مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

امر به معروف و نهی از منكر: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (صفحه‌ای جدید حاوی '{{مقاله از یک نشریه}} بخشي از مسائل اخلاقى بر محور عكس العمل انسان در مقابل رفتار...' ایجاد کرد)
 
 
(۱۹ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
{{مقاله از یک نشریه}}
+
{{خوب}}
 +
امر به معروف به معنای ارشاد و دعوت نسبت به انجام واجبی که ترک شده و نهی از منکر تلاش برای جلوگیری از ارتکاب حرام است.
 +
 
 +
==اهمیت امر به معروف==
 +
زندگی انسان در اجتماع ناگزیر سرنوشت و سعادت او را  به سعادت  دیگر افراد جامعه پیوند می دهد. به عبارت دیگر  هر فرد، بخشی از پیکره اجتماع است که صلاح و فسادش با دیگر بخشها، گاه آشکار  و بی واسطه و گاه ناپیدا  و غیر مستقیم، در ارتباط است. این اثرگذاری  متقابل موجب پیدایش حق انتقاد یا  وظیفه ارشاد نسبت به رفتار دیگران می شود. این نقد و ارشاد در کشورهای عاری از قوانین دینی با عناوینی از قبیل "شهامت مدنی"  یا  "مسئولیت اجتماعی"  شناخته و گرامی داشته می شود<ref>باید توجه داشت این تعابیر ترجمه ای از  امر به معروف و نهی از منکر نیستند و در مبنا و مسیر و مقصد تفاوتهای عمده ای با آن دارند</ref> و در کشورهای اسلامی با عنوان امر به معروف و نهی از منکر  یاد می شود.
  
بخشي از مسائل اخلاقى بر محور عكس العمل انسان در مقابل رفتارهاى غيراخلاقى ديگران است. رفتار غيراخلاقى و كارهاى ضدارزشى كه از افراد سر مى زند، با توجه به وسعت مفهوم اخلاق و قلمرو رفتارهاى اخلاقى كه در بحث‌هاى گذشته اشاره كرديم به صورت‌هاى مختلفى قابل تقسيم است: گاهى رفتار غيراخلاقى كسى برخلاف وظيفه او نسبت به خداى متعال است؛ مثلاً نماز نمى خواند يا روزه نمى گيرد يا [[حج]] واجبش را انجام نمى دهد و ساير چيزهايى كه فقط بين او و خدا مطرح است و گاهى مربوط به خود شخص است، گو اين كه نهايتا با خدا ارتباط پيدا مى كند و يك وقت در رابطه با ديگران است؛ يعنى رفتار غيراخلاقى موجب تضييع حقى از ديگران مى شود. اين گونه رفتارها هم دو دسته است: 
+
این عمل فارق از اینکه اجتماع قانون و اخلاق الهی را پذیرفته باشد یا قوانین بشری را مایه سعادت خود بداند، کارکردی بزرگ در  سیر جامعه در مسیر آرمان خود دارد. به همین جهت قرآن کریم جامعه ای را که با سلاح امر به معروف و نهی از منکر قدرت یافته باشد بهترین امت می داند: {{متن قرآن|« كُنْتُمْ خَیرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ...»}}<ref> سوره آل عمران/آیه 110.</ref>؛ شما بهترين امتى هستيد از ميان مردم پديد آمده، كه امر به معروف و نهى از منكر مى‏كنيد و به خدا ايمان دارید.  
  
# حق يك يا چند نفر از افراد جامعه را تضييع كند.
+
در چنین جامعه ای زشتیها مجالی برای خودنمایی نخواهند یافت زیرا تک تک افراد جامعه خود را نسبت به آن مسئول دانسته و به اصلاح آن قدم پیش می گذارند و این بهترین زمینه برای اقامه قوانین دین  در جامعه است.  به همین جهت است که برپایی سایر واجبات در جامعه وامدار  امر به معروف و نهی از منکر است. امام باقر علیه السلام می فرمایند: {{متن حدیث|« اِنَّ الأمرَ بِالمَعْرُوفِ وَ النَّهْىَ عَنِ الْمُنكَرِ فَریضَةٌ عـَظیمَةٌ بِهـا تـُقامُ الفـَرائِضُ وَ تَأْمَنُ المَذاهِبُ وَ تَحِلُّ المَكاسِبُ وَ تَرُدُّ الْمَظـالِمُ وَ تَعْمـُر الأرْضُ »}}<ref>                        الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏5، ص: 56
 +
</ref> ؛ امر به معروف و نهى از منكر دو واجب بزرگ الهى مى باشند كه سایر واجبات با آنها بر پا مى مانند و بوسیله این دو راهها امن و كسب و كار مردم حـلال مى شود. با این دو واجب است كه داد ستمدیدگان ستانده مى شود و زمین آباد مى گردد.
  
# حق كل جامعه را تضييع كند و كارى به زيان نظام جامعه انجام دهد؛ مثلا، وقتى مالى را از ديگرى غصب مى كند و گاهى توطئه اى عليه نظام جامعه انجام مى دهد و همه اين‌ها باز ممكن است به دو صورت انجام بگيرد: مخفيانه و آشكار.
+
امام علی علیه السلام درباره جایگاه والای این فریضه می فرمایند: «تمام كارهاى نیك و حتى جهاد در راه خدا در برابر امر به معروف و نهى از منكر چون آب دهان است در برابر دریاى پهناور»<ref>نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 542</ref>
 +
==جایگاه والای آمران به معروف==
 +
اثر بخشی این عمل انسانی در  شکوفایی اخلاق شایسته و نگاهبانی ارکان جامعه تا آن حد است  که رسول خدا عاملان به ان را بهترین مردمان <ref> خیر النّاس أقرؤهم و أفقههم فی دین اللَّه و أتقاهم للَّه و آمرهم بالمعروف و أنهاهم عن المنكر و أوصلهم للرّحم‏؛ نهج الفصاحة ، ص: 468 </ref> و جانشینان خدا و پیامبر در روى زمین خوانده <ref> مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج‏12، ص: 179</ref> که مردم در قیامت به جایگاهشان غبطه خواهند خورد<ref> بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج‏79، ص: 170</ref>.  امام علی علیه السلام سلامت دین و دنیای فرد را در عمل به این فریضه دانسته و می فرمایند: {{متن حدیث|« مَنْ كانَ فیه ثَلاثٌ سَلِمَتْ لَهُ الدُّنیا وَ الاْخِرَةُ: یـَأْمُرُ بِالْمـَعْرُوفِ وَ یـَأْتـَمِرُ بِـهِ وَ ینْهى عَنِ المْنُكَرِ وَینْتَهى عَنْهُ وَ یحافِظُ عَلى حُدُودِاللّه ِ جَلَّ وَ عَلا»}}<ref> تصنیف غرر الحكم و درر الكلم، ص: 332</ref> كسى كه سـه چیز در او باشد، دنیـا و آخرتش سـالم مى مـاند: ۱. امر به معروف كند و خود نیز پذیراى آن باشد. ۲. نهى از منكر كند وخود نیز پذیرا باشد. ۳. حدود الهى را نگهدارى كند
  
'''در هنگام تضييع حقوق خدا و يا حقوق شخصى'''
+
البته باید توجه داشت انسان وظیفه دارد پیش از دیگران خودش را ارشاد نماید و سپس قدمی برای ارشاد دیگران بردارد. امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرمایند: «كسانى كه مردم را به كارهاى نیك امر مى كنند و خود آن را انجام نمى دهند و كسانى كه مردم را از كارهاى زشت باز مى دارند اما خود مرتكب آن مى شوند مورد لعن و نفرین الهى هستند» <ref> نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص: 188</ref>
  
