الله: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (امکان شناخت صفات خداوند)
سطر ۱: سطر ۱:
خدای تعالی شأنه که آفریدگار جهان و واجب الوجود بالذات است یگانه و بی نیاز نه از چیزی پدید آمده بلکه قدیم است و نه فرزند دارد نه مانند و همتا. الله اسم ذات اوست و نامهای دیگر دلالت بر صفات او می کند یا بر افعال او مانند رحمن و الرحیم و قادر و خالق. در هیچ صفحه قرآن نیست که چند بار نام او ذکر نشده و صفتی از صفات یا فعلی از افعال یا دلیلی بر هستی او نیامده باشد.<ref>نثر طوبی، ذیل واژه الله.</ref>
+
«خدای تعالی»، آفریدگار جهان و [[واجب الوجود]] بالذات، یگانه و بی‌نیاز است؛ نه از چیزی پدید آمده -بلکه قدیم است- و نه فرزندی دارد و نه مانند و همتایی. '''«الله»''' اسم ذات اوست و نامهای دیگر، دلالت بر صفات او یا بر افعال او می‌کند، مانند رحمان و رحیم و قادر و خالق. در هیچ صفحه از [[قرآن]] نیست که نام او و یا صفتی از صفات یا فعلی از افعال یا دلیلی بر هستی او نیامده باشد.<ref>نثر طوبی، ذیل واژه الله.</ref>
  
 
==واژه الله==
 
==واژه الله==
===واژه «الله» در لغت===
+
===واژه الله در لغت===
  
«الله» اسم علم (نام خاصّ) است برای ذات «واجب الوجود»، به لحاظ جامعيت صفات ذاتيه و نعوت كماليه در او يعنى كسى كه پرستش حق او است، چرا که او ـ تعالى ـ بر آفرينش اشياء و حيات بخشيدن به آنها و تفضل به آنها به انواع نعمت ها توانا است. پس اين نام ـ مفهوماً ـ جامع همه صفات كمال و شامل همه اسماء ديگر حضرت بارى ـ عزّ اسمه ـ مى باشد.
+
«الله» اسم عَلَم (نام خاصّ) است برای ذات «[[واجب الوجود]]»، به لحاظ جامعیت صفات ذاتیه و نعوت کمالیه در او، یعنى کسى که پرستش حقّ اوست، چرا که او ـ تعالى ـ بر آفرینش اشیاء و حیات بخشیدن به آنها و تفضّل به آنها به انواع نعمتها توانا است. پس این نام ـ مفهوماً ـ جامع همه صفات کمال و شامل همه اسماء دیگر حضرت بارى ـ عزّ اسمه ـ مى باشد.
  
در ريشه لغوى كلمه «الله» اختلاف است. [[سيبويه]] دو وجه براى آن ذكر كرده: نخست آن كه در اصل «اله» بر وزن فَعال بوده، فاء كلمه كه همزه باشد، حذف شد به جاى آن «ال» لازمه آمد، دو لام بهم ادغام گرديد و سپس «الله» شد.
+
در ریشه لغوى کلمه «الله» اختلاف است. [[سیبویه|سیبویه]] دو وجه براى آن ذکر کرده: نخست آن که در اصل «اله» بر وزن فَعال بوده، فاء کلمه که همزه باشد، حذف شد به جاى آن «ال» لازمه آمد، دو لام بهم ادغام گردید و سپس «الله» شد.
  
وجه دوم آن كه در اصل «لاه» بر وزن فَعل، سپس الف و لام به جهت تجليل و تعظيم بدان ملحق شده است و كسى كه مدعى شده الف و لام آن براى تعريف است، اشتباه كرده زيرا اسماءالله همه معرفه اند.
+
وجه دوم آن که در اصل «لاه» بر وزن فَعل، سپس الف و لام به جهت تجلیل و تعظیم بدان ملحق شده است و کسى که مدعى شده الف و لام آن براى تعریف است، اشتباه کرده زیرا اسماءالله همه معرفه اند.
  
===اشتقاق کلمه «الله»===
+
درباره اشتقاق و مبدأ اشتقاق این کلمه بعضى گفته اند: اصولاً این واژه مشتق نیست و در اصل به همین وزن وضع گردیده است، زیرا از نظر لغت ضرورتى ندارد که لفظ مشتق باشد و اگر چنین امرى حتمى مى بود تسلسل لازم مى آمد. این قول از [[خلیل ابن احمد]] نقل شده است.
  
