احمد بن موسی بن جعفر: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
 
(۴ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
{{مقاله از یک نشریه}}
+
'''«سید امیر احمد بن موسی (علیه‌السلام)»''' معروف به «شاهچراغ»، فرزند بزرگوار [[امام موسی کاظم علیه السلام|امام کاظم]] (علیه‌السلام) است. ایشان در زمان خلافت [[مأمون]] بین سالهاى ۱۹۸ تا ۲۰۳ قمری با جمعى از نزدیکان و محبان [[اهل البیت|اهل بیت]] از [[مدینه|مدینه]] به سوی طوس حرکت کرد و در این مسیر در نزدیک [[شیراز|شیراز]] در جنگ با نیروهاى حکومت، به [[شهادت در راه خدا|شهادت]] رسید. در [[تقوا]] و پارسایی او همین بس که پس از شهادت پدرش، علی‌رغم این که مردم با او به عنوان جانشین امام هفتم [[بیعت]] کردند، اما او از آنان برای برادرش [[امام رضا علیه السلام|علی بن موسی الرضا]] (علیه‌السلام) بیعت گرفت.[[پرونده:Shahcheragh.jpg|بندانگشتی|مرقد احمد بن موسی، شاهچراغ]]
 +
==نسب احمد بن موسی==
  
بيش از هزار و دويست سال است كه منطقه فارس متبرّك به وجود احمد بن موسي است. او يكي از شخصيت هاي معنوي و از رجال بزرگ شيعه به شمار مي رود. احمد فرزند و برادر امام و فرزند و برادر شهيد است. پدرش موسي بن جعفر عليه السلام يگانه عصر و هفتمين ستاره آسمان ولايت و مادرش ام احمد از زنان فاضله دوران خويش بود.
+
«احمد» فرزند و برادر [[امام]] و فرزند و برادر شهید است. پدرش [[امام موسی کاظم علیه السلام|موسی بن جعفر]] علیه السلام یگانه عصر و هفتمین ستاره آسمان [[ولایت]] و مادرش ام احمد از زنان فاضله دوران خویش بود.
  
احمد بن موسي در عبادت حق، پرهيزكاري، زهد، كرامت نفس و جوانمردي زبانزد همگان بود و بزرگواريش سبب گرديد، در طول حياتش مردم دو بار به عنوان امام با او بيعت كنند و در هر دو بار او مردم را به مسير صحيح هدايت كرد.
+
[[امام کاظم]] علیه السلام عنایت ویژه ای به احمد بن موسی علیه السلام داشت و او را بر برخی دیگر از فرزندانش مقدم می داشت. [[شیخ مفید]] درباره شخصیت احمد بن موسی و علاقه امام کاظم علیه السلام به او می گوید: «احمد بن موسی مردی کریم و پرهیزکار بود و حضرت موسی بن جعفر او را دوست می داشت... گفته می شود یک‌هزار بنده در راه خدا آزاد نمود».<ref>ارشاد، شیخ مفید، ص۳۰۳.</ref>
  
پس از هجرت حضرت [[امام رضا]] عليه السلام چون تحمّل فراق برادر برايش ناگوار شد، با جمعي كثير راهي ايران شد در نزديكي شيراز گرفتار حيله گري هاي مأمون شد و احمد پس از نبردي نابرابر به شهادت رسيد و به دليل خفقان موجود تا سالها قبرش بر شيعيان مخفي ماند. تا اين كه در زمان «عضدالدوله ديلمي» و در پي واقعه اي شگفت قبر آن بزرگوار آشكار شد.
+
وی همچنین نقل می کند: پدرم همراه فرزندانش به قصد دیدن اموالش از [[مدینه]] بیرون آمد. اطراف برادرم احمد را بیست نفر از خدمتگزاران پدرم گرفته بودند ـ به صورتی که ـ اگر احمد می ایستاد آنان نیز به احترامش می ایستادند و اگر می نشست آنان هم می نشستند. در چنین شرایطی تا احمد از پدرم غافل می شد، پدرم مخفیانه با گوشه چشم نگاههای محبت آمیزی به او می کرد و چشم از او برنمی داشت. و ما متفرق نمی شدیم، تا آنگاه که احمد از جمع ما بیرون می رفت».<ref>همان.</ref> و «احمد بن موسی علیه السلام یکی از پنج نفری است که امام موسی کاظم علیه السلام او را در اجرای وصیتش با [[امام رضا علیه السلام|امام رضا]] علیه السلام شریک دانسته است».<ref>همان.</ref>
  
از آن زمان تاكنون شيعيان، به ويژه فارس نشينان بسان پروانگان به گرد بارگاه نوراني آن حضرت در طوافند. كراماتي كه شيعيان با توسل به اين بزرگوار مشاهده كرده اند موجب شده است تا علاقمندان آن حضرت از راههاي دور و نزديك به زيارت او بيايند و كسب فيض نمايند. مردم فارس نيز از اين كه پذيراي زيارت كنندگان اويند هميشه بر خود مي بالند.
+
اما مادر احمد بن موسی به «ام احمد» شهرت داشت. امام کاظم نیز در وصایا و سخنانش از او با همین لقب یاد نمود.<ref>احمد علیه السلام با برادرش امام رضا علیه السلام از دو مادر بودند. نام مادر گرامی امام رضا علیه السلام تکتم بوده است. او زنی پارسا و مورد محبت و علاقه زیاد خاندان امامت بود.</ref> امام از ام احمد سه فرزند پسر داشته؛ احمد، [[امامزاده سید میرمحمد شیراز|محمد]] و حمزه. ام احمد از داناترین و باتقواترین زنان روزگار خویش شمرده می شد و امام کاظم علیه السلام او را بسیار دوست می داشت.  
  
'''از نگاه نور'''
+
پس از سفر [[هارون الرشید|هارون الرشید]] به [[مدینه]] و مشاهده نفوذ معنوی امام کاظم علیه السلام و ترس از فرو ریختن حکومت غاصبانه خویش، فرمان دستگیری امام را صادر کرد. از آنجا که ام احمد در بین همسران آن حضرت نزد امام کاظم علیه السلام احترام و موقعیت ویژه ای داشت، امام قبل از حرکت به سوی [[بغداد]]، ودیعه های [[امامت]] را (اشیاء موروثی از [[پیامبر اسلام|پیامبر]]) به او سپرد و رازهای امامت را فقط به او بیان کرد. آنگاه امام کاظم علیه السلام را در پی فرمان هارون، در سال ۱۷۹ ق به سوی بغداد بردند. ام احمد که مورد وثوق و اعتماد کامل امام بود، سالها رازهای حضرت را مخفی داشت؛ تا آنگاه که متوجه [[شهادت امام کاظم علیه السلام|شهادت امام کاظم]] علیه السلام گردید.
  
[[امام كاظم]] عليه السلام عنايت ويژه اي به احمد بن موسي عليه السلام داشت و او را بر برخي ديگر از فرزندانش مقدم مي داشت.
+
امام در لحظه سفر به سوی بغداد، به ام احمد فرمود: «کلّ من جائَک و طالَبَ منک هذِهِ الامانة فی ای وقتٍ مِنَ الاوقات، فاعلمی باَنّی قد استشهدتُ و اَنّه هو الخلیفه من بعدی و الامام المفترض الطاعة علیک و علی سائر النّاس».<ref>بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۴۸، ص۳۰۷.</ref> شخصی که به تو مراجعه کرد و این امانت را خواست در هر زمانی که باشد، بدان که من شهید شده ام و آن شخص جانشین بعد از من و امام واجب الطاعه بر تو و دیگر مردمان است... . پس از شهادت امام هفتم علیه السلام اولین کسی که با امام رضا بیعت نمود، ام احمد بود. مردم مدینه نیز برای عرض تسلیت به خانه «ام احمد» مراجعه می کردند و این همه دلایلی آشکار بر شخصیت والای این بانو است.
  
