آیه 88 سوره طه

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلًا جَسَدًا لَهُ خُوَارٌ فَقَالُوا هَٰذَا إِلَٰهُكُمْ وَإِلَٰهُ مُوسَىٰ فَنَسِيَ

مشاهده آیه در سوره


<<87 آیه 88 سوره طه 89>>
سوره : سوره طه (20)
جزء : 16
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

آن‌گاه سامری با آن زر و زیورها مجسّمه گوساله‌ای بساخت که صدایی شگفت داشت و (با این شعبده سامری و پیروانش) گفتند: خدای شما و خدای موسی همین گوساله است که موسی فراموش کرده است.

پس برای آنان مجسمه گوساله ای که صدای گاو داشت بیرون آورد، آن گاه [او و پیروانش] گفتند: این معبود شما و معبود موسی است که [موسی آن را] فراموش کرد [به این خاطر برای طلب معبود به طور رفت.]

پس براى آنان پيكر گوساله‌اى كه صدايى داشت بيرون آورد، و [او و پيروانش‌] گفتند: «اين خداى شما و خداى موسى است، و [پيمان خدا را] فراموش كرد.»

و برايشان تنديس گوساله‌اى كه نعره گاوان را داشت بساخت و گفتند: اين خداى شما و خداى موسى است. و موسى فراموش كرده بود.

و برای آنان مجسّمه گوساله‌ای که صدایی همچون صدای گوساله (واقعی) داشت پدید آورد؛ و (به یکدیگر) گفتند: «این خدای شما، و خدای موسی است!» و او فراموش کرد (پیمانی را که با خدا بسته بود)!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Then he produced for them a calf—a [lifeless] body with a low—and they said, This is your god and the god of Moses, so he forgot!

So he brought forth for them a calf, a (mere) body, which had a mooing sound, so they said: This is your god and the god of Musa, but he forgot.

Then he produced for them a calf, of saffron hue, which gave forth a lowing sound. And they cried: This is your god and the god of Moses, but he hath forgotten.

"Then he brought out (of the fire) before the (people) the image of a calf: It seemed to low: so they said: This is your god, and the god of Moses, but (Moses) has forgotten!"

معانی کلمات آیه

عجلا: عجل (بر وزن جسر): گوساله. از مجمع البيان و مفردات معلوم مى ‏شود: علّت اين تسميه آنست كه گوساله به عجله بزرگ شده، به صورت گاو در مى‏ آيد.

جسدا: جسد: پيكر. خواه بی روح باشد يا با روح. در قرآن مجيد در هر دو به كار رفته است، مراد از آن در آيه، جسد بی روح است.

خوار: (به ضم اول): صداى گاو. راغب گويد: آن مخصوص گاو است، در صداى شتر به طور استعاره گفته مى‏ شود، آن فقط دو بار در قرآن مجيد آمده است: اعراف/ 148، طه/ 88. در نهج البلاغه در صداى زمين به وقت زلزله نيز به كار رفته است. (قاموس قرآن- خوار).[۱]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلًا جَسَداً لَهُ خُوارٌ فَقالُوا هذا إِلهُكُمْ وَ إِلهُ مُوسى‌ فَنَسِيَ «88» پس (سامرى) براى آنها پيكر گوساله‌ى نرى كه داراى صدايى بود پديد آورد، آنگاه (با پيروانش به مردم) گفتند: اين خداى شما و خداى موسى است. پس سامرى (خدا و همه‌ى تعليمات موسى را) فراموش كرد.

تفسير نور(10جلدى)، ج‌5، ص: 377

أَ فَلا يَرَوْنَ أَلَّا يَرْجِعُ إِلَيْهِمْ قَوْلًا وَ لا يَمْلِكُ لَهُمْ ضَرًّا وَ لا نَفْعاً «89»

پس آيا نمى‌بينند كه (اين گوساله) برايشان پاسخى ندارد و مالك (هيچ گونه) سود و زيانى براى آنها نيست؟!

