قاسم بن محمد بن ابی بکر: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(بخشبندی)
سطر ۱: سطر ۱:
==قاسم بن محمد، حوارى امام زين العابدين علیه السلام==
+
== تولد ==
  
در اواخر سده اول هجرى قمرى، شهر [[مدينه]] از نظر گسترش دانش [[دين]] و معارف توحيدى، جايگاه رفيعى يافت. بنياد اين منزلت والا، بيشتر در پرتو نورافشانى خورشيد تابان سيد ساجدان و زينت عابدان، حضرت على بن الحسين عليه السلام بود. [[امام سجاد]] عليه السلام در روزگارى زندگى مى كرد كه حكومت  سياه و تباهى‌آفرين بنى اميه، اهل [[معرفت]] و انديشه را به عزلت و گمنامى كشانده بود.
+
در سال 36 ق. در خانه [[محمد بن ابى بك]]ر كه يكى از ياران با[[اخلاص]] و از سرداران شجاع و پسرخوانده اميرمؤمنان عليه السلام بود، فرزندى متولد شد كه نامش را قاسم نهادند. براى قاسم دو [[كنيه]] نام برده شده: ابومحمد و ابوعبدالرحمن. لقب وى نيز «ديباج » است و به علت زندگى در [[مدينه]]، «مدنى » هم به او گفته مى شود.|<ref> [[منتخب التواريخ]]، ص 343؛ مجالس المؤمنين، ج 1، ص 335؛ وسائل الشيعه، ج 2، ص 91، مقدمه سابعه؛ مرآة العقول، ج 6، ص 26، چاپ دارالكتب الاسلاميه، سال 1363 ش؛ اعيان الشيعه، ج 8، ص 446؛ معجم الرجال، ج 14، ص 45، ش 9535؛ مجمع الرجال، ج 5، ص 49؛ نقدالرجال، ص 271؛ رجال الشيخ، ص 100؛ بهجة الآمال، ج 6، ص 74؛ تنقيح المقال، ج 2، ص 23؛ جامع الروات، ج 1، ص 19؛ كتاب الثقات، ابن حبان، ج 5، ص 302؛ مؤسسة الكتب الثقافيه؛ حلية الاولياء، ج 2، ص 183، ش 173؛ وفيات الاعيان، ج 4، ص 59؛ شذرات الذهب، ج 1، ص 134؛ تهذيب الكمال فى اسماء الرجال، ج 23، ص 427؛ سير اعلام النبلاء، ج 5، ص 53؛ چاپ موسسة الرسالة، بيروت؛ صفوة الصفوة، جزء 4، ص 63؛ قاموس الرجال، ج 8، ص 491؛ چاپ جامعه مدرسين؛ قرب الاسناد، ص 286، چاپ موسسه اسلامى كوشانپور، به تحقيق احمد صادقى اردستانى؛ طبقات الكبرى، ج 5، ص 185، دار بيروت للطباعة والنشر.</ref>
  
امام سجاد عليه السلام در اين مقطع تاريخى با تمام توان خويش به نشر [[حديث]] و [[دعا]] پرداخت و در پرورش انسان هاى برجسته همت گماشت. يكى از ده ها تربيت  شده مكتب امام سجاد عليه السلام، قاسم بن محمد بن ابى بكر است. در اين نوشتار، گزيده اى از زندگى و شخصيت اين [[فقيه]] وارسته، كه جد مادرى [[امام صادق]] عليه السلام نيز هست، به خوانندگان و اصحاب انديشه تقديم مى شود.
 
  
'''تولد'''
 
  
در سال 36 ق. در خانه محمد بن ابى بكر كه يكى از ياران با[[اخلاص]] و از سرداران شجاع و پسرخوانده اميرمؤمنان عليه السلام بود، فرزندى متولد شد كه نامش را قاسم نهادند. براى قاسم دو [[كنيه]] نام برده شده: ابومحمد و ابوعبدالرحمن. لقب وى نيز «ديباج » است و به علت زندگى در [[مدينه]]، «مدنى » هم به او گفته مى شود.(1)
+
== خاندان ==
 +
 
 +
پدر قاسم، محمد بن ابى‌بكر، شخصيت فرزانه اى است. وى استاندار اميرمؤمنان عليه السلام در [[مصر]] و يكى از فرماندهان نظامى و از رهپويان راه و روش علوى بود؛ به گونه اى كه از پدرش (ابوبكر) و از دومين خليفه (عمر)، بيزارى مى جست. مادرش، اسماء دختر عميس بود كه بعد از [[مرگ]] ابوبكر، به همسرى حضرت على عليه السلام درآمد و محمد در خانه حضرت بزرگ شد و تربيت  يافت. او را «عابد قريش » ناميده بودند. حضرت امير عليه السلام در منزلت او مى فرمود: «محمد ابنى من صلب ابى‌‌بكر؛ محمد پسر من است اما از نسل ابوبكر».
 +
 
 +
هنگامى كه در سال 38 ق. محمد در مصر، بدست مزدوران معاويه با وضع دلخراش به شهادت رسيد، اميرمؤمنان عليه السلام به شدت غمگين شد و گريست و فرمود: «من فرزندى شايسته و دوست داشتنى و شمشير بران اسلام را از دست دادم».|<ref> [[نهج البلاغه]]، خطبه 68، نامه 35، [[حكمت]] 325؛ منتخب التواريخ، ص 152.</ref>
  
'''خاندان'''
 
  
پدر قاسم، محمد بن ابى‌بكر، شخصيت فرزانه اى است. وى استاندار اميرمؤمنان عليه السلام در [[مصر]] و يكى از فرماندهان نظامى و از رهپويان راه و روش علوى بود؛ به گونه اى كه از پدرش (ابوبكر) و از دومين خليفه (عمر)، بيزارى مى جست. مادرش، اسماء دختر عميس بود كه بعد از [[مرگ]] ابوبكر، به همسرى حضرت على عليه السلام درآمد و محمد در خانه حضرت بزرگ شد و تربيت يافت. او را «عابد قريش » ناميده بودند. حضرت امير عليه السلام در منزلت او مى فرمود: «محمد ابنى من صلب ابى‌‌بكر؛ محمد پسر من است اما از نسل ابوبكر».
+
مادر قاسم، بنابر نظريه مشهور، دختر يزدجرد، آخرين پادشاه سلسله ساسانيان بود. بر اين اساس گفته شده كه دو دختر يزدگرد كه اسير مسلمانان شدند؛ يكى به همسرى [[امام حسين]] عليه السلام درآمد و ديگرى همسر محمد بن ابى‌بكر شد. در نتيجه، [[امام زين العابدين]] عليه السلام و قاسم  بن محمد، پسرخاله يكديگر بشمار مى روند.|<ref> وفيات الاعيان، ج 4، ص 59؛ اعيان الشيعه، ج 8، ص 446.</ref>
 +
 
