گروهی دیگر را خواهید یافت که میخواهند از شما و از قوم خود ایمنی یابند، هرگاه که راه فتنهگری بر آنها باز شود به کفر خود بازگردند. پس اگر از شما کناره نگرفتند و تسلیم شما نشدند و از اذیت شما دست نکشیدند در این صورت آنها را هر جا یافتید بگیرید و به قتل رسانید، ما شما را بر (جان و مال) این گروه تسلطی کامل بخشیدیم.
به زودی گروهی دیگر را می یابید که می خواهند [با پیمان متارکه جنگ] از ناحیه شما و قوم [مُشرکِ] خود ایمن و آسوده باشند، [ولی اینان به خاطر خباثت باطنشان نسبت به پیمان هایشان مورد اطمینان نیستند، به همین سبب] هر بار به فتنه [و جنگ با مسلمانان] دعوت شدند، با سر در آن فرو می افتند. پس اگر [از جنگ با شما] کناره نگرفتند، و پیشنهاد صلح و آشتی نکردند، و بر ضد شما دست [از فتنه و آشوب] برنداشتند، آنان را هر جا یافتید بگیرید و بکشید؛ آنانند که ما برای شما نسبت به [گرفتن و کشتن] آنان دلیلی روشن و آشکار قرار دادیم.
به زودى، گروهى ديگر را خواهيد يافت كه مىخواهند از شما آسوده خاطر و از قوم خود [نيز] ايمن باشند. هر بار كه به فتنه بازگردانده شوند، سر در آن فرو مىبرند. پس اگر از شما كنارهگيرى نكردند و به شما پيشنهاد صلح نكردند و از شما دست برنداشتند، هر كجا آنان را يافتيد به اسارت بگيريد و بكشيدشان. آنانند كه ما براى شما عليه ايشان تسلطى آشكار قرار دادهايم.
گروه ديگرى را خواهيد يافت كه مىخواهند از شما و قوم خود در امان باشند، اينان هرگاه كه به كفر دعوت شوند بدان بازگردند. پس اگر خود را به كنارى نكشند و صلح نكنند و از اعمال خويش باز نايستند آنان را هر جا كه يافتيد بگيريد و بكشيد كه شما را بر آنان تسلطى آشكار دادهايم.
بزودی جمعیّت دیگری را مییابید که میخواهند هم از ناحیه شما در امان باشند، و هم از ناحیه قوم خودشان (که مشرکند. لذا نزد شما ادّعای ایمان میکنند؛ ولی) هر زمان آنان را به سوی فتنه (و بت پرستی) بازگردانند، با سر در آن فرو میروند! اگر از درگیری با شما کنار نرفتند و پیشنهاد صلح نکردند و دست از شما نکشیدند، آنها را هر جا یافتید اسیر کنید و (یا) به قتل برسانید! آنها کسانی هستند که ما برای شما، تسلّط آشکاری نسبت به آنان قرار دادهایم.
You will find others desiring to be secure from you, and secure from their own people; yet whenever they are called back to polytheism, they relapse into it. So if they do not keep out of your way, nor offer you peace, nor keep their hands off [from fighting], then seize them and kill them wherever you confront them, and it is such against whom We have given you a clear sanction.
You will find others who desire that they should be safe from you and secure from their own people; as often as they are sent back to the mischief they get thrown into it headlong; therefore if they do not withdraw from you, and (do not) offer you peace and restrain their hands, then seize them and kill them wherever you find them; and against these We have given you a clear authority.
Ye will find others who desire that they should have security from you, and security from their own folk. So often as they are returned to hostility they are plunged therein. If they keep not aloof from you nor offer you peace nor hold their hands, then take them and kill them wherever ye find them. Against such We have given you clear warrant.
Others you will find that wish to gain your confidence as well as that of their people: Every time they are sent back to temptation, they succumb thereto: if they withdraw not from you nor give you (guarantees) of peace besides restraining their hands, seize them and slay them wherever ye get them: In their case We have provided you with a clear argument against them.
