میرزا علی اکبر نوقانی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (صفحه‌ای جدید حاوی ' {{بخشی از یک کتاب}} '''منبع:''' تلخيص از كتاب گلشن ابرار، جلد 5، صفحه 330 '''نویسنده:''' ...' ایجاد کرد)
 
(اضافه کردن رده)
سطر ۳: سطر ۳:
  
 
'''نویسنده:''' محمدعلي رحيميان
 
'''نویسنده:''' محمدعلي رحيميان
 
==میرزا علی‌اکبر نوقانی==
 
  
 
'''ولادت'''
 
'''ولادت'''
سطر ۱۱۴: سطر ۱۱۲:
 
==پانویس ==
 
==پانویس ==
 
<references />
 
<references />
 +
[[رده:علمای قرن چهاردهم]]

نسخهٔ ‏۷ اوت ۲۰۱۲، ساعت ۰۴:۴۴

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon book.jpg

محتوای فعلی بخشی از یک کتاب متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

منبع: تلخيص از كتاب گلشن ابرار، جلد 5، صفحه 330

نویسنده: محمدعلي رحيميان

ولادت

میرزا علی اکبر نوقانی در سال 1300 هـ.ق در مشهد مقدس قدم به عرصه گیتی نهاد.

تبار

پدر وی، حاج میرزا موسی، از بزرگان و صالحان مشهد رضوی بود. چون ایشان مدتی در محله نوقان مشهد سکونت داشت، به «میرزای نوقانی» معروف شد؛ و نام خانوادگی وی نیز «میرزای نوقانی» است.

تحصیل

میرزای نوقانی تحصیلات خود را در حوزه علمیه مشهد شروع کرد، و تا 27 سالگی در آن جا از محضر استادان گرانقدری همچون میرزا عبدالجواد ادیب نیشابوری (متوفای 1344 هـ.ق)، که از استادان ادب در خراسان بود و همچنین از محضر عالم یگانه و متبحر در فقه و اصول، حاج شیخ حسنعلی تهرانی (متوفای 1325 هـ.ق) بهره‌مند شد و با فرزند استاد خود، میرزا علی آقا تهرانی هم درس و هم مباحثه بود.

از استادان دیگر وی مرحوم سید عباس شاهرودی (متوفای 1341 هـ.ق) است که وی نیز از دانشوران بزرگ و از زهاد و اهل معنای مشهد مقدس بوده است.

در نجف اشرف

میرزا علی اکبر در سال 1327 هـ.ق با اجازه پدر خود رهسپار نجف اشرف گردید و ذوق استعداد فراوان وی بهترین یاورش برای رسیدن به قله کمال شد. در نجف توفیق بهره‌مند شدن از محضر استادان بزرگ و عالمان آن سامان برایش فراهم گشت. خارج اصول را از محضر آخوند ملا محمدکاظم خراسانی (متوفای 1329 هـ.ق) و خارج فقه را از محضر سید محمدکاظم یزدی (متوفای 1337 هـ.ق) و شریعت اصفهانی (متوفای 1339 هـ.ق) بهره برد.

میرزای نوقانی در نجف اشرف با آیت الله سید عبدالهادی شیرازی، که بعدها از مراجع تقلید شیعه نیز گردید، رفیق و هم مباحثه شد و بعد از آمدن به ایران هم این رفاقت و دوستی ادامه یافت.[۱]

وی در پایان اقامت خود در نجف اشرف با اخذ اجازه اجتهاد از آیت الله العظمی میرزا محمدتقی شیرازی (متوفای 1338 هـ.ق) و آیت الله حاج شیخ عبدالله مازندرانی (متوفای 1330 هـ.ق) مهیای بازگشت به مشهد مقدس گشت.[۲]

میرزای نوقانی در سال 1330 هـ.ق به مشهد مقدس بازگشت و به ارشاد مردم و رد مخالفان پرداخت و پس از واگذار شدن تولیت «مدرسه نواب» به او، تعلیم و تربیت طلاب علوم دینی را وجهه همت خویش قرار داد.

