رعایت ادبیات دانشنامه ای متوسط
مقاله بدون شناسه یا دارای شناسه ضعیف است
عنوان بندی متوسط
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

ام سلمه

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو


ام‌سلمه پیش از ازدواج با پیامبر اسلام

نام او هند است. پدرش ابي امية بن مغيره معروف به زاد الراکب[۱] بود و مادرش به روایتی عاتكه بنت عبدالمطلب[۲] و به روایتی دیگر عاتکه دختر عامر ابن ربیعه کنانی[۳] بود.

ام سلمه در ابتدا همسر ابوسلمه مخزومی پسر عمه[۴] و برادر رضاعی رسول خدا[۵] بود. و از او صاحب چهار فرزند (سلمة، عمر، دره و زينب) شد.[۶]

ام سلمه در زمره اسلام آورندگان در سالهای نخستین بعثت بود. او بعدا به همراه همسرش به حبشه هجرت نمود. و در آنجا بود که اولین فرزندش سلمه را به دنیا آورد. سپس به مکه آمد و بعدا به مدینه مهاجرت نمود.[۷] در جریان جنگ احد ابوسلمه مخزونی زخمی شد و بعدا بر اثر این جراحت وفات نمود.[۸]

زندگی ام‌سلمه با پیامبر اسلام

ام سلمه پس از وفات شوهرش در سال چهارم هجري به عقد پيامبر درآمد.[۹] مطابق با آنچه در برخی منابع آمده است پیش از پیامبر، ابوبکر و عمر از او خواستگاری کرده بودند، اما ام سلمه نپذیرفت.[۱۰]

ام سلمه در غزوات و سریه‌های متعددی چون مُرَیسیع، خیبر، حدیبیه، خندق، فتح مکه و حنین، رسول خدا را همراهی کرد.[۱۱]

امام صادق علیه السلام ام‌سلمه را برترین همسر رسول خدا پس از خدیجه دانسته است.[۱۲] در جریان حدیث کساء و نزول ایه تطهیر ام سلمه از پیامبر اکرم (ص) سوال می کند که آیا من در شمار اهل بیت نیستم؟ پیامبر(ص) خدا فرمود: تو در راه خیر و نیکی هستی[۱۳]

مقام روايي ام‌سلمه

از رسول خدا صلي الله عليه و آله، حضرت امام علی عليه السلام، حضرت فاطمه زهرا عليهاالسلام و شوهرش حديث نقل مي كند. اما روايت كنندگان از وي بسيارند از جمله: فرزندانش عمر، زينب، عامر پسرخواهرش مصعب بن عبدالله، عبدالله بن رافع و نافع و سفينه و پسرش و ابوكنيز و خيرة والدة الحسن و صفية بنت شيبه و هند بنت الحارث، ابوعثمان الهندي، ابووائل و سعيد بن مسيب. علما اهل سنت 378 حديث و اهل تشيع بيشتر از آن از ام‌سلمه روايت كرده اند و اين مقدار حديث گوياي مقام و شأن والاي روايي او است.[۱۴]

با كوثر رسول

بعد از وفات حضرت خديجه عليهاالسلام سرپرستي فاطمه توسط پيامبر به ام‌سلمه سپرده شد و او توانست ضمن سرپرستي از كودك پاكيزه رسول خدا، انس و الفتي با وي يابد كه تا آخرين سال‌هاي حياتش موجب هدايت او شود. در ضمن ام‌سلمه به واسطه اين ارتباط به گنجينه اي از روايات و معارف دست يافت كه هر يك بازگوكننده گوشه اي از اوضاع آن عصر و موضع‌گيري‌هاي او است.

اعتراض به خليفه در پي غصب ولايت و فدك يكي از فرازهاي زندگي اوست. در اين رويداد تلخ ام‌سلمه نزد خليفه آمد و گفت: «آيا به مانند فاطمه اين گونه سخن مي گويي؟ و او به خدا قسم حوريه اي در بين آدميان است. در آغوش پيامبر تربيت يافته فرشتگان او را دست به دست برده اند و در كشتزار پاكيزگي خوب رشد كرد و به خوبي پرورش يافت. آيا گمان مي كنيد رسول خدا صلي الله عليه و آله ميراث را بر او حرام كرد و به او خبر نداد؟ حال آن كه خداوند فرمود: «وانذر عشيرتك الاقربين» پس پيامبر فاطمه را نيز انذار داد. اينك او آمده، ميراثش را مي خواهد و او بهترين زنان و مادر سرور جوانان و هم وزن دختر عمران و جليله اي است كه هم وزن ندارد. با پدرش رسالت هاي پروردگارش تمامي يافت».[۱۵]