معانی کلمات آیه
ثقفتموهم: ثقف: پيدا كردن و مصادف شدن. «ثقفتموهم»: مصادف شديد با آنها.[۱]
نزول
محل نزول:
این آیه همچون دیگر آیات سوره نساء در مدینه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. [۲]
شأن نزول:
«شیخ طوسی» گوید: درباره كسانى كه اين آية نازل گرديده، سه قول است: اول، ابن عباس و مجاهد گويند: درباره عده اى نازل شده كه نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله آمدند و از روى ريا و تظاهر مسلمان شدند. سپس به طرف قريش برگشتند و به پرستيدن بت ها پرداختند و از اين طريق خواستند خود را در امن قرار دهند و خداوند فرمان قتل آنها را در صورتى كه به صلح نپردازند، صادر فرمود.
دوم، قتادة گويد: درباره طايفه اى نازل گرديد كه در تهامه بودند و گفتند يا نبى الله ما با تو قتال نمى كنيم و تو هم با ما به جنگ نپرداز و قصد داشتند از اين طريق خود را در امن قرار دهند و رسول خدا صلى الله عليه و آله را نيز از جانب خودشان در امن گذارند ولى خداوند امتناع نمود.
سوم، سدى گويد: درباره نعيم بن مسعود الاشجعى نازل شده كه در ميان مسلمين به خاطر در امن قرار دادن خويشتن به نقل حديث ميان پيامبر و مشركين مى پرداخت[۳].[۴]
بزودى گروهى ديگر را خواهيد يافت كه مىخواهند از شما (با اظهار اسلام) در امان باشند و از قوم خود نيز (با اظهار كفر) ايمن باشند. آنان هر بار به سوى فتنه (و بتپرستى) برگردند، در آن فرو مىافتند. پس اگر از درگيرى با شما كناره نگرفتند و به شما پيشنهاد صلح ندادند و دست از شما برنداشتند، آنان را هر جا يافتيد، بگيريد و بكشيد كه آنانند كسانى كه ما براى شما بر ايشان قدرت و تسلّطى آشكار قرار دادهايم.
نکته ها
گروهى از مكّيان، براى حفظ جان خود، نزد پيامبر آمده و منافقانه اظهار اسلام مىكردند و هنگامى كه به مكّه برمىگشتند، سراغ بتپرستى مىرفتند تا دچار شكنجهى كافران نشوند و با اين روش، از منافع هر دو گروه بهرهمند مىشدند و از خطرات هر دو جناح، در امان بودند و البتّه گرايش آنان به كفر بيشتر بود.
پیام ها
1- خداوند مسلمانان را از افكار وحركات آينده دشمن آگاه مىكند. «سَتَجِدُونَ»
2- مسلمانان بايد انواع دشمنان خود را شناخته، با هر يك برخوردى متناسب داشته باشند. سَتَجِدُونَ آخَرِينَ ...
3- به اظهارات هر كس اطمينان نكنيد. «يُرِيدُونَ أَنْ يَأْمَنُوكُمْ»
4- هدف منافقان، رفاه وزندگى آسوده است. «يُرِيدُونَ أَنْ يَأْمَنُوكُمْ وَ يَأْمَنُوا قَوْمَهُمْ»
5- محيطها و زمينههاى مناسب، خصلتهاى درونى افراد را بروز مىدهد. «كُلَّما رُدُّوا إِلَى الْفِتْنَةِ أُرْكِسُوا فِيها»
جلد 2 - صفحه 129
6- عقربهى روح منافقان به سوى كفر است و با مساعد ديدن زمينه، در آن فرو مىروند. «كُلَّما رُدُّوا إِلَى الْفِتْنَةِ أُرْكِسُوا فِيها»
7- برخورد شديد و سركوبگرانه، با منافقانى است كه حركتهاى براندازى عليه نظام اسلامى مىدارند. لَمْ يَعْتَزِلُوكُمْ ... يَكُفُّوا أَيْدِيَهُمْ
8- شناخت منافقان نياز به آگاهى و تحقيق و اطلاعات دقيق دارد. «ثَقِفْتُمُوهُمْ» از «ثقافه» به معناى فرهنگ و علم است.