[[شيخ مفيد]] ـ از علماي قرن چهارم ـ درباره شخصيت احمد بن موسي و علاقه امام كاظم عليه السلام به او مي گويد: «احمد بن موسي مردي كريم و پرهيزكار بود و حضرت موسي بن جعفر او را دوست مي داشت و آباديي كه به «يسيره» شهرت داشت به او هبه نمود. گفته مي شود يكهزار بنده در راه خدا آزاد نمود».<ref>ارشاد، مفيد، ص303.</ref>
+
==بیعت احمد بن موسی با برادر==
  
و «احمد بن موسي عليه السلام يكي از پنج نفري است كه امام موسي كاظم عليه السلام او را در اجراي وصيتش با امام رضا عليه السلام شريك دانسته است».<ref>همان.</ref>
+
منزلت احمد بن موسی سبب گردید، پس از شهادت [[امام کاظم]] علیه السلام مردم [[مدینه|مدینه]] به در خانه مادرش ام احمد بیایند و گمان ببرند که احمد جانشین پدر اوست. احمد بن موسی علیه السلام که متوجه منظور مردم گردید و خود هم می دانست که [[امام رضا علیه السلام|علی بن موسی الرضا]] علیه السلام جانشین پدر است، چیزی به مردم نگفت. مردم هم با وی [[بیعت]] کردند. پس از بیعت گرفتن، احمد بر فراز منبر قرار گرفت و خطبه ای در کمال فصاحت و [[بلاغت]] خواند. آنگاه چنین لب به سخن گشود: «ای مردم همچنان که تمام شماها در بیعت من هستید، من نیز در بیعت برادرم، علی بن موسی الرضا علیه السلام می باشم. پیشوا و جانشین بعد از پدرم اوست، آری او ولی خداست. از طرف خدا و رسولش بر من و شما واجب است به هر چه او فرمان داد فرمانبرداری کنیم».<ref>بحارالانوار، مجلسی، ج۴۸، ص۳۰۸.</ref>
  
شيخ مفيد در ضمن روايتي از اسماعيل بن موسي بن جعفر توجه و علاقه فراوان امام نسبت به احمد بن موسي عليه السلام را اين گونه نقل مي كند: پدرم همراه فرزندانش به قصد ديدن اموالش از [[مدينه]] بيرون آمد. اطراف ـ برادرم ـ احمد را بيست نفر از خدمتگزاران پدرم گرفته بودند ـ به صورتي كه ـ اگر احمد مي ايستاد آنان نيز به احترامش مي ايستادند و اگر مي نشست آنان هم مي نشستند. در چنين شرايطي تا احمد از پدرم غافل مي شد، پدرم مخفيانه با گوشه چشم نگاههاي محبت آميزي به او مي كرد و چشم از او برنمي داشت. و ما متفرق نمي شديم، تا آنگاه كه احمد از جمع ما بيرون مي رفت».<ref>همان.</ref>
+
تمام آنانی که شاهد جوانمردی و پارسایی احمد بودند و کلامش را از جان و دل پذیرا شدند و در حالی که احمد بن موسی علیه السلام جلودارشان بود، از مسجد خارج شدند و جلوی خانه علی بن موسی الرضا علیه السلام گرد آمدند و با او بیعت کردند. احمد بن موسی نیز مجددا با امام خویش بیعت کرد و امام رضا علیه السلام در حق او دعا کرد. تا زمانی که علی بن موسی علیه السلام در [[مدینه]] حضور داشت، احمد بن موسی نیز در خدمت او و یار و یاورش بود.
  
'''ام احمد'''
+
==هجرت به ایران==
  
مادر احمد بن موسي به «ام احمد» شهرت داشت. امام موسي بن جعفر نيز در وصايا و سخنانش از او با همين لقب ياد نمود.<ref>احمد عليه السلام با برادرش امام رضا عليه السلام از دو مادر بودند. نام مادر گرامي امام رضا عليه السلام تكتم بوده است. او زني پارسا و مورد محبت و علاقه زياد خاندان امامت بود.</ref>
+
[[امام رضا علیه السلام|امام رضا]] علیه السلام در سال ۱۸۳ ه.ق و در سن ۳۵ سالگی عهده دار [[امامت]] [[شیعه|شیعیان]] شد. دوره امامت ایشان که بیست سال بود، مصادف با خلافت [[هارون الرشید|هارون الرشید]]، [[امین (خلیفه عباسی)|محمدامین]] و [[مأمون]] بود. بعد از مرگ محمّد امین پس از کشمکش ها و شورش های مختلف خلافت بدست مأمون افتاد. اما او از ناحیه [[علویان|علویان]] هراس داشت و دلیل اصلی آن نیز موقعیت معنوی امام رضا علیه السلام بود. مأمون تصمیم گرفت، حکومت خود را از ناحیه علویان در امان نگه دارد. مطمئن ترین راه نزدیکی به امام رضا علیه السلام و آرام نگه داشتن علویان را انتخاب کرد. او در سال ۲۰۰ هجری قمری حضرت رضا علیه السلام را برخلاف میل قلبی اش مجبور کرد تا از مدینه به مرو هجرت کند.
  
از ام احمد سه فرزند پسر داشته؛ احمد، محمد و حمزه. ام احمد از داناترين و باتقواترين زنان روزگار خويش شمرده مي شد و امام كاظم عليه السلام او را بسيار دوست مي داشت. پس از سفر هارون الرشيد به [[مدينه]] و مشاهده نفوذ معنوي امام كاظم عليه السلام و ترس از فرو ريختن حكومت غاصبانه خويش، فرمان دستگيري امام را صادر كرد.
+
عموم شیعیان نیت باطنی مأمون را نمی دانستند و همین جهل عمومی سبب گردید سیل هجرت [[سادات]] و علویان به سوی [[ایران|ایران]] سرازیر شد. در این میان دو کاروان از اهمیت ویژه ای برخوردار بود. یکی کاروانی که سرپرستی آن به عهده [[حضرت معصومه]] سلام الله علیها بود و دیگری، کاروانی که به کاروانسالاری احمد بن موسی علیه السلام روانه ایران شد. تعداد جمعیت کاروان احمد بن موسی علیه السلام ظاهرا قابل توجه بوده است. در برخی منابع جمعیتشان را تا پانزده هزار نفر هم نوشته اند. تعداد زیادی از سادات و نزدیکان [[امام رضا علیه السلام|امام هشتم]] علاوه بر احمد و [[امامزاده سید میرمحمد شیراز|محمد]] و حسین از فرزندان [[امام موسی کاظم علیه السلام|امام کاظم]] علیه السلام در این کاروان حضور داشتند.
  
از آنجا كه ام احمد در بين همسران آن حضرت نزد امام كاظم عليه السلام احترام و موقعيت ويژه اي داشت. امام قبل از حركت به سوي بغداد، وديعه هاي امامت را ـ اشياء موروثي از پيامبر ـ به او سپرد و رازهاي امامت را فقط به او بيان كرد. آنگاه حضرت امام كاظم عليه السلام را در پي فرمان هارون، در سال 179 ق به سوي بغداد بردند. ام احمد كه مورد وثوق و اعتماد كامل امام بود، سالها رازهاي حضرت را مخفي داشت؛ تا آنگاه كه متوجه شهادت امام كاظم علیه السلام گرديد.
+
'''علت هجرت احمد بن موسی:'''
  
امام در لحظه سفر به سوي بغداد، به ام احمد فرمود: «كُلِّ من جائَكِ وطالَبَ منكِ هذِهِ الامانة في ايِّ وقتٍ مِنَ الاوقات، فاعلمي باَنّي قد استشهدتُ و اَنّه هو الخليفه من بعدي و الامام المفترض الطاعة عليك وعلي سائر النّاس».<ref>بحارالانوار، علامه مجلسي، ج48، ص307.</ref> شخصي كه به تو مراجعه كرد و اين امانت را خواست در هر زماني كه باشد، بدان كه من شهيد شده ام و آن شخص جانشين بعد از من و امام واجب الطاعة بر تو و ديگر مردمان است.
+
در این که چرا احمد بن موسی علیه السلام با این جمعیت تصمیم به هجرت گرفت منابع تاریخی دو علت ذکر کرده اند:
  
