Certainly We have sent down to you manifest signs and a description of those who passed before you, and an advice for the Godwary.
And certainly We have sent to you clear communications and a description of those who have passed away before you, and an admonition to those who guard (against evil).
And verily We have sent down for you revelations that make plain, and the example of those who passed away before you. An admonition unto those who ward off (evil).
We have already sent down to you verses making things clear, an illustration from (the story of) people who passed away before you, and an admonition for those who fear (Allah).
معانی کلمات آیه
«مُبَیِّنَاتٍ»: به صورت لازم، یعنی صفت مشبّهه، و به صورت متعدّی، یعنی اسم فاعل به کار رفته است. واضح. توضیح دهنده. «مَثَلاً»: نمونه. مثلی از امثال. در اینجا مراد سرگذشت تهمت زدن به عائشه است که خدا او را همچون مریم و یوسف تبرئه فرمود. «مَوْعِظَةً»: اندرز بزرگی که این داستان در لابلای خود دارد. یادآوری: چه بسا مراد از (آیاتٍ) همه آیههای سورههای دیگر، و (مَثَلاً) به معنی مثلی از امثال، و (مَوْعِظَةً) به معنی پندی از پندها باشد و هدف تنها آیههای این سوره و فقط مسأله افک نباشد.
وَ لَقَدْ أَنْزَلْنا إِلَيْكُمْ: و هر آينه بتحقيق نازل فرموديم بسوى شما، آياتٍ مُبَيِّناتٍ: آيتهاى روشن گردانيده شده، يعنى احكام و حدودى كه واضح و بيان شده در اين سوره. حاصل آنكه فرمايد هر آينه بتحقيق نازل فرموديم آيات مبينه حلال و حرام و حدود و احكام را، يا نازل فرموديم آيات واضحه را كه كتب متقدمه و عقول سليمه مصدق آنند. وَ مَثَلًا مِنَ الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِكُمْ: و مثلى از امثال آنان كه گذشتهاند پيش از شما و قصصى از حالات ايشان كه شبيه است به احوال شما براى آنكه عبرت يابيد و متنبه شويد به آن. وَ مَوْعِظَةً لِلْمُتَّقِينَ: و پندى براى پرهيزكاران، يعنى آن چيزى را كه به آن متعظ شوند پرهيزكاران و پند يابند از آيات مذكوره.
تنبيه: تخصيص متقيان با آنكه آيات قرآنى موعظه است براى تمام عالميان، به جهت انتفاع ايشان است به مواعظ و نصايح قرآنى؛ و چون ديگران بسوء اختيار اعراض نمودند از شنيدن و قبول كلمات الهى، لذا محروم ماندند از درك فوائد و فيوضات آيات ربانى.
«1». وسائل الشيعه (چاپ اسلاميّه) ج 12، ص 63، باب 5، روايت 9.
جلد 9 - صفحه 247
حضرت امير المؤمنين عليه السّلام در نهج البلاغه فرمايد: فاتّعظوا عباد اللّه بالعبر النّوافع و اعتبروا بالاى السّواطع و ازدجروا بالنّذر البوالغ و انتفعوا بالذّكر و المواعظ فكان قد علقتكم مخالب المنيّة و انقطعت منكم علائق الامنية ...
پس پند پذيريد اى بندگان خدا به عبرتهاى فايده رسان، و عبرت يابيد به آيتهاى باهره قرآن، يا نظر كنيد در آثار گذشتگان و بترسيد از آنچه رسيده است به ايشان و منزجر شويد به ترسانندههاى رسيده به پايان، و فايده گيريد به يادآورى مذكران و موعظههاى پند دهندگان، پس گوئيا آويخته است به شما چنگالهاى مرگ خون آشام و بريده شده از شما علايق آرزوهاى به ناكام «1»- الخ.
