آیه 4 سوره حجر

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

وَمَا أَهْلَكْنَا مِنْ قَرْيَةٍ إِلَّا وَلَهَا كِتَابٌ مَعْلُومٌ

مشاهده آیه در سوره


<<3 آیه 4 سوره حجر 5>>
سوره : سوره حجر (15)
جزء : 14
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

و ما هیچ ملک و ملتی را هلاک نکردیم جز به هنگامی معین.

و هیچ شهری را [به خاطر فساد فراگیرش] نابود نکردیم مگر اینکه برای آن سرنوشتی معین [و روزگار و دوره‌ای تغییرناپذیر] بود.

و هيچ شهرى را هلاك نكرديم مگر اينكه براى آن اجلى معيّن بود.

هيچ قريه‌اى را هلاك نكرديم، مگر آنكه زمانى معلوم داشت.

ما اهل هیچ شهر و دیاری را هلاک نکردیم مگر اینکه اجل معیّن (و زمان تغییر ناپذیری) داشتند!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

We did not destroy any town but that it had a known term.

And never did We destroy a town but it had a term made known.

And We destroyed no township but there was a known decree for it.

Never did We destroy a population that had not a term decreed and assigned beforehand.

معانی کلمات آیه

«قَرْیَةٍ»: شهر. آبادی. مراد ساکنان آنجا نیز می‌تواند باشد. «کِتَابٌ»: به معنی مکتوب است، یعنی: واجب و مقدّر.

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ ما أَهْلَكْنا مِنْ قَرْيَةٍ إِلَّا وَ لَها كِتابٌ مَعْلُومٌ «4»

و ما اهل هيچ قريه‌اى را هلاك نكرديم مگر آنكه براى آن (كارنامه و) كتابى معلوم بود.

پیام ها

1- كاميابى‌هاى دنياپرستان پايانى دارد. «ما أَهْلَكْنا مِنْ قَرْيَةٍ»

2- اگر بخواهيم مى‌توانيم كفّار را فوراً نابود كنيم، امّا برنامه و سنّت ما فرصت دادن و تأخير است. «لَها كِتابٌ مَعْلُومٌ»

3- به مهلت دادن‌هاى الهى مغرور نشويم. «لَها كِتابٌ مَعْلُومٌ»

4- جامعه و تاريخ نيز قانون و زمان‌بندى و اصولى دارند. «قرية الا و لها كتاب معلوم»

فسير نور(10جلدى)، ج‌4، ص: 441

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ ما أَهْلَكْنا مِنْ قَرْيَةٍ إِلاَّ وَ لَها كِتابٌ مَعْلُومٌ «4»

«1» اصول كافى، جلد 2، كتاب الايمان و الكفر، صفحه 335، حديث 3.

جلد 7 - صفحه 83

وَ ما أَهْلَكْنا مِنْ قَرْيَةٍ: و هلاك نكرديم اهل هيچ شهرى را از گذشتگان بر وجه عقوبت و نزول عذاب. إِلَّا وَ لَها كِتابٌ مَعْلُومٌ‌: مگر و براى آنان اجلى مكتوب و معلوم بود كه ايشان را تا آن وقت مهلت داده و به مقتضاى حكمت الهى پيش از آن هلاك نفرمود و از آن مؤخر نداشت.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

الر تِلْكَ آياتُ الْكِتابِ وَ قُرْآنٍ مُبِينٍ «1» رُبَما يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْ كانُوا مُسْلِمِينَ «2» ذَرْهُمْ يَأْكُلُوا وَ يَتَمَتَّعُوا وَ يُلْهِهِمُ الْأَمَلُ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ «3» وَ ما أَهْلَكْنا مِنْ قَرْيَةٍ إِلاَّ وَ لَها كِتابٌ مَعْلُومٌ «4»

ما تَسْبِقُ مِنْ أُمَّةٍ أَجَلَها وَ ما يَسْتَأْخِرُونَ «5»

ترجمه‌

اين آيتهاى كتاب و قرآن آشكار كننده است‌

بسا باشد كه آرزو كنند آنانكه كافر شدند كاش بودند مسلمانان‌

واگذار آنانرا بخورند و كامرانى كنند و مشغول كند آنها را آرزو پس زود باشد كه بدانند

و هلاك نكرديم هيچ بلدى را مگر آنكه بود برايش نوشته‌اى دانسته شده‌

پيشى نگيرد هيچ گروهى اجلش را و باز پس نمانند.