امام كاظم عليه السلام دوبار گرفتار زندان هارون شد كه مرحله دوم مدت چهار سال به درازا كشيد تا اين كه در سال 183 ه.ق روز 25 [[رجب]]، توسط سندي بن شاهك در زندان پس از تحمل سختي هاي فراوان به شهادت رسيد. علي بن موسي اولين كسي بود كه به شهادت پدر آگاهي يافت.
+
الف. پس از شنیدن خبر [[شهادت امام رضا علیه السلام|شهادت امام رضا]] علیه السلام به قصد خونخواهی عازم ایران شد. لباب الانساب در این باره می گوید: «حضرت احمد بن موسی در دارالسلام [[بغداد]] سکونت داشت. زمانی که قضیه شهادت حضرت رضا علیه السلام را شنید بسیار محزون شد و گریه بسیار کرد. آنگاه از بغداد به قصد خونخواهی حرکت کرد و با سه هزار نفر از امامزادگان به قصد جنگ با مأمون حرکت کرد. چون به [[قم]] رسیدند، با یکی از سرداران مأمون در قم جنگید و جماعتی از ایشان به شهادت رسیدند و همانجا مدفون شدند. پس از ورود به ری نیز با لشکر مأمون درگیر شد و جمعی دیگر از یارانش شهید و همانجا مدفون شدند که زیارتگاهی در آنجا دارند. چون به اسفراین از نواحی [[خراسان]] رسیدند در سرزمینی سخت بین دو کوه پناه گرفتند و لشکر مأمون بر آنان حمله ور و پس از نبردی (سخت) شهید شدند و احمد بن موسی نیز همانجا شهید و قبرش در آنجا زیارتگاه است».<ref>لباب الانساب والالقاب الاعقاب، ابوالحسن علی بن زید بیهقی، خطی، مرکز اسناد دانشگاه تهران.</ref>
  
از ديگر فضايل ام احمد اين بود كه امام در مدت چهار سالي كه در زندان بود، امام رضا عليه السلام را مأمور كرد كه شبها در خانه ام احمد بخوابد.
+
مؤلف «هزار مزار» نیز می گوید: «سید امیر احمد بعد از وفات برادر بزرگوار به قتال مجوسان به [[شیراز|شیراز]] نزول فرمود».<ref>هزار مزار، جنید شیرازی، ص۳۳۳.</ref>
  
شيخ كليني به سند خود از خدمتكار خانه امام موسي بن جعفر، مسافر، نقل مي كند كه آنگاه كه «ابوابراهيم، موسي بن جعفر عليه السلام را ـ به سوي بغداد ـ مي بردند، آن حضرت به فرزندش، امام رضا عليه السلام دستور داد: هميشه تا وقتي كه زنده است شب ها در منزل آن حضرت بخوابد».
+
ب. دیگر اینکه گفته اند: علت اصلی مهاجرت احمد بن موسی و همراهان، دیدار با [[امام رضا علیه السلام|حضرت رضا]] علیه السلام بوده است. زیرا تحمل دوری آن حضرت برای احمد و دیگر برادران و خویشاوندان بسیار سخت بود، بنابراین با هماهنگی قبلی عازم [[ایران|ایران]] شدند.
  
مسافر مي گويد: ما هر شب بستر امام رضا عليه السلام را در دهليز خانه مي انداختيم و آن حضرت بعد از صرف شام در آنجا مي خوابيد و صبح به خانه خويش مي رفت. يك شب كه بستر حضرت را انداخته بوديم حضرت نيامد. اهل خانه نگران و هراسان شدند و ما نيز از نيامدن آن حضرت سخت پريشان شديم. وقتي روز شد، آن حضرت به منزل آمد و نزد ام احمد رفت و فرمود: «هر آنچه پدر به تو سپرده، بياور». ام احمد بي درنگ فريادي كشيد و سيلي بر رخسارش زد و گريبانش را دريد و گفت: به خدا مولايم وفات كرد. حضرت رضا عليه السلام مانع گريه و زاري او شد و فرمود: مبادا سخني بگويي و آن را اظهار كني تا خبر شهادت پدرم به حاكم مدينه برسد. آنگاه ام احمد زنبيلي را با دو يا چهار هزار دينار نزد ايشان آورد و به امام رضا عليه السلام تحويل داد.
+
با دقت در منابع و متون تاریخی این نکته روشن می شود که هجرت احمد بن موسی به ایران، پس از شهادت حضرت رضا نبود و آن حضرت زمانی که وارد ایران شد، خبر شهادت برادرش را شنید. فرصت الدوله نیز همین نظریه را نقل نموده است: «در عهد مأمون با جماعتی کثیر اراده شیراز فرمود که از آنجا به خراسان به خدمت برادر خود حضرت رضا (علیه السلام) رفته باشد».<ref>آثار العجم، فرصت الدوله، ص ۳۴۵.</ref>
  
ام احمد كه برگزيده و محرم راز امام هفتم بود خود اين گونه ماجراي فوق را بيان مي كند: آن حضرت روزي محرمانه به من فرمود: اين امانت را نزد خود حفظ كن. كسي را از آن آگاه نساز تا مرگ من فرا رسد چون من درگذشتم، هر كس از فرزندان من نزد تو آمد و آن را مطالبه كرد، به او تحويل بده و بدان كه من از دنيا رفته ام. اكنون به خدا نشانه اي كه آقايم فرموده بود ظاهر شد. امام رضا عليه السلام آن امانت ها را گرفته و همه را دستور به خودداري داد تا اين كه خبر درگذشت امام هفتم به مدينه رسيد... روزها را شمرديم و حساب كرديم معلوم شد كه همان وقتي كه امام رضا عليه السلام براي خوابيدن نيامد آن حضرت به شهادت رسيده بود.<ref>ر.ك: اصول كافي، محمد بن يعقوب كليني، ج2.</ref>
+
[[سلطان الواعظين شيرازى|سلطان الواعظین شیرازی]]، مؤلف «[[شبهای پیشاور (کتاب)|شب های پیشاور]]»، معتقد است: احمد بن موسی و دیگر امامزادگان با کسب اجازه قبلی از [[مأمون]] و به قصد دیدار برادر، عازم ایران شده بودند.<ref>ر.ک: شب های پیشاور، سلطان الواعظین، ص۱۱۷.</ref> ظاهرا این کاروان زمانی که به شیراز رسیده اند، مصادف با شهادت حضرت رضا علیه السلام و زمانی بوده است که مأمون تغییر سیاست داده و نیت باطنی خود را نسبت به برخورد با علویان آشکار ساخته بود. چنان که در ماجرای نبرد احمد بن موسی با قتلغ خان، حاکم شیراز، پس از چندین بار پیروزی امامزادگان بر سپاهیان مأمون، قتلغ خان توانست با اعلام خبر شهادت حضرت رضا علیه السلام سبب تضعیف روحیه برخی از همراهان احمد بن موسی علیه السلام گردد.
  
پس از شهادت امام هفتم عليه السلام اولين كسي كه با وي بيعت نمود، ام احمد بود. مردم مدينه نيز براي عرض تسليت به خانه «ام احمد» مراجعه مي كردند و اين همه دلايلي آشكار بر شخصيت والاي اين بانو است.
+
از آنجا که اکثر قریب به اتفاق مورخین معتقدند که مدفن احمد بن موسی علیه السلام در شیراز است، به نظر می رسد که ایشان پس از ورود به ایران و رسیدن به نزدیکی شیراز خبر شهادت برادرش را شنیده است ولذا آن نقلی که می گوید: ایشان از بغداد به قصد خونخواهی عازم ایران شد، صحیح به نظر نمی رسد. چون در این صورت دلیلی نداشت که از ناحیه جنوبی که شیعیان کمتری داشت، عازم ایران شود و همچنین از ناحیه مرکزی، هم راه نزدیکتر بود و هم در مسیر شهرهای شیعه نشینی بوده و احمد می توانست از آنان کمک بخواهد.
  