تعلیم و تربیت

نوقانی پس از مراجعت از نجف اشرف تا پایان عمر ـ قریب به چهل سال ـ در مشهد اقامت گزید و به تدریس و تعلیم و تربیت طلاب اشتغال ورزید و بسیاری از دانشوران از محضر درس وی استفاده بردند. این عالم بزرگ، طلاب فاضل مدرسه نواب را ـ که وی متولی آن بود ـ برای ادامه تحصیل و رسیدن به آخرین مراحل علمی به حوزه‌های علمیه نجف و قم گسیل می‌داشت.

از آثار تربیت و تعلیم ایشان همین بس که مرجع عالی قدر جهان تشیع، حضرت آیت الله بروجردی می‌فرمودند: طلاب مدرسه نواب مشهد که برای تکمیل تحصیلات خود به حوزه قم آمده‌اند، از نظر مقدماتی (ادبیات) و دروس سطح بر سایر محصلین که در حوزه قم می باشند، برتری و مزیت دارند، و طلاب مدرسه نواب در حوزه علمیه قم چشم و چراغ آن حوزه هستند.[۳]

ویژگی های اخلاقی

میرزای نوقانی انسانی مؤمن، متعهد، اهل تهجد، خوش قریحه، شوخ طبع و مهربان بود. اندامی رشید و سیمایی پرنفوذ داشت و از صدایی رسا و چهره‌ای پرهیبت برخوردار بود. ساده زندگی می کرد و در مدت هفتاد سال عمر پربرکت خود از سهم امام استفاده نکرد. میرزا دارای خط خوش و زیبایی بود و با ارباب ادب آن روز خراسان معاشرت داشت. بیشتر روزهای تابستان را همراه خانواده یا دوستان خود در شاندیز، طرقبه، هاشم آباد، ابرده علیا یا ویرانی که از ییلاق های اطراف مشهدند، بسر می‌برد. وی برخی از مطالعات خود را در این محیط های طبیعی دنبال می کرد و اشعار نغزی می سرود و طبع خوشی داشت.[۴]

استاد محمدرضا حکیمی این گونه میرزا را می‌ستاید: مرحوم نوقانی هیبتی ویژه داشت که کوچک و بزرگ از او حساب می‌بردند و طلبه‌های او ساعی و درس خوان بودند. او خود همیشه با لباس بسیار تمیز ـ اگر چه از پارچه‌های کم‌بها ـ و شکوه خاصی حرکت می کرد. در زمستان و تابستان دیده نشد که عبا بر سر کشد. حتی در داخل منزل هم اغلب لباسش پوشیده و عمامه بر سر و عبا بر دوشش بود. همین گونه می خواست که طلبه‌ها تمیز و مرتب باشند. به میحط تحصیل بسیار اهمیت می‌داد و چون اهل ذوق و شعر بود، هر سال مبلغی قابل توجه به مصرف گلکاری باغچه‌های بزرگ مدرسه نواب می رسانید.

محیط مدرسه همیشه تمیز و باطراوت و سرسبز و پر از گل بود؛ به طوری که طلاب بقیه مدارس علمیه مشهد، اغلب عصرها به مدرسه نواب می‌آمدند و ضمن آشنایی با طلاب مدرسه و گفتگو و بحث از صفا و فضای مدرسه هم بهره‌مند می شدند. وی نسبت به علم «مناظره» و این که باید در مدرسه‌های علوم دینی، درسی شود و طلاب آداب مناظره را بیاموزند، بسیار ساعی بود و این امر را خیلی لازم می شمرد و خود مجالسی به این منظور تشکیل می داد هر منبری را نمی‌پسندید و به جز مراتب فضل بالا و ادبیات و داشتن علم کلام و معارف قرآنی، به آداب سخنوری، حتی طرز نشستن روی منبر و تکان دادن دست و امثال آن، حساسیت نشان می داد.

