آیه 41 سوره حجر

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

قَالَ هَٰذَا صِرَاطٌ عَلَيَّ مُسْتَقِيمٌ

مشاهده آیه در سوره


<<40 آیه 41 سوره حجر 42>>
سوره : سوره حجر (15)
جزء : 14
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

خدا فرمود: همین (اخلاص و پاکی سریرت) راه مستقیم به (درگاه رضای) من است.

خدا فرمود: این [پیراسته شدن از هر ناخالصی] راهی است مستقیم [که تحقّقش در وجود بندگان مخلصم] برعهده من [است.]

فرمود: «اين راهى است راست [كه‌] به سوى من [منتهى مى‌شود].

گفت: راه اخلاص راه راستى است كه به من مى‌رسد.

فرمود: «این راه مستقیمی است که بر عهده من است (و سنّت همیشگیم)...

ترجمه های انگلیسی(English translations)

He said, ‘This is the path [leading] straight to Me.

He said: This is a right way with Me:

He said: This is a right course incumbent upon Me:

(Allah) said: "This (way of My sincere servants) is indeed a way that leads straight to Me.

معانی کلمات آیه

«هذا»: این راهی که پویندگان مخلص راه توحید در پیش گرفته‌اند. این محافظت و مراقبت از جویندگان راستین راه حق در برابر وسوسه‌های اهریمن. «عَلَیَّ»: بر من است. راه به سوی من دارد. در صورت دوم، (عَلی) به معنی (إلَی) است.

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


قالَ هذا صِراطٌ عَلَيَّ مُسْتَقِيمٌ «41»

(خداوند) فرمود: اين (اخلاص و نجات مخلصان) راه مستقيمى است كه خود برعهده دارم.

إِنَّ عِبادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ إِلَّا مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغاوِينَ «42»

همانا براى تو بر بندگان (برگزيده) من تسلطّى نيست، مگر از گمراهانى كه تو را پيروى كنند.

جلد 4 - صفحه 461

نکته ها

در آيه قبل، ابليس گفت: من همه را گمراه مى‌كنم جز افراد برگزيده و مخلص را. خداوند در اين آيه مى‌فرمايد: اين كه تو حريف بندگان برگزيده‌ام نمى‌شوى، راه مستقيم و سنّت من است، يعنى سنّت من آن است كه خودم ضامن حفظ آنان باشم، نه آنكه تو به آنان كارى ندارى، بلكه نمى‌توانى به آنان كارى داشته باشى.

سؤال: اگر ابليس حريف بندگان برگزيده نمى‌شود، پس وسوسه آدم بر خوردن از درخت ممنوعه چه بود؟

پاسخ: ابليس در آنان طمع دارد و وسوسه هم مى‌كند و گاهى به ترك اولى نيز وادار مى‌كند ليكن آنان را گمراه و منحرف نمى‌كند.

پیام ها

1- شيطان بر آنان كه بنده خدا و تسليم او هستند، سلطه‌اى ندارد. «عِبادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ»

2- انسان به اختيار خود، ابليس را پيروى مى‌كند. «اتَّبَعَكَ»

3- اگر با عبادت و تقوا در مَدار بندگان خدا درآمديم، بيمه مى‌شويم. عِبادِي لَيْسَ لَكَ‌ ...

4- كار شيطان وسوسه است، نه سلطه. «لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ» (در قيامت نيز ابليس در پاسخ اعتراض مردم مى‌گويد من تنها شما را دعوت كردم، ولى تسلّط و اجبارى بر شما نداشتم)

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



قالَ هذا صِراطٌ عَلَيَّ مُسْتَقِيمٌ (41)

قالَ هذا صِراطٌ عَلَيَّ مُسْتَقِيمٌ‌: حق تعالى فرمود اين راه و دين مستقيم بر من است بيان هدايت به سوى آن به نصب دلايل، يا خطاب بر سبيل تهديد باشد، يعنى راه تو بر من و تو را از من گريزى نيست كقوله تعالى‌ (إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ) «1» قرائت ديگر بتنوين‌ (صِراطٌ عَلَيَّ) بنابر آنكه «على» صفت مستقيم باشد يعنى اين صراط رفيع عالى مستقيم است. چند روايت در تفسير برهان‌ «2» وارد شده در تنزيل آيه شريفه به حضرت امير المؤمنين عليه السّلام از

«1» فجر آيه 14.

