غزوه تبوک: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(آماده سازی سپاه مسلمانان)
(نافرمانی برخی مسلمانان)
سطر ۲۱: سطر ۲۱:
  
 
=== نافرمانی برخی مسلمانان ===
 
=== نافرمانی برخی مسلمانان ===
 +
زمانى كه بسيج عمومى اعلام گرديد، اعتراض برخى از مسلمانان ضعيف الايمان آغاز شد. در آن ميان، منافقان كه اكنون بيش از هر زمان ديگر بودند فعال شدند. بهانه جويان براى رفع مسئوليت از خويش، انواع بهانه ‌ها را مطرح كردند و كوشيدند تا به نحوى از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) اجازه ماندن در مدينه را بگيرند.
  
 +
در اين ميان گروهى از منافقين مدينه مى گفتند: شما فكر نكنيد اين جنگ مانند ديگر جنگها باشد؛ لشكر روم است و يك تن از شما را زنده نگذارند و حتى اين خيال را بسر مى پروراندند كه چون پيغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) شكست خورد، مدينه را به تصرف درآورند و بستگان رسول و ديگر مسلمانان را از شهر برانند.
  
بالجمله سى هزار نفر مهياى نبرد شدند كه تنها هزار تن آنها سواره و بقيه پياده بودند و در اين ميان گروهى از منافقين مدينه به بهانه هائى در اين غزوه شركت نكرده و بعلاوه ديگران را نيز از رفتن منع مى نمودند و مى گفتند: شما فكر نكنيد اين جنگ مانند ديگر جنگها باشد؛ لشكر روم است و يك تن از شما را زنده نگذارند و حتى اين خيال را بسر مى پروراندند كه چون پيغمبر صلی الله علیه و آله شكست خورد، مدينه را به تصرف درآورند و بستگان رسول و ديگر مسلمانان را از شهر برانند.  
+
تعدادی از آيات سوره توبه روحيه حاكم بر مسلمانان را در اين دوره كه سالهاى آخر حيات پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم است نشان مى ‌دهد. رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم از روى دلسوزى به آنان اجازه ماندن داد.
 +
 
 +
=== انهدام پایگاه منافقان ===
 +
رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله) خبر يافتند كه: مردمى از منافقان در خانه «سويلم» يهودى فراهم مى ‌شوند و مردم را از كار آماده شدن براى سفر جهاد بازمى‌ دارند، پس «طلحة بن عبيد اللّه» را با چند نفر از أصحاب بر آنان فرستاد و او را فرمود كه:
 +
خانه سويلم را بر سر آنان آتش بزند، طلحه چنان كرد و «ضحّاك بن خليفه» خود را از پشت بام بينداخت و پاى او بشكست و همراهانش نيز چنان كردند و گريختند<ref>سيره ابن هشام، ج 4، ص 160. م.</ref>
 +
 
 +
=== گریه کنندگان ===
 +
كسانى مجاز به ماندن بودند، اينان عبارت بودند از ناتوانان، مريضان و نيز كسانى كه نمى‌توانستند هزينه سفر خويش را تأمين كنند. گروهى از اين افراد، از اين كه توان رفتن نداشتند به شدت ناراحت بودند. خداوند در آيه 92 توبه، درباره ايشان مى‌ فرمايد: «و نيز آنان كه نزد تو آمدند تا ساز و برگ نبردشان دهى، و تو گفتى كه سازو برگى ندارم، و آنها براى خرج كردن هيچ نيافتند و اشك ريزان و محزون بازگشتند، گناهى نيست. خشم و عذاب خدا بر كسانى است كه در عين توانگرى از تو رخصت مى ‌خواهند و بدان‌ خشنودند كه با خانه نشينان در خانه بمانند. خدا دلهايشان را مُهر بر نهاده است كه نمى‌دانند.
  
 
لذا چون حضرت رسول از نيت سوء آنها آگاه شد، [[حضرت على]] علیه السلام را به جاى خويش در مدينه بگماشت و رهسپار تبوك گشت؛ اما منافقان ساكت نماندند و شايع ساختند كه پيغمبر از اين جهت «على» را با خود نبرد كه از او كدورتى به دل داشت. على علیه اسلام شتابان از شهر بيرون شد و در منزل «جرف»، به رسول خدا پيوست و ماجرا را به حضور ایشان معروض داشت.
 