نکته ها

از جمله هنرهاى سامرى اين بود كه چگونگى ساخت گوساله را به مردم نشان نداد و مردم يكدفعه با پيكر گوساله‌اى صدادار مواجه شدند. «فَأَخْرَجَ»

بنى‌اسرائيل نينديشيدند كه اگر گوساله قابل پرستيدن است، خود سامرى كه سازنده‌ى آن است به طريق اولى قابل پرستش است.

پیام ها

1- هنرى كه با جامعه‌شناسى و روانشناسى همراه باشد، مؤثّرتر است. «فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلًا» (عامل موفّقيت سريع سامرى در جلب توجّه بنى‌اسرائيل، شناختِ زمينه‌هاى بت‌پرستى و گاوپرستى در آن جامعه وحضور نداشتن رهبر بود.)

2- هنر در اختيار افراد منحرف، همچون تيغ در كف زنگى مست، مهلك و خطرناك است همچون گوساله‌ى سامرى. «أَلْقَى السَّامِرِيُّ»

3- مجسمه‌سازى، ذوب فلزات وريخته‌گرى، سابقه طولانى دارد. «عِجْلًا جَسَداً»

4- بزرگ‌ترين خطرى كه هر امّت و انقلابى را تهديد مى‌كند، ارتجاع، ارتداد و انحراف فرهنگى و عقيدتى است. «هذا إِلهُكُمْ»

5- فطرت همه‌ى انسان‌ها بر خداپرستى است، انبيا عليهم السلام راه صحيح و معبود واقعى را نشان مى‌دهند، امّا سامرى‌ها، كج راهه و گوساله‌ها را. «هذا إِلهُكُمْ»

6- اگر بزرگان و رهبران قوم با تهمت خراب شوند، راه براى خراب كردن ديگر افراد هموار مى‌شود. «وَ إِلهُ مُوسى‌»

7- نتيجه‌ى فراموش نمودن احكام و دستورات الهى و جداشدن از رهبران دينى، انحراف و بدعاقبتى است. «فَنَسِيَ» (مى‌گويند: سامرى از ياران موسى عليه السلام بود

جلد 5 - صفحه 378

كه تعهّدات خويش را در قبال او فراموش كرد.) «1»

8- راه ومكتب انبيا، استدلالى ومنطقى است. أَ فَلا يَرَوْنَ‌ ... لا يَمْلِكُ لَهُمْ ضَرًّا وَ لا نَفْعاً (عقل مى‌گويد كه معبود انسان بايد قدرت جلب منفعت را براى انسان و دفع شرور را از او داشته باشد.)


«1». تفسير نمونه.

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلاً جَسَداً لَهُ خُوارٌ فَقالُوا هذا إِلهُكُمْ وَ إِلهُ مُوسى‌ فَنَسِيَ (88)

جلد 8 - صفحه 313

فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلًا جَسَداً: پس بيرون آورد براى ايشان از آن گوساله جسيم كالبدى بيروح. لَهُ خُوارٌ: براى او بود صداى گوساله.

تبصره: توهم نشود به اينكه احداث صوت گوساله، خارق عادت و از جانب خدا بوده. چنين نيست، زيرا قرآن مجيد نفرموده كه گوساله صدا مى‌نمود به صداى حيوانى غير منبعث از وضع صناعى، بلكه فرموده‌ «عِجْلًا جَسَداً»:

گوساله، كالبدى بى‌روح، شنيده مى‌شد از آن صدائى مانند صداى گاو. و اين از ممكنات واقعه و در صناعت بسيار است كه نفوذ هوا و فشار و تقطيع آن را بر وضع خاص قرار مى‌دهند كه حادث مى‌شود از آن صوت به كيفيت خاصه‌اى، و از شواهد شايعه آنكه صنفى از ساعات مجلسيه وقت تحرك آلات آن، حادث شود از آن صداى گنجشك و خروس و فاخته يا مشابه لفظ «يا كريم». بنابراين ممكن است صنعت گوساله طلائى بر وضعى بوده كه به نفوذ باد در منافذ آن، صداى گوساله ظاهر مى‌شد. و ممكن است ظهور صدا به سبب تأثير قبضه خاكى بوده باشد كه سامرى از جاى پاى مركب جبرئيل گرفته بود، و در اين واقعه آن را بكار برد و به نفوذ هوا به جوف گوساله، صداى گوساله آشكار شد.

