حسین بن اشکیب قمی

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

حسین بن اشکیب قمی، از راویان و محدثان بزرگ شیعه اهل قم در سده سوم هجری و از یاران امام هادی و امام حسن عسکری (علیهماالسلام) است. نجاشی ابن اشکیب قمی را وجیه و موثق دانسته و دو کتاب «الرّد علی الزیدیه» و «النوادر» را برای وی ذکر می کند. محمد بن مسعود عیاشی صاحب «تفسیر عیاشی» از شاگردان اوست.

نام کامل حسین بن اشکیب قمی
زادگاه قم
وفات قرن سوم هجری

Line.png

اساتید

محمد بن اورمه قمی، محمد بن خالد برقی، حسن بن خُرزاذ قمی، حسین بن یزید نوفلی،...

شاگردان

محمد بن مسعود عیاشی، ابوعمرو کشی، محمد بن یعقوب کلینی، محمد بن الوارث،...

آثار

الرّد علی الزیدیه، النوادر، الرّد علی من زعم أن النبی کان علی دین قومه،...


ولادت و شهرت

در این که حسین بن اشکیب قمی در چه سالی دیده به جهان گشود، نمی‌توان قاطعانه ابراز نظر کرد، ولی آن چه مورد قبول بیشتر دانشوران شیعی تراجم است، او اواسط قرن سوم هجری و در قم متولد شده است.[۱]

کنیه‌ او «ابوعبدالله»[۲] یا «ابومحمد»[۳] است. نام پدرش احمد، ولی اشتهار او «اشکیب» است. بدین جهت این محدث کبیر، به نام «حسین بن اشکیب» اشتهار دارد.[۴] به ابن اشکیب «خراسانی» و «مروزی»[۵] نیز به گفته می‌شد که به نظر می‌رسد به خاطر مسافرت‌های مکرر او به قلمرو خراسان بزرگ همانند مرو و سمرقند است.[۶]

یکی از القاب معروف وی «خادم القبر» (خدمتگزار مرقد) است. در این که صاحب قبر چه کسی می‌باشد، در میان دانشمندان اختلاف است. علامه وحید بهبهانی سه احتمال را مطرح ساخته‌اند: قبر حضرت رسول صلی الله علیه و آله، قبر امام رضا علیه‌السلام و یا مرقد حضرت معصومه سلام الله علیها در قم.[۷] ولی آن نظری که به واقع نزدیکتر است، همان قبر کریمه اهل بیت در قم است، که بعضی از مورخان طراز اول شیعه بدان اشاره کرده‌اند.[۸]

در نوشتار بعضی از بزرگان، حسین بن اسکیب (با سین) ثبت و ضبط شده است.[۹] این امر موجب شده است که برخی گمان برند که دو شخص می‌باشند: یکی حسین بن اشکیب قمی و دیگری حسین بن اسکیب مروزی که از دانشمندان خطه ماوراءالنهر است. اما قریب به اتفاق محققان شیعه (از جمله ابن داوود حلی[۱۰] و آیت الله خویی)[۱۱] بر این باورند که این دو، نام یک محدث است.

اساتید

حسین بن اشکیب قمی، برای دست یافتن به معارف ناب و خالص دینی و گردآوردن اخبار و روایات اهل بیت علیهم السلام، از محضر جمعی از بزرگان حدیث فیض‌ها برده و توشه‌ها اندوخته است، از جمله:

  • حسین بن یزید نوفلی؛
  • حسن بن حسین مروزی؛
  • بکر بن صالح رازی؛
  • هارون بن عقبه خزاعی؛
  • محمد بن علی کوفی.[۱۲]

شاگردان

حسین بن اشکیب در مقطعی از عمر گرامی خویش، در شهر «کشّ» زیست می‌کرده و در آن سرزمین از چهره‌های صاحب آوازه و دارای نام و نشان بوده و در مقام استادی علم حدیث و فقه قرار داشته است؛ به طوری که گروهی از محدثان آن سامان از فضل و دانش او بهره می‌بردند.[۱۳] با این که این محدث از جایگاه رفیع در قلمرو معرفت دینی برخوردار بوده، اما در گزارش‌های پژوهشگران، شاگردان زیادی از او سراغ نداریم. تنها نام چند تن از آنان در منابع آمده است که به ترتیب ذکر می‌شود:

  • محمد بن مسعود عیاشی؛[۱۴] که یکی از بزرگترین دانشوران شیعه در خطه ماوراءالنهر و آسیای مرکزی است. او تمام ثروت خویش را در راه نشر و گسترش آثار اهل بیت علیهم‌السلام مصرف کرد. می‌گویند: خانه‌اش همانند پژوهشکده‌ای بود که دین‌پژوهان و محدثان شیعه، در آن جا به تحقیق، بررسی، نگارش و گردآوری اخبار اهل بیت اشتغال داشتند. وی همان مؤلف تفسیر عیاشی است.[۱۵]
  • محمد بن الوارث.[۱۷]

شخصیت علمی

از کنکاش در منابع شیعه بدست می‌آید که حسین بن اشکیب، در قله رفیع دانش و فقه و مناظره قرار داشته است و تمام بزرگان شخصیت سترگ او را ستایش کرده‌اند.

نجاشی درباره او می‌گوید: «استاد بزرگوار عالمان شیعه، اهل خراسان و دارای وجاهت، برجستگی و مورد اطمینان و یکی از محدثان بسیار سابقه‌دار شیعه است. شیخ کشی، در کتاب خویش نامش را یادآوری نموده است. شیخ عیاشی از او حدیث نقل می‌کند و به روایات او اعتماد و اطمینان کامل است. او قمی و خدمتگزار یکی از قبور بزرگان اسلام است».[۱۸]

شیخ طوسی در کتاب رجال خود می‌نگارد: «حسین بن اشکیب، خادم القبر؛[۱۹] ...که در شهر سمرقند و کشّ زندگی می‌کرد، دانشوری توانا بود و در فن مناظره، تخصص داشت. او کتاب‌هایی چند پدید آورد».[۲۰] شیخ طوسی، در پایان کتابش در شرح حال این محدث پرآوازه، از وی به عنوان «محدثی مورد اعتماد و متکلمی فقیه، اهل بحث و مناظره، خوش سخن، دارای ذوق و سلیقه و اندیشه دقیق و نیکو» نام می‌برد.

همچنین، حسین بن اشکیب از این سعادت عظیم برخوردار بوده که در گروه یاران برجسته و ارزشمند امامان معصوم قرار گیرد و با آنان ملاقات و ارتباط تنگاتنگ داشته باشد. از این رو، وی از اقیانوس بیکران علم و معارف آنان فیض برده است. نجاشی از شیخ کشی روایت می‌کند که: «حسین بن اشکیب قمی، از یاران امام هادی و امام حسن عسکری علیهماالسلام، است».[۲۱]

علامه حلی می‌نگارد: «حسین بن اشکیب از یاران امام حسن عسکری علیه‌السلام است».[۲۲] علامه تهرانی، مؤلف «الذریعه» نیز در این باره می‌گوید: «او، استاد کشی و عیاشی، و از اصحاب امام یازدهم است».[۲۳] شیخ شوشتری هم در اثر خود، این سخن را تأیید می‌کند.[۲۴]

از بررسی زندگی و شرح حالات ابن اشکیب، برمی‌آید که او در مناظره برای اثبات حقانیت خلافت بلافصل امیرالمومنین علیه‌السلام و به طور عام، اثبات حقانیت مذهب شیعه، از برجستگی ویژه‌ای برخوردار بود. این نکته‌ای است که شیخ طوسی و نجاشی و برخی دیگر بر آن تصریح کرده‌اند. در این جا مناسب می‌نماید که به یکی از فرازهای زندگی او - که شیخ کلینی و شیخ صدوق در کتاب‌های خویش آورده‌اند - اشاره شود:

یکی از دانشمندان کشمیر، به نام «ابوسعید غانم» می‌گوید: من در هند از موقعیت بلندی برخوردار بودم و شاگردانی داشتم و مورد احترام پادشاه بودم. چون من در کتاب‌های تورات، انجیل و مصحف ابراهیم درباره پیامبر آخرالزمان مطالب فراوانی خوانده بودم، دوستانم مرا برای کاوش در این امر انتخاب کردند؛ از این رو، برای دستیابی به حقیقت از شهر خویش حرکت کرده، به قلمرو کابل و بلخ رسیدم. در آن جا با بعضی از دانشمندان، مذاکره کردم که عقیده داشتند: جانشین پیامبر اسلام، ابوبکر و در آخر علی علیه‌السلام می‌باشد. به آنان گفتم: به دنبال آن پیامبری هستم که جانشین او برادر دینی و پسرعمو و شوهر دختر اوست. ولی آنان در مقابل این سخن، مرا متهم کردند و این که او باید کشته شود. به آن‌ها گفتم: من به دنبال حقیقت هستم و از مرام و مسلک خود دست برنمی‌دارم تا حق را بیابم. هنگامی که سخن من به گوش فرمانروای بلخ رسید، یکی از دانشمندان آن دیار، به نام حسین بن اشکیب را مأمور ساخت که با این مرد هندی مباحثه و مناظره کن. در این جا بود که حسین بن اشکیب، با دلایل محکم و متقن خویش، حقیقت را برای ابوسعید اثبات کرد و برایش ثابت کرد که جانشین رسول اکرم صلی الله علیه و آله بعد از رحلت، علی بن ابی‌طالب و یازده فرزند او هستند و اکنون امام مهدی علیه‌السلام آخرین وصی و جانشین آن حضرت است. ابوسعید می‌گوید: سخنان حسین بن اشکیب مرا قانع کرد و به مذهب اسلام و ولایت علی امیرالمؤمنین گرایش پیدا کردم.[۲۵]

آثار و احادیث

این محدث قمی، کتاب‌هایی را پدید آورده و تألیف کرده است. شیخ نجاشی به سه کتاب ایشان اشاره می‌کند:

  • الرّد علی من زعم أن النبی (ص) کان علی دین قومه؛
  • الرّد علی الزیدیه؛
  • کتاب النوادر.[۲۶]

در انتها دو نمونه از روایات نقل شده توسط او ذکر می شود:

توحید ناب:

حسین بن اشکیب از امام باقر علیه‌السلام روایت می‌کند که به یکی از یاران بلندمرتبه خویش، جابر بن یزید جعفی فرمود: «جابر! تهمت و دروغ بستنِ اهل شام به خداوند متعال، بسیار بزرگ است. آن‌ها بر این پندار باطل‌اند که خداوند برای صعود به آسمان، گام خویش را بر صخره بیت المقدس نهاد. در حالی که خداوند منزه از چنین خیالی است. ...ای جابر! این را بدان که پروردگار جهانیان، نظیر و همتا ندارد. ذات مقدس او پیراسته از وصف توصیف کنندگان و توهمات توهم کنندگان است. او از چشمان ظاهری مردم مستور و محجوب است. او نابود ناشدنی است. هر گونه تغییر و تحول در ذاتش محال است و هیچ چیز همانند او نخواهد بود».[۲۷]

کرامت امام کاظم علیه‌السلام:

نیز با واسطه از اسماعیل بن سلام و فلان بن حمید حدیث می‌کند که آن‌ها گفتند: «علی بن یقطین، وزیر هارون الرشید، ما را طلب کرد. به ما دستور داد: بروید دو شتر بخرید و از شاهراه دوری کنید. سپس مالی به اضافه چندین نامه به ما تحویل داده و گفت: این‌ها را در مدینه به امام موسی بن جعفر علیه‌السلام تحویل دهید و مراقب باشید که احدی متوجه کار شما نشود. بدین مقصود، از بغداد به کوفه رفتیم و بعد از خرید دو شتر و برگرفتن توشه راه از کوفه خارج شدیم؛ ولی از آن راه اصلی، اجتناب می نمودیم تا این که به محلی به نام «بطن الرّمه» رسیدیم. مرکب‌های خویش را بستیم و برایشان علف نهادیم و خودمان سفره را پهن کردیم و مشغول به خوردن غذا شدیم. ناگاه دیدیم شخصی سوار بر مرکب، به همراه خادمی به طرف ما می‌آید. چون به ما نزدیک شدند، دریافتیم که آن سواره، حضرت موسی بن جعفر علیه‌السلام است. ما به احترام و تعظیم حضرتش، از جای خویش بلند شده و بر آن بزرگوار سلام کردیم و پول‌ها و نامه‌ها را به حضرت دادیم. در این هنگام امام علیه‌السلام از آستین خود، نامه‌هایی را درآوردند و به ما دادند. سپس فرمود: این‌ها جواب‌های نامه‌های شما است. ما به حضرت گفتیم: زاد و توشه ما رو به تمام شدن است. اگر به ما اجازه دهید، به مدینه برویم و رسول الله را زیارت کنیم و مقداری توشه راه برگیریم. حضرت فرمود: آن چه همراه دارید، به من نشان دهید. ما آن‌ها را به حضرت دادیم. امام علیه‌السلام دستی بر آن‌ها کشید و فرمود: این مقدار شما را تا کوفه می‌رساند، شما که پیامبر را زیارت کرده‌اید، من نماز صبح را با مردم مدینه خواندم. حالا می‌خواهم نماز را با آنان بخوانم، شما به کوفه برگردید، خداوند شما را به سلامت دارد».[۲۸]

پانویس

  1. اعیان الشیعه، ج ۵، ص ۴۵۸.
  2. تهذیب المقال فی تنقیح الرجال، ج ۲، ص ۶۰ و موسوعة الفقهاء، ج ۳، ص ۲۱۵.
  3. الذریعة، دارالاضواء، ج ۱۰، ص ۲۲۷ و ۲۰۰.
  4. رجال نجاشی، ص ۴۴؛ رجال شیخ طوسی، ص ۴۱۳، ۴۲۹ و ۴۶۲؛ معالم العلماء، ص ۴۱؛ رجال ابن داوود، ص ۱۲۱.
  5. رجال شیخ، ص ۳۱۳؛ رجال نجاشی، داوری، قم، ص ۳۳ و منابع دیگر.
  6. رجال شیخ، ص ۳۱۳؛ رجال نجاشی، داوری، قم، ص ۳۳ و منابع دیگر.
  7. اعیان الشیعه، ج ۵، ص ۴۵۸.
  8. موسوعة الفقهاء، ج ۳، ص ۲۱۵ و حاشیه رجال طوسی، ص ۴۱۳.
  9. خلاصة الاقوال، ص ۵۱ و رجال ابن داوود، ص ۷۹.
  10. رجال ابن داوود، سیرة المصطفی، قم، ص ۷۹.
  11. معجم الرجال، ج ۵، ص ۱۹۹.
  12. الجامع فی الرجال، ج ۱، ص ۵۸۲.
  13. رجال شیخ، ص ۳۱۳؛ رجال نجاشی، داوری، قم، ص ۳۳ و منابع دیگر.
  14. همان؛ الذریعة، ج ۱۰، ص ۲۲۷ و رجال کشی، مؤسسه آل البیت، ج ۳، ص ۷۳۵.
  15. الکنی والالقاب، بیدار، قم، ج ۲، ص ۴۴۹ و ج ۳، ص ۹۴.
  16. همان، ج ۳، ص ۹۴.
  17. الذریعه، ج ۱۰، ص ۲۰۰.
  18. نجاشی، جامعه مدرسین، ص ۴۴ و همان، داوری قم، ص ۳۳.
  19. رجال طوسی، ص ۴۶۲.
  20. خلاصة الاقوال، ص ۵۱.
  21. قاموس الرجال، ج ۳، ص ۴۲۲.
  22. خلاصة الاقوال، ص ۵۰.
  23. الذریعة، ج ۱۰، ص ۲۰۰ و ۲۲۷.
  24. قاموس الرجال، ج ۳، ص ۴۲۲.
  25. اصول کافی، ج ۱، باب مولد الصاحب علیه‌السلام، ص ۵۱۵ و اکمال الدین و اتمام النعمه، شیخ صدوق، ج ۲، ص ۴۳۷.
  26. رجال نجاشی، ص ۳۳ و الذریعه، ج ۱۰، ص ۲۰۰.
  27. توحید صدوق، جامعه مدرسین، حدیث ۱۳، باب ۲۹، ص ۱۷۹.
  28. رجال کشی، مؤسسه آل البیت، ج ۲، ص ۷۳۶ و بحار، ج ۴۸، ص ۳۴.

منابع

  • ستارگان حرم، جلد ۱۰، "زندگی نامه حسین بن اشکیب قمی"، از ابوالحسن ربانی سبزواری.