و بنكاح در آوريد مردان بى زن و زنان بى شوهر از خودتان را و نيكان از بندگان و كنيزانتان را اگر باشند فقير، غنى ميسازد آنانرا خدا از فضلش و خدا وسعت دهنده دانا است
و بايد عفت ورزند آنانكه نمىيابند نكاحى تا آنكه غنى كند ايشانرا خدا از فضلش و آنانكه طلب ميكنند مكاتبه را از آنچه مالك شد دستهاتان پس مكاتبه كنيد با آنان اگر دانستيد در آنان خيرى و بدهيد بآنان از مال خدا كه داد بشما و اكراه نكنيد كنيزانتان را بر زنا اگر اراده داشته باشند عفت را تا بجوئيد متاع زندگانى دنيا را و كسيكه اكراه كند آنانرا پس همانا خدا از بعد اكراه آنان آمرزنده مهربان است
و هر آينه بتحقيق فرستاديم بسوى شما آيتهاى روشن و مثلى از آنانكه گذشتند پيش از شما و پندى براى پرهيزكاران.
تفسير
خداوند متعال امر فرموده است مسلمانانى را كه بر مسلمانانى ديگر مقام ولايت دارند كه زن دهند مردان بى زن و شوهر دهند زنان بى شوهر را و فرموده بصاحبان غلام و كنيز كه موجبات ازدواج آنها را فراهم نمايند اگر مسلمان و شايسته و قابل باشند و مبادا خوف فقر و عجز از نفقه و كسوه موجب شود كه مسلمانان در امر ازدواج كوتاهى نمايند و بايد بدانند كه اگر قبل از تزويج فقير باشند خداوند بعد از آن بى نياز ميكند ايشانرا از فضلش چون خزانه غيب خدا وسيع است و خداوند ميداند چه وقت و چه قدر بايد بهر كس
جلد 4 صفحه 26
روزى بدهد و بر طبق حكمت و مصلحت عمل خواهد فرمود چون ايامى مقلوب ايايم جمع ايّم است كه آن بمعناى عزب است خواه مرد باشد خواه زن و در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه آنحضرت از آباء گرام خود نقل فرمود كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم فرمود كسيكه ترك كند تزويج را از ترس فقر پس بتحقيق بد گمان شده است بخدا همانا خداوند عز و جل ميگويد اگر بوده باشند فقراء بى نياز ميكند آنها را خدا از فضلش و نيز از آنحضرت روايت نموده كه مردى آمد خدمت پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم و از احتياج خود شكايت نمود پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم فرمود برو زن بگير رفت گرفت و خدا باو وسعت داد ولى كسيكه اسباب ازدواج براى او موجود نيست و وسيله تهيه آنرا ندارد بايد عفت را شعار خود نمايد و صبر كند تا وقتى كه خدا او را متمكن سازد بفضل خود و بعضى گفتهاند بايد رياضت بكشد براى تسكين شهوتش چون پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم فرموده كسيكه استطاعت ندارد زن بگيرد بايد روزه بگيرد كه آن قاطع شهوت است و معلوم است كه اين آيه راجع بكسى است كه فعلا متمكن از ازدواج نيست و آيه قبل راجع بآنست كه فعلا با آنكه فقير است ميتواند زن بگيرد ولى از مخارج بعدش ميترسد چنانچه از حديث نبوى ظاهر شد و اخبار در فضيلت و استحباب مؤكد نكاح بقدرى است كه احصاء نميشود و خطاب در آيه شريفه اگر چه ظاهرا باولياء اعمّ از شرعى مانند پدر و جد و مالك و عرفى مانند عمو و برادر و مادر و كليه اختيار دارانى است كه ميتوانند اسباب تزويج كسى را فراهم نمايند ولى از مجموع ادلّه استفاده ميشود استحباب اين اقدام براى هر كس متمكن باشد از براى خود و غير خود چون از پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم روايت شده كه نكاح كنيد تا