سیره و سیمای امام حسین علیه‌السلام (کتاب)

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
سیره و سیمای امام حسین علیه‌السلام

«سیره و سیماى امام حسین (علیه السلام)»، ترجمه جویا جهان‌بخش از کتاب «الحسین؛ سماتُه و سیرتُه» نوشته سید محمدرضا حسینی جلالی است. نویسنده در این اثر، دستاوردهاى عالمانه و محقّقانه خویش را در گزارش‌هایى که «ابن عساکر» (۵۷۱-۴۹۹ ق) در کتاب «تاریخ دمشق» خود از سیره امام حسین (علیه السلام) به دست مى ‏دهد، به شیوایى و رسایى بازگو کرده است.

ساختار کتاب

کتاب، مشتمل بر مقدمه مترجم، مقدمه نویسنده و چهار باب است. در باب اول ویژگی‌ها و صفات امام حسین (علیه السلام) و در سه باب دیگر، سیره آن حضرت پیش از کربلا، در کربلا و پس از آن بررسی شده است.

احادیثى که در این کتاب آمده، همگى از روایت حافظ ابن عساکر در تاریخ دمشق، بخش سرگذشت امام حسین (ع) و از نسخه‌‏اى که توسط دانشمند پژوهنده، شیخ‏ محمّدباقر محمودى، در سال ۱۳۹۸ق، در بیروت چاپ شده، برگرفته است.

مؤلف، مقید بوده‏ است که جز از تاریخ ابن عساکر نقل نکند؛ مگر در پاره ‏اى از امور که در آنها اساساً بر نوشتارهاى پیشین خود، به‌ویژه آنچه در پیوند با امام حسین (ع) بوده، تکیه کرده است.[۱]

نکته قابل توجه در مقدمه نویسنده، مطلبی است که در رابطه با تعداد احادیث کتاب می‌خوانیم: «احادیث این سرگذشت - بنا بر شماره‏‌گذارى مصحّح کتاب - نزدیک به ۴۰۰ حدیث است»؛ اما آنچه در این ترجمه آمده ۲۸۶ حدیث می‌باشد. ممکن است این ترجمه جلد دومی هم داشته باشد که یا منتشر شده و در دسترس ما نیست و یا اینکه منتشر خواهد شد؛ اما نکته قابل تأمل این است که ترجمه به فرجام ختم شده است و اشاره‌ای هم نه در شناسنامه و نه در مقدمه و مؤخره به جلد دوم کتاب نشده است.[۲]

گزارش محتوا

کتاب با مقدمه‌ای از مترجم آغاز شده است. وی در فرازی از آن، توصیفی دلنشین از زحمات و اهداف نویسنده در نگارش اثر دارد: «کوشش پیگیر نویسنده براى کاویدن لایه‏‌هاى درونى روایات و گزارش‌هاى تاریخى و جاى دادن هر نقل در چارچوبى که فهم آن را شدنى‏‌تر سازد، کتاب را سرشار از باریک‏‌بینى‏‌ها و نکته‏‌سنجى‏‌ها و روشنگرى‏‌هایى ساخته که دل و دیده و خرد خواننده را به ژرف‌‌بینى و ژرف‏‌اندیشى بیشتر وامى‏‌دارد و آموختن درس‌هایى امروزین و فرداساز را از دیروز امت میسر مى‏‌نماید».[۳]

نویسنده، تألیف این اثر را برای خلاصی خواننده از اسانید مشقت‌آور کتاب دانسته و می گوید: «تاریخ دمشق - مانند دیگر نگارش‌هاى کهن - بر اسلوب اسناد متکى است؛ اسانید فراوانى مى ‏آورد و به برشمردن و تکرار آنها مى‏‌پردازد. این امر در پهنه نقد و ارزیابى تراث اهمیت و ضرورت ویژه ‏اى دارد، لیک مراجعه و استفاده از آن را جز براى عالمان و متخصصان، مشقت‏‌آور مى‌‏کند؛ زیرا چنین اسلوب تراثی‌اى را ثقیل مى ‏یابند و ازاین‌رو، نه چنین کتاب‌هایى را تهیه مى‏ کنند و نه تن به مطالعه و بهره ‏ورى از آن مى‏ دهند. بر من گران آمد که این کتاب و ثروت حدیثى و علمى مندرج در آن، از دست و دسترس بیشترینه‏ دوستداران معرفت به‌دور باشد...؛ ازاین‌رو، به استخراج احادیث از این کتاب کلان دست یازیدم و آنها را به شکلى تنظیم نمودم که عموم خوانندگان را خوش افتد».