«2» تفسير برهان، جلد 2، صفحه 344.

جلد 7 - صفحه 111

جمله:

1- ابو حمزه ثمالى روايت نموده‌ «1» كه سؤال نمودم از حضرت صادق عليه السّلام اين آيه را، فرمود: قال عليه السّلام و اللّه على و اللّه الميزان و الصّراط المستقيم: قسم به خدا على قسم به خدا ميزان و صراط مستقيم است.

2- ابو الحسن شاذان در كتاب «مائة مناقب» ذيل منقبت هشتاد و پنجم از حضرت جعفر بن محمد از پدر بزرگوارش على بن الحسين عليه السّلام نقل مى‌كند كه فرمود: ايستاد عمر بن خطاب خدمت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و عرض كرد: انّك لا تزال تقول لعلىّ بن أبي طالب عليه السّلام انت منّى بمنزلة هرون من موسى و قد ذكر هرون فى القرآن و لم يذكر عليّا عليه السّلام فقال النّبى: يا غليظ يا اعرابىّ انّك ما تسمع اللّه يقول هذا صراط علىّ مستقيم. «2» هميشه به حضرت على عليه السّلام فرمائى تو در نزد من به منزله هارونى براى موسى عليه السّلام و حال آن كه ذكر هارون در قرآن شده، لكن ذكر على نشده، حضرت فرمود: اى غليظ، اى اعرابى، آيا نشنيده‌اى خداى تعالى فرمايد (هذا صِراطٌ عَلَيَّ مُسْتَقِيمٌ).


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


قالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِي إِلى‌ يَوْمِ يُبْعَثُونَ (36) قالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ (37) إِلى‌ يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ (38) قالَ رَبِّ بِما أَغْوَيْتَنِي لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ (39) إِلاَّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ (40)

قالَ هذا صِراطٌ عَلَيَّ مُسْتَقِيمٌ (41) إِنَّ عِبادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ إِلاَّ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغاوِينَ (42) وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعِينَ (43) لَها سَبْعَةُ أَبْوابٍ لِكُلِّ بابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ (44)

ترجمه‌

گفت اى پروردگار من پس مهلت ده مرا تا روزى كه برانگيخته ميشوند

گفت پس همانا تو از مهلت داده شدگانى‌

تا روز وقت دانسته شده‌

گفت پروردگار من براى آنكه موجب گمراهى من شدى هر آينه زينت ميدهم براى‌

جلد 3 صفحه 253

ايشان در زمين و هر آينه گمراه ميكنم آنها را بتمامى‌

مگر بندگان تو از آنها كه خالص شدگانند

گفت اين راهى است بر من راست‌

همانا بندگان من نيست مر تو را بر ايشان سلطنتى مگر كسانيكه پيروى كردند تو را از گمراهان‌

و همانا جهنم هرآينه وعده گاه آنها است تمامى‌

مر آنرا است هفت دراز براى هر درى است از آنها پاره‌اى قسمت شده.

