اراده: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (صفحه‌ای جدید حاوی '{{بخشی از یک کتاب}} «اراده: صفت ترجيح‌دهنده يكى از دو طرف فعل و ترك، همراه با علم ...' ایجاد کرد)
 
 
(۹ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
{{بخشی از یک کتاب}}
+
{{خوب}}
 +
'''«اراده»''' حالت یا صفتى است که پس از تصور منفعت یا مصلحت در [[انسان]] حاصل شده و موجب ترجیح آگاهانه یکى از دو طرف فعل و ترک مى‌شود. کلمه اراده و مشتقات آن در [[قرآن|قرآن کریم]] ۹۰ بار بکار رفته و ضمن آن به موارد گوناگون اراده انسان‌ها مانند اراده خوبى‌ها و بدى‌ها و یا اراده [[دنیا]] و [[آخرت]] اشاره شده است.
  
«اراده: صفت ترجيح‌دهنده يكى از دو طرف فعل و ترك، همراه با علم و شعور».
+
==واژه‌شناسی==
 +
«اراده»، مصدر باب افعال از ماده «رَوْد» به ‌معناى خواستن و به چیزى میل و رغبت کردن،<ref> القاموس‌المحیط، ج‌۱، ص‌۴۱۵ «رود».</ref> و یا به ‌معناى طلب و رفت و آمد در جستجوى چیزى<ref> اقرب‌الموارد، ج۲، ص۴۵۵ «رود»؛ شمس‌العلوم، ج۴، ص۲۶۸۱؛ المنجد، ص‌۲۸۶ «راد».</ref> است.
  
اراده، مصدر باب افعال به ‌معناى خواستن و به چيزى ميل و رغبت كردن<ref> القاموس‌المحيط، ج‌1، ص‌415 «رود».</ref> و از ماده «رَوْد» به ‌معناى طلب و رفت و آمد در جستجوى چيزى<ref> اقرب‌الموارد، ج2، ص455 «رود»؛ شمس‌العلوم، ج4، ص2681؛ المنجد، ص‌286 «راد».</ref> است.
+
==تعریف اراده==
 +
اراده در [[فلسفه]] و [[کلام]] به ‌صورت‌هاى گوناگونى تعریف شده است، مانند: حالتى که پس از تصور منافع و مصالح براى فاعل حاصل مى‌شود؛<ref> گوهر مراد، ص‌۲۵۰.</ref> یا صفتى که صاحبش را به یکى از دو طرف مقدور سوق مى‌دهد؛<ref> شرح المنظومه، ج‌۳، ص‌۶۴۷‌.</ref> یا صفتى که به واسطه آن، از دو طرفِ ممکن یک طرف همراه با علم و شعور ترجیح داده مى‌شود؛<ref> المیزان، ج‌۱، ص‌۱۰۶.</ref> و یا علمى که سبب صدور فعل مى‌شود بدون آن‌که این صدور از روى کراهت و [[جبر]] باشد؛<ref> درة‌التاج، ص‌۵۶۹.</ref> شوق مؤکدى که به دنبال ادراک امر ملائم پدید مى‌آید، چه ادراک یقینى باشد و چه ظنّى یا تخیّلى؛<ref> شرح المنظومه، ج‌۳، ص‌۶۴۸‌.</ref> شوق به برطرف کردن نقصى که شخص در وجود خود مى‌بیند؛<ref> تهافت التهافت، ص‌۴۲.</ref> قصدى که به دنبال جزمِ حاصل از ادراک تصورى و تصدیقى پدید مى‌آید؛<ref> شرح المنظومه، ج‌۳، ص‌۶۴۷‌.</ref> عزم راسخى که پس از مقدمات فعل، یعنى تصور و تصدیق و میل و جزم و عزم پدید مى‌آید.<ref> شرح المنظومه، ج‌۳، ص‌۶۴۷‌.</ref> برخى نیز اراده را معنایى منافى با کراهت و اضطرار دانسته‌اند.<ref> المصطلحات الکلامیه، ص‌۱۵.</ref>
  
اراده در [[فلسفه]] و [[كلام]] به ‌صورت‌هاى گوناگونى تعريف شده است؛ مانند حالتى كه پس از تصور منافع و مصالح براى فاعل حاصل مى‌شود؛<ref> گوهر مراد، ص‌250.</ref> صفتى كه صاحبش را به يكى از دو طرف مقدور سوق مى‌دهد؛<ref> شرح المنظومه، ج‌3، ص‌647‌.</ref> صفتى كه به واسطه آن، از دو طرفِ ممكن يك طرف همراه با علم و شعور ترجيح داده مى‌شود؛<ref> الميزان، ج‌1، ص‌106.</ref> علمى كه سبب صدور فعل مى‌شود بدون آن‌كه اين صدور از روى كراهت و جبر باشد؛<ref> درة‌التاج، ص‌569.</ref> صفتى كه اقتضاى صاحبش را بالفعل و تأثير او را تمام مى‌كند كه در حق تعالى عبارت از علم عنايى يعنى علم به نظام احسن است و در انسان، غير از علم به ‌شمار مى‌رود.<ref> دررالفوائد، ج‌2، ص‌78.</ref>
+
در معنایى جامع مى‌توان اراده را حالت یا صفتى دانست که پس از تصور منفعت یا مصلحت در فاعل حاصل شده و موجب ترجیح یکى از دو طرف مى‌شود؛ بنابراین برخى از تعاریف پیشین نادرست است و برخى نیز تعریف دقیق اراده نیستند؛ بلکه از لوازم آن شمرده مى‌شوند.
  
داعى<ref> انوارالملكوت، ص‌137‌ـ‌138.</ref> (علم به مصلحت موجود در فعل<ref> مفتاح‌الباب، ص‌117.</ref>)؛ اعتقاد منفعت؛ ميلى كه در پى اعتقاد منفعت حاصل مى‌شود؛ شوق مؤكّدى كه به دنبال ادراك امر ملائم پديد مى‌آيد، چه ادراك يقينى باشد و چه ظنّى يا تخيّلى؛<ref> شرح المنظومه، ج‌3، ص‌648‌.</ref> شوق به برطرف كردن نقصى كه شخص در وجود خود مى‌بيند.<ref> تهافت التهافت، ص‌42.</ref>
+
اراده در [[انسان]]، از کیفیات نفسانیه (امور وجدانى مانند لذت و درد) بوده و شناختن آن براى او آسان است؛ ولى علم به ماهیت آن و نیز تعریف دقیق آن مشکل است.<ref> اسفار، ج‌۶، ص‌۳۳۵‌ـ‌۳۳۶.</ref> در [[عرفان]]، اراده یکى از منازل سلوک دانسته شده است و برخى آن را نخستین درجه از سلوک عارفان دانسته و گفته‌اند: در چنگ زدن به ‌دست‌گیره محکم (الهى) رغبتى است که باعث مى‌شود باطن شخص براى اتصال حقیقى به عالم قدس به ‌سوى آن حرکت کند. این رغبت در پى تصدیق جازم (خواه از راه [[یقین]] برهانى بدست آید یا اعتقاد ایمانى) حاصل ‌مى‌شود.<ref> الاشارات و التنبیهات، ج‌۳، ص‌۳۷۸.</ref>
  
قصدى كه به دنبال جزمِ حاصل از ادراك تصورى و تصديقى پديد مى‌آيد؛<ref> شرح المنظومه، ج‌3، ص‌647‌.</ref> عزم راسخى كه پس از مقدمات فعل، يعنى تصور و تصديق و ميل و جزم و عزم پديد مى‌آيد.<ref> شرح المنظومه، ج‌3، ص‌647‌.</ref> برخى نيز اراده را معنايى منافى با كراهت و اضطرار دانسته‌اند.<ref> المصطلحات الكلاميه، ص‌15.</ref>
+
برخى دیگر در تبیین آن گفته‌اند: [[نفس]] را از خواسته‌هایش منع کردن و او را به اوامر حق و [[رضا]] به قضاى او متوجه ساختن، یا ترک کردن عادت و ترک فرورفتن در شهوات و [[غفلت]] از حق و توجه به امور دنیایى،<ref> الطبقات الصوفیه، ص‌۴۷۵.</ref> یا انگیزه‌هاى حقیقی را از روى میل و رغبت اجابت ‌کردن،<ref> شرح منازل السائرین، ص‌۶۶.</ref> یا دل را به طلب حق متوجه ساختن،<ref> مصطلحات التصوف، ص‌۴۷.</ref> یا مبدأ محبت یا پاره‌اى از آتش محبت که در دل مى‌افتد و شخص را به اجابت انگیزه‌هاى حقیقت سوق مى‌دهد.<ref> همان، ص‌۷۶‌ـ‌۹۶.</ref>
  