'''جلوه هاي پارسايي در سيماي احمد'''
+
==مدفن و بارگاه شاهچراغ==
  
احمد از پارساترين و عابدترين صالحان زمان خود و مردي كريم و پرهيزكار بود. مي گويند يك هزار بنده در راه خدا آزاد كرد. چنان كه برخي از شعرا اين مطلب را به نظم كشيده و گفته اند: شاه چراغ احمد بن كاظم اعتق الفا سيد الاعاظم<ref>منظومه نخبة المقال، حسين بن رضا حسيني، ص 14. (شاه چراغ احمد پسر امام كاظم عليه السلام آن سيد بزرگان هزار نفر را آزاد كرد.)</ref>
+
به دلیل گذشت زمان و بروز حوادث و حاکم بودن حکومت های ضد [[شیعه|شیعی]]، در مورد مدفن [[ائمه اطهار|ائمه]] و فرزندان آنان اختلاف هایی وجود دارد. در مورد محل مدفن حضرت احمد بن موسی نیز برخی منابع معتقدند که او در ناحیه ای از [[خراسان]] مدفون است. اما اکثر مورخین و سیره نویسان، [[شیراز]] را مدفن او می دانند و این نظریه از شهرت بیشتر و مطمئن تری برخوردار است.<ref>برخی از دانشمندانی که شیراز را مدفن وی می دانند، عبارتند از: حمداللّه  مستوفی از مورخین قرن هشتم در کتاب نزهة القلوب، ص ۱۱۶، فرصت الدوله در آثار العجم، ص ۴۴۴، زرکوب شیرازی از علمای قرن هفتم در شیراز نامه، ص ۱۹۷، معین الدین ابوالقاسم جنید شیرازی از علمای قرن هشتم در هزار مزار، ص ۳۳۵، علامه محمدحسین قزوینی در کتاب ریاض القدس، ص ۳۱، ابن بطوطه از جهانگردان قرن هشتم در سفرنامه خود، ص ۲۶۱.</ref>
  
در تقوا و پارسايي او همين بس كه پس از شهادت پدرش، علي رغم اين كه مردم مدينه براي عرض تسليت به خانه مادر او آمدند و با او به عنوان جانشيني امام هفتم عليه السلام بيعت كردند. اما او از آنان براي برادرش علي بن موسي عليه السلام بيعت گرفت.
+
قبر احمد بن موسی علیه السلام در بین سالهای ۳۳۸ ـ ۳۷۲ ه.ق در زمان حکومت عضدالدوله دیلمی آشکار گردید. بنا به گزارش دیگری، قبر آن بزرگوار در سال ۷۴۵ ه.ق، در زمان حکومت شاه ابوالسحاق که از ممدوحین [[حافظ شیرازی|حافظ]] است، کشف گردید. البته آنچه برخی از محققین به دست آورده اند این است که ظاهرا قبر آن حضرت در زمان عضدالدوله دیلمی ظاهر گشته. اما بر اثر مرور زمان و زلزله های پی در پی، قبر وی از دیده ها مخفی گردید تا این که مجددا در سال ۷۴۵ ه.ق آشکار گردید. چنانکه مجدالاشراف (یکی از متولیان حرم در عصر نادرشاه) که مطالبی درباره احمد بن موسی از خود به یادگار گذاشته است می گوید: «قبر امامزاده معصوم امیر احمد بن موسی علیه السلام را امیر مقرب الدین مسعود بن بدر... عمارتی در خاطر داشت».<ref>آثار الاحمدیه، مجد الاشراف، ص۱۶.</ref>
  
'''جوانمردي احمد بن موسي'''
+
این بیان می رساند که اطلاعاتی هر چند مختصر از قبر آن امامزاده وجود داشته است. در کتاب بحر الانساب و آثار الاحمدیه شرحی مفصل در مورد چگونگی آشکار شدن قبر آن حضرت در زمان عضدالدوله آمده است. گرچه بر اثر مرور زمان این ماجرا گرفتار مطالبی آمیخته با افسانه شده است، امّا همین مطالب راهگشای خوبی هستند.
  
منزلت احمد بن موسي عليه السلام سبب گرديد، پس از شهادت امام هفتم مردم به در خانه مادرش بيايند و گمان ببرند كه احمد جانشين پدر اوست. احمد بن موسي عليه السلام كه متوجه منظور مردم گرديد و خود هم مي دانست كه علي بن موسي الرضا عليه السلام جانشين پدر است، چيزي به مردم مدينه نگفت. مردم هم با وي بيعت كردند. پس از بيعت گرفتن احمد بر فراز منبر قرار گرفت و خطبه اي در كمال فصاحت و بلاغت خواند. آنگاه چنين لب به سخن گشود: «اي مردم همچنان كه تمام شماها در بيعت من هستيد، من نيز در بيعت برادرم، علي بن موسي الرضا عليه السلام مي باشم. پيشوا و جانشين بعد از پدرم اوست آري او ولي خداست. از طرف خدا و رسولش بر من و شما واجب است به هر چه او فرمان داد فرمانبرداري كنيم».<ref>بحارالانوار، مجلسي، ج48، ص308.</ref>
+
آنچه که در بیشتر گزارش ها آمده است بر این نکته تأکید دارد که شبها نوری از قبر ایشان ساطع می شد و پیکر وی نیز که چندین قرن از [[شهادت در راه خدا|شهادت]] او می گذشته، هنوز سالم و تازه به نظر می رسید و انگشتری در دستش بود که نگینش منقش به جمله «العزة للّه احمد بن موسی» بود و همین انگشتری سبب شناسایی او شد. پس از ظاهر شدن قبر در [[شیراز]] مدتها مجلس جشن و سرور بر پا بود.<ref>ر.ک: شیراز نامه، زرکوب شیرازی، ص ۱۹۷ و آثار احمدیه.</ref>  
  
تمام آناني كه شاهد جوانمردي و پارسايي احمد بودند و كلامش را از جان و دل پذيرا شدند و در حالي كه احمد بن موسي عليه السلام جلودارشان بود، از مسجد خارج شدند و جلوي خانه علي بن موسي الرضا عليه السلام گرد آمدند و با او بيعت كردند. احمد بن موسي نيز مجددا با امام خويش بيعت كرد و امام رضا عليه السلام در حق او دعا كرد. تا زماني كه علي بن موسي عليه السلام در مدينه حضور داشت احمد بن موسي نيز در خدمت او و يار و ياورش بود.
+
پس از مشخص شدن مدفن احمد بن موسی در دوره حاکمیت "عضدالدوله دیلمى" ساختمانى براى حضرت احمد بن موسی و برادرش [[امامزاده سید میرمحمد شیراز|سید امیر محمد]] (علیهماالسلام) ساخته شد. در سال هاى بین ۶۲۳ تا ۶۵۹ ه. ق در زمان اتابکان فارس با مرمت ساختمان، نخستین گنبد بر روى آرامگاه حضرت شاهچراغ (ع) ساخته شد.  
  
'''هجرت به ايران'''
+
در سال ۱۲۳۹ ه. ق با تخریب بخشى از بنا در جریان زلزله، "حسین علی میرزا" والى فارس به جاى گنبد شکسته، گنبد جدیدى ساخت. این گنبد یکى دوبار تعمیر شد و در سال ۱۳۷۹ ه. ق به دلیل نقص فنى، به طور کلى برچیده و گنبد دیگرى با اسکلت فلزى از آهن، به همان سبک بر آن بارگاه ساخته شد. بناى کنونى این بقعه شامل ایوان اصلى در شرق، حرم وسیع و شاه نشین هایى از چهارسو و مسجدی در سمت غرب حرم و اتاق ها و مقبره هاى متعدد متصل به بقعه است. بقعه داراى دو در است؛ در ورودى سمت ایوان که از نقره و به درِ "ظِلّ السلطانى" معروف بود، بعدها به موزه آستانه منتقل شد و جاى آن در میناکارى شده کار هنرمندان اصفهانى قرار گرفت.
 