  
هنگامى كه در سال 38 ق. محمد در مصر، بدست مزدوران معاويه با وضع دلخراش به شهادت رسيد، اميرمؤمنان عليه السلام به شدت غمگين شد و گريست و فرمود: «من فرزندى شايسته و دوست داشتنى و شمشير بران اسلام را از دست دادم».(2)
 
  
مادر قاسم، بنابر نظريه مشهور، دختر يزدجرد، آخرين پادشاه سلسله ساسانيان بود. بر اين اساس گفته شده كه دو دختر يزدگرد كه اسير مسلمانان شدند؛ يكى به همسرى [[امام حسين]] عليه السلام درآمد و ديگرى همسر محمد بن ابى‌بكر شد. در نتيجه، [[امام زين  العابدين]] عليه السلام و قاسم  بن محمد، پسرخاله يكديگر بشمار مى روند.(3)
+
== مصاحبت امام سجاد عليه السلام ==
  
'''صحابى امام سجاد عليه السلام'''
 
  
 
قاسم  بن محمد، تشيع را از پدرش به ارث برده است. او در مكتب انسان‌پرور امام زين  العابدين عليه السلام پرورش يافت و در گروه اصحاب و ياران آن بزرگوار قرار گرفت.
 
قاسم  بن محمد، تشيع را از پدرش به ارث برده است. او در مكتب انسان‌پرور امام زين  العابدين عليه السلام پرورش يافت و در گروه اصحاب و ياران آن بزرگوار قرار گرفت.
  
[[شيخ طوسى]] در كتاب رجال، او را از جمله ياران [[امام سجاد]] عليه السلام به شمار آورده است.(4) از سخن شيخ طوسى برمى آيد كه بعد از شهادت امام چهارم عليه السلام قاسم به محضر [[امام باقر]] عليه السلام شتافت و در جرگه اصحاب آن بزرگوار قرار گرفت.(5) تمام شرح حال‌نگاران و دانشوران [[شيعه]]، سخن شيخ الطائفه را مورد تاييد قرار داده و قاسم را از اصحاب امامان عليهم‌السلام بشمار آورده اند.
+
[[شيخ طوسى]] در كتاب رجال، او را از جمله ياران [[امام سجاد]] عليه السلام به شمار آورده است.|<ref> رجال طوسى، ص 100.</ref>
 +
از سخن شيخ طوسى برمى آيد كه بعد از شهادت امام چهارم عليه السلام قاسم به محضر [[امام باقر]] عليه السلام شتافت و در جرگه اصحاب آن بزرگوار قرار گرفت.|<ref> همان، ص 133.</ref>
 +
تمام شرح حال‌نگاران و دانشوران [[شيعه]]، سخن شيخ الطائفه را مورد تاييد قرار داده و قاسم را از اصحاب امامان عليهم‌السلام بشمار آورده اند.
 +
 
 +
==نظرها در مورد قاسم بن محمد ==
  
 
'''از منظر امام معصوم عليه السلام'''
 
'''از منظر امام معصوم عليه السلام'''
سطر ۲۹: سطر ۳۳:
 
[[امام صادق]] عليه السلام او را يكى از سه بزرگى شمرده كه در نزد [[امام سجاد]] عليه السلام از منزلت والايى برخوردار بوده اند.
 
[[امام صادق]] عليه السلام او را يكى از سه بزرگى شمرده كه در نزد [[امام سجاد]] عليه السلام از منزلت والايى برخوردار بوده اند.
  
اسحاق بن جرير مى گويد: حضرت امام صادق عليه السلام فرمود: «سعيد بن مسيب، قاسم بن محمد و ابوخالد كابلى، از جمله راويان و شيعيانى بودند كه مورد اعتماد و عنايت  حضرت سجاد عليه السلام بودند».(6)
+
اسحاق بن جرير مى گويد: حضرت امام صادق عليه السلام فرمود: «سعيد بن مسيب، قاسم بن محمد و ابوخالد كابلى، از جمله راويان و شيعيانى بودند كه مورد اعتماد و عنايت  حضرت سجاد عليه السلام بودند».|<ref> اصول كافى، ج 1، ص 472؛ مرآة العقول، ج 6، ص 27 «...كانوا من ثقات على بن الحسين علیه السلام».</ref>
 +
 
 +
 
 +
عبدالله بن جعفر حميرى در اثر گرانسنگ خود به نام [[قرب الاسناد]] از احمد بن ابى نصر بزنطى روايت مى كند: روزى در نزد حضرت [[امام رضا]] عليه السلام، نام قاسم بن محمد و سعيد بن مسيب برده شد. حضرت فرمود: «كانا على هذا الامر، اى على التشيع؛ اين دو، در راه روشن ولايت علوى و اسلام ناب، قرار داشتند».|<ref> قرب الاسناد، ص 286.</ref>
 +
 
  
عبدالله بن جعفر حميرى در اثر گرانسنگ خود به نام [[قرب الاسناد]] از احمد بن ابى نصر بزنطى روايت مى كند: روزى در نزد حضرت [[امام رضا]] عليه السلام، نام قاسم بن محمد و سعيد بن مسيب برده شد. حضرت فرمود: «كانا على هذا الامر، اى على التشيع؛ اين دو، در راه روشن ولايت علوى و اسلام ناب، قرار داشتند».(7)
+
حميرى در جايى ديگر از امام صادق عليه السلام روايت مى كند كه فرمود: «ديدم جدم، قاسم بن محمد را كه در يك شب بارانى، نماز مغرب و عشاء را جمع خواند، بدون اين كه بين آن دو [[نماز]]، نماز ديگرى بخواند».|<ref> قاموس الرجال، ج 8، ص 492.</ref>
  
حميرى در جايى ديگر از امام صادق عليه السلام روايت مى كند كه فرمود: «ديدم جدم، قاسم بن محمد را كه در يك شب بارانى، نماز مغرب و عشاء را جمع خواند، بدون اين كه بين آن دو [[نماز]]، نماز ديگرى بخواند».(8)
 
  
 
'''از ديدگاه عالمان شيعى'''
 
'''از ديدگاه عالمان شيعى'''
سطر ۳۹: سطر ۴۶:
 
بيشتر ترجمه‌نويسان [[شيعه]] كه در دانش ترجمه، ميراث مكتوبى دارند؛ به پيروى از اين دو امام بزرگوار، شخصيت قاسم را حرمت نهاده و از او به نيكى ياد كرده اند. شيخ الطائفه محمد بن الحسن طوسى در كتاب خود، او را از اصحاب دو امام به شمار آورده و اين، نشان مى دهد كه او، قاسم را از راويان شيعه مى داند.
 