در معنايى جامع مى‌توان اراده را حالت يا صفتى دانست كه پس از تصور منفعت يا مصلحت در فاعل حاصل و موجب ترجيح يكى از دو طرف مى‌شود؛ بنابراين برخى از تعاريف پيشين نادرست است و برخى نيز تعريف دقيق اراده نيستند؛ بلكه از لوازم آن شمرده مى‌شوند.
+
اِسناد اراده به موجوداتى مانند دیوار ([[سوره کهف]]، ۷۷) که داراى شعور نیستند، مَجاز است؛<ref> المیزان، ج‌۱۳، ص‌۵۹‌ـ‌۶۰ و ۳۴۶ </ref> البته در این خصوص باید به این نکته توجه داشت که نگاه ما به موجودات، دو گونه است: گاهى با دید واقعى و حقیقى به اصل حقیقت وجود بدون در نظر گرفتن مراتب آن نظر مى‌کنیم. در این صورت تمام موجودات، حتى جمادات به ‌اندازه بهره‌اى که از وجود دارند، داراى علم و شعور و اراده‌اند و اسناد اراده به آن‌ها حقیقى است؛ ولى گاهى با دید ظاهرى به مقایسه بین مراتب وجود مى‌پردازیم. با این دید، موجودات به دو بخش با شعور و فاقد شعور تقسیم مى‌شوند و اسناد اراده به قسم اول حقیقت و به قسم دوم مجاز خواهد بود؛ بنابراین اراده مانند وجود، مشترک معنوى است که حقیقت آن واحد، ولى داراى مراتب است.<ref> اسفار، ج‌۶، ص۳۳۵‌ـ‌۳۳۶؛ الدرر الفوائد، ج‌۲، ص‌۷۹.</ref>
  
اراده در انسان، از كيفيات نفسانيه (امور وجدانى مانند لذت و درد) و شناختن آن براى انسان‌ها آسان است؛ ولى علم به ماهيت آن و نيز تعريف دقيق آن مشكل است.<ref> اسفار، ج‌6، ص‌335‌ـ‌336.</ref> در عرفان، اراده يكى از منازل سلوك دانسته شده است و برخى آن را نخستين درجه از سلوك عارفان دانسته و گفته‌اند: در چنگ زدن به ‌دست‌گيره محكم (الهى )رغبتى است كه باعث مى‌شود باطن شخص براى اتصال حقيقى به عالم قدس به ‌سوى آن حركت كند.
+
اراده گاهى به [[خداوند]] اسناد داده مى‌شود که وجود آن در او به نحو ایجاب و فعلیت است، و گاهى نیز به غیرخدا اسناد داده مى‌شود. اراده در موجوداتى مانند انسان به ‌گونه امکان و استعداد است.<ref> اسفار، ج۶‌، ص۳۳۶; شرح‌المنظومه، ج۳، ص۶۴۸. </ref> اراده انسان چون در طول اراده تکوینى خدا قرار دارد، همیشه مقهور آن است.  
  
اين رغبت در پى تصديق جازم (خواه از راه يقين برهانى بدست آيد يا اعتقاد ايمانى) حاصل ‌مى‌شود.<ref> الاشارات و التنبيهات، ج‌3، ص‌378.</ref> برخى ديگر در تبيين آن گفته‌اند: نفس را از خواسته‌هايش منع كردن و او را به اوامر حق و رضا به قضاى او متوجه ساختن يا ترك كردن عادت و تركِ فرورفتن در شهوات و غفلت از [[حق]] و توجه به امور دنيايى<ref> الطبقات الصوفيه، ص‌475.</ref> يا انگيزه‌هاى حقيقت را از روى ميل و رغبت اجابت ‌كردن<ref> شرح منازل السائرين، ص‌66.</ref> يا دل را به طلب حق متوجه ساختن<ref> مصطلحات التصوف، ص‌47.</ref> يا مبدأ محبت يا پاره‌اى از آتش محبت كه در دل مى‌افتد و شخص را به اجابت انگيزه‌هاى حقيقت سوق مى‌دهد.<ref> همان، ص‌76‌ـ‌96.</ref>
+
موضوع این مقاله، اراده غیرخداوند است که در [[قرآن]] ۹۰ بار بکار رفته و ضمن آن به موارد گوناگون اراده انسان‌ها مانند اراده خوبى‌ها، اراده بدى‌ها، اراده [[دنیا]]، اراده [[آخرت]]، اراده پاداش گرفتن، اراده برترى یافتن، اراده وجه الله، اراده [[عزت]]، یا اراده امورى که توانایى انجام آن‌ها را ندارند، اشاره و نیز بیان شده که اراده [[شیطان]]، گمراه کردن انسان‌ها و ایجاد دشمنى بین آن‌ها است.
  
اسناد اراده به موجوداتى مانند ديوار ([[سوره كهف]]/18، 77) كه داراى شعور نيستند، مجاز است؛(21) البته در اين خصوص بايد به اين نكته توجه داشت كه نگاه ما به موجودات، دو گونه است: گاهى با ديد واقعى و حقيقى به اصل حقيقت وجود بدون در نظر گرفتن مراتب آن نظر مى‌كنيم.
+
==تفاوت اراده با دیگر عناوین مشابه==
  
در اين صورت تمام موجودات، حتى جمادات به ‌اندازه بهره‌اى كه از وجود دارند، داراى علم و شعور و اراده‌اند و اسناد اراده به آن‌ها حقيقى است؛ ولى گاهى با ديد ظاهرى به مقايسه بين مراتب وجود مى‌پردازيم. با اين ديد، موجودات به دو بخش با شعور و فاقد شعور تقسيم مى‌شوند و اسناد اراده به قسم اول حقيقت و به قسم دوم مجاز خواهد بود؛ بنابراين اراده مانند وجود، مشترك معنوى است كه حقيقت آن واحد ولى داراى مراتب است.<ref> اسفار، ج‌6، ص335‌ـ‌336؛ الدرر الفوائد، ج‌2، ص‌79.</ref>
+
اراده با عناوین مشابهى نظیر [[اختیار]]، مشیت و [[قصد]] فرق دارد و این تفاوت چنین تبیین مى‌شود:
  
اراده گاهى به خداوند اسناد داده مى‌شود كه وجود آن در او به نحو ايجاب و فعليت است (=>‌مريد) و گاهى نيز به غيرخدا اسناد داده مى‌شود. اراده در موجوداتى مانند انسان به ‌گونه امكان و استعداد است.(23) اراده انسان چون در طول اراده تكوينى خدا قرار دارد، هميشه مقهور آن است. (=>‌ جبر و اختيار)
+
۱. اراده با اختیار ترادف ندارد؛ زیرا اولاً از آن جا که اختیار از «خیر» مشتق شده، به آنچه خیر است یا خیر دیده مى‌شود، تعلق مى‌گیرد و تعلق اراده به آنچه شرّ است یا شرّ دیده مى‌شود نیز ممکن است. ثانیاً در حالت اجبار و اکراه و نیز در حالت اضطرار، اختیار تحقق نمى‌یابد، ولى اراده در این دو حال نیز حاصل مى‌شود.<ref> الفروق اللغویه، ص‌۲۸.</ref>([[سوره نور]]، ۳۳) این دو فرق به استعمال واژه‌هاى اراده و اختیار مربوط است.
  
موضوع اين مقاله، اراده غيرخداوند است كه در [[قرآن]] 90 بار بكار رفته و ضمن آن به موارد گوناگون اراده انسان‌ها مانند اراده خوبى‌ها، اراده بدى‌ها، اراده دنيا، اراده آخرت، اراده پاداش گرفتن، اراده برترى يافتن، اراده وجه الله، اراده عزت، يا اراده امورى كه توانايى انجام آن‌ها را ندارند، اشاره و نيز بيان شده كه اراده شيطان، گمراه كردن انسان‌ها و ايجاد دشمنى بين آن‌ها است.
+
۲. اراده و مشیت گاهى مترادف به نظر مى‌آیند ولى با هم تفاوت نیز دارند، زیرا مشیت، صرفاً خواستن چیزى است، ولى اراده به سمت آن چیز رفتن و اقدام کردن است و روشن است که گاهى چیزى خواسته مى‌شود ولى اراده بر انجام آن تعلق نمى‌گیرد؛ از این ‌رو مى‌توان گفت: مشیت، مرتبه ضعیف اراده است که با فعل فاصله دارد و اراده، مرتبه قوى مشیت و متصل به فعل است.<ref> همان، ص‌۳۵، ش ۱۳۸.</ref> در نگاه دیگر، اراده از تعیّنات مشیّت و متأخّر از آن است؛<ref> شرح فصوص الحکم، ص‌۸۱۶‌ـ‌۸۱۷‌.</ref> زیرا مشیّت مربوط به مرتبه علم، و اراده مربوط به مرتبه خارج است.
  
