آیه 11 سوره احقاف

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا لَوْ كَانَ خَيْرًا مَا سَبَقُونَا إِلَيْهِ ۚ وَإِذْ لَمْ يَهْتَدُوا بِهِ فَسَيَقُولُونَ هَٰذَا إِفْكٌ قَدِيمٌ

مشاهده آیه در سوره


<<10 آیه 11 سوره احقاف 12>>
سوره : سوره احقاف (46)
جزء : 26
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

و کافران گفتند: اگر دین اسلام بهتر (از بت‌پرستی) بود مردم (فقیر زبونی) از ما در ایمان به آن سبقت نمی‌گرفتند. و آنها چون به قرآن هدایت نمی‌شوند خواهند گفت که این کتاب دروغی از گفتار پیشینیان است.

و کافران درباره مؤمنان گفتند: اگر [آیین محمّد] بهتر [از آیین ما] بود [آنان در پذیرفتنش] بر ما نسبت به آن پیشی نمی گرفتند [بلکه خود ما زودتر از آنان به این کتاب ایمان می آوردیم]. و چون [خودشان به خاطر کبر و عنادشان] به وسیله آن هدایت نیافتند، به زودی خواهند گفت: این یک دروغ قدیمی است.

و كسانى كه كافر شدند، به آنان كه گرويده‌اند گفتند: «اگر [اين دين‌] خوب بود، بر ما بدان پيشى نمى‌گرفتند.» و چون بدان هدايت نيافته‌اند، به زودى خواهند گفت: «اين دروغى كهنه است.»

كافران مؤمنان را گفتند: اگر در آن خيرى مى‌بود، اينان در پذيرفتنش بر ما سبقت نمى‌گرفتند. و چون بدان راه نيافته‌اند خواهند گفت كه اين دروغى ديرينه است.

کافران درباره مؤمنان چنین گفتند: «اگر (اسلام) چیز خوبی بود، هرگز آنها (در پذیرش آن) بر ما پیشی نمی‌گرفتند!» و چون خودشان بوسیله آن هدایت نشدند می‌گویند: «این یک دروغ قدیمی است!»

ترجمه های انگلیسی(English translations)

The faithless say about the faithful, ‘Had it been [anything] good, they would not have taken the lead over us toward [accepting] it.’ And since they could not find the way to it, they will say, ‘It is an ancient lie.’

And those who disbelieve say concerning those who believe: If it had been a good, they would not have gone ahead of us therein. And as they do not seek to be rightly directed thereby, they say: It is an old lie.

And those who disbelieve say of those who believe: If it had been (any) good, they would not have been before us in attaining it. And since they will not be guided by it, they say: This is an ancient lie;

The Unbelievers say of those who believe: "If (this Message) were a good thing, (such men) would not have gone to it first, before us!" And seeing that they guide not themselves thereby, they will say, "this is an (old,) falsehood!"

معانی کلمات آیه

«لِلَّذِینَ آمَنُوا»: در حق مؤمنین. درباره مؤمنان. حرف لام به معنی (عَنْ) است «لَوْ کَانَ خَیْراً»: اگر قرآن چیز خوبی بود. «إِذْ»: چرا که. واژه (إِذْ) به معنی لام تعلیل است. «إِذْ لَمْ یَهْتَدُوا بِهِ»: به خاطر عدم هدایتشان به قرآن. «إِفْکٌ قَدِیمٌ»: دروغ قدیمی. مرادشان افسانه‌ای از نوع افسانه‌های پیشینیان است.

نزول

قتاده گوید: عده اى از مشرکین مى گفتند، ما عزیزتریم و اگر در دین اسلام خیرى وجود مى داشت فلان و فلان بر ما سبقت نمى جستند و اسلام نمى آوردند.[۱]

و نیز گویند این مشرکین عرب طوائف بنوعامر و غطفان و اسد و اشجع بودند و منظورشان از فلان و فلان که در پذیرش دین از آن‌ها سبقت جسته بودند و اینان خود را از آن‌ها ثروتمندتر و عزیزتر محسوب می‌داشتند. طوائف جهینه و مزینه و اسلم و غفار بوده اند.[۲]

عون بن ابى‌شداد و نیز ابن سعد از ضحاک و حسن بصرى روایت کنند که عمر بن الخطاب کنیزى داشت به نام زنین و این کنیز مسلمان شده بود و عمر او را مضروب می‌ساخت که چرا مسلمان شده است و کفار قریش درباره این کنیز مى گفتند: اگر در دین اسلام خیرى وجود می‌داشت. هر آینه این کنیز در پذیرش آن بر ما سبقت نمى‌گرفت.[۳]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا لَوْ كانَ خَيْراً ما سَبَقُونا إِلَيْهِ وَ إِذْ لَمْ يَهْتَدُوا بِهِ فَسَيَقُولُونَ هذا إِفْكٌ قَدِيمٌ «11»

و كسانى كه كفر ورزيدند، درباره كسانى كه ايمان آورده اند، گويند: اگر (اسلام) خوب بود، آنان در پذيرفتن آن بر ما سبقت نمى گرفتند. و چون خود هدايت نيافتند، به زودى خواهند گفت: اين دروغى سابقه دار است.

نكته ها

كفار گمان مى كنند تنها آنان مى فهمند و اگر امر مفيد و خوبى وجود داشته باشد، پيش از ديگران به آن دست مى يابند. و چون آنان ايمان نياورده اند، لابد، ايمان امر خوبى نيست!

تفسير نور، ج 9، ص: 28

پس از آنكه پيامبر فرمود: «ما كُنْتُ بِدْعاً مِنَ الرُّسُلِ» رسالت، چيز جديدى نيست و من پيامبرى نوظهور نيستم، دشمنان، دست به تخريب اصل نبوّت زدند و گفتند: «هذا إِفْكٌ قَدِيمٌ» اين دروغى قديمى و نيرنگى كهن است.

پيام ها

1- كفار، خود را زيرك تر از مسلمانان مى پندارند. «لَوْ كانَ خَيْراً ما سَبَقُونا إِلَيْهِ»

2- تبليغات تحقيرآميز عليه اسلام و مسلمانان هميشه بوده است. لَوْ كانَ خَيْراً ما سَبَقُونا ...

3- در هدايت قرآن شكى نيست، ولى افراد لجوج و متكبر آن را نمى پذيرند. «وَ إِذْ لَمْ يَهْتَدُوا»

4- دشمن، هميشه از يك راه وارد نمى شود و يك حرف ومنطق ندارد. گاهى مى گويد: اسلام ارزشى ندارد وگرنه ما قبل از همه مى پذيرفتيم، «لَوْ كانَ خَيْراً ما سَبَقُونا» و گاهى مى گويد: اين مطالب، دروغ كهن و سابقه دارى بيش نيست. «فَسَيَقُولُونَ هذا إِفْكٌ قَدِيمٌ»

5- گاهى بايد مربّى، افراد تحت تربيت خود را با آشنا كردن به انواع ادعاها و گرايش ها و سخنان ياوه و مسموم و دادن پاسخ به آنها، بيمه كند. قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا ... فَسَيَقُولُونَ ...

6- رهبر و مردم بايد ياوه سرايى هاى مخالفان را پيش بينى كنند. «فَسَيَقُولُونَ»

7- مخالفان به قدرى لجوجند كه هم محتواى قرآن را دروغ مى پندارند و هم تاريخ مصرف گذشته مى دانند. «هذا إِفْكٌ قَدِيمٌ»

8- اين كه قرآن مربوط به زمان پيامبر بوده و به درد امروز نمى خورد، شبهه و حرفِ جديدى نيست، مخالفانِ مدعى فكر و انديشه در زمان پيامبر نيز، اين شبهات و حرف هاى بى اساس را مى گفتند. هذا ... قَدِيمٌ

9- زشت بودن افترا و دروغ بافى، امرى فطرى است. حتّى كفار براى شكستن اسلام، آن را افك و افترا مى ناميدند. «إِفْكٌ قَدِيمٌ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا لَوْ كانَ خَيْراً ما سَبَقُونا إِلَيْهِ وَ إِذْ لَمْ يَهْتَدُوا بِهِ فَسَيَقُولُونَ هذا إِفْكٌ قَدِيمٌ «11»

وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا: و گفتند آنانكه كافر شدند، لِلَّذِينَ آمَنُوا: كسانى را كه ايمان آورده بودند، لَوْ كانَ خَيْراً: اگر بودى ايمان بهتر از كيش ما در نفع عاجل و سعادت آجل، ما سَبَقُونا إِلَيْهِ‌: پيشى نگرفتى بر ما و مسارعت نكردى به سوى اسلام، بلكه ما در آن سابق بودى، چه رتبه ما از ايشان بيشتر است. نزد بعضى آيه در باره رؤساى يهود، و نزد بعضى در حق فقراى اصحاب مانند عمار و صهيب و ابن مسعود نازل شده. قريش مى‌گفتند: اگر چيزى در اسلام بودى، اين فقرا بر ما سبقت نكردى. وَ إِذْ لَمْ يَهْتَدُوا بِهِ‌: و چون راه نيافتند و قبول هدايت ننمودند به قرآن، يا به جميع آنچه پيغمبر آورده، فَسَيَقُولُونَ هذا إِفْكٌ قَدِيمٌ‌:

پس زود باشد كه گويند اين دروغ كهنه است، يعنى پيشينيان نيز اين افترا كرده و مانند اين دروغ را گفته.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا لَوْ كانَ خَيْراً ما سَبَقُونا إِلَيْهِ وَ إِذْ لَمْ يَهْتَدُوا بِهِ فَسَيَقُولُونَ هذا إِفْكٌ قَدِيمٌ «11» وَ مِنْ قَبْلِهِ كِتابُ مُوسى‌ إِماماً وَ رَحْمَةً وَ هذا كِتابٌ مُصَدِّقٌ لِساناً عَرَبِيًّا لِيُنْذِرَ الَّذِينَ ظَلَمُوا وَ بُشْرى‌ لِلْمُحْسِنِينَ «12» إِنَّ الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ «13» أُولئِكَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ خالِدِينَ فِيها جَزاءً بِما كانُوا يَعْمَلُونَ «14» وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ إِحْساناً حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ كُرْهاً وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً حَتَّى إِذا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً قالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَ عَلى‌ والِدَيَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ وَ أَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّيَّتِي إِنِّي تُبْتُ إِلَيْكَ وَ إِنِّي مِنَ الْمُسْلِمِينَ «15»

ترجمه‌

و گفتند آنها كه كافر شدند بآنانكه ايمان آوردند اگر بود بهتر پيشى نميگرفتند بر ما بسوى آن و چون هدايت نشدند بآن پس زود است كه بگويند اين حكايات دروغى است از پيشينيان‌

و پيش از آن كتاب موسى است كه پيشوا و رحمت بود و اين كتابيست تصديق كننده با آنكه زبانى است عربى تا بيم دهد آنانرا كه ستم كردند و مژده باشد براى نيكوكاران‌

همانا آنانكه گفتند پروردگار ما خدا است پس ايستادگى كردند پس نيست ترسى بر آنان و نه ايشان اندوهگين ميشوند

آنگروه اهل بهشتند جاودانيان در آن بپاداش آنچه بودند كه ميكردند

و سفارش نموديم انسانرا نسبت به پدر و مادرش به نيكى كردن بارور گرديد او را مادرش بكراهت و دشوارى و نهادش بزحمت و دشوارى و باروريش و از شير گرفتنش سى ماه است تا چون برسد بكمال رشد خود و برسد به چهل سال گويد پروردگارا الهام فرما مرا كه شكر كنم نعمت تو را كه انعام فرمودى بر من و بر پدر و مادرم و اينكه بجا آورم كار نيكى كه بپسندى آنرا و مقرّر فرما صلاح را براى من در اولادم همانا من بازگشتم بسوى تو و همانا من از منقادانم.

تفسير

جماعت يهود يا مشركين مكّه باهل ايمان گفتند يا در باره آنها با خودشان صحبت كردند كه اگر ايمان يا قرآن خوب و مفيد بود مردمان‌

جلد 4 صفحه 650

فرومايه پست سبقت نميگرفتند بقبول بر ما و گفته‌اند مقصود يهود عبد اللّه بن سلام و امثال او بودند كه اسلام آورده بودند و در آيات سابقه ذكر شد و خداوند در ردّ آنها فرموده چون قابل هدايت نبودند اين سخن را گفتند و پس از اين خواهند گفت قرآن بيش از يك افسانه دروغ قديمى نيست با آنكه قبل از قرآن تورية حضرت موسى پيشوا و مقتدا و نور و رحمت براى مردم بود و فعلا اين قرآن اصول معارفش با آن موافق و تصديق كننده است كتب سماوى قبل را و بزبان عربى فصيح نازل شده براى آنكه بيم دهد ستمكاران را از عذاب و مژده دهد نيكوكاران را بثواب و تخصيص تورية بذكر از بين كتب سماوى شايد بملاحظه بودن روى سخن به يهود باشد يا كثرت افرادشان در عربستان با آنكه مشركين مكّه از آن اعراض نمودند و يهود كاملا بآن عمل ننمودند و كسانيكه در مقام علم موحّد و متوكّل بخدا شدند و در وادى عمل استقامت و ثبات قدم بخرج دادند و منحرف از جادّه شرع نشدند گفته‌اند در آخرت ترس و بيمى از آتيه و حزن و اندوهى از گذشته ندارند و بنظر حقير در دنيا هم ندارند چون كسيكه ميداند خدا را دارد از كه ترس دارد و از چه غم دارد و كلمه ثمّ براى تراخى رتبه عمل از علم است خدا فرموده آنگروه مصاحب و ملازم و مخلّد و مؤبّد در بهشتند به استحقاق جزاى اعمالشان در چند روز دنيا و در ذيل اين آيه شمه‌ئى در سوره حم سجده گذشت و توصيه و سفارش فرمود خداوند در آيات عديده بفرزندان آدم عليه السّلام كه بپدر و مادر خود احسان و نيكى كنند و در مجمع از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه حسنا قرائت فرموده است يعنى براى آن دو كار خوب انجام دهند و شرح اين قسمت در اوائل سوره بقره و غيره گذشته است و چون حقّ مادر ظاهرا زيادتر و رعايت او لازم‌تر است خداوند شمه‌ئى از زحمات او را تذكر داده كه مادر بعنف و مشقّت او را از شش ماه تا نه ماه در شكم خود حمل كرده و بعد از آن بزحمت و سختى او را وضع نموده و بعدا شير داده در دو سال كه با مدّت اقلّ حمل سى ماه ميشود و الّا زيادتر تا آنكه چون بحدّ بلوغ و رشد و كمال جسمى برسد و از آن بكمال عقل و ادراك معانى فائز گردد كه چهل سال است از خدا بخواهد كه توفيق شكر نعمت خود را بر او و بر پدر و مادرش باو بدهد و آنكه موفّق فرمايد او را بأعمال صالحه‌

جلد 4 صفحه 651

كه مرضىّ خدا باشد و بخواهد از خدا كه بر نفع او اولاد صالح باو عنايت فرمايد يا پاره‌ئى از اولاد او را بصلاح و تقوى آراسته فرمايد و از معاصى يا ذكر غير خدا توبه كند و منقاد و مطيع اوامر حق باشد و با خلاص در اين راه قدم بردارد و در چند روايت معتبره اين آيات با ولادت حضرت سيد الشهداء (ع) شش ماهه و مقرّر شدن ائمه عليهم السلام در ذريّه او و محزون شدن حضرت زهرا سلام اللّه عليها در حين حمل و وضع آنحضرت از شنيدن خبر شهادتش تطبيق شده و در بعضى تصريح بنزول در باره آنحضرت شده است و در خصال از امام صادق عليه السّلام بلوغ اشدّ بسى و سه سال و تكميل آن بچهل سال تحديد شده و فرموده از چهل و يك سال شروع بنقص ميشود و از پنجاه ببعد مانند كسى است كه در حال جان كندن باشد.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ قال‌َ الَّذِين‌َ كَفَرُوا لِلَّذِين‌َ آمَنُوا لَو كان‌َ خَيراً ما سَبَقُونا إِلَيه‌ِ وَ إِذ لَم‌ يَهتَدُوا بِه‌ِ فَسَيَقُولُون‌َ هذا إِفك‌ٌ قَدِيم‌ٌ «11»

جلد 16 - صفحه 141

و گفتند كساني‌ ‌که‌ كافر شدند بكساني‌ ‌که‌ ايمان‌ آوردند ‌که‌ ‌اگر‌ ‌اينکه‌ دين‌ اسلام‌ خوب‌ ‌بود‌ و ‌اينکه‌ قرآن‌ و ‌رسول‌ ‌از‌ طرف‌ ‌خدا‌ آمده‌ بودند سبقت‌ نميگرفتند ‌بر‌ مادر ايمان‌ باو و چون‌ هدايت‌ نشدند ‌اينکه‌ كفار باين‌ دين‌ و باين‌ قرآن‌ زود ‌باشد‌ ‌که‌ بگويند ‌اينکه‌ افك‌ پيشينيان‌ ‌است‌.

وَ قال‌َ الَّذِين‌َ كَفَرُوا لِلَّذِين‌َ آمَنُوا بنحو تخاطب‌ نيست‌ ‌که‌ بمؤمنين‌ بگويند بلكه‌ پيش‌ ‌خود‌ مي‌گفتند ‌که‌ ‌اينکه‌ مؤمنين‌ اشتباه‌ و خطاء بزرگي‌ كردند زيرا لَو كان‌َ خَيراً و ‌از‌ جانب‌ ‌خدا‌ ‌بود‌ و حق‌ ‌بود‌ و فرستاده ‌او‌ ‌بود‌.

ما سَبَقُونا إِلَيه‌ِ ‌ما سزاوارتر بوديم‌ بايمان‌ باو زودتر ايمان‌ مي‌آورديم‌ زيرا ‌اينکه‌ پيغمبر ‌از‌ قريش‌ ‌است‌ و خويشاوند ‌ما ‌است‌، و تعبير بلو امتناعيه‌ ‌براي‌ ‌اينکه‌ ‌است‌ ‌که‌ ميگفتند: هيچگونه‌ خيري‌ ‌در‌ ‌او‌ نيست‌ و ‌اينکه‌ قول‌ كفار و مشركين‌ ‌براي‌ ‌اينکه‌ ‌بود‌ ‌که‌ ديدند ‌از‌ مدينه‌ فوج‌ فوج‌ انصار مي‌آمدند و بشرف‌ اسلام‌ مشرف‌ مي‌شدند و اصرار بليغ‌ داشتند ‌که‌ حضرت‌ تشريف‌ ببرد مدينه‌ و حضرت‌ ميفرمود ‌تا‌ دستور الهي‌ نرسد نميتوانم‌ بيايم‌.