خلاصه چون گوساله را از قالب بيرون آورد، فَقالُوا هذا إِلهُكُمْ وَ إِلهُ مُوسى‌: پس گفتند سامرى و تابعان او كه مفتون او بودند اين گوساله خداى شما و خداى موسى است. فَنَسِيَ‌: (تتمه كلام سامرى) پس فراموش كرد موسى خداى خود را و به طلب او به كوه طور رفت. اين را از كفر و جهل و تقليد و محبت به عبادت گوساله گفتند. نزد بعضى كلام الهى است، يعنى پس ترك كرد سامرى عهد موسى را و رها نمود. قول اول به ظاهر آيه اولى باشد.

تنبيه: در جهت گوساله‌پرستى اين وعده با آنكه عقلا بودند، بعضى فرموده‌اند: ممكن است آنها از فرقه حلوليه بوده كه اين اعتقاد فاسد را دارا شدند.

و لكن حق آنست كه به اغواى شيطان جنى و انسى و سوء اختيار خود طريق حق را ترك نموده، كفر اختيار كردند، و هيچ استبعادى ندارد از شهوات نفسانى و فريب شيطانى، و اين امر بالاتر از بت‌پرستى نخواهد بود چيزى كه با دست خود بسازد خداى خود داند. و نيز اين جماعت قبلا محبت گوساله در سراسر آنها

جلد 8 - صفحه 314

سرايت نموده و مايل بودند، چنانچه فرمايد: «وَ أُشْرِبُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ» «1» و بعد از گذشتن از دريا هم تقاضا نمودند از موسى عليه السلام كه «اجعل لهم الها كما لهم الهة» «2» و بدين قضيه امتحانيه، محبت قلبى آنها هويدا گرديد.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


قالُوا ما أَخْلَفْنا مَوْعِدَكَ بِمَلْكِنا وَ لكِنَّا حُمِّلْنا أَوْزاراً مِنْ زِينَةِ الْقَوْمِ فَقَذَفْناها فَكَذلِكَ أَلْقَى السَّامِرِيُّ (87) فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلاً جَسَداً لَهُ خُوارٌ فَقالُوا هذا إِلهُكُمْ وَ إِلهُ مُوسى‌ فَنَسِيَ (88) أَ فَلا يَرَوْنَ أَلاَّ يَرْجِعُ إِلَيْهِمْ قَوْلاً وَ لا يَمْلِكُ لَهُمْ ضَرًّا وَ لا نَفْعاً (89) وَ لَقَدْ قالَ لَهُمْ هارُونُ مِنْ قَبْلُ يا قَوْمِ إِنَّما فُتِنْتُمْ بِهِ وَ إِنَّ رَبَّكُمُ الرَّحْمنُ فَاتَّبِعُونِي وَ أَطِيعُوا أَمْرِي (90) قالُوا لَنْ نَبْرَحَ عَلَيْهِ عاكِفِينَ حَتَّى يَرْجِعَ إِلَيْنا مُوسى‌ (91)

قالَ يا هارُونُ ما مَنَعَكَ إِذْ رَأَيْتَهُمْ ضَلُّوا (92) أَلاَّ تَتَّبِعَنِ أَ فَعَصَيْتَ أَمْرِي (93) قالَ يَا بْنَ أُمَّ لا تَأْخُذْ بِلِحْيَتِي وَ لا بِرَأْسِي إِنِّي خَشِيتُ أَنْ تَقُولَ فَرَّقْتَ بَيْنَ بَنِي إِسْرائِيلَ وَ لَمْ تَرْقُبْ قَوْلِي (94) قالَ فَما خَطْبُكَ يا سامِرِيُّ (95) قالَ بَصُرْتُ بِما لَمْ يَبْصُرُوا بِهِ فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِنْ أَثَرِ الرَّسُولِ فَنَبَذْتُها وَ كَذلِكَ سَوَّلَتْ لِي نَفْسِي (96)