میرزا خود خطیبی بی مانند بود؛ دوست داشت همه وعاظ و منبری‌ها از وقار و متانت خاصی برخوردار باشند و از خواندن اشعار سست و بی معنی و عوام‌پسند، در مدح یا مرثیه امامان دین علیهم السلام به شدت پرهیز کنند. برای نشر معارف خالص قرآنی و اهل بیت علیهم السلام و مبانی علمی «مکتب معارفی خراسان» موقعیتی ضروری و خاص قائل بود. خلاصه انسانی بزرگ، بااخلاص، و مربیی تأثیرگذار بود. باید برنامه‌های او برای تربیت طلاب و وعاظ در همه حوزه‌ها سرمشق قرار گیرد.[۵]

مدیریت

میرزای نوقانی به نظم و انضباط توجه تام داشت و می‌کوشید این خصلت مهم و حیات آفرین را در حوزه علمیه مشهد احیا کند. او از عالمان انگشت شماری بود که در یکی از حساس‌ترین مقاطع تاریخ حوزه علمیه مشهد فرصت یافت و از این فرصت به خوبی و شایستگی بهره برد. او از دانشورانی بود که در زمان خفقان و اختناق رضاشاهی، حق پوشیدن لباس روحانیت را داشت. وی در آن زمان جزو کسانی بود که نظارت بر امور طلاب داشتند و از آنان امتحان می گرفتند. شمار طلابی که در جلسه‌های امتحانی آن زمان شرکت کردند و جوزا قبولی دریافت نمودند، 359 نفر بود.[۶]

تألیفات

  • 1. سه مقاله نوقانی.
  • 2. دو مقاله نوقانی.
  • 4. تعلیقه ای بر کفایه الاصول.

کتاب «سه مقاله» چاپ شده است و در رد یهود و نصارا و مذاهب مخترعه سیاسی است. این کتاب با بیانی شیوا و سبکی زیبا به صورت مناظره، اصول عقاید اسلامی را تبیین و شبهات معاندان و ادیان و مسالک سیاسی را رد کرده است. کتاب «دو مقاله» هم در رد مادیون و کمونیست‌ها نوشته شده است. این کتاب و «تعلیقه‌های نهج البلاغه» و «کفایه الاصول» هنوز چاپ نشده است.

خاطرات

الف) در سال 1363 هـ.ق که حضرت آیت الله العظمی حاج آقا حسین قمی، مرجع عالی قدر جهان تشیع، از عتبات عالیات به مشهد مقدس مسافرت کردند؛ چون اوضاع مدرسه علمیه نواب را مشوش دیدند، از میرزای نوقانی خواستند که تولیت مدرسه را قبول کنند، و در اداره مدرسه و موقوفات آن سعی جمیل مبذول دارند. وزارت فرهنگ و اوقاف هم از این وضع استقبال نمود و کلیه امور موقوفات مدرسه و امور مربوط به ترتیب و نظم تحصیل طلاب را هم به ایشان واگذار کرد.

میرزا با کسب اجازه از محضر آیت الله العظمی حاج آقا حسین قمی، و آیت الله العظمی حاج آقا حسین بروجردی (متوفای 1340 هـ.ش) و دریافت حکم از طرف آن دو مرجع دینی و همچنین با اجازه از محضر میرزا محمد مشهور به آقا زاده بزرگ (متوفای 1356 هـ.ق) اقدام به تصدی امور مدرسه و تربیت طلاب امور دینی نمود و تا پایان عمر ـ مدت شش سال و چند ماه ـ تولیت مدرسه علمیه نواب را بر عهده داشت. وی در این مدت مقرراتی برای مدرسه وضع کرد و اصولی برای تربیت طلاب در نظر گرفت که در تاریخ حوزه‌ها بی نظیر است.[۷]