اما آن جايى كه كسى رفتار غيراخلاقى در رابطه با خدا و يا در رابطه با شخص خودش داشته باشد و اين كار هم مخفيانه انجام بگيرد در اين جا دو ارزش در مقابل هم قرار مى گيرد و عملا تضادى حاصل مى شود؛ يعنى از يك طرف ما مى دانيم كه اجمالا نسبت  به رفتار ديگران نبايد بى تفاوت باشيم و افراد در نظام اسلامى موظفند كه نسبت  به عمل ديگران كم و بيش نظارت‌ها و عكس العمل‌هايى داشته باشند يعنى همان چيزهايى كه در لزوم ارشاد و دعوت به خير و تواصى به حق و امر به معروف و نهى از منكر مطرح است و بايد سعى كرد كه خطاكار را از كار زشت  بازداشت و از طرف ديگر چون كار پنهانى است و نمى خواهد كسى مطلع بشود رعايت كرامت انسان و حفظ عرض و آبروى او اقتضا مى كند كه به رويش نياورند، چون خداى متعال راضى نيست كه بنده اى هر چند گنهكار آبرويش ريخته شود. پس از يك سو، حفظ آبرو و حيثيت آن شخص لازم است و نبايد رازش را كشف كرد و آبرويش را ريخت و از سوى ديگر مى بايست او را معالجه كرد.
+
==وجوب امر به معروف و نهی از منکر==
 +
امر به معروف و نهی از منکر از واجبات دین اسلام است. فقهان برای وجوب آن شرایطی را ذکر کرده اند از جمله:
  
در صورتى كه بتوان بين اين دو ارزش جمع كرد يعنى كارى كرد كه خطاكار، متنبه بشود و دست از كار زشتش بردارد بدون اين كه آبرويش، حتى نزد شخص ارشادكننده بريزد در اين صورت، اشكالى پيش نمى آيد. چنان كه اگر بتوان او را راهنمايى كرد كه كتابى بخواند، از موعظه اى استفاده كند يا خودش كلياتى را برايش مطرح نمايد و بدون اين كه به او بگويد من مى دانم كه تو مرتكب كار زشتى هستى زيان‌ها و عواقب آن كار را برايش بيان كند. هم آبرويش نريزد و هم متنبه بشود ولى غالباً اين كار ميسر نمى شود و در بسيارى از موارد هست كه اگر انسان بخواهد طرف را ارشاد بكند خواه ناخواه متوجه مى شود كه او از گناهش اطلاع دارد.
+
#علم به معروف و منکر
 +
#صرار بر استمرار گناه از سوی عاصی
 +
#احتمال تأثیر
 +
#عدم مفسده در امر و نهی
  
بدون شك نبايد كارى كرد كه شخص ثالثى از اين جريان مطلع بشود و كسى كه گناه محرمانه اى انجام داده نبايد سرش را نزد ديگران فاش كرد اما سؤال اين است كه آيا سزاوارتر است، اظهار كند كه من اطلاع دارم از اين گناهى كه مرتكب شده اى؟ يا سخنى بگويد كه طرف بفهمد كه رازش نزد او فاش شده است؟ در صورتى كه راه اصلاح او منحصر به چنين گفتار و رفتارى باشد مصلحت نجات او مقدم است چون خودش در واقع اطلاع پيدا كرده است و نزد شخص ثالثى هم راز او را كشف نمى كند و اگر به كلى سخنى نگويد شخص گناهكار به گناه خودش ادامه مى دهد و موجب هلاكش مى شود، در اين جا بايد او را از مهلكه اى كه در شرف وقوع در آن است نجات داد ولى بايد دقت كرد هر قدر ممكن است آبرويش حفظ بشود و موجبات شرمسارى و رسوايى او فراهم نگردد.
+
فرد مکلف لازم است درباره هر یک از این امور نظر مرجع تقلیدش را جویا شده و سپس اقدام به امر به معروف و نهی از منکر نماید
  
اين‌ها ظرافت‌هايى است كه بايد در مقام عمل به آن توجه داشته باشيم مبادا موقعى كه مى خواهيم كسى را ارشاد كنيم خودمان مرتكب گناهى بشويم. 
+
==مراتب امر به معروف و نهی از منکر==
 +
معروف و منکر مراتبی دارند که به میزان اثرگذاری آن  در بسط خیر و شر در فرد و جامعه بستگی دارند که از یک نظر به سه مرتبه تقسیم می شوند:
  
'''در هنگام تضييع حقوق افراد جامعه'''
+
#ارتکاب
 +
#اشاعه
 +
#اقامه
  
اما آن جايى كه مربوط به حقوق ديگران مى شود، اگر مربوط به حق يك يا چند فرد باشد، يك حكمى دارد و در صورتى كه مربوط به حق كل جامعه و نظام جامعه باشد حكم ديگرى. كسى اختلاس كرده و از فرد يا افرادى مالى را مخفيانه غصب كرده است درباره چنين شخصى با چند مساله، مواجه هستيم. اموال كسانى مورد تجاوز قرار گرفته در حالى كه خودشان هم متوجه نيستند ما چگونه مى توانيم عمل كنيم و لااقل جلو تكرارش را بگيريم؟
+
گاه منکری انجام می شود که تنها مرتکب شونده را تحت تأثر قرار می دهد. این معروف یا منکر از مرحله ارتکاب فراتر نمی رود، اما گاهی شخص دیگران را نیز مستقیم یا غیر مستقیم به سوی معروف یا منکری که خود به آن تمایل پیدا کرده فرا می خواند.این مرحله اشاعه است و  مرتبه بالاتر از آن زمانی است که معروف یا منکر به مرحله اقامه می رسد. اقامه به معنای فراهم نمودن زمینه ها و ساز و کارهایی است که موجب بسط و گسترش معروف یا منکر می شود.  
 +
به عنوان نمونه کسی که از دیگری  طلب ربا  می کند مرتکب گناه ربا شده است و زمانی که دیگران را هم به این گناه فرا می خواند و برای اثبات مطلوبیت آن تبلیغ می کند به مرحله اشاعه ربا وارد شده است و اگر بانکی تأسیس نماید و ساز و کاری جهت تبادل سود نامشروع تأسیس نماید به مرحله اقامه رسیده است.  
 +
در امر به معروف و نهی از منکر باید به مراتب معروف و منکر توجه داشت و اولویت تلاش انسان باید در جهت نهی اقامه کنندگان منکر پس از آن باید اشاعه کنندگان و در درجه بعد مرتکبین منکر باشد.
 +
==روشها و مراحل امر به معروف و نهى از منكر==
  
مساله ديگر درباره شخص مرتكب است كه چگونه بايد با او برخورد كرد؟ تامين حقوق ديگران گاهى به اين صورت ميسر است كه انسان بدون اين كه به محاكم مراجعه كند و ديگران را در جريان قرار بدهد، مى تواند اموال يا حقوق تضييع شده را استيفا كند؛ مثلاً مال مغصوب در اختيار شخص ثالثى است و او قدرت دارد كه آن را به صاحبش برگرداند در اين جا اشكالى پيش نمى آيد زيرا مى داند كه اين مال غصبى است و صاحبش را هم مى شناسد و رساندن به او هم هيچ اشكالى را ايجاد نمى كند؛ نه باعث اين مى شود كه آبروى غصب كننده ريخته بشود و نه مفسده ديگرى را ايجاد مى كند، اين كار را حتما بايد كرد.
+
===عمل گرایی===
 +
چه بسا مهمترین و اثربخش ترین روش امر به معروف و نهی از منکر این باشد که انسان با عمل و رفتار خود دیگران را به خیر و خوبی  نزدیک و از بدیها بیزار گرداند. امام على علیه السلام می فرمایند: {{متن حدیث|«  أَصْلِحِ الْمُسِي‏ءَ بِحُسْنِ فِعَالِكَ وَ دُلَّ عَلَى الْخَيْرِ بِجَمِيلِ مَقَالِك‏»}}<ref>تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص: 255</ref> آدم بدكار را به وسیله كارِنیك خود اصـلاح كن، وباسخن زیبایت دیگران را به كارخیر رهنمون باش.
 +
===اظهار تمایل یا انزجار===
 +
آنچه مقصود این دو فریضه است  گاه تنها با اظهار تمایل یا انزجار حاصل می شود. ممکن است تنها روی گرداندن یا چهره در هم کشیدن کافی باشد تا عامل منکر از کارش دست بردارد.  على علیه السلام فرمودند: {{متن حدیث|« أَمَرَنَا رَسُولُ اللَّهِ ص أَنْ‏ نَلْقَى‏ أَهْلَ‏ الْمَعَاصِي‏ بِوُجُوهٍ مُكْفَهِرَّة»}}<ref> الكافي (ط - الإسلامية) ؛ ج‏5 ؛ ص59 </ref> رسـول خـدا صلی الله علیه و آله به ما امـر فرمـودند كـه با گنهكاران با چهره اى درهم كشیده برخورد كنیم.
  
