آیه 26 سوره نحل

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

قَدْ مَكَرَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَأَتَى اللَّهُ بُنْيَانَهُمْ مِنَ الْقَوَاعِدِ فَخَرَّ عَلَيْهِمُ السَّقْفُ مِنْ فَوْقِهِمْ وَأَتَاهُمُ الْعَذَابُ مِنْ حَيْثُ لَا يَشْعُرُونَ

مشاهده آیه در سوره


<<25 آیه 26 سوره نحل 27>>
سوره : سوره نحل (16)
جزء : 14
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

آن کافرانی که پیش از اینان بودند نیز (مانند اینها) مکرها (برای پامال کردن حق) اندیشیدند لیکن خدا بنای آنها را از پایه ویران کرد و سقف بر سرشان فرو ریخت و عذاب خدا از جایی که نمی‌فهمیدند آنها را فرا رسید.

همانا کسانی که پیش از اینان بودند [به همین صورت] نیرنگ زدند [تا حق را نابود کنند]، پس خدا بنیانشان را از پایه و اساس ویران کرد و سقف [خانه هایشان را] از بالای سرشان بر آنان فرو ریخت، و از جایی که پی نبردند، عذاب به سویشان آمد.

پيش از آنان كسانى بودند كه مكر كردند، و[لى‌] خدا از پايه بر بنيانشان زد، درنتيجه از بالاى سرشان سقف بر آنان فرو ريخت، و از آنجا كه حدس نمى‌زدند عذاب به سراغشان آمد.

پيشينيانشان حيلت ساختند. فرمان خدا در رسيد و آن بنا را از پايه ويران ساخت و سقف بر سرشان فرود آمد و از سويى كه نفهميدند، عذاب آنان را فروگرفت.

کسانی که قبل از ایشان بودند (نیز) از این توطئه‌ها داشتند؛ ولی خداوند به سراغ شالوده (زندگی) آنها رفت؛ و آن را از اساس ویران کرد؛ و سقف از بالا بر سرشان فرو ریخت؛ و عذاب (الهی) از آن جایی که نمی‌دانستند به سراغشان آمد!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Those who were before them [had also] schemed. Then Allah came at their edifice from the foundations and the roof fell down upon them from above and the punishment overtook them whence they were not aware.

Those before them did indeed devise plans, but Allah demolished their building from the foundations, so the roof fell down on them from above them, and the punishment came to them from whence they did not perceive.

Those before them plotted, so Allah struck at the foundations of their building, and then the roof fell down upon them from above them, and the doom came on them whence they knew not;

Those before them did also plot (against Allah's Way): but Allah took their structures from their foundations, and the roof fell down on them from above; and the Wrath seized them from directions they did not perceive.

معانی کلمات آیه

بنيانهم: بنيان مصدر است ، به معنى : عمارت ساختن . به معنى عمارت و ساختمان نيز آيد . مراد از آيه ، معناى دوم است.

قواعد: قاعده: پايه. قواعد: پايه‏ ها . (آنچه بر زمين نشسته است)

خر: خرور: سقوط. فَخَرَّ عَلَيْهِمُ‏: بر آنها ساقط شد.[۱]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


قَدْ مَكَرَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَأَتَى اللَّهُ بُنْيانَهُمْ مِنَ الْقَواعِدِ فَخَرَّ عَلَيْهِمُ السَّقْفُ مِنْ فَوْقِهِمْ وَ أَتاهُمُ الْعَذابُ مِنْ حَيْثُ لا يَشْعُرُونَ «26»

همانا كسانى كه قبل از ايشان بودند (نيز) مكر ورزيدند، پس قهر خداوند به سراغ پايه‌هاى بناى آنان آمد، پس سقف از بالاى سرشان بر آنان فرو ريخت و از آنجا كه انديشه‌اش را نمى‌كردند، عذاب الهى آمد.

نکته ها

اين آيه هم تهديدى است براى توطئه‌گران و هم تسلّى خاطر پيامبر است.

