تکبیرة الاحرام

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو


Icon-encycolopedia.jpg

این صفحه مدخلی از دائرة المعارف بزرگ اسلامی است

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

تکبیرة الاحرام ، اللّه اکبر گفتن در آغاز نماز که از واجبات است . سبب این نامگذاری آن است که با این تکبیر در ابتدای نماز، همة کارهای منافی با آن (از قبیل سخن گفتن یا با صدای بلند خندیدن ) بر نمازگزار حرام می شود[۱] [۲] [۳] و ازینرو آن را «تحریمه » هم نامیده اند [۴] [۵]. عنوان تکبیرة الاحرام در احادیث نیز به کار رفته [۶] [۷] و گاه «تکبیرة الافتتاح » [۸] یا «أَنْف الصلاة » [۹] خوانده شده است .

هر چند در بعضی منابع فقهی اهل سنّت ، از برخی تابعین مانند اوزاعی ، زُهْری و سعیدبن مُسَیِّب ، استحباب تکبیرة الاحرام نقل شده [۱۰] [۱۱] در فقه امامی و اهل سنّت بر وجوب آن اتفاق نظر وجود دارد [۱۲] [۱۳]

در بارة اینکه آیا تکبیرة الاحرام جزو نماز است یا شرط آن ، اختلاف نظر وجود دارد. فقهای بیشتر مذاهب فقهی آن را اولین جزء نماز دانسته اند [۱۴] [۱۵] [۱۶] [۱۷] و بر این اساس تمام شرایط لازم برای اجزای نماز را، مانند رو به قبله بودن و پوشش داشتن نمازگزار، در تکبیرة الاحرام واجب شمرده اند [۱۸] [۱۹] [۲۰] اما در برابر، فقیهان حنفی تکبیرة الاحرام را، مانند طهارت لباس و مکان ، شرط صحت نماز دانسته اند نه جزو آن [۲۱] [۲۲] [۲۳]

بسیاری از فقها علاوه بر واجب شمردن تکبیرة الاحرام ، آن را از ارکان نماز نیز به شمار آورده اند؛ازینرو، بر پایة نظرمشهور در بارة رکن * ، اگر نمازگزار عمداً یا سهواً آن را ترک نماید یا خللی در آن ایجاد کند، نمازش باطل می شود و ملزم به اعادة آن می گردد[۲۴] [۲۵] [۲۶] [۲۷] [۲۸] در بارة اینکه آیا تکرار تکبیرة الاحرام موجب بطلان نماز می شود یا نه ، فقهای امامی اختلاف نظر دارند. این امر به تفسیر آنان از واژة رکن باز می گردد. بنا بر نظرِ مشهور فقهای امامی در بارة رکن ، چنانچه نمازگزار برای شروع نماز «اللّه اکبر» بگوید و سپس آن را به قصد تکبیرة الاحرام تکرار کند، نماز باطل می شود و برای شروع نماز باید تکبیر سوم را بگوید. به همین ترتیب تکبیر چهارم آن را باطل می کند و به تکبیر پنجم نیاز است [۲۹] [۳۰] [۳۱] [۳۲] برای مفهوم «رکن » در فقه امامی رجوع کنید به ابن فهد حلّی [۳۳][۳۴] و در فقه اهل سنّت رجوع کنید به الموسوعة الفقهیّة [۳۵].