روايت‌گر نور

ام‌سلمه به طور مستقيم از رسول خدا صلي الله عليه و آله و حضرت فاطمه عليهاالسلام و گاه به واسطه شوهرش از پيامبر روايات فراواني (بيش از سيصد روايت) بر جاي گذاشت. برخي از اين روايات از حالات حضرت فاطمه سلام الله علیها خبر مي دهند. مانند خوشحالي حضرت از اين كه اولين زني است كه خطبه اش (عقد) را جبرئيل خوانده است...[۱۶]

اما رواياتي كه ام‌سلمه از بانوي دوسرا نقل كرد، عبارتند از:

1- بوي بهشتي:

امام صادق عليه السلام فرمود: «ام‌سلمه گفت: از حضرت زهرا عليهاالسلام پرسيدم: آيا بوي خوش ذخيره كرده اي؟ فرمود: آري. آن‌گاه عطري آورد و مقداري در كف دستم ريخت. بوي خوشي داشت كه هرگز نشنيده بودم. گفتم: اين عطر خوشبو را از كجا تهيه كرده اي؟ فرمود: «هو عنبر يسقط من اجنحة جبريل»، اين مشكي است كه از بال و پر جبرئيل فروريخته است».[۱۷]

2- كار طاقت فرسا:

ام‌سلمه روايتي ديگر را از طريق اميرمؤمنان عليه السلام روايت كرده است كه از شدت و سختي كارهاي خانه اميرمؤمنان خبر مي دهد تا آن‌جا كه حضرت فاطمه زهرا عليهاالسلام نزد پدر رفت و اين چنين گفت: «قد مجلت يداي من الرّحي ليلتي جميعاً أديرُ الرحي حتي أصبح و ابوالحسن يحمل حسناو حسيناً[۱۸]؛ دست‌هايم از آسياب كردن در طول شب تاول زده است تا صبح آسياب را مي گردانم و ابوالحسن (علي عليه السلام) از حسن و حسين نگهداري مي كرد».

همين روايت از طريق «دولابي» از ام‌سلمه از علي عليه السلام اين گونه نقل شده است: «يا رسول اللّه لقد مجلت يداي من الرّحا اطحن مرة و اعجن مرّة[۱۹]؛ اي رسول خدا! دستانم از كاركردن با آسياب تاول زده است. گاهي گندم آرد مي كنم و زماني آرد را خمير مي سازم».

3- خيانت منافقان:

ام‌سلمه مي گويد: به فاطمه عليهاالسلام گفتم: اي دختر رسول خدا صلي الله عليه و آله حال شما چگونه است؟ فرمود: صبح كردم در ميان حزن شديد و اندوه عظيم در حالي كه پيامبر صلي الله عليه و آله رفته و وصي او مظلوم شده است. سوگند به خدا حشمت و عظمت آن كس دريده و نابود شد كه برخلاف حكم خدا در قرآن و سنت و سفارش پيامبر اسلام در تأويل و تفسير قرآن، حق امامت او را غصب كرده و به ديگران سپردند.

اين گونه برخوردهاي خصمانه از كينه‌توزي‌هاي جنگ بدر و خونخواهي كشتگان جنگ احد آن‌هاست كه در درون قلب نفاق آلود و انديشه فتنه‌انگيزشان پنهان بوده است و تاكنون جرأت اظهار آن را نداشتند. تا در آن هنگام كه حكومت الهي بازيچه دست قدرت طلبان گرديد و امامِ به حق منزوي شد. آتش كينه هاي ديرينه شان زبانه كشيد و باران مصبيت‌ها و مشكلات بر ما فروريختند و رشته هاي ايمان را دريدند و نسبت به وعده هاي الهي كه بر همه واجب فرموده بود، حفظ و پاسداري از رسالت پيامبر صلي الله عليه و آله و دفاع از پرهيزكاران و مؤمنان را چه بد و زشت عمل كردند. اما افسوس كه در جهت انتقام گرفتن از پدران مشرك و منافق خود كه در جنگ‌هاي اسلامي كشته شدند و عليه اسلام جنگيدند، به دنيا روي آوردند و فريب دنيا را خوردند.[۲۰]

ام سلمه؛ محرم اسرار ولایت

ام‌سلمه حافظ ودایع و محرم اسرار اهل بیت علیه‌السلام بود. علامه مجلسی به نقل از کتاب بصائر الدرجات روایتی ذکر می‌کند که مضمون آن چنین است: رسول خدا صلی الله علیه و آله ام‌سلمه را طلبید و پوست گوسفندی را که مملو از علم بود به او سپرد و فرمود: هر که پس از من آن را طلب کند، او امام و خلیفه بعد از من خواهد بود. همچنین روایت می‌کند که چون امیرالمومنین علیه‌السلام به طرف عراق رفت، کتب و سلاح و ودایع امامت را به ام‌سلمه سپرد تا پس از شهادت آن حضرت به امام حسن علیه‌السلام بسپارد و هنگامی که امام حسن علیه السلام مسموم شد، آن سلاح و ودایع را به ام‌سلمه سپرد تا به امام حسین علیه السلام بدهد.