اما هنگامى كه انسان مى بيند كه كسى اختلاس يا دزدى مى كند يا كارهاى منافى با عفت مرتكب مى شود چه بايد كرد؟ شايد ابتدا به ذهن برسد كه خوب است افشاگرى كند و طرف را معرفى كند و به مجازات برساند. البته در اين كه فى الجمله مى توان چنين كارى را انجام داد، شكى نيست يعنى به محاكم و به مقامات صلاحيت دار اطلاع داد تا او را مجازات كنند، مثلاً كسانى شاهد انجام عملى باشند و نزد قاضى شهادت بدهند و قاضى حكم بكند و حد بر او جارى نمايد ولى از تربيت اسلامى و دستورالعمل‌هايى كه در اين زمينه هست استفاده مى شود كه اين كار مطلقا مطلوب نيست؛ يعنى چنين نيست كه هر كس اطلاع پيدا كرد از اين كه ديگرى مرتكب كبيره اى شده يا به حقوق ديگران تجاوز كرده، خوب است كه برود شهادت بدهد و او را به مجازات برساند بلكه مى بينيم در بعضى از موارد طورى است كه اين كار موجب مجازات براى خود شاهد مى شود؛ مثلاً اگر سه نفر عادل ببينند عمل زنايى انجام گرفته و بروند شهادت بدهند و شاهد چهارمى نباشد بر هر سه نفر ايشان حد جارى مى شود.
+
===روشنگری===
 +
بسیاری از انحرافات انسان ریشه در جهل و ناآگاهی او دارد؛ از این رو یکی از روشهای کار آمد در اجرای امر به معروف و نهی از منکر روشنگری و رفع شبهه است.
  
از اين دستور اسلام مى توان استفاده كرد كه اسلام راضى نيست به اين كه زود اسرار مردم فاش بشود البته بايد جلو مفاسد گرفته بشود اما به ترتيبى كه خود اسلام مقرر كرده است. از اين دستور اسلام استفاده مى شود كه چهار نفر بودند و رفتند شهادت دادند اشكالى ندارد اما اگر كمتر بودند نبايد اين كار را بكنند اگر سه نفر از ارتكاب چنين كارى مطلع شدند هر سه بايد كتمان كنند.
+
===امر و نهی لسانی(زبانی)===
 +
دعوت به نیکی و بازداشتن از بدی گاهی با گفتگو حاصل می شود،  که ممکن است موعظه ای کوتاه، یا استدلال و حتی مناظره ای جدی باشد. در بالاترین مرتبه از نهی زبانی چه بسا با درشتی سخن گفتن نیز ضرورت داشته باشد.
 +
===امر و نهی عملی===
 +
گاه منکر آنقدر بزرگ است که رواجش شاکله فرد و جامعه را ویران خواهد کرد. به این ترتیب لازم می آید که با اعمال زور و به کار بردن قدرت ،  شخص را از انجام منکر و ترک معروف باز دارند. تشکیل نیروی پلیس و قوه قضائیه در کشور در همین راستا است. 
 +
==آثار ترک امر به معروف و نهی از منکر==
 +
ترک این فریضه بزرگ پیامدهای ناگواری در پی دارد. از جمله:
 +
===دگرگونى ارزش‏ها و حاکم شدن اشرار===
 +
گرایشها و رفتارهای انسان و بلکه جامعه انسانی در گرو ارزشهای آن است. بنابراین حفظ و حراست از ارزشهای حاکم  بر جامعه از اهمیت فراوانی برخوردار است که یکی از کارکردهای مهم امر به معروف و نهی از منکر است. 
 +
روشن است که ترک این فریضه بزرگ و دگرگون شدن ارزشها باعث می شود افراد ناشایست مورد حمایت قرار گرفته و قدرت پیدا کنند. امام على علیه‏السلام در این باره فرمود: {{متن حدیث|« لا تَترُكُوا الأَمرَ بِالمَعروفِ وَالنَّهيَ عَنِ المُنكَرِ فَيُوَلّى عَلَيكُم شِرارُكُم ثُمَّ تَدعونَ فَلا يُستَجابُ لَكُم »}}<ref>  بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏42، ص: 249 </ref> امر به معروف و نهى از منکر را ترک نکنید، چون بَدان شما بر شماحاکمیت مى‏یابند آنگاه خداوند را مى‏خوانید اما براى شما اجابت‏ نمى ‏شود.
 +
===جنگ و دشمنی با خدا===
 +
آموزه های اخلاقی و دینی موهبتی بزرگ برای انسان کمال جو و حقیقت طلب است که با همت انبیاء الهی و پیشوایان دینی از سوی خداوند در اختیار بشر قرار گرفته است. پنهان نیست که هر اقدامی در جهت نشر آن مصداق روشن نصرت الهی و ایجاد هر مانعی  در راه گسترش آرمان حق باوری و خدا پرستی در حکم مقابله و تضاد با خداوند عالم است. ترک امر به معروف و نهی از منکر از همین قبیل است؛ زیرا به گسترش نافرمانی خداوند کمک می کند. امام صادق علیه السلام فرمودند: «كسى كـه توانـائى نـهى از منـكر را داشـته باشـد و نهى از منـكر نكـند، دوست دارد كه خـداوند اطـاعت نشـود، و كسى كه نافرمانى خـدا را دوست داشته باشد، آشكارا بـا خـداوند دشمنى كرده است»  <ref> الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏5، ص: 108</ref>                     
 +
به همین جهت است که در متون دینی ترک امر به معروف و نهی از منکر در حکم اعلان جنگ با خداوند دانسته شده است: رسول خدا صلی الله علیه و آله  می فرمایند: {{متن حدیث|«  إِذا اُمَتى تَواكَلَتِ الْأَمرَ بِاْلمَعْرُوفِ وَالنَّهىَ عَنِ الْمُنْكَرِ فَلْیأْذَنوُا بِوِقاعٍ مِنَ اللّه»}}<ref> الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏5، ص: 59 </ref>؛رسول خدا صلی الله علیه و آله همواره مى فرمودند: هرگاه امّت من از انجام امر به معروف و نهى از منكر سرپیچى كنند و آن را به یكدیگر واگذار نمایند، گویا با خـداوند اعـلان جنگ داده اند.
 +
===مردگان زنده نما===
 +
در یک جامعه پویا، افراد خود را در مقابل آنچه خیر و صلاح جامعه در آن است مسئول می دانند. در چنین جامعه ای کناره گرفتن از دیگران و بی تفاوتی نسبت به سرنوشت همگان به منزله مرگ انسان است. على علیه السلام فرمودند: «گروهى از مردم مبارزه با منكر را با دل و زبان و دست ترك مى كنند  پس اینها در حقیقت مردگانى زنده نما هستند»<ref> تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص: 332</ref>
 +
===از بین رفتن برکات===
 +
برکت حاصل  همیاری و همکاری جمعی در اشاعه فرهنگ پاک زیستن است. ترک امر به معروف و نهی از منکر جامعه را دچار پراکندگی و کشمکش نموده و برکات را از بین می برد: پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله فرمودند: «همواره امت من در خیر و خوبى بسر خواهند برد مادامى كه امر به معروف و نهى از منكر نموده و در كارهاى نیك همكارى داشته باشند و اگر این امور را ترك كنند بركت از میان آنان خواهد رفت» <ref>                      وسائل الشيعة، ج‏16، ص: 123</ref>
  