تفسير

ابليس پس از آنكه از درگاه ربوبيّت رانده و از رحمت رحيميه نااميد گرديد از خداوند بپاداش عباداتى كه تا آنزمان كرده بود در خواست نمود كه خداوند باو تا قيامت كه روز بعث خلايق است عمر دهد و عذاب نفرمايد او را و اين مهلت را خداوند باو داد ولى تصريح بروز قيامت نفرمود بلكه فرمود تا روز كه وقت آن معلوم است براى خدا كه محتمل است روز قيامت باشد چنانچه جمعى گفته‌اند و محتمل است روز مرگ خلائق باشد كه آنوقتى است كه نفخه اوّل صور دميده ميشود چنانچه در علل از امام صادق عليه السّلام نقل شده و فرموده است ابليس ميان نفخه اوّل و دوم ميميرد و محتمل است روز بعث و ظهور امام زمان باشد چنانچه عياشى ره از آنحضرت نقل نموده و آنكه امام زمان آن ملعون را در مسجد كوفه ميكشد و آن روز وقت معلوم است و آنملعون پس از گرفتن مهلت عرضه داشت اى پروردگار من براى آنكه امر نمودى مرا بسجود آدم كه شأن من نبود و اين موجب محروميت من شد از رحمت تو زينت ميدهم در نظر بنى آدم باطل و معصيت تو را و گمراه ميكنم ايشانرا بتمامى مگر بندگان تو را از آنها كه خالص نمودى ايشانرا براى طاعت خود و بعضى مخلصين بكسر لام قرائت نموده‌اند يعنى مگر بندگان تو را كه خالص نمودند نفوس خود را براى طاعت تو و نسبت اغواء بخداوند بگمان شيطان رجيم بود كه تصوّر مينمود امر خداوند بسجود موجب گمراهى او شده با آنكه تكبر و غرور و خودسرى او موجب گمراهى و بدبختى و شقاوت ابدى او گرديد و الا خداوند كسيرا اغواء و اضلال نميفرمايد مگر مراد از اغواء نوميدى و محروميت باشد چنانچه مكرر در مواردى ذكر شده كه مراد از اضلال ترك اعانت و مخذوليت است و اينجا هم بعضى گفته‌اند و محتمل است مراد از اغواء حكم الهى بغوايت و ضلالت ابليس باشد يعنى براى آنكه حكم كردى بغوايت و ضلالت من گمراه‌

جلد 3 صفحه 254

ميكنم بندگان تو را و اين حكم را استفاده نموده از لعنت ابدى و طرد خود از درگاه احديّت در كلام الهى و اين معنى را نديدم كسى ذكر كرده باشد از مفسّرين با آنكه بنظر حقير لطيف و مناسب است و معانى ديگرى ذكر كرده‌اند كه ظاهرا بى‌وجه و دور از نظر و ذوق است در هر حال اين موجب لجاج و عناد و عداوت او با خدا و حضرت آدم عليه السّلام و اولاد او گرديد و كافر شد بكفرى كه اشدّ اقسام كفر است با آنكه معتقد بود بوحدانيّت خدا و نبوّت انبياء او پس بايد پناه برد بخدا از وجود اين صفات در نفس كه چه بسيار شخص را به اسفل السّافلين جهنّم خواهد كشاند و خداوند در جواب شيطان فرمود اين اخلاص در عقائد و اعمال كه خودت گفتى راهى است بسوى من اگر كلمه على بمعناى الى باشد چنانچه بعضى گفته‌اند يا راهى است كه لازم است بر من رعايت آن كه فيض ره فرموده و آن راه مستقيم و راست است انحراف و اعوجاجى ندارد هر كس ميتواند از آنراه بمن و اصل شود و تو نميتوانى كسيرا باجبار از آنراه باز دارى چون تو بر بندگان من سلطنت ندارى فقط ميتوانى آنها را وسوسه نمائى و از راه راست باز دارى و در اين صورت آنها خودشان باختيار در تحت تصرّف و سلطنت تو در آمده‌اند و از من بى‌لطفى نسبت بآنها نشده و موعد ما با آنها جهنم است كه تمامى بايد در آن جاى گيرند و آن هفت در دارد و هر درى مخصوص بدسته‌اى از گمراهان و اتباع شيطان است و بعضى كلمه على را بكسر لام بر وزن فعيل قرائت نموده‌اند و در مجمع اين قرائت را نسبت بامام صادق عليه السّلام داده و بعلوّ شرف تفسير ميشود و در كافى از آنحضرت اين قرائت بطورى نقل شده كه فيض ره احتمال داده بنحو اضافه صراط بعلى باشد يعنى اين راه راست ولايت على عليه السّلام است كه مستقيم است و از امام سجّاد عليه السّلام عيّاشى ره نقل نموده كه آن امير المؤمنين عليه السّلام است و بنابراين كلمه هذا اشاره بوجود مبارك آنحضرت است كه شايد شبح آن در عرش موجود و مرئى بوده است و نيز در كافى از آنحضرت نقل نموده كه و اللّه نيست مراد از بندگانى كه شيطان بر آنها سلطنت ندارد مگر ائمه و شيعيان ايشان و عيّاشى ره نيز اين معنى را از آنحضرت نقل نموده و قمّى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه موعد وقوف مردم است بر صراط و نيز قمّى ره فرمودم كه داخل ميشود در هر درى از درهاى جهنم اهل ملّتى و در مجمع از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه فرمود جهنّم‌