حجت الاسلام حاج شیخ محمدعلی نوقانی نوه میرزا علی اکبر نوقانی درباره پدربزرگش می گوید: مرحوم میرزا بعد از قبول کردن تولیت مدرسه نواب، در دو جنبه تحول ایجاد نمود:

1. در موقوفات مدرسه که یازده پارچه ملک بزرگ بود و به علت بی توجهی، درآمد و عایدات چندانی نداشت؛ میرزا با تجدید نظر در این باره و تعیین اجاره‌های مناسب و وضع جدید برای موقوفات مدرسه و بالا بردن سطح درآمدها، اقدام به تعمیر اساسی مدرسه و بالا بردن سطح شهریه و حقوق طلاب مدرسه به میزان ده برابر شهریه مرسوم آن زمان است.

2. در امور تحصیل و تعلیم طلاب و جذب افراد مستعد به مدرسه نواب و تشویق های مادی و معنوی و برنامه امتحان طلاب ـ که تا آن زمان مرسوم نبود ـ اقدام نمود و طلاب فاضلی به حوزه‌های قم و نجف فرستاد. وی از اساتیدی همچون آیت الله میرزا مهدی اصفهانی (متوفای 1365 هـ.ق) و آیت الله شیخ هاشم قزوینی (متوفای 1339 هـ.ش) تقاضا کرد تا درس های خود را در مدرسه نواب برگزار کنند و خود نیز در مجلس درس آن‌ها شرکت می کرد و از محضر حاج میرزا احمد مدرسی (متوفای 1391 هـ.ق) برای اقامه نماز جماعت در مدرسه نواب دعوت نمود. خود نیز در آن جا تدریس داشت.[۸] مرحوم استاد، کاظم مدیر شانه‌چی می نویسد که نزد میرزا علی‌اکبر نوقانی بقیه کفایه را خواندیم.[۹]

بنا به نوشته استاد، محمدرضا حکیمی: او از پر و بال دادن به طلبه بی سواد و بی تقوا و روحانی تنبل و بی حاصل، به سختی پرهیز می کرد و می فرمود: طلبه به هر منظوری که درس می خواند، اگر چه برای منبر رفتن یا امامت جماعت یا مسأله گفتن، باید سطح (ادبیات و منطق و فقه و اصول) را به خوبی بخواند و کفایه را خوب بفهمد و امتحان بدهد، آن گاه وارد کار ترویج شود. برای منبر رفتن و واعظ شدن نیز مقرراتی داشت که اگر همواره مراعات می شد، این نابسامانی های دردناک در مواردی از منبرها و منبری‌ها دیگر مشاهده نمی گشت.[۱۰]

ب) میرزای نوقانی در طول مدت عمر خود از وجوه بریه و سهم امام دیناری صرف معاش خود و کسانش ننمود و با این که شرعاً مجاز در تصرف این قبیل وجوه بود، از حق مشروع خود به هیچ وجه استفاده نکرد. وی برای تأمین معاش خود از حق التولیه موقوفه جده‌اش ـ موسوم به گوهرشاد خانم ـ استفاده می کرد. طبق شرایط وقف نامه، تولیت آن با میرزای نوقانی و سپس با یگانه فرزند میرزا، آیت الله حاج میرزا مهدی نوقانی (متوفای 1413 هـ.ق) و بعد از ایشان، هم اکنون با فرزند وی حجت الاسلام حاج شیخ محمدعلی نوقانی است.

داستان دعای مستجاب میرزا شنیدنی است؛ ایشان هنگام بازگشت از نجف به حرم حضرت امام علی علیه السلام مشرف می شود و از مولای متقیان مدد می خواهد که معیشتی خداپسندانه داشته باشد و از دین، ابزاری برای دنیا نسازد.