زياد شويد همانا من مباهات ميكنم بشما بر امتها روز قيامت حتى بسقط و نيز فرموده نكاح سنّت من است پس كسيكه از سنت من اعراض كند از من نيست و كسيكه تزويج كند نصف دين خود را احراز نموده پس بايد بترسد از خدا در نصف ديگر و بدترين شما عزبهاى شمايند و بدترين مردگان شما عز بهايند و هر كه فرزندى داشته باشد و چيزيكه بتواند بآن تزويج او نمايد و ننمايد و خلافى از آن فرزند بروز كند در گناه او شريك است و آنكه بنا نشده در اسلام هيچ بنائى كه محبوبتر باشد نزد خدا از تزويج و
جلد 4 صفحه 27
هر كس چيزى داشته باشد كه بآن نكاح كند و نكند از ما نيست و از امام صادق عليه السّلام روايت شده كه دو ركعت نماز كه مرد زن دار بگذارد افضل از هفتاد ركعت نماز عزب است و نيز از آنحضرت نقل شده كه از سعادت مرد آنستكه دخترش در خانهاش حيض نبيند و دخترها بمنزله ميوه بر درختند اگر رسيد و چيده نشد يا آفتاب فاسدش ميكند يا باد پراكندهاش مينمايد دخترها هم وقتى رسيدند بآنچه زنها بآن ميرسند دوائى جز شوهر كردن ندارند و از امير المؤمنين عليه السّلام نقل شده كه بهترين شفاعتها آنستكه شخص واسطه شود ميان دو نفر براى ازدواج تا جمع كند خدا ميان آن دو و از پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم روايت شده كه خدا بچنين كسى هزار حور العين ميدهد در هزار قصر و در هر گام و هر كلمهاى از كلام براى حصول اين مرام ثواب عبادت يك سال تمام است و تفصيل مراتب استحباب و تبديل آن در بعضى از موارد بغير آن از احكام موكول بكتب فقهيه و خارج از وظيفه اين مقام است و بمناسبت ذكر عبيد و اماء خداوند امر بمكاتبه با آنها فرموده و آن قراردادى است بين مولى و عبد كه مبلغى در مدتى بپردازد بتدريج تا آزاد شود لذا فرموده و آنكسانى كه طلب ميكنند مكاتبه را از جنس غلام و كنيزى كه در دست شما بملكيّت قرار گرفتهاند اگر دانستيد در آنها خير را يعنى براى آنها مالى را چنانچه در كافى و تهذيب از امام صادق عليه السّلام تفسير شده و در روايتى بدين و مال تعبير فرموده و در فقيه از آنحضرت نقل نموده كه خير شهادت ان لا اله الا اللّه و انّ محمدا رسول اللّه است و آنكه در دست او صنعتى باشد كه بآن كسب كند يا حرفهاى داشته باشد كه در اين صورت حاجت آنانرا به اجابت مقرون نمائيد و با آنها مكاتبه كنيد بعلاوه مقدارى از مال الكتابه را هم بآنها ببخشيد چنانچه از امام باقر عليه السّلام نقل شده كه سدس آنرا بمملوك خود بخشيد تا آقائى و گذشت شما معلوم شود و مكاتبه دو قسم است مطلقه و آن آنستكه هر قدر از مال الكتابه بدهد بهمان نسبت آزاد شود و مشروطه و آن تا تمام را ندهد آزاد نخواهد شد و ظاهرا مستحب است و احكام آن در فقه مفصلا ذكر شده. و گفتهاند چون بعضى از اهل نفاق مانند عبد اللّه بن ابى كنيزان جوانى داشتند كه آنها را وادار بزنا مينمودند براى تحصيل مال دنيا خداوند
جلد 4 صفحه 28
