آیه 33 سوره کهف

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

كِلْتَا الْجَنَّتَيْنِ آتَتْ أُكُلَهَا وَلَمْ تَظْلِمْ مِنْهُ شَيْئًا ۚ وَفَجَّرْنَا خِلَالَهُمَا نَهَرًا

مشاهده آیه در سوره


<<32 آیه 33 سوره کهف 34>>
سوره : سوره کهف (18)
جزء : 15
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

آن دو باغ کاملا میوه‌های خود را بی‌هیچ آفت و نقصان بداد و در وسط آنها جوی آبی نیز روان ساختیم.

هر یک از این دو باغ میوه اش را می داد و چیزی از آن میوه نمی کاست، و میان آن دو باغ، نهری [پر آب] روان کردیم.

هر يك از اين دو باغ محصول خود را [به موقع‌] مى‌داد و از [صاحبش‌] چيزى دريغ نمى‌ورزيد، و ميان آن دو [باغ‌] نهرى روان كرده بوديم.

آن دو تاكستان، ميوه خود را مى‌دادند بى هيچ كم و كاست. و نهرى بين آن دو جارى گردانيديم.

هر دو باغ، میوه آورده بود، (میوه‌های فراوان،) و چیزی فروگذار نکرده بود؛ و میان آن دو، نهر بزرگی جاری ساخته بودیم.

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Both gardens yielded their produce without stinting anything of it. And We had set a stream gushing through them.

Both these gardens yielded their fruits, and failed not aught thereof, and We caused a river to gush forth in their midst,

Each of the gardens gave its fruit and withheld naught thereof. And We caused a river to gush forth therein.

Each of those gardens brought forth its produce, and failed not in the least therein: in the midst of them We caused a river to flow.

معانی کلمات آیه

اكل: (بر وزن عنق): خوردنى و ميوه.

لم تظلم: ظلم در اصل به معنى ناقص كردن حق يا گذاشتن شى‏ء در غير موضع خويش است. «لم تظلم»: كم نكرد.

خلالهما: خلل (بر وزن شرف): ميان. وسط. جمع آن خلال است.

نهر: (بر وزن شرف و عقل): رود. وزن اول افصح و مورد استعمال‏ قرآن است.[۱]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلًا رَجُلَيْنِ جَعَلْنا لِأَحَدِهِما جَنَّتَيْنِ مِنْ أَعْنابٍ وَ حَفَفْناهُما بِنَخْلٍ وَ جَعَلْنا بَيْنَهُما زَرْعاً «32»

(اى پيامبر!) براى آنان (سرگذشت) دو مردى را مثَل بزن كه براى يكى از آن دو، دو باغ انگور قرار داديم و دور آنها را با نخل پوشانديم و ميان آن دو باغ را كشتزار قرار داديم.

كِلْتَا الْجَنَّتَيْنِ آتَتْ أُكُلَها وَ لَمْ تَظْلِمْ مِنْهُ شَيْئاً وَ فَجَّرْنا خِلالَهُما نَهَراً «33»

هر دو باغ، محصول خود را داد و چيزى از آن نكاست و ميان آن دو، نهرى روان ساختيم.

نکته ها

«اكُل» به معناى محصول و ميوه‌ى قابل مصرف وخوردنى است.

از اين آيات مى‌توان اصول باغدارى يا احداث باغهاى نمونه و دلربا را استفاده كرد، كه عبارت است از:

الف: درختان كوتاه در وسط «أَعْنابٍ» و درختان بلند در اطراف باغ باشد. «نخل»

ب: باغها با هم فاصله داشته و اطرافشان باز باشد. «جَعَلْنا بَيْنَهُما»

ج: زمين‌هايى كه در فاصله ميان باغهاست كشت شده باشد. «بَيْنَهُما زَرْعاً»

د: ميان باغها آب جارى باشد. «فَجَّرْنا خِلالَهُما»

ه: باغها سست و ضعيف و آفت‌زا نباشد. «لَمْ تَظْلِمْ مِنْهُ شَيْئاً»

بنابراين بهترين منظره، از باغهاى انگور گوناگون، «أَعْنابٍ» وانگور و خرما در كنار هم، «أَعْنابٍ‌ و نخل» وانواع كشت‌ها، «زَرْعاً» وكِشتى كه در اطرافش درخت باشد، «حَفَفْناهُما»

جلد 5 - صفحه 169

و آبها از زير درختان و كنار مزرعه جارى باشد، «فَجَّرْنا خِلالَهُما نَهَراً» پديد مى‌آيد.