اما نسبت به شخص ذى حق؛ مثلاً شوهر زن زناكار يا كسى كه مال از او اختلاس شده، آيا مى بايست  به شوهر اطلاع دهند يا به صاحب مال بگويند كه فلانى مال تو را دزديده است  يا نه؟ بدون شك اگر استيفاى حق متوقف بر اين‌ها نباشد چنين كارى را نبايد كرد تا بى جهت راز مسلمانى فاش نشود اما اگر استيفاى حق متوقف بر اين باشد و جز اين راهى نداشته باشد در اين جا گفتن به او اشكالى ندارد اما آيا واجب است  براى اين كه مالش از بين نرود ما به او بگوييم كه فلان كس مال تو را برداشته است؟ ظاهرا دليلى بر لزوم اين كار نداشته باشيم مگر اين كه سكوت در اين موارد موجب شيوع فساد شود و به هر حال، حل اين مسائل به عهده فقه است.
+
==پانویس==
 +
  {{پانویس}}
  
و اما نسبت  به خود شخصى كه مرتكب گناهى مى شود وظيفه داريم كه او را ارشاد كنيم. در اين جاست كه اگر رازش افشا نشده ما حتى نبايد به روى خودش هم بياوريم كه ما مى دانيم تو مرتكب گناه شده اى؛ عينا مثل همان مساله اولى است و پيچيدگى مساله دوم به خاطر اين است كه جهات مختلفى دارد: يكى كيفيت ارشاد آن شخص و بازداشتن او از گناهى كه مرتكب شده و اصلاح اين مرض نفسانى كه پيدا كرده است و در اين جهت  با صورت اول، مشترك است و يكى حيثيت استيفاى حق ديگران است كه چگونه بايد استيفا كرد و يكى ديگر اين كه آيا بايد كارى كرد كه به مجازات برسد يا نه؟ و گفتيم در يك صورت هست كه بايد اين كار را كرد و آن صورتى است كه اگر كارش افشا نشود به مجازات نرسد يقين داريم كه اين كار را تكرار خواهد كرد و موجب يك مفسده اجتماعى بزرگ مى شود.
+
==منابع==
  
و اما در صورتى كه گناه علاوه بر اين كه موجب شقاوت و هلاكت معنوى گناهكار مى شود به ضرر نظام جامعه هم باشد؛ يعنى ضررش تنها منحصر به يك فرد و دو فرد نباشد بلكه اساس اجتماع صالح اسلامى را به هم مى زند در اين جاست كه حتما مى بايست  به هر قيمتى باشد، جلوگيرى كرد و حتى در اين مورد است كه تجسس هم فى الجمله جايز است زيرا در جايى كه احتمال داده شود كه كسانى مى خواهند عليه نظام جامعه توطئه كنند حتى به احتمالش هم مى بايست ترتيب اثر داد يعنى در مقام تحقيق برآمد چه رسد به اين كه علم داشته باشيم به اين كه كسانى در صدد چنين كارى هستند. البته تاكيد مى كنم كه جواز تجسس بستگى به نظر حاكم و ولى امر دارد و بايد به دستور او انجام بگيرد والا تجسس ابتدايى از كار مؤمنين جايز نيست و [[قرآن]] كريم صريحا نهى فرموده است: «و لاتجسسوا» و در مواردى كه حاكم به خاطر مصالح كل نظام لازم مى داند كه اين كار انجام بگيرد استثنايى است كه به دليل عقلى و نقلى ثابت مى شود. اين يك بخش از مسائل اخلاقى است كه فهرست وار گفته شد و مى بايست در اطراف فروع و جزئياتش دقت فقهى كافى بشود.
+
*قرآن کریم
 +
*پاینده، ابو القاسم، نهج الفصاحة ، 1جلد، دنیاى دانش - تهران، چاپ: چهارم، 1382ش.
 +
*كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، الكافي (ط - الإسلامية)، 8جلد، دار الكتب الإسلامية - تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق.
 +
*مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بیروت)، 111جلد، دار إحیاء التراث العربی - بیروت، چاپ: دوم، 1403 ق.
 +
*نورى، حسین بن محمد تقى، مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، 28جلد، مؤسسة آل البیت علیهم السلام - قم، چاپ: اول، 1408ق.
 +
*تمیمى آمدى، عبد الواحد بن محمد، تصنیف غرر الحكم و درر الكلم، 1جلد، دفتر تبلیغات - ایران ؛ قم، چاپ: اول، 1366ش.
 +
*شریف الرضى، محمد بن حسین، نهج البلاغة (للصبحی صالح)، 1جلد، هجرت - قم، چاپ: اول، 1414 ق.
 +
*شيخ حر عاملى، محمد بن حسن، تفصيل وسائل الشيعة إلى تحصيل مسائل الشريعة، 30جلد، مؤسسة آل البيت عليهم السلام - قم، چاپ: اول، 1409 ق.
 +
*پژوهشهای فقهی، دورة 10 ،شمارة 2 ،تابستان 1393؛ بررسی فقهی شرط احتمال تأثیر در امر به معروف و نهی از منكر از نظر زمان و محدودة تأثیرگذاری
 +
{{فقه/احکام}}
 +
{{سنجش کیفی
 +
|سنجش=شده
 +
|شناسه= خوب
 +
|عنوان بندی مناسب= خوب
 +
|کفایت منابع و پی نوشت ها= خوب
 +
|رعایت سطح مخاطب عام= خوب
 +
|رعایت ادبیات دانشنامه ای= خوب
 +
|جامعیت= خوب
 +
|رعایت اختصار= خوب
 +
|سیر منطقی= خوب
 +
|کیفیت پژوهش= خوب
 +
|رده= دارد
 +
}}
  
'''انگيزه هاى امر به معروف و نهى از منكر'''
 
 
نكته اى كه اصولا درباره هر نوع ارشاد و امر به معروف و امثال اين‌ها مطرح مى شود اين است كه گاهى در اثر هواهاى نفسانى و وسوسه هاى شيطانى اين كارها درست انجام نمى گيرد؛ مثلاً كسى كينه يا كدورتى با شخص ديگرى دارد و مى خواهد آبرويش را به بهانه امر به معروف و نهى از منكر بريزد با همين انگيزه در مقابل مردم سر او را فاش مى كند يا با او برخورد تندى مى كند و اسمش را مى گذارد امر به معروف يا نهى از منكر.
 
 
گاهى نيز هواى نفس به صورت خفى ترى تاثير مى كند و مثلاً محرمانه با طرف صحبت مى كند اما اين صحبت كردنش به اصطلاح «اصل مثبت » است؛ يعنى مى خواهد به او بگويد كه من از تو بهترم و مى خواهد شخصيتش را در مقابل خودش خرد كند. در واقع مى خواهد به او بگويد كه من اطلاع دارم از اين كه تو مرتكب فلان گناهى مى شوى و گاهى در لفافه و گاهى صريحاً به طرف مى فهماند كه من از گناه تو اطلاع دارم. چنين برخوردى كمترين ضررش اين است كه آن فايده اى را كه بايد خود شخص از امر به معروف ببرد نخواهد برد زيرا هر ارزش اخلاقى تابع نيت است و اگر در عمل خيرى نيت انسان فاسد باشد اين عمل براى او هيچ فايده اى ندارد هر چند حسن فعلى داشته باشد اما براى فاعل هيچ نتيجه اى را در بر نخواهد داشت. به علاوه ممكن است موجب گناهى براى ارشادكننده شود كه آبروى مؤمنى را مى برد يا او را خجل و شرمسار مى كند.
 
