مصطفي ملكي تهراني: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (صفحه‌ای جدید حاوی ' {{بخشی از یک کتاب}} تنديس استقامت '''اشاره:''' «سعدآباد» محله‌اي از محلات شمال [[ت...' ایجاد کرد)
 
(آثار)
 
(۱۲ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
{{بخشی از یک کتاب}}
+
{{شناسنامه عالم
تنديس استقامت
+
||نام کامل = مصطفی ملکی
 +
||تصویر= [[پرونده:Mostafi-ma.GIF|240px]]
 +
||زادروز =  1310 شمسی
 +
|زادگاه = تهران
 +
|وفات =  1361 شمسی
 +
|مدفن = [[قم]]
 +
|اساتید =  [[آیت الله بروجردی|آیت الله بروجردی]]، [[امام خمینی]]،...
 +
|شاگردان =
 +
|آثار = نغمه‌های شورانگیز
 +
}}
 +
==دوران کودکی==
  
'''اشاره:'''
+
مصطفی دومین فرزند میرزا ابوالقاسم در سال ۱۳۱۰ ش. در تجریش پای به عرصه وجود گذاشت. دوران کودکی مصطفی با حکومت ظالمانه رضاخان بر ایران مصادف بود. او در کودکی، با همه وجودش ستم‌های حکومت ننگین را احساس می کرد. وی فریاد و ناله‌های مظلومان بیچاره ای، که همه اموال و زندگی خویش را از دست داده بودند، از اعماق دل و جان می شنید. تنفر شدید مصطفی از ستمگران جباری چون رضاخان و فرزندش، از همان کودکی آغاز و تا آخر عمر شریفش ادامه داشت.
  
«سعدآباد» محله‌اي از محلات شمال [[تهران]]، علاوه بر دارابودن مواهب طبيعي، خوش آب و هوا بودن و داشتن تابستاني خنك و زمستاني بسيار سرد، به علت وجود كاخ هاي زيبا و مجلل باقي مانده از رژيم ستم شاهي داراي شهرت بسزايي است.  
+
دوستان و آشنایان وی بر این عقیده بودند که طرز برخورد و صفات نیک او متفاوت با هم سن و سالانش بوده است. رفتار، گفتار و حرکات مصطفی در همان دوران نوجوانی منحصر به فرد بود. به طوری که بزرگترها به وی احترام می گذاشتند و به پدرش به جهت داشتن و تربیت چنین فرزندی تبریک و تهنیت می گفتند. او به خوبی آداب خرید و فروش را فراگرفته بود و در غیاب پدر به خوبی از عهده اداره مغازه برمی‌آمد.
 +
عشق به علم آموزی باعث شد که مصطفی در ایام فراغت، در مغازه، مجلات کهنه و یا کتاب‌های پدر را بخواند و به علت هوش سرشارش مطالب برجسته آن را به ذهن بسپارد. همین موضوع باعث شد پدر بزرگوارش به رغم نیاز شدید به وجود چنین فرزندی در محل کار، او را روانه مکتب‌خانه نماید.
  
پيش از ورود رضاخان، مردم اين محله همگي به دامداري و باغداري مي پرداختند؛ اما وقتي رضاخان وارد اين منطقه شد، با مشاهده موقعيت فوق العاده طبيعي، زيبايي، مرغوبيت اراضي كوهپايه اي و باغات ميوه، دستور اخراج ساكنان محله را صادر و نيز اراضي و باغات آنان را به زور تصاحب نمود. از جمله اهالي رانده شده از اين منطقه آقا ميرزا ابوالقاسم، پدر گرامي حضرت حجة الاسلام والمسلمين حاج شيخ مصطفي ملكي است كه پس از اخراج به ناچار در محله «تجريش» سكنا گزيدند.
+
==تحصیلات حوزوی==
  
ميرزا ابوالقاسم مردي شريف، متدين، شب زنده‌دار و در ميان اهالي خوشنام و مورد احترام همگان بود. او مرد عيالواري بود و به شغل شيريني‌پزي اشتغال داشت. وي از اين راه امرار معاش مي كرد و به هم نوعان ستم ديده نيز كمك مي نمود.
+
'''<I>الف) تحصیلات در تهران:</I>'''
  
'''دوران كودكي'''
+
حجة الاسلام ملکی بعد از آن که تحصیل در مدارس فرهنگ را تا مقطع سوم دبیرستان به صورت متفرقه و با موفقیت، پشت سرگذاشت، شوق وافری به فراگیری [[علوم اسلامی|علوم اسلامی]] پیدا کرد، بنابراین تصمیم گرفت که به تحصیل علوم دینی بپردازد. این تصمیم او همزمان شد با ورود عالم ربانی و فقیه اخلاقی حضرت آیت الله حاج شیخ علی اکبر نهاوندی (متوفای ۱۳۶۹ ق) به [[تهران]].
 +
ملکی از این فرصت استفاده کرد و آن را غنیمت شمرد. وی و دوستانش رهسپار محضر این عالم نورانی گردیدند و مشتاقانه در محضر درسی و اخلاقی وی تلمذ می کردند. شاید دومین چهره تأثیرگذار در وجود آقای ملکی را بتوان مرحوم آیت الله نهاوندی دانست. او در سال های ۱۳۲۷ یا ۱۳۲۸ ش. مسیر نسبتاً طولانی و بیابانی تجریش تا چیدز را هر روزه برای فراگیری علم با پای پیاده طی می کرد.
  
مصطفي دومين فرزند پسر ميرزا ابوالقاسم در سال 1310 ش. در خانه باصفا و نوراني وي در تجريش پاي به عرصه وجود گذاشت. دوران كودكي مصطفي با حكومت ظالمانه رضاخان قلدر بر ايران مصادف بود. او در كودكي، با همه وجودش ستم‌هاي حكومت ننگين را احساس مي كرد. وي فرياد و ناله‌هاي مظلومان بيچاره اي، كه همه اموال و زندگي خويش را از دست داده بودند، از اعماق دل و جان مي شنيد. تنفر شديد مصطفي از ستمگران جباري چون رضاخان و فرزندش، از همان كودكي آغاز و تا آخر عمر شريفش ادامه داشت.
+
آن طور که دوستانش تعریف می کنند در سال های اول حدود ۳۰ نفر بودند که در درس مرحوم نهاوندی شرکت می کردند و در سال های ۱۳۲۹ و ۱۳۳۰ ش. در آخرین روزها، تنها یک نفر این مسیر را در سرمای سخت زمستان طی می کرد و او هم کسی نبود جز مرحوم آقای ملکی. وی تحت تأثیر جاذبه شدید شخصیت والا، [[زهد]] و تقوای مرحوم نهاوندی بود و هماره از او به عنوان یکی از بزرگترین عالمان [[شیعه]] یاد می نمود. مرحوم نهاوندی هم، چون آقای ملکی را جوانی روشن، آگاه و علاقمند به فراگیری علوم و معارف مشاهده می کرد، همواره وی را به فراگیری علم و در کنار آن تحلیل و بررسی اوضاع و مسائل زمان تشویق می نمود. همین تشویق های مکرر استاد، باعث گردید که مرحوم ملکی بدون ترس و واهمه به دفاع از [[آيت الله کاشانی|آیت الله کاشانی]] به مبارزه برخیزد. مرحوم ملکی در این ایام از فعالان سیاسی بشمار می رفت.<ref> شرح حال عالم مبارز مصطفی ملکی، نوشته عباس ملکی.</ref>
  
دوران كودكي و حتي نوجواني مصطفي همواره با رنج، تلاش، كار و مجاهدت همراه بوده است. او به جهت كمك به پدر بزرگوارش براي تأمين مخارج و نيازمندي‌ هاي سنگين خانواده، در همان مغازه شيريني پزي كار مي كرد. او علاوه بر اين كه در محل كار پدر شاگردي زبردست و مشاوري امين بود، نيز [[صداقت]]، جوانمردي و آداب معاشرت اجتماعي و... را عملاً از پدر متدين خويش مي آموخت.
+
'''<I>ب) تحصیل در حوزه علمیه قم:</I>'''
  
دوستان و آشنايان وي بر اين عقيده بودند كه طرز برخورد و صفات نيك او متفاوت با هم سن و سالانش بوده است. رفتار، گفتار و حركات مصطفي در همان دوران نوجواني منحصر به فرد بود. به طوري كه بزرگترها به وي احترام مي گذاشتند و به پدرش به جهت داشتن و تربيت چنين فرزندي تبريك و تهنيت مي گفتند. او به خوبي آداب خريد و فروش را فراگرفته بود و در غياب پدر به خوبي از عهده اداره مغازه برمي‌آمد.
+
حجة الاسلام ملکی که از فعالان سیاسی و از ارادتمندان آیت الله کاشانی در منطقه شمیرانات است، رژیم پس از کودتای ننگین ۲۸ مرداد، دستگیری آزادی خواهان و رهبران را سرلوحه کار خود قرار داد. حکومت کودتا در شمیران برای دستگیری مرحوم ملکی و دیگر دوستانش نیروهای خود را بسیج نمود و چندبار به خانه پدری او هجوم برد. اما نتوانستند او را دستگیر نمایند. ایشان که وضع را این چنین دید برای فرار از دست مأموران به [[قم]] هجرت نمود و موقعیت مناسبی برای ادامه تحصیل در علوم اسلامی پیدا کرد.
  
عشق به علم آموزي باعث شد كه مصطفي در ايام فراغت، در مغازه، مجلات كهنه و يا كتاب‌هاي پدر را بخواند و به علت هوش سرشارش مطالب برجسته آن را به ذهن بسپارد. همين موضوع باعث شد پدر بزرگوارش به رغم نياز شديد به وجود چنين فرزندي در محل كار، او را روانه مكتب‌خانه نمايد.
+
==استادان==
  
آقا مصطفي [[قرآن]] و برخي از كتاب هاي متداول را نزد مردي وارسته و روشنفكر به نام «حاج آقا محمد فرهمند» در محل صحن امامزاده صالح تجريش فراگرفت. از آنجا كه حاج آقا فرهمند مردي آزاده و مبارز بود و زمينه مساعد براي فعاليت هاي بيشتر ديني در اين جلسه فراهم بود، مرحوم آقا مصطفي علاوه بر فراگيري معارف و [[احكام]] از مسائل سياسي روز نيز كاملاً آگاه مي شد. و خصوصاً تحليل هاي سياسي استاد براي وي بسيار جالب و شيرين بود و از طريق همين استاد وارسته بود كه وي با تشكيلاتي به نام «نور دانش» آشنا و ارتباط پيدا كرد. هدف كلي تشكيلات نور دانش بسط و گسترش [[فرهنگ اسلامی]] در تمام نقاط ايران و بلكه جهان بود. مرحوم ملكي به دليل ذوق هنري با نوشتن مقالات ديني و سرودن اشعار مذهبي خدمت شاياني نموده است. تشكيلات نور دانش در دو مجله «ماهانه و سالانه» با نام نور دانش اقدام به چاپ مقالات و اشعار آقاي ملكي مي نموده است. در يك كلمه مرحوم ملكي نوجواني پرشور، فعال، انقلابي، داراي انگيزه والاي مذهبي و اراده قوي در ميان همقطاران خويش و بلكه برتر از آنان بوده است. ملكي در دوران نوجواني در ايام [[محرم]] و عزاي سالار شهيدان به سرودن اشعاري انقلابي و پرمحتوا مبادرت ورزيد كه در دسته‌هاي عزاداري مورد استفاده همگان قرار مي گرفت.
+
استادان حجة الاسلام ملکی عبارتند از آیات بزرگوار:
  
درباره معرفي استاد فرهمند و اشعارش كه در دوران نوجواني در آقاي ملكي تأثيرگذار بوده اين چنين مي خوانيم: چهل سال پيش در پس كوچه‌اي در تجريش، در خانه‌اي محقر و كوچك در يك اتاق، آن خانه فقط يك اتاق داشت. آن كوچه، آن خانه و آن اتاق در سيل حوادث روزگار (سيل شميران) از جا كنده شد و با آب رفت. در آن اتاق، پيرمردي (زنده ياد حاج آقا فرهمند) كلاس قرآني داشت. پيرمرد، كودكان را از كوچه‌ها جمع مي كرد. خنده و زباني خوش داشت و آب نباتي در جيبش و در آن اتاق كوچك «[[قرآن]]» مي آموخت.
+
*۱- [[شهيد مفتح|شهید دکتر مفتح]]، آقای ملکی منظومه را نزد ایشان آموخت.
  
وي در ماه [[محرم]] جامه‌هاي سياه به تن مي كرد، با يقه‌هاي بسته و آستين بلند دكمه‌دار و بچه ها را در دو صف، مرتب مي كرد؛ بدون هيچ آرايش صحنه؛ نه سنجي، نه زنجيري و نه علامتي.... پيشاپيش كودكان پرچم سياهي بود كه در دو طرف آن، دسته اي چوبي داشت و حمل آن به عهده كودكان بزرگ بود. روي پرچم، دو جمله عربي بود و با كلمه هايي درشت‌تر در وسط عبارتي با عنوان «هيئت نوباوه گان تجريش».
+
*۲- [[امام موسی صدر|امام موسی صدر]]، که ملکی «[[قواعد الأحکام (کتاب)|قوانین]]» [[میرزای قمی|میرزای قمی]] را نزد وی فراگرفته است.
  
كودكان هيچ حركتي نبايد مي كردند. مثلاً دستي بر سر بكوبند و يا برسينه؛ بلكه دست‌ها آرام در دو طرف بدن و جمع كودكان از ابتداي صف تا آخر صف، دو دسته بودند كه دسته اول مي خواندند:
+
*۳- میرزا جواد تبریزی، استاد [[اللمعة الدمشقیة (کتاب)|لمعه]] آقای ملکی بود.
  
حسين از بهر [[حق]] و داد و آزادي ز كف جان داد × جوانان عزيزش را براي حفظ [[قرآن]] داد
+
*۴- میرزا مصطفی صادقی، که استاد [[مکاسب (کتاب)|مکاسب]] شخصیت مورد نظر این نوشتار است.
  
و دسته دوم مي گفتند:
+
*۵- میرزا علی مشکینی استاد مکاسب (بیع).
  
ز هستي دست خود شست و نشد تسليم زور و زر × عجب درس فداكاري به ما شاه شهيدان داد
+
*۶- آیت الله مشکینی، که آقای ملکی رسائل، قسمت قطع و ظن و تعادل و تراجیح را نزد ایشان تحصیل کرده‌اند.
  