'''تفاوت اراده با ديگر عناوين مشابه:'''
+
۳. اراده با قصد نیز مغایر است؛ زیرا قصد فقط به فعل خود قصدکننده تعلق مى‌گیرد؛ ولى اراده هم به فعل اراده‌کننده و هم به فعل غیرش متعلق مى‌شود.<ref> الفروق اللغویه، ص‌۴۲۹.</ref> افزون بر این در معناى قصد، نوعى میانه‌روى نیز مورد نظر است.<ref> نثر طوبى، ج‌۲، ص‌۳۰۱.</ref>
  
اراده با عناوين مشابهى نظير اختيار، مشيت و قصد فرق دارد و اين تفاوت چنين تبيين مى‌شود:
+
اراده با عناوین دیگرى مانند قدرت، شهوت و میل، تمنّى و رضا، محبت و شوق که ممکن است با اراده یکى دانسته شوند نیز تفاوت دارد؛ زیرا قدرت صاحبش را به دو طرف فعل و ترک متمکن مى‌سازد ولى اراده یکى از دو طرف را ترجیح مى‌دهد. گاهى اراده هست و شهوت نیست؛ مانند خوردن دارویى تلخ که براى انسان مفید است و گاهى شهوت هست و اراده نیست؛ مانند این‌که انسان از خوردن غذاى لذیذى که براى وى مضر است، امتناع مى‌ورزد.<ref> اسفار، ج۴، ص۱۱۳؛ کشاف‌اصطلاحات الفنون، ج۱، ص‌۱۳۲‌ـ‌۱۳۶؛ الفروق اللغویه، ص‌۳۴.</ref> اراده بنا به نظر برخى محققان فقط به مقدورى که زمان آن نیز گذشته نباشد تعلق مى‌گیرد، ولى تمنّى به امر مقدور و غیرمقدور و نیز به امر گذشته و آینده تعلق مى‌گیرد.<ref> کشاف اصطلاحات‌الفنون، ج۱، ص۱۳۶‌ـ‌۱۳۲؛ الفروق‌اللغویه، ص‌۱۴۲.</ref> اراده مربوط به آینده و رضا مربوط به گذشته یا حال است.<ref> الفروق اللغویه، ص‌۳۴.</ref> محبت، مزیتى دارد که در اراده نیست زیرا وقتى گفته مى‌شود: «اُحبّه»، یعنى هیچ نوع بدى را براى او نمى‌خواهم؛ ولى وقتى گفته مى‌شود: «ارید له الخیر»، به این معنا نیست که هیچ‌گونه بدى را براى او نمى‌خواهم.<ref> همان، ص‌۴۸۴.</ref> اراده، میلى اختیارى ولى شوق، میلى طبیعى است؛ افزون بر این ‌که گاهى شوق هست و اراده نیست و گاهى اراده هست و شوق نیست.<ref> اسفار، ج‌۴، ص‌۱۱۳.</ref>
  
# اراده با اختيار ترادف ندارد؛ زيرا اولاً از آن جا كه اختيار از خير مشتق شده، به آنچه خير است يا خير ديده مى‌شود، تعلق مى‌گيرد و تعلق اراده به آنچه شر است يا شر ديده مى‌شود نيز ممكن است. ثانياً در حالت اجبار و اكراه و نيز در حالت اضطرار، اختيار تحقق نمى‌يابد ولى اراده در اين دو حال نيز حاصل مى‌شود.<ref> الفروق اللغويه، ص‌28.</ref>([[سوره نور]]/24، 33) اين دو فرق به استعمال واژه‌هاى اراده و اختيار مربوط است.
+
==مبادى اراده==
  
# اراده و مشيت گاهى مترادف به نظر مى‌آيند ولى با هم تفاوت نيز دارند زيرا مشيت، صرفاً خواستن چيزى است ولى اراده به سمت آن چيز رفتن و اقدام كردن است و روشن است كه گاهى چيزى خواسته مى‌شود ولى اراده بر انجام آن تعلق نمى‌گيرد؛ از اين ‌رو مى‌توان گفت: مشيت، مرتبه ضعيف اراده است كه با فعل فاصله دارد و اراده، مرتبه قوى مشيت و متصل به فعل است.<ref> همان، ص‌35، ش 138.</ref> در نگاه ديگر، اراده از تعيّنات مشيّت و متأخّر از آن است؛<ref> شرح فصوص الحكم، ص‌816‌ـ‌817‌.</ref> زيرا مشيّت مربوط به مرتبه علم و اراده، مربوط به مرتبه خارج است.
+
همان ‌گونه که انجام هر فعل اختیارى به اراده مسبوق است، خود اراده نیز به مبادى و عللى مسبوق است که باعث تحقق اراده‌اى خاص مى‌شوند. در آیاتى از [[قرآن]] به برخى از این مبادى اشاره شده؛ مانند این‌که [[ایمان]] آوردن انسان در پى آن است که خداوند، ایمان را محبوب وى قرار داده در قلب او زینت دهد ([[سوره حجرات]]، ۷).
  
# اراده با قصد نيز مغاير است؛ زيرا قصد فقط به فعل خود قصدكننده تعلق مى‌گيرد؛ ولى اراده هم به فعل اراده‌كننده و هم به فعل غيرش متعلق مى‌شود.<ref> الفروق اللغويه، ص‌429.</ref> افزون بر اين در معناى قصد، نوعى ميانه‌روى نيز مورد نظر است.<ref> نثر طوبى، ج‌2، ص‌301.</ref>
+
[[پیامبران]] به واسطه [[وحى]] الهى، کارهاى نیک را اراده کرده و انجام مى‌دهند ([[سوره انبیاء]]، ۷۳). امر الهى سبب اراده برخى امور به ‌وسیله پیامبران مى‌شود. ([[سوره کهف]]، ۷۹ و ۸۲) روى‌گردانى از یاد ‌خدا باعث مى‌شود که انسان فقط زندگى دنیا را اراده کند. ([[سوره نجم]]، ۲۹) پیروى از [[شهوت رانی|شهوات]] باعث ‌مى‌شود که شخص، انحراف دیگران را نیز اراده کند و... ([[سوره نساء]]، ۲۷).
  
اراده با عناوين ديگرى مانند قدرت، شهوت و ميل، تمنّى و رضا، محبت و شوق كه ممكن است با اراده يكى دانسته شوند نيز تفاوت دارد؛ زيرا قدرت صاحبش را به دو طرف فعل و ترك متمكّن مى‌سازد ولى اراده يكى از دو طرف را ترجيح مى‌دهد.
+
از دیدگاه [[فلسفه|فلسفى]]، مبادى اراده به ‌ترتیب تصور، تصدیق و شوق است؛ یعنى در ابتدا چیزى تصور مى‌شود و بعد از تصور، تصدیق به فایده یا ضرر پیدا مى‌شود و در اثر این تصدیق، شوق به جذب منفعت که شهوت نامیده مى‌شود یا شوق به دفع ضرر که [[غضب]] نام دارد، پدید مى‌آید و با قوى ‌شدن این شوق، اراده تحقق مى‌یابد.
  
گاهى اراده هست و شهوت نيست؛ مانند خوردن دارويى تلخ كه براى انسان مفيد است و گاهى شهوت هست و اراده نيست؛ مانند اين‌كه انسان از خوردن غذاى لذيذى كه براى وى مضر است، امتناع مى‌ورزد.<ref> اسفار، ج4، ص113؛ كشاف‌اصطلاحات الفنون، ج1، ص‌132‌ـ‌136؛ الفروق اللغويه، ص‌34.</ref>
+
تصدیقى که از مبادى اراده است به سه قسم تقسیم مى‌شود: اول تصدیق یقینى که تصدیق به خیرات عالم عقل، یعنى دارالیقین است. دوم ‌تصدیق ظنى که تصدیق به خیرات محدود آخرتى است؛ خیراتى که به ‌دلیل محدود بودن، ظنى به ‌شمار مى‌آیند. سوم تصدیق تخیلى که تصدیق به خیرات دنیایى است؛ خیراتى که به ‌دلیل محدودیت و قابل زوال بودن تخیلى شمرده مى‌شوند.
  
اراده بنا به نظر برخى محققان فقط به مقدورى كه زمان آن نيز گذشته نباشد، تعلق مى‌گيرد ولى تمنّى به امر مقدور و غيرمقدور و نيز به امر گذشته و آينده تعلق مى‌گيرد.<ref> كشاف اصطلاحات‌الفنون، ج1، ص136‌ـ‌132؛ الفروق‌اللغويه، ص‌142.</ref>
+
قسم اول منشأ پیدایش اراده‌اى مى‌شود که مخصوص «مقربیّن» است. آن‌ها با این اراده، خیرات یقینى را مى‌طلبند. قسم دوم، اراده‌اى را پدید مى‌آورد که به «[[اصحاب یمین]]» اختصاص دارد. آنان با این اراده به سمت خیرات ‌آخرتى مى‌روند. قسم سوم باعث پیدایش اراده‌اى مى‌شود که خاص «[[اصحاب شمال]]» است. آنان با این اراده، همه همت خویش را متوجه امور دنیایى مى‌کنند.<ref> شرح المنظومه، ج‌۳، ص‌۶۴۸‌؛ شرح الاسماء، ص‌۳۴۴‌ـ‌۳۴۹؛ دررالفوائد، ج‌۲، ص‌۸۴‌.</ref>
  
اراده مربوط به آينده و رضا مربوط به گذشته يا حال است.<ref> الفروق اللغويه، ص‌34.</ref> محبت اگر به ‌معناى شهوت نباشد، مزيتى دارد كه در اراده نيست زيرا وقتى گفته مى‌شود: «اُحبّه»، يعنى هيچ نوع بدى را براى او نمى‌خواهم؛ ولى وقتى گفته مى‌شود: «اريد له الخير»، به اين معنا نيست كه هيچ‌گونه بدى را براى او نمى‌خواهم.<ref> همان، ص‌484.</ref> اراده، ميلى اختيارى ولى شوق، ميلى طبيعى است؛ افزون بر اين ‌كه گاهى شوق هست و اراده نيست و گاهى اراده هست و شوق نيست.<ref> اسفار، ج‌4، ص‌113.</ref>
+
==متعلّقات اراده==
  
