اربد بن قیس

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
Icon-encycolopedia.jpg

این صفحه مدخلی از دائرة المعارف قرآن کریم است

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

اَربَد‌ بن قیس‌ بن جزء کلابى،[۱] از سران قبیله ‌بنى عامر[۲] و فردی جنگجو و شاعر[۳] بود. وى را برادر مادرى لبید، شاعر معروف دانسته‌اند.[۴] اربد، پیامبر اسلام صلى الله علیه وآله را دیدار کرد؛ ولى به بحث و جدل با ایشان پرداخت[۵] و براى مسلمان‌ شدن خود شرایطى قرار داد که پیامبر آن را نپذیرفت؛ از این ‌رو با همدستى عامر بن‌ طفیل، درصدد سوء قصد به جان پیامبر اکرم بر‌آمد که ناکام ماند و با نفرین پیامبر بر اثر صاعقه مُرد.[۶]

اربد در شأن نزول آیات

  1. گفته شده در سال نهم یا دهم هجرى،[۷] اربد بن قیس همراه گروهى از سران بنى‌عامر از ‌جمله عامر بن طفیل براى دیدار با رسول خدا صلى الله علیه وآله به مدینه رفت و چون پیامبر خواسته‌هاى آنان را در مقابل اسلام آوردن نپذیرفت به پیشنهاد عامر قصد کرد پیامبر اکرم را بکشد. عامر با مشغول کردن پیامبر به صحبت، این فرصت را به اربد داد تا از پشت سر، پیامبر را به قتل برساند؛ ولى هنگامى که دست به شمشیر برد، دستش از حرکت بازماند و قادر به انجام قصد سوء خود نشد. وى در پى نکوهش عامر[۸] بدو گفت: دو بار دست به قبضه شمشیر بردم؛ بار اول دیوارى آهنین در برابرم قرار گرفت و بار دوم، تو را در مقابل خود مشاهده کردم و از پیامبر اثرى ندیدم.[۹]

    به گفته برخى مفسران آیات ۱۰‌ـ‌۱۱ سوره رعد در پى این ماجرا نازل شد و پیامبر صلى الله علیه وآله را از توطئه آن‌ها آگاه ‌ساخت: «سَوَاء مِّنکم مَّنْ أَسَرَّ الْقَوْلَ وَمَن جَهَرَ بِهِ وَمَنْ هُوَ مُسْتَخْفٍ بِاللَّیلِ وَسَارِبٌ بِالنَّهَارِ * لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِّن بَینِ یدَیهِ وَمِنْ خَلْفِهِ یحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللّهِ...» (براى او) یکسان است: کسى از شما سخن (خود) را نهان ‌کند و کسى که آن را فاش گرداند و کسى که خویشتن را به شب پنهان دارد و در روز آشکارا حرکت کند. براى او فرشتگانى است که پى ‌در ‌پى او را به فرمان خدا از پیش رو و از پشت ‌سرش پاسدارى مى‌کنند. آیه ‌۱۴ سوره رعد نیز نازل شد: «لَهُ دَعْوَةُ الْحَقِّ وَالَّذِینَ یدْعُونَ مِن دُونِهِ لاَ یسْتَجِیبُونَ لَهُم بِشَیءٍ إِلاَّ کبَاسِطِ کفَّیهِ إِلَى الْمَاء لِیبْلُغَ فَاهُ وَمَا هُوَ بِبَالِغِهِ وَمَا دُعَاء الْکافِرِینَ إِلاَّ فِی ضَلاَلٍ» دعوت حق براى او است و کسانى‌ که جز او را مى‌خوانند، هیچ پاسخى به آنان نمى‌دهند مگر مانند کسى که دو دستش را به ‌سوى آب بگشاید تا (آب) به دهانش برسد، در ‌حالى ‌که به او نخواهد رسید و دعاى کافران جز بر هدر نباشد.