كودكان با آواي عاشقانه و غم انگيز خويش، در ميان آن همه شكوه و عظمت هيئت‌ها و دسته‌هاي زنجيرزني و سينه زني با عَلَم‌ها و كتل‌هايشان، در هر جا كه وارد مي شدند، شور عجيبي برپا مي كردند. طنين صداي پاك هيئت نوباوه‌گان و زنگ صداي كلمات «حق»، «داد»، «آزادي»، «زور»، «زر»، «درس فداكاري» و «شاه شهيدان» چونان رگبار مسلسلي در سال هاي اختناق بود كه باعث گرديد، هر ساله عمله‌ها و نوكران شاه مانع حركت اين دسته كوچك و ساده نوباوه گان تجريش شوند و كلانتري از حاج آقا فرهمند تعهد مي گرفت كه هيئت نوباوه‌گان را به تكيه‌ها نياورد. بعدها دانستيم كه اشعاري از اين دست از سروده‌هاي زنده ياد حجة الاسلام والمسلمين حاج شيخ مصطفي ملكي بود كه در آن سال ها جوان بود و هنوز در كسوت روحانيت وارد نشده بود.<ref> روزنامه ابرار، مقاله آقاي منصور ملكي در رثاي [[سيدالشهداء]]، 7 مرداد سال 1369 ش.</ref>
+
*۷- [[آیت الله محمد فاضل لنكرانی|فاضل لنکرانی]]، که استاد بخشی از رسائل آقای ملکی بود.
  
'''تحصيلات حوزوي'''
+
*۸- آقا میرزا محمدمجاهدی تبریزی استاد [[کفاية الاصول (کتاب)|کفایة الاصول]].
  
تحصيلات علوم حوزوي آقاي ملكي را مي توان اين گونه تقسيم كرد:
+
*۹- [[آیت الله بروجردی|حاج آقا حسین طباطبایی بروجردی]] (متوفای ۱۳۸۰ ق) ملکی به مدت چهار سال در درس [[فقه]] ایشان حاضر شدند.
  
* الف) تحصيل در تهران.
+
*۱۰- [[امام خمینی]] قدس سره استاد [[اصول فقه‌‌‌‌|اصول]] حجة الاسلام ملکی به مدت ۸ سال.
  
* ب) تحصيل در حوزه علميه قم.
+
*۱۱- حاج [[سید محمدرضا موسوی گلپایگانی|سید محمدرضا گلپایگانی]] بعد از تبعید حضرت امام به مدت دو سال استاد آقای ملکی بوده‌اند.
  
'''<I>الف) تحصيلات در تهران:</I>'''
+
*۱۲- علامه [[سید محمدحسین طباطبایی|سید محمدحسین طباطبایی]] که استاد [[تفسیر قرآن|تفسیر]] حجة الاسلام ملکی بوده‌اند.
  
حجة الاسلام ملكي بعد از آن كه تحصيل در مدارس فرهنگ را تا مقطع سوم دبيرستان به صورت متفرقه و با موفقيت، پشت سرگذاشت، شوق وافري به فراگيري علوم اسلامي پيدا كرد، بنابراين تصميم گرفت كه به تحصيل علوم ديني بپردازد. اين تصميم او همزمان شد با ورود عالم رباني و فقيه اخلاقي حضرت آيت الله حاج شيخ علي اكبر نهاوندي (متوفاي 1369 ق) به تهران و سكونت وي در محله «چيدز» در همجواري تجريش.
+
*۱۳- حاج آقا حسین فاطمی که حجة الاسلام ملکی هر هفته شب های پنج شنبه و جمعه در درس [[اخلاق]] ایشان شرکت می کردند.<ref> مصاحبه با حضرت حجة الاسلام والمسلمین آقای حاج شیخ قنبر مشفق مدیر حوزه علمیه لاهیجان </ref>
  
ملكي از اين فرصت استفاده كرد و آن را غنيمت شمرد. وي و دوستانش رهسپار محضر اين عالم نوراني گرديدند و مشتاقانه در محضر درسي و اخلاقي وي تلمذ مي كردند. شايد دومين چهره تأثيرگذار در وجود آقاي ملكي را بتوان مرحوم آيت الله نهاوندي دانست. او در سال هاي 1327 يا 1328 ش. مسير نسبتاً طولاني و بياباني تجريش تا چيدز را هر روزه براي فراگيري علم با پاي پياده طي مي كرد.
+
==ویژگی های اخلاقی==
  
آن طور كه دوستانش تعريف مي كنند در سال هاي اول حدود 30 نفر بودند كه در درس مرحوم نهاوندي شركت مي كردند و در سال هاي 1329 و 1330 ش. در آخرين روزها، تنها يك نفر اين مسير را در سرماي سخت زمستان طي مي كرد و او هم كسي نبود جز مرحوم آقاي ملكي. وي تحت تأثير جاذبه شديد شخصيت والا، [[زهد]] و تقواي مرحوم نهاوندي بود و هماره از او به عنوان يكي از بزرگترين عالمان [[شيعه]] ياد مي نمود. مرحوم نهاوندي هم، چون آقاي ملكي را جواني روشن، آگاه و علاقمند به فراگيري علوم و معارف مشاهده مي كرد، همواره وي را به فراگيري علم و در كنار آن تحليل و بررسي اوضاع و مسائل زمان تشويق مي نمود. همين تشويق هاي مكرر استاد، باعث گرديد كه مرحوم ملكي بدون ترس و واهمه به دفاع از آيت الله كاشاني به مبارزه برخيزد. مرحوم ملكي در اين ايام از فعالان سياسي بشمار مي رفت.<ref> شرح حال عالم مبارز مصطفي ملكي، نوشته عباس ملكي.</ref>
+
'''<I>۱- تقوا:</I>'''
  
'''<I>ب) تحصيل در حوزه علميه قم:</I>'''
+
مرحوم آقای ملکی به اعتقاد دوستان و همرزمانش دارای [[تقوا|تقوای]] عملی بود. رفتار و گفتار و پندار خویش را تحت کنترل داشت. حجة الاسلام والمسلمین آقای حاج شیخ قنبر مشفق، مدیر [[حوزه علمیه]] لاهیجان که سالیان متمادی با آقای ملکی هم دوره و هم بحث بودند در این باره می فرماید: آقای ملکی دارای با ارزشمندترین و نفیس ترین سرمایه معنوی یعنی تقوا بود. او تقوای عملی داشت. این جانب قریب به ۲۰ سال با ایشان از جلد دوم لمعه تا خارج فقه و اصول هم بحث بودم. در این مدت طولانی کوچکترین رفتار و گفتار غیراخلاقی و غیرشرعی از ایشان مشاهده نکردم. وی خداترس بود، کلام لغو و دور از ادب اسلامی و حتی ادب عرفی از ایشان ندیدم. او مراقبت عملی داشت.<ref> مصاحبه با حضرت حجة الاسلام والمسلمین آقای حاج شیخ قنبر مشفق مدیر حوزه علمیه لاهیجان.</ref>
  
حجة الاسلام ملكي كه از فعالان سياسي و از ارادتمندان آيت الله كاشاني در منطقه شميرانات است، رژيم پس از كودتاي ننگين 28 مرداد، دستگيري آزادي خواهان و رهبران را سرلوحه كار خود قرار داد. حكومت كودتا در شميران براي دستگيري مرحوم ملكي و ديگر دوستانش نيروهاي خود را بسيج نمود و چندبار به خانه پدري او هجوم برد. اما نتوانستند او را دستگير نمايند. ايشان كه وضع را اين چنين ديد براي فرار از دست مأموران به [[قم]] هجرت نمود و موقعيت مناسبي براي ادامه تحصيل در علوم اسلامي پيدا كرد.
+
'''<I>۲- زهد و وارستگی:</I>'''
  
'''استادان'''
+
آقای ملکی در منطقه مرفه نشین شمیران، هیچگاه ساده زیستی را از دست نداد. وی زندگی متعارف طلبگی را هیچگاه ترک نکرد و به رغم بر عهده گرفتن مسئولیت کمیته انقلاب اسلامی شمیرانات و داشتن نفوذ اجتماعی در میان مردم و با توجه به این که وجوهات فراوانی به دستش می رسید به زی طلبگی خویش مباهات می کرد. او هیچ وقت از حد [[اعتدال]]؛ نه تنها خارج نشد، بلکه همواره سطح زندگی ایشان از اقشار متوسط جامعه پایین‌تر بود، لذا هر کس به حضورش می رسید علاقه و ارادتش به او بیشتر می شد. او واقعاً نسبت به دنیا بی اعتنا بود. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی وی در جواب کسانی که ایشان را به مال اندوزی تشویق می کردند گفت: اگر می خواستم پول جمع کنم در زمان محمدرضا شاه می توانستم یک کامیون پول جمع کنم».<ref> مصاحبه با حضرت حجة الاسلام والمسلمین آقای حاج مسلم سلطان محمدی از فضلای مقیم حوزه علمیه قم.</ref> آری، آقای ملکی، مصداق بارز [[حدیث]] شریف «کونوا دعاة الناس بالخیر بغیر السنتکم»<ref> [[اصول کافی]]، کلینی، ج ۲، ص ۱۰۵.</ref> بود. وی مردم را با عمل و اخلاق نیکوی خویش دعوت به خیر و صلاح می کرد.
  
استادان حجة الاسلام ملكي عبارتند از آيات بزرگوار:
+
'''<I>۳- بزرگواری:</I>'''
  
* 1- شهيد دكتر مفتح، آقاي ملكي منظومه را نزد ايشان آموخت.
+
وی هیچگاه در دوران تحصیل از شهریه حوزه استفاده نکرد، با این که وابسته به بیت بزرگانی چون آیت الله فاضل لنکرانی بود و بزرگان حوزه به وی عنایت داشتند، باز هم از دریافت وجوه خودداری می کرد و معتقد بود انسان می تواند با استفاده نکردن از سهم مبارک حق بندگی خدا را خوب انجام دهد.<ref> حجة الاسلام سلطان محمدی.</ref>
  
* 2- امام موسي صدر، كه ملكي قوانين ميرزاي قمي را نزد وي فراگرفته است.
+
'''<I>۴- طرز برخورد با ارباب رجوع:</I>'''
  
* 3- ميرزا جواد تبريزي، استاد لمعه آقاي ملكي بود.
+
آقای ملکی، انسانی خوش برخورد، خوش مجلس و شیرین سخن بود. آداب اجتماعی او با مردم چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب که ریاست کمیته انقلاب اسلامی شمیرانات را به عهده داشت، فوق العاده با اهمیت است. وی با مردم برخوردی در شأن آنان داشت و هیچ وقت به بهانه کمی وقت از مردم جدا نشد و با عالمان و بزرگان تهران برخوردی مناسب و رفتاری متین داشت و احترام خاصی برای آن ها در نظر می گرفت. هیچ وقت دانسته و یا ندانسته عظمت و شهرتش عامل تحقیر دیگران نمی شد. رفتار حجة الاسلام ملکی در سمت کمیته انقلاب اسلامی با مردم، خصوصاً در شمیرانات که اغلب پولداران و ثروتمندان جامعه و حتی بسیاری از طاغوتیان در آن جا سکونت دارند، باعث رأفت و توجه عمیق آنان به [[دین اسلام]] و مایه جذب و خوشبینی آنان به انقلاب اسلامی می شد. اهل کینه و انتقام نبود و از غرض ورزی به دور بود. خصوصاً با مردم مؤمن منطقه و جوانان برومند انقلابی برخوردی متواضعانه و با اهل منزل و خانواده رفتاری دوستانه و عاطفی داشت.  
  
* 4- ميرزا مصطفي صادقي، كه استاد مكاسب شخصيت مورد نظر اين نوشتار است.
+
شهید علیرضا ملکی درباره اوصاف عملی پدر بزرگوارش این گونه می نویسد: او با چهره باز و خندان هر روز صبح در کمیته انقلاب اسلامی منطقه یک تهران حاضر می شد و تا قبل از اذان ظهر در آن اتاق کوچک ساده به کار خویش می پرداخت. درب اتاقش به روی همه باز بود و هنگام حضور ارباب رجوع از پشت میز بلند می شد و از آن ها استقبال می کرد و کار آن ها را تا اندازه ای که در توان و قدرت وی بود انجام می داد. وی هیچ گاه نخواست که عنوان و یا لقبی به او بدهند و بسیار ناراحت و آزرده از این که افرادی از روی صداقت و علاقه در هنگام ورود او به مجلس و محفلی سخن گوینده را قطع می کنند. هرگاه که به مجلسی وارد می شد هر جا که مکانی برای نشستن پیدا می کرد، می نشست و علاقه داشت که در بین مردم بنشیند.<ref> «به یاد می آوردند او را» مقاله شهید علیرضا ملکی.</ref>
  
* 5- ميرزا علي مشكيني استاد مكاسب (بيع).
+
'''<I>۵- معلم عملی اخلاق:</I>'''
  
* 6- آيت الله مشكيني، كه آقاي ملكي رسائل، قسمت قطع و ظن و تعادل و تراجيح را نزد ايشان تحصيل كرده‌اند.
+
آیت الله نور مفیدی دامت برکاته می گوید: آقای ملکی در کارهای منزل، حتی در شستن ظروف به خانواده اش کمک می کرد. بعد از انقلاب که به خاطر مسائل امنیتی با برادران پاسدار به منزل ایشان رفت و آمد می کردیم، خودش در پهن کردن و برچیدن سفره، اقدام می کرد. زندگی او یک مجموعه مدون [[اخلاق]] است و اگر در زوایای حرکت او دقیق شویم، همه چیز در مورد این معلم عملی اخلاق به دست ما می‌آید. او طبق فرمایش [[امامان معصوم]] علیهم السلام که فرموده‌اند: «کونوا دعاة الناس بغیر السنتکم»، مردم را با عمل خویش به [[اسلام]] دعوت می کرد. وی بسیار صمیمانه و با روی خوش و گرم، با محافظان صحبت می کرد و در عین سادگی خیلی باصفا بود و برخوردی کریمانه داشت.<ref> مصاحبه با حضرت آیت الله حاج سید کاظم نورمفیدی، نماینده ولی فقیه در استان گیلان و امام جمعه محترم گرگان.</ref>
  
* 7- فاضل لنكراني، كه استاد بخشي از رسائل آقاي ملكي بود.
+
یکی از دوستان وی در این باره می گوید: آقای ملکی نسبت به خانواده‌اش احترام فوق العاده ای ابراز می داشت. غروب ها که این جانب و آقایان محترم حاج آقا مشفق، حاج سید احمد نجفی لاهیجانی و حاج سید علی اصغر هاشمی چیذری در مسجد امام مباحثه می کردیم. بعد از اتمام مباحثه، ایشان برای نماز در مسجد امام نمی ماند و فوراً به خانه برمی‌گشت و می فرمود: اهل خانه مان تنها هستند، دل آن ها تنگ می شود و باید بروم تا آن ها از تنهایی و نگرانی بیرون آیند. چیزی که خیلی ها بدان توجه ندارند و یا نسبت به آن بی اعتنا یا کم اعتناء هستند».<ref> حجة الاسلام سلطان محمدی.</ref>
  