بر پایة نظری دیگر، افزودن تکبیر موجب بطلان و اعادة نماز نمی شود. مستند این نظر فقهی ، فقدان دلیل شرعی بر بطلان نماز در این مورد و نیز مفهومِ رکن بودن تکبیرة الاحرام است ، زیرا واژة رکن اصطلاحی است که فقها آن را به کار برده اند و در قرآن و احادیث به کار نرفته است ؛ ازین رو، رکن را باید به معنای لغوی آن (پایه و ستون ) دانست [۳۶] [۳۷] [۳۸] صحت تکبیرة الاحرام شروطی دارد که اهمّ آنها عبارت است از: تقارن آن با «نیتِ» نماز (نراقی ، 1417[۳۹] [۴۰] [۴۱] [۴۲] [۴۳] [۴۴] [۴۵] و گفتن اللّه اکبر به همین صورت ؛ازینرو، الفاظ دیگر ــ هر چند با آن هم معنا باشند ــ کفایت نمی کند و چه بسا که موجب بطلان نماز می شود [۴۶] [۴۷] [۴۸] [۴۹] [۵۰] ابوحنیفه ذکر هر تعبیر حاکی از تعظیم و تجلیل خداوند (مانند «اللّه اعظم » و «الحمدللّه ») را به جای «اللّه اکبر» جایز دانسته است [۵۱] [۵۲] [۵۳] [۵۴] [۵۵] [۵۶] [۵۷] [۵۸] جز ابوحنیفه ــ که ادای تکبیرة الاحرام را به فارسی ، حتی در صورت توانایی شخص بر تکلم به زبان عربی ، جایز دانسته [۵۹] [۶۰] زحیلی ، ج 2، ص 818) ــ بیشتر فقیهان بر لزوم ذکر آن به زبان عربی ، فتوا داده اند [۶۱] [۶۲] [۶۳] [۶۴] شافعیان و حنبلیان ذکر آن را به زبان دیگر تنها در صورتی جایز دانسته اند که شخص قادر به ادای الفاظ تکبیرة الاحرام به عربی نباشد [۶۵] . فقهای امامی فراگرفتن زبان عربی را برای شخص ناتوان از تلفظ «اللّه اکبر» واجب شمرده و نماز چنین فردی را، در صورت وسعت وقت و امید داشتن به یادگیری ، بدون تکبیرة الاحرام باطل دانسته اند. از نظر آنان ، اگر فراگیری آن به دلیل کمبود وقت یا مأیوس بودن از یادگیری ، برای شخص ممکن نباشد، وی باید تکبیرة الاحرام را با تلقین فردی دیگر، حرف به حرف بیان کند و اگر این کار هم ممکن نباشد، ادای آن به صورت نادرست ــ به گونه ای که عرفاً به آن تکبیر گفته شود ــ بر ترجمه کردن رجحان دارد [۶۶] [۶۷] [۶۸][۶۹]در منابع فقهی برای تکبیرة الاحرام برخی امور مستحب ذکر شده است ، از جمله : 1) بالابردن دستها تا مقابل گوش هنگام گفتن آن[۷۰][۷۱] [۷۲][۷۳] اما سیدمرتضی ملقب به علم الهدی [۷۴] این کار را واجب دانسته است . 2) ذکر هفت تکبیر، که تکبیرة الاحرام یکی از آنهاست و با نیت به جا آوردن نماز واجب از تکبیرهای دیگر متمایز می شود [۷۵] [۷۶] [۷۷] فقهای امامی در این باره که نمازگزار کدامیک از این تکبیرها را باید تکبیرة الاحرام قرار دهد، اختلاف نظر دارند و طبق فتوای مشهور، نمازگزار در تعیین آن مختار است [۷۸] [۷۹]. برخی فقها نخستین تکبیر [۸۰] و شماری دیگر [۸۱] 105 آخرین تکبیر را تکبیرة الاحرام دانسته اند. [۸۲] نظری دیگر نقل کرده و آن را به پدرش نسبت داده است [۸۳] همچنین مستحب است که امام جماعت تکبیرة الاحرام را چنان بلند بگوید که اقتدا کنندگان آن را بشنوند اما شش تکبیر دیگر را آهسته ادا کند [۸۴] [۸۵] [۸۶] [۸۷][۸۸]. تکبیرة الاحرام احکام دیگری نیز دارد که در کتب فقهی ، در مبحث نماز، ذکر شده است [۸۹].

