تصحیف و تحریف: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
 
(۲ نسخهٔ میانیِ همین کاربر نمایش داده نشده است)
سطر ۱: سطر ۱:
 
{{خوب}}
 
{{خوب}}
 
{{مدخل دائرة المعارف|دانشنامه جهان اسلام}}
 
{{مدخل دائرة المعارف|دانشنامه جهان اسلام}}
 +
«تصحیف» و «تحریف» از اصطلاحات [[علم درایه]] و به معنی تغییر در لفظ و معنای متن و [[سند حدیث|سند]] [[احادیث]] است. تحریف و تصحیف از عواملی چون [[تعصب]] مذهبی ناسخان، تساهل و بی‌دقتی، شباهت حروف با یکدیگر، نقل به معنا، اشتباه در فهم و... ناشی می‌شود.
  
==تصحیف و تحریف==
+
==معنای تصحیف و تحریف==
  
از اصطلاحات علم درایه و حدیث شناسی. تصحیف در لغت به معنای خطا در صحیفه و تحریف به معنای منحرف ساختن است.<ref>جوهری، ذیل «صحف»؛ ابن منظور؛ مرتضی زَبیدی، ذیل «حرف» و «صحف».</ref> در کتب درایه برای این دو واژه معناهای مختلفی ذکر شده است. برخی آن دو را به یک معنا گرفته اند.<ref>رجوع کنید به طَنّاحی، ص287؛ فضلی، ص180؛ محمدرضا مامقانی، ج5، ص223.</ref>
+
«تصحیف» در لغت به معنای خطا در صحیفه و «تحریف» به معنای منحرف ساختن است.<ref>جوهری، ذیل «صحف»؛ ابن منظور؛ مرتضی زبیدی، ذیل «حرف» و «صحف».</ref> در کتب [[درایه]] برای این دو واژه معناهای مختلفی ذکر شده است. برخی آن دو را به یک معنا گرفته اند.<ref>رجوع کنید به طَنّاحی، ص۲۸۷؛ فضلی، ص۱۸۰؛ محمدرضا مامقانی، ج۵، ص۲۲۳.</ref> [[ابن حجرعسقلانی|ابن حجر عسقلانی]]<ref>۱۴۱۴ الف، ص۹۴.</ref> کاربرد هر دو را در جایی دانسته که صورت خط در سیاق لفظ حفظ شده باشد با این تفاوت که مواردی را که عامل تغییر واژه، اشتباه در نقطه گذاری باشد، «تصحیف» و مواردی را که عامل این تغییر، دگرگونی حرکات و سکنات (شَکْل)<ref>برای آگاهی از شَکل رجوع کنید به قاری، ص۴۸۹.</ref> باشد، «تحریف» خوانده است. برخی نیز در تحریف برخلاف تصحیف، فاسدبودن انگیزه را شرط دانسته اند.<ref>رجوع کنید به محمدرضا مامقانی، همانجا، به نقل از استرآبادی.</ref>
  
ابن حجر عَسقَلانی (1414الف، ص94) کاربرد هر دو را در جایی دانسته که صورت خط در سیاق لفظ حفظ شده باشد با این تفاوت که مواردی را که عامل تغییر واژه، اشتباه در نقطه گذاری باشد، تصحیف و مواردی را که عامل این تغییر، دگرگونی حرکات و سکنات (شَکْل) باشد، تحریف خوانده است.<ref>برای آگاهی از شَکل رجوع کنید به قاری، ص489؛ قس فضلی، همانجا.</ref> برخی نیز در تحریف برخلاف تصحیف  فاسدبودن انگیزه را شرط دانسته اند.<ref>رجوع کنید به محمدرضا مامقانی، همانجا، به نقل از استرآبادی.</ref>
+
به نظر می رسد که با توجه به معنای لغوی و استعمالات این دو واژه نزد قدما، تحریف اعم از تصحیف است و هر گونه تغییر در کلام را شامل می گردد.<ref>طنّاحی، همانجا؛ میرداماد، ص۱۳۲؛ عبداللّه مامقانی، ج۱، ص۲۴۳.</ref> اما تصحیف تنها قسمی از تحریف است که در آن تغییر واژه از یکسانی یا شباهت لفظی یا کتبی دو کلمه ناشی می شود.<ref>فراهیدی، ج ۳، ص۱۲۰، ذیل «صحف»؛ نیز رجوع کنید به حمزة اصفهانی، ص۲۶ـ۲۷؛ مُتَنَبّی، ص۴۸۱؛ عسکری، ۱۴۰۸، ص۱، ۸، ۷۷، ۸۸، ۱۰۵، ۱۱۶؛ همو، ۱۳۸۳، ص۱، ۲۱۰، ۴۶۴، ۴۶۷؛ سمعانی، ج۲، ص۵۹۱؛ عبداللّه مامقانی، ج۱، ص۲۳۷؛ هارون، ۱۴۱۴، ص۶۴؛ برای آگاهی بیشتر رجوع کنید به ادامه مقاله.</ref>
  
به نظر می رسد که با توجه به معنای لغوی و استعمالات این دو واژه نزد قدما، تحریف اعم از تصحیف است و هر گونه تغییر در کلام را شامل می گردد.<ref>طنّاحی، همانجا؛ قس میرداماد، ص132؛ عبداللّه مامقانی، ج1، ص243.</ref>
+
به طور کلی، تصحیف را به تصحیف لفظی و تصحیف معنوی تقسیم کرده اند،<ref>میرداماد، ص۱۳۴، ۱۳۶.</ref> اما برخی دیگر عنوان تصحیف را برای اشتباهات معنوی مناسب ندیده و به جای آن لفظ «غلط» را پیشنهاد کرده اند.<ref>برای نمونه رجوع کنید به سیوطی، المزهر، ج۲، ص۳۸۱.</ref> شاید به همین سبب، ابن صلاح استعمال کلمه مصحّف را در برخی اقسام آن مجاز دانسته است. به نظر می رسد که می توان اشتباهات معنوی را از اقسام تحریف و نه تصحیف به شمار آورد و آن را در قسم تبدیل به کلمه غیرمشابه جای داد.<ref>قس میرداماد، ص۱۳۶.</ref>
  
اما تصحیف تنها قسمی از تحریف است که در آن تغییر واژه از یکسانی یا شباهت لفظی یا کتبی دو کلمه ناشی می شود.<ref>فَراهیدی، ج 3، ص120، ذیل «صحف»؛ نیز رجوع کنید به حمزة اصفهانی، ص26ـ27؛ مُتَنَبّی، ص481؛ عسکری، 1408، ص1، 8، 77، 88، 105، 116؛ همو، 1383، ص1، 210، 464، 467؛ سمعانی، ج2، ص591؛ عبداللّه مامقانی، ج1، ص237؛ هارون، 1414، ص64؛ برای آگاهی بیشتر رجوع کنید به ادامه مقاله.</ref>
+
تحریفِ متن و به تبع آن تصحیفِ متن را گاه همان متن یا گوینده سخن پدید می آورد، گاه افرادِ قبل از وی یعنی ناقلان و مصادر کلام وی و گاه افراد پس از وی یعنی ناسخان آن متن، و در هر سه صورت تحریف کننده را محرِّف و تصحیف کننده را مصحِّف گویند.<ref>رجوع کنید به فراهیدی؛ ابن منظور؛ مرتضی زبیدی، ذیل «صحف».</ref> به طور کلی تحریف گاه در نقل و حکایت و گاه در کلام یا گوینده به صورت مستقل صورت می گیرد.
  
به طور کلی، تصحیف را به تصحیف لفظی و تصحیف معنوی تقسیم کرده اند،<ref>میرداماد، ص134، 136.</ref> اما برخی دیگر عنوان تصحیف را برای اشتباهات معنوی مناسب ندیده و به جای آن لفظ «غلط» را پیشنهاد کرده اند.<ref>برای نمونه رجوع کنید به سیوطی، المزهر، ج2، ص381.</ref> شاید به همین سبب، ابن صلاح (ص256) استعمال کلمة مصحف را در برخی اقسام آن مجاز دانسته است. به نظر می رسد که می توان اشتباهات معنوی را از اقسام تحریف و نه تصحیف به شمار آورد و آن را در قسم تبدیل به کلمه غیرمشابه جای داد.<ref>قس میرداماد، ص136.</ref>
+
==عوامل تحریف و تصحیف ==
  
تحریفِ متن و به تبع آن تصحیفِ متن را گاه مرجوع کنید بهلفِ همان متن یا گوینده سخن پدید می آورد، گاه افرادِ قبل از وی یعنی ناقلان و مرجوع کنید بهلفان مصادر کلام وی و گاه افراد پس از وی یعنی ناسخان آن متن و در هر سه صورت تحریف کننده را محرِّف و تصحیف کننده را مصحّ ف یا صَحَفی گویند.<ref>رجوع کنید به فراهیدی؛ ابن منظور؛ مرتضی زبیدی، ذیل «صحف».</ref> به طور کلی تحریف گاه در نقل و حکایت و گاه در کلام مرجوع کنید بهلف یا گوینده به صورت مستقل صورت می گیرد.
+
تحریف و تصحیفِ عمدی از عواملی چون [[تعصب]] مذهبی ناسخان و اِعمال سلیقه آنان ناشی می شود.<ref>مایل هروی، ص۷۹ـ۸۰، ۲۰۲ـ۲۰۵؛ برای نمونه هایی از تحریف با انگیزة مذهبی رجوع کنید به همان، یادداشت ها، ص۴۳۰، ش۲۵؛ ابوالحسنی، ص۴۶۵ به بعد، ۶۴۳ به بعد.</ref> اما عوامل سهوی تحریف و تصحیف شامل چند گروه است:
  
==تحریف و تصحیف یا عمدی است یا سهوی==
+
'''گروه نخست''' عبارت است از کسالت و خستگی راوی هنگام نگارش، تساهل و بی دقتی وی،<ref>مایل هروی، ص۷۱ـ۷۲.</ref> تندنویسی و ناهمخوانی سرعت کتابت با سرعت تلفظ کلمات و عبارات توسط کاتب برای خودش (املای درونی).
  
تحریف و تصحیفِ عمدی از عواملی چون تعصب مذهبی ناسخان و اِعمال سلیقة آنان ناشی می شود.<ref>مایل هروی، ص79ـ80، 202ـ205؛ برای نمونه هایی از تحریف با انگیزة مذهبی رجوع کنید به همان، یادداشت ها، ص430، ش25؛ ابوالحسنی، ص465 به بعد، 643 به بعد.</ref> به نظر می رسد که تحریف و تصحیف عمدی را برخلاف سهوی نمی توان به مرجوع کنید بهلفان نسبت داد.
+
'''گروه دوم''' عبارت است از ساختار خط عربی، ناخوانا بودن متن اصلی،<ref>رجوع کنید به ابن خلدون، ج۱: مقدمه، ص۵۳۳؛ بروجردی، ج۱، مقدمه، ص۲؛ قزوینی، ج۱۰، ص۳ـ۴.</ref> آسیب دیدگی متن اصلی بر اثر عواملی چون پرش مرکّب و گرد و غبارگرفتگی و آبدیدگی، اصلاحات و تغییرات نسخه قبلی و در هم آمیختگیِ نسخه اصلی بر اثر کم فاصله بودن سطرها.<ref>قاضی عیاض، ص۱۵۷.</ref>
  
==عوامل سهوی تحریف و تصحیف==
+
ساختار خط عربی بر اثر ویژگیهایی چون اتصال حروف به یکدیگر<ref>برگشترسر، ص۱۷؛ هارون، ۱۴۰۹، ص۱۴.</ref> و شباهت زیاد حروف با یکدیگر بخصوص حروفی که فقط با نقطه از هم متمایز می گردند<ref>حمزة اصفهانی، ص۲۷، ۳۷؛ خطیب بغدادی، ۱۴۰۶، ص۲۸۴؛ قلقشندی، ج۳، ص۱۹ـ۲۰، ۵۸ به بعد؛ مایل هروی، ص۸۰؛ طنّاحی، ص۲۹۹.</ref> و وجود دندانه در کتابت برخی حروف<ref>هارون، ۱۴۰۹، همانجا</ref>، زمینه ساز وقوع تصحیف است که معمولاً با حذف و جابجایی و کم و زیاد شدن نقطه ها و دندانه ها صورت می گیرد.
  
عوامل سهوی تحریف و تصحیف شامل چند گروه است:
+
حذف الف میانیِ اسمهایی چون ابراهیم، خالد و عثمان<ref>ابن قتیبه، ص۱۹۱؛ صَفَدی، ص۳۴۵.</ref> و نگارش برخی از حروف به شکلی مشابه حرف دیگر همچون «ر» شبیه به «و»،<ref>ابن انباری، ص۳۱۷.</ref> «ل» شبیه به «ک» یا «د»، «ک» شبیه به «ع»<ref>رجوع کنید به هارون، ۱۴۰۹، ص۱۵.</ref> و «ن» شبیه به «ر» و نیز عکس این حالات ، تصحیفات شگفتی را پدید می آورد.
  
'''گروه نخست''' عبارت است از کسالت و خستگی راوی هنگام نگارش، تساهل و بی دقتی وی (مایل هروی، ص71ـ72)، تندنویسی و ناهمخوانی سرعت کتابت با سرعت تلفظ کلمات و عبارات توسط کاتب برای خودش (املای درونی).  
+
از این رو برخی کلمات که در نگارش کنونی چندان شبیه به نظر نمی آیند، در نسخه ها و تألیفات قدیمی بسیار به هم تبدیل شده اند همچون عمر و عثمان.<ref>رجوع کنید به خوئی، ج۱، ص۲۵۸، ج۱۳، ص۴۹؛ برای نمونه دیگر رجوع کنید به تُستَری، ۱۳۹۶، ص۲۶۲ـ۲۶۳.</ref> کوتاه یا کشیده نویسی، فشرده یا گشاده نگاری، نازک یا ضخیم نویسی می تواند موجب شباهت برخی حروف به یکدیگر شود.<ref>ابن انباری، همانجا؛ مایل هروی، ص۸۱؛ هارون، ۱۴۱۴، ص۷۶.</ref> گاه شباهت واژه ها به یکدیگر موجب روایت های مختلف از یک متن شده است.<ref>برای نمونه رجوع کنید به ابن بابویه، ۱۳۹۲، ج۱، ص۱۸۹ـ۱۹۱؛ حمزة اصفهانی، ص۴۰.</ref>
  
'''گروه دوم''' عبارت است از ساختار خط عربی، ناخوانا بودن متن اصلی،<ref>رجوع کنید به ابن خلدون، ج1: مقدمه، ص533؛ بروجردی، ج1، مقدمه، ص2؛ قزوینی، ج10، ص3ـ4.</ref> آسیب دیدگی متن اصلی بر اثر عواملی چون پرش مرکّب و گرد و غبارگرفتگی و آبدیدگی، اصلاحات و تغییرات نسخة قبلی و در هم آمیختگیِ نسخه اصلی بر اثر کم فاصله بودن سطرها.(قاضی عیاض، ص157)
+
'''گروه سومِ عوامل سهویِ تحریف و تصحیف''' عبارت است از: نامأنوس بودن متن، ناآشنایی کاتب یا راوی با رسم الخط متن، فاصله زیاد یا بسیار کم ناسخ یا شنونده از نوشته یا گوینده، اتکای ناقل به حافظه خویش و عدم مراجعه مجدد به مصدر اصلی هنگام نقل به ویژه در مورد نوابغ علمی و افراد خوش حافظه<ref>رجوع کنید به شبیری زنجانی، ۱۳۶۴ش ، ص۱۷ـ۱۸.</ref>، نقل به معنا، اشتباه در فهم متن، ذهنیات راوی و تداعی معانی ای که هنگام مطالعه برای وی پیش می آید.
  
ساختار خط عربی بر اثر ویژگیهایی چون اتصال حروف به یکدیگر<ref>برگشترسر، ص17؛ هارون، 1409، ص14.</ref> و شباهت زیاد حروف با یکدیگر بخصوص حروفی که فقط با نقطه از هم متمایز می گردند<ref>حمزة اصفهانی، ص27، 37؛ خطیب بغدادی، 1406، ص284؛ قلقشندی، ج3، ص19ـ20، 58 به بعد؛ مایل هروی، ص80؛ طنّاحی، ص299.</ref> و وجود دندانه در کتابت برخی حروف<ref>هارون، 1409، همانجا</ref>، زمینه ساز وقوع تصحیف است که معمولاً با حذف و جابجایی و کم و زیاد شدن نقطه ها و دندانه ها صورت می گیرد.
+
نامأنوس بودن متن، خود می تواند از عوامل گوناگونی ناشی شود از جمله غریب بودن کلمه، ناآگاهی از اصطلاحات علوم یا انس زیاد با آنها، ناآشنایی به زبان اقوام گوناگون و گویشهای محلی<ref>طنّاحی، ص۳۰۱، ۳۰۷، ۳۰۹، ۳۱۱؛ فضلی، ص۱۸۰؛ مایل هروی، ص۷۴.</ref> و وجود عبارتهایی از زبانی دیگر در متن مانند واژه ها و عبارتهای معرّب در زبان عربی.<ref>برای نمونه رجوع کنید به ابن سعد، ج۳، ص۱۱؛ صفّار قمی، ص۵۱۷؛ کلینی، ج۴، ص۱۶۷؛ قس مجلسی، ج۴۰، ص۱۴۳؛ میرداماد، ص۱۴۵.</ref>
  
حذف الف میانیِ اسمهایی چون ابراهیم، خالد و عثمان <ref>ابن قتیبه، ص191؛ صَفَدی، ص345.</ref> و نگارش برخی از حروف به شکلی مشابه حرف دیگر همچون «ر» شبیه به «و» (ابن انباری، ص317)، «ل» شبیه به «ک» یا «د»، «ک» شبیه به «ع»<ref>رجوع کنید به هارون، 1409، ص15.</ref> و «ن» شبیه به «ر» و نیز عکس این حالات ، تصحیفات شگفتی را پدید می آورد.
+
انس زیاد با یک واژه نیز گاه باعث انصراف ذهن به آن و تصحیف واژه ای دیگر در متن می شود، مانند تصحیف واژه القَرْشی به القُرَشی.<ref>ابن صلاح، ص۳۳۴؛ سیوطی، تدریب الراوی، ج۲، ص۸۵۰؛ طنّاحی، ص۳۱۳.</ref> چون بیشترین تصحیفات در اعلام رخ می دهد، میزان این گونه تصحیفات، معیار ارزیابی اعتبار نسخه ها و تألیفات است.<ref>برگشترسر، همانجا.</ref> کثرت تصحیف در اعلام از غرابت نسبی آنها و نداشتن قرینه معنوی ناشی می شود.<ref>اَزْدی، ص۸؛ خطیب بغدادی، ۱۴۱۷ ب، ج۱، ص۴۱۷؛ ابن صلاح، ص۱۶۳؛ ابن دقیق عید، ص۲۸۵.</ref>
  