پیام ها

1- توطئه در برابر حق، همواره بوده است. «قَدْ مَكَرَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ»

2- آنجا كه اساس دين در خطر باشد، خداوند خود وارد عمل مى‌شود. «فَأَتَى اللَّهُ»

3- مخالفان دين و مكتب بدانند كه خداوند طرفِ آنهاست. «فَأَتَى اللَّهُ بُنْيانَهُمْ»

4- هر كجا بنيان دين در خطر افتد، (در آيات قبل، كفّار، وحى را اساطير معرّفى مى‌كردند) برخورد نيز بايد بنيانى باشد. «فَأَتَى اللَّهُ بُنْيانَهُمْ»

5- برخورد با دشمن بايد بنيانى باشد نه سطحى و ظاهرى، تا همه‌ى تشكيلات فكرى و سازمانى آنها از بين رود. فَأَتَى اللَّهُ بُنْيانَهُمْ‌ ... فَخَرَّ عَلَيْهِمُ السَّقْفُ‌

جلد 4 - صفحه 510

6- كيفرهاى الهى مخصوص آخرت نيست. «فَأَتَى اللَّهُ بُنْيانَهُمْ»

7- گاهى بناى محكم، بجاى حفاظت از جان انسان، گور خود انسان مى‌شود.

«فَخَرَّ عَلَيْهِمُ السَّقْفُ»

8- زمان و مكان قهر خدا، قابل پيش‌بينى نيست. «مِنْ حَيْثُ لا يَشْعُرُونَ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



قَدْ مَكَرَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَأَتَى اللَّهُ بُنْيانَهُمْ مِنَ الْقَواعِدِ فَخَرَّ عَلَيْهِمُ السَّقْفُ مِنْ فَوْقِهِمْ وَ أَتاهُمُ الْعَذابُ مِنْ حَيْثُ لا يَشْعُرُونَ «26»

«1» تفسير قمى جلد 1، صفحه 383.

«2» تفسير قمى جلد 1، صفحه 383.

جلد 7 - صفحه 188

بعد از آن بر سبيل تهديد كفار مكه و تسليه خاطر حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمايد:

قَدْ مَكَرَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ‌: بتحقيق مكر و حيله نمودند آنان كه پيش از اينها بودند در اذيت و آزار به انبياء، و در تكذيب و مخالفت ايشان كوشيدند و كارى از پيش نبردند. فَأَتَى اللَّهُ بُنْيانَهُمْ مِنَ الْقَواعِدِ: پس آمد فرمان خدا به خرابى بناهائى كه برافراشته بودند از پايه و اساس و بنيان آن كه متحرك و متزلزل شد، به محض صدور حكم الهى، تمام قواعد خانه‌ها متزلزل گرديد. فَخَرَّ عَلَيْهِمُ السَّقْفُ مِنْ فَوْقِهِمْ‌: پس بيفتاد بر ايشان سقف خانه‌ها از بالاى ايشان، يعنى اول بام بر آنها فرود آمد بعد ديوارها. اين اشاره است به انهدام كلى و هلاك همه آنها در آن.

نزد بعضى‌ «1» مراد اين بنا قصر نمرود است كه در بابل ساخته بود ارتفاع آن پنج هزار گز و عرض آن دو فرسخ بود تا ترصّد امور آسمانى و بر خداى ابراهيم عليه السّلام مطلع شود و با او محاربه نمايد. بعد از اتمام قصر، بادى به امر الهى بوزيد و آن بنا را از بيخ بركند. در تفسير ثعلبى‌ «2» نقل نموده كه سر آن بنا را در دريا افكند، و باقى را در خانه‌هاى نمروديان انداخت و آواز مهيب از آن پديد آمد كه زبان قوم از آن متبلبل شد، يعنى بهم برآمد و سخن آنها مختلف گشت.

محمد بن جرير طبرى گويد: تغيير زبان همه مردم شد، و اول آن شهر كوثا نام داشت بعد معروف به بابل شد، زبان نمرود سريانى بود. از شدت وحشت، زبان مردم مختلف و هفتاد و دو زبان پديد آمد.

وَ أَتاهُمُ الْعَذابُ مِنْ حَيْثُ لا يَشْعُرُونَ‌: و آمد بر ايشان عذاب از آنجا كه‌

«1» مجمع البيان جلد 3، صفحه 356، (و اين قول از ابن عباس است)

«2» مجمع البيان، جلد 3، صفحات 356 و 357.

جلد 7 - صفحه 189

ندانستند، يعنى وقتى كه فارغ البال و گمان رسيدن عذاب را نداشتند؛ يا از ممرى به آنها رسيد كه متوقع نبودند. نزد بعضى مراد عذاب پشه مى‌باشد كه بر لشگر نمرود مسلط شد. و در لباب نقل نموده كه پشه از بينى نمرود داخل مغز سرش شده، بزرگ گرديد، مدت چهار صد سال هميشه مطرقه بر سر او مى‌زدند تا آرام شود، عاقبت نمرود را هلاك نمود.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ إِذا قِيلَ لَهُمْ ما ذا أَنْزَلَ رَبُّكُمْ قالُوا أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ «24» لِيَحْمِلُوا أَوْزارَهُمْ كامِلَةً يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ مِنْ أَوْزارِ الَّذِينَ يُضِلُّونَهُمْ بِغَيْرِ عِلْمٍ أَلا ساءَ ما يَزِرُونَ «25» قَدْ مَكَرَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَأَتَى اللَّهُ بُنْيانَهُمْ مِنَ الْقَواعِدِ فَخَرَّ عَلَيْهِمُ السَّقْفُ مِنْ فَوْقِهِمْ وَ أَتاهُمُ الْعَذابُ مِنْ حَيْثُ لا يَشْعُرُونَ «26» ثُمَّ يَوْمَ الْقِيامَةِ يُخْزِيهِمْ وَ يَقُولُ أَيْنَ شُرَكائِيَ الَّذِينَ كُنْتُمْ تُشَاقُّونَ فِيهِمْ قالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ إِنَّ الْخِزْيَ الْيَوْمَ وَ السُّوءَ عَلَى الْكافِرِينَ «27» الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ ظالِمِي أَنْفُسِهِمْ فَأَلْقَوُا السَّلَمَ ما كُنَّا نَعْمَلُ مِنْ سُوءٍ بَلى‌ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ «28»

فَادْخُلُوا أَبْوابَ جَهَنَّمَ خالِدِينَ فِيها فَلَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرِينَ «29»

ترجمه‌

و چون گفته شود بآنها چه چيز نازل كرد پروردگار شما گويند افسانه‌هاى پيشينيان‌

تا بردارند بارهاى گناهشان را بتمامى روز قيامت و پاره‌اى از گناهان آنانكه گمراه ميكنند آنها را از بى‌دانشى آگاه باشيد بد است آنچه بدوش بر ميدارند

بتحقيق مكر كردند آنانكه بودند پيش از آنها پس آمد فرمان خدا بناى آنها را از پايه‌ها پس فرود آمد بر آنها سقف از بالاسرشان و آمد آنها را عذاب از آنجا كه نميدانستند

پس روز قيامت خوار ميكند آنها را و ميگويد كجايند انبازان من كه بوديد ستيزه ميكرديد در آنها گويند آنانكه داده شدند دانش را همانا خوارى امروز و بدى براى كافران است‌

آنانكه قبض روح ميكنند آنها را ملائكه با آنكه ستم كارانند بخودهاشان پس آورند پيش تسليم را كه نبوديم ما آنكه بجا آوريم هيچ بدى را آرى همانا خدا دانا است بآنچه بوديد كه بجا مى‌آورديد

پس در آئيد از درهاى جهنّم جاودانيان در آن پس هر آينه بد است آرامگاه تكبّر كنندگان..