البته روش نویسنده به‌گونه‌ای نیست که تنها نصّ روایت باقی بماند و قرائنی که در فهم روایت راه‌گشاست حذف شود: «براى سهولت بیشتر و افزایش رغبت خواننده در پیگیرى مطالب، هر حدیث را در چارچوبى معین قرار دادم که ابعاد مورد نظر - و حتى غیر مورد نظر - در ماحصل حدیث را که فهم نصّ از جنبه ‏هاى لغوى، تاریخى، عقیدتى و روش‏‌شناختى باز، بسته بدان است، روشن سازد و از این رهگذر، نصّ، جامد و مبهم و به‌دور از قرائن حالیه یا مقالیه، برجاى نماند؛ قرائنى که در فضاى صدور نصّ یا فضاهاى دیگر، موجود بوده و با نصّ و مدلول آن پیوندى استوار دارند؛ ازین‌رو، یادکردشان براى توضیح و فهم نصّ لازم است».[۴]

پس از مقدمه نویسنده، شرح حال ابن عساکر دمشقی به نقل از «سیر أعلام النبلاء»، البته به‌اختصار در یک صفحه ذکر شده است.[۵]

باب اول کتاب با ذکر روایات نام‌گذاری امام حسین (ع) توسط رسول‌الله (ص) آغاز شده است. روایات کنیه، لقب و نسب آن حضرت در عنوان شناسه‌های فردی و سپس ولادت و شهادت آن حضرت در عنوان تاریخ‌ها و شماره‌ها ذکر شده است. نویسنده در باب ولادت امام حسین (ع)، برخلاف دیدگاه ابن عساکر که ولادت امام را به نقل از مورخان در شب پنجم شعبان گزارش کرده، معتقد است که ولادت ایشان در پایان ربیع‌الاول بوده است؛ چراکه راویان متفق بر ولادت برادرش در نیمه ماه رمضان هستند و اجماع اهل‌بیت (ع) بر آن است که ولادت امام حسین «شش ماه و ده روز» پس از او بوده است.[۶] ویژگی خَلقی، خُلق عظیم، طهارت الهی و خصلت‌های دیگر ایشان در ادامه باب اول مطرح شده‌اند.

در باب دوم کتاب، سیره امام حسین (ع) پیش از کربلا ذکر شده است. مباحث این باب در سه بخش زمان پیامبر (ص)، پس از ایشان و در مقام امامت طرح شده است. نویسنده امامت را بدین نحو توضیح می‌دهد: «همه اهل اسلام روایت کرده ‏اند که پیامبر(ص) درباره حسن و حسین (ع) فرمود: «ابنای هذان إمامان، قاما أو قعدا»؛ یعنى: «این دو فرزندم، خواه ایستاده و خواه نشسته باشند (چه قیام کنند و چه قعود) امامند». اهل قبله بر این حدیث هم‌داستانند و امّت اسلامى آن را پذیرفته و خود حدیث به حد تواتر رسیده است».[۷]

در سومین باب کتاب، نهضت امام حسین (ع) و بیعت نکردن با یزید اولین مباحث را تشکیل می‌دهد. امام حسین (ع) مصمّم بود که به‌سوى عراق بیرون شود؛ نه مشکلات و موانعى که بر سر راه بود او را بازگردانید و نه احتمالاتى که در کار مى‏ رفت او را دل‌سرد ساخت؛ حتّى آنچه در چشم ‏انداز سیاسى آن روز عیان مى‏ نمود؛ یعنى سخت‌گیرى و خشونت حکومت اموى و روى‏ گردان نبودنش از هرگونه مخالفت - ولو ازمیان‌بردن او - و نیز خیانت اهل کوفه و شانه تهى کردنشان از یارى امام (ع) نیز عزم او را سست نکرد، بلکه وظیفه الهى واجب بر امام، او را به پیش مى‏ راند؛ چراکه او امام امّت بود و قیام براى لبّیک گفتن به نداى امّت، به‌خاطر اتمام حجّت آشکار، بر او واجب بود.[۸]