از این رو برخی کلمات که در نگارش کنونی چندان شبیه به نظر نمی آیند، در نسخه ها و تألیفات قدیمی بسیار به هم تبدیل شده اند، همچون عمر و عثمان<ref>رجوع کنید به خوئی، ج1، ص258، ج13، ص49؛ برای نمونه دیگر رجوع کنید به تُستَری، 1396، ص262ـ263.</ref> کوتاه یا کشیده نویسی، فشرده یا گشاده نگاری، نازک یا ضخیم نویسی می تواند موجب شباهت برخی حروف به یکدیگر شود.<ref>ابن انباری، همانجا؛ مایل هروی، ص81؛ هارون، 1414، ص76.</ref> گاه شباهت واژه ها به یکدیگر موجب روایت های مختلف از یک متن شده است. <ref>برای نمونه رجوع کنید به ابن بابویه، 1392، ج1، ص189ـ191؛ حمزة اصفهانی، ص40.</ref>
+
تنوع خطهای عربی مانند رسم الخط [[خط کوفی|کوفی]] قدیم و خط مغربی و خط اندلسی و تفاوت آنها در نگارش برخی حروف نیز می تواند عاملی برای تصحیف باشد.<ref>هارون، همانجا.</ref> برای نمونه در رسم الخط اندلسی «ق» با یک نقطه در بالا و «ف» با یک نقطه در زیر نگاشته می شود؛ بنابراین کاتب ناآشنا به این رسم الخط، «سفر» را که باید سقر خوانده شود، سفر می خواند.<ref>طنّاحی، ص۳۰۱.</ref> در رسم الخط فارسی هم شیوه های گوناگونی برای نگارش برخی حروف وجود داشته است؛ مثلاً، نگارش «پ»، «چ» و «ژ» با یک نقطه، نگارش «گ» با یک سرکش و دیگر ویژگی های رسم الخط کهن فارسی در وقوع تصحیف مؤثر است.<ref>مایل هروی، ص۱۳۴ به بعد.</ref>
  
'''گروه سومِ عوامل سهویِ تحریف و تصحیف:'''
+
==تقسیم‌بندی تحریف و تصحیف==
  
عبارت است از: نامأنوس بودن متن، ناآشنایی کاتب یا راوی با رسم الخط متن، فاصله زیاد یا بسیار کم ناسخ یا شنونده از نوشته یا گوینده، اتکای ناقل به حافظة خویش و عدم مراجعة مجدد به مصدر اصلی هنگام نقل به ویژه در مورد نوابغ علمی و افراد خوش حافظه <ref>رجوع کنید به شبیری زنجانی، 1364ش ، ص17ـ18.</ref>، نقل به معنا، اشتباه در فهم متن ، ذهنیات راوی و تداعی معانی ای که هنگام مطالعه برای وی پیش می آید.
+
در منابع متقدم در بحث متون [[حدیث|حدیثی]]، تصحیف را به تصحیف در متن، تصحیف در [[سند حدیث|سند]]، تصحیف بَصَر (تغییر ناشی از خطای دید) و تصحیف سَمْع (تغییر ناشی از اشتباه در شنیدن) تقسیم کرده اند.<ref>رجوع کنید به حاکم نیشابوری، ص۱۴۶ـ۱۵۱؛ ابن صلاح، ص۲۵۶؛ سیوطی، تدریب الراوی، ج۲، ص۶۴۸ـ۶۵۰؛ شهید ثانی، ص۱۰۹ـ۱۱۱؛ عبداللّه مامقانی، ج۱، ص۲۳۷ـ۲۴۱.</ref> این تقسیمات جامع نیستند و لااقل مبهم اند. ظاهراً مراد از تصحیف در سند، تصحیف در نام راویان سند می باشد؛ لذا قسم سومی از تصحیف وجود دارد که تصحیف در عبارتهای روایتی سند همچون تصحیف عن به واو و بالعکس است. تصحیف عن به بن و برعکس نیز قسم دیگری از تصحیفات است.  
  
نامأنوس بودن متن، خود می تواند از عوامل گوناگونی ناشی شود از جمله غریب بودن کلمه، ناآگاهی از اصطلاحات علوم یا انس زیاد با آنها، ناآشنایی به زبان اقوام گوناگون و گویشهای محلی<ref>طنّاحی، ص301، 307، 309، 311؛ فضلی، ص180؛ مایل هروی، ص74.</ref> و وجود عبارتهایی از زبانی دیگر در متن مانند واژه ها و عبارتهای معرّب در زبان عربی.<ref>برای نمونه رجوع کنید به ابن سعد، ج3، ص11؛ صفّار قمی، ص517؛ کلینی، ج4، ص167؛ قس مجلسی، ج40، ص143؛ میرداماد، ص145.</ref>
+
در منابع متأخر، تحریف در تقسیمی کلی بر پنج قِسم است: سقط (نقیصه)، زیاده، قلب، تبدیل به کلمه مشابه (تصحیف) و تبدیل به کلمه غیرمشابه.<ref>رجوع کنید به میرداماد، ص۱۳۲؛ بروجردی، ج۱، مقدمه، ص۲.</ref>
  
انس زیاد با یک واژه نیز گاه باعث انصراف ذهن به آن و تصحیف واژه ای دیگر در متن می شود، مانند تصحیف واژة القَرْشی به القُرَشی. <ref>ابن صلاح، ص334؛ سیوطی، تدریب الراوی، ج2، ص850؛ طنّاحی، ص313.</ref> چون بیشترین تصحیفات در اعلام رخ می دهد، میزان این گونه تصحیفات، معیار ارزیابی اعتبار نسخه ها و تألیفات است.<ref>برگشترسر، همانجا.</ref> کثرت تصحیف در اعلام از غرابت نسبی آنها و نداشتن قرینة معنوی ناشی می شود.<ref>اَزْدی، ص8؛ خطیب بغدادی، 1417 ب، ج1، ص417؛ ابن صلاح، ص163؛ ابن دقیق عید، ص285.</ref>
+
'''سقط و زیاده:'''
  
تنوع خطهای عربی مانند رسم الخط کوفی قدیم و خط مغربی و خط اندلسی و تفاوت آنها در نگارش برخی حروف نیز می تواند عاملی برای تصحیف باشد.<ref>هارون، همانجا.</ref> برای نمونه در رسم الخط اندلسی «ق» با یک نقطه در بالا و «ف» با یک نقطه در زیر نگاشته می شود؛ بنابراین کاتب ناآشنا به این رسم الخط، «سفر» را که باید سقر خوانده شود، سفر می خواند.<ref>طنّاحی، ص301.</ref> در رسم الخط فارسی هم شیوه های گوناگونی برای نگارش برخی حروف وجود داشته است؛ مثلاً، نگارش «پ»، «چ» و «ژ» با یک نقطه، نگارش «گ» با یک سرکش و دیگر ویژگی های رسم الخط کهن فارسی در وقوع تصحیف مرجوع کنید بهتر است.<ref>مایل هروی، ص134 به بعد.</ref>
+
از عوامل ایجاد سقط یا زیاده، وجود الفاظ مشابه در یک صفحه است که می تواند موجب پرش چشم از یک عبارت به مشابه آن و در نتیجه سقط شود؛ به ویژه در مواردی که دو کلمه مشابه با فاصله یک یا چند سطر زیر هم قرار گرفته باشند، احتمال افتادن آن سطور بیشتر است. افتادن سطر در مواردی که حد فاصل کلمات مشابه نیست هم رخ می دهد.<ref>ابن خلّکان، ج۴، ص۲۸۴؛ برگشترسر، ص۲۳.</ref>
  
==تقسیم بندی تحریف در منابع متفدم==
+
افتادن یک برگه از یک نسخه در نسخه بعدی نیز نمونه ای از سقط است که به ویژه در مواردی رخ می دهد که آن برگه  خود متن کاملی باشد و از جهت مفهوم با قبل و بعد ارتباط روشنی نداشته باشد.
  
در منابع متقدم در بحث متون حدیثی، تصحیف را به تصحیف در متن، تصحیف در سند، تصحیف بَصَر (تغییر ناشی از خطای دید) و تصحیف سَمْع (تغییر ناشی از اشتباه در شنیدن) تقسیم کرده اند.<ref>رجوع کنید به حاکم نیشابوری، ص146ـ151؛ ابن صلاح، ص256؛ سیوطی، تدریب الراوی، ج2، ص648ـ650؛ شهید ثانی، ص109ـ111؛ عبداللّه مامقانی، ج1، ص237ـ241.</ref> این تقسیمات جامع نیستند و لااقل مبهم اند. ظاهراً مراد از تصحیف در سند، تصحیف در نام راویان سند می باشد؛ لذا قسم سومی از تصحیف وجود دارد که تصحیف در عبارتهای روایتی سند همچون تصحیف عن به واو و بالعکس است. تصحیف عن به بن و برعکس نیز قسم دیگری از تصحیفات است. منشأ تصحیف فقط شنیدن یا دیدن نیست بلکه فراموشی، سرپیچی قلم، اشتباه در فهم، ذهنیات راوی و مانند اینها نیز گاه موجب تغییر ناخودآگاه نوشته یا گفته می شود.<ref>قاضی عیاض، ص160؛ نیز رجوع کنید به ادامه مقاله.</ref>
+
وجود الفاظ متلازم نیز می تواند منشأ سقط یا زیاده شود؛ مثلاً با توجه به تکرار «علی بن ابراهیم عن ابیه» در اسناد، گاه عبارت «عن ابیه» پس از «علی بن ابراهیم» افتاده و گاه به اشتباه افزوده شده است.<ref>برای نمونه رجوع کنید به شبیری زنجانی، کتاب نکاح، ج۴، درس ۱۳۲، ص۶؛ خویی، ج۱۱، ص۱۹۶ـ۲۰۹؛ برای نمونه دیگر رجوع کنید به طوسی، تهذیب، چاپ موسوی خرسان، ج۵، ص۶۱، حدیث۲؛ قس همان، چاپ غفاری، ج۵، ص۷۴، حدیث۲.</ref>
  
==تقسیم بندی تحریف در منابع متاخر==
+
سقط یا زیاده در این گونه موارد با قاعده تداعی معانی توجیه می شود. همچنین اگر سرعت املای درونی نسبت به سرعت نگارش بیشتر باشد، سقط روی می دهد و اگر املای درونی کندتر از نگارش صورت پذیرد، الفاظ متلازم زیاد می شود.<ref>رجوع کنید به شهید ثانی، ج ۳، ص۱۹۳.</ref> افزودن عمدی یا سهوی عبارات دعایی چون «علیه السلام» پس از نام یا [[کنیه]] ای که با نام یا کنیه [[معصوم]] مشترک است نیز نمونه ای از زیاده است.<ref>رجوع کنید به طوسی، ۱۴۱۵، ص۱۳۳، ش۵۵؛ قهپایی، ج۲، ص۸۳؛ شبیری زنجانی، کتاب نکاح، ج۴، درس ۱۳۱، ص۱۱.</ref>
  
در منابع متأخر، تحریف در تقسیمی کلی بر پنج قِسم است: سقط (نقیصه)، زیاده، قلب، تبدیل به کلمة مشابه (تصحیف) و تبدیل به کلمة غیرمشابه.<ref>رجوع کنید به میرداماد، ص132؛ بروجردی، ج1، مقدمه، ص2.</ref>
+
وارد کردن حاشیه در متن به گمان حذف آن از نسخه اصلی از دیگر عوامل زیاده در نسخه های متأخر است.<ref>شبیری زنجانی، کتاب نکاح ، ج۴، درس ۱۳۲، ص۱۰ـ۱۴؛ برای نمونه رجوع کنید به حرّعاملی، ج۹، ص۱۱۳.</ref> خلط عبارت با عبارات حدیثی نیز نوعی زیاده در [[حدیث]] به شمار می آید.<ref>شبیری زنجانی، کتاب نکاح، همانجا.</ref> در کتب [[درایه]] نام این نوع حدیث «[[حدیث مدرج|مدرّج]]» است.<ref>رجوع کنید به ابن صلاح، ص۸۶؛ ابن دقیق عید، ص۲۲۳؛ ابن حجر عسقلانی، ۱۴۱۴ب، ص۳۴۷.</ref> تمرکز نداشتن کاتب هنگام نگارش، گاه موجب می شود تا در متن، زیاده رخ دهد که به دلیل بی تناسبی آن با سایر قسمتهای متن براحتی قابل شناسایی است.<ref>رجوع کنید به نظامی، ص۲۷ـ۲۸.</ref>  
  
===سقط و زیاده===
+
اشتباه در فهمِ اسناد ویژه نیز می تواند موجب سقط یا زیاده گردد، مثلاً در اسناد کتاب [[الکافی (کتاب)|الکافی]]، تعلیق (=حذف نام یک یا چند راوی از ابتدای سند) به اعتماد اسناد قبل بسیار است؛ بنابراین اگر راوی متأخر متوجه تعلیق سند نگردد و قسمت حذف شده سند را هنگام اخذ حدیث بدان نیفزاید، در کتاب وی سقط واسطه رخ می دهد.<ref>ابن شهید ثانی، ج۱، ص۲۴؛ برای نمونه رجوع کنید به طوسی، ۱۴۰۱، ج۵، ص۴۷، حدیث۷؛ قس کلینی، ج۴، ص۳۱۸، حدیث۴.</ref> بر عکس اگر در سندِ غیرمعلق گمان تعلیق رود، در مصدر متأخر واسطه ای به سند اضافه می گردد.<ref>بروجردی، همانجا؛ نیز برای نمونه رجوع کنید به حرّ عاملی، ج۱۷، ص۲۴۳، حدیث۲؛ قس کلینی، ج۵، ص۲۵۸، حدیث۳.</ref> البته اشتباه در فهم سند گاه خود به سبب مصحّف بودنِ مصدر قبلی بوده است.<ref> برای نمونه رجوع کنید به حرّ عاملی، ج۹، ص۵۰۷، حدیث۱؛ قس کلینی، ج۱، ص۵۴۷، حدیث۲۲.</ref> از گونه های ترکیبی تحریف، جمع بین نسخه صحیح و نسخه مصحّف است که معمولاً نخست عبارت صحیح به عبارت دیگر تصحیف می گردد، سپس عبارت مصحّف در حاشیه نسخه دیگر به عنوان نسخه بدل نگاشته می شود و در نهایت ناسخ بعدی، عبارت مصحف را به گمان افتادگی از متن، در آن درج می کند.<ref>رجوع کنید به شبیری، ۱۴۱۹الف، ص۲۰۱ـ۲۰۶.</ref>
  
از عوامل ایجاد سقط یا زیاده، وجود الفاظ مشابه در یک صفحه است که می تواند موجب پرش چشم از یک عبارت به مشابه آن و در نتیجه سقط شود؛ به ویژه در مواردی که دو کلمه مشابه با فاصله یک یا چند سطر زیر هم قرار گرفته باشند، احتمال افتادن آن سطور بیشتر است. افتادن سطر در مواردی که حد فاصل کلمات مشابه نیست هم رخ می دهد.<ref>ابن خلّکان، ج4، ص284؛ برگشترسر، ص23.</ref>
+
'''قلب:'''
  
افتادن یک برگه از یک نسخه در نسخه بعدی نیز نمونه ای از سقط است (برگشترسر، همانجا) که به ویژه در مواردی رخ می دهد که آن برگه  خود متن کاملی باشد و از جهت مفهوم با قبل و بعد ارتباط روشنی نداشته باشد.
+
قلب (=جابجایی) را می توان چهار نوع دانست: قلب حرف، قلب کلمه، قلب عبارت و قلب صفحه. قلب حرف و کلمه معمولاً از معکوس خواندن عبارت یا اشتباه ذهن در املای درونی یا نافرمانی قلم هنگام نگارش ناشی می شود. قلب عبارت غالباً از افتادگی عبارت از متن و سپس درج نادرست آن در قبل یا بعد از موضع خود ناشی می شود.<ref>رجوع کنید به طباطبائی یزدی، ج۳، ص۲۴۵ و حاشیة حکیم.</ref> قلب صفحه نیز از جابجایی اوراق [[نسخه خطی]] و توجه نکردن ناسخ بعدی به این امر ناشی می گردد<ref>برگشترسر، ص۲۲.</ref> که گاه موجب در هم آمیختن دو باب می شود، مثل باب اصحاب الکاظم و باب اصحاب الرضا در [[رجال برقی (کتاب)|رجال برقی]].<ref>رجوع کنید به شبیری، ۱۳۷۰ش، ص۱۹۹ـ۲۰۴.</ref> جابجایی اوراق بیشتر در مواردی رخ می دهد که ورقه ارتباط روشنی با قبل و بعد خود ندارد.
  
وجود الفاظ متلازم نیز می تواند منشأ سقط یا زیاده شود؛ مثلاً با توجه به تکرار «علی بن ابراهیم عن ابیه» در اسناد، گاه عبارت «عن ابیه» پس از «علی بن ابراهیم» افتاده و گاه به اشتباه افزوده شده است.<ref>برای نمونه رجوع کنید به شبیری زنجانی، کتاب نکاح، ج4، درس 132، ص6؛ خویی، ج11، ص196ـ209؛ برای نمونه دیگر رجوع کنید به طوسی، تهذیب، چاپ موسوی خرسان، ج5، ص61، حدیث2؛ قس همان، چاپ غفاری، ج5، ص74، حدیث2.</ref>
+
'''تبدیل:'''
  
سقط یا زیاده در این گونه موارد با قاعدة تداعی معانی توجیه می شود. همچنین اگر سرعت املای درونی نسبت به سرعت نگارش بیشتر باشد، سقط روی می دهد و اگر املای درونی کندتر از نگارش صورت پذیرد، الفاظ متلازم زیاد می شود.<ref>رجوع کنید به شهید ثانی، ج 3، ص193.</ref> افزودن عمدی یا سهوی عبارات دعایی چون «علیه السلام» پس از نام یا کنیه ای که با نام یا کنیة معصوم مشترک است نیز نمونه ای از زیاده است.<ref>رجوع کنید به طوسی، 1415، ص133، ش55؛ قهپایی، ج2، ص83؛ شبیری زنجانی، کتاب نکاح، ج4، درس 131، ص11.</ref>
+
تبدیل به کلمه غیرمشابه بیشتر در کلمات متقابل و بر اثر تداعی معانی (انعکاس شرطی) رخ می دهد.<ref>تستری، ۱۳۹۰، ص۵۹؛ همو، ۱۳۹۶، ص۱۱۱؛ همو، ۱۳۵۹ش، ص۱۵۲.</ref> یکی از مصادیق کلمات متقابل، متضادها است؛ مثلاً یک راوی [[مبعث حضرت محمد صلی الله علیه و آله|مبعث پیامبر اکرم]] یعنی ۲۷ [[رجب]] (سه روز مانده به پایان رجب) را سوم رجب (سه روز پس از آغاز رجب) نقل کرده است.<ref>ابن بابویه، ۱۳۹۱، ص۸۳؛ همو، ۱۳۹۶، ص۲۰.</ref>  
  