    با این همه، علامه طباطبایى داستان پیش گفته را در ذیل آیات نمى‌پذیرد. به اعتقاد وى اولا سیاق آیات نشانگر مکى بودن آن‌ها است و ثانیاً این داستان با سیاق آیات هماهنگى ندارد.[۱۰]

  2. برخى از مفسران، نزول آیه‌ ۱۳ سوره رعد را پس از نابودى اربد و اشاره به آن دانسته‌اند:[۱۱] «وَیرْسِلُ الصَّوَاعِقَ فَیصِیبُ بِهَا مَن یشَاء وَهُمْ یجَادِلُونَ فِی اللّهِ وَهُوَ شَدِیدُ الْمِحَالِ» و صاعقه‌ها را فرو مى‌فرستد و با آن‌ها هر که را بخواهد مورد اصابت قرار مى‌دهد؛ در ‌حالى ‌که آنان درباره خدا مجادله مى‌کنند و او سخت کیفر است».

    به گفته طبرى، اربد به ‌سوى عَذْبَه (منطقه‌اى نزدیک بصره)[۱۲] حرکت کرد تا براى نبرد با مسلمانان سپاهى فراهم آورد؛ ولى هنگامى که به منطقه رَقَمْ (محلى در مدینه)[۱۳] رسید، صاعقه‌اى بر سر او فرود آمد و او را کشت.[۱۴] ابن هشام کشته شدن او را پس از اهانت به ساحت مقدس پروردگار و در ‌حالى ‌که براى فروش شتر خود بیرون رفته بود،[۱۵] و ابوالفرج اصفهانى، پس از شنیدن آیاتى از سوره الرحمن از زبان برادرش لبید و اهانت به پروردگار دانسته‌اند.[۱۶]

  3. در نقل دیگرى آمده است: در پى پرسش اربد از پیامبر صلى الله علیه وآله درباره حقیقت خداوند و این ‌که آیا خدا از جنس طلا، نقره، آهن و یا چوب است، سوره اخلاص بر پیامبر صلى الله علیه وآله فرو فرستاده شد:[۱۷] «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ * اللَّهُ الصَّمَدُ * لَمْ یلِدْ وَلَمْ یولَدْ * وَلَمْ یکن لَّهُ کفُوًا أَحَدٌ»؛ بگو او خدایى یکتا است. خداى صمد، نه کسى را زاده و نه از کسى زاییده شده و هیچ همتایى ندارد.

پانویس

  1. جمهرة انساب العرب، ص‌ ۲۸۵.
  2. تاریخ یعقوبى، ج‌ ۲، ص‌ ۷۹.
  3. الاکمال، ج‌ ۱، ص‌ ۵۳؛ المؤتلف والمختلف، ص‌ ۲۹.
  4. الاغانى، ج ‌۱۷، ص‌ ۵۸.
  5. مجمع البیان، ج‌ ۶، ص‌ ۴۳۵.
  6. السیرة النبویه، ج‌ ۴، ص‌ ۵۶۸‌ـ‌۵۶۹؛ جامع البیان، مج‌ ۸، ج‌ ۱۳، ص‌ ۱۵۷‌ـ‌۱۵۸؛ اسدالغابه، ج‌ ۳، ص‌ ۱۲۵.
  7. المنتظم، ج ۲، ص ۴۴۷؛ تاریخ طبرى، ج ۲، ص‌ ۲۰۲.
  8. السیرة النبویه، ج‌ ۴، ص‌ ۵۶۸؛ جامع‌البیان، ج‌ ۸، ص‌ ۱۵۷‌ـ‌۱۵۸.
  9. مناقب، ج‌ ۱، ص‌ ۱۰۵.
  10. المیزان، ج‌ ۱۱، ص‌ ۳۳۰.
  11. جامع البیان، مج‌ ۸، ج‌ ۱۳، ص‌ ۱۶۶؛ مجمع البیان، ج‌ ۶، ص ‌۴۳۵.
  12. معجم البلدان، ج‌ ۴، ص‌ ۹۱؛ جامع‌البیان، مج‌ ۸، ج‌ ۱۳، ص ۱۵۸.
  13. معجم البلدان، ج ۳، ص‌ ۵۸.
  14. جامع البیان، مج‌ ۸، ج ‌۱۳، ص‌ ۱۵۸.
  15. السیرة النبویه، ج‌ ۴، ص‌ ۵۶۹.
  16. الاغانى، ج‌ ۱۷، ص‌ ۵۸‌ـ‌۵۹.
  17. مجمع البیان، ج‌ ۱۰، ص‌ ۸۵۹.

منابع