امام حسین علیه‌السلام نیز هنگام حرکت به سوی عراق آن ودایع را به او سپرد تا به امام علی بن الحسین علیه‌السلام بسپارد. از این گفتار معلوم می‌شود که ام‌سلمه نزد اهل بیت علیه السلام چنان ارج و منزلتی داشت که محرم اسرار و حافظ امانات ایشان بود.

ام‌سلمه برای بازداشتن عایشه از جنگ با امیرالمؤمنین علیه السلام، او را بسیار نصیحت کرد و بعد از آن نیز برای وی نامه نوشت تا او را از جنگ بازدارد. ام‌سلمه در غزوه خیبر و فتح مکه و حصارة الطائف و غزوه هوازن و ثقیف و سپس در حجة الوداع همراه رسول الله صلی الله علیه و آله بوده است.

وفات ام سلمه

وی در سن 84 سالگی در حکومت یزید، در شهر مدینه وفات کرد و در بقیع مدفون شد وی آخرین نفر از امهات المؤمنین بود که از دنیا رفت.

پانویس

  1. این لقب را به علت جود و بخشش زیادش گرفته بود چرا که در سفرها او زاد و توشه همراهانش را بر عهده می گرفت و آنها را از حمل زاد و توشه سفر بی نیاز می نمود.(الإصابة، ج‏8، ص404)
  2. رياحين الشريعه، ج2، ص283
  3. ابن سعد محمد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۸۶
  4. ابوسلمه فرزند برّه دختر عبدالمطلب بود. (الطبقات، ج۳، ص۱۸۱)
  5. چون ثُوَیبه کنیز ابولهب، پیامبر، حمزه و ابوسلمه را شیر داده بود، آنان برادر رضاعی یکدیگر نیز شمرده می‌شدند. (دانشنامه حج و حرمین شریفین مدخل ابوسلمة بن عبدالاسد مخزومی.)
  6. الاستيعاب، ج‏4، ص1939
  7. الإصابة، ج‏8، ص404
  8. رياحين الشريعه، ج2، ص284
  9. رياحين الشريعه، ج2، ص284
  10. ذهبی، سیراعلام النبلاء، ۱۴۰۵ق، ج۲، ص۲۰۳.
  11. واقدی، المغازی، ج۲، ص۴۶۷
  12. شیخ صدوق، الخصال، ج1، ص419
  13. اربلی، کشف الغمه، ج1، ص66
  14. رياحين الشريعه، ج2، ص283 به بعد.
  15. اعلام النساء، ص644؛ فواللّه لقدكان يشفق عليها من الحر والقر فيوسدها بيمينه و يدثرها شماله رويداً فرسول الله صلی الله علیه و آله بمراي لاعينكم و علي اللّه تردون فواهالكم و سوف تعلمون و خشي ابوبكر ان يجيبها فيفتح باباهو في غني عن فتحه لكنه حرمها عطاءها ذالك العام عقوبة علي المعارضة.
  16. بحارالانوار، ج37، ص69.
  17. امالي طوسي عن ابي غالب عن احمد بن محمدالدازي عن خاله عن الاشعري عن البرقي عن ابن اسباط عن داوود عن يعقوب بن شعيب عن ابي عبدالله علیه السلام. (بحارالانوار، ج43، ص95 و 114)
  18. عن علي علیه السلام من طريق الدولاي عن ام‌سلمه؛ كنزالعمال، ج15، ص507؛ بحارالانوار، ج43، ص134 و احقاق الحق، ج10، ص266 «اصلحن مرة و اعجن مرة». (مسند احمد، ج6، ص298)
  19. احقاق الحق، ج10، ص266 عن طريق الدولاي عن ام سلمه عن علي علیه السلام. (مسند احمد، ج6، ص298)
  20. «اصحبت بين كمد و كرب فقد النبي و ظلم الوصي هتك واللّه حجابه من اصحبت امامته مقبضّةً علي غير ما شرع اللّه في التنزيل و سنّها النبي في التأويل ولكنها احقاد بدريه و تراث احديه كانت عليها قلوب النفاق محتملة لامكان الوشاة فلما استهدف الامر ارسلت عليناشآبيب الآثار من مخيلة الشقاق فيقطع و تر الايمان في قسيّ صدرها و لبئس علي ما وعداللّه من حفظ الرسالة و كفالة المؤمنين احرزوا عائدتهم غرور الدنيا بعد انتصار ممن فتك بابائهم في مواطن الكروب و منازل الشهادات».

منابع

  • محمد ميانجي، فرهنگ كوثر، شماره 31، مهر 1378.
  • معاونت پژوهش مرکز حوزه‌های علمیه خواهران، بانوان عالمه و آثار آن‌ها.