* 8- آقا ميرزا محمدمجاهدي تبريزي استاد كفاية الاصول.
+
'''<I>۶- شب زنده داری:</I>'''
  
* 9- حاج آقا حسين طباطبايي بروجردي (متوفاي 1380 ق) ملكي به مدت چهار سال در درس [[فقه]] ايشان حاضر شدند.
+
رمز موفقیت و سعادت مردان بزرگ الهی در کنار تلاش و همت فوق العاده، ارتباط با خدای سبحان است. مرحوم ملکی ساعتی را در شب، به دور از هیاهوی مادی و مشکلات فراوان دنیوی با خدای خویش خلوت کرده و به راز و نیاز می پرداخت. شهید علیرضا ملکی می نویسد: «نمازهای شب، توسل ها، دعاهای عارفانه و نذرهای بدون انقطاع وی، که همیشه گره گشای همه کارهای او بود، گرچه بر همگان روشن نبود؛ ولی خانواده آن مرحوم تا حدی شاهد عبودیت، [[زهد]] و پارسایی وی بودند».<ref> مقاله شهید علیرضا ملکی.</ref>
  
* 10- [[امام خمینی]] قدس سره استاد اصول حجة الاسلام ملكي به مدت 8 سال.
+
'''''۷- خدمت کردن به مردم'''''
  
* 11- حاج سيد محمدرضا گلپايگاني بعد از تبعيد حضرت امام به مدت دو سال استاد آقاي ملكي بوده‌اند.
+
آقای ملکی قدس سره اهل خدمت بود و خدمت به خلق را بزرگترین [[عبادت]] الهی می دانست. وی در راه خدمت به محرومان و نیازمندان جامعه، هیچ کوتاهی نداشت؛ با تمام توان خویش در رفع نیازهای نیازمندان اقدام می کرد. وجود این روحانی وارسته در منطقه شمیرانات پناهگاه محرومان بود. فرزند بزرگوارش شهید علیرضا ملکی در این باره می نویسد: دوستانی که با او به مسافرت رفته‌اند، می دانند که مسافرت با او از چه صفا و صمیمیتی برخوردار است و او چقدر موجبات راحتی، آسایش و خوشحالی همسفرانش را با طبخ غذا و آماده کردن آن و با سخنان شیرین و دلچسب فراهم می نمود. او از همه افرادی که به این انقلاب و اسلام خدمت کرده و می کنند تمجید و تحسین می نمود و در این راه از هیچ برچسبی نمی هراسید. خدمات گوناگون تبلیغی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی فراوانی نیز از معظم له به یادگار مانده است و خدمت به [[اسلام]] و انقلاب اسلامی در سرلوحه همه امور زندگانی اوست.
  
* 12- علامه سيد محمدحسين طباطبايي كه استاد تفسير حجة الاسلام ملكي بوده‌اند.
+
==آثار==
  
* 13- حاج آقا حسين فاطمي كه حجة الاسلام ملكي هر هفته شب هاي پنج شنبه و جمعه در درس [[اخلاق]] ايشان شركت مي كردند.<ref>و <ref> مصاحبه با حضرت حجة الاسلام والمسلمين آقاي حاج شيخ قنبر مشفق مدير حوزه علميه لاهيجان.</ref>. مصاحبه با حضرت حجة الاسلام والمسلمين آقاي حاج شيخ قنبر مشفق مدير حوزه علميه لاهيجان.</ref>
+
از حضرت آقا، نوشته‌ها و اشعاری بر جای مانده است که مربوط به دوره‌های مختلف زندگی او است. نوشته‌های او به پنج دسته تقسیم می‌شوند
 +
# یادداشت‌های روزانه [[پرونده:Naqmeh.jpg|thumb|left|نغمه‌های شورانگیز: برگزیدۀ دیوان - یکی از آثار آیت الله ملکی]]
 +
# نامه‌ها
 +
# نوشته‌های دینی
 +
# نوشته‌های درسی
 +
# نوشته‌های ذوقی
  
'''كمالات اخلاقي و نفساني'''
+
*نوشته‌های ذوقی و یادداشت‌های روزمره، از نظر تاریخی، در مقایسه با سایر نوشته‌ها، قدیمی‌ترند و متعلق به دوره‌ای هستند که او تحصیل در مدرسه را رها کرده، به کار در دکان قنادی پرداخت.
  
'''<I>1- تقوا:</I>'''
+
*در "نوشته‌های دینی"، که گاه رنگی اجتماعی و انقلابی به خود می‌گیرند، نویسنده به توصیف و توضیح یک مسئلۀ اعتقادی می‌پردازد. اغلب این نوشته‌ها با قیام [[امام حسین]] (علیه السلام) و گاه مسئلۀ روزه‎داری و ماه رمضان ارتباط یافته‌اند و نویسنده کوشیده است ضمن تبیین یک مسئلۀ اعتقادی، نکاتی اجتماعی را به خواننده گوشزد کند. مقالۀ مفصّل «نهضت حیات‌بخش حسین (علیه السلام)» یکی از این نوشته‌ها است.
  
مرحوم آقاي ملكي به اعتقاد دوستان و همرزمانش داراي تقواي عملي بود. رفتار و گفتار و پندار خويش را تحت كنترل داشت. حجة الاسلام والمسلمين آقاي حاج شيخ قنبر مشفق، مدير حوزه علميه لاهيجان كه ساليان متمادي با آقاي ملكي هم دوره و هم بحث بودند در اين باره مي فرمايد:
+
*مصطفی ملکی، در طول دوران زندگی خود، نامه‌هایی به بعضی شخصیت‌های مذهبی و سیاسی عصر، نظیر دکتر مصدق و [[سید ابوالقاسم کاشانی|آیت‌الله کاشانی]]، نوشته است. نامه‌ها مربوط به پس از دورانی است که او فعالیت‌های سیاسی خود را، به طور جدی، آغاز کرد. این نامه‌ها از نظر تاریخی و سیاسی، اسنادی بااهمیت‌اند. باید افزود که بعضی شخصیت‌های شناخته‌شدۀ معاصر نیز نامه‌هایی به او نوشته‌اند که در دسترس است. از جمله، نامه‌های آیات عظام [[گلپایگانی، محمدرضا|گلپایگانی]]، شریعتمداری و [[مرعشی، شهاب‌الدین|مرعشی نجفی]] به ایشان قابل توجه است. در این نامه‌ها، آنان خواهان ادامۀ حضور مصطفی ملکی در حوزۀ علمیۀ قم هستند. این نامه‌ها در زمانی نوشته شد که ملکی برای استقرار در مسجد همت، از [[قم]] به تجریش نقل مکان کرد.
  
آقاي ملكي داراي با ارزشمندترين و نفيس ترين سرمايه معنوي يعني [[تقوا]] بود. او تقواي عملي داشت. اين جانب قريب به 20 سال با ايشان از جلد دوم لمعه تا خارج [[فقه]] و [[اصول]] هم بحث بودم. در اين مدت طولاني كوچكترين رفتار و گفتار غيراخلاقي و غيرشرعي از ايشان مشاهده نكردم. وي خداترس بود، كلام لغو و دور از ادب اسلامي و حتي ادب عرفي از ايشان نديدم. او مراقبت عملي داشت.<ref> مصاحبه با حضرت حجة الاسلام والمسلمين آقاي حاج شيخ قنبر مشفق مدير حوزه علميه لاهيجان.</ref>
+
*نوشته‌های آیت‌الله ملکی گاه به صورت پراکنده در نشریات و کتاب‌هایی  به چاپ رسیده‌اند. از جمله کتاب جناب آقای محمود طاهر احمدی تحت عنوان "زندگی و مبارزات حجت‌الاسلام و المسلمین مصطفی ملکی" که به همت انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی در ۱۳۹۶ نشر یافته است. از میان نوشته‌ها، نامه‌ها و یادداشت‌های روزانه اهمیت دارند و جای آن دارد که پژوهشگری که پیرامون مسائل انقلاب ایران یا شخصیت‌های انقلابی ایران کار می‎کند، به تحقیق دربارۀ آن‌ها و انتشار همۀ آن‌ها در یک مجموعه همت گمارد.  
  
'''<I>2- زهد و وارستگي:</I>'''
+
*مصطفی ملکی در شعر «شعله» تخلص می‌کرد. ظاهراً قبلاً تخلص‌های دیگری هم داشته است. با اینکه بعضی شعرهای او به طور پراکنده در نشریات آن دوره چاپ شده است، وجه شاعریِ شخصیتش ناشناخته مانده است.
  
آقاي ملكي در منطقه مرفه نشين شميران، هيچگاه ساده زيستي را از دست نداد. وي زندگي متعارف طلبگي را هيچگاه ترك نكرد و به رغم بر عهده گرفتن مسئوليت كميته انقلاب اسلامي شميرانات و داشتن نفوذ اجتماعي در ميان مردم و با توجه به اين كه وجوهات فراواني به دستش مي رسيد به زي طلبگي خويش مباهات مي كرد. او هيچ وقت از حد [[اعتدال]]؛ نه تنها خارج نشد، بلكه همواره سطح زندگي ايشان از اقشار متوسط جامعه پايين‌تر بود، لذا هر كس به حضورش مي رسيد علاقه و ارادتش به او بيشتر مي شد.
+
کتاب "نغمه‌های شورانگیز: برگزیدۀ دیوان اشعار آیت‌الله مصطفی ملکی"  در سال ۱۳۹۸ به چاپ شد. این کار به منزلۀ ادای دین به کسی بود که گرچه در ادبیات فارسی و عربی چیره‌دست بود و نیز در مبارزات ملی و سیاسی و اجتماعی معاصر هم‌پا و همراه مردم بود، اما شاهکار او زندگی‌اش بود. رفتار و زندگی ساده، بی‌آلایش، و به دور از وابستگیِ او مهم‌ترین یادگار او است.
  
او واقعاً نسبت به دنيا بي اعتنا بود. بعد از پيروزي انقلاب اسلامي وي در جواب كساني كه ايشان را به مال اندوزي تشويق مي كردند گفت: اگر مي خواستم پول جمع كنم در زمان محمدرضا شاه مي توانستم يك كاميون پول جمع كنم».<ref> مصاحبه با حضرت حجة الاسلام والمسلمين آقاي حاج مسلم سلطان محمدي از فضلاي مقيم حوزه علميه قم.</ref> آري، آقاي ملكي، مصداق بارز [[حديث]] شريف «كونوا دعاة الناس بالخير بغير السنتكم»<ref> [[اصول كافی]]، كليني، ج 2، ص 105.</ref> بود. وي مردم را با عمل و اخلاق نيكوي خويش دعوت به خير و صلاح مي كرد.
+
==فعالیت‌های سیاسی==
  
'''<I>3- بزرگواري:</I>'''
+
حجة الاسلام ملکی یکی از چهره‌های فعال اسلامی و سیاسی بشمار می آید. او در طول عمر بابرکت خویش همواره در مبارزات سیاسی، در مقاطع گوناگون نقش داشته است. فعالیت های سیاسی آن عالم مبارز در مقاطع گوناگون، بدین شرح است:
  
وي هيچگاه در دوران تحصيل از شهريه حوزه استفاده نكرد، با اين كه وابسته به بيت بزرگاني چون آيت الله فاضل لنكراني بود و بزرگان حوزه به وي عنايت داشتند، باز هم از دريافت وجوه خودداري مي كرد و معتقد بود انسان مي تواند با استفاده نكردن از سهم مبارك [[حق]] بندگي خدا را خوب انجام دهد.<ref> حجة الاسلام سلطان محمدي.</ref>
+
'''<I>الف) سال های ۲۸ تا ۱۳۳۰ ش:</I>'''
  
'''<I>4- طرز برخورد با ارباب رجوع:</I>'''
+
آقای ملکی از جوانان فعال در امور سیاسی در اوائل طلبگی بشمار می رفت و بزرگترین مشوق وی در این راه، آیت الله نهاوندی بود. او باعث آشنایی وی با دنیای سیاست شد. ملکی می گوید: هرگاه به محضر درس آقا شیخ علی اکبر نهاوندی می رفتم، ایشان از وضعیت سیاسی کشور و نیز از موقعیت قیام مردمی از من سؤال می کردند و همیشه مرا تحریص و تشویق و ترغیب به شرکت فعال در جرایانات سیاسی آن روزگار می‌نمودند.
  
آقاي ملكي، انساني خوش برخورد، خوش مجلس و شيرين سخن بود آداب اجتماعي او با مردم چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب كه رياست كميته انقلاب اسلامي شميرانات را به عهده داشت، فوق العاده با اهميت است. وي با مردم برخوردي در شأن آنان داشت و هيچ وقت به بهانه كمي وقت از مردم جدا نشد و با عالمان و بزرگان تهران برخوردي مناسب و رفتاري متين داشت و احترام خاصي براي آن ها در نظر مي گرفت.  
+
آقای ملکی در نهضت های آن زمان، همانند نهضت ملی شدن صنعت نفت و همکاری با دکتر مصدق و قیام ۳۰ تیر، فعالانه شرکت داشت. وی در همان عصر با آیت الله کاشانی آشنا و ارادتمند ایشان گردید و همواره با رهنمودهای ایشان در منطقه شمیران عمل می نمود؛ تا این که کودتای ننگین ۲۸ مرداد، به یک باره کلیه فعالیت ها و دستاوردهای چند ساله مردم را خنثی ساخت. رژیم، دستگیری آزادی خواهان، رهبران و جوانان فعال را در سرلوحه کار خود قرار داد و حکومت کودتا در شمیران برای دستگیری حجة الاسلام ملکی و دیگر دوستان فعال او، نیروهای خود را بسیج نمودند.
  
