مسیحیت: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(صفحه‌ای تازه حاوی «دین مسیحیت از ادیان بزرگ آسمانی و آیین حضرت عیسی بن مریم علیه‌السّلام است. آ...» ایجاد کرد)
 
سطر ۱: سطر ۱:
دین مسیحیت از ادیان بزرگ آسمانی و آیین حضرت عیسی بن مریم علیه‌السّلام است.
+
[[دین]] «مسیحیت» از ادیان بزرگ آسمانی و آیین [[حضرت عیسی]] علیه‌السلام است.
آیین مسیحیت یک آیین یکتاپرستانه است که بر آموزه‌ها و سخنان عیسی ناصری (مسیح) استوار گشته است. آموزه‌هایی چون تثلیث، مرگ مسیح به عنوان کفارهٔ گناهان، تعمید آب و روح القدس از باورهای بنیادین این آیین هستند. مسیحیت با داشتن ۲٫۲ میلیارد پیرو بزرگترین دین جهان از دید شمار پیروان است.
+
آیین مسیحیت یک آیین یکتاپرستانه است که بر آموزه‌ها و سخنان عیسی مسیح استوار گشته است. آموزه‌هایی چون تثلیث، مرگ مسیح به عنوان کفارهٔ گناهان، تعمید و [[روح القدس در مسیحیت|روح القدس]] از باورهای بنیادین این آیین هستند. مسیحیت اکنون از نظر شمار پیروان، بزرگترین دین جهان است.
  
معرفی اجمالی حضرت عیسی
+
== معرفی اجمالی حضرت عیسی ==
 +
مسیحیان، حضرت عیسی علیه‌السّلام را Christian به معنای مسیح می‌خوانند. اناجیل موجود بر آن‌اند که [[حضرت مریم]] مادر عیسی علیه‌السّلام باکره بوده و فرزند خویش را به گونه‌ای غیر طبیعی به دنیا آورده است؛ اما با این حال، او را فرزند یوسف نجار می‌دانند. عیسی علیه‌السّلام در [[بیت لحم|بیت اللحم]] زاده شد و در ناصریه پرورش یافت. تولد او را چهار تا هشت سال پیش از مبدا تاریخ میلادی احتمال داده‌اند. در سی سالگی به دست حضرت یحیی علیه‌السّلام غسل تعمید یافت و همانند او به موعظه و تذکیر و تعلیم خلق پرداخت.
  
 +
حضرت عیسی علیه‌السّلام، دوازده حواری یا رسول داشت که تعالیم او را میان مردمان می‌گستراندند.[۱][۲][۳] چون عیسی علیه‌السّلام به تبلیغ دین خویش همت گماشت، رهبران یهود نخست با او مخالفتی نکردند؛ اما آن گاه که دریافتند تعالیم او سلطه آنان را بر نمی‌تابد و مردمان را آگاه و هوشیار می‌سازد، راه ناسازگاری و دشمنی در پیش گرفتند و سرانجام شورای عالی یهود در [[اورشلیم]]، عیسی علیه‌السّلام را به مرگ محکوم کرد. مسیحیان معتقدند که حضرت عیسی علیه‌السّلام همراه دو تن دیگر به صلیب کشیده شده و جان باخته است؛ اما پس از سه روز در پیش چشم مادرش مریم علیهاالسلام‌ و حواریون از مرقد خویش بیرون آمده و به آسمان‌ها رفته است و در آخر الزمان، باری دیگر برمی گردد و بشر را نجات می‌دهد.[۴]
  
مسیحیان، حضرت عیسی علیه‌السّلام را Christian به معنای مسیح و یونانی زبانان Christos می‌خوانند.اناجیل موجود بر آن‌اند که مادر حضرت عیسی علیه‌السّلام باکره بوده و فرزند خویش را به گونه‌ای غیر طبیعی به دنیا آورده است؛ اما با این حال، او را فرزند یوسف نجار می‌دانند. عیسی علیه‌السّلام در بیت اللحم زاده شد و در ناصریه پرورش یافت. تولد او را چهار تا هشت سال پیش از مبدا تاریخ میلادی احتمال داده‌اند. در سی سالگی به دست حضرت یحیی علیه‌السّلام غسل تعمید یافت و همانند او به موعظه و تذکیر و تعلیم خلق پرداخت. حضرت عیسی علیه‌السّلام ، دوازده حواری یا رسول داشت که تعالیم او را میان مردمان می‌گستراندند[۱][۲][۳] چون عیسی علیه‌السّلام به تبلیغ دین خویش همت گماشت، رهبران یهود نخست با او مخالفتی نکردند؛ اما آن گاه که دریافتند تعالیم او سلطه آنان را بر نمی‌تابد و مردمان را آگاه و هوشیار می‌سازد، راه ناسازگاری و دشمنی در پیش گرفتند و سرانجام شورای عالی یهود در اورشلیم ، عیسی علیه‌السّلام را به مرگ محکوم کرد. مسیحیان معتقدند که حضرت عیسی علیه‌السّلام همراه دو تن دیگر به صلیب کشیده شده و جان باخته است؛ اما پس از سه روز در پیش چشم مادرش مریم سلام‌الله‌علیهم و حواریون از مرقد خویش بیرون آمده و به آسمان‌ها رفته است و در آخر الزمان ، باری دیگر برمی گردد و بشر را نجات می‌دهد[۴]
+
== کتب دینی مسیحیان ==
 +
کتاب مقدس دارای دو بخش است: عهد قدیم یا تورات و عهد جدید یا انجیل. بخش دوم تنها نزد مسیحیان مقدس است. عهد جدید شامل چهار انجیل متی، مرقس، لوقا و یوحنا و نیز اعمال رسولان و نامه‌های پولس حواری است.  
  
کتب دینی مسیحیان
+
کلمه «انجیل»، یونانی و به معنای بشارت است. محتوای اناجیل، زندگی نامه و بیانات اخلاقی و پندهای حضرت عیسی علیه‌السّلام است. جز اناجیل چهارگانه، اناجیل دیگری نیز میان مسیحیان رواج داشته‌اند؛ اما کلیسای مسیحی همه را جز چند انجیل یاد شده، بی اعتبار شمرد و از رواج انداخت.[۵] [۶]  
 
 
 
 
کتاب مقدس دارای دو بخش است: عهد قدیم یا تورات و عهد جدید یا انجیل . بخش دوم تنها نزد مسیحیان مقدس است. عهد جدید شامل چهار انجیل متی، مرقس، لوقا و یوحنا و نیز اعمال رسولان و نامه‌های پولس حواری است. کلمه «انجیل»، یونانی و به معنای بشارت است. محتوای اناجیل، زندگی نامه و بیانات اخلاقی و پندهای حضرت عیسی علیه‌السّلام است. جز اناجیل چهارگانه، اناجیل دیگری نیز میان مسیحیان رواج داشته‌اند؛ اما کلیسای مسیحی همه را جز چند انجیل یاد شده، بی اعتبار شمرد و از رواج انداخت[۵] [۶] در عهد جدید خبری از احکام شرعی نیست و مسیحیان در این باره به همان که در عهد قدیم آمده است، پای بندند. از اناجیلی که به دست کلیسا از اعتبار افتاد، انجیل برنابا (م. ۶۱. م) است. محتوای این انجیل با دیگر اناجیل متفاوت است و عیسی علیه‌السّلام را پسر خدا نمی‌داند و جنبه الوهی وی را نفی می‌کند و بر آن است که عیسی علیه‌السّلام را به صلیب نیاویختند؛ بلکه مردی یهودی را دار زدند و مردم گمان بردند که او عیسی فرزند مریم است[۷]
 
 
 
رسمیت دین مسیح
 
  
 +
در عهد جدید خبری از احکام شرعی نیست و مسیحیان در این باره به همان که در عهد قدیم آمده است، پایبندند. از اناجیلی که به دست کلیسا از اعتبار افتاد، انجیل برنابا (م. ۶۱ م) است. محتوای این انجیل با دیگر اناجیل متفاوت است و عیسی علیه‌السّلام را پسر خدا نمی‌داند و جنبه الوهی وی را نفی می‌کند و بر آن است که عیسی علیه‌السّلام را به صلیب نیاویختند؛ بلکه مردی یهودی را دار زدند و مردم گمان بردند که او عیسی فرزند مریم است.[۷]
  
 +
== رسمیت دین مسیح ==
 
تا زمانی که مسیحیت فرقه‌ای یهودی به شمار می‌رفت، دولت روم توجهی به آن نداشت و مسیحیان در عقیده خویش آزاد بودند. با گسترش دین مسیح و آشکار شدن آن به صورت دینی جدید با سخنانی نو، دولت روم برآشفت و مسیحیت را غیر قانونی خواند و بر مسیحیان سخت گرفت. سرانجام، قسطنطنین کبیر (Constantine the Great) در سال ۳۱۳ م. به مسیحیت گروید و با فرمانی، آزادی این آیین را اعلام کرد و بدین سان، مسیحیت کیش رسمی دولت روم شد. در این هنگام، اختلافات کلامی میان بزرگان مسیحیت رخ نمود. آریوس (۳۳۶- ۲۵۶ م.) حضرت مسیح را مخلوق دانست و مغضوب کلیسا گشت.
 