ترجمه‌

گفتند تخلّف نكرديم وعده ترا باختيارمان ولى ما بار كرده شديم ببارهاى گران از زيور قوم پس انداختيم آنها را پس همچنين انداخت سامرى‌

پس بيرون آورد براى آنها گوساله‌اى، كالبدى كه بود مر او را بانگ گوساله پس گفتند اين است خداى شما و خداى موسى پس فراموش كرد

آيا پس نمى‌بينند آنكه بر نميگرداند بسوى آنها سخنى را و مالك نميباشد براى آنها زيانى و نه سودى را

و بتحقيق گفت مر ايشانرا هارون از پيش اى قوم جز اين نيست كه امتحان شديد بآن و همانا پروردگار شما خداى بخشنده است پس پيروى كنيد مرا و اطاعت نمائيد فرمان مرا

گفتند هميشه خواهيم بود بر او مقيمان تا بر گردد بسوى ما موسى‌

گفت اى هارون چه باز داشت تو را وقتى كه ديدى آنها را كه گمراه شدند

از آنكه متابعت كنى مرا آيا بيرون رفتى از فرمان من‌

گفت اى پسر مادر من مگير محاسنم و نه سرم را همانا من ترسيدم كه بگوئى جدائى افكندى ميان بنى اسرائيل و مراقبت نكردى سخن مرا

گفت پس چيست اين كار بزرگ تو اى سامرى‌

گفت بينا شدم بچيزى كه بينا نشدند بآن پس گرفتم مشتى از جاى پاى آن فرستاده پس انداختم آنرا و اين چنين كارى را خوب جلوه داد براى من نفسم.

تفسير

پس از آنكه حضرت موسى بقوم اعتراض فرمود بتقريب مذكور در آيات سابقه آنها در مقام معذرت خواهى عرضه داشتند ما باختيار تام و ميل طبيعى خودمان تخلّف از عهدى كه با شما كرده بوديم ننموديم ولى سامرى ما را فريب داد و بار گرانى بدوش ما گذارد كه زيور و زينتهاى طلاى قبطيانرا كه عاريه نموده بوديم و در وقت بيرون آمدن از مصر براى آنكه متوجّه بعزم حركت ما نشوند مسترد ننموديم در كوره آتش افروخته او انداختيم يا باز يورهائى كه از آنها آب دريا بيرون انداخته بود اين معامله را كرديم براى آنكه از گناه تصرف در آنها فارغ شويم و خود سامرى هم آنچه از آن زيورها داشت در آن گود ريخت پس از مجموع آنها گوساله‌اى كه عبارت از كالبد و جسدى بود داراى صوتى مانند صوت گوساله بيرون آورد براى قوم پس او و كسانيكه بدوا باو گرويده بودند گفتند اين گوساله خداى شما و خداى موسى است و آنهم بصوت خود تصديق مينمود و گفتند موسى فراموش كرد كه خدا اينجا است يا گم كرد راه وصول بحقّ‌