جلد 3 صفحه 255

را هفت در است طبقه‌ها دارد هر طبقه‌اى فوق طبقه‌اى است و يك دست مبارك را روى دست ديگر گذارد و فرمود اين چنين است خداوند جنان را بر زمين وضع فرمود و نيران را بعضى فوق بعضى اسفل آنها جهنّم است و فوق آن لظى و فوق آن حطمه و فوق آن سقر و فوق آن جحيم و فوق آن سعير و فوق آن هاويه و در روايت ديگرى اسفل را هاويه ذكر نموده و اعلى را جهنّم و بعضى براى هر در و طبقه‌اى اهلى ذكر كرده‌اند و چون دليلى براى آن اقامه و مناسبتى اعتبار نشده بود حقير نقل ننمودم بلى از روايت خصال از امام صادق عليه السّلام استفاده ميشود كه يك در مخصوص باهل شرك و يك در مخصوص به بنى اميّه و يك در مخصوص بنو اصب و خوارج و كسانى است كه از ائمه اطهار اعراض نموده‌اند و اين هم معلوم است كه درك اسفل جايگاه منافقان است و بنظر حقير طبقات بحسب مراتب تبعيّت از شيطان است و از زير زمين شروع شده پائين ميرود و البتّه گناهكاران از اهل ايمان در طبقه اوّل جاى دارند كه عذابش خفيف‌تر و وقوفش آسان‌تر است و محتمل است مراد از هفت در دوزخ هفت معصيت كبيره باشد كه جمعى كبائر را منحصر بآنها دانسته‌اند شرك و قتل و قذف و اكل مال يتيم و زنا و فرار از جهاد و عقوق و الدين و بعضى هفت در جهنّم را عبارت از هفت خلق كه اصول اخلاق ذميمه است دانسته‌اند كه در اوّل كتاب ذيل آيه اهدنا الصراط المستقيم ذكر شد و اللّه اعلم ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


قال‌َ هذا صِراطٌ عَلَي‌َّ مُستَقِيم‌ٌ (41)

(خداوند فرمود اينست‌ راهي‌ ‌که‌ ‌بر‌ ‌من‌ بمقتضاي‌ حكمت‌ و عدل‌ لازم‌ و واجب‌ ‌است‌ و راه‌ مستقيم‌ ‌است‌) ‌در‌ برهان‌ اخباري‌ نقل‌ كرده‌ ‌که‌ صراط ‌علي‌ بنحو اضافه‌ صراط بعلي‌ مستقيم‌ ‌يعني‌ راه‌ مستقيم‌ راه‌ ‌علي‌ امير المؤمنين‌ ‌است‌ لكن‌ ‌اينکه‌ اخبار ‌بر‌ فرض‌ صحت‌ سند محمول‌ ‌بر‌ اينست‌ ‌که‌ صراتي‌ ‌که‌ ‌بر‌ خداوند لازم‌ ‌بود‌ بيان‌ فرمايد صراط عليست‌ و ‌او‌ صراط مستقيم‌ ‌است‌ لذا مي‌گوييم‌: اصلا خلقت‌ جن‌ و انس‌ ‌براي‌

جلد 12 - صفحه 40

عبادت‌ و معرفت‌ ‌است‌ چنانچه‌ ميفرمايد:

وَ ما خَلَقت‌ُ الجِن‌َّ وَ الإِنس‌َ إِلّا لِيَعبُدُون‌ِ ذاريات‌ ‌آيه‌ 56.