تا زمانی که مسیحیت فرقه‌ای یهودی به شمار می‌رفت، دولت روم توجهی به آن نداشت و مسیحیان در عقیده خویش آزاد بودند. با گسترش دین مسیح و آشکار شدن آن به صورت دینی جدید با سخنانی نو، دولت روم برآشفت و مسیحیت را غیر قانونی خواند و بر مسیحیان سخت گرفت. سرانجام، قسطنطنین کبیر (Constantine the Great) در سال ۳۱۳ م. به مسیحیت گروید و با فرمانی، آزادی این آیین را اعلام کرد و بدین سان، مسیحیت کیش رسمی دولت روم شد. در این هنگام، اختلافات کلامی میان بزرگان مسیحیت رخ نمود. آریوس (۳۳۶- ۲۵۶ م.) حضرت مسیح را مخلوق دانست و مغضوب کلیسا گشت.
قسطنطنین برای حل اختلافات، نمایندگانی را از مسیحیان جهان گرد آورد و به سال ۳۲۵ م. شورایی را سامان داد که آن را « شورای نیقیه » می‌خوانند. این شورا، تثلیث را به عنوان اعتقاد رسمی مسیحیت معتبر شمرد و اناجیل چهارگانه را به رسمیت شناخت. از آن پس، شوراهای دیگری نیز بر پا شد که مصوبات آنها را «قانون شرع» می‌گویند[۸][۹][۱۰][۱۱]
 
 
مبلغ مشهور مسیحیت
 
 
 
پولس حواری مبلغ مشهور مسیحیت در قرن نخست میلادی است. پولس نخست یهودی بود و با مسیحیت مبارزه می‌کرد؛ اما گویند در پی انقلابی روحی به کلی دگرگون گشت و به مسیح ایمان آورد و خویشتن را وقف تبلیغ مسیحیت در مغرب زمین ساخت و سرانجام پس از مدت‌ها حبس در زندان به دستور نرون پادشاه روم به قتل رسید. پولس برای عیسی علیه‌السّلام مقامی برتر از مسیح یهود قائل شد. او مسیح را نجات دهنده‌ای می‌دانست که آمده است تا ملکوت الهی را بر زمین حاکم سازد. آموزه رجعت را- که ریشه یهودی دارد- وی به مسیحیت راه داد و همچنین آموزه گناه و رستگاری را. یهودیان بر آن بودند که حضرت آدم علیه‌السّلام گناه کرد و از بهشت رانده شد و اثر این گناه تا ابد دامان فرزندان او را گرفته است. پولس گفت: عیسی علیه‌السّلام موجودی آسمانی است و طبیعت خدایی دارد؛ اما خود را تنزل داده و به صورت انسانی درآمده است و رضا داده است که او را به صلیب کشند و بدین سان گناه آدمی زادگان به آمرزش رسد[۱۲][۱۳]
 
 
شعائر هفتگانه مسیحیت
 
 
 
تعمید؛ تایید میثاق؛ تثبیت ایمان؛ ازدواج مسیحی؛ عشای ربانی؛ درجات مقدس روحانیت؛ اعتراف ؛ تدهین [۱۴]
 
در باور مسیحیان، مسیح که از مردگان برخاست، میان مردمان مسیحی زیست می‌کند و همراه آنان است و به همان کارها مشغول است که در فلسطین می‌کرد: تعلیم و دعا و خدمت و شفای بیماران. کارهای غیر آشکار مسیح علیه‌السّلام در زندگی کلیسایی از گذر آیین‌ها آشکار می‌گردد. چون فردی مسیحی در آیینی شرکت می‌جوید، ایمان دارد که با این عمل، به ملاقات مسیح علیه‌السّلام می‌رود.تقریبا همه مسیحیان به شعائر تعمید و عشای ربانی اعتقاد دارند. مسیحیان کاتولیک و ارتدکس ، پنج آیین دیگر نیز بر اینها افزوده‌اند و به هفت آیین پای بندند.فرقه‌های پروتستان در شمار شعائر اختلاف دارند و برخی کلیساهای پروتستان مانند کویکرها هیچ یک از آنها را نمی‌پذیرند.
 
  
انشعاب در مسیحیت
+
قسطنطنین برای حل اختلافات، نمایندگانی را از مسیحیان جهان گرد آورد و به سال ۳۲۵ م. شورایی را سامان داد که آن را «شورای نیقیه» می‌خوانند. این شورا، تثلیث را به عنوان اعتقاد رسمی مسیحیت معتبر شمرد و اناجیل چهارگانه را به رسمیت شناخت. از آن پس، شوراهای دیگری نیز بر پا شد که مصوبات آنها را «قانون شرع» می‌گویند.[۸][۹][۱۰][۱۱]
  
 +
<br />
  
مسیحیت به سه فرقه بزرگ کاتولیک ، ارتدکس و پروتستان انشعاب یافته است.مهمترین عامل انشعاب در دین مسیحیت اختلافات سیاسی روم و بیزانس است. عامل دوم سختگیری کلیسای کاتولیک، وجود مقررات دست و پا گیر و رنجبار و طلب کردن پول به هر بهانه‌ای است.
+
== باورها و شعائر مسیحیت ==
 +
در باور مسیحیان، مسیح که از مردگان برخاست، میان مردمان مسیحی زیست می‌کند و همراه آنان است و به همان کارها مشغول است که در فلسطین می‌کرد: تعلیم و دعا و خدمت و شفای بیماران. کارهای غیر آشکار مسیح علیه‌السّلام در زندگی کلیسایی از گذر آیین‌ها آشکار می‌گردد. چون فردی مسیحی در آیینی شرکت می‌جوید، ایمان دارد که با این عمل، به ملاقات مسیح علیه‌السّلام می‌رود.
  
- ارتدکس
+
تقریبا همه مسیحیان به شعائر تعمید و عشای ربانی اعتقاد دارند. مسیحیان کاتولیک و ارتدکس، پنج آیین دیگر نیز بر اینها افزوده‌اند و به هفت آیین پای بندند. فرقه‌های پروتستان در شمار شعائر اختلاف دارند و برخی کلیساهای پروتستان هیچ یک از آنها را نمی‌پذیرند.
  
تشکیل کلیسای ارتدکس و جدایی آن از کلیسای کاتولیک روم، نخستین انشعاب مهم در مسیحیت بود.(۱۰۵۴ م.) ارتدکس‌ها به بارداری بی شائبه حضرت مریم علیه‌السّلام و مصون بودن مقامات والای کلیسایی از خطا و اشتباه معتقد نیستند. کشیش‌های ارتدکس ازدواج را برای خود روا می‌دانند و عبادات شفاهی را به زبان رایج مردم انجام می‌دهند[۱۵][۱۶]
+
پولس که حواری مبلغ مشهور مسیحیت در قرن نخست میلادی است، برای عیسی علیه‌السّلام مقامی برتر از مسیح یهود قائل شد. او مسیح را نجات دهنده‌ای می‌دانست که آمده است تا ملکوت الهی را بر زمین حاکم سازد. آموزه رجعت را- که ریشه یهودی دارد- وی به مسیحیت راه داد و همچنین آموزه گناه و رستگاری را. یهودیان بر آن بودند که حضرت آدم علیه‌السّلام گناه کرد و از بهشت رانده شد و اثر این گناه تا ابد دامان فرزندان او را گرفته است. پولس گفت: عیسی علیه‌السّلام موجودی آسمانی است و طبیعت خدایی دارد؛ اما خود را تنزل داده و به صورت انسانی درآمده است و رضا داده است که او را به صلیب کشند و بدین سان گناه آدمی زادگان به آمرزش رسد[۱۲][۱۳]
  
- پروتستان
+
== انشعاب در مسیحیت ==
 +
مسیحیت به سه فرقه بزرگ کاتولیک، ارتدکس و پروتستان انشعاب یافته است. مهمترین عامل انشعاب در دین مسیحیت اختلافات سیاسی روم و بیزانس است. عامل دوم سختگیری کلیسای کاتولیک، وجود مقررات دست و پا گیر و رنجبار و طلب کردن پول به هر بهانه‌ای است.
  