بيشتر ترجمه‌نويسان [[شيعه]] كه در دانش ترجمه، ميراث مكتوبى دارند؛ به پيروى از اين دو امام بزرگوار، شخصيت قاسم را حرمت نهاده و از او به نيكى ياد كرده اند. شيخ الطائفه محمد بن الحسن طوسى در كتاب خود، او را از اصحاب دو امام به شمار آورده و اين، نشان مى دهد كه او، قاسم را از راويان شيعه مى داند.
  
صاحب كتاب مجالس المؤمنين از ابن داود، كه از رجال شناسان طراز اول شيعه است، نقل مى كند: قاسم بن محمد از اصحاب [[امام زين  العابدين]] عليه السلام و مردى فقيه و دانشمند بوده است.(9)
+
صاحب كتاب مجالس المؤمنين از ابن داود، كه از رجال شناسان طراز اول شيعه است، نقل مى كند: قاسم بن محمد از اصحاب [[امام زين  العابدين]] عليه السلام و مردى فقيه و دانشمند بوده است.|<ref> مجالس المؤمنين، ج 1، ص 335.</ref>
 +
 
 +
 
 +
[[علامه مجلسى]]: كان القاسم جليلا و كان ثقة.|<ref> مرآة العقول، ج 6، ص 27.</ref>
 +
 
 +
 
 +
علامه ممقانى: قاسم يكى از راويان و دانشوران شيعى است.|<ref> تنقيح المقال، ج 2، ص 23، باب القاسم.</ref>
 +
 
  
[[علامه مجلسى]]: كان القاسم جليلا و كان ثقة.(10)
+
محقق معاصر، صاحب قاموس الرجال: او از شيعيان خالص است.|<ref> قاموس الرجال، ج 8، ص 493.</ref>
  
علامه ممقانى: قاسم يكى از راويان و دانشوران شيعى است.(11)
 
  
محقق معاصر، صاحب قاموس الرجال: او از شيعيان خالص است.(12)
+
استاد جعفر سبحانى: وى يكى از فقيهان بزرگ و از ياران امام سجاد عليه السلام است.|<ref> موسوعة الفقهاء، ج 1، ص 489.</ref>
  
استاد جعفر سبحانى: وى يكى از فقيهان بزرگ و از ياران امام سجاد عليه السلام است.(13)
 
  
 
'''از منظر عالمان سنى'''
 
'''از منظر عالمان سنى'''
سطر ۵۳: سطر ۶۵:
 
همه دانشمندان اهل سنت همانند دانشوران شيعى، در ستايش قاسم، اتفاق دارند و هر يك او را به زبانى ستوده اند.
 
همه دانشمندان اهل سنت همانند دانشوران شيعى، در ستايش قاسم، اتفاق دارند و هر يك او را به زبانى ستوده اند.
  
صاحب طبقات الكبرى: او مردى موجه، بزرگ، بلندمرتبه، پيشوا و بسيار پرهيزكار و كنيه اش ابومحمد است.(14)
+
صاحب طبقات الكبرى: او مردى موجه، بزرگ، بلندمرتبه، پيشوا و بسيار پرهيزكار و كنيه اش ابومحمد است.|<ref> طبقات الكبرى، ابن سعد، ج 5، ص 185.</ref>
 +
 
 +
 
 +
ابن حبان: قاسم از بزرگان [[تابعين]]، از بهترين و بافضيلت ترين دانشوران روزگار خود بود؛ از منظر دانش، عقل، ادب، فقه، ورع.|<ref> كتاب الثقات، ج 5، ص 302.</ref>
 +
 
  
ابن حبان: قاسم از بزرگان [[تابعين]]، از بهترين و بافضيلت ترين دانشوران روزگار خود بود؛ از منظر دانش، عقل، ادب، فقه، ورع.(15)
+
مؤلف حلية الاولياء: قاسم بن محمد، مردى بسيار پرهيزكار، مهربان بود. به قول ابوالزناد: من در ميان فقيهان، همانندى برايش سراغ ندارم.|<ref> حلية الاولياء، ج 2، ص 183.</ref>
  
مؤلف حلية الاولياء: قاسم  بن محمد، مردى بسيار پرهيزكار، مهربان بود. به قول ابوالزناد: من در ميان فقيهان، همانندى برايش سراغ ندارم.(16)
 
  
 
ابن خلكان: او از بزرگان تابعين، و يكى از فقيهان هفت‌گانه [[مدينه]] بود.
 
ابن خلكان: او از بزرگان تابعين، و يكى از فقيهان هفت‌گانه [[مدينه]] بود.
  
ذهبى: پيشواى حافظ، دانشمند روزگار، در خلافت على  بن ابى طالب ديده به جهان گشود.(17)
+
ذهبى: پيشواى حافظ، دانشمند روزگار، در خلافت على  بن ابى طالب ديده به جهان گشود.|<ref> سير اعلام النبلاء، ج 5، ص 53.</ref>
 +
 
 +
 
 +
 
 +
== خصلت های قاسم بن محمد ==
  
'''خصلت ها'''
 
  
 
شخصيت هر انسانى، در گرو برجستگى هاى روحى و رفتارها و سخنان حكيمانه اوست. قاسم  بن محمد به بركت  بهره مندى از سرچشمه معارف و مصاحبت  با امام ساجدان عليه السلام و نيز بهره‌بردن از دانش ساير دانشمندان، به كمالاتى نائل شد كه به اختصار به آن مى پردازيم:
 
شخصيت هر انسانى، در گرو برجستگى هاى روحى و رفتارها و سخنان حكيمانه اوست. قاسم  بن محمد به بركت  بهره مندى از سرچشمه معارف و مصاحبت  با امام ساجدان عليه السلام و نيز بهره‌بردن از دانش ساير دانشمندان، به كمالاتى نائل شد كه به اختصار به آن مى پردازيم:
سطر ۶۹: سطر ۸۷:
 
'''<I>سكوت فراوان:</I>'''
 
'''<I>سكوت فراوان:</I>'''
  
قاسم بهره فراوانى از عقل داشت؛ در پرتو همين عقل بود كه بسيار آرام و ساكت  بود و كمتر سخن مى گفت؛ كان صموتا لايتكلم.(18)
+
قاسم بهره فراوانى از عقل داشت؛ در پرتو همين عقل بود كه بسيار آرام و ساكت  بود و كمتر سخن مى گفت؛ كان صموتا لايتكلم.|<ref> كتاب الثقات، ج 5، ص 303.</ref>
 +
 