9- مسلمانان بايد از هر جهت بر كفّار سلطه يابند. «سُلْطاناً مُبِيناً»
10- حكومت اسلامى در سركوب منافقان توطئهگر و تصفيه جامعه، دستش باز است و ولايت دارد. «جَعَلْنا لَكُمْ عَلَيْهِمْ سُلْطاناً مُبِيناً»
سَتَجِدُونَ آخَرِينَ: زود باشد كه بيايند قومى ديگر، يعنى «غطفان»، يا «بنى اسد» كه به مدينه آمده و اظهار اسلام كنند، يُرِيدُونَ أَنْ يَأْمَنُوكُمْ:
مىخواهند كه ايمن شوند از شما. و چون از مدينه باز گردند، كافر شوند.
وَ يَأْمَنُوا قَوْمَهُمْ: و ايمن شوند از قوم خود، كُلَّما رُدُّوا إِلَى الْفِتْنَةِ: هرگاه باز گردانيده شوند و بخوانند ايشان را به سوى كفر يا قتال و جدال با اهل اسلام.
أُرْكِسُوا فِيها: باز گردانيده شوند از آن فتنه با قبح رده. فَإِنْ لَمْ يَعْتَزِلُوكُمْ: پس اگر كناره نگيرند از قتال شما، وَ يُلْقُوا إِلَيْكُمُ السَّلَمَ: و القا نكنند به سوى شما صلح و طلب امان را، وَ يَكُفُّوا أَيْدِيَهُمْ: و باز ندارند دستهاى خود را از قتال شما، فَخُذُوهُمْ وَ اقْتُلُوهُمْ: پس بگيريد و بكشيد ايشان را، حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ: هر جا كه دست يابيد بر ايشان، وَ أُولئِكُمْ جَعَلْنا لَكُمْ عَلَيْهِمْ سُلْطاناً مُبِيناً: آن
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 538
جماعت، قرار داديم ما شما را بر ايشان، حجتى روشن در تعرض به قتل و سبى ايشان. و آن حجت، وضوح كفر و وقوع عذر و مكر ايشان باشد. و تسميه حجت به سلطان، جهت آنست كه به آن بر خصم غالب مىشوند. و گويند: مراد تسلّطى ظاهر است كه اذن بود در قتل ايشان.
از حضرت صادق عليه السّلام مروى است كه اين آيه در باره عيينة بن حصين فزارى نازل شد كه به جهت وقوع قحط در بلاد ايشان، خدمت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آمد و موادعه نمود با آن حضرت به آنكه در بطن نخله اقامه نمايد و حضرت تعرض به او و قومش نرساند. و او منافق بود و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم او را الاحمق المطاع فى قومه نام نموده. «1»
زود باشد خواهيد يافت ديگران را كه ميخواهند ايمن شوند از شما و ايمن شوند از قوم خودشان هرگاه خوانده شوند بسوى فتنه برگردانيده شوند در آن پس اگر كناره نگيرند از شما و نيايند بسوى شما از در مسالمت و باز ندارند دستهاشان را پس بگيريدشان و بكشيدشان هر جا بيابيدشان و آن جماعت را قرار داديم از براى شما بر آنها تسلطى آشكار.
تفسير
دسته ديگر از كفار كسانى بودند كه چون بمسلمين ميرسيدند اظهار اسلام مينمودند و چون بقوم خود مراجعت مينمودند اظهار كفر مىكردند يا آنكه با مسلمين معاهده مينمودند كه تعرض بايشان ننمايند ولى قصد ايفاء بعهد نداشتند هر وقت زمينه براى مخالفت پيدا مىكردند متعرض مسلمين ميشدند چنانچه بروايت مجمع از حضرت صادق (ع) عينية بن حصين فزارى از اين قبيل بوده كه معاهده با پيغمبر نموده بود ولى منافق و ملعون بود و آنحضرت او را احمق مطاع ناميده بود خداوند نسبت باين جماعت هم اين دستور را صادر فرمود كه تا آنها نقض عهد بر حسب ظاهر ننمودند و متعرض مسلمين نشدند در امان باشند ولى پس از ظهور نفاق و شقاق و دست درازى از آنها مسلمانان بايد از اسير گرفتن و كشتن آنها بهر وسيله ممكن است مضايقه ننمايند چون حجت بر آنها تمام شده و نفاق و غدر و مكر آنها ظاهر گشته و محلى براى مسالمت با آنها باقى نمانده است.