از قرن ۱۶ م. به بعد، انقلاب‌های دینی متعددی برای اصلاح مذهب کاتولیک به راه افتاد. سختگیری کلیسای کاتولیک، وجود مقررات دست و پا گیر و طلب کردن پول به هر بهانه‌ای و زیر فشار نهادن مؤمنان مسیحی قرون وسطی ، گروهی از روشنفکران کلیسای روم را به اعتراض واداشت. این حرکت اعتراض آمیز، نهضت پروتستان نام گرفت. مارتین لوتر (۱۴۸۳- ۱۵۴۶ م.) از رهبران این نهضت بود. پس از وی جان کالون (۱۵۰۹- ۱۵۶۴ م.) به اصلاح مذهب کاتولیک همت گمارد. این رهبران اصلاح طلب پیروانی یافتند و بدین سان، مذهب پروتستان پدید آمد. پروتستان نیز اندک اندک انشعاب‌هایی یافت؛ اما همه فرقه‌های مذهب پروتستان در مخالفت با قدرت الهی پاپ با یکدیگر اتفاق نظر دارند.
+
ارتدکس:
پروتستان‌ها معتقدند که مؤمنین در ارتباط با خدا نیازمند کشیش نیستند، مقام کشیشی، همگانی است و کشیشان می‌توانند ازدواج کنند. همچنین، اعتراف به گناه را واجب نمی‌شمارند و به برزخ و دوشیزگی حضرت مریم علیه‌السّلام اعتقاد ندارند. پیروان این مذهب، بیش تر در آلمان ، کشورهای اسکاندیناوی و آمریکا ساکن‌اند[۱۷]
 
  
مسحیت در دیدگاه قرآن
+
تشکیل کلیسای ارتدکس و جدایی آن از کلیسای کاتولیک روم، نخستین انشعاب مهم در مسیحیت بود (۱۰۵۴ م). ارتدکس‌ها به بارداری بی شائبه حضرت مریم علیهاالسلام و مصون بودن مقامات والای کلیسایی از خطا و اشتباه معتقد نیستند. کشیش‌های ارتدکس ازدواج را برای خود روا می‌دانند و عبادات شفاهی را به زبان رایج مردم انجام می‌دهند.[۱۵][۱۶]
  
 +
پروتستان:
  
بنابر آیات قرآن، دین مسیح علیه‌السّلام تحریف شده است. قرآن کریم ، آفرینش مسیح علیه‌السّلام را همانند آدم علیه‌السّلام می‌داند[۱۸] بنابر قرآن، او از مادری بکر زاده شده است. مادر عیسی علیه‌السّلام از زنان برجسته عالم است که با عالم غیب ارتباط داشته است.[۱۹][۲۰] آیات قرآنی، از حضرت عیسی علیه‌السّلام بسیار سخن گفته و او را ستوده‌اند.[۲۱][۲۲][۲۳][۲۴] قرآن کریم، عیسی علیه‌السّلام را فرزند مریم سلام‌الله‌علیهم می‌شمارد و به صراحت، کسانی را که به تثلیث معتقدند و او را پسر خدا یا خدا می‌انگارند، کافر می‌خواند[۲۵][۲۶][۲۷] و بیان می‌دارد که وی را نکشته و به دار نیاویخته‌اند؛ بلکه او به سوی خدا رفته است.[۲۸][۲۹]
+
از قرن ۱۶ میلادی به بعد، انقلاب‌های دینی متعددی برای اصلاح مذهب کاتولیک به راه افتاد. سختگیری کلیسای کاتولیک، وجود مقررات دست و پا گیر و طلب کردن پول به هر بهانه‌ای و زیر فشار نهادن مؤمنان مسیحی قرون وسطی، گروهی از روشنفکران کلیسای روم را به اعتراض واداشت. این حرکت اعتراض آمیز، نهضت پروتستان نام گرفت. مارتین لوتر (۱۴۸۳- ۱۵۴۶ م.) از رهبران این نهضت بود. پس از وی جان کالون (۱۵۰۹- ۱۵۶۴ م.) به اصلاح مذهب کاتولیک همت گمارد. این رهبران اصلاح طلب پیروانی یافتند و بدین سان، مذهب پروتستان پدید آمد. پروتستان نیز اندک اندک انشعاب‌هایی یافت؛ اما همه فرقه‌های مذهب پروتستان در مخالفت با قدرت الهی پاپ با یکدیگر اتفاق نظر دارند.
 +
پروتستان‌ها معتقدند که مؤمنین در ارتباط با خدا نیازمند کشیش نیستند، مقام کشیشی، همگانی است و کشیشان می‌توانند ازدواج کنند. همچنین، اعتراف به گناه را واجب نمی‌شمارند و به برزخ و دوشیزگی حضرت مریم علیهاالسلام اعتقاد ندارند. پیروان این مذهب، بیش تر در آلمان، کشورهای اسکاندیناوی و آمریکا ساکن‌اند.[۱۷]
  
بندگی عیسی در قرآن
+
== مسحیت در دیدگاه قرآن ==
 +
آیات قرآن کریم، از حضرت عیسی علیه‌السّلام بسیار سخن گفته و او را ستوده‌اند.[۲۱][۲۲][۲۳][۲۴] اما بنابر آیات قرآن، دین مسیح علیه‌السّلام تحریف شده است. قرآن، آفرینش مسیح علیه‌السّلام را همانند آدم علیه‌السّلام می‌داند.[۱۸] و عیسی علیه‌السّلام را فرزند مریم علیهاالسلام‌ می‌شمارد و به صراحت، کسانی را که به تثلیث معتقدند و او را پسر خدا یا خدا می‌انگارند، کافر می‌خواند[۲۵][۲۶][۲۷] و بیان می‌دارد که وی را نکشته و به دار نیاویخته‌اند؛ بلکه او به سوی خدا رفته است.[۲۸][۲۹]
  
 +
'''بندگی عیسی در قرآن:'''
  