  
 
'''<I>فقاهت:</I>'''
 
'''<I>فقاهت:</I>'''
سطر ۸۹: سطر ۱۰۸:
 
'''<I>دقت در نقل روايت:</I>'''
 
'''<I>دقت در نقل روايت:</I>'''
  
نوشته اند كه او هنگام روايت، سعى مى كرد كه در الفاظ روايت هيچ تصرف نكند. وى روايت را واژه به واژه و بى‌كم و كاست نقل مى كرد.(19)
+
نوشته اند كه او هنگام روايت، سعى مى كرد كه در الفاظ روايت هيچ تصرف نكند. وى روايت را واژه به واژه و بى‌كم و كاست نقل مى كرد.|<ref> طبقات الكبرى، ج 5، ص 185؛ وفيات الاعيان، ج 4، ص 59.</ref>
 +
 
  
 
'''<I>جد بزرگوار امام صادق عليه السلام:</I>'''
 
'''<I>جد بزرگوار امام صادق عليه السلام:</I>'''
سطر ۹۹: سطر ۱۱۹:
 
* 2. [[پرهيزكارى]]؛
 
* 2. [[پرهيزكارى]]؛
  
* 3. [[نيكى به ديگران]].(20)
+
* 3. [[نيكى به ديگران]].|<ref> اصول كافى، ج 1، ص 472. «كانت امى ممن آمنت و اتقت و احسنت والله يحب المحسنين ».</ref>
 +
 
  
 
'''<I>سخنان حكيمانه:</I>'''
 
'''<I>سخنان حكيمانه:</I>'''
  
* 1. او مى گفت: لايعد الرجل رجلا حتى يعرف  الله؛(21) آن‌گاه صفت مردانگى بر انسان، برازنده است كه خداشناس و دين‌مدار باشد.
+
* 1. او مى گفت: لايعد الرجل رجلا حتى يعرف  الله؛|<ref> حلية الاولياء، ج 2، ص 183.</ref>
 +
آن‌گاه صفت مردانگى بر انسان، برازنده است كه خداشناس و دين‌مدار باشد.
  
* 2. اگر انسان بعد از اين كه حق خدا را شناخت و به خدا [[ايمان]] داشت، در نادانى و جهالت زندگى كند، بهتر است از اين كه فتوا دهد بدون علم و آگاهى.(22)
+
* 2. اگر انسان بعد از اين كه حق خدا را شناخت و به خدا [[ايمان]] داشت، در نادانى و جهالت زندگى كند، بهتر است از اين كه فتوا دهد بدون علم و آگاهى.|<ref> طبقات الكبرى، ج 5، ص 186.</ref>
  
* 3. يكى از اميران [[مدينه]] درباره مفهوم «عالم »، پرسيد، قاسم در جواب گفت: عظمت و بزرگى عالم هنگامى است كه بر زبان نراند مگر چيزى را كه به طور كامل بر آن احاطه دارد و آن را به خوبى مى داند.(23)
 
  
'''<I>انتقاد از عايشه:</I>'''
+
* 3. يكى از اميران [[مدينه]] درباره مفهوم «عالم »، پرسيد، قاسم در جواب گفت: عظمت و بزرگى عالم هنگامى است كه بر زبان نراند مگر چيزى را كه به طور كامل بر آن احاطه دارد و آن را به خوبى مى داند.|<ref> تهذيب الكمال فى اسماء الرجال، ج 23، ص 428.</ref>
  
در تاريخ يعقوبى آمده است: پس از شهادت [[امام حسن]] مجتبى عليه السلام [[عايشه]] سوار بر استر، فرياد مى كرد كه: نمى گذارم كسى را در خانه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم دفن كنند. قاسم كه سن و سالى نداشت و هنوز نوجوان بود، نزد عايشه رفت و گفت: «اى عمه! هنوز ياد [[جنگ جمل]] از خاطره ها زدوده نشده كه سوار بر شتر شدى، باز مى خواهى كارى كنى كه گفته شود: دگر بار سوار بر استر شده و آتش فتنه ديگر را روشن كرده است!».
 
  
'''فرزندان'''
 
  
قاسم بن محمد داراى دو پسر بود:
+
== انتقاد قاسم بن محمد از عايشه ==
  
* 1. محمد؛
 
  
* 2. عبدالرحمن.
+
در تاريخ يعقوبى آمده است: پس از شهادت [[امام حسن]] مجتبى عليه السلام [[عايشه]] سوار بر استر، فرياد مى كرد كه: نمى گذارم كسى را در خانه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم دفن كنند. قاسم كه سن و سالى نداشت و هنوز نوجوان بود، نزد عايشه رفت و گفت: «اى عمه! هنوز ياد [[جنگ جمل]] از خاطره ها زدوده نشده كه سوار بر شتر شدى، باز مى خواهى كارى كنى كه گفته شود: دگر بار سوار بر استر شده و آتش فتنه ديگر را روشن كرده است!».
  
بدين لحاظ(24) است كه كنيه اش ابومحمد و ابوعبدالرحمن است. دخترانش نيز عبارتند از: ام فروه، مادر [[امام صادق]] عليه السلام و ام حكيم.(25)
 
  
'''استادان حديث'''
+
== فرزندان قاسم بن محمد ==
  
اين محدث والامقام همان گونه كه در فراگيرى دانش [[حديث]] و [[فقه]] از محضر دو تن از امامان شيعه بهره مند شد، استادان ديگرى هم داشته كه در كتاب هاى شرح حال به آنان اشاره شده است؛ از جمله: [[ابن عباس]](مفسر معروف)، اسلم(غلام عمر)، عبدالله بن عبدالله، صالح بن خوات انصارى، عبدالله بن مسعود و اسماء بنت عميس. در ضمن، او شاگردان زيادى هم داشته كه اسامى آنان در منابع رجال شناسى موجود است.
 
  
'''روايات'''
+
قاسم بن محمد داراى دو پسر بود:
  
مناسب است از ميان [[احاديث]] فراوانى كه قاسم، باواسطه از حضرت رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم نقل مى كند، دو روايت را يادآور شويم:
+
* 1. محمد؛
  
'''<I>همسر بابركت:</I>'''
+
* 2. عبدالرحمن.
 