 
امام رضا عليه السلام در سال 183 ه.ق و در سن 35 سالگي عهده دار امامت شيعيان شد. دوره امامت ايشان كه بيست سال بود، مصادف با خلافت هارون الرشيد، محمدامين و مأمون بود. بعد از مرگ محمّد امين پس از كشمكش ها و شورش هاي مختلف خلافت بدست مأمون افتاد. اما او از ناحيه علويان هراس داشت و دليل اصلي آن نيز موقعيت معنوي امام رضا عليه السلام بود. مأمون تصميم گرفت، حكومت خود را از ناحيه علويان در امان نگه دارد. مطمئن ترين راه نزديكي به امام رضا عليه السلام و آرام نگه داشتن علويان، را انتخاب كرد. او در سال 200 هجري قمري حضرت رضا عليه السلام را برخلاف ميل قلبي اش مجبور كرد تا از مدينه به مرو هجرت كند.
 
 
 
عموم شيعيان نيّت باطني مأمون را نمي دانستند و همين جهل عمومي سبب گرديد سيل هجرت سادات و علويان به سوي ايران سرازير شد. در اين ميان دو كاروان از اهميت ويژه اي برخوردار بود. يكي كارواني كه سرپرستي آن به عهده [[حضرت معصومه]] سلام الله علیها بود و ديگري، كارواني كه به كاروانسالاري احمد بن موسي عليه السلام روانه ايران شد. تعداد جمعيت كاروان احمد بن موسي عليه السلام ظاهرا قابل توجه بوده است. در برخي منابع جمعيتشان را تا پانزده هزار نفر هم نوشته اند. تعداد زيادي از سادات و نزديكان امام هشتم علاوه بر احمد و محمد وحسين از فرزندان امام كاظم عليه السلام در اين كاروان حضور داشتند.
 
 
 
'''سبب هجرت'''
 
 
 
در اين كه چرا احمد بن موسي عليه السلام با اين جمعيت تصميم به هجرت گرفت منابع تاريخي دو علت ذكر كرده اند:
 
 
 
* پس از شنيدن خبر شهادت حضرت رضا عليه السلام به قصد خونخواهي عازم ايران شد. لباب الانساب در اين باره مي گويد: «حضرت احمد بن موسي در دارالسلام بغداد سكونت داشت. زماني كه قضيه شهادت حضرت رضا عليه السلام را شنيد بسيار محزون شد و گريه بسيار كرد. آنگاه از بغداد به قصد خونخواهي حركت كرد و با سه هزار نفر از امامزادگان به قصد جنگ با مأمون حركت كرد. چون به قم رسيدند، با يكي از سرداران مأمون در قم جنگيد و جماعتي از ايشان به شهادت رسيدند و همانجا مدفون شدند. پس از ورود به ري نيز با لشكر مأمون درگير شد و جمعي ديگر از يارانش شهيد و همانجا مدفون شدند كه زيارتگاهي در آنجا دارند. چون به اسفراين از نواحي خراسان رسيدند در سرزميني سخت بين دو كوه پناه گرفتند و لشكر مأمون بر آنان حمله ور و پس از نبردي (سخت) شهيد شدند و احمد بن موسي نيز همانجا شهيد و قبرش در آنجا زيارتگاه است».<ref>لباب الانساب والالقاب الاعقاب، ابوالحسن علي بن زيد بيهقي، خطي، مركز اسناد دانشگاه تهران.</ref>
 
 
 
مؤلف «هزار مزار» نيز مي گويد: «سيد امير احمد بعد از وفات برادر بزرگوار به قتال مجوسان به شيراز نزول فرمود».<ref>هزار مزار، جنيد شيرازي، ص333.</ref>
 
 
 
* علت اصلي مهاجرت احمد بن موسي و همراهان، ديدار با حضرت رضا عليه السلام بوده است زيرا تحمل دوري حضرت رضا عليه السلام براي احمد و ديگر برادران و خويشاوندان بسيار سخت بود بنابراين با هماهنگي قبلي عازم ايران شدند.
 
 
 
با دقت در منابع و متون تاريخي اين نكته روشن مي شود كه هجرت احمد بن موسي به ايران، پس از شهادت حضرت رضا نبود و آن حضرت زماني كه وارد ايران شد، خبر شهادت برادرش را شنيد.
 
 
 
فرصت الدوله نيز همين نظريه را نقل نموده است: «در عهد مأمون با جماعتي كثير اراده شيراز فرمود كه از آنجا به خراسان به خدمت برادر خود حضرت رضا (عليه آلاف التحية والثناء) رفته باشد».<ref>آثار العجم، فرصت الدوله، ص 345.</ref>
 
 
 
سلطان الواعظين، مؤلف «شب هاي پيشاور»، معتقد است: احمد بن موسي و ديگر امامزادگان با كسب اجازه قبلي از مأمون و به قصد ديدار برادر، عازم ايران شده بودند.<ref>ر.ك: شب هاي پيشاور، سلطان الواعظين، ص117.</ref> ظاهرا اين كاروان زماني كه به شيراز رسيده اند، مصادف با شهادت حضرت رضا عليه السلام و زماني بوده است كه مأمون تغيير سياست داده و نيت باطني خود را نسبت به برخورد با علويان آشكار ساخته بود. چنان كه در ماجراي نبرد احمد بن موسي با قتلغ خان، حاكم شيراز پس از چندين بار پيروزي امامزادگان بر سپاهيان مأمون، قتلغ خان توانست با اعلام خبر شهادت حضرت رضا عليه السلام سبب تضعيف روحيه برخي از همراهان احمد بن موسي عليه السلام گردد.
 
 
 
از آنجا كه اكثر قريب به اتفاق مورخين معتقدند كه مدفن احمد بن موسي عليه السلام در شيراز است، به نظر مي رسد كه ايشان پس از ورود به ايران و رسيدن به نزديكي شيراز خبر شهادت برادرش را شنيده است ولذا آن نقلي كه مي گويد: ايشان از بغداد به قصد خونخواهي عازم ايران شد، صحيح به نظر نمي رسد. چون در اين صورت دليلي نداشت كه از ناحيه جنوبي كه شيعيان كمتري داشت، عازم ايران شود و همچنين از ناحيه مركزي، هم راه نزديكتر بود و هم در مسير شهرهاي شيعه نشيني بوده و احمد مي توانست از آنان كمك بخواهد.
 
 
 
'''چگونگي آشكار شدن قبر'''
 
 
 
قبر احمد بن موسي علیه السلام در بين سالهاي 338 ـ 372 ه.ق در زمان حكومت عضدالدوله ديلمي آشكار گرديد. بنا به گزارش ديگري قبر آن بزرگوار در سال 745 ه.ق، در زمان حكومت شاه ابوالسحق كه از ممدوحين حافظ است، كشف گرديد. البته آنچه برخي از محققين به دست آورده اند اين است كه ظاهرا قبر آن حضرت در زمان عضدالدوله ديلمي ظاهر گشته. اما بر اثر مرور زمان و زلزله هاي پي در پي قبر وي از ديده ها مخفي گرديد تا اين كه مجددا در سال 745 ه.ق آشكار گرديد. چنانكه مجدالاشراف (يكي از متوليان حرم در عصر نادرشاه) كه مطالبي درباره احمد بن موسي از خود به يادگار گذاشته است مي گويد: «قبر امامزاده معصوم امير احمد بن موسي عليه السلام را امير مقرب الدين مسعود بن بدر... عمارتي در خاطر داشت».<ref>آثار الاحمديه، مجد الاشراف، ص16.</ref>
 
 
 
اين بيان مي رساند كه اطلاعاتي هر چند مختصر از قبر آن امامزاده وجود داشته است. در كتاب بحرالانساب و آثار الاحمديه شرحي مفصل در مورد چگونگي آشكار شدن قبر آن حضرت در زمان عضدالدوله آمده است. گرچه بر اثر مرور زمان اين ماجرا گرفتار مطالبي آميخته با افسانه شده است، امّا همين مطالب راهگشاي خوبي هستند.
 