درباره اشتقاق و مبدأ اشتقاق اين كلمه بعضى گفته اند: اصولاً اين واژه مشتق نيست و در اصل به همين وزن وضع گرديده است، زیرا از نظر لغت ضرورتى ندارد كه لفظ مشتق باشد و اگر چنين امرى حتمى مى بود تسلسل لازم مى آمد. اين قول از [[خلیل ابن احمد]] نقل شده.  
+
کسانى که قائل به اشتقاق این کلمه شده اند نیز در مبدأ اشتقاق اختلاف دارند: بعضى آن را مشتق از «الوهیة» دانسته اند که به معنى [[عبادت]] است، و به معنی «تألّه» تعبد است و بر این وجه معنى '''الله''' «کسى که شایسته است عبادت شود» مى باشد و از این رو کسى دیگر به این نام موسوم نمى شود.
  
كسانى كه قائل به اشتقاق اين كلمه شده اند نيز در مبدأ اشتقاق اختلاف دارند: بعضى آن را مشتق از «الوهية» دانسته اند كه به معنى عبادت است، و به معنی «تألّه» تعبد است و بر اين وجه معنى '''الله''' «كسى كه شايسته است عبادت شود» مى باشد و از اين رو كسى ديگر به اين نام موسوم نمى شود.
+
قول دیگر این که مشتق باشد از «وَلَه» به معنى تحیر؛ گفته مى شود: «أله ـ یأله» یعنى تحیر، بدین جهت که عقول همگان در درک کنه ذات حضرتش حیرانند. این قول از ابوعمرو نقل شده است.
  
قول دیگر اين كه مشتق باشد از «وَلَه» به معنى تحيّر، گفته مى شود: «اله ـ يأله» يعنى تحيّر، بدين جهت كه عقول همگان در درك كنه ذات حضرتش حيرانند. اين قول از ابوعمرو نقل شده است.
+
===واژه الله در روایات===
  
===واژه «الله» در روایات===
+
[[امیرالمومنین|امیرالمؤمنین]] علیه السلام در معنای کلمه «الله» می فرماید: «الله معناه المعبود الذى یأله فیه الخلق و یؤله الیه. و الله هو المستور عن درک الابصار، المحجوب عن الاوهام والخطرات».<ref>بحارالانوار، ج۳، ص ۲۲۲. </ref> (الله یعنی معبودی که مخلوقات در شناخت ذات او در حیرت اند و او از چشمها پنهان بوده و از حیطه فکر و وهم بشریت خارج است.)
  
عن [[امیرالمومنین]] علیه السلام: «الله معناه: المعبود الذى يأله فيه الخلق و يُؤله اليه. و الله هو المستور عن درك الابصار، المحجوب عن الاوهام والخطرات».<ref>[[بحارالانوار]] ج3، ص 222. </ref>(الله یعنی معبودی که مخلوقات در شناخت ذات او در حیرت اند و او از چشمها پنهان بوده و از حیطه فکر و وهم بشریت خارج است.)
+
[[امام باقر]] علیه السلام فرمود: «الله معناه المعبود الذى اَلَه الخلقُ عن درک ماهیته و الاحاطة بکیفیته و یقول العرب: اله الرجل: اذا تحیر فى الشىء فلم یحط به علماً... فالإله هو المستور عن حواس الخلق.»<ref>بحارالانوار، ج۳، ص ۲۲۲.</ref> («الله» معبودی است که خلق از درک ماهیت و احاطه به ذات او ناتوانند. وقتی عرب می گوید اله الرجل یعنی در چیزی متحیر ماند و به آن علم پیدا نکرد... پس «اله» یعنی موجودی که از حواس و ادراک خلق پنهان است.)
 +
==امکان شناخت ذات و صفات خدا==
 +
ذات خداوند از عقول و اوهام ما مخفی است، چون ما هر چه تصور کنیم و در اندیشه ما بگنجد، محدود است و او نامحدود؛ و به اصطلاح علمی همه چیز ماهیت دارد و ماهیت قابل وجود و عدم است، اما حقیقت او -جلّ جلاله- عین وجود است که احتمال عدم در او راه ندارد.<ref>نثر طوبی، ذیل واژه الله.</ref>
  