 
قاسم از رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم نقل مى كند كه آن بزرگوار پيرامون آسان گيرى در امر ازدواج فرمود: «اعظم النساء بركة ايسرهن مؤونة؛ بابركت ترين بانوان و همسران، همسرى است كه مهريه و مخارجش كمتر باشد».(26)
 
  
'''<I>خصلت هاى عالى:</I>'''
+
بدين لحاظ|<ref> قاموس الرجال، ج 8، ص 494.</ref>
 +
است كه كنيه اش ابومحمد و ابوعبدالرحمن است. دخترانش نيز عبارتند از: ام فروه، مادر [[امام صادق]] عليه السلام و ام حكيم.|<ref> طبقات الكبرى، ج 5، ص 185.</ref>
  
قاسم از [[رسول خدا]] صلى الله عليه و آله و سلم روايت مى كند كه حضرت روزى به جمعى از يارانش فرمود: «آيا مى دانيد چه كسانى در [[روز قيامت]] زودتر از ديگران به سوى سايه رحمت الهى، پيشى مى گيرند؟». عرض كردند: خداوند و رسولش عالم ترند.
 
  
فرمود: «آن‌ها كسانى هستند كه هنگامى كه سخن حقى درباره آن‌ها گفته مى شود، آن را با تمام وجود پذيرايند و زمانى كه نيازمندان از آن‌ها چيزى طلب مى كنند، از كمك به آنان دريغ نمى كنند و آن چه را براى خود مى پسندند، براى ديگران هم مى پسندند و خلاصه، اهل انصاف و حق طلبى هستند».(27)
 
  
'''رحلت'''
+
== استادان حديث ==
  
قاسم بن محمد به عنوان محدثى فقيه كه نقش ممتازى در پيشبرد فرهنگى جامعه اسلامى داشت، هنگامى كه به سفر [[حج]] (يا عمره) مشرف مى شد، بين راه [[مدينه]] و [[مكه]]، در سرزمين «قديد»، در حالى كه 76 سال از عمرش سپرى شده بود، به سال 106 ق. از دنيا رفت. پيكر او از قديد به مدينه آورده شد و به خاك سپرده شد.(28)
+
اين محدث والامقام همان گونه كه در فراگيرى دانش [[حديث]] و [[فقه]] از محضر دو تن از امامان شيعه بهره مند شد، استادان ديگرى هم داشته كه در كتاب هاى شرح حال به آنان اشاره شده است؛ از جمله: [[ابن عباس]](مفسر معروف)، اسلم(غلام عمر)، عبدالله بن عبدالله، صالح بن خوات انصارى، عبدالله بن مسعود و اسماء بنت عميس. در ضمن، او شاگردان زيادى هم داشته كه اسامى آنان در منابع رجال شناسى موجود است.
  
پى نوشت
 
  
(1). [[منتخب التواريخ]]، ص 343؛ مجالس المؤمنين، ج 1، ص 335؛ وسائل الشيعه، ج 2، ص 91، مقدمه سابعه؛ مرآة العقول، ج 6، ص 26، چاپ دارالكتب الاسلاميه، سال 1363 ش؛ اعيان الشيعه، ج 8، ص 446؛ معجم الرجال، ج 14، ص 45، ش 9535؛ مجمع الرجال، ج 5، ص 49؛ نقدالرجال، ص 271؛ رجال الشيخ، ص 100؛ بهجة الآمال، ج 6، ص 74؛ تنقيح المقال، ج 2، ص 23؛ جامع الروات، ج 1، ص 19؛ كتاب الثقات، ابن حبان، ج 5، ص 302؛ مؤسسة الكتب الثقافيه؛ حلية الاولياء، ج 2، ص 183، ش 173؛ وفيات الاعيان، ج 4، ص 59؛ شذرات الذهب، ج 1، ص 134؛ تهذيب الكمال فى اسماء الرجال، ج 23، ص 427؛ سير اعلام النبلاء، ج 5، ص 53؛ چاپ موسسة الرسالة، بيروت؛ صفوة الصفوة، جزء 4، ص 63؛ قاموس الرجال، ج 8، ص 491؛ چاپ جامعه مدرسين؛ قرب الاسناد، ص 286، چاپ موسسه اسلامى كوشانپور، به تحقيق احمد صادقى اردستانى؛ طبقات الكبرى، ج 5، ص 185، دار بيروت للطباعة والنشر.
+
== نمونه روايات ==
  
(2). [[نهج البلاغه]]، خطبه 68، نامه 35، [[حكمت]] 325؛ منتخب التواريخ، ص 152.
+
مناسب است از ميان [[احاديث]] فراوانى كه قاسم، باواسطه از حضرت رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم نقل مى كند، دو روايت را يادآور شويم:
  
(3). وفيات الاعيان، ج 4، ص 59؛ اعيان الشيعه، ج 8، ص 446.
+
'''<I>همسر بابركت:</I>'''
  
(4). رجال طوسى، ص 100.
+
قاسم از رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم نقل مى كند كه آن بزرگوار پيرامون آسان گيرى در امر ازدواج فرمود: «اعظم النساء بركة ايسرهن مؤونة؛ بابركت ترين بانوان و همسران، همسرى است كه مهريه و مخارجش كمتر باشد».|<ref> حلية الاولياء، ج 2، ص 185.</ref>
  
(5). همان، ص 133.
 
  
(6). اصول كافى، ج 1، ص 472؛ مرآة العقول، ج 6، ص 27 «...كانوا من ثقات على بن الحسين علیه السلام».
+
'''<I>خصلت هاى عالى:</I>'''
  
(7). قرب الاسناد، ص 286.
+
قاسم از [[رسول خدا]] صلى الله عليه و آله و سلم روايت مى كند كه حضرت روزى به جمعى از يارانش فرمود: «آيا مى دانيد چه كسانى در [[روز قيامت]] زودتر از ديگران به سوى سايه رحمت الهى، پيشى مى گيرند؟». عرض كردند: خداوند و رسولش عالم ترند.
 
 
(8). قاموس الرجال، ج 8، ص 492.
 
 
 
(9). مجالس المؤمنين، ج 1، ص 335.
 
 
 
(10). مرآة العقول، ج 6، ص 27.
 
 
 
(11). تنقيح المقال، ج 2، ص 23، باب القاسم.
 
 
 
(12). قاموس الرجال، ج 8، ص 493.
 
 
 
(13). موسوعة الفقهاء، ج 1، ص 489.
 
 
 
(14). طبقات الكبرى، ابن سعد، ج 5، ص 185.
 
 
 
(15). كتاب الثقات، ج 5، ص 302.
 
 
 
(16). حلية الاولياء، ج 2، ص 183.
 
 
 
(17). سير اعلام النبلاء، ج 5، ص 53.
 
 
 
(18). كتاب الثقات، ج 5، ص 303.
 
 
 
(19). طبقات الكبرى، ج 5، ص 185؛ وفيات الاعيان، ج 4، ص 59.
 