قرآن کریم خاطرنشان ساخته که عیسی(ع) عبدی بود رسول، و اینکه هیچ چیزی جز این ادعا نمی کرد و آنچه به وی نسبت می دادند خود او ادعایش را نکرده و با مردم جز به رسالت خدا سخنی نگفته، همچنانکه قرآن این معنا را در آیه زیر صراحتا از آن جناب نقل کرده می فرماید: و اذ قال الله یا عیسی ابن مریم انت قلت للناس اتخذونی و امی الهین من دون الله؟ قال سبحانک ما یکون لی ان اقول ما لیس لی بحق، ان کنت قلته فقد علمته تعلم ما فی نفسی و لا اعلم ما فی نفسک، انک انت علام الغیوب، ما قلت لهم الا ما امرتنی به: ان اعبدوا الله ربی و ربکم، و کنت علیهم شهیدا ما دمت فیهم فلما توفیتنی کنت انت الرقیب علیهم و انت علی کل شی ء شهید، ان تعذبهم فانهم عبادک و ان تغفرلهم فانک انت العزیز الحکیم، قال الله هذا یوم ینفع الصادقین صدقهم[۳۰]
+
قرآن کریم خاطرنشان ساخته که عیسی(ع) عبدی بود رسول، و اینکه هیچ چیزی جز این ادعا نمی کرد و آنچه به وی نسبت می دادند خود او ادعایش را نکرده و با مردم جز به رسالت خدا سخنی نگفته، همچنانکه قرآن این معنا را در آیه زیر صراحتا از آن جناب نقل کرده می فرماید: «وَإِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ أَأَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِي وَأُمِّيَ إِلَٰهَيْنِ مِنْ دُونِ اللَّهِ ۖ قَالَ سُبْحَانَكَ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أَقُولَ مَا لَيْسَ لِي بِحَقٍّ ۚ إِنْ كُنْتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ ۚ تَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِي وَلَا أَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِكَ ۚ إِنَّكَ أَنْتَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ، مَا قُلْتُ لَهُمْ إِلَّا مَا أَمَرْتَنِي بِهِ أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّي وَرَبَّكُمْ ۚ وَكُنْتُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا مَا دُمْتُ فِيهِمْ ۖ فَلَمَّا تَوَفَّيْتَنِي كُنْتَ أَنْتَ الرَّقِيبَ عَلَيْهِمْ ۚ وَأَنْتَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ، إِنْ تُعَذِّبْهُمْ فَإِنَّهُمْ عِبَادُكَ ۖ وَإِنْ تَغْفِرْ لَهُمْ فَإِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ قَالَ اللَّهُ هَٰذَا يَوْمُ يَنْفَعُ الصَّادِقِينَ صِدْقُهُ...»[مائده، ۱۱۶-۱۱۹]
(زمانی که خدای تعالی می‌گوید ای عیسی بن‌مریم آیا تو، به مردم گفته‌ای که ای مردم به جای‌خدا مرا و مادرم را دو معبود برای خود بگیرید؟عیسی جواب می‌دهد!منزهی‌ تو ای خدا، مرا نمی‌رسید که به‌مردم چیزی را بگویم که حقم نبود و به فرض هم گفته باشم تو بدان آگاهی،چون تو می‌دانی آنچه در نفس ‌من است و من نمی‌دانم آنچه در نزد تو است، زیرا تو علام الغیوبی، من به مردم نگفتم مگر همان‌دستورهائی‌که تو، به من دادی و آن این بود که ای مردم خدای تعالی پروردگار من و پروردگار خود را بپرستید، مادام‌هم‌در بین ایشان بودم شاهد رفتارشان بودم، ولی بعد از آنکه مرا گرفتی خودت مراقب وضع آنان بودی و تو برهرچیزی شاهد و ناظری، حال اگر عذابشان کنی کسی حق اعتراض ندارد، چون بندگان خود را عذاب کرده‌ای‌و اگر بیامرزی‌باز هم اعتراضی نیست، چون تو هم عزیزی و شکست‌ناپذیری و هم کار به حکمت می‌کنی، خدای تعالی می‌فرماید امروزروزی است که راستی راستگویان به آنان سود می‌رساند.)
+
(زمانی که خدای تعالی می‌گوید ای عیسی بن‌ مریم آیا تو، به مردم گفته‌ای که ای مردم به جای‌خدا مرا و مادرم را دو معبود برای خود بگیرید؟ عیسی جواب می‌دهد منزهی‌ تو ای خدا، مرا نمی‌رسید که به‌مردم چیزی را بگویم که حقم نبود و به فرض هم گفته باشم تو بدان آگاهی، چون تو می‌دانی آنچه در نفس ‌من است و من نمی‌دانم آنچه در نزد تو است، زیرا تو علام الغیوبی، من به مردم نگفتم مگر همان‌ دستورهائی‌که تو به من دادی و آن این بود که ای مردم خدای تعالی پروردگار من و پروردگار خود را بپرستید، مادام‌ هم‌ در بین ایشان بودم شاهد رفتارشان بودم، ولی بعد از آنکه مرا گرفتی خودت مراقب وضع آنان بودی و تو برهر چیزی شاهد و ناظری، حال اگر عذابشان کنی کسی حق اعتراض ندارد، چون بندگان خود را عذاب کرده‌ای‌ و اگر بیامرزی‌ باز هم اعتراضی نیست، چون تو هم عزیزی و شکست‌ناپذیری و هم کار به حکمت می‌کنی، خدای تعالی می‌فرماید امروز روزی است که راستی راستگویان به آنان سود می‌رساند...).
و این کلام عجیب که مشتمل بر عصاره ای از عبودیت و متضمن جامع ترین نکات ادب و حیرت آورترین آن است، کشف می کند از اینکه نسبت به موقعیت خود در برابر ربوبیت پروردگارش و در برابر مردم و اعمال آنان چه دیدی داشته، می فرماید: عیسی (ع) خود را نسبت به پروردگارش تنها یک بنده می دانسته که جز امتثال کاری ندارد و جز به امر مولایش چیزی اراده نمی کند و جز به امر او عملی انجام نمی دهد و خدای تعالی هم جز این دستوری به وی نداده که مردم را به عبادت او به تنهائی دعوت کند، او نیز به مردم جز این را نگفت که ای مردم الله را که پروردگار من و پروردگار شما است بپرستید.
 
و از ناحیه مردم هم جز این مسؤولیتی نداشته که رفتار آنان را زیر نظر گرفته، در باره آن تحمل شهادت کند و بس، و اما اینکه خدا در روزی که مردم به سویش برمی گردندبا ایشان ودر ایشان چه حکمی می کند، هیچ ارتباطی با آن جناب ندارد، چه بیامرزد و چه عذاب کند.
 
  
شفاعت عیسی در قیامت
+
و این کلام عجیب که مشتمل بر عصاره ای از عبودیت و متضمن جامع ترین نکات ادب است، کشف می کند از اینکه نسبت به موقعیت خود در برابر ربوبیت پروردگارش و در برابر مردم و اعمال آنان چه دیدی داشته، می فرماید: عیسی (ع) خود را نسبت به پروردگارش تنها یک بنده می دانسته که جز امتثال کاری ندارد و جز به امر مولایش چیزی اراده نمی کند و جز به امر او عملی انجام نمی دهد و خدای تعالی هم جز این دستوری به وی نداده که مردم را به عبادت او به تنهائی دعوت کند، او نیز به مردم جز این را نگفت که ای مردم الله را که پروردگار من و پروردگار شما است بپرستید.
  
 +
'''شفاعت عیسی در قیامت:'''
  
یکی از شفیعان روز جزاء عیسی(ع) شفاعتش پذیرفته هم می شودزیرااز شاهدان بحق است و آیه شریفه: و لا یملک الذین یدعون من دونه الشفاعه الا من شهد بالحق و هم یعلمون[۳۱]
+
یکی از شفیعان روز جزاء عیسی(ع) است که شفاعتش پذیرفته هم می شود زیرا از شاهدان بحق است و آیه شریفه: و لا یملک الذین یدعون من دونه الشفاعه الا من شهد بالحق و هم یعلمون[۳۱]
شرکائی که مشرکین می‌پرستند و می‌خوانند مالک شفاعت نیستند، تنها کسانی مالک‌ شفاعتند که شاهد به حق و دارای علم به توحید باشند. بر شفاعت شاهدان به حق که عالم هستند دلالت دارد، پس به حکم این آیه عیسی ازشفیعان روز جزا است، برای اینکه در آیه: و یوم القیمه یکون علیهم شهیدا.[۳۲]
+
شرکائی که مشرکین می‌پرستند و می‌خوانند مالک شفاعت نیستند، تنها کسانی مالک‌ شفاعتند که شاهد به حق و دارای علم به توحید باشند. بر شفاعت شاهدان به حق که عالم هستند دلالت دارد، پس به حکم این آیه عیسی از شفیعان روز جزا است، برای اینکه در آیه: و یوم القیمه یکون علیهم شهیدا.[۳۲]
آن جناب راشاهدخوانده و در آیه: و اذ علمتک الکتاب و الحکمه و التوریه و الانجیل، [۳۳]
+
آن جناب را شاهد خوانده و در آیه: و اذ علمتک الکتاب و الحکمه و التوریه و الانجیل، [۳۳]
 
او را عالم به توحید دانسته (چون توحید هم یکی از معارفی است که کتاب و حکمت و تورات و انجیل بر آن ناطقند).
 
او را عالم به توحید دانسته (چون توحید هم یکی از معارفی است که کتاب و حکمت و تورات و انجیل بر آن ناطقند).
  
فرق تفدیه با شفاعت
+
اما اعتقاد خرافی به تفدیه عیسی (ع) (فدا شدن برای رهائی گناهکاران) با اعتقاد به اینکه آن حضرت از شفیعان روز جزا است فرق دارد.
 
+
عیسی (ع) از شفیعان است لیکن شفاعت کردن آن جناب مساله ای است و اعتقاد مسیحیان به مساله فدیه دادن مساله ای دیگر. قرآن کریم تفدیه را برای عیسی ثابت نکرده و چنین قدرت و اختیاری به آن جناب نداده است و تفدیه ای که مسیحیان بدان معتقدند، این است که عیسی (ع) (با اینکه خدای پسر بود و دارای قدرت خدائی بود و می توانست دشمنان خود را در یک چشم بر هم زدن نابود کند)، لیکن برای اینکه کیفری را که گنهکاران در قیامت دارند باطل سازد، خود را فدای گنهکاران نمود و حاضر شد به این منظور به بالای دار برود!!. قرآن این معنا را برای آن جناب نه تنها اثبات نکرده، بلکه آیه ای که از نظر خواننده گذشت آن را نفی نموده، عقل هم نمی تواند آن را بپذیرد، زیرا این معنا مستلزم آن است که قدرت و سلطنت مطلقه الهی با عمل عیسی باطل شود.  
 