نقل شده: جمعی از مردم مکه به خدمت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله می آمدند و از روی خدعه و نیرنگ اظهار اسلام می کردند، اما همین که در برابر قریش و بتهای آنها قرار می گرفتند و به نیایش و عبادت بتها می پرداختند، و به این ترتیب می خواستند از ناحیه اسلام و قریش هر دو آسوده خاطر باشند، از هر دو طرف سود ببرند و از هیچ یک زیان نبینند، و به اصطلاح در میان این دو دسته دو دوزهبازی کنند آیه نازل شد و دستور داد مسلمانان در برابر این دسته شدت عمل به خرج دهند.
تفسیر:
سزای آنها که دو دوزه بازی می کنند
در اینجا با دسته دیگری رو برو می شویم که درست در مقابل دستهای قرار دارند که در آیه پیش دستور صلح نسبت به آنها داده شده بود، آنها کسانی هستند که می خواهند برای حفظ منافع خود در میان مسلمانان و مشرکان آزادی عمل داشته باشند و برای تأمین این نظر، راه خیانت و نیرنگ پیش گرفته، با هر دو دسته اظهار همکاری و همفکری می کنند، می فرماید: «به زودی جمعیت دیگری را می یابید که می خواهند هم از ناحیه شما و هم از ناحیه قوم خودشان در امان باشند» (سَتَجِدُونَ آخَرِینَ یرِیدُونَ أَن یأمَنُوکم وَ یأمَنُوا قَومَهُم).
و به همین دلیل «هنگامی که میدان فتنهجویی و بتپرستی پیش آید همه برنامه ها آنها وارونه می شود و با سر در آن فرو می روند»؟ (کلَّما رُدُّوا إِلَی الفِتنَةِ أُرکسُوا فِیها). اینها درست بر ضد دسته سابقند.
سپس در جمله بعد سه تفاوت برای آنها می شمرد، می فرماید: «اگر آنها از درگیری با شما کنار نرفتند و پیشنهاد صلح نکردند و دست از شما برنداشتند» (فَإِن لَم یعتَزِلُوکم وَ یلقُوا إِلَیکمُ السَّلَمَ وَ یکفُّوا أَیدِیهُم).
«هر کجا آنان را یافتید اسیر کنید و در صورت مقاومت به قتل برسانید» (فَخُذُوهُم وَ اقتُلُوهُم حَیثُ ثَقِفتُمُوهُم).
همین تفاوتها موجب گردیده که حکم اینها از دسته سابق به کلی جدا شود.
و از آنجا که به اندازه کافی نسبت به آنها اتمام حجت شده در پایان آیه
میفرماید: «آنان کسانی هستند که ما تسلط آشکاری برای شما نسبت به آنها قرار دادیم» (وَ أُولئِکم جَعَلنا لَکم عَلَیهِم سُلطاناً مُبِیناً).
این تسلط می تواند از نظر منطقی بوده باشد چه این که منطق مسلمانان بر مشرکان کاملا پیروز بود و یا از نظر ظاهری و خارجی، زیرا در زمانی این آیات نازل شد که مسلمین به قدر کافی نیرومند شده بودند.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
پرش به بالا ↑ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 3، ص 3.
پرش به بالا ↑ صاحب مجمع البيان چنين افزوده كه اين آيه درباره عينية بن حصن الفزارى نازل شده كه نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمده بود و مرد منافق و ملعونى بود و ميخواست كه در بطن نخل اقامت نمايد و كسى متعرض او نشود و كسى است كه پيامبر درباره او فرمود: (الاحمق المطاع في قومه؛ احمق و نادانى كه قوم او در عين حماقت او از وى اطاعت ميكنند)، و اين موضوع از امام صادق عليهالسلام نيز نقل شده است، و نيز صاحبان كشف الاسرار و روض الجنان گويند: درباره طوايف اسد و غطفان آمد زيرا آنان در مدينه بودند و در ظاهر از اسلام دم ميزدند و در باطن كافر بودند چنان كه كلبى از ابوصالح او از ابن عباس نقل نمايند و نيز سدى گويد: درباره نعيم بن مسعود الاشجعى نازل شده كه اخبار مشركين را نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله مى آورد و اخبار پيامبر را نزد مشركين مى برد و ميخواست از هر دو جانب در امان باشد صاحب روض الجنان بنا به نقل از جويبر او از ضحاك و او از ابن عباس چنين افزايد كه اين آيه درباره بنو عبدالدار نازل گرديده است.