آیه 69 سوره ص: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(تفسیر آیه)
(معانی کلمات آیه)
 
سطر ۴۱: سطر ۴۱:
 
</tabber>
 
</tabber>
 
==معانی کلمات آیه==
 
==معانی کلمات آیه==
«الْمَلإِ الأَعْلی»: در اینجا مراد فرشتگان و آنانی است که بدیشان دستور داده شد که برای آدم سجده برند (نگا: بقره / ) همان گونه که آیه  همین سوره بیانگر آن است. «إِذْ»: زمانی که. بدان گاه که. «یَخْتَصِمُونَ»: جدال و نزاع می‌کردند. مراد از مجادله و منازعه، بحث و گفتگو درباره آفرینش انسان است.
+
*'''ملاء''': جماعت و جماعت اشراف. كه هيبت آنها دلها را پر كرده است در صحاح گفته: «الملأ: الجماعة» مراد از آن در آيه معناى دوم است‏ بِالْمَلَإِ الْأَعْلى‏ جماعت بالاتر (انجمن ملائكه).<ref>تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج9، ص250</ref>
  
 
== تفسیر آیه ==
 
== تفسیر آیه ==

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۶ مهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۰۶:۰۶

مشاهده آیه در سوره

مَا كَانَ لِيَ مِنْ عِلْمٍ بِالْمَلَإِ الْأَعْلَىٰ إِذْ يَخْتَصِمُونَ

مشاهده آیه در سوره


<<68 آیه 69 سوره ص 70>>
سوره : سوره ص (38)
جزء : 23
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

مرا بر فرشتگان عالم بالا که (در قضیّه خلق آدم یا غیر آن) خصومت و گفتگو داشتند علمی (پیش از وحی خدا) نبود.

من از ملأ اعلی هنگامی که [درباره آفرینش آدم] مجادله می کردند، هیچ خبری ندارم.

مرا در باره ملاء اعلى هيچ دانشى نبود آنگاه كه مجادله مى‌كردند.

هنگامى كه با يكديگر جدال مى‌كردند من خبرى از ساكنان عالم بالا نداشتم.

من از ملأ اعلی (و فرشتگان عالم بالا) به هنگامی که (درباره آفرینش آدم) مخاصمه می‌کردند خبر ندارم!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

I have no knowledge of the Supernal Elite when they contend.

I had no knowledge of the exalted chiefs when they contended:

I had no knowledge of the Highest Chiefs when they disputed;

"No knowledge have I of the Chiefs on high, when they discuss (matters) among themselves.

معانی کلمات آیه

  • ملاء: جماعت و جماعت اشراف. كه هيبت آنها دلها را پر كرده است در صحاح گفته: «الملأ: الجماعة» مراد از آن در آيه معناى دوم است‏ بِالْمَلَإِ الْأَعْلى‏ جماعت بالاتر (انجمن ملائكه).[۱]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


قُلْ إِنَّما أَنَا مُنْذِرٌ وَ ما مِنْ إِلهٍ إِلَّا اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ «65»

بگو: من فقط بيم دهنده‌ام و هيچ معبودى جز خداوند يكتاى قهار و مقتدر نيست.

رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُمَا الْعَزِيزُ الْغَفَّارُ «66»

پروردگار آسمان‌ها وزمين وآنچه ميان آن دو است، نفوذناپذير وبسيار آمرزنده.

قُلْ هُوَ نَبَأٌ عَظِيمٌ «67» أَنْتُمْ عَنْهُ مُعْرِضُونَ «68» ما كانَ لِي مِنْ عِلْمٍ بِالْمَلَإِ الْأَعْلى‌ إِذْ يَخْتَصِمُونَ «69»

بگو: او خبر بزرگى است، كه شما از او رويگردانيد. براى من نسبت به عالم بالا هيچ آگاهى نبود، آن گاه كه (درباره او با يكديگر) مجادله مى‌كردند.

إِنْ يُوحى‌ إِلَيَّ إِلَّا أَنَّما أَنَا نَذِيرٌ مُبِينٌ «70»

به من چيزى وحى نمى‌شود مگر از آن رو كه من هشدار دهنده‌اى آشكارم.

