دومة الجندل: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(رده ها)
(ویرایش)
 
(۲ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
(به ضمّ دال)، دهكده اى است از توابع جوف در شمال [[عربستان]] سعودى كه در 450 كیلومترى شمال تیماء واقع شده است. در سیره از این مكان یاد شده است.
+
{{شناسنامه مکان
 +
|تصویر=[[پرونده:دومه الجندل.jpg|300px]]
 +
|کشور=عربستان
 +
|شهر= 450 كیلومترى شمال تیماء  
 +
|نقشه=[[پرونده:دومه الجندل در نقشه.PNG|300px]]
 +
|طول="13.7'53°39
 +
|عرض="40.3'48°29
 +
|گوگل مپ=https://www.google.com/maps/place/%D8%AF%D9%88%D9%85%D9%87+%D8%AC%D9%86%D8%AF%D9%84+%D8%B9%D8%B1%D8%A8%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86+%D8%B3%D8%B9%D9%88%D8%AF%DB%8C%E2%80%AD/@29.8047991,39.9147899,13z/data=!3m1!4b1!4m5!3m4!1s0x150d2e506977731b:0xa574a783d233a610!8m2!3d29.8107894!4d39.8887661?hl=fa
 +
}}
  
ابن فقیه «دومة الجندل» را از توابع [[مدینه]] شمرده و به دلیل سكونت یكى از فرزندان [[حضرت اسماعیل]] علیه‌السلام به نام «دوم» یا «دوماء» در آنجا و ساختن دژى با «جندل» (سنگ خارا) به این اسم نامیده شده است.
+
'''«دومة الجندل»''' (به ضمّ دال)، دهکده اى است از توابع جوف در شمال [[عربستان]] سعودى که در ۴۵۰ کیلومترى شمال تیماء واقع شده است. در سیره و [[تاریخ اسلام]] از این مکان یاد شده است.
  
در خبر است كه پیامبر خدا صلى الله علیه و آله «خالد بن ولید» را از تبوك براى جنگ با «اكیدر» كه از یهودیان ساكن در آنجا و رییس دومة الجندل بود، فرستاد و به او فرمود: بزودى با او در حال شكار دیدار مى كنى. خالد به آنجا رفت و شب هنگام بزى كوهى به كنار دژ او آمد و شاخ هاى خود را بر دیوار دژ مالید، اكیدر براى شكار آن بز پایین دژ آمد. در آن هنگام خالد او را به اسارت گرفت.
+
[[ابن فقیه همدانی|ابن فقیه]] «دومة الجندل» را از توابع [[مدینه]] شمرده و به دلیل سکونت یکى از فرزندان [[حضرت اسماعیل]] علیه‌السلام به نام «دوم» یا «دوماء» در آنجا و ساختن دژى با «جندل» (سنگ خارا) به این اسم نامیده شده است.
  
سپس پیامبر خدا صلى الله علیه و آله به شرط پرداخت جزیه با او پیمان صلح بست و به نقل دیگرى مسلمان شد و آن حضرت آن مناطق را به وى واگذارد و در این باره نوشته اى به او داد. بعضى از راویان اخبار جریان حكمیت ابوموسى و عمرو بن عاص را در این منطقه مى دانند.
+
در خبر است که [[پیامبر اسلام|پیامبر خدا]] صلى الله علیه و آله «[[خالد بن ولید]]» را از [[تبوک]] براى جنگ با «اکیدر» که از [[یهود|یهودیان]] ساکن در آنجا و رئیس دومة الجندل بود، فرستاد و به او فرمود: بزودى با او در حال شکار دیدار مى کنى. خالد به آنجا رفت و شب هنگام بزى کوهى به کنار دژ او آمد و شاخ هاى خود را بر دیوار دژ مالید، اکیدر براى شکار آن بز پایین دژ آمد. در آن هنگام خالد او را به اسارت گرفت. سپس پیامبر خدا صلى الله علیه و آله به شرط پرداخت [[جزیه]] با او پیمان صلح بست و به نقل دیگرى مسلمان شد و آن حضرت آن مناطق را به وى واگذارد و در این باره نوشته اى به او داد.  
  
عبدالرحمان بن ابى لیلى مى گوید: با «ابوموسى اشعرى» از دومة الجندل مى گذشتم، ابوموسى به من گفت: حبیبم پیامبر صلى الله علیه و آله به من فرمود: دو تن از بنى اسرائیل در اینجا حكم ظالمانه صادر كردند و دو نفر از امت من نیز در اینجا حكم ظالمانه صادر خواهند كرد. چند روزى بیش نگذشت كه از ابوموسى و [[عمرو بن عاص]] در آنجا آن چنان حكمى كه در تاریخ به ثبت رسیده صادر شد.
+
بعضى از راویان اخبار، جریان حکمیت [[ابوموسی اشعری|ابوموسى]] [[ابوموسى اشعرى|اشعرى]] و [[عمرو بن عاص]] را در این منطقه مى دانند.
  