 
اين است كه بايد دقت كنيم در موارد امر به معروف و نهى از منكر و توجه به انگيزه خودمان داشته باشيم و نيتمان را خالص كنيم و برخوردمان با اشخصاصى كه مرتكب گناه مى شوند برخورد طبيب و پرستار دلسوز با مريض باشد و سعى كنيم كه او معالجه بشود نه اين كه بخواهيم از او انتقام بگيريم و ناراحتى خودمان را فروبنشانيم. بايد سعى كنيم راهى را انتخاب كنيم كه آبروى طرف كمتر ريخته شود. هر چند به اين اندازه كه او بفهمد ما از گناهش اطلاع پيدا كرده ايم و در رفتار و گفتارمان بايد نيتمان خالص باشد تا خودمان هم از اين امر به معروف و نهى از منكر استفاده كنيم.
 
 
متاسفانه در خيلى از موارد نه شرايط شرعى امر به معروف و نهى از منكر رعايت مى شود و نه اخلاص نيت وجود دارد و شخص خيال مى كند كه خيلى هنر كرده و يك وظيفه واجبى را انجام داده است، در صورتى كه چه بسا به جاى اصلاح، افساد كرده و بيشتر طرف را لجوج كرده و باعث اين شده كه بر كارش اصرار بورزد و اگر آبرويش در اجتماع ريخته مى شود مرتكب گناهى هم شده است.
 
 
'''يك نمونه آموزنده'''
 
 
از كسانى كه داراى مراتبى از تقوا و فضيلت  بوده اند مطالبى نقل شده كه در مقام امر به معروف و نهى از منكر آموزنده است. از مرحوم ميرزاى شيرازى رضوان الله عليه نقل شده كه در يك مجلسى شخصى منبر رفته بود و روايتى يا مرثيه اى خوانده بود كه سند صحيحى نداشته است مرحوم ميرزا هم در آن مجلس حضور داشتند ولى چيزى نفرمودند بعد يكى از دوستان به ايشان اعتراض كرد كه چرا نهى از منكر نكرديد؟ ايشان فرموده بود كه حفظ آبروى مسلمان از اين نهى از منكر فورى لازمتر است من مى توانستم در خفا هم به او بگويم كه شما اين مطلبى كه گفتيد درست نيست و لزومى نداشت كه جلو مردم آبرويش را بريزم. به هر حال راه تقوا راه باريكى است و بايد توجه داشت كه انسان گول هواى نفسانى را نخورد.
 
 
البته از آن طرف هم بايد مواظب باشيم كه احتياط كردن در اين مسائل موجب ترك امر به معروف و نهى از منكر نشود؛ مثلاً بگوييم من مى ترسم قصدم خالص نباشد پس چيزى نمى گويم! مبادا چنين وسوسه ها يا هواى نفس ديگرى انسان را از انجام وظايف واجب باز بدارد؛ مثلاً ترس از اين كه نهى از منكر، موجب كم شدن محبوبيتش نزد شخص بزهكار بشود و يا جلو بعضى از منافع مادى او را بگيرد. مبادا چنين هواهاى نفسانى ناخود آگاه موجب ترك امر به معروف يا نهى از منكر شود! اين است كه بايد بين اين دو طرف افراط و تفريط و بين اين مهالك مختلفى كه براى نفس هست انسان دائما متوجه خودش باشد و انگيزه هاى خودش را بسنجد و ببيند چه انگيزه اى موجب حركتش يا گفتارش يا كردارش مى شود.
 
 
'''در هنگام تضييع حقوق فردى'''
 
 
آنچه گفته شد بخشى از مسائلى است كه درباره عكس العمل در مقابل رفتارهاى غيراخلاقى مجرمان نسبت  به ديگران مطرح مى شود. يك بخش ديگر كه از يك جهت اهميت  بيشترى دارد درباره عكس العمل شخص در مقابل رفتار غيراخلاقى مجرمان، نسبت  به خود اوست؛ مثلاً كسى مى خواهد مالى را از انسان غصب كند يا مى خواهد آبرويش را بريزد يا خداى نكرده به ناموسش تجاوز كند و چيزهايى از اين قبيل در مقابل چنين كسى چه بايد كرد؟
 
 
اين گونه عكس العمل هم دو صورت كلى دارد: يك وقت كسى درصدد تجاوز برآمده ولى هنوز مرتكب عملى نشده و شخص بايد از خودش دفاع كند و نگذارد كه حقش از بين برود و گاهى حقى را تضييع كرده و شخص مى خواهد حق خودش را پس بگيرد يا مى خواهد قصاص بكند يا متجاوز را به مجازات برساند. اجمالاً انظلام و زير بار ظلم و ستم رفتن از نظر اسلام مذموم است اما كيفيت  برخورد و تعيين دقايق رفتار احتياج به تحقيق دارد.
 
 
از بيانات پيغمبر اكرم و [[ائمه اطهار]] سلام الله عليهم اجمعين استفاده مى شود كه دفاع كردن مطلوب است و حتى در روايات داريم كه اگر كسى در مقام دفاع از مال خودش كشته بشود اجر شهيد دارد: «من قتل دون مظلمته فهو شهيد» و اگر كسى مى خواهد تجاوز به ناموس شخص بكند حتى كشتن او جايز است و قدر متيقن در صورتى كه جز با كشتن او نمى توان جلوى تجاوز را گرفت كشتنش جايز است. اينها كم و بيش در فقه ما مسلم است.
 
 
'''عفو يا قصاص؟'''
 
 
سؤالى كه ممكن است در اين جا مطرح شود اين است كه: نسبت  به حقوق عرضى و به اصطلاح آنچه مربوط به شخصيت انسان مى شود مانند توهين كردن و آبروريزى كردن و چيزهايى از اين قبيل چه بايد كرد؟ در اين موارد هم جلوگيرى از تضييع حق اشكالى ندارد، اما آيا مطلوبيت هم دارد يا نه؟
 
 
و همين طور كسى كه مرتكب گناهى شده و حقى را از انسان سلب كرده، آيا بهتر اين است كه چشم‌پوشى كند يا اين كه در مقام قصاص برآيد و حقش را استيفا كند - هر چند با زور - ؟ و آيا بايد خودش مستقيماً درصدد گرفتن حقش برآيد يا بايد به محاكم و مراجع صلاحيتدار مراجعه كند؟ مواردى هست كه اگر هر كسى بخواهد مستقيماً در مقام دفاع برآيد و حق خودش را از ديگرى بازستاند موجب اين مى شود كه سوء استفاده هايى بشود و مفاسدى در اجتماع پيش بيايد؛ يعنى هر كس بتواند به بهانه اين كه فلان كس مى خواست  به من ظلم بكند، او را بزند يا بكشد يا به بهانه اين كه به من توهين كرده او را به باد فحش و اهانت  بگيرد و يا اين كه اموالش را بگيرد به بهانه اين كه اموال مرا برده و من قصاص كردم.
 
 
در اين گونه موارد كه قصاص شخصى موجب هرج و مرج و اختلال نظام مى شود بايد به مراجع قانونى مراجعه كرد و يكى از دلايل لزوم حكومت همين است كه در اين مورد اگر افراد خودشان بخواهند مستقيماً اقدام بكنند موجب هرج و مرج مى شود و براى جلوگيرى از هرج و مرج بايد مراجع قانونى و دستگاه دولتى وجود داشته باشد.
 