اين آيات، گويا پاسخى به درخواست كفّار سرمايه‌دار است كه مى‌خواستند پيامبر، فقرا را از دور خويش براند تا آنان به گرد حضرت آمده و ايمان آورند، خداوند در پاسخ آنان مى‌فرمايد:

نه فقر نشانه‌ى ذلّت است و نه ثروت نشانه‌ى عزّت انسان. چنانكه در آيه 28 نيز به پيامبرش فرمود: وَ اصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ‌ ...

پیام ها

1- از ساده‌ترين، فطرى‌ترين و عمومى‌ترين شيوه‌هاى انتقال مطلب، استفاده از تمثيل و ضرب‌المثل است. «وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلًا»

2- تفاوت فقر و غناى انسان، از جانب خداوند حكيم است. جَعَلْنا لِأَحَدِهِما ...

3- كشاورز حقيقى خداست، نه انسان. «حففنا فَجَّرْنا جَعَلْنا»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)


كِلْتَا الْجَنَّتَيْنِ آتَتْ أُكُلَها وَ لَمْ تَظْلِمْ مِنْهُ شَيْئاً وَ فَجَّرْنا خِلالَهُما نَهَراً (33)

كِلْتَا الْجَنَّتَيْنِ آتَتْ أُكُلَها: آن دو باغ بدادى ميوه و محصول خود را بتمامى. وَ لَمْ تَظْلِمْ مِنْهُ شَيْئاً: و ستم نكردى، يعنى كم نساختى از ميوه معهود چيزى را، يعنى بر خلاف عادت كه ميوه سالى تمام آيد و سالى ناقص، اين تاكستان و نخلستان هميشه ميوه‌جاتش تمام آمدى و كم و كاستى در آن راه نيافتى. وَ فَجَّرْنا خِلالَهُما نَهَراً: و روان ساختيم ميان هر دو بوستان نهر آب تا شرب و آبيارى آن دائمى باشد.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلاً رَجُلَيْنِ جَعَلْنا لِأَحَدِهِما جَنَّتَيْنِ مِنْ أَعْنابٍ وَ حَفَفْناهُما بِنَخْلٍ وَ جَعَلْنا بَيْنَهُما زَرْعاً (32) كِلْتَا الْجَنَّتَيْنِ آتَتْ أُكُلَها وَ لَمْ تَظْلِمْ مِنْهُ شَيْئاً وَ فَجَّرْنا خِلالَهُما نَهَراً (33) وَ كانَ لَهُ ثَمَرٌ فَقالَ لِصاحِبِهِ وَ هُوَ يُحاوِرُهُ أَنَا أَكْثَرُ مِنْكَ مالاً وَ أَعَزُّ نَفَراً (34) وَ دَخَلَ جَنَّتَهُ وَ هُوَ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ قالَ ما أَظُنُّ أَنْ تَبِيدَ هذِهِ أَبَداً (35) وَ ما أَظُنُّ السَّاعَةَ قائِمَةً وَ لَئِنْ رُدِدْتُ إِلى‌ رَبِّي لَأَجِدَنَّ خَيْراً مِنْها مُنْقَلَباً (36)

ترجمه‌

و بزن براى آنها مثلى مانند دو مرد كه قرار داديم براى يكى از آن دو دو باغ از انگورها و پر نموديم اطراف آن دو را از درخت خرما و قرار داديم ميان آن دو را كشتزار

هر دو باغ آوردند خوردنيهاى خود را و كم نكردند از آن چيزيرا و پيدا و روان نموديم ميان آندو نهر آبى‌

و بود براى او انواع اموال پس گفت برفيقش وقتى كه با او صحبت ميكرد من افزونم از تو در مال و مزيّت دارم بر تو در اولاد و احفاد

و داخل شد در باغش با آنكه ستمكار بود بر خودش گفت گمان نميكنم كه نابود شود اين هرگز

و گمان نميكنم قيامت بر پا شود و اگر بر گردانيده شوم بسوى پروردگارم هر آينه مى‌يابم بهتر از اين جاى بازگشتى.