 
اعتقاد خرافی به تفدیه عیسی (ع)(فدا شدن برای رهائی گناهکاران) با اعتقاد به اینکه آن حضرت از شفیعان روز جزا است فرق دارد.
 
عیسی (ع)از شفیعان است لیکن شفاعت کردن آن جناب مساله ای است و اعتقاد مسیحیان به مساله فدیه دادن مساله ای دیگر،قرآن کریم تفدیه را برای عیسی ثابت نکرده و چنین قدرت و اختیاری به آن جناب نداده است و تفدیه ای که مسیحیان بدان معتقدند، این است که عیسی (ع) (با اینکه خدای پسر بود و دارای قدرت خدائی بود و می توانست دشمنان خود را در یک چشم بر هم زدن نابود کند)، لیکن برای اینکه کیفری را که گنهکاران در قیامت دارند باطل سازد، خود را فدای گنهکاران نمود و حاضر شد به این منظور به بالای دار برود!!.قرآن این معنا را برای آن جناب نه تنها اثبات نکرده، بلکه آیه ای که از نظر خواننده گذشت آن را نفی نموده، عقل هم نمی تواند آن را بپذیرد، زیرا این معنا مستلزم آن است که قدرت و سلطنت مطلقه الهی با عمل عیسی باطل شود.واما شفاعت، در آیه شریفه هیچ تعرضی به آن نشده و از این جهت ساکت است، نه اثبات کرده و نه نفی نموده، چون اگر آیه شریفه در مقام اثبات شفاعت بود (گو اینکه مقام آیه مقام اظهار ذلت است نه اختیارداری) جا داشت بفرماید: و ان تغفر لهم فانک انت الغفورالرحیم،واگر ایشان را بیامرزی بسیار بجا است، چون تو آمرزنده مهربان هستی.و اگر درصدد نفی شفاعت بود و می خواست بفرماید عیسی از شفیعان روز جزا نیست دیگر جا نداشت مسأله شهادت بر اعمال مردم را به میان بیاورد،بنابر این فرمود:و ان تغفر لهم فانک انت العزیز الحکیم[۳۴]واما آنچه مردم در باره عیسی (ع) گفته اند؟ هر چند مردم بعد از آن جناب به مذاهب مختلف و مسلک های گوناگونی - که چه بسا از هفتاد مذهب تجاوز کند- معتقد شده ومتشتت گردیده اند، چه بسا که اگر کلیات و جزئیات مذاهب و آرای شان در نظر گرفته شود، از این مقدار هم تجاوزکند و لیکن قرآن کریم تنها به نقل سخنانی از مسیحیان اهتمام ورزیده که در باره عیسی و مادرش گفته اند، چون همین سخنان است که با مساله توحید برخورد دارد، مساله ای که قرآن کریم - و اصولا دین فطری و قویم - به آن دعوت می کند.واما بعضی ازجزئیات از قبیل مساله تحریف و تفدیه را آنطور که باید مورد اهتمام قرار نداده است.
 
  
 
رد عقاید میسیحیان در قرآن
 
رد عقاید میسیحیان در قرآن
  
 
+
و آنچه قرآن کریم از مسیحیان در این باره حکایت کرده و یا به آنان نسبت داده، سخنانی است که آیات زیر بیانگر آنها است: ۱ - وقالت النصاری المسیح ابن الله،[۳۵] که به حکم این آیه مسیحیان گفته اند مسیح پسر خدا است و آیه: و قالوا اتخذ، عبارت دیگر همان آیه است،  
و آنچه قرآن کریم از مسیحیان در این باره حکایت کرده و یابه آنان نسبت داده، سخنانی است که آیات زیر بیانگر آنها است: ۱ - وقالت النصاری المسیح ابن الله،[۳۵]که به حکم این آیه مسیحیان گفته اندمسیح پسر خدا است و آیه: و قالوا اتخذ، عبارت اخرای همان آیه است،  
 
  
 
۲ - لقد کفر الذین قالوا ان الله هو المسیح ابن مریم،[۳۶]به حکم این آیه مسیحیان رسما مسیح را خود خدا دانسته اند،  
 
۲ - لقد کفر الذین قالوا ان الله هو المسیح ابن مریم،[۳۶]به حکم این آیه مسیحیان رسما مسیح را خود خدا دانسته اند،  
  
۳ - لقد کفر الذین قالوا ان الله ثالث ثلاثه، [۳۷]در این آیه که بعد از آیه (۷۲) قرار گرفته، خدا را سومین خدا از خدایان سه گانه دانسته اند، آیه:و لا تقولواثلاثه .[۳۸]هم به همین معنا اشاره دارد.واین آیات هر چند به ظاهرش مشتمل بر سه مذهب و سه مضمون و سه معنای مختلف است و به همین جهت بعضی ها از قبیل شهرستانی صاحب کتاب ملل و نحل آنها را حمل بر اختلاف مذاهب کرده و گفته است: مذهب مکانیه قائل به فرزندی حقیقی مسیح برای خدایند و نسطوریه گفته اند: نزول عیسی و فرزندیش برای خدا از قبیل تابش نور بر جسمی شفاف چون بلور است، و یعقوبیه گفته اند: از باب انقلاب ماهیت است، خدای سبحان به گوشت و خون منقلب شده است.[۳۹][۴۰][۴۱]و لیکن ظاهرا قرآن کریم (العیاذ بالله) کتاب ملل و نحل نیست تا بخواهد به این مذاهب بپردازد و هرگز به خصوصیات مذاهب مختلف آنان اهتمام نمی ورزد بلکه به اعتقاد غلطی می پردازد که مشترک بین همه آنان است و آن مسأله فرزندی مسیح برای خدای تعالی است و اینکه جنس مسیح از سنخ جنس خدا است و نیز به آثاری می پردازد که بر اساس این اعتقاد غلط مترتب کرده اند که یکی از آنها مساله تثلیث است، هر چند که در تفسیر کلمه تثلیث اختلاف بسیار و مشاجره و نزاع دامنه دار کرده اند، دلیل بر این معنا این است که قرآن کریم به یک زبان و یک بیان علیه آنان احتجاج کرده، معلوم می شود مورد نظر قرآن از کل مسیحیت مسأله ای است که همه در آن شریکند.
+
۳ - لقد کفر الذین قالوا ان الله ثالث ثلاثه، [۳۷]در این آیه که بعد از آیه (۷۲) قرار گرفته، خدا را سومین خدا از خدایان سه گانه دانسته اند، آیه: و لا تقولوا ثلاثه .[۳۸]هم به همین معنا اشاره دارد.واین آیات هر چند به ظاهرش مشتمل بر سه مذهب و سه مضمون و سه معنای مختلف است و به همین جهت بعضی ها از قبیل شهرستانی صاحب کتاب ملل و نحل آنها را حمل بر اختلاف مذاهب کرده و گفته است: مذهب مکانیه قائل به فرزندی حقیقی مسیح برای خدایند و نسطوریه گفته اند: نزول عیسی و فرزندیش برای خدا از قبیل تابش نور بر جسمی شفاف چون بلور است، و یعقوبیه گفته اند: از باب انقلاب ماهیت است، خدای سبحان به گوشت و خون منقلب شده است.[۳۹][۴۰][۴۱] و لیکن ظاهرا قرآن کریم (العیاذ بالله) کتاب ملل و نحل نیست تا بخواهد به این مذاهب بپردازد و هرگز به خصوصیات مذاهب مختلف آنان اهتمام نمی ورزد بلکه به اعتقاد غلطی می پردازد که مشترک بین همه آنان است و آن مسأله فرزندی مسیح برای خدای تعالی است و اینکه جنس مسیح از سنخ جنس خدا است و نیز به آثاری می پردازد که بر اساس این اعتقاد غلط مترتب کرده اند که یکی از آنها مساله تثلیث است، هر چند که در تفسیر کلمه تثلیث اختلاف بسیار و مشاجره و نزاع دامنه دار کرده اند، دلیل بر این معنا این است که قرآن کریم به یک زبان و یک بیان علیه آنان احتجاج کرده، معلوم می شود مورد نظر قرآن از کل مسیحیت مسأله ای است که همه در آن شریکند.
 
 
مسأله پسر خدا در انجیل‌های موجود
 
 
 
 
 
توضیح این که تورات و انجیل های موجود در دست ما، از یک سو صراحت دارند بر این که خدای تعالی یکی است و از سوی دیگر انجیل به صراحت می گوید مسیح پسر خدااست! و از دیگر سو تصریح می کند به این که این پسر همان پدر است و لاغیر.
 