هيچ وقت دانسته و يا ندانسته عظمت و شهرتش عامل تحقير ديگران نمي شد. رفتار حجة الاسلام ملكي در سمت كميته انقلاب اسلاي با مردم، خصوصاً در شميرانات كه اغلب پولداران و ثروتمندان جامعه و حتي بسياري از طاغوتيان در آن جا سكونت دارند، باعث رأفت و توجه عميق آنان به [[دين اسلام]] و مايه جذب و خوشبيني آنان به انقلاب اسلامي مي شد. اهل كينه و انتقام نبود و از غرض ورزي به دور بود. خصوصاً با مردم مؤمن منطقه و جوانان برومند انقلابي برخوردي متواضعانه و با اهل منزل و خانواده رفتاري دوستانه و عاطفي داشت.
+
'''<I>ب) خرداد ۴۲:</I>'''
  
شهيد عليرضا ملكي درباره اوصاف عملي پدر بزرگوارش اين گونه مي نويسد: او با چهره باز و خندان هر روز صبح در كميته انقلاب اسلامي منطقه يك تهران حاضر مي شد و تا قبل از اذان ظهر در آن اتاق كوچك ساده به كار خويش مي پرداخت. درب اتاقش به روي همه باز بود و هنگام حضور ارباب رجوع از پشت ميز بلند مي شد و از آن ها استقبال مي كرد و كار آن ها را تا اندازه اي كه در توان و قدرت وي بود انجام مي داد. وي هيچ گاه نخواست كه عنوان و يا لقبي به او بدهند و بسيار ناراحت و آزرده از اين كه افرادي از روي [[صداقت]] و علاقه در هنگام ورود او به مجلس و محفلي سخن گوينده را قطع مي كنند. هرگاه كه به مجلسي وارد مي شد هر جا كه مكاني براي نشستن پيدا مي كرد، مي نشست و علاقه داشت كه در بين مردم بنشيند.<ref> «به ياد مي آوردند او را» مقاله شهيد عليرضا ملكي.</ref>
+
آقای ملکی از علاقمندان و ارادتمندان واقعی حضرت [[امام خمینی]] قدس سره بود. وی بعد از ورود به [[قم]] وضعیتش را این گونه توصیف می کند: «روزها نان و ماست و گاهی لبو می خوردم و شب ها نان و ماست.» وی با توجه به همه مشکلات باشور و اشتیاق در درس حضرت امام، حاضر می شد. او مفتخر به دامادی آیت الله فاضل گردید و از آن زمان وضعیت ثابت‌ تری پیدا نمود و در این ایام به تحصیل ادامه داد.
  
'''<I>5- معلم عملي اخلاق:</I>'''
+
بعد از رحلت آیت الله بروجردی و قیام علما و مراجع علیه لوایح و قوانین طاغوت و قیام توفنده حضرت امام، آقای ملکی همواره به عنوان شاگرد و مرید امام، همانند سایر طلاب و فضلای مبارز [[حوزه علمیه قم]]، فعالانه در صحنه انقلاب شرکت داشت و در آغاز نهضت مقدس اسلامی به رهبری حضرت امام راحل سهیم بود.
  
آيت الله نور مفيدي دامت بركاته مي گويد: آقاي ملكي در كارهاي منزل، حتي در شستن ظروف به خانواده اش كمك مي كرد. بعد از انقلاب كه به خاطر مسائل امنيتي با برادران پاسدار به منزل ايشان رفت و آمد مي كرديم، خودش در پهن كردن و برچيدن سفره، اقدام مي كرد. زندگي او يك مجموعه مدون اخلاق است و اگر در زواياي حركت او دقيق شويم، همه چيز در مورد اين معلم عملي اخلاق به دست ما مي‌آيد.
+
آقای ملکی پس از قیام ۱۵ خرداد سال ۴۲، در شب های جمعه و ماه مبارک [[رمضان]] و سایر مناسبت های مذهبی در مسجد همت تهران حضور یافت و با روحانیان مبارز تهران، مانند آیت الله طالقانی ارتباط بسیار نزدیکی برقرار ساخت و جلسات و فعالیت های گوناگون را آغاز نمود.
  
او طبق فرمايش امامان معصوم علیهم السلام كه فرموده‌اند: «كونوا دعاة الناس بغير السنتكم»، مردم را با عمل خويش به [[اسلام]] دعوت مي كرد. وي بسيار صميمانه و با روي خوش و گرم، با محافظان صحبت مي كرد و در عين سادگي خيلي باصفا بود و برخوردي كريمانه داشت.<ref> مصاحبه با حضرت آيت الله حاج سيد كاظم نورمفيدي، نماينده ولي فقيه در استان گيلان و امام جمعه محترم گرگان.</ref>
+
'''<I>ج) سال های ۱۳۴۷ تا ۱۳۵۶ ش:</I>'''
  
يكي از دوستان وي در اين باره مي گويد: آقاي ملكي نسبت به خانواده‌اش احترام فوق العاده اي ابراز مي داشت. غروب ها كه اين جانب و آقايان محترم حاج آقا مشفق، حاج سيد احمد نجفي لاهيجاني و حاج سيد علي اصغر هاشمي چيذري در مسجد امام مباحثه مي كرديم. بعد از اتمام مباحثه، ايشان براي نماز در مسجد امام نمي ماند و فوراً به خانه برمي‌گشت و مي فرمود: اهل خانه مان تنها هستند، دل آن ها تنگ مي شود و بايد بروم تا آن ها از تنهايي و نگراني بيرون آيند. چيزي كه خيلي ها بدان توجه ندارند و يا نسبت به آن بي اعتنا يا كم اعتناء هستند».<ref> حجة الاسلام سلطان محمدي.</ref>
+
آقای ملکی بعد از کامل شدن تحصیلات، با کسب اجازه از حضرت امام و مراجع عالیقدر، حوزه قم را ترک و به شمیرانات بازگشت. وی در مسجد همت تجریش به صورت دائمی مستقر گردید. حضور ایشان در این کانون مذهبی موجب فعال شدن مبارزات جوانان مسلمان منطقه گردید.
  
'''<I>6- شب زنده داري:</I>'''
+
آقای ملکی در این مسجد با برنامه ریزی های مدون، فعالیت های خویش را شروع کرد. او در شب‌های یکشنبه و چهارشنبه جلسه تفسیر قرآن برگزار می نمود و با دعوت از عالمان و بزرگان آگاه و انقلابی، چون آیات و حجج اسلام [[آیت الله طالقانی|طالقانی]]، ربانی املشی، لاهوتی، [[هاشمی رفسنجانی|هاشمی رفسنجانی]]، مهدوی کنی، ربانی شیرازی، شهید مفتح، [[شهيد مرتضی مطهرى|شهید مطهری]] و... در بیداری و آگاهی مردم در مسائل دینی و سیاسی نقش بسزایی ایفا نمود.
  
رمز موفقيت و سعادت مردان بزرگ الهي در كنار تلاش و همت فوق العاده، ارتباط با خداي سبحان است. مرحوم ملكي ساعتي را در شب، به دور از هياهوي مادي و مشكلات فراوان دنيوي با خداي خويش خلوت كرده و به راز و نياز مي پرداخت.
+
بی شک هر سخنران فاضل و گوینده توانایی حداقل یک بار در مسجد همت به سخنرانی پرداخته است. جاذبه این مسجد در جذب جوانان و اقشار تحصیل کرده، اعجاب انگیز بود. ملکی در سال ۱۳۵۰ ش. همکاری خویش را با استاد شهید مطهری آغاز کرد. در طول سال های خفقان و سکوت، «مسجد همت» به همت والای این مرد بزرگ هیچ گاه بدون برنامه نبود و به مقتضای روز توسط این روحانی شجاع برنامه‌های متنوعی را عرضه می داشت.
  
شهيد عليرضا ملكي مي نويسد: «نمازهاي شب، توسل ها، دعاهاي عارفانه و نذرهاي بدون انقطاع وي، كه هميشه گره گشاي همه كارهاي او بود، گرچه بر همگان روشن نبود؛ ولي خانواده آن مرحوم تا حدي شاهد عبوديت، زهد و پارسايي وي بودند».<ref> مقاله شهيد عليرضا ملكي.</ref>
+
'''<I>د) مسئولیت کمیته انقلاب اسلامی منطقه یک تهران:</I>'''
  
'''از منظر ديگران'''
+
پس از پیروزی انقلاب اسلامی جهت حفاظت و حراست از دستاوردهای انقلاب اسلامی و سرکوب ضدانقلاب و عوامل رژیم ستم شاهی، طبق فرمان امام راحل مسئولیت کمیته انقلاب اسلامی شمیرانات از سوی آیت الله مهدوی کنی به عهده ایشان گذارده شد. روش ایشان در اداره این نهاد به صورت تصویب مسائل در شورای کمیته و به اجرا درآوردن به صورت سلسله مراتب بود. پرکاری و تلاش فوق العاده وی و اصالت عمیقی که به مسأله کمیته می داد بیانگر اعتقاد وی به انقلاب اسلامی بود. به قول دوست صمیمی و همرزمش حضرت آیةالله مهدوی کنی: «او مسأله انقلاب و اسلام را جدی می گرفت.»
  
در اين جا برخي اوصاف و كمالات اخلاقي و اجتماعي آقاي ملكي را از زبان دوستان و همرزمان آن فقيد سعيد مي آوريم: آيت الله سيد كاظم نور مفيدي مي گويد: حجة الاسلام ملكي داراي صفات برجسته فراواني بود. او انساني پاك و خدوم و روحاني وارسته، متخلق، متعبد و متواضع و به معناي واقعي كلمه آدم خوب، زاهد، جدي، منظم و بي هوا يا كم هوا، اهل تهجد، سحرخيز و اهل خدمت بود. وي در [[امر به معروف و نهي از منكر]]، بسيار جدي بود.
+
'''ه) حضور در جنگ:'''
  
به ياد دارم در زمان طاغوت به مريوان تبعيد شدم. در آن زمان امر به معروف و نهي از منكر، نه معمول بود و نه اصلاً خريدار داشت. روزي به اتفاق ايشان در يكي از خيابان هاي مريوان به يك مغازه نوارفروشي مبتذل - كه موسيقي تندي گذاشته بود و با صداي بلند در خيابان پخش مي شد - برخورديم. دو - سه نفري در آن مغازه حضور داشتند. ناگهان آقاي ملكي به طرف آن ها رفت و با آنان مشغول صحبت شد و نصيحتشان كرد. آن ها هم احترام كردند و صداي نوار را قطع نمودند.
+
آقای ملکی در آغاز جنگ تحمیلی برای دفاع از کیان [[اسلام]] و نظام جمهوری اسلامی راهی جبهه های نبرد [[حق]] علیه [[باطل]] گردید. او شجاعانه در خطوط مقدم جبهه، از ارتفاعات بازی دراز تا عملیات بیت المقدس، در کنار دوستان رزمنده، مشغول خدمت بود. وی به بهانه حفظ خویش، از خطوط مقدم نمی گریخت و در سنگری بهتر از دیگران استراحت نمی کرد؛ بلکه علاوه بر خدمات تبلیغی و فرهنگی در جبهه، چای و شربت درست می کرد و به دست رزمندگان می داد و به شستن ظرف ها و تمیزکردن سنگر مباهات می نمود. وی در راه بازگشت، نامه های رزمندگان را به مقصد می رسانید. او در راه دفاع از اسلام و نظام مقدس اسلامی یکی از فرزندان خویش یعنی علیرضا ملکی را تقدیم نمود.
  
نكته ديگري كه در اين جا حائز اهميت است اين كه ايشان در غربت تبعيد امام و يارانش هيچ گاه آنان را فراموش نكرد؛ بلكه با ملاقات ياران امام در تبعيدگاه موجب دلگرمي و مايه قوت آنان مي شد. آقاي ملكي خانواده مرا به همراه وسائل زندگي موقت - در ايام تبعيد من - به مريوان آورد و ديدار ايشان و اين خدمت كم نظير وي در آن زمان خاص و در آن منطقه سردسيري در روحيه انقلابي من بسيار مؤثر بود.
+
شهید علیرضا ملکی در وصف پدرش جملاتی دارد که به عنوان تبرک ذکر می کنیم: به یاد می آوردم او را در انجام دو فریضه مهم [[امر به معروف و نهی از منکر]] بسیار جدی و کوشا بود و نسبت به قضایا و جریانات و امور پیرامون خویش غافل و بی تفاوت نبود. او در محیط کار خویش برای پاسداران عزیز، همانند پدری مهربان و دلسوز بود و آنان را همواره با نصایح مشفقانه خویش ارشاد می فرمود؛ اما در عین دلسوزی و عطوفت، بسیار جدی و قاطع با تخلفاتی که گاه گاهی از پاسداران سر می زد برخورد می نمود. او با وسعت نظر و دیدگاه باز با مسائل سیاسی برخورد می کرد و حساب فریب خوردگان بی غرض و بی اطلاع را از سران خائن آن جدا می نمود و منافقان را در جذب جوانان و نوجوانان ناتوان می ساخت؛ چرا که با افراد فریب خورده، برخورد نرم اسلامی داشت و اسلام امام را برای آنان می گفت و خیانت های سران کفر و نفاق را با زبانی آکنده از ادب اسلامی بیان می کرد.
  
مرحوم ملكي در كنار همه كارهاي خويش گاهي نيز از ذوق شعري بهره مي گرفت و موضوعات گوناگون را به نظم درمي‌آورد. امام راحل كه از تبعيد به [[قم]] تشريف آوردند، يك شب مرحوم آيت الله فاضل لنكراني از حضرت امام، براي شام به منزل دعوت كردند. در آن شب، من هم حضور داشتم. آقاي ملكي در بيت آقاي فاضل، اشعاري درباره مسائل انقلاب و امام خواندند كه مورد تشويق و تحسين حضرت امام و آيت الله فاضل قرار گرفت. ايشان احترام فوق العاده اي براي [[سادات]] قائل بود و در كمك به آنان هيچ دريغ نداشت. بنده منزلي در قم ساختم، كه اگر كمك هاي بي شائبه ايشان نبود كار به سرانجام نمي رسيد.<ref> مصاحبه با حضرت آيت الله نور مفيدي دامت بركاته.</ref>
+
==وفات==
  
حجة الاسلام حاج شيخ قنبر مشفق مي‌آورد: «حجة الاسلام آقاي ملكي اهل ورع و [[تقوا]] بود و هيچ گاه در مباحثه، اهل مراء و جدال نبوده است. وي خط بسيار زيبايي داشت و اكثر مطالب [[فقه]] و [[اصول]] را در حاشيه همان درس مي نوشت. او مؤمن واقعي و [[اخلاق]] مؤمنانه داشت. وي انساني با فضيلت و مبارز در برابر رژيم شاهي بود. او بعد از قيام پانزده خرداد، مشغول تأليف كتاب بود. ايشان براي مردم مؤمن تفسير [[قرآن]] و [[احكام]] بيان مي فرمود. وي از دوستداران [[اهل بيت]] عصمت علیهم السلام و در دو فريضه فراموش شده الهي، يعني امر به معروف و نهي از منكر بسيار جدي و كوشا بود.
+
حجة الاسلام ملکی پس از عمری تلاش و مجاهدت در راه [[اسلام]] و انقلاب اسلامی و خدمت به محرومان جامعه، سرانجام بر اثر ابتلا به یک بیماری خونی، بعد از چهار ماه بستری شدن، در بیمارستان قلب، سرانجام در روز ۳۱ خرداد ۱۳۶۱ ش. دارفانی را وداع گفت و روح ملکوتی وی در جوار رحمت الهی آرام گرفت. پیکر این عالم فرزانه در شمیران و باشکوه خاصی [[تشییع جنازه|تشییع]] گردید و سپس به [[قم]] انتقال یافت. در قم حضرت [[سید شهاب الدین مرعشی نجفی|آیت الله عظمی مرعشی نجفی]] قدس سره بر آن نماز خواند و در حرم مطهر [[حضرت معصومه]] سلام الله علیها به خاک سپرده شد.  
  