جلد 3 صفحه 521

را و بطلب او در كوه طور توقف نمود و بعضى گفته‌اند مراد آنستكه سامرى فراموش كرد عهد ايمان بخدا و پيغمبر او را و بنابراين جمله فنسى كلام مستقلى است از خداوند و بنابر قول اوّل جزء مقاله سامرى و اصحاب او است لذا خداوند در مقام ردّ آنها فرموده آيا نمى‌بينند كه اگر از آن گوساله سؤالى نمايند جواب نميدهد و نميتواند بآنها ضررى و نفعى برساند و تفصيل اين واقعه در سوره بقره ذيل آيه و إذ واعدنا موسى گذشت و از سعيد بن جبير نقل شده كه سامرى از اهل كرمان بوده و در بنى اسرائيل نفوذ كلمه داشته و بعضى گفته‌اند از خود آنها بوده ولى نفاق داشته و بعضى گفته‌اند قبلا در بلدى بوده كه اهل آن گاو پرست بودند و محبت آن در دل او جاى داشته لذا مرتكب اين امر شنيع شده در هر حال حضرت هارون قبل از مراجعت موسى عليه السّلام از كوه طور قوم را موعظه و نصيحت فرموده بود باين تقريب كه اى قوم من اين امتحان و ابتلائى است از جانب خداوند بسبب گوساله كه از شما شده گول سامرى و اتباع او را نخوريد و گوساله را پرستش ننمائيد خداوند و پروردگار شما همان خداى يكتاى بخشنده مهربان است كه حضرت موسى بشما معرفى كرده و چنانچه عهد كرديد در غيبت برادرم اطاعت و متابعت از من نمائيد ثابت و راسخ باشيد و دين حق را از دست ندهيد آنها در جواب گفتند ما دست از عبادت گوساله بر نميداريم تا موسى بسوى ما مراجعت نمايد و قمّى ره فرموده آنها اراده نمودند هرون را بكشند و او فرار كرد و قوم بكار خود ادامه دادند تا مدّت ميقات كه چهل شب بود بپايان رسيد و چون روز دهم ذو الحجّه شد خداوند الواح تورية را بموسى عليه السّلام عطا فرمود و باو وحى شد كه ما قوم تو را در فتنه انداختيم و سامرى آنها را گمراه كرد و گوساله پرست شدند و آن صداى گوساله كرد حضرت موسى عرض كرد پروردگارا گوساله را سامرى ساخت صدا را كه باو داد فرمود من دادم چون ديدم پشت بمن كردند و رو باو آوردند خواستم فتنه آنها را افزون كنم پس موسى عليه السّلام مراجعت نمود و هرون را مورد عتاب قرار داد و فرمود چه چيز باز داشت تو را چون ديدى قوم گمراه شدند بعبادت گوساله از آنكه متابعت كنى مرا در غضب براى خدا و مقاتله با اهل كفر و ارتداد يا چرا دنبال من نيامدى و مرا از اين واقعه خبردار ننمودى و در هر حال كلمه لا در ألّا زائده است آيا نافرمانى مرا

جلد 3 صفحه 522

نمودى كه گفتم متعصّب در دين و مجاهد در راه حق باش و قمّى ره فرموده كه آنحضرت در اين حال چنان خشمگين شد كه الواح تورية را انداخت و ريش و سر برادر را گرفت و بجانب خود كشيد و كلام مذكور را فرمود و هرون براى تحريك حس عطوفت و مهربانى آنحضرت متذكر نسبت خود شد و عرضه داشت اى پسر مادر من ريش و سر مرا مگير من ترسيدم كه تو بفرمائى چرا جدائى و تفرقه انداختى ميان بنى اسرائيل چون اگر ميخواستم با آنها جنگ كنم يا از آنها كناره‌گيرى نمايم لابد يك دسته با من بودند و يكدسته بر من و قهرا دو دستگى و اختلاف روى ميداد ميان آنها و اگر ميخواستم بشما ملحق شوم و واقعه را عرضه بدارم ترسيدم بگوئى چرا از دستور من كه تو را خليفه قرار دادم و گفتم مشغول باصلاح امور آنها باش تخلّف نمودى چون اصلاح موقوف بود بآنكه در ميانشان باشم و نصيحت و دلالت نمايم و بمدارا رفتار كنم تا شما مراجعت نمائيد و تصميم خودتان را در باره آنها اتخاذ فرمائيد و در علل از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه چون پرسيدند از آنحضرت كه چرا موسى عليه السّلام سر و ريش برادرش را گرفت و بجانب خود كشيد با آنكه او تقصيرى نكرده بود جواب فرمود براى آنكه او مفارقت از قوم نكرد و ملحق بموسى عليه السّلام نشد ولى اگر از آنها جدا شده بود عذاب نازل ميشد حقير عرض ميكنم شايد مقصود اين باشد كه آنها مستحق عذاب بودند و نبايد مورد ترحّم شوند و حضرت موسى بالطّبع غيور و هارون مترحّم بود پس حضرت موسى روى بسامرى نمود و شديدا او را مورد عتاب قرار داد كه اين چه كارى بود كردى و چه وادار كرد تو را باين امر شنيع او گفت آنروز كه خداوند فرعون و فرعونيان را غرق نمود من در مقدّمه لشگر شما بودم و ديدم و متوجّه شدم كه هر جا مركوب جبرئيل پا ميگذارد زمين در زير پاى او حركت ميكند و كسى متوجّه باين امر نبود من مشتى از خاك زير پاى او برداشتم و نگهداشتم و در جوف گوساله ريختم او زنده شد و صدا كرد و اين عمل را نفس امّاره بسوء من در نظرم جلوه داد كه خوب كارى است و هنرمندى مرا نزد قوم آشكار ميكند و مرتكب شدم و شرح اين قضايا قبلا در سوره بقره و اعراف گذشته است و گفته‌اند تشدّد موسى عليه السّلام بهارون براى تنبه قوم بخطاء خودشان بود و الا او ميدانست كه ساحت هارون منزّه از تقصير است‌