قال الباقر علیه السلام: «الله معناه المعبود الذى اَلَه الخلقُ عن درك ماهيته و الاحاطة بكيفيته» و يقول العرب: اله الرجل: اذا تحيّر فى الشىء فلم يحط به علماً... فالإله هو المستور عن حواس الخلق.» ([[امام باقر]] علیه السلام می فرمایند: «الله» معبودی است که خلق از درک ماهیت و احاطه به ذات او ناتوانند. وقتی عرب می گوید اله الرجل یعنی در چیزی متحیر ماند و به آن علم پیدا نکرد... پس «اله» یعنی موجودی که از حواس و ادراک خلق پنهان است.)<ref>همان.</ref>
+
اما در ارتباط با امکان و یا عدم امکان شناخت صفات و افعال باری تعالی سه دیدگاه وجود دارد:
  
==ذات خدا==
+
۱. دیدگاه اهل تعطیل؛ که قائلند [[عقل]] ما به هیچ وجه توان شناخت صفات و ویژگیهای خداوند را ندارد. طرفداران این گروه به معطّله مشهورند.
  
با این که ما خدای را به صفات و افعال او می شناسیم اما ذات او از عقول و اوهام ما مخفی است چون ما هر چه تصور کنیم و در اندیشه ما گنجد محدود است و او نامحدود و به اصطلاح علمی همه چیز ماهیت دارد و ماهیت قابل وجود و عدم است اما حقیقت او جل جلاله عین وجود است که احتمال عدم در او راه ندارد.<ref>نثر طوبی، ذیل واژه الله.</ref>
+
۲. دیدگاه اهل تشبیه: طرفداران این دیدگاه بر این باورند که صفات خداوند همان مفهومی را که درباره ما انسانها دارا هستند، دارا می باشند. این گروه به مشبّهه معروفند.
  
==پاره ای از اوصاف او==
+
۳. دیدگاه اثبات بلاتشبیه: طرفداران این دیدگاه بر خلاف معطّله، صفات خداوند را قابل شناسایی دانسته و بر خلاف معتقدان به تشبیه، هیچ نوع شباهتی را بین صفات خداوند و صفات انسانها قائل نیستند.
  
خداوند تعالی عالم و قادر است همه چیز را دانسته و از روی عمد آفریده، مجبور و مقهور نیست مانند خورشید که بی علم و اختیار نور فشانده و مانند بناء نیست که خانه پس از ساخته شدن از او بی نیاز باشد بلکه مانند خورشید است در این که نور پیوسته محتاج به او است مانند خورشید نیست که نداند چه می کند و مانند بناست در این که با تدبیر و علم ساخته است لیس کمثله شیء.
+
==برخی از اوصاف خداوند==
  
هیچ چیز مانند او نیست. نه از اشیاء خارج است و نه در آنها داخل چنان که امیرالمومنین علیه السلام فرمود در درون همه چیز است نه مانند چیزهای دیگر و بیرون از آنها نه مانند بیرون بودن چیزهای دیگر، از همه چیز جداست و عزلت نگزیده بلکه در صفت جداست. در هیچ چیز حلول نکرده و از هیچ چیز مفارقت ننموده. «هو معکم اینما کنتم» با شماست هر جا که هستید.<ref>نثر طوبی، ذیل واژه الله.</ref>
+
خداوند تعالی عالم و [[قادر (اسم الله)|قادر]] است، همه چیز را دانسته و از روی عمد و آگاهی آفریده، مجبور و مقهور نیست -مانند خورشید که بی علم و اختیار نور فشانده-، و مانند بناء نیست که خانه پس از ساخته شدن از او بی نیاز باشد، بلکه مانند خورشید است در این که نور پیوسته محتاج به او است و مانند خورشید نیست که نداند چه می کند، و مانند بناست در این که با تدبیر و علم ساخته است؛ {{متن قرآن|«لَیسَ کَمِثلِه شَیء»}} ([[سوره شوری]]، ۱۱).
  