پانویس

  1. ابن ادریس حلّی ، ج 1، ص 216؛
  2. طباطبائی ، ج 3، ص 116ـ117؛
  3. جزیری ، ج 1، ص 219
  4. رجوع کنید به ابن فَهْد حِلّی ، ج 1، ص 359؛
  5. زُحَیلی ، ج 2، ص 815
  6. رجوع کنید به ابن حنبل ، ج 1، ص 123؛
  7. حرّعاملی ، ج 6، ص 9ـ12
  8. رجوع کنید به حرّعاملی ، ج 6، ص 16
  9. رجوع کنید به همان ، ج 6، ص 10
  10. رجوع کنید به قرطبی ، ج 1، ص 175؛
  11. عینی ، ج 2، ص 186،
  12. رجوع کنید به مقدس اردبیلی ، ج 2، ص 193؛
  13. جزیری ، همانجا.
  14. رجوع کنید به ابن قدامه ، ج 1، ص 464؛
  15. نجفی ، ج 9، ص 201؛
  16. طباطبائی یزدی ، ج 1، ص 626؛
  17. جزیری ، ج 1، ص 218
  18. رجوع کنید به بحرانی ، ج 8، ص 32؛
  19. طباطبائی ، ج 3، ص 120؛
  20. الموسوعة الفقهیّة ، ج 13، ص 218
  21. رجوع کنید به جزیری ، ج 1، ص 219؛
  22. زحیلی ، ج 2، ص 817؛
  23. برای تفاصیل رجوع کنید به عینی ، ج 2، ص 189.
  24. نَوَوی ، ج 3، ص 289ـ291؛
  25. علامه حلّی ، ج 1، ص 271؛
  26. بحرانی ، ج 8، ص 32؛
  27. زحیلی ، ج 2، ص 815؛
  28. نیز رجوع کنید به حرّعاملی ، ج 6، ص 13ـ14)
  29. رجوع کنید بهمحقق کرکی ، ج 1، ص 433؛
  30. شهیدثانی ، ص 258؛
  31. طباطبائی یزدی ، ج 1، ص 626؛
  32. امام خمینی ، ج 1، ص 146؛
  33. ، ج 1، ص 356ـ357؛
  34. نراقی ، 1375 ش ، ص 784ـ789
  35. ، ج 23، ص 109ـ120
  36. مقدس اردبیلی ، ج 2، ص 195؛
  37. نراقی ، 1375 ش ، ص 788ـ789؛
  38. بروجردی ، ج 3، ص 104
  39. ، ج 11، ص 256؛
  40. نجفی ، ج 9، ص 174؛
  41. الموسوعة الفقهیّة ، ج 13، ص 219؛
  42. نیز رجوع کنید به نیت ، ایستادن (قیام ) در هنگام ادای تکبیرة الاحرام (ابن قدامه ، ج 1، ص 463؛
  43. نووی ، ج 3، ص 296؛
  44. موسوی عاملی ، ج 3، ص 322؛
  45. طباطبائی یزدی ، ج 1، ص 628،
  46. مالک بن انس ، ج 1، ص 62ـ63؛
  47. طوسی ، ج 1، ص 102؛
  48. نجفی ، ج 9، ص 205ـ 206؛
  49. جزیری ، ج 1، ص 226؛
  50. شافعی ، ج 1، ص 100.
  51. رجوع کنید به عینی ، ج 2، ص 197؛
  52. جزیری ، ج 1، ص 220؛
  53. زحیلی ، ج 2، ص 815 ـ 818؛
  54. برای شروط دیگر رجوع کنید بهابن ادریس حلّی ، ج 1، ص 116؛
  55. ابن قدامه ،ج 1، ص 461؛
  56. طباطبائی ، ج 3، ص 117؛
  57. نجفی ، ج 9، ص 213؛
  58. طباطبائی یزدی ، ج 1، ص 627.
  59. رجوع کنید بهعینی ، ج 2، ص 202؛
  60. ابن عابدین ، ج 1، ص 452ـ453؛
  61. رجوع کنید به طوسی ، ج 1، ص 102؛
  62. ابن قدامه ، ج 1، ص 462؛
  63. نووی ، ج 3، ص 301؛
  64. طباطبائی یزدی ، ج 1، ص 627.
  65. الموسوعة الفقهیّة ، ج 13، ص 220ـ221
  66. انصاری ، ج 1، ص 288ـ289؛
  67. طباطبائی یزدی ، ج 1، ص 628؛
  68. برای حکم فرد اَخْرَس یا گنگ رجوع کنید به انصاری ، ج 1، ص 290ـ293؛
  69. زحیلی ، ج 2، ص 816.
  70. نووی ، ج 3، ص 304ـ 305؛
  71. عینی ، ج 2، ص 193؛
  72. موسوی عاملی ، ج 3، ص 324؛
  73. نجفی ، ج 9، ص 229
  74. ص 147ـ 148
  75. ابن ادریس حلّی ، ج 1، ص 237؛
  76. حرّ عاملی ، ج 6، ص 20؛
  77. طباطبائی یزدی ، ج 1، ص 629
  78. موسوی عاملی ، ج 3، ص 321؛
  79. طباطبائی ، ج 3، ص 122
  80. مثلاً رجوع کنید بهبحرانی ، ج 8، ص 21
  81. برای نمونه رجوع کنید به الفقه المنسوب للامام الرضا علیه السلام ، ص
  82. مجلسی ج 81، ص 357ـ 358
  83. برای تفصیل بیشتر رجوع کنید به کاظمی خراسانی ، ج 2، ص 57 ـ60.
  84. ابن قدامه ، ج 1، ص 460؛
  85. بحرانی ، ج 8، ص 36؛
  86. زحیلی ، ج 2، ص 871، 936؛
  87. امام خمینی ، ج 1، ص 147؛
  88. نیز رجوع کنید به حرّعاملی ، ج 6، ص 33
  89. برای نمونه رجوع کنید به طباطبائی یزدی ، ج 1، ص 631ـ632