عبدالرحمان مى گوید: پس از آن با ابوموسى دیدار كردم و گفتم: «قد حدّثتنی عن رسول الله صلى الله علیه و آله بما حدّثتنى! فقال: واللّه المستعان؛ تو از پیامبر خدا صلى الله علیه و آله چنان حدیثى را نقل كردى! ابوموسى گفت: خدا باید انسان را كمك كند.<ref> یاقوت، ج 2، صص 489-487.</ref>
+
[[ابن ابی لیلی|عبدالرحمان بن ابى لیلى]] مى گوید: با ابوموسى از دومة الجندل مى گذشتم، ابوموسى به من گفت: حبیبم [[پیامبر اسلام|پیامبر]] صلى الله علیه و آله به من فرمود: دو تن از [[بنی اسرائیل|بنى اسرائیل]] در اینجا حکم ظالمانه صادر کردند و دو نفر از [[امّت|امت]] من نیز در اینجا حکم ظالمانه صادر خواهند کرد. چند روزى بیش نگذشت که از ابوموسى و عمرو بن عاص در آنجا آن چنان حکمى که در تاریخ به ثبت رسیده صادر شد.
  
==پانویس ==
+
عبدالرحمان مى گوید: پس از آن با ابوموسى دیدار کردم و گفتم: «قد حدّثتنی عن رسول الله صلى الله علیه و آله بما حدّثتنى! فقال: واللّه المستعان»؛ تو از پیامبر خدا صلى الله علیه و آله چنان حدیثى را نقل کردى! ابوموسى گفت: خدا باید انسان را کمک کند.<ref> یاقوت حموی، ج ۲، صص ۴۸۹-۴۸۷.</ref>
 +
 
 +
==پانویس==
 
<references />
 
<references />
 
 
 
==منابع==
 
==منابع==
  
محمد محمدحسن شرّاب؛ "فرهنگ اعلام جغرافیایى، تاریخى در حدیث و سیره نبوى"؛ ترجمه حمیدرضا شیخی؛  (مطلب نقل شده از جمله اضافات محمدرضا نعمتى  بر این کتاب است)
+
* محمد محمدحسن شرّاب؛ "فرهنگ اعلام جغرافیایى، تاریخى در حدیث و سیره نبوى"؛ ترجمه حمیدرضا شیخی.
  
 
[[رده:اماکن تاریخ صدر اسلام]]
 
[[رده:اماکن تاریخ صدر اسلام]]
 
[[رده:اماکن مربوط به تاریخ پیامبر اسلام]]
 
[[رده:اماکن مربوط به تاریخ پیامبر اسلام]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۰ ژوئیهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۱:۲۸

دومه الجندل.jpg

کشور

عربستان

شهر

450 كیلومترى شمال تیماء

  • طول:"13.7'53°39 شرقی
  • عرض:"40.3'48°29 شمالی
دومه الجندل در نقشه.PNG
مشاهده در نقشه

«دومة الجندل» (به ضمّ دال)، دهکده اى است از توابع جوف در شمال عربستان سعودى که در ۴۵۰ کیلومترى شمال تیماء واقع شده است. در سیره و تاریخ اسلام از این مکان یاد شده است.

ابن فقیه «دومة الجندل» را از توابع مدینه شمرده و به دلیل سکونت یکى از فرزندان حضرت اسماعیل علیه‌السلام به نام «دوم» یا «دوماء» در آنجا و ساختن دژى با «جندل» (سنگ خارا) به این اسم نامیده شده است.

در خبر است که پیامبر خدا صلى الله علیه و آله «خالد بن ولید» را از تبوک براى جنگ با «اکیدر» که از یهودیان ساکن در آنجا و رئیس دومة الجندل بود، فرستاد و به او فرمود: بزودى با او در حال شکار دیدار مى کنى. خالد به آنجا رفت و شب هنگام بزى کوهى به کنار دژ او آمد و شاخ هاى خود را بر دیوار دژ مالید، اکیدر براى شکار آن بز پایین دژ آمد. در آن هنگام خالد او را به اسارت گرفت. سپس پیامبر خدا صلى الله علیه و آله به شرط پرداخت جزیه با او پیمان صلح بست و به نقل دیگرى مسلمان شد و آن حضرت آن مناطق را به وى واگذارد و در این باره نوشته اى به او داد.

بعضى از راویان اخبار، جریان حکمیت ابوموسى اشعرى و عمرو بن عاص را در این منطقه مى دانند.

عبدالرحمان بن ابى لیلى مى گوید: با ابوموسى از دومة الجندل مى گذشتم، ابوموسى به من گفت: حبیبم پیامبر صلى الله علیه و آله به من فرمود: دو تن از بنى اسرائیل در اینجا حکم ظالمانه صادر کردند و دو نفر از امت من نیز در اینجا حکم ظالمانه صادر خواهند کرد. چند روزى بیش نگذشت که از ابوموسى و عمرو بن عاص در آنجا آن چنان حکمى که در تاریخ به ثبت رسیده صادر شد.

عبدالرحمان مى گوید: پس از آن با ابوموسى دیدار کردم و گفتم: «قد حدّثتنی عن رسول الله صلى الله علیه و آله بما حدّثتنى! فقال: واللّه المستعان»؛ تو از پیامبر خدا صلى الله علیه و آله چنان حدیثى را نقل کردى! ابوموسى گفت: خدا باید انسان را کمک کند.[۱]

پانویس

  1. یاقوت حموی، ج ۲، صص ۴۸۹-۴۸۷.

منابع

  • محمد محمدحسن شرّاب؛ "فرهنگ اعلام جغرافیایى، تاریخى در حدیث و سیره نبوى"؛ ترجمه حمیدرضا شیخی.