'''مبادى اراده:'''
+
مقتضاى صفت اراده آن است که متعلَّق داشته باشد. اراده [[شیطان]] در [[قرآن]] فقط به چیزى تعلق گرفته است که به ضرر معنوى [[انسان]] باشد؛ مانند گمراه کردن انسان‌ها: {{متن قرآن|«وَیرِیدُ الشَّیطَانُ أَن یضِلَّهُمْ»}} ([[سوره نساء]]، ۶۰) و ایجاد دشمنى میان آنان: {{متن قرآن|«إِنَّمَا یرِیدُ الشَّیطَانُ أَن یوقِعَ بَینَکمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاء فِی الْخَمْرِ وَالْمَیسِرِ وَیصُدَّکمْ عَن ذِکرِ اللّهِ وَعَنِ الصَّلاَةِ»}}. ([[سوره مائده]]، ۹۱) قرآن با توجه به این مطلب از انسان‌ها مى‌خواهد تا در برابر اراده شیطان مقاومت و گناهانى مانند [[شراب خواری|شراب‌خوارى]] و [[قمار|قماربازى]] را که شیطان خواستار آن است، ترک کنند: {{متن قرآن|«...فَهَلْ أَنتُم مُّنتَهُونَ»}}. ([[سوره مائده]]، ۹۱) روشن است که اراده شیطان چون به انسان مرتبط است، تأثیر آن در ‌صورت مقاومت انسان، کم و در ‌صورت پذیرش یا سستى او، فراوان مى‌شود.
  
همان ‌گونه كه انجام هر فعل اختيارى به اراده مسبوق است، خود اراده نيز به مبادى و عللى مسبوق است كه باعث تحقق اراده‌اى خاص مى‌شوند. در آياتى از [[قرآن]] به برخى از اين مبادى اشاره شده؛ مانند اين‌كه [[ايمان]] آوردن انسان در پى آن است كه خداوند، ايمان را محبوب وى قرار داده در قلب او زينت دهد. ([[سوره حجرات]]/49، 7)
+
اراده انسان به امور گوناگونى تعلق مى‌گیرد. حتى ممکن است انسان به عللى مانند نادانى، گمراهى و [[لجاجت]] و ... امورى را اراده کند که از توان وى خارج است؛ چنان‌که چیزى را اراده کند که مخالف خواست تکوینى خدا است؛ مانند خروج از [[جهنم]]: {{متن قرآن|«یرِیدُونَ أَن یخْرُجُواْ مِنَ النَّارِ وَمَا هُم بِخَارِجِینَ مِنْهَا»}} ([[سوره مائده]]، ۳۷)، خاموش کردن نور خدا: {{متن قرآن|«یرِیدُونَ أَن یطْفِؤُواْ نُورَ اللّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَیأْبَى اللّهُ إِلاَّ أَن یتِمَّ نُورَهُ»}} ([[سوره توبه]]، ۳۲)، نیرنگ به [[پیامبر اسلام|پیامبر]] و خیانت به او: {{متن قرآن|«وَأَرَادُوا بِهِ کیدًا فَجَعَلْنَاهُمُ الْأَخْسَرِینَ»}} ([[سوره انبیاء]]، ۷۰) و حتی هدایت کردن گمراهانى که دیگر قابل هدایت نیستند: {{متن قرآن|«أَتُرِیدُونَ أَن تَهْدُواْ مَنْ أَضَلَّ اللّهُ»}}. ([[سوره نساء]]،‌ ۸۸)
  
[[پيامبران]] به واسطه [[وحى]] الهى، كارهاى نيك را اراده كرده و انجام مى‌دهند ([[سوره انبياء]]/21، 73). امر الهى سبب اراده برخى امور به ‌وسيله پيامبران مى‌شود. ([[سوره كهف]]/18، 79 و 82) روى‌گردانى از [[ياد ‌خدا]] باعث مى‌شود كه انسان فقط زندگى دنيا را اراده كند. ([[سوره نجم]]/53، 29) پيروى از شهوات باعث ‌مى‌شود كه شخص، انحراف ديگران را نيز اراده كند و... ([[سوره نساء]]/4، 27)
+
متعلَّق اراده انسان سبب راجح و پسندیده بودن یا مرجوح و ناپسند بودن آن اراده است. برخی امورى که اراده آن‌ها پسندیده است؛ مانند [[آخرت]]: {{متن قرآن|«وَمِنکم مَّن یرِیدُ الآخِرَةَ»}} ([[سوره آل ‌عمران]]، ۱۵۲)، ثواب آن: {{متن قرآن|«وَمَن یرِدْ ثَوَابَ الآخِرَةِ...»}} ([[سوره آل ‌عمران]]، ۱۴۵)، اصلاح: {{متن قرآن|«إِن یرِیدَا إِصْلاَحًا»}} ([[سوره نساء]]، ۳۵)، [[احصان|تحصّن]] و پاک‌دامنى: {{متن قرآن|«إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّنًا»}} ([[سوره نور]]، ۳۳)، تذکر و [[شکر|شکر]]: {{متن قرآن|« لِّمَنْ أَرَادَ أَن یذَّکرَ أَوْ أَرَادَ شُکورًا»}} ([[سوره فرقان]]، ۶۲)، وجه اللّه: {{متن قرآن|«یرِیدُونَ وَجْهَهُ»}} ([[سوره انعام]]، ۵۲)، [[عزت|عزّت]]: {{متن قرآن|«مَن کانَ یرِیدُ الْعِزَّةَ...»}} ([[سوره فاطر]]، ۱۰)، و کامل کردن دوره شیردادن به نوزاد: {{متن قرآن|«...لِمَنْ أَرَادَ أَن یتِمَّ الرَّضَاعَةَ»}} ([[سوره بقره]]، ۲۳۳).
  
از ديدگاه فلسفى، مبادى اراده به ‌ترتيب تصور، تصديق و شوق است؛ يعنى در ابتدا چيزى تصور مى‌شود و بعد از تصور، تصديق به فايده يا ضرر پيدا مى‌شود و در اثر اين تصديق، شوق به جذب منفعت كه شهوت ناميده مى‌شود يا شوق به دفع ضرر كه غضب نام دارد، پديد مى‌آيد و با قوى ‌شدن اين شوق، اراده تحقق مى‌يابد.
+
برخی امورى که اراده آن‌ها ناپسند است، مانند: [[دنیا]]: {{متن قرآن|«مِنکم مَّن یرِیدُ الدُّنْیا»}} ([[سوره آل ‌عمران]]، ۱۵۲)؛ در ‌حالى‌ که خداوند، خواهان [[آخرت]] است: {{متن قرآن|«تُرِیدُونَ عَرَضَ الدُّنْیا وَاللّهُ یرِیدُ الآخِرَةَ»}} ([[سوره انفال]]، ۶۷)، گمراهى مؤمنان و انحراف آنان از حق: {{متن قرآن|«یرِیدُونَ أَن تَضِلُّواْ السَّبِیلَ»}} ([[سوره نساء]]، ۴۴)، تحریف کلام خدا: {{متن قرآن|«یرِیدُونَ أَن یبَدِّلُوا کلَامَ اللَّهِ»}} ([[سوره فتح]]، ۱۵)، کار خلاف [[عفت]]: {{متن قرآن|«إِنَّک لَتَعْلَمُ مَا نُرِیدُ»}} ([[سوره هود]]، ۷۹)، [[ظلم]] و کج‌روى: {{متن قرآن|«وَمَن یرِدْ فِیهِ بِإِلْحَادٍ بِظُلْمٍ...»}} ([[سوره حج]]، ۲۵)، فرار از جنگ: {{متن قرآن|«إِن یرِیدُونَ إِلَّا فِرَارًا»}} ([[سوره احزاب]]، ۱۳).
  
تصديقى كه از مبادى اراده است به سه قسم تقسيم مى‌شود: اول تصديق يقينى كه تصديق به خيرات عالم عقل، يعنى داراليقين است. دوم ‌تصديق ظنى كه تصديق به خيرات محدود آخرتى است؛ خيراتى كه به ‌دليل محدود بودن، ظنى به ‌شمار مى‌آيند. سوم تصديق تخيلى كه تصديق به خيرات دنيايى است؛ خيراتى كه به ‌دليل محدوديت و قابل زوال بودن تخيلى شمرده مى‌شوند.
+
چگونگى برخورد خداوند با انسان‌ها به نوع اراده آنان بستگى دارد. اگر کسى زندگى [[دنیا]] را اراده کند، خداوند در دنیا بخشى از خواسته‌هاى وى را به او مى‌دهد؛ ولى جزاى چنین شخصى در [[آخرت]]، عذاب [[جهنم]] و دورى از رحمت و مغفرت الهى است: {{متن قرآن|«مَّن کانَ یرِیدُ الْعَاجِلَةَ عَجَّلْنَا لَهُ فِیهَا مَا نَشَاء لِمَن نُّرِیدُ ثُمَّ جَعَلْنَا لَهُ جَهَنَّمَ یصْلاهَا مَذْمُومًا مَّدْحُورًا»}} ([[سوره اسراء]]، ۱۸) و اگر کسى زندگى آخرت را اراده کند و براى رسیدن به آن به ‌گونه‌اى شایسته بکوشد و به [[توحید]] و [[نبوت]] و [[معاد]] اعتقاد داشته باشد، خداوند از او تشکر مى‌کند. به این صورت که افزون بر پذیرش اعمال وى و اعطاى [[ثواب]] به او، وى را ستایش نیز مى‌کند: {{متن قرآن|«وَمَنْ أَرَادَ الآخِرَةَ وَسَعَى لَهَا سَعْیهَا وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَئِک کانَ سَعْیهُم مَّشْکورًا»}}. ([[سوره اسراء]]، ۱۹)<ref> المیزان، ج‌۱۳، ص‌۶۳‌ـ‌۶۶‌.</ref>
  