وارد کردن حاشیه در متن به گمان حذف آن از نسخة اصلی از دیگر عوامل زیاده در نسخه های متأخر است.<ref>شبیری زنجانی، کتاب نکاح ، ج4، درس 132، ص10ـ14؛ برای نمونه رجوع کنید به حرّعاملی، ج9، ص113.</ref> خلط عبارت مرجوع کنید بهلف با عبارات حدیثی نیز نوعی زیاده در حدیث به شمار می آید.<ref>شبیری زنجانی، کتاب نکاح، همانجا.</ref> در کتب درایه نام این نوع حدیث «مدرّج» است.<ref>رجوع کنید به ابن صلاح، ص86؛ ابن دقیق عید، ص223؛ ابن حجر عسقلانی، 1414ب، ص347.</ref> تمرکز نداشتن کاتب هنگام نگارش، گاه موجب می شود تا در متن، زیاده رخ دهد که به دلیل بی تناسبی آن با سایر قسمتهای متن براحتی قابل شناسایی است.<ref>رجوع کنید به نظامی، ص27ـ28.</ref> اشتباه در فهمِ اسناد ویژه نیز می تواند موجب سقط یا زیاده گردد، مثلاً در اسناد کتاب کافی، تعلیق (=حذف نام یک یا چند راوی از ابتدای سند) به اعتماد اسناد قبل بسیار است؛ بنابراین اگر مرجوع کنید بهلف متأخر متوجه تعلیق سند نگردد و قسمت حذف شدة سند را هنگام اخذ حدیث بدان نیفزاید، در کتاب وی سقط واسطه رخ می دهد.<ref>ابن شهید ثانی، ج1، ص24؛ برای نمونه رجوع کنید به طوسی، 1401، ج5، ص47، حدیث7؛ قس کلینی، ج4، ص318، حدیث4.</ref> بر عکس اگر در سندِ غیرمعلق گمان تعلیق رود، در مصدر متأخر واسطه ای به سند اضافه می گردد.<ref>بروجردی، همانجا؛ نیز برای نمونه رجوع کنید به حرّ عاملی، ج17، ص243، حدیث2؛ قس کلینی، ج5، ص258، حدیث3.</ref> البته اشتباه در فهم سند گاه خود به سبب مصحّف بودنِ مصدر قبلی بوده است.<ref> برای نمونه رجوع کنید به حرّ عاملی، ج9، ص507، حدیث1؛ قس کلینی، ج1، ص547، حدیث22.</ref> از گونه های ترکیبی تحریف، جمع بین نسخة صحیح و نسخة مصحّف است که معمولاً نخست عبارت صحیح به عبارت دیگر تصحیف می گردد، سپس عبارت مصحّف در حاشیة نسخه دیگر به عنوان نسخة بدل نگاشته می شود و در نهایت ناسخ بعدی، عبارت مصحف را به گمان افتادگی از متن، در آن درج می کند.<ref>رجوع کنید به شبیری، 1419الف، ص201ـ206.</ref>
+
از ترکیب اقسام گوناگون تحریف، اقسام جدیدی پدید می آید که می توان نمونه هایی از آنها را در ضمن اقسام حدیث در کتب درایه جستجو کرد.<ref>رجوع کنید به ابن صلاح، ص۸۱ به بعد؛ عبداللّه مامقانی، ج۱، ص۲۶۴ به بعد.</ref> نمونه ای از تحریف ترکیبی، که از تصحیف و نقل به معنا ناشی شده از جاحظ نقل شده است. او «البَتیّ» را که به «النَبیّ» تصحیف شده با نقل به معنا به رسول اللّه تبدیل کرده است.<ref>رجوع کنید به ۱۴۱۰، ج۲، ص۱۸؛ حمزة اصفهانی، ص۹۱؛ قس طنّاحی، ص۲۹۴ـ۲۹۶.</ref> تصحیف و تحریف متن ممکن است در چند مرحله نسخه برداری پی در پی رخ دهد.<ref>رجوع کنید به جاحظ، ۱۳۸۸، ج۱، ص۷۹.</ref>
  
===قلب===
+
==جلوگیری از تحریف و تصحیف==
 +
تحریف در متون و اسناد تاریخی به ویژه در متون دینی که منبع استخراج [[احکام]] و معارف دینی است، دشواری های بسیاری ایجاد می کند. این امر گاه باعث می شود که پیروان مذاهب گوناگون با استناد به آن به نفع مذهب خود بهره برداری کنند.<ref>برای نمونه رجوع کنید به نجاشی، ص۴۴۰؛ قهپایی، ج۳، ص۱۵۷ به نقل از ابن غضایری؛ قس تستری، ۱۳۹۰، ص۱۰.</ref> حتی فرزند خدا دانستن [[حضرت عیسی علیه السلام|حضرت عیسی]] به تصحیفی در [[انجیل]] مستند شده است.<ref>طنّاحی، ص۲۸۵ـ۲۸۶؛ برای آگاهی بیشتر رجوع کنید به تحریف، بخش اول.</ref> سرزدن تصحیف از دانشمندان و افراد با نفوذ جامعه در مواردی موجب رسوایی آنها و هجو شدن ایشان گردیده است.<ref>رجوع کنید به حمزة اصفهانی، ص ۱ـ۱۳؛ عسکری، ۱۳۸۳، ص۱۸ـ۲۶؛ همو، ۱۴۰۸، ص۷؛ همو، ۱۴۰۶، ص۳۵.</ref>
  
قلب (=جابجایی) را می توان چهار نوع دانست: قلب حرف، قلب کلمه، قلب عبارت و قلب صفحه. قلب حرف و کلمه معمولاً از معکوس خواندن عبارت یا اشتباه ذهن در املای درونی یا نافرمانی قلم هنگام نگارش ناشی می شود. قلب عبارت غالباً از افتادگی عبارت از متن و سپس درج نادرست آن در قبل یا بعد از موضع خود ناشی می شود.<ref>رجوع کنید به طباطبائی یزدی، ج3، ص245 و حاشیة حکیم.</ref> قلب صفحه نیز از جابجایی اوراق نسخة خطی و توجه نکردن ناسخ بعدی به این امر ناشی می گردد<ref>برگشترسر، ص22.</ref> که گاه موجب در هم آمیختن دو باب می شود، مثل باب اصحاب الکاظم و باب اصحاب الرضا در رجال برقی<ref>رجوع کنید به شبیری، 1370ش، ص199ـ204.</ref> جابجایی اوراق بیشتر در مواردی رخ می دهد که ورقه ارتباط روشنی با قبل و بعد خود ندارد.
+
پدیده تصحیف، پیدایش صنعتی را در [[علم بدیع]] به نام جناس تصحیف به دنبال داشت. این صنعت که در آیات [[قرآن|قرآنی]] نیز سابقه داشت، همچون {{متن قرآن|«و هُمْ یَحْسَبونَ اَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً»}} ([[سوره کهف]]: ۱۰۴) وسیله طبع آزمایی و ابراز توانایی ادیبان و شاعران گردید.<ref>رجوع کنید به حمزة اصفهانی، ص۱۶۰ـ۱۸۵؛ صفدی، ص۲۱ـ۴۴؛ طنّاحی، ص۲۹۷ـ۲۹۸؛ نیز رجوع کنید به تجنیس.</ref> تصحیف و تحریف در احکام حکومتی و نسخه های درمانی، نیز گاه برای محکومان و بیماران عواقب وخیمی به بار می آورد.<ref>رجوع کنید به حمزة اصفهانی، ص۱۰ـ۱۲، ۱۵؛ عسکری، ۱۳۸۳، ص۴۱ـ۴۷؛ همو، ۱۴۰۸، ص۱۸.</ref>
  
===تبدیل===
+
عالمان و ادیبان مسلمان از آغاز پیدایش [[اسلام]] به جِد درصدد پیشگیری از بروز تصحیف و تحریف و نیز کشف و اصلاح آن بوده اند. نخستین گام در پیشگیری از تصحیف، اعجام (نقطه گذاری) و شَکْل (حرکت گذاری) بوده است که [[ابوالاسود دئلى|ابوالاسود دئلی]] (متوفی۶۹) و دو تن از شاگردانش آن را اختراع و تکمیل کردند و [[خلیل بن احمد فراهیدی|خلیل نحوی]] (متوفی ۱۷۵) آن را اصلاح کرد.<ref>رجوع کنید به حمزة اصفهانی، ص۲۷ـ ۲۸؛ عسکری، ۱۳۸۳، ص۱۳؛ رامهرمزی، ص۶۰۸؛ خطیب بغدادی، ب، ج۱، ص۴۱۶؛ سمعانی، ج۲، ص۵۹۱؛ قلقشندی، ج۳، ص۱۴۹ـ۱۶۷؛ سید، ص۵۲ـ۵۴.</ref> به منظور اطمینان بیشتر، برای حروف بی نقطه نیز علایمی وضع شد.<ref>قاضی عیاض، ص۱۵۷؛ ابن صلاح، ص۱۶۲ـ۱۶۴.</ref>
  
تبدیل به کلمة غیرمشابه بیشتر در کلمات متقابل و بر اثر تداعی معانی (انعکاس شرطی) رخ می دهد. <ref>تستری، 1390، ص59؛ همو، 1396، ص111؛ همو، 1359ش، ص152.</ref> یکی از مصادیق کلمات متقابل، متضادها است؛ مثلاً یک راوی مبعث پیامبر اکرم یعنی 27 [[رجب]] (سه روز مانده به پایان رجب) را سوم رجب (سه روز پس از آغاز رجب) نقل کرده است.<ref>ابن بابویه، 1391، ص83؛ همو، 1396، ص20.</ref> از ترکیب اقسام گوناگون تحریف، اقسام جدیدی پدید می آید که می توان نمونه هایی از آنها را در ضمن اقسام حدیث در کتب درایه جستجو کرد.<ref>رجوع کنید به ابن صلاح، ص81 به بعد؛ عبداللّه مامقانی، ج1، ص264 به بعد.</ref> نمونه ای از تحریف ترکیبی، که از تصحیف و نقل به معنا ناشی شده از جاحظ نقل شده است. او البَتیّ را که به النَبیّ تصحیف شده با نقل به معنا به رسول اللّه تبدیل کرده است.<ref>رجوع کنید به 1410، ج2، ص18؛ حمزة اصفهانی، ص91؛ قس طنّاحی، ص294ـ296.</ref> تصحیف و تحریف متن ممکن است در چند مرحله نسخه برداری پی در پی رخ دهد.<ref>رجوع کنید به جاحظ، 1388، ج1، ص79.</ref>
+
گام بعدی، ضبط تفکیکی حروف بود که در این روش نام حروفی از کلمه که احتمال اشتباه آن داده می شد، به صورت جداجدا می آمد و به علاوه ضبط کلمه در حاشیه متن نیز تکرار می شد.<ref>قاضی عیاض، همانجا؛ ابن صلاح، ص۱۶۳؛ ابن دقیق عید ص۲۸۶؛ سیوطی، تدریب الراوی، ج۱، ص۴۹۸.</ref> شرایطی نیز برای راویان و قاریان حدیث و ناسخان لازم شمرده شد، از جمله ضابط بودن و آگاهی از [[علم نحو|نحو]] و [[علم لغت|لغت]]<ref>ابن صلاح، ص۱۹۴ـ۱۹۵؛ سیوطی، تدریب الراوی، ج۱، ص۵۴۱ـ۵۴۲.</ref> پرهیز از ریزنویسی، کوشش در خوش خطی و خوانانویسی، دقت در نگارش همه دندانه های حروف.<ref>سمعانی، ج۲، ص۵۷۹ـ۵۸۵؛ ابن صلاح، ص۱۶۴؛ قاری، ص۷۹۹.</ref>
  
تحریف در متون و اسناد تاریخی به ویژه در متون دینی که منبع استخراج [[احکام]] و معارف دینی است، دشواری های بسیاری ایجاد می کند. این امر گاه باعث می شود که پیروان مذاهب گوناگون با استناد به آن به نفع مذهب خود بهره برداری کنند.<ref>برای نمونه رجوع کنید به نجاشی، ص440؛ قهپایی، ج3، ص157 به نقل از ابن غضایری؛ قس تستری، 1390، ص10.</ref>؛ حتی فرزند خدا دانستن حضرت عیسی به تصحیفی در انجیل مستند شده است.<ref>طنّاحی، ص285ـ286؛ برای آگاهی بیشتر رجوع کنید به تحریف، بخش اول.</ref> سرزدن تصحیف از دانشمندان و افراد با نفوذ جامعه در مواردی موجب رسوایی آنها و هجوشدن ایشان گردیده است.<ref>رجوع کنید به حمزة اصفهانی، ص 1ـ13؛ عسکری، 1383، ص18ـ26؛ همو، 1408، ص7؛ همو، 1406، ص35.</ref>
+
برای کشف و اصلاح تحریفاتی که ممکن است هنگام کتابت نسخه رخ داده باشد، باید آن را با دقت با اصل نسخه مقابله کرد. [[قرائت (علم الحدیث)|قرائت]] کتاب بر [[مشایخ]] یا قرائت مشایخ بر شاگردان نیز بیشتر به همین منظور بوده است.<ref>رجوع کنید به رامهرمزی، ص۵۴۴؛ خطیب بغدادی، ۱۴۰۶، ص۲۷۳ـ۲۷۶؛ قاضی عیاض، ص۱۵۸؛ سمعانی، ج۱، ص۳۶۳؛ ابن صلاح، ص۱۶۸؛ ابن کثیر، ص۳۸۸.</ref> شیوه اصلاح تحریفات نسخه در مصادر مربوط بحث مفصلی به خود اختصاص داده است.<ref>به ویژه رجوع کنید به قاضی عیاض، ص۱۶۲ـ۱۸۲.</ref>
  
پدیدة تصحیف، پیدایش صنعتی را در علم بدیع به نام جناس تصحیف به دنبال داشت. این صنعت که در آیات قرآنی نیز سابقه داشت، همچون {{متن قرآن|«و هُمْ یَحْسَبونَ اَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً»}} ([[سوره کهف]]: 104) وسیله طبع آزمایی و ابراز توانایی ادیبان و شاعران گردید.<ref>رجوع کنید به حمزة اصفهانی، ص160ـ185؛ صفدی، ص21ـ44؛ طنّاحی، ص297ـ298؛ نیز رجوع کنید به تجنیس.</ref>
+
این بحث هم از دیرزمان مطرح بوده که اگر در کلام استاد، غلط اِعرابی باشد. آیا راوی حق اصلاح آن را دارد یا نه؟ در این زمینه چند نظر از قدما نقل شده که در مجموع بر لزوم پرهیز از اصلاح سلیقه ای و اجتهادی به ویژه در کتابت نسخه تأکید شده است.<ref>رجوع کنید به رامهرمزی، ص۵۲۴ـ۵۲۷؛ خطیب بغدادی، ۱۴۱۷ ب، ج۲، ص۵ به بعد؛ همو، ۱۴۰۶، ص۲۱۶ـ۲۲۹؛ قاضی عیاض، ص۱۸۳ـ۱۸۸؛ ابن صلاح، ص۱۹۶ـ۱۹۷.</ref> به طور کلی شناخت عوامل تحریف و دقت در مواردی که احتمال وقوع آن بیشتر است، همچون الفاظ غریب و به ویژه اعلام در پیشگیری از تحریف و کشف آن بسیار است. مصادر تصحیف و تحریف نیز غالباً به همین منظور تألیف شده اند.<ref> رجوع کنید به ادامه مقاله.</ref>
  
تصحیف و تحریف در [[احکام]] حکومتی و نسخه های درمانی، گاه برای محکومان و بیماران عواقب وخیمی به بار می آورد.<ref>رجوع کنید به حمزة اصفهانی، ص10ـ12، 15؛ عسکری، 1383، ص41ـ47؛ همو، 1408، ص18.</ref>
+
عواملی چون نگارش نسخه ها به دست اصحاب فضل و دانش و دقت در استنساخ و رعایت روش صحیح نسخه برداری و سنت عرض و مقابله در سده های نخستین به ویژه تا اوایل سده هفتم موجب اعتبار نسخه های برجای مانده از این دوره گردیده است.<ref>قزوینی، ج۱۰، ص۴ـ۵؛ مایل هروی، ص۳۸؛ نیز رجوع کنید به ابن صلاح، ص۱۸۶.</ref> اما اعتبار نسخه های خطی فارسی که پس از حمله مغول به نگارش درآمده، نسبت به نسخه های پیشین کاستی یافت،<ref>مایل هروی، ص۳۹.</ref> شاید از جمله علل این کاهش اعتبار را بتوان در تفاوتهای جدّی پیدا کرد که این حمله در فرهنگ و تمدن [[ایران]] اسلامی به وجود آورد و نظام زبان را متحول ساخت.
  
عالمان و ادیبان مسلمان از آغاز پیدایش اسلام به جد درصدد پیشگیری از بروز تصحیف و تحریف و نیز کشف و اصلاح آن بوده اند. نخستین گام در پیشگیری از تصحیف، اعجام (نقطه گذاری) و شَکْل (حرکت گذاری) بوده است که ابوالاسود<ref>رجوع کنید بهلی.</ref> (متوفی69) و دو تن از شاگردانش آن را اختراع و تکمیل کردند و خلیل نحوی (متوفی 175) آن را اصلاح کرد.<ref>رجوع کنید به حمزة اصفهانی، ص27ـ 28؛ عسکری، 1383، ص13؛ رامهرمزی، ص608؛ خطیب بغدادی، ب، ج1، ص416؛ سمعانی، ج2، ص591؛ قلقشندی، ج3، ص149ـ167؛ سید، ص52ـ54.</ref> به منظور اطمینان بیشتر، برای حروف بی نقطه نیز علایمی وضع شد.<ref>قاضی عیاض، ص157؛ ابن صلاح، ص162ـ164.</ref>
+
به گفته [[ابن خلدون]] (متوفی ح۸۰۸) در زمان وی برخلاف سده های اولیه، در سرزمین های غرب اسلامی شیوه صحیح روایت و استنساخ رعایت نمی شده؛ از این رو، نسخه های نگاشته شده در این دوره از غلط و تصحیف انباشته بوده ولی در شرق اسلامی، هنوز روشهای صحیح استنساخ و روایت معمول بوده است.<ref>ج۱: مقدمه، ص۵۳۳ـ۵۳۴.</ref>
  
گام بعدی ضبط تفکیکی حروف بود که در این روش نام حروفی از کلمه که احتمال اشتباه آن داده می شد، به صورت جداجدا می آمد و به علاوه ضبط کلمه در حاشیه متن نیز تکرار می شد.<ref>قاضی عیاض، همانجا؛ ابن صلاح، ص163؛ ابن دقیق عید ص286؛ سیوطی، تدریب الراوی، ج1، ص498.</ref> شرایطی نیز برای راویان و قاریان حدیث و ناسخان لازم شمرده شد، از جمله ضابط بودن و آگاهی از نحو و لغت<ref>ابن صلاح، ص194ـ195؛ سیوطی، تدریب الراوی، ج1، ص541ـ542.</ref> پرهیز از ریزنویسی، کوشش در خوش خط و خوانانویسی، دقت در نگارش همه دندانه های حروف.<ref>سمعانی، ج2، ص579ـ585؛ ابن صلاح، ص164؛ قاری، ص799.</ref>
+
به گفته [[حسن بن زین الدین عاملی|حسن بن زین الدین شهید ثانی]] (متوفی ۱۰۱۱) در زمان وی از روشهای [[تحمل حدیث]]، تنها روش [[اجازه (علم الحدیث)|اجازه]] معمول بوده است ولی به اهتمام [[محدث|محدّثان]] شیعی و ظاهراً تحت تأثیر جریان [[اخباریان|اخباری]]، نشر [[حدیث]] و یافتن نسخه های معتبر و نسخه برداری و تصحیح و مقابله آنها دوباره رونق گرفت، به ویژه [[علامه مجلسی]] و دستیاران وی در این راه تلاش بسیار کردند.<ref>رجوع کنید به مجلسی، ج۱، ص۳ـ۴، ۲۶ به بعد.</ref>
 
 
برای کشف و اصلاح تحریفاتی که ممکن است هنگام کتابت نسخه رخ داده باشد، باید آن را با دقت با اصل نسخه مقابله کرد. قرائت کتاب بر مشایخ یا قرائت مشایخ بر شاگردان نیز بیشتر به همین منظور بوده است.<ref>رجوع کنید به رامهرمزی، ص544؛ خطیب بغدادی، 1406، ص273ـ276؛ قاضی عیاض، ص158؛ سمعانی، ج1، ص363؛ ابن صلاح، ص168؛ ابن کثیر، ص388.</ref> شیوة اصلاح تحریفات نسخه در مصادر مربوط بحث مفصلی به خود اختصاص داده است.<ref>به ویژه رجوع کنید به قاضی عیاض، ص162ـ182.</ref>
 
 
 
این بحث هم از دیرزمان مطرح بوده که اگر در کلام استاد، غلط اِعرابی باشد. آیا راوی حق اصلاح آن را دارد یا نه. در این زمینه چند نظر از قدما نقل شده که در مجموع بر لزوم پرهیز از اصلاح سلیقه ای و اجتهادی به ویژه در کتابت نسخه تأکید شده است.<ref>رجوع کنید به رامهرمزی، ص524ـ527؛ خطیب بغدادی، 1417 ب، ج2، ص5 به بعد؛ همو، 1406، ص216ـ229؛ قاضی عیاض، ص183ـ188؛ ابن صلاح، ص196ـ197.</ref> به طور کلی شناخت عوامل تحریف و دقت در مواردی که احتمال وقوع آن بیشتر است، همچون الفاظ غریب و به ویژه اعلام در پیشگیری از تحریف و کشف آن بسیار مرجوع کنید بهتر است. مصادر تصحیف و تحریف نیز غالباً به همین منظور تألیف شده اند.<ref> رجوع کنید به ادامه مقاله.</ref>
 
 
 
عواملی چون نگارش نسخه ها به دست اصحاب فضل و دانش و دقت در استنساخ و رعایت روش صحیح نسخه برداری و سنت عرض و مقابله در سده های نخستین به ویژه تا اوایل سدة هفتم موجب اعتبار نسخه های برجای مانده از این دوره گردیده است.<ref>قزوینی، ج10، ص4ـ5؛ مایل هروی، ص38؛ نیز رجوع کنید به ابن صلاح، ص186.</ref> اما اعتبار نسخه های خطی فارسی که پس از حمله مغول به نگارش درآمده، نسبت به نسخه های پیشین کاستی یافت،<ref>مایل هروی، ص39.</ref> شاید از جمله علل این کاهش اعتبار را بتوان در تفاوتهای جدّی پیدا کرد که این حمله در فرهنگ و تمدن ایران اسلامی به وجود آورد و نظام زبان را متحول ساخت.
 