و البته‌ عبادت‌ ‌خدا‌ فرع‌ ايمانست‌ و گفته‌ايم‌ ‌که‌ معناي‌ عدل‌ الهي‌ آنست‌ ‌که‌ ‌هر‌ فعلي‌ ‌که‌ حسن‌ صرف‌ ‌باشد‌ ‌ يا ‌ حسن‌ مطلق‌ ‌بر‌ ‌خدا‌ لازم‌ ‌است‌ زيرا تركش‌ قبيح‌ ‌است‌ و محال‌ ‌است‌ ‌از‌ ‌خدا‌ صادر شود چون‌ شش‌ قسم‌ فعل‌ داريم‌ حسن‌ صرف‌ قبيح‌ صرف‌ لغو صرف‌ حسن‌ مطلق‌ قبيح‌ مطلق‌ لغو مطلق‌ ‌اگر‌ مصلحت‌ دارد و مفسده ندارد حسن‌ صرف‌ ‌است‌ و ‌اگر‌ مفسده‌ دارد و مصلحت‌ ندارد قبيح‌ صرف‌ ‌است‌ و ‌اگر‌ نه‌ مصلحت‌ دارد و نه‌ مفسده‌ لغو صرف‌ ‌است‌ و ‌اگر‌ ‌هم‌ مصلحت‌ دارد ‌هم‌ مفسده‌ ‌اگر‌ مصلحت‌ غالب‌ ‌باشد‌ حسن‌ مطلق‌ و ‌اگر‌ مفسده‌ غالب‌ ‌باشد‌ قبيح‌ مطلق‌ و ‌اگر‌ مساوي‌ ‌باشد‌ لغو مطلق‌ و دو قسم‌ قبيح‌ و لغو محال‌ ‌است‌ ‌از‌ خداوند صادر شود و خلاف‌ عدل‌ ‌است‌ ولي‌ دو قسم‌ حسن‌ لازم‌ ‌است‌ چون‌ تركش‌ قبيح‌ ‌است‌.

لذا (‌قال‌ ‌هذا‌) ‌يعني‌ دين‌ حق‌ ‌از‌ معارف‌ و اخلاق‌ و اعمال‌ ‌که‌ پيغمبر صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و اله‌ و ‌سلّم‌ آورد و ساير انبياء و اوصياء ‌آنها‌ بيان‌ فرمودند و ‌بر‌ طبقش‌ رفتار نمودند (صراط) راه‌ سعادت‌ و رستگاري‌ و نجات‌ ‌از‌ مهالك‌ دنيوي‌ و اخروي‌ و نائل‌ شدن‌ بتفضلات‌ الهي‌ (‌علي‌) ‌بر‌ خداوند بمقتضي‌ المصلحة و الحكمة و العدل‌ لازم‌ ‌است‌ ببندگان‌ ابلاغ‌ فرمايد بتوسط ارسال‌ رسل‌ و انزال‌ كتب‌ و جعل‌ احكام‌ (مستقيم‌) ‌است‌ و اعوجاجي‌ ندارد، و ‌در‌ خبر داريم‌ ‌که‌ ‌هر‌ ‌که‌ ‌در‌ راه‌ ديانت‌ منحرف‌ نشد و مشي‌ كرد قيامت‌ ‌هم‌ ‌از‌ صراط مستقيما عبور ميكند و ‌هر‌ ‌که‌ ‌غير‌ ديانت‌ رفتار كرد سبل‌ شيطان‌ ‌است‌ و معوج‌ ‌است‌ و ‌در‌ صراط لغزش‌ دارد چنانچه‌ ميفرمايد:

وَ أَن‌َّ هذا صِراطِي‌ مُستَقِيماً فَاتَّبِعُوه‌ُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُل‌َ فَتَفَرَّق‌َ بِكُم‌ عَن‌ سَبِيلِه‌ِ انعام‌ ‌آيه‌ 154.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 41)- خداوند به عنوان تحقیر شیطان و تقویت قلب جویندگان راه حق و پویندگان طریق توحید «فرمود: این راه مستقیمی است که بر عهده من است» و سنت همیشگیم (قالَ هذا صِراطٌ عَلَیَّ مُسْتَقِیمٌ).

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

منابع