 
 
(20). اصول كافى، ج 1، ص 472. «كانت امى ممن آمنت و اتقت و احسنت والله يحب المحسنين ».
 
 
 
(21). حلية الاولياء، ج 2، ص 183.
 
  
(22). طبقات الكبرى، ج 5، ص 186.
+
فرمود: «آن‌ها كسانى هستند كه هنگامى كه سخن حقى درباره آن‌ها گفته مى شود، آن را با تمام وجود پذيرايند و زمانى كه نيازمندان از آن‌ها چيزى طلب مى كنند، از كمك به آنان دريغ نمى كنند و آن چه را براى خود مى پسندند، براى ديگران هم مى پسندند و خلاصه، اهل انصاف و حق طلبى هستند».|<ref> همان.</ref>
  
(23). تهذيب الكمال فى اسماء الرجال، ج 23، ص 428.
 
  
(24). قاموس الرجال، ج 8، ص 494.
 
  
(25). طبقات الكبرى، ج 5، ص 185.
+
== وفات ==
  
(26). حلية الاولياء، ج ص 185.
+
قاسم بن محمد به عنوان محدثى فقيه كه نقش ممتازى در پيشبرد فرهنگى جامعه اسلامى داشت، هنگامى كه به سفر [[حج]] (يا عمره) مشرف مى شد، بين راه [[مدينه]] و [[مكه]]، در سرزمين «قديد»، در حالى كه 76 سال از عمرش سپرى شده بود، به سال 106 ق. از دنيا رفت. پيكر او از قديد به مدينه آورده شد و به خاك سپرده شد.|<ref> وفيات الاعيان، ج ص 184.</ref>
  
(27). همان.
+
== پانویس ==
 +
<references/>
  
(28). وفيات الاعيان، ج 4، ص 184.
 
  
===منبع===
+
==منبع==
 +
قاسم بن محمد؛حوارى امام زين العابدين علیه السلام، ابوالحسن ربانى سبزوارى، فرهنگ كوثر، شماره 57، بهار 1383
  
ابوالحسن ربانى سبزوارى, فرهنگ كوثر، شماره 57، بهار 1383
 
 
[[Category:اصحاب اهل البیت علیهم السلام]]
 
[[Category:اصحاب اهل البیت علیهم السلام]]
 
[[رده:علمای قرن اول]]
 
[[رده:علمای قرن اول]]
 +
[[رده:اصحاب امام سجاد علیه السلام]]

نسخهٔ ‏۱۹ دسامبر ۲۰۱۲، ساعت ۰۷:۵۱

تولد

در سال 36 ق. در خانه محمد بن ابى بكر كه يكى از ياران بااخلاص و از سرداران شجاع و پسرخوانده اميرمؤمنان عليه السلام بود، فرزندى متولد شد كه نامش را قاسم نهادند. براى قاسم دو كنيه نام برده شده: ابومحمد و ابوعبدالرحمن. لقب وى نيز «ديباج » است و به علت زندگى در مدينه، «مدنى » هم به او گفته مى شود.|[۱]


خاندان

پدر قاسم، محمد بن ابى‌بكر، شخصيت فرزانه اى است. وى استاندار اميرمؤمنان عليه السلام در مصر و يكى از فرماندهان نظامى و از رهپويان راه و روش علوى بود؛ به گونه اى كه از پدرش (ابوبكر) و از دومين خليفه (عمر)، بيزارى مى جست. مادرش، اسماء دختر عميس بود كه بعد از مرگ ابوبكر، به همسرى حضرت على عليه السلام درآمد و محمد در خانه حضرت بزرگ شد و تربيت يافت. او را «عابد قريش » ناميده بودند. حضرت امير عليه السلام در منزلت او مى فرمود: «محمد ابنى من صلب ابى‌‌بكر؛ محمد پسر من است اما از نسل ابوبكر».

هنگامى كه در سال 38 ق. محمد در مصر، بدست مزدوران معاويه با وضع دلخراش به شهادت رسيد، اميرمؤمنان عليه السلام به شدت غمگين شد و گريست و فرمود: «من فرزندى شايسته و دوست داشتنى و شمشير بران اسلام را از دست دادم».|[۲]


مادر قاسم، بنابر نظريه مشهور، دختر يزدجرد، آخرين پادشاه سلسله ساسانيان بود. بر اين اساس گفته شده كه دو دختر يزدگرد كه اسير مسلمانان شدند؛ يكى به همسرى امام حسين عليه السلام درآمد و ديگرى همسر محمد بن ابى‌بكر شد. در نتيجه، امام زين العابدين عليه السلام و قاسم بن محمد، پسرخاله يكديگر بشمار مى روند.|[۳]


مصاحبت امام سجاد عليه السلام

قاسم بن محمد، تشيع را از پدرش به ارث برده است. او در مكتب انسان‌پرور امام زين العابدين عليه السلام پرورش يافت و در گروه اصحاب و ياران آن بزرگوار قرار گرفت.

شيخ طوسى در كتاب رجال، او را از جمله ياران امام سجاد عليه السلام به شمار آورده است.|[۴] از سخن شيخ طوسى برمى آيد كه بعد از شهادت امام چهارم عليه السلام قاسم به محضر امام باقر عليه السلام شتافت و در جرگه اصحاب آن بزرگوار قرار گرفت.|[۵] تمام شرح حال‌نگاران و دانشوران شيعه، سخن شيخ الطائفه را مورد تاييد قرار داده و قاسم را از اصحاب امامان عليهم‌السلام بشمار آورده اند.

نظرها در مورد قاسم بن محمد

از منظر امام معصوم عليه السلام

قاسم بن محمد، از نظر دارابودن خصلت هاى پسنديده و رفتار و منش دينى، در چنان قله شكوهمندى قرار داشت كه طبق پاره اى از اخبار، مورد بزرگداشت امام معصوم قرار گرفته است.

امام صادق عليه السلام او را يكى از سه بزرگى شمرده كه در نزد امام سجاد عليه السلام از منزلت والايى برخوردار بوده اند.