وقتی به مشهد بازمی‌گردد، روزی به هنگام عبور از بازار، یکی از کسبه نوشته ای در اختیار ایشان قرار می دهد و می گوید: این وقف‌نامه را مجدالاطباء ـ پسرعموی شما ـ نزد من گرو گذاشته است. مروری به مضمون وقف نامه نشان می دهد که سهمی از روستای «سیس آباد» (مشهد) از املاک گوهرشاد خانم، دختر یوسف خان جلایر، مادر کلبعلی خان جلایر، جده مرحوم نوقانی، از سال 1210 هـ.ق وقف تعظیم شعایر اسلامی شده است و برابر آن وقف نامه، تولیت موقوفه با اصلح و اورع اولاد است.

میرزای نوقانی تنها کسی بود که در آن زمان می توانسته است تولیت موقوفه را ـ که دو سهم از بیست و چهار سهم قریه یاد شده واقع در بلوک تبادکان مشهد است ـ به عهده گیرد. آری داشتن راه ارتزاق درست و معیشت مستقل و عدم استفاده از سهم امام، از میرزای نوقانی یک انسان آزاده و متنفذ و آینده‌نگر ساخت.[۱۱]

ج) در زمان میرزای نوقانی، دو پسر بچه از سادات محترم در روستاهای مشهد مقدس مسموم غذایی شدند. آن ها را به بیمارستان شاه رضا (مشهد) می آورند؛ اما مسئول بیمارستان و دکترها این دو سید را نمی‌پذیرند و هر چه اصرار می کند پذیرفته نمی شود؛ تا این این دو پسر بچه در اثر مسمومیت از دنیا می روند و خبر به میرزای نوقانی می رسد. ایشان در یکی از منبرهای خود مسئولان بیمارستان را که بهایی مسلک بودند، سخت مورد اعتراض قرار می دهد و آن ها را تهدید می کند و چنان می خروشد که همه شنوندگان را ترس و هراس برمی‌دارد. حتی عالمان آن زمان به میرزا می گویند: چرا این قدر تند سخن گفتید، نکند برای شما ایجاب مزاحمت کنند![۱۲]

اقدامات سیاسی

میرزای نوقانی چنان که اهل دیانت بود، اهل سیاست نیز بود. ایشان دوره مشروطه را درک کرده بود و در محضر چهره‌های برجسته‌ای چون: آخوند خراسانی و میرزای دوم (شیرازی) شاگردی کرده بود، و از رویدادهای جامعه خود بی‌خبر نبود. پس از بازگشت از عتبات عالیات و اتمام تحصیل، حضور فعالی در صحنه سیاسی مشهد داشت. در جریان فاجعه خونین مسجد گوهرشاد (1314 هـ.ش) شرکت داشت.[۱۳]

مردم متدین مشهد و روستاهای اطراف به دستور عالمانی همچون مرجع عالی قدر حاج آقا حسین قمی، آقا سید یونس اردبیلی و میرزای نوقانی به عنوان اعتراض به «کشف حجاب» در مسجد جامع گوهرشاد تحصن کردند و با سخنرانی خطیب توانا، بهلول، حرف دل خود را بیان نمودند. بنابر نقل افراد مورد اعتماد، هر صنف و گروه از تاجران و غیره همراه روحانی محل خود به صورت راهپیمایی وارد مسجد گوهرشاد می شدند. در این واقع مرحوم نوقانی همراه سنف زرگرهای مشهد راهی مسجد گوهرشاد می شود و پس از درگیری و تیراندازه، مریدان میرزا او را از معرکه خارج می کنند.[۱۴]

در یادداشت‌های ایشان، درباره ماده تاریخ سقوط رضاخان (1361 هـ.ق شهریور 1320) چنین آمده است: تاریخ سرنگون شدن جاه پهلوی، خود نام نحس اوست، رضاشاه پهلوی (1361 هـ.ق) میرزا در برابر تفکرها و اندیشه‌های الحادی و بی دینی ایستاد. او انحلال فرهنگی جامعه را مصیبت بار می‌دانست. در میان یادداشت های خصوصی او نکاتی علیه «حزب ایران نو» به چشم می خورد. او فعالیت این حزب را به زیان مملکت می‌دید.