از جمله ایراداتی که بر «تاریخ دمشق» وارد است، نپرداختن به واقعه عاشورا است. نویسنده این موضوع مهم را این‌گونه توضیح می‌دهد: «آیا ستمى آشکار و خیانتى شرم‏‌آور نیست که «روز عاشورا» و رخدادهاى تاریخى ‏اش را از تاریخ امام حسین (ع) جدا کنند؟! این چیزى است که عملاً در کتاب تاریخ دمشق ابن عساکر رخ داده است! ما پایگاه این مورّخ بلندآوازه؛ یعنى ابن عساکر را برتر از آن مى ‏دانیم که یادکرد رخدادهاى کربلا و خاصّه روز عاشورا را از تاریخ کبیرش فروانداخته باشد؛ چون بر وى پوشیده نیست که تاریخ حسین (ع) در عاشورا متمرکز گردیده است و مى‏ داند که چنین عملى بى‏ تردید او را آماج انتقاد مورّخان و دانشوران و بزرگان مى‏ سازد؛ لیک دستى خطاپیشه به‌سوى این کتاب عظیم دراز شده تا آن را از یادکرد رخدادهاى روز عاشورا تهى سازد... این دست خطاپیشه خیانتگر به دانش و تراث، مى‏ خواهد که ساحت پیشینیانش؛ یعنى بنى‌امیه را از گناهانى که آن روز مرتکب گردیده ‏اند، پاک سازد؛ گناهان سیاه و زشتى که مرور ایام ننگشان را فرونمى‏‌شوید و با حذف این احادیث از این نسخه یا آن نسخه، ناپدید نمى‏‌شوند».[۹]

در چهارمین و آخرین باب کتاب به خواب‌های اندوهبار، سوگواری‌های طبیعت و مردم در مرگ امام حسین (ع) پرداخته شده است. همچنین برخی اشعار در رثای ایشان نقل شده است. اگرچه ابن عساکر از ذکر واقعه عاشورا و انتقام خون‌خواهان حسین (ع) از شقی‌ترین مردمان تاریخ سر باز زده، اما نویسنده با رعایت امانت لازم می‌داند به این نکته اشاره کند و پیش از فرجام کتاب چنین بنویسد: «تاریخ از یاد نبرده که در همین دنیا و به دست یاران برگزیده حق که خداوند براى این امر مهمّ و عظیم اختیارشان کرده، هریک از ایشان به چه انتقام الهى دچار آمدند؛ تا براى ظالمان، چه در آن زمان و چه در درازناى تاریخ، مایه عبرت باشد و ستم‌پیشگان بدانند که خداوند در کمین ایشان است و اگر چند اندکی دیرتر موعد ایشان فراخواهد رسید.[۱۰] فرجام سخن اینکه: پس از کربلا هم، در این زمان کوتاه یا بلند، در درازناى چهارده سده، همچنان یاد امام حسین (ع) باقی است، فریادهاى او در گوش زمانه طنین‌‏افکن است و نه نداهایش، نه غصّه ‏هایش و نه قالب حرکتش، هیچ‏یک پایان نپذیرفته‌‏اند. تاریخ، وجود او را بازمى ‏آفریند، بازمى‏‌گرداند، نفس‌هاى او را تکرار مى‌‏کند و ثابت مى‌‏کند که: «هر روز عاشوراست و هر سرزمین کربلا».[۱۱]

پانویس

  1. ر.ک: مقدمه نویسنده، ص۱۸
  2. ر.ک: متن کتاب، ص۲۲۴-۲۲۳
  3. ر.ک: مقدمه مترجم، ص۱۲-۱۱
  4. ر.ک: مقدمه نویسنده، ص۱۸-۱۷
  5. ر.ک: متن کتاب، ص۱۹
  6. ر.ک: همان، ص۲۹
  7. ر.ک: همان، ص۹۶
  8. ر.ک: همان، ص۹۶
  9. ر.ک: همان، ص۱۸۸
  10. ر.ک: همان، ص۲۲۳
  11. ر.ک: همان، ص۲۲۴

منابع

  • ویکی نور