مسلمانان را نهى فرموده از اين عمل شنيع و ظاهرا شرط محقق موضوع است زيرا اكراه محقق نميشود مگر وقتى كه اراده عفّت داشته باشند مانند آنكه ميگويند اگر خدا پسرى بتو داد ختنهاش كن چون اگر پسرى نباشد ختنه محقق نميشود و بنابر اين نميشود گفت فائدهاى در شرط نيست چون اكراه بزنا در هر حال ممنوع است و بنظر حقير نكته ذكر شرط اظهريّت قبح و شناعت اين عمل است در اين حال كه بيشتر موجب انكار و ردع از آن ميشود و محتمل است از اكراه وادار نمودن اراده شده باشد كه ميسازد با اراده عفّت از آنها و عدم آن اگر چه اراده زنا هم نداشته باشند و بنابر اين مراد از اراده تحصّن عدم اراده زنا است كه محقّق عفّت است و مؤيّد اين معنى است كه قمّى ره فرموده معمول عرب و قريش آن بود كه كنيزانى را ميخريدند و مال سنگينى را در عهده آنها ميگذاردند و ميگفتند برويد و زنا بدهيد و كسب كنيد پس خداوند نهى فرمود آنها را از اين عمل و چون آنها باراده و اختيار خودشان اين عمل ناشايسته را ننموده بودند بلكه مكره و مجبور بودند خداوند آنها را ميآمرزد و ميبخشد چنانچه قمى ره فرموده و در مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه قرائت فرموده فأنّ اللّه من بعد اكراههنّ لهنّ غفور رحيم و شايد براى اشاره بآن باشد كه وعده مغفرت و رحمت براى مجبور شدگان است نه مجبور كنندگان و از امام باقر عليه السّلام روايت شده كه اين آيه منسوخ شده بآيه فأن اتين بفاحشة فعليهنّ نصف ما على المحصنات من العذاب و اينهم مؤيّد آنستكه مراد از اكراه وادار نمودن است نه اكراه حقيقى كه موجب رفع حدّ از مرتكب است و ظاهرا مراد از نسخ بيان باشد چون نسخ باين معنى در كلام ائمه اطهار استعمال ميشود و در اينجا امام عليه السّلام خواسته بفرمايد مغفرت و رحمت نسبت بعذاب اخروى است نه دنيوى كه در صورت وجود شرائط حدّ شرعى اماء كه نصف محصنات است جارى خواهد شد و خداوند مجيد در كتاب حميد خود آيات واضح الدّلالاتى براى تذكر و تنبّه بندگان فرستاده كه مشتمل بر اخبار شگفت آور پيشينيان است ولى اهل تقوى از آن بهرهمند خواهند شد و بحال غير آنها فائده ندارد.
و هر آينه به تحقيق نازل فرموديم آيات و دلائل و براهين و نشانههاي واضح و روشن و امثال از كساني که پيش از شما بودند و رفتند و پند و موعظه براي كساني که داراي مراتب تقوي هستند اينکه آيه شريفه قرآن مجيد را که نازل فرمود سه قسمت كرده که ميفرمايد:
(آياتٍ مُبَيِّناتٍ) راجع به ادله توحيد و بيان رسالت انبياء و خصوصيات معاد و بيان احكام شرعيه از واجبات و محرمات تكليفيه و احكام وضعيه و اخلاق حميده و ساير وظايف دينيه که تمام واضح و مبين و روشن موافق حكمت و مصلحت است.
قسمت دوم شرح حال انبياء سلف و امم ماضيه که در اثر ايمان چه نتايجي گرفتند و در اثر تكذيب انبياء و شرك و كفر و ظلم و فساد به چه عقوباتي گرفتار شدند.
قسمت سوّم پند و نصيحت و موعظه لكن فقط متقين بهره برداري كردند و متعظ شدند و به نفع آنها تمام شد اما
بر سيه دل چه سود خواندن وعظ
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 34)- در این آیه- همان گونه که روش قرآن است- به صورت یک جمع بندی اشاره به بحثهای گذشته کرده، میفرماید: «ما بر شما آیاتی فرستادیم که حقائق بسیاری را تبیین میکند» (وَ لَقَدْ أَنْزَلْنا إِلَیْکُمْ آیاتٍ مُبَیِّناتٍ).
و نیز «مثلها و اخباری از کسانی که پیش از شما بودند» و سر نوشت آنها درس عبرتی برای امروز شماست» (وَ مَثَلًا مِنَ الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِکُمْ).
«و موعظه و پند و اندرزی برای پرهیزکاران» (وَ مَوْعِظَةً لِلْمُتَّقِینَ).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید: