آیه 117 سوره اعراف

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

۞ وَأَوْحَيْنَا إِلَىٰ مُوسَىٰ أَنْ أَلْقِ عَصَاكَ ۖ فَإِذَا هِيَ تَلْقَفُ مَا يَأْفِكُونَ

مشاهده آیه در سوره


<<116 آیه 117 سوره اعراف 118>>
سوره : سوره اعراف (7)
جزء : 9
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

و ما به موسی وحی نمودیم که عصای خود را بیفکن، (چون عصا انداخت) ناگاه معجزه او هر چه ساحران بافته بودند یکباره همه را ببلعید.

و به موسی وحی کردیم: عصایت را بینداز. ناگهان آنچه را جادوگران به دروغ بافته بودند، به سرعت بلعید!

و به موسى وحى كرديم كه: «عصايت را بينداز»؛ پس [انداخت و اژدها شد] و ناگهان آنچه را به دروغ ساخته بودند فرو بلعيد.

و به موسى وحى كرديم كه عصاى خود را بيفكن. به ناگاه ديدند كه همه جادوهايشان را مى‌بلعد.

(ما) به موسی وحی کردیم که: «عصای خود را بیفکن!» ناگهان (بصورت مار عظیمی در آمد که) وسایل دروغین آنها را بسرعت برمی‌گرفت.

ترجمه های انگلیسی(English translations)

And We signalled to Moses: ‘Throw down your staff.’ And behold, it was swallowing what they had faked.

And We revealed to Musa, saying: Cast your rod; then lo! it devoured the lies they told.

And We inspired Moses (saying): Throw thy staff! And lo! it swallowed up their lying show.

We put it into Moses's mind by inspiration: "Throw (now) thy rod": and behold! it swallows up straight away all the falsehoods which they fake!

معانی کلمات آیه

تلقف: لقف: گرفتن. خواه با دست باشد يا با دهان و يا با گوش. آن در آيه ، ظاهرا به معنى بلعيدن است. اين كلمه ، فقط سه بار در قرآن آمده است.

يأفكون: افك: ساخته. برگرداندن چيزى از حقيقتش ، دروغ. «ما يأفكون» : آنچه مى ساختند. يعنى: به دروغ جلوه مى دادند.[۱]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ أَوْحَيْنا إِلى‌ مُوسى‌ أَنْ أَلْقِ عَصاكَ فَإِذا هِيَ تَلْقَفُ ما يَأْفِكُونَ «117»

و به موسى وحى كرديم كه عصايت را بيافكن. (همين كه افكند اژدها شد و) ناگهان (وسائل و) جادوهاى دروغين ساحران را بلعيد.

نکته ها

كلمه‌ى‌ «تَلْقَفُ» از «لقف»، به معناى بر گرفتن چيزى با قدرت و سرعت است و در اين جا به معناى بلعيدن است و كلمه‌ى‌ «يَأْفِكُونَ» از «افك»، به دروغى كه در قالب صدق و راستى مطرح شود يا باطلى كه ظاهرى حقّ‌نما داشته باشد، گفته مى‌شود.

اگر معجزه و عصاى حضرت موسى، بافته‌هاى جادويى ساحران را بى‌تأثير مى‌كند و آنها را نابود مى‌كند، استمداد از معجزه‌ى جاويد پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله يعنى قرآن و تلاوت آن نيز حتماً بافته‌ها و توطئه‌هاى پيروان باطل را نقش بر آب مى‌كند.

جلد 3 - صفحه 139

پیام ها

1- پيامبران الهى، در شرايط بحرانى مستقيماً از سوى غيب مدد مى‌شوند. «أَوْحَيْنا إِلى‌ مُوسى‌ أَنْ أَلْقِ عَصاكَ» آرى، خداوند بندگان مخلص خود را در مجامع بين‌المللى و در حضور دشمنان حقّ، امداد كرده و بر آنان غالب مى‌سازد.

2- باطل‌هايى كه در چشم و دل مردم تأثير گذارده و آنها را لرزان مى‌كنند، «سَحَرُوا أَعْيُنَ النَّاسِ وَ اسْتَرْهَبُوهُمْ» توسّط پيامبر با قدرت الهى بر ملا شده و درهم شكسته مى‌شود. «تَلْقَفُ ما يَأْفِكُونَ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ أَوْحَيْنا إِلى‌ مُوسى‌ أَنْ أَلْقِ عَصاكَ فَإِذا هِيَ تَلْقَفُ ما يَأْفِكُونَ (117)

وَ أَوْحَيْنا إِلى‌ مُوسى‌: و وحى فرموديم به موسى عليه السّلام، أَنْ أَلْقِ عَصاكَ‌: آنكه بيانداز عصاى خود را، پس موسى آن را انداخت اژدهائى سياه شد از شتر بختى بزرگتر، با چهار پاى سطبر و كوتاه، و دنباله دراز، به هيچ چيز نمى‌گذشت مگر آن كه او را پست مى‌كرد، و پاى بر چيزى نمى‌گذاشت مگر آن كه آن را خرد مى‌نمود، چشمها بر گردن بسته، موها مانند نيزه، دندانها گراز، فراخى دهنش دوازده ذرع با صداى مهيب، فَإِذا هِيَ تَلْقَفُ ما يَأْفِكُونَ‌:

پس آن هنگام اژدها مى‌بلعيد آنچه تزوير كرده به دروغ به خلق نمودند تمام طنابها و عصاها را كه چهل خروار بود فرو برده، به طرف مردم حمله نمود، همه فرار كردند؛ از شدت ازدحام و اضطراب، دوازده هزار نفر هلاك شدند. فرعون محدث شده، بيهوش افتاد، و آن روز چهل مرتبه خود را از ترس ملوث نمود، پس موسى بال او را گرفت، همان عصا شد.

جلد 4 صفحه 165


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


سوره الأعراف «7»: آيات 115 تا 118

قالُوا يا مُوسى‌ إِمَّا أَنْ تُلْقِيَ وَ إِمَّا أَنْ نَكُونَ نَحْنُ الْمُلْقِينَ (115) قالَ أَلْقُوا فَلَمَّا أَلْقَوْا سَحَرُوا أَعْيُنَ النَّاسِ وَ اسْتَرْهَبُوهُمْ وَ جاؤُ بِسِحْرٍ عَظِيمٍ (116) وَ أَوْحَيْنا إِلى‌ مُوسى‌ أَنْ أَلْقِ عَصاكَ فَإِذا هِيَ تَلْقَفُ ما يَأْفِكُونَ (117) فَوَقَعَ الْحَقُّ وَ بَطَلَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ (118)

ترجمه‌

گفتند اى موسى يا آنكه مى‌اندازى و يا آنكه باشيم ما اندازندگان‌

گفت بيندازيد پس چون انداختند جادو كردند چشمهاى مردم را و ترساندند آنها را و آوردند سحرى بزرگ‌

و وحى كرديم بموسى كه بينداز عصاى خود را پس آنگاه آن بلع ميكرد آنچه را كه بدروغ آنها ارائه ميدادند

پس ثابت شد حق و باطل شد آنچه بودند كه بجا مى‌آوردند.

تفسير

پس از اجتماع سحره و تعيين ميدان براى مبارزه آنها با حضرت موسى كه گفته‌اند در اسكندريّه و مصادف با نوروز بوده آنها بپاس ادب بحضرت موسى مفاد آيه اول را معروض داشتند و گفته‌اند باطنا مايل بودند خودشان سبقت نمايند و باين جهت جمله دالّه بر القاء خودشان را باسلوب ديگرى مؤكّد ادا كردند و حضرت موسى چون بى‌اعتناء بآنها و مستظهر بخدا بود فرمود بيندازيد و آنها عصاها و ريسمانهاى خودشان را كه مشحون و ممزوج بادويه كرده بودند كه در وقت وصول حرارت آفتاب بآنها حركت ميكرد و شبيه بمار و افعى و اژدها ساخته بودند بوضع عجيب و كيفيت مخصوص به تردستى انداختند و بقدرى زياد بود كه گفته‌اند چهل خروار جمعا وزن آنها بوده و روى هم واقع شده بود و ميدان را پر كرده بود و تماشاچيان را مضطرب و خائف و مبهوت نموده بود با آنكه حقيقتى نداشت و آنها حركت ارادى نداشتند و در نظر مردم اينطور جلوه ميكرد و از فنون شعبده و چشم بندى بوده كه يكى از اقسام سحر است و در سوره بقره شمه از آن ذكر شد با اين وصف در آن زمان كمّا و كيفا كار بزرگى بوده كه با آن ازدحام خلق كسى متوجه بمكر و حيله آنها