جلد 3 صفحه 523

و كاملا بوظيفه خود عمل نموده است ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


2

فَأَخرَج‌َ لَهُم‌ عِجلاً جَسَداً لَه‌ُ خُوارٌ فَقالُوا هذا إِلهُكُم‌ وَ إِله‌ُ مُوسي‌ فَنَسِي‌َ (88)

‌پس‌ بيرون‌ آورد سامري‌ ‌از‌ ‌براي‌ بني‌ اسرائيل‌ مجسّمه‌ گوساله ‌که‌ جسد بلا روح‌ ‌بود‌ ‌از‌ ‌او‌ صداي‌ گاو ‌که‌ خوارش‌ گويند و بزبان‌ فارسي‌ بنگ‌ نامند ‌پس‌ گفتند: ‌اينکه‌ ‌است‌ خداي‌ ‌شما‌ و خداي‌ موسي‌ ‌پس‌ فراموش‌ كرد (اشكال‌) چگونه‌ مجسّمه‌ صداي‌ گاو ميكند! (جواب‌) اولا امروز مجسمه‌هايي‌ ‌از‌ نوع‌ حيوانات‌ ساخته‌اند ‌که‌ تكمه‌ ‌او‌ ‌را‌ به‌زنند صداي‌ همان‌ حيوان‌ ميكند و حركت‌ ميكند، بلكه‌ مجسمه انسان‌ ساخته‌اند ‌که‌ رقص‌ ميكند ‌ يا ‌ جاروب‌ ميكند ‌ يا ‌ مشروب‌ و مأكول‌ ميآورد و استبعاد ندارد ‌که‌ ‌اينکه‌ گونه‌ صنايع‌ ‌در‌ ازمنه سابقه‌ ‌هم‌ بوده‌ سپس‌ ‌از‌ ‌بين‌ رفته‌، چنانچه‌ تخت‌ جمشيد پاره ‌از‌ صنايع‌ جديده‌ ‌را‌ نشان‌ ميدهد.

و ثانيا جهت‌ ‌آن‌ ‌را‌ ‌خود‌ سامري‌ بيان‌ ميكند، چنانچه‌ بيايد.

(فَأَخرَج‌َ لَهُم‌) سامري‌ ‌براي‌ بني‌ اسرائيل‌.

(عِجلًا جَسَداً) گوساله‌ ‌که‌ جسد بي‌روح‌ ‌بود‌ ‌که‌ تعبير بمجسمه‌ ميكنيم‌

جلد 13 - صفحه 83

(لَه‌ُ خُوارٌ) خوار صداي‌ گاو ‌است‌.