حتی اگر مساله پسری را حمل می کردند بر صرف احترام و برگشت گیری باز قابل اغماض بود، این کار را هم نکردند با اینکه در مواردی از انجیل به این معنا تصریح شده، از آن جمله می گوید: و من به شما می گویم دشمنان خود را دوست بدارید و برای لعنت کنندگان خود آرزوی برکت کنید و به هر کس که با شما دشمنی کرد احسان نمائید و هر کس که شما را از خود راند و ناراحت کرد شما با او پیوند کنید تا فرزندان پدر خود شوید، همان پدری که درآسمان ها است، چون او است که خورشید ش را هم بر نیکان می تاباند و هم بربدان، و بارانش راهم بر صدیقین می باراند و هم بر ظالمان، و اگر تنها کسی را دوست بدارید که او شمارا دوست می دارد، دیگر چه اجری می خواهید داشته باشید؟ مگر عشاران غیر این می کنند؟ و نیز اگرتنها به برادران خود سلام کنید باز چه فضیلتی برای شما خواهد بود؟ مگر بت پرست ان غیر از این می کنند؟ پس بیائیدمانند پدر آسمانیتان کامل باشید که او کامل است. [۴۲]
 
و نیز در همین انجیل است که: همه مراحم خود را در برابر مردم و به منظور خودنمائی بکار نبندید که در این صورت نزد پدرتان که در آسمان ها است اجری نخواهید داشت. [۴۳] ونیز در همان کتاب در باره نماز می گوید: شما نیز اینطور نماز بخوانید: ای پدر ماکه در آسمان هائی، نام تو مقدس است....
 
و نیز آمده: پس اگر جفاکاری ها و خطاهای مردم را ببخشید پدر آسمانیتان هم خطاهای شما را می بخشد، (همه این سه فقره که نقل کردیم در اصحاح ششم از انجیل متی است).
 
و نیز می گوید:شما نیز مانند پدر رحیمتان رحیم باشید.
 
و به مریم مجدلیه می گوید: برو نزد برادرانم و به ایشان بگومن به سوی پدرم که پدرشما نیز هست و به سوی الهم که اله شما نیز هست صعود خواهم کرد. [۴۴]
 
  
  
سطر ۹۴: سطر ۷۳:
 
به باور امام خمینی اگر مسیحیان از آیین صحیح مسیح پیروی می‌کردند، ظلم مستکبران و مفاسد آنان از بین می‌رفت و این جنایت‌ها که به نام مسیح (علیه‌السّلام) و دین مسیحیت انجام می‌گیرد چهره مسیحت را مخدوش کرده است.[۴۸] از جمله عقاید و آیین مسیحیان، اعتقاد به اقانیم سه گانه خدای تعالی هستند که خداوند را در جوهر، واحد و در اقنوم سه گانه می‌دانند؛ یعنی اقنوم اب و ابن و روح القدس. قران کریم این ادعای مسیحیان در تثلیث را رد کرده و خداوند را از این امور منزه نموده و عیسی را بنده و کلمه الهی برمی‌شمارد.  
 
به باور امام خمینی اگر مسیحیان از آیین صحیح مسیح پیروی می‌کردند، ظلم مستکبران و مفاسد آنان از بین می‌رفت و این جنایت‌ها که به نام مسیح (علیه‌السّلام) و دین مسیحیت انجام می‌گیرد چهره مسیحت را مخدوش کرده است.[۴۸] از جمله عقاید و آیین مسیحیان، اعتقاد به اقانیم سه گانه خدای تعالی هستند که خداوند را در جوهر، واحد و در اقنوم سه گانه می‌دانند؛ یعنی اقنوم اب و ابن و روح القدس. قران کریم این ادعای مسیحیان در تثلیث را رد کرده و خداوند را از این امور منزه نموده و عیسی را بنده و کلمه الهی برمی‌شمارد.  
  
پانویس
+
== پانویس ==
 
 
منابع
 
  
• فرهنگ شیعه، برگرفته از مقاله «دین مسیحیت» ج۱، ص۲۵۶.   
+
== منابع ==
  
دانشنامه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰ شمسی.
+
* [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، برگرفته از مقاله «دین مسیحیت» ج۱، ص۲۵۶.   
 +
* دانشنامه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰ شمسی.

نسخهٔ ‏۴ آوریل ۲۰۲۲، ساعت ۰۶:۴۷

دین «مسیحیت» از ادیان بزرگ آسمانی و آیین حضرت عیسی علیه‌السلام است. آیین مسیحیت یک آیین یکتاپرستانه است که بر آموزه‌ها و سخنان عیسی مسیح استوار گشته است. آموزه‌هایی چون تثلیث، مرگ مسیح به عنوان کفارهٔ گناهان، تعمید و روح القدس از باورهای بنیادین این آیین هستند. مسیحیت اکنون از نظر شمار پیروان، بزرگترین دین جهان است.

معرفی اجمالی حضرت عیسی

مسیحیان، حضرت عیسی علیه‌السّلام را Christian به معنای مسیح می‌خوانند. اناجیل موجود بر آن‌اند که حضرت مریم مادر عیسی علیه‌السّلام باکره بوده و فرزند خویش را به گونه‌ای غیر طبیعی به دنیا آورده است؛ اما با این حال، او را فرزند یوسف نجار می‌دانند. عیسی علیه‌السّلام در بیت اللحم زاده شد و در ناصریه پرورش یافت. تولد او را چهار تا هشت سال پیش از مبدا تاریخ میلادی احتمال داده‌اند. در سی سالگی به دست حضرت یحیی علیه‌السّلام غسل تعمید یافت و همانند او به موعظه و تذکیر و تعلیم خلق پرداخت.

حضرت عیسی علیه‌السّلام، دوازده حواری یا رسول داشت که تعالیم او را میان مردمان می‌گستراندند.[۱][۲][۳] چون عیسی علیه‌السّلام به تبلیغ دین خویش همت گماشت، رهبران یهود نخست با او مخالفتی نکردند؛ اما آن گاه که دریافتند تعالیم او سلطه آنان را بر نمی‌تابد و مردمان را آگاه و هوشیار می‌سازد، راه ناسازگاری و دشمنی در پیش گرفتند و سرانجام شورای عالی یهود در اورشلیم، عیسی علیه‌السّلام را به مرگ محکوم کرد. مسیحیان معتقدند که حضرت عیسی علیه‌السّلام همراه دو تن دیگر به صلیب کشیده شده و جان باخته است؛ اما پس از سه روز در پیش چشم مادرش مریم علیهاالسلام‌ و حواریون از مرقد خویش بیرون آمده و به آسمان‌ها رفته است و در آخر الزمان، باری دیگر برمی گردد و بشر را نجات می‌دهد.[۴]

کتب دینی مسیحیان

کتاب مقدس دارای دو بخش است: عهد قدیم یا تورات و عهد جدید یا انجیل. بخش دوم تنها نزد مسیحیان مقدس است. عهد جدید شامل چهار انجیل متی، مرقس، لوقا و یوحنا و نیز اعمال رسولان و نامه‌های پولس حواری است.

کلمه «انجیل»، یونانی و به معنای بشارت است. محتوای اناجیل، زندگی نامه و بیانات اخلاقی و پندهای حضرت عیسی علیه‌السّلام است. جز اناجیل چهارگانه، اناجیل دیگری نیز میان مسیحیان رواج داشته‌اند؛ اما کلیسای مسیحی همه را جز چند انجیل یاد شده، بی اعتبار شمرد و از رواج انداخت.[۵] [۶]

در عهد جدید خبری از احکام شرعی نیست و مسیحیان در این باره به همان که در عهد قدیم آمده است، پایبندند. از اناجیلی که به دست کلیسا از اعتبار افتاد، انجیل برنابا (م. ۶۱ م) است. محتوای این انجیل با دیگر اناجیل متفاوت است و عیسی علیه‌السّلام را پسر خدا نمی‌داند و جنبه الوهی وی را نفی می‌کند و بر آن است که عیسی علیه‌السّلام را به صلیب نیاویختند؛ بلکه مردی یهودی را دار زدند و مردم گمان بردند که او عیسی فرزند مریم است.[۷]

رسمیت دین مسیح

تا زمانی که مسیحیت فرقه‌ای یهودی به شمار می‌رفت، دولت روم توجهی به آن نداشت و مسیحیان در عقیده خویش آزاد بودند. با گسترش دین مسیح و آشکار شدن آن به صورت دینی جدید با سخنانی نو، دولت روم برآشفت و مسیحیت را غیر قانونی خواند و بر مسیحیان سخت گرفت. سرانجام، قسطنطنین کبیر (Constantine the Great) در سال ۳۱۳ م. به مسیحیت گروید و با فرمانی، آزادی این آیین را اعلام کرد و بدین سان، مسیحیت کیش رسمی دولت روم شد. در این هنگام، اختلافات کلامی میان بزرگان مسیحیت رخ نمود. آریوس (۳۳۶- ۲۵۶ م.) حضرت مسیح را مخلوق دانست و مغضوب کلیسا گشت.