جلد 2 صفحه 461

نشد و به اين جهت حضرت موسى هم مختصر تحيّرى برايش روى داد كه خطاب رسيد بيند از عصايت را و انداخت اژدهاى مهيبى شد كه گفته‌اند رنگش سياه شكمش از شترهاى بزرگ بزرگتر داراى چهارپاى قطور كوتاه دنباله‌اش ساحت ميدان را گرفته بود و با دهانش كه فراخى آن سابقا ذكر شد بلع ميكرد آنچه را سحره ساخته بودند و بدروغ و مكر و تزوير مار واقعى و اژدها ارائه ميدادند و روايت شده پس از آنكه تمام مصنوعات سحره را خورد روى بحاضرين نمود و آنها فرار كردند و در اثر ازدحام جمع كثيرى تلف شدند و حضرت موسى گرفت آنرا و بصورت اوّل برگشت و سحره گفتند اگر اين سحر بود عصاها و رسنهاى ما باقى مى‌ماند پس حق حاصل و ثابت و ظاهر گشت و عمل آنها محو و نابود و باطل گرديد و فرعون كه جزء فراريان بود افتاد و بيهوش شد.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ أَوحَينا إِلي‌ مُوسي‌ أَن‌ أَلق‌ِ عَصاك‌َ فَإِذا هِي‌َ تَلقَف‌ُ ما يَأفِكُون‌َ (117)

و وحي‌ فرستاديم‌ بسوي‌ موسي‌ اينكه‌ بينداز عصاي‌ ‌خود‌ ‌را‌ چون‌ انداخت‌ بناگاه‌ بلعيد تمام‌ آنچه‌ سحره‌ دروغ‌ بسته‌ بودند ‌يعني‌ ‌بر‌ خلاف‌ واقع‌ بنظر مردم‌ جلوه‌ داده‌ بودند.

وَ أَوحَينا إِلي‌ مُوسي‌ وحي‌ القاء ‌در‌ قلب‌ ‌است‌ بتوسط ملائكه‌ ‌در‌ قلوب‌ انبياء و اما ‌در‌ قلوب‌ مؤمنين‌ الهام‌ ميگويند و طرق‌ وحي‌ مختلف‌ ‌است‌ چنانچه‌ ميفرمايد وَ ما كان‌َ لِبَشَرٍ أَن‌ يُكَلِّمَه‌ُ اللّه‌ُ إِلّا وَحياً أَو مِن‌ وَراءِ حِجاب‌ٍ أَو يُرسِل‌َ رَسُولًا فَيُوحِي‌َ بِإِذنِه‌ِ ما يَشاءُ شوري‌ ‌آيه‌ 50 و 51.

أَن‌ أَلق‌ِ عَصاك‌َ امريّه‌ رسيد بموسي‌ ‌که‌ عصا ‌را‌ بينداز ‌پس‌ حضرت‌ موسي‌ انداخت‌ ‌که‌ ‌اينکه‌ جمله‌ ‌در‌ تقدير ‌است‌ بدلالت‌ جمله‌ قبل‌ ‌يعني‌ ‌پس‌ ‌از‌ انداختن‌

جلد 7 - صفحه 419

فَإِذا هِي‌َ ‌يعني‌ بمجرد القاء بناگاه‌ ‌آن‌ عصا ثعباني‌ شد ‌که‌ تمام‌ سحر سحره‌ ‌را‌ تلقف‌ بلعيد ‌که‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ جمله‌ معجزاتي‌ ظاهر شد: عصا ثعبان‌ شدن‌، بلعيدن‌ عصاها و ريسمانها و آنچه‌ سحره‌ آورده‌ بودند و برگشتن‌ بحال‌ عصائي‌ بدون‌ آنكه‌ بزرگ‌ ‌شده‌ ‌باشد‌ و نابود شدن‌ دستگاه‌ سحره‌.

ما يَأفِكُون‌َ افك‌ دروغي‌ ‌است‌ ‌که‌ بصورت‌ صدق‌ ‌است‌ و ‌هر‌ باطلي‌ ‌که‌ بصورت‌ حق‌ درآيد افك‌ ‌است‌ چنانچه‌ عصاهاي‌ سحره‌ و ريسمانهاي‌ ‌آنها‌ بصورت‌ حيوانات‌ و ساكن‌ ‌را‌ متحرك‌ نمايد جلوه‌ داده‌ بودند.

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 117)- در این هنگام که همه مردم به جنب و جوش افتاده بودند و غریو شادی از هر سو بلند بود و فرعون و اطرافیانش تبسم رضایت بخشی بر لب داشتند و برق شادی از چشمانشان می‌درخشید، وحی الهی به سراغ موسی (ع) آمد و او را فرمان به انداختن عصا داد، ناگهان صحنه بکلی دگرگون شد و رنگ از چهره‌ها پرید و تزلزل بر ارکان فرعون و یارانش افتاد، چنانکه قرآن می‌گوید: «و ما وحی به موسی کردیم که عصایت را بیفکن ناگهان (به صورت اژدهایی درآمد و) با دقت و سرعت، مارهای دروغین و وسائل قلابی ساحران را جمع کرد» (وَ أَوْحَیْنا إِلی مُوسی أَنْ أَلْقِ عَصاکَ فَإِذا هِیَ تَلْقَفُ ما یَأْفِکُونَ).

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی

منابع