ايشان از لغو اعراض مي نمودم. يكي از فرزندان ايشان در راه انقلاب به [[شهادت]] رسيد. وي فضائل اخلاقي فراواني داشت. خداوند روحش را با اوليا، انبيا و شهدا محشور بفرمايد. حجة السلام ملكي نسبت به دوستان خويش [[تواضع]] و فروتني به خصوصي داشت. گاهي توفيق درك حضورش را در تجريش پيدا كرديم كه اقامه جماعت را به عهده ما مي‌گذاشت و خودش پذيرايي از ميهمان را به عهده مي‌گرفت كه به حقيقت من از رفتار ايشان شرمنده مي شدم».<ref> مصاحبه با حجة الاسلام والمسلمين آقاي مشفق دامت بركاته.</ref>
+
حضرت [[امام خمینی]] قدس سره در تاریخ ۸ مرداد ۱۳۶۲ ش. یک سال بعد از رحلت حضرت حجة الاسلام والمسلمین آقای ملکی ذیل عکس ایشان این جمله را نوشتند: بسمه تعالی - خداوند رحمت فرماید مرحوم حجة الاسلام آقای ملکی را که از اشخاص متعهد و خدمتگزار به اسلام بودند. ۱۹ شوال ۱۴۰۳، روح الله الموسوی الخمینی.<ref> صحیفه نور، ج ۱۸، ص ۲۶.</ref>
  
حاج شيخ مسلم سلطان محمدي دامت بركاته درباره اوصاف ايشان با وجود كسالت و بيماري اين گونه شرح مي دهد: مرحوم آقاي ملكي اهل يقين بود و به قدري به [[دين]] و [[قرآن]] علاقمند بود كه محال بود لحظه اي دست از دين و قرآن بردارد.
+
==پانویس==
 
+
<references />
يقين ايشان انسان را به ياد ياران سيدالشهدا، در روز عاشورا مي انداخت. آنان وقتي جايگاه واقعيشان را ديدند ساعت به ساعت اشتياق به مرگ، دين و امام در آن ها زيادتر مي گردد. انگار آقاي ملكي جايگاه خود را در [[بهشت]] ديده بود. ساعت به ساعت و لحظه به لحظه، عشق و علاقه اش به [[دين]]، [[قرآن]]، [[اسلام]] و رهبري بيشتر و افزون‌تر مي‌گشت.
 
 
 
ما به اتفاق آقايان مشفق، نجفي و ايشان عصرها در مسجد امام، متن كتاب عروة الوثقي را مباحثه مي كرديم. در يكي از روزها روي عبارت متن عروة جنجال زيادي شد. ايشان معتقد بود كه لفظ «عن» از عبارت متن افتاده؛ ولي ما زير بار نمي رفتيم؛ زيرا معتقد بوديم كه كلمه‌اي حذف نشده است. بعد از اتمام مباحثه، بنده موضوع را دنبال كردم و خدمت آيت الله سيد احمد زنجاني رسيده و متن را به ايشان نشان دادم. ايشان مطالعه كردند و فرمودند كه لفظ «عن» در اينجا حذف شده و اين بيانگر دقت نظر ايشان است.
 
 
 
ايشان صبر و حوصله عجيبي داشت و در مباحثات، به دقت حرف هاي طرف مقابل را گوش مي داد و اگر كسي مي خواست اعتراض كند و يا مطلبي كه به ذهنش رسيده را بازگو نمايد، فوراً ايشان مي فرمود: بگذاريد سخنانش تمام بشود و آن گاه با دقت و متانت حرف ها را يا تأييد مي كرد و يا نقد مي نمود.
 
 
 
من در شميران به منزل ايشان رفتم و به اتفاق براي اداي [[نماز]] به مسجد همت رفتيم. در محوطه مسجد خانمي بدون روسري ايستاده بود و ما هم مشغول صحبت بوديم، ناگهان فرمود: يك لحظه معذرت مي خواهم و رفت و با يك زبان نرمي به آن خانم گفت، خواهرم اگر ممكن است لطفاً سرت را بپوشان! ايشان اين قدر اين جمله را زيبا و محترمانه فرمودند كه من لذت بردم و از طرفي اين كار او نشان از توجه وي نسبت به قضايا بود. ايشان انسان غيور و حامي مظلومان بود. وي بيچارگان را با هر وسيله اي كمك مي كرد. در جريان ساختن مسجد چهارده معصوم علیهم السلام در يكي از روستاهاي بويين زهرا كمك مؤثري به من كرد؛ ولي هيچ وقت راضي نشد كه نامي از ايشان برده شود.
 
 
 
آقاي ملكي رئوف و مهربان و مخصوصاً نسبت به اهل علم بسيار مهربان و دلسوز بود. يادم نمي رود كه بنده در خيابان خاكفرج قم، كوچه موسوي منزل داشتم، يك وقت ايشان تشريف آورده بودند و من نبودم، گويا مسافرت رفته بودم. ايشان متوجه شدند كه من نيستم. بنابراين بسياري از لوازم مورد نياز زندگي را تهيه كرده بودند و حتي يك جعبه كاچويي تهيه و با يخ به منزل آورده بودند. به حسب اتفاق تابستان بود و خانواده ما هم نياز شديدي به يخ داشتند. او انسان فداكاري بود كه قدر و منزلتش ناشناخته ماند. وي انساني مبارز بود. او در زمان طاغوت بسيار زجر كشيد و حتي يادم هست كه معظم له مي خواست به [[مکه]] برود. اما به او پاسپورت نمي دادند.
 
 
 
او با ضدانقلاب هم خيلي مبارزه كرد و به عقيده من، [[مرگ]] ايشان هم مشكوك بود؛ زيرا آن دكتري كه گفته مي شد آمپول را به ايشان اشتباهي زده در اصل اشتباه نبود؛ بلكه آنان عمداً اين كار را كردند تا ايشان را از بين ببرند. آن ها از ايشان كينه و نفرت داشتند كه اگر تحقيق شود قطعاً عمدي بودن آن به دست خواهد آمد.<ref> مصاحبه با حجة الاسلام والمسلمين آقاي سلطان محمدي دامت بركاته.</ref>
 
 
 
'''دعاي امام راحل'''
 
 
 
حضرت [[امام خمینی]] قدس سره در تاريخ 8 مرداد 1362 ش. برابر با 19 [[شوال]] 1403 ق. يك سال بعد از رحلت حضرت حجة الاسلام والمسلمين آقاي ملكي ذيل عكس ايشان اين جمله را نوشتند: بسمه تعالي - خداوند رحمت فرمايد مرحوم حجة الاسلام آقاي ملكي را كه از اشخاص متعهد و خدمتگزار به اسلام بودند. 19 شوال 1403 روح الله الموسوي الخميني.<ref> [[صحيفه نور]]، ج 18، ص 26.</ref>
 
 
 
''''خدمت به همنوعان
 
 
 
آقاي ملكي قدس سره اهل خدمت بود و خدمت به خلق را بزرگترين [[عبادت]] الهي مي دانست. وي در راه خدمت به محرومان و نيازمندان جامعه، هيچ كوتاهي نداشت؛ با تمام توان خويش در رفع نيازهاي نيازمندان اقدام مي كرد. وجود اين روحاني وارسته در منطقه شميرانات پناهگاه محرومان بود.
 
 
 
فرزند بزرگوارش شهيد عليرضا ملكي در اين باره مي نويسد: دوستاني كه با او به مسافرت رفته‌اند، مي دانند كه مسافرت با او از چه صفا و صميميتي برخوردار است و او چقدر موجبات راحتي، آسايش و خوشحالي همسفرانش را با طبخ غذا و آماده كردن آن و با سخنان شيرين و دلچسب فراهم مي نمود.
 
 
 
او در جبهه هاي مقدم جنگ، براي زرمندگان اسلام چاي و شربت درست مي كرد و به دست آنان مي داد و به شستن ظرف ها و تميزكردن سنگر افتخار مي كرد. او از همه افرادي كه به اين انقلاب و اسلام خدمت كرده و مي كنند تمجيد و تحسين مي نمود و در اين راه از هيچ برچسبي نمي هراسيد. خدمات گوناگون تبليغي، فرهنگي، اجتماعي و سياسي فراواني نيز از معظم له به يادگار مانده است و خدمت به [[اسلام]] و انقلاب اسلامي در سرلوحه همه امور زندگاني اوست.
 
 
 
'''مسجد همت'''
 
 
 
حجة الاسلام ملكي ظاهراً در سال 1347 ش. به زادگاهش شميران بازگشت و در مسجد همتِ تجريش به اقامه جماعت و ارشاد و تبليغ مردم منطقه همت گماشت. او در بيداري و آگاهي مردم اين منطقه نقش اساسي داشت. فعاليت فرهنگي و سياسي وي از همين پايگاه مقدس شروع گرديد. [[نماز جماعت]] او در اول وقت برگزار مي شد. وي هر شب بعد از اقامه نماز، يك [[حديث]] و چند مسئله از رساله را براي مردم بيان مي كرد و جلسات تفسير [[قرآن]] را در طول هفته برپا مي ساخت. وي با دعوت از عالمان و بزرگان آگاه و انقلابي، چون آيات و حجج اسلام طالقاني، رباني املشي، لاهوتي، هاشمي رفسنجاني، مهدوي كني، رباني شيرازي، مفتح، شهيد مطهري و... در بيداري و آگاهي مردم در مسائل ديني و سياسي نقش بسزايي ايفا نمود.
 
 
 
مسجد همت مهمترين مركز تبليغي روحانيان انقلابي در رژيم طاغوت در تهران بشمار مي رفت و حجة الاسلام ملكي در انتخاب چهره‌هاي فعال و انقلابي، جهت رشد و تعالي و بالابردن سطح آگاهي توده‌هاي مردم منطقه، دقت لازم را مبذول مي داشت. وي بعد از انقلاب هم با همه مشاغل، بازهم دست از فعاليت ديني و تبليغي برنداشت. او كانوني به نام كانون فرهنگي شميران تأسيس نمود كه با كمك هاي مادي و معنوي او اين مركز در جهت گسترش فرهنگ اسلامي در ميان مردم شميرانات بسيار موفق عمل نمود. وي براي رشد و ارتقاي علمي و معنوي پاسداران، جلساتي را در روزهاي سه شنبه ترتيب داد و با نصايح دلنشين و هدايت گرانه خويش مايه دلگرمي آنان بود.
 
 
 
'''فعاليت‌هاي سياسي'''
 
 
 
حجة الاسلام ملكي يكي از چهره‌هاي فعال اسلامي و سياسي بشمار مي آيد. او در طول عمر بابركت خويش همواره در مبارزات سياسي، در مقاطع گوناگون نقش داشته است. فعاليت هاي سياسي آن عالم مبارز در مقاطع گوناگون، بدين شرح است:
 
 
 
'''<I>الف) سال هاي 28 تا 1330 ش:</I>'''
 
 
 
آقاي ملكي از جوانان فعال در امور سياسي در اوائل طلبگي بشمار مي رفت و بزرگترين مشوق وي در اين راه، آيت الله نهاوندي بود. او باعث آشنايي وي با دنياي سياست شد. ملكي مي گويد: هرگاه به محضر درس آقا شيخ علي اكبر نهاوندي مي رفتم، ايشان از وضعيت سياسي كشور و نيز از موقعيت قيام مردمي از من سؤال مي كردند و هميشه مرا تحريص و تشويق و ترغيب به شركت فعال در جرايانات سياسي آن روزگار مي‌نمودند.
 
 
 
آقاي ملكي در نهضت هاي آن زمان، همانند نهضت ملي شدن صنعت نفت و همكاري با [[دكتر مصدق]] و قيام 30 تير، فعالانه شركت داشت. وي در همان عصر با آيت الله كاشاني آشنا و ارادتمند ايشان گرديد و همواره با رهنمودهاي ايشان در منطقه شميران عمل مي نمود؛ تا اين كه كودتاي ننگين 28 مرداد، به يك باره كليه فعاليت ها و دستاوردهاي چند ساله مردم را خنثی ساخت. رژيم، دستگيري آزادي خواهان، رهبران و جوانان فعال را در سرلوحه كار خود قرار داد و حكومت كودتا در شميران براي دستگيري حجة الاسلام ملكي و ديگر دوستان فعال او، نيروهاي خود را بسيج نمودند.
 
 
 
'''<I>ب) خرداد 42:</I>'''
 
 
 
آقاي ملكي از علاقمندان و ارادتمندان واقعي حضرت [[امام خمینی]] قدس سره بود. وي بعد از ورود به [[قم]] وضعيتش را اين گونه توصيف مي كند: «روزها نان و ماست و گاهي لبو مي خوردم و شب ها نان و ماست.» وي با توجه به همه مشكلات باشور و اشتياق در درس حضرت امام، حاضر مي شد. او مفتخر به دامادي آيت الله فاضل گرديد و از آن زمان وضعيت ثابت‌تري پيدا نمود و در اين ايام به تحصيل ادامه داد.
 
 
 
بعد از رحلت آيت الله بروجردي و قيام علما و مراجع عليه لوايح و قوانين طاغوت و قيام توفنده حضرت امام، آقاي ملكي همواره به عنوان شاگرد و مريد امام، همانند ساير طلاب و فضلاي مبارز حوزه علميه قم، فعالانه در صحنه انقلاب شركت داشت و در آغاز نهضت مقدس اسلامي به رهبري حضرت امام راحل سهيم بود.
 
 
 
آقاي ملكي پس از قيام 15 خرداد سال 42، در شب هاي جمعه و ماه مبارك [[رمضان]] و ساير مناسبت هاي مذهبي در مسجد همت تهران حضور يافت و با روحانيان مبارز تهران، مانند آيت الله طالقاني ارتباط بسيار نزديكي برقرار ساخت و جلسات و فعاليت هاي گوناگون را آغاز نمود.
 
 
 
'''<I>ج) سال هاي 1347 تا 1356 ش:</I>'''
 
 
 
آقاي ملكي بعد از كامل شدن تحصيلات، با كسب اجازه از حضرت امام و مراجع عاليقدر، حوزه قم را ترك و به شميرانات بازگشت. وي در مسجد همت تجريش به صورت دائمي مستقر گرديد. حضور ايشان در اين كانون مذهبي موجب فعال شدن مبارزات جوانان مسلمان منطقه گرديد.
 