اسحاق بن جرير مى گويد: حضرت امام صادق عليه السلام فرمود: «سعيد بن مسيب، قاسم بن محمد و ابوخالد كابلى، از جمله راويان و شيعيانى بودند كه مورد اعتماد و عنايت حضرت سجاد عليه السلام بودند».|[۶]


عبدالله بن جعفر حميرى در اثر گرانسنگ خود به نام قرب الاسناد از احمد بن ابى نصر بزنطى روايت مى كند: روزى در نزد حضرت امام رضا عليه السلام، نام قاسم بن محمد و سعيد بن مسيب برده شد. حضرت فرمود: «كانا على هذا الامر، اى على التشيع؛ اين دو، در راه روشن ولايت علوى و اسلام ناب، قرار داشتند».|[۷]


حميرى در جايى ديگر از امام صادق عليه السلام روايت مى كند كه فرمود: «ديدم جدم، قاسم بن محمد را كه در يك شب بارانى، نماز مغرب و عشاء را جمع خواند، بدون اين كه بين آن دو نماز، نماز ديگرى بخواند».|[۸]


از ديدگاه عالمان شيعى

بيشتر ترجمه‌نويسان شيعه كه در دانش ترجمه، ميراث مكتوبى دارند؛ به پيروى از اين دو امام بزرگوار، شخصيت قاسم را حرمت نهاده و از او به نيكى ياد كرده اند. شيخ الطائفه محمد بن الحسن طوسى در كتاب خود، او را از اصحاب دو امام به شمار آورده و اين، نشان مى دهد كه او، قاسم را از راويان شيعه مى داند.

صاحب كتاب مجالس المؤمنين از ابن داود، كه از رجال شناسان طراز اول شيعه است، نقل مى كند: قاسم بن محمد از اصحاب امام زين العابدين عليه السلام و مردى فقيه و دانشمند بوده است.|[۹]


علامه مجلسى: كان القاسم جليلا و كان ثقة.|[۱۰]


علامه ممقانى: قاسم يكى از راويان و دانشوران شيعى است.|[۱۱]


محقق معاصر، صاحب قاموس الرجال: او از شيعيان خالص است.|[۱۲]


استاد جعفر سبحانى: وى يكى از فقيهان بزرگ و از ياران امام سجاد عليه السلام است.|[۱۳]


از منظر عالمان سنى

همه دانشمندان اهل سنت همانند دانشوران شيعى، در ستايش قاسم، اتفاق دارند و هر يك او را به زبانى ستوده اند.

صاحب طبقات الكبرى: او مردى موجه، بزرگ، بلندمرتبه، پيشوا و بسيار پرهيزكار و كنيه اش ابومحمد است.|[۱۴]


ابن حبان: قاسم از بزرگان تابعين، از بهترين و بافضيلت ترين دانشوران روزگار خود بود؛ از منظر دانش، عقل، ادب، فقه، ورع.|[۱۵]


مؤلف حلية الاولياء: قاسم بن محمد، مردى بسيار پرهيزكار، مهربان بود. به قول ابوالزناد: من در ميان فقيهان، همانندى برايش سراغ ندارم.|[۱۶]


ابن خلكان: او از بزرگان تابعين، و يكى از فقيهان هفت‌گانه مدينه بود.

ذهبى: پيشواى حافظ، دانشمند روزگار، در خلافت على بن ابى طالب ديده به جهان گشود.|[۱۷]


خصلت های قاسم بن محمد

شخصيت هر انسانى، در گرو برجستگى هاى روحى و رفتارها و سخنان حكيمانه اوست. قاسم بن محمد به بركت بهره مندى از سرچشمه معارف و مصاحبت با امام ساجدان عليه السلام و نيز بهره‌بردن از دانش ساير دانشمندان، به كمالاتى نائل شد كه به اختصار به آن مى پردازيم:

سكوت فراوان:

قاسم بهره فراوانى از عقل داشت؛ در پرتو همين عقل بود كه بسيار آرام و ساكت بود و كمتر سخن مى گفت؛ كان صموتا لايتكلم.|[۱۸]


فقاهت:

خصلت برجسته ديگر قاسم، دانش و آگاهى او به احكام دين بود؛ به همين علت است كه او را به عنوان يك فقيه عالى مقام ستوده اند.

استاد حديث:

اين صحابى بزرگ در دانش حديث و فقه استاد برجسته اى بود و شاگردان فراوانى داشت و مردم نيز از محضر او كسب فيض مى كردند.

درباره قاسم نوشته اند: او بعد از فارغ شدن از خواندن نماز عشا، در مسجد مى نشست و اصحابش، گرد او را مى گرفتند و قاسم به عنوان استاد، براى آنان حديث نقل مى كرد.

يكى از دانشمندان چنين نقل مى كند: قاسم بن محمد را مى ديدم كه در آغاز روز، به مسجد مى رفت و دو ركعت نماز تحيت مسجد را مى خواند آن‌گاه در مسجد مى نشست و به پرسش هاى مردم پاسخ مى داد.

فروتنى:

قاسم با اين كه از بزرگان دانش روزگار خود بود؛ بسيار فروتن بود. روزى از او پرسيدند: تو اعلم هستى يا سالم بن عبدالله!؟ قاسم در پاسخ گفت: سالم، مرد مباركى است. او كراهت داشت كه بگويد: اعلم از من است؛ تا دروغ نگفته باشد، يا بگويد: من از او اعلم هستم؛ تا خودستايى و غرور نباشد.

دقت در نقل روايت:

نوشته اند كه او هنگام روايت، سعى مى كرد كه در الفاظ روايت هيچ تصرف نكند. وى روايت را واژه به واژه و بى‌كم و كاست نقل مى كرد.|[۱۹]


جد بزرگوار امام صادق عليه السلام:

يكى از امتيازات قاسم بن محمد اين است كه او جد مادرى امام صادق عليه السلام است. دختر او، نامش فاطمه و كنيه اش ام فروه، زنى بسيار بافضيلت بود. امام صادق عليه السلام در منزلت و جايگاه مادرش فرمود، مادرم جامع سه خصلت برجسته بود:


سخنان حكيمانه:

  • 1. او مى گفت: لايعد الرجل رجلا حتى يعرف الله؛|[۲۱]

آن‌گاه صفت مردانگى بر انسان، برازنده است كه خداشناس و دين‌مدار باشد.

  • 2. اگر انسان بعد از اين كه حق خدا را شناخت و به خدا ايمان داشت، در نادانى و جهالت زندگى كند، بهتر است از اين كه فتوا دهد بدون علم و آگاهى.|[۲۲]


  • 3. يكى از اميران مدينه درباره مفهوم «عالم »، پرسيد، قاسم در جواب گفت: عظمت و بزرگى عالم هنگامى است كه بر زبان نراند مگر چيزى را كه به طور كامل بر آن احاطه دارد و آن را به خوبى مى داند.|[۲۳]


انتقاد قاسم بن محمد از عايشه

در تاريخ يعقوبى آمده است: پس از شهادت امام حسن مجتبى عليه السلام عايشه سوار بر استر، فرياد مى كرد كه: نمى گذارم كسى را در خانه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم دفن كنند. قاسم كه سن و سالى نداشت و هنوز نوجوان بود، نزد عايشه رفت و گفت: «اى عمه! هنوز ياد جنگ جمل از خاطره ها زدوده نشده كه سوار بر شتر شدى، باز مى خواهى كارى كنى كه گفته شود: دگر بار سوار بر استر شده و آتش فتنه ديگر را روشن كرده است!».