قسم اول منشأ پيدايش اراده‌اى مى‌شود كه مخصوص مقربان است. آن‌ها با اين اراده، خيرات يقينى را مى‌طلبند. قسم دوم، اراده‌اى را پديد مى‌آورد كه به اصحاب يمين اختصاص دارد. آنان با اين اراده به سمت خيرات ‌آخرتى مى‌روند. قسم سوم باعث پيدايش اراده‌اى مى‌شود كه خاص اصحاب شمال است. آنان با اين اراده، همه همت خويش را متوجه امور دنيايى مى‌كنند.<ref> شرح المنظومه، ج‌3، ص‌648‌؛ شرح الاسماء، ص‌344‌ـ‌349؛ دررالفوائد، ج‌2، ص‌84‌.</ref>
+
ناگفته نماند که مقصود از اراده دنیا در آیات [[قرآن]]، آن است که شخص دنیا را به ‌صورت مستقل قصد نماید و از آخرت اعراض و آن را فراموش کند؛<ref> همان، ص‌۶۳‌.</ref> پس انسان مى‌تواند هم دنیا و هم آخرت را اراده کند به این صورت که دنیا را به تبع آخرت بخواهد.<ref> مجمع‌البیان، ج‌۶، ص‌۶۲۸‌.</ref>
  
'''متعلّقات اراده:'''
+
گاهى انسان، اراده‌اى را به دیگرى نسبت مى‌دهد که در وى وجود ندارد؛ چنان‌که کافران قوم [[حضرت نوح]] علیه‌السلام درباره حضرت به قوم خویش گفتند: او اراده کرده است بر شما برترى طلبد: {{متن قرآن|« یرِیدُ أَن یتَفَضَّلَ عَلَیکمْ»}} ([[سوره مؤمنون]]، ۲۴).
  
مقتضاى صفت اراده آن است كه متعلَّق داشته باشد. اراده [[شيطان]] در [[قرآن]] فقط به چيزى تعلق گرفته است كه به ضرر معنوى انسان باشد؛ مانند گمراه كردن انسان‌ها: «و ‌يُريدُ الشَّيطنُ اَن يُضِلَّهُم» ([[سوره نساء]]/4، 60) و ايجاد دشمنى ميان آنان: «اِنَّما يُريدُ الشَّيطنُ اَن يوقِعَ بَينَكُمُ العَدوةَ والبَغضاءَ فِى الخَمرِ والمَيسِرِ و يَصُدَّكُم عَن ذِكرِ اللّهِ و عَنِ الصَّلوةِ». ([[سوره مائده]]/5، 91) قرآن با توجه به اين مطلب از انسان‌ها مى‌خواهد تا در برابر اراده شيطان مقاومت و گناهانى مانند شراب‌خوارى و قماربازى را كه شيطان خواستار آن است، ترك كنند: «...فَهَل اَنتُم مُنتَهون». ([[سوره مائده]]/5، 91) روشن است كه اراده شيطان چون به انسان مرتبط است، تأثير آن در ‌صورت مقاومت انسان كم و در ‌صورت پذيرش يا سستى او فراوان مى‌شود.
+
گاهى هم برخى وجود اراده‌اى را در خود ادعا مى‌کنند که در آن‌ها وجود ندارد؛ چنان‌که منافقان ادعا مى‌کنند که اراده آنان احسان‌کردن است: {{متن قرآن|«إِنْ أَرَدْنَا إِلاَّ إِحْسَانًا...»}} ([[سوره نساء]]، ۶۲).
 
+
==پانویس==
اراده انسان به امور گوناگونى تعلق مى‌گيرد. حتى ممكن است انسان به عللى مانند نادانى، گمراهى و لجاجت و اشتياق وافر به هدايت ديگران امورى را اراده كند كه از توان وى خارج است؛ چنان‌كه چيزى را اراده كند كه مخالف خواست تكوينى خدا است؛ مانند خروج از جهنم: «يُريدونَ اَن يَخرُجوا مِنَ النّارِ و ما هُم بِخرِجينَ مِنها» ([[سوره مائده]]/5، 37)، خاموش كردن نور خدا: «يُريدونَ اَن يُطفِوا نورَاللّهِ بِاَفوهِهِم و يَأبَى اللّهُ اِلاّ اَن يُتِمَّ نورَهُ» ([[سوره توبه]]/9، 32) نيز 8 [[سوره صف]]/61، نيرنگ به پيامبر و خيانت به او: «و‌اَرادوا بِهِ كَيدًا فَجَعَلنهُمُ الاَخسَرين» ([[سوره انبياء]]/21، 70؛ [[سوره انفال]]/8، 62 و 71) و هدايت كردن گمراهانى كه ديگر قابل هدايت نيستند: «اَتُريدونَ اَن تَهدوا مَن اَضَلَّ اللّهُ». ([[سوره نساء]]/4،‌88)
 
 
 
متعلَّق اراده انسان سبب راجح و پسنديده بودن يا مرجوح و ناپسند بودن آن اراده است. امورى كه اراده آن‌ها پسنديده است؛ مانند آخرت: «و ‌مِنكُم مَن يُريدُ الأخِرَةَ» ([[سوره آل ‌عمران]]/3، 152)، ثواب آن: «و‌مَن يُرِد ثَوابَ الأخِرَةِ‌...» ([[سوره آل ‌عمران]]/3، 145)، اصلاح: «اِن يُريدا اِصلحـًا» ([[سوره نساء]]/4، 35)، تحصن و پاك‌دامنى: «اِن اَرَدنَ تَحَصُّنـًا» ([[سوره نور]]/24، 33)، تذكّر و شكر: «لِمَن اَرادَ اَن يَذَّكَّرَ اَو اَرادَ شُكورا» ([[سوره فرقان]]/25، 62)، وجه اللّه: «يُريدونَ وجهَهُ» ([[سوره انعام]]/6، 52)، عزّت: «مَن كانَ يُريدُ العِزَّةَ‌...» ([[سوره فاطر]]/35، 10)، و كامل كردن دوره شير دادن به نوزاد: «...لِمَن اَرادَ اَن يُتِمَّ الرَّضاعَةَ» ([[سوره بقره]]/2، 233)؛ البته پدر و مادر با مشورت با يكديگر مى‌توانند نوزاد را از شير بگيرند؛ چنان‌كه مى‌توانند نوزاد را به دايه بسپارند تا او را شير دهد ([[سوره بقره]]/2، 233).
 
 
 
از ‌ديگر آياتى كه به اراده پسنديده انسان اشاره دارد، عبارت‌اند از: [[سوره توبه]]/9،46؛ [[سوره قصص]]/28،27؛ [[سوره ابراهيم]]/14، 100؛ [[سوره قصص]]/28، 19؛ [[سوره مائده]]/5، 113؛ [[سوره مائده]]/5، 29؛ [[سوره كهف]]/18، 79.
 
 
 
امورى كه اراده آن‌ها ناپسند است؛ مانند دنيا: «مِنكُم مَن يُريدُ الدُّنيا» ([[سوره آل ‌عمران]]/3، 152) و ثواب آن: «و ‌مَن يُرِد ثَوابَ الدُّنيا‌...» ([[سوره آل‌ عمران]]/3،145)؛ در ‌حالى‌ كه خداوند، خواهان [[آخرت]] است: «تُريدُونَ عَرَضَ الدُّنيا واللّهُ يُريدُ الأخِرَةَ» ([[سوره انفال]]/8‌، 67)، گمراهى مؤمنان و انحراف آنان از حق: «يُريدونَ اَن تَضِلُّوا السَّبيل» ([[سوره نساء]]/4،44)، و «يُريدُ الَّذينَ يَتَّبِعونَ الشَّهَوتِ اَن تَميلوا» ([[سوره نساء]]/4، 27)، تحريف كلام خدا: «يُريدونَ اَن يُبَدِّلوا كَلمَ اللّهِ» ([[سوره فتح]]/48، 15)، كار خلاف عفت: «اِنَّكَ لَتَعلَمُ ما نُريد» ([[سوره هود]]/11، 79) نيز 25 [[سوره يوسف]]/12، ظلم و كج‌روى: «و‌مَن يُرِد فيهِ بِاِلحاد بِظُلم‌...» ([[سوره حج]]/22،25)، فرار از جنگ: «اِن يُريدونَ اِلاّ فِرارا» ([[سوره احزاب]]/33، 13)، حلول غضب پروردگار: «اَم اَرَدتُم اَن يَحِلَّ عَلَيكُم غَضَبٌ مِن رَبِّكُم» ([[سوره طه]]/20،86).
 
 
 
از ديگر آياتى كه به اراده ناپسند انسان اشاره دارد، عبارت‌اند از: [[سوره نساء]]/4، 91؛ [[سوره نساء]]/4، 150؛ [[سوره صافات]]/37، 86؛ [[سوره نساء]]/4، 144؛ [[سوره قيامت]]/75، 5؛ [[سوره بقره]]/2، 108؛ [[سوره اسراء]]/17، 103؛ [[سوره مدثر]]/74، 52.
 
 
 
در ‌آيه‌اى نيز بيان شده كه [[آخرت]] براى كسانى است كه طالب برترى‌طلبى در زمين و فساد نباشند. از اين آيه استفاده مى‌شود كه اراده برترى‌طلبى در زمين و فساد ناپسند است: «تِلكَ الدّارُ الأخِرَةُ نَجعَلُها لِلَّذينَ لايُريدونَ عُلُوًّا فِى الاَرضِ ولافَسادًا». ([[سوره قصص]]/28، 83)
 
 
 
چگونگى برخورد خداوند با انسان‌ها به نوع اراده آنان بستگى دارد. اگر كسى زندگى دنيا را اراده كند، خداوند در دنيا بخشى از خواسته‌هاى وى را به او مى‌دهد؛ ولى جزاى چنين شخصى در [[آخرت]]، عذاب جهنم و دورى از رحمت و مغفرت الهى است: «مَن كانَ يُريدُ العاجِلَةَ عَجَّلنا لَهُ فيها ما نَشاءُ لِمَن نُريدُ ثُمَّ جَعَلنا لَهُ جَهَنَّمَ يَصلها مَذمومـًا مَدحورا» ([[سوره اسراء]]/17، 18) و اگر كسى زندگى آخرت را اراده كند و براى رسيدن به آن به ‌گونه‌اى شايسته بكوشد و به [[توحيد]] و [[نبوت]] و [[معاد]] اعتقاد داشته باشد، خداوند از او تشكر مى‌كند. به اين صورت كه افزون بر پذيرش اعمال وى و اعطاى ثواب به او وى را ستايش نيز مى‌كند: «و ‌مَن اَرادَ الأخِرَةَ و سَعى لَها سَعيَها و هُوَ مُؤمِنٌ فَاُولئِ كَ كانَ سَعيُهُم مَشكورا». ([[سوره اسراء]]/17، 19)<ref> الميزان، ج‌13، ص‌63‌ـ‌66‌.</ref>
 
 
 
اين مطلب در آيات ديگرى نيز بيان شده است؛ مانند: [[سوره آل ‌عمران]]/3، 145؛ [[سوره شورى]]/42، 20؛ [[سوره هود]]/11، 15‌ـ‌16؛ بنابراين خداوند هم به كسانى‌ كه دنيا را مى‌خواهند و هم به كسانى‌ كه آخرت را اراده مى‌كنند، از عطاى خويش يارى مى‌رساند: «كُلاًّ نُمِدُّ هـؤُلاءِ و هـؤُلاءِ مِن عَطَـاءِ رَبِّكَ». ([[سوره اسراء]]/17، 20) ناگفته نماند كه مقصود از اراده دنيا در آيات [[قرآن]]، آن است كه شخص دنيا را به ‌صورت مستقل قصد و از آخرت اعراض و آن را فراموش كند؛<ref> همان، ص‌63‌.</ref> پس انسان مى‌تواند هم دنيا و هم آخرت را اراده كند به اين صورت كه دنيا را به تبع آخرت بخواهد.<ref> مجمع‌البيان، ج‌6، ص‌628‌.</ref>
 
 
 
گاهى انسان، اراده‌اى را به ديگرى نسبت مى‌دهد كه در وى وجود ندارد؛ چنان‌كه كافران قوم [[حضرت نوح]] عليه‌السلام درباره حضرت به قوم خويش گفتند: او اراده كرده است بر شما برترى طلبد: «يُريدُ اَن يَتَفَضَّلَ عَلَيكُم». ([[سوره مؤمنون]]/23، 24) نيز 110 [[سوره اعراف]]/7 و 19 [[سوره قصص]]/28.
 
 
 
گاهى هم برخى وجود اراده‌اى را در خود ادعا مى‌كنند كه در آن‌ها وجود ندارد؛ چنان‌كه منافقان ادعا مى‌كنند كه اراده آنان احسان‌كردن است: «اِن اَرَدنا اِلاّ اِحسنـًا‌...». ([[سوره نساء]]/4، 62)
 
 
 
==پانویس ==
 
 
<references />
 
<references />
(21)‌. الميزان، ج‌13، ص‌59‌ـ‌60 و 346.
+
==منابع==
 
+
*[[دائرة المعارف قرآن کریم (کتاب)|دایرةالمعارف قرآن کریم]]، جلد ۲، مدخل "اراده"، از محمدحسین حشمت‌پور.
 
+
[[رده:واژگان قرآنی]]
(23)‌. اسفار، ج6‌، ص336؛ شرح‌المنظومه، ج3، ص648.
+
[[رده:اخلاق فردی]]
 
+
[[رده:اصطلاحات کلامی]]
 
 
===منابع===
 
 
 
دایره المعارف قرآن کریم، جلد مدخل اراده، از محمدحسین حشمت‌پور و بخش فلسفه و کلام.
 
 
 
[[رده: اخلاق فردی]]
 

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۰ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۱:۴۵

«اراده» حالت یا صفتى است که پس از تصور منفعت یا مصلحت در انسان حاصل شده و موجب ترجیح آگاهانه یکى از دو طرف فعل و ترک مى‌شود. کلمه اراده و مشتقات آن در قرآن کریم ۹۰ بار بکار رفته و ضمن آن به موارد گوناگون اراده انسان‌ها مانند اراده خوبى‌ها و بدى‌ها و یا اراده دنیا و آخرت اشاره شده است.

واژه‌شناسی

«اراده»، مصدر باب افعال از ماده «رَوْد» به ‌معناى خواستن و به چیزى میل و رغبت کردن،[۱] و یا به ‌معناى طلب و رفت و آمد در جستجوى چیزى[۲] است.

تعریف اراده

اراده در فلسفه و کلام به ‌صورت‌هاى گوناگونى تعریف شده است، مانند: حالتى که پس از تصور منافع و مصالح براى فاعل حاصل مى‌شود؛[۳] یا صفتى که صاحبش را به یکى از دو طرف مقدور سوق مى‌دهد؛[۴] یا صفتى که به واسطه آن، از دو طرفِ ممکن یک طرف همراه با علم و شعور ترجیح داده مى‌شود؛[۵] و یا علمى که سبب صدور فعل مى‌شود بدون آن‌که این صدور از روى کراهت و جبر باشد؛[۶] شوق مؤکدى که به دنبال ادراک امر ملائم پدید مى‌آید، چه ادراک یقینى باشد و چه ظنّى یا تخیّلى؛[۷] شوق به برطرف کردن نقصى که شخص در وجود خود مى‌بیند؛[۸] قصدى که به دنبال جزمِ حاصل از ادراک تصورى و تصدیقى پدید مى‌آید؛[۹] عزم راسخى که پس از مقدمات فعل، یعنى تصور و تصدیق و میل و جزم و عزم پدید مى‌آید.[۱۰] برخى نیز اراده را معنایى منافى با کراهت و اضطرار دانسته‌اند.[۱۱]

در معنایى جامع مى‌توان اراده را حالت یا صفتى دانست که پس از تصور منفعت یا مصلحت در فاعل حاصل شده و موجب ترجیح یکى از دو طرف مى‌شود؛ بنابراین برخى از تعاریف پیشین نادرست است و برخى نیز تعریف دقیق اراده نیستند؛ بلکه از لوازم آن شمرده مى‌شوند.

اراده در انسان، از کیفیات نفسانیه (امور وجدانى مانند لذت و درد) بوده و شناختن آن براى او آسان است؛ ولى علم به ماهیت آن و نیز تعریف دقیق آن مشکل است.[۱۲] در عرفان، اراده یکى از منازل سلوک دانسته شده است و برخى آن را نخستین درجه از سلوک عارفان دانسته و گفته‌اند: در چنگ زدن به ‌دست‌گیره محکم (الهى) رغبتى است که باعث مى‌شود باطن شخص براى اتصال حقیقى به عالم قدس به ‌سوى آن حرکت کند. این رغبت در پى تصدیق جازم (خواه از راه یقین برهانى بدست آید یا اعتقاد ایمانى) حاصل ‌مى‌شود.[۱۳]

برخى دیگر در تبیین آن گفته‌اند: نفس را از خواسته‌هایش منع کردن و او را به اوامر حق و رضا به قضاى او متوجه ساختن، یا ترک کردن عادت و ترک فرورفتن در شهوات و غفلت از حق و توجه به امور دنیایى،[۱۴] یا انگیزه‌هاى حقیقی را از روى میل و رغبت اجابت ‌کردن،[۱۵] یا دل را به طلب حق متوجه ساختن،[۱۶] یا مبدأ محبت یا پاره‌اى از آتش محبت که در دل مى‌افتد و شخص را به اجابت انگیزه‌هاى حقیقت سوق مى‌دهد.[۱۷]

اِسناد اراده به موجوداتى مانند دیوار (سوره کهف، ۷۷) که داراى شعور نیستند، مَجاز است؛[۱۸] البته در این خصوص باید به این نکته توجه داشت که نگاه ما به موجودات، دو گونه است: گاهى با دید واقعى و حقیقى به اصل حقیقت وجود بدون در نظر گرفتن مراتب آن نظر مى‌کنیم. در این صورت تمام موجودات، حتى جمادات به ‌اندازه بهره‌اى که از وجود دارند، داراى علم و شعور و اراده‌اند و اسناد اراده به آن‌ها حقیقى است؛ ولى گاهى با دید ظاهرى به مقایسه بین مراتب وجود مى‌پردازیم. با این دید، موجودات به دو بخش با شعور و فاقد شعور تقسیم مى‌شوند و اسناد اراده به قسم اول حقیقت و به قسم دوم مجاز خواهد بود؛ بنابراین اراده مانند وجود، مشترک معنوى است که حقیقت آن واحد، ولى داراى مراتب است.[۱۹]

اراده گاهى به خداوند اسناد داده مى‌شود که وجود آن در او به نحو ایجاب و فعلیت است، و گاهى نیز به غیرخدا اسناد داده مى‌شود. اراده در موجوداتى مانند انسان به ‌گونه امکان و استعداد است.[۲۰] اراده انسان چون در طول اراده تکوینى خدا قرار دارد، همیشه مقهور آن است.