قسطنطنین برای حل اختلافات، نمایندگانی را از مسیحیان جهان گرد آورد و به سال ۳۲۵ م. شورایی را سامان داد که آن را «شورای نیقیه» می‌خوانند. این شورا، تثلیث را به عنوان اعتقاد رسمی مسیحیت معتبر شمرد و اناجیل چهارگانه را به رسمیت شناخت. از آن پس، شوراهای دیگری نیز بر پا شد که مصوبات آنها را «قانون شرع» می‌گویند.[۸][۹][۱۰][۱۱]


باورها و شعائر مسیحیت

در باور مسیحیان، مسیح که از مردگان برخاست، میان مردمان مسیحی زیست می‌کند و همراه آنان است و به همان کارها مشغول است که در فلسطین می‌کرد: تعلیم و دعا و خدمت و شفای بیماران. کارهای غیر آشکار مسیح علیه‌السّلام در زندگی کلیسایی از گذر آیین‌ها آشکار می‌گردد. چون فردی مسیحی در آیینی شرکت می‌جوید، ایمان دارد که با این عمل، به ملاقات مسیح علیه‌السّلام می‌رود.

تقریبا همه مسیحیان به شعائر تعمید و عشای ربانی اعتقاد دارند. مسیحیان کاتولیک و ارتدکس، پنج آیین دیگر نیز بر اینها افزوده‌اند و به هفت آیین پای بندند. فرقه‌های پروتستان در شمار شعائر اختلاف دارند و برخی کلیساهای پروتستان هیچ یک از آنها را نمی‌پذیرند.

پولس که حواری مبلغ مشهور مسیحیت در قرن نخست میلادی است، برای عیسی علیه‌السّلام مقامی برتر از مسیح یهود قائل شد. او مسیح را نجات دهنده‌ای می‌دانست که آمده است تا ملکوت الهی را بر زمین حاکم سازد. آموزه رجعت را- که ریشه یهودی دارد- وی به مسیحیت راه داد و همچنین آموزه گناه و رستگاری را. یهودیان بر آن بودند که حضرت آدم علیه‌السّلام گناه کرد و از بهشت رانده شد و اثر این گناه تا ابد دامان فرزندان او را گرفته است. پولس گفت: عیسی علیه‌السّلام موجودی آسمانی است و طبیعت خدایی دارد؛ اما خود را تنزل داده و به صورت انسانی درآمده است و رضا داده است که او را به صلیب کشند و بدین سان گناه آدمی زادگان به آمرزش رسد[۱۲][۱۳]

انشعاب در مسیحیت

مسیحیت به سه فرقه بزرگ کاتولیک، ارتدکس و پروتستان انشعاب یافته است. مهمترین عامل انشعاب در دین مسیحیت اختلافات سیاسی روم و بیزانس است. عامل دوم سختگیری کلیسای کاتولیک، وجود مقررات دست و پا گیر و رنجبار و طلب کردن پول به هر بهانه‌ای است.

ارتدکس:

تشکیل کلیسای ارتدکس و جدایی آن از کلیسای کاتولیک روم، نخستین انشعاب مهم در مسیحیت بود (۱۰۵۴ م). ارتدکس‌ها به بارداری بی شائبه حضرت مریم علیهاالسلام و مصون بودن مقامات والای کلیسایی از خطا و اشتباه معتقد نیستند. کشیش‌های ارتدکس ازدواج را برای خود روا می‌دانند و عبادات شفاهی را به زبان رایج مردم انجام می‌دهند.[۱۵][۱۶]

پروتستان:

از قرن ۱۶ میلادی به بعد، انقلاب‌های دینی متعددی برای اصلاح مذهب کاتولیک به راه افتاد. سختگیری کلیسای کاتولیک، وجود مقررات دست و پا گیر و طلب کردن پول به هر بهانه‌ای و زیر فشار نهادن مؤمنان مسیحی قرون وسطی، گروهی از روشنفکران کلیسای روم را به اعتراض واداشت. این حرکت اعتراض آمیز، نهضت پروتستان نام گرفت. مارتین لوتر (۱۴۸۳- ۱۵۴۶ م.) از رهبران این نهضت بود. پس از وی جان کالون (۱۵۰۹- ۱۵۶۴ م.) به اصلاح مذهب کاتولیک همت گمارد. این رهبران اصلاح طلب پیروانی یافتند و بدین سان، مذهب پروتستان پدید آمد. پروتستان نیز اندک اندک انشعاب‌هایی یافت؛ اما همه فرقه‌های مذهب پروتستان در مخالفت با قدرت الهی پاپ با یکدیگر اتفاق نظر دارند. پروتستان‌ها معتقدند که مؤمنین در ارتباط با خدا نیازمند کشیش نیستند، مقام کشیشی، همگانی است و کشیشان می‌توانند ازدواج کنند. همچنین، اعتراف به گناه را واجب نمی‌شمارند و به برزخ و دوشیزگی حضرت مریم علیهاالسلام اعتقاد ندارند. پیروان این مذهب، بیش تر در آلمان، کشورهای اسکاندیناوی و آمریکا ساکن‌اند.[۱۷]

مسحیت در دیدگاه قرآن

آیات قرآن کریم، از حضرت عیسی علیه‌السّلام بسیار سخن گفته و او را ستوده‌اند.[۲۱][۲۲][۲۳][۲۴] اما بنابر آیات قرآن، دین مسیح علیه‌السّلام تحریف شده است. قرآن، آفرینش مسیح علیه‌السّلام را همانند آدم علیه‌السّلام می‌داند.[۱۸] و عیسی علیه‌السّلام را فرزند مریم علیهاالسلام‌ می‌شمارد و به صراحت، کسانی را که به تثلیث معتقدند و او را پسر خدا یا خدا می‌انگارند، کافر می‌خواند[۲۵][۲۶][۲۷] و بیان می‌دارد که وی را نکشته و به دار نیاویخته‌اند؛ بلکه او به سوی خدا رفته است.[۲۸][۲۹]

بندگی عیسی در قرآن:

قرآن کریم خاطرنشان ساخته که عیسی(ع) عبدی بود رسول، و اینکه هیچ چیزی جز این ادعا نمی کرد و آنچه به وی نسبت می دادند خود او ادعایش را نکرده و با مردم جز به رسالت خدا سخنی نگفته، همچنانکه قرآن این معنا را در آیه زیر صراحتا از آن جناب نقل کرده می فرماید: «وَإِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ أَأَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِي وَأُمِّيَ إِلَٰهَيْنِ مِنْ دُونِ اللَّهِ ۖ قَالَ سُبْحَانَكَ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أَقُولَ مَا لَيْسَ لِي بِحَقٍّ ۚ إِنْ كُنْتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ ۚ تَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِي وَلَا أَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِكَ ۚ إِنَّكَ أَنْتَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ، مَا قُلْتُ لَهُمْ إِلَّا مَا أَمَرْتَنِي بِهِ أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّي وَرَبَّكُمْ ۚ وَكُنْتُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا مَا دُمْتُ فِيهِمْ ۖ فَلَمَّا تَوَفَّيْتَنِي كُنْتَ أَنْتَ الرَّقِيبَ عَلَيْهِمْ ۚ وَأَنْتَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ، إِنْ تُعَذِّبْهُمْ فَإِنَّهُمْ عِبَادُكَ ۖ وَإِنْ تَغْفِرْ لَهُمْ فَإِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ قَالَ اللَّهُ هَٰذَا يَوْمُ يَنْفَعُ الصَّادِقِينَ صِدْقُهُ...»[مائده، ۱۱۶-۱۱۹] (زمانی که خدای تعالی می‌گوید ای عیسی بن‌ مریم آیا تو، به مردم گفته‌ای که ای مردم به جای‌خدا مرا و مادرم را دو معبود برای خود بگیرید؟ عیسی جواب می‌دهد منزهی‌ تو ای خدا، مرا نمی‌رسید که به‌مردم چیزی را بگویم که حقم نبود و به فرض هم گفته باشم تو بدان آگاهی، چون تو می‌دانی آنچه در نفس ‌من است و من نمی‌دانم آنچه در نزد تو است، زیرا تو علام الغیوبی، من به مردم نگفتم مگر همان‌ دستورهائی‌که تو به من دادی و آن این بود که ای مردم خدای تعالی پروردگار من و پروردگار خود را بپرستید، مادام‌ هم‌ در بین ایشان بودم شاهد رفتارشان بودم، ولی بعد از آنکه مرا گرفتی خودت مراقب وضع آنان بودی و تو برهر چیزی شاهد و ناظری، حال اگر عذابشان کنی کسی حق اعتراض ندارد، چون بندگان خود را عذاب کرده‌ای‌ و اگر بیامرزی‌ باز هم اعتراضی نیست، چون تو هم عزیزی و شکست‌ناپذیری و هم کار به حکمت می‌کنی، خدای تعالی می‌فرماید امروز روزی است که راستی راستگویان به آنان سود می‌رساند...).