 
اما در مواردى كه موجب هرج و مرج نمى شود آيا از نظر اخلاقى بهتر اين است كه شخص حق خودش را بگيرد يا چشم پوشى كند؟ همه نظام‌هاى اخلاقى مى پذيرند كه عفو و اغماض مطلوب است اما درباره مواردش و مقدار مطلوبيتش اختلافاتى دارند. اين سؤال در نظام اخلاقى اسلام هم مطرح است كه در كجا بايد عفو كرد و در كجا انتقام گرفت؟ از يك طرف، گذشت كردن شايد نوعى انظلام باشد اگر بنا باشد كه هر كسى ظلم مى كند او را ببخشند به حسب كلامى كه از [[حضرت عيسى]]  عليه‌السلام نقل شده اگر كسى به صورت تو سيلى زد آن طرف صورتت را هم بگير كه سيلى بزند، آيا چنين چيزى مطلوب است؟ يا اگر كسى مالت را برد يك چيز ديگر هم به او ببخش. آيا در اسلام چنين چيزى داريم يا مطلقاً هر كسى مرتكب جرمى نسبت  به انسان شد بايد در مقام انتقام برآيد و بايد قصاص و مقابله به مثل كند؟ اين جاست كه احتياج به دقت  بيشترى است و براى اين كه اين مسائل تا حدى روشن بشود به آياتى كه در اين زمينه هست و كم و بيش به مباحث قبلى هم مربوط مى شود مراجعه مى كنيم. 
 
 
'''عفو يا قصاص در قرآن'''
 
 
خداوند متعال در آيه 41 [[سوره شورى]] مى فرمايد: «ولمن انتصر بعد ظلمه فاولئك ما عليهم من سبيل × انما السبيل على الذين يظلمون الناس و يبغون فى الارض بغيرالحق اولئك لهم عذاب اليم » و در آيه بعد بلافاصله مى فرمايد: «و لمن صبر و غفر ان ذلك لمن عزم الامور».
 
 
از آيه اول اجمالا جواز دادخواهى و دفاع استفاده مى شود كه اگر كسى مظلوم واقع شد و براى رفع ظلم قيام كرد و از ديگران كمك طلبيد اشكالى ندارد: «ولمن انتصر بعد ظلمه فاولئك ما عليهم من سبيل » چنين كسانى محكوم نيستند و راه براى ايشان باز است. «انما السبيل على الذين يظلمون الناس » آن كسى كه ابتدا به كسى ظلم مى كند او محكوم است. «انما السبيل على الذين يظلمون الناس و يبغون فى الارض بغيرالحق اولئك لهم عذاب اليم » اما همين شخصى كه مى تواند حق خودش را بگيرد و به ظالم حمله كند و قصاص نمايد «ولمن صبر و غفر ان ذلك لمن عزم الامور» در چنين موردى اگر كسى صبر بكند و تحمل بكند و مجرم را ببخشد اين از كارهاى خيلى مهم است.
 
 
از اين آيه شريفه اجمالا استفاده مى شود كه عفو و گذشت از كسانى كه ظلم و تجاوز مى كنند فى الجمله مطلوب است  بلكه اطلاقش اقتضا مى كند كه هميشه مطلوب است. پس بايد آيات و دليل‌هاى ديگر را ببينيم كه آيا اين عفو مطلقاً مطلوب است  يا اين كه استثنا هم دارد؟ ولى به هر حال استفاده مى شود كه با اين كه حق دارد طرف را مؤاخذه بكند و حقش را از او بگيرد اما بخشيدن او مطلوبتر است و ارزش فوق‌العاده اخلاقى دارد.
 
 
در آيه 148 [[سوره نساء]] مى فرمايد: «لايحب الله الجهر بالسوء من القول الا من ظلم و كان الله سميعا عليما» اگر كسى داد بزند و به مردم بد بگويد كار بدى كرده و خدا چنين كارى را دوست نمى دارد، خدا نمى خواهد كه كسى به ديگران بى احترامى بكند مگر اين كه مظلوم باشد و براى رفع ظلمش چاره اى جز اين نداشته باشد. خدا نمى خواهد كه همه انسان‌ها توسرى خور باشند و هر كس به سرشان زد هيچ نگويند.
 
 
مواردى هست كه داد زدن و كمك خواستن از ديگران اشكالى ندارد. از اين آيه مثل آيه اول از سه آيه اى كه از [[سوره شورى]] نقل كرديم فقط جواز اين كار استفاده مى شود اما مطلوبيت و ارزش اخلاقى استفاده نمى شود همين اندازه استفاده مى شود كه ارزش منفى ندارد. آيات 178 و 179 [[سوره بقره]] درباره قصاص است كه با «كتب عليكم القصاص » شروع شده است. چه بسا ابتدا كسى توهم كند كه تعبير «كتب عليكم القصاص » دلالت مى كند بر اين كه قصاص ارزش لازم الاستيفايى دارد نظير «كتب عليكم الصيام » و مانند آن ولى در ذيل آيه مى فرمايد: «فمن عفى له من اخيه شى ء فاتباع بالمعروف و اداء اليه باحسان » پس معلوم مى شود كه آيه در مقام اين است كه اگر كسى خواست قصاص بكند بايد تامين بشود و لازم است بر مؤمنين كه آن را بپذيرند يا بر دستگاه حكومت لازم است كه آن را اجرا بكنند اما معنايش اين نيست كه حتما بايد قصاص كرد؛ به عبارت ديگر «كتب » دلالت  بر وجوب اجراى قصاص دارد در صورتى كه ذى حق مطالبه قصاص بكند.
 
 
در آيه 126 [[سوره نحل]] مى فرمايد: «و ان عاقبتم فعاقبوا بمثل ما عوقبتم به ولئن صبرتم لهو خير للصابرين » اگر خواستيد مجرم را عقاب و مجازات كنيد به همان اندازه اى كه مرتكب جرم شده شما هم نسبت  به او اجراى عقوبت كنيد: «فعاقبوا بمثل ما عوقبتم به ولئن صبرتم لهو خير للصابرين » اما اگر صبر كنيد و عقاب نكنيد براى صابرين بهتراست. اين هم از جمله آياتى است كه دلالت مى كند بر اين كه [[عفو]] و ترك عقوبت مطلوب است و ارزش بيشترى دارد نه اين كه لزوماً بايد هر كسى را كه مرتكب گناهى مى شود معاقبه و مجازات كرد.
 
 
===منابع===
 
 
آيت الله محمدتقی مصباح يزدی، پاسداراسلام، شماره 163، 1374.
 
  
 
[[رده: اخلاق اجتماعی پسندیده]]
 
[[رده: اخلاق اجتماعی پسندیده]]
 +
[[رده:صفات پسندیده]]
 +
[[رده:مقاله های مهم]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۵ آوریل ۲۰۲۰، ساعت ۰۹:۴۴

امر به معروف به معنای ارشاد و دعوت نسبت به انجام واجبی که ترک شده و نهی از منکر تلاش برای جلوگیری از ارتکاب حرام است.

اهمیت امر به معروف

زندگی انسان در اجتماع ناگزیر سرنوشت و سعادت او را به سعادت دیگر افراد جامعه پیوند می دهد. به عبارت دیگر هر فرد، بخشی از پیکره اجتماع است که صلاح و فسادش با دیگر بخشها، گاه آشکار و بی واسطه و گاه ناپیدا و غیر مستقیم، در ارتباط است. این اثرگذاری متقابل موجب پیدایش حق انتقاد یا وظیفه ارشاد نسبت به رفتار دیگران می شود. این نقد و ارشاد در کشورهای عاری از قوانین دینی با عناوینی از قبیل "شهامت مدنی" یا "مسئولیت اجتماعی" شناخته و گرامی داشته می شود[۱] و در کشورهای اسلامی با عنوان امر به معروف و نهی از منکر یاد می شود.