 
 
آقاي ملكي در اين مسجد با برنامه ريزي هاي مدون، فعاليت هاي خويش را شروع كرد. او در شب‌هاي يكشنبه و چهارشنبه جلسه تفسير قرآن برگزار مي نمود و با دعوت از شخصيت هاي علمي، مبارز و متعهد مانند آيت الله طالقاني و شهيد مطهري و سخنرانان انقلابي، مانند آقايان هاشمي رفسنجاني، رباني املشي، لاهوتي، شهيد مفتح، مهدوي كني و... سعي در گسترش انقلاب در ميان جوانان داشت.
 
 
 
بي شك هر سخنران فاضل و گوينده توانايي حداقل يك بار در مسجد همت به سخنراني پرداخته است. جاذبه اين مسجد در جذب جوانان و اقشار تحصيل كرده، اعجاب انگيز بود. ملكي در سال 1350 ش. همكاري خويش را با استاد [[شهيد مطهری]] آغاز كرد. در طول سال هاي خفقان و سكوت، «مسجد همت» به همت والاي اين مرد بزرگ هيچ گاه بدون برنامه نبود و به مقتضاي روز توسط اين روحاني شجاع برنامه‌هاي متنوعي را عرضه مي داشت.
 
 
 
'''<I>د) حسينيه ارشاد:</I>'''
 
 
 
در دوره مبارزات مردم عليه رژيم ستم شاهي كه «حسينيه ارشاد» به همت والاي علامه شهيد مطهري جان دوباره اي گرفته و با آمدن دكتر شريعتي از مشهد، حركت جديدي در جامعه در جهت بازگشت جوانان به هويت اسلامي پديد آمده بود، حجة الاسلام ملكي با تشويق جوانان علاقمند، به سوي اين حركت تازه، نقش مؤثري در بسط و گسترش نهضت اسلامي ايفا نمود.
 
  
'''<I>هـ) تشكيل جلسات:</I>'''
+
==منبع==
 
 
در سال هاي انقلاب جلسات متعددي از طرف جمع معدودي از روحانيان همفكر و همرزم، به همت ايشان به وجود آمد كه مسائل روز در آن تجزيه و تحليل مي شد. اين جلسات با شركت 9 تن از عالمان بزرگ، چون شهيد مطهري، شهيد مفتح، شهيد بهشتي، شجوني، هاشمي رفسنجاني، شهيد باهنر، مهدوي كني، كروبي و انواري برگزار مي شد كه گاهي با آزاد شدن برخي از روحانيان مبارز از زندان به 15 نفر مي رسيد. نتيجه اين جلسات بعدها به تشكيل هسته اوليه جامعه روحانيت مبارز تهران انجاميد كه به صورت گروهي، بر عليه رژيم طاغوت مبارزه مي كردند.
 
 
 
'''<I>و) مسافرت ها:</I>'''
 
 
 
يكي از اقدامات سياسي حجة الاسلام ملكي در اين دوران را مي توان مسافرت هاي وي به شهرهاي مختلف براي ديدار با ياران حضرت امام - كه در تبعيد بودند - دانست. او براي روحيه دادن به ياران امام - كه در شهرهاي مختلف گرمسيري و سردسيري كشور تبعيد بودند - مسافرت مي نمود و نيز نيازمندي هاي خانواده هاي آنان را تأمين مي ساخت و احياناً مطالب و مسائل روز را به اطلاع آنان مي رساند. اين اقدام ايشان در تكريم و تجليل انقلاب اسلامي و ياران امام و تقويت خط رهبري، يك اقدام خداپسندانه بشمار مي رفت.
 
 
 
آري، او در زمان غربت ياران امام، آنان را فراموش نكرد. اقدامات وي در مقابله با كتاب شهيد جاويد كه رژيم طاغوت آن را مستمسكي براي كوبيدن روحانيت و تفرقه بين آنان قرارداده بود و رفع اين غائله و اتحاد كلمه روحانيت فراموش ناشدني است. آيت الله هاشمي رفسنجاني مي گويد: آقاي ملكي [[حق]] بزرگي بر انقلاب اسلامي دارد؛ چرا كه او بيش از 35 سال در تلاش براي برقراري حكومت اسلامي رنج كشيد.<ref> نقل از مقاله آقاي عباس ملكي.</ref>
 
 
 
'''<I>ز) در صحنه پيروزي انقلاب اسلامي:</I>'''
 
 
 
نقش فعال آقاي ملكي بعد از رحلت حاج آقا مصطفي خميني در سال 1356 ش. تا پيروزي انقلاب، قوت بيشتري گرفت؛ به طوري در جريانات مختلف، نظير شهادت حاج آقا مصطفي، حوادث سينما ركس آبادان، قيام هاي مردم قم، تبريز و... وي به همراه علما و روحانيان تهران و قم با تهيه اعلاميه هاي شديداللحن و امضاهاي فراوان براي نابودي حكومت ستم شاهي اقدامات فراواني نمود. فقط از سال 1356 و 1357 ش. بيش از 35 مورد، امضاي وي در اسناد انقلاب اسلامي مشاهده مي شود.<ref> جهت اطلاع بيشتر ر.ك: «اسناد انقلاب اسلامي، ج 3، ص 231، 237 و 243».</ref>
 
 
 
جا دارد نمونه اي از اقدامات و حضور اين روحاني شجاع در عرصه هاي مبارزه به صورت فهرست آورده شود:
 
 
 
* 1- سخنراني در تحصن چندين دانشگاه كه در آستانه پيروزي انقلاب اسلامي به وسيله دانشجويان مسلمان صورت داده شد.
 
 
 
* 2- شركت در تحصن روحانيان متعهد سراسر كشور در دانشگاه تهران براي بازگشت امام امت.
 
 
 
* 3- شركت در تظاهرات باشكوه مردم انقلابي تهران در 22 بهمن 1357 ش. به فرمان امام راحل كه اين تظاهرات مانع حركت تانگ هاي گارد رژيم شاهنشاهي به طرف پايتخت گرديد.
 
 
 
* 4- اعزام به پادگان لويزان در شب پيروزي انقلاب، براي تحويل گرفتن اين نقطه جهت جلوگيري از تعرض به خانواده هاي افراد گارد، كه اتومبيل وي در اين جريان توسط سربازان وفادار رژيم به رگبار بسته شد.
 
 
 
* 5- تشكيل ستاد كمك به مجروحان و مصدومان تظاهرات با كمك عده‌اي از روحانيان و پزشكان.
 
 
 
* 6- دستگيري و حبس توسط رژيم طاغوت در قيام 17 شهريور.<ref> به نقل از مقالات آقايان عباس و شهيد عليرضا ملكي.</ref>
 
 
 
'''فعاليت هاي پس از پيروزي انقلاب اسلامي'''
 
 
 
'''<I>1- مسئوليت كميته انقلاب اسلامي منطقه يك تهران:</I>'''
 
 
 
پس از پيروزي انقلاب اسلامي جهت حفاظت و حراست از دستاوردهاي انقلاب اسلامي و سركوب ضدانقلاب و عوامل رژيم ستم شاهي، طبق فرمان امام راحل مسئوليت كميته انقلاب اسلامي شميرانات از سوي آيت الله مهدوي كني به عهده ايشان گذارده شد.
 
 
 
منطقه شميران به لحاظ وسعت و موقعيت اجتماعي، بيشتر از تمام نقاط ايران، افراد ضدانقلاب و وابسته به رژيم پهلوي را در خود جاي داده بود و از نقاط حساس و كانون هاي پرخطر براي انقلاب به حساب مي آمد. به همين علت انتخاب ايشان به اين سمت، با شناخت دقيق و كامل از وي صورت پذيرفته بود. حجة الاسلام ملكي بعد از پذيرفتن اين مسئوليت خطير، با كمك دوستان و ياران خود، خصوصاً شاگردانش در مسجد همت تجريش به سازمان دهي نيروهاي مردمي و كشف و خنثا سازي توطئه‌هاي ضدانقلاب پرداخت.<ref> همان و به عنوان نمونه رجوع شود به سخنراني حضرت امام در جمع فرماندهان و مسئولان كميته هاي چهاردگانه انقلاب اسلامي تهران آقايان مهدوي كني، ملكي، مرواريد، مفتح، محمدي گلپايگاني، جلالي خميني، حقي، باقري كني، خسروشاهي و زنجاني (صحيفه نور، ج 7، ص 35).</ref>
 
 
 
روش ايشان در اداره اين نهاد به صورت تصويب مسائل در شوراي كميته و به اجرا درآوردن به صورت سلسله مراتب بود. پركاري و تلاش فوق العاده وي و اصالت عميقي كه به مسأله كميته مي داد بيانگر اعتقاد وي به انقلاب اسلامي بود. به قول دوست صميمي و همرزمش حضرت آيةالله مهدوي كني: «او مسأله انقلاب و اسلام را جدي مي گرفت.»
 
 
 
'''<I>2- عضويت در هيئت 9 نفره منتخب امام، براي رسيدگي به وضعيت بنياد مستضعفان.</I>'''
 
 
 
'''<I>3- تشكيل جامعه روحانيت شميران براي ساماندهي امور و نيز حل و فصل امور و مشاوره درباره انقلاب و چگونگي حمايت از آن.</I>'''
 
 
 
وي مؤسس اين جامعه بود و نيز در سمت دبيري جامعه روحانيت مبارز تهران ايفاي نقش مي كرد.<ref> مقاله آقاي عباس ملكي.</ref>
 
 
 
'''دفاع مقدس'''
 
 
 
آقاي ملكي در آغاز جنگ تحميلي براي دفاع از كيان [[اسلام]] و نظام جمهوري اسلامي راهي جبهه هاي نبرد [[حق]] عليه [[باطل]] گرديد. او شجاعانه در خطوط مقدم جبهه، از ارتفاعات بازي دراز تا عمليات بيت المقدس، در كنار دوستان رزمنده، مشغول خدمت بود. وي به بهانه حفظ خويش، از خطوط مقدم نمي گريخت و در سنگري بهتر از ديگران استراحت نمي كرد؛ بلكه علاوه بر خدمات تبليغي و فرهنگي در جبهه، چاي و شربت درست مي كرد و به دست رزمندگان مي داد و به شستن ظرف ها و تميزكردن سنگر مباهات مي نمود. وي در راه بازگشت، نامه هاي رزمندگان را به مقصد مي رسانيد. او در راه دفاع از اسلام و نظام مقدس اسلامي يكي از فرزندان خويش يعني عليرضا ملكي را تقديم نمود.
 
 
 
شهيد عليرضا ملكي در وصف پدرش جملاتي دارد كه به عنوان تبرك ذكر مي كنيم: به ياد مي آوردم او را در انجام دو فريضه مهم [[امر به معروف و نهي از منكر]] بسيار جدي و كوشا بود و نسبت به قضايا و جريانات و امور پيرامون خويش غافل و بي تفاوت نبود. او در محيط كار خويش براي پاسداران عزيز، همانند پدري مهربان و دلسوز بود و آنان را همواره با نصايح مشفقانه خويش ارشاد مي فرمود؛ اما در عين دلسوزي و عطوفت، بسيار جدي و قاطع با تخلفاتي كه گاه گاهي از پاسداران سر مي زد برخورد مي نمود. او با وسعت نظر و ديدگاه باز با مسائل سياسي برخورد مي كرد و حساب فريب خوردگان بي غرض و بي اطلاع را از سران خائن آن جدا مي نمود و منافقان را در جذب جوانان و نوجوانان ناتوان مي ساخت؛ چرا كه با افراد فريب خورده، برخورد نرم اسلامي داشت و اسلام امام را براي آنان مي گفت و خيانت هاي سران كفر و نفاق را با زباني آكنده از ادب اسلامي بيان مي كرد.
 
 
 
'''فرزندان'''
 
 
 
حجة الاسلام ملكي با بيت مرحوم آيت الله فاضل لنكراني وصلت نمود. ثمره اين وصلت، چهار فرزند بوده كه اسامي آنان عبارتند از: عباس ملكي، شهيد عليرضا ملكي، همسر حجة الاسلام آقاي سيد مجتبي نورمفيدي و همسر آقاي سعيد صادقي مي باشند.
 
 
 
آنان فرزندان رشيد و برومندي هستند كه همگي در خدمت نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران‌اند. فرزند بزرگوار حجة الاسلام ملكي پس از شهادت در مصاف با مزدوران بعثي در سال 1362 ش. در بهشت زهرا به خاك سپرده شد. حجة الاسلام سيد مجتبي نورمفيدي و سعيد صادقي دامادهاي گرامي آقاي ملكي نيز در سلك روحانيت مي باشند.<ref> مصاحبه با آقاي عباس ملكي.</ref>
 
 
 
'''رحلت'''
 
 
 
حجة الاسلام ملكي پس از عمري تلاش و مجاهدت در راه [[اسلام]] و انقلاب اسلامي و خدمت به محرومان جامعه، سرانجام بر اثر ابتلا به يك بيماري خوني، بعد از چهار ماه بستري شدن، در بيمارستان قلب، سرانجام در روز 31 خرداد 1361 ش. دارفاني را وداع گفت و روح ملكوتي وي در جوار رحمت الهي آرام گرفت.
 
 
 
پيكر اين عالم فرزانه در شميران و باشكوه خاصي تشييع گرديد و سپس به [[قم]] انتقال يافت. در قم حضرت آيت الله عظمي مرعشي نجفي قدس سره بر آن [[نماز]] خواند و در حرم مطهر [[حضرت معصومه]] سلام الله علیها به خاك سپرده شد. مجالس متعددي در [[تهران]] و قم به مناسبت رحلت اين عالم مبارز منعقد گرديد، روحش شاد.
 
 
 
==پانویس ==
 
<references />
 
(*). شرح حال مجاهد مبارز حضرت حجة الاسلام والمسلمين آقاي حاج شيخ مصطفي ملكي توسط فرزند ارجمند ايشان آقاي عباس ملكي و نيز مقاله مفصلي از خصوصيات اخلاقي، اجتماعي و سياسي وي تحت عنوان «يادآوردند او را» توسط فرزند والامقام معظم له، شهيد عليرضا ملكي در آخر كتاب «تحفة الصائمين» تأليف موسياني، ص 611 به بعد، به چاپ رسيده است ضمناً در اين مقاله نامي از استادان و همچنين شرح كامل اوصاف معظم له نيامده است كه از اظهارات فرزند ارجمند و ساير دوستان و همرزمان مرحوم آقاي ملكي بهره گرفتيم.
 
  
 +
محمدتقی ادهم نژاد لنگرودی، [[ستارگان حرم]]، جلد 18، صفحه 133-158.
  