تفسير

راجع به الر در سور سابقه، و كليّه فواتح السّور در اوّل سوره بقره بيانى وافى گذشت و مفاد آيه اوّل آنستكه اين سوره و آيات، آيتهاى آنكتاب موعود الهى است به پيغمبر خاتم و قرآن بيان كننده حقايق و احكام است و راجع بآيه دوّم عيّاشى ره از امام باقر عليه السّلام و قمّى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده‌اند كه چون روز قيامت شود منادى حق ندا كند كه داخل نميشود در بهشت مگر مسلمان پس در آنروز كفّار آرزو كنند كه كاش مسلمان بودند و در مجمع نيز از آنحضرت اين معنى را نقل نموده و از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل نموده كه چون اهل آتش در آن جمع شوند و با آنها از اهل قبله كسانى باشند كه خدا امر فرموده، كفّار بمسلمانان گويند آيا شما مسلمان نبوديد گويند بلى بوديم گويند پس چه فائده‌اى داشت اسلام براى شما كه با ما داخل آتش شديد گويند ما گناهكار بوديم و براى گناهانمان گرفتار شديم پس خداوند گفتگوى آنها را ميشنود و امر ميفرمايد اهل اسلام را از آتش بيرون آورند و در اين وقت كفّار ميگويند اى كاش ما مسلمان بوديم و ظاهرا مراد از اسلام ايمان است چون غير اهل ايمان از فرق مسلمانان مخلّد در آتش خواهند بود و محتمل است مراد آرزوى آنها در دنيا بعد از فتوحات اسلامى باشد كه ميگفتند كاش ما قبلا مسلمان شده بوديم‌

جلد 3 صفحه 244

تا در زمره سابقين در اسلام محسوب ميشديم در هر حال خداوند به پيغمبر خود دستور ميدهد كه آنها را بحال خودشان واگذار چون قابليّت هدايت را ندارند و تمام همّ و فكرشان مانند حيوانات مصروف بخوردن و لذت بردن از لذائذ فانيه دنياى دنى است و مشغول نموده است آنها را آرزوهاى طولانى كه بجائى نميرسد از فكر در مبدء و معاد ولى بعد از مرگ و روز جزا خواهند دانست كه چيزيكه بدرد آنها ميخورد عقائد حقّه و اعمال صالحه بود كه كسب نكردند و تهى دست با بار گران بمحشر آمدند در كافى از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه جز اين نيست ميترسم بر شما از دو چيز متابعت هوى و درازى آرزو امّا متابعت هوى پس باز ميدارد از حقّ و امّا درازى آرزو پس فراموش مينمايد آخرت را و از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود وقتى سزاوار شد ولايت خدا و سعادت مى‌آيد اجل ميان دو چشم و ميرود آرزو پشت سر و وقتى سزاوار شد ولايت شيطان و شقاوت مى‌آيد آرزو ميان دو چشم و ميرود اجل پشت سر و نبايد كفّار مغرور شوند از آنكه خداوند بآنها مهلت داده چون هيچ قوم و جماعت و اهل بلدى معذب نشدند و بهلاكت نرسيدند مگر آنكه اجل مقدر مكتوب در لوح محفوظ آنها رسيده بود و هيچ امّت و گروهى پيشى نميگيرند بر اجل محتوم خودشان و باز پس نميمانند از آن بلكه تمامى در موعد مقرّر مقدّر بهلاكت و مجازات اعمال خواهند رسيد ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ ما أَهلَكنا مِن‌ قَريَةٍ إِلاّ وَ لَها كِتاب‌ٌ مَعلُوم‌ٌ «4»