 
 
به گفته ابن خلدون (متوفی ح808) در زمان وی برخلاف سده های اولیه، در سرزمین های غرب اسلامی شیوه صحیح روایت و استنساخ رعایت نمی شده؛ از این رو، نسخه های نگاشته شده در این دوره از غلط و تصحیف انباشته بوده ولی در شرق اسلامی، هنوز روشهای صحیح استنساخ و روایت معمول بوده است.<ref>ج1: مقدمه، ص533ـ534.</ref>
 
 
 
به گفته حسن بن زین الدین، ابن شهید ثانی (متوفی 1011) در زمان وی از روشهای تحمل حدیث، تنها روش اجازه معمول بوده است(ج1، ص3) ولی به اهتمام محدّثان شیعی و ظاهراً تحت تأثیر جریان اخباری، نشر حدیث و یافتن نسخه های معتبر و نسخه برداری و تصحیح و مقابله آنها دوباره رونق گرفت به ویژه علامه مجلسی و دستیاران وی در این راه تلاش بسیار کردند.<ref>رجوع کنید به مجلسی، ج1، ص3ـ4، 26 به بعد.</ref>
 
  
 
==مراحل کشف تحریف==
 
==مراحل کشف تحریف==
  
مراحل کشف تحریف عبارت اند از احتمال دادنِ تحریف، اثبات اجمالی تحریف، اثبات محرّف بودن عبارت و کشف عبارت صحیح.
+
مراحل کشف تحریف عبارت اند از: احتمال دادنِ تحریف، اثبات اجمالی تحریف، اثبات محرّف بودن عبارت و کشف عبارت صحیح.
  
===احتمال دادنِ تحریف===
+
===احتمال دادن تحریف===
  
احتمال تحریف، از اموری چون غرابت کلمه به طور کلی یا در سیاق خاص عبارت ناشی می شود. نیافتن نام راوی در کتب رجالی یا سایر اسناد یا قرار نگرفتن وی در این جایگاه خاص در سند، احتمال تحریف در سند را به ذهن خطور می دهد. برخی در متونی که درستی عبارات آن نیازمند توجیهات تکلف آمیز است، اصل را بر مصحف و محرف بودن عبارت قرار داده و بر آن استدلال کرده اند.<ref>رجوع کنید به شبیری، 1380ش، ص30ـ51.</ref>
+
احتمال تحریف، از اموری چون غرابت کلمه به طور کلی یا در سیاق خاص عبارت ناشی می شود. نیافتن نام راوی در کتب رجالی یا سایر اسناد یا قرار نگرفتن وی در این جایگاه خاص در [[سند حدیث|سند]]، احتمال تحریف در سند را به ذهن خطور می دهد. برخی در متونی که درستی عبارات آن نیازمند توجیهات تکلف آمیز است، اصل را بر مصحف و محرف بودن عبارت قرار داده و بر آن استدلال کرده اند.<ref>رجوع کنید به شبیری، ۱۳۸۰ش، ص۳۰ـ۵۱.</ref>
  
 
===اثبات اجمالی تحریف===
 
===اثبات اجمالی تحریف===
  
اثبات اجمالی تحریف، معمولاً از مراجعه به نسخه های گوناگون و اختلاف آنها باهم بدست می آید.<ref>برای نمونه رجوع کنید به برگشترسر، ص26ـ32؛ فضلی، ص127ـ128؛ شبیری، 1379ش، ص42ـ43.</ref> زیرا این اختلاف معمولاً از تحریف یک یا برخی از آن نسخه ها حکایت می کند، مثلاً اختلاف منابع گوناگون در نقد قسمتی از یک روایت که سند آن تقریباً یکسان است، می تواند دلیلی اجمالی بر تحریف آن باشد.<ref> برای نمونه رجوع کنید به کلینی، ج4، ص481، حدیث5؛ طوسی، 1401، ج5، ص190، حدیث11؛ قس همان، ج5، ص262، حدیث5.</ref> البته این روش ظنی است نه قطعی از این رو اگر مثلاً حدیثی در یک منبع با نقل مستقیم یک راوی از راوی دیگر و همان حدیث در منبع دیگر با نقل باواسطه از آن راوی وجود داشته باشد، الزاماً یکی از آن دو اشتباه نیست.<ref>ابن شهیدثانی، ج1، ص11.</ref>
+
اثبات اجمالی تحریف، معمولاً از مراجعه به نسخه های گوناگون و اختلاف آنها باهم بدست می آید.<ref>برای نمونه رجوع کنید به برگشترسر، ص۲۶ـ۳۲؛ فضلی، ص۱۲۷ـ۱۲۸؛ شبیری، ۱۳۷۹ش، ص۴۲ـ۴۳.</ref> زیرا این اختلاف معمولاً از تحریف یک یا برخی از آن نسخه ها حکایت می کند، مثلاً اختلاف منابع گوناگون در نقد قسمتی از یک روایت که سند آن تقریباً یکسان است، می تواند دلیلی اجمالی بر تحریف آن باشد.<ref> برای نمونه رجوع کنید به کلینی، ج۴، ص۴۸۱، حدیث۵؛ طوسی، ۱۴۰۱، ج۵، ص۱۹۰، حدیث۱۱؛ قس همان، ج۵، ص۲۶۲، حدیث۵.</ref> البته این روش ظنی است نه قطعی، از این رو اگر مثلاً حدیثی در یک منبع با نقل مستقیم یک راوی از راوی دیگر و همان حدیث در منبع دیگر با نقل باواسطه از آن راوی وجود داشته باشد، الزاماً یکی از آن دو اشتباه نیست.<ref>ابن شهیدثانی، ج۱، ص۱۱.</ref>
  
 
===اثبات محرّف بودن عبارت===
 
===اثبات محرّف بودن عبارت===
  
برای اثبات محرّف بودن عبارت به دلایلی مثل مخالفت متن با ضرورت دین یا مذهب، مخالفت با تاریخ و ناسازگاری عبارت با سیاق استناد می شود.<ref>تستری، 1390، ص1، 11، 17؛ همو، 1396، ص1ـ2، 26؛ همو، 1359ش، ص2ـ3، 5.</ref> البته در استناد به این گونه دلایل باید احتیاط کرد زیرا مثلاً آنچه به عنوان شهادت تاریخ مطرح است چه بسا خود منقولاتی است که قهراً احتمال اشتباه در آنها هم وجود دارد .<ref>برای نمونه رجوع کنید به شبیری، 1410، ص53ـ56؛ همو، 1368 ش، ص11ـ14.</ref> گاه تحقق یک حادثه پس از دویست سال دلیل محرّف بودن عبارت «حدیث ملاحم» دانسته شده است.<ref>حمزة اصفهانی، ص2؛ عسکری، 1408، ص21.</ref> درستی چنین استدلالی روشن نیست.
+
برای اثبات محرّف بودن عبارت به دلایلی مثل مخالفت متن با ضرورت [[دین]] یا مذهب، مخالفت با تاریخ و ناسازگاری عبارت با سیاق استناد می شود.<ref>تستری، ۱۳۹۰، ص۱، ۱۱، ۱۷؛ همو، ۱۳۹۶، ص۱ـ۲، ۲۶؛ همو، ۱۳۵۹ش، ص۲ـ۳، ۵.</ref> البته در استناد به این گونه دلایل باید احتیاط کرد زیرا مثلاً آنچه به عنوان شهادت تاریخ مطرح است چه بسا خود منقولاتی است که قهراً احتمال اشتباه در آنها هم وجود دارد.<ref>برای نمونه رجوع کنید به شبیری، ۱۴۱۰، ص۵۳ـ۵۶؛ همو، ۱۳۶۸ ش، ص۱۱ـ۱۴.</ref> گاه تحقق یک حادثه پس از دویست سال دلیل محرّف بودن عبارت «حدیث ملاحم» دانسته شده است.<ref>حمزة اصفهانی، ص۲؛ عسکری، ۱۴۰۸، ص۲۱.</ref> درستی چنین استدلالی روشن نیست.
  
کشف تحریفات معمولاً با دو هدف دنبال می شود، تحقیق و چاپ کتاب و دستیابی به واقعیت امر که با وجود شباهت هایی در روش اختلافاتی اساسی با هم دارند. مصحح کتاب به دنبال بدست آوردن متن مرجوع کنید بهلف یا نزدیکترین متن به آن است، هر چند این متن از جهت قواعد املا و انشا یا مطابقت با واقع نادرست باشد.<ref>هارون، 1414، ص46؛ مایل هروی، ص226 به بعد، 270 به بعد؛ شبیری، 1379ش، ص38ـ41.</ref> از این رو، فقط تحریفی را که از ناسخان متن موردنظر سرزده، تصحیح می کند نه تحریفی که مرجوع کنید بهلف کتاب یا ناسخان و مرجوع کنید بهلفان منابع وی نموده اند.
+
==کشف تحریفات ناسخان==
  
==کشف تحریفات ناسخان==
+
کشف تحریفات معمولاً با دو هدف دنبال می شود؛ تحقیق و چاپ کتاب، و دستیابی به واقعیت امر که با وجود شباهت هایی در روش اختلافاتی اساسی با هم دارند. مصحح کتاب به دنبال بدست آوردن متن یا نزدیکترین متن به آن است، هر چند این متن از جهت قواعد املا و انشا یا مطابقت با واقع نادرست باشد.<ref>هارون، ۱۴۱۴، ص۴۶؛ مایل هروی، ص۲۲۶ به بعد، ۲۷۰ به بعد؛ شبیری، ۱۳۷۹ش، ص۳۸ـ۴۱.</ref> از این رو، فقط تحریفی را که از ناسخان متن موردنظر سرزده، تصحیح می کند نه تحریفی که کتاب یا ناسخان نموده اند.
  
برای کشف تحریفات ناسخان کتاب در درجة نخست باید به نسخه های معتبر مراجعه کرد که در این میان اگر نسخة اصلِ مربوط به مرجوع کنید بهلف بدست آید، عملیات کشف تحریف به پایان رسیده است. هر چه نسخه با واسطة کمتری به نسخة اصل برسد، معتبرتر است و در صورت نیافتن شجرة ارتباط نسخه ها، معمولاً نسخة قدیمتر، معتبرتر تلقی می گردد.<ref>هارون، 1414، ص37؛ شبیری، 1379ش، ص41؛ نیز رجوع کنید به مایل هروی، ص181ـ200.</ref> منابعی که از یک کتاب نقل می کنند، مانند وسائل الشیعه نسبت به کتب حدیثی متقدم شیعی، به عنوان نسخه ای از متن به شمار می روند<ref>رجوع کنید به هارون، 1414، ص30.</ref> که البته باید میزان تصرفات مرجوع کنید بهلفان اینگونه کتابها را در نظر داشت.
+
برای کشف تحریفات ناسخان کتاب در درجه نخست باید به نسخه های معتبر مراجعه کرد که در این میان اگر نسخه اصلِ مربوط بدست آید، عملیات کشف تحریف به پایان رسیده است. هر چه نسخه با واسطه کمتری به نسخه اصل برسد، معتبرتر است و در صورت نیافتن شجره ارتباط نسخه ها، معمولاً نسخه قدیمتر، معتبرتر تلقی می گردد.<ref>هارون، ۱۴۱۴، ص۳۷؛ شبیری، ۱۳۷۹ش، ص۴۱؛ نیز رجوع کنید به مایل هروی، ص۱۸۱ـ۲۰۰.</ref> منابعی که از یک کتاب نقل می کنند، مانند [[وسائل الشیعه]] نسبت به کتب حدیثی متقدم [[شیعه]]، به عنوان نسخه ای از متن به شمار می روند<ref>رجوع کنید به هارون، ۱۴۱۴، ص۳۰.</ref> که البته باید میزان تصرفات اینگونه کتابها را در نظر داشت.
  
اگر نسخة کاملاً معتبری از متن بدست نیاید، معمولاً تحریف عبارت نسخه به ناسخان نسبت داده می شود نه به مرجوع کنید بهلف که این از اتقان بیشتر کار تألیف نسبت به کار کتابت ناشی می شود، البته باید به اوصاف ناسخ و نسخه و مقایسه اعتبار آن با اوصاف مرجوع کنید بهلف و میزان دانش و دقت وی نیز توجه داشت.<ref>شبیری، 1379ش، ص41ـ42.</ref>
+
اگر نسخه کاملاً معتبری از متن بدست نیاید، معمولاً تحریف عبارت نسخه به ناسخان نسبت داده می شود، که این از اتقان بیشتر کار تألیف نسبت به کار کتابت ناشی می شود، البته باید به اوصاف ناسخ و نسخه و مقایسه اعتبار آن با اوصاف و میزان دانش و دقت وی نیز توجه داشت.<ref>شبیری، ۱۳۷۹ش، ص۴۱ـ۴۲.</ref>
  
برای بدست آوردن عبارت صحیح، مراجعه به کتابهای مربوط از جمله فرهنگهای لغت، تاریخ، جغرافیا و انساب لازم است. در زمینه احادیث مراجعه به سایر مواردی که در آنها تمام حدیث یا قطعاتی از آن نقل شده ضروری است، مثلاً حدیث مفصلی از معاویة بن عمار نقل شده که آداب و مناسک حج تمتع را به ترتیب از [[امام صادق]] علیه السلام روایت می کند.
+
برای بدست آوردن عبارت صحیح، مراجعه به کتابهای مربوط از جمله فرهنگهای لغت، تاریخ، جغرافیا و انساب لازم است. در زمینه [[احادیث]] مراجعه به سایر مواردی که در آنها تمام حدیث یا قطعاتی از آن نقل شده ضروری است، مثلاً حدیث مفصلی از معاویة بن عمار نقل شده که آداب و مناسک [[حج تمتع]] را به ترتیب از [[امام صادق]] علیه السلام روایت می کند.
  
در یکی از اسناد روایت، نام ابراهیم یا ابراهیم بن ابی سمال مکرر ذکر شده ولی در جایی این نام ابراهیم النخعی ضبط شده <ref>طوسی، 1401، ج5، ص299؛ تستری، 1410، ج1، ص320.</ref> که اشتباه می نماید و النخعی به دلیل اشتهار ابراهیم نخعی، فقیه معروف سهواً افزوده شده است.
+
در یکی از اسناد روایت، نام ابراهیم یا ابراهیم بن ابی سمال مکرر ذکر شده ولی در جایی این نام ابراهیم النخعی ضبط شده<ref>طوسی، ۱۴۰۱، ج۵، ص۲۹۹؛ تستری، ۱۴۱۰، ج۱، ص۳۲۰.</ref> که اشتباه می نماید و النخعی به دلیل اشتهار ابراهیم نخعی، فقیه معروف سهواً افزوده شده است.
  
یافتن مأخذی که حدیث از آنجا گرفته شده، در ارزیابی درستی و نادرستی نقل و علت وقوع تحریف احتمالی بسیار راهگشاست. شناخت اسناد صحیح به مراجعه به اسناد مشابه و نیز دقت در عصر و طبقة راویان وابسته است که از مراجعه به اسناد و کتب رجال بدست می آید. البته احتمال تصحیف و تحریف در متون قرینه همچون کتب رجال را نیز باید در مدنظر قرار داد.
+
یافتن مأخذی که حدیث از آنجا گرفته شده، در ارزیابی درستی و نادرستی نقل و علت وقوع تحریف احتمالی بسیار راهگشاست. شناخت اسناد صحیح به مراجعه به اسناد مشابه و نیز دقت در عصر و طبقه راویان وابسته است که از مراجعه به اسناد و کتب [[رجال]] بدست می آید. البته احتمال تصحیف و تحریف در متون قرینه همچون کتب رجال را نیز باید در مدنظر قرار داد.
  
در کشف عبارتِ صحیح، دو قاعدة مهم بکار گرفته می شود. قاعدة ارجاع موارد نادر به موارد شایع و قاعدة ترجیح نسخة نامأنوستر. قاعدة نخست بر اساس قوانین آمار و احتمالات و با توجه به این مسئله مطرح می گردد که احتمال تصحیف و تحریف در موارد شایع بسیار ضعیفتر از موارد نادر است. در این مرحله باید به استقلال و عدم استقلال احتمال اشتباه در موارد از یکدیگر توجه نمود. بنابراین کتابهایی که از منابع قبلی نقل می کنند، خود مستقلاً شمارش نمی شوند و بدینسان بحث منبع شناسی اهمیت می یابد. همچنین توجه به تقطیعات احادیث و شیوه های گوناگون آن لازم است.
+
در کشف عبارتِ صحیح، دو قاعده مهم بکار گرفته می شود. قاعده ارجاع موارد نادر به موارد شایع و قاعده ترجیح نسخه نامأنوستر. قاعده نخست بر اساس قوانین آمار و احتمالات و با توجه به این مسئله مطرح می گردد که احتمال تصحیف و تحریف در موارد شایع بسیار ضعیفتر از موارد نادر است. در این مرحله باید به استقلال و عدم استقلال احتمال اشتباه در موارد از یکدیگر توجه نمود. بنابراین کتابهایی که از منابع قبلی نقل می کنند، خود مستقلاً شمارش نمی شوند و بدینسان بحث منبع شناسی اهمیت می یابد. همچنین توجه به [[تقطیع حدیث|تقطیعات]] احادیث و شیوه های گوناگون آن لازم است.
  
مجموعة قطعات مختلف یک حدیث برای کشف تحریفاتی که در درون مجموعه رخ می دهد، بسیار مفید است ولی برای سایر اسناد به عنوان یک سند و نه اسناد متعدد به شمار می روند همچنین توجه به این نکته که چه بسا سند از سه جزء مختلف <ref>طریق به صاحب کتاب اصلی، مرجوع کنید بهلف کتاب اصلی و طریق در کتاب اصلی.</ref> تشکیل شده باشد و نحوه برخورد با این اجزا یکسان نیست.<ref>رجوع کنید به شبیری، 1419ب، ص189ـ208.</ref> اشتباه در نام مرجوع کنید بهلف کتاب می تواند سبب اشتباهات بسیاری گردد.<ref>برای نمونه رجوع کنید به شبیری، 1376ش، ص23ـ24.</ref> که نباید آنها را به گونه مستقل شمارش نمود.
+
مجموعه قطعات مختلف یک حدیث برای کشف تحریفاتی که در درون مجموعه رخ می دهد، بسیار مفید است ولی برای سایر اسناد به عنوان یک سند و نه اسناد متعدد به شمار می روند. همچنین توجه به این نکته که چه بسا سند از سه جزء مختلف<ref>طریق به صاحب کتاب اصلی، کتاب اصلی و طریق در کتاب اصلی.</ref> تشکیل شده باشد و نحوه برخورد با این اجزا یکسان نیست.<ref>رجوع کنید به شبیری، ۱۴۱۹ب، ص۱۸۹ـ۲۰۸.</ref> اشتباه در نام کتاب می تواند سبب اشتباهات بسیاری گردد.<ref>برای نمونه رجوع کنید به شبیری، ۱۳۷۶ش، ص۲۳ـ۲۴.</ref> که نباید آنها را به گونه مستقل شمارش نمود.
  
قاعدة ترجیح نسخة نامأنوستر بر این پایه استوار است که تحریف غالباً از غرابت عبارت ناشی شده است. روند طبیعی تحریف، تبدیل نامأنوس به مأنوس است.(طنّاحی، ص307) البته توجه به این نکته لازم است که مأنوس و نامأنوس بودن اموری نسبی اند، لذا قاعدة فوق قاعده ای ظنی است. به طور کلی حرکت کشف تحریف، دقیقاً شبیه حرکت تصحیف است که در جهت عکس از عبارت محرّف آغاز شده و به عبارت اصلی می انجامد، لذا شناخت عوامل ایجاد تحریف در درست پیمودن حرکت کشف تحریف لازم است.
+
قاعده ترجیح نسخه نامأنوستر بر این پایه استوار است که تحریف غالباً از غرابت عبارت ناشی شده است. روند طبیعی تحریف، تبدیل نامأنوس به مأنوس است.<ref>طنّاحی، ص۳۰۷.</ref> البته توجه به این نکته لازم است که مأنوس و نامأنوس بودن اموری نسبی اند، لذا قاعده فوق قاعده ای ظنی است. به طور کلی حرکت کشف تحریف، دقیقاً شبیه حرکت تصحیف است که در جهت عکس از عبارت محرّف آغاز شده و به عبارت اصلی می انجامد، لذا شناخت عوامل ایجاد تحریف در درست پیمودن حرکت کشف تحریف لازم است.
  
آسانی یا دشواری کشف تحریف تا حدودی به این امر وابسته است که روند تصحیف یک طرفه است یا دو طرفه. به عنوان نمونه عامل شباهت حروف سبب روند دو طرفة تصحیف می گردد ولی عامل سقط عبارت یا صفحه از متن معمولاً یک طرفه است و عامل مشابهی ندارد که زیاد شدن عبارت را توجیه کند. اگر در جایی دو نقل وجود داشته باشد که یکی دارای افزوده بر دیگری باشد، گاه با مستبعد شمردن افزایش عبارت در متن احتمال وقوع سقط را در نقل دیگر ترجیح داده اند. (= قاعده تقدیم اصالة عدم الزیادة؛<ref>رجوع کنید به امام خمینی، ص57ـ59؛ حسینی سیستانی، ص95ـ100.</ref> در این قاعده به عوامل مختلف بروز زیان و نقیصه در نسخه ها و در نقل مطالب توجه کافی نشده لذا قاعدة صحیحی نیست.)<ref>رجوع کنید به شبیری زنجانی، کتاب نکاح، ج4، دروس ش 130ـ133؛ برای آگاهی از دیگر قاعده ها رجوع کنید به تستری، 1410، ج1، مقدمه، ص65ـ66؛ برای نمونه رجوع کنید به نجاشی، ص58؛ تستری، 1410، ج3، ص255.</ref>
+
آسانی یا دشواری کشف تحریف تا حدودی به این امر وابسته است که روند تصحیف یک طرفه است یا دو طرفه. به عنوان نمونه عامل شباهت حروف سبب روند دو طرفه تصحیف می گردد ولی عامل سقط عبارت یا صفحه از متن معمولاً یک طرفه است و عامل مشابهی ندارد که زیاد شدن عبارت را توجیه کند. اگر در جایی دو نقل وجود داشته باشد که یکی دارای افزوده بر دیگری باشد، گاه با مستبعد شمردن افزایش عبارت در متن احتمال وقوع سقط را در نقل دیگر ترجیح داده اند. (= قاعده تقدیم اصالة عدم الزیادة؛<ref>رجوع کنید به امام خمینی، ص۵۷ـ۵۹؛ حسینی سیستانی، ص۹۵ـ۱۰۰.</ref> در این قاعده به عوامل مختلف بروز زیان و نقیصه در نسخه ها و در نقل مطالب توجه کافی نشده لذا قاعده صحیحی نیست.)<ref>رجوع کنید به شبیری زنجانی، کتاب نکاح، ج۴، دروس ش ۱۳۰ـ۱۳۳؛ برای آگاهی از دیگر قاعده ها رجوع کنید به تستری، ۱۴۱۰، ج۱، مقدمه، ص۶۵ـ۶۶؛ برای نمونه رجوع کنید به نجاشی، ص۵۸؛ تستری، ۱۴۱۰، ج۳، ص۲۵۵.</ref>
  
 
==منابع تصحیف و تحریف==
 
==منابع تصحیف و تحریف==
سطر ۱۳۴: سطر ۱۲۶:
 
منابع مربوط به این بحث به چند دسته تقسیم می شوند:  
 
منابع مربوط به این بحث به چند دسته تقسیم می شوند:  
  
منابع اختصاصی که در نام کتاب نیز از واژه تصحیف و مشتقات آن بهره گرفته اند. نخستین کتاب با این ویژگی التنبیه علی حدوث التصحیف تألیف حمزة اصفهانی (متوفی 360) است که اسحاق بن احمد صفّار بر آن ردّیه نوشته است.<ref>یاقوت حموی، ج6، ص69.</ref> حسن بن عبداللّه عسکری (متوفی 382)، دو کتاب شرح مایقع فیه التصحیف والتحریف و تصحیفات المحدثین و رساله کوچکی با نام اخبار المصحّفین نگاشت. میرداماد (متوفی 1041) نیز رساله ای با نام التصحیفات نگاشته است.<ref>آقا بزرگ تهرانی، ج4، ص195.</ref> از صفدی کتابی با نام تصحیح التصحیف و تحریرالتحریف در دست است که از شماری از کتب پیشینیان جمع آوری شده(رجوع کنید به ص64)، این کتاب و اکثر مآخذ آن بیشتر منابع اغلاط مشهور (=لحن العامه) می باشند که غالباً از تطور زبان حکایت می کنند و نمی توان آنها را غلط و تصحیف و تحریف خواند.<ref>صفدی، مقدمة رمضان عبدالتواب، ص5.</ref>
+
منابع اختصاصی که در نام کتاب نیز از واژه تصحیف و مشتقات آن بهره گرفته اند. نخستین کتاب با این ویژگی «التنبیه علی حدوث التصحیف» تألیف حمزة اصفهانی (متوفی ۳۶۰) است که اسحاق بن احمد صفّار بر آن ردّیه نوشته است.<ref>یاقوت حموی، ج۶، ص۶۹.</ref> حسن بن عبداللّه عسکری (متوفی ۳۸۲)، دو کتاب شرح «مایقع فیه التصحیف والتحریف» و «تصحیفات المحدثین» و رساله کوچکی با نام «اخبار المصحّفین» نگاشت. [[میرداماد|میرداماد]] (متوفی ۱۰۴۱) نیز رساله ای با نام «التصحیفات» نگاشته است.<ref>آقا بزرگ تهرانی، ج۴، ص۱۹۵.</ref> از صفدی کتابی با نام «تصحیح التصحیف و تحریرالتحریف» در دست است که از شماری از کتب پیشینیان جمع آوری شده، این کتاب و اکثر مآخذ آن بیشتر منابع اغلاط مشهور (=لحن العامه) می باشند که غالباً از تطور زبان حکایت می کنند و نمی توان آنها را غلط و تصحیف و تحریف خواند.<ref>صفدی، مقدمة رمضان عبدالتواب، ص۵.</ref>
  
دسته دیگر از منابع تصحیف، کتب ضبط اسمای متشابه اند.<ref>رجوع کنید به قیسی دمشقی، ج1، مقدمة عرقسوسی، ص17ـ49.</ref> این کتب اقسام مختلفی دارند: برخی تمامی نامهای اشخاص را ذکر می کنند، همچون المرجوع کنید بهتلف والمختلف از دارقُطْنی (متوفی385الاکمال فی رفع الارتیاب عن الاسماء والکنی والانساب از ابن ماکولا (متوفی 475)، ایضاح الاشتباه از علامه حلی (متوفی 726) والمرجوع کنید بهتلف والمختلف فی اسماء الشعراء و کُناهم والقابهم و انسابهم از آمِدی (متوفی 370)؛ برخی به ضبط نامهای قبیله ها توجه دارند، همچون مختلف القبائل و مرجوع کنید بهتلفها از محمد بن حبیب (متوفی 245)؛ و برخی دیگر اماکن جغرافیایی را ضبط کرده اند همچون معجم مااستعجم اثر بکری (متوفی 487) والمتّفق وضعاً والمفترق صقعاً نوشتة یاقوت حموی.(متوفی 626) خطیب بغدادی (متوفی 463) آثار بسیاری در گونه های مختلف تحریف نگاشته است همچون تلخیص المتشابه، تالی التلخیص، کتاب المتفق والمفترق و تکملة آن، رافع الارتیاب فی المقلوب من الاسماء والانساب.<ref>رجوع کنید به خطیب بغدادی، 1417 الف، ج1، مقدمة عطا، ص18.</ref>
+
دسته دیگر از منابع تصحیف، کتب ضبط اسمای متشابه اند.<ref>رجوع کنید به قیسی دمشقی، ج۱، مقدمة عرقسوسی، ص۱۷ـ۴۹.</ref> این کتب اقسام مختلفی دارند: برخی تمامی نامهای اشخاص را ذکر می کنند، همچون «المختلف» از دارقُطْنی (متوفی۳۸۵«الاکمال فی رفع الارتیاب عن الاسماء والکنی والانساب» از ابن ماکولا (متوفی ۴۷۵«[[ایضاح الاشتباه فی اسماء الرواة (کتاب)|ایضاح الاشتباه]]» از [[علامه حلی]] (متوفی ۷۲۶) و «المختلف فی اسماء الشعراء و کُناهم والقابهم و انسابهم» از آمِدی (متوفی ۳۷۰).  
  
دستة دیگر از منابع تحریف، کتب درایة الحدیث می باشند که در لابلای آنها به ویژه در ذیل اقسام حدیث بحث های نظری و گاه تطبیقیِ گونه های مختلف تحریف دیده می شود. از قدیمترین این کتب المحدّث الفاصل نگاشتة قاضی رامهرمزی (متوفی 360) است. از کتابهای شیعی که به بحث تحریف توجه ویژه دارد، الرواشح السماویة تألیف میرداماد (متوفی 1041) می باشد. کتبی که به بحث درباره روش تصحیح و تحقیق کتب می پردازند، غالباً این بحث را دنبال کرده اند به ویژه کتاب اصول تحقیق التراث از عبدالهادی فضلی، تحقیق النصوص و نشرها و تجربتی مع التراث العربی هر دو از عبدالسلام محمدهارون، محاضرة عن التصحیف والتحریف از محمود محمد الطنّاحی و کتاب فارسی نقد و تصحیح متون از نجیب مایل هروی.<ref>رجوع کنید به عسیلان، ص319ـ322.</ref>
+
برخی به ضبط نامهای قبیله ها توجه دارند، همچون «مختلف القبائل» از محمد بن حبیب (متوفی ۲۴۵)؛ و برخی دیگر اماکن جغرافیایی را ضبط کرده اند همچون «معجم مااستعجم» اثر بکری (متوفی ۴۸۷) «والمتّفق وضعاً والمفترق صقعاً» نوشته [[یاقوت حموی]] (متوفی ۶۲۶). [[خطیب بغدادی]] (متوفی ۴۶۳) آثار بسیاری در گونه های مختلف تحریف نگاشته است همچون «تلخیص المتشابه»، «تالی التلخیص»، «کتاب المتفق والمفترق» و تکمله آن، «رافع الارتیاب فی المقلوب من الاسماء والانساب».<ref>رجوع کنید به خطیب بغدادی، ۱۴۱۷ الف، ج۱، مقدمة عطا، ص۱۸.</ref>
  
دستة دیگر از منابع تحریف، کتبی هستند که بخش مستقلی را به این امر اختصاص داده اند، مانند الاخبار الدخیلة از رجالی نامور معاصر شیخ محمدتقی تستری، معجم رجال الحدیث از آیت اللّه خویی، بخش «اختلاف الکتب» و «اختلاف النسخ».
+
دسته دیگر از منابع تحریف، کتب [[درایة الحدیث]] می باشند که در لابلای آنها به ویژه در ذیل اقسام حدیث بحث های نظری و گاه تطبیقیِ گونه های مختلف تحریف دیده می شود. از قدیمترین این کتب «المحدّث الفاصل» نگاشته قاضی رامهرمزی (متوفی ۳۶۰) است. از کتابهای شیعی که به بحث تحریف توجه ویژه دارد، «[[الرواشح السماویه (کتاب)|الرواشح السماویة]]» تألیف [[میرداماد]] (متوفی ۱۰۴۱) می باشد.  
  
دستة دیگر کتابهایی هستند که برای برطرف ساختن تحریف، اسناد و راویان را فهرست کرده اند، همچون جامع الرواة اردبیلی و معجم رجال الحدیث، آثار رجالی آیت اللّه حاج آقا حسین بروجردی و آثار خطی آیت اللّه شبیری زنجانی با دو سبک ترتیب اسانید و طبقة راویان با عنایت به راوی و مرویٌعنه.
+
کتبی که به بحث درباره روش تصحیح و تحقیق کتب می پردازند، غالباً این بحث را دنبال کرده اند به ویژه کتاب «اصول تحقیق التراث» از عبدالهادی فضلی، «تحقیق النصوص و نشرها و تجربتی مع التراث العربی» هر دو از عبدالسلام محمدهارون، «محاضرة عن التصحیف والتحریف» از محمود محمد الطنّاحی و کتاب فارسی «نقد و تصحیح متون» از نجیب مایل هروی.<ref>رجوع کنید به عسیلان، ص۳۱۹ـ۳۲۲.</ref>
  
برخی از کتب نیز به موضوع تحریفات اهتمام ویژه داشته اند، همچون منتقی الجُمان نگاشتة حسن بن زین الدین (متوفی1011)، قاموس الرجال والنُجعة فی شرح اللمعة هر دو از شیخ محمدتقی تستری. قزوینی نیز در یادداشت هایش با عنوان «تصحیف» (ج10، ص3ـ21) مواردی از تصحیفات فقها و محدّثان و ارباب لغت را ثبت کرده است.
+
دسته دیگر از منابع تحریف، کتبی هستند که بخش مستقلی را به این امر اختصاص داده اند، مانند «[[الاخبار الدخیلة (کتاب)|الاخبار الدخیلة]]» از رجالی نامور معاصر [[محمدتقی شوشتری|شیخ محمدتقی تستری]]، «[[معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرواة (کتاب)|معجم رجال الحدیث]]» از [[سید ابوالقاسم خویی|آیت اللّه خویی]]، بخش «اختلاف الکتب» و «اختلاف النسخ».
 +
 
 +
دسته دیگر کتابهایی هستند که برای برطرف ساختن تحریف، اسناد و راویان را فهرست کرده اند، همچون «[[جامع الرواة (کتاب)|جامع الرواة]]» [[محمد بن علی اردبیلی]] و «معجم رجال الحدیث»، آثار رجالی [[آیت الله بروجردی|آیت اللّه بروجردی]] و آثار خطی [[سید موسی شبیری زنجانی|آیت اللّه شبیری زنجانی]] با دو سبک ترتیب اسانید و طبقه راویان با عنایت به راوی و مرویٌ عنه.
 +
 
 +
برخی از کتب نیز به موضوع تحریفات اهتمام ویژه داشته اند، همچون «[[منتقی الجمان فی الاحادیث الصحاح والحسان (کتاب)|منتقی الجُمان]]» نگاشته [[حسن بن زین الدین عاملی|حسن بن زین الدین]] (متوفی ۱۰۱۱ ق«[[قاموس الرجال شوشتری (کتاب)|قاموس الرجال]]» و «النُجعة فی شرح اللمعة» هر دو از شیخ محمدتقی تستری. قزوینی نیز در یادداشت هایش با عنوان «تصحیف» مواردی از تصحیفات فقها و محدّثان و ارباب لغت را ثبت کرده است.<ref>ج۱۰، ص۳ـ۲۱.</ref>
  
 
از جمله منابع متفرقه راجع به این موضوع، کتابهای تاریخی، جغرافیایی، حدیثی و لغوی اند. در مباحث نقدِ ادبی نیز بخشی به تصحیف اختصاص یافته است.
 
از جمله منابع متفرقه راجع به این موضوع، کتابهای تاریخی، جغرافیایی، حدیثی و لغوی اند. در مباحث نقدِ ادبی نیز بخشی به تصحیف اختصاص یافته است.
 
==پانویس==
 
==پانویس==
 
{{پانویس}}
 
{{پانویس}}
 
+
==منابع==
==منابع مقاله==
+
*[[دانشنامه جهان اسلام]]، مدخل "تصحیح و تحریف" از سید محمدجواد شبیری.
 
 
* علاوه بر قرآن
 
* آقا بزرگ طهرانی
 
* ابن انباری، شرح القصائد السبع الطوال الجاهلیات، قاهره 1969.
 
* ابن بابویه، ثواب الاعمال، چاپ علی اکبر غفاری، تهران 1391.
 
* همو، فضائل الاشهر الثلاثة، چاپ غلامرضا عرفانیان، [[نجف]] 1396.
 
* همو، کتاب من لایحضره الفقیه، چاپ علی اکبر غفاری، تهران 1392.
 
* ابن حجر عسقلانی، شرح النخبة (نزهة النظر فی توضیح نخبة الفکر)، چاپ نورالدین عتر، بیروت 1414 الف.
 
* همو، النکت علی کتاب ابن الصلاح، چاپ مسعود عبدالحمید سعدنی و محمد فارس، بیروت 1414 ب.
 
* ابن خلدون.
 
* ابن خلّکان.
 
* ابن دقیق عید، الاقتراح فی بیان الاصلاح و ما اضیف الی ذلک من الاحادیث المعدودة من الصحاح، چاپ قحطان عبدالرحمان دوری، بغداد 1402/1982.
 
* ابن سعد
 
* ابن شهید ثانی، منتقی الجمان فی الاحادیث الصحاح والحسان، چاپ علی اکبر غفاری، قم 1362ـ1364 ش.
 
* ابن صلاح، علوم الحدیث، چاپ نورالدین عتر، مدینه 1972.
 
* ابن قتیبه، ادب الکاتب، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، مصر1382/1963.
 
* ابن کثیر، الباعث الحثیث: شرح اختصار علوم الحدیث، چاپ علی بن حسن اثری، ریاض 1417.
 
* ابن منظور.
 
* علی ابوالحسنی، بوسه بر خاک پی حیدر علیه السلام: بحثی در ایمان و آرمان فردوسی و پرتوگیری شاهنامه از [[قرآن]] و احادیث معصومین علیهم السلام، تهران 1378ش.
 
* عبدالغنی بن سعید ازدی، کتاب المرجوع کنید بهتلف والمختلف، چاپ محمد زینهم محمد عزب، قاهره 1414/1994.
 
* گوتهلف برگشترسر، اصول نقد النصوص و نشر الکتب، گردآوری محمد حمدی بکری، [بیروت] 1969.
 
* حسین بروجردی، تجرید اسانیدالکافی، چاپ مهدی صادقی، مشهد 1409.
 
* محمدتقی تستری، الاخبارالدخیلة، چاپ علی اکبر غفاری، تهران 1390.
 
* همو، قاموس الرجال، قم 1410.
 
* همو، مستدرک الاخبار الدخیلة، چاپ علی اکبر غفاری، تهران [1396].
 
* همو، ملحق مستدرک الاخبار الدخیلة، چاپ علی اکبر غفاری، تهران 1359ش.
 
* عمرو بن بحر جاحظ، البیان والتبیین، چاپ عبدالسلام محمد هارون، بیروت 1410.
 
* همو، کتاب الحیوان، چاپ عبدالسلام محمدهارون، مصر [1385ـ1389/1965ـ1969]، چاپ افست بیروت 1388/1969.
 
* اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح: تاج اللغة و صحاح العربیة، چاپ احمد عبدالغفور عطار، بیروت [بی تاچاپ افست تهران 1368ش.
 
* محمد بن عبداللّه حاکم نیشابوری، کتاب معرفة علوم الحدیث، چاپ سید معظم حسین، حیدرآباد دکن 1937، چاپ افست مدینه 1397/1977.
 
* حرعاملی
 
* حمزة بن حسن حمزة اصفهانی، کتاب التنبیه علی حدوث التصحیف، چاپ محمداسعد طلس، دمشق 1388/1968.
 
* احمد بن علی خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، چاپ مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت 1417 الف.
 
* همو، الجامع لاخلاق الراوی و آداب السامع، چاپ محمد عجاج خطیب، بیروت 1417 ب.
 
* همو، الکفایة فی علم الروایة، چاپ احمد عمرهاشم، بیروت 1406/1986.
 
* روح اللّه خمینی، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، بدائع الدرر فی قاعدة نفی الضرر، [تهران] 1414.
 
* خوئی
 
* حسن بن عبدالرحمان رامهرمزی، المحدث الفاصل بین الراوی والواعی، چاپ محمد عجاج خطیب، بیروت 1420/2000.
 
* عبدالکریم بن محمد سمعانی، ادب الاملاء والاستملاء، چاپ احمد محمد عبدالرحمان محمد محمود، جده 1414.
 
* ایمن فرجوع کنید بهاد سید، الکتاب العربی المخطوط و علم المخطوطات، قاهره 1418.
 
* علی سیستانی، قاعدة لاضرر و لاضرار، بیروت 1414/1994.
 
* عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، تدریب الراوی فی شرح تقریب النواوی، چاپ نظر محمد فاریابی، ریاض 1417.
 
* همو، المزهر فی علوم اللغة و انواعها، چاپ محمداحمد جادمولی، علی محمد بجاوی و محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره [بی تا].
 
* محمدجواد شبیری، «احسن الفوائد فی احوال المساعد»، تراثنا، سال 14، ش 1ـ2 ([[محرم]] و [[جمادی الثانی]] 1419 الف).
 
* همو، «ارتباط رجال شیخ و رجال برقی» در مجموعه آثار سومین کنگره جهانی حضرت [[امام رضا]] علیه السلام، ج2، مشهد 1370 ش.
 
* همو، «تحقیقی در روز وفات پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم»، تحقیقات اسلامی، سال 4، ش 1ـ2 (1368 ش).
 
* همو، «تصحیح و راهکارهای آن»، آینة پژوهش، سال 11، ش1 (فروردین ـ اردیبهشت 1379).
 
* همو، «درنگی در واژة و تنقبّت، در زیارت عاشورا»، علوم حدیث، سال6، ش3 (پاییز 1380).
 
* همو، «الغدیر فی حدیث العترة الطاهرة»، تراثنا، سال5، ش4 ([[شوال]] ـ [[ذی الحجه]] 1410).
 
* همو، «الکاتب النعمانی و کتابه الغیبة»، علوم الحدیث، سال2، ش3 ([[محرم]] ـ [[جمادی الثانی]] 1419 ب).
 
* همو، «نوادر احمد بن محمد بن عیسی یا کتاب حسین بن سعید؟»، آینة پژوهش، سال8، ش4 (مهر ـ آبان 1376).
 
* موسی شبیری زنجانی، «ابوالعباس نجاشی و عصر وی 2»، نور علم، ش 12 (آبان 1364).
 
* همو، کتاب نکاح، ج4، تقریرات دروس 1378ـ1379 ش (منتشر نشده).
 
* زین الدین بن علی شهیدثانی، الرعایة فی علم الدرایة، چاپ عبدالحسین محمدعلی بقال، قم 1408.
 
* محمد بن حسن صفّار قمی، بصائر الدرجات، چاپ محمود ریسمانچی صادقی، تبریز 1381.
 
* خلیل بن ایبک صفدی، تصحیح التصحیف و تحریر التحریف، چاپ دسوقی ابراهیم شرقاوی، قاهره 1407/1987.
 
* محمدکاظم بن عبدالعظیم طباطبائی یزدی، العروة الوثقی، قم 1417ـ1420.
 
* محمود محمد طنّاحی، مدخل الی تاریخ نشر التراث العربی، مع محاضرة عن التصحیف والتحریف، قاهره 1405/1984.
 
* محمد بن حسن طوسی، تهذیب الاحکام، چاپ حسن موسوی خرسان، بیروت 1401/1981.
 
* همان، چاپ علی اکبر غفاری، تهران 1376ش.
 
* همو، رجال الطوسی، چاپ جواد قیومی اصفهانی، قم 1415.
 
* حسن بن عبداللّه عسکری، اخبار المصحفین، چاپ صبحی بدری سامرائی، بیروت 1406/1986.
 
* همو، تصحیفات المحدّثین، چاپ احمد عبدالشافی، بیروت 1408/1988.
 
* همو، شرح مایقع فیه التصحیف والتحریف، چاپ عبدالعزیز احمد، مصر 1383.
 
* عبداللّه بن عبدالرحیم عسیلان، تحقیق المخطوطات بین الواقع والنهج الامثل، ریاض 1415.
 
* خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم 1405.
 
* عبدالهادی فضلی، اصول تحقیق التراث، بیروت 1416.
 
* علی بن سلطان محمد قاری، شرح شرح النخبة فی مصطلحات اهل الاثر، چاپ محمد نزار تمیم و هیثم نزار تمیم، بیروت [1415].
 
* عیاض بن موسی قاضی عیاض، الالماع الی معرفة اصول الروایة و تقیید السماع، چاپ احمد صقر، قاهره 1977.
 
* محمد قزوینی، یادداشت های قزوینی، چاپ ایرج افشار، تهران 1363ش.
 
* قلقشندی
 
* عنایة اللّه قهپائی، مجمع الرجال، چاپ ضیاءالدین علامه اصفهانی، اصفهان 1384ـ1387، چاپ افست قم [بی تا].
 
* محمد بن عبداللّه قیسی دمشقی، توضیح المشتبه، ج1، چاپ محمد نعیم عرقسوسی، بیروت 1407/1986.
 
* کلینی
 
* عبداللّه مامقانی.
 
* مقباس الهدایة فی علم الدرایة، چاپ محمدرضا مامقانی، قم 1411ـ1413.
 
* محمدرضا مامقانی، مستدرکات مقباس الهدایة فی علم الدرایة، در عبداللّه مامقانی، همان منبع، ج5ـ6، قم1413.
 
* نجیب مایل هروی، نقد و تصحیح متون: مراحل نسخه شناسی و شیوه های تصحیح نسخه های خطی فارسی، مشهد 1369ش.
 
* احمد بن حسین مُتنبّی، دیوان، بیروت 1414.
 
* مجلسی
 
* محمد بن محمد مرتضی زبیدی، تاج العروس من جواهرالقاموس، چاپ علی شیری، بیروت 1414/1994.
 
* محمدباقر بن محمد میرداماد، الرواشح السماویة فی شرح الاحادیث الامامیة، چاپ سنگی تهران 1311، چاپ افست قم 1405.
 
* احمد بن علی نجاشی، فهرست اسماء مصنفی الشیعة المشتهر ب رجال النجاشی، چاپ موسی شبیری زنجانی، قم 1407.
 
* احمد بن عمر نظامی، چهار مقاله، چاپ محمد قزوینی و محمد معین، تهران 1333ش.
 
* عبدالسلام محمدهارون، تحقیق النصوص و نشرها، قاهره 1414.
 
* همو، قطوف ادبیة: دراسات نقدیة فی التراث العربی حول تحقیق التراث، باب 1: «حول تجربتی فی احیاء التراث»، قاهره 1409/1988.
 
* یاقوت حموی، معجم الادباء، بیروت 1400/1980.
 
 
 
==منبع==
 
* دانشنامه جهان اسلام، مدخل "تصحیح و تحریف" از سید محمدجواد شبیری.
 
 
 
 
[[رده:اصطلاحات حدیثی]]
 
[[رده:اصطلاحات حدیثی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۴ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۰۶:۱۷


Icon-encycolopedia.jpg

این صفحه مدخلی از دانشنامه جهان اسلام است

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

«تصحیف» و «تحریف» از اصطلاحات علم درایه و به معنی تغییر در لفظ و معنای متن و سند احادیث است. تحریف و تصحیف از عواملی چون تعصب مذهبی ناسخان، تساهل و بی‌دقتی، شباهت حروف با یکدیگر، نقل به معنا، اشتباه در فهم و... ناشی می‌شود.

معنای تصحیف و تحریف

«تصحیف» در لغت به معنای خطا در صحیفه و «تحریف» به معنای منحرف ساختن است.[۱] در کتب درایه برای این دو واژه معناهای مختلفی ذکر شده است. برخی آن دو را به یک معنا گرفته اند.[۲] ابن حجر عسقلانی[۳] کاربرد هر دو را در جایی دانسته که صورت خط در سیاق لفظ حفظ شده باشد با این تفاوت که مواردی را که عامل تغییر واژه، اشتباه در نقطه گذاری باشد، «تصحیف» و مواردی را که عامل این تغییر، دگرگونی حرکات و سکنات (شَکْل)[۴] باشد، «تحریف» خوانده است. برخی نیز در تحریف برخلاف تصحیف، فاسدبودن انگیزه را شرط دانسته اند.[۵]

به نظر می رسد که با توجه به معنای لغوی و استعمالات این دو واژه نزد قدما، تحریف اعم از تصحیف است و هر گونه تغییر در کلام را شامل می گردد.[۶] اما تصحیف تنها قسمی از تحریف است که در آن تغییر واژه از یکسانی یا شباهت لفظی یا کتبی دو کلمه ناشی می شود.[۷]

به طور کلی، تصحیف را به تصحیف لفظی و تصحیف معنوی تقسیم کرده اند،[۸] اما برخی دیگر عنوان تصحیف را برای اشتباهات معنوی مناسب ندیده و به جای آن لفظ «غلط» را پیشنهاد کرده اند.[۹] شاید به همین سبب، ابن صلاح استعمال کلمه مصحّف را در برخی اقسام آن مجاز دانسته است. به نظر می رسد که می توان اشتباهات معنوی را از اقسام تحریف و نه تصحیف به شمار آورد و آن را در قسم تبدیل به کلمه غیرمشابه جای داد.[۱۰]

تحریفِ متن و به تبع آن تصحیفِ متن را گاه همان متن یا گوینده سخن پدید می آورد، گاه افرادِ قبل از وی یعنی ناقلان و مصادر کلام وی و گاه افراد پس از وی یعنی ناسخان آن متن، و در هر سه صورت تحریف کننده را محرِّف و تصحیف کننده را مصحِّف گویند.[۱۱] به طور کلی تحریف گاه در نقل و حکایت و گاه در کلام یا گوینده به صورت مستقل صورت می گیرد.

عوامل تحریف و تصحیف

تحریف و تصحیفِ عمدی از عواملی چون تعصب مذهبی ناسخان و اِعمال سلیقه آنان ناشی می شود.[۱۲] اما عوامل سهوی تحریف و تصحیف شامل چند گروه است:

گروه نخست عبارت است از کسالت و خستگی راوی هنگام نگارش، تساهل و بی دقتی وی،[۱۳] تندنویسی و ناهمخوانی سرعت کتابت با سرعت تلفظ کلمات و عبارات توسط کاتب برای خودش (املای درونی).

گروه دوم عبارت است از ساختار خط عربی، ناخوانا بودن متن اصلی،[۱۴] آسیب دیدگی متن اصلی بر اثر عواملی چون پرش مرکّب و گرد و غبارگرفتگی و آبدیدگی، اصلاحات و تغییرات نسخه قبلی و در هم آمیختگیِ نسخه اصلی بر اثر کم فاصله بودن سطرها.[۱۵]

ساختار خط عربی بر اثر ویژگیهایی چون اتصال حروف به یکدیگر[۱۶] و شباهت زیاد حروف با یکدیگر بخصوص حروفی که فقط با نقطه از هم متمایز می گردند[۱۷] و وجود دندانه در کتابت برخی حروف[۱۸]، زمینه ساز وقوع تصحیف است که معمولاً با حذف و جابجایی و کم و زیاد شدن نقطه ها و دندانه ها صورت می گیرد.

حذف الف میانیِ اسمهایی چون ابراهیم، خالد و عثمان[۱۹] و نگارش برخی از حروف به شکلی مشابه حرف دیگر همچون «ر» شبیه به «و»،[۲۰] «ل» شبیه به «ک» یا «د»، «ک» شبیه به «ع»[۲۱] و «ن» شبیه به «ر» و نیز عکس این حالات ، تصحیفات شگفتی را پدید می آورد.

از این رو برخی کلمات که در نگارش کنونی چندان شبیه به نظر نمی آیند، در نسخه ها و تألیفات قدیمی بسیار به هم تبدیل شده اند همچون عمر و عثمان.[۲۲] کوتاه یا کشیده نویسی، فشرده یا گشاده نگاری، نازک یا ضخیم نویسی می تواند موجب شباهت برخی حروف به یکدیگر شود.[۲۳] گاه شباهت واژه ها به یکدیگر موجب روایت های مختلف از یک متن شده است.[۲۴]

گروه سومِ عوامل سهویِ تحریف و تصحیف عبارت است از: نامأنوس بودن متن، ناآشنایی کاتب یا راوی با رسم الخط متن، فاصله زیاد یا بسیار کم ناسخ یا شنونده از نوشته یا گوینده، اتکای ناقل به حافظه خویش و عدم مراجعه مجدد به مصدر اصلی هنگام نقل به ویژه در مورد نوابغ علمی و افراد خوش حافظه[۲۵]، نقل به معنا، اشتباه در فهم متن، ذهنیات راوی و تداعی معانی ای که هنگام مطالعه برای وی پیش می آید.

نامأنوس بودن متن، خود می تواند از عوامل گوناگونی ناشی شود از جمله غریب بودن کلمه، ناآگاهی از اصطلاحات علوم یا انس زیاد با آنها، ناآشنایی به زبان اقوام گوناگون و گویشهای محلی[۲۶] و وجود عبارتهایی از زبانی دیگر در متن مانند واژه ها و عبارتهای معرّب در زبان عربی.[۲۷]

انس زیاد با یک واژه نیز گاه باعث انصراف ذهن به آن و تصحیف واژه ای دیگر در متن می شود، مانند تصحیف واژه القَرْشی به القُرَشی.[۲۸] چون بیشترین تصحیفات در اعلام رخ می دهد، میزان این گونه تصحیفات، معیار ارزیابی اعتبار نسخه ها و تألیفات است.[۲۹] کثرت تصحیف در اعلام از غرابت نسبی آنها و نداشتن قرینه معنوی ناشی می شود.[۳۰]

تنوع خطهای عربی مانند رسم الخط کوفی قدیم و خط مغربی و خط اندلسی و تفاوت آنها در نگارش برخی حروف نیز می تواند عاملی برای تصحیف باشد.[۳۱] برای نمونه در رسم الخط اندلسی «ق» با یک نقطه در بالا و «ف» با یک نقطه در زیر نگاشته می شود؛ بنابراین کاتب ناآشنا به این رسم الخط، «سفر» را که باید سقر خوانده شود، سفر می خواند.[۳۲] در رسم الخط فارسی هم شیوه های گوناگونی برای نگارش برخی حروف وجود داشته است؛ مثلاً، نگارش «پ»، «چ» و «ژ» با یک نقطه، نگارش «گ» با یک سرکش و دیگر ویژگی های رسم الخط کهن فارسی در وقوع تصحیف مؤثر است.[۳۳]

تقسیم‌بندی تحریف و تصحیف

در منابع متقدم در بحث متون حدیثی، تصحیف را به تصحیف در متن، تصحیف در سند، تصحیف بَصَر (تغییر ناشی از خطای دید) و تصحیف سَمْع (تغییر ناشی از اشتباه در شنیدن) تقسیم کرده اند.[۳۴] این تقسیمات جامع نیستند و لااقل مبهم اند. ظاهراً مراد از تصحیف در سند، تصحیف در نام راویان سند می باشد؛ لذا قسم سومی از تصحیف وجود دارد که تصحیف در عبارتهای روایتی سند همچون تصحیف عن به واو و بالعکس است. تصحیف عن به بن و برعکس نیز قسم دیگری از تصحیفات است.

در منابع متأخر، تحریف در تقسیمی کلی بر پنج قِسم است: سقط (نقیصه)، زیاده، قلب، تبدیل به کلمه مشابه (تصحیف) و تبدیل به کلمه غیرمشابه.[۳۵]

سقط و زیاده:

از عوامل ایجاد سقط یا زیاده، وجود الفاظ مشابه در یک صفحه است که می تواند موجب پرش چشم از یک عبارت به مشابه آن و در نتیجه سقط شود؛ به ویژه در مواردی که دو کلمه مشابه با فاصله یک یا چند سطر زیر هم قرار گرفته باشند، احتمال افتادن آن سطور بیشتر است. افتادن سطر در مواردی که حد فاصل کلمات مشابه نیست هم رخ می دهد.[۳۶]

افتادن یک برگه از یک نسخه در نسخه بعدی نیز نمونه ای از سقط است که به ویژه در مواردی رخ می دهد که آن برگه خود متن کاملی باشد و از جهت مفهوم با قبل و بعد ارتباط روشنی نداشته باشد.

وجود الفاظ متلازم نیز می تواند منشأ سقط یا زیاده شود؛ مثلاً با توجه به تکرار «علی بن ابراهیم عن ابیه» در اسناد، گاه عبارت «عن ابیه» پس از «علی بن ابراهیم» افتاده و گاه به اشتباه افزوده شده است.[۳۷]

سقط یا زیاده در این گونه موارد با قاعده تداعی معانی توجیه می شود. همچنین اگر سرعت املای درونی نسبت به سرعت نگارش بیشتر باشد، سقط روی می دهد و اگر املای درونی کندتر از نگارش صورت پذیرد، الفاظ متلازم زیاد می شود.[۳۸] افزودن عمدی یا سهوی عبارات دعایی چون «علیه السلام» پس از نام یا کنیه ای که با نام یا کنیه معصوم مشترک است نیز نمونه ای از زیاده است.[۳۹]

وارد کردن حاشیه در متن به گمان حذف آن از نسخه اصلی از دیگر عوامل زیاده در نسخه های متأخر است.[۴۰] خلط عبارت با عبارات حدیثی نیز نوعی زیاده در حدیث به شمار می آید.[۴۱] در کتب درایه نام این نوع حدیث «مدرّج» است.[۴۲] تمرکز نداشتن کاتب هنگام نگارش، گاه موجب می شود تا در متن، زیاده رخ دهد که به دلیل بی تناسبی آن با سایر قسمتهای متن براحتی قابل شناسایی است.[۴۳]

اشتباه در فهمِ اسناد ویژه نیز می تواند موجب سقط یا زیاده گردد، مثلاً در اسناد کتاب الکافی، تعلیق (=حذف نام یک یا چند راوی از ابتدای سند) به اعتماد اسناد قبل بسیار است؛ بنابراین اگر راوی متأخر متوجه تعلیق سند نگردد و قسمت حذف شده سند را هنگام اخذ حدیث بدان نیفزاید، در کتاب وی سقط واسطه رخ می دهد.[۴۴] بر عکس اگر در سندِ غیرمعلق گمان تعلیق رود، در مصدر متأخر واسطه ای به سند اضافه می گردد.[۴۵] البته اشتباه در فهم سند گاه خود به سبب مصحّف بودنِ مصدر قبلی بوده است.[۴۶] از گونه های ترکیبی تحریف، جمع بین نسخه صحیح و نسخه مصحّف است که معمولاً نخست عبارت صحیح به عبارت دیگر تصحیف می گردد، سپس عبارت مصحّف در حاشیه نسخه دیگر به عنوان نسخه بدل نگاشته می شود و در نهایت ناسخ بعدی، عبارت مصحف را به گمان افتادگی از متن، در آن درج می کند.[۴۷]

قلب:

قلب (=جابجایی) را می توان چهار نوع دانست: قلب حرف، قلب کلمه، قلب عبارت و قلب صفحه. قلب حرف و کلمه معمولاً از معکوس خواندن عبارت یا اشتباه ذهن در املای درونی یا نافرمانی قلم هنگام نگارش ناشی می شود. قلب عبارت غالباً از افتادگی عبارت از متن و سپس درج نادرست آن در قبل یا بعد از موضع خود ناشی می شود.[۴۸] قلب صفحه نیز از جابجایی اوراق نسخه خطی و توجه نکردن ناسخ بعدی به این امر ناشی می گردد[۴۹] که گاه موجب در هم آمیختن دو باب می شود، مثل باب اصحاب الکاظم و باب اصحاب الرضا در رجال برقی.[۵۰] جابجایی اوراق بیشتر در مواردی رخ می دهد که ورقه ارتباط روشنی با قبل و بعد خود ندارد.

تبدیل:

تبدیل به کلمه غیرمشابه بیشتر در کلمات متقابل و بر اثر تداعی معانی (انعکاس شرطی) رخ می دهد.[۵۱] یکی از مصادیق کلمات متقابل، متضادها است؛ مثلاً یک راوی مبعث پیامبر اکرم یعنی ۲۷ رجب (سه روز مانده به پایان رجب) را سوم رجب (سه روز پس از آغاز رجب) نقل کرده است.[۵۲]

از ترکیب اقسام گوناگون تحریف، اقسام جدیدی پدید می آید که می توان نمونه هایی از آنها را در ضمن اقسام حدیث در کتب درایه جستجو کرد.[۵۳] نمونه ای از تحریف ترکیبی، که از تصحیف و نقل به معنا ناشی شده از جاحظ نقل شده است. او «البَتیّ» را که به «النَبیّ» تصحیف شده با نقل به معنا به رسول اللّه تبدیل کرده است.[۵۴] تصحیف و تحریف متن ممکن است در چند مرحله نسخه برداری پی در پی رخ دهد.[۵۵]

جلوگیری از تحریف و تصحیف

تحریف در متون و اسناد تاریخی به ویژه در متون دینی که منبع استخراج احکام و معارف دینی است، دشواری های بسیاری ایجاد می کند. این امر گاه باعث می شود که پیروان مذاهب گوناگون با استناد به آن به نفع مذهب خود بهره برداری کنند.[۵۶] حتی فرزند خدا دانستن حضرت عیسی به تصحیفی در انجیل مستند شده است.[۵۷] سرزدن تصحیف از دانشمندان و افراد با نفوذ جامعه در مواردی موجب رسوایی آنها و هجو شدن ایشان گردیده است.[۵۸]

پدیده تصحیف، پیدایش صنعتی را در علم بدیع به نام جناس تصحیف به دنبال داشت. این صنعت که در آیات قرآنی نیز سابقه داشت، همچون «و هُمْ یَحْسَبونَ اَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً» (سوره کهف: ۱۰۴) وسیله طبع آزمایی و ابراز توانایی ادیبان و شاعران گردید.[۵۹] تصحیف و تحریف در احکام حکومتی و نسخه های درمانی، نیز گاه برای محکومان و بیماران عواقب وخیمی به بار می آورد.[۶۰]

عالمان و ادیبان مسلمان از آغاز پیدایش اسلام به جِد درصدد پیشگیری از بروز تصحیف و تحریف و نیز کشف و اصلاح آن بوده اند. نخستین گام در پیشگیری از تصحیف، اعجام (نقطه گذاری) و شَکْل (حرکت گذاری) بوده است که ابوالاسود دئلی (متوفی۶۹) و دو تن از شاگردانش آن را اختراع و تکمیل کردند و خلیل نحوی (متوفی ۱۷۵) آن را اصلاح کرد.[۶۱] به منظور اطمینان بیشتر، برای حروف بی نقطه نیز علایمی وضع شد.[۶۲]

گام بعدی، ضبط تفکیکی حروف بود که در این روش نام حروفی از کلمه که احتمال اشتباه آن داده می شد، به صورت جداجدا می آمد و به علاوه ضبط کلمه در حاشیه متن نیز تکرار می شد.[۶۳] شرایطی نیز برای راویان و قاریان حدیث و ناسخان لازم شمرده شد، از جمله ضابط بودن و آگاهی از نحو و لغت[۶۴] پرهیز از ریزنویسی، کوشش در خوش خطی و خوانانویسی، دقت در نگارش همه دندانه های حروف.[۶۵]

برای کشف و اصلاح تحریفاتی که ممکن است هنگام کتابت نسخه رخ داده باشد، باید آن را با دقت با اصل نسخه مقابله کرد. قرائت کتاب بر مشایخ یا قرائت مشایخ بر شاگردان نیز بیشتر به همین منظور بوده است.[۶۶] شیوه اصلاح تحریفات نسخه در مصادر مربوط بحث مفصلی به خود اختصاص داده است.[۶۷]

این بحث هم از دیرزمان مطرح بوده که اگر در کلام استاد، غلط اِعرابی باشد. آیا راوی حق اصلاح آن را دارد یا نه؟ در این زمینه چند نظر از قدما نقل شده که در مجموع بر لزوم پرهیز از اصلاح سلیقه ای و اجتهادی به ویژه در کتابت نسخه تأکید شده است.[۶۸] به طور کلی شناخت عوامل تحریف و دقت در مواردی که احتمال وقوع آن بیشتر است، همچون الفاظ غریب و به ویژه اعلام در پیشگیری از تحریف و کشف آن بسیار است. مصادر تصحیف و تحریف نیز غالباً به همین منظور تألیف شده اند.[۶۹]

عواملی چون نگارش نسخه ها به دست اصحاب فضل و دانش و دقت در استنساخ و رعایت روش صحیح نسخه برداری و سنت عرض و مقابله در سده های نخستین به ویژه تا اوایل سده هفتم موجب اعتبار نسخه های برجای مانده از این دوره گردیده است.[۷۰] اما اعتبار نسخه های خطی فارسی که پس از حمله مغول به نگارش درآمده، نسبت به نسخه های پیشین کاستی یافت،[۷۱] شاید از جمله علل این کاهش اعتبار را بتوان در تفاوتهای جدّی پیدا کرد که این حمله در فرهنگ و تمدن ایران اسلامی به وجود آورد و نظام زبان را متحول ساخت.

به گفته ابن خلدون (متوفی ح۸۰۸) در زمان وی برخلاف سده های اولیه، در سرزمین های غرب اسلامی شیوه صحیح روایت و استنساخ رعایت نمی شده؛ از این رو، نسخه های نگاشته شده در این دوره از غلط و تصحیف انباشته بوده ولی در شرق اسلامی، هنوز روشهای صحیح استنساخ و روایت معمول بوده است.[۷۲]

به گفته حسن بن زین الدین شهید ثانی (متوفی ۱۰۱۱) در زمان وی از روشهای تحمل حدیث، تنها روش اجازه معمول بوده است ولی به اهتمام محدّثان شیعی و ظاهراً تحت تأثیر جریان اخباری، نشر حدیث و یافتن نسخه های معتبر و نسخه برداری و تصحیح و مقابله آنها دوباره رونق گرفت، به ویژه علامه مجلسی و دستیاران وی در این راه تلاش بسیار کردند.[۷۳]

مراحل کشف تحریف

مراحل کشف تحریف عبارت اند از: احتمال دادنِ تحریف، اثبات اجمالی تحریف، اثبات محرّف بودن عبارت و کشف عبارت صحیح.

احتمال دادن تحریف

احتمال تحریف، از اموری چون غرابت کلمه به طور کلی یا در سیاق خاص عبارت ناشی می شود. نیافتن نام راوی در کتب رجالی یا سایر اسناد یا قرار نگرفتن وی در این جایگاه خاص در سند، احتمال تحریف در سند را به ذهن خطور می دهد. برخی در متونی که درستی عبارات آن نیازمند توجیهات تکلف آمیز است، اصل را بر مصحف و محرف بودن عبارت قرار داده و بر آن استدلال کرده اند.[۷۴]

اثبات اجمالی تحریف

اثبات اجمالی تحریف، معمولاً از مراجعه به نسخه های گوناگون و اختلاف آنها باهم بدست می آید.[۷۵] زیرا این اختلاف معمولاً از تحریف یک یا برخی از آن نسخه ها حکایت می کند، مثلاً اختلاف منابع گوناگون در نقد قسمتی از یک روایت که سند آن تقریباً یکسان است، می تواند دلیلی اجمالی بر تحریف آن باشد.[۷۶] البته این روش ظنی است نه قطعی، از این رو اگر مثلاً حدیثی در یک منبع با نقل مستقیم یک راوی از راوی دیگر و همان حدیث در منبع دیگر با نقل باواسطه از آن راوی وجود داشته باشد، الزاماً یکی از آن دو اشتباه نیست.[۷۷]

اثبات محرّف بودن عبارت

برای اثبات محرّف بودن عبارت به دلایلی مثل مخالفت متن با ضرورت دین یا مذهب، مخالفت با تاریخ و ناسازگاری عبارت با سیاق استناد می شود.[۷۸] البته در استناد به این گونه دلایل باید احتیاط کرد زیرا مثلاً آنچه به عنوان شهادت تاریخ مطرح است چه بسا خود منقولاتی است که قهراً احتمال اشتباه در آنها هم وجود دارد.[۷۹] گاه تحقق یک حادثه پس از دویست سال دلیل محرّف بودن عبارت «حدیث ملاحم» دانسته شده است.[۸۰] درستی چنین استدلالی روشن نیست.

کشف تحریفات ناسخان

کشف تحریفات معمولاً با دو هدف دنبال می شود؛ تحقیق و چاپ کتاب، و دستیابی به واقعیت امر که با وجود شباهت هایی در روش اختلافاتی اساسی با هم دارند. مصحح کتاب به دنبال بدست آوردن متن یا نزدیکترین متن به آن است، هر چند این متن از جهت قواعد املا و انشا یا مطابقت با واقع نادرست باشد.[۸۱] از این رو، فقط تحریفی را که از ناسخان متن موردنظر سرزده، تصحیح می کند نه تحریفی که کتاب یا ناسخان نموده اند.

برای کشف تحریفات ناسخان کتاب در درجه نخست باید به نسخه های معتبر مراجعه کرد که در این میان اگر نسخه اصلِ مربوط بدست آید، عملیات کشف تحریف به پایان رسیده است. هر چه نسخه با واسطه کمتری به نسخه اصل برسد، معتبرتر است و در صورت نیافتن شجره ارتباط نسخه ها، معمولاً نسخه قدیمتر، معتبرتر تلقی می گردد.[۸۲] منابعی که از یک کتاب نقل می کنند، مانند وسائل الشیعه نسبت به کتب حدیثی متقدم شیعه، به عنوان نسخه ای از متن به شمار می روند[۸۳] که البته باید میزان تصرفات اینگونه کتابها را در نظر داشت.

اگر نسخه کاملاً معتبری از متن بدست نیاید، معمولاً تحریف عبارت نسخه به ناسخان نسبت داده می شود، که این از اتقان بیشتر کار تألیف نسبت به کار کتابت ناشی می شود، البته باید به اوصاف ناسخ و نسخه و مقایسه اعتبار آن با اوصاف و میزان دانش و دقت وی نیز توجه داشت.[۸۴]

برای بدست آوردن عبارت صحیح، مراجعه به کتابهای مربوط از جمله فرهنگهای لغت، تاریخ، جغرافیا و انساب لازم است. در زمینه احادیث مراجعه به سایر مواردی که در آنها تمام حدیث یا قطعاتی از آن نقل شده ضروری است، مثلاً حدیث مفصلی از معاویة بن عمار نقل شده که آداب و مناسک حج تمتع را به ترتیب از امام صادق علیه السلام روایت می کند.

در یکی از اسناد روایت، نام ابراهیم یا ابراهیم بن ابی سمال مکرر ذکر شده ولی در جایی این نام ابراهیم النخعی ضبط شده[۸۵] که اشتباه می نماید و النخعی به دلیل اشتهار ابراهیم نخعی، فقیه معروف سهواً افزوده شده است.

یافتن مأخذی که حدیث از آنجا گرفته شده، در ارزیابی درستی و نادرستی نقل و علت وقوع تحریف احتمالی بسیار راهگشاست. شناخت اسناد صحیح به مراجعه به اسناد مشابه و نیز دقت در عصر و طبقه راویان وابسته است که از مراجعه به اسناد و کتب رجال بدست می آید. البته احتمال تصحیف و تحریف در متون قرینه همچون کتب رجال را نیز باید در مدنظر قرار داد.

در کشف عبارتِ صحیح، دو قاعده مهم بکار گرفته می شود. قاعده ارجاع موارد نادر به موارد شایع و قاعده ترجیح نسخه نامأنوستر. قاعده نخست بر اساس قوانین آمار و احتمالات و با توجه به این مسئله مطرح می گردد که احتمال تصحیف و تحریف در موارد شایع بسیار ضعیفتر از موارد نادر است. در این مرحله باید به استقلال و عدم استقلال احتمال اشتباه در موارد از یکدیگر توجه نمود. بنابراین کتابهایی که از منابع قبلی نقل می کنند، خود مستقلاً شمارش نمی شوند و بدینسان بحث منبع شناسی اهمیت می یابد. همچنین توجه به تقطیعات احادیث و شیوه های گوناگون آن لازم است.

مجموعه قطعات مختلف یک حدیث برای کشف تحریفاتی که در درون مجموعه رخ می دهد، بسیار مفید است ولی برای سایر اسناد به عنوان یک سند و نه اسناد متعدد به شمار می روند. همچنین توجه به این نکته که چه بسا سند از سه جزء مختلف[۸۶] تشکیل شده باشد و نحوه برخورد با این اجزا یکسان نیست.[۸۷] اشتباه در نام کتاب می تواند سبب اشتباهات بسیاری گردد.[۸۸] که نباید آنها را به گونه مستقل شمارش نمود.

قاعده ترجیح نسخه نامأنوستر بر این پایه استوار است که تحریف غالباً از غرابت عبارت ناشی شده است. روند طبیعی تحریف، تبدیل نامأنوس به مأنوس است.[۸۹] البته توجه به این نکته لازم است که مأنوس و نامأنوس بودن اموری نسبی اند، لذا قاعده فوق قاعده ای ظنی است. به طور کلی حرکت کشف تحریف، دقیقاً شبیه حرکت تصحیف است که در جهت عکس از عبارت محرّف آغاز شده و به عبارت اصلی می انجامد، لذا شناخت عوامل ایجاد تحریف در درست پیمودن حرکت کشف تحریف لازم است.

آسانی یا دشواری کشف تحریف تا حدودی به این امر وابسته است که روند تصحیف یک طرفه است یا دو طرفه. به عنوان نمونه عامل شباهت حروف سبب روند دو طرفه تصحیف می گردد ولی عامل سقط عبارت یا صفحه از متن معمولاً یک طرفه است و عامل مشابهی ندارد که زیاد شدن عبارت را توجیه کند. اگر در جایی دو نقل وجود داشته باشد که یکی دارای افزوده بر دیگری باشد، گاه با مستبعد شمردن افزایش عبارت در متن احتمال وقوع سقط را در نقل دیگر ترجیح داده اند. (= قاعده تقدیم اصالة عدم الزیادة؛[۹۰] در این قاعده به عوامل مختلف بروز زیان و نقیصه در نسخه ها و در نقل مطالب توجه کافی نشده لذا قاعده صحیحی نیست.)[۹۱]

منابع تصحیف و تحریف

منابع مربوط به این بحث به چند دسته تقسیم می شوند:

منابع اختصاصی که در نام کتاب نیز از واژه تصحیف و مشتقات آن بهره گرفته اند. نخستین کتاب با این ویژگی «التنبیه علی حدوث التصحیف» تألیف حمزة اصفهانی (متوفی ۳۶۰) است که اسحاق بن احمد صفّار بر آن ردّیه نوشته است.[۹۲] حسن بن عبداللّه عسکری (متوفی ۳۸۲)، دو کتاب شرح «مایقع فیه التصحیف والتحریف» و «تصحیفات المحدثین» و رساله کوچکی با نام «اخبار المصحّفین» نگاشت. میرداماد (متوفی ۱۰۴۱) نیز رساله ای با نام «التصحیفات» نگاشته است.[۹۳] از صفدی کتابی با نام «تصحیح التصحیف و تحریرالتحریف» در دست است که از شماری از کتب پیشینیان جمع آوری شده، این کتاب و اکثر مآخذ آن بیشتر منابع اغلاط مشهور (=لحن العامه) می باشند که غالباً از تطور زبان حکایت می کنند و نمی توان آنها را غلط و تصحیف و تحریف خواند.[۹۴]

دسته دیگر از منابع تصحیف، کتب ضبط اسمای متشابه اند.[۹۵] این کتب اقسام مختلفی دارند: برخی تمامی نامهای اشخاص را ذکر می کنند، همچون «المختلف» از دارقُطْنی (متوفی۳۸۵)، «الاکمال فی رفع الارتیاب عن الاسماء والکنی والانساب» از ابن ماکولا (متوفی ۴۷۵)، «ایضاح الاشتباه» از علامه حلی (متوفی ۷۲۶) و «المختلف فی اسماء الشعراء و کُناهم والقابهم و انسابهم» از آمِدی (متوفی ۳۷۰).

برخی به ضبط نامهای قبیله ها توجه دارند، همچون «مختلف القبائل» از محمد بن حبیب (متوفی ۲۴۵)؛ و برخی دیگر اماکن جغرافیایی را ضبط کرده اند همچون «معجم مااستعجم» اثر بکری (متوفی ۴۸۷) «والمتّفق وضعاً والمفترق صقعاً» نوشته یاقوت حموی (متوفی ۶۲۶). خطیب بغدادی (متوفی ۴۶۳) آثار بسیاری در گونه های مختلف تحریف نگاشته است همچون «تلخیص المتشابه»، «تالی التلخیص»، «کتاب المتفق والمفترق» و تکمله آن، «رافع الارتیاب فی المقلوب من الاسماء والانساب».[۹۶]

دسته دیگر از منابع تحریف، کتب درایة الحدیث می باشند که در لابلای آنها به ویژه در ذیل اقسام حدیث بحث های نظری و گاه تطبیقیِ گونه های مختلف تحریف دیده می شود. از قدیمترین این کتب «المحدّث الفاصل» نگاشته قاضی رامهرمزی (متوفی ۳۶۰) است. از کتابهای شیعی که به بحث تحریف توجه ویژه دارد، «الرواشح السماویة» تألیف میرداماد (متوفی ۱۰۴۱) می باشد.

کتبی که به بحث درباره روش تصحیح و تحقیق کتب می پردازند، غالباً این بحث را دنبال کرده اند به ویژه کتاب «اصول تحقیق التراث» از عبدالهادی فضلی، «تحقیق النصوص و نشرها و تجربتی مع التراث العربی» هر دو از عبدالسلام محمدهارون، «محاضرة عن التصحیف والتحریف» از محمود محمد الطنّاحی و کتاب فارسی «نقد و تصحیح متون» از نجیب مایل هروی.[۹۷]

دسته دیگر از منابع تحریف، کتبی هستند که بخش مستقلی را به این امر اختصاص داده اند، مانند «الاخبار الدخیلة» از رجالی نامور معاصر شیخ محمدتقی تستری، «معجم رجال الحدیث» از آیت اللّه خویی، بخش «اختلاف الکتب» و «اختلاف النسخ».

دسته دیگر کتابهایی هستند که برای برطرف ساختن تحریف، اسناد و راویان را فهرست کرده اند، همچون «جامع الرواة» محمد بن علی اردبیلی و «معجم رجال الحدیث»، آثار رجالی آیت اللّه بروجردی و آثار خطی آیت اللّه شبیری زنجانی با دو سبک ترتیب اسانید و طبقه راویان با عنایت به راوی و مرویٌ عنه.

برخی از کتب نیز به موضوع تحریفات اهتمام ویژه داشته اند، همچون «منتقی الجُمان» نگاشته حسن بن زین الدین (متوفی ۱۰۱۱ ق)، «قاموس الرجال» و «النُجعة فی شرح اللمعة» هر دو از شیخ محمدتقی تستری. قزوینی نیز در یادداشت هایش با عنوان «تصحیف» مواردی از تصحیفات فقها و محدّثان و ارباب لغت را ثبت کرده است.[۹۸]

از جمله منابع متفرقه راجع به این موضوع، کتابهای تاریخی، جغرافیایی، حدیثی و لغوی اند. در مباحث نقدِ ادبی نیز بخشی به تصحیف اختصاص یافته است.

پانویس

  1. جوهری، ذیل «صحف»؛ ابن منظور؛ مرتضی زبیدی، ذیل «حرف» و «صحف».
  2. رجوع کنید به طَنّاحی، ص۲۸۷؛ فضلی، ص۱۸۰؛ محمدرضا مامقانی، ج۵، ص۲۲۳.
  3. ۱۴۱۴ الف، ص۹۴.
  4. برای آگاهی از شَکل رجوع کنید به قاری، ص۴۸۹.
  5. رجوع کنید به محمدرضا مامقانی، همانجا، به نقل از استرآبادی.
  6. طنّاحی، همانجا؛ میرداماد، ص۱۳۲؛ عبداللّه مامقانی، ج۱، ص۲۴۳.
  7. فراهیدی، ج ۳، ص۱۲۰، ذیل «صحف»؛ نیز رجوع کنید به حمزة اصفهانی، ص۲۶ـ۲۷؛ مُتَنَبّی، ص۴۸۱؛ عسکری، ۱۴۰۸، ص۱، ۸، ۷۷، ۸۸، ۱۰۵، ۱۱۶؛ همو، ۱۳۸۳، ص۱، ۲۱۰، ۴۶۴، ۴۶۷؛ سمعانی، ج۲، ص۵۹۱؛ عبداللّه مامقانی، ج۱، ص۲۳۷؛ هارون، ۱۴۱۴، ص۶۴؛ برای آگاهی بیشتر رجوع کنید به ادامه مقاله.
  8. میرداماد، ص۱۳۴، ۱۳۶.
  9. برای نمونه رجوع کنید به سیوطی، المزهر، ج۲، ص۳۸۱.
  10. قس میرداماد، ص۱۳۶.
  11. رجوع کنید به فراهیدی؛ ابن منظور؛ مرتضی زبیدی، ذیل «صحف».
  12. مایل هروی، ص۷۹ـ۸۰، ۲۰۲ـ۲۰۵؛ برای نمونه هایی از تحریف با انگیزة مذهبی رجوع کنید به همان، یادداشت ها، ص۴۳۰، ش۲۵؛ ابوالحسنی، ص۴۶۵ به بعد، ۶۴۳ به بعد.
  13. مایل هروی، ص۷۱ـ۷۲.
  14. رجوع کنید به ابن خلدون، ج۱: مقدمه، ص۵۳۳؛ بروجردی، ج۱، مقدمه، ص۲؛ قزوینی، ج۱۰، ص۳ـ۴.
  15. قاضی عیاض، ص۱۵۷.
  16. برگشترسر، ص۱۷؛ هارون، ۱۴۰۹، ص۱۴.
  17. حمزة اصفهانی، ص۲۷، ۳۷؛ خطیب بغدادی، ۱۴۰۶، ص۲۸۴؛ قلقشندی، ج۳، ص۱۹ـ۲۰، ۵۸ به بعد؛ مایل هروی، ص۸۰؛ طنّاحی، ص۲۹۹.
  18. هارون، ۱۴۰۹، همانجا
  19. ابن قتیبه، ص۱۹۱؛ صَفَدی، ص۳۴۵.
  20. ابن انباری، ص۳۱۷.
  21. رجوع کنید به هارون، ۱۴۰۹، ص۱۵.
  22. رجوع کنید به خوئی، ج۱، ص۲۵۸، ج۱۳، ص۴۹؛ برای نمونه دیگر رجوع کنید به تُستَری، ۱۳۹۶، ص۲۶۲ـ۲۶۳.
  23. ابن انباری، همانجا؛ مایل هروی، ص۸۱؛ هارون، ۱۴۱۴، ص۷۶.
  24. برای نمونه رجوع کنید به ابن بابویه، ۱۳۹۲، ج۱، ص۱۸۹ـ۱۹۱؛ حمزة اصفهانی، ص۴۰.
  25. رجوع کنید به شبیری زنجانی، ۱۳۶۴ش ، ص۱۷ـ۱۸.
  26. طنّاحی، ص۳۰۱، ۳۰۷، ۳۰۹، ۳۱۱؛ فضلی، ص۱۸۰؛ مایل هروی، ص۷۴.
  27. برای نمونه رجوع کنید به ابن سعد، ج۳، ص۱۱؛ صفّار قمی، ص۵۱۷؛ کلینی، ج۴، ص۱۶۷؛ قس مجلسی، ج۴۰، ص۱۴۳؛ میرداماد، ص۱۴۵.
  28. ابن صلاح، ص۳۳۴؛ سیوطی، تدریب الراوی، ج۲، ص۸۵۰؛ طنّاحی، ص۳۱۳.
  29. برگشترسر، همانجا.
  30. اَزْدی، ص۸؛ خطیب بغدادی، ۱۴۱۷ ب، ج۱، ص۴۱۷؛ ابن صلاح، ص۱۶۳؛ ابن دقیق عید، ص۲۸۵.
  31. هارون، همانجا.
  32. طنّاحی، ص۳۰۱.
  33. مایل هروی، ص۱۳۴ به بعد.
  34. رجوع کنید به حاکم نیشابوری، ص۱۴۶ـ۱۵۱؛ ابن صلاح، ص۲۵۶؛ سیوطی، تدریب الراوی، ج۲، ص۶۴۸ـ۶۵۰؛ شهید ثانی، ص۱۰۹ـ۱۱۱؛ عبداللّه مامقانی، ج۱، ص۲۳۷ـ۲۴۱.
  35. رجوع کنید به میرداماد، ص۱۳۲؛ بروجردی، ج۱، مقدمه، ص۲.
  36. ابن خلّکان، ج۴، ص۲۸۴؛ برگشترسر، ص۲۳.
  37. برای نمونه رجوع کنید به شبیری زنجانی، کتاب نکاح، ج۴، درس ۱۳۲، ص۶؛ خویی، ج۱۱، ص۱۹۶ـ۲۰۹؛ برای نمونه دیگر رجوع کنید به طوسی، تهذیب، چاپ موسوی خرسان، ج۵، ص۶۱، حدیث۲؛ قس همان، چاپ غفاری، ج۵، ص۷۴، حدیث۲.
  38. رجوع کنید به شهید ثانی، ج ۳، ص۱۹۳.
  39. رجوع کنید به طوسی، ۱۴۱۵، ص۱۳۳، ش۵۵؛ قهپایی، ج۲، ص۸۳؛ شبیری زنجانی، کتاب نکاح، ج۴، درس ۱۳۱، ص۱۱.
  40. شبیری زنجانی، کتاب نکاح ، ج۴، درس ۱۳۲، ص۱۰ـ۱۴؛ برای نمونه رجوع کنید به حرّعاملی، ج۹، ص۱۱۳.
  41. شبیری زنجانی، کتاب نکاح، همانجا.
  42. رجوع کنید به ابن صلاح، ص۸۶؛ ابن دقیق عید، ص۲۲۳؛ ابن حجر عسقلانی، ۱۴۱۴ب، ص۳۴۷.
  43. رجوع کنید به نظامی، ص۲۷ـ۲۸.
  44. ابن شهید ثانی، ج۱، ص۲۴؛ برای نمونه رجوع کنید به طوسی، ۱۴۰۱، ج۵، ص۴۷، حدیث۷؛ قس کلینی، ج۴، ص۳۱۸، حدیث۴.
  45. بروجردی، همانجا؛ نیز برای نمونه رجوع کنید به حرّ عاملی، ج۱۷، ص۲۴۳، حدیث۲؛ قس کلینی، ج۵، ص۲۵۸، حدیث۳.
  46. برای نمونه رجوع کنید به حرّ عاملی، ج۹، ص۵۰۷، حدیث۱؛ قس کلینی، ج۱، ص۵۴۷، حدیث۲۲.
  47. رجوع کنید به شبیری، ۱۴۱۹الف، ص۲۰۱ـ۲۰۶.
  48. رجوع کنید به طباطبائی یزدی، ج۳، ص۲۴۵ و حاشیة حکیم.
  49. برگشترسر، ص۲۲.
  50. رجوع کنید به شبیری، ۱۳۷۰ش، ص۱۹۹ـ۲۰۴.
  51. تستری، ۱۳۹۰، ص۵۹؛ همو، ۱۳۹۶، ص۱۱۱؛ همو، ۱۳۵۹ش، ص۱۵۲.
  52. ابن بابویه، ۱۳۹۱، ص۸۳؛ همو، ۱۳۹۶، ص۲۰.
  53. رجوع کنید به ابن صلاح، ص۸۱ به بعد؛ عبداللّه مامقانی، ج۱، ص۲۶۴ به بعد.
  54. رجوع کنید به ۱۴۱۰، ج۲، ص۱۸؛ حمزة اصفهانی، ص۹۱؛ قس طنّاحی، ص۲۹۴ـ۲۹۶.
  55. رجوع کنید به جاحظ، ۱۳۸۸، ج۱، ص۷۹.
  56. برای نمونه رجوع کنید به نجاشی، ص۴۴۰؛ قهپایی، ج۳، ص۱۵۷ به نقل از ابن غضایری؛ قس تستری، ۱۳۹۰، ص۱۰.
  57. طنّاحی، ص۲۸۵ـ۲۸۶؛ برای آگاهی بیشتر رجوع کنید به تحریف، بخش اول.
  58. رجوع کنید به حمزة اصفهانی، ص ۱ـ۱۳؛ عسکری، ۱۳۸۳، ص۱۸ـ۲۶؛ همو، ۱۴۰۸، ص۷؛ همو، ۱۴۰۶، ص۳۵.
  59. رجوع کنید به حمزة اصفهانی، ص۱۶۰ـ۱۸۵؛ صفدی، ص۲۱ـ۴۴؛ طنّاحی، ص۲۹۷ـ۲۹۸؛ نیز رجوع کنید به تجنیس.
  60. رجوع کنید به حمزة اصفهانی، ص۱۰ـ۱۲، ۱۵؛ عسکری، ۱۳۸۳، ص۴۱ـ۴۷؛ همو، ۱۴۰۸، ص۱۸.
  61. رجوع کنید به حمزة اصفهانی، ص۲۷ـ ۲۸؛ عسکری، ۱۳۸۳، ص۱۳؛ رامهرمزی، ص۶۰۸؛ خطیب بغدادی، ب، ج۱، ص۴۱۶؛ سمعانی، ج۲، ص۵۹۱؛ قلقشندی، ج۳، ص۱۴۹ـ۱۶۷؛ سید، ص۵۲ـ۵۴.
  62. قاضی عیاض، ص۱۵۷؛ ابن صلاح، ص۱۶۲ـ۱۶۴.
  63. قاضی عیاض، همانجا؛ ابن صلاح، ص۱۶۳؛ ابن دقیق عید ص۲۸۶؛ سیوطی، تدریب الراوی، ج۱، ص۴۹۸.
  64. ابن صلاح، ص۱۹۴ـ۱۹۵؛ سیوطی، تدریب الراوی، ج۱، ص۵۴۱ـ۵۴۲.
  65. سمعانی، ج۲، ص۵۷۹ـ۵۸۵؛ ابن صلاح، ص۱۶۴؛ قاری، ص۷۹۹.
  66. رجوع کنید به رامهرمزی، ص۵۴۴؛ خطیب بغدادی، ۱۴۰۶، ص۲۷۳ـ۲۷۶؛ قاضی عیاض، ص۱۵۸؛ سمعانی، ج۱، ص۳۶۳؛ ابن صلاح، ص۱۶۸؛ ابن کثیر، ص۳۸۸.
  67. به ویژه رجوع کنید به قاضی عیاض، ص۱۶۲ـ۱۸۲.
  68. رجوع کنید به رامهرمزی، ص۵۲۴ـ۵۲۷؛ خطیب بغدادی، ۱۴۱۷ ب، ج۲، ص۵ به بعد؛ همو، ۱۴۰۶، ص۲۱۶ـ۲۲۹؛ قاضی عیاض، ص۱۸۳ـ۱۸۸؛ ابن صلاح، ص۱۹۶ـ۱۹۷.
  69. رجوع کنید به ادامه مقاله.
  70. قزوینی، ج۱۰، ص۴ـ۵؛ مایل هروی، ص۳۸؛ نیز رجوع کنید به ابن صلاح، ص۱۸۶.
  71. مایل هروی، ص۳۹.
  72. ج۱: مقدمه، ص۵۳۳ـ۵۳۴.
  73. رجوع کنید به مجلسی، ج۱، ص۳ـ۴، ۲۶ به بعد.
  74. رجوع کنید به شبیری، ۱۳۸۰ش، ص۳۰ـ۵۱.
  75. برای نمونه رجوع کنید به برگشترسر، ص۲۶ـ۳۲؛ فضلی، ص۱۲۷ـ۱۲۸؛ شبیری، ۱۳۷۹ش، ص۴۲ـ۴۳.
  76. برای نمونه رجوع کنید به کلینی، ج۴، ص۴۸۱، حدیث۵؛ طوسی، ۱۴۰۱، ج۵، ص۱۹۰، حدیث۱۱؛ قس همان، ج۵، ص۲۶۲، حدیث۵.
  77. ابن شهیدثانی، ج۱، ص۱۱.
  78. تستری، ۱۳۹۰، ص۱، ۱۱، ۱۷؛ همو، ۱۳۹۶، ص۱ـ۲، ۲۶؛ همو، ۱۳۵۹ش، ص۲ـ۳، ۵.
  79. برای نمونه رجوع کنید به شبیری، ۱۴۱۰، ص۵۳ـ۵۶؛ همو، ۱۳۶۸ ش، ص۱۱ـ۱۴.
  80. حمزة اصفهانی، ص۲؛ عسکری، ۱۴۰۸، ص۲۱.
  81. هارون، ۱۴۱۴، ص۴۶؛ مایل هروی، ص۲۲۶ به بعد، ۲۷۰ به بعد؛ شبیری، ۱۳۷۹ش، ص۳۸ـ۴۱.
  82. هارون، ۱۴۱۴، ص۳۷؛ شبیری، ۱۳۷۹ش، ص۴۱؛ نیز رجوع کنید به مایل هروی، ص۱۸۱ـ۲۰۰.
  83. رجوع کنید به هارون، ۱۴۱۴، ص۳۰.
  84. شبیری، ۱۳۷۹ش، ص۴۱ـ۴۲.
  85. طوسی، ۱۴۰۱، ج۵، ص۲۹۹؛ تستری، ۱۴۱۰، ج۱، ص۳۲۰.
  86. طریق به صاحب کتاب اصلی، کتاب اصلی و طریق در کتاب اصلی.
  87. رجوع کنید به شبیری، ۱۴۱۹ب، ص۱۸۹ـ۲۰۸.
  88. برای نمونه رجوع کنید به شبیری، ۱۳۷۶ش، ص۲۳ـ۲۴.
  89. طنّاحی، ص۳۰۷.
  90. رجوع کنید به امام خمینی، ص۵۷ـ۵۹؛ حسینی سیستانی، ص۹۵ـ۱۰۰.
  91. رجوع کنید به شبیری زنجانی، کتاب نکاح، ج۴، دروس ش ۱۳۰ـ۱۳۳؛ برای آگاهی از دیگر قاعده ها رجوع کنید به تستری، ۱۴۱۰، ج۱، مقدمه، ص۶۵ـ۶۶؛ برای نمونه رجوع کنید به نجاشی، ص۵۸؛ تستری، ۱۴۱۰، ج۳، ص۲۵۵.
  92. یاقوت حموی، ج۶، ص۶۹.
  93. آقا بزرگ تهرانی، ج۴، ص۱۹۵.
  94. صفدی، مقدمة رمضان عبدالتواب، ص۵.
  95. رجوع کنید به قیسی دمشقی، ج۱، مقدمة عرقسوسی، ص۱۷ـ۴۹.
  96. رجوع کنید به خطیب بغدادی، ۱۴۱۷ الف، ج۱، مقدمة عطا، ص۱۸.
  97. رجوع کنید به عسیلان، ص۳۱۹ـ۳۲۲.
  98. ج۱۰، ص۳ـ۲۱.

منابع