وَ إِذ لَم‌ يَهتَدُوا بِه‌ِ باين‌ قرآن‌ هدايت‌ نشدند فَسَيَقُولُون‌َ ‌پس‌ ناچار ميگويند.

هذا إِفك‌ٌ قَدِيم‌ٌ ‌يعني‌ ‌اينکه‌ دروغ‌ها و افتراها تازگي‌ ندارد پيش‌ ‌از‌ ‌ما ‌هم‌ بسيار آمدند و گفتند ‌ما پيغمبريم‌ و كتاب‌ داريم‌ مثل‌ موسي‌ و عيسي‌ و ساير مدعيان‌ نبوت‌ ‌اينکه‌ پيغمبر ‌هم‌ ‌از‌ ‌آنها‌ ياد گرفته‌ دعوي‌ نبوت‌ ميكند و ميگويد ‌اينکه‌ كتاب‌ خداست‌ و ‌ما بتمام‌ ‌آنها‌ كافر هستيم‌ چنانچه‌ ‌در‌ ‌آيه‌ شريفه‌ ‌است‌: فَلَمّا جاءَهُم‌ُ الحَق‌ُّ مِن‌ عِندِنا (‌الي‌ ‌قوله‌) وَ قالُوا إِنّا بِكُل‌ٍّ كافِرُون‌َ قصص‌ ‌آيه‌ 48.

برگزیده تفسیر نمونه


]

اشاره

(آیه 11)

شأن نزول:

هنگامی که اسلام از طرف قشرهای فقیر و بادیه نشین و تهیدست بسرعت مورد استقبال قرار گرفت چرا که هم منافع نامشروعی نداشتند که به خطر بیفتد، و هم مغز آنها از باد غرور انباشته نبود، و هم قلبهائی پاکتر از قشر مرفّه و عیّاش و هوسباز داشتند.

مغروران مستکبر گفتند: این چه آئینی است که پیروانش انبوهی بادیه نشین فقیر و تهیدست و کنیزان و بردگانند؟ اگر مکتب معقولی بود هرگز نباید افراد سطح پائین و منحط اجتماع از آن استقبال کنند اما ما که در سطح بالا قرار داریم و چشم و چراغ جامعه هستیم عقب بمانیم! این آیه و سه آیه بعد از آن نازل شد و به آنها پاسخ داد.

تفسیر:

شرط پیروزی، ایمان و استقامت است- قرآن همچنان اعمال و گفتار کافران و انحرافات آنها را مورد بحث و بررسی و نکوهش قرار می‌دهد، نخست به این گفتار غرور آمیز و دور از منطق آنها اشاره کرده، می‌گوید: «کافران در باره مؤمنان چنین گفتند: اگر ایمان و اسلام چیز خوبی بود هرگز آنها بر ما پیشی نمی‌گرفتند»! (وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلَّذِینَ آمَنُوا لَوْ کانَ خَیْراً ما سَبَقُونا إِلَیْهِ).

اینها یک مشت افراد فقیر و بی‌سر و پا، روستائی و برده و کم معرفتند! چگونه ممکن است آنها حق را بفهمند و به آن اقبال کنند، ولی ما چشم و چراغهای این جامعه از آن غافل و بی‌خبر بمانیم؟! لذا در پایان آیه با این تعبیر لطیف به آنها پاسخ داده، می‌گوید: «چون خود آنها به وسیله قرآن هدایت نشدند به زودی می‌گویند: این یک دروغ قدیمی است»! (وَ إِذْ لَمْ یَهْتَدُوا بِهِ فَسَیَقُولُونَ هذا إِفْکٌ قَدِیمٌ).

یعنی آنها نخواسته‌اند به وسیله قرآن هدایت شوند، نه این که هدایت قرآن کمبودی داشت.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسیر جامع البیان از طبرى.
  2. تفسیر کشف الاسرار.
  3. تفسیر ابن المنذر از عامه.

منابع