===منبع===
+
==آرشیو عکس و تصویر==
 +
<gallery mode="packed" heights="170">
 +
پرونده:ملكي0.jpg|مصطفی ملکی تهرانی در جوانی
 +
پرونده:ملكي.jpg|alt=آیت الله ملکی تهرانی و امام خمینی|از راست: ناشناس، [[امام خمینی|سید روح الله موسوی مصطفوی خمینی]] و مصطفی ملکی تهرانی
 +
</gallery>
  
محمدتقي ادهم نژاد لنگرودي, ستارگان حرم، جلد 18، صفحه 133-158
+
[[رده:علمای معاصر|ملکی تهرانی،مصطفی]]
 +
[[رده:مدفونین در حرم حضرت معصومه (س)]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۲ اکتبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۱۱

Mostafi-ma.GIF
نام کامل مصطفی ملکی
زادروز 1310 شمسی
زادگاه تهران
وفات 1361 شمسی
مدفن قم

Line.png

اساتید

آیت الله بروجردی، امام خمینی،...


آثار

نغمه‌های شورانگیز

دوران کودکی

مصطفی دومین فرزند میرزا ابوالقاسم در سال ۱۳۱۰ ش. در تجریش پای به عرصه وجود گذاشت. دوران کودکی مصطفی با حکومت ظالمانه رضاخان بر ایران مصادف بود. او در کودکی، با همه وجودش ستم‌های حکومت ننگین را احساس می کرد. وی فریاد و ناله‌های مظلومان بیچاره ای، که همه اموال و زندگی خویش را از دست داده بودند، از اعماق دل و جان می شنید. تنفر شدید مصطفی از ستمگران جباری چون رضاخان و فرزندش، از همان کودکی آغاز و تا آخر عمر شریفش ادامه داشت.

دوستان و آشنایان وی بر این عقیده بودند که طرز برخورد و صفات نیک او متفاوت با هم سن و سالانش بوده است. رفتار، گفتار و حرکات مصطفی در همان دوران نوجوانی منحصر به فرد بود. به طوری که بزرگترها به وی احترام می گذاشتند و به پدرش به جهت داشتن و تربیت چنین فرزندی تبریک و تهنیت می گفتند. او به خوبی آداب خرید و فروش را فراگرفته بود و در غیاب پدر به خوبی از عهده اداره مغازه برمی‌آمد. عشق به علم آموزی باعث شد که مصطفی در ایام فراغت، در مغازه، مجلات کهنه و یا کتاب‌های پدر را بخواند و به علت هوش سرشارش مطالب برجسته آن را به ذهن بسپارد. همین موضوع باعث شد پدر بزرگوارش به رغم نیاز شدید به وجود چنین فرزندی در محل کار، او را روانه مکتب‌خانه نماید.

تحصیلات حوزوی

الف) تحصیلات در تهران:

حجة الاسلام ملکی بعد از آن که تحصیل در مدارس فرهنگ را تا مقطع سوم دبیرستان به صورت متفرقه و با موفقیت، پشت سرگذاشت، شوق وافری به فراگیری علوم اسلامی پیدا کرد، بنابراین تصمیم گرفت که به تحصیل علوم دینی بپردازد. این تصمیم او همزمان شد با ورود عالم ربانی و فقیه اخلاقی حضرت آیت الله حاج شیخ علی اکبر نهاوندی (متوفای ۱۳۶۹ ق) به تهران. ملکی از این فرصت استفاده کرد و آن را غنیمت شمرد. وی و دوستانش رهسپار محضر این عالم نورانی گردیدند و مشتاقانه در محضر درسی و اخلاقی وی تلمذ می کردند. شاید دومین چهره تأثیرگذار در وجود آقای ملکی را بتوان مرحوم آیت الله نهاوندی دانست. او در سال های ۱۳۲۷ یا ۱۳۲۸ ش. مسیر نسبتاً طولانی و بیابانی تجریش تا چیدز را هر روزه برای فراگیری علم با پای پیاده طی می کرد.

آن طور که دوستانش تعریف می کنند در سال های اول حدود ۳۰ نفر بودند که در درس مرحوم نهاوندی شرکت می کردند و در سال های ۱۳۲۹ و ۱۳۳۰ ش. در آخرین روزها، تنها یک نفر این مسیر را در سرمای سخت زمستان طی می کرد و او هم کسی نبود جز مرحوم آقای ملکی. وی تحت تأثیر جاذبه شدید شخصیت والا، زهد و تقوای مرحوم نهاوندی بود و هماره از او به عنوان یکی از بزرگترین عالمان شیعه یاد می نمود. مرحوم نهاوندی هم، چون آقای ملکی را جوانی روشن، آگاه و علاقمند به فراگیری علوم و معارف مشاهده می کرد، همواره وی را به فراگیری علم و در کنار آن تحلیل و بررسی اوضاع و مسائل زمان تشویق می نمود. همین تشویق های مکرر استاد، باعث گردید که مرحوم ملکی بدون ترس و واهمه به دفاع از آیت الله کاشانی به مبارزه برخیزد. مرحوم ملکی در این ایام از فعالان سیاسی بشمار می رفت.[۱]

ب) تحصیل در حوزه علمیه قم:

حجة الاسلام ملکی که از فعالان سیاسی و از ارادتمندان آیت الله کاشانی در منطقه شمیرانات است، رژیم پس از کودتای ننگین ۲۸ مرداد، دستگیری آزادی خواهان و رهبران را سرلوحه کار خود قرار داد. حکومت کودتا در شمیران برای دستگیری مرحوم ملکی و دیگر دوستانش نیروهای خود را بسیج نمود و چندبار به خانه پدری او هجوم برد. اما نتوانستند او را دستگیر نمایند. ایشان که وضع را این چنین دید برای فرار از دست مأموران به قم هجرت نمود و موقعیت مناسبی برای ادامه تحصیل در علوم اسلامی پیدا کرد.

استادان

استادان حجة الاسلام ملکی عبارتند از آیات بزرگوار:

  • ۳- میرزا جواد تبریزی، استاد لمعه آقای ملکی بود.
  • ۴- میرزا مصطفی صادقی، که استاد مکاسب شخصیت مورد نظر این نوشتار است.
  • ۵- میرزا علی مشکینی استاد مکاسب (بیع).
  • ۶- آیت الله مشکینی، که آقای ملکی رسائل، قسمت قطع و ظن و تعادل و تراجیح را نزد ایشان تحصیل کرده‌اند.
  • ۱۳- حاج آقا حسین فاطمی که حجة الاسلام ملکی هر هفته شب های پنج شنبه و جمعه در درس اخلاق ایشان شرکت می کردند.[۲]

ویژگی های اخلاقی

۱- تقوا:

مرحوم آقای ملکی به اعتقاد دوستان و همرزمانش دارای تقوای عملی بود. رفتار و گفتار و پندار خویش را تحت کنترل داشت. حجة الاسلام والمسلمین آقای حاج شیخ قنبر مشفق، مدیر حوزه علمیه لاهیجان که سالیان متمادی با آقای ملکی هم دوره و هم بحث بودند در این باره می فرماید: آقای ملکی دارای با ارزشمندترین و نفیس ترین سرمایه معنوی یعنی تقوا بود. او تقوای عملی داشت. این جانب قریب به ۲۰ سال با ایشان از جلد دوم لمعه تا خارج فقه و اصول هم بحث بودم. در این مدت طولانی کوچکترین رفتار و گفتار غیراخلاقی و غیرشرعی از ایشان مشاهده نکردم. وی خداترس بود، کلام لغو و دور از ادب اسلامی و حتی ادب عرفی از ایشان ندیدم. او مراقبت عملی داشت.[۳]

۲- زهد و وارستگی:

آقای ملکی در منطقه مرفه نشین شمیران، هیچگاه ساده زیستی را از دست نداد. وی زندگی متعارف طلبگی را هیچگاه ترک نکرد و به رغم بر عهده گرفتن مسئولیت کمیته انقلاب اسلامی شمیرانات و داشتن نفوذ اجتماعی در میان مردم و با توجه به این که وجوهات فراوانی به دستش می رسید به زی طلبگی خویش مباهات می کرد. او هیچ وقت از حد اعتدال؛ نه تنها خارج نشد، بلکه همواره سطح زندگی ایشان از اقشار متوسط جامعه پایین‌تر بود، لذا هر کس به حضورش می رسید علاقه و ارادتش به او بیشتر می شد. او واقعاً نسبت به دنیا بی اعتنا بود. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی وی در جواب کسانی که ایشان را به مال اندوزی تشویق می کردند گفت: اگر می خواستم پول جمع کنم در زمان محمدرضا شاه می توانستم یک کامیون پول جمع کنم».[۴] آری، آقای ملکی، مصداق بارز حدیث شریف «کونوا دعاة الناس بالخیر بغیر السنتکم»[۵] بود. وی مردم را با عمل و اخلاق نیکوی خویش دعوت به خیر و صلاح می کرد.

۳- بزرگواری:

وی هیچگاه در دوران تحصیل از شهریه حوزه استفاده نکرد، با این که وابسته به بیت بزرگانی چون آیت الله فاضل لنکرانی بود و بزرگان حوزه به وی عنایت داشتند، باز هم از دریافت وجوه خودداری می کرد و معتقد بود انسان می تواند با استفاده نکردن از سهم مبارک حق بندگی خدا را خوب انجام دهد.[۶]

۴- طرز برخورد با ارباب رجوع:

آقای ملکی، انسانی خوش برخورد، خوش مجلس و شیرین سخن بود. آداب اجتماعی او با مردم چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب که ریاست کمیته انقلاب اسلامی شمیرانات را به عهده داشت، فوق العاده با اهمیت است. وی با مردم برخوردی در شأن آنان داشت و هیچ وقت به بهانه کمی وقت از مردم جدا نشد و با عالمان و بزرگان تهران برخوردی مناسب و رفتاری متین داشت و احترام خاصی برای آن ها در نظر می گرفت. هیچ وقت دانسته و یا ندانسته عظمت و شهرتش عامل تحقیر دیگران نمی شد. رفتار حجة الاسلام ملکی در سمت کمیته انقلاب اسلامی با مردم، خصوصاً در شمیرانات که اغلب پولداران و ثروتمندان جامعه و حتی بسیاری از طاغوتیان در آن جا سکونت دارند، باعث رأفت و توجه عمیق آنان به دین اسلام و مایه جذب و خوشبینی آنان به انقلاب اسلامی می شد. اهل کینه و انتقام نبود و از غرض ورزی به دور بود. خصوصاً با مردم مؤمن منطقه و جوانان برومند انقلابی برخوردی متواضعانه و با اهل منزل و خانواده رفتاری دوستانه و عاطفی داشت.

شهید علیرضا ملکی درباره اوصاف عملی پدر بزرگوارش این گونه می نویسد: او با چهره باز و خندان هر روز صبح در کمیته انقلاب اسلامی منطقه یک تهران حاضر می شد و تا قبل از اذان ظهر در آن اتاق کوچک ساده به کار خویش می پرداخت. درب اتاقش به روی همه باز بود و هنگام حضور ارباب رجوع از پشت میز بلند می شد و از آن ها استقبال می کرد و کار آن ها را تا اندازه ای که در توان و قدرت وی بود انجام می داد. وی هیچ گاه نخواست که عنوان و یا لقبی به او بدهند و بسیار ناراحت و آزرده از این که افرادی از روی صداقت و علاقه در هنگام ورود او به مجلس و محفلی سخن گوینده را قطع می کنند. هرگاه که به مجلسی وارد می شد هر جا که مکانی برای نشستن پیدا می کرد، می نشست و علاقه داشت که در بین مردم بنشیند.[۷]

۵- معلم عملی اخلاق:

آیت الله نور مفیدی دامت برکاته می گوید: آقای ملکی در کارهای منزل، حتی در شستن ظروف به خانواده اش کمک می کرد. بعد از انقلاب که به خاطر مسائل امنیتی با برادران پاسدار به منزل ایشان رفت و آمد می کردیم، خودش در پهن کردن و برچیدن سفره، اقدام می کرد. زندگی او یک مجموعه مدون اخلاق است و اگر در زوایای حرکت او دقیق شویم، همه چیز در مورد این معلم عملی اخلاق به دست ما می‌آید. او طبق فرمایش امامان معصوم علیهم السلام که فرموده‌اند: «کونوا دعاة الناس بغیر السنتکم»، مردم را با عمل خویش به اسلام دعوت می کرد. وی بسیار صمیمانه و با روی خوش و گرم، با محافظان صحبت می کرد و در عین سادگی خیلی باصفا بود و برخوردی کریمانه داشت.[۸]

یکی از دوستان وی در این باره می گوید: آقای ملکی نسبت به خانواده‌اش احترام فوق العاده ای ابراز می داشت. غروب ها که این جانب و آقایان محترم حاج آقا مشفق، حاج سید احمد نجفی لاهیجانی و حاج سید علی اصغر هاشمی چیذری در مسجد امام مباحثه می کردیم. بعد از اتمام مباحثه، ایشان برای نماز در مسجد امام نمی ماند و فوراً به خانه برمی‌گشت و می فرمود: اهل خانه مان تنها هستند، دل آن ها تنگ می شود و باید بروم تا آن ها از تنهایی و نگرانی بیرون آیند. چیزی که خیلی ها بدان توجه ندارند و یا نسبت به آن بی اعتنا یا کم اعتناء هستند».[۹]

۶- شب زنده داری:

رمز موفقیت و سعادت مردان بزرگ الهی در کنار تلاش و همت فوق العاده، ارتباط با خدای سبحان است. مرحوم ملکی ساعتی را در شب، به دور از هیاهوی مادی و مشکلات فراوان دنیوی با خدای خویش خلوت کرده و به راز و نیاز می پرداخت. شهید علیرضا ملکی می نویسد: «نمازهای شب، توسل ها، دعاهای عارفانه و نذرهای بدون انقطاع وی، که همیشه گره گشای همه کارهای او بود، گرچه بر همگان روشن نبود؛ ولی خانواده آن مرحوم تا حدی شاهد عبودیت، زهد و پارسایی وی بودند».[۱۰]

۷- خدمت کردن به مردم

آقای ملکی قدس سره اهل خدمت بود و خدمت به خلق را بزرگترین عبادت الهی می دانست. وی در راه خدمت به محرومان و نیازمندان جامعه، هیچ کوتاهی نداشت؛ با تمام توان خویش در رفع نیازهای نیازمندان اقدام می کرد. وجود این روحانی وارسته در منطقه شمیرانات پناهگاه محرومان بود. فرزند بزرگوارش شهید علیرضا ملکی در این باره می نویسد: دوستانی که با او به مسافرت رفته‌اند، می دانند که مسافرت با او از چه صفا و صمیمیتی برخوردار است و او چقدر موجبات راحتی، آسایش و خوشحالی همسفرانش را با طبخ غذا و آماده کردن آن و با سخنان شیرین و دلچسب فراهم می نمود. او از همه افرادی که به این انقلاب و اسلام خدمت کرده و می کنند تمجید و تحسین می نمود و در این راه از هیچ برچسبی نمی هراسید. خدمات گوناگون تبلیغی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی فراوانی نیز از معظم له به یادگار مانده است و خدمت به اسلام و انقلاب اسلامی در سرلوحه همه امور زندگانی اوست.

