سرمد

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon-computer.png
محتوای فعلی مقاله یکی از پایگاه های معتبر متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

سرمد چیزی است که اول و آخر ندارد، اما دو چیز دارد؛ یکی دوام وجود در گذشته که به آن ازل می ­گویند، و یکی دوام وجود در آینده که آن را ابد می ­نامند.[۱]

مفهوم سرمد

سرمد در لغت به معنی همیشگی و جاویدان است؛ یعنی چیزی که وجود آن قطع نمی­ شود. در قرآن کریم آمده است: «قُلْ أَرَأَیتُمْ إِنْ جَعَلَ اللَّهُ عَلَیکمُ النَّهارَ سَرْمَداً إِلى‌ یوْمِ الْقِیامَةِ». (سوره قصص، آیه ۷۲)

بزرگان فلاسفه بر این عقیده ­اند که سرمد عبارتست از نسبت ثابت به ثابت.[۲] به نظر این افراد، موجودات دو دسته­ اند: یا در زمان هستند که این دسته دارای حرکت است و یا نه حرکت است و نه دارای حرکت است و در نتیجه در زمان هم نیست. این دسته از موجودات اگر جنبه نسبت ثبات آنها با امور متغیر در نظر گرفته شود، این معیت و همراهی، «دهر» نامیده می ­شود و اگر نسبت ثباتش با امور ثابت در نظر گرفته شود، این همراهی را «سرمد» می­ نامند.[۳]

تفاوت دهر، سرمد و زمان

تفاوت دهر، سرمد و زمان در این است که سرمد نسبت ثابت به ثابت است، دهر نسبت ثابت به متغیر و زمان نسبت متغیر است به متغیر.[۴] فلاسفه در تفسیر این کلام گفته ­اند که مراد از دهر، نسبت ذات واجب متعال است که ثابت است به صفات، اسماء حسنی و علوم فعلی او که آنها نیز اموری ثابت هستند. مراد از سرمد، نسبت علم واجب است که ثابت است به معلومات او که اموری متجدد و متغیرند؛ یعنی همان موجودات عالم، و مراد از زمان، نسبت برخی از معلومات متجدد واجب با برخی دیگر است.[۵]

اما برخلاف فلاسفه اسلامی که این امور را نسل در نسل نقل و قبول کرده ­اند، فخر رازی پس از نقل این امور از حکما، در کتاب "المحصل" بر آنها ایراد گرفته است و گفته که این الفاظ، علی­رغم معنای پیچیده و بزرگی که برایش نقل شده است، دارای معنای محصل و به درد بخوری نیستند؛[۶] ولی با توضیحی که برای این الفاظ و معنای آن داده شد و در کتب حکما نیز آمده است، سستی این سخن فخر رازی معلوم می شود.

پانویس

  1. جمیل صلیبا؛ منوچهر صانعی دره بیدی، فرهنگ فلسفی، تهران، انتشارات حکمت، ج۱، ص۳۹۱.
  2. ملاصدرا شیرازی، صدرالدین محمد؛ الحکمه المتعالیه فی الاسفار الاربعه العقلیه، قم، نشر مصطفوی، ۱۳۶۸ش، چ دوم، ج۳، ص۱۴۷.
  3. موسوعه مصطلحات فلسفه عندالعرب، بیروت، مکتبة لبنان، ج۱، ص۳۳۸.
  4. اسفار اربعه، همان.
  5. سبزواری، ملاهادی؛ شرح منظومه حکمت، تهران، نشر حکمت، ۱۳۶۰ش، چ اول، ج۴، ص۳۳۴.
  6. ملاصدرا شیرازی، صدرالدین محمد؛ حاشیه بر الهیات، قم، نشر بیدار، بی تا، ص۱۵۷.

منابع