 
 
آنچه كه در بيشتر گزارش ها آمده است بر اين نكته تأكيد دارد كه شبها نوري از قبر ايشان ساطع مي شد و پيكر وي نيز كه چندين قرن از شهادت او مي گذشته هنوز سالم و تازه به نظر مي رسيد و انگشتري در دستش بود كه نگينش منقش به جمله «العزة للّه احمد بن موسي» بود و همين انگشتري سبب شناسايي او شد. پس از ظاهر شدن قبر در شيراز مدتها مجلس جشن و سرور بر پا بود.<ref>ر.ك: شيراز نامه، زركوب شيرازي، ص 197 و آثار احمديه.</ref> و از آن موقع تاكنون بارگاه ايشان بهتر از گذشته آباد و ملجأ شيفتگان آن حضرت شده است.
 
 
 
'''مدفن حضرت احمد بن موسي'''
 
 
 
به دليل گذشت زمان و بروز حوادث و حاكم بودن حكومت هاي ضدشيعي، در مورد مدفن ائمه و فرزندان آنان اختلاف هايي وجود دارد. اما با وجود همه فشارها و تضييقاتي كه نسبت به شيعيان وارد شد، علما و بزرگان شيعه توانستند با جانفشاني هاي فراوان فقه و تاريخ شيعه را حفظ كنند و براي آيندگان نگاه دارند. چنان كه تا مدت ها مدفن امام علي عليه السلام مخفي بود ولي اولياء خاص از آن اطلاع داشتند.
 
 
 
در مورد مدفن حضرت احمد بن موسي نيز برخي منابع معتقدند كه او در ناحيه اي از خراسان مدفون است. اما اكثر مورخين و سيره نويسان شيراز را مدفن او مي دانند و اين نظريه از شهرت بيشتر و مطمئن تري برخوردار است.<ref>برخي از دانشمنداني كه شيراز را مدفن وي مي دانند، عبارتند از: حمداللّه  مستوفي از مورخين قرن هشتم در كتاب نزهة القلوب، ص 116، فرصت الدوله در آثار العجم، ص 444، زركوب شيرازي از علماي قرن هفتم در شيراز نامه، ص 197، معين الدين ابوالقاسم جنيد شيرازي از علماي قرن هشتم در هزار مزار، ص 335، علامه محمدحسين قزويني در كتاب رياض القدس، ص 31، ابن بطوطه از جهانگردان قرن هشتم در سفرنامه خود، ص 261.</ref>
 
  
 +
در طول عمر چند صد ساله این بنا، پادشاهان مختلفى اقدام به ساخت و تزیین قسمت هاى مختلف بناى این امامزاده کرده اند، از جمله آینه کارى و نوشته هاى گچ برى و تزئینات و درهاى نقره و رواق (ایوانى که در مرتبه دوم ساخته شود، پیشگاه) و حرم این بقعه بسیار جالب توجه است. روی دیوارهاى حرم، خطوط بسیار از [[خط ثلث|ثلث]]، [[خط نسخ|نسخ]] و [[خط نستعلیق|نستعلیق]] با قلم هاى درشت و ریز، در نهایت زیبایى روی کاشى یا کاغذ و آینه نوشته شده است. آینه کارى سردر و داخل حرم، به ویژه مقرنس کارى هاى آینه از نظر هنرى بسیار ارزشمند است. داخل حرم، در فضایى مربع شکل، در پایین قبر و بالاى آن، گنبدى ساخته شده که نزدیک ۱۵ متر ارتفاع دارد. مرقد مطهر در شاه نشین بین محوطه زیر گنبد و مسجد بالاى سر امامزاده قرار دارد. [[ضریح|ضریح]] بارگاه حضرت شاهچراغ در سال ۱۳۴۹ شمسى توسط استادان خاتم "على اصغر ستایش" و "عبدالعلى سالک نژاد" ساخته شده است.
 
==پانویس==
 
==پانویس==
<references/>
+
<references />
 +
==منابع==
  
==منابع==
+
*محمد زارعی نورآبادی، فرهنگ کوثر شماره ۱۵، صفحه ۵۴-۵۸، خرداد ۱۳۷۷.
محمّد زارعي نورآبادي، فرهنگ كوثر شماره 15، صفحه 54-58، خرداد 1377.
+
*[http://www.al-shia.org/html/far/2ahl/emamzade/fars/02.htm "امامزاده احمد بن موسی"، پایگاه فرهنگی اعتقادی الشیعه].
  
 +
[[رده:وابستگان امام کاظم علیه السلام]]
 
[[رده:امامزادگان]]
 
[[رده:امامزادگان]]
 
[[رده:امامزاده های فارس]]
 
[[رده:امامزاده های فارس]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۱ مهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۰۶:۴۶

«سید امیر احمد بن موسی (علیه‌السلام)» معروف به «شاهچراغ»، فرزند بزرگوار امام کاظم (علیه‌السلام) است. ایشان در زمان خلافت مأمون بین سالهاى ۱۹۸ تا ۲۰۳ قمری با جمعى از نزدیکان و محبان اهل بیت از مدینه به سوی طوس حرکت کرد و در این مسیر در نزدیک شیراز در جنگ با نیروهاى حکومت، به شهادت رسید. در تقوا و پارسایی او همین بس که پس از شهادت پدرش، علی‌رغم این که مردم با او به عنوان جانشین امام هفتم بیعت کردند، اما او از آنان برای برادرش علی بن موسی الرضا (علیه‌السلام) بیعت گرفت.

مرقد احمد بن موسی، شاهچراغ

نسب احمد بن موسی

«احمد» فرزند و برادر امام و فرزند و برادر شهید است. پدرش موسی بن جعفر علیه السلام یگانه عصر و هفتمین ستاره آسمان ولایت و مادرش ام احمد از زنان فاضله دوران خویش بود.

امام کاظم علیه السلام عنایت ویژه ای به احمد بن موسی علیه السلام داشت و او را بر برخی دیگر از فرزندانش مقدم می داشت. شیخ مفید درباره شخصیت احمد بن موسی و علاقه امام کاظم علیه السلام به او می گوید: «احمد بن موسی مردی کریم و پرهیزکار بود و حضرت موسی بن جعفر او را دوست می داشت... گفته می شود یک‌هزار بنده در راه خدا آزاد نمود».[۱]

وی همچنین نقل می کند: پدرم همراه فرزندانش به قصد دیدن اموالش از مدینه بیرون آمد. اطراف برادرم احمد را بیست نفر از خدمتگزاران پدرم گرفته بودند ـ به صورتی که ـ اگر احمد می ایستاد آنان نیز به احترامش می ایستادند و اگر می نشست آنان هم می نشستند. در چنین شرایطی تا احمد از پدرم غافل می شد، پدرم مخفیانه با گوشه چشم نگاههای محبت آمیزی به او می کرد و چشم از او برنمی داشت. و ما متفرق نمی شدیم، تا آنگاه که احمد از جمع ما بیرون می رفت».[۲] و «احمد بن موسی علیه السلام یکی از پنج نفری است که امام موسی کاظم علیه السلام او را در اجرای وصیتش با امام رضا علیه السلام شریک دانسته است».[۳]

اما مادر احمد بن موسی به «ام احمد» شهرت داشت. امام کاظم نیز در وصایا و سخنانش از او با همین لقب یاد نمود.[۴] امام از ام احمد سه فرزند پسر داشته؛ احمد، محمد و حمزه. ام احمد از داناترین و باتقواترین زنان روزگار خویش شمرده می شد و امام کاظم علیه السلام او را بسیار دوست می داشت.

پس از سفر هارون الرشید به مدینه و مشاهده نفوذ معنوی امام کاظم علیه السلام و ترس از فرو ریختن حکومت غاصبانه خویش، فرمان دستگیری امام را صادر کرد. از آنجا که ام احمد در بین همسران آن حضرت نزد امام کاظم علیه السلام احترام و موقعیت ویژه ای داشت، امام قبل از حرکت به سوی بغداد، ودیعه های امامت را (اشیاء موروثی از پیامبر) به او سپرد و رازهای امامت را فقط به او بیان کرد. آنگاه امام کاظم علیه السلام را در پی فرمان هارون، در سال ۱۷۹ ق به سوی بغداد بردند. ام احمد که مورد وثوق و اعتماد کامل امام بود، سالها رازهای حضرت را مخفی داشت؛ تا آنگاه که متوجه شهادت امام کاظم علیه السلام گردید.

امام در لحظه سفر به سوی بغداد، به ام احمد فرمود: «کلّ من جائَک و طالَبَ منک هذِهِ الامانة فی ای وقتٍ مِنَ الاوقات، فاعلمی باَنّی قد استشهدتُ و اَنّه هو الخلیفه من بعدی و الامام المفترض الطاعة علیک و علی سائر النّاس».[۵] شخصی که به تو مراجعه کرد و این امانت را خواست در هر زمانی که باشد، بدان که من شهید شده ام و آن شخص جانشین بعد از من و امام واجب الطاعه بر تو و دیگر مردمان است... . پس از شهادت امام هفتم علیه السلام اولین کسی که با امام رضا بیعت نمود، ام احمد بود. مردم مدینه نیز برای عرض تسلیت به خانه «ام احمد» مراجعه می کردند و این همه دلایلی آشکار بر شخصیت والای این بانو است.

بیعت احمد بن موسی با برادر

منزلت احمد بن موسی سبب گردید، پس از شهادت امام کاظم علیه السلام مردم مدینه به در خانه مادرش ام احمد بیایند و گمان ببرند که احمد جانشین پدر اوست. احمد بن موسی علیه السلام که متوجه منظور مردم گردید و خود هم می دانست که علی بن موسی الرضا علیه السلام جانشین پدر است، چیزی به مردم نگفت. مردم هم با وی بیعت کردند. پس از بیعت گرفتن، احمد بر فراز منبر قرار گرفت و خطبه ای در کمال فصاحت و بلاغت خواند. آنگاه چنین لب به سخن گشود: «ای مردم همچنان که تمام شماها در بیعت من هستید، من نیز در بیعت برادرم، علی بن موسی الرضا علیه السلام می باشم. پیشوا و جانشین بعد از پدرم اوست، آری او ولی خداست. از طرف خدا و رسولش بر من و شما واجب است به هر چه او فرمان داد فرمانبرداری کنیم».[۶]

تمام آنانی که شاهد جوانمردی و پارسایی احمد بودند و کلامش را از جان و دل پذیرا شدند و در حالی که احمد بن موسی علیه السلام جلودارشان بود، از مسجد خارج شدند و جلوی خانه علی بن موسی الرضا علیه السلام گرد آمدند و با او بیعت کردند. احمد بن موسی نیز مجددا با امام خویش بیعت کرد و امام رضا علیه السلام در حق او دعا کرد. تا زمانی که علی بن موسی علیه السلام در مدینه حضور داشت، احمد بن موسی نیز در خدمت او و یار و یاورش بود.

هجرت به ایران

امام رضا علیه السلام در سال ۱۸۳ ه.ق و در سن ۳۵ سالگی عهده دار امامت شیعیان شد. دوره امامت ایشان که بیست سال بود، مصادف با خلافت هارون الرشید، محمدامین و مأمون بود. بعد از مرگ محمّد امین پس از کشمکش ها و شورش های مختلف خلافت بدست مأمون افتاد. اما او از ناحیه علویان هراس داشت و دلیل اصلی آن نیز موقعیت معنوی امام رضا علیه السلام بود. مأمون تصمیم گرفت، حکومت خود را از ناحیه علویان در امان نگه دارد. مطمئن ترین راه نزدیکی به امام رضا علیه السلام و آرام نگه داشتن علویان را انتخاب کرد. او در سال ۲۰۰ هجری قمری حضرت رضا علیه السلام را برخلاف میل قلبی اش مجبور کرد تا از مدینه به مرو هجرت کند.

عموم شیعیان نیت باطنی مأمون را نمی دانستند و همین جهل عمومی سبب گردید سیل هجرت سادات و علویان به سوی ایران سرازیر شد. در این میان دو کاروان از اهمیت ویژه ای برخوردار بود. یکی کاروانی که سرپرستی آن به عهده حضرت معصومه سلام الله علیها بود و دیگری، کاروانی که به کاروانسالاری احمد بن موسی علیه السلام روانه ایران شد. تعداد جمعیت کاروان احمد بن موسی علیه السلام ظاهرا قابل توجه بوده است. در برخی منابع جمعیتشان را تا پانزده هزار نفر هم نوشته اند. تعداد زیادی از سادات و نزدیکان امام هشتم علاوه بر احمد و محمد و حسین از فرزندان امام کاظم علیه السلام در این کاروان حضور داشتند.

علت هجرت احمد بن موسی:

در این که چرا احمد بن موسی علیه السلام با این جمعیت تصمیم به هجرت گرفت منابع تاریخی دو علت ذکر کرده اند:

الف. پس از شنیدن خبر شهادت امام رضا علیه السلام به قصد خونخواهی عازم ایران شد. لباب الانساب در این باره می گوید: «حضرت احمد بن موسی در دارالسلام بغداد سکونت داشت. زمانی که قضیه شهادت حضرت رضا علیه السلام را شنید بسیار محزون شد و گریه بسیار کرد. آنگاه از بغداد به قصد خونخواهی حرکت کرد و با سه هزار نفر از امامزادگان به قصد جنگ با مأمون حرکت کرد. چون به قم رسیدند، با یکی از سرداران مأمون در قم جنگید و جماعتی از ایشان به شهادت رسیدند و همانجا مدفون شدند. پس از ورود به ری نیز با لشکر مأمون درگیر شد و جمعی دیگر از یارانش شهید و همانجا مدفون شدند که زیارتگاهی در آنجا دارند. چون به اسفراین از نواحی خراسان رسیدند در سرزمینی سخت بین دو کوه پناه گرفتند و لشکر مأمون بر آنان حمله ور و پس از نبردی (سخت) شهید شدند و احمد بن موسی نیز همانجا شهید و قبرش در آنجا زیارتگاه است».[۷]

مؤلف «هزار مزار» نیز می گوید: «سید امیر احمد بعد از وفات برادر بزرگوار به قتال مجوسان به شیراز نزول فرمود».[۸]

ب. دیگر اینکه گفته اند: علت اصلی مهاجرت احمد بن موسی و همراهان، دیدار با حضرت رضا علیه السلام بوده است. زیرا تحمل دوری آن حضرت برای احمد و دیگر برادران و خویشاوندان بسیار سخت بود، بنابراین با هماهنگی قبلی عازم ایران شدند.

با دقت در منابع و متون تاریخی این نکته روشن می شود که هجرت احمد بن موسی به ایران، پس از شهادت حضرت رضا نبود و آن حضرت زمانی که وارد ایران شد، خبر شهادت برادرش را شنید. فرصت الدوله نیز همین نظریه را نقل نموده است: «در عهد مأمون با جماعتی کثیر اراده شیراز فرمود که از آنجا به خراسان به خدمت برادر خود حضرت رضا (علیه السلام) رفته باشد».[۹]

سلطان الواعظین شیرازی، مؤلف «شب های پیشاور»، معتقد است: احمد بن موسی و دیگر امامزادگان با کسب اجازه قبلی از مأمون و به قصد دیدار برادر، عازم ایران شده بودند.[۱۰] ظاهرا این کاروان زمانی که به شیراز رسیده اند، مصادف با شهادت حضرت رضا علیه السلام و زمانی بوده است که مأمون تغییر سیاست داده و نیت باطنی خود را نسبت به برخورد با علویان آشکار ساخته بود. چنان که در ماجرای نبرد احمد بن موسی با قتلغ خان، حاکم شیراز، پس از چندین بار پیروزی امامزادگان بر سپاهیان مأمون، قتلغ خان توانست با اعلام خبر شهادت حضرت رضا علیه السلام سبب تضعیف روحیه برخی از همراهان احمد بن موسی علیه السلام گردد.

