۳، ص ۱۲۶۳.
  27. عبدالله بن مقفع، مشهور در انشاء و ادب فارسی و عربی است. او در اصل، مجوسی بود ولی به وسیله عیسی بن علی، عموی منصور، ظاهرا مسلمان شد و در واقع بر کفر خود باقی ماند. وی ترجمه کننده کتاب «کلیله و دمنه» به عربی و نویسنده کتاب «الدره البهیمه» است.
  28. معجم الادباء، ج ۳، ص ۱۲۶۸.
  29. مرآه الجنان، ج ۱، ص ۳۶۷.
  30. نورالقبس، ص ۵۷.
  31. سیر اعلام النبلاء، شمس الدین ذهبی، ج ۷، ص ۴۳۰.
  32. همان، ص ۴۳۱.
  33. سرح العیون فی شرح رساله ابن زیدون، جمال الدین بن نباته المصری (متولد ۶۸۶ ـ متوفای ۷۶۸ ه.ق) ص ۲۲۶.
  34. نور القبس، ص ۷۲.
  35. نور القبس، ص ۵۶.

منابع