خود در این باره می نویسد: متجددین فاقد دین، دشمن بزرگ مملکت هستند، دشمن بزگ عساکر و قشون اسلامند به جهت آن که قشون وقتی بی عقیده شدند برای شش تومان مواجب کار نمی کنند. بعد از کشته شدن، «مادر وطن» به حال او چه فایده ای دارد. لامذهب بی علاقه به دیانت، وارد فلان حزب می شود برای پول و منفعت دنیا، چون عقیده ندارد! اگر کسی صد تومان اضافه به او داد، فوراً نقشه و مرام خود را عوض می کند؛ اما کسانی که مرام آن ها قرآن و مذهب اسلام است هرگز عوض نمی شوند.[۱۵]

سروده‌ها

میرزای نوقانی جانی سوخته و طبعی روان و ذوقی عارفانه ـ به معارف قرآنی ـ داشت. وی در اشعار خود، به «فقیر» تخلص می کرد. اشعارش متوجه مضامین معارفی و دینی بود. بخشی از اشعار ایشان در آخر کتاب «سه مقاله نوقانی» به چاپ رسیده است... میرزا اشعار جانسوزی در رثای امام حسین علیه السلام و یارانش سروده است.

در اواخر محرم 1346 هـ.ق مرحوم میرزا در یک مثنوی بلند، همه رویدادهای کربلا را همانند تابلوی تکان دهنده، به مانند یک هنرمند بزرگ به تصویر کشید. ابتدای آن مثنوی این است:

شوق دیدار خداوند ودود × شاه را بربود در بزم شهود

شد روان از خیمه سوی قتلگاه × هم عنانش بود خیل اشک و آه

شه به منزلگاه جانان می‌رود × یا زجسم زینبش جان می‌رود.

وفات

سرانجام پس از یک عمر خدمت به اسلام و مسلمانان میرزا علی‌اکبر نوقانی در شب دهم جمادی الاول 1370 هـ.ق مطابق با 28 بهمن ماه 1329 در اثر سکته قلبی دعوت حق را لبیک گفت و روحش بسرای جاوید شتافت، پیکرش پس از تشییع باشکوهی در پایین پای مبارک حضرت امام رضا علیه السلام «دارالسعاده» به خاک سپرده شد. و به آرزوی دیرینه خود که طی غزل ذیل سروده بود، نائل آمد.

پانویس

  1. دست نوشته نوه مرحوم نوقانی، حجت الاسلام حاج محمدعلی نوقانی.
  2. میرزای شیرازی از مراجع تقلید و فقیهان بزرگ عصر خود بود که فتوای تحریم تنباکوی ایشان معروف است: «الیوم استعمال تنباکو محاربه با امام زمان علیه السلام است.»، آیت الله العظمی شیخ عبدالله مازندرانی هم از فحول استادان نجف در زمان میرزا بود.
  3. احوال و اشعار نوقانی، عبدالحمید مولوی، ص 10.
  4. نگاه حوزه، سال دوم، شماره 15 و 16، ص 5.
  5. دست نوشته استاد محمدرضا حکیمی.
  6. نگاه حوزه، شماره 15 و 16.
  7. در احوال و اشعار نوقانی، ص 10.
  8. دست نوشته نوه مرحوم میرزای نوقانی.
  9. پژوهشی در فقه و حدیث، استاد کاظم مدیر شانه‌چی، ص 12.
  10. همان، ص 8.
  11. نگاه حوزه، شماره 15 و 16، ص 5.
  12. مصاحبه با نوه ایشان، حجت الاسلام حاج شیخ محمدعلی نوقانی.
  13. نگاه حوزه، شماره 15 و 16، ص 9.
  14. به نقل از آیت الله حاج سید جلیل حسینی، از عالمان مشهد مقدس.
  15. نگاه حوزه، شماره 15 و 16.