نکته ها

«قهار» به معناى قدرت قاهره‌اى است كه همه‌ى قدرت‌ها، مقهور و محكوم او هستند.

در روايات مى‌خوانيم كه: «نَبَأٌ عَظِيمٌ» علىّ بن ابى‌طالب است و خود حضرت فرمود: «انا النبأ العظيم» «1» چنانكه در دعاى ندبه نيز خطاب به حضرت مهدى عليه السلام مى‌گوييم: «يا بن النباء العظيم»

اين معنا با ضمير «هُوَ» كه در مورد انسان به كار مى‌رود، نه اشيا، سازگارتر است.

مراد از «ملا اعلى» همان «افق اعلى» است كه در سوره‌ى نجم مى‌خوانيم: «وَ هُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلى‌» و هدف معراج، بالا بردن سطح علمى پيامبر بود. «لِنُرِيَهُ مِنْ آياتِنا»

بنابراين شايد آيات مذكور اين مطلب را دنبال مى‌كنند كه:

اى پيامبر! به مردم بگو: علىّ بن ابيطالب خبر بزرگى است كه برخى از شما مسلمانان از او

«1». كافى، ج 8، ص 30.

جلد 8 - صفحه 124

اعراض مى‌كنيد (و به سراغ ديگرى مى‌رويد).

من از عالم بالا بى‌خبر بودم آنگاه كه مردم بر ولايت او مخاصمه مى‌كردند ولى در سفر معراج، امامت على بن ابيطالب مطرح و تثبيت شد و فكر نكنيد امامت او نظر شخصى من است، هر چه هست وحى الهى است.

البتّه اين معنا با استمداد از روايات متعدّد و رهنمود تفسير اطيب‌البيان استفاده شد ولى تفاسير ديگر اين آيه را مقدّمه‌ى آيات بعد در مورد آفرينش آدم دانسته‌اند.

پیام ها

1- وظيفه و جايگاه پيامبر بايد به مردم اعلام شود. «قُلْ»

2- جايى كه غفلت همه را فراگرفته، بايد از زاويه‌ى انذار سخن گفت. «إِنَّما أَنَا مُنْذِرٌ»

3- انسان با خطرها و آسيب‌هايى روبرو است كه بواسطه انذار انبيا مى‌تواند رهائى يابد. «أَنَا مُنْذِرٌ»

4- نقش هشدار و انذار در تربيت، بيش از نقش بشارت است. «أَنَا مُنْذِرٌ»

5- انذار، زمانى مؤثّر است كه از سرچشمه‌ى قدرت باشد. «أَنَا مُنْذِرٌ- الْواحِدُ الْقَهَّارُ»

6- اقتدار، در سايه‌ى وحدت است. «الْواحِدُ الْقَهَّارُ» (در قرآن شش مورد كلمه‌ى قهار آمده كه در كنار همه‌ى آنها كلمه‌ى واحد است).

7- همه هستى تحت يك مديريّت و اراده است. «الْواحِدُ الْقَهَّارُ رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»

8- خداوند تمام هستى را پرورش مى‌دهد و همه را رو به كمال مى‌برد. «رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُمَا»

9- مربّى بايد هم قدرت داشته باشد و هم رحمت. رَبُ‌ ... الْعَزِيزُ الْغَفَّارُ

10- اقبال يا اعراض مردم نشانه‌ى حقّانيّت يا بطلان امرى نيست. «هُوَ نَبَأٌ عَظِيمٌ أَنْتُمْ عَنْهُ مُعْرِضُونَ»

جلد 8 - صفحه 125

11- در تبليغ و هدايت مردم از روش‌هاى روشن و بدون ابهام استفاده كنيد. «نَذِيرٌ مُبِينٌ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



ما كانَ لِي مِنْ عِلْمٍ بِالْمَلَإِ الْأَعْلى‌ إِذْ يَخْتَصِمُونَ (69)

بعد از آن در اثبات نبوت فرمايد:

ما كانَ لِي مِنْ عِلْمٍ‌: نبود مرا قبل از اين زمان هيچ علمى، بِالْمَلَإِ الْأَعْلى‌:

به ساكنان ملكوت اعلى، إِذْ يَخْتَصِمُونَ‌: وقتى كه گفت و شنيد مى‌كردند. مراد آنكه وقتى مخاطبه آدم و ملائكه واقع شد و گفتگوى ابليس در مقام امر به سجده.