==امکان شناخت صفات خداوند==
+
هیچ چیز مانند او نیست؛ نه از اشیاء خارج است و نه در آنها داخل؛ چنانکه [[امیرالمومنین|امیرالمؤمنین]] علیه السلام فرمود: در درون همه چیز است، نه مانند چیزهای دیگر و بیرون از آنهاست، نه مانند بیرون بودن چیزهای دیگر، از همه چیز جداست و عزلت نگزیده، بلکه در صفت جداست. در هیچ چیز حلول نکرده و از هیچ چیز مفارقت ننموده. {{متن قرآن|«هو مَعَکم أینَما کُنتُم»}} ([[سوره حدید]]، ۴) او با شماست هر جا که هستید.<ref>نثر طوبی، ذیل واژه الله.</ref>
در ارتباط با امکان و یا عدم امکان شناخت باری تعالی سه دیدگاه وجود دارد:
 
 
 
1. دیدگاه اهل تعطیل؛ که قائلند عقل ما به هیچ وجه توان شناخت صفات و ویژگیهای خداوند را ندارد. طرفداران این گروه به معطله مشهورند.
 
 
 
2. دیدگاه اهل تشبیه: طرفداران این دیدگاه بر این باورند که صفات خداوند همان مفهومی را که درباره ما انسانها دارا هستند، دارا میباشند. این گروه به مشبهه معروفند.
 
 
 
3. دیدگاه اثبات بلاتشبیه: طرفداران این دیدگاه بر خلاف معطله، صفات خداوند را قابل شناسایی دانسته و بر خلاف معتقدان به تشبیه، هیچ نوع شباهتی را بین صفات خداوند و صفات انسانها قائل نیستند.
 
  
 
==برهان مختصر بر وجود خدا==
 
==برهان مختصر بر وجود خدا==
 +
انسان عاقل چون در فعلی به تأمل نگرد، خواهد یافت که فاعل او با شعور و اراده است یا نیست؛ نقشی که به عمد بر دیوار کشیده شده و خطی که به عمد بر کاغذ نوشته اند، با آن که به ریختن مرکب و غلطیدن قلم پدید آمده باشد، فرق دارد. از این راه به فاعل با شعور و اراده پی بردند.
  
انسان عاقل چون در فعلی به تامل نگرد، خواهد یافت فاعل او با شعور و اراده است یا نیست نقشی که به عمد بر دیوار کشیده شده و خطی که به عمد بر کاغذ نوشته اند با آن که به ریختن مرکب و غلطیدن قلم پدید آمده باشد، فرق دارد. از این را به فاعل با شعور و اراده پی بردند.
+
خواب های صادق که مردم از قدیم دیدند و تعبیر آن را در بیداری مشاهده کردند، چنان که دانستند موجودات غیبی عالِم به آینده اند نیز، آنها را به وجود عالم غیب هدایت کرد؛ گردش آسمان و کواکب به وضع منظم، انسان را [[فطرت|فطرتاً]] به خالق با اراده هدایت می کند، چنانکه اگر ببینیم آسیائی بی سببب می گردد آن را به موجود غیبی نسبت می دهیم. از این ها که بگذریم، نظر در اصل وجود، خود دلیل است: {{متن قرآن|«سَنُرِیهِمْ آیاتِنَا فِی الْآفَاقِ وَفِی أَنفُسِهِمْ حَتَّى یتَبَینَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ یکفِ بِرَبِّک أَنَّهُ عَلَى کلِّ شَیءٍ شَهِیدٌ»}}. ([[سوره فصلت]]، ۵۳).<ref>نثر طوبی، ذیل واژه الله.</ref>
 
 
خواب های صادق که مردم از قدیم دیدند و تعبیر آن را در بیداری مشاهده کردند چنان که دانستند موجودات غیبی عالم به آینده اند نیز آنها را به وجود عالم غیب هدایت کرد گردش آسمان و کواکب به وضع منظم انسان را فطرة به خالق بااراده هدایت می کند چنانکه اگر ببینیم آسیائی بی سببب می گردد آن را به موجود غیبی نسبت می دهیم. از این ها که بگذریم نظر در اصل وجود خود دلیل است {{متن قرآن|«سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ»}}. ([[سوره فصلت]]، آیه 53)<ref>نثر طوبی، ذیل واژه الله.</ref>
 
 
 
 
==پانویس==
 
==پانویس==
<references/>
+
<references />
 
 
 
==منابع==
 
==منابع==
*سید مصطفی حسینی دشتی، فرهنگ «معارف و معاریف».
+
*[[علامه شعرانی|علامه ابوالحسن شعرانی]]، [[نثر طوبی (کتاب)|نثر طوبی]]، واژه الله.
*علامه ابوالحسن شعرانی، نثر طوبی، واژه الله.
+
*سید مصطفی حسینی دشتی، [[فرهنگ معارف و معاریف (کتاب)|فرهنگ معارف و معاریف]].
 