این عمل فارق از اینکه اجتماع قانون و اخلاق الهی را پذیرفته باشد یا قوانین بشری را مایه سعادت خود بداند، کارکردی بزرگ در سیر جامعه در مسیر آرمان خود دارد. به همین جهت قرآن کریم جامعه ای را که با سلاح امر به معروف و نهی از منکر قدرت یافته باشد بهترین امت می داند: « كُنْتُمْ خَیرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ...»[۲]؛ شما بهترين امتى هستيد از ميان مردم پديد آمده، كه امر به معروف و نهى از منكر مى‏كنيد و به خدا ايمان دارید.

در چنین جامعه ای زشتیها مجالی برای خودنمایی نخواهند یافت زیرا تک تک افراد جامعه خود را نسبت به آن مسئول دانسته و به اصلاح آن قدم پیش می گذارند و این بهترین زمینه برای اقامه قوانین دین در جامعه است. به همین جهت است که برپایی سایر واجبات در جامعه وامدار امر به معروف و نهی از منکر است. امام باقر علیه السلام می فرمایند: « اِنَّ الأمرَ بِالمَعْرُوفِ وَ النَّهْىَ عَنِ الْمُنكَرِ فَریضَةٌ عـَظیمَةٌ بِهـا تـُقامُ الفـَرائِضُ وَ تَأْمَنُ المَذاهِبُ وَ تَحِلُّ المَكاسِبُ وَ تَرُدُّ الْمَظـالِمُ وَ تَعْمـُر الأرْضُ »[۳] ؛ امر به معروف و نهى از منكر دو واجب بزرگ الهى مى باشند كه سایر واجبات با آنها بر پا مى مانند و بوسیله این دو راهها امن و كسب و كار مردم حـلال مى شود. با این دو واجب است كه داد ستمدیدگان ستانده مى شود و زمین آباد مى گردد.

امام علی علیه السلام درباره جایگاه والای این فریضه می فرمایند: «تمام كارهاى نیك و حتى جهاد در راه خدا در برابر امر به معروف و نهى از منكر چون آب دهان است در برابر دریاى پهناور»[۴]

جایگاه والای آمران به معروف

اثر بخشی این عمل انسانی در شکوفایی اخلاق شایسته و نگاهبانی ارکان جامعه تا آن حد است که رسول خدا عاملان به ان را بهترین مردمان [۵] و جانشینان خدا و پیامبر در روى زمین خوانده [۶] که مردم در قیامت به جایگاهشان غبطه خواهند خورد[۷]. امام علی علیه السلام سلامت دین و دنیای فرد را در عمل به این فریضه دانسته و می فرمایند: « مَنْ كانَ فیه ثَلاثٌ سَلِمَتْ لَهُ الدُّنیا وَ الاْخِرَةُ: یـَأْمُرُ بِالْمـَعْرُوفِ وَ یـَأْتـَمِرُ بِـهِ وَ ینْهى عَنِ المْنُكَرِ وَینْتَهى عَنْهُ وَ یحافِظُ عَلى حُدُودِاللّه ِ جَلَّ وَ عَلا»[۸] كسى كه سـه چیز در او باشد، دنیـا و آخرتش سـالم مى مـاند: ۱. امر به معروف كند و خود نیز پذیراى آن باشد. ۲. نهى از منكر كند وخود نیز پذیرا باشد. ۳. حدود الهى را نگهدارى كند

البته باید توجه داشت انسان وظیفه دارد پیش از دیگران خودش را ارشاد نماید و سپس قدمی برای ارشاد دیگران بردارد. امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرمایند: «كسانى كه مردم را به كارهاى نیك امر مى كنند و خود آن را انجام نمى دهند و كسانى كه مردم را از كارهاى زشت باز مى دارند اما خود مرتكب آن مى شوند مورد لعن و نفرین الهى هستند» [۹]

وجوب امر به معروف و نهی از منکر

امر به معروف و نهی از منکر از واجبات دین اسلام است. فقهان برای وجوب آن شرایطی را ذکر کرده اند از جمله:

  1. علم به معروف و منکر
  2. صرار بر استمرار گناه از سوی عاصی
  3. احتمال تأثیر
  4. عدم مفسده در امر و نهی

فرد مکلف لازم است درباره هر یک از این امور نظر مرجع تقلیدش را جویا شده و سپس اقدام به امر به معروف و نهی از منکر نماید

مراتب امر به معروف و نهی از منکر

معروف و منکر مراتبی دارند که به میزان اثرگذاری آن در بسط خیر و شر در فرد و جامعه بستگی دارند که از یک نظر به سه مرتبه تقسیم می شوند:

  1. ارتکاب
  2. اشاعه
  3. اقامه

گاه منکری انجام می شود که تنها مرتکب شونده را تحت تأثر قرار می دهد. این معروف یا منکر از مرحله ارتکاب فراتر نمی رود، اما گاهی شخص دیگران را نیز مستقیم یا غیر مستقیم به سوی معروف یا منکری که خود به آن تمایل پیدا کرده فرا می خواند.این مرحله اشاعه است و مرتبه بالاتر از آن زمانی است که معروف یا منکر به مرحله اقامه می رسد. اقامه به معنای فراهم نمودن زمینه ها و ساز و کارهایی است که موجب بسط و گسترش معروف یا منکر می شود. به عنوان نمونه کسی که از دیگری طلب ربا می کند مرتکب گناه ربا شده است و زمانی که دیگران را هم به این گناه فرا می خواند و برای اثبات مطلوبیت آن تبلیغ می کند به مرحله اشاعه ربا وارد شده است و اگر بانکی تأسیس نماید و ساز و کاری جهت تبادل سود نامشروع تأسیس نماید به مرحله اقامه رسیده است. در امر به معروف و نهی از منکر باید به مراتب معروف و منکر توجه داشت و اولویت تلاش انسان باید در جهت نهی اقامه کنندگان منکر پس از آن باید اشاعه کنندگان و در درجه بعد مرتکبین منکر باشد.

روشها و مراحل امر به معروف و نهى از منكر

عمل گرایی

چه بسا مهمترین و اثربخش ترین روش امر به معروف و نهی از منکر این باشد که انسان با عمل و رفتار خود دیگران را به خیر و خوبی نزدیک و از بدیها بیزار گرداند. امام على علیه السلام می فرمایند: «  أَصْلِحِ الْمُسِي‏ءَ بِحُسْنِ فِعَالِكَ وَ دُلَّ عَلَى الْخَيْرِ بِجَمِيلِ مَقَالِك‏»[۱۰] آدم بدكار را به وسیله كارِنیك خود اصـلاح كن، وباسخن زیبایت دیگران را به كارخیر رهنمون باش.

اظهار تمایل یا انزجار

آنچه مقصود این دو فریضه است گاه تنها با اظهار تمایل یا انزجار حاصل می شود. ممکن است تنها روی گرداندن یا چهره در هم کشیدن کافی باشد تا عامل منکر از کارش دست بردارد. على علیه السلام فرمودند: « أَمَرَنَا رَسُولُ اللَّهِ ص أَنْ‏ نَلْقَى‏ أَهْلَ‏ الْمَعَاصِي‏ بِوُجُوهٍ مُكْفَهِرَّة»[۱۱] رسـول خـدا صلی الله علیه و آله به ما امـر فرمـودند كـه با گنهكاران با چهره اى درهم كشیده برخورد كنیم.

روشنگری

بسیاری از انحرافات انسان ریشه در جهل و ناآگاهی او دارد؛ از این رو یکی از روشهای کار آمد در اجرای امر به معروف و نهی از منکر روشنگری و رفع شبهه است.

امر و نهی لسانی(زبانی)

دعوت به نیکی و بازداشتن از بدی گاهی با گفتگو حاصل می شود، که ممکن است موعظه ای کوتاه، یا استدلال و حتی مناظره ای جدی باشد. در بالاترین مرتبه از نهی زبانی چه بسا با درشتی سخن گفتن نیز ضرورت داشته باشد.