(فَقالُوا) تعبير بجمع‌ فرموده‌ ‌براي‌ اينكه‌ بني‌ اسرائيل‌ سه‌ دسته‌ شدند يك‌ دسته‌ اتباع‌ سامري‌ ‌که‌ گفتند ‌خدا‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ گوساله‌ حلول‌ كرده‌ و ‌اينکه‌ چندان‌ تعجب‌ ندارد امروز گاو پرست‌ ‌در‌ هند بسيار هستند، گاو ماده‌ و يك‌ دسته‌ قبول‌ نكردند و لكن‌ ساكت‌ بودند و ‌با‌ ‌آنها‌ معاشرت‌ و مراوده‌ داشتند و يك‌ دسته‌ اتباع‌ هارون‌ ‌که‌ جدا مخالفت‌ كردند و ترك‌ معاشرت‌ ‌با‌ ‌آنها‌ نمودند اتباع‌ سامري‌ باغواي‌ ‌او‌ گفتند بدسته‌ دوم‌ ‌که‌ معاشر بودند.

(هذا إِلهُكُم‌ وَ إِله‌ُ مُوسي‌) و ‌اينکه‌ دوّم‌ شرك‌ ‌آنها‌ ‌بود‌ ‌در‌ زمان‌ حضرت‌ موسي‌ و اوّل‌ شرك‌ ‌آنها‌ ‌اينکه‌ ‌بود‌ ‌که‌ ميفرمايد: (وَ جاوَزنا بِبَنِي‌ إِسرائِيل‌َ البَحرَ فَأَتَوا عَلي‌ قَوم‌ٍ يَعكُفُون‌َ عَلي‌ أَصنام‌ٍ لَهُم‌ قالُوا يا مُوسَي‌ اجعَل‌ لَنا إِلهاً كَما لَهُم‌ آلِهَةٌ) اعراف‌ آيه 134.

(فَنَسِي‌َ) ‌در‌ مرجع‌ ضميرش‌ اختلاف‌ كردند مفسرين‌ و لكن‌ ظاهر ‌آيه‌ سامري‌ ‌است‌ و نسيان‌ سامري‌ ‌از‌ جهاتي‌ ‌است‌ «1» مواعده‌ موسي‌ ‌که‌ الواح‌ تورات‌ ‌را‌ ‌در‌ ميقات‌ اخذ كند و بياورد ‌براي‌ هدايت‌ قوم‌ «2» ساختن‌ مجسمه‌ ذوات‌ ارواح‌ ‌که‌ حرام‌ ‌است‌ بيع‌ و شراء ‌آن‌ و نگاهداري‌ ‌آن‌ تماما حرام‌ «3» ‌خدا‌ ‌را‌ ‌براي‌ ‌او‌ محل‌ قرار داده‌ ‌که‌ حلول‌ ‌در‌ گوساله‌ مجسمه‌ كرده‌ «4» شرك‌ ‌در‌ پرستش‌ گوساله‌ «5» ‌که‌ ‌خدا‌ ميفرمايد:

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 88)- در هر صورت سامری از زینت آلات که از طریق ظلم و گناه در دست فرعونیان قرار گرفته بود و ارزشی جز این نداشت که خرج چنین کار حرامی بشود، آری از مجموع این زینت آلات «برای آنان مجسمه گوساله‌ای که صدایی همچون صدای گوساله (واقعی) داشت پدید آورد» (فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلًا جَسَداً لَهُ خُوارٌ).

بنی اسرائیل که این صحنه را دیدند، ناگهان همه تعلیمات توحیدی موسی را به دست فراموشی سپردند و به یکدیگر «گفتند: این خدای شما و خدای موسی است» (فَقالُوا هذا إِلهُکُمْ وَ إِلهُ مُوسی).

و به این ترتیب «او (سامری عهد و پیمانش را با موسی بلکه با خدای موسی) فراموش کرد» و مردم را به گمراهی کشاند (فَنَسِیَ).

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی

منابع