 
 
[[رده:واژگان قرآنی]]
 
[[رده:واژگان قرآنی]]
 
[[رده:توحید]]
 
[[رده:توحید]]
 
[[رده:اسماء و صفات الهی]]
 
[[رده:اسماء و صفات الهی]]

نسخهٔ ‏۱۹ مارس ۲۰۲۴، ساعت ۱۴:۱۱

«خدای تعالی»، آفریدگار جهان و واجب الوجود بالذات، یگانه و بی‌نیاز است؛ نه از چیزی پدید آمده -بلکه قدیم است- و نه فرزندی دارد و نه مانند و همتایی. «الله» اسم ذات اوست و نامهای دیگر، دلالت بر صفات او یا بر افعال او می‌کند، مانند رحمان و رحیم و قادر و خالق. در هیچ صفحه از قرآن نیست که نام او و یا صفتی از صفات یا فعلی از افعال یا دلیلی بر هستی او نیامده باشد.[۱]

واژه الله

واژه الله در لغت

«الله» اسم عَلَم (نام خاصّ) است برای ذات «واجب الوجود»، به لحاظ جامعیت صفات ذاتیه و نعوت کمالیه در او، یعنى کسى که پرستش حقّ اوست، چرا که او ـ تعالى ـ بر آفرینش اشیاء و حیات بخشیدن به آنها و تفضّل به آنها به انواع نعمتها توانا است. پس این نام ـ مفهوماً ـ جامع همه صفات کمال و شامل همه اسماء دیگر حضرت بارى ـ عزّ اسمه ـ مى باشد.

در ریشه لغوى کلمه «الله» اختلاف است. سیبویه دو وجه براى آن ذکر کرده: نخست آن که در اصل «اله» بر وزن فَعال بوده، فاء کلمه که همزه باشد، حذف شد به جاى آن «ال» لازمه آمد، دو لام بهم ادغام گردید و سپس «الله» شد.

وجه دوم آن که در اصل «لاه» بر وزن فَعل، سپس الف و لام به جهت تجلیل و تعظیم بدان ملحق شده است و کسى که مدعى شده الف و لام آن براى تعریف است، اشتباه کرده زیرا اسماءالله همه معرفه اند.

درباره اشتقاق و مبدأ اشتقاق این کلمه بعضى گفته اند: اصولاً این واژه مشتق نیست و در اصل به همین وزن وضع گردیده است، زیرا از نظر لغت ضرورتى ندارد که لفظ مشتق باشد و اگر چنین امرى حتمى مى بود تسلسل لازم مى آمد. این قول از خلیل ابن احمد نقل شده است.

کسانى که قائل به اشتقاق این کلمه شده اند نیز در مبدأ اشتقاق اختلاف دارند: بعضى آن را مشتق از «الوهیة» دانسته اند که به معنى عبادت است، و به معنی «تألّه» تعبد است و بر این وجه معنى الله «کسى که شایسته است عبادت شود» مى باشد و از این رو کسى دیگر به این نام موسوم نمى شود.

قول دیگر این که مشتق باشد از «وَلَه» به معنى تحیر؛ گفته مى شود: «أله ـ یأله» یعنى تحیر، بدین جهت که عقول همگان در درک کنه ذات حضرتش حیرانند. این قول از ابوعمرو نقل شده است.

واژه الله در روایات

امیرالمؤمنین علیه السلام در معنای کلمه «الله» می فرماید: «الله معناه المعبود الذى یأله فیه الخلق و یؤله الیه. و الله هو المستور عن درک الابصار، المحجوب عن الاوهام والخطرات».[۲] (الله یعنی معبودی که مخلوقات در شناخت ذات او در حیرت اند و او از چشمها پنهان بوده و از حیطه فکر و وهم بشریت خارج است.)

امام باقر علیه السلام فرمود: «الله معناه المعبود الذى اَلَه الخلقُ عن درک ماهیته و الاحاطة بکیفیته و یقول العرب: اله الرجل: اذا تحیر فى الشىء فلم یحط به علماً... فالإله هو المستور عن حواس الخلق.»[۳] («الله» معبودی است که خلق از درک ماهیت و احاطه به ذات او ناتوانند. وقتی عرب می گوید اله الرجل یعنی در چیزی متحیر ماند و به آن علم پیدا نکرد... پس «اله» یعنی موجودی که از حواس و ادراک خلق پنهان است.)