تفسير

قمّى ره فرموده نازل شد در باره مرديكه دو باغ بزرگ خوب پر ميوه داشت چنانچه خداوند حكايت فرموده داراى درختهاى خرما و كشتزار و آب جارى و همسايه فقيرى داشت كه بر او فخر نمود به دارائى خود و بعضى گفته‌اند آن دو باغ داراى انواع ميوه‌ها بود و اختصاص خرما و انگور بذكر براى زيادى آن دو است و باين جهت خداوند فرموده و بود براى او ثمر يعنى انواع ميوه‌ها و بعضى ثمر بد و ضمّه قرائت نموده‌اند كه جمع ثمار يا ثمره است و ثمر بدو فتحه كه قرائت‌

جلد 3 صفحه 425

مشهور است اگر چه بمعناى ميوه و فائده و انواع مال آمده ولى در اينجا چون در دو آيه قبل بيان ميوه و فائده دارى آنمرد شده بود مناسب معناى سوّم است تا كلام مستقلّ بافاده شود در هر حال خداوند در اين آيات شريفه براى بيان حال و مئال كسانيكه كافر شدند و كفران نعمت خدا را نمودند و مفاخره بكثرت مال و اولاد كردند و مغرور بدوام و ثبات متاع دنيا شدند و غفلت از آخرت و ترديد در آن داشتند و خود را مستحقّ نعمت دانستند مثلى زده و آن مثل دو مرد است كه خداوند بيكى از آنها دو باغ عطا فرموده بود كه در وسط آندو انواع درختان انگور بود و بر اطراف آنها درختان خرما احاطه داشت و بين آن دو باغ زمين زراعتى بود كه در آن انواع حبوبات كشت و زرع ميشد با منظره زيبا و جمال روح افزا و منافع بسياريكه در هر سال از آن عائد او ميشد و هر يك از آن دو باغ در هر سال ميوه كامل ميداد و از ميوه آن در هيچ سالى چيزى كم نميشد با آنكه رسم باغات است كه يك سال ميوه آن زياد و يك سال كم است بنابراين ضمير آتت در آيه دوم راجع بهر يك از آن دو جنّت است و ضمير منه راجع است به اكل كه ظاهرا اسم جنس است و مراد از آن ميوه است و اينكه تعبير بأكل شده كه بمعناى خوراكى است شايد براى آن باشد كه برگ موهم مأكول است با آنكه ميوه نيست و بعضى از افراد ميوه هم خوراكى نيست و در مقام بيان نعمت ذكر خوراكى انسب است با آنكه ميوه از جنس خوراكى است و ظلم در اينجا بمعناى نقص است و بعضى گفته‌اند اين دو مرد دو برادر بودند يكى مؤمن و نامش يهودا بود و ديگرى كافر و اسمش قطروس و تفاصيلى ذكر كرده‌اند و چون مخالف با ظاهر آيات و فرموده قمى ره بود حقير از نقلش اعراض نمودم در هر حال مرد سابق الذكر بديگرى كه نسبت باو فقير بود افتخار نمود بمال و اولاد و اعوان و روزى با او وارد باغ خود شد در حاليكه ستمكار بود بر خود بعجب و غرور و براى غفلت از آخرت و اقبال بدنيا و طمع بدوام نعم آن و درازى آمال و آرزو گفت گمان نميكنم اين باغ فانى و نابود شود هرگز و گمان نميكنم قيامتى بر پا شود و بر فرض صحت و حضور من در پيشگاه الهى براى احترام و استحقاق من بهتر از اين باغ بمن داده خواهد شد و منهما نيز قرائت شده يعنى بهتر از اين دو باغ جاى باز گشت من خواهد بود و بملاحظه قرب كلمه هذه،

جلد 3 صفحه 426

منها احسن است ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ اضرِب‌ لَهُم‌ مَثَلاً رَجُلَين‌ِ جَعَلنا لِأَحَدِهِما جَنَّتَين‌ِ مِن‌ أَعناب‌ٍ وَ حَفَفناهُما بِنَخل‌ٍ وَ جَعَلنا بَينَهُما زَرعاً (32) كِلتَا الجَنَّتَين‌ِ آتَت‌ أُكُلَها وَ لَم‌ تَظلِم‌ مِنه‌ُ شَيئاً وَ فَجَّرنا خِلالَهُما نَهَراً (33)

و مثال‌ بزن‌ ‌براي‌ ‌آنها‌ دو مرد ‌که‌ ‌ما قرار داديم‌ ‌از‌ ‌براي‌ يكي‌ ‌از‌ ‌آنها‌ دو باغستان‌ ‌از‌ انگور و اطراف‌ ‌آنها‌ نخل‌ خرما و ‌بين‌ ‌اينکه‌ دو باغ‌ كشت‌ زاري‌ و ‌اينکه‌ دو باغ‌ ميوه‌ فراوان‌ ‌از‌ انگور و خرما آورده‌ و چيزي‌ ‌از‌ ‌آن‌ كسر نگذاشته‌ ‌از‌ ميوه‌ ‌که‌ تناول‌ شود.