جلد 3 صفحه 280

تفسير

- وقتى مردمان منصف آيات قرآن را از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و مسلمانان ميشنيدند و تعجّب ميكردند از طرز و اسلوب و فصاحت و بلاغت آن و بكفّار قريش ميگفتند اين چه كلامى است كه پروردگار شما نازل فرموده و از عهده بشر آوردن مانند آن خارج است آنها در جواب از روى تكبّر و عناد ميگفتند سخنان پريشان و افسانه‌هاى پيشينيان مانند اسكندر نامه و رستم نامه است و اين سخن براى آنها نتيجه‌اى نداشت جز آنكه علاوه بر بار گناهان خودشان كه بايد بدوش بكشند بدون نقص در روز قيامت قسمتى از گناهان كسانى را هم كه براى نادانيشان باين سخن آنها گمراه شدند بايد بدوش بكشند چون عقلا و شرعا كسانيكه سبب معصيت و گمراهى ديگران شوند با آنها در گناه شريكند به اين معنى كه بمقدار گناه عملى كه از معصيت كار صادر شده در نامه عمل كسانيكه سبب معصيت شده‌اند ثبت خواهد شد بدون آنكه از گناه صاحب معصيت كم شود و همچنين است حال كسانيكه موجب شدند كه عمل خيرى از كسانى صادر شود آنها هم شريكند با اينها بدون آنكه چيزى از ثواب آن عمل خير براى عاملش كم شود و به اين معنى رواياتى در مجمع و غيره از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل شده است و اين در صورتى است كه گمراه شدگان تقصير نموده باشند در طلب علم و بدون دقت و نظر و تحقيق قول گمراه كنندگان را قبول كرده باشند به بى‌دانشى و الا معذورند ولى كسانيكه جد و جهد نمايند در طلب حقّ خداوند راه هدايت را بآنها ارائه خواهد داد پس اگر بضلالت باقى بمانند معلوم است كه در طلب كوتاهى نموده‌اند اين حال گناهانى است كه از گمراه شدگان باغواء گمراه كنندگان سر ميزند و اما گناهانى كه از آنها بدون اين سبب سر ميزند مربوط باينها نيست بلكه مخصوص بخودشان است و بلحاظ اين نكته كلمه من تبعيضيه ذكر شده است و البته گناهى را كه سايرين لذتش را برده‌اند شخص بدوش بكشد بد بارى است كه بدوش كشيده و در بعضى روايات حاملان بار گناه بكسانيكه غصب خلافت امير المؤمنين عليه السّلام را نمودند و گمراه شدگان باتباع آنها تفسير شده است و هر خون ناحقّ و فتنه و فساد و غضب فرج و مالى كه محقّق شود گناهش را براى آن دو نفر اثبات فرموده‌اند بدون آنكه از گناه اهل عالم چيزى كم شود و كسانيكه با خدا و پيغمبرانش مكر و حيله نمودند