فرزندان قاسم بن محمد

قاسم بن محمد داراى دو پسر بود:

  • 1. محمد؛
  • 2. عبدالرحمن.

بدين لحاظ|[۲۴] است كه كنيه اش ابومحمد و ابوعبدالرحمن است. دخترانش نيز عبارتند از: ام فروه، مادر امام صادق عليه السلام و ام حكيم.|[۲۵]


استادان حديث

اين محدث والامقام همان گونه كه در فراگيرى دانش حديث و فقه از محضر دو تن از امامان شيعه بهره مند شد، استادان ديگرى هم داشته كه در كتاب هاى شرح حال به آنان اشاره شده است؛ از جمله: ابن عباس(مفسر معروف)، اسلم(غلام عمر)، عبدالله بن عبدالله، صالح بن خوات انصارى، عبدالله بن مسعود و اسماء بنت عميس. در ضمن، او شاگردان زيادى هم داشته كه اسامى آنان در منابع رجال شناسى موجود است.


نمونه روايات

مناسب است از ميان احاديث فراوانى كه قاسم، باواسطه از حضرت رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم نقل مى كند، دو روايت را يادآور شويم:

همسر بابركت:

قاسم از رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم نقل مى كند كه آن بزرگوار پيرامون آسان گيرى در امر ازدواج فرمود: «اعظم النساء بركة ايسرهن مؤونة؛ بابركت ترين بانوان و همسران، همسرى است كه مهريه و مخارجش كمتر باشد».|[۲۶]


خصلت هاى عالى:

قاسم از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم روايت مى كند كه حضرت روزى به جمعى از يارانش فرمود: «آيا مى دانيد چه كسانى در روز قيامت زودتر از ديگران به سوى سايه رحمت الهى، پيشى مى گيرند؟». عرض كردند: خداوند و رسولش عالم ترند.

فرمود: «آن‌ها كسانى هستند كه هنگامى كه سخن حقى درباره آن‌ها گفته مى شود، آن را با تمام وجود پذيرايند و زمانى كه نيازمندان از آن‌ها چيزى طلب مى كنند، از كمك به آنان دريغ نمى كنند و آن چه را براى خود مى پسندند، براى ديگران هم مى پسندند و خلاصه، اهل انصاف و حق طلبى هستند».|[۲۷]


وفات

قاسم بن محمد به عنوان محدثى فقيه كه نقش ممتازى در پيشبرد فرهنگى جامعه اسلامى داشت، هنگامى كه به سفر حج (يا عمره) مشرف مى شد، بين راه مدينه و مكه، در سرزمين «قديد»، در حالى كه 76 سال از عمرش سپرى شده بود، به سال 106 ق. از دنيا رفت. پيكر او از قديد به مدينه آورده شد و به خاك سپرده شد.|[۲۸]

پانویس

  1. منتخب التواريخ، ص 343؛ مجالس المؤمنين، ج 1، ص 335؛ وسائل الشيعه، ج 2، ص 91، مقدمه سابعه؛ مرآة العقول، ج 6، ص 26، چاپ دارالكتب الاسلاميه، سال 1363 ش؛ اعيان الشيعه، ج 8، ص 446؛ معجم الرجال، ج 14، ص 45، ش 9535؛ مجمع الرجال، ج 5، ص 49؛ نقدالرجال، ص 271؛ رجال الشيخ، ص 100؛ بهجة الآمال، ج 6، ص 74؛ تنقيح المقال، ج 2، ص 23؛ جامع الروات، ج 1، ص 19؛ كتاب الثقات، ابن حبان، ج 5، ص 302؛ مؤسسة الكتب الثقافيه؛ حلية الاولياء، ج 2، ص 183، ش 173؛ وفيات الاعيان، ج 4، ص 59؛ شذرات الذهب، ج 1، ص 134؛ تهذيب الكمال فى اسماء الرجال، ج 23، ص 427؛ سير اعلام النبلاء، ج 5، ص 53؛ چاپ موسسة الرسالة، بيروت؛ صفوة الصفوة، جزء 4، ص 63؛ قاموس الرجال، ج 8، ص 491؛ چاپ جامعه مدرسين؛ قرب الاسناد، ص 286، چاپ موسسه اسلامى كوشانپور، به تحقيق احمد صادقى اردستانى؛ طبقات الكبرى، ج 5، ص 185، دار بيروت للطباعة والنشر.
  2. نهج البلاغه، خطبه 68، نامه 35، حكمت 325؛ منتخب التواريخ، ص 152.
  3. وفيات الاعيان، ج 4، ص 59؛ اعيان الشيعه، ج 8، ص 446.
  4. رجال طوسى، ص 100.
  5. همان، ص 133.
  6. اصول كافى، ج 1، ص 472؛ مرآة العقول، ج 6، ص 27 «...كانوا من ثقات على بن الحسين علیه السلام».
  7. قرب الاسناد، ص 286.
  8. قاموس الرجال، ج 8، ص 492.
  9. مجالس المؤمنين، ج 1، ص 335.
  10. مرآة العقول، ج 6، ص 27.
  11. تنقيح المقال، ج 2، ص 23، باب القاسم.
  12. قاموس الرجال، ج 8، ص 493.
  13. موسوعة الفقهاء، ج 1، ص 489.
  14. طبقات الكبرى، ابن سعد، ج 5، ص 185.
  15. كتاب الثقات، ج 5، ص 302.
  16. حلية الاولياء، ج 2، ص 183.
  17. سير اعلام النبلاء، ج 5، ص 53.
  18. كتاب الثقات، ج 5، ص 303.
  19. طبقات الكبرى، ج 5، ص 185؛ وفيات الاعيان، ج 4، ص 59.
  20. اصول كافى، ج 1، ص 472. «كانت امى ممن آمنت و اتقت و احسنت والله يحب المحسنين ».
  21. حلية الاولياء، ج 2، ص 183.
  22. طبقات الكبرى، ج 5، ص 186.
  23. تهذيب الكمال فى اسماء الرجال، ج 23، ص 428.
  24. قاموس الرجال، ج 8، ص 494.
  25. طبقات الكبرى، ج 5، ص 185.
  26. حلية الاولياء، ج 2، ص 185.
  27. همان.
  28. وفيات الاعيان، ج 4، ص 184.


منبع

قاسم بن محمد؛حوارى امام زين العابدين علیه السلام، ابوالحسن ربانى سبزوارى، فرهنگ كوثر، شماره 57، بهار 1383