منابع

(1) ابن ادریس حلّی ، کتاب السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی ، قم 1410ـ1411؛ (2) ابن حنبل ، مسندالامام احمدبن حنبل ، بیروت : دارصادر، ( بی تا. ) ؛ (3) ابن عابدین ، حاشیة ردّالمحتار علی الدّر المختار: شرح تنویر الابصار ، چاپ افست بیروت 1399/1979؛ (4) ابن فهد حلّی ، المهذب البارع فی شرح المختصر النافع ، چاپ مجتبی عراقی ، قم 1407ـ1413؛ (5) ابن قدامه ، المغنی ، بیروت : عالم الکتب ، ( بی تا. ) ؛ (6) مرتضی بن محمد امین انصاری ، کتاب الصلاة ، ج 1، قم 1415؛ (7) یوسف بن احمدبحرانی ، الحدائق الناضرة فی احکام العترة الطاهرة ، قم 1363ـ1367 ش ؛ (8) مرتضی بروجردی ، مستندالعروة الوثقی ، تقریرات آیة اللّه خوئی ، ج 3، قم 1413؛ (9) عبدالرحمان جزیری ، کتاب الفقه علی المذهب الاربعة ، استانبول 1404/ 1984؛ (10) حرّعاملی ؛ (11) روح اللّه خمینی ، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران ، تحریرالوسیلة ، بیروت 1407/ 1987؛ (12) وهبه مصطفی زحیلی ، الفقه الاسلامی و ادلّته ، دمشق 1418/1997؛ (13) محمدبن ادریس شافعی ، الاُمّ ، چاپ محمد زهری نجار، بیروت ( بی تا. ) ؛ (14) زین الدین بن علی شهیدثانی ، روض الجنان فی شرح ارشاد الاذهان ، چاپ سنگی تهران 1303، قم 1404؛ (15) علی بن محمدعلی طباطبائی ، ریاض المسائل فی تحقیق الاحکام بالدلائل ، قم 1418ـ1421؛ (16) محمدکاظم بن عبدالعظیم طباطبائی یزدی ، العروة الوثقی ، بیروت 1404/1984؛ (17) محمدبن حسن طوسی ، المبسوط فی فقه الامامیة ، ج 1، چاپ محمدتقی کشفی ، تهران 1387؛ (18) حسن بن یوسف علامه حلّی ، قواعدالاحکام ، قم 1413ـ1419؛ (19) علی بن حسین علم الهدی ، الانتصار ، قم 1415؛ (20) محمودبن احمد عینی ، البنایة فی شرح الهدایة ، بیروت 1411/1990؛ (21) الفقه المنسوب للامام الرضا علیه السلام ، و المشتهر ب فقه الرضا ، مشهد: موسسة آل البیت ، 1406؛ (22) محمدبن احمد قرطبی ، الجامع لاحکام القرآن ، بیروت 1405/1985؛ (23) محمدعلی کاظمی خراسانی ، کتاب الصلاة ، تقریرات درس آیة اللّه نائینی ، قم 1411؛ (24) مالک بن انس ، المدونة الکبری ، قاهره 1323، چاپ افست بیروت ( بی تا. ) ؛ (25) مجلسی ؛ (26) علی بن حسین محقق کرکی ، جامع المقاصد فی شرح القواعد ، قم 1408ـ1411؛ احمدبن محمد مقدس اردبیلی ، مجمع الفائدة والبرهان فی شرح ارشادالاذهان ،

(27) چاپ مجتبی عراقی ، علی پناه اشتهاردی ، و حسین یزدی اصفهانی ، ج 2، قم 1362 ش ؛ (28) الموسوعة الفقهیة ، کویت : وزارت الاوقاف و الشئون الاسلامیة ، ج 13، 1408/ 1988، ج 23، 1410/ 1990؛ (29) محمدبن علی موسوی عاملی ، مدارک الاحکام فی شرح شرائع الاسلام ، قم 1410؛ (30) محمدحسن بن باقرنجفی ، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام ، ج 9، چاپ عباس قوچانی ، بیروت 1981؛ (31) احمدبن محمدمهدی نراقی ، عوائد الایام ، قم 1375 ش ؛ (32) همو، مستندالشیعة فی احکام الشریعة ، ج 11، قم 1417؛ (33) یحیی بن شرف نووی ، المجموع : شرح المهذب ، بیروت : دارالفکر، ( بی تا. ) .


منابع

  • دائرة المعارف بزرگ اسلامی، جلد1، صفحه3787، مدخل "تکبيرة الاحرام" از محمدتقی کرمی، در دسترس درکتابخانه مدرسه فقاهت