جلد 3 صفحه 281

از اقوام سابقه خداوند همان نقشه‌اى را كه كشيده بودند بخدعه در مقابل دعوت انبياء مانند بنائى كه از پى و بن كنده شود بر سر آنها خراب فرمود و در نتيجه همان نقشه كشى و مكر و خدعه ذليل و خوار و هلاك شدند كه بهيچ وجه احتمال نميدادند و تصوّر نميكردند كه از اين راه معذّب شوند علاوه بر اين روز قيامت خوار و ذليل و رسوا فرمايد خداوند آنها را و ميفرمايد كجايند بتهائيكه شريك من قرار داده بوديد و با اهل ايمان و پيغمبران من بر سر آنها مخالفت و منازعت و مخاصمت مينموديد و انبياء و ائمه و علماء كه داعيان بتوحيد بودند براى شماتت و مزيد اهانت آنها ميگويند امروز روز رسوائى و ذلت و خوارى و عذاب اين كافران است كه بحال كفر و ظلم بنفس از دنيا رفتند و ملائكه عذاب از اعوان ملك الموت آنها را قبض روح نمودند به اين كه خودشان را بدست خودشان مستحق عذاب دائم نموده بودند پس آنها از در تسليم و انقياد بيرون آيند و از نهايت وحشت منكر شوند اعمال بد خودشان را ولى ديگر فائده ندارد جواب از طرف داعيان بتوحيد ميرسد بآنها بلى دروغ ميگوئيد خدا ميداند كه چه كارهاى بدى ميكرديد از بت پرستى و تكذيب انبياء و ائمه هدى و بمجازات خواهيد رسيد پس وارد شويد هر دسته‌اى از درى از درهاى جهنّم كه مخصوص بآن دسته است براى اقامت دائمى و بد است آرامگاه كسانيكه تكبّر نمودند از قبول اوامر انبياء و ائمه و علماء كه داعيان الى اللّه بودند در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه فرمود هر كس براى خود برترى بر ديگرى بيند او از متكبّران است شخصى عرض كرد كسى ديگرى را مشغول بگناهى بيند و خود را برتر از او داند براى آنكه از آن گناه محفوظ مانده فرمود هيهات هيهات شايد خداوند آن گناهكار را آمرزيد و او تكليفش معلوم نشد و موقوف بحساب گرديد چنانچه سحره در قصّه حضرت موسى فورا آمرزيده شدند و ساير اهل ايمان تعيين تكليفشان موقوف بحساب بود.

جلد 3 صفحه 282

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


قَد مَكَرَ الَّذِين‌َ مِن‌ قَبلِهِم‌ فَأَتَي‌ اللّه‌ُ بُنيانَهُم‌ مِن‌َ القَواعِدِ فَخَرَّ عَلَيهِم‌ُ السَّقف‌ُ مِن‌ فَوقِهِم‌ وَ أَتاهُم‌ُ العَذاب‌ُ مِن‌ حَيث‌ُ لا يَشعُرُون‌َ «26»

و بتحقيق‌ مكر كردند كساني‌ ‌که‌ ‌از‌ پيش‌ ‌از‌ اينها بودند ‌پس‌ آمد امر الهي‌ بناهاي‌ ‌آنها‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ عمارات‌ و ستونهاي‌ ‌آنها‌ ‌پس‌ سقف‌ بناء ‌بر‌ سر ‌آنها‌ خراب‌ شد و پائين‌ آمد و آمد ‌آنها‌ ‌را‌ عذاب‌ ‌از‌ حيثيتي‌ ‌که‌ توجه‌ نداشتند ‌اينکه‌ ‌آيه‌ شريفه‌ ‌را‌ دو نحوه‌ ميتوان‌ تفسير كرد:

يكي‌ اخذ بظواهر الفاظ قَد مَكَرَ الَّذِين‌َ مِن‌ قَبلِهِم‌ قوم‌ نوح‌ و عاد و ثمود و قوم‌ لوط و شعيب‌ و موسي‌ و ‌غير‌ اينها ‌از‌ كفار و مشركين‌ امم‌ سابقه‌ ‌که‌ مكرهايي‌ ‌با‌ انبياء و مؤمنين‌ كردند فَأَتَي‌ اللّه‌ُ ‌يعني‌ امر الهي‌ و بلاهاي‌ ارضي‌ و سمائي‌ آمد بُنيانَهُم‌ عمارتها و بناها و قصرهاي‌ محكمي‌ ‌که‌ ساخته‌ بودند و ‌در‌ ‌آنها‌ سكونت‌ داشتند و استراحت‌ ميكردند (مِن‌َ القَواعِدِ) قواعد پي‌ عمارات‌ و ريشه‌ ‌آنها‌ و استوانهائيست‌ ‌که‌ عمارات‌ ‌بر‌ روي‌ ‌آنها‌ قرار گرفته‌ ‌آن‌ بلاها ريشه‌ عمارات‌ ‌آنها‌ ‌را‌ كند مثل‌ آب‌ ‌که‌ ‌بر‌ سر قوم‌ نوح‌ ستونها و پي‌هاي‌ عمارات‌ ‌آنها‌ ‌را‌ اولا خراب‌ كرد و باد ‌بر‌ عاد ‌آن‌ قواعد ‌را‌ كند (فَخَرَّ عَلَيهِم‌ُ السَّقف‌ُ) طاق‌ عمارت‌ ريخته‌ شد موقعي‌ ‌که‌ اينها ‌براي‌ حفظ ‌خود‌ ‌در‌ ‌آن‌ عمارات‌ رفته‌ بودند ‌که‌ ‌از‌ بلاي‌ طوفان‌ و باد مصون‌ باشند (مِن‌ فَوقِهِم‌) ‌بر‌ سر ‌آنها‌ و تمام‌ زير ‌آنها‌ رفتند سپس‌ وَ أَتاهُم‌ُ العَذاب‌ُ غرق‌ شدند و ‌از‌ باد زير و زبر شدند مِن‌ حَيث‌ُ لا يَشعُرُون‌َ مثل‌ ثمود ‌که‌ بصاعقه‌ و قوم‌ لوط ‌با‌ مطار حجارة و قوم‌ شعيب‌ بصيحة و امثال‌ اينها بغتة ‌در‌ خواب‌ بودند ‌ يا ‌ مشغول‌ لعب‌ و لهو بودند، و تفسير دوم‌ كنايه‌ و اشاره‌ ‌باشد‌ بمفاد.

جلد 12 - صفحه 109

وَ مَكَرُوا وَ مَكَرَ اللّه‌ُ وَ اللّه‌ُ خَيرُ الماكِرِين‌َ.

حبله‌ها و تزويرهايي‌ ‌که‌ نسبت‌ بانبياء و مؤمنين‌ داشتند و ضرر و فسادش‌ بخود ‌آنها‌ برگشت‌ و ‌به‌ بلاهاي‌ ارضي‌ و سماوي‌ و بدست‌ مؤمنين‌ و ملائكه‌ بذلت‌ و خفت‌ و قتل‌ و اسيري‌ مبتلا شدند بنحوي‌ ‌که‌ تصور نميكردند، چنانچه‌ همين‌ نحو ‌با‌ مشركين‌ زمان‌ نبي‌ شد مخصوصا ‌در‌ جنگ‌ بدر ‌تا‌ موقع‌ فتح‌ مكه‌ و پيش‌ ‌از‌ ‌ان‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 26)- این آیه به بیان این نکته می‌پردازد که این اولین بار نیست که مستکبران به رهبران الهی تهمت می‌زنند و وحی آسمانی را اساطیر اولین می‌شمارند، بلکه «آنهایی که قبل از اینها بودند نیز از این گونه توطئه‌ها داشتند، ولی خداوند به سراغ شالوده زندگی آنها رفت و از اساس آن را ویران نمود، و سقف بر سرشان از بالا فرود آمد»! (قَدْ مَکَرَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَأَتَی اللَّهُ بُنْیانَهُمْ مِنَ الْقَواعِدِ فَخَرَّ عَلَیْهِمُ السَّقْفُ مِنْ فَوْقِهِمْ).

«و عذاب و مجازات الهی از آنجا که (باور نمی‌کردند و) نمی‌دانستند به سراغشان آمد» (وَ أَتاهُمُ الْعَذابُ مِنْ حَیْثُ لا یَشْعُرُونَ).

ریشه کن کردن ساختمان و فرود آمدن سقف، ممکن است اشاره به ساختمان و سقف ظاهری آنها باشد که بر اثر زلزله‌ها و صاعقه‌ها درهم کوبیده شد و بر سر آنان فرود آمد، و ممکن است کنایه از سازمان و تشکیلات آنها باشد که به فرمان خدا از ریشه برکنده شد، و نابود گشت، ضمنا مانعی ندارد که آیه اشاره به هر دو معنی باشد.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی

منابع