امر و نهی عملی

گاه منکر آنقدر بزرگ است که رواجش شاکله فرد و جامعه را ویران خواهد کرد. به این ترتیب لازم می آید که با اعمال زور و به کار بردن قدرت ، شخص را از انجام منکر و ترک معروف باز دارند. تشکیل نیروی پلیس و قوه قضائیه در کشور در همین راستا است.

آثار ترک امر به معروف و نهی از منکر

ترک این فریضه بزرگ پیامدهای ناگواری در پی دارد. از جمله:

دگرگونى ارزش‏ها و حاکم شدن اشرار

گرایشها و رفتارهای انسان و بلکه جامعه انسانی در گرو ارزشهای آن است. بنابراین حفظ و حراست از ارزشهای حاکم بر جامعه از اهمیت فراوانی برخوردار است که یکی از کارکردهای مهم امر به معروف و نهی از منکر است. روشن است که ترک این فریضه بزرگ و دگرگون شدن ارزشها باعث می شود افراد ناشایست مورد حمایت قرار گرفته و قدرت پیدا کنند. امام على علیه‏السلام در این باره فرمود: « لا تَترُكُوا الأَمرَ بِالمَعروفِ وَالنَّهيَ عَنِ المُنكَرِ فَيُوَلّى عَلَيكُم شِرارُكُم ثُمَّ تَدعونَ فَلا يُستَجابُ لَكُم »[۱۲] امر به معروف و نهى از منکر را ترک نکنید، چون بَدان شما بر شماحاکمیت مى‏یابند آنگاه خداوند را مى‏خوانید اما براى شما اجابت‏ نمى ‏شود.

جنگ و دشمنی با خدا

آموزه های اخلاقی و دینی موهبتی بزرگ برای انسان کمال جو و حقیقت طلب است که با همت انبیاء الهی و پیشوایان دینی از سوی خداوند در اختیار بشر قرار گرفته است. پنهان نیست که هر اقدامی در جهت نشر آن مصداق روشن نصرت الهی و ایجاد هر مانعی در راه گسترش آرمان حق باوری و خدا پرستی در حکم مقابله و تضاد با خداوند عالم است. ترک امر به معروف و نهی از منکر از همین قبیل است؛ زیرا به گسترش نافرمانی خداوند کمک می کند. امام صادق علیه السلام فرمودند: «كسى كـه توانـائى نـهى از منـكر را داشـته باشـد و نهى از منـكر نكـند، دوست دارد كه خـداوند اطـاعت نشـود، و كسى كه نافرمانى خـدا را دوست داشته باشد، آشكارا بـا خـداوند دشمنى كرده است» [۱۳] به همین جهت است که در متون دینی ترک امر به معروف و نهی از منکر در حکم اعلان جنگ با خداوند دانسته شده است: رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند: «  إِذا اُمَتى تَواكَلَتِ الْأَمرَ بِاْلمَعْرُوفِ وَالنَّهىَ عَنِ الْمُنْكَرِ فَلْیأْذَنوُا بِوِقاعٍ مِنَ اللّه»[۱۴]؛رسول خدا صلی الله علیه و آله همواره مى فرمودند: هرگاه امّت من از انجام امر به معروف و نهى از منكر سرپیچى كنند و آن را به یكدیگر واگذار نمایند، گویا با خـداوند اعـلان جنگ داده اند.

مردگان زنده نما

در یک جامعه پویا، افراد خود را در مقابل آنچه خیر و صلاح جامعه در آن است مسئول می دانند. در چنین جامعه ای کناره گرفتن از دیگران و بی تفاوتی نسبت به سرنوشت همگان به منزله مرگ انسان است. على علیه السلام فرمودند: «گروهى از مردم مبارزه با منكر را با دل و زبان و دست ترك مى كنند پس اینها در حقیقت مردگانى زنده نما هستند»[۱۵]

از بین رفتن برکات

برکت حاصل همیاری و همکاری جمعی در اشاعه فرهنگ پاک زیستن است. ترک امر به معروف و نهی از منکر جامعه را دچار پراکندگی و کشمکش نموده و برکات را از بین می برد: پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله فرمودند: «همواره امت من در خیر و خوبى بسر خواهند برد مادامى كه امر به معروف و نهى از منكر نموده و در كارهاى نیك همكارى داشته باشند و اگر این امور را ترك كنند بركت از میان آنان خواهد رفت» [۱۶]

پانویس

  1. باید توجه داشت این تعابیر ترجمه ای از امر به معروف و نهی از منکر نیستند و در مبنا و مسیر و مقصد تفاوتهای عمده ای با آن دارند
  2. سوره آل عمران/آیه 110.
  3. الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏5، ص: 56
  4. نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 542
  5. خیر النّاس أقرؤهم و أفقههم فی دین اللَّه و أتقاهم للَّه و آمرهم بالمعروف و أنهاهم عن المنكر و أوصلهم للرّحم‏؛ نهج الفصاحة ، ص: 468
  6. مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج‏12، ص: 179
  7. بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج‏79، ص: 170
  8. تصنیف غرر الحكم و درر الكلم، ص: 332
  9. نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص: 188
  10. تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص: 255
  11. الكافي (ط - الإسلامية) ؛ ج‏5 ؛ ص59
  12. بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏42، ص: 249
  13. الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏5، ص: 108
  14. الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏5، ص: 59
  15. تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص: 332
  16. وسائل الشيعة، ج‏16، ص: 123


منابع

  • قرآن کریم
  • پاینده، ابو القاسم، نهج الفصاحة ، 1جلد، دنیاى دانش - تهران، چاپ: چهارم، 1382ش.
  • كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، الكافي (ط - الإسلامية)، 8جلد، دار الكتب الإسلامية - تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق.
  • مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بیروت)، 111جلد، دار إحیاء التراث العربی - بیروت، چاپ: دوم، 1403 ق.
  • نورى، حسین بن محمد تقى، مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، 28جلد، مؤسسة آل البیت علیهم السلام - قم، چاپ: اول، 1408ق.
  • تمیمى آمدى، عبد الواحد بن محمد، تصنیف غرر الحكم و درر الكلم، 1جلد، دفتر تبلیغات - ایران ؛ قم، چاپ: اول، 1366ش.
  • شریف الرضى، محمد بن حسین، نهج البلاغة (للصبحی صالح)، 1جلد، هجرت - قم، چاپ: اول، 1414 ق.
  • شيخ حر عاملى، محمد بن حسن، تفصيل وسائل الشيعة إلى تحصيل مسائل الشريعة، 30جلد، مؤسسة آل البيت عليهم السلام - قم، چاپ: اول، 1409 ق.
  • پژوهشهای فقهی، دورة 10 ،شمارة 2 ،تابستان 1393؛ بررسی فقهی شرط احتمال تأثیر در امر به معروف و نهی از منكر از نظر زمان و محدودة تأثیرگذاری
فقه/احکام
عبادات: تقلید، طهارت، نماز، روزه، خمس، زکات، حج

اموال: خرید و فروش، شرکت، صلح، اجاره، مزارعه، مساقات، وکالت، قرض، حواله، رهن، ضامن شدن، کفالت، امانت، عاریه، ارث، غصب

آداب و رفتار: ازدواج، طلاق، خوردن و آشامیدن، نذر و عهد، قسم، امر به معروف و نهی از منکر، صید ، ذبح، وصیت، مال پیدا شده، وقف، دفاع، مسائل مستحدثه

رده ها: احکام | احکام عبادی | احکام اقتصادی | احکام خانواده | احکام روابط اجتماعی |اصطلاحات احکام|مراجع تقلید