موضوع این مقاله، اراده غیرخداوند است که در قرآن ۹۰ بار بکار رفته و ضمن آن به موارد گوناگون اراده انسان‌ها مانند اراده خوبى‌ها، اراده بدى‌ها، اراده دنیا، اراده آخرت، اراده پاداش گرفتن، اراده برترى یافتن، اراده وجه الله، اراده عزت، یا اراده امورى که توانایى انجام آن‌ها را ندارند، اشاره و نیز بیان شده که اراده شیطان، گمراه کردن انسان‌ها و ایجاد دشمنى بین آن‌ها است.

تفاوت اراده با دیگر عناوین مشابه

اراده با عناوین مشابهى نظیر اختیار، مشیت و قصد فرق دارد و این تفاوت چنین تبیین مى‌شود:

۱. اراده با اختیار ترادف ندارد؛ زیرا اولاً از آن جا که اختیار از «خیر» مشتق شده، به آنچه خیر است یا خیر دیده مى‌شود، تعلق مى‌گیرد و تعلق اراده به آنچه شرّ است یا شرّ دیده مى‌شود نیز ممکن است. ثانیاً در حالت اجبار و اکراه و نیز در حالت اضطرار، اختیار تحقق نمى‌یابد، ولى اراده در این دو حال نیز حاصل مى‌شود.[۲۱](سوره نور، ۳۳) این دو فرق به استعمال واژه‌هاى اراده و اختیار مربوط است.

۲. اراده و مشیت گاهى مترادف به نظر مى‌آیند ولى با هم تفاوت نیز دارند، زیرا مشیت، صرفاً خواستن چیزى است، ولى اراده به سمت آن چیز رفتن و اقدام کردن است و روشن است که گاهى چیزى خواسته مى‌شود ولى اراده بر انجام آن تعلق نمى‌گیرد؛ از این ‌رو مى‌توان گفت: مشیت، مرتبه ضعیف اراده است که با فعل فاصله دارد و اراده، مرتبه قوى مشیت و متصل به فعل است.[۲۲] در نگاه دیگر، اراده از تعیّنات مشیّت و متأخّر از آن است؛[۲۳] زیرا مشیّت مربوط به مرتبه علم، و اراده مربوط به مرتبه خارج است.

۳. اراده با قصد نیز مغایر است؛ زیرا قصد فقط به فعل خود قصدکننده تعلق مى‌گیرد؛ ولى اراده هم به فعل اراده‌کننده و هم به فعل غیرش متعلق مى‌شود.[۲۴] افزون بر این در معناى قصد، نوعى میانه‌روى نیز مورد نظر است.[۲۵]

اراده با عناوین دیگرى مانند قدرت، شهوت و میل، تمنّى و رضا، محبت و شوق که ممکن است با اراده یکى دانسته شوند نیز تفاوت دارد؛ زیرا قدرت صاحبش را به دو طرف فعل و ترک متمکن مى‌سازد ولى اراده یکى از دو طرف را ترجیح مى‌دهد. گاهى اراده هست و شهوت نیست؛ مانند خوردن دارویى تلخ که براى انسان مفید است و گاهى شهوت هست و اراده نیست؛ مانند این‌که انسان از خوردن غذاى لذیذى که براى وى مضر است، امتناع مى‌ورزد.[۲۶] اراده بنا به نظر برخى محققان فقط به مقدورى که زمان آن نیز گذشته نباشد تعلق مى‌گیرد، ولى تمنّى به امر مقدور و غیرمقدور و نیز به امر گذشته و آینده تعلق مى‌گیرد.[۲۷] اراده مربوط به آینده و رضا مربوط به گذشته یا حال است.[۲۸] محبت، مزیتى دارد که در اراده نیست زیرا وقتى گفته مى‌شود: «اُحبّه»، یعنى هیچ نوع بدى را براى او نمى‌خواهم؛ ولى وقتى گفته مى‌شود: «ارید له الخیر»، به این معنا نیست که هیچ‌گونه بدى را براى او نمى‌خواهم.[۲۹] اراده، میلى اختیارى ولى شوق، میلى طبیعى است؛ افزون بر این ‌که گاهى شوق هست و اراده نیست و گاهى اراده هست و شوق نیست.[۳۰]

مبادى اراده

همان ‌گونه که انجام هر فعل اختیارى به اراده مسبوق است، خود اراده نیز به مبادى و عللى مسبوق است که باعث تحقق اراده‌اى خاص مى‌شوند. در آیاتى از قرآن به برخى از این مبادى اشاره شده؛ مانند این‌که ایمان آوردن انسان در پى آن است که خداوند، ایمان را محبوب وى قرار داده در قلب او زینت دهد (سوره حجرات، ۷).

پیامبران به واسطه وحى الهى، کارهاى نیک را اراده کرده و انجام مى‌دهند (سوره انبیاء، ۷۳). امر الهى سبب اراده برخى امور به ‌وسیله پیامبران مى‌شود. (سوره کهف، ۷۹ و ۸۲) روى‌گردانى از یاد ‌خدا باعث مى‌شود که انسان فقط زندگى دنیا را اراده کند. (سوره نجم، ۲۹) پیروى از شهوات باعث ‌مى‌شود که شخص، انحراف دیگران را نیز اراده کند و... (سوره نساء، ۲۷).

از دیدگاه فلسفى، مبادى اراده به ‌ترتیب تصور، تصدیق و شوق است؛ یعنى در ابتدا چیزى تصور مى‌شود و بعد از تصور، تصدیق به فایده یا ضرر پیدا مى‌شود و در اثر این تصدیق، شوق به جذب منفعت که شهوت نامیده مى‌شود یا شوق به دفع ضرر که غضب نام دارد، پدید مى‌آید و با قوى ‌شدن این شوق، اراده تحقق مى‌یابد.

تصدیقى که از مبادى اراده است به سه قسم تقسیم مى‌شود: اول تصدیق یقینى که تصدیق به خیرات عالم عقل، یعنى دارالیقین است. دوم ‌تصدیق ظنى که تصدیق به خیرات محدود آخرتى است؛ خیراتى که به ‌دلیل محدود بودن، ظنى به ‌شمار مى‌آیند. سوم تصدیق تخیلى که تصدیق به خیرات دنیایى است؛ خیراتى که به ‌دلیل محدودیت و قابل زوال بودن تخیلى شمرده مى‌شوند.

قسم اول منشأ پیدایش اراده‌اى مى‌شود که مخصوص «مقربیّن» است. آن‌ها با این اراده، خیرات یقینى را مى‌طلبند. قسم دوم، اراده‌اى را پدید مى‌آورد که به «اصحاب یمین» اختصاص دارد. آنان با این اراده به سمت خیرات ‌آخرتى مى‌روند. قسم سوم باعث پیدایش اراده‌اى مى‌شود که خاص «اصحاب شمال» است. آنان با این اراده، همه همت خویش را متوجه امور دنیایى مى‌کنند.[۳۱]

متعلّقات اراده

مقتضاى صفت اراده آن است که متعلَّق داشته باشد. اراده شیطان در قرآن فقط به چیزى تعلق گرفته است که به ضرر معنوى انسان باشد؛ مانند گمراه کردن انسان‌ها: «وَیرِیدُ الشَّیطَانُ أَن یضِلَّهُمْ» (سوره نساء، ۶۰) و ایجاد دشمنى میان آنان: «إِنَّمَا یرِیدُ الشَّیطَانُ أَن یوقِعَ بَینَکمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاء فِی الْخَمْرِ وَالْمَیسِرِ وَیصُدَّکمْ عَن ذِکرِ اللّهِ وَعَنِ الصَّلاَةِ». (سوره مائده، ۹۱) قرآن با توجه به این مطلب از انسان‌ها مى‌خواهد تا در برابر اراده شیطان مقاومت و گناهانى مانند شراب‌خوارى و قماربازى را که شیطان خواستار آن است، ترک کنند: «...فَهَلْ أَنتُم مُّنتَهُونَ». (سوره مائده، ۹۱) روشن است که اراده شیطان چون به انسان مرتبط است، تأثیر آن در ‌صورت مقاومت انسان، کم و در ‌صورت پذیرش یا سستى او، فراوان مى‌شود.