و هلاك‌ نميكنيم‌ ‌از‌ ‌هر‌ شهرستاني‌ اهل‌اشرا مگر آنكه‌ ‌براي‌ ‌آن‌ شهرستان‌ كتابي‌ ‌است‌ نوشته‌ ‌شده‌ ‌که‌ معلوم‌ و محقق‌ ‌است‌ چون‌ علم‌ الهي‌ عين‌ ذات‌ ‌است‌ و ‌غير‌ متناهي‌ ‌است‌ لذا ميداند ‌هر‌ فعلي‌ ‌بر‌ طبق‌ حكمت‌ و مصلحت‌ موقع‌ صدورش‌ چه‌ موقعيست‌ ‌که‌ وقوع‌ پيدا كند و چه‌ موقعي‌ ‌از‌ ‌بين‌ برود و ‌از‌ ‌براي‌ كليه‌ امور دو لوح‌ قرار داده‌ لوح‌ محفوظ راجع‌ باموري‌ ‌که‌ تغييرپذير نيست‌ و ‌از‌ امور حتميه‌ ‌است‌ و مصلحت‌ ذاتي‌ دارد ‌لا‌ يتغير و ‌لا‌ يتبدل‌ مثل‌ فناء ‌اينکه‌ عالم‌ و قيام‌ قيامت‌ و عود ارواح‌ باجساد و ظهور بقية اللّه‌ و رجعت‌ ائمة ‌عليهم‌ ‌السلام‌ و ‌غير‌ ‌آنها‌ و لوح‌ محو و اثبات‌ راجع‌ باموريست‌ ‌که‌ مصلحت‌ بوجوه‌ و اعتبارات‌ ‌است‌ ذاتي‌ نيست‌ ‌بر‌ تقديري‌ مصلحت‌ دارد و ‌بر‌ تقديري‌ ندارد مثلا زيد ‌اگر‌ صله‌ رحم‌ كند مصلحت‌ ‌او‌ ‌در‌ طول‌ عمر ‌او‌ ‌است‌ و ‌اگر‌ قطع‌ رحم‌ كند ‌در‌ قصر عمر ‌او‌ ‌است‌ و اينكه‌ صله‌ ميكند ‌ يا ‌ قطع‌ احدي‌ جز ذات‌ اقدس‌ حق‌ نميداند، و اما لوح‌ محفوظ ‌را‌ ممكنست‌ انبياء و ملائكه‌ و اولياء بلكه‌ بسا مؤمنين‌ ‌هم‌ ‌تا‌ حدّي‌ بدانند و ‌هر‌ دو قسم‌ آني‌ تقديم‌ و تاخير ندارد زيرا ‌آن‌ قبل‌ ‌از‌ مصلحت‌ صدورش‌ صلاح‌ نيست‌ و همچنين‌ ‌آن‌ ‌بعد‌ و البته‌ تابع‌ مصلحت‌ ‌است‌ لذا ميفرمايد: (وَ ما أَهلَكنا

جلد 12 - صفحه 6

مِن‌ قَريَةٍ) ممكن‌ ‌است‌ مراد اجل‌ مرگ‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌هر‌ ذي‌ روحي‌ انفاس‌ ‌او‌ ‌هم‌ شماره‌ دارد چون‌ بآخر رسيد هلاكت‌ ‌است‌ چنانچه‌ ميفرمايد (كُل‌ُّ مَن‌ عَلَيها فان‌ٍ وَ يَبقي‌ وَجه‌ُ رَبِّك‌َ ذُو الجَلال‌ِ وَ الإِكرام‌ِ) الرحمن‌ ‌آيه‌ 26.

و ممكنست‌ مراد هلاكت‌ بنزول‌ عذاب‌ ‌باشد‌ (الا و لها) ضمير بقريه‌ برميگردد و مراد اهل‌ قريه‌ ‌است‌ (كِتاب‌ٌ مَعلُوم‌ٌ) تمام‌ امور متوجه‌ بانسان‌ وقت‌ معيني‌ دارد غني‌ و فقر عزّت‌ و ذلت‌ رياست‌ و مرءوسيّت‌ صحت‌ و مرض‌ مخصوصا ملك‌ ‌که‌ ‌هر‌ زماني‌ ‌در‌ يك‌ طائفه‌ ‌است‌ و ‌پس‌ ‌از‌ انقضاء مدت‌ منتقل‌ بطائفه‌ ديگر (سر شب‌ سر تخت‌ و تاراج‌ داشت‌ سحرگه‌ نه‌ تن‌ سر نه‌ سر تاج‌ داشت‌) و تمام‌ امتحان‌ بندگان‌ ‌است‌ ‌در‌ ‌هر‌ حالتي‌ ‌که‌ هست‌ آيا شكر گذار ‌است‌ ‌ يا ‌ صابر آيا بوظائف‌ ‌خود‌ عمل‌ ميكند ‌ يا ‌ نميكند مطيع‌ ‌است‌ ‌ يا ‌ عاصي‌ و ‌اينکه‌ ‌بر‌ ‌خود‌ ‌او‌ معلوم‌ شود و ‌بر‌ ديگران‌، و اما نزد خداوند معلوم‌ ‌است‌ فقط حجة ‌بر‌ بنده‌ تمام‌ ميشود بلكه‌ بسا جماعتي‌ امتحان‌ ميشوند

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 4)- در این آیه برای این که گمان نکنند این مهلت و تمتع از لذایذ دنیا

ج2، ص523

پایان ناپذیر است، اضافه می‌کند: «ما هیچ گروهی را در هیچ شهر و آبادی نابود نکردیم مگر این که آنها، اجل معین و زمان تغییر ناپذیری داشتند» (وَ ما أَهْلَکْنا مِنْ قَرْیَةٍ إِلَّا وَ لَها کِتابٌ مَعْلُومٌ).

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

منابع