جلد 12 - صفحه 352

وَ اضرِب‌ لَهُم‌ مَثَلًا خداوند مثل‌ مي‌زند ‌براي‌ كافر و مؤمن‌ ‌که‌ كفار مغرور ‌به‌ زخارف‌ دنيوي‌ مي‌شوند و خيال‌ مي‌كنند ‌که‌ هميشه‌ ‌براي‌ ‌آنها‌ باقي‌ مي‌ماند و حال‌ آنكه‌ بزودي‌ فاني‌ مي‌شود و مؤمن‌ اميد بخدا دارد و خداوند باو عنايت‌هايي‌ دارد رَجُلَين‌ِ يك‌ كافر و يك‌ مؤمن‌ جَعَلنا لِأَحَدِهِما ‌که‌ كافر ‌است‌ جَنَّتَين‌ِ دو باغستان‌ مِن‌ أَعناب‌ٍ ‌از‌ انگور ‌که‌ دو انگورستان‌ دارد ‌که‌ ‌بين‌ ‌اينکه‌ دو فاصله‌ ‌است‌ وَ حَفَفناهُما بِنَخل‌ٍ ‌که‌ چهار طرف‌ ‌اينکه‌ دو باغ‌ نخل‌ خرما ‌است‌ وَ جَعَلنا بَينَهُما زَرعاً ‌که‌ ‌در‌ فاصله‌ ‌اينکه‌ دو باغ‌ كشتزار ‌است‌ زراعت‌ مي‌كنند مثل‌ گندم‌ و جو و ساير حبوبات‌ كِلتَا الجَنَّتَين‌ِ آتَت‌ أُكُلَها ‌که‌ ‌هر‌ دو باغ‌ سبز و خرم‌ و پر ‌از‌ انگور و خرما ‌است‌ وَ لَم‌ تَظلِم‌ مِنه‌ُ شَيئاً تمام‌ اشجارش‌ بارور ‌شده‌ هيچكدام‌ خشك‌ و بي‌بار نمانده‌ چنانچه‌ نوع‌ كفار داراي‌ مكنت‌ و ثروت‌ ‌از‌ املاك‌ و اموال‌ و زينتهاي‌ دنيوي‌ هستند.

وَ فَجَّرنا خِلالَهُما نَهَراً و ‌در‌ اواسط ‌اينکه‌ دو باغ‌ نهر آبي‌ جاري‌ ‌بود‌ ‌که‌ تمام‌ ‌اينکه‌ باغ‌ ‌را‌ و تمام‌ ‌اينکه‌ كشتزار ‌را‌ مشروب‌ ميكرد كلمه‌ و فجّرنا اشاره‌ بچشمه آبست‌ ‌که‌ سر چشمه‌ ‌در‌ همان‌ باغ‌ ‌بود‌ و دو سرچشمه‌ بوده‌ يكي‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ باغ‌ و ديگري‌ ‌در‌ باغ‌ ديگر و چشمه‌ آب‌ ‌هم‌ دو قسم‌ ‌است‌ يك‌ قسم‌ واقف‌ و يك‌ قسم‌ جاري‌ ‌که‌ جوشش‌ ميكرد خلالهما ‌در‌ وسط ‌هر‌ دو باغ‌ و تشكيل‌ ميداد نهرا يك‌ نهر ‌در‌ ‌اينکه‌ و ديگري‌ ‌در‌ ‌آن‌.

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 33)- «هر دو باغ میوه آورده بود (میوه‌های فراوان) و چیزی فرو گذار نکرده بود» (کِلْتَا الْجَنَّتَیْنِ آتَتْ أُکُلَها وَ لَمْ تَظْلِمْ مِنْهُ شَیْئاً).

از همه مهمتر آب که مایه حیات همه چیز مخصوصا باغ و زراعت است، به حد کافی در دسترس آنها بود چرا که: «میان آن دو (باغ) نهر بزرگی جاری ساخته بودیم» (وَ فَجَّرْنا خِلالَهُما نَهَراً).

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی

منابع