اراده انسان به امور گوناگونى تعلق مى‌گیرد. حتى ممکن است انسان به عللى مانند نادانى، گمراهى و لجاجت و ... امورى را اراده کند که از توان وى خارج است؛ چنان‌که چیزى را اراده کند که مخالف خواست تکوینى خدا است؛ مانند خروج از جهنم: «یرِیدُونَ أَن یخْرُجُواْ مِنَ النَّارِ وَمَا هُم بِخَارِجِینَ مِنْهَا» (سوره مائده، ۳۷)، خاموش کردن نور خدا: «یرِیدُونَ أَن یطْفِؤُواْ نُورَ اللّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَیأْبَى اللّهُ إِلاَّ أَن یتِمَّ نُورَهُ» (سوره توبه، ۳۲)، نیرنگ به پیامبر و خیانت به او: «وَأَرَادُوا بِهِ کیدًا فَجَعَلْنَاهُمُ الْأَخْسَرِینَ» (سوره انبیاء، ۷۰) و حتی هدایت کردن گمراهانى که دیگر قابل هدایت نیستند: «أَتُرِیدُونَ أَن تَهْدُواْ مَنْ أَضَلَّ اللّهُ». (سوره نساء،‌ ۸۸)

متعلَّق اراده انسان سبب راجح و پسندیده بودن یا مرجوح و ناپسند بودن آن اراده است. برخی امورى که اراده آن‌ها پسندیده است؛ مانند آخرت: «وَمِنکم مَّن یرِیدُ الآخِرَةَ» (سوره آل ‌عمران، ۱۵۲)، ثواب آن: «وَمَن یرِدْ ثَوَابَ الآخِرَةِ...» (سوره آل ‌عمران، ۱۴۵)، اصلاح: «إِن یرِیدَا إِصْلاَحًا» (سوره نساء، ۳۵)، تحصّن و پاک‌دامنى: «إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّنًا» (سوره نور، ۳۳)، تذکر و شکر: « لِّمَنْ أَرَادَ أَن یذَّکرَ أَوْ أَرَادَ شُکورًا» (سوره فرقان، ۶۲)، وجه اللّه: «یرِیدُونَ وَجْهَهُ» (سوره انعام، ۵۲)، عزّت: «مَن کانَ یرِیدُ الْعِزَّةَ...» (سوره فاطر، ۱۰)، و کامل کردن دوره شیردادن به نوزاد: «...لِمَنْ أَرَادَ أَن یتِمَّ الرَّضَاعَةَ» (سوره بقره، ۲۳۳).

برخی امورى که اراده آن‌ها ناپسند است، مانند: دنیا: «مِنکم مَّن یرِیدُ الدُّنْیا» (سوره آل ‌عمران، ۱۵۲)؛ در ‌حالى‌ که خداوند، خواهان آخرت است: «تُرِیدُونَ عَرَضَ الدُّنْیا وَاللّهُ یرِیدُ الآخِرَةَ» (سوره انفال، ۶۷)، گمراهى مؤمنان و انحراف آنان از حق: «یرِیدُونَ أَن تَضِلُّواْ السَّبِیلَ» (سوره نساء، ۴۴)، تحریف کلام خدا: «یرِیدُونَ أَن یبَدِّلُوا کلَامَ اللَّهِ» (سوره فتح، ۱۵)، کار خلاف عفت: «إِنَّک لَتَعْلَمُ مَا نُرِیدُ» (سوره هود، ۷۹)، ظلم و کج‌روى: «وَمَن یرِدْ فِیهِ بِإِلْحَادٍ بِظُلْمٍ...» (سوره حج، ۲۵)، فرار از جنگ: «إِن یرِیدُونَ إِلَّا فِرَارًا» (سوره احزاب، ۱۳).

چگونگى برخورد خداوند با انسان‌ها به نوع اراده آنان بستگى دارد. اگر کسى زندگى دنیا را اراده کند، خداوند در دنیا بخشى از خواسته‌هاى وى را به او مى‌دهد؛ ولى جزاى چنین شخصى در آخرت، عذاب جهنم و دورى از رحمت و مغفرت الهى است: «مَّن کانَ یرِیدُ الْعَاجِلَةَ عَجَّلْنَا لَهُ فِیهَا مَا نَشَاء لِمَن نُّرِیدُ ثُمَّ جَعَلْنَا لَهُ جَهَنَّمَ یصْلاهَا مَذْمُومًا مَّدْحُورًا» (سوره اسراء، ۱۸) و اگر کسى زندگى آخرت را اراده کند و براى رسیدن به آن به ‌گونه‌اى شایسته بکوشد و به توحید و نبوت و معاد اعتقاد داشته باشد، خداوند از او تشکر مى‌کند. به این صورت که افزون بر پذیرش اعمال وى و اعطاى ثواب به او، وى را ستایش نیز مى‌کند: «وَمَنْ أَرَادَ الآخِرَةَ وَسَعَى لَهَا سَعْیهَا وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَئِک کانَ سَعْیهُم مَّشْکورًا». (سوره اسراء، ۱۹)[۳۲]

ناگفته نماند که مقصود از اراده دنیا در آیات قرآن، آن است که شخص دنیا را به ‌صورت مستقل قصد نماید و از آخرت اعراض و آن را فراموش کند؛[۳۳] پس انسان مى‌تواند هم دنیا و هم آخرت را اراده کند به این صورت که دنیا را به تبع آخرت بخواهد.[۳۴]

گاهى انسان، اراده‌اى را به دیگرى نسبت مى‌دهد که در وى وجود ندارد؛ چنان‌که کافران قوم حضرت نوح علیه‌السلام درباره حضرت به قوم خویش گفتند: او اراده کرده است بر شما برترى طلبد: « یرِیدُ أَن یتَفَضَّلَ عَلَیکمْ» (سوره مؤمنون، ۲۴).

گاهى هم برخى وجود اراده‌اى را در خود ادعا مى‌کنند که در آن‌ها وجود ندارد؛ چنان‌که منافقان ادعا مى‌کنند که اراده آنان احسان‌کردن است: «إِنْ أَرَدْنَا إِلاَّ إِحْسَانًا...» (سوره نساء، ۶۲).

پانویس

  1. القاموس‌المحیط، ج‌۱، ص‌۴۱۵ «رود».
  2. اقرب‌الموارد، ج۲، ص۴۵۵ «رود»؛ شمس‌العلوم، ج۴، ص۲۶۸۱؛ المنجد، ص‌۲۸۶ «راد».
  3. گوهر مراد، ص‌۲۵۰.
  4. شرح المنظومه، ج‌۳، ص‌۶۴۷‌.
  5. المیزان، ج‌۱، ص‌۱۰۶.
  6. درة‌التاج، ص‌۵۶۹.
  7. شرح المنظومه، ج‌۳، ص‌۶۴۸‌.
  8. تهافت التهافت، ص‌۴۲.
  9. شرح المنظومه، ج‌۳، ص‌۶۴۷‌.
  10. شرح المنظومه، ج‌۳، ص‌۶۴۷‌.
  11. المصطلحات الکلامیه، ص‌۱۵.
  12. اسفار، ج‌۶، ص‌۳۳۵‌ـ‌۳۳۶.
  13. الاشارات و التنبیهات، ج‌۳، ص‌۳۷۸.
  14. الطبقات الصوفیه، ص‌۴۷۵.
  15. شرح منازل السائرین، ص‌۶۶.
  16. مصطلحات التصوف، ص‌۴۷.
  17. همان، ص‌۷۶‌ـ‌۹۶.
  18. المیزان، ج‌۱۳، ص‌۵۹‌ـ‌۶۰ و ۳۴۶
  19. اسفار، ج‌۶، ص۳۳۵‌ـ‌۳۳۶؛ الدرر الفوائد، ج‌۲، ص‌۷۹.
  20. اسفار، ج۶‌، ص۳۳۶; شرح‌المنظومه، ج۳، ص۶۴۸.
  21. الفروق اللغویه، ص‌۲۸.
  22. همان، ص‌۳۵، ش ۱۳۸.
  23. شرح فصوص الحکم، ص‌۸۱۶‌ـ‌۸۱۷‌.
  24. الفروق اللغویه، ص‌۴۲۹.
  25. نثر طوبى، ج‌۲، ص‌۳۰۱.
  26. اسفار، ج۴، ص۱۱۳؛ کشاف‌اصطلاحات الفنون، ج۱، ص‌۱۳۲‌ـ‌۱۳۶؛ الفروق اللغویه، ص‌۳۴.
  27. کشاف اصطلاحات‌الفنون، ج۱، ص۱۳۶‌ـ‌۱۳۲؛ الفروق‌اللغویه، ص‌۱۴۲.
  28. الفروق اللغویه، ص‌۳۴.
  29. همان، ص‌۴۸۴.
  30. اسفار، ج‌۴، ص‌۱۱۳.
  31. شرح المنظومه، ج‌۳، ص‌۶۴۸‌؛ شرح الاسماء، ص‌۳۴۴‌ـ‌۳۴۹؛ دررالفوائد، ج‌۲، ص‌۸۴‌.
  32. المیزان، ج‌۱۳، ص‌۶۳‌ـ‌۶۶‌.
  33. همان، ص‌۶۳‌.
  34. مجمع‌البیان، ج‌۶، ص‌۶۲۸‌.

منابع