و این کلام عجیب که مشتمل بر عصاره ای از عبودیت و متضمن جامع ترین نکات ادب است، کشف می کند از اینکه نسبت به موقعیت خود در برابر ربوبیت پروردگارش و در برابر مردم و اعمال آنان چه دیدی داشته، می فرماید: عیسی (ع) خود را نسبت به پروردگارش تنها یک بنده می دانسته که جز امتثال کاری ندارد و جز به امر مولایش چیزی اراده نمی کند و جز به امر او عملی انجام نمی دهد و خدای تعالی هم جز این دستوری به وی نداده که مردم را به عبادت او به تنهائی دعوت کند، او نیز به مردم جز این را نگفت که ای مردم الله را که پروردگار من و پروردگار شما است بپرستید.

شفاعت عیسی در قیامت:

یکی از شفیعان روز جزاء عیسی(ع) است که شفاعتش پذیرفته هم می شود زیرا از شاهدان بحق است و آیه شریفه: و لا یملک الذین یدعون من دونه الشفاعه الا من شهد بالحق و هم یعلمون[۳۱] شرکائی که مشرکین می‌پرستند و می‌خوانند مالک شفاعت نیستند، تنها کسانی مالک‌ شفاعتند که شاهد به حق و دارای علم به توحید باشند. بر شفاعت شاهدان به حق که عالم هستند دلالت دارد، پس به حکم این آیه عیسی از شفیعان روز جزا است، برای اینکه در آیه: و یوم القیمه یکون علیهم شهیدا.[۳۲] آن جناب را شاهد خوانده و در آیه: و اذ علمتک الکتاب و الحکمه و التوریه و الانجیل، [۳۳] او را عالم به توحید دانسته (چون توحید هم یکی از معارفی است که کتاب و حکمت و تورات و انجیل بر آن ناطقند).

اما اعتقاد خرافی به تفدیه عیسی (ع) (فدا شدن برای رهائی گناهکاران) با اعتقاد به اینکه آن حضرت از شفیعان روز جزا است فرق دارد. عیسی (ع) از شفیعان است لیکن شفاعت کردن آن جناب مساله ای است و اعتقاد مسیحیان به مساله فدیه دادن مساله ای دیگر. قرآن کریم تفدیه را برای عیسی ثابت نکرده و چنین قدرت و اختیاری به آن جناب نداده است و تفدیه ای که مسیحیان بدان معتقدند، این است که عیسی (ع) (با اینکه خدای پسر بود و دارای قدرت خدائی بود و می توانست دشمنان خود را در یک چشم بر هم زدن نابود کند)، لیکن برای اینکه کیفری را که گنهکاران در قیامت دارند باطل سازد، خود را فدای گنهکاران نمود و حاضر شد به این منظور به بالای دار برود!!. قرآن این معنا را برای آن جناب نه تنها اثبات نکرده، بلکه آیه ای که از نظر خواننده گذشت آن را نفی نموده، عقل هم نمی تواند آن را بپذیرد، زیرا این معنا مستلزم آن است که قدرت و سلطنت مطلقه الهی با عمل عیسی باطل شود.

رد عقاید میسیحیان در قرآن

و آنچه قرآن کریم از مسیحیان در این باره حکایت کرده و یا به آنان نسبت داده، سخنانی است که آیات زیر بیانگر آنها است: ۱ - وقالت النصاری المسیح ابن الله،[۳۵] که به حکم این آیه مسیحیان گفته اند مسیح پسر خدا است و آیه: و قالوا اتخذ، عبارت دیگر همان آیه است،

۲ - لقد کفر الذین قالوا ان الله هو المسیح ابن مریم،[۳۶]به حکم این آیه مسیحیان رسما مسیح را خود خدا دانسته اند،

۳ - لقد کفر الذین قالوا ان الله ثالث ثلاثه، [۳۷]در این آیه که بعد از آیه (۷۲) قرار گرفته، خدا را سومین خدا از خدایان سه گانه دانسته اند، آیه: و لا تقولوا ثلاثه .[۳۸]هم به همین معنا اشاره دارد.واین آیات هر چند به ظاهرش مشتمل بر سه مذهب و سه مضمون و سه معنای مختلف است و به همین جهت بعضی ها از قبیل شهرستانی صاحب کتاب ملل و نحل آنها را حمل بر اختلاف مذاهب کرده و گفته است: مذهب مکانیه قائل به فرزندی حقیقی مسیح برای خدایند و نسطوریه گفته اند: نزول عیسی و فرزندیش برای خدا از قبیل تابش نور بر جسمی شفاف چون بلور است، و یعقوبیه گفته اند: از باب انقلاب ماهیت است، خدای سبحان به گوشت و خون منقلب شده است.[۳۹][۴۰][۴۱] و لیکن ظاهرا قرآن کریم (العیاذ بالله) کتاب ملل و نحل نیست تا بخواهد به این مذاهب بپردازد و هرگز به خصوصیات مذاهب مختلف آنان اهتمام نمی ورزد بلکه به اعتقاد غلطی می پردازد که مشترک بین همه آنان است و آن مسأله فرزندی مسیح برای خدای تعالی است و اینکه جنس مسیح از سنخ جنس خدا است و نیز به آثاری می پردازد که بر اساس این اعتقاد غلط مترتب کرده اند که یکی از آنها مساله تثلیث است، هر چند که در تفسیر کلمه تثلیث اختلاف بسیار و مشاجره و نزاع دامنه دار کرده اند، دلیل بر این معنا این است که قرآن کریم به یک زبان و یک بیان علیه آنان احتجاج کرده، معلوم می شود مورد نظر قرآن از کل مسیحیت مسأله ای است که همه در آن شریکند.


امام خمینی دین مسیحیت را آیین صحیح می‌داند که نه تنها یک آیین معنوی و روحانی است بلکه آیینی آمیخته با سیاست و مبارزه با ظلم و استکبار می‌باشد.[۴۵] اما اینکه برخی مدعیان مسیحیت قائل هستند دین مسیح فقط روحانی و معنوی بوده درست نیست؛ زیرا اگر مسیح تنها معنویات و احکام می‌گفت و معترض سیاست و دفاع از مظلوم نبود، در معرض مصلوب شدن و اذیت ظالمان واقع نمی‌شد. حاکمان و سیاست‌مداران مسیحی سعی کردند سیاست را از مسیحیت جدا کنند و روحانیت مسیحیت را در کلیسا حبس کنند.[۴۶] به اعتقاد امام خمینی انجیل موجود، کتاب تحریف شده است و متن آن گواه بر آن است که کتاب آسمانی نیست، بلکه علم حقیقی انجیل نزد اهل بیت است.[۴۷]

به باور امام خمینی اگر مسیحیان از آیین صحیح مسیح پیروی می‌کردند، ظلم مستکبران و مفاسد آنان از بین می‌رفت و این جنایت‌ها که به نام مسیح (علیه‌السّلام) و دین مسیحیت انجام می‌گیرد چهره مسیحت را مخدوش کرده است.[۴۸] از جمله عقاید و آیین مسیحیان، اعتقاد به اقانیم سه گانه خدای تعالی هستند که خداوند را در جوهر، واحد و در اقنوم سه گانه می‌دانند؛ یعنی اقنوم اب و ابن و روح القدس. قران کریم این ادعای مسیحیان در تثلیث را رد کرده و خداوند را از این امور منزه نموده و عیسی را بنده و کلمه الهی برمی‌شمارد.

پانویس

منابع

  • فرهنگ شیعه، برگرفته از مقاله «دین مسیحیت» ج۱، ص۲۵۶.
  • دانشنامه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰ شمسی.