رعایت سطح مخاطب عام متوسط است
مختصر نویسی متوسط است
عنوان بندی ضعیف
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

سابقون: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (منابع: 1)
جز (منابع: 1)
سطر ۶۰: سطر ۶۰:
 
==منابع==
 
==منابع==
  
*<nowiki>*طباطبايى، سيد محمد حسين،‏ الميزان فى تفسير القرآن،‏ قم‏: دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ى مدرسين حوزه علميه قم، چاپ پنجم‏1417 ق‏</nowiki> *مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)، 111جلد، دار إحياء التراث العربي - بيروت، چاپ: دوم، 1403 ق.  * مفيد، محمد بن محمد، الأمالي (للمفيد)، 1جلد، كنگره شيخ مفيد - قم، چاپ: اول، 1413ق. *ابن شعبه حرانى، حسن بن على، تحف العقول عن آل الرسول صلى الله عليه و آله، 1جلد، جامعه مدرسين - قم، چاپ: دوم، 1404 / 1363ق.  * مكارم شيرازى، ناصر ،  تفسير نمونه‏، تهران‏: دار الكتب الإسلامية چاپ: اول‏1374،  ش
+
*طباطبايى، سيد محمد حسين،‏ الميزان فى تفسير القرآن،‏ قم‏: دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ى مدرسين حوزه علميه قم، چاپ پنجم‏1417 ق‏  
 +
*مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)، 111جلد، دار إحياء التراث العربي - بيروت، چاپ: دوم، 1403 ق.   
 +
*مفيد، محمد بن محمد، الأمالي (للمفيد)، 1جلد، كنگره شيخ مفيد - قم، چاپ: اول، 1413ق.  
 +
*ابن شعبه حرانى، حسن بن على، تحف العقول عن آل الرسول صلى الله عليه و آله، 1جلد، جامعه مدرسين - قم، چاپ: دوم، 1404 / 1363ق.   
 +
*مكارم شيرازى، ناصر ،  تفسير نمونه‏، تهران‏: دار الكتب الإسلامية چاپ: اول‏1374،  ش
  
 
{{سنجش کیفی
 
{{سنجش کیفی

نسخهٔ ‏۳۱ اوت ۲۰۱۹، ساعت ۰۸:۳۷


سابقون، تعبیری است قرآنی به معنای پیشگامان در کارهای خیر و طاعت الهی.

واژه شناسی

سابقون صیغه جمع مذکر اسم فاعل از مصدر «سَبْق» به معنای پیشی گیرندگان است. از 37 مرتبه ای که «سَبق» و مشتقات آن در قرآن کریم بکار رفته، هشت مورد اسم فاعل «سابق» است که در تمامی این موارد معنای پیشی گرفتن وجود دارد. [۱]

سابقون چه کسانی هستند؟

در سوره واقعه خداوند انسانها را نسبت به کفر و ایمان در دسته بندی سه گانه ای قرار داده است: «اصحاب میمنة» [۲] و «اصحاب مشئمة»،[۳] و «والسابقون» [۴] كلمه «ميمنة» از ماده «يمن» است كه مقابل «شؤم» است و معنايى بر خلاف آن دارد پس«اصحاب ميمنة» اصحاب و دارندگان يمن و سعادتند، و در مقابل آنان «اصحاب مشئمة» هستند، كه اصحاب و دارندگان شقاوت هستند. [۵] و اما «سابقون» گروهی هستند که در ایمان و اخلاق و اعمال خیر پیشتاز و پیشوا هستند و به همین دلیل خداوند آنان را مقربان درگاه خود نامیده و می فرماید:«و السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ. أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ» [۶]

اندک بودن سابقون در امت اسلام

در امت اسلام در هر امتی از امتهای پیشین گروهی از مؤمنان در ایمان و تقوا پیشتاز بوده اند. قرآن کریم درباره تعداد این افراد می فرماید:« ثُلَّةٌ مِنَ الْأَوَّلينَ وَ قَليلٌ مِنَ الْآخِرينَ» [۷] « ثلة» چنان كه راغب در مفردات مى‏گويد در اصل به معنى قطعه مجتمع از پشم است، که به معنى جماعت و گروه به كار می رود. بعضى نيز آن را به معنى«قطعه» مى‏دانند، و در اينجا به قرينه مقابله با «قليل من الآخرين» به معنى قطعه عظيم است. [۸]. طبق اين دو آيه گروه زيادى از مقربان از امتهاى پيشينند، و تنها كمى از آنها از امت محمد ص می ‏باشند. و این به دلیل کثرت امتهای پیشین است که موجب می شود مجموع پیشگامان در همه آن امتها از پیشگامان در امت اسلام بیشتر باشد. [۹]

مصادیق سابقون در روایات

در روایات برای سابقون مصادیقی بیان شده است. مهمترین این مصادیق شخص رسول الله و اهلبیت ایشان هستند[۱۰] در روایتی از امام حسن علیه السلام در وصف امیرالمؤمنین علی علیه السلام آمده است: «فَكَانَ أَبِي سَابِقَ السَّابِقِينَ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى وَ إِلَى رَسُولِهِ ص وَ أَقْرَبَ الْأَقْرَبِينَ»؛ پدرم، پيشتازترينِ پيشتازان به سوى خداوند عز و جل و پيامبرش، و نزديك ترينِ نزديكان بود [۱۱] امام صادق علیه السلام نیز می فرمایند: «نَحْنُ السَّابِقُونَ‏ وَ نَحْنُ الْآخِرُونَ» [۱۲] در حدیث دیگر از رسول خدا امام علی علیه السلام و شیعیان ایشان به عنوان «سابقون» معرفی شده اند: « قَالَ لِي جَبْرَئِيلُ ذَلِكَ عَلِيٌّ وَ شِيعَتُهُ هُمُ السَّابِقُونَ‏ إِلَى الْجَنَّةِ الْمُقَرَّبُونَ مِنَ اللَّهِ بِكَرَامَتِهِ لَهُمْ».[۱۳] امام علی علیه السلام در تبیین آیه شریفه و تبیین مصادیق ان فرمودند: «أمّا ما ذَكَرَهُ اللّهُ جلّ و عزّ مِنَ السابِقِينَ السابِقِينَ ، فإنّهم أنبياءٌ مُرسَلُونَ و غيرُ مُرسَلِينَ» [۱۴] و اما سخن خداوند عزّ و جلّ درباره پيشتازان سبقت گيرنده ؛ آنان پيامبرانِ مرسل و غير مرسل هستند .

بهشت مقربان

آیات 15 تا 26 سوره واقعه به توصیف نعمتهای بهشتی ویژه مقربان می پردازد:

«عَلى‏ سُرُرٍ مَوْضُونَةٍ . مُتَّكِئينَ عَلَيْها مُتَقابِلينَ . يَطُوفُ عَلَيْهِمْ وِلْدانٌ مُخَلَّدُونَ . بِأَكْوابٍ وَ أَباريقَ وَ كَأْسٍ مِنْ مَعينٍ. لا يُصَدَّعُونَ عَنْها وَ لا يُنْزِفُونَ . وَ فاكِهَةٍ مِمَّا يَتَخَيَّرُونَ . وَ لَحْمِ طَيْرٍ مِمَّا يَشْتَهُونَ . وَ حُورٌ عينٌ. كَأَمْثالِ اللُّؤْلُؤِ الْمَكْنُونِ . جَزاءً بِما كانُوا يَعْمَلُونَ . لا يَسْمَعُونَ فيها لَغْواً وَ لا تَأْثيماً . إِلاَّ قيلاً سَلاماً سَلاماً»

تختهای به هم پیوسته

نخست مى ‏فرمايد:" آنها بر تختهايى كه صف كشيده و به هم پيوسته است قرار دارند:«عَلى‏ سُرُرٍ مَوْضُونَةٍ». در حالى كه تكيه بر آن كرده‏اند و روبروى يكديگر قرار گرفته و مجلسى پر از انس و سرور دارند:«مُتَّكِئِينَ عَلَيْها مُتَقابِلِينَ‏» «سرر» جمع«سرير» از ماده «سرور» به معنى تختهايى است كه‏ صاحبان نعمت در مجالس انس و سرور بر آن مى‏نشينند. «موضون» از ماده «وضن» در اصل به معنى بافتن زره است، و برای هر بافته ای كه تار و پود آن محكم است نیز به کار می رود. در اينجا منظور تختهايى است كه كاملا در كنار هم قرار گرفته و به هم پيوسته است، يا به قول برخی از مفسران خود اين تختها داراى بافت مخصوصى از «لؤلؤ» و «ياقوت» است.

خادمان جوان و پر طراوت

سپس از دومين موهبت آنها سخن گفته، مى ‏فرمايد: نوجوانانى كه همواره در شكوه و طراوت جوانى به سر مى‏برند گرداگرد آنها مى‏گردند و در خدمت آنها هستند: «يَطُوفُ عَلَيْهِمْ وِلْدانٌ مُخَلَّدُونَ‏». تعبير به«يطوف» از ماده «طواف» اشاره به خدمت مداوم آنها است و تعبير به «مخلدون» با اينكه همه اهل بهشت«مخلد» و جاودانى هستند اشاره به جاودانگى نشاط جوانى و طراوت و زيبايى آنها است. در اينكه اين نوجوانان كيانند؟ تفسيرهاى گوناگونى براى آن ذكر كرده‏اند: بعضى گفته‏اند آنها فرزندان مردم دنيا هستند كه پيش از بلوغ چشم از دنيا بسته، و چون كار نيك و بدى نداشته‏اند به لطف پروردگار چنين منصبى را يافته‏اند، البته آنها از اين كار خود بيشترين لذت را مى‏برند كه در خدمت مقربان درگاه خدايند.در حديثى از على ع اين معنى نقل شده است. ولى در تفسير ديگرى مى‏خوانيم: كه اينها اطفال مشركينند كه به خاطر بى گناهى داراى چنين مرتبه‏اى شده‏اند، چرا كه اطفال مؤمنان به پدران و مادران خود ملحق مى ‏شوند. و در تفسير سومى مى‏خوانيم كه آنها خدمتكارانى هستند بهشتى كه خداوند مخصوصا آنان را براى اين هدف آفريده است. اين نوجوانان زيبا با قدحها و كوزه‏ها و جامهاى پر از شراب طهور كه از نهرهاى جارى بهشتى برداشته شده در اطراف آنها مى ‏گردند و آنان را سيراب مى‏كنند:«بِأَكْوابٍ وَ أَبارِيقَ وَ كَأْسٍ مِنْ مَعِينٍ» اما نه شرابى كه عقل و هوش را ببرد و مستى آورد، بلكه هنگامى كه بهشتيان آن را مى‏نوشند نه درد سر مى‏گيرند و نه مست مى‏شوند:«لا يُصَدَّعُونَ عَنْها وَ لا يُنْزِفُونَ» تنها يك حالت روحانى توصيف ناپذير به آنها دست مى‏دهد كه تمام وجودشان را در لذتى بى نظير فرو مى‏برد

غذا های لذیذ

سپس به چهارمين و پنجمين قسمت از نعمتهاى مادى مقربان در بهشت اشاره كرده، مى‏گويد: نوجوانان بهشتى هر نوع ميوه‏اى كه آنها مايل باشند به آنها تقديم مى‏كنند: «وَ فاكِهَةٍ مِمَّا يَتَخَيَّرُونَ» و گوشت پرندگان از هر نوع كه بخواهند: «وَ لَحْمِ طَيْرٍ مِمَّا يَشْتَهُونَ‏»

همسران زیبا رو

سپس به ششمين نعمت كه همسران پاك و زيبا است اشاره كرده، مى‏گويد:و همسرانى از حور العين دارند: «وَ حُورٌ عِينٌ‏» همچون مرواريد در صدف پنهان: «كَأَمْثالِ اللُّؤْلُؤِ الْمَكْنُونِ‏» «حور» جمع «حوراء» و« احور» ، به كسى مى‏گويند كه سياهى چشمش كاملا مشكى و سفيديش كاملا شفاف است. و«عين» جمع«عيناء» و «اعين» به معنى درشت چشم است، و از آنجا كه بيشترين زيبايى انسان در چشمان او است روى اين مساله مخصوصا تكيه شده است. «مكنون» به معنى پوشيده است، و در اينجا منظور پوشيده بودن در صدف است، زيرا مرواريد به هنگامى كه در صدف قرار دارد و هيچ دستى به آن نرسيده از هميشه شفافتر و زيباتر است، بعلاوه ممكن است اشاره به اين معنى باشد كه آنها از چشم ديگران كاملا مستورند، نه دستى به آنها رسيده، و نه چشمى بر آنها افتاده است

بعد از ذكر اين شش موهبت جسمانى مى ‏افزايد: اينها همه پاداشى است در برابر اعمال صالحى كه انجام مى ‏دادند: «جَزاءً بِما كانُوا يَعْمَلُونَ‏» . تا تصور نشود اين نعمتهاى بيشمار بهشتى بى حساب به كسى داده مى‏شود، و يا ادعاى ايمان و عمل صالح براى نيل به آنها كافى است، نه، عمل مستمر و خالص لازم است تا اين الطاف نصيب انسان شود

آسودگی از سخنان بیهوده

هفتمين و آخرين نعمت آنها كه جنبه معنوى دارد اين است كه آنها در باغهاى بهشت نه لغو و بيهوده‏اى مى‏شنوند، نه سخنان گناه‏آلود: «لا يَسْمَعُونَ فِيها لَغْواً وَ لا تَأْثِيماً» سپس مى‏افزايد:" تنها چيزى كه در آنجا مى‏شنوند سلام است سلام: «إِلَّا قِيلًا سَلاماً سَلاماً» آيا اين سلام از ناحيه خداوند است؟ يا از ناحيه فرشتگان؟ يا خود بهشتيان نسبت به يكديگر؟ و يا همه اينها؟ از همه مناسبتر تفسير اخير است چنان كه در آيات ديگر قرآن به سلام خداوند و فرشتگان و بهشتيان بر يكديگر اشاره شده است‏.


پانویس

  1. دانشنامه جهان اسلام، ذیل مدخل سابقون
  2. سوره واقعه/آیه 8
  3. سوره واقعه/آیه 9
  4. سوره واقعه/آیات 10
  5. الميزان فى تفسير القرآن، ج‏19، ص: 116
  6. سوره واقعه/آیات 10و 11
  7. سوره واقعه/آیات 13و 14
  8. تفسير نمونه، ج‏23، ص: 206
  9. تفسير نمونه، ج‏23، ص: 207
  10. بحار الأنوار (ط - بيروت) / ج‏8 / 150
  11. بحار الأنوار (ط - بيروت) / ج‏10 / 140
  12. بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏24، ص: 4
  13. الأمالي (للمفيد) ؛ النص ؛ ص298
  14. تحف العقول ؛ النص ؛ ص189


منابع

  • طباطبايى، سيد محمد حسين،‏ الميزان فى تفسير القرآن،‏ قم‏: دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ى مدرسين حوزه علميه قم، چاپ پنجم‏1417 ق‏
  • مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)، 111جلد، دار إحياء التراث العربي - بيروت، چاپ: دوم، 1403 ق.
  • مفيد، محمد بن محمد، الأمالي (للمفيد)، 1جلد، كنگره شيخ مفيد - قم، چاپ: اول، 1413ق.
  • ابن شعبه حرانى، حسن بن على، تحف العقول عن آل الرسول صلى الله عليه و آله، 1جلد، جامعه مدرسين - قم، چاپ: دوم، 1404 / 1363ق.
  • مكارم شيرازى، ناصر ،  تفسير نمونه‏، تهران‏: دار الكتب الإسلامية چاپ: اول‏1374،  ش