از آنجا که اکثر قریب به اتفاق مورخین معتقدند که مدفن احمد بن موسی علیه السلام در شیراز است، به نظر می رسد که ایشان پس از ورود به ایران و رسیدن به نزدیکی شیراز خبر شهادت برادرش را شنیده است ولذا آن نقلی که می گوید: ایشان از بغداد به قصد خونخواهی عازم ایران شد، صحیح به نظر نمی رسد. چون در این صورت دلیلی نداشت که از ناحیه جنوبی که شیعیان کمتری داشت، عازم ایران شود و همچنین از ناحیه مرکزی، هم راه نزدیکتر بود و هم در مسیر شهرهای شیعه نشینی بوده و احمد می توانست از آنان کمک بخواهد.

مدفن و بارگاه شاهچراغ

به دلیل گذشت زمان و بروز حوادث و حاکم بودن حکومت های ضد شیعی، در مورد مدفن ائمه و فرزندان آنان اختلاف هایی وجود دارد. در مورد محل مدفن حضرت احمد بن موسی نیز برخی منابع معتقدند که او در ناحیه ای از خراسان مدفون است. اما اکثر مورخین و سیره نویسان، شیراز را مدفن او می دانند و این نظریه از شهرت بیشتر و مطمئن تری برخوردار است.[۱۱]

قبر احمد بن موسی علیه السلام در بین سالهای ۳۳۸ ـ ۳۷۲ ه.ق در زمان حکومت عضدالدوله دیلمی آشکار گردید. بنا به گزارش دیگری، قبر آن بزرگوار در سال ۷۴۵ ه.ق، در زمان حکومت شاه ابوالسحاق که از ممدوحین حافظ است، کشف گردید. البته آنچه برخی از محققین به دست آورده اند این است که ظاهرا قبر آن حضرت در زمان عضدالدوله دیلمی ظاهر گشته. اما بر اثر مرور زمان و زلزله های پی در پی، قبر وی از دیده ها مخفی گردید تا این که مجددا در سال ۷۴۵ ه.ق آشکار گردید. چنانکه مجدالاشراف (یکی از متولیان حرم در عصر نادرشاه) که مطالبی درباره احمد بن موسی از خود به یادگار گذاشته است می گوید: «قبر امامزاده معصوم امیر احمد بن موسی علیه السلام را امیر مقرب الدین مسعود بن بدر... عمارتی در خاطر داشت».[۱۲]

این بیان می رساند که اطلاعاتی هر چند مختصر از قبر آن امامزاده وجود داشته است. در کتاب بحر الانساب و آثار الاحمدیه شرحی مفصل در مورد چگونگی آشکار شدن قبر آن حضرت در زمان عضدالدوله آمده است. گرچه بر اثر مرور زمان این ماجرا گرفتار مطالبی آمیخته با افسانه شده است، امّا همین مطالب راهگشای خوبی هستند.

آنچه که در بیشتر گزارش ها آمده است بر این نکته تأکید دارد که شبها نوری از قبر ایشان ساطع می شد و پیکر وی نیز که چندین قرن از شهادت او می گذشته، هنوز سالم و تازه به نظر می رسید و انگشتری در دستش بود که نگینش منقش به جمله «العزة للّه احمد بن موسی» بود و همین انگشتری سبب شناسایی او شد. پس از ظاهر شدن قبر در شیراز مدتها مجلس جشن و سرور بر پا بود.[۱۳]

پس از مشخص شدن مدفن احمد بن موسی در دوره حاکمیت "عضدالدوله دیلمى" ساختمانى براى حضرت احمد بن موسی و برادرش سید امیر محمد (علیهماالسلام) ساخته شد. در سال هاى بین ۶۲۳ تا ۶۵۹ ه. ق در زمان اتابکان فارس با مرمت ساختمان، نخستین گنبد بر روى آرامگاه حضرت شاهچراغ (ع) ساخته شد.

در سال ۱۲۳۹ ه. ق با تخریب بخشى از بنا در جریان زلزله، "حسین علی میرزا" والى فارس به جاى گنبد شکسته، گنبد جدیدى ساخت. این گنبد یکى دوبار تعمیر شد و در سال ۱۳۷۹ ه. ق به دلیل نقص فنى، به طور کلى برچیده و گنبد دیگرى با اسکلت فلزى از آهن، به همان سبک بر آن بارگاه ساخته شد. بناى کنونى این بقعه شامل ایوان اصلى در شرق، حرم وسیع و شاه نشین هایى از چهارسو و مسجدی در سمت غرب حرم و اتاق ها و مقبره هاى متعدد متصل به بقعه است. بقعه داراى دو در است؛ در ورودى سمت ایوان که از نقره و به درِ "ظِلّ السلطانى" معروف بود، بعدها به موزه آستانه منتقل شد و جاى آن در میناکارى شده کار هنرمندان اصفهانى قرار گرفت.

در طول عمر چند صد ساله این بنا، پادشاهان مختلفى اقدام به ساخت و تزیین قسمت هاى مختلف بناى این امامزاده کرده اند، از جمله آینه کارى و نوشته هاى گچ برى و تزئینات و درهاى نقره و رواق (ایوانى که در مرتبه دوم ساخته شود، پیشگاه) و حرم این بقعه بسیار جالب توجه است. روی دیوارهاى حرم، خطوط بسیار از ثلث، نسخ و نستعلیق با قلم هاى درشت و ریز، در نهایت زیبایى روی کاشى یا کاغذ و آینه نوشته شده است. آینه کارى سردر و داخل حرم، به ویژه مقرنس کارى هاى آینه از نظر هنرى بسیار ارزشمند است. داخل حرم، در فضایى مربع شکل، در پایین قبر و بالاى آن، گنبدى ساخته شده که نزدیک ۱۵ متر ارتفاع دارد. مرقد مطهر در شاه نشین بین محوطه زیر گنبد و مسجد بالاى سر امامزاده قرار دارد. ضریح بارگاه حضرت شاهچراغ در سال ۱۳۴۹ شمسى توسط استادان خاتم "على اصغر ستایش" و "عبدالعلى سالک نژاد" ساخته شده است.

پانویس

  1. ارشاد، شیخ مفید، ص۳۰۳.
  2. همان.
  3. همان.
  4. احمد علیه السلام با برادرش امام رضا علیه السلام از دو مادر بودند. نام مادر گرامی امام رضا علیه السلام تکتم بوده است. او زنی پارسا و مورد محبت و علاقه زیاد خاندان امامت بود.
  5. بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۴۸، ص۳۰۷.
  6. بحارالانوار، مجلسی، ج۴۸، ص۳۰۸.
  7. لباب الانساب والالقاب الاعقاب، ابوالحسن علی بن زید بیهقی، خطی، مرکز اسناد دانشگاه تهران.
  8. هزار مزار، جنید شیرازی، ص۳۳۳.
  9. آثار العجم، فرصت الدوله، ص ۳۴۵.
  10. ر.ک: شب های پیشاور، سلطان الواعظین، ص۱۱۷.
  11. برخی از دانشمندانی که شیراز را مدفن وی می دانند، عبارتند از: حمداللّه مستوفی از مورخین قرن هشتم در کتاب نزهة القلوب، ص ۱۱۶، فرصت الدوله در آثار العجم، ص ۴۴۴، زرکوب شیرازی از علمای قرن هفتم در شیراز نامه، ص ۱۹۷، معین الدین ابوالقاسم جنید شیرازی از علمای قرن هشتم در هزار مزار، ص ۳۳۵، علامه محمدحسین قزوینی در کتاب ریاض القدس، ص ۳۱، ابن بطوطه از جهانگردان قرن هشتم در سفرنامه خود، ص ۲۶۱.
  12. آثار الاحمدیه، مجد الاشراف، ص۱۶.
  13. ر.ک: شیراز نامه، زرکوب شیرازی، ص ۱۹۷ و آثار احمدیه.

منابع