لذا چون حضرت رسول از نيت سوء آنها آگاه شد، [[حضرت على]] علیه السلام را به جاى خويش در مدينه بگماشت و رهسپار تبوك گشت؛ اما منافقان ساكت نماندند و شايع ساختند كه پيغمبر از اين جهت «على» را با خود نبرد كه از او كدورتى به دل داشت. على علیه اسلام شتابان از شهر بيرون شد و در منزل «جرف»، به رسول خدا پيوست و ماجرا را به حضور ایشان معروض داشت.

نسخهٔ ‏۱۰ اکتبر ۲۰۱۵، ساعت ۰۸:۰۰

«تَبُوك» نام موضعى ميان حجر (ديار قوم ثمود) و شام بزرگ شمالى مدينه كنار مرز فلسطين است که در آنجا آخرين غزوه پيغمبر اسلام ـ در سال نهم هجرت ـ در آن واقع شد و آن غزوه به تبوك شهرت يافت.در غزوه دشمن مسلمانان ، رومیان بودند. در این غزوه جنگی رخ نداد.

نام های دیگر این غزوه

اين غزوه را «فاضحه» نیز مى گفتند زيرا جمعى منافق مسلمان نما در اين سفر رسوا شدند و اين لشكر را جيش العسره گويند؛ چرا كه مسلمانان در آن، بر اثر دورى راه و كمبود آذوقه رنج فراوان ديدند.

موقعیت جغرافیایی تبوک

این ناحیه از غرب به دریای سرخ و از شمال به کشور اردن و از شرق به دو منطقة جوف و حائل و از جنوب به منطقة مدینه محدود می شود [۱] بعضی مورخان و جغرافیدانان مسلمان، تبوک را جزو سرزمین شام [۲] و بعضی دیگر آن را جزو قلمرو حجاز شمرده اند[۳] یاقوت حموی (ذیل مادّه ) آن را جزو هر دو سرزمین ذکر کرده است . اختلاف نظر مورخان اسلامی بدان سبب است که این ناحیه در میان راه شام به حجاز قرار گرفته[۴].

چگونگی وقوع غزوه تبوک

پيش از تبوك، در جريان موته، يك اقدام نسبتاً محدود صورت گرفت كه حاصلى در برنداشت. اكنون پس از فتح مكه لازم بود تا سپاهى عظيم بدان سوى حركت كرده و حضور قاطع حجاز اسلامى را در شامات به نمايش بگذارد.

گروهى از مردم انباط [۵]در دوره جاهلى و بعد از اسلام به مدينه آرد سپيد و روغن مى‌ آوردند. چون اين گروه فراوان به مدينه مى‌آمدند مسلمانان تقريبا همه روزه از اخبار شام اطلاع داشتند. گروهى از ايشان به مدينه آمدند و خبر آوردند كه هرقل خوار بار ساليانه ياران خود را پرداخت كرده و سپاهيان فراوانى در شام گرد آورده است و قبائل لخم و جذام و غسّان و عامله را هم با خود همراه ساخته و آماده شده‌ اند و پيشاهنگان خود را به بلقاء گسيل داشته و آنجا اردو زده ‌اند و هرقل هم در حمص باقى مانده است. اين موضوع را ديگران به آنها گفته بودند و آنها هم به مسلمانان گفتند.

آماده سازی سپاه مسلمانان

چنين خبرى براى مسلمانان كه در برابر سپاهيان شام، نيروى اندكى داشتند تا اندازه‌اى نگران كننده بود. آنان مى‌بايست به تناسب، سپاه بزرگى فراهم آوردند و طبعا چنين اقدامى نمى‌توانست در پنهانى صورت گيرد.[۶] رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) نمايندگانى را به مناطق مختلف و از جمله مكه فرستادند تا مردم را براى اين سفر آماده كنند. آن حضرت مقصد را بيان كرد و به عنوان يك تكليف شرعى از مسلمانان خواست تا در آن شركت كنند.

صرف نظر از آنچه مربوط به جنگ با روميان مى ‌شد، غزوه تبوك از جهاتى يك آزمايش براى مسلمانان و آشكار كردن منويات باطنى آنان بود. دليلش نيز آن بود كه سفر مزبور در فصلى بسيار گرم، در راهى بسيار طولانى و با وجود مشتقات فراوان، و درست در زمان رسيدن محصولات و وقتى بود كه مردم علاقه‌ مند بودند تا زير سايه درختانشان بنشينند.[۷]

مشكل سفر تا به آنجا بود كه، به حق آن را «جيش العسره» ناميدند.

نافرمانی برخی مسلمانان

زمانى كه بسيج عمومى اعلام گرديد، اعتراض برخى از مسلمانان ضعيف الايمان آغاز شد. در آن ميان، منافقان كه اكنون بيش از هر زمان ديگر بودند فعال شدند. بهانه جويان براى رفع مسئوليت از خويش، انواع بهانه ‌ها را مطرح كردند و كوشيدند تا به نحوى از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) اجازه ماندن در مدينه را بگيرند.

در اين ميان گروهى از منافقين مدينه مى گفتند: شما فكر نكنيد اين جنگ مانند ديگر جنگها باشد؛ لشكر روم است و يك تن از شما را زنده نگذارند و حتى اين خيال را بسر مى پروراندند كه چون پيغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) شكست خورد، مدينه را به تصرف درآورند و بستگان رسول و ديگر مسلمانان را از شهر برانند.

تعدادی از آيات سوره توبه روحيه حاكم بر مسلمانان را در اين دوره كه سالهاى آخر حيات پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم است نشان مى ‌دهد. رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم از روى دلسوزى به آنان اجازه ماندن داد.

انهدام پایگاه منافقان

رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله) خبر يافتند كه: مردمى از منافقان در خانه «سويلم» يهودى فراهم مى ‌شوند و مردم را از كار آماده شدن براى سفر جهاد بازمى‌ دارند، پس «طلحة بن عبيد اللّه» را با چند نفر از أصحاب بر آنان فرستاد و او را فرمود كه: خانه سويلم را بر سر آنان آتش بزند، طلحه چنان كرد و «ضحّاك بن خليفه» خود را از پشت بام بينداخت و پاى او بشكست و همراهانش نيز چنان كردند و گريختند[۸]

گریه کنندگان

كسانى مجاز به ماندن بودند، اينان عبارت بودند از ناتوانان، مريضان و نيز كسانى كه نمى‌توانستند هزينه سفر خويش را تأمين كنند. گروهى از اين افراد، از اين كه توان رفتن نداشتند به شدت ناراحت بودند. خداوند در آيه 92 توبه، درباره ايشان مى‌ فرمايد: «و نيز آنان كه نزد تو آمدند تا ساز و برگ نبردشان دهى، و تو گفتى كه سازو برگى ندارم، و آنها براى خرج كردن هيچ نيافتند و اشك ريزان و محزون بازگشتند، گناهى نيست. خشم و عذاب خدا بر كسانى است كه در عين توانگرى از تو رخصت مى ‌خواهند و بدان‌ خشنودند كه با خانه نشينان در خانه بمانند. خدا دلهايشان را مُهر بر نهاده است كه نمى‌دانند.

لذا چون حضرت رسول از نيت سوء آنها آگاه شد، حضرت على علیه السلام را به جاى خويش در مدينه بگماشت و رهسپار تبوك گشت؛ اما منافقان ساكت نماندند و شايع ساختند كه پيغمبر از اين جهت «على» را با خود نبرد كه از او كدورتى به دل داشت. على علیه اسلام شتابان از شهر بيرون شد و در منزل «جرف»، به رسول خدا پيوست و ماجرا را به حضور ایشان معروض داشت.

پيغمبر او را به برگشت امر نمود و در حضور اصحاب اين جمله به وى فرمود: «أما ترضى ان تكون منّى بمنزلة هارون من موسى الاّ أنّه لا نبىّ بعدى» (دوست ندارى كه تو نسبت به من به منزله هارون باشى نسبت به موسى، با اين تفاوت كه تو پيغمبر نيستى زيرا پس از من پيغمبرى نباشد؟!)؛ از این رو حدیث مزبور به نام حدیث منزلت مشهور شد.

به هر حال سپاه اسلام به راه خويش ادامه داد و در هيچ سفرى چنين سختى و مشقت بر مسلمانان نرفته بود كه بيشتر لشكريان پياده و از نظر آذوقه آنچنان در مضيقه بودند كه گاه دو نفر به يك دانه خرما تغذيه مى نمودند و از حيث آب كه در منازل بين راه، آب ناياب بود و بسا شترى مى كشتند و رطوبت احشاى آن به جاى آب مى نوشيدند.

چنين بود تا به «تبوك» رسيدند ولی از سپاه روم اثرى نديدند و معلوم شد كه آن خبر از اصل دروغ بوده است؛ زيرا هراقليوس امپراطور روم از نخست و موقعى كه نامه پيغمبر صلی الله علیه و آله به دعوت وى به اسلام، به او رسيده بود نسبت به حضرت ارادتى خاص داشت ولى از بيم آنكه سلطنتش به خطر افتد از دعوت مردم به دين اسلام خوددارى مى كرد.

لاجرم حضرت، انديشمندانه اصحاب خود را به مشورت طلبيدند و فرمودند: خواهيد از اينجا آهنگ روم كنيم يا به مدينه بازگرديم؟ رأى اكثريت به بازگشت قرار گرفت لذا به مدينه بازگشتند.

حدیث منزلت

پیامبر اسلام، امام علی علیه السلام را در مدینه جانشین خود کرد و این تنها غزوه‌ای بود که علی علیه السلام در آن شرکت نکرد و جمله‌ای را به آن حضرت فرمود که طبق آن نسبت علی بن ابی طالب به پیامبر مانند نسبت هارون به موسی است جز این‌که نبوت با حضرت محمد خاتمه یافته است.

این حدیث که بعدها حدیث منزلت نامیده شد، به عنوان یکی از مهم‌ترین مناقب علی علیه‌السلام در آثار روایی به طرق گوناگون روایت گردید[۹] و به عنوان یکی از ادله نص بر خلافت بلافصل آن حضرت به آن استناد شد.

بازگشت به مدینه و وقایع پس از آن

پیامبر در رمضان سال نهم به مدینه بازگشت.[۱۰] آن حضرت عذر و سوگند کسانی را که از رفتن به غزوه تبوک سرباز زده بودند، پذیرفت و برایشان استغفار کرد اما امر فرمود که مسلمانان با سه تن از آنان، سخن نگویند و نشست و برخاست نکنند. آن سه تن توبه کردند و خداوند آیات ۱۱۷ تا ۱۱۹ سوره توبه را نازل فرمود و آنان را بخشید.[۱۱]

غزوه تبوک و آیاتی که در شأن آن نازل شد، منافقان را رسوا و اهداف و نقشه‌های بعدی آنان را برملا کرد و تأثیری بزرگ در گسترش و نفوذ اسلام در سراسر جزیرة العرب نهاد.

فواید غزوه تبوک

در اين غزوه هر چند جنگى رخ نداد ولى اين سفر را فوايد بسيار به همراه داشت از جمله:

  • نمايش شوكت اسلام و فداكارى مسلمين و آمادگى آنها در آن شرايط در برابر روم، بزرگترين دشمن مسلمانان
  • دیگر برافتادن نقاب نفاق از چهره برخى مسلمان نماها
  • فايده ديگر معجزاتى كه از حضرت در آن سفر به وقوع پيوست و مزيد ايمان مؤمنان شد و در تاريخ به ثبت رسيد.

اصحاب عقبه

در بازگشت رسول خدا صلی الله علیه و آله از تبوك به مدينه، منافقانى كه همراه بودند تصميم گرفتند كه در گردنه ميان تبوك و مدينه (عقبه هرشى) شبانه رسول خدا را از بالاى شترش دراندازند تا در ميان دره افتد و كشته شود.

اين عده منافقان را بيشتر مورخان دوازده نفر گفته اند، اگر چه در تعيين دوازده نفر هم ميان مورخان اسلامى اختلاف است.

به هر حال، چون رسول خدا صلی الله علیه و آله نزديك آن گردنه رسيد، خداى متعال او را از تصميم منافقان باخبر ساخت، پس به اصحاب خود فرمود تا از وسط دره عبور كنند و خود از بالاى گردنه رهسپار شد، «عمار بن ياسر» و «حذيفة بن يمان» در ركاب وى بودند و منافقانى كه به منظور عملى سـاختن مقصود خود به دنبال وى مى رفتند، مى خواستند دست به كار شوند، رسول خدا به خشم آمد و حذيفه را فرمود تا آن ها را دور كند و چون حذيفه بر آن ها حمله برد از ترس آن كه رسوا شوند، با شتاب خود را به ميان سپاه انداختند مقريزى از ابن قتيبه، اسامى اصحاب عقبه را بدين ترتيب نقل مى كند:

  1. عبداللّه بن ابى
  2. سعد بن ابى سرح
  3. ابو حاضر اعرابى[۱۲]
  4. جلاس بن سويد
  5. مجمع بن جاريه
  6. مليح تيمى[۱۳]
  7. حصين بن نمير
  8. طعيمة بن ابيرق
  9. مرة بن ربيع
  10. ابو عامر راهب (پدر حنظله غسيل الملائكه) [۱۴]

پانویس

  1. الموسوعة العربیة العالمیة ، ذیل مادّه ؛ قثامی ، ج 1، ص 85
  2. بلاذری ، ص 67؛ بکری ، ج 1، ص 303)
  3. جوادعلی ، ج 1، ص 167؛ کحّاله ، ص 131
  4. ابن رسته ، ص 183؛ ابن خرداذبه ، ص 150
  5. انباط، ساكنان نواحى نزديك شام و باتلاقهاى خشك شده كه به عبارت ديگر آنها را ساقطه هم مى‌گويند
  6. كعب بن مالك مى ‌گويد: رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم در غزوات گذشته خبر مربوط به مقصد را پنهان نگاه مى‌داشت اما اين بار چنين نكرد زيرا سفرى دشوار بود و مردم مى‌بايست خود را آماده مى‌كردند. طبقات الكبرى، ج 2، ص 167؛ المنصف، ابن ابى شيبه، ج 7، ص 422؛ المغازى، ج 3، ص 990
  7. السيرة النبويه، ابن هشام، ج 4، ص 516
  8. سيره ابن هشام، ج 4، ص 160. م.
  9. محمد بن سلیمان کوفی، مناقب الامام امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه‌السلام، ج۱، ص۴۹۹ـ۵۴۲، چاپ محمدباقر محمودی، قم ۱۴۱۲.
  10. محمد بن عمر واقدی، کتاب المغازی للواقدی، ج۳، ص۱۰۵۶، چاپ مارسدن جونز، لندن ۱۹۶۶.
  11. محمد بن مسلم زهری، المغازی النبویه، ج۱، ص۱۰۸ـ۱۱۱، چاپ سهیل زکار، دمشق ۱۴۰۱/ ۱۹۸۱.
  12. ناشناخته است.
  13. ناشناخته است.
  14. تاريخ يعقوبى، ج 2/68 و منابع ديگر.

منابع

  • سید مصطفی حسینی دشتی، فرهنگ «معارف و معاریف».
  • دانشنامه جهان اسلام، مدخل "غزوه تبوک" از علی بهرامیان، موسسه دائرة المعارف الفقه الاسلامي، در دسترس در کتابخانه مدرسه فقاهت، تاریخ بازیابی: 7 اردیبهشت 1393.
  • محمد ابراهيم آيتي، چكيده تاريخ پيامبر اكرم (ص)، به كوشش : دكتر ابوالقاسم گرجي، تلخيص : جعفر شريعتمداري ، بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس رضوي و سازمان مطالعه و تدوين كتب علوم انساني دانشگاهها (سمت) ، چاپ اول : پاييز 1378 در دسترس در سایت غدیر، بازیابی:7 مهر 1393