آثار

از حضرت آقا، نوشته‌ها و اشعاری بر جای مانده است که مربوط به دوره‌های مختلف زندگی او است. نوشته‌های او به پنج دسته تقسیم می‌شوند

  1. یادداشت‌های روزانه
    نغمه‌های شورانگیز: برگزیدۀ دیوان - یکی از آثار آیت الله ملکی
  2. نامه‌ها
  3. نوشته‌های دینی
  4. نوشته‌های درسی
  5. نوشته‌های ذوقی
  • نوشته‌های ذوقی و یادداشت‌های روزمره، از نظر تاریخی، در مقایسه با سایر نوشته‌ها، قدیمی‌ترند و متعلق به دوره‌ای هستند که او تحصیل در مدرسه را رها کرده، به کار در دکان قنادی پرداخت.
  • در "نوشته‌های دینی"، که گاه رنگی اجتماعی و انقلابی به خود می‌گیرند، نویسنده به توصیف و توضیح یک مسئلۀ اعتقادی می‌پردازد. اغلب این نوشته‌ها با قیام امام حسین (علیه السلام) و گاه مسئلۀ روزه‎داری و ماه رمضان ارتباط یافته‌اند و نویسنده کوشیده است ضمن تبیین یک مسئلۀ اعتقادی، نکاتی اجتماعی را به خواننده گوشزد کند. مقالۀ مفصّل «نهضت حیات‌بخش حسین (علیه السلام)» یکی از این نوشته‌ها است.
  • مصطفی ملکی، در طول دوران زندگی خود، نامه‌هایی به بعضی شخصیت‌های مذهبی و سیاسی عصر، نظیر دکتر مصدق و آیت‌الله کاشانی، نوشته است. نامه‌ها مربوط به پس از دورانی است که او فعالیت‌های سیاسی خود را، به طور جدی، آغاز کرد. این نامه‌ها از نظر تاریخی و سیاسی، اسنادی بااهمیت‌اند. باید افزود که بعضی شخصیت‌های شناخته‌شدۀ معاصر نیز نامه‌هایی به او نوشته‌اند که در دسترس است. از جمله، نامه‌های آیات عظام گلپایگانی، شریعتمداری و مرعشی نجفی به ایشان قابل توجه است. در این نامه‌ها، آنان خواهان ادامۀ حضور مصطفی ملکی در حوزۀ علمیۀ قم هستند. این نامه‌ها در زمانی نوشته شد که ملکی برای استقرار در مسجد همت، از قم به تجریش نقل مکان کرد.
  • نوشته‌های آیت‌الله ملکی گاه به صورت پراکنده در نشریات و کتاب‌هایی به چاپ رسیده‌اند. از جمله کتاب جناب آقای محمود طاهر احمدی تحت عنوان "زندگی و مبارزات حجت‌الاسلام و المسلمین مصطفی ملکی" که به همت انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی در ۱۳۹۶ نشر یافته است. از میان نوشته‌ها، نامه‌ها و یادداشت‌های روزانه اهمیت دارند و جای آن دارد که پژوهشگری که پیرامون مسائل انقلاب ایران یا شخصیت‌های انقلابی ایران کار می‎کند، به تحقیق دربارۀ آن‌ها و انتشار همۀ آن‌ها در یک مجموعه همت گمارد.
  • مصطفی ملکی در شعر «شعله» تخلص می‌کرد. ظاهراً قبلاً تخلص‌های دیگری هم داشته است. با اینکه بعضی شعرهای او به طور پراکنده در نشریات آن دوره چاپ شده است، وجه شاعریِ شخصیتش ناشناخته مانده است.

کتاب "نغمه‌های شورانگیز: برگزیدۀ دیوان اشعار آیت‌الله مصطفی ملکی" در سال ۱۳۹۸ به چاپ شد. این کار به منزلۀ ادای دین به کسی بود که گرچه در ادبیات فارسی و عربی چیره‌دست بود و نیز در مبارزات ملی و سیاسی و اجتماعی معاصر هم‌پا و همراه مردم بود، اما شاهکار او زندگی‌اش بود. رفتار و زندگی ساده، بی‌آلایش، و به دور از وابستگیِ او مهم‌ترین یادگار او است.

فعالیت‌های سیاسی

حجة الاسلام ملکی یکی از چهره‌های فعال اسلامی و سیاسی بشمار می آید. او در طول عمر بابرکت خویش همواره در مبارزات سیاسی، در مقاطع گوناگون نقش داشته است. فعالیت های سیاسی آن عالم مبارز در مقاطع گوناگون، بدین شرح است:

الف) سال های ۲۸ تا ۱۳۳۰ ش:

آقای ملکی از جوانان فعال در امور سیاسی در اوائل طلبگی بشمار می رفت و بزرگترین مشوق وی در این راه، آیت الله نهاوندی بود. او باعث آشنایی وی با دنیای سیاست شد. ملکی می گوید: هرگاه به محضر درس آقا شیخ علی اکبر نهاوندی می رفتم، ایشان از وضعیت سیاسی کشور و نیز از موقعیت قیام مردمی از من سؤال می کردند و همیشه مرا تحریص و تشویق و ترغیب به شرکت فعال در جرایانات سیاسی آن روزگار می‌نمودند.

آقای ملکی در نهضت های آن زمان، همانند نهضت ملی شدن صنعت نفت و همکاری با دکتر مصدق و قیام ۳۰ تیر، فعالانه شرکت داشت. وی در همان عصر با آیت الله کاشانی آشنا و ارادتمند ایشان گردید و همواره با رهنمودهای ایشان در منطقه شمیران عمل می نمود؛ تا این که کودتای ننگین ۲۸ مرداد، به یک باره کلیه فعالیت ها و دستاوردهای چند ساله مردم را خنثی ساخت. رژیم، دستگیری آزادی خواهان، رهبران و جوانان فعال را در سرلوحه کار خود قرار داد و حکومت کودتا در شمیران برای دستگیری حجة الاسلام ملکی و دیگر دوستان فعال او، نیروهای خود را بسیج نمودند.

ب) خرداد ۴۲:

آقای ملکی از علاقمندان و ارادتمندان واقعی حضرت امام خمینی قدس سره بود. وی بعد از ورود به قم وضعیتش را این گونه توصیف می کند: «روزها نان و ماست و گاهی لبو می خوردم و شب ها نان و ماست.» وی با توجه به همه مشکلات باشور و اشتیاق در درس حضرت امام، حاضر می شد. او مفتخر به دامادی آیت الله فاضل گردید و از آن زمان وضعیت ثابت‌ تری پیدا نمود و در این ایام به تحصیل ادامه داد.

بعد از رحلت آیت الله بروجردی و قیام علما و مراجع علیه لوایح و قوانین طاغوت و قیام توفنده حضرت امام، آقای ملکی همواره به عنوان شاگرد و مرید امام، همانند سایر طلاب و فضلای مبارز حوزه علمیه قم، فعالانه در صحنه انقلاب شرکت داشت و در آغاز نهضت مقدس اسلامی به رهبری حضرت امام راحل سهیم بود.

آقای ملکی پس از قیام ۱۵ خرداد سال ۴۲، در شب های جمعه و ماه مبارک رمضان و سایر مناسبت های مذهبی در مسجد همت تهران حضور یافت و با روحانیان مبارز تهران، مانند آیت الله طالقانی ارتباط بسیار نزدیکی برقرار ساخت و جلسات و فعالیت های گوناگون را آغاز نمود.

ج) سال های ۱۳۴۷ تا ۱۳۵۶ ش:

آقای ملکی بعد از کامل شدن تحصیلات، با کسب اجازه از حضرت امام و مراجع عالیقدر، حوزه قم را ترک و به شمیرانات بازگشت. وی در مسجد همت تجریش به صورت دائمی مستقر گردید. حضور ایشان در این کانون مذهبی موجب فعال شدن مبارزات جوانان مسلمان منطقه گردید.

آقای ملکی در این مسجد با برنامه ریزی های مدون، فعالیت های خویش را شروع کرد. او در شب‌های یکشنبه و چهارشنبه جلسه تفسیر قرآن برگزار می نمود و با دعوت از عالمان و بزرگان آگاه و انقلابی، چون آیات و حجج اسلام طالقانی، ربانی املشی، لاهوتی، هاشمی رفسنجانی، مهدوی کنی، ربانی شیرازی، شهید مفتح، شهید مطهری و... در بیداری و آگاهی مردم در مسائل دینی و سیاسی نقش بسزایی ایفا نمود.

بی شک هر سخنران فاضل و گوینده توانایی حداقل یک بار در مسجد همت به سخنرانی پرداخته است. جاذبه این مسجد در جذب جوانان و اقشار تحصیل کرده، اعجاب انگیز بود. ملکی در سال ۱۳۵۰ ش. همکاری خویش را با استاد شهید مطهری آغاز کرد. در طول سال های خفقان و سکوت، «مسجد همت» به همت والای این مرد بزرگ هیچ گاه بدون برنامه نبود و به مقتضای روز توسط این روحانی شجاع برنامه‌های متنوعی را عرضه می داشت.

د) مسئولیت کمیته انقلاب اسلامی منطقه یک تهران:

پس از پیروزی انقلاب اسلامی جهت حفاظت و حراست از دستاوردهای انقلاب اسلامی و سرکوب ضدانقلاب و عوامل رژیم ستم شاهی، طبق فرمان امام راحل مسئولیت کمیته انقلاب اسلامی شمیرانات از سوی آیت الله مهدوی کنی به عهده ایشان گذارده شد. روش ایشان در اداره این نهاد به صورت تصویب مسائل در شورای کمیته و به اجرا درآوردن به صورت سلسله مراتب بود. پرکاری و تلاش فوق العاده وی و اصالت عمیقی که به مسأله کمیته می داد بیانگر اعتقاد وی به انقلاب اسلامی بود. به قول دوست صمیمی و همرزمش حضرت آیةالله مهدوی کنی: «او مسأله انقلاب و اسلام را جدی می گرفت.»

ه) حضور در جنگ:

آقای ملکی در آغاز جنگ تحمیلی برای دفاع از کیان اسلام و نظام جمهوری اسلامی راهی جبهه های نبرد حق علیه باطل گردید. او شجاعانه در خطوط مقدم جبهه، از ارتفاعات بازی دراز تا عملیات بیت المقدس، در کنار دوستان رزمنده، مشغول خدمت بود. وی به بهانه حفظ خویش، از خطوط مقدم نمی گریخت و در سنگری بهتر از دیگران استراحت نمی کرد؛ بلکه علاوه بر خدمات تبلیغی و فرهنگی در جبهه، چای و شربت درست می کرد و به دست رزمندگان می داد و به شستن ظرف ها و تمیزکردن سنگر مباهات می نمود. وی در راه بازگشت، نامه های رزمندگان را به مقصد می رسانید. او در راه دفاع از اسلام و نظام مقدس اسلامی یکی از فرزندان خویش یعنی علیرضا ملکی را تقدیم نمود.

شهید علیرضا ملکی در وصف پدرش جملاتی دارد که به عنوان تبرک ذکر می کنیم: به یاد می آوردم او را در انجام دو فریضه مهم امر به معروف و نهی از منکر بسیار جدی و کوشا بود و نسبت به قضایا و جریانات و امور پیرامون خویش غافل و بی تفاوت نبود. او در محیط کار خویش برای پاسداران عزیز، همانند پدری مهربان و دلسوز بود و آنان را همواره با نصایح مشفقانه خویش ارشاد می فرمود؛ اما در عین دلسوزی و عطوفت، بسیار جدی و قاطع با تخلفاتی که گاه گاهی از پاسداران سر می زد برخورد می نمود. او با وسعت نظر و دیدگاه باز با مسائل سیاسی برخورد می کرد و حساب فریب خوردگان بی غرض و بی اطلاع را از سران خائن آن جدا می نمود و منافقان را در جذب جوانان و نوجوانان ناتوان می ساخت؛ چرا که با افراد فریب خورده، برخورد نرم اسلامی داشت و اسلام امام را برای آنان می گفت و خیانت های سران کفر و نفاق را با زبانی آکنده از ادب اسلامی بیان می کرد.

وفات

حجة الاسلام ملکی پس از عمری تلاش و مجاهدت در راه اسلام و انقلاب اسلامی و خدمت به محرومان جامعه، سرانجام بر اثر ابتلا به یک بیماری خونی، بعد از چهار ماه بستری شدن، در بیمارستان قلب، سرانجام در روز ۳۱ خرداد ۱۳۶۱ ش. دارفانی را وداع گفت و روح ملکوتی وی در جوار رحمت الهی آرام گرفت. پیکر این عالم فرزانه در شمیران و باشکوه خاصی تشییع گردید و سپس به قم انتقال یافت. در قم حضرت آیت الله عظمی مرعشی نجفی قدس سره بر آن نماز خواند و در حرم مطهر حضرت معصومه سلام الله علیها به خاک سپرده شد.

حضرت امام خمینی قدس سره در تاریخ ۸ مرداد ۱۳۶۲ ش. یک سال بعد از رحلت حضرت حجة الاسلام والمسلمین آقای ملکی ذیل عکس ایشان این جمله را نوشتند: بسمه تعالی - خداوند رحمت فرماید مرحوم حجة الاسلام آقای ملکی را که از اشخاص متعهد و خدمتگزار به اسلام بودند. ۱۹ شوال ۱۴۰۳، روح الله الموسوی الخمینی.[۱۱]

پانویس

  1. شرح حال عالم مبارز مصطفی ملکی، نوشته عباس ملکی.
  2. مصاحبه با حضرت حجة الاسلام والمسلمین آقای حاج شیخ قنبر مشفق مدیر حوزه علمیه لاهیجان
  3. مصاحبه با حضرت حجة الاسلام والمسلمین آقای حاج شیخ قنبر مشفق مدیر حوزه علمیه لاهیجان.
  4. مصاحبه با حضرت حجة الاسلام والمسلمین آقای حاج مسلم سلطان محمدی از فضلای مقیم حوزه علمیه قم.
  5. اصول کافی، کلینی، ج ۲، ص ۱۰۵.
  6. حجة الاسلام سلطان محمدی.
  7. «به یاد می آوردند او را» مقاله شهید علیرضا ملکی.
  8. مصاحبه با حضرت آیت الله حاج سید کاظم نورمفیدی، نماینده ولی فقیه در استان گیلان و امام جمعه محترم گرگان.
  9. حجة الاسلام سلطان محمدی.
  10. مقاله شهید علیرضا ملکی.
  11. صحیفه نور، ج ۱۸، ص ۲۶.

منبع

محمدتقی ادهم نژاد لنگرودی، ستارگان حرم، جلد 18، صفحه 133-158.

آرشیو عکس و تصویر