امکان شناخت ذات و صفات خدا

ذات خداوند از عقول و اوهام ما مخفی است، چون ما هر چه تصور کنیم و در اندیشه ما بگنجد، محدود است و او نامحدود؛ و به اصطلاح علمی همه چیز ماهیت دارد و ماهیت قابل وجود و عدم است، اما حقیقت او -جلّ جلاله- عین وجود است که احتمال عدم در او راه ندارد.[۴]

اما در ارتباط با امکان و یا عدم امکان شناخت صفات و افعال باری تعالی سه دیدگاه وجود دارد:

۱. دیدگاه اهل تعطیل؛ که قائلند عقل ما به هیچ وجه توان شناخت صفات و ویژگیهای خداوند را ندارد. طرفداران این گروه به معطّله مشهورند.

۲. دیدگاه اهل تشبیه: طرفداران این دیدگاه بر این باورند که صفات خداوند همان مفهومی را که درباره ما انسانها دارا هستند، دارا می باشند. این گروه به مشبّهه معروفند.

۳. دیدگاه اثبات بلاتشبیه: طرفداران این دیدگاه بر خلاف معطّله، صفات خداوند را قابل شناسایی دانسته و بر خلاف معتقدان به تشبیه، هیچ نوع شباهتی را بین صفات خداوند و صفات انسانها قائل نیستند.

برخی از اوصاف خداوند

خداوند تعالی عالم و قادر است، همه چیز را دانسته و از روی عمد و آگاهی آفریده، مجبور و مقهور نیست -مانند خورشید که بی علم و اختیار نور فشانده-، و مانند بناء نیست که خانه پس از ساخته شدن از او بی نیاز باشد، بلکه مانند خورشید است در این که نور پیوسته محتاج به او است و مانند خورشید نیست که نداند چه می کند، و مانند بناست در این که با تدبیر و علم ساخته است؛ «لَیسَ کَمِثلِه شَیء» (سوره شوری، ۱۱).

هیچ چیز مانند او نیست؛ نه از اشیاء خارج است و نه در آنها داخل؛ چنانکه امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: در درون همه چیز است، نه مانند چیزهای دیگر و بیرون از آنهاست، نه مانند بیرون بودن چیزهای دیگر، از همه چیز جداست و عزلت نگزیده، بلکه در صفت جداست. در هیچ چیز حلول نکرده و از هیچ چیز مفارقت ننموده. «هو مَعَکم أینَما کُنتُم» (سوره حدید، ۴) او با شماست هر جا که هستید.[۵]

برهان مختصر بر وجود خدا

انسان عاقل چون در فعلی به تأمل نگرد، خواهد یافت که فاعل او با شعور و اراده است یا نیست؛ نقشی که به عمد بر دیوار کشیده شده و خطی که به عمد بر کاغذ نوشته اند، با آن که به ریختن مرکب و غلطیدن قلم پدید آمده باشد، فرق دارد. از این راه به فاعل با شعور و اراده پی بردند.

خواب های صادق که مردم از قدیم دیدند و تعبیر آن را در بیداری مشاهده کردند، چنان که دانستند موجودات غیبی عالِم به آینده اند نیز، آنها را به وجود عالم غیب هدایت کرد؛ گردش آسمان و کواکب به وضع منظم، انسان را فطرتاً به خالق با اراده هدایت می کند، چنانکه اگر ببینیم آسیائی بی سببب می گردد آن را به موجود غیبی نسبت می دهیم. از این ها که بگذریم، نظر در اصل وجود، خود دلیل است: «سَنُرِیهِمْ آیاتِنَا فِی الْآفَاقِ وَفِی أَنفُسِهِمْ حَتَّى یتَبَینَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ یکفِ بِرَبِّک أَنَّهُ عَلَى کلِّ شَیءٍ شَهِیدٌ». (سوره فصلت، ۵۳).[۶]

پانویس

  1. نثر طوبی، ذیل واژه الله.
  2. بحارالانوار، ج۳، ص ۲۲۲.
  3. بحارالانوار، ج۳، ص ۲۲۲.
  4. نثر طوبی، ذیل واژه الله.
  5. نثر طوبی، ذیل واژه الله.
  6. نثر طوبی، ذیل واژه الله.

منابع