جلد 11 - صفحه 211

بيان:

اين كلام در مقام اثبات نبوت باشد كه دليلى از اين روشنتر نيست كه الحال قصه ملأ اعلى و گفتگوى ايشان بيان مى‌كنم بر وجهى كه در كتب متقدمه مذكور است بى‌مطالعه كتابى و استماع استادى، پس از اين معلوم مى‌شود كه اين اخبار از عالم قدس بواسطه جبرئيل به من نازل شده، و اگر بالفرض پيغمبر خدا نبودم وحى به من نازل نشدى كه خبر دهم شما را از قصه ملائكه و آدم و ابليس؛ بنابراين مسلم شد كه:


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ قالُوا ما لَنا لا نَرى‌ رِجالاً كُنَّا نَعُدُّهُمْ مِنَ الْأَشْرارِ (62) أَتَّخَذْناهُمْ سِخْرِيًّا أَمْ زاغَتْ عَنْهُمُ الْأَبْصارُ (63) إِنَّ ذلِكَ لَحَقٌّ تَخاصُمُ أَهْلِ النَّارِ (64) قُلْ إِنَّما أَنَا مُنْذِرٌ وَ ما مِنْ إِلهٍ إِلاَّ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ (65) رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُمَا الْعَزِيزُ الْغَفَّارُ (66)

قُلْ هُوَ نَبَأٌ عَظِيمٌ (67) أَنْتُمْ عَنْهُ مُعْرِضُونَ (68) ما كانَ لِي مِنْ عِلْمٍ بِالْمَلَإِ الْأَعْلى‌ إِذْ يَخْتَصِمُونَ (69) إِنْ يُوحى‌ إِلَيَّ إِلاَّ أَنَّما أَنَا نَذِيرٌ مُبِينٌ (70)

ترجمه‌

و گويند چيست ما را نمى‌بينيم مردانيرا كه بوديم ميشمرديمشان از بدكاران‌

آيا گرفتيم آنانرا بسخريه يا برگرديد از ايشان ديده‌ها

همانا اين راست است آنمنازعه اهل آتش است‌

بگو جز اين نيست كه من بيم دهنده‌ام و نيست معبودى مگر خداى يگانه داراى قهر و غلبه‌

پروردگار آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است كه تواناى آمرزنده است‌

بگو آن خبرى بزرگ است‌

شما از آن رو گردانندگانيد

نبود براى من دانشى بجماعت بالاتر وقتى با يكديگر بحث مينمودند

وحى نميشود بسوى من مگر براى آنكه من بيم دهنده آشكارم.

تفسير

خداوند متعال باز نقل نموده كلام اهل دوزخ را با يكديگر كه گويند چه شده است ما را كه نمى‌بينيم در جهنّم مردانيرا كه ما آنها را از اشرار مى‌شمرديم در دنيا و ميگفتيم اينها با هم براى رياست و اغراض شخصى سازش نمودند كه ما را از دين آباء خود باز دارند آيا ما آنها را بسخريّه و استهزاء گرفتيم و چنين كار بدى كرديم چون اينجا كه نيستند معلوم ميشود در بهشتند يا اينجا هستند و چشم ما بآنها نمى‌افتد و محتمل است مراد آن باشد كه آيا ما كه آنها را

جلد 4 صفحه 477

سخريه نموديم عمدا كار بدى كرديم يا خبر چون در دنيا ما از باطن آنها آگاه نبوديم و چشم ما خوبيهاى آنها را نديد پس معذوريم و در هر حال اظهار ندامت و پشيمانى ميكنند و اتّخذنا هم بدون همزه استفهام نيز قرائت شده و بنابراين صفت ديگرى است براى رجالا و معنى واضح‌تر است و كلمه‌ام معادل ما لنا لا نرى خواهد بود صريحا نه بنحويكه بيان شد كه معادل اتّخذناهم بود باعتبار دلالت همزه استفهام بر ندامت آنها از استهزاء خودشان براى نبودن آنرجال در جهنّم و بودنشان در بهشت كه مستفاد از ما لنا لا نرى است و محتمل است ام منقطعه باشد يعنى آيا ما آنها را مسخره نموديم و قدر آنها را نشناختيم و چشم ما خوبيهاى آنها را نديد جاى تأسف است چون معلوم شد آنها بهشتى بودند كه اينجا نيستند و گفته‌اند مراد امثال ابو جهل و وليد بن مغيره‌اند كه امثال عمّار و صهيب و خباب را در جهنّم نمى‌بينند ولى در روايات متعدده از ائمه اطهار با تأكيدات بليغه بدشمنان آل محمد صلّى اللّه عليه و اله و سلّم كه دوستان ايشانرا در جهنّم نمى‌بينند تفسير شده و بشيعيان فرموده‌اند و اللّه خدا غير از شما را اراده ننموده از آنها كه فرموده در جهنّم ديده نميشوند و اللّه دو نفر بلكه و اللّه يكنفر شما داخل جهنّم نخواهيد شد و بعد از تمام نزاعهاى جهنمى‌ها در آيات سابقه و گفتگوشان اينجا خداوند فرموده اين مخاصمه و گفتگوى ندامت اثر اهل آتش با يكديگر حقّ است و شبهه‌ئى در آن نيست كه واقع خواهد شد و به پيغمبر اكرم دستور فرموده كه بفرمايد باهل مكّه من فقط پيغمبر خدايم كه بايد شما را از قهر و غضب او بترسانم الزام به قبول و مسئوليّت انكار آن با من نيست و نيست معبود بحقى مگر خداوند يگانه كه شريك و جزء ندارد و غالب بر هر شى‌ء و قادر بر هر امرى است و چيزى و كسى نميتواند در مقابل او قيام و بر خلاف او اقدامى نمايد پروردگار آسمانها و زمين و موجودات در آن دو و ما بين آن دو است و مبدء و منتهاى تمام آنها است ارجمند و غالب و توانائى است كه كسى و چيزى نميتواند مانع از نفوذ اراده او شود و اگر بخواهد گناهكاران را تمامى بتمام گناهانشان عذاب كند ميتواند ولى آمرزنده است و هر گناهى را از هر كس بخواهد مى‌آمرزد و بمناسبت سبق ذكر انذار صفات جلال بيشتر ذكر شده است و نيز دستور فرموده كه بفرمايد آن خبر بيم دهنده بودن من از آتش جهنّم و قهّاريّت خداى يگانه‌

جلد 4 صفحه 478

خبر بزرگى است كه بايد كاملا بآن توجّه داشت و حقّ بودن آنرا دانست و از آن ترسيد ولى مع الاسف شما از استماع و تفكّر در آن گريزانيد يا آنچه خبر ميدهد پيغمبر صلى اللّه عليه و اله بآن خبر مهمّى است كه بايد بآن توجّه داشت و نبايد از آن غافل و رو گردان بود و شما بآن اعتنا نميكنيد منكه از احوال ساكنان عالم اعلى مطلع نبودم و علم ببحث و گفتگو و ردّ و قبول آنها نداشتم اين قبيل مطالب بطريق وحى از خداوند بمن ميرسد و وحى نميشود بمن مگر براى آنكه پيغمبرم و بايد مردم را از خدا بترسانم با بيانات واضح و آشكار چنانچه نمونه آن در آيات آتيه خواهد آمد انشاء اللّه تعالى اين معانى از ظاهر اين آيات بنظر ميرسد ولى قمّى ره و در بصائر از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه مراد از نبأ عظيم امير المؤمنين عليه السّلام است و از امام صادق عليه السّلام نقل شده كه مراد از نبأ امامت است و نيز قمّى ره در حديث معراج از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه چون جبرئيل پيغمبر صلى اللّه عليه و اله را بسدرة المنتهى رسانيد از رفتار بازماند و حضرت رسيد بجائيكه كسى بآن جا نرسيده بود چون جز نور حق چيزى فاصله بين حبيب و محبوب نبود و خدا از پيغمبر ص پرسيد بحث ملأ اعلى با يكديگر در چه بود حضرت عرض كرد من نميدانم مگر آنچه را تو بمن آموختى پس خداوند دست قدرت خود را ميان دو كتف او گذارد و پيغمبر فرمود من خنكى آنرا در وسط سينه خود يافتم و هر چه از گذشته و آينده از من پرسيد دانستم از آن جمله آنكه فرمود ساكنان ملأ اعلى در چه بحث ميكردند عرض كردم در كفّارات و درجات و حسنات و در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلم نقل نموده كه خدا بمن فرمود ميدانى ملأ اعلى در چه گفتگو ميكردند عرض كردم خير فرمود بحث ميكردند در كفّارات و درجات و امّا كفّارات فراوان نمودن آب وضو و رفتن بنماز جماعت و انتظار نماز بعد از نماز است و امّا درجات افشاء سلام و اطعام طعام و نماز شب است با آنكه مردم در خواب باشند و ظاهرا چون معناى حسنات واضح بوده ذكر نفرموده‌اند و سخريّا بضمّ سين و الّا انّما بكسر همزه نيز قرائت شده يعنى وحى نميشود بمن مگر آنكه تو بايد بيم‌دهنده مردم و آشكار كننده حق براى آنها باشى و بامر ديگرى مأموريّت ندارى و اللّه تعالى اعلم بحقائق الامور.

جلد 4 صفحه 479

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


ما كان‌َ لِي‌ مِن‌ عِلم‌ٍ بِالمَلَإِ الأَعلي‌ إِذ يَختَصِمُون‌َ (69)

نبود ‌از‌ ‌براي‌ ‌من‌ ‌از‌ علم‌ بملأ اعلي‌ زماني‌ ‌که‌ مخاصمه‌ ميكنيد.

‌از‌ ‌علي‌ ‌بن‌ ابراهيم‌ مسندا ‌از‌ اسمعيل‌ جوفي‌ ميگويد: خدمت‌ حضرت‌ باقر (ع‌) ‌در‌ مسجد الحرام‌ بودم‌ سه‌ مرتبه‌ آيه شريفه‌ سُبحان‌َ الَّذِي‌ أَسري‌ ‌را‌ تلاوت‌ فرمود ‌پس‌ ‌از‌ ‌آن‌ مسجد اقصي‌ ‌را‌ تفسير فرمود ‌به‌ بيت‌ المعمور ‌که‌ ‌در‌ ليلة المعراج‌ جبرئيل‌ تنها گذاشت‌ پيغمبر ‌را‌ و حضرتش‌ بالا رفت‌ ‌تا‌ رسيد ‌به‌ عالم‌ انوار ‌که‌ حضرت‌ ملأ اعلي‌ ‌را‌ ‌به‌ همان‌ عالم‌ انوار تفسير فرموده‌ ‌که‌ حضرت‌ رسالت‌ ميفرمايد ‌به‌ ‌آن‌ عالم‌ رسيدم‌ ميان‌ ‌من‌ ‌از‌ زمين‌ ‌تا‌ آنجا حائل‌ شد خطاب‌ رسيد ‌که‌ ‌را‌ انتخاب‌ كردي‌ ‌بر‌ خلافت‌ عرض‌ كردم‌ ‌علي‌ مرا ‌از‌ تمام‌ خلق‌ بيشتر دوست‌ دارد خطاب‌ ‌شده‌ مرا ‌هم‌ بيشتر، دوست‌ دارد و ‌من‌ ‌علي‌ ‌را‌ انتخاب‌ كردم‌ ‌بر‌ وصايت‌ و خلافت‌ و امامت‌ ‌اينکه‌ خلاصه حديث‌ ‌است‌ و الا حديث‌ مبسوط ‌است‌ ‌ما ‌براي‌ شاهد ذكر كرديم‌ بپردازيم‌ ‌به‌ تفسير آيه شريفه‌:

ما كان‌َ لِي‌ مِن‌ عِلم‌ٍ بِالمَلَإِ الأَعلي‌ چون‌ قبل‌ ‌از‌ معراج‌ حضرت‌ بملأ اعلي‌ نرفته‌ ‌بود‌ ميفرمايد ‌من‌ علم‌ بملأ اعلي‌ نداشتم‌ موقعي‌ ‌که‌ رسيدم‌ بملأ اعلي‌ عالم‌ انوار ‌که‌ ‌در‌ سوره نجم‌ تعبير ‌به‌ افق‌ اعلي‌ فرموده‌ ‌که‌ ميفرمايد:

وَ هُوَ بِالأُفُق‌ِ الأَعلي‌ ثُم‌َّ دَنا فَتَدَلّي‌ فَكان‌َ قاب‌َ قَوسَين‌ِ أَو أَدني‌ فَأَوحي‌ إِلي‌ عَبدِه‌ِ ما أَوحي‌ ‌که‌ تمام‌ علوم‌ آنجا افاضه‌ شد و تعيين‌ خليفه‌ شد و ‌در‌ ذيل‌ حديث‌ مذكور ‌که‌ اشاره‌ شد ميفرمايد خطاب‌ ‌به‌ پيغمبر رسيد ‌که‌ ‌به‌ ‌علي‌ بشارت‌ ده‌

‌ يا ‌ محمّد ‌ يا ‌ محمّد بشّره‌ بانه‌ راية الهدي‌ و امام‌ اوليائي‌ و نور لمن‌ اطاعني‌ و الكلمة الّتي‌ الزمتها للمتقين‌ ‌من‌ احبه‌ احبني‌ و ‌من‌ ابغضه‌ ابغصني‌ ‌مع‌ ‌ما اني‌ اخصه‌ ‌بما‌ ‌لم‌ اخصه‌ ‌به‌ احدا

جلد 15 - صفحه 269

فقلت‌ ‌ يا ‌ رب‌ اخي‌ و صاحبي‌ و وزيري‌ و وارثي‌ ‌فقال‌ انه‌ امر ‌قد‌ سبق‌ انه‌ مبتلي‌ و مبتلي‌ ‌به‌)

‌پس‌ ‌از‌ ‌آن‌ دارد انگشت‌ شمار چهار مرتبه‌ خداوند فرمود

«‌مع‌ ‌ما اني‌ ‌قد‌ نحلته‌ و نحلته‌ و نحلته‌ و نحلته‌ اربعه‌ اشياء‌-‌ الحديث‌».

إِذ يَختَصِمُون‌َ خداوند خصم‌ آنهايي‌ ‌باشد‌ ‌که‌ خصم‌ ‌علي‌، و آل‌ ‌او‌ هستند بالاخص‌ نواصب‌، خلاصه‌ كلام‌ اينكه‌ نصب‌ خليفه‌ نه‌ ‌به‌ اختيار ‌رسول‌ بوده‌ و نه‌ باختيار امّت‌ و نه‌ ‌به‌ شوري‌ بلكه‌ ‌در‌ ملاء اعلي‌ عالم‌ انوار خداوند متعال‌ نصب‌ فرموده‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 69)- سپس به عنوان مقدمه‌ای برای ذکر ماجرای آفرینش آدم، و ارزش والای وجود انسان تا آن حد که فرشتگان همگی در برابر او سجده کردند، می‌فرماید: «من از ملأ اعلی (و فرشتگان عالم بالا) به هنگامی که (در باره آفرینش آدم) مخاصمه می‌کردند خبر ندارم» (ما کانَ لِی مِنْ عِلْمٍ بِالْمَلَإِ الْأَعْلی إِذْ یَخْتَصِمُونَ).

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج9، ص250

منابع