منابع و پی نوشتهای ضعیف
رعایت سطح مخاطب عام متوسط است
رعایت ادبیات دانشنامه ای متوسط
مقاله بدون شناسه یا دارای شناسه ضعیف است
کیفیت پژوهش متوسط است
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

شکر: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(بازگو کردن نعمت)
(حذف بخشهای اضافه)
سطر ۵۲: سطر ۵۲:
 
===برگزیده شدن و هدایت ویژه===
 
===برگزیده شدن و هدایت ویژه===
 
قرآن در وصف حضرت ابراهیم علیه السلام  می فرماید:{{متن قرآن| «شاكِراً لِأَنْعُمِهِ اجْتَباهُ وَ هَداهُ إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقيم‏»}}<ref> سوره نحل آیه 121</ref> ؛ این آیه دلالت بر این حقیقت دارد که  چون ابراهیم علیه‌السلام شاکر نعمت‌هاى پروردگار بود، خدا او را برگزید و به راه راست هدایت کرد.
 
قرآن در وصف حضرت ابراهیم علیه السلام  می فرماید:{{متن قرآن| «شاكِراً لِأَنْعُمِهِ اجْتَباهُ وَ هَداهُ إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقيم‏»}}<ref> سوره نحل آیه 121</ref> ؛ این آیه دلالت بر این حقیقت دارد که  چون ابراهیم علیه‌السلام شاکر نعمت‌هاى پروردگار بود، خدا او را برگزید و به راه راست هدایت کرد.
 +
  
==حقیقت شکر==
 
 
شکر از برترین اعمال است و از سه عنصر: علم، حال و عمل تنظیم مى شود. علم همان اصل و ریشه شکر است که حال را به وجود مى آورد، و حال عمل را به ارمغان مى آورد. علم، عبارت از آن است که بدانى نعمت، استقلال ندارد و وابسته به نعمت دهنده است. و حال، همان شادى و سرورى است که از نعمت دادن او به [[انسان]] دست مى دهد. و عمل، اقدام به چیزى است که مقصود و محبوب منعم است. این عمل ممکن است توسط قلب، زبان یا اعضاى دیگر انجام شود.
 
 
'''<I> علم:</I>''' کسى که قصد شکرگزارى دارد سزاوار است بداند که نعمت ها همگى از جانب [[الله|خداوند]] است، و واسطه ها همگى مسخّر اراده او هستند، اوست که با رحمت خود، آن ها را در تسخیر اراده انسان قـرار داده، و در قلوب آن ها اعتقاد و رأفتى قرار مى دهد که خود را مجبور مى دانند آن نعمت را به او برسانند؛ این معرفت، همان شکر قلبى است.
 
 
'''حال:''' شادمانى و سرور از نعمت، همراه با حال خضوع و [[تواضع]] خود نیز شکرى است جداگانه، همان طور که شناخت، خود نیز شکر است. اگر سرور انسان از نعمت فقط به این جهت باشد که مى تواند خود را به نعمت دهنده نزدیک کند و توجهى به خود نعمت دادن منعم نکند، این خوشحالى نیز یکى از مراتب بلندشکر است. و نشانه این گونه خوشحالى آن است که از نعمت هاى دنیا خوشحال نباشد مگر به این خاطر که دنیا مزرعه [[آخرت]]، و یاور انسان در رسیدن به آن است و تنها به نعمت هایى مسرور باشد که داراى این خاصیت هستند، ولى از نعمت هایى که انسان را از خدا غافل مى کنند محزون و غمگین شود، این سرور نیز شکر قلبى است. (تا این جا معلوم شد که شناخت و شادمانى از شئون قلب و شکر قلبى هستند).
 
 
امّا '''عمل''' که از این سُرور زاییده از شناخت ناشى مى شود و آن عبارت است از قیام به آن چه مقصود و محبوب منعم است، که هم به قلب تعلق دارد، هم به زبان و جوارح. عمل قلبى، [[قصد]] و نیت خیر براى جمیع خلق خدا است، و عمل زبانى اظهار شکر خدا است با ستایش هایى که مفـید شکرند. و عمل به جوارح به کار گرفتن نعمت هاى خدا در راه طاعت، و پرهیز از بکارگیرى آن ها در [[معصیت]] پروردگار است.
 
 
مثلا شکر چشم آن است که هر عیبى را در مسلمانى دید بپوشاند، و شکر گوش آن که هر عیبى را درباره مسلمانى شنید پنهان کند، این گونه اعمال، از جمله شکر نعمت اعضاى بدن هستند. شکر نعمت، که خدا را بر بنده حقّ نعمت وجود و نعمت مال است. عبادات بدنى شکر نعمت بدن، و عبادات مالى شکر نعمت مال است. و چقدر زشت است که مسلمان توانگر مسلمان بینوا را ببیند که در تنگى معیشت و در حال نیازمندى است، آن گاه نتواند خود را وادار کند که شکر خداى تعالى بر بى نیازى از دیگران و نیاز دیگران به او را به جا آورد، به اینکه یک دهم یا یک چهلم مال خود را بدهد.
 
 
روایت است که: [[حضرت عیسی علیه السلام|حضرت عیسى]] علیه السّلام به مردى نابینا و ابرص (پیس) و مفلوج بگذشت، که گوشت تنش از جذام فرو ریخته بود، و مى گفت: شکر خدائى را که مرا از بلاهائى که بسیارى از مردم بدان گرفـتارند عافیت داد. عیسى علیه السّلام گفت: اى مرد کدام بلاست که تو را از آن عافیت داد؟ گفـت: اى روح اللّه من از کسى که در دل وى آن معرفـت نیافرید که در دل من آفرید بهترم، گفت: راست گفتى دستت را بده، دست وى بمالید و درست اندام و نیکو چهره گردید، و خداوند بیماری هاى وى ببرد، و مدّتى مصاحب عیسى بود و با وى عبادت مى کرد.
 
 
ارباب معرفت مى گویند: هر کس نعمت چشم را [[کفران نعمت|کفران]] کند، نعمت خورشید را نیز کفران کرده، چه این که عمل دیدن به وسیله خورشید کامل مى شود. چشم (در بدن) و خورشید (در خارج) خلق شده اند تا انسان به وسیله آن دو، آن چه را براى دین و دنیایش مفید است ببیند. و بوسیله آن دو از هر چه به حال دین و دنیایش مضرّ است بپرهیزد. بالاتر از این، منظور از خلقت زمین و آسمان، و خلقت دنیا و تمام اسباب موجود در آن، این است که انسان از آن ها در راه رسیدن به خدا کمک بگیرد. و رسیدن به خدا جز با محبت و انس با او در دنیا، و دل کندن از زرق و برق آن صورت نبندد، و انس جز با [[ذکر (اصطلاح اخلاق و عرفان)|ذکر]] دائم حاصل نشود، و محبت جز با شناختى که از دوام فکر به دست مى آید در قلب ننشیند، و دوام ذکر و فکر جز با بقاء بدن میسّر نگردد، و بدن باقى نمى ماند مگر با بقاء زمین و آب و هوا، و این همه نشود مگر با خلقت زمین و آسمان و سایر اعضاء.
 
 
پس همه این ها براى بدن است، و بدن مرکب نفس است، و آن نفسى به خدا بر مى گردد که با معرفت و طول عبادت به اطمینان رسیده باشد. پس هر کس چیزى را در غیر طاعت مصرف کند نعمت خدا را در تمامى آن چه براى انجام گناهش لازم است کفران کرده است. و لذا شاکر حقیقى کم است آن چنان که خداى تعالى فرمود: {{متن قرآن|«و َقَلِیلٌ مِنْ عِبادِىَ الشَّکورُ»}}.<ref>[[سوره سبأ]]، آیه ۱۳.</ref> و تعداد کمى از بندگان من شکر گزارند..
 
 
و چون حقیقت شکر را شناختى، حقیقت [[کفران نعمت|کفران]] را نیز با مقایسه خواهى شناخت، که آن عبارت است از [[جهل]] به این که نعمت ها از خدا است، یا ناشادى به منعم و نعمت از این جهت که او را به [[قرب الهی|قرب]] خدا مى رساند، یا بکار نبردن نعمت در آن چه منعم دوست و خوش دارد، یا بکار بردن آن در آن چه مکروه و ناخوش دارد. و همان گونه که شکر و سپاس نجات دهنده و رساننده [[انسان]] به سعادت ابدى و افزونى نعمت در دنیا است، ضدّ آن - یعنى کفران و ناسپاسى - از مهلکات و کشاننده آدمى به شقاوت همیشگى و عقوبت دنیا و سلب نعمت ها است.
 
 
خداى سبحان مى فرماید: {{متن قرآن|«فَکفَرَت بِانعُمِ اللَّهِ فَاذاقَهَا اللَّهُ لِباسَ الجُوعِ و َالخَوفِ»}}؛ نعمت هاى خدا را کفران کردند پس خدا به آنان جامه گرسنگى و بیم پوشانید یعنى طعم گرسنگى چشانید و جامه ترس ‍ پوشانید.<ref>[[سوره نحل]]، آیه ۱۱۱.</ref> و مى فرماید: {{متن قرآن|«انَّ اللَّهَ لا یغَیرُ ما بِقَومٍ حَتَّى یغَیرُوا ما بِانفُسِهِم»}}؛ خدا آن چه از نعمت نزد گروهى است نمى گرداند تا هنگامى که آنان آن چه را که در نفس هایشان است دگرگون نمایند.<ref>[[سوره رعد]]، آیه ۱۲.</ref>
 
==شکر در قرآن==
 
 
*[[الله|خداى تعالى]] «شکر» را در کنار «[[ذکر (اصطلاح اخلاق و عرفان)|ذکر]]» خود قرار داده و مى فرماید: {{متن قرآن|«اذْکرُونى اذْکرْکمْ وَاشْکرُوالى وَلاتَکفُرُونِ»}}؛ مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم و شکر مرا بجاى آرید و کفران نورزید.<ref>[[سوره بقره]]، آیه ۱۵۲.</ref> در حالى که خود فرموده: {{متن قرآن|«وَلَذِکرُ اللَّهِ اکبَرُ»}}؛ و همانا یاد خدا بزرگتر است.<ref>[[سوره عنکبوت]]، آیه ۴۵.</ref>
 
*و مى فرماید: {{متن قرآن|«ما یفْعَلُ اللَّهُ بِعَذابِکمْ انْ شَکرْتُمْ وَآمَنْتُمْ»}}؛ خداوند شما را عذاب نمى کند، اگر شکر گزارید و ایمان آورید.<ref>[[سوره نساء]]، آیه ۱۴۷.</ref>
 
*و مى فرماید: {{متن قرآن|«و َسَنَجْزِى الشَّاکرِینَ»}}؛ و بزودى شکرگزاران را پاداش مى دهیم.<ref>[[سوره آل عمران]]، آیه ۱۴۵.</ref>
 
*و مى فرماید: {{متن قرآن|«لَئِنْ شَکرْتُمْ لازِیدَنَّکمْ وَلَئِنْ کفَرْتُمْ انَّ عَذابى لَشَدِیدٌ»}}؛ اگر شکر گزارید شما را بیشتر مى دهیم و اگر کفران کنید همانا عذاب من شدید است».<ref>[[سوره ابراهیم]]، آیه ۷.</ref>
 
*و مى فرماید: {{متن قرآن|«وَ قَلیلٌ مِنْ عِبادِىَ الشَّکورُ»}}؛ و اندکى از بندگان من شکر گزارند».<ref>[[سوره سبا]]، آیه ۱۳.</ref>
 
*و در شرف و فضیلت آن همین بس که یکى از صفات خداوندى است، چنان که خداى سبحان مى فرماید: {{متن قرآن|«واللَّهُ شَکورٌ حَلیمٌ»}}؛ و خدا سپاس دار و بردبار است.<ref>[[سوره التغابن]]، آیه ۱۷.</ref>
 
*و آن نخستین و واپسین سخن اهل [[بهشت]] است، چنان که خداى تعالى مى فرماید: {{متن قرآن|«و َقالُوا الحَمدُ لِلَّهِ الَّذى صَدَقَنا وَعدَهُ»}}؛ و گویند: سپاس و ستایش خداى را که وعده خود با ما راست گردانید.<ref>[[سوره زمر]]، آیه ۷۴.</ref>
 
*و مى فرماید: {{متن قرآن|«و َآخِرُ دَعواهُم انِ الحَمدُ لِلَّهِ رَبِّ العالَمینَ»}}؛ و آخرین خواندنشان این است که: سپاس و ستایش سزاوار پروردگار جهانیان است.<ref>[[سوره یونس]]، آیه ۱۰.</ref>
 
 
==شکر در روایات==
 
 
*عَلِی بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ النَّوْفَلِی عَنِ السَّکونِی عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله علیه و آله و سلم الطَّاعِمُ الشَّاکرُ لَهُ مِنَ الْأَجْرِ کأَجْرِ الصَّائِمِ الْمُحْتَسِبِ وَ الْمُعَافَى الشَّاکرُ لَهُ مِنَ الْأَجْرِ کأَجْرِ الْمُبْتَلَى الصَّابِرِ وَ الْمُعْطَى الشَّاکرُ لَهُ مِنَ الْأَجْرِ کأَجْرِ الْمَحْرُومِ الْقَانِعِ؛ [[پیامبر اسلام|رسول خدا]] صلّى اللّه علیه و آله و سلّم فرمود: خورنده شکرگزار اجرش مانند اجر [[روزه]] دارى است که به ثواب خدا چشم دارد، و تندرست سپاسگزار اجرش مثل اجر بیمار صبور است، و غنّى شکر گزار اجرش مانند اجر محروم قانع است.<ref>[[الکافی (کتاب)|کافى]]، ج۲، ص۹۴.</ref>
 
*عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ عَنْ دَاوُدَ بْنِ الْحُصَینِ عَنْ فَضْلٍ الْبَقْبَاقِ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِاللَّهِ علیه السلام عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ أَمّا بِنِعْمَةِ رَبِّک فَحَدِّثْ قَالَ الَّذِی أَنْعَمَ عَلَیک بِمَا فَضَّلَک وَ أَعْطَاک وَ أَحْسَنَ إِلَیک ثُمَّ قَالَ فَحَدَّثَ بِدِینِهِ و َمَا أَعْطَاهُ اللَّهُ وَ مَا أَنْعَمَ بِهِ عَلَیهِ؛ از [[امام صادق]] علیه السلام درباره [[آیه|آیه]] شریفه {{متن قرآن|«وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّک فَحَدِّثْ»}}<ref>[[سوره الضحى]]، آیه ۱۱.</ref> سؤال شد که مراد از نعمت چیست؟ حضرت فرمود: یعنى برتری هاى که داده، چیزهایى که به تو بخشیده، و نیکى هایى که در حقّت کرده است. سپس دین او را باز گفت و آنچه خدا به او داده بود و آنچه بدو انعام کرده بود.<ref>کافى، ج۲، ص۹۴.</ref>
 
*الْحُسَینُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ قَالَ خَرَجَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام مِنَ الْمَسْجِدِ و َقَدْ ضَاعَتْ دَابَّتُهُ فَقَالَ لَئِنْ رَدَّهَا اللَّهُ عَلَی لَأَشْکرَنَّ اللَّهَ حَقَّ شُکرِهِ قـَالَ فَمَا لَبِثَ أَنْ أُتِی بِهَا فَقَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ فَقَالَ لَهُ قَائِلٌ جُعِلْتُ فِدَاک أَلَیسَ قـُلْتَ لَأَشْکرَنَّ اللَّهَ حَقَّ شُکرِهِ فـَقـَالَ أَبُو عَبْدِاللَّهِ علیه السلام أَلَمْ تَسْمَعْنِی قُلْتُ الْحَمْدُ لِلَّهِ؛ در روایت است که: حضرت صادق علیه السلام چهارپایى را بر در [[مسجد]] بسته بود، وقتى بیرون آمد آن را ندید. فرمود: اگر خدا آن را به من برگرداند چنان که سزاوار است شکر او را به جا مى آورم. دیرى نپایید که حیوان را برایش آوردند. حضرت فرمود: (الحمدللّه) عرض شد: فدایت شوم آیا نفرمودى خدا را چنان که سزاوار است شکر مى کنم، فرمود: مگر نشنیدى؟ گفتم: الحمدللّه.<ref>کافى، ج۲، ص۹۸.</ref>
 
*عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ هِشَامٍ عَنْ مُیسِّرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ شُکرُ النِّعْمَةِ اجْتِنَابُ الْمَحَارِمِ وَ تَمَامُ الشُّکرِ قَوْلُ الرَّجُلِ الْحَمْدُلِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ؛ و فرمود: شکر نعمت عبارت است از اجتناب محرمات، و شکر کامل این است که بگویى: (الحمدللّه رب العالمین).<ref>کافى، ج۲، ص۹۵.</ref>
 
*عَلِی بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیرٍ عَنْ عَلِی بْنِ عُیینَةَ عَنْ عُمَرَ بْنِ یزِیدَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِاللَّهِ علیه السلام یقُولُ شُکرُ کلِّ نِعْمَةٍ وَ إِنْ عَظُمَتْ أَنْ تَحْمَدَ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ عَلَیهَا؛ و فرمود: شکر هر نعمتى ـ هر چه بزرگ باشد ـ ستایش خداى عزوجل است بر آن نعمت.<ref>کافى، ج۲، ص۹۵.</ref>
 
*مُحَمَّدُ بْنُ یحْیى عَنْ أَحْمَدَ عَنْ عَلِی بْنِ الْحَکمِ عَنْ صَفْوَانَ الْجَمَّالِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ قَالَ لِی مَا أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَى عَبْدٍ بِنِعْمَةٍ صَغُرَتْ أَوْ کبُرَتْ فَقَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ إِلَّا أَدَّى شُکرَهَا؛ و فرمود: هر نعمتى را خدا به بنده اش عطاء کند، چه بزرگ باشد و چه کوچک اگر بنده بگوید: (الحمدللّه رب العالمین) شکرش را اداء کرده است.<ref>کافى، ج۲، ص۹۶.</ref>
 
*عَلِی بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیرٍ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ یونُسَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام إِنَّ الرَّجُلَ مِنْکمْ لَیشْرَبُ الشَّرْبَةَ مِنَ الْمَاءِ فَیوجِبُ اللَّهُ لَهُ بِهَا الْجَنَّةَ ثُمَّ قـَالَ إِنَّهُ لَیأْخُذُ الْإِنَاءَ فَیضَعُهُ عَلَى فِیهِ فَیسَمِّی ثُمَّ یشْرَبُ فَینَحِّیهِ وَهُوَ یشْتَهِیهِ فَیحْمَدُاللَّهَ ثُمَّ یعُودُ فَیشْرَبُ ثُمَّ ینَحِّیهِ فَیحْمَدُ اللَّهَ ثُمَّ یعُودُ فَیشْرَبُ ثُمَّ ینَحِّیهِ فَیحْمَدُ اللَّهَ فَیوجِبُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ بِهَا لَهُ الْجَنَّةَ؛ و فرمود: گاهى انسان یک جرعه آب مى نوشد و به واسطه آن خدا [[بهشت]] را برایش واجب مى کند. سپس فرمود: ظرف آب را به دست مى گیرد، آن را به لب مى گذارد و بسم اللّه مى گوید، و مى نوشد ولى قبل از آن که سیراب شود، آن را از لب بر مى دارد و خدا را سپاس مى گوید. دوباره به لب مى گذارد و مى نوشد، و چون سیراب شد آن را از لب برمى دارد و خدا را سپاس مى گوید. به همین سبب خداى عزوجل بهشت را براى او واجب مى کند.<ref>کافى، ج۲، ص۹۷.</ref>
 
*مُحَمَّدُ بْنُ یحْیى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ مُعَمَّرِ بْنِ خَلَّادٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیهِ یقُولُ مَنْ حَمِدَ اللَّهَ عَلَى النِّعْمَةِ فَقَدْ شَکرَهُ وَ کانَ الْحَمْدُ أَفْضَلَ مِنْ تِلْک النِّعْمَةِ؛ [[امام کاظم]] علیه السّلام مى فرماید: هر کس خدا را به خاطر نعمتى حمد کند شکر نعمتش را به جا آورده، و حمد از آن نعمت برتر است.<ref>کافى، ج۲، ص۹۶.</ref>
 
*ابْنُ أَبِی عُمَیرٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَطِیةَ عَنْ عُمَرَ بْنِ یزِیدَ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام إِنِّی سَأَلْتُ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ أَنْ یرْزُقَنِی مَالًا فَرَزَقَنِی وَ إِنِّی سَأَلْتُ اللَّهَ أَنْ یرْزُقَنِی وَلَداً فَرَزَقَنِی وَلَداً وَ سَأَلْتُهُ أَنْ یرْزُقَنِی دَاراً فَرَزَقَنِی وَ قَدْ خِفْتُ أَنْ یکونَ ذَلِک اسْتِدْرَاجاً فَقَالَ أَمَا وَاللَّهِ مَعَ الْحَمْدِ فَلاِ؛ عمر بن یزید مى گوید: به امام صادق علیه السّلام عرض کردم: من از خدا خواستم مالى به من دهد، عطا کرد، از او خواستم فرزندى به من دهد، داد، از او خواستم خانه اى به من عطا کند، عطا کرد. مى ترسم این عطاى پى در پى از باب [[استدراج]] باشد. حضرت فرمود: به خدا قـسم اگر همراه با حمد و ستایش باشد، استدراج (غوطه ور تدریجى توأم با غفلت در دنیاگراى) نیست.<ref>کافى،  ج۲، ص۹۷.</ref>
 
*مُحَمَّدُ بْنُ یحْیى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ یحْیى عَنْ جَدِّهِ الْحَسَنِ بْنِ رَاشِدٍ عَنِ الْمُثَنَّى الْحَنَّاطِ عَنْ أَبِی عَبْدِاللَّهِ علیه السلام قَالَ کانَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله علیه و آله و سلم إِذَا وَرَدَ عَلَیهِ أَمْرٌ یسُرُّهُ قَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى هَذِهِ النِّعْمَةِ وَ إِذَا وَرَدَ عَلَیهِ أَمْرٌ یغْتَمُّ بِهِ قَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى کلِّ حَالٍ؛ و مى فرماید: هنگامى که حادثه اى مسرّت بخش براى [[پیامبر اسلام|حضرت رسول]] صلى اللّه علیه و آله و سلّم پیش مى آمد، مى فرمود: سپاس خدا را به خاطر این نعمت. و چون امرى غم انگیز حادث مى شد، مى فرمود: الحمد للّه على کلّ حال. سپاس خدا راست در هر حال.<ref>کافى، ج۲، ص۹۷.</ref>
 
*الشَّیخُ أَبُوالْفُتُوحِ فِی تَفْسِیرِهِ، عَنْ شَهْرِ بْنِ حَوْشَبٍ عَنْ أَسْمَاءَ بِنْتِ عُمَیسٍ قـَالَتْ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله علیه و آله و سلم یقـُول... إِذَا کانَ یوْمُ الْقِیامَةِ وَعُرِضَتِ الْخَلَائِقُ فِی الْمَوْقِفِ ینَادِی مُنَادٍ مِنْ قِبَلِ رَبِّ الْعِزَّة... ینادِی الْمُنَادِی لِیقُمِ الَّذِینَ کانُوا یشْکرُونَ اللَّهَ فِی السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ فَتَقُومُ شِرْذِمَةٌ قَلِیلَة...؛ و مى فرماید: [[روز قیامت]] از جانب خداى متعال منادى ندا مى کند: حمد کنان در خفاء و آشکارا برخیزند، پس گروهى اندکى برخیزند. آن گاه پرچمى براى آنان نصب مى کنند و ایشان به [[بهشت]] درمى آیند. پرسیدند: حمد کنان کیستند؟ فرمود: کسانى که خدا را در هر حال (خوشى و گرفتارى) سپاس مى گزارند.<ref>مستدرک، ج۶، ص۳۳۹.</ref>
 
*عَلِی بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْمِنْقَرِی عَنْ سُفْیانَ بْنِ عُیینَةَ عَنْ عَمَّارٍ الدُّهْنِی قَالَ سَمِعْتُ عَلِی بْنَ الْحُسَینِ علیه السلام یقُولُ... إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ کلَّ عَبْدٍ شَکور؛ ... و [[امام سجاد]] علیه السّلام فرمود: خداى سبحان هر بنده سپاسگزارى را دوست دارد... .<ref>کافى، ج۲، ص۹۹.</ref>
 
*حُمَیدُ بْنُ زِیادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَةَ عَنْ وُهَیبِ بْنِ حَفْصٍ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی جَعْفـَرٍ علیه السلام قَالَ کانَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله علیه و آله و سلم عِنْدَ عَائِشَةَ لَیلَتَهَا فَقَالَتْ یا رَسُولَ اللَّهِ لِمَ تُتْعِبُ نَفْسَک وَ قَدْ غَفَرَ اللَّهُ لَک مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِک وَ مَا تَأَخَّرَ فَقَالَ یا عَائِشَةُ أَلَا أَکونُ عَبْداً شَکوراً قَالَ وَکانَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله علیه و آله و سلم یقُومُ عَلَى أَطْرَافِ أَصَابِعِ رِجْلَیهِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى {{متن قرآن|«طه مٰا أَنْزَلْنٰا عَلَیک الْقُرْآنَ لِتَشْقىٰ»}}؛<ref>[[سوره طه]]، آیات ۱ و ۲.</ref> و [[امام باقر]] علیه السّلام فرمود: [[پیامبر اسلام|رسول خدا]] صلّى اللّه علیه و آله و سلّم نزد [[عایشه]] بود در شبى که نوبت او بود، عائشه گفـت: یا رسول اللّه چرا خود را در عبادت به رنج و تعب مى افکنى و حال آن که خدا گناهان گذشته و آینده تو را آمرزیده است؟ فرمود: اى عائشه آیا بنده سپاسگزار نباشم؟... و گفت: آن حضرت شب ها بر انگشتان پاهاى خود مى ایستاد و عبادت مى کرد تا خداى تعالى این آیه را فرستاد: طه، ما قرآن را بر تو نفرستادیم که به رنج افتى.<ref>کافى، ج۲، ص۹۵.</ref>
 
*أَبُو عَلِی الْأَشْعَرِی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ رَجُلَینِ مِنْ أَصْحَابِنَا سَمِعَاهُ عَنْ أَبِی عَبْدِاللَّهِ علیه السلام قَالَ مَا أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَى عَبْدٍ مِنْ نِعْمَةٍ فَعَرَفَهَا بِقَلْبِهِ وَ حَمِدَاللَّهَ ظَاهِراً بِلِسَانِهِ فَتَمَّ کلَامُهُ حَتَّى یؤْمَرَ لَهُ بِالْمَزِیدِ؛ و امام صادق علیه السّلام فرمود: هیچ نعمتى خدا به بنده اى نداد که آن نعمت را در دل بشناسد و در ظاهر به زبان خدا را سپاس و ستایش کند، و سخنش ‍تمام شود، مگر این که براى او به فزونى امر شود.<ref>کافى، ج۲، ص۹۵.</ref>
 
*عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیادٍ عَنْ یحْیى بْنِ الْمُبَارَک عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ جَبَلَةَ عَنْ مُعَاوِیةَ بْنِ وَهْبٍ عَنْ أَبِی عَبْدِاللَّهِ علیه السلام قَالَ مَنْ أُعْطِی الشُّکرَ أُعْطِی الزِّیادَةَ یقُولُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ «لَئِنْ شَکرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکمْ»؛<ref>[[سوره ابراهیم]]، آیه ۷.</ref> و فرمود: به هر کس شکر عطا شود افزایش نیز عطاء مى شود، که خداى تعالى مى فرماید: {{متن قرآن|«لَئِنْ شَکرْتُمْ لَأ زِیدَنَّکمْ...»}} اگر شکر گزارید شما را بیشتر مى دهیم.<ref>کافى، ج۲، ص۹۵.</ref>
 
*عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ حَسَنِ بْنِ جَهْمٍ عَنْ أَبِی الْیقْظَانِ عَنْ عُبَیدِ اللَّهِ بْنِ الْوَلِیدِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِاللَّهِ علیه السلام یقُولُ ثَلَاثٌ لَا یضُرُّ مَعَهُنَّ شَیءٌ الدُّعَاءُ عِنْد َالْکرْبِ وَ الِاسْتِغْفَارُ عِنْدَ الذَّنْبِ وَ الشُّکرُ عِنْدَ النِّعْمَةِ؛ و فرمود: سه چیز است که با وجود آن ها هیچ چیز زیان نمى رساند: دعا بهنگام گرفتارى و بلا، و استغفار در وقت گناه، و سپاس گزارى در موقع نعمت.<ref>کافى، ج۲ ، ص۹۵.</ref>
 
*بِهَذَا الْإِسْنَادِ قـَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله علیه و آله و سلم مَا فَتَحَ اللَّهُ عَلَى عَبْدٍ بَابَ شُکرٍ فَخَزَنَ عَنْهُ بَابَ الزِّیادَةِ؛ باز مى فرماید: پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: خداى تعالى باب افزایش نعمتش را به روى کسى که در شکر را بر او گشوده نمى بندد.<ref>کافى، ج۲، ص۹۴.</ref>
 
*مصباح الشریعة؛ قَالَ الصَّادِقُ علیه السلام فِی کلِّ نَفَسٍ مِنْ أَنْفَاسِک شُکرٌ لَازِمٌ لَک بَلْ أَلْفٌ وَ أَکثَرُ و َأَدْنَى الشُّکرِ رُؤْیةُ النِّعْمَةِ مِنَ اللَّهِ مِنْ غَیرِ عِلَّةٍ یتَعَلَّقُ الْقَلْبُ بِهَا دُونَ اللَّهِ وَ الرِّضَا بِمَا أَعْطَاهُ و َأَنْ لَاتَعْصِیهُ بِنِعْمَتِهِ وَ تُخَالِفَهُ بِشَیءٍ مِنْ أَمْرِهِ وَ نَهْیهِ بِسَبَبِ نِعْمَتِهِ وَکنْ لِلَّهِ عَبْداً شَاکراً عَلَى کلِّ حَالٍ تَجِدِ اللَّهَ رَبّاً کرِیماً عَلَى کلِّ حَالٍ و َلَوْ کانَ عِنْدَ اللَّهِ عِبَادَةٌ تُعُبِّدَ بِهَا عِبَادَةَ الْمُخْلَصِینَ أَفْضَلَ مِنَ الشُّکرِ عَلَى کلِّ حَالٍ لَأَطْلَقَ لَفظَهُ فـِیهِمْ مِنْ جَمِیعِ الْخَلْقِ بهَا فَلَمَّا لَمْ یکنْ أَفْضَلَ مِنْهَا خَصَّهَا مِنْ بَینِ الْعِبَادَاتِ وَخَصَّ أَرْبَابَهَا فـَقـَالَ وَقَلِیلٌ مِنْ عِبادِی الشَّکورُ وَتَمَامُ الشُّکرِ اعْتِرَافُ لِسَانِ السِّرِّ خَاضِعاً لِلَّهِ تَعَالَى بِالْعَجْزِ عَنْ بُلُوغِ أَدْنَى شُکرِهِ لِأَنَّ التَّوْفِیقَ لِلشُّکرِ نِعْمَةٌ حَادِثَةٌ یجِبُ الشُّکرُ عَلَیهَا وَهِی أَعْظَمُ قَدْراً وَأَعَزُّ وُجُوداً مِنَ النِّعْمَةِ الَّتِی مِنْ أَجْلِهَا وُفِّقـْتَ لَهُفَ یلْزَمُک عَلَى کلِّ شُکرٍ شُکرٌ أَعْظَمُ مِنْهُ إِلَى مَا لَا نِهَایةَ لَهُ مُسْتَغْرِقاً فِی نِعْمَتِهِ قـَاصِراً عَاجِزاً عَنْ دَرْک غَایةِ شُکرِهِ وَأَنَّى یلْحَقُ الْعَبْدُ شُکرَ نِعْمَةِ اللَّهِ وَمَتَى یلْحَقُ صَنِیعُهُ بِصَنِیعِهِ وَالْعَبْدُ ضَعِیفٌ لَا قُوَّةَ لَهُ أَبَداً إِلَّا بِاللَّهِ وَاللَّهُ غَنِی عَنْ طَاعَةِ الْعَبْدِ قـَوِی عَلَى مَزِیدِ النِّعَمِ عَلَى الْأَبَدِ فَکنْ لِلَّهِ عَبْداً شَاکراً علَى هَذَا الْأَصْلِ تُرَى الْعَجَب؛ و فرمود: در هر نفسى از نفس هاى تو شکرى بر تو لازم است، بلکه هزار شکر یا بیشتر. و پست ترین مرتبه شکر دیدن نعمت از جانب خداى تعالى است و غیر او را علّت حقیقى و مستقـل ندانستن، و رضا به داده او دادن، و این که نعمت او را وسیله معصیت او نکنى و بواسطه نعمت او با اوامر و نواهى او مخالفـت نورزى. پس در هر حال خدا را بنده اى سپاسگزار باش، تا در همه حال خدا را پروردگارى کریم بیابى. و اگر نزد خداى تعالى عبادتى افضل از شکر در هر حال مى بود که بندگان با اخلاص او به آن عبادت مى کنند آن لفظ را براى ایشان برمى گزید، پس چون شکر از همه برتر است آن را در میان عبادت ها تخصیص داد، و اهل آن را نیز مخصوص ‍ گردانید و فرمود: وقلیل من عبادى الشّکور و اندکى از بندگان من سپاسگزارند. و تمام شکر اعتراف به زبان درون، و خضوع براى خدا به عجز از رسیدن به فروترین مرتبه شکر اوست، زیرا توفیق براى سپاسگزارى، خود نعمت تازه اى است که شکر آن واجب است، و قدر و ارزش آن بزرگتر و برتر است از نعمتى که براى آن توفیق شکر یافته، پس بر هر شکرى شکر بالاتر از شکر اوّل بر تو لازم است و هم چنین تا بى نهایت. و اعتراف نمودن به این که مستغرق در نعمت هاى اوست و از رسیدن به غایت شکر او کوتاه دست و ناتوان است. و کجا شکر بنده به نعمت خدا مى رسد و کار او (شکر گزارى) با کارخدا (نعمت دادن) برابر مى شود و حال آن که بنده ضعیفى است که هرگز توانائى و نیروئى جز بواسطه خداى عزوجل ندارد، و خدا از طاعت بنده بى نیاز است و بر افزودن نعمت ها همیشه توانا است، پس خدا را بر این اصل بنده اى سپاسگزار باش تا امور عجیب ببینى (فزونى نعمت ها).<ref>بحارالانوار، ج۶۸، ص۵۲.</ref>
 
*عِدَّة مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِاللَّهِ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِیسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَجْلَانَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِاللَّهِ علیه السلام یقُولُ أَحْسِنُوا جِوَارَ النِّعَمِ قُلْتُ وَ مَا حُسْنُ جِوَارِ النِّعَمِ قَالَ الشُّکرُ لِمَنْ أَنْعَمَ بِهَا وَ أَدَاءُ حُقُوقِهَا؛ و فرمود: با نعمتى که در جوار شما است خوش برخورد باشید. سئوال شد چگونه خوش رفتارى با نعمت ها کنیم؟ فرمودند: شکر نعمت را به جا آورید و حق آن را ادا نمائید.<ref>کافى، ج۴، ص۳۸.</ref>
 
*عَلِی بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیرٍ عَنْ أَبِی أَیوبَ الْخَزَّازِ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ تَقُولُ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ إِذَا نَظَرْتَ إِلَى الْمُبْتَلَى مِنْ غَیرِ أَنْ تُسْمِعَهُ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی عَافـَانِی مِمَّا ابْتَلَاک بِهِ وَلَوْ شَاءَ فَعَلَ قَالَ مَنْ قَالَ ذَلِک لَمْ یصِبْهُ ذَلِک الْبَلَاءُ أَبَداً؛ هنگامى که مبتلائى را دیدى، بطورى که نشنود سه بار بگو سپاس خدایى را که مرا عافیت بخشید از آن چه تو را به آن مبتلا کرد، و اگر مى خواست مبتلا کند مى توانست مبتلا کند؛ هر کس این را بگوید هرگز بلایى بر او عارض نمى شود.<ref>کافى، ج۲، ص۹۷.</ref>
 
*مُحَمَّدُ بْنُ یحْیى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَغْدَادِی عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ إِسْحَاقَ الْجَعْفَرِی عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ مَکتُوبٌ فِی التَّوْرَاةِ اشْکرْ مَن أَنْعَم عَلَیک و أَنْعِم عَلَى مَن شَکرَک فَإِنَّهُ لَازَوَالَ لِلنَّعْمَاءِ إِذَا شُکرَتْ وَ لَا بَقَاءَ لَهَا إِذَا کفِرَتْ الشُّکرُ زِیادَةٌ فِی النِّعَمِ وَ أَمَانٌ مِنَ الْغِیر؛ [[امام صادق علیه السلام|امام صادق]] علیه السّلام فرمود: در [[تورات]] مکتوب است که: آن را که به تو نعمت داد سپاس گزار، و به کسى که از تو سپاس گزارى نمود نعمت ده، زیرا که هرگاه شکر کنى نعمت ها زوال نپذیرد، و چون ناسپاسى کنى پایدار نماند. سپاس گزارى موجب افزونى نعمت ها و ایمنى از دگرگونى است.<ref>کافى، ج۲، ص۹۴.</ref>
 
 
==معنى شکر در حق خداوند==
 
 
'''سؤال:''' تشکر و قدردانى فقط از منعمى معقول است که از شکر بهره اى ببرد. مثلا ما از پادشاهان تشکر مى کنیم، به این صورت که یا آن ها را تمجید مى کنیم تا در قلوب محلّى پیدا کنند، و سخاوت و کرمشان براى مردم آشکار شود و شهرت و مقامشان زیاد گردد، یا به آن ها خدمتى مى کنیم، و به این وسیله آن ها را در رسیدن به بعضى از اهداف‌شان کمک مى کنیم، و یا به صورت خدمه در مقابلشان مى ایستیم، تا سیاهى لشکرشان زیاد، و مقامشان برتر شود. ولى در مورد خداى تعالى تمام این بهره ها محال است. زیرا اولا: خداى متعال از بهره، و هدف، نیاز، انتشار جاه، حشمت و ازدیاد سیاهى لشکر و امثال آن منزه است.
 
 
'''جواب:''' این که خداى متعال از بندگانش شکر مى خواهد ـ مثل تمام تکالیف ـ نفعش به خود بندگان برمى گردد. توضیح مطلب این که، مثلا پادشاهى براى بنده اى که از او دور است لباس، وسیله سوارى و پول نقدى مى فرستد تا بتواند سفـر کرده، به خدمت ملک برسد حال مى توان براى این پادشاه دو حالت تصور کرد: این که قصدش از طلبیدن عبد استفاده از خدمات او باشد. یا این که از وجود عبد هیچ گونه بهره اى متوجه او نبوده، و حضورش به اندازه ذره اى به ملک او نیفزاید، ولى او مى خواهد بنده اش را با این نزدیکى بهره مند کند، و او را به سعادت برساند. در این صورت نفع متوجه عبد است نه ملک. و این که خدا از بندگانش شکر خواسته درست حالت دوم را دارد که تمام منافع به بندگان بر مى گردد.
 
 
'''سؤال:''' تمام آن چه را که ما با اختیار خود در راه او انجام مى دهیم، هر کدام نعمتى دیگر است که از جانب او بر ما ارزانى مى شود. زیرا جوارح ما، قدرت ما، اراده ما، انگیزه ما و تمام امورى که سبب حرکت مى شوند، و خود حرکت ما همگى مخلوق خدا و نعمت خدایند. پس با نعمت چگونه مى توان شکر نعمت نهاد؟ اگر پادشاهى به ما یک اسب عطاء کند، و ما یکى دیگر از اسبان او را نگهداریم تا او سوار شود، و او به پاداش این خدمت اسب دیگرى به ما عطا کند، اسب دوم نمى تواند بعنوان شکر اسب اول ـ از جانب ما باشد ـ بلکه خود، چون اسب اول در خور شکرى است. و مى دانیم که شکر شکر جز با نعمت دیگرى ممکن نیست. و همین طور ادامه مى یابد تا بطور کلى شکر خدا محال شود. و از طرفى مى دانیم که شرع مقدس دستور به شکر داده، پس چگونه مى توان بین این دو جمع کرد.
 
 
'''جواب:''' این اشکال براى [[حضرت موسى]] علیه السّلام نیز پیش آمد. در کتاب [[الکافی (کتاب)|کافى]] آده: عَلِی عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ صَاحِبِ السَّابِرِی فِیمَا أَعْلَمُ أَوْ غَیرِهِ عَنْ أَبِی عَبْدِاللَّهِ علیه السلام قالَ فِیمَا أَوْحَى اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ إِلَى مُوسَى علیه السلام یا مُوسَى اشْکرْنِی حَقَّ شُکرِی فَقَالَ یا رَبِّ و َکیفَ أَشْکرُک حَقَّ شُکرِک وَ لَیسَ مِنْ شُکرٍ أَشْکرُک بِهِ إِلَّا و َأَنْتَ أَنْعَمْتَ بِهِ عَلَی قَالَ یا مُوسَى الْآنَ شَکرْتَنِی حِینَ عَلِمْتَ أَنَّ ذَلِک مِنِّی؛ [[امام صادق علیه السلام|امام صادق]] علیه السّلام فرمود که خداى تعالى [[وحى]] کرد: یا موسى شکر کن مرا چنان که سزاوارم. عرض کرد: پروردگارا چگونه چنان که سزاوارى شکرت کنم؟ در حالى که هر شکر من نعمتى است که تو ارزانى داشتى. فرمود: اى موسى اکنون که دانستى همه از من است مرا شکر کردى.<ref>کافى، ج۲، ص۹۸.</ref>
 
 
و از [[امام سجاد]] علیه السّلام نقل است که هنگام قرائت آیه شریفه: {{متن قرآن|«وَاِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللّهِ لاتُحْصُوها»}}؛ (اگر بخواهید نعمت هاى خدا را شماره کنید نخواهید توانست)<ref>[[سوره نحل]]، آیه ۳۴.</ref> فرمود: سُبْحَانَ مَنْ لَمْ یجْعَلْ فِی أَحَدٍ مِنْ معْرِفَةِ نِعَمِهِ إِلَّا الْمَعْرِفَةَ بِالتَّقْصِیرِ عَنْ مَعْرِفَتِهَا کمَا لَمْ یجْعَلْ فِی أَحَدٍ مِنْ مَعْرِفَةِ إِدْرَاکهِ أَکثَرَ مِنَ الْعِلْمِ أَنَّهُ لَا یدْرِکهُ؛ منزه است خدائى که به هیچ کس، از شناخت نعمتش بیش از آن که بداند در شناخت مقصر است بهره نداد، همان طور که به هیچ کسى از شناخت خود بیش از علم به این که او را درک نکرده نصیب نکرد.<ref>کافى، ج۸، ص۳۹۴.</ref>
 
 
==طریق تحصیل شکر==
 
 
راه تحصیل شکر از ترکیب علم و عمل با هم، حاصل مى شود. یعنى باید [[الله|خدا]] را بشناسى و در مصنوعات او [[تفکر|تفکر]] کنى، و در امور دنیا به زیر دستان توجه کنى تا (از موقعیت خود راضى شده) شکر خداى به جا آورى و در امور [[دین|دین]] به بالاتر توجه کنى و براى رسیدن به مقام و مرتبه او تلاش نمائى. در مصیبت ها خدا را شکر کنى که به مصیبتى بزرگتر گرفتار نشدى، و مصیبت در دینت وارد نشد، و عقوبت اعمالت را در دنیا داده، براى آخرتت ذخیره نکردند، و [[ثواب|ثوابى]] که به خاطر این مصیبت به تو مى دهند بهتر است، و به این وسیله محبت دنیا در دلت کم مى شود و چه بسا دنیایى را که رأس هر خطیئه و [[گناه]] است مبغوض تو گردانیده اند. پس در حقیقت این مصائب نعمت هایى هستند که باید شکرشان را به جا آورد. زیرا هیچ مصیبتى وارد نمى شود مگر آن که [[کفاره|کفّاره]] گناهى باشد، یا سبب ریاضتى براى [[نفس]]، یا موجب بالا رفتن درجه اى. ولى در همین حال باید از خداى متعال تقاضاى عافیت کرد، که عافیت از بلا بهتر است.
 
 
[[پیامبر اسلام|نبى اکرم]] صلى اللّه علیه و آله و سلّم و [[ائمه اطهار|ائمه هدى]] علیهم السّلام از بلاى دنیا و بلاى [[آخرت]] به خدا پناه مى بردند، و از شماتت دشمنان، و سوء قضاء و حلول بلاء به خدا پناه مى بردند.
 
 
- مُحَمَّدُ بْنُ یحْیى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ مَالِک بْنِ عَطِیةَ عَنْ مَعْرُوفِ بْنِ خَرَّبُوذَ عَنْ أَبِی الطُّفَیلِ قَالَ سَمِعْتُ أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ علیه السلام یقُولُ الزُّهْدُ فِی الدُّنْیا قَصْرُ الْأَمَلِ و َشُکرُ کلِّ نِعْمَةٍ و َالْوَرَعُ عَنْ کلِّ مَا حَرَّمَ اللَّهُ عَزَّوَجَل؛ [[امیرالمومنین|امیرالمؤمنین]] علیه السلام مى فرماید: [[زهد]] از دنیا عبارت است از کوتاه کردن [[آرزو]] و شکر هر نعمت و پرهیز از همه آن چه خدا [[حرام]] کرده است.<ref>کافى، ج۵، ص۷۱.</ref>
 
 
بنابراین راه تحصیل شکر گزارى به چند امر است:
 
 
اول ـ معرفت و تفکر در صنایع الهى و انواع نعمت هاى ظاهرى و باطنى و عمومى و خصوصى او.
 
 
دوم ـ نظر کردن به پائین تر از خود در امر دنیا و به بالاتر از خود در امر دین.
 
 
سوم ـ حضور در گورستان و یاد آورى این که مردگان بیش از همه چیز دوست دارند و از خدا مى خواهند که به دنیا برگردانده شوند و متحمّل ریاضت و مشقّت عبادت ها گردند تا در آخرت از عذاب رهائى یابند یا بر ثواب آنان افزوده شود و درجاتشان بالاتر رود. پس باید خود را مثل ایشان بینگارد که دعاى او به اجابت رسیده و به دنیا باز گشته است، پس بقیه عمر خود را صرف امورى کند که مردگان براى آن خواستار بازگشت به دنیا هستند.
 
 
چهارم ـ بعضى از آن چه را که در ایام عمر بر او روى داده از مصیبت هاى بزرگ و بیماری هاى صعب که به سبب آن ها گمان هلاک خود مى برد به یاد آورد، و چنین فرض کند که هلاک شده، و زندگانى و نعمت هاى کنونى خود را غنیمت شمارد، و خدا را بر آن شکر کند، و از آن چه بر او وارد مى شود و مخالف طبع اوست رنجور و اندوهگین نگردد.
 
 
پنجم ـ در هر مصیبت و بلائى از مصائب و بلاهاى دنیا شکر کند که مصیبتى بزرگتر از آن به او نرسیده، و مصیبتى در دین بر او وارد نشده است. و از این رو [[حضرت عیسی علیه السلام|عیسى]] علیه السّلام در دعاى خود گفت: لَا تَجْعَلْ مُصِیبَتَنَا فِی دِینِنَا؛ خدایا مصیبت ما را در دینمان قرار مده.
 
 
و مردى به یکى از اهل معرفت گفت: دزدى به خانه من آمد و کالاى مرا برگرفت. گفت: خدا را شکر کن که اگر بجاى آن دزد [[شیطان]] به خانه دل تو مى آمد و [[ایمان]] و [[توحید]] تو را تباه مى ساخت، چه مى کردى؟
 
 
==اسباب مانع شکرگزارى==
 
 
سببى که مانع اکثر مردم از شکر گزارى است، یا کوتاهى معرفت ایشان است به این که همه نعمت ها از [[خدا|خداى]] سبحان است، یا کمى معرفت و احاطه آنان به اصناف و افراد نعمت ها است، یا جهل آن ها است به حقیقت شکر و استعمال نعمت در تمام کردن حکمتى که مراد از آن نعمت است، و گمانشان به این که حقیقت شکر تنها گفتن الحمد للّه یا الشّکر للّه است، یا [[غفلت]] ناشى از غلبه شهوت و استیلاى [[شیطان|شیطان]] است که به فکر شکر گزارى نمى افتند، چنان که در دیگر فضائل و طاعات چنین است، یا بعضى چیزها را به سبب عام و شامل بودن براى همه مردم و در جمیع حالات نعمت نمى شمارند. و از این جهت جمله نعمت ها را سپاس نمى دارند، زیرا همه خلق از آن ها برخوردارند و همواره در دسترس ایشان است.
 
 
بنابراین یک فرد آن را مخصوص به خود نمى داند و نعمت نمى شمارند، بخصوص که به آن ها الفت گرفته و عادت کرده اند و خلاف آن را تصور نمى کنند، و مى پندارند که هرانسانى لازم است بر این احوال باشد، و از این رو مى بینى که خدا را بر نعمت هوا و آب و سلامت چشم و گوش و امثال این ها شکر نمى کنند. و حال آن که اگر این ها را باز گیرند بیچاره و نابود مى شوند، چنان که اگر هوا از ایشان قطع شود یا در حمّامى که هواى آن داغ باشد و یا در چاهى که هواى قابل تنفس نداشته باشد گرفتار آیند، مى میرند. پس اگر کسى به چیزى از این ها مبتلا شود و سپس نجات یابد، چه بسا قدر آن نعمت را بداند و خدا را شکر کند. و هم چنین شخص بینا اگر کور شود سپس بینائى خود را باز یابد آن را نعمت مى شمارد و در مقام شکر برمى آید، ولى اگر به کورى گرفتار نگردد و پیوسته بینا باشد از شکر گزارى غافل مى ماند. و این از غایت نادانى است، زیرا شکر آنان موقوف است بر سلب نعمت و سپس بازگشت آن در زمانى دیگر، و حال آنکه نعمتى که همواره هست به شکر گزارى سزاوارتر است. و چون رحمت خدا گسترده است که همه خلق را در جمیع احوال فـرا مى گیرد نادانان آن را نعمت نمى شمارند. و مثل آنان مانند بنده بدى است که اگر او را نزنند گردنکشى کند و سپاسگزارى را ترک نماید، و اگر در غالب اوقات زده شود و ساعتى او را نزنند شکر آقاى خود را بجا آورد.
 
 
و هر که تأمّل کند مى داند که نعمت خدا بر او در شربت آبى هنگام تشنگى از پادشاهى همه زمین بهتر و برتر است، چنان که منقول است که: (یکى از علما بر یکى از پادشاهان وارد شد در حالى که در دست وى کوزه آبى بود و مى خواست بیاشامد، پس به آن عالم گفت: مرا پندى ده. گفت: اگر این آشامیدنى را از تو باز گیرند و به تو ندهند مگر به بذل همه اموال و پادشاهى، که اگر ندهى هم چنان تشنه بمانى، آیا مى دهى؟
 
 
گفت: آرى. گفت: پس چگونه به این پادشاهى شاد مى شوى که از یک جرعه آب کمتر است. به علاوه، هر بنده اى اگر در حال خویش به دقّت بنگرد، در مى یابد که او را از جانب خدا نعمت یا نعمت هاى بسیار است که مخصوص اوست و هیچ کس با او در آن ها شریک نیست، یا اندکى از مردم با او انبازند، یا در [[عقل]]، یا در خلق و خو، یا در [[ورع]] و [[تقوا|تقوى]]، یا [[دین|دین]]، یا در صورت و شخص وى، یا اهل و فرزندان، یا مسکن و شهر او، یا دوستان و نزدیکان، یا [[عزت]] و جاه، یا طول عمر و تندرستى، یا غیر این ها از آن چه محبوب اوست.
 
 
بلکه مى گوئیم: اگر کسى به هیچ یک از این ها مخصوص نباشد، شکى نیست که در نفس خود معتقد است که در بعضى از این ها بر دیگر مردم اختصاص و برترى دارد، چنان که بیشتر مردم بر این باورند که خردمندترین مردم یا خوش خوترین ایشانند، با این که در واقع چنین نیست. و از این رو از کمى عقل شکایتى ندارند و حال آن که از کمى مال شکایت مى کنند، و از خدا نمى خواهند که به آن ها عقل عطا فرماید در صورتى که افزونى مال را خواستارند، و از غیر خود عیوب و رفتارى مى بینند که آن ها را ناپسند و مذموم مى شمارند، و لیکن این ها را درباره خود گمان نمى کنند.
 
 
==پانویس==
 
==پانویس==
 
<references />
 
<references />

نسخهٔ ‏۲۶ مهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۰۶:۵۱


این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon-computer.png
محتوای فعلی مقاله یکی از پایگاه های معتبر متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


شکر به معنای قدردانی از نعمتهای خداوند با قلب و زبان و عمل است. و در مقابل آن کفران نعمت قرار دارد.

معنای شکر

شُکر در لغت به معناى شناختن احسان و نشر آن و ستایش کردن صاحب آن است. [۱] . راغب اصفهانی لفظ شکر را مقلوب «کشر» به معنای «کشف» دانسته است. [۲] با توجه به این تعریف می توان گفت شکر نعمت آشکار کردن و نمایان کردن آن در زبان و قلب و عمل است و ضدّ آن کفر، به معناى فراموش کردن نعمت و پوشاندن آن است.

شکر در اصطلاح به معنای قدردانی از نعمتهای خداوند با قلب و زبان و عمل است. [۳] به بیان دقیق تر ، شکر ، یک حالت نفسانی در وجود انسان است که آثار این حالت نفسانی به سه صورت در انسان جلوه گر می شود. ظهور آن در قلب به صورت خضوع، خشوع، محبت، خشیت و مانند آن‌ است و در زبان به شکل ثنا، مدح و حمد و در افعال و اعمال ظاهرى به شکل اطاعت و به کارگیرى جوارح در راه رضاى خدا [۴]

اهمیت شکرگزاری

خداوند در جای جای قرآن کریم عموم بندگان[۵] و به طور خاص پیامبران الهی[۶] و مقربان درگاهش[۷] را به ادای شکر الهی امر فرموده است. بلکه آن را لازمه ی ایمان و توحید بندگان دانسته و می فرماید: «... وَ اشْكُرُوا لِلَّهِ إِنْ كُنْتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ»؛ و خدا را سپاس گزاريد، اگر فقط او را مى‏پرستيد. [۸]

همچنین خداوند شکرگزاری را از ویژگی های بارز بندگان شایسته خود دانسته و نام آنان را قرین اوصافی چون «شکور» و «شاکر» گردانیده است. [۹]

در حدیثی از امام زین العابدین علیه السلام آمده است: «إنَّ اللهَ یُحبُّ كُلَّ عَبدٍ شَكور» خداوند بندگان شكور و سپاسگزار خود را دوست می‌دارد. که نشان دهنده تاثیر شکرگزاری در جلب رضایت و محبت پروردگار است.

در بیان عظمت شکرگزاری همین بس که به بیان قرآن کریم حق شکر پروردگار را جز اندکی از بندگان نمی توانند به جا آورند:«قَليلٌ مِنْ عِبادِيَ الشَّكُورُ» در تبیین این آیه ی شریفه امام صادق علیه السلام می فرمایند: «اگر نزد خداوند عبادتى بهتر از شكرگزارى در همه حال بود كه بندگان مخلَصش با آن عبادتش كنند ، هر آينه آن كلمه را درباره همه خلقش به كار مى برد ، اما چون عبادتى بهتر از آن نبود از ميان عبادات آن را خاص قرار داد و صاحبان آن را ويژه گردانيد و فرمود : «واندكى از بندگان من سپاسگزارند» [۱۰]

جلوه های شکرگزاری

در آیات قرآن و روایات به مصادیق مختلف شکر گزاری قلبی زبانی و عملی اشاره شده است. از جمله:

شناخت نعمت

از جلوه های شکرگزاری آن است که بنده به نعمت را بشناسد و آن از سوی پروردگار بداند. امام صادق علیه اسلام می فرمایند: مَن أنعَمَ اللّه علَيهِ بنِعمَةٍ فَعَرَفَها بقَلبِهِ ، فقد أدّى شُكرَها؛كسى كه خداوند نعمتى به وى ارزانى دارد و در دل آن را [به عنوان نعمت خدادادى ]بشناسد ، هر آينه شكر آن نعمت را گزارده است. [۱۱]. همچنین می فرمایند: «ما مِن عَبدٍ أنعَمَ اللّه عَلَيهِ نِعمَةً فَعَرَفَ أنَّها مِن عِندِ اللّه إلاّ غَفَرَ اللّه لَهُ قَبلَ أن يَحمَدَهُ»؛ هيچ بنده اى نيست كه خداوند به او نعمتى دهد و او آن را از جانب خدا بداند مگر آن كه، پيش از سپاسگويى او، خداوند بيامرزدش[۱۲]

اطاعت از خداوند و دوری از گناه

از جلوه های شکر عملی نسبت به نعمتهای خداوند آن است که آن را در مسیر اطاعت از خداوند به کار گیرد. از این رو اجتناب از معاصی و دل سپردن به اطاعت از خداوند مصداقی از شکر گزاری دانسته شده است. امیرالمؤمنین علی علیسه السلام می فرمایند: شُكْرُ كُلِّ نِعْمَةٍ الْوَرَعُ عَمَّا حَرَّمَ اللَّه‏؛ شكر هر نعمتی در این است كه انسان آنچه خدا بر او حرام كرده از آن دوری نماید[۱۳]

حمد و ثنای خداوند

حمد و ثنای خداوند به قلب و زبان نشان دهنده شناخت و تواضع انسان نسبت به منعم حقیقی است و جلوه ی دیگری از شکرگزاری به درگاه خداست. امام صادق علیه السلام می فرمایند: «ما اَنعَمَ اللهُ علی عَبدٍ بِنعمَةٍ صَغُرَتْ اَو كَبُرَتْ فَقالَ «الحمدُّلله» اِلاّ اَدّی شُكرَها». هرگاه خدا نعمتی به بنده‌اش عطا كند، خُرد باشد یا كلان، و به پاس آن بگوید «الحمدُلله» شكر آن نعمت را به جا آورده است. [۱۴] بلکه این حمد و ثنا گویی خود عبادتی بزرگ است که توفیق یافتن بر آن خود نعمتی بزرگ از سوی خداوند است و ثمراتش در زندگی انسان برتر از آن نعمت است. [۱۵]

امام رضا علیه السلام می فرمایند: مَن حَمِداللهَ عَلی النِّعمةِ فَقد شَكَرهُ وَ كانَ الحمدُ اَفضَل مِن تِلكَ النِعمةِ؛ كسی كه بر نعمتی حمد خدا را كند و الحمدلله بگوید او را شكرگزاری كرده است و این حمد او از آن نعمتی كه به او داده أفضل و بالاتر است [۱۶]

و امام هادی علیه السلام می فرمایند: «الشاكِرُ أسعَدُ بالشُّكرِ مِنهُ بِالنِّعمَةِ التي أوجَبَتِ الشُّكرَ ؛ لأنَّ النِّعَمَ مَتاعٌ ، و الشُّكرَ نِعَمٌ و عُقبى» سعادتی که شكرگزارى براى شاكر به همراه دارد، بيشتر از خوشبختى او به نعمتى است كه موجب شكر شده است ؛ زيرا نعمت متاعى [فانى] است اما شكر ، نعمت و عاقبت است.[۱۷]

بازگو کردن نعمت

یکی دیگر از مصادیق شکرگزاری بازگو کردن نعمت ها است. خداوند در قرآن کریم چنین امر می فرماید: «وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّث‏» ؛ و نعمت هاى پروردگارت را بازگو كن. همچنین‏ امام موسی کاظم علیه السلام می فرمایند: «اَلتَّحدُّثُ بِالنِّعَمِ شُكرٌ» نعمت‌های خدا را بازگو كردن، خود شكر و سپاسگزاری است. [۱۸] از همین گونه شکرگزاری است اینکه انسان چشم به داشته های خود بدوزد و ببیند که غرق در نعمتهای الهی است و خود را با وجود آن همه نعمت توانگر ببیند نه اینکه تمام توجه او به کاستی ها باشد و اظهار فقر کند. امام علی علیه السلام می فرمایند: «إظهار الغنى من الشّكر» ؛ بیان توانگری نوعی شکر است. [۱۹]

آثار شکرگزاری

شکرگزاری آثار فراوان مادی و معنوی در پی دارد که  در آیات و روایات به آن اشاره شده است از جمله:

ادراک آیات الهى

گرچه قرآن براى همه مايه‏ى هدايت است؛ امّا تنها شاكران بهره مى گيرند [۲۰]  زیرا آیات هدایت بخش الهی زمانی برای انسان مفید است که قدرشناس آن باشد و در بهره مندی و عمل به آن کوشا باشد. از این رو قرآن کریم می فرماید:«كَذلِكَ نُصَرِّفُ الْآياتِ لِقَوْمٍ يَشْكُرُون‏»[۲۱]؛ اين گونه نشانه‏ ها را براى گروهى كه سپاس گزارند [به صورت‏هاى گوناگون‏] بيان مى‏ كنيم‏

افزایش نعمت و پاداش اخروی

از آثار شکر گزاری فزونى نعمت است قرآن کریم می فرماید: «و اِذ تَاَذَّنَ رَبُّکُم لَئِن شَکَرتُم لاَزیدَنَّکُم...» [۲۲]؛ و پروردگارتان اعلام كرد كه اگر مرا سپاس گوييد، بر نعمت شما مى‏ افزايم‏. روایات در این باره فراوان است. از جمله امام علی علیه اسلام می فرمایند: «شكر الإله يدرّ النّعم» ‏؛[۲۳]شكر خداوند نعمت ها را سرازير كند. و نیز درباره دوام نعمت با شکر می فرمایند: «ألنّعم تدوم بالشّكر»؛ [۲۴]نعمت ها با شكر پايدار شوند.

نجات از فتنه و بلا

شکرگزاری در برابر نعمتهای الهی موجب جلب رضای پروردگار و دورشدن بلایا و نجات انسان از گرفتاری هاست. قرآن کریم نجات آل لوط از عذاب الهی را پاداش شکرگزاری آنان دانسته است:«إِنَّا أَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ حاصِباً إِلاَّ آلَ لُوطٍ نَجَّيْناهُمْ بِسَحَرٍ . نِعْمَةً مِنْ عِنْدِنا كَذلِكَ نَجْزي مَنْ شَكَر»[۲۵]؛ ما بر آنها بادى ريگ‏بار فرستاديم، مگر بر خاندان لوط كه آنها را سحرگاه رهانيديم. نعمتى بود از جانب ما و آنان را كه سپاس گويند چنين پاداش دهيم‏

امام علی علیه السلام می فرمایند: «الشُّكرُ عِصمَةٌ مِن الفِتنَةِ»؛ شکرگزارى ، مايه مصون ماندن از فتنه است. [۲۶] در روایاتی دیگر شکرگزاری مایه مصون ماندن انسان از فقر دانسته شده است. [۲۷]

برگزیده شدن و هدایت ویژه

قرآن در وصف حضرت ابراهیم علیه السلام می فرماید: «شاكِراً لِأَنْعُمِهِ اجْتَباهُ وَ هَداهُ إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقيم‏»[۲۸] ؛ این آیه دلالت بر این حقیقت دارد که چون ابراهیم علیه‌السلام شاکر نعمت‌هاى پروردگار بود، خدا او را برگزید و به راه راست هدایت کرد.


پانویس

  1. كتاب العين، ج‏5، ص: 293
  2. نك: مفردات، ص461.
  3. مکارم شیرازی، ناصر ، اخلاق در قرآن ، ج3، ص:79
  4. رک چهل حديث، ص343
  5. سوره بقره آیه 152
  6. سوره زمر آیه 66
  7. سوره لقمان آیه 12
  8. سوره بقره آیه 172
  9. سوره نحل آیه 121؛ سوره سبأ آیه 13؛ سوره اسراء آیه 3 و...
  10. مصباح الشریعه ص24
  11. الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏2، ص: 97
  12. الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏2، ص: 428
  13. بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏67، ص: 308
  14. الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏2، ص: 97
  15. مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج‏8، ص: 157
  16. الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏2، ص: 97
  17. تحف العقول، النص، ص: 484
  18. وسائل الشيعة، ج‏7، ص: 41
  19. غرر الحكم و درر الكلم، ص: 62
  20.   تفسير نور، ج‏3، ص: 87
  21.   سوره اعراف، آیه 58
  22. سوره ابراهیم آیه 7  
  23. غرر الحكم و درر الكلم، ص: 407
  24. غرر الحكم و درر الكلم، ص: 59
  25. سوره قمر آیه 34 و 35
  26. تحف العقول، النص، ص: 215
  27. «اَلشُّكرُ زیادةٌ فی‌النِّعمِ و اَمانٌ مِنَ الفَقرِ». تحف العقول، النص